حجه الاسلام اسدالله بیات
علمای اخلاق از جمله موضوعاتی که مورد بحث و بررسی قرار داده اند و درباره آن به نکات ارزنده اشاره نموده و به مراعات آنها توصیه کرده اند، آداب سفر است و با عنواند “کتاب آداب السفر” این موضوع را مطرح نموده و در ابعاد مختلف آن به بحث و بررسی پرداخته اند. در احادیث نبوی و سخنان اهل بیت(ع) نیز در این باره مطالب و دستور العملهای فراوانی وجود دارد که هر انسان طالب علم و عمل و هر فردی که در مسیر خود ساختن است،بدون توجه به آنها به آن مطلبی که علاقمند است برسد، نمیتواند نائل شود، و از طرف دیگر بعلت ویژگی یی که در ذات سفر و مسافرت وجود دارد، انسان مسافر با مشقتهای گوناگون و فراز و نشیبهای متعددی روبرو می شود و از آن حالت یکنواخت و یکسان بودن و سکون بیرون می آید و برخوردهای زیادی برایش پیش می آید که قبلاً با آنها آشنا نبوده و انس نداشته است. از این رو انسان در حال سفر خصوصیات درونی و نفسانی خودش را بروز داده و جوهره خویش را نشان می دهد و لذا بنظر،لازم و ضروری می رسد که بطور فشرده درباره تعریف و چیستی سفر و انواع و اقسام آن و اهداف آن و فوائد و آداب مسافرت و… بحث و بررسی بعمل آید تا با مراعات آنها انسان در حال سفر از لغزشها و خطاها، خودش را کنترل نماید. بویژه برای برادران و خواهرانی که برای حج بیت الله الحرام و زیارت قبر نبی اکرم اسلام(ص) و قبور ائمه بقیع(ع) مشرف شده و در حقیقت سفر الی الله را انجام میدهند و بسوی خدا مسافرت میکنند مراعات کردن یکعده دستورالعملها و آداب از شئون عبودیت و بندگی بحساب آمده و تمرد از آنها و مراعات ننمودن آنها بی اعتنائی به مقام مولویت و تجری و عصیان محسوب می گردد.
تعریف سفر
در فرهنگ عرب “سفر” بفتح سین را به کشف حجاب و برداشتن ساتر معنی کرده اند و معمولاًدر عیان خارجیه اطلاق می شود:
“سفر العمامه عن الرأس و الخمار عن الوجه “[۱]
یعنی عمامه را از سر، و روپوش را از صورت برداشت. و “سفر” به کسر سین عین کتاب است و اسفار در قرآن کریم جمع سفر است. “سافر” و “مسافر” از باب مفاعله است کانه انسان از مکان حجاب را بر می دارد و مکان هم از انسان. انسان مسافر با طی مسافت درهر لحظه در مکان جدید و مرحله نو قرار می گیرد و برای او مکشوف و روشن می شود.
علمای اخلاق سفر را اینطور تعریف کرده اند: مسافرت وسیله است برای اینکه انسان از آن چیزی که از آن هراس و نگرانی دارد رهائی یابد، و یا وسیلهست برای وصول و نیل به چیزی که علاقمند است به آن برسد و نایل شود.[۲]
بنابریان انسان با مسافرت از موضوعات و چیزهائی که از آنها نگرانی و نفرت دارد خلاص می شود و به آرمانها و مقاصد و اهدافش نایل می آید. به عبارت دیگر رد مسافرت انسان چیزهائی را از دست میدهد و چیزهائی را به دست می آورد، و اموری را می خواهد از دست بدهد و اموری را می خواهد بدست بیاورد، و در حقیقت در هر مسافرت انسان باید از خیلی چیزها دست کشیده و آنها را از خود دور بسازد و در ضمن چیزهائی که نقص آور و زشت است و خلاف شئون انسانی بایدبپرهیزد و دامنش را از آنها منزه بدارد و چیزهائی که کمال است و زیبا و از شئون انسانی به حساب می آید باید متصف به آنها باشد.
اقسام سفر
در ابتدا مسافرت و سفر را به دو قسم می توام تقسیم کرد: سفر ظاهری و جسمانی که انسان از محلی به محل دیگر و از جائی به جای دیگر منتقل شود و سفر کند. و سفر باطنی که انسان با پای قلب و دل از جهان ماده و اسفل سافلین و از مراحل پست مادیت و شهوت حیوانی حرکت کند و بسوی عالم غیب و ملکوت اعلی مسافرت نماید و بدون تردید مسافرت از نوع دوم سفرهای باطنی هم مشکل تر است و هم ارزشمندتر.
هر کدام از سفرها اهلی دارد و برای هر کدام از این مسافران ویژگیها و علائم خاصی هست که با آن علائم و نشانه ها می توانیم آنان را بشناسیم و به دیگران معرفی نمائیم و هر کدام از این سفرها همراهان و دلیلانی می خواهد که در انتقال از منازل و مراحل و حل معضلات کمک کنند و نقش هدایت راایفا نمایند. مهمترین مسئله در تمام اقسام مسافرتها داشتن همراه رفیق و هم جهت است. پیامبر اکرم اسلام(ص) دراین باره دارد:
“التمسوا الجار قبل شری الدار و الرفیق قبل الطریق”.[۳]
- پیش از خرید خانه، همسایه بجوئید و پیش از سفر، رفیق بیابید.
در مسافرتها مشکلات فراوان و خطاها و لغزشهای متنوعی بوجود میآید، دوستان و همراهان گاهی تا آخر نمی توانند همراه باشند و در وسط می بُرند و از ادامه راه عاجز می شوند و انسان را تنها می گذارند و در مشکلات و حل آنها نه تنها یاری نمیکنند بلکه گاهی کارشکنی هم میکنند. شخص مسافر باید بکوشد در حل مشکلات کمک کند و خودش مشکلی بر مشکلات دیگر نیافزاید و از کسانی نباشد که به دیگران بگوید و از دیگران طلب داشته باشد و حال آنکه به گفتارش عمل ننماید مخصوصاً در سفرهائی که انگیزه الهی دارد و بدون قصد قربت و بدون نیت امتثال اوامر الهی سفر معنوی بحساب نیامده و باطل می شود و اعمال انسان هر قدر همراه بازحمات فراوان باشد هباء منثورا گشته و هیچ می شود و با قصد قربت و امتثال اوامر خداوندی برای انسان تعالی و کمال می آورد و انسان رااز عالم ماده و ناسوت به سوی عالم بالا وماوراء الطبیعه سوق می دهد .
سفر حج از سفرهائی است که هم دارای بعد سفر ظاهری است و هم دارای بعد سفر باطنی، هم سیر جسمانی است و هم سیر روحانی و معنوی و خدای نخواسته اگر سفر حج دارای آداب الهی نباشد و اخلاق الهی در سفر مراعات نگردد و مسافر از ویژگیهای مسافر در راه خدا و برای خدا برخوردار نباشد اگر چه در ظاهر انتقال جسمانی تحقق می یابد و انسان از جائی به جائی منتقل گشته و می رود اما از نظر معنی و روح به جای تعالی، هبوط و به جای حرکت تکاملی، سیر قهقرائی خواهد کرد و به جای اینکه حج سازنده باشد و مسافرت برای زیارت خانه خدا منشاء نزدیکی به الله باشد عامل دوری و سقوط خواهد شد.
تقسیمی دیگر
مسافرت و سفر با یکدیگر و با توجه به انگیزه ها و اهدافی که برای رسیدن به آنها انجام می گیرد، قابل انقسام به پنج قسم است:
- گاهی مسافرت واجب می شود و ترک آن جایز نبوده و حرام است، مانند سفر برای حج بیت الله الحرام برای کسانی که شرایط آن را دارا باشند و یا مسافرت برای تحصیل علم به وظائف الهی که طلب آن برای هر مسلمان فریضه است.
- گاهی حرام است و نباید انجام پذیرد و اگر مسافرت انجام پذیرد موجب غضب خداو عذاب الهی خواهد بود، مانند مواردی که در مسافرت مبتلی به ارتکاب گناه و معاصی بوده و آلوده به گناه می شود، و یا مسافرت می کند برای اینکه حقی را پایمال کند و از باطل و ظلم و ستم دفاع و حمایت نماید.
- گاهی مسافرت مطلوب است و نیکو و به تعبیر فقهای اسلام مستحب و مندوب است، از قبیل مسافرت برای زیارت علمای الهی، و صله رحم، و عیادت مریضها و دید و بازدید از وضع محرومان و زیارت قبور ائمه(ع) و مشاهد آنان. بنا بر این در صورتی که مسافرت با نیت و انگیزه تحصیل امر واجب صورت پذیرد، واجب می شود و اگر با انگیزه حرام باشد و اگر با انگیزه حرام باشد حرام و اگر با انگیزه مطلوب و مستحب واقع شود، مستحب می شود.
۵،۴- گاهی مکروه می شود و گاهی مباح روح مسافرت را انگیزه و نیت شکل و جهت می دهد، اگر نیت خیر شد و هدف خدایی، مسافرت خدایی و الهی می شود و سفر عبادت محسوب می گردد. نیت خیر، اعمال مباح را واجب و یا مستحب می سازد، و نیت شر و بد، اعمال مباح و حلال را حرام و لااقل مکروه می سازد اگر چه اعمال حرام، بانیت، حلال و مباح نخواهد شد، وحدیث معروف از حضرت نبی اکرم اسلام(ص) “انما الاعمال بالنیات” [۴] هم باین معنی دلالت دارد و مسلماً اعمال حرام را شامل نمی شود.
روی این حساب آنچه که در مسافرتها لازم است و بعنوان رکن مسافرت و روح مسافرت و سفرمحسوب می شود انگیزه و نیت خیر در مسافرت است، و مخصوصاً در سفر عبادی و سیاسی حج، چرا که این مسافرت علاوه بر جنبه سیاسی آن هر دو با هم هستند و باید با نیت تقرب به خدا انجام پذیرد و –العیاذ بالله- اگر در ضمن انجام دادن اعمال حج، قصد ریا داشته باشد و برای خدا بطور خالص انجام ندهد این سفر معنوی و ظاهری از اعمال آخرت بحساب نیامده و جزء اعمال شیطانی و دور کننده از خدا می شود، و اگر برای خدا انجام داده باشد و قصدش تقرب الی الله بشود خداوند برای او بصیرت نافذ و روشن بینی و تذکر عنایت می کند که هیچ موقع غافل نمی شود و ملائکه خداوند برای او طلب آمرزش می نمایند.[۵]
آثار و فوائد سفر
مسافرت مخصوصاً اگر با انگیزه های خالص الهی باشد آثار و فوائد فراوانی دربر دارد:
- سیر و نظر در آیات الهی:
قرآن در موارد متعدد از مردم می خواهد سیر در زمین کنند و در آیات الهی و پدیده های عالم نظر و تأمل نمایند تا به عظمت خداوند عالم بیشتر واقف باشند.
در این باره آیات قرآن فراوان است در این زمینه واژه های سیر- تفکر- نظر- تعقل- تدبر- در قرآن مراجعه شود.
- جلب قلوب برادران اسلامی:
در تورات آمده است: “سراربعه امیال زر اخا فی الله”[۶]
- برای زیارت برادران اسلامی لازم است انسان مسلمان مصمم باشد و عازم، گرچه منتهای شود به اینکه مقدار زیادی طی مسافت بنماید.
و یکی از عالیترین آثار و فوائد مسافرت های عبادی و الهی زیارت برادران ایمانی و جلب قلوب آنها است.
- عامل تندرستی و جلب منافع:
رسول اکرم(ص) می فرماید: “سافروا تصحوا و تغنموا”[۷]– سفر کنید تا تندرست شوید و غنیمت یابید.
- توفیق زیارت اولیای الهی و نبی اکرم(ص):
زیارت امامان معصوم(ع) از بهترین عبادات الهی است. زیارت آنان بعد از وفاتشان مانند زیارت آنان در حال حیاتشان است، زیرا آنان همیشه زنده اند و فوائد و آثار زیادی برای زیارت آنان در روایات اسلامی ذکر شده است.
بعنوان نمونه به چند تای آنها قناعت می کنیم:
- روی فی الفقیه عن ابی الحسن الرضا(ع) قال: ” ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم، فمن زارهم رغبه فی زیارتهم و تصیدقاً بما رغبوا کان ائمتهم شفعاء هم یوم القیامه”.[۸]
- شیخ صدوق از امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) نقل می کند که فرمود: هر امامی در گردن اولیا و پیروان خویش عهد و پیمانی دارد و این بیعت و پیمان ادامه می یابد و بامرگ و انتقال امام به ملاء اعلی قطع نمی شود و زیارت قبور و مشاهد شریفۀ آنان ادامه همان وفای به عهد و پیمان است و هرکس آنان را زیارت کند و در زیارت آنان رغبت و علاقه داشته باشد و آنچه را آنان راغب و مایل بودند تصدیق کند و به آنها باور داشته باشد، در روز قیامت امامان در پیشگاه خداوند شفیع او خواهند بود.
- قال الصدوق “ره”: و روی صالح بن عقبه، عن زید الشحام قال: قلت لأبی عبدالله(ع): “ما لمن زار واحدا منکم؟ قال: کان کمن زار رسول الله(ص)”[۹].
- شیخ صدوق می فرماید: صالح بن عقبه از زید شحام روایت کرده که من به امام صادق عرض کردم: اگر کسی یکی از شماها را زیارت کند چقدر ارزش دارد؟ امام فرمودند: مثل این است که خود رسول الله(ص) را زیارت کرده است.
- قال موسی بن جعفر(ع):”ادنی ما یثاب به زوار ابی عبدالله(ع) بشط الفرات اذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و نا تأخر”[۱۰]
- امام موسی بن جعفر(ع) درباره ثواب زیارت مولی، حسین بن علی(ع) میفرماید: کمترین ثوابی که خداوند متعال برای زائرین قبر حسین در کنار شط فرات عطا می فرماید در صورتی که حق او را خوب بشناسند و حرمت او را مراعات نمایند و ولایت او را بپذیرند این است که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده می شود.
زیارت قبور امامان دیگر نیز همین طور دارای فضیلت و ثواب عندالله است و حتی از بعضی روایات که ازامام جواد(ع) نقل شده است، زیارت قبر امام هشتم(ع) افضل است حتی از زیارت قبر حسین بن علی(ع)[۱۱]
بنابریان یکی از آثار و فوائد مسافرت به حج، زیارت قبر رسول خدا(ص) و زیارت ائمه بقیع(ع) و زیارت حضرت فاطمه زهرا(ع) و دیگر شهدای بقیع و بدر و احد است و همین طور زیارت سایر بقاع متبرکه در سایر جاها که نباید انسان از اینها غفلت ورزیده و از مزایا و ثوابهای آنها محروم بماند.
- توفیق رؤیت و مشاهده آثار وحی و نبوت:
افرادیکه عازم زیارت و حج می شوند همین که وارد سرزمین حجاز شدند اگر چه مفاسد و ظلمهای حکام ارتجاع و وابستگی آنان را مشاهده می کند و رد پای شیاطین غربی را می بیند اما در عین حال وقتیکه نزدیکتر می شود و بوادی امن حرم الهی و یا حرم رسول خدا در مدینه می رسد، آثاری از سکینه قلوب و صفای دل ها و طمأنینه به چشم می خورد در کوچه ها و محله ها و خیابانهای مکه و مدینه نشانه هائی از وحی و نزول جبرئیل و نبوت مشاهده می شود بهر جائی انسان قدم بگذارد مثل اینکه ندا می زند وخطاب می کند اینجا جایگاه قدمهای رسول خدا است اینجا جای قدم های امام علی(ع) و فرزندان او و دختر رسول خدا(ص) و فرزندان او و صحابه پاک پیامبر اسلام(ص) است. ارزش و عظمت این مکانها را دریاب! مبادا دست خالی وارد این مکانهای عظیم بشوید و دستخالی برگردید. مبادا سعید وارد شوید و شقی برگردید مبادا مورد لعنت خدا و ملائکه الهی واقع شوید.
- عبرت و اعتبار:
یکی از فواید و آثار مسافرتها، عبرت و اعتبار است که انسان با سیر و مطالعه در آثار گذشتگان از طاغوتان و وابستگان آنان بدست می آورد که این دنیا معبر است و راه گذر و عبور و مرور است و دار تزاحم و میدان نبرد میان حق و باطل و پیروان آنها است.
هیچ انسان عاقلی در این گذرگاه و معبر، قصد اقامت دائمی نکرده و در محل دیگری و ناامن خانه نمی سازد و همیشه در فکر جای دیگر و محل بهتر و امن تر است و در این فکر است سالم و راحت در جای مناسبتری زندگی کند و غفلت را روا نمی داند و بی توجهی را خطرناک می بیند و درک می کند.
کسانی در این نبرد سالم می مانند که پیروی از حق نمایند و از باطل گریزان باشند و برد مال کسانی است که با کمال هوشیاری در این دار تزاحم قدم گذاشته و دامنشان را آلوده و لکه دار نساختند و پاک آمدند و پاکیزه رفتند و به عهد و پیمانشان صادقانه وفا نمودند.
- عادت بمشکلات و ساخته شدن:
انسان در میان موجودات جهان از ویژگیهای خاصی برخوردار است که هر کدام از آنها باید در خور اهمیت خویش مورد توجه قرار گیرد و در میان این ویژگیها این مسئله که انسان موجودی است عادت پذیر و قابل ساختن مشکلات. انسان با مسافرت های مکرر بامشکلات بصورت عینی برخورد نموده و گرفتاریها را از نزدیک لمس نموده و راه حلی برای آنها می اندیشد و این نوع فعالیت با توجه به انس گیری و عادت پذیری انسان بسیار ارزنده است و عادت بصورت طبیعت ثانوی در انسان بوجود آمده و آثار خودش رانشان می دهد. امام علی(ع) میفرماید:
“العاده طبع ثان” – عادت طبیعت ثانوی است، بهمین معنی دلالت دارد انسان وقتی دلالت دارد انسان وقتی که با مسافرتهای جهت دار برخورد کند و با انگیزه الهی مسافرت نماید و باتشکیلات آگاهانه و مسئولانه دست و پنجه نرم کند و چندین بار هم تکرار شود مانند آهن آبدیده و محکم شده، و در مقابل حوادث نمی لرزد و از مشکلات نمی هراسد.
- آگاهی به رموز و باطنها:
از قدیم گفته بودند برای اینکه بهتر به باطن افراد آگاهی پیدا کنید و خصوصیات اخلاقی فردی رابدست بیاورید با آنها سفر کنید و در فراز و نشیب با آنها باشید.
مسافرت خفایای افراد را ظاهر ساخته و خصوصیات ناشناخته افراد راکاملاً می شناساند برای اینکه طبیعی است، این نقل و انتقالها و فراز و نشیبها و گرفتاریها جوهره باطنی انسان را واضح و هویدا ساخته و حقایق و ضمایر افراد رانوعاً برملا می سازد.
آفات سفر
مسافرت اگرچه فوائدی دارد و در عین حال مشکلات و گرفتاریهائی هم دارد ممکن است سفر را طوری وارونه کند و حرکت را کج و معوج نماید که مسافرت بطور کلی آن حالت سازندگی که باید داشته باشد از دست بدهد و سفر جز رنج و تعب چیز دیگری نداشته باشد، هم انسان انرژی مصرف کندو هم به رنجها و تعبها تن دهد و هیچگونه سازندگی و ارزش معنوی والهی نداشته باشد چون هر مسافرتی دارای رنج و تعب است، رسول اکرم(ص) می فرماید:
“السفر قطعه من العذاب”[۱۲]
- سفر پاره ای از عذاب است.
انسان در مسافرت اگر اخلاق ایثارگرانه و بردبارانه نداشته باشد و همیشه بخواهد دیگران کار کنند و زحمت را همراهان متحمل باشند و منزل رادیگران جارو نمایند و ظروف را دوستان بشویند و غذا را آنان تهیه کنند و این برادر هیچ کاری را بر عهده نگیرد و بر هیچ نوع کاری تن در ندهد، قهراً این سفر نه تنها سازندگی نداشته بلکه دارای آفات و تباهیها خواهد بود که هم باعث صرف عمر شده است و هم رنجها را متحمل گشته است.
انسان مسافر باید نمونه اخلاق و گذشت باشد و در تمام کارها سبقت بر دیگران بگیرد و بهانه جوئی ننماید و اهل سلم و گذشت باشد و از پرخاش و تندخوئی و عصبانیت بپرهیزد و طوری برخورد کند که معلم اخلاق و نشان دهنده آداب انسانی باشد و از اسراف و تبذیر و عیب جوئی و خورده گیری بیجا و زورگوئی و سلطه طلبی پرهیز کند و شخص، خدمتگذار، دلسوز و رفیق باشد.
ادامه دارد.
[۱] مفردات راغب، صفحه ۲۳۳٫
[۲] – المحجه البیضاء ج ۴ ص ۳۹٫
[۳] – نهج الفصاحه، صفحه ۹۲، کلمه قصار شمارۀ ۴۸۰٫
[۴] – المحجه البیضاء، ج ۴ ص ۵۳٫
[۵] – المحجه البیضاء، ج ۴ ص ۵۳٫
[۶] – المحجه البیضاء ج ۴ ص ۵۰٫
[۷] – نهج الفصاحه صفحه ۳۶۵، کلمات قصار، شمارۀ ۱۷۲۵٫
[۸] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۵٫
[۹] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۵٫
[۱۰] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۷٫
[۱۱] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۷٫
[۱۲] – وسائل الشیعه ج ۸ صفحه ۳۳۰٫