حجت الاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر
پیش سخن
آزادى یکى از مواهب ارزشمندى است که آفریدگار جهان، بندگانى را بدان گرامى داشته و بدین وسیله رشد و کمال آنها را در پرتو آزادى مقرّر فرموده و از بردگى و عبودیت دیگران رهانیده است.
پیامبر اکرم(ص) خود، پیام آور آزادى بود. او بشر را از قید خرافه و جهل و زنجیر جور و استبداد رهانید و به راه هدایت و رشد رهبرى فرمود. “و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم”۱ آزادى خواستهاى فطرى است و براى همه انسانها از هر نژاد و تبار، شاید کلمهاى به شیرینى و زیبایى آزادى نباشد. با توجه به این خصلت فطرى که تعالیم شریعت نیز آن را شکوفا مىسازد امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: “لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّاً؛۲ بنده دیگرى مباش در حالى که خدایت آزاد آفریده است.”
بنابراین، پاسدارى از نعمت آزادى وظیفه هر انسانى است. کمال و رشد و شکوفایى استعدادهاى یک ملت در پرتو آزادى میسّر است و همانگونه که یک درخت براى رشد طبیعى خود به فضایى باز و شرایط مناسب نیاز دارد. انسان نیز براى رشد معنوى، عقلى، عاطفى، اجتماعى و اخلاقى خود به فضاى باز و آییننامهاى خاص محتاج است که نام این فضاى باز آزادى است، و نام این آیین نامه دین.
در نهضت مقدس اسلامى، آزادى یکى از شعارهاى اصولى بود که ملت به جان آمده از استبداد ستمشاهى، فریاد مىکرد و همان گونه که مىدانیم براى به دست آوردن آن و به منظور شکستن غل و زنجیرهاى استعمارى بهاى بسیار سنگینى را پرداخت و هنوز هم مىپردازد و چارهاى جز این نبوده و نیست، زیرا براى به دست آوردن نعمت ارزشمندى چون آزادى و پاسدارى از آن، کسى که خواهان آن باشد، باید چنین بهایى را بپردازد.
مفهوم و محدوده آزادى
آن چه مهم است بیان مفهوم آزادى و اهداف و حدود و ثغور آن مىباشد. تعریف و تفسیر صحیح آزادى و بیان محدوده آن، مرزى است که آزادى مشروع و منطقى را از آزادى خلاف شرع و نامعقول و سوء استفادههایى که از آن مىشود، جدا مىسازد. جان مطلب این جاست که: آزادى براى چه کسى؟ با چه ارزش و هدفى؟ و در چه محدودهاى؟ وگرنه داستان سعدى تداعى مىشود که مىگوید: شاعرى براى رئیس دزدان شعر مىگفت، همین که شعر خود را ایراد کرد، رئیس دزدان گفت: لباس او را از تن بیرون کرده و بیرونش کنند. بیچاره شاعر در هواى سرد زمستان با بدن برهنه در به در شد. سگهاى ولگرد هم که در کوچهها زوزه مىکشیدند، دور شاعر را گرفته، شاعر دست بر زمین برد که سنگ بردارد و از جان خود در برابر حمله سگها دفاع کند، دید سنگها در گل یخ زده است، بىاختیار فریاد برآورد: چه حرام زاده قوماند اینها. سنگ را بسته و سگ را رها ساختهاند؟!
حقیقت این است که سرنوشت آزادى در بسیارى جوامع بشرى امروزه با چنین سرنوشت تلخى روبهروست. بنابراین، هرگاه چنین نعمتى براى ملت و کشورى فراهم گردید، باید آن ملت ارزش آن را بشناسند، از آن سوء استفاده نکنند و به شرایط آن قیام کنند. امیرالمؤمنین(ع) در کلمهاى بسیار ارزشمند مىفرماید: “من قام بشرایط الحرّیه اهل للعتق و من قصر عن احکام الحریه اعید الى الرق؛۳ آن کسى که به شرائط آزادى قیام کند، شایسته آزادى است و آن که از شرایط و احکام آزادى قاصر باشد و کوتاه بیاید بار دیگر به بردگى عودت داده شود و به بند اسارت افتد.”
جاى آن دارد که مسئولین امر به این سخن گرانسنگ امام(ع) دقّت کنند. این آزادى چگونه به دست آمده است؟ و چه کسى آن را به دست آورده و با چه بهایى؟ بدون شک همان گونه که امام راحل – قدّس سرّه – مىفرمودند این شما نبودید که این آزادى را به دست آوردید، تا بتوانید به هر کس دلتان خواست بدهید، این مردم بودند که با هدیه کردن خون خود و فدا نمودن جوانان عزیزشان، شما را از حبس و تبعید به آغوش جامعه برگردانیدند و به جاه و جلال رسانیدند. البته آنها که حبس و تبعید دیدند، گروه دیگرى که حبس و تبعید را هم ندیده و وارث نعمت بادآورده انقلاب شدند! و لذا در خرج کردن آن دست و دل بازند و سخاوتمندانه به بذل و بخشش دست مىزنند و کمى به عقب سر نگاه نمىکند که پشتوانه این نعمت خدایى چه بوده است و چگونه باید به شرایط آن قیام کرد؟
آزادى در نظام ارزشها
آزادى یک مفهوم مطلق و بدون قید و شرط نیست. هر جامعه و فرهنگى براى محدود ساختن آن قالب و معیارى دارد که در آن قالب و با آن معیار حدود آزادى را مشخص مىکند.
در نظام ارزشى ما که برگرفته از اسلام و مفاهیم ناب قرآنى است، آزادى مفهوم خاص خود را دارد؛ یعنى انسان آزادى عمل دارد، تا آن جا که برخلاف شرع و مصالح اسلامى و انسانى نباشد، چنان که در اصل بیست و چهارم قانون اساسى نیز تصریح شده است: “نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آن که مخل به مبانى اسلام یا حقوق عامه باشد..”
در خصوص آزادى احزاب و جمعیتها نیز اصل بیست و ششم مىگوید: “احزاب، جمعیتها، انجمنهاى سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینى شناخته شده، آزادند مشروط به این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملّى، موازین اسلامى واساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند..”
بنابراین، آزادى اگر خارج از این محدوده باشد به هیچ وجه قابل قبول نیست، در هیچ زمان و براى هیچکس.
آزادى در جامعه اسلامى با آزادى در کشورهاى غیر اسلامى، به ویژه غربى و لیبرالیستى تفاوت ماهوى دارد. در امریکا و انگلیس، همجنسبازان هم آزادى دارند و رسانههاى غربى آن را تبلیغ مىکنند! و به ازاى این دلالى پول مىگیرند، از سوى دیگر در یک تناقض آشکار و در راستاى مصالح صهیونیستى اظهار نظر علمى و پژوهشى تحت سانسور شدید قرار مىگیرد! لجام گسیختگى به نام آزادى ترویج مىشود. نمونه آن محاکمه روژه گارودى فیلسوف مسلمان فرانسوى است که به جرم یک تحقیق تاریخى و زیر سؤال بردن افسانههاى یهود در مورد شایعه قتل عام یهودیان و ۱/۵ میلیون را شش میلیون جلوه دادن تحت پیگرد قانونى قرار گرفته و به حکم دادگاه فرمایشى فرانسه و اعمال فشار صهیونیستها به پرداخت جریمه محکوم مىشود که این لکّه ننگى است بر دامن محاکم غربى و فرانسوى مدعى آزادى!
این در حالى است که غربىها از آزادى افسار گسیخته سلمان رشدىو اهانتهایى که به مقدّسات الهى و یک میلیارد و نیم مسلمان جهان نموده به دفاع برخاسته و حکم تاریخى و غیرقابل برگشت حضرت امام را در مورد “مهدور الدّم” بودن این مرتد نجسالعین، منافى با آزادى و حقوق بشر مىدانند و بر سر آن بلوا مىکنند! حقّاً که اینجاست جاى سخن سعدى که گفت: “چه حرامزاده قوماند اینها سنگ را بسته و سگ را رها ساختهاند”!!
نظام ارزشى اسلام و آزادى
آزادى در فرهنگ غربى را به مجالى دیگر موکول مىکنیم، اینک سخن از آزادى درنظام ارزشى اسلامى است، همین مقدار باید قاطع و صریح بگوییم: آزادى با مفهوم غربى و لیبرالیستى الگوى مناسبى براى آزادى در کشور اسلامى و جامعه انقلابى ما نیست و احدى از فرزندان اسلام آن را نمىپذیرد. واژه آزادى در کشور ما با خون نوشته شده، خونى که از دلهاى پاک و قلبهاى عاشق حق و شیفتگان اسلام ناب محمدى(ص) و راهیان کوى حسینى(ع) بر زمین ریخته شده است و آزادى باید عرصه بالندگى این ایده و آرمان باشد.
قلمرو آزادى را تعالیم اسلام، اراده ملت فداکار، رهروان راه امام و مقام عظماى ولایت تعیین مىکند، نه افکار لیبرالیستى متأثر از فرهنگ غربى یا غیر غربى. آزادى باید همسو با خواست صدها هزار شهید و معلول و اسیر و خانوادههاى زجردیدهاى باشد که هنوز هم به استقبال خیل شهیدان خود، هزار هزار مىروند تا با آنان عهد و میثاق بندند که به آرمانهاى آنها وفادار بمانند و از ارزشهاى اخلاقى و انسانى دفاع کنند و دست رد به سینه فرصتطلبانى بزنند که براى این نظام هیچ گونه سرمایهگذارى نکردهاند و امروزه بازیگر میدان شدهاند. آرى، آزادى باید بر وفق خواست این ملت باشد نه تازه به دوران رسیدههاى نازپرورده، یا ورشکستههاى سیاسى وابسته که پرونده آنها در لانه جاسوسى و در لیست کارگزاران استکبار جهانى و شیطان بزرگ موجود است. امروزه چهره منافقانه آنها زینت بخش مطبوعات لیبرالیستى و روشنفکران غرب باور شده و براى خود در فضاى انقلابىو اسلامى کشور جاى پایى دست و پا مىکنند!
شگفتا! ما آزادى را با چه بهایى به دست آوردیم و امروزه چه کسانى از آن سوء استفاده مىکنند؟! ملت ما براى رهایى از یوغ استعمار و استبداد ستمشاهى بهاى سنگینى پرداخته که جز حاکمیت حق و عدل و استقلال و آزادى به مفهوم واقعىاش چیزى آن را جبران نمىکند و به چیزى جز آن رضا نمىدهد. ملت ما چنین بهاى سنگینى را داد تا خود حاکم بر سرنوشت خویش باشد، تا بتواند در سایه فرهنگ والاى اسلامى به مدارج کمال برسد و جامعهاى مستقل، متعالى و غیر وابسته بسازد، تا شاهد بالندگى نیروهاى انقلابى و زجر کشیدهاى باشد که صاحبان و وارثان حقیقى این انقلابند و تا جان در کالبد دارند از ارزشهاى آن دفاع مىکنند، نه زاغ و زغنها که پى هر فرصتى هستند و چون بوقلمون رنگ عوض مىکنند و با ژست هنرمندانه، خود را ملّى و حتى مذهبى! و انقلابى!! جلوه مىدهند.
نگاهى به فضاى مطبوعاتى کشور
یکى از عرصههاى آزادى، آزادى قلم و مطبوعات و رسانههاست که قانون، حدود آن را مشخص کرده است، اما متأسفانه گروهى از قلم به دست ها که عدد آنها کم نیست، امروزه از این فضاى باز سوء استفاده مىکنند و به نفع سرچشمههاى فکرى دگران بهره مىگیرند که با اهداف و آرمانهاى انقلاب همخوانى ندارد. از یک سو لیبرالها، روشنفکرها و شبه روشنفکرها و غربزدگانو غرب باوران در مطبوعات کشور رخنه کرده و با سوء استفاده از نعمت آزادى قلم و با شیوهاى مرموز و ظاهراً بانزاکت و ادب سنجى! اندیشههاى لیبرالیستى را ترویج مىکنند و چهرههاى ورشکسته را با سیماى مظلوم نمایانه مطرح مىسازند و صفحات بزرگ روزنامهها را از حرفها و بزرگنمایىهاى آن پُر مىکنند و دامن متهمین را تطهیر مىنمایند و افکار عمومى “جامعه” را به نفع اینان جهت مىدهند. و یا نیشهاى زیرکانه آنها را نسبت به چهرههاى شناخته شده جامعه انقلابى عنوان مىسازند.
گروهى دیگر با نام “جوان” و مسائل جوانان براى نسل امروز کشور از چهرههاى فاسد غربى و دوجنسىها چهرهسازى مىکنند و هنر پیشگان غربى را به صورت قهرمانان فرهنگ و هنر! قالب مىزنند و افکار نسل جوان را در یک کودتاى خزنده تبلیغى به انحراف مىکشانند…
گروهى دیگر، که ورد زبانشان رابطه با امریکا و مذاکره با شیطان بزرگ است از این و آن نقل حکایت مىکنند تا چنین وانمود کنند که ما بدون رابطه با امریکا نمىتوانیم روى پاى خود بایستیم و بالاخره باید همه ارزشهاى انقلاب را که چند دهه در قلوب مردم آزاده جهان جاى گرفته و ایران اسلامى را سمبل مقاومت و استقلال در برابر شیطان بزرگ و استکبار جهانى مىدانند، پایمال کنند و راه نفوذ دشمن را هموار سازند… .
گروهى دیگر با وقاحت تمام به مقدسات و احکام اسلامى نیشخند زده و آن را براى “جامعه” مدنى! امروز ناکافى تلقّى مىکنند، و به نام اسلام و آزادى قلم نقش کسروىها را بازى مىکنند – که در مناسبتى دیگر چهره اینان به امت معرفى خواهد شد – تا خود تکلیف آنها را روشن کنند.
گروه دیگر با مطرح کردن چهرههاى ورشکسته سیاسى و وابستگان رژیم پیشین سعى در خارج کردن آنها از انزوا و مطرح ساختن افکار و اندیشههاى آنها دارند وقلمهاى آنان را به خدمت گرفتهاند. که در مطبوعات کشور حضور علمى و ادبى! داشته باشند. و برخى با زنده کردن ادبا و پیر شاعرههاى زمان طاغوت که مبتذلترین اشعار را مىسرودند، براى آنها مصاحبه و گفت و شنود راه مىاندازند و صفحات مطبوعات را با سیماى اینان و یا سرودههایشان مىآرایند! آیا این گونه کارها یکى از مصادیق بارز نشر فساد و اخلال به مبانى اخلاقى و مصالح عامّه نیست که قانون اساسى آن را ممنوع اعلام مىکند؟ و جمعى از ارباب جرائد و مطبوعات امروزه به نام آزادى قلم و آزادى مطبوعات تعزیه گردان آن شدهاند.
آیا این است رسالت مطبوعات؟ کارگزاران مطبوعاتى کشور نباید به خود ببالند که امروزه پانصد نشریه در کشور دارند و روزى چند میلیون نسخه به دست خوانندگان مىدهند، بلکه باید به ارزیابى این معضل بنشینند که دست آورد این همه نشریه و رنگیننامه که با پشتوانه حمایتى دولت و بیت المال منتشر مىشود چیست؟ و آیا مىتوانند آنها را کنترل و هدایت کنند یا شیرازه کار از دست متصدیان امر بیرون مىرود و مطبوعات عرصه جولان افکار و اغراض و تاخت و تازهاى گوناگون مىشود و به جاى بالندگى فکرى و فرهنگى بچه گرگ در دامن مىپروریم!
حقیقت این است که دشمن خارجى در تهاجم فرهنگى جدید، جبههنوینى را گشوده و این بار از طریق روزنامهنویسها و مطبوعات و به دست عناصر معلول الحال یا مجهول الحال داخلى و گروههاى ورشکسته سیاسى که تازه پر و بال گشودهاند، این نشریات با امکانات حمایتى، و ناسپاسى تمام، آزادى را از آن خود مىدانند و هر اشتباهى که مىخواهند مىکنند، و برخى از سادهاندیشان ما هم باورشان شده که چون آزادى حق عموم است، پس به اینها نیز میدان باید داد، ایدهها و اندیشههاى خود را مطرح کنند! غافل از آن که اینان با اغراض آلوده خود افکار عمومى را جهت مىدهند و فضاى اندیشه را مسموم مىنمایند و روزى ما متوجه مىشویم چه بلایى بر سرمان آوردهاند که عنان از دستمان بیرون رفته و فرصت طلبان اعتماد ملت را از ما و سنگرها را از وارثان حقیقى انقلاب گرفته باشند.
مسئولیت پاسداران ارزشهاى اسلام
در چنین فضایى که یکى از مصادیق ظهور بدعت و فساد در دین است، پاسداران سنگر فرهنگى اسلام، مخصوصاً عالمان دین و حوزههاى علمى مسئولند. جناحهایى که در خط انقلابند و کشمکشهاى جناحى مجال نمىدهد به دشمن اصلى فکر کنند، مسئولیت دارند. امروز جاى آن دارد که نهیب حضرت امام(ره) را تکرار کنیم که: “علما به داد اسلام برسید”، میدان به اندیشههایى ندهید که چون موریانه فرهنگ اسلام و انقلاب را مىخورند و بیایید به مجلات و روزنامههاى روزى خواران سرى بزنید لابهلاى سطور این رنگیننامهها را به دقت بخوانید و آن گاه به قضاوت بنشینید که ما وارثان فرهنگ انقلاب اسلامى آیا فریفته و گول خورده این تسامح و تساهل نیستیم که روشنفکر نمایان بر زبان مىرانند؟!
از سوى دیگر ناظران بر مطبوعات در وزارت ارشاد، اگر واقعاً ارزشهاى اسلامى را باور دارند و در خط انقلاب اسلامى عمل مىکنند، باید براى بررسى عملکرد مطبوعات کشور سرمایهگذارى کنند، خط و مرزى مشخص کنند، تعقیب و مجازات نمایند، ناظر بىطرف نباشند، از واژه آزادى نترسند، گول جوسازىها را نخورند، مرعوب ورشکستههاى سیاسى و حامیان برونمرزى آنها نباشند و عرصه را به دست مغرضان فرصتطلبنسپارند، مسئولیت خدایى خود را فراموش نکنند، بدانند عملکرد اینان در پیشگاه عدل الهى و در محکمه تاریخ پیش روى ملت گشوده است و مردم آگاه ما در برابر لوث شدن ارزشهاى مقدس ساکت و آرام نخواهند نشست. به طور یقین اگر مردم به درستى بدانند در فضاى مطبوعات چه مىگذرد، و آن گاه از رسیدگى مسئولان امر مأیوس شوند، مانند همیشه خود وارد عمل خواهند شد و به مسئولیتشان عمل خواهند کرد. هم چنین در این میان نهادهاى فرهنگى تبلیغى کشور با سازمان طویل و عریض خود مسئولیت سنگینترى دارند. مسئولیت این نهادها و سازمانها نشر مجلات هنرى و ترویج مرز فلان فیلم سینمایى و فلان کارگردان و یا نشر شرح حال فلان هنرپیشه و ارائه چهره و زیبایىهاى یک هنرمند زن با عکس تمام رنگ با بودجه تبلیغات اسلامى نیست. یکى از مسئولیتهاى این نهادها این است که مطبوعات را کاملاً زیر نظر داشته باشند و با دقّت و وسواس نقد کنند، موارد تخلّف را به اطلاع مسئولین برسانند، در معرض دید ملّت و داورى عموم بگذارند و در حقیقت چشم ناظر تیزبین بر فضاى تبلیغى و مطبوعاتى کشور باشند و مراقب باشند خود در این دام نیفتند.
یک نهاد تبلیغى کارش فراتر از چاپ و نشر به شیوه صفى است و فراتر از نشر یک خبرنامه محرمانه است که روى میز مسئولین معمولاً مىماند و هیچ کاربُردى ندارد.
آقایان علماء، مسئولین تبلیغى اسلام و رسالتداران فرهنگ و هنر، امروز مسئولیت شما سنگین است، آگاهى دادن به آحاد ملت و دفاع از احکام شریعت و افشاگرى فساد و بدعت، وظیفه شما و همه ماست. اگر مردم بدانند ارزشهاى دینىشان در خطر است خود راه چاره را بلد هستند و به انتظار ما و شما نمىنشینند. سعى کنیم از این آزمایش بزرگ، سیه روى بیرون نیاییم. هم چنین بر آحاد ملت مسلمان است تا آن چه در توان دارند در پاسدارى از ارزشهاى اسلام و انقلاب و رهآورد خون شهیدان، بذل و ایثار کنند و فریب شعار گمراه کننده تسامح و تساهل و تفسیر غلط واژه آزادى را نخورند که این خود فریبى دیگر، از فریبهاى بیگانه است که بر زبان خودىها جارى است.
در این مجال به آن دسته از دستاندرکاران مطبوعات که به بىراهه و انحراف مىروند، باید هشدار داد که خود را با فضاى دینى، فکرى و فرهنگى جامعه اسلامى وفق دهند، شرایط حساس کشور و جهان و توطئههاى دشمن را در نظر بگیرند، دست از بازىگرى بردارند، خط مشى خود را عوض کنند، آب بر آسیاب دشمن نریزند، که تعلل و بىتوجهى به این هشدار بىتردید با عکسالعمل مردمى و خشم امّت فداکار و شهید داده روبهرو خواهد شد که موارد دیگر آن را در گذشته دیدهاند.
بر نویسندگان مسئول و متعهّد است نسبت به عملکرد انحرافى آن قشر بىتعهّد روزىخوار، حساس باشند و در افشاگرى منویات آنان دریغ نورزند که آزادى قلم و بیان، حقِ کسانى است که با شجاعت تمام از اصول اسلام و انقلاب و ارزشهاى آن و خواست توده ملت و مصالح کشور به دفاع برخیزند و در دفاع از حریم دین خدا از هیچ چیز هراسان نباشند.
“ولایخافون فى الله لومه لائم”
پى نوشت ها:
۱ ) اعراف آیه ۱۵۷
۲ ) نهج البلاغه، قصار.
۳ ) تصنیف غرر الحکم، ص۳۳۵٫