قسمت هشتم
حضرت آیت الله مشکینی
تواضع
در روایتی که از حضرت صادق (ع) نقل شده است می فرماید: اگر می خواهی بفهمی که صفت تواضع در تو هست یا نیست، خود را با مسائل جزئی و کوچک امتحان نما، مثلا وقتی در جلسه ای وارد می شوی و تمایل داری در بالای مجلس بنشینی چنانچه در پائین مجلس بنشینی ناراحت می شوی یا نه؟ اگر چنین احساسی داشتی، بدان که از زیبائی صفت تواضع محروم و به مرض تکبر مبتلا هستی.
یا آنکه در برخورد با افراد، مخصوصا کسانی که بحسب ظاهر در سطحی پائین تر از تو قرار دارند، آیا دوست داری به تو سلام کنند و در برابرت خضوع نمایند، یا علاقه داری خود در سلام کردن پیشی گیری که صورت اول از مرض تکبر حکایت می کند، و صورت دوم حاکی از تواضع است. و یا اگر کسی تعریف تو را نمود خوشت می آید و چنانچه عیب تو را برایت بیان کرد ناراحت می شوی. این حالت دلیل بر آن است که صفت تواضع در تو وجود ندارد، در صورتی که انسان متواضع نه فقط از تعریف خوشش نمی اید، بلکه ناراحت هم می شود، چرا که اکثرا تعریفها بر خلاف واقع است و کسی چه می داند که انسان بین خود و خدا چه کاره است، و چه بسا در حقیقت کمالی را که تعریف کننده به انسان نسبت می دهد در او وجود ندارد، و کسی که متواضع است نه آنکه این اشتباه را خوش ندارد، بلکه ناراحت می شود.
می دانیم که در نماز جماعت باید جای مأمومین از امام پائین تر نباشد، و چنانچه جای مأمومین از امام پائین تر باشد، نماز آنان باطل است، در حالی که اگر محراب امام از مأمومین پائین تر باشد و امام روی زمین و مأمومین در طبقه دوم یا سوم ساختمانی (با حفظ شرائط اتصال ) قرار داشته باشند اشکالی ندارد.
گفته شده است فلسفه این مسئله این است که خداوند متعال خواسته است با این شرط نکته ای را به امام جماعت که پیشوائی دو سه نفر یا صد نفر یا. .. را در نماز بر عهده گرفته است گوشزد فرماید که باید خودت را پائین تر و کوچک تر از دیگران بشماری، باید فروتن و متواضع باشی، و بهمین جهت باید جای تو از مأمومین پائین تر باشد.
شد گود، مصلای امام عالی تا آن که مقام خویش پست تر داند هر یک از احکام الهی واعظی است، و در عمق آنها پند ها و آندرزهای بزرگی نهفته است که ما باید از آنها در تصفیه و تکمیل روحمان استفاده کنیم.
پیغمبر گرامی (ص) که می فرماید: من مبعوث شده ام تا مکارم اخلاق و زیبا ترین صفات روحی را تکمیل کنم، تربیت و تکمیل بوسیله همین امور است. دستور می دهد در نماز اینطور باشید، در برخورد با مردم چنین باشید، چگونه مهمان نوازی کنید و. ..اینها همه به این منظور است که بتدریج بوسیله همین کردارها انسان به عظمت روحی تواضع دست یابد و “بعثت لا تمم مکارم الاخلاق “تحقق یابد.
روایتی است از حضرت عیسی (ع)، و آیه ای راجع به حضرت نوح (ع) که نکته ای در مورد تکبر و تواضع از آنها استفاده می شود :
حضرت عیسی (ع) در مقام موعظه و نصیحت به حواریون و مؤمنان و دعوت آنان به زهد می فرماید :
“بِحَقِّ اَقُولُ لَکُم آن الزَّرعَ لا یَنبُتُ فِی الصَّلدِ ”
به راستی می گویم که دانه بر روی زمین سخت نمی روید. سپس اضافه می کند : که حکمت و علم و مواعظ خدا و آنبیاء در قلبی که دچار کبر و خود بزرگ بینی است تأثیر نمی گذارد و رشد نمی کند، بلکه در قلب کسانی که دارای صفت تواضع هستند تأثیر می کند، همچنان که دانه در زمینی که پائین است می تواند رشد کند، و گویا در عالم تکوین هم رشد و نمو در فروتنی است، و حتی اگر زمین دارای تواضع نباشد، گر چه دارای شعور نیست، مطلوب نیست و نفعی در آن یافت نمی شود.
در قضیه حضرت نوح (ع) هم در قرآن می فرماید :
“وَ استَوَت عَلیَ الجُودی ”
-آنگاه که طوفان رفته رفته پایان یافت و آب تدریجا کم شد و کشتی حضرت نوح (ع) بنا شد. در جائی مستقر شود در روایت آمده است که کوههای مرتفع و سر به فلک کشیده با خود گفتند که کشتی نوح(ع) بر ما فرود خواهد آمد، ولی در این میان کوه تپه مانندی که کوچک ترین کوه آن منطقه بود بنام کوه “جودی” با خود گفت : من در برابر این کوههای بزرگ چیزی نیستم که آنتظار داشته باشم کشتی نجات بخش نوح (ع) را در خود بپذیرم، ولی در پی آن، دستور داده شد که کشتی نوح (ع) بر این کوه مستقر شود.
از این قضیه نیز استفاده می شود که گویا حتی در عالم تکوین چیزهائی که دارای فکر و شعور نیستند با تکبر از نعمت الهی محروم می شوند، و در اثر فروتنی مورد مرحمت خداوند متعال قرار می گیرند.
بنابراین کاملا روشن می شود انسان که از اختیار و شعور برخوردار است اگر قلبش دارای صفت تواضع شود، چنین قلبی مورد رحمت خداوندی و آنوار الهی می شود.
با نگاهی بر تاریخ زندگی بزرگانی که خداوند مقامی و الا به آنها داده است، این نکته را در می یابیم که هر چه مقام آنها بالاتر بوده است بهمان نسبت تواضع شان در برابر خداوند و بندگان خدا بیشتر بوده است، و هیچگاه از میان آنبیاء و ائمه علیهم السلام و علمای بزرگ اسلام شنیده نشده است که در یکی از آنان اثری از تکبر و خودخواهی و خودبزرگ بینی ظاهر شده باشد، و این موضوع نشان می دهد که عظمت روح انسان در تواضع اوست، و نه آنکه تواضع نشانه کوچکی نیست، بلکه علامت بزرگی انسان بشمار می رود.
من به همه دوستان توصیه می کنم اگر می خواهند در پیشگاه پروردگار متعال بزرگ باشند، در برابر فرمان خداوند تسلیم باشند و خودشان را در برابر همکیشان و برادران دینی از هر قشری باشند کوچک ببینند، و اگر شیطان وسوسه ای درانسان ایجاد کند که مثلا من که این همه کمال دارم، علم دارم، مقام دارم، خدمتهای ارزنده دارم، و آن دیگر هیچک از اینها را ندارد، بنا براین من بالاتر از او هستم، باید فورا این وسوسه را از خود دفع کند، چرا که اگر هم همه اینها درست باشد، از کجا که در پیشگاه خداوند قبول شده باشد، از کجا که کارهای انجام شده خالص و بدون ریا بوده است، از کجا که در پیش خدا محبوب قرار گرفته، آیا باز هم موفق خواهد شد، آیا بهمین حال از دنیا می رود. هر انسان عاقلی احتمال می دهد که شاید اصلا کارهایش مورد قبول خداوندی قرار نگرفته باشد، و اگر هم گذشته اش خوب بوده، اینده انسان معلوم نیست، بسا شده است که انسانهائی بی ایمان از دنیا رفته آند، من ازکجا می توانم بدانم که با ایمان کامل از دنیا می روم. بیابراین هیچکس نمی تواند قضاوت کند که از دیگری بهتر هستم، شاید او عاقبت خوبی داشته باشد، و من سرانجام خوبی نداشته باشم.
گویا روایت شده است که متکبر و خود بزرگ بین احمق است. عجب و تکبر از کمی عقل و شعور حکایت می کند.انسان عاقل چگونه به عمل خویش عجب پیدا می کند و آن را زیبا و خود را بزرگ می بیند، در صورتی که نمی داند آیا اعمال او نزد خداوند قبول است یا نه. بنا بر این تکبر با این حال سفاهت است و تواضع در پیشگاه خدا و بندگانش حاکی از عقل و کمال انسان است، مگر در مواردی که خداوند فرموده است.
مسلمانی که در برابر امر خداوند تسلیم است، و خداوند نعمت ایمان را بر او ارزانی داشته است و بهمین جهت او را از کافر برتر داشته است باید خود را نسبت به کافر بهتر و برتر بداند، ولی نسبت به مؤمنین نباید چنین باشد.
خداوند انشاء الله به همه ما توفیق دهد که بیشتر در خودمان بنگریم و با توجه بیشتر در ویژگیهای روحیمان دقت کنیم، و امراض قلبی مان را بشناسیم و بکوشیم تا همۀ امراض و پلیدیهای قلبی را با روشهای اسلامی که برای ما بیان شده بزدائیم، و همۀ زیبائی های اخلاقی و ایمانی که هدف خلقت خداوند است بدست بیاوریم و خویشتن را به آن زیبائی ها آرایش داده و به کمال انسانی برسیم. انسانی که شایسته پیشگاه خداوندی و خلیفه الهی است و در ردیف دوستان خدا و آنبیاء و شهدا و صالحین به سعادت دست یابیم.
ادامه دارد