وضع موجود جنگ

تحلیل سیاسی

حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

برای تحلیل کامل جنگ جاری بین عراق و ایران، باید ابعاد گوناگون آن مورد بررسی قرار گیرد که در اینجا برخی از ابعاد این جنگ مطرح میکنیم و جوانب دیگر آن را بخواست خداوند متعال به آینده موکول مینمائیم.

انگیزه ها…

بنظر میرسد وضع کنونی جنگ و افقی که از آن به چشم میخورد، به نقطه مطلوبی رسیده است و در وضعیتی قرار دارد که نیروهای ما بر جبهه ها مسلط هستند. ولی صدام در این جنگ به بن بست رسیده است، و با وجود برخورداری از ابزار جنگی، نیروهایش روحیه جنگیدن ندارند. آنها بیشتر به ابزار متکی هستند، ولی بکار بردن ابزار کار آسانی نیست، و بدون ایمان از ابزار کاری ساخته نیست. در حالیکه خوشبختانه نیروهای ما هم ابزار دارند و هم آنگیزه که مهمتر ازابزار است.

اساس کار ما آنگیزه داشتن نیروهای ما است نیروهای ما میدانند که برای چه می‌جنگند:

می جنگیدند تا متجاوز را بیرون کنند، می‌جنگند تا ملت عراق را راحت کنند، می جنگند که اسلام را اجراء کنند، ولی صدام برای سربازانش چه توجیهی دارد؟ سربازی که ماهها مثلا در دزفول یا جاهای دیگر در سنگر مانده است و هر لحظه فکر میکند چرا باید در اینجا باشد و وقتی آنگشتش را روی ماشه میگذارد و اگر کمترین توجهی به خودش بکند که برای چه این گلوله را می زند دستش می لرزد و موقعی می‌زند که بخواهد از جانش دفاع کند. بهمین جهت انگیزه داشتن برای چه چیز جنگیدن و هدف مشخص و روحیه داشتن اینها همه مخصوص ما است.

نیروهای ما در شرائط حاضر خیلی آرام و مسلط بر اعصاب خودشان در بسیاری از جبهه ها دفاع می‌کنند و هر جائی مایل باشند حمله می کنند، آنجا که دفاع می کنیم مقدار لازم نیرو می گذاریم و آنجائی که بخواهیم حمله کنیم نیرو متمرکز می کنیم و این نشانگر این است که جنگ در شرائطی قرار گرفته که ایران با امنیت خاطر و با اتکاء به خود و مردم و امکاناتی که میتواند تأمین کند، قادر است ولو آنکه جنگ سالها طول بکشد صبر کند و با حوصله زیاد به جنگ ادامه دهد و این در حالی است که عراق در همه چیز متکی به دیگران است، و حتی اخیرا از سودان و مصر و. ..سرباز وارد کرده است و همچنین کارگران عرب که در عراق مشغول به کارند گذر نامه هایشان را می گیرند و با پول بیشتری آنها را به جبهه میفرستند. بنا بر این در مورد تامین نیرو هم ناچار است از نیروهای اجباری و سرباز وارداتی استفاده کند و تازه همانگونه که اشاره شد توجیه جنگ برای ملتش بسیار مشکل است، در صورتیکه ما اگر نخواهیم جنگ کنیم باید مردم را توجیه کنیم، چون دفاع مسئله ای است که غیر انسان هم برای خودش طبیعی میداند چه رسد به انسان که دفاع برای او حقی مسلم و طبیعی است و مردم بحق می خواهند که ما بجنگ ادامه دهیم، حتی بیشتر از آنچه الان می جنگیم از ما توقع دارند بنا بر این ما در مقابل مردم از ادامه جنگ سرافرازیم ولی مسئولان جنگ تحمیلی در عراق هیچ توجیهی برای مردم عراق ندارند.

 

تدارکات

اما در مورد تدارکات چون آنها در خارج از خاک خودشان می جنگند باید همه چیز را به جبهه بیاورند و با توجه به عدم همکاری و همراهی نیروهای مردمی (بر خلاف ما که قسمت عمده نیازهای غیر نظامی را مردم تدارک میکنند ) و این که صدام ۱۰ الی ۱۲ لشکر را وارد جنگ کرده است و از سوی دیگر بنادر عمده عراق که در خلیج فارس بوده از دستش رفته و باید تجهیزاتش را از کشورهائی مانند کویت، عربستان،و اردن و بنادر دور دست و آنهم اکثرا بصورت قاچاق وارد کند با این خصوصیات اداره و تدارکات جنگ برای آنها کار بسیار مشکلی است. در حالی که ما مهمات را خودمان می سازیم و نیروها را خود مردم تامین می کنند و چون در خاک خودمان هستیم از امکانات بیشتری برخورداریم و نیروی کمتری را هم وارد میدان کرده ایم.

ابزار جنگ

اما در مورد ابزار، آن هم بین هر دو طرف مشترک است و اگر چه گفته می شود که عراق ابزار بیشتری دارد ولی آن هم مورد قبول نیست و تصور میشود که از لحاظ ابزار هم وضع ما بهتر است، عراق کشور کوچکی است و با وجود جبهه وسیع جنگ، رساندن ابزار به تمام جبهه ها کار آسانی نیست.

گر چه عربستان و مصر، اردن، آمریکا و شوروی به صدام تجهیزات برسانند ولی از یک سو وقتی نیروهای ما به آنها هجوم می کنند، صدها توپ و تانک و تفنگ و خودرو و موشک و مهمات آنان را بغنیمت می گیرند و از سوی دیگر چون آنها زیاد متکی به ابزارند و میخواهند از خودشان دفاع کنند،  مجبورند دیواری از اتش بسازند که هر لحظه آن میلیونها دلار هزینه بر میدارد و خرج عمده جنگ مهمات است در حالیکه ما بخش عظیمی از مهمات جنگ و اکثر گلوله های سبک را کارخانه های خودمان تولید می کنند، و از این نظر جنگ و صلح برای ما فرقی نمی کند چون همان خدمه ای که در کارخانه ها کار میکرده آند حالا هم کار میکنند منتهی اگر در سابق ۸ ساعت کار می کردند، الان ممکن است ۱۲ ساعت کار کنند گر چه در بسیاری از موارد در طول جنگ همان ۸ ساعت را کار کرده‌اند و اما آن بخش از مهمات که باید وارد کنیم خیلی زیاد نیست و مجبوریم هم نیستیم که زیاد از آنها مصرف کنیم.

بودجه

گفتیم که چون جنگ ما جنگ ابزار نیست و چون جنگ متکی به مردم است وضع تدارکات ما بسیار خوب است و با آن که نیروهای اسلام در طول یکسال و نیم در وسعت ۸۰۰ کیلومتر در زمین و هوا و دریا می جنگند در عین مشکلات اقتصادی که بر ما تحمیل شده، طوری جنگ را اداره کرده ایم که بتوانیم جنگ را تحمیل کنیم.

بودجه جنگی ما در سطحی است که مثل بودجه  زمان صلح برخی از کشورها است یعنی در کل بودجه بیش از ۱۰% الی ۱۵% برای جنگ اختصاص نیافته است و این کار بسیار عظیمی  است در حالی که کشورهائی مثل اسرائیل در زمان حاضر بیش از ۳۵% بودجه اش را صرف جنگ می کند و کشوری مانند عراق در حال عادی بیش از ۱۸% از بودجه اش را صرف جنگ میکند  بنا براین ما در حال جنگ هم بودجه ای را تنظیم کرده ایم که اگر برای غیر حالت جنگ نیز همین بودجه تعیین میشد قابل قبول بود. پس بودجه هم به صورتی تنظیم شده است که قادر بر ادامه جنگ باشیم ولی اگر ما میخواستیم با اتکاء به ابزار آن هم ازنوع پیشرفته آن بجنگیم مثلا هواپیمائی داریم که میتواند موشکهائی را پرتاب کند که اگر الان بخواهیم بخریم و بر فرض آن که به ما بفروشند برای هر یک از آن موشکها باید ۵۰۰ هزار دلار پرداخت کنیم و همچنین از موشک تاو بهمان مقدار که عراق مصرف می کند ما هم آن مقدار که داریم و امکان زدنش را هم داریم اگر میخواستیم بخریم باید ارقامی نجومی پرداخت می کردیم ولی ما با ار پی جی می‌جنگیم که یک گلوله اش را مثلا هزار تومان میخریم و بوسیله آن یک تانک را میزنیم  یا یک نفر را از کار میندازیم.

دشمنان ما که همان جنگ افروزهای اصلی دنیا هستند یکی از اهدا فشان در جنگها همین است که ما اسلحه های پیچیده را به کار ببریم تا به قیمت گران از آنها بخریم. یکی از این هواپیماها که ساقط شود آنها بی اندازه خوشحال میشوند اگر فشنگی به یک هواپیما اصابت کند که مجبور به تعمیر آن شویم یا مثلاً یکی از زیر دریائی ها یا کشتی ها و ناوچه های ما وارد جنگ شود و غرق شود کارخانه های آنها جشن می گیرند به این امید که دوباره باید از آنها بخریم، ولی ما حاضر نیستیم آن طور بجنگیم و زیر بار آن هم نمی رویم و نیازهای جنگ را در حد موجود میتوانیم با تسلط حفظ کنیم، گر چه از دنیا هم قطع نمائیم.

نیروهای دشمن

در مورد نیروهای صدامی با تحلیلی از عملیات فتح میتوانیم به وضعیت آنها پی ببریم، آنها دقیقا میدانستند که قصد حمله داریم و این چیزی نبود که مخفی باشد حتی بچه ها میدانستند که قرار است حمله انجام گیرد و در مسجد ها هم گفته شده بود و شنیدم امام جمعه یکی از شهر ها هم در نماز گفته بود. افراد عراقی هم که در همین عملیات اسیر شدند می گفتند ما دقیقا از حمله اطلاع داشتیم و برخی از آنها می گفتند فقط دو سه روز بود به این جبهه منتقل شده بودند آنها جای حمله را هم میدانستند و با آن که از جهت سازماندهی، دو لشکر در آنجا داشتند با تزریق تیپهای مستقل حدود چهار لشکر با تمام امکاناتی که در اختیار داشتند در جبهه دزفول متمرکز کرده بودند با این همه وقتی ما زمان را مناسب دیدیم و حمله کردیم همانطور که برای همه معلوم شد فقط در طی چند ساعت جنگ، آنها مثل کرباس از هم پاره شدند. آنها شب قبل از آغاز عملیات فتح در یکی از نقاط در همین جبهه به منظور این که برای حمله ما مانعی ایجاد کنند با اضافه ۱۷۰ تانک بر تانکهای موجود در آن نقطه دست به یک حمله زدند که بیش از یکصد نفر از آنها اسیر گرفتیم و ما فقط ۶ شهید دادیم بنا بر این در حالی که آنها به هیچوجه قدرت حمله  ندارد ما با این وسعت به آنها حمله کردیم وهمانگونه که دیدیم آنها به آسانی یا تسلیم شدند یا فرار کردند یا کشته شدند یعنی حدود بیست هزار نفر کشته و مجروح و بیش از پانزده هزار نفر اسیر شدند. اگر فرض کنیم در کارخانه ای هم می رفتند و جمعیتی در این حد با چوب و چنگال و دندان هم دفاع می کردند اینگونه اسیر نمی شدند ولی آنها با آن هیکل های درشت قطار شدند و به اسارت افتادند، چرا که آنها به زور دینار و دلار و وعده و تهدید و گلوله از پشت سر شبحی هستند که با تشویق و فشار ارتجاع منطقه و امپریالیسم که هستی شان به این جنگ بستگی دارد روی پا نگاه داشته شده اند.

 

وضع سیاسی جنگ

وقتی صدام از تهاجم نظامی مأیوس شد به هجوم سیاسی دست زد به این منظور که جمهوری اسلامی را جنگ افروز و جنگ طلب معرفی کند ولی این تهاجم سیاسی هم به شکست انجامید چرا که خواسته هائی که ما مطرح کرده ایم آنچنان صریح و روشن بود که کسی نمیتواند خدشه ای بر آنها وارد کند، وقتی ما میگوئیم متجاوز باید از خاک ما بیرون رود و متجاوز باید محاکمه شود و خسارت بدهد، اینها اموری نیستند که کسی روی آنها حرفی داشته باشد و هر طرفی که این مسائل را مطرح کند دنیا به او حق میدهد.

علیرغم تمام تلاشهای تبلیغاتی دشمنان انقلاب اسلامی، حقانیت ما بر ملتها روشن شده است، و حتی هیئتهای میانجیگر که به ایران می آیند هیچکدام در مذکراتشان نمی توانند اشکالی بر مواضع ما بگیرند، و هیچیک از آنها نتوانسته مدعی شود که شما حق ندارید بگوئید متجاوز باید از خاک ما بیرون برود و باید خسارت بدهد و متجاوز باید محکوم شود، تنها حرفی که میزنند این است که شما گذشت کنید تا نیروهای دو طرف کشته نشوند و وقتی ما میگوئیم این گذشت ممکن است از جهت دیگر مضر باشد و باعث تشویق متجاوز گردد و اصل کیفر در هر قانونی برای تنبیه متجاوز مورد قبول است و اگر ما گناه به این بزرگی را بدون کیفر بگذاریم به اخلاقیات انسانی خسارت عمده ای وارد کرده ایم، این را هم می پذیرند و این مطلب بیانگر این است که منطق، واقعا قابل قبول است و هر کسی خودش را جای ما بگذارد و منصفانه قضاوت کند حقانیت ما را می پذیرد.

 

آوارگان

وضع جنگ بجز یک نقطه مشکل و منفی که در پی داشته بسیار خوب است و آن مشکل هم با ایمان مردم بطرف یک نقطه مثبت تغییر کرده است که عراق در حد ناچیزی با این مشکل روبرو میباشد، و دلیل آن شیوه ای است که ما در جنگ داریم: ما هرگز به شهرها حمله نمی کنیم و با مردم طرف نیستیم و نمیخواهیم مردم را آواره کنیم، در حالی که اگر میخواستیم خیلی آسان بود، ما از ارومیه تا آبادان در سرتاسر مرزهایمان اگر فقط از توپهای دور بردی که حدود ۴۸ کیلومتر برد دارد و فراوان هم داریم (غیر از حملات هوائی ) استفاده می کردیم و آنها را بر شهرها و روستاهای مرزی عراق فرو میریختیم عراق بهمین اندازه که ما آواره داریم یا بیشتر از آن، آواره داشت ولی این جنایت بزرگی است که ما هرگز نمی توانیم مرتکب شویم.

بنا بر این حدود یک میلیون و نیم آواره جنگی و از طرفی بیش از یک میلیون آواره افغانی به اضافه معاودین عراقی مشکلی بود که قاعدتا باید بر دوش ما سنگینی میکرد و در اغاز خائف بودیم که مبادا این مشکل موجب شود که ما را وادار به تسلیم نمایند. خوشبختانه این پیش بینی معکوس شد و همین آوارگان جنگی و احساس مظلومیت آنان و فعالیت خوب و متمرکزی که بنیاد امور جنگ زدگان با کمک مردم در جهت تأمین مسکن و مدرسه برای بچه های آنان و کارهای فرهنگی که انجام داد، طوری شد که اکنون خود جنگ زدگان انگیزه ادامه جنگ شده آند و آنها با ظلمی که به ایشان شده است اگر تا حدی جبران نشود و متجاوز و ظالم به کیفر نرسد حاضر نیستند به خانه هایشان باز گردند بلکه آنان از ما مطالبه جنگ می کنند، و اردوگاههای جنگ زدگان بهترین جای سربازگیری شده است،  بچه های آنان به میدان جنگ رفته آند و از جنگ دست بر نمی دارند و خودشان در پشت جبهه مردم را به جنگ بر می آنگیزند. وقتی مردم این آوارگان را در اردوگاهها و شهرها و روستاها می بینند، ظلم مجسم صدام را می بینند و برای دفاع از حق آنان تشویق میشوند، این برای ما سازنده شده است ما برای انقلاب چیزی در میان مردم لازم داشتیم که مردم احساس کنند که باید فداکاری کرد و باید از زندگی خودشان مایه بگذارند و حضور این آوارگان بهترین وسیله ای است که روحیه شرکت در جنگ را در مردم ایجاد می کند و به این ترتیب بود که این نقطه منفی که صدام فکر میکرد به ما تحمیل کرده است با جو انقلابی جامعه و ایمان مردم و خلوص جبهه ها به یک نقطه مثبت تبدیل شد.

بنا بر این اکنون به طور کلی هیچ نقطه منفی در جنگ وجود ندارد غیر از خود جنگ که ذاتا یک امر منفی است و خسارت جانی و مالی که در مقابل بدست می آید جبران آنها را میکند و بهر حال دردنیا مطلق نداریم و امور نسبی است. و با کسر وانکسار و رعایت اهم و مهم آنچه که فایده اش بیشتر است مورد توجه قرار می گیرد و روی هم رفته به تعبیر امام این جنگ برای ما نعمت است.

از نظر تلفات و شهدا اگر چه یک شهید هم برای ما سنگین است ولی وقتی بنیاد شهید که آمار تقریبا دقیقی را در اختیار  دارد، رقم نهائی شهدا را اعلام کرد امیدواریم مردم ما زیاد متأسف نشوند زیرا که رقم سنگین نیست. جانبازان انقلاب و جنگ مایه تأسف بزرگی هستند و زندگی مشکلی خواهند داشت ولی افتخاراتی که آنها همراه دارند و با حمایت بیدریغ جامعه از آنان باید تا اندازه ای ضعفشان جبران شود.

 

آینده جنگ

با ترسیمی که از وضعیت جنگ شد بخوبی میتوانیم حدس بزنیم که آینده به سود ما خواهد بود و ما میتوانیم با محاسبه و مطالعه و سنجیدن نتایج و بدون عجله تصمیم بگیریم و اگر مصلحت دیدیم بهمین زودی عراقیها را بیرون می کنیم و در مرزهایمان می ایستیم و اگر مصلحت دیدیم وارد خاک عراق شویم و منطقه ای را بگیریم و بایستیم تا خسارتمان را بگیریم و صدام و حزب بعث را کیفر دهیم و اگر بیشتر مصلحت دیدیم بیشتر عمل میکنیم همه این تصمیمات به شرائط و مصالح بستگی دارد.

 

ره آورد جنگ

تجربه ای که در این جنگ بدست آوردیم و دنیا هم برایش این تجربه حاصل شد بسیار با ارزش است و در اثر این تجربه تصور نمیرود که حتی ابرقدرتی هم فکر تجاوز بما را بکند. با این کیفیتی که مردم ما می‌جنگند فرض کنید آمریکا یک میلیون نظامی در ایران پیاده کند ولی بیش از آنچه که مزدوران بعثی کردند نمیتواند انجام دهد گذشته از آن که آمریکا به این اندازه نمیتواند نیرو بیاورد و کمک رسانی و تدارکاتش هم به این آسانی نیست و بنا بر این همه فهمیده اند که با ایران نمیشود جنگید.

این جنگ شیوه جدیدی را به ملتهای دنیا اموخت و هر یک از کشورهای عربی که واقعا بخواهند با اسرائیل بجنگند با همین شیوه ای که ما جنگیدیم میتوانند اسرائیل را شکست بدهند چون اسرائیل یک کشور سه میلیونی است که بیش از یک میلیون آنها از خود اسرائیل نیستند و از اطراف هم بسته و محصور است و اگر روزی یک جنگ جدی واقع شود بیش از ۸-۱۵ روز نمیتوانند تحمل کند و بعد از آن خفه میشود.

سوریه، اردن یا مصر اگر بخواهند با همین شیوه چند ماه، جنگ را با اسرائیل ادامه دهند کار اسرائیل تمام است و اگر عراق این قدر که با ما جنگید با اسرائیل جنگیده بود اسرائیل نابود شده بود.

یکی دیگر از آثاری که شیوه جدید ما در جنگ، پدید اورده است این است که شاید دیگر در آینده جهان زیر بار اسلحه های پیچیده نرود و این موضوع یک تحول اقتصادی عظیمی را در پی خواهد داشت.

آثار این جنگ در جامعه و مردمی شدن ارتش و آثار دیگری که به برخی از آنها اشاره شد از نکات دیگر این جنگ است که هر کدام از آنها نیاز به بحث مستقلی دارد.

یکی دیگر از مسائل مربوط به این موضوع خیانتهای بنی صدر است در یکسال اول جنگ و تلف کردن بهترین موقعیت ارتش و سپاه و آنبارهای پر از اسلحه است که باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.                                                                                        پایان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *