حجه الاسلام والمسلمین اسدالله بیات
د : استقلال فکرى:
از جمله مسائلى که در نویسندگان لازم است وجود داشته باشد و بدون آن نه تنها نویسندگى سودى نخواهد داشت بلکه زیانهاى زیادى را در بر خواهد داشت استقلال فکرى آنان است در برابر استقلال فکرى وابستگى فکرى قرار دارد مطمئناً اگر در جامعهاى نویسندگان آنان که رسالت هدایت و رهبرى فکرى آن جامعه را به عهده دارند از جهت فکرى وابستگى به یکى از قدرتهاى بزرگ جهانى و یا ایادى آنان داشته باشند در منعکس ساختن واقعیتها و جریانات هیچ وقت آزادى عمل از خود نخواهند داشت و ناچار با توجه به منافع آنان حرکت خواهند کرد و حوادث را طبق میل و علاقه آنان تحلیل و ارائه خواهند نمود و در مواردى که منافع دیگران اقتضاء ننماید از کنار خیلى از حقایق روشن با ابهام و اجمال خواهند گذشت و در موارد زیادى در تحریف و وارونه نشان دادن آنها خواهند کوشید و از افشاء خیلى از آنها که با مصالح مادّى و سیاسى زورمداران تضاد داشته باشد خوددارى خواهند کرد، و در حقیقت مزدوران حلقه به گوش اربابان آزمند و چپاولگر جهانى بوده و به جاى منافع ملى و مکتبى مردم و انقلاب خود، از مصالح و منافع آنان حمایت خواهند کرد.
چقدر فراوانند نویسندگان مزدورى که در راستاى تاریخ و انقلابات بزرگ جهانى و منطقهاى کوشیدهاند تا حقایق را منحرف کرده و وارونه جلوه دهند و چقدر توسط همین نویسندگان خود فروخته، حقایق خارجى و تاریخى – به صورت خرافه و افسانه – قلمداد شده است و چقدر افراد ناصالح و ناتوان، قهرمان و قدرتمند و نیرومند معرفى گردیدهاند و چقدر از این طریق، ستمها در عالم رخ داده است و حقوقى از انسانهاى مظلوم پایمال گردیده است و ظالمان گردن کلفت، به عنوان انسانهاى حق دوست و طرفدار آزادى و حقوق عمومى و بشر، شناسانده شدهاند. و اگر این موضوع در گذشته خیلى قابل قبول نبود و باورکردن آن براى عموم و اکثر افراد آسان به نظر نمىرسید، امروز براى عامه مردم هم قابل قبول مىباشد زیرا در دنیاى امروز اگرچه نویسندگان آزاد و مستقل کم نیستند و در سراسر جهان از حریتها و محرومیتها و حقوق زجردیدگان دفاع مىنمایند و در این مسیر در برابر طماعان جهانخوار ایستادگى از خود نشان مىدهند، لیکن در برابر آنان، نویسندگان مزدور و خود فروخته هم فراوانند. کسانى که با فن نویسندگى و رسالت نویسندگان، معامله بازارى و تجارى مىنمایند و به عنوان کالا در معرض مبادلات اقتصادى و تجارى قرار مىدهند، کم نیستند و به همین دلیل در دنیاى امروز با همه تعالى و پیشرفتهائى که در زمینههاى مختلف براى بشریت حاصل شده است، نقض حقوق بشر و نسلکُشى و ستم و زورگوئى و قُلدرى و غارتگرى با هیچ دورهاى از ادوار تاریخ قابل مقایسه نمىباشد. ما بر این باوریم که عاملِ اصلى این نوع حقکُشىها و خیانتها و بىعدالتىها همین است که زورمداران و غارتگران خیانت مىکنند و صاحبان قلم و نویسندگان وابسته و غیر مستقل – و در واقع مزدور – تحت عناوین مختلف، یا توجیه مىنمایند و یا روى حقایق پرده پوشى کرده و آنها را پنهان مىسازند و الا قدرت قلم و بیان آن قدر قوى و نیرومند و نافذ است که صاحبان قدرتهاى ابلیسى و طمعکار توان مقابله با آنها را نداشته و در میدان مصاف با گویندگان و نویسندگان متعهّد و مستقل فرار را بر قرار ترجیح مىدهند و هزیمت خود را در برابر هجوم نویسندگان آشکار مىسازند.
اگر امروز در قلب دنیاى به اصطلاح متمدن و اروپاى مرکزى در بوسنى و هرزگوین نسلکُشى راه انداختهاند و صربها حدود ۵۰۰۰۰ نفر انسان بىگناه را به قتل رساندهاند و هنوز هم ادامه مىدهند و جلو امدادها و کمک رسانىهاى خودشان تحت عنوان کمکهاى بینالمللى را مىگیرند و کودکان و زنها و پیرمردهاى بوسنیائى از بىداروئى و گرسنگى و شدّت سرما جانشان را از دست مىدهند و تلف مىشوند و یا در قلب دنیاى اسلام، فلسطین مظلوم به طور آشکار و واضح مورد غصب و طغیان اسرائیل قرار مىگیرد و اسرائیل هر روز و هر لحظه بر توسعه طلبى خود افزایش داده و مِلک طِلْقِ مسلمانان را از آنان مىگیرد و شهرکهاى یهودىنشین را گسترش مىدهد و اعمال فشار مىکند و دهها و صدها جنایات دیگرى که در دنیاى امروز در برابر دید و نظر ماهوارهها و دوربینهاى دقیق و میلیونها انسانهاى مدّعى آزادى و استقلال و حقوق بشر انجام مىشود، لیکن صدایى از جائى بلند نمىشود و بوى اعتراضى از جائى به مشام نمىرسد و هر جا هم زجردیدگان جهان مىخواهند صداى خود را براى اعتراض بلند نمایند و از حقوق خود دفاع نمایند، با هجوم همه جانبه طورى خاموش مىگردند و آرام مىگیرند گو اینکه آنان در دنیاى آرامش و اطمینان و در واقع بهشت زندگى مىنمایند و اساساً از ظلم و ستم اثرى نبوده و مردم در جهان عدل و آزادى و برابرى و برادرى زندگى مىکنند، همه اینها براى این است که صاحبان قلم از هویّت خویش تهى گشتهاند و به جاى خدمت به فرهنگ و علم و دانش، در خدمت پول و سرمایه قرار گرفتهاند و به جاى دفاع از حرمت آزادى و آزادگى و مظلومان، در خدمت ستمکاران و صاحبان زر و زور و نفاق و جاهطلبها قرار گرفتهاند و موجب انحراف و کجىها در تاریخ و قهرمانان تاریخساز شدهاند.
بنابراین، اگر نویسندگان جامعه، آن رسالت انسانى و الهى و اخلاقى نویسندگى را درک نمایند و به آن پایبند باشند و اگر مطبوعات در جایگاه رفیع خود احساس وظیفه کرده و از حرمتها و قداستهاى انسان و آزادگى و قانون دفاع نمایند و از مسیر اصلى خود منحرف نگردند و با شهامت و شجاعت در برابر کجىها و کج اندیشیها و قدرتها و خودکامگىها بایستند و حقایق موجود را – آنطور که هست – منعکس نمایند، دنیا چهره دیگرى پیدا مىکرد و مردم طور دیگرى زندگى مىکردند و رفتارها و برخوردها و ارتباطها و قضاوتها، جلوه دیگرى از خود نشان مىداد و نحوه زندگى که امروز مشاهده مىشود و در آن جز نفاق و نیرنگ و خیانت چیز دیگرى دیده نمىشود، تغییر پیدا مىکرد و مفهوم آن عوض مىشد و انسانها از حیات و زندگى، مفهوم دیگرى برداشت مىکردند. پس اگر این آرزوهاى انسانى و مطلوب به دست نمىآید و بشریت روز به روز، در حال سقوط و زوال قرار گرفته و اخلاق عمومى از میان آنان رخت بربسته و کوچ کرده است و علم و دانش و تمدن و نظم نوین براى غارتگرى و ستمکارى و تعدّى بیشتر به حقوق انسانهاى سیلى خورده تاریخ است، همگى براى این است که قلم و مسطورات آن در خدمت زور و ستم و استکبار قرار گرفته است و انسانهاى صاحب قلم در خدمت آنان واقع شدهاند و هویّت هنرمندان و نویسندگى نویسندگان در راستاى اهداف تجاوزکارانه صاحبان مطامع دنیائى قرار گرفته است که هم قلم قلم مزدور شده و هم صاحبان قلم اجیران هواهاى نفسانى و امیال شیطانى گردیدهاند.
امروز قلم اگر همان قلمى بود که مورد احترام آفریدگار جهان در کتاب عزیزش قرآن کریم قرار گرفته و در آن به قلم قسم خورده و فرموده است:
“ن و القلم و ما یسطرون”.۱
– قسم به قلم و کلمات و سطورى که با آن روى کاغذ و صفحات نقش مىبندد و نوشته مىشود.
و یا این که عظیمترین شخصیت عالم وجود امکان پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم را مورد خطاب قرار داده و به آن حضرت دستور خواندن و قرائت را صادر کرده است و فرموده است:
“اقرأ باسم ربّک الّذى خلق × خلق الانسان من علق × اقرأ و ربک الاکرم × الذى علم بالقلم”.۲
– با نام خدایت بخوان، آن خداوندى که تو را خلق کرده است و تو را از خون بسته متحوّل یافته از نطفه آفریده است و بخوان این کتاب مقدس را و بدان خداى تو کریمترین کریمان عالم است و آن خداوندى است که بشر را علم نوشتن از راه قلم و نحوه بهره بردارى از قلم را آموخت و یاد داد.
اگر قلم در خدمت ارزشهاى الهى و انسانى بود و براى رهائى آنان از یوغ استعمار و استثمار مورد استفاده واقع مىگشت، امروز این همه حقکُشى و ستم و نامردى و نابرابرى وجود نداشت و صاحبان قدرت و ظلم با این پرروئى و وقاحت در تمام صحنهها جرأت میداندارى نمىکردند و داعیه رهبرى دنیاى امروز رانداشتند و روى حقوق ملتهاى ضعیف و زنجیر کشیده شده پرده نمىکشیدند و در برابر انقلابهاى مردمى به مقابله برنمىخاستند و به نداى مظلومانه آزادى خواهان عالم گوش فرا مىدادند و با گلوله و موشک و بمب پاسخ نمىدادند و فریادهاى آنان را در سینهها خفه نمىکردند و اگر امروز صاحبان زور و ریاکاران متدیّننما از روى باطل، بدون کوچکترین ملاحظه مىتوپند و مىتازند و به حرکتهاى تخریبى و انهدامى خویش در تمامى زمینهها ادامه مىدهند، براى این است که قلمها و مطبوعات و صاحبان آنها را خریدهاند و آنان را از رسالت اصلى خویش منحرف ساختهاند و به صورت عروسکهاى فرهنگى و ابزار توجیه کارهاى خود قرار دادهاند. به امید اینکه روزى آید قلم و صاحبان قلم و مطبوعات رسالت اصلى و جایگاه واقعى خود را در سراسر جهان پیدا کنند.
در این فراز به سخنان امام امت(ره) گوش فرا مىدهیم:
“آنان که با دست پلید خود جوانان و مردان ارزشمند و علماء مربّى جامعه را شهید نمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم نکردند، خود را در جامعه رسوا و در پیشگاه خداوند قهّار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطان نفس امّاره بر آنان حکومت مىکند. لکن شما برادران مؤمن، با دولت و مجلس که کوشش دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا برهنه و از همه مواهب زندگى محروم نماید، چرا کمک نمىکنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت و بنیادهاى جمهورى را با این گرفتارىها و نابسامانىها، که لازمه هر انقلاب است و جنگ تحمیلى با آن همه خسارت و میلیونها آواره خارجى و داخلى و کارشکنىهاى بیرون از حد را در این مدت کوتاه، مقایسه با کارهاى عمرانى رژیم سابق نمودهاید؟ آیا نمىدانید که کارهاى عمرانى آن زمان اختصاص داشت تقریباً به شهرها آنهم به محلات مرفّه و فقراء و مردمان محروم از آن امور بهره ناچیز داشته یا نداشتند و دولت فعلى و بنیادهاى اسلامى، براى این طایفه محروم با جان و دل خدمت مىکنند. شما مؤمنان هم پشتیبان دولت باشید تا کارها زود انجام گیرد و در محضر پروردگار که خواه و ناخواه خواهید رفت با نشان خدمتگزارى به بندگان او بروید”.
ه : شجاعت
یکى از اصول اخلاق انسانى که منشأ خلقیات دیگر مىباشد و در رفتارهاى انسانى در زندگى فردى و جمعى، انعکاس زیادى دارد شجاعت است. در علوم نظرى، شجاعت را حدّ واسط میان جبن که همان ترس است و تهوّر که بى باکى و بى ملاحظگى در کارها مىباشد، مىدانند. شجاعت در انسان از کمالات اخلاقى و منشأ خیلى از کمالات دیگر اخلاقى بحساب مىآید. شجاعت خلقى است که اگر کسى داراى آن باشد، با ملاحظه تمامى جوانب و آیندهنگریها، جرأت برخورد و حمله و ورود و ابراز نظر را از خود نشان مىدهد و از قدرت مقابل هراس بر خود راه نمىدهد و از تطمیع دیگران متأثر نمىگردد و در موقع ضرورت و لزوم برخورد، از خود عکس العمل مناسب نشان مىدهد و این معنى در نویسندگان از ضرورت بالاترى برخوردار است.
نویسندگان در اظهار نظر و تحلیل مطالب و مسایل و در برخورد با جریانهاو انحرافات باید شجاع باشند و از قدرت زورمداران و تطمیع ثروتمندان نباید ترس و بیم بر خود راه دهند و الاّ به رسالت و اصالت مسئولیّت خویش لطمه وارد مىسازند. البته مخفى نماند که حکومتها هم باید شرایط را براى ابراز نظرات و آراء و انتقادها طورى آماده نمایند تا آنان بستر را براى رشد استعدادها مناسب دیده و به تدریج قدرت برخورد و اظهار نظر صریح در جامعه، امرى عادى و طبیعى تلقى گردد و سکوت و لب فرو بستن، امرى غیر عادى و تعجّب آور به حساب آید و حکومتها و مسئولان بالاى نظام احساس نمایند برخورد گویندگان و نویسندگان و مطبوعات، نوعى وظیفه است و اگر برخورد نکنند و قدرت اظهار نظر نداشته باشند، نشانه انحطاط و سقوط یک جامعه و نظام است نه این که نشانه رشد و قدرت و سلطه همان نظام به حساب آید. به همین دلیل در معارف اسلامى از رهبران الهى چنین آمده است:
“و أفضل من ذلک کلِّه کلمهُ عدلٍ عند امامٍ جائرٍ”.۳
بهترین و با فضیلتترین کارها این است که انسان، شجاعت اظهار نظر و گفتار عدل را در نزد حاکم ظالم و تبهکار داشته باشد و او را به عدالت دعوت نماید.