سال امام خمینى و اصول انقلاب

حجهالااسلام والمسلمین محمد تقى رهبر

 

“این انقلاب بدون نام امام خمینى در هیچ جاى جهان شناخته نیست”

“مقام معظم رهبرى آیه الله خامنه‏اى (مدّظله العالى)”

 

سال ۱۳۷۸ که از سوى رهبر گران‏قدر انقلاب “سال امام خمینى” – سلام الله علیه – نام گرفته و هم چنین صدمین سال تولد مبارک آن مصلح کبیر و مجدد قرن و طلایه دار اسلام ناب محمدى – صلى الله علیه و آله – گرامى داشته مى‏شود، تنها نباید به یادواره و بزرگداشت، شعار و تبلیغات بسنده کرد، بلکه بیش از هر چیز به آرمان‏هاى والا و اندیشه‏هاى عمیق و تابناک آن ابر مرد تاریخ معاصر اسلام باید اندیشید و نباید مجال داد تا غبار نسیان بر اندیشه‏هاى امام بنشیند. بنابراین با توجه به توصیه‏هاى آن بزرگ، باید به حفظ و حراست از اصول خدشه‏ناپذیر انقلاب اسلامى که به وسیله آن بنیانگذار سترگ تبیین و ترسیم شد، اهتمام ورزید؛ اصولى که جوهره این انقلاب عظیم الهى را تشکیل مى‏دهد و وفادارى به انقلاب و راه امام که مفهوم حقیقىِ آن جز بزرگداشت آن روح خدایى چیزى فراتر از این نیست.

و به طور خلاصه: پاسدارى از ارزش‏ها و دست آوردهایى که براى آن بهاى بسیار سنگینى پرداخته شده و خون پاک هزاران شهید پاک باخته به پاى آن ریخته شده، و نخستین وظیفه است. در سال “امام خمینى” باید از این ارزش‏ها و هدف‏ها با چنگ و دندان و تمام امکانات و به هر قیمت دفاع کرد؛ به توطئه‏گران سیاه‏دل و خناسان ظاهرساز و آنان که زیر لواى آزادى بیان و قلم و شعارهاى گمراه کننده دیگرى از این قبیل و جریان‏هاى انحرافى نو و کهنه و لیبرالیسم و ملى گرایى مى‏خواهند تیشه به ریشه این انقلاب بزنند و آرمان‏هاى حضرت امام(ره) را لوث کنند و مستقیم یا غیر مستقیم در خدمت بیگانه درآمده‏اند، نباید مجال داد و آن‏ها را بى‏رحمانه و بدون از دست دادن فرصت باید طرد و نفى کرد. آنان را؛ زیر هر نام و عنوان که باشند و با هر شعار و شکل و قیافه‏اى که ظاهر شوند، دستشان را کوتاه نمود؛ و این مسئولیتى است بر دوش دولت و ملت و همه کسانى که به دین و خدا و آخرت باور دارند، به ویژه آنان که با خون پاک عزیزانشان این شجره طیبه را آبیارى کرده‏اند و آنان که رنج‏هاى این انقلاب را به جان خریده‏اند.

در این لحظه‏هاى حساس که بیست سال از پیروزى انقلاب و شکل‏گیرى جمهورى اسلامى مى‏گذرد و دشمنان ما در توطئه‏هاى گوناگون خود، شکست خورده‏اند، در توطئه‏هاى زنجیره‏اى‏شان، توطئه جدیدى را آغاز کرده‏اند. ایجاد تفرقه میان نیروهاى وفادار به انقلاب و آرمان‏هاى امام و تضعیف مقام ولایت، و یا به سازش کشاندن نظام و هجوم بر مقدسات و منحرف ساختن خط استوار اسلام و مطرح ساختن شعارهاى ظاهر فریب و مسخ کننده است. مع‏الاسف برخى عناصر خودى را در این توطئه سهمگین و خطرناک به دام فریب انداخته و به بازى گرفته و از زمینه‏هاى نفسانى و یا ساده اندیشى و عدم هوشیارى برخى سوء استفاده کرده‏اند.

در چنین شرایط، هیچ فریضه‏اى بالاتر از وحدت و همدلى، هوشیارى و دشمن‏شناسى، گذشت و اخلاص، تمسک به حبل الله المتین و پاى فشردن بر آرمان‏هاى امام و اصول انقلاب و تمسک به ولایت فقیه؛ یعنى رکن رکین انقلاب بالاتر نیست. و این حقیقتى است که مسئولان نظام و توده ملت دریافته‏اند، هرچند پاره‏اى عناصر نسبت به آن کم توجهى کرده‏اند و به بهانه‏هاى ناچیز که برخاسته از هواى نفس یا کج فهمى است، عرصه به دشمنان داده‏اند.

 

در یک آزمایش تاریخى دیگر

سال‏هاى بعد از رحلت امام – قدس سره – صحنه آزمونى عظیم بوده و هم چنان براى وارثان این انقلاب خواهد بود که کدامین افراد با گامى استوار بر اصول و ارزش‏هاى بنیاد شده از سوى آن رهبر و مرجع بزرگ، پاى فشرده و دستخوش مطامع و خواسته‏هاى نفسانى نشده؛ حسادت و رقابت و سرخوردگى‏ها قدم‏هایشان را نلغزانده؛ خداى متعال را در نظر داشته؛ وجدان را فریب نداده و به امت بزرگ و ایثارگر خود دروغ نگفته و خالصاً لوجه الله در خدمت به دین خدا و میهن اسلامى و مردم باوفا بوده‏اند، آنان هرگز حاضر نشده‏اند، به خاطر خودکامگى‏هاى نفسانى خود یا رقیبان خود و اعمال تلافى جویانه تیشه به ریشه اسلام بزنند و به امت خیانت کنند و با دشمنان هم‏صدا شوند و بار مظلمه را براى روزِ داورى به دوش بکشند و با چهره‏اى شرم‏گین خدا را دیدار کنند.

این آزمون بزرگ، درست به امتحانى مى‏ماند که براى امت پس از رحلت خاتم الانبیاء – صلوات الله علیه و آله – پیش آمد. و چنان‏که صفحات گشوده تاریخ فراروى ما گواهى مى‏دهد، تشتت و تعصبات جاهلانه پشت پا زدن به توصیه‏هاى نبىّ معظّم(ص) به ویژه در مسأله ولایت و امامت و رودررویى فکرى و گروهى و قبیله‏اى و نژادى دست به دست هم داده و زمینه را براى بروز فتنه‏هایى فراهم کرد که تیره ابرهاى متراکم آن فضاى جامعه را گرفت و بر اسلام پوستین وارونه پوشانیده شد و حق و باطل مشتبه گردید و فاجعه شوم پیش آمد. بیش از چند دهه از رحلت پیامبر(ص) نگذشته بود که وارثان کفر جاهلى و نفاق بداندیش در کسوت اسلام بر اریکه قدرت و حاکمیت مسلمانان تکیه زدند و وارثان حقیقى اسلام را به عقب راندند و مؤمنان صادق را قلع و قمع کردند و ارزش‏ها را پایمال نمودند و کاخ‏هاى شام و بغداد و جنایات بى‏شمار تاریخ به دست کاخ نشینان پایه گذارى شد که هنوز هم پس از گذشت چهارده قرن دود آن به چشم مسلمانان مى‏رود و آتش آن اعماق قلوب پاک را مى‏سوزاند و در زیر فشار این مصیبت، حق و حقیقت چنان‏که باید کمر راست نکرده و شاهد جولانگرى باطل و ناحق بوده و مى‏باشد.

بارى، نقطه آغاز این تراژدى تاریخى چیزى جز هواى نفس و تفرقه و انتقام‏گیرى و خودخواهى نبود و بدون شک مظلمه آن تا به ابد دامن‏گیر کسانى است که آغازگر این فاجعه بودند یا آن‏ها که در برابر حق بى‏تفاوت نشستند و یا به خاطر از دست ندادن منافع مادى خود ترجیح دادند، عقده‏هاى درونى را بگشایند، هرچند به بهاى سنگین پایمال شدن حقیقت و ضعیف شدن جبهه حق باشد و به دنبال آن آتشى افروخته شود که خشک و تَر را بسوزاند و صغیر و کبیر و صالح و ناصالح را در کام فرو برد.

 

عبرت از تاریخ

تاریخ از این‏گونه سرگذشت‏ها فراوان داشته و نقطه شروع آن‏ها جرقه آتشى بوده که از کانون دل‏هاى بیمار جستن کرده و خرمن هستى انسان‏ها را به آتش کشیده است: “و ان لکم فى القرون السالفه لعبره”۱ و این‏ها درس عبرتى است براى دیگران که از آن تجارب تلخ درس بیاموزند. و نیز براى ما که امروزه در معرض چنین امتحانى قرار داریم.

مقطع تاریخى عصر ما نیز از همان مقاطع سرنوشت ساز است و اگر اندک غفلتى روا داریم، درست همان ماجرا بر سرمان خواهد آمد که بر دیگران رفت. اگر به هوش نباشیم و در فتنه‏ها حساسیت نشان ندهیم به سوى همان سرنوشتى رهسپار خواهیم شد که دیگران رفتند و آیندگان درباره ما همان‏گونه قضاوت خواهند کرد که ما امروزه درباره پیشینیان.

هرچند آگاهى امت مسلمان و صلاح اندیشان مؤمن و متعهد به خواست خداوند مجال چنین سرنوشتى را نمى‏دهد، اما در عین حال نباید غفلت کنیم و از حادثه بد خود را در امان بدانیم؛ چه از شر نفس نمى‏توان در امان بود. و دشمنان خونى ما نیز در کمین‏اند تا در مجال مناسب ضربه را وارد آورند و خدا سرنوشت ملتى را تغییر نمى‏دهد تا خود را تغییر دهند: “ان الله لایغیّر مابقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم”.۲

 

سخنى با نیروهاى وفادار به انقلاب

در این جا سخن با جریان مخالف انقلاب و متظاهرین منافق نیست، سخن با جریان همسوى انقلاب است. برادران! اگر قرار است آرمان‏هاى انقلاب اسلامى و اندیشه‏هاى امام راحل پایدار بماند و اندک اندک به مسخ و تحریف و نابودى کشیده نشود و کشور به زیر سلطه ابرقدرت‏ها نرود باید دوباره بر سخنان و رهنمودهاى حضرت امام، درباره اصول انقلاب مرور کنیم و خط مشى آن پیشواى ژرف‏اندیش را الگوى عمل قرار دهیم. و رمز بقاى انقلاب از دیدگاه امام خمینى – قدس سره – را مورد توجه قرار دهیم. حضرتش در وصیت نامه سیاسى الهى خود به این مطلب پرداخته و مى‏فرماید:

“این‏جانب که نفس‏هاى آخر عمر را مى‏کشم به حسب وظیفه سطرى از آن‏چه در حفظ و بقاء این ودیعه الهى دخالت دارد و سطرى از موانع و خطرهایى که آن را تهدید مى‏کند براى نسل حاضر و نسل‏هاى آینده عرض مى‏کنم. بى‏تردید رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پیروزى است و رمز پیروزى را ملت مى‏داند و نسل‏هاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلى آن انگیزه الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد. این‏جانب به همه نسل‏هاى حاضر و آینده وصیت مى‏کنم که اگر بخواهند اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استعمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود این انگیزه الهى را که خداوند در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزى و بقاء آن است، فراموشى هدف و تفرقه و اختلاف است.”۳

اکنون با توجه به دو عنصر اساسى پیروزى و بقاى انقلاب: “انگیزه الهى، و وحدت و همدلى” که بنیان‏گذار انقلاب حضرت امام خمینى – قدس سره – بر آن تکیه فرموده‏اند، پاره‏اى تذکرات را هرچند تلخ خاطر نشان مى‏سازیم:

 

به خدا و خلق دروغ نگوییم!

آن انگیزه الهى را برخى یاران امام که روزى تحت امر حضرتش بودند و مسئولیت‏هایى داشتند به دست فراموشى سپرده و دستخوش پاره‏اى مقاصد مادى و جناحى شده‏اند و هرچند براى خودشان باور کردنش دشوار است، اما گروه گرایى، خودمحورى، کینه توزى و لجبازى و قهر و آشتى‏ها و در نتیجه هم‏صدا شدن با دشمنان انقلاب، در گفتار و نوشتار و نشریه و روزنامه و سخنرانى و خطابه از مصادیق بارز این جریان است. شک نیست که هیچ یک از جناح‏هاى موجود عارى از خطا نیستند و اشتباهاتى داشته‏اند، اما این به معناى آن نیست که آن خطاها و اشتباهات را بزرگ کنند و خوراک تبلیغاتى براى دشمنان و رادیوهاى بیگانه و خبرگزارى‏هاى صهیونیستى فراهم سازند و به هر قیمت شده درصدد بر زمین زدن رقیب باشند!

و دلخوش باشند که این مصاحبه‏ها و مواضع منفى را رسانه‏هاى جهانى به گوش مردم مى‏رسانند! و این موجب تشفى دل‏هاى بیمارى باشد که حس خودخواهى و کینه و انتقام را ارضا مى‏کنند. برادران ما که برخى در سطح عالمان و برخى از مسئولان هستند با همه تیزهوشى و تجربه‏اى که دارند باید فهمیده باشند چرا رادیوهاى خارجى امثال امریکا و اسرائیل و انگلیس کوچکترین اظهار نظر منفى آن‏ها یا حرکت چند صد نفره فلان گروه مخالف خوان و مدعى انقلابى‏گرى را برخلاف مصالح نظام با بزرگ نمایى دنبال مى‏کنند و در بوق‏هاى تبلیغاتى و رسانه‏ها پخش مى‏کنند؟ این کدامین مصلحت است که رسانه‏هاى امپریالیستى و صهیونیستى به نفع انقلاب و اسلام و ملت ما تشخیص داده‏اند! که در انعکاس دادن آن آن همه سعى بلیغ دارند؟ مثلاً، چرا هرگاه یکى از این آقایان در خصوص مسئله ولایت فقیه نقطه نظر منفى هر چند ناچیز ابراز مى‏دارند این رسانه‏ها آن را بزرگ مى‏کنند و به عنوان نظریه یک جناح رادیکال و ضد سنتى از آن یاد مى‏کنند؟ آیا جز این است که مى‏خواهند عمود نظام را درهم بشکنند و امت را به جان یکدیگر بیندازند و نظام سلطه را تجدید کنند؟ چرا چند روزنامه داخلى که از دیدگاه توده ملت برخلاف خط امام حرکت مى‏کنند از دیدگان دشمنان ما آزاده و اصلاح‏طلب شناخته مى‏شوند و گردانندگان این نشریات باد در غبغب مى‏اندازند که رسانه‏هاى غربى و امپریالیستى سخن آنها را بازگو کرده‏اند و آگراندیسمان نموده‏اند؟! چرا وقتى پاره‏اى روزنامه‏هاى ضد انقلاب با خط مشى ضد اسلامى، از سوى دادگاه مطبوعات توقیف مى‏شوند و گردانندگانش تعقیب مى‏گردند رسانه‏هاى غربى اشک تمساح مى‏ریزند و برخى از عناصر خودى بر خلاف انتظار روزنامه دیگرى را با همان خط مشى، و با عنوان دیگرى جایگزین آن‏ها مى‏سازند؟ و همان مشتریان سابق را دور خود جمع مى‏کنند؟ چرا وقتى سخن فلان گروهک غیرقانونى که طرف‏دار رابطه با امریکا و لیبرالیسم بود، به میان مى‏آید برخى عناصر خودى که روزى نماینده امام بودند و مسئولیت‏هایى در دولت و مجلس داشتند اظهار نظر کرده و مى‏گویند: “این‏ها اگر بخواهند حرکت جدّى و قوى داشته باشند تا نشان دهند براى این نسل نیز کارآیى دارند، باید نامشان را عوض کنند!!”۴ گویى تغییر نام مى‏تواند ماهیت و مقاصد جمعیتى را تغییر دهد؟! آیا این است درک این‏ها از اندیشه‏هاى امام؟!

در حالى که اینان همان جمعیتى هستند که حضرت امام درباره‏شان فرمودند: “نهضت به اصطلاح آزادى طرف‏دار جدى وابستگى کشور ایران به امریکا است و در این باره از هیچ کوششى فروگذار نکرده است.” و “نهضت به اصطلاح آزادى صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانون گذارى یا قضایى را ندارد.” و “نهضت آزادى و افراد آن از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلام آشنا نیستند”. “نتیجه آن‏که: نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از کسانى که بى‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، باید با آنان برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.”۵

چرا عناصرِ یاد شده خودى نتوانسته‏اند بفهمند به چه دلیل سران کنونى این گروهک منحله مواضع آن‏ها را در مورد چهارشنبه سورى که یک سنّت پوسیده زیان‏بار و خرافى در فرهنگ کهن این مرز و بوم است، خاطره آتش‏پرستى را تجدید مى‏کند و از این رو باید نفى و تقبیح شود، مورد ستایش قرار داده‏اند!

این عناصر باید فکر کنند، چرا برخى جریان‏هاى انحرافى و مشکوک و ناراضى‏هاى سیاسى در برخى امور اجتماعى پشت سر آن‏ها ایستادند و حمایت کردند؟ اگر این عناصر فکر مى‏کنند این موضع‏گیرى‏ها از روى ایمان و اعتقاد به روحانیت و وفادارى به اصول انقلاب است، سخت در اشتباه‏اند!

به طور خلاصه: آن انگیزه الهى که حضرت امام از آن یاد فرمودند. امروزه دستخوش خودخواهى‏ها شده است و اگر اخلاص عمل دستخوش نفس و شیطان قرار گرفت نور تشخیص و درک صحیح را از انسان مى‏گیرد و دوست و دشمن را نمى‏شناسد و مصداق “أفرایت من اتخذ الهه هواه و اضلّه الله على علم”۶ مى‏گردد.

به قول مولوى:

چشم باز و گوش باز و این عما

حیرتم از چشم بندى خدا

برادران گرامى! دیگر وقت آن نیست که ما دستخوش هواهاى نفسانى شویم و فریب وسوسه‏هاى شیطان و شیطان‏صفتان را بخوریم؛ و مقدرات اسلام و انقلاب و سرنوشت کشور و ملت را به انگیزه‏هاى نفسانى و “ما” و “من”ها پیوند دهیم. امروزه روزى است که به مشکلات مردم فکر کنیم، مردمى که همه دار و ندار خود را خالصانه به پاى اهداف انقلاب نثار کردند و امروزه آرامش نفس مى‏خواهند و توقعى جز اقل مایقنع ندارند و بالاتر از آن عزّت دین و میهن اسلامى را طلب مى‏کنند. از امام بیاموزیم که آن همه براى ملت تواضع کرد و خود را خدمت‏گزار کوچکى مى‏خواند و یک نوجوان فداکار شهید را متواضعانه رهبر قلمداد کرد. از على(ع) بیاموزیم که با همه محرومیت و حقانیت، مصلحت اسلام را بر احراز حکومت چند ساله ترجیح داد و خون دل‏ها را تحمل نمود تا اسلام بماند و شعار محمد – صلى الله علیه و آله – جاودانه شود و کفر جاهلى و نفاق اموى و توطئه چند ملیتى اساس دین را تهدید نکند، اگر رقیبان صحنه سیاسى حتى تا این‏جا به پیش روند و در چنان موقعیتى قرار بگیرند که امیرمؤمنان(ع) قرار گرفت، در این مرحله نیز الگوى عمل و سرمشق دارند تا چه رسد به این‏که همه برادران ما مؤمن به اسلام و به امامت‏اند و این شیاطین و دشمنان نیرنگ‏بازند که مى‏خواهند فتنه کنند و تفرقه بیفکنند و از آب گل آلوده صید خود را به دست آورند و هر دو جناح را نفى کنند و جریان ضد اسلام و انقلاب دیگرى که به هیچ یک از اصول پاى‏بند نباشد سر کار آورند. اگر قلب‏ها را پاک و پاکیزه و نیّت‏ها را خالص کردیم، مى‏توانیم با نور “فرقان” که نتیجه تقوا است حقایق را درک کنیم و آن گاه، چنان گذشت و فداکارى از خود نشان دهیم که از نام و عنوان و لوث شدن شخصیت خود حتى بگذریم.

ببینید امام در نامه تربیتى و عرفانى خود به فرزند فقیدش چه مى‏نویسد: “پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنى و به باور خود بیاورى یک واقعیت را که مدح مداحان و ثناى ثناجویان چه بسا انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد. تأثیر سوء ثناى جمیل در نفس آلوده ما مایه بدبختى‏ها و دورافتادگى‏ها از پیشگاه مقدس حق – جل و علا – براى ما ضعفاءالنفوس خواهد بود و شاید عیب جویى‏ها و شایعه پراکنى‏ها براى علاج معایب نفسانى ما سودمند باشد – که هست – همچون عمل جراحى دردناکى که موجب سلامت مریض شود…”۷ و در بخش دیگر این نامه مى‏خوانیم: “پسرم! براى ماها که از قافله ابرار عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزى است که به نظر من شاید در ساختن انسان که درصدد خود ساختن دخیل است، باید توجه کنیم که منشأ خوش‏آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان از انتقادها و شایعه افکنى‏ها حبّ نفس است که بزرگ‏ترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوى ما باشند گرچه براى ما افعال ناشایست و خوبى‏هاى خیالى را صدچندان جلوه دهند و درهاى انتقاد – گرچه به حق – براى ما بسته باشد تا به صورت ثناگویى درآید.”۸

بارى انسان، به فرموده امام باید به جایى برسد که مدح و ذم و تأیید یا تضعیف در او تأثیرى نداشته باشد، بلکه بنگرد براى خدا چه کرده و آیا خالصاً لوجه الله حرکت مى‏کند یا نه؟ و البته این بدان معنا نیست که زبان به توهین و تحقیر و بدگویى و نارواها آلوده کنیم که ثمره آن برکندن ریشه دین و اساس انقلاب است آن گاه دیگران به تماشا بایستند و قهقهه شادى سر دهند و به قول سعدى:

او در من و من فتاده در او

خلق از پى ما دوان و خندان

انگشت تحیر جهانى

از گفت و شنود ما به دندان

حقیقت این است که همه ما به درس اخلاق و تهذیب نفس نیاز داریم تا اول بر نفس سلطه پیدا کنیم و جریان‏هاى مسموم ما را به دنبال خود نکشد و از ضعف‏هاى نفسانى ما دیگران سود نبرند و جاى آن دارد که به نامه‏ها و سخنان حضرت امام که بزرگ مربى نفوس نسل حاضر بود، مرورى مجدد کنیم و با دقت بخوانیم و آن نکته‏ها و داروهاى روح و روان را به اعماق جان خودمان نفوذ دهیم که علاج بسیارى از دردهمایمان در این است و با نهج‏البلاغه و حکمت‏هاى اهل بیت عصمت و معارف قرآن انس بگیریم که ره توشه خودسازى و علاج دردهاى بى‏درمان خواهد بود.

 

جناح‏ها آلت دست قرار نگیرند

امروزه همه جناح‏هایى که امام را قطب اندیشه و عمل خود مى‏دانند و دعوى‏دار پیروى خط امام و ولایت فقیه‏اند و به راستى به این صراط مستقیم ایمان و اعتقاد دارند – نه دیگران که از انقلاب سنگرى براى اهداف خود ساخته و ماسک ریا و تزویر بر چهره زده‏اند – قدرى تأمل کنند و “مثنى و فرادى” به تفکر بنشینند و به داورى وجدان و ایمان تن در دهند که آیا آن‏چه تاکنون انجام داده و حرف‏هایى که زده و مطالبى که نوشته‏اند و خط مشیى که برگزیده‏اند به راستى مرضىّ خداوند بزرگ و در راستاى خط امام بوده و در تحقّق آرمان‏هاى انقلاب حرکت کرده‏اند و یا بعضاً خود را فریب داده و ناخودآگاه به دام دشمن افتاده‏اند؟ آیا عملکرد آن‏ها دوستان انقلاب را امیدوار کرده یا دشمنان را شادمان ساخته است؟ آیا جریان‏هاى انحرافى با چه انگیزه‏اى از آن‏ها حمایت کرده‏اند؟ آیا چه نقص و ضعفى در آن‏ها دیده‏اند که دشمنان با شادمانى از گفتار و رفتارشان تمجید کرده‏اند؟ و یا به تحریک آن‏ها همّت گماشته‏اند؟

فکر کنند این مردم مظلوم و فداکار که سرمایه‏هاى اصلى این کشورند از موضع‏گیرى‏هاى آنان رنج نمى‏برند؟ آیا لیبرال‏ها و ورشکسته‏هاى سیاسى از وجود آنان و لباس مقدس روحانیت آنان بهره‏کِشى نمى‏کنند؟ آیا ابزار بى‏مزد و مواجب دشمنان قرار نگرفته‏اند؟

برادران! مشکل امروز مردم، سیاسى کارى و جناح‏بندى و توسعه به اصطلاح سیاسى و آزادى لجام گسیخته نیست، این‏ها مشکل دیگران است که بر مردم تحمیل مى‏شود. مسئولین ما که بحمدالله اکثرشان از حقوق کافى و فوق کفایت و خانه و اتومبیل و امکانات سفر داخل و خارج برخوردارند، خود را جاى مردمى بگذارند که با حقوق چهل، پنجاه هزار تومان در ماه و اجاره خانه دست به گریبانند و با عسرت و خون دل زندگى مى‏کنند و در هنگام حادثه هم این‏ها سپر حوادث‏اند. براى این مردم مفهوم جناح و خط و توسعه سیاسى و آزادى با آن مفهوم‏ها ارزشى ندارد. گرانى و تورم روزافزون بارى است بر گرده توده‏هاى محروم و نه آنان که همه چیز برایشان فراهم است. برادران اینها را ببنند و دست از لجاجت بردارند به فکر مشکلات مردم باشند، مجال ندهند این همه ورق پاره‏هاى رنگین آتش افروز نزاع‏هاى خطى باشند و یا به مقدسات این ملت توهین کنند و ارزش‏هاى اسلام را زیر سؤال ببرند و با سرافرازى خواهان آزادى! بیش‏تر باشند!

امروز لجام گسیختگى و وقاحت مطبوعاتى به حدى رسیده که به مقدسات اسلام و انقلاب اهانت مى‏کنند و برخى تبریک نوروزى خاندان پلید سلطنت سابق را در روزنامه‏هاى زنان منتشر مى‏کنند و یا چهره‏هاى منسوخ ملى‏گراى پیشین را زنده مى‏کنند و خودى‏ها نیز حمایت مى‏کنند و از بیت‏المال یارانه مطبوعاتى مى‏دهند، این‏ها زهرى است در کام این مردم مسلمان و رنجدیده ما و شما به جاى این‏که گلوى این عناصر فاسد را بفشارید و سر ضد انقلاب را به سنگ بزنید، علیه یکدیگر اعلام جنگ مى‏کنید!

زهى انصاف و خردمندى! بیایید با صفوف فشرده و وحدت کلمه در جبهه واحد به مصاف استکبار و عوامل استکبار برویم که از نقطه ضعف‏ها و اختلافات ما سوء استفاده مى‏کنند و ما غافلیم. به سخن امام(ره) در این باره گوش کنید که با نصیحت مشفقانه فرمود: “بین خودتان برادر باشید، حفظ کنید این برادرى را، با حفظ برادرى شما به این جا رسیدید و با حفظ برادرى باید جلو بروید. اگر خداى نخواسته خللى حاصل بشود در این برادرى چه در خود تهران، چه در خارج تهران، هرجا باشد، چه بین روحانیون چه بین مردم، چه بین جناح‏هایى که هستند اگر خداى نخواسته یک وقت واقع بشود، شکست همراه اوست. شما فکر این را بکنید که حافظ اسلامید نه حافظ خود. شما باید اسلام را حفظ بکنید، آن هم نه در زمان خود همان طورى که انبیاء عظام دنبال این بودند که بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند. تکلیف است براى همه ما که ما این جمهورى را که به این جا رسیده است تا آخر حفظ کنیم. تا آخر حفظ کردن به این است که هر روز محکم کنیم برادرى خودمان را، سر اغراض جزئیه که زود مى‏گذرد لطمه‏اى خداى نخواسته به اسلام وارد نکنیم، لطمه‏اى به جمهورى اسلامى وارد نکنیم. اشکال اگر هست به من و دیگران اشکال را باید گفت لکن نباید تضعیف کرد دولت را، نباید تضعیف کرد قوه مقننه را، قوه قضائیه را، روحانیت را، این‏ها جرم است، این‏ها گناه نابخشودنى است.”۹

حضرت امام(ره) در بخش دیگرى از نامه‏هاى خود تصریح فرمودند:

“امروز که اصول احکام در دستبرد اجانب و نوکرهاى آن‏هاست، به جاى وحدت کلمه، این نحو تفرق و توهین بعضى از بعضى و تکفیر بعضى موجب کمال تأسف است و کاشف از عدم رشد جامعه است.”۱۰

کوتاه سخن این‏که: اگر مقلد امامیم، در این سال با خداى خود عهد کنیم، با وحدت کلمه و برادرى به راه امام بیش از پیش وفادار باشیم، نگذاریم ارزش‏هاى انقلاب کم رنگ شود. در مطبوعات و رسانه‏ها به رهنمودهاى امام تکیه کنیم، آن‏ها را بسط دهیم و احیا کنیم؛ در عمل به کار بندیم و با مشت محکم بر سینه کسانى بکوبیم که مى‏خواهند ملاک‏ها و ارزش‏هاى دیگرى را حاکم سازند. و هر روز نغمه ناهنجار تازه‏اى ساز مى‏کنند.

 

پى نوشت‏ها:

۱) نهج البلاغه، خطبه۱۸۳٫

۲) سوره رعد، آیه۱۳٫

۳) صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۷۷ – ۱۷۶٫

۴) بنگرید. ارزش‏ها، مورخه ۷۷/۶/۱۶ نقل از توس سابق.

۵) صحیفه نور، ج۲۲، ص۳۸۴٫

۶) سوره جاثیه، آیه۴۵٫

۷) صحیفه نور، ج۲۱، ص۳۶۲٫

۸) همان.

۹) همان، ج۲۰، ص۵٫

۱۰) همان، ج۲۲، ص ۱۰۷٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *