معاد قسمت ششم

آیه الله جوادی آملی

موانع یاد معاد

هدف رسالت عامهٔ انبیاء نورانی شدن مردم است، هم چنان که خداوند به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله‌ ــ فرمود:

« الر، کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید “.[۱]

به موسی کلیم (ع) فرمود:

” و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله ان فی ذلک لایات لکل صبار شکور “.[۲]

و در نتیجه نورانی شدن، مردم قیام به قسط می کنند و مهمترین عاملی که در تحقق این هدف نقش دارد ” ذکری الدار‌ ” است (نه فرد و جامعه). و قبلا شواهد زیادی از قرآن کریم ذکر شد که این عامل در مبارزه و جهاد اصغر افراد مستضعف علیه ظلم و در پیروز شدن در جبهه جهاد اکبر علیه هوس های درون نقش دارد.

 

موانع یاد معاد چیست؟

موانعی که قرآن مطرح می کند سه قسم است:

۱ـ موانع فکری و استدلالهای فکری.

۲ـ محرومیت ها و شکنجه ها و ناکامی ها.

۳ـ خوش گذرانیها و عیاشیها و خودکامگی ها و سرگرمی ها.

قرآن این موانع را یکی پس از دیگری بررسی می کند و می فرماید: شبهه های فکری را با بینائی که انبیاء آورده اند به خوبی می توان حل کرد و محرومیت ها را با یاد ” معاد ” به خوبی می شود تحمل کرد و از خوشگذرانیهای زود گذر هم با یاد معاد می توان صرف نظر نمود (که از هر نمونه شواهدی گذشت).

 

دنیا زدگی

در این جا برای تکمیل شدن آن بحث ها، نمونه رایجی را که اکثر مردم به آن گرفتارند و قرآن هم بیشتر در آن نمونه بحث می کند نقل می کنیم:

” و ما اوتیتم من شییء فمتاع الحیوه الدنیا و زینت ها و ما عندالله خیر و ابقی افلا تعقلون “.[۳]

ــ آن چه به شما داده شده تمتع و لذت بردن و بهره برداری دنیا است… اولا: هرگز می پندارید که خودتان کسب کرده اید، چون آن چه دارید به شما داده اند نه اینکه خودتان پیدا کرده اید. حرف قارون را نزنید که ما خودمان فراهم کردیم. ثانیا: آن چه عندالله است خیر است و عقل، آن را اختیار می کند که ابقی است و از بین نمی رود.

در جای دیگر می فرماید:

” زین للناس حب الشهوات من النسائ و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب “[۴]

بعد از اینکه زینت ها را بر شمرده است می فرماید: این متاع حیات دنیا است و ” اوب ” و رجوع خوب پیش خدا است. نظیر این آیه:

” افمن وعدناه وعداً حسنا فهو لاقیه کمن متعناه متاع الحیوه الدنیا ثم هو یوم القیامه من المحضرین “.[۵]

ــ آن کس که ما به او وعده نیک دادیم و او هم حتما به این وعده، نیک می رسد آیا مثل کسی است که مقداری از تمتعات دنیا برخوردار بود و بعد برای سوال و بازخواست در قیامت احضار شده است این ها برابر همند؟

این یک خط کلی و برنامه ی اصیل است که اگر کسی به وعده های الهی اعتماد کرد و در مسیر بود، برابر نیست با کسی که سرگرم لذائذ دنیا شده است و در قیامت برای سوال احضار می شود.

عوالم هستی را که بررسی کنیم، نازل ترین عالم همین دنیا است که از این پائین تر عالمی نیست. علی (ع) می فرماید:” من هو ان الدنیا علی الله انه لا یعصی الا فیها و لا ینال ما عنده الا بترکها “[۶]

ــ در هیچ عالمی خدا معصیت نمی شود جز در دنیا، و از پستی آن همین بس که انسان به ما عندالله نمی رسد مگر به ترک آلودگی دنیا.

و از این نوع تعبیرات در جوامع روائی ما بسیار است.

” ان قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوأ بالعصبه اولی القوه اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین “[۷]

ــ ” قارون ” سرمایه دار معروف از قوم موسی بود و به حسب ظاهر هم به موسی کلیم ایمان آورد ولی خودکامگی و ستم و بغی کرد، روی تکاثر در ثروت یا جهات دیگر، چون ثروت، بغی و ستم می آورد. آ‌ن قدر از کنوز دنیا به عنوان آزمایش به او دادیم که مفاتح [۸] آن را یک گروه نیرومند با زحمت حمل می کردند، قومش به او گفتند: اینقدر عیاش نباش، زیرا آنها که سرگرم لذائذ طبیعتند محبوب خدا نیستند.

در سوره فجر می فرماید:

” فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن، و اما اذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن “.[۹]

ــ ما به هر کس نعمت می دهیم جز عنوان آزمایش اثر دیگری ندارد. همه امتحان الهی است. هر کس را خدا به نعمت یا سلب نعمت امتحان کرد باید از عهده امتحان بدر آید بعد می فرماید: کلا… ” کلا ” حرف ردع است، یعنی هر دو گمان غلط است، نه آن ها عندالله مکرمند و نه اینها موهون عندالله هستند بلکه هر دو به عنوان امتحان است و بس.

” و ابتغ فیما اتیک الله الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین “.[۱۰]

ــ قوم قارون او را نصیحت کردند که از این نعمتی که خدا به تو داده، راه آخرت را طی کن و یاد قیامت باش و کار خیر انجام بده که تا ابد راحت باشی و بهره ای هم که از دنیا داری فراموش نکن. اما هدفت این باشد که به ” یاد معاد ” باشی و آن جا را تامین کنی، همانطوری که خدا به تو نیکی کرده و نعمت را به تو داد، تو هم نیکی کن.

در آیه ۷۶ فرمود: انسان مسرور، محبوب نیست و در آیه ۷۷ می فرماید: انسان مفسد، محبوب نیست. فرق در این است که آنجا (آیه ۷۶) مقام وصف است یعنی نشاطی که در دل داری تو را از محبوبیت طرد نکند و اینجا (۷۷) در مقام فعل و کار است یعنی کاری که با دست و پایت انجام دادی تو را از محبوبیت طرد نکند.

 

لذائذ و متاع دنیا وسیله است

انسان برای لذت دنیا خلق نشده است بلکه لذائذ دنیا برای این است که انسان بتواند به حیات خویش ادامه دهد. یکی از حکماء در این قسمت بیانی دارد:

انسان وقتی لذت می برد این مزد باری است که برده است، خیال می کند برای این لذت زنده است.

 

توضیح این کلام

ــ انسان تا زنده نباشد نمی تواند در راه راست و تحصیل سعادت کوشش کند.

ــ انسان نظیر فرشته نیست که بدون خورد و خواب و پوشاک بتواند زنده بماند.

ــ تهیه پوشاک و خوراک دشوار است. اگر کار سخت را تحمل نکند و غذا تهیه نکند نمی تواند زنده بماند. حال چه زمینه ای لازم است که غذا تهیه کند و بخورد و بماند و به هدف برسد؟ باید لذتی هم ببرد! آن لذت مزد این کارها است.

در نظام آفرینش، خداوند به دنبال کارهائی که تحمل آن مشکلاتی دارد لذائذ موقتی قرار داده است تا انسان بار سنگین را ببرد نه این که برای این لذت موقتی خلق شده باشد و گرنه این در حیوانات و گیاهان نیز هست بلکه خیلی قویتر از انسان .

بنابراین آن چنان نیست که انسان برای خوردن باشد، ‌می خورد که زنده بماند نه اینکه زنده است که بخورد لذا از حکیمی پرسیدند چرا اینقدر کم غذا می خوری؟ گفت: ” هذا المقدار من الطعام یحملک و مازاد علیه تحمله ” ــ این برای ماندن است و همین مقدار کافی است، زیادتر از این انسان حمّال او است در فراهم کردن، انبار کردن، پختن، سرسفره آوردن و … .

انسان در ماه مبارک رمضان که یک مقدار کمتر غذا می خورد اگر حالش سالم تر از ایام دیگر نباشد یقینا بدتر نیست. تجربه نشان می دهد که انسان با اعتدال در خوراک می تواند خوب زندگی کند و بهتر بفهمد. هرگز آدم پرخور آن هوش الهی را ندارد که مطالب دقیق را بفهمد. در این قسمت روایتی وارد است:

” ما ملاء ابن آدم وعاءً شرا من بطنه ”

ــ انسان هیچ ظرفی را بدتر از شکم پر نمی کند. همیشه انسان تو خالی از شکم و فخر فروشی لذت می برد و همیشه لذت های بیرونی در اثر کمبود درونی (گوهر گران مایه ی علم و معرفت) است. اگر انسان در درونش کمبود نداشته باشد به فکر بیرون نیست، وقتی که انسان لذت می خواهد اگر در درون جانش لذت را پیدا نکرد، به فکر لذات کاذب می رود که آنها هرگز کمال او را تامین نمی کند. آنها بازدارنده ی اهداف انبیاء هستند، هدف انبیاء کمال درونی است:

” یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم “.[۱۱]

ــ به فکر جانتان باشید، اهل محاسبه باشید که چه چیز تهیه کرده اید، به فکر این نباشید که بیرون چه خبر است بلکه به فکر درون باشید ” ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون “.[۱۲]

ــ انسان باتقوی به فکر درون خویش است تا یک شیطانی با لباس مذهبی احرام بست و می خواهد از حرم کعبه او طواف کند می فهمد و طردش می کند.

دنباله ی جریان قارون ــ به قارون هم گفتند: قیامت را فراموش نکن در جواب گفت:

” انما اوتیته علی علم عندی او لم یعلم ان الله قد اهلک من قبله من القرون من هو اشد منه قوه و اکثر جمعا و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون “.[۱۳]

ــ من خودم با آن توان فکری و عملی که داشتم این مال را تهیه کردم و در مصرف آن هم آزادم، نیازی به ارشاد ندارم. در جواب به او گفته شد: آیا او سیری در عالم نکرد که از او سرمایه دارتر را خدا به خاک سپرد اگر چه او هم از نظر سرمایه قدرتمند است. ” و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون “.[۱۴]

” فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم، و قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا و لا یلقیها الا الصابرون “.[۱۵]

ــ او به عنوان تظاهر و تکاثر در ثروت با همراهانش غرق در زینت در بین مردم حرکت می کرد، کوته نظران وقتی این منظره را مشاهده می کردند می گفتند: ای کاش ما هم می داشتیم چون او بهره عظیمی دارد [۱۶] آن ها که از علم [۱۷] برخوردار بودند با لسان خیلی قاطع گفتند: این چه حرفی است که می زنید؟ چرا به یاد معاد نیستید؟

آنان خودشان هوس نکردند و جلوی هوسبازان را گرفتند.

این جا است که یاد معاد اثر دارد:

نمی گذارد انسان هوس باز باشد، جلو انسان هوسباز را می گیرد.

یاد معاد است که می گوید: در برابر قارون بایستید و این چنین حرف بزنید  پس ” ذکری الدار ” است که هم حافظ انسان است و هم عامل قیام در مقابل متکاثر که نمی گذارد به خودکامگیش ادامه دهد.

خردمندان گفتند:

” ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا ”

و ثواب الله را کسانی که هم در طاعت صابرند و هم بر معصیت صابرند و هم عندالمعصیه صابرند، می توانند درک کنند.

عمل باید با حسن فعلی و فاعلی توام باشد. در سراسر قرآن کریم ایمان با عمل صالح کنار هم ذکر شده است:

” ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات “.[۱۸]

“من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه “[۱۹]

قرآن به مومن بها نمی دهد، قرآن به کسی که کار خوب می کند ارزش نمی دهد،‌ بلکه کار خوب (حسن فعلی) اگر از مؤمن (حسن فاعلی) صادر شود ارزش دارد. تنها ایمان و اعتقاد کافی نیست، چنان چه عمل بی عقیده هم کافی نیست.

ولی سیئه از هر کس صادر شود کیفر دارد (مومن و کافر):

” من عمل سیئه فلا یجزی الا مثلها “.[۲۰]

کسی که یک بیمارستان یا راهی ساخت یا برقی آورد یا خدمتی کرد این بهشت رفتن او را تامین نمی کند، گر چه هدر هم نمی رود ولی این چنین نیست که اگر یک کار خیری کرد ولو آدم بدی باشد بهشت برود!

” فخسفنا به و بداره الارض فما کان له من فئه ینصرونه من دون الله و ما کان من المنتصرین “.[۲۱]

ــ ما به وسیله زمین، قارون و منزل قارون را به خاک فرو بردیم ولی در روز خطر ــ گرچه گروه فراوانی دنباله رو داشت ــ کسی به نصرت او نیامد یعنی نه خود شخص می تواند انتقام بگیرد و دفاع کند و نه نصرتی از بیرون به او می رسد (نه ناصر هست و نه منتصر). سپس وقتی به تشکیلات قارون خاتمه داد فرمود:

” و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون و یکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا و یکانه لا یفلح الکافرون “.[۲۲]

ــ آن ها که کوته نظر بودند و تا دیروز می گفتند: ای کاش ما هم می داشتیم حال می گویند: خدا است که روزی را به عنوان آزمایش گاهی بسط می دهد و گاهی می گیرد اگر خدا بر ما منت نمی گذاشت و این نعمت فقر را به ما مرحمت نمی کرد ما هم مثل قارون به کام زمین فرو می رفتیم، آن گاه فرمود:

” تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین “.[۲۳]

ــ آن دار عظیم در برابر متاع دنیا مال کسی است که قصد فخر فروشی نداشته باشد.

 

فخر فروشی چند گونه است

بعضی ها قارون نیستند ولی قارون زده و مختال هستند، هم چنان که انسان گاهی نسبت به لباس یا کفش یا مقام خود که مثلا بند کفش من از بند کفش دیگری بهتر است! یا من باید بالای مجلس بنشینم چون مقام من بالاتر است! دست خوش فخر و خیالات می شود در صورتی که این بدتر از کار قارون است چون آن بالاخره یک لذتهای ظاهری دارد ولی این فقط خیال است که می بینیم کسی جلوتر یا عقب تر وارد شود، و این خیال ناشی از حمق و دنیازدگی است هم چنان که فرمود:

” زین للناس حب الشهوات من… ”

خیال بافی از درون خود آدم است و انسان خیال زده را در فرهنگ قرآن کریم مختال می گویند:

” ان الله لا یحب کل مختال فخور “.[۲۴]

و این یک سرطان و دردی است که باید آن را علاج کرد. و لذا در روایات آمده است که وقتی انسان لباس تازه در بر کرد، مستحب است جمله هائی بگوید: خدایا این لباس نو، ایمان مرا کهنه نکند که با پوشیدن آن فخرفروشی کنم، بگو تو را پوشیدم که سرما نخورم و آبرویم محفوظ باشد نه اینکه آبروی مرا ببری.

آری! در شرع مقدس هیچ دستوری فرو گذار نشده است.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره ابراهیم/۱٫

۲ـ همان/۵٫

۱ـ سوره قصص/۶۰٫

۲ـ سوره آل عمران/۱۴٫

۳ـ سوره قصص/۶۱٫

۴ـ نهج البلاغه فیض، حکمت ۳۷۷٫

۱ـ سوره قصص/۷۶٫

۲ـ مفاتح جمع مفتح است که به معنی کلید یا مخزن است که بر هر تقدیر معنی فرق می کند اگر به معنی اول باشد یعنی کلیدهای خزانه او را یک گروه نیرومند به زحمت حمل می کردند و بنا بر معنای دوم یعنی مخازن موقع جابجا شدن یک گروه نیرومند را خسته می کرد.

۳ـ سوره فجر/۱۶ـ ۱۵٫

۴ـ سوره قصص/۷۷٫

۱ـ سوره مائده/۱۰۵٫

۱ـ سوره اعراف/۲۰۱٫

۲ـ سوره قصص/۷۸٫

۳ـ لا یسئل عن… این سوره (قصص) و سوره ی الرحمن با آیه سوره صافات (وقفوهم انهم مسئولون) تعارض ندارند چون موقف سوال و عدم سوال مختلف است.

۴ـ سوره قصص/۸۰ـ۷۹٫

۵ـ حظ در ثروت است و عظمت حظ در عظمت ثروت است.

۶ـ علم در این جا به معنی همان علمی است که در آیات متعدده قرآن از جمله: ” قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ” آمده است.

۱ـ سوره والعصر/۲٫

۲ـ سوره نحل/۹۷٫

۳ـ سوره غافر/۴۰٫

۴ـ سوره قصص/۸۱٫

۵ـ همان/۸۲٫

۶ـ همان/۸۳٫

۱ـ سوره لقمان/۱۴٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *