بی دین انقلابی

استاد فخر الدین حجازی:
این کلاه لنین است این کفش هایش این عصایش این چترش این اطاق ساده غذا خوریش این تخت خوابش این استکان و سماور و چایش و … این خانم میان سال رئیس موزه لنین همین طور مرتب حرف می زد مثل این که یک نوار کاست توی گلویش کار گذاشته باشند مانند خانم جوان آمریکایی که در تالار سازمان ملل متحد حرف می زد و می گفت: این جا محل شورای امنتی است این جا سالن فرهنگی یونسکو است این جا سالن عمومی است این قالی را شاه ایران هدیه کرده است این مجسه هدیه ایتالیاست این هم نواری توی گلویش بود منتها آن نوار آمریکاها پر کرده بودند و این را روس ها .
خانم روس منت هم می گذاشت و می گفت اگر دولت مردها شوروی بخواهند خانه لنین را در کرملین ببینند باید چهار سال در نوبت بمانند و شما امروز آمده اید.
از راهرو باریکی گذشت و وارد اطاقی شد و گفت این پیانو خواهر لنین است که هروقت جناب لیدر خسته می شد برایش آهنگ می نواخت و بعد انگشت را روی دکمه فشار داد و صداهای پیچیده بلند شد من که چیزی سرم نمی شد ولی خانم چشم هایش را روی هم گذاشت و سرش را تکان می داد و در خلسه ای فرو رفت و بعد گفت این عکس مادر لینن است و آن گاه چنین افزود:
ما در لنین یک خانم اشرافی و مذهبی بود و لنین را یک بار بی دین انقلابی ، بار آورد بین انقلابی
صدائی تو سرم ترکیدو کله ام داغ شد وزیر لب گفتم بی دین انقلابی !
آن ها یی که نوار را توی گلوی خانم گذاشته بودند سعی و ابرام داشتند که حتما این کلمه گفته شود.
من کلمه اولش را قبول داشتم که لنین بی دین بوده ولی انقلابی نه زیرا اصولا بی دین نمی تواند انقلابی باشد به همین دلیل عقل و هم نقل و هم شهود و لمس.
لنین آمده بود تا نقشه ها بی دیدن ها را به نام انقلاب پیاده کند بی دین هایی از دموکریت و تالس گرفته تا ابوالعلاء و ابن مقفع و بشاربن برد و بالاخره نیچه و هگل و ژرژ پولیتسر و مارکس و انگلس و حالا خودش در هر صورت او به جنگ معنویت آمده بود ولی از پنجره های اطاقش گنبدهای طلائی کلیساهای کرملین دیده می شد که به قول مدیر موزه این ها را نگه دارد و باز سازی کنید این هم نمونه ای دو هوا در بام کرملین.
آخر مگر می شود با معنویت و روح و خدا و ابدیت عرفان و عشق و نیایش و این همه زیبایی ها و هنرها و وروشنائی ها جنگید و می بینیم که می شود حتی در همه خیابانی که در مسکو نامش بی خدائی گذاشته شود خانه خدا به سیمای مسجدی با گنبد سبزش بر پاست و مسلمانان صف به صف در پس از هفتاد سال تبلیغات ضد خدائی نماز می خوانند.
گفتم بی دین نمی تواند انقلابی باشد و هر انقلابی که انگیزه بی دینی نداشته باشد هم چون همچون موجی در برکه ای پدید می آید و پییش می رود تا به دیوار آن می خورد و باز می گردد و از خروش می افتد و آرام می شود چنان که همه انقلابی های جهان که انگیزه خدائی نداشته به چنین سرنوشتی دچار شدند.
ولی انقلاب های خدائی که به دست توانای پیامبران انقلابی پدید می آید چنین نیست زیرا انفجارش از بعثت بر می خیزد و فروزشی خدائی و توانایی نیرومند و معنوی دارد و با ضربه پایدار ولی الهی همانند قارعه ای می کوبد و فطرت ها را بر می انگیزد و همه موانع را در هم می شکند و تا بی نهایت پیش می رود و هرگز از تلاطم باز نمی ایستد به کجا می رود و این که فسلفه است عرفان است هنر است و معجزه است.
عرب ها انقلابی را ثوره می گویند که از اثاره و ثار می آید یعنی برانگیختن و خون ریختن ولی اصل همان انقلاب است که واژه ای است قرآنی .
جادوگران فرعونی فریبکاران بودند که به سوی استعلا و استکبار و استبداد فرعون خدمت می کردند و او را می پرستیدند و با فریب و اغوا مردم را می فریفتند و باطل را حق جلوه می دادند مثل همین آسوشیتدپرسها و یونایتدهاپرسها و تاس ها و رویتر ها که جادوگران مترقی فراعنه زمانند ولی آن ها در برابر معجزه و انقلاب موسی تسلیم شدند و گفتند به خدای موسی ایمان آوریم فرعون گفت شما را بر دار می کشم و دست و پاتان را میبرم آن ها گفتند با کی نداریم.(انا الی ربنامنقلبون ) مابسوی پروردگارمان دگرگون می شویم .
این دگرگونی همتنصیرورت استکه انسان ا زدرون دگرگون می شود از طاغوت پرستی بخداپرستی حرکتی است همیشگی و تکاملی بسوی کمال مطلق که بی انتها سان ( ان الی ربک المنتهی )
پس دارای دو شاخصه است نخست اینکه از درون انسان می جهد و برمیخیزد و دیگر آنکه بی پایان است و بدر و دیوار طبیعت نمی خورد که بازگردد و بشکند و متلاشی و سپس آرام شود.
انقلاب ( الی الرب) هم جهت دارد و هم جامع الاطراف است و همه ابعاد پیچیده و شناخته و ناشناخته انسان را برمی کشدو بسوی رب که اوج کمال است بالا می برد، هم زیست طبیعی و مادیش را در همین پهنه طبیعت بصلاح وکمال می ر ساند هم اندیشه اش را فراتر از محدوده ماده پرواز می دهد و هم روحش را به معراج لقا الله فائز می سازد.
ودیگر اینکه همه را فرامی گیرد وازجامعه امت می سازد و انسانیت را بکمال می رساند تنها یک تن را زیرا گستره اش همگانی است و همیشگی و همه جایی .
و این جهش را قرآن رشد می نامد که تمام استعدادات انسان بشکفد و بکمال برسد و انبیا هم رسیدند و هم مرشد و خدا به آنها رشد داده است ( ولقد آتینا ابراهیم رشده ) ولی مستبدان ضد انقلاب حکومتشان ضد رشد است ( و ما امر فرعون برشید)
خودکامگان ضد رشد و ضد انقلابند و انقلاب درصورتی می تواند، خلق را ازهمه بندها برهاند و به استوای رشدوکمال کامل برساند که ( الی الرب ) باشد و گرنه خیزی برمیدارد ومی افتند، از جای نخستینش هم پایین تر، دردخمه لاشه ها ی اجداد گمراه گذاشته اش و این همان انقلاب منفی ارتجاعی است که قرآن می فرماید (‌انقلبتم علی اعقابکم)
انقلابهای اخیر دنیا هم چنین بوده ارتجاعی و منفی ، نخست آتشفشانی بوده علیه ستم و فساد ولی چون صبغه و نعشه معنوی نداشته خاموش و خاکستر شده و درگودال ارتجاع فرو افتاده است.
آقای کرین برینتون مورخ مشهور غربی جهان انقلاب را کالبد شکافی کرده و با تحلیلی عالمانه اما محتاطانه سرنوشت انقلابهای امریکا ، انگلیس ، فرانسه و روسیه رابررسی کرده و سرانجام و پاکدلتر و پرکارتری لازم است که همه انقلابهایی که از عمق فطرت خدایی انسانها برنخیزد و بسوی بی نهایت سیر نکند چگونه محکوم بشکست است .
انقلابی که اساسش مادی است و شعارش نان برای همه ، بهداشت برای همه ، مسکن و مدرسه برای همه از هر کس بمیزان توانش و به هرکس به مقدار نیازش ، نمی تواند انقلابی اصیل و موفق باشد زیرا می بینم که پس از هفتاد سال هنوز شعار نان برای همه اش به عمل نرسیده و از بلوک رقیب گندم میخرد و بافرض هم که به این شعارها برسد می خورد، بهمان بن بست ماده و چون راهی بسوی نیازهای مکتوم معنویش نیافت سرش بدیوار می خورد و می شکند و واپس می افتد.
انقلاب آمریکا
امریکایی ها در سده هجدهم علیه حکومت استعماری انگلیس قیام کردن و سال ها جنگ بود و خونریزی کشمکش تا سرانجام انقلابیون امریکا به رهبری ژرژواشنگتن پیروز شدند و استقلال یافتند و قانون اساسی نوشتند اکنون هم جناب ژرژنخستین رئیس جمهوری امریکا از مفاخر امریکائی ها است و پایتخت شان به نام او واشنگتن نهاده شده است و یک برج دراز هم به نام او و به یاد او ساخته اند که وقتی آدم می خواهد بالایش را ببیند کلاش می افتد. ولی بعد جفرسون رئیس جمهوری دیگر امریکا گفت و اشنگتن یک مرد خودکامه و مستبد بود و توین بی مورخ بزرگ و مشهور گفت هر جا انقلابی پدید می آید امریکایی ها آن را سرکوب می کنند.
اگر چه آن روز حرف توین بی را همه کس باور نمی کرد زیرا از هیکل بزرگ مجسمه آزادی در نیویورک می ترسید اما حالا می بینیم بیچاره راست می گفت و هر جا انقلابی در دنیا بروز می کند امریکائی ها مثل عقاب بر سر آن می زتازند و تکه تکه اش می کنند.
از فیلپین گرفته تا اندونزی و لبنان و فلسطین و مصر و سودان و چاد و صحرا و اریتره و نامیبیا و زئیر و سومالی و بالاخره السالوادور و نیکاراگوئه و شیلی و آرژانتین و اخیرا گرانادا و جاهای دیگر.
و در خود امریکا که سی و پنج میلیون نفر گرسنه و بیکارند و مشت پلید عمو سام مغزهای همه را می کوبید و هم چنان می کشد و عربده می کشد و این توطئه ها که علیه انقلاب اسلامی ایران می چیند و امروز دیگر نقاب تزویر و دموکراسی حقوق بشرش دریده و رسوا شده و هفت پدرش درآمده و به فلاکت افتاده و در کاخ سفید و پنتاگون و اف بی آی و کنگره ملیش امنیت ندارد و هزاربار از قداره بندان تاریخ از ژول سزار و آتیلا و چنگیز و جنایت کارتر است لی این هم انقلاب آمریکا.
انقلاب انگلیس
در زمان چارلز اول مردم انگلیس از فساد شاه و دربار و لرد ها فئولدال ها به ستوه آمده بودند همه مالیات های سنگین و درآمدها به جیب شاه ریخته می شد و بودجه کشور اعلی حضرت چارلز تنظیم می کرد و قداره بندان درباری اجازه نفس کشیدن به کسی نمی دادند تا سرانجام مردم قیام خونینی به راه انداختند و انقلابیون پورتینست برخاستند و بر ضد سلطنت قیام کردند و چارلز اول پادشاه انگلیس را گرفتند و سرش را از تنش جدا کردند به امیدی که بدون غارتگری ها و خوشگذرانی ها پایان دهند و دهقانان از زیر بار ستم مالکان بزرگ برهانند ولی دوران نقاهت انقلاب انگلیس خیلی زود فرا رسیدو از آوریل ۱۶۵۳ که پارلمان بریتانیا منحل شد کرامول به عنوان پاسدار دستگاه حکومت روی کار آمد و انگلیسی یک باره خود را به عنوان پاسدار دستگاه حکومت روی کار آمد و انگلیسی ها یک باره خود را در برابر یک قانون اساسی نوشته شده رو به رور دیدند در سال ۱۶۵۷ کرامول یک نیمه شاه گشت و با تجدید سلطنت دودمان استوارت در سال ۱۱۶۰ انقلاب انگلیس پایان داد و بعد همان فساد ها و اختناق ها و خوشگذرانی ها پدید آمد و کار به جایی رسید که شرم آورترین حرکات انحرافی در دربار ملکه ویکتوریا نمایان شدو استعمار انگلیس به صورت دزد دریایی همه جا را زیر پا فرا گرفت و امپراطوری جنایت کاران پدید آمد که آفتاب در آن غروب نمی کرد و بعد هم نوبت الیزابت ها و ژرژها رسید تا این که پس از جنگ جهانی دوم اردوگاه جنایتش به تدریج برچیده و سوخته شد و کشورهای مستعمره آزاد شدند و اکنون شیر پیر بریتانیا نه یال دارد و نه دم و نه اشکم فقط یک جزیره انگلیس مانده با مشتقی قرض و قوله امریکایی و یک دنیا ورشکستگی و تورم بیکاری و یک تکه از ایرلند که ان هر روز توی سر ارتش سلطنتی اش می کوبند و حکومت عجوزان عاجز در حال تلاشی است این هم نتیجه انقلاب انگلیس.
انقلاب فرانسه
این دیگر خیلی مهم و دهن پرکن است که هم سیاسی است و هم فرهنگی و هم نظامی وعقیدتی و آن قدر مهم است که اروپا را تکان داده و کلیسا ها و دربارها را در هم شکسته و انقلابی علمی نیز پدید آورده است.
ژاکوبن های انقلابی با نهایت جسارت برخاسته اند و سیل خروشان مردم در خیابان های پاریس سنگر گرفته می کشته اند و کشته می شده اند تا سرانجام زندان باستیل گوشده شد علی حضرت لوئی و شهبانویش گرفتارشدند و در میدان عمومی پاریس سرشان گیوتین قطع شد و در سد افتاد هورا هورا آزادی انقلاب کبیر فرانسه سقوط سلنتی حکومت دموکراسی و از این حرف ها .
و لی کم کم دوران نقاهت انقلاب فرا رسید و فرانسویان از ببرهای تشنه به خون به ستوه آمدن وا کنش های منفی آن ها چه در حکومت رو به زوال کنوانسیون و چه در حکومت دیراکتورا (هیئت پنج نفره اجزایی) اوج گرفت وبه تدریج تبعید ها به فرانسه بازگشتند و در سال ۱۷۹۹ پس از شکست های خارجی فرانسه سنت های گذشته پدید آمد و کاباره ها باز شد و بالاخره کودتای ناپلئون واقع شود وامپراطوری خون خوارتر از لوئی روی کار آمد و مردم فرانسه را به صلابه کشید و هزاران هزار فرانسوی را در میدان های جنگ روسیه و بالاخره واترلوبخاک و خون کشید و اثری از آن انقلاب پرطنطنه باقی نگذاشت.
و بعد هم که جمهوری هایی از اول تا پنجم تشکیل شد گیموله ها و ژنرال سازارها علی رغم ادعای آزادی خواهانه فرانسه همه جا انقلابیون آزاد مستعمره ها راکشتار کردند و بیش از یک میلیون مسلمان انقلابی را در الجزایر بی رحمانه کشتند.
و امروز هم که حکومت سوسیالیست فرانسه روی کار آمده نوکر آمریکا و بنده مزدور صهیونیست هاست و می بیند که چگونه در چاد لبنان کشتار می کند و در پانزده کشور دنیا سرباز پیاده کرد و تروریست ها را پناه داد به رژیم جلاد عراق اسلحه می داد و مردم فرانسه را دچار بیکاری و گرانی کرده و شرف و افتخار فرانسویان را پایمال کرده و من نمی دانم روشنفکران و نویسندگان و سیاستمداران آزاد فرانسوی چگونه حکومت خائن و دست نشانده ای را تحمل می کنند بلی این هم انقلاب به اصطلاح کبیر فرانسه.
انقلاب روسیه
برای انقلاب و سرنوشتش باید کتاب ها نوشت چون مدعی آزادی و برابری انسانها جبر تاریخ و حکومت جهانی کمونیزم محو همه آثار تبعیض و امتیاز و استعمار بهره کشی و زورگویی و اختناق همه چیز است و این قدر شعارهایش فریباست که در همه سوی جهانی جوانانی به عشق رژیم پیشرفته اش یقه می درانند و جان می سپارند.
ولی این انقلاب دوران نقاهتش از دوران خود لنین آغاز شد و اکنون سخت مانند خود رهبریش بیمار و زمین گیر است و در تجاوز و کشتار و دست اندازی به این سوی و آن سوی جهان دست کمی از کاپیتالیست ها ندارد وخودش یک امپریالیست است که با زور چکمه می خواهد قدرت ملیتاریستیش را بر جهان تحمیل کند .
جریان لشگر کشی شوروی به چکسلواکی و داستان دو بچک جریان حمله به مجارستان و اخیرا به لهستان و بالاخره کشتار بی رحمانه اش در افغانستان مسلمان نمونه ای از این زورگوییهای ضد خلقی است.
مسئله جنایت تروتسکی رئیس امنیت لنین و قتل میلیون ها نفر (می گویند ۶ میلیون نفر) و داستان استبداد سیاه استالین و جنایات بریا وسازمان مخوف کا گ ب نشان دهنده به اصطلاح مرامی بودن حکومت صلح دوست شوروی است.
از سوئی سکوتش در برابر جنایت امریکا در لبنان و فلسطین و فیلیپین و السالوادور و کمک به رژیم امریکایی بعث عراق، نشان دهنده ضد خلقی بودن و ضد انقلابی بودن حکومتی است که به ظاهر ضد امپریالیستی است ولی معلوم می شود و در کنفرانس یالتا و پشت پرده چه بند و بست هایی که با سرمایه داران امریکایی ندارند.
رادیو مسکو درباره من گفته بود که حجازی ارتجاعی به شوروی آمد و آن همه پیشرفت ها را به چشمانش دید و برگشت حقایق را دگرگونه بیان کرد.
من فرصتی هنوز پیدا نکردم که بگویم حلبی آباد ها و حصیر آباد ها را در شهر باکو دیدم و برای هر روسی فقط ۹ متر مربع را در لانه های زنبوری مسکو دیدم و ویلاهای وسیع و مجلل سران شوروی را هم در کنار رودخانه مسکو به نظر آوردم.
بلی این است انقلاب خلقی روسیه که قصد بلعیدن جهانی دارد و برخی جوانان ما و دیگران فریب تبلیغاتش را می خورند این سخن بگذرد تا وقت دگر.
انقلاب چین
مائوتسه تونک ده هزار کیلومتر پیاده به همراه انقلابیون چین راهپیمایی کرد و سرانجام پس از مبارزات طولانی و خونین رژیم کمونیزم را در چین روی کار آورد و به حدی در انقلابش داغ بود که شوروی ها را مرتجع می خواند.
ولی ناگهان در تلویزیون دیدیم که دست نیکسون رئیس جمهور امریکا را می فشارد و از اشرف پهلوی پتیاره قرن استقبال می کند و چوئنلای انقلابی بریا ورود فرح همسر منفرو شاه آن همه دوم دستگاه و رقاصی راه می اندازد پس از مرگ مائو آن همه تصفیه ها پیش می آید و همسر جناب رهبر محکوم می شود و هوا کوفنگ انقلابی در روزهایی که در خیابان های تهران و خون و آتش می بارد و با فتخار شاه جنایت کار شراب می نوشد.
اکنون هم رئیس جمهور فعلی چین با وزیر جنگ امریکا ملاقاتی دوستانه دارد و از امریکا و انگلیس اسلحه می خرد لابد برای مبارزات ضد امپریالیستی و من مفهوم این تضادهای دیالکتیکی را نمی فهمم که رژیمی خلقی از امپریالیست ها اسلحه بخرد برای مبارزه با امپریالیست ها و یا برای جنگ با روس ها که آن هم امپریالیست است و شوروی هم با امریکا بسازد برایم مبارزه با چین امپریالیست این است معنی شتر گاو پلنگ حیرتم از چشم بندی خدا.
انقلاب مصر
گروه افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر انقلاب یا کودتا کردند علیه ملک فاروق ولی انقلابشان اسلامی نبود خودشان می گفتند گاهی بدنده راست افتادند و اگهی چپ بالاخره روس ها بیچاره ناصر با به خاک سیاه نشاندند تا افتاد ومرد و بعد انورسادات را که سال ها امریکایی ها و انگلیسی ها پروردانده بودند روی کار آوردند که صد رحمت به ملک فاروق زیرا آن بیچاره در ۱۹۴۸ با صهیونیست ها جنگید ولی سادات با پای خودش به تل ابیب رفت و هیکل ننگین بگین را در آغوش کشید و تسلیم اسرائیلی ها شد و بعد هم که به دست انقلابیون مسلمان مصر به جهنم و اصل شد نامبارکی جایش را گرفت که صد رحمت به کفن دزد اولی.
انقلاب یمن
ژنرال سلال علیه امیرالبدر سلطان یمن انقلاب کرد و عبدالناصر هم برایش ارتش و اسلحه فرستاد تا حکومت انقلابی بر پای بماند و حالا دو یمن داریم که شمالیش نوکر سعودی ها و بالاخره امریکائی هاست و جونبیش مارکسیست لنینیست است و در اختیار روس ها .
انقلاب عراق
عبدالکریم قاسم علیه ملک فیصل و عبدالله و نوری سعید انقلاب کرد و آن ها را کشت به دار کشید و اعلام جمهوری کرد و اصلاحاتی ظاهری بعد کودتای عارف ها روی کار آمد و دست امریکا پیدا شد و حزب بعث عفلقی حالا هم صدام حسین جنایت کار مزدور قرن که روی شمر و خولی و سنان را سفید کرده است فرزند پلید آن انقلاب غیر خدائی است.
انقلاب افغانستان
داودخان علیه ملک ظاهر شاه انقلاب کرد تا مردم سمتدیده افغانستان را به خیال خودش آزاد کند بعد ترکی و امین و بالاخره ببرک کارمل روی کار آمدند و یک کشور مسلمان دچار حکومت مارکسیستی مزدور شوروی شد که حال راه ارتش سرخ را به سرزمین اسلامی افغانستان باز کرد و آنها هم میزنند و می کشند و می سوزانند و فجیع ترین جنایت را به بار می آورند.
انقلابات دیگر
فرصت ندارم که انقلاب ها و کودتاهای دیگر را که در آسیا و آفریقا و امریکای مرکزی و لاتین پدید آمده است بررسی کنم ولی همین قدر بگویم که یا از دنده چپ به راست افتاده اند و یا از راست به چپ و استقلالی کامل در کار نیست.
مسلمانان یکی از کشورهای انقلابی به من می گفتند خوشا به حالتان که خیلی زود فهمیدید و انقلابتان را از شر لیبرال ها نجات دادید ولی ما یک میلیون بیشتر شهید داریم حالا گیر لیبرال ها افتاده ایم که با کشور قاتل ما رابطه صمیمانه دارند و می بینند که در خیابان ها شراب سبیل است و فحشا فراوان و انقلاب متوقف دولت محافظه کار و غیر انقلابی.
انقلاب ایران
انقلاب اسلامی ایران بود زیرا از فطرت و درون مردم جوشید وعلتش اصالت و صلابت و حقیقت ولایت و رهبری بود یکی از مفاهیم ولایت این است که بعد معنویت را در درون مسلمان رشد می دهد به همین جهت هم پیروزی کامل به همراه داشت وهزاران مشکل را از سر راه برداشت و به جانب چپ و راست نغلطید و خطرات را آگاهانه کشف و دفع کرد و لیبرالیسم را از کار انداخت و جنگ را برد و مشکلات را حل کرد و اکنون پس از ۵ سال نه تنها دچار نقاهت نشده بلکه با وجود دشمن کاری ها قدرت های کوچک و بزرگ شرق و غرب و وابستگانشان هر روز شعله ور تر و جهانی تر می شود که باید در باره خصالص این انقلاب عظیم اسلامی و اصالت امام و امتش مقالاتی جداگانه نوشت.
بلی انقلاب اسلامی ایران الی الرب بود
انا الی ربنا منقلبون
والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *