حجهالاسلام و المسلمین سید احمد خاتمى
از فرازهاى زیارت جامعه کبیره در معرفى امامان اینست که “و جاهدتم فى اللّه حق جهاده” همه توان خود را در راه خدا آنگونه که شایسته است به کار گرفتید.
واژه جهاد
این فراز برگرفته از آیه شریفه “وجاهدوا فى اللّه حق جهاده” است و قبل از آنکه به تفسیر آیه بپردازیم ابتدا باید واژه جهاد را مورد بحث قرار دهیم.
جهاد از ریشه جهد، و جهد به معناى به کار بردن نهایت توان است گفته شده جُهد به ضم جیم “جُهد” به معناى توان و به فتح جیم “جَهد” بمعناى مشقت و رنج است.۱
راغب در مفردات مىگوید: “جَهد” و “جُهد” بمعنى طاقت و توانایى و مشقت و سختى است و نیز گفتهاند که جَهد بمعناى مشقت و سختى است و جُهد بمعناى کوشش گسترده و وسیع و توانایى است.۲
بنابراین واژه جهاد مرادف با قتال نیست بلکه قتال از مصادیق بارز کوشش در راه خداست باین ترتیب واژه جهاد علاوه بر نبرد رزمى شامل مبارزات علمى و اقتصادى و فرهنگى و سیاسى نیز مىشود.
تفسیر آیه شریفه
این آیه در سوره حج آیه ۷۸ است “و جاهدوا فى اللّه حق جهاده…” در راه خدا جهاد کنید و حق جهاد را اداء کنید. سؤال اینست که حق جهاد چیست؟ مرحوم طبرسى مىگوید: “اکثر المفسرین حملوا الجهادهاهنا على جمیع اعمال الطاعه و قالوا حق الجهاد ان یکون بنیّه صادقه خالصه لله تعالى”۳ اکثر مفسران گفتهاند جهاد در اینجا مراد تمامى چیزهایى است که طاعت خداوند محسوب مىشود و گفتند حق جهاد اینست که با نیّت صادق و خالص براى خداوند اتیان شود.
مفسر دیگرى گفته است: “معناه جاهدوا بالسیف من کفر بالله و ان کانو الآباء و الابناء”۴
معناى آن اینست که با شمشیر با کافران نبرد کنید هرچند پدران و برادران باشند.
مفسر دیگرى گفته است: “هو مجاهده الهوى و النفس”.۵ معناى حق جهاد جهاد با هواى نفس است.
به نظر مىرسد که آنچه این مفسران گفتهاند هر کدام بخشى از مصادیق “حق جهاد” است ولى مىتوان حق جهاد را در حوزهاى وسیع معنا کرد که هم کمیّت افعال را هم کیفیت آنها را هم از جهت زمان هم از جهت مکان و هم از جهت انگیزهها دید.
امامان و “حق جهاد”
اینک جاى این سؤال است که مراد از اینکه امامان را با این وصف مىستائیم کهآنان در راه خدا حق جهاد را صورت دادندچیست؟
نمىتوان تفسیر این جمله را منهاى عبارات بعدى دید عبارت بعدى اینست که “حتى اعلنتم دعوته و بیّنتم فرائضه و نشرتم شرایع احکامه و سننتم سنته و صرتم فى ذلک منه الى الرضا و سلمتم له القضاء…” تا آنجا که دعوت خداوند را آشکار و واجباتش را تبیین و مقررات و حدودش را اجرا و احکام او را منتشر نمودید و سنت او را پایه گذارى کردید و به سبب آنچه انجام دادید به مقام رضا دست یافتید و براى حکم الهى سر فرو آوردید.
با توجّه به این جملات حوزه جهاد امامان را باید در عرصه اجتماع تبیین کرده حق جهاد را در این راستا معنا کنیم.
یعنى با تلاش امامان بود که دین خداوند علنى شد و حدود و ابعاد دین بیانگردید.
با این نگاه باید به بررسى جهاد امامان در عرصه دین بپردازیم و ببینیم که در این حوزه چه تلاشهایى صورت دادند.
جهاد امامان در عرصه تبیین دین
بدون هیچگونه تردید اگر تلاش گسترده امامان در حوزه تبیین دین نبود امروز از دین چیزى جز خرافه و موهومات باقى نمانده بود. آنها بودند که حتى در سختترین شرائط تمام همّت خود را در این جهت مصروف نمودند. آنها از هر فرصتى براى این کار استفاده مىکردند در تاریخ زندگى مولى على(ع) آمده است: “روى انّه کان اذا یفرغ من الجهاد یتفرغ لتعلیم الناس و القضاء بینهم”۶ روایت شده است که هرگاه مولى على(ع) از نبرد فراغت پیدا مىکرد به آموزش مردم و داورى بین آنان مىپرداخت.
نیز حضرت امام باقر(ع) در تبیین سیره مولى على(ع) مىفرماید: “کان علىٌ(ع) اذا صلّى الفجر لم یزل معقب الى ان تطلع الشمس فاذا طلعت اجتمع الیه الفقراء و المساکین و غیرهم من الناس فیعلّمهم الفقه و القرآن و کان له وقت یقوم فیه من مجلسه ذلک”۷ روش حضرت مولى على(ع) این بود که وقتى نماز صبح را به جا مىآورد در حال تعقیب نماز بود تا خورشید طلوع مىکرد. هنگام طلوع خورشید، تهى دستان و مستمندان و دیگر قشرهاى مردم نزد او جمع مىشدند او به آنان دینشناسى و قرآن مىآموخت و در ساعتى خاص از این جلسه برمىخاست.
این منش مولى على(ع) بود. همانگونه که در جبهه رزم نظامى اهتمام داشت همانگونه در جبهه فرهنگى تلاش وافر داشت و اصولاً حضور در این جبهه را وظیفه حکومت مىدانست، مىفرمود از جمله وظیفه حکومت اسلامى آن است که: “…و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تأدیبکم کیما تعلموا…”۸ شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم تا بدانید.
نیز به استاندارش “قثم بن عباس” مىنویسد:”…و اجلس لهم العصرین فافت المستفتى و علّم الجاهل و ذاکر العالم…”۹ …بامداد و شامگاه براى آنان مجلس ساز آنرا که خواهد فتوا ده و نادان را بیاموز و با دانا به گفتگو بپرداز…”
امام حسن(ع) و جهاد فرهنگى
حضرت امام حسن(ع) پس از نرمش قهرمانانه خویش به مدینه هجرت کرد. و در مدینه به کار گسترده فرهنگى پرداخت و با تربیت شاگردانى برجسته دین خود را به مکتب اداء کرد. برخى از آنان همانها بودند که از چشمه فروزان علوم نبوى(ص) و علوى(ع) نیز بهرهمند شده بودند همانند احنف بن قیس، اصبغ بن نباته، جابربن عبداللّه انصارى، حبیب بن مظاهر، حجربن عدى، رفاعه بن شداد، سلیمان بن صرد خزاعى، سلیم بن قیس هلالى، عمروبن حمق خزاعى، کمیل بن زیاد نخعى، میثم بن یحیى معروف به میثم تمارو…و… پرداخت. شاگردانى که هر کدام اعلام هدایت و سفیر نور بودند.
امام حسن(ع) پس از ماجراى صلح در سنگر مبارزه با تهاجم فرهنگى قرار گرفت که عمده باند معاویه در سنگر تهاجم بودند و امام حسن(ع) در سنگر مبارزه با تهاجم. از حضرت امام حسن(ع) روایات فراوانى در ابعاد مختلف معارفى رسیده است.
امام حسین(ع) و جهاد فرهنگى
سالار شهیدان حضرت ابى عبدالله الحسین(ع) نیز در دوره ده ساله امامت خود پس از شهادت امام حسن(ع) در سنگر برادر قرار داشت.
برخى از برگزیدگانى که از مکتب امام حسن(ع) بهرهمند شدند، از مکتب سالار شهیدان هم بهره گرفتند و کسانى دیگر همچون ابو سعید خدرى، انس بن حارث، جابربن یزید جعفى، جعده بن هبیره، طاوس یمانى، عبداللّه بن عباس، و… اینها علاوه بر یاران فداکارى بودند که همچون خورشید در بین یاران امام مىدرخشیدند.
حضرت در ابواب مختلف دین، عرصه فقهى، تفسیرى، اخلاقى، کلامى و… و… رهنمودهاى فراوانى دارند.۱۰
گرچه قیام خونین حضرت را باید به نحوى قیام فرهنگى بنامیم. قیامى که فرهنگ دفاع از دین، استقامت در راه حق، ایثار در راه حق و… و… را به انسانها تا روز قیامت آموخت.
تلاش فرهنگى امام سجاد(ع)
حضرت امام سجاد(ع) نیز با اینکه در خفقانىترین دورهها زندگى مىکرد دورهاى که خلفاى جبّار دیکتاتورانه روش را علیه امامان و علیه مردم داشتند. خلفاى جبارى که مىگفتند: “یأمرنى احد بتقوى اللّه الّاضربت عنقه”۱۱ هر کس مرا دعوت به تقوا کند گردنش را مىزنم!
پرواضح است در چنین شرائط، کار فرهنگى کار آسانى نیست اما مىبینیم، حضرت بادعاى بلندش عالىترین مفاهیم دین را در حوزههاى مختلف تبیین نموده است و در همین شرائط به وظیفه مرزبانى به احسن وجه انجام وظیفه نموده است.
امام باقر(ع) و امام صادق(ع)
دوره این دو امام بزرگوار را باید دوره شکوفایى فرهنگ دینى بنامیم این دو امام بزرگوار از فرصت درگیرى بنى امیه و بنى عباس استفاده کردند، تلاش فرهنگى را به اوج رساندند. کارى که دشمنان ائمه در دوره مولى على(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) نگذاشته بودند در این وسعت صورت پذیرد صورت دادند و در حقیقت “استقلال فرهنگى دین” را در تمامى ابعاد دینى جهت دادند. این دو امام در عرصه تلاش فرهنگى از شیوههاى مختلفى بهره مىگرفتند:
الف: جلسات درس عمومى در مسجد رسول خدا داشتند که همه در آن شرکت مىکردند هم شیعیان و هم اهل سنت. بزرگان اهل سنّت از حضرت امام صادق(ع) در این جلسات بهرهها گرفتهاند، همانند ابوحنیفه، مالک بن انس، سفیان ثورى، سفیان بن عیینه، یحیى بن سعید انصارى، یحیى قطان، ایوب سجستانى، ابوعمروبن علاء، عبدالعزیز الداوردى، سلیمان بن بلال، ابن جریح ابن اسحق، روح بن قاسم، وهب بن خالدو…و…۱۲
ب: تشکیل مجالس خصوصى که اغلب در منزل آن حضرت انجام مىگرفت و فقط اشخاص خاصى در آن شرکت مىکردند.
ج: تربیت شاگردان متخصص در حوزههاى علوم قرآنى، مسائل اعتقادى و بویژه در عرصه مناظرات و بحثهاى آزاد همانند هشام بن حکم، مؤمن الطاق و…
د: جلسات مناظرات علمى که در حقیقت تریبون نشر اندیشه در عصر حضرت امام باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) بوده است. در این جلسات فردى که از پاسخ دادن به سؤال طرف مقابل عاجز مىشد در حقیقت اعتراف به عجز خود نموده و تسلیم شدهاست.
امام صادق(ع) ضمن انجام مناظرات فراوان با منحرفان فکرى و اعتقادى اعم از مادىها و زنادقه، خوارج یا علماء معتزله و دیگر علماء اهل سنت از شرائط زمان و مکان برگزارى این محافل براى تبلیغ رسالت الهى سود جستند.
امام بسیارى از مناظرات خود را در موسم حج در مسجد الحرام، تشکیل مىدادند که این خود یکى از ظرافتهاى این رسالت مهم الهى است که مبلّغ باید از زمان و مکان بهترین استفاده را بنماید. موسم حج زمان جمع شدن دانشمندان فرق مختلف اسلامى و حتى غیر اسلامى در مکّه بود و با یک مناظره که به شکست خصم منجر مىشد هزاران بیننده تحت تأثیر قرار مىگرفتند. از سوى دیگر در زمان برگزارى مراسم حج، امام و یاران ایشان از امنیّت خاص زمان برگزارى مراسم و منطقه حرم برخوردار بودند و این امر به گستردگى کار کمک مىکرد.
ه: تشویق یاران به نوشتن احادیث که این خود گام بلندى در راستاى ماندگارى فرهنگ اهل بیت علیه السلام بود. ابوبصیر مىگوید از حضرت امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: “…اکتبوا فانکم لاتحفظون حتى تکتبوا”۱۳ بنویسید که شما (معارف اسلامى را) حفظ نخواهید کرد مگر آنکه بنویسید.
در روایت دیگر به یکى از یاران خویش فرمود: “اکتب وبث علمک فى اخوانک فان متّ فورث کتبک بنیک فانه یأتى علم الناس زمان هرج لایأنسون فیه الا بکتبهم”۱۴ بنویس و علمت را بین برادرانت منتشر ساز اگر از دنیا رفتى فرزندانت کتابهایت را به ارث مىبرند همانا زمانى بر مردم مىرسد که هرج و مرج خواهد بود که در این دوره جز به کتابهاى خود مأنوس نخواهند بود.
این توصیه و تشویق خود عامل مهمى بود که بسیارى از یاران امام صادق(ع) دست به قلم شده و “اصول اربعمأته” که مصدر کتابهاى اصلى شیعه است شکل بگیرد.
مرحوم محقق حلّى در مقدمه معتبر مىگوید از جوابها و گفتههاى امام صادق(ع) چهارصد کتاب نوشته شد که آنها را اصول نامیدند.۱۵
مرحوم طبرسى در اعلام الورى گوید: “فان اصحاب الحدیث قد جمعوا اسامى الرواه عنه من الثقات على اختلافهم فىالمقالات و الدیانات فکانوا اربعه آلاف رجل”۱۶
همانا اصحاب حدیث نام راویان وثوق را با اختلافى که در نظر و مذهب دارند جمع کردهاند تعداد آنها چهار هزار مرد شده است.
ناگفته نماند شاگردان امام صادق(ع) تنها اصول چهارصد گانه را ننوشتهاند بلکه آنها کتابهاى دیگرى نیز نوشتند مثلاً:
۱- ابان بن تغلب غیر از اصلى که گفته شد کتاب معانى القرآن، کتاب القراءات و کتاب الشیعه را نوشت.۱۷
۲- ابوحمزه ثمالى(ثابت بن دینار) متوفاى ۱۵۰ از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که کتاب تفسیر القرآن و کتاب نوادر را نوشته است.۱۸
۳- مفضل بن عمر کوفى که کتابهایى نوشته از جمله “ما افترض اللّه على الجوارح من الایمان و کتاب یوم و لیله و کتاب فکر و…و…”.۱۹
۴- هشام بن حکم از اصحاب امام صادق(ع) که رجال نجاشى کتابهاى متعددى براى او نقل کرده است.۲۰
۵ – ابوجعفر احول مؤمن الطاق از اصحاب امام صادق(ع) که کتاب امامت، کتاب معرفت، کتاب ردّ بر معتزله، کتابى در امر طلحه و زبیر نوشته است.۲۱
“نهضت نگارش و قلم” نقش ارزشمندى در ماندگارى فرهنگ اهلبیت علیهم السلام داشته است.
تبیین نقش فرهنگى دیگر امامان از عهده یک مقاله بیرون است و خود موضوع یک کتاب مستقل است.
جهاد سیاسى امامان
“حق جهاد” امامان علیهم السلام را نباید منحصر در جهاد فرهنگى نمود. بلکه باید آنرا در حوزه جهاد سیاسى نیز دید. که اگر این جهاد سیاسى نیز نبود راهى براى علنى کردن دعوت مکتب نبود. در این رابطه نکاتى گفتنى است:
۱- در نگاه امامان سیاست به معناى صحیح آن در متن دین است و از آن جدا نیست. دلیلش آن است که در همین زیارت جامعه کبیره امامان را “ساسه العباد” مىخوانیم در این باره در ذیل فراز فوق به مبسوط سخن گفتهایم.
۲- مىتوان در یک تحلیل جهاد فرهنگى امامان را هم جهادى سیاسى نامید زیرا که بردگى فرهنگى مبناى بردگى سیاسى است به همین ترتیب استقلال فرهنگى هم زیربناى استقلال سیاسى است و همه امامان و عمده حضرت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در حقیقت رزمنده فرهنگى مکتب بودند.
۳- در عرصه سیاسى ما شاهد دو نوع تحرّک سیاسى در سیره امامان علیهم السلام هستیم یکى تحرّک علنى سیاسى و دیگرى تحرّک مخفى.
تحرّک علنى سیاسى به معناى عامش را در سیره مولى على(ع)، سیره امام حسن(ع) و سیره امام حسین(ع) مىبینیم. گفتنى است تحرّک سیاسى اعم از قیام است. قیام بخشى از تحرّک سیاسى است ولى محدود به آن نیست سکوت هدفمند هم تحرّک سیاسى است. بدست گرفتن حکومت هم تحرّک سیاسى است، نرمش قهرمانانه هم تحرّک سیاسى است. قیام خونین هم تحرّک سیاسى است. و نیز نمونهاى دیگر در حوزه سیره سیاسى امامان ولى بخش دیگر تحرّک سیاسى همان تحرک سیاسى مخفى است که تحت عنوان تقیه در معارف اسلامى ما مطرح است.
مرحوم شیخ مفید تقیه را چنین تعریفمىکند:
“التقیه سرّ الاعتقاد و مکاتمه المخالفین و ترک مظاهرتهم بما یعقب ضرراً فى الدین و الدنیا”۲۲
تقیه مستور دانستن اعتقاد باطنى و کتمان در برابر مخالفان بخاطر اجتناب از زیانهاى دینى و دنیوى است.
درست که تقیه در حوزه امور شخصى نیز مطرح است، لیکن از تشبیهى که امامان علیهم السلام از تقیه کردهاند مىتوان تقیه را “سپرى براى مبارزه عمیقتر”۲۳ تفسیر کرد.
تعابیرى همچون “جنّه” و “ترس” که به معناى سپر است، “حرز” که به معناى وسیله حفظ است. این تعابیر گویاى اینست تقیه به مفهوم واقعى کار مجاهدان است نه گوشه گیران فاقد تعهد و مسؤولیت و نه عافیت طلبان ترسو.
امام باقر(ع) فرمود: “…انّ التقیه جُنّه المؤمن”۲۴ همانا تقیه سپر مؤمن است.
امام صادق(ع) فرمود: “التقیه تُرس المؤمن و التقیه حرز المؤمن”۲۵ یعنى تقیهسپر مؤمن است و وسیله حفظ و نگهدارى او.
در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم که فرمود: “علیک بالتقیه فانها سنّه ابراهیم الخلیل”۲۶ بر تو باد که تقیه را فراموش نکنى زیرا آن روش ابراهیم خلیل آن قهرمان بت شکن است. ابراهیم کسى بود که یک تنه با نمرود جبار مبارزه کرد نه تنها با او بلکه با متعصبان لجوج که در برابر انواع بتها سجده مىکردند نیز درگیر شد و همه را با منطق کوبنده و شجاعت بى نظیر خود به زانو درآورد. لیکن او از تقیه به عنوان سپرى براى مبارزات خویش بهره گرفت.
مبارزات سرّى امامان(ع) یا تأیید قیامهاى مخلصانه را به صورت مخفى، مىتوان مصداقى از مصادیق “تقیه” نامید.
تأیید قیام مخلصانه شهید زید بن على بن الحسین که در مقابل دستگاه خلافت جبار هشام بن عبدالملک قیام کرد از این نمونه قیامهاست با اینکه حضرت به صورت علنى در این قیام دخالت نداشت اما مؤید آن بود. امام صادق(ع) فرمود: “مضى واللّه زید عمّى و اصحابه شهداء مثل ما مضى علیه على بن ابى طالب و اصحابه”۲۷ بخدا قسم عمویم زید و اصحابش شهیدند بر همان راهى بودند که حضرت على بن ابى طالب و اصحابش بودند.
امامان تشکلهاى مخفى را سامان داده بودند و در رأس هر تشکل یک مسؤول بوده است و نامش “داعى” بوده است.۲۸
این تشکلها توانستند تفکر اسلام ناب محمّدى(ص) که تجلّى آن در فرهنگ شیعى است گسترش دهند. هر کدام از این تشکلها پروندههایى براى افراد وفادار داشتند. محمد بن عبداللّه بن الحسن ملقب به نفس زکیه این پروندهها را در اختیار داشت و وقتى احساس کرد در آستانه دستگیرى است آنها را سوزاند تا دشمن به آنها دسترسى پیدا نکند.۲۹
راز قتل معلى بن خنیس از یاران وفادار حضرت امام صادق(ع) همین بود که با همه تهدیدها حاضر نشده بود اسامى شیعه را لو دهد و راز زندان ۱۷ ساله محمد بن ابى عمیر آنهم در زندانهاى سیاهچالهارونى همین بود که حاضر به افشاى این اسامى نشده بود اینها همه گویاى آن است که امامان از تحرکهاى سیاسى بدور نبودند.
از جمله جلوههاى مبارزات سیاسى غیر علنى ائمه مبارزه منفى با دستگاه خلافت و ممنوع نمودن هرگونه همکارى با آنان بود. حتى مىفرمودند که “لاتعنهم على بناء مسجد”۳۰ در ساختن مسجد نیز آنان را کمک نکنید.
در روایتى آمده است: “من سود اسمه فى دیوان ولدسابع هم حشره اللّه یوم القیامه خنزیراً”۳۱ آنکس که نامش را در دفتر آنان بنویسد خداوند روز قیامت او را به صورت خوک محشور مىکند.
و امثال این روایات فراوان است.
سلام بر امامان که مجاهد فى سبیل اللّه بودند، هم در جبهه فرهنگى، هم در جبهه حاد سیاسى مثل سالار شهیدان و هم در جبهه غیر حادّ و حق جهاد را ادا کردند.
پىنوشتها:
- صحاح اللغه، ج ۲، ص ۴۶۰٫
- مفردات راغب، ص ۱۰۱٫
۳ و ۴ و ۵٫ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۶۳٫
- ارشاد القلوب، ص ۲۱۸؛عده اسلامى، ص ۱۰۱؛ بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۱۶؛ موسوعه الامام على بن ابىطالب، ج ۳، ص ۴۲۰٫
- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید معتزلى، ج ۴، ص ۱۰۹؛ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۳۳٫
- نهج البلاغه، خطبه ۳۴٫
- همان، نامه ۶۷٫
- به کتاب مسند الامام المجتبى(ع) تألیف عزیز اللّه عطاردى مراجعه فرمائید.
- به کتاب مسند الامام حسین(ع) در ۳ جلد تألیف عزیزاللّه عطاردى مراجعه فرمایید نیز کتاب موسوعه کلمات الامام حسین(ع) تدوین پژوهشکده باقرالعلوم.
- به مقاله ارزشمند و نفیس الامام السجاد باعث الاسلام منجدید.
- سیراعلام النبلاء، ج ۶، ص ۴۳۹ ؛ حلیه الاولیاء، ص ۲۳۱٫
- کشف المحجه، ص ۱۷۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۲، ح ۳۸؛ عوالم العلوم و المعارف کتاب العلم، ص ۴۵۵٫
- کشف المحجه، ص ۳۵؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۰، ح ۲۷٫
- المعتبر، ج ۱، ص ۲۶ چاپ جدید.
- اعلام الورى، ج ۱، ص ۵۳۵٫
- فهرست ابن ندیم، ص ۳۰۸٫
- رجال نجاشى، ص ۱۱۵، شماره ۲۹۶٫
- همان، ص ۴۱۶، شماره ۱۱۱۲٫
- رجال نجاشى، ص ۴۳۳، شماره ۱۱۶۴٫
- همان، ص ۳۲۵، شماره ۸۸۶٫
- تصحیح الاعتقاد، ص ۶۶٫
- نام کتابى پیرامون تقیه از آیه الله العظمى مکارم شیرازى.
- وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۱۱، کتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنکر ابواب الامر و النهى باب ۲۴، حدیث ۲۵٫
۲۶ و ۲۷٫ وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۰۵ و ص ۲۰۸، کتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنکر ابواب الامر و النهى باب ۲۴، حدیث ۷، و حدیث ۱۷٫
- امالى شیخ صدوق، ص ۳۴۹٫
- الکنى و الالقاب، ج ۲، ص ۴۱۷٫
۳۰ و ۳۱٫وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۸۰، کتاب التجاره ابواب ما یکتسب به باب ۴۲، حدیث ۸ و ۹٫