غلامرضا گلى زواره
“کما ارسلنا فیکم رسولاً یتلوا علیکم آیاتنا و یزکّیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون؛۱ هم چنان که پیامبرى از خودتان برایتان فرستادیم تا آیاتمان را برایتان بخواند و شما راپاکیزه گرداند و کتاب و حکمت آموزد و آن چه را که نمىدانستید بهشمابیاموزد.”
دو بال علم و ایمان
از مزایایى که آیین جاودانى و آسمانى اسلام را از دیگر ادیان تفکیک مىنماید، این است که از یک سو پیروان خود را به رشد معنوى و خصال نیکو فراخوانده و از طرف دیگر آدمى را به خردورزى، دانش اندوزى و استفاده از توانایىهاى فکرى و ذهنى و شکوفایى بوستان معرفت و حکمت فرا خوانده است. نخستین آیاتى که به حضرت رسول اکرم(ص) نازل گشت به آموختن با قلم و دانش افزایى اشاره دارد. واژه علم و مشتقات آن در حدود یکصد و شصت و هفت بار در قرآن آمده و در آیات متعددى پروردگار متعال انسان را براى امور آموزنده، رشد دهنده و مفید برمىانگیزاند. در آیات زیادى بر دقّت و تأمّل در آفرینش آسمانها و زمین و آن چه در آنها وجود دارد تأکید شده است. در قرآن کریم حقایق بسیارى درباره ستارهشناسى، شناخت آب و هوا، جغرافیا، زیستشناسى، گیاهشناسى، جانور شناسى، پزشکى، بهداشت، علوم تغذیه، روانشناسى آشنایی با جوامع گوناگون و…آمده است.
اساس تعلیم اسلام، دانش، منطق، استدلال و برهان مىباشد حتى خداوند درباره ایمان و اعتقاد به مبدأ و معاد، دعوت خویش را بر پایه مباحث عقلى، حکیمانه و مناظره قرار داده است، بر حسب آموزههاى قرآنى آدمى را خداوند به زیور دانش و خرد آراسته و بر علم و معرفت پارسایان مىافزاید. دانشمندان متعهد و پرهیزگار که حکمت و فضیلت را با یکدیگر توأم ساختهاند از دیگر افراد متمایزند و آیات عدیدهاى بر فضل و برترى آنان تصریح دارد و خداوند کسانى را که دانشورند درجاتشان را رفعت مىدهد. رسول اکرم(ص) نیز بر حسب روایاتى مستند و معتبر، مسلمانان را به کسب علوم و معارف فرا مىخواند. علما در روایات اسلامى وارثان پیامبران و نزدیکترین افراد به درجه نبوت معرفى شدهاند و قلم دانشمندان بر خون شهیدان رجحان دارد، البته منظور متفکران، حکیمان و فرزانگانى است که با توانایىهاى علمى و فکرى خود به دفاع از حقیقت، نشر معارف و هدایت انسانها مىپردازند و از غرور و تکبّر و هرگونه رذیلت اجتناب مىورزند. فرا گرفتن علم باید با صداقت، اخلاص و درستى و نیز همّت و تلاش قرین گردد، در غیر این صورت عوارضى غیر قابل اغماض به بار مىآورد.
کازنوا، دانشمند فرانسوى و استاد دانشگاه کالج دوفرانس پاریس، مىگوید: بسیارى از افراد چنین پنداشتهاند آراء و افکار ما براى مسلمانان قابل درک نمىباشد و به غلط تصوّر کردهاند نیروى علمى آنان به اندازهاى نیست که بتواند به علوم ما پى ببرند. بى گمان این پندار بى پایه ناشى از عدم اطلاع آنان از حقایق درخشان آیین اسلام بوده و گویا این نکته را فراموش کردهاند که تنها کسى که دانش را بر عبادت ترجیح داده رسول اکرم(ص) بوده و آیا کدام پیشواى دین و کشیش و روحانى بزرگى را مىشناسید که چون آن حضرت با این شهامت چنین کلام محکم و متینى را مطرح کرده باشد. همان بیان عالى و درخشانى که در عصر جدید و با این همه ترقى و تحوّل که نصیب علم گردیده، حیات فکرى و علمى ما بر اساس آن استوار گردیده است. دکتر هورتن، محقق آلمانى، گفته است اسلام بین دین و دانش وحدت و هماهنگى کامل برقرار ساختهو در میان ادیان گوناگون، تنها آیینى است که موفق گردیده در عرصه عمل این پیوند را حفظ نماید.۲
خاتم رسولان حضرت محمّد(ص) درباره مقام علمى حضرت على(ع) فرمودند: “انا مدینه العلم و على بابها؛ من شهر دانش هستم و على(ع) دروازه آن مىباشد.” در دنباله روایت آمده است: “فمن ارادالعلم فلیأت الباب؛۳ هر کس خواستار دانش است باید از درب آن وارد گردد” آن حضرت در حدیث دیگرى فرمودهاند: “اعلم امّتى من بعدى على بن ابى طالب؛۴ دانشمندترین افراد امّت من بعد از من امیرمؤمنان است.” حضرت على(ع) ذخائر گرانبهایى از معارف الهى و علوم اسلامى را در میان مردم به یادگار گذاشت و در بیاناتى با سبکى روان، شیوا و جذاب حقایق جالبى را مطرح ساخت که در مجموعهاى که نهج البلاغه نامیده مىشود در اختیار مردم مىباشد. آن امام مظلوم به اندازهاى حکمت و معرفت را مورد توجه قرار مىداد که در بحبوحه جنگها به بحثهاى علمى مىپرداخت، او کثیرى از مشاهر و دانشوران را تربیت کرد که پیشتازان نخستیندر عرفان، فقه، کلام، تفسیر و غیره مىباشند.
بخشى از دعاهاى امام سجاد که تحت عنوان صحیفه کامله سجادیه برجاى مانده حاوى ژرفترین مضامین در مباحث گوناگون کلامى، عرفانى، علمى، جامعهشناسى و روانشناسى مىباشد در زمان امام باقر(ع) به دلیل ضعفى که در دستگاه خلافت مستبدانه اموى راه یافته بود، علاقهمندان از سرزمینهاى دور و نزدیک مشتاقانه به حضور آن امام مىرسیدند تا از بحر حکمت و معرفت آن حضرت جرعههایى جانبخش بنوشند. مقام علمى آن فروغ پنجم امامت چنان در تعالیم دامنه دار و گستردهاش جلوه کرد که دوست و دشمن را به شگفتى و تحیّر وادار کرد و لقب باقرالعلوم (شکافنده دانشها) به ایشان داده شد.
در عصر امام صادق(ع) که بازار علم و بحثهاى فکرى و کلامى رواج کامل داشت، آن خورشید ششم ولایت و امامت از این فرصت استفاده کرد و گنجینه گرانبهایى از معارف الهى، علمى و برهانى برجاى نهاد که در حراست از معارف اسلامى و تعالیم آسمانى طى قرون و اعصار تأثیر بسزایى داشت. محضر درس آن حضرت چنان رونقى داشت که به تدریج حدود چهار هزار نفر در زمینههاى علمى، اعتقادى، تفسیر و فقه از حوزه درسى ایشان بهره بردند. این افراد در مسافرتهاى گوناگون و بحثهاى گسترده معلومات خویش را به دیگران انتقال مىدادند. مشهورترین آنان جابربن حیّان و هشام بن حکم بودهاند جابر به دلیل هوش و استعداد سرشار، درایت و همّت وافر، مورد توجه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قرار گرفت و در علوم طبیعى و تجربى همچنین دانشهاى غریبه شهرت فراوانى بدست آورد و در این زمینهها بیش از یکصد جلد کتاب نگاشت. او علاوه بر مهارت در فیزیک و شیمى در پزشکى ماهر بود و بیمارىهاى مهمى را درمان مىکرده است.
این مسلمان شیعى و اهل کوفه پدر کیمیاى قرون وسطى و شیمى امروز جهان است او اوّلین دانشمندى است که در تجربههاى علمى ترازو به کار برد. این ترازو براى وزن کردن دانههاى بسیار کوچک و با حساسیت و دقت زیاد بکار مىرفت. او موفق شد مدادى نورانى براى نگارش خطوط مهم اختراع کند تا خواندن آنها در تاریکى امکانپذیر باشد. هم چنین دستهاى از اوراق نسوز را تهیه نمود و امام صادق(ع) کتابى در حکمت بر روى این ورقهها نگاشت. او نوعى رنگ کشف کرد که از زنگ زدگى آهن جلوگیرى مىکرد و اگر بر روى لباس ریخته مىشد از پوسیدگى آن مىکاست. او شیوههایى براى ساختن فولاد، کربنات سرب، اکسید جیوه و اسید ازوتیک (اسید نیتریک) وضع نمود و درباره سموم تحقیقاتى به عمل آورد. جوج سارتن او را در زمره بزرگترین دانشمندانى مىداند که در قرون وسطى در میدان علم گام نهادند. بریتلوى فرانسوى مقامش را همچون ارسطو دانسته است.۵
هشام بن حکم نیز از مشاهیر آگاه و وارستهاى است که بارها مورد تمجید و تحسین امام صادق، امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام) واقع شد. او در مسایل اعتقادى و فلسفى بررسىهایى انجام داد و در علوم فقه و اصول، درایت و حدیث، حکمت و کلام آثارى ارزنده نگاشت به همین دلیل او را جامع معقول و منقول معرفى کردهاند.۶
با ظهور حضرت مهدى(عج) و زوال حکومت طاغوتها و کارگزاران استکبار، محیط براى رشد فکرى و عقلى و علمى مساعد مىگردد و دانش در رشتههاى گوناگون توسعه و گسترش مىیابد. در روایتى از امام صادق(ع) مطلبى به این مضمون آمده است. اگر ظرفیت علمى بشر بیست و هفت حرف باشد تا آن روز دو حرفش را شناختهاند و در آن دوران به تدریج تمام آن کشف مىگردد.۷
خورشید دانش در افق اسلام مىدرخشد
اسلام علاوه بر تشویق و ترغیب مسلمین به دانش و پژوهش، کوشید پیروان خود را از قید اوهام و خرافات و فکرهاى بیهودهاى که عقلها و ارادهها را در بند کرده بود، آزاد نماید، قرآن و سنت نبوى و سیره ائمه به مسلمین این حقیقت را آموزش داد که داروى جهالت، هراسهاى بیهوده و هوسهاى تخریب کننده، ضعف نفس و یک سلسله آداب و رسوم منفى رویکرد نشان دادن به معرفت، دانش و کنجکاوى است و اگر آدمى در این مسیر گام نهد گوهر واقعى را در اعماق وجود خویش بدست مىآورد و سعادت دنیا و آخرت را کسب مىکند. یکى از گرایشهاى اصیل فطرى در انسان کشش و جاذبهاى است که درباره کشف حقیقت دارد، بر اساس این میل درونى درک حقایق براى آدمى با وجد و سرور توأم است. این انگیزه نیرومند که چون چشمه از ژرفاى انسان مىجوشد سبب گردیده تا او پردههاى جهل و بىخبرى را کنار بزند و از تاریکىهاى نادانى به روشنایى دانایى برسد و کاخ عظیمى از فرهنگ و تمدن را پىریزى کند. در تعالیم ارزنده اسلامى به رشد و پرورش این میل مبارک توجه شایانى شده و در نظام تربیتى که قرآن و عترت ترسیم نمودهاند توجه به علم و حقیقت و پرهیز از آفات آن جایگاه ویژهاى براى خود پیدا کرده است. در روایات اسلامى از علم و حکمت به عنوان گمشده مؤمن یاد شده که مؤمنان واقعى در جستجوى آن هستند و در کسب آن از هرگونه رنج و تلاشى مضایقه نمىکنند.
اصولاً فراست، بیدارى فکر، روشنگرى و برخوردارى از بصیرت در پیدایش ایمانى صحیح و استوار دخالت دارند، این معرفت مىتواند تا سرحدّ یقین ارتقاء یابد و تمامى تردیدها را بر طرف کند و هرگاه با درک و فهم ومعرفت نباشد یقین بى اثر است. افکار برجسته مىتوانند اسرار جهان را بشکافند و نشانههاى خدا را در مکانها و زمانهاى مختلف بفهمند چنانچه خداوند مىفرماید: “انّما یخشى اللّه من عباده العلماء؛۸ بندگان دانشمند از خدا مىترسند.” “انّ فى خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النّهار لآیات لاولى الالباب”۹ در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز براى صاحبان خرد نشانههایى وجود دارد.افکار عالى بین حق و باطل را تفکیک مىنماید و حقایق وحى را از هوسهاى آلوده جدا مىسازد. البته ایمان و پارسایى به دانش افزایى و حکمت یابى کمک مىکند.
قرآن کریم مقرّر مىدارد که تجربههاى علمى و کاربردى وسیله بهترى براى قانع شدن است و تجارب علمى در بسیارى از آیات دیده مىشود. توجه در علت و معلول، مشاهدات و استنتاجها عقل را بیدار مىسازد و با تأمل در خود و اطراف از اثر به مؤثر، از خلق به خالق، از قدرت به قادر و از ابداع بر مبدأ ایمان مىآورد و مسلمانان این دعوت را پذیرا شدند و دعوت پروردگار و پیامبر اکرم(ص) را استجابت نمودند و با ارادهاى قوى و ایمانى استوار به دانش و پژوهش روى آوردند
اسلام نه تنها علم را میان پیروان خود انتشار داد بلکه در نقاط مختلف جهان منتشر ساخت در سال ۲۴۵ هجرى در شهر فاس مسجد بزرگى ساخته شد که مختص عبادت نبود بلکه دانشگاهى بود که دانش پژوهان از تمام شهرها براى مطالعه علوم گوناگون به آن جا مىآمدند، به این مکان که اوّلین آموزشگاه علمى بود، دانشگاه قرویین اطلاق مىگردید، بنابراین قدیمىترین مؤسسات علمى و آموزشى در اروپا نیست بلکه در فاس، پایتخت مراکش و درقاره آفریقا مىباشد در این مرکز مهم عبادى و تحقیقى دهها دانشجوى غیر مسلمان تربیت شدند، یکى از آنان ژربرت بود که اعداد عربى را به اروپا منتقل نمود و چون به ایتالیا رسید کتابهاى مسلمانان را ترجمه کرد.
نخستین مدرسه پزشکى را مسلمانان در سالیدن ایتالیا بوجود آوردند و اوّلین رصدخانه که در اروپا ساخته شد، همان است که افراد مسلمان در اندلس (شهر اشبیلیه) تأسیس کردند. تاریخ تأیید مىکند که آغازین کوشش براى پرواز توسط یک نفر مسلمان ساکن در اندلس به نام عباس بن فرناس به عمل آمد. مسلمانان در اختراع و نگارش با حروف روشن و درشت مخصوص نابینایان بر دیگران سبقت گرفتند و این ابتکار از زین الدین آمدى (متوفى ۷۱۲ هجرى) مىباشد. جان دیون پورت انگلیسى مىنویسد: اگر در جنوب اروپا تمدن اسلامى برقرار نگشته بود بدون تردید این قارّه با فرقههاى مختلف و آشوبهاى گوناگونش در تاریکىهاى جهل غوطه مىخورد و اثرى از تمدّن کنونى در اروپا آشکار نمىگردید. نوبرگر اعتراف مىکند: تمدّن اسلام بر تمدّن قدیم روم از حیث تنوّع تفوق داشت. ابراهام کنستاتین دوسن مىگوید: تمدّن غربى از تمدّن اسلامى اخذ گردید و شگفت آن که مسلمانان در همان آغاز کار به عناصر فاتح تبدیل گردیدند و با حماسه بزرگ و سرعت بىنظیرشان در تحصیل علوم طى یک قرن به سطحى بسیار عالى و ارجمند رسیدند زمانى که آلمانها با وجود فتح امپراتورى روم هزار سال طول کشید تا دست از توحش بردارند و به احیاى علوم بپردازند.۱۰
در روزگارى که سلاطین اروپا معلم خصوصى استخدام مىکردند تا به آنها امضاء کردن و نوشتن نامهاى خود را آموزش دهند، نهادهاى آموزش اسلامى در حال اصلاح، حفظ و اعتلا بخشیدن به فرهنگهاى کهن در دانشگاههاى مترقى و مراکز پژوهشى تحت نظر دانشمندان بود.۱۱ این در حالى است که افراد متعصب در اروپا به مبارزه علیه احیاى دانش باستانى مىپرداختند و تحقیقات درباره متون یونانى بدعت و افرادى که در اینباره تلاش مىکردند تکفیر مىشدند.۱۲ و به قول وایتهد در اروپاى سال ۱۵۰۰ میلادى دانش از دانایى ارشمیدس که در ۲۱۲ قبل از میلاد درگذشت کمتر بود.۱۳
ویل دورانت مىنویسد: اسلام طى پنج قرن از سال ۸۱ هجرى تا ۵۹۷ هجرى از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو، اخلاق نیک، تکامل سطح زندگانى، قوانین منصفانه انسانى، تسامح دینى، ادبیات، تحقیق علمى، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. وى مىافزاید علماى مسلمان، ریاضیات، علوم طبیعى، شیمى، هیأت و طب یونان را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و میراث یونانى را که بسیار غنىتر شده بود به اروپا انتقال دادند، طبیبان مسلمان پانصد سال تمام علمدار طب جهان بودند، ابوعلىسینا و ابن رشد بر اروپا پرتو افکندند، صنعتگران اروپایى تمامى هنرها و فنون خود را در آن اعصار از مسلمانان فرا گرفتند. نفوذ اسلامى به اروپا از راه بازرگانى، جنگهاى صلیبى و ترجمه هزاران کتاب از عربى به لاتین و مسافرت دانشوران به اندلس صورت گرفت.۱۴
دلیسى اولیرى استاد دانشگاه بریستول انگلستان یادآور مىشود: آن چه که از یونانیان به مسلمانان رسید، تنها به صورت اصلى و دست نخورده به دیگران انتقال نیافت، بلکه مسلمین در نجوم و ریاضیات کارهاى یونانیان و هندیان را درهم آمیختند و به آنها نظم و سازمان تازه بخشیدند. مىتوان گفت علم جبر و مثلثات مستوى و کروى از علومى است که توسط علماى مسلمان ایجاد شده و توسعه یافته است. اینان در ارصاد فلکى و تهیه زیجها مهارت کامل داشتند و تنها به این بسنده نکردند که آن چه را از یونانیان گرفتهاند گسترش دهند، زیجها و رصدهاى قدیمى را مورد تدقیق قرار دادند و آنها را اصلاح کردند. پزشکان مسلمان در علم طب اهل دقّت نظر بودند و آن چه در بیمارستانهاى خود بر بالین بیماران مشاهده کرده و از خود برجاى نهادهاند بر دانشهاى قبلى افزوده است.۱۵
دبلیوتامپسون در مورد مدرسههاى لورن در آلمان نوشته است: بى گمان این مراکز در نیمه دوم سده دهم میلادى مکانهایى بودند که بذر علوم اسلامى در اروپاى لاتین در آنها کاشته شدند و از آن جا به دیگر بخشهاى آلمان، به فرانسه و به ویژه انگلستان منتقل شد.۱۶
لوئیس پل تاد این گونه اعتراف مىنماید: اروپا دانسته و ندانسته مرهون تمدن اسلامى بوده و با بهره گرفتن از اطلاعات فضلا و دانشمندان علوم اسلامى در زمینه علوم مختلف، پرچم تمدن را از مسلمانان گرفته، در این قاره بر افراشتند، دنیا دَین عظیمى را به محمد(ص) و پیروان او بر گردن دارد، زیرا آنان بودند که با بسط و توسعه علوم خدمت شگرفى به دنیاى امروز نمودند، آیا این طور نیست و آیا شما با من هم عقیده نیستید؟ چرا و حتماً بلى.۱۷
گوشون مىگوید ابوعلى سینا یکى از بنیان گذاران فکرى اروپاییان به شمار مىآید و ویل دورانت مىنویسد حکمت سینایى خلاصه مطالبى است که متفکران مسیحى دو قرن بعد از وى به آنها دست یافتند و توانستند مکاتب مختلف را در فلسفه اسکولاستیک، که شبیه علم کلام در میان مسلمین است، هماهنگ کنند، راجر بیکن ابوعلى سینا را بزرگترین استاد حکمت بعد از ارسطو مىداند و در حوزه پزشکى به گفته ماکس میرهوف کتاب قانون این دانشمند مسلمان اهل ایران در اواخر قرن پانزدهم، شانزده بار و در قرن شانزدهم بیش از بیست بار به طبع رسید، تفسیرهایى که بر این اثر به زبان لاتین و عبرى نوشته شده بىشمار است. گوستاولوبون مىگوید: کتابهاى پزشکى ابن سینا به غالب زبانها ترجمه شده و تا شش قرن جزو کتب مرجع علم طب بوده و در دانشگاههاى فرانسه و ایتالیا تنها کتابهاى متن درسى همان نوشتههاى ابوعلى سینا بود.
على بن عباس اهوازى که خطاهاى بقراط و جالینوس را در دانش پزشکى به اثبات رسانیده بود کتاب جامعى در طب نظرى و عملى نگاشت که در نیمههاى قرن شانزدهم میلادى در شهر لیون فرانسه چاپ شد. ابن هیثم بصرى که حدود پنجاه جلد کتاب و رساله در ریاضیات، طب، مکانیک و فیزیک نوشته، چگونگى انکسار نور را در اجسام و مایعات اندازه گرفت و به طور نظر عدسى را پیشنهاد کرد که سه قرن بعد در ایتالیا شناخته شد. او اشتباه اقلیدس را در فرضیهاش درباره عمل رؤیت چشم اثبات نمود. ابوسعید سجزى اختر شناس قرن چهارو و پنجم هجرى چند قرن قبل از کوپرنیک بر اساس این نظریه که زمین به دور خورشید مىچرخد اسطرلاب زورقى را ابداع کرد. غیاث الدین جمشید کاشانى از بزرگترین علماى علم حساب و کاشف حقیقى کسر اعشارى در قرون هشتم و نهم هجرى رابطه بین محیط دایره و قطر آن را تعریف کرد و براى اولین بار عدد پى را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود و در بوجود آوردن زیج الغ بیکى نقش اساسى داشت که ترجمه آن در قرون هفدهم و نوزدهم در لندن و پاریس منتشر و مورد استقبال و تحسین قرار گرفت.
واسکودوگاماى پرتغالى با راهنمایى احمد بن ماجد، دریانورد مسلمان، دماغه امید نیک را دور زد. سلیمان صیرافى پنج قرن قبل از مارکوپولو راههاى دریایى هندو چین را شناسایى کرده بود. ادریسى جغرافى دان نیمه قرن دوازدهم میلادى از رواج کاربرد قطب نما در میان مسلمانان سخن گفت، در حالى که در قرن سیزدهم اروپائیان هنوز از چنین وسیلهاى استفاده نکرده بودند.
× کوششهاى کاربردى
اعجاز دین اسلام این بود که اجتماع انسانها را در یک پایگاه اتحاد همگانى بر اساس ایمان و تقوا محقق نمود و ضمن تألیف قلوب، هم بستگى و انسجام راستین میان جوامع مسلمان، امنیت واقعى، فرهنگ پویا، آزادگى و کرامتهاى عالى را برایشان به ارمغان آورد و آن گاه این امت یکپارچه صرف نظر از ملیّتها، زبانها و گرایشهاى گوناگون جغرافیایى براى شکوفایى علمى، نوآورىها و ابداعات در هنر و صنعت مصمم گردیدند و تمدنى اصیل و با ارزش را بنیان نهادند.
ن.بامات رئیس بخش مطالعات انسانى و فلسفى یونسکو در نیمه قرن بیستم میلادى خاطر نشان مىنماید تمدن اسلامى موفق به دادن چنان مفهومى از علم گردید که دانشوران را قادر مىساخت تا مداخلات حساب شدهاى در موضوع مورد مطالعه به عمل آورند و هدف خود را پیاده کردن اصول علمى در عرصههاى عملى قرار دهد، یعنى دانش مسلمین به تئورىها و نظریهها ختم نگشت و عناصر تحقیقاتى، کاربردى، آزمایشگاهى و مشاهدهاى را در برداشت، به همین دلیل الکساندرفون هومبلوت مىگوید مسلمانان را باید بوجود آورندگان واقعى علوم فیزیکى دانست. بر خلاف عقاید حکماى یونان که مىگفتند علم براى علم، بخش بزرگى از کوشش مسلمانان ارتباط بسیار نزدیکى با نیازمندهاى جوامع به فنون و صنایع داشت و حتى دانش کاملاً نظرى همچون ریاضى تحت تأثیر مسایل کاربردى قرار مىگرفت. وضع مالیات، صدقات قانونى، موقوفات، تقسیم ارث، محاسبه مسیرهاى ارتباطى، اوزان، مقیاس و… سبک ویژهاى به بعضى از حوزههاى ریاضى در تمدن اسلامى مىبخشید.
تعیین اوقات صحیح نمازهاى یومیّه، احتساب ایام روزه، آغاز و پایان ماههاى قمرى، ایّام حجگزارى، مشخص نمودن اقلیمها و شهرها و مانند این موارد، هم چنین تمایل مسلمانان به سهولت امور منجر به پیشرفت مثلثات گردید.
در جانورشناسى توجه عمده روى اسب و دام پرورى متمرکز بود، گیاهشناسى هم شاخهاى از داروسازى و یا جنبهاى از باغدارى و کشاورزى تلقى گشت و اصولاً آبیارى و فنون هدایت منابع آب به سوى دشتها از کوهپایهها به دشتهاى تشنه با حفر قنوات در جاهایى مطرح مىشد که آب و هواى گرم وخشک داشت و با کم آبى مواجه بود. تغییرات عمدهاى در مهندسى نقشه کشى، به دلیل نیازمندیهاى تجارى، ادارى، ارتباطى و نظامى روى داد. در مناطقى که فاقد منابع معدنى و امکانات طبیعى بود و براى کشاورزى و دامدارى شرایط مناسبى نداشت تمدن اصیل و وسیع شهرى پدید آمد تا از راه بازرگانى و صنعت و برخى مهارتهاى ذوقى و هنرى، خدمات ارتباطى و سرمایهاى، اصناف گوناگون منابع درآمدى خود را بدست آورند. از طرفى چون راههاى بازرگانى در امتداد دریاها یا مسیرهاى طولانى کاروانها قرار داشتند مزیّت تازهاى پدید آمد و کالاهاى کم حجم و پرارزشى چون مصنوعات هنرى، ادویه جات، انواع عطرها، جواهرات و گیاهان دارویى در چرخه صادرات و واردات قرار گرفتند.
امّا لازمه تولید و بسته بندى این گونه اشیاء داشتن کارخانجاتى بود که از ارزش فناورى زیادى برخوردار باشد و از این رهگذر شیشه سازى، گلدوزى، قلاب سازى در دمشق، پارچه بافى در موصل، چرم سازى در قرطبه، میناکارى و ساختن انواع آلات مسى و شیشهاى و قالى بافى در ایران رونق گرفت. دانش از راه صنعت به نحو بارزى در الگوهاى اجتماعى جامعه نقش انداخته بود حتى صنعت در اثر ابداعات فنى و مهارتهاى ذوقى سر از هنر برآورد. یک ظرف مسى با ظریف کاىهاى خاص خودش در آن واحد هم به هنر تعلق داشت و هم به فنون و علوم. پیشرفت عمده فیزیک و شیمى به دلیل گسترش روشهاى جدید براى رنگرزى، آلیاژها، لعابهاى تازه و…در سفالگرى، کوزه گرى و مانند آن بود.
توازن در دانش و کرامتهاى اخلاقى
از دیدگاه قرآن، بشر روى زمین جانشین خداست و پروردگار متعال براى هدفهایى عالى که به رشد و کمال انسان کمک مىکند، آدمى را حاکم و تسخیر کننده زمین و موجودات آن گردانیده و راه آن را هم به وى نشان داده است.۱۸
مسلمانان در شکوفایى علمى و فرهنگى از این اصل قرآنى استفاده کردند و براى گسترش قلمرو اسلام، رونق اقتصادى بندگان خدا، نشر دین و اثبات رفعت و عظمت آیین خود، رفع مشکلات جوامع گوناگون به تولیدات فکرى، علمى، صنعتى و هنرى روى آوردند و تمدنى پربار را سامان دادند. البته آنان براى پیشرفت در این عرصهها به حقوق انسانها تجاوز نکردند، مردم را استثمار ننمودند. براى دستیابى به امکانات رفاهى و خدماتى و ارتباطى، منابع معدنى و انرژى، معنویت و معرفت انسانها را به تحلیل نبردند و عدالت و مساوات را شعار خویش قرار دادند. هیچ گاه از ستمگران و متجاوزین به حقوق آدمیان حمایت ننمودند و اصولاً مسلمین کوشیدند بین علوم و فنون از یک سو و فضیلتهاى اخلاقى و مسایل معنوى یک نوع تعادل و توازن و ارتباطى معنادار بوجود آورند.
فرهنگ اسلامى هرجا گام نهاد، فرهنگهاى بومى و سنتهاى اصیل اقوام و ملل گوناگون را منهدم نکرد بلکه آنها را به واقعیتى اسلامى مبدّل ساخت، آن چه منع گردید و مطرود گشت عناصرى بودند که آشکارا طبیعتى غیر اسلامى داشتهاند، در نتیجه تمدن اسلامى در چند قلمرو مشخص از جمله عربى، ایرانى، افریقاى سیاه، ترکى، هندى، مالزیایى و چینى بسط یافته است. در هر یک از این اقالیم فرهنگ و هنر اسلامى علاوه بر حفظ هویت اسلامى و جهانى خود، سبک محلى و مشخص داشته است. معمارى مراکش و ترکیه در عین ویژگىهاى عمیق اسلامى منحصر به فردند، در خطاطى و خوش نویسى سبکهاى مغربى در مراکش، اندلس و الجزایر و سبک شکسته در ایران گسترش یافتند، گرچه در این نواحى مىتوان شیوههاى کوفى، ثلث و نسخ را که در سراسر جهان اسلام فرا گیرند مشاهده کرد.
از آن جا که اسلام اجازه نمىدهد تصاویر قدسى ترسیم گردند و حتى نقاشى موجودات جاندار محدویتهایى دارند به جاى نمادهاى تصویرى از هنر بى تصویر روحانى که در آن حضور توحید و خداشناسى با انگارههاى هندسى، نقوش عربى، تکرارهاى موزون و فضاهاى خالى که به یگانگى اشاره دارند استفاده مىشود، نقش محورى قرائت و خوشنویسى قرآنى در جاى جاى تمدن اسلامى حضورى مؤثّر و پر نشاط دارد و در معمارى بلند آوازه مسلمین فضاهایى وجود دارد که در آنها کلام وحى طنین انداز است و در نتیجه در قالب و عملکرد بنیادین خویش با مسایل اعتقادى ارتباطمىیابد.
تفاسیر متفاوت از تعالیم کلامى و فلسفى و حتى قوانین اسلامى نشانه وسعت مشرب و نگرش جهان شمول دانش اسلامى مىباشد. وقتى تمدن اسلامى مورد ارزیابى قرار مىگیرد نه تنها تفاوت زبانى، نوشتارى، خواندنى، رنگ پوست، ویژگىهاى جسمى، پوششى، خوراک و واکنش به موقعیتهاى مختلف آب و هوایى مشاهده مىشود بلکه تفاسیر گوناگون از آیات قرآن، احادیث، اصول و قوانین شرعى و فقهى و نیز پرسشهاى مربوط به علوم الهى و فلسفى و برداشتهاى متفاوت عرفانى نیز دیده مىشود اما همچنان یگانگى، انسجام و وحدتى ریشهاى، پایدار و چشمگیر بر این مجموعه غالب است.
از ویژگىهاى تمدن اسلامى عدم تمرکز آن بود. در دور افتادهترین مناطق، مدارس اسلامى در رشتههاى گوناگون دانشهاى عقلى، نقلى و تجربى یا مدرّسان برجسته و پرآوازهاى داشتند و یا انسانهایى دانشور و عالم پرورش مىدادند. متأسفانه این شیوه که تمام امکانات علمى و فکرى ودانشگاهى باید در شهر خاصى متمرکز گردد یک بدعت نامبارک و مذموم و سوغات تمدن مادى غرب است. خواجه نظام الملک طوسى در شهرهاى بغداد، بلخ، بصره، هرات، اصفهان و نیشابور مراکزى که مىتوان آنها را دانشگاهى نامید تأسیس کرد، در این کانونها بیشتر شکوفایى علمى، انگیزشهاى درونى و جنبههاى کیفى مطرح بود، آزادگى و وارستگى نیز آراستگى معنوى مدارس مزبور را ارتقاء مىداد امّا متأسفانه اکنون از آن جوششهاى درونى کاسته شده و یادگیرىها غالباً نظرى و بدون تجربى و متکى بر حافظه هستند و مدرک گرایى و سلسله مراتب ظاهرى به حریم علم و دانشگاه راه یافته و هدف علم را فداى مقدّمات و وسایل آن ساخته و در نتیجه نوآورىها و ابتکارات و خلاقیّتها را به حاشیه رانده است.۱۹
یک امتیاز جالب دیگر در هنگام شکوفایى فرهنگ و تمدن اسلامى این بود که مسلمین در این مسیر نوعى تسامح و صدق و صفا و اغماض را در نظر داشتند و در همان حالى که به قول ولتر، دانشمند فرانسوى، پیروان کلیسا افراد مسلمان و حتى هم کیشان خود را در آتش مىسوزانیدند مسلمانان افراد مسیحى و یهودى را تحت حمایت خویش قرار مىدادند و زمینههاى رشد فکرى و علمى آنان را فراهم مىکردند، پیروان اقلیّتهاى دینى در ترجمه آثار مسلمین و نشر و گسترش علوم و فنون مسلمانان نقش مؤثرى داشتند و در انتقال این فرهنگ به اروپا فعّال بودند، هم زیستى بین افراد با گرایشهاى گوناگون و برخوردهاى شایسته با افراد غیر مسلمان موجب شد آنان از دین خویش دست برداشته و آیین محمّدى را برگزینند.
مسلمانان صرفاً در تلاشهاى علمى به اروپا کمک نکردند بلکه در نخستین وهله به آنان آموختند براى رسیدن به سعادت باید کرامت انسانى را محترم شمرد، حقوق فرق و مذاهب را در نظر گرفت، در این راستا ضرورت دارد سختىها را تحمّل کنیم، همّت بورزیم، ارادهاى استوار داشته و در پیشروىهاى علمى و فکرى معنویت و مذهب را فراموش نکنیم، نقد و بررسى منابع قبلى و روشن ساختن اختلافات افکار مشاهر سلف، مطالعات تطبیقى و تحلیلى، پژوهشهاى کاربردى و قابل اجرا، کاوشهاى جغرافیایى، نجومى، ارتباطى و ناحیهاى، چگونگى استخراج معادن، معمارى و شهرسازى، شیوههاى نوین کشاورزى، باغدارى و دامدارى، کاربرد گیاهان دارویى در معالجه امراض، آبیارى، سد سازى، پل سازى، فنون جنگى، دلاورى و تاکتیکهاى نظامى، کشتیرانى، تجارت دریایى و توسعه بنادر، بیابان زدایى و سرسبز نمودن صحراها و کوهستانها، شبکههاى آموزشى،خیریه، درمانى و عمومى، فلزکارى و تولید انواع محصولات صنعتى، کاشى کارى، کچ برى، انواع نقش و نگار، طاق و قوس، آداب و رسوم و پوشاک، تعارفات، طباخى، آرایش ظاهرى و تدارک وسایل منزل، سکّههاى گوناگون و چگونگى ضرب و رواج آنها، فعالیّتهاى بازرگانى، شبکههاى اجتماعى، رفاه، امنیت و انتظامات شهر و روستا، ادبیات، داستان و متون منظوم، نظام ادارى و سیاسى، تشکیلات کشورى، لشکرى و حراستى، اصلاح نظام مالکیت، مداراى دینى و تسامح از امورى است که مسلمانان در آنها نوآورى، ابتکار و ابداعات جالبى داشتند و در این عرصهها اروپاى آشفته و غوطه ور در جهالت را فروغ بخشیدند.
از تمدّن تا تجدّد
رابین کوک، وزیر امورخارجه وقت انگلستان در ۱۵ مهر ۱۳۷۷ طى سخنانى درباره روابط اسلام و غرب گفت: ریشههاى فرهنگى ما نه تنها اصیل که از اسلام نیز بهره دارد، هنر، علوم و حکمت اسلامى به شکلگیرى اندیشه و شخصیت ما کمک کرد. ما در جریان توسعه روابط خود با جهان اسلام باید دَینى را که فرهنگ غرب به اسلام دارد به خوبى مدّ نظر داشته باشیم، غرب به اسلام بسیار مدیون است. اسلام بنیادهاى فکرى بخش عظیمى از تمدن غربى را پایهریزى کرد در بریتانیا بیش از نهصد مسجد وجود دارد، مسلمانان انگلیس نقش فزایندهاى در زندگى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى این کشور ایفا مىکنند.۲۰ بنابراین میلیونها مسلمانى که در کشورهاى اروپایى زندگى مىکنند و از تخصصها و مهارتهاى عالى برخوردارند همچنان در توسعه و شکوفایى اروپا مشارکت دارند.
روژه دو پاسکیه به نکات جالبى اشاره دارد: “مسلمانان در گذشته پیشاپیش ملتها راه مىسپردهاند امّا اکنون برترى سیاسى و نظامى غرب و تولیدات صنعتى آن در صدد دست اندازى به همه جاست. رسوم را از میان مىبرد و به جولانگاه اندیشهها هم وارد مىشود، بناى غرب ستیزهگر این بوده و هست که ارزشهاى ویژه اقوام مسلمان را که مُلهم از آیین آنان است از اعتبار بیندازد و ارزشهاى نوین بیگانه با تمدن اسلامى را بدان تحمیل کند. و این پرسش را مطرح مىکند که چرا فجر ترقى در سرزمین مسلمانان سربرنیاورد و در اروپا طلوع کرد در حالى که غرب تا حدود زیادى با وام گرفتن از تمدن اسلامى توانست چهارچوب اندیشه قرون وسطایى را بشکند و گام به میدان رنسانس بگذارد. آنگاه چنین پاسخ مىدهد: منشأ تجدّد غربى که به بحران کنونى منجر شده است، روحیهاى است که نفى اسلام را در دل مىپرورد، حتى این نوگرایى با مسیحیت اصیل هم به دشوارى موافقت دارد.
بطور مسلّم تمدن غربى پیروزىهاى زمینى بىشمار و خیره کنندهاى دارد امّا چون از اصول متعالى محروم است از آسمان بریده و از توافق با آن دور مانده و به نظاره تجزیه مفهوم “اصالت انسان” خود نشسته است، به سوى گرداب نیست انگارى عمومیت یافته راه مىسپارد و به دیدار مصیبتى عظیم و عالمگیر مىرود. تمدن اسلامى هرگز نمىتوانست و نمىتواند بى آن که به نفى خود برخیزد، تن به این انفصال بدهد و پیشاپیش چنین تحوّلى از هم گسلنده قرار گیرد. همین ناتوانى در ویران گرى است که تا حدود زیادى مىتواند این مطلب را بیان کند که چرا دنیاى مدرن و تجددخواه در اروپا بنیان نهاده شد و نه در جهان اسلام دو پاسکیه مىافزاید: باید هوشیار بود و به آشفته کارى و حیله و ترفند تن نسپرد و از ملاحظات بالا نتیجه نادرست نگرفت. آرى نتیجه ملاحظات بالا این ادعا نخواهد بود که اسلام با ترقّى و علم و تمدّن، بطور کلّى مخالف است. از صدر اسلام تا این زمان، عکس چنین ادعایى ثابت مىگردد امّا اسلام به امورى که نام ترقى بر آنها مىنهند و حدودى را تحمیل مىکند و مرزهایى برایشان ترسیم مىنماید. در محدود این مرزها به ضرورت حفظ تعادل عام آفرینش مىاندیشد و این امر لازم را مدّ نظر دارد و به حساب مىآورد که باید راه را به گونهاى براى امکانات حرکت آدمى باز و هموار ساخت که وى بتواند در این جهان موفق به تحقق رسالت اعلایى گردد که خداوند وى را شایسته آن ساخته یعنى خلیفه خویش بر روى زمینش نموده است. پس آن چه اسلام با آن موافق نیست روحیه تجدّد خواهانه امروزى است۲۱، همان حالتى که قرآن صاحب آن را این گونه وصف مىکند: “یعلمون ظاهراً من الحیوه الدّنیا و هم عن الآخره هم غافلون؛۲۲ آنان به ظواهر زندگى دنیوى آگاهى دارند و از آخرت غفلتدارند.
پىنوشتها:
- سوره بقره، آیه ۱۵۳٫
- اسلام و علم، عبدالرزاق نوفل، ترجمه حسین وجدانى، ص ۳۸۴ – ۳۸۵٫
- میزان الحکمه، ج اول، ص ۲۰۹، به نقل از کنزالعمال، حسام الدین هندى، حدیث شماره ۳۲۸۹٫
- مأخذ قبل، ص ۲۱۰٫
- مسلمانان و دانش جدید، ص ۱۱۰ – ۹۶٫
- تنقیح المقال، علامه مامقانى، ج ۳، ص ۲۹۶، هشام بن حکم، عبداللّه نعمه، ص ۵۹ – ۶۳٫
- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۵۲ (تاریخ الامام الثانى عشر)، ص ۳۳۶، حدیث ۷۳٫
- سوره فاطر، آیه ۲۶٫
- سوره آل عمران، آیه ۱۹۰٫
- مسلمانان و دانش جدید، عبدالرزاق نوفل، ترجمه محمد على میررکنى و محمد جواد خداکرمى، ص۶۸ – ۷۷٫
- تاریخ سرچشمههاى اسلامى آموزش و پرورش غرب، ص ۱۱٫
- خوابگردها، ص ۱۵۴٫
- همان، ص ۱۲۲٫
- نک: تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج ۱۱، ص ۳۱۷ – ۳۱۹٫
- انتقال علوم یونانى به عالم اسلام، دلیس اولیرى، ترجمه احمد آرام، ص ۶ – ۷٫
- تاریخ و فلسفه علوم اسلامى، عثمان بکّار، ترجمه محمد رضا مصباحى، ص ۱۴۶٫
- تاریخ تمدن و زندگى مردم جهان، لوئیس پل تاد و دیگران، ترجمههاشم رضى، ص ۳۰۵٫
- نک: سوره ابراهیم، آیه ۳۱؛ اسرى، ایه ۱۷۲ ؛ نحل، آیه ۶ – ۹ ؛ زخرف، آیه ۱۳ – ۱۴ ؛ حدید آیه ۲۶٫
- جامعهشناسى علم، منوچهر محسنى، ص ۱۲۲٫
- روابط جدید اسلام و غرب، اظهارات رابین کوک در مرکز اسلامى لندن، ترجمه مجتبى امیرى، روزنامه اطلاعات، ۲۲ مهر ۱۳۷۷، ش ۲۱۴۶۱، ص ۱۲٫
- اسلام و بحران عصر ما، روژه دوپاسکیه، ترجمه حسن حبیبىفر، ص ۸۹ – ۹۰٫
- سوره روم، آیه ۷٫