اسماعیل نساجى زواره
آغازین سخن
امامان معصوم(ع) چشمههاى جوشان معرفت و گنجینههاى حکمت الهى هستند که چون چراغى پر فروغ و خاموش نشدنى فراسوى علم را با پرتو افشانى خود روشن مىکنند. آنان با اندیشهها و افکار منوّر خود تاریکىهاى جهل را از بین برده و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید مىساختند.
پاسدار حریم وحى امام جعفر صادق(ع) در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود.۱ دوران امامتش از سال ۱۱۴ ه.ق شروع شد و مقارن بود با خلافت پنج تن از خلفاى اموى و دو طاغوت عباسى. آن بزرگوار در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه.ق در سن ۶۵ سالگى توسط منصور دوانیقى مسموم شد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.۲
در زمان امامت آن حضرت بر اثر جنگ و ستیزهاى بنى عباس براى براندازى حکومت بنى امیه و درگیرى شدیدى که آنها با یکدیگر داشتند، فضاى مناسبى براى ایشان فراهم شد و به رغم مشکلات حادّ جامعه مسلمین، در جهت بارور نمودن فرهنگ غنى اسلامى و هدایت جامعه مسلمانان از دریاى موّاج اندیشههاى خود بهره مىبرد. مقالهاى که از نظر خوانندگان عزیز مىگذرد، گامى است در بیان اندیشههاى تابناک آن گوهر نبوى امید است که ره توشهاى باشد براى پویندگان راه امامت و ولایت.
استناد به قرآن
با اندکى تأمّل در زندگانى امام جعفر صادق(ع) روشن مىشود که قرآن در سیره و سخن آن امام بزرگوار جایگاه ویژهاى داشته و زندگى روزمرّه خود را با آیات قرآن آن چنان آمیخته بود که در تمام ابعاد پرتو افشانى مىکرد. آن حضرت با حالت ملکوتى خاصّى آیات قرآن را در نماز تلاوت مىکرد، به طورى که از حالت عادى خارج مىشد. روزى یکى از حاضران از او پرسید: این چه حالى بود که به شما دست داد؟ فرمود: “پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتى رسیدم که گویى آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کنندهاش شنیدم.”۳
“مسعده بن صدقه” مىگوید: شنیدم که از امام صادق(ع) پرسیده شد: آیا امر به معروف و نهى از منکر بر تمام مردم واجب است؟ حضرت فرمود:خیر! به ایشان عرض شد چرا؟ فرمود: بر کسى واجب است که توانمند، داراى جایگاه علمى و عالم به معروف و منکر باشد و بر انسان ناتوان واجب نیست. دلیل آن قرآن کریم است که مىفرماید: “ولتکن منکم امّهٌ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛۴ باید از میان شما گروهى باشند که به خیردعوت کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند.”
نعبیر (منکم) عدّهاى خاص را بیان مىکند، نه عموم مردم را چنان که در این آیه شریفه آمده است: “و من قوم موسى امّهٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون؛۵ و برخى از قوم موسى به راه حق هدایت مىکنند و به آن باز مىگردند. ” عنى عدّهاى از قوم موسى(ع) به حق هدایت مىکنند نه همه.
در این جا امام صادق(ع) به حرف “مِن” در “منکم” و “من قوم موسى” استدلال کرد که امر به معروف و نهى از منکر بر همه افراد واجب نیست، بلکه بر کسانى که توانایى و آگاهى نسبت به معروف و منکر داشته باشند، واجب است.”۶
هم چنین صادق آل محمد(ص) در سیره عملى خود خاطرنشان نموده است که هر فرد مسلمان بنابر ظرفیت وجودى خود مىتواند از معارف، حقایق و آموزههاى قرآنى بهره ببرد، لذا هدایت جویان کوى سعادت را به اندیشیدن در آیات قرآن تشویق و ترغیب نموده است و مىفرماید: “همانا قرآن جایگاه نور هدایت و چراغ شبهاى تار است. پس شخص تیزبین باید در آن دقت کند و براى بهرهمندى از پرتوش نظر خویش را بگشاید! زیرا که اندیشیدن مایه زندگانى و حیات قلب انسان بیناست.”۷
آن حضرت در جاى دیگر در مورد عدم شتاب در قرائت قرآن و توجه به محتواى آیات مىفرماید: “قرآن نباید با سرعت خوانده شود و باید شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود و هرگاه به آیهاى که در آن نام بهشت برده شده است، گذرکنى آن جا بایست و از خداى عزّ و جلّ بهشت را بخواه و چون به آیهاى که در آن دوزخ ذکر شده است، گذرکنى، نزد آن نیز توقف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.”۸
ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت همچنان که مردم را به تدبّر و تعمّق در آیات قرآن سفارش مىکرد، خود نیز در آیات قرآن تدبّر و دقت مىنمود و در این راه از خداوند منّان توفیق طلب مىکرد. آن حضرت وقتى قرآن را در دست مىگرفت، قبل از تلاوت به خداوند عرض مىکرد: “خدایا! من شهادت مىدهم که این قرآن از جانب تو بر پیامبر(ص) نازل شده است و کلام توست که بر زبان پیامبر جارى شده است. خدایا نگاه کردنم را در قرآن عبادت و قرائتم را تفکّر و فکر کردنم را عبرت پذیرى قرار بده و نیز قرائتم را قرائت بدون تدبّر قرار مده و به من توفیق ده که در آیات قرآن و احکام آن تدبّر کنم. بدرستى که تو مهربان و رحیم هستى.”۹
دفاع از حریم ولایت
مردم بعد از رحلت پیامبر(ص) جایگاه امامت و ولایت را نشناختند، بنابراین کسانى روى کار آمدند که هیچ گونه شایستگى و لیاقت در وجود آنان نبود، لذا این عدم آگاهى و شناخت پى آمدهاى ناگوارى همچون: به وجود آمدن اختلافات، رواج بدعتها و وارد نمودن زیانهاى سنگین علمى و فرهنگى بر جامعه اسلامى را به دنبال داشت، به همین علت امامان معصوم(ع) در طول تاریخ اسلام تلاش نمودند تا تبیین صحیح و درستى از امامت و ولایت و جایگاه آن در شرع مقدّس اسلام ارایه دهند.
امام صادق(ع) همچون پدران بزرگوارش سخت تلاش نمود تا از فرصتها بهرهبردارى نماید و در جامعهاى که امامت و خلافت رنگ پادشاهى و خودکامگى به خود گرفته بود، معنا و تفسیر روشنى از امامت و جایگاه آن ارایه دهد و مردم را به شناخت امام عصر خود رهنمون کند.
ایشان در این زمینه مىفرماید: “من بات لیلهً لایعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیه؛۱۰ هر کس شبى را به صبح برساند و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.”
“عیسى بن سرى” مىگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم، پایههایى را که اسلام بر آن بنا شده به من بفرما. آن حضرت فرمود: “گواهى دادن به یگانگى خدا و این که محمد(ص) فرستاده اوست و اقرار نمودن به آن چه که از جانب خداوند آورده و پیروى از ولایتى که خداوند عزّ و جلّ به آن امر فرموده و آن ولایت آل محمد(ص) است.”۱۱
آموزههاى دینى مبیّن این حقیقت است که یکى از انتظارات ششمین امام از شیعیان این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت با دل و جان ولایت آنان را بپذیرند و آن چنان به این ولایت دلبستگى داشته باشند که خوشى و ناخوشى زندگى خویش را با محبّت و ولایت ائمه اطهار(ع) پیوند زنند. آن حضرت در این باره چنین مىفرماید: “رحم اللّه شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا. یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا؛۱۲ خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادى سرشت ما آفریده شدهاند و با آب ولایت ما عجین گشتهاند، آنان به خاطر غم و اندوه ما غمناک مىشوند و به خاطر شادى ما خوشحال.”
آن حضرت در سیره عملى خود شیعیان و ولایت مداران راستین را از مدّعیان ولایت جدا نموده به طورى که مىفرماید: “الشّیعه ثلاثه اصنافٍ: صنفٌ یتذیّنون بنا و صنفٌ یستأکلون بنا و صنفٌ منّا والینا. یأمنون بامننا و یخافون بخوفنا و لیسوا بالبذر المذیّعین و لابالجفاه المرائین. ان غابوا لم یفقدوا و ان شهدوا لم یؤبه بهم۱۳اولئک مصابیح الهدى؛ شیعیان ما سه گروه هستند:گروهى به وسیله ما خود را زینت مىدهند و ما را مایه سرافرازى و آبروى خویش قرار مىدهند و گروهى ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خود قرار مىدهند و گروهى دیگر که از ما و پیرو راه ما هستند. گروه سوم با امنیت ما آرامش مىیابند و با ترس ما ترسان هستند. بذرهاى کاشته شده اسرار را پخش نمىکنند و در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند. اگر پنهان باشند، کسى سراغ آنان را نمىگیرد و اگر آشکار باشند کسى به آنان اعتنا نمىکند، اینان چراغهاى هدایت (شیعیان واقعى) هستند.”
به استناد حدیث مزبور شیعیان واقعى سراپا تسلیم فرمان امام خویش مىباشند و هرگز اهل بیت(ع) را رها نخواهند کرد، چنان که آن امام بزرگوار در جاى دیگر مىفرماید: “کذب من زعم انّه من شیعتنا و هو متمسّکٌ بعروه غیرنا؛۱۴ دروغ گوست آن کسى که خود را شیعه ما بداند ولى به ریسمانى غیر از ما چنگ زند.” چرا که رستگارى و سعادت ابدى جز در سایه پذیرش امامت و ولایت امامان معصوم(ع) میسّر نیست.
امام صادق(ع) علاوه بر سفارشهاى مکرّر به ولایت پذیرى شیعیان، در مکتب تربیتى خویش شیعیان ولایى تربیت نمود. یکى از این تربیت شدگان”عبداللّه بن یعفور” است که در پذیرش ولایت امامان معصوم(ع) الگویى کامل و جاویدان براى تمام شیعیان مىباشد.
تکریم شاگردان
یکى از روشهاى صحیح و کارآمد در تربیت انسان، روش “احترام و تکریم شخصیّت” است. این شیوه در حقیقت پشتوانه سلامت روان بشر و از مهمترین عوامل رشد شخصیّت اوست.
خداوند متعال در قرآن کریم بنى آدم را تکریم نموده است و هیچ موجودى را برتر از او نیافریده است: “ولقد کرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً؛۱۵ ما فرزندان آدمى را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا بر مرکبهاى راهوار سوار کردیم و از انواع غذاهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات برترى بخشیدیم.”
از آیه مزبور چنین استنباط مىشود که خداوند بر نوع بشر منّت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکى کرامت و بزرگوارى و دیگرى برترى بر سایر مخلوقات.
سیره عملى امام صادق(ع) گویاى توجه و احترام به شخصیّت مردم بخصوص شاگردان مکتبش بود. در زمان آن حضرت هر کس بر او وارد مىشد، مورد تکریم قرار مىگرفت که این خود یکى از عوامل بسیار مؤثّر در گرایش مردم به دین و مکتب جعفرى بود.
دوران ۳۴ ساله امامت آن حضرت یک فرصت طلایى بود تاکام تشنگان معارف ناب الهى را از زلال سرچشمه وحى سیراب سازد. از این رو تمام برخوردهاى آن بزرگوار با افراد و گروهها آموزنده بود.
سلوک علمى امام صادق(ع) طى این چند سال(۳۴ سال) برخورد شایسته یک استاد را با شاگردان خود به زیباترین وجه ترسیم مىکند.
تاریخ زندگى برخى یاران و شاگردان امام صادق(ع) و تعبیرات بسیار زیبایى که آن حضرت در حضور و یا در غیاب آنها مىفرمود، به خوبى نشانگر آن است که امام تا چه حد آنان را مورد تشویق و احترام قرار مىداد. در میان یاران امام صادق(ع) شاگردان جوانى حضور داشتند. یکى از این جوانان “هشام بن الحکم” بود که به گفته شیخ مفید(ره) آن چنان در نزد امام مقام و منزلت داشت که گاهى برخى را به شگفتى وا مىداشت. وى مىنویسد: روزى هشام بن الحکم در منا بر آن حضرت وارد شد در حالى که تازه جوانى بیش نبود و در آن مجلس بزرگان شیعه همانند: “یونس بن یعقوب”، “حمران بن اعین” و “ابوحمزه احول” حضور داشتند. در حالى که از تمامى حاضران کوچکتر بود، امام صادق(ع) او را بر همگان مقدّم داشت. همین که امام دریافت که احترام به هشام بر حضّار گران آمده است، فرمود: “این جوان با قلب، زبان و دستش یارى کننده ماست.”۱۶
دعوت به پیروى از اخلاق حسنه
نیاز به اخلاق حسنه یک نیاز بشرى و انسانى است و به جامعه خاصى اختصاص ندارد. حسن خلق آن قدر عظمت و ارزش دارد که هر کس به عمق و ژرفاى آن نمىرسد، چنان که امام صادق(ع) مىفرماید: “لایکون حسن الخلق الّا فى کلّ ولىٍّ و صفىٍّ و لا یعلم ما فى حقیقه حسن الخلق الّا اللّه تعالى؛۱۷ حسن خلق یافت نمىشود مگر در وجود دوستان و برگزیدگان خداوند و آنچه در حقیقت خلق نیکوست، جز خداوند متعال کسى نمىداند.”
رئیس مکتب جعفرى نه تنها به بیان اهمیّت و ارزش اخلاق بسنده نکرده، بلکه در سیره خود براى ثمربخش بودن آن در جامعه به بیان موارد و مصداقهاى عینى آن نیز پرداخته است تا مسأله مذکور ملموستر و محسوستر شود. از آن حضرت در مورد مکارم اخلاق سؤال شد، فرمود: “العفو عمّن ظلمک و صله من قطعک و اعطاء من حرّمک و قول الحقّ و لو على نفسک؛۱۸ گذشت از کسى که به تو ستم روا داشته است و ارتباط داشتن با کسى که با تو قطع رابطه کرده است و عطا نمودن به کسیکه تو را محروم ساخته و گفتن سخن حق هرچند به ضرر تو باشد.”
صادق آل محمّد(ص) در ادامه این موضوع به ثمرات و فواید اخلاق نیک اشاره نموده است و مىفرماید: “حسن الخلق یزید فى الرزق؛۱۹ خوى نیک باعث افزایش روزى مىشود.”
در روایتى دیگر شیعیان را به خوش رفتارى با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانى شدن عمر مىداند و مىفرماید: “من حسن برّه فى اهل بیته زید فى عمره؛۲۰ هر کس با خانواده خود، خوش رفتارى کند، عمرش طولانى مىشود.”
هم چنین رعایت اصول اخلاقى و توجه به آداب انسانى و خوش برخوردى را از ویژگىهاى مکتب تشیّع دانسته و آن را بر شیعیان راستین لازم شمرده و بر اجتناب از بدخلقى تأکید نموده است.
طاغوت ستیزى
یکى از ابعاد مهم زندگى امام صادق(ع) مبارزات سیاسى آن حضرت است. ایشان از هر فرصتى براى طرد و نفى طاغوتیان و ستمگران استفاده مىکرد و در کنار نهضت فکرى به نهضت سیاسى پرداخت. او قیامهاى اسلامى را تأیید مىکرد و طرفداران قیام را به عنوان نهى کنندگان از منکر تشویق مىنمود.
ششمین امام شیعیان در طول دوران امامت خویش زحمتهاى فراوان و رنجهاى طاقت فرسایى را تحمّل کرد و به پیروزىهاى چشمگیر و ماندگار نایل شد.
آن حضرت نه تنها به طاغوتیان و سردمداران ظلم فرصت نمىداد، بلکه همواره با افکار و اندیشههاى خود مردم را از نزدیک شدن به آنان برحذر مىداشت. ایشان در این زمینه با صراحت مىفرماید: “کسى که درباره موضوعى چه حق و چه باطل نزد آنان (بنى امیّه و یا بنى عباس) برود مانند کسى است که براى داورى نزد طاغوت و ستمگر رفتهاست و آن چه که طاغوت حکم کند اگرچه به حق باشد از منظر آموزههاى وحیانى مردوداست.”۲۱
ایشان در زمینه طاغوت زدایى و طرد جریانهاى طاغوتى باز مىفرماید:”من مدح سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فیه کان قرینه فى النّار؛۲۲ هر کس که سلطان ستمگرى را ستایش کند و در برابر او کرنش و فروتنى نماید تا در کنار او به نوایى برسد، چنین کسى همنشین آن سلطان در آتش دوزخ خواهد بود.”
بیدار سازى وجدانها
آموزههاى الهى نشان مىدهد که انسان هرچند ممکن است که در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون هرگز دچار فراموشى حقایق نمىشود و با مخاطب قراردادن درون و فطرتش مىتوان او را نجات داد.
قرآن کریم در این زمینه مىفرماید:” ولئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه…؛۲۳ اگر از آنان بپرسى که چه کسى آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین مىگویند خدا.”
این روش را در سیره امام صادق(ع) هم مىبینیم، روشى که در آن، امام از مخاطبش مىخواهد که خود را در موقعیّت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه مىجوید وچهمىخواهد؟
مردى به خدمت آن حضرت آمد و گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شدهاند و مرا سرگردان نمودهاند. امام فرمود: “اى بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتى شدهاى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا شده که کشتى بشکند و کشتى دیگرى براى نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشى. گفت: آرى. فرمود: در چنین حالتى به چیزى که بتواند از آن گرفتارى تو را نجات دهد، دل بسته بودى؟ گفت: آرى. فرمود: آن چیز همان خداست که قادر بر نجات است. آن جا که فریادرسى نیست، او فریادرس است.”۲۴
تبلیغ عملى
مؤثرترین روش امامان در عرصه تبلیغ، “تبلیغ عملى” است، یعنى خود تجسّم عالى ارزشهاى انسانى بودند.
قرآن کریم افرادى را که از خوبىها مىگویند، امّا خود به آن عمل نمىکنند، مورد نکوهش قرار مىدهد: “یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون…؛۲۵ اى کسانى که ایمان آوردهاید چرا چیزى را که انجام نمىدهید به مردم مىگویید…”
بیشترین سفارش امامان در عرصه تبلیغ دین، دعوت به تبلیغ عملى بوده است. از نگاه آنان عالم واقعى کسى است که علمش همراه با عمل باشد. امام صادق(ع) در این زمینه مىفرماید: “العالم من صدّق فعله قوله و من لم یصدّق فعله قوله فلیس بعالمٍ؛۲۶ دانشمند کسى است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و هر کس که کردار او سخن وى را تصدیق نکند و بر خلاف گفتهاش باشد، دانشمند نخواهد بود.”
آن گوهر نبوى در روایت دیگر مىفرماید: “کونوا دعاه النّاس باعمالکم ولاتکونوا دعاه النّاس بالسنتکم؛۲۷ مردم را با عمل خود به نیکىها دعوت کنید نه با زبان خود.”
تأثیر عمیق دعوت عملى از این جا سرچشمه مىگیرد که هرگاه شنونده بداند که گوینده از صمیم جان سخن مىگوید و به گفته خویش صددرصد اعتقاد و ایمان دارد، گوش جان خود را بر روى سخنان گوینده مىگشاید، زیرا سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
ارتباط با نسل جوان
در تربیت اسلامى هدایت و تربیت نسل جوان اهمیّت ویژهاى دارد. نوجوان قلبى پاک و روحى حساس و عاطفى دارد. ارزش دادن به شخصیّت جوان بهترین شیوه ارتباط با اوست.
شیوه رفتارى امام صادق(ع) با جوانان و دستورالعملهاى آن حضرت براى جوانان و نحوه برخورد با آنان بهترین راهکار براى حل مشکلات و معضلات این قشر است. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایاى اخلاقى در نوجوانان و جوانان توجه نموده و این چنین مىفرماید: “علیک بالاحداث فانّهم اسرع الى کلّ خیرٍ؛۲۸ بر تو باد تربیت نوجوان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبىها را مىپذیرند.”
تقویت مبانى اعتقادى فرزندان
دوران کودکى و نوجوانى بهترین زمان براى تربیت و پایه گذارى زندگى سالم و سعادتمندانه فرزندان است. انبوه نتایج علمى که امروزیان بدان دست یافتهاند در سایه استمداد از تجربیّات گذشتگان و استفاده از فناورىهاى جدید تحقق یافته است، با این حال پیوسته طرحها و نظریات جدیدى درباره تربیت کودکان و نوجوانان به دست مىآید که گاه به طور کامل ناقض نظریات گذشته است، امّا در قرنها پیش که هیچ یک از این امکانات پژوهشى وجود نداشت، از سوى پیشوایان معصوم(ع) رفتارها و گفتارهایى در برخورد با کودکان و نوجوانان مشاهده شده است که محققان امروزى در ژرفاى آن درماندهاند، به طورى که ره یافتهاى جدید علم روانشناسى بر همه آنها مهر تأیید زده است.
مطالعه در سیره ارزشمند امام صادق(ع) نشان مىدهد که آن حضرت همچون پدران بزرگوارش توجّه خاصى به تربیت فرزندان داشت، لذا به منظور تحقق چنین امرى راهبردهایى را در سیره عملى خویش ارایه مىدهد. یکى از راهبردهایى را که آن بزرگوار در زمینه یادگیرى مورد تأکید قرار مىدهد “تقویت مبانى اعتقادى فرزند” است. ایشان در این زمینه مىفرماید: “هنگامى که کودک به سن سه سالگى رسید، “لااله الّا اللّه” را به او بیاموزید و او را رها کنید. وقتى هفت ماه دیگر گذشت “محمد رسول اللّه” را به او آموزش دهید سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه “صلوات فرستادن” را به او بیاموزید در پنج سالگى به او سمت راست و چپ را یاد بدهید و قبله را به او نشان دهید و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا سن شش سالگى به حال خود رها کنید و فقط پیش روى او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش تمام شود. وقتى سن هفت سالگى را پشت سرگذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به وى بگویید که نماز بخواند. وقتى نه ساله شد، وضو گرفتن و نماز خواندن آموخته است.۲۹
تشویق به تفکّر
پیشرفتهاى جوامع و افراد بر اثر بهرهورى از توان عقل و تفکّر و قدرت عمل و تلاش است. پیامبران، امامان و بنگان صالح خدا همگى اهل تفکّر و تعقّل بودهاند. در منزلت ابوذر غفارى امام صادق(ع) مىفرماید: “کان اکثر عباده ابى ذرٍّ التّفکّر و الاعتبار؛۳۰ بیشترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرت اندوزى بود.”
امام صادق(ع) در سیره رفتارى و عملى خود براى اندیشه و تفکّر ارزش والایى قائل بود، لذا زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش تفکّر در مسائل دینى بیان فرموده است.
آن حضرت مىفرماید: “لاخیر فى من لایتفقّه من اصحابنا. انّ الرّجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لایعلم؛۳۱ از دوستان ما کسى که در دین خود اندیشه و تفقّه نکند، ارزش ندارد. اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقّه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج مىشود، هرگاه به آنها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مىدهند در حالى که خودش نمىداند.”
ضرورت یادگیرى احکام دینى در منظر پیشواى ششم آن قدر مهم است که مىفرماید: “اگر به جوانى از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقّه نمىکند، او را تأدیب خواهم کرد.”۳۲
بهرهگیرى از افراد توانا
ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت با ارزیابى قابلیّتها و توانمندىهاى شاگردان خود، برخى از آنها را براى پاسخ به سؤالات و گفت و گوهاى علمى پرورش داده بود. به عنوان مثال در مباحث کلام و مباحث اعتقادى به ویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیدهاى همچون: “هشام بن سالم”، “هشام بن حکم”، “حمران بن اعین” و… را تربیت کرده بود و به موقع از آنها استفادهمىکرد.
هشام بن حکم مىگوید: مردى از شام وارد شد و به امام صادق(ع) گفت:مىخواهم چند سؤال بکنم. حضرت پرسید: درباره چه مىخواهى بپرسى؟ گفت: از قرآن. امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. مرد گفت: مىخواهم با خودتان بحث کنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه کردى، بر من پیروز شدهاى. مرد شامى آن قدر سؤال کرد و پاسخ شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایى است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالى پرسید که او جوابى نداشت.
مرد این بار تقاضاى پرسش درباره “نحو” کرد. امام او را به “ابان بن تغلب” حواله داد و در فقه به “زراره بن اعین” و در کلام به “مؤمن الطّاق” و در توحید به “هشام به سالم” و در امامت به من معرفى کرد و او در تمام موارد مغلوب شد.
امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد. مرد شامى گفت:گویا مىخواستى به من بفهمانى که در میان شیعیان چنین مردمى دارى؟ امام فرمود: همین طور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست.۳۳ این رویداد بیان گر انسجام و تبلیغ گروهى است که امام صادق(ع) در مورد آن فرموده است: “رحم اللّه عبداً اجتمع مع آخر فتذکّر امرنا؛۳۴خدا رحمت کند بندهاى را که با دیگرى هماره شود تا دستورات ما را تبلیغ کند.”
فرجام سخن
امام صادق(ع) طى ۳۴ سال امامت با برکتش شور و نشاط علمى و فرهنگى خاصى در جامعه اسلامى گسترش داد که در تاریخ زندگى بشر کم سابقه بوده است. وى در میدان مبارزه با همه جریانات فکرى به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشههاى منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامى را به تشنگان حقیقت هدیه نماید. ولى سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسى قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمىآمد که شاهد پیشرفت علمى و شهرت روز افزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزى امام کرسى خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پى ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا این که سرانجام با انگور زهرآگین امام صادق(ع) را به شهادترساند.
پىنوشتها:
- الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۷۴٫
- مروج الذهب، على بن حسین مسعودى، ج ۳،ص ۲۹۷٫
- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۸۴، ص ۲۴۸٫
- سوره آل عمران، آیه ۱۰۴٫
- سوره اعراف، آیه ۱۵۹٫
- تفسیر نورالثقلین، على بن جمعه الحویزى، ج ۱، ص ۳۸۰٫
- اصول کافى، کلینى، ج ۴، ص ۴۰۰٫
- همان، ص ۴۲۲٫
- بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۷٫
- الغیبه، نعمانى، ص ۶۲٫
- اصول کافى، ج ۳، ص ۳۴٫
- شجره طوبى، شیخ محمد مهدى حائرى، ج ۱، ص ۳٫
- المحجّه البیضاء، ملامحسن فیض کاشانى، ج ۴، ص ۳۵۶٫
- فضایل الشیعه و صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص ۴۵٫
- سوره اسراء، آیه ۷۰٫
- سفینه البحار، شیخ عباس قمى، ج ۲، ص ۷۱۹٫
- بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۹۳٫
- معانى الاخبار، شیخ صدوق، ص ۱۹۱٫
- مأخذ قبل، ج ۷۱، ص ۳۹۵٫
- کشف الغمّه فى معرفه الائمه، على بن عیسى اربلى، ج۲،ص۲۰۸٫
- اصول کافى، ج ۱، ص ۶۷٫
- وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج ۱۲، ص ۱۳۳٫
- سوره عنکبوت، آیه ۶۱٫
- بحارالانوار، ج ۳، ص ۴۱٫
- سوره صفّ، آیه ۲٫
- اصول کافى، ج ۱، ص ۱۸٫
- بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۹۸٫
- مأخذ قبل، ج ۸، ص ۹۳٫
- وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۳٫
- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۳۱٫
- اصول کافى، ج ۱، ص ۲۵٫
- مأخذ قبل، ج ۱، ص ۲۶۱٫
- همان، ج ۴۷، ص ۲۱۷٫
- همان، ج ۱،ص ۲۰۰٫