“و هو القاهر فوق عباده و یرسل علیکم حفظه حتى إذا جاء أحدکم الموت توفّته رسلنا و هم لا یفرطون”
( سوره أنعام – آیه۶۲ – ۶۱۹)
او است خدائى که قدرتش بالاتر از قدرت بندگان است و براى نگهبانى شما فرشتگانى را مىفرستد که هرگاه مرگ یکى از شما فرا رسد، رسولان ما او رامیرانند و آنها در قبض ارواح بندگان، کمترین کوتاهى نخواهند کرد.
قاهر یکى از صفات خاص الهى است و معنایش این است که خداوند قدرتمندترین است و اصلا قدرت خدا – مانند دیگر صفاتش – قابل مقایسه با دیگران نیست. قاهریت خداوند به این است که تمام بندگان و مخلوقات، تحت اراده مطلقه او هستند و هرچند به بندگانش اختیار داده است ولى بدون اراده او هیچ کارى از هیچ بنده اى تحقق نمىیابد. و این منافات ندارد با مختار بودن افراد زیرا هرچند هر کارى به اختیار انسان صادر مىشود ولى قطعا مشیت حق هم اقتضا مىکند که آن کار تحقق یابد. و این به همان معناى ” لا جبر و لا تفویض بل أمر بین الامرین ” است زیرا اگر هر کارى تنها تحت اراده خدا باشد، جبر لازم مىآید و مؤاخذه بندگان، ظلم و ستم خواهد بود و منزه است خداوند از هر ستمى ” إن الله لا یظلم الناس شیئا و لکن الناس أنفسهم یظلمون ” خداوند هرگز مردم را ظلم نمىکند بلکه این خود مردم اند که به خویشتن ظلم روامى دارند. بنا بر این خداوند سلب اختیار از مردم نمىکند ولى با این حال، هر کارى بخواهد صورت بگیرد باید با اذن و علم خداوند باشد. چه بسا بنده اى تصمیم به کارى مىگیرد ولى چون خداوند نمىخواهد، او را توفیق به آن کار نمىدهد، نه اینکه با قوه قهریه جلویش را مىگیرد.
پس خداوند قاهر است و بر همه بندگان غلبه دارد و هیچ کارى بدون إذن و إراده او صورت نمىگیرد ضمن اینکه بندگان در انجام کارهایشان مختارند.
و یرسل علیکم حفظه: هر گروهى از فرشتگان مأموریت دارند کارى را که به آنها واگذار شده بدون هیچ زیاد و کمى انجام دهند. برخى از فرشتگان مسئول ارزاق هستند و برخى موکل اعمال و کارهاى بندگانباشند و گروهى هم – چنانکه از آیه شریفه استفاده مىشود – مأموریت نگهدارى و نگهبانى مخلوقات به آنها واگذار شده است. اگر دقت کنید روزانه چقدر حوادث از کنار شما مىگذرد که متوجه آنها مىشوید و خداوند شما را نگه مىدارد و این غیر از هزاران حادثه دیگر است که ما با حواس خود احساس نمىکنیم. فرشتگان نگهبان “حفظه” کارشان نگهدارى شما و سایر مخلوقات است. ولى این نگهبانى همیشگى نیست، سر انجام دستور توقف از جانب خداوند مىرسد، آن هنگام که مرگ فرا رسد.
واز اینکه مىفرماید ” حتى إذا جاء أحدکم الموت ” معلوم مىشود اول مرگ مىرسد، سپس قبض روح مىشود، نه اینکه قبض روح باعث مرگ باشد چنانکه برخى بر این باورند. یعنى ملائکه نگهبان تا رسیدن بانگ رحیل، با انسان همراهى مىکنند،وقتى ندا رسید که اجل فرا رسیده ، فرشتگان دیگرى مأموریت مىیابند که قبض ارواح کنند.
در مورد قبض روح گاهى آن را به خودش نسبت داده، مىفرماید: ” الله یتوفى الانفس حین موتها ” خداوند أرواح و جانها را قبض و توفى مى کند و گاهى به ملک الموت (عزرائیل)، مىفرماید: ” قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکّل بکم ” بگو – اى پیامبر – ملک الموتى که از سوى خدا وکالت یافته است، جان شما را مىگیرد. و در این آیه مىفرماید: ” توفّته رسلنا ” فرستادگان ما جانش را مىگیرند. و این هر سه با هم هیچ منافاتى ندارند زیرا تا مشیت الهى اقتضا نکند، ملک الموت از پیش خود هیچ قدرتى ندارد و تا امر به ملک الموت نرسد اعوان او کوچکترین اقدامىتوانند بکنند، بنابراین خداوند فرمان صادر مىکند به ملک الموت و او به فرشتگان تحت قدرتش دستور الهى را ابلاغ مىکند تا جان یک انسان گرفته شود. و این گرفتن و توفى روح، دلیل بر بقاء و جاودانگى او است زیرا اگر روح فانى مىشد و از بین مىرفت، دیگر توفىمعنى نداشت.پس خداوند روح را قبض مىکند یعنى جسم است که مىمیرد ولى روح همچنان باقى است و در عالم برزخ مىماند تا وقتى که نفخ صور شود و مردگان زنده شوند و قیامت برپا گردد و آن گاه روح به بدن باز گردد و براى حساب و کتاب و مجازات آماده شود.
و هم لا یفرطون: تفریط یعنى کوتاهى کردن در مقابل افراط بمعنى زیاده روى. و شاید کنایه از هر دو مطلب باشد به این معنى که هیچ کم و زیادى از سوى فرشتگان صورت نمىگیرد. روشن است که این بندگان مکرّم الهى أوامر صادره را بى کم و کاست انجام مىدهند و نه تنها اعتراضى ندارند، بلکه از کارشان خسته هم نمىشوند. و اینکه بعضى از جاهلان نسبتهائى به برخى ملائکه مىدهند که کم و زیادى کرده اند مثل داستان جعلى ” فطرس “، اینها از الفباى قرآن چیزى نمىدانند، زیرا ملائکه هرگز کوتاهى در اوامر صادره، نمىکنند و اصلا قابلیت عصیان هم ندارند زیرا خداوند آنها را معصوم قرار داده است ” بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون ” در جاى دیگرى مىفرماید: ” لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون ” و خداوند در مقام مدح و ستایش آنان، هر گونه تمرّد و عصیان و نافرمانى را از آنان محالمىداند در حالى که آنها چون خدا را مىشناسند و معرفت واقعى دارند، لذا در بالاترین مرحله خوف و خشیت قرار دارند. مىفرماید: ” و هم من خشیته مشفقون ” و در جاى دیگر تأکید دارد که آنها از غضب خدا مىترسند.فرماید: ” یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یؤمرون “. و از این آیات استفاده مىشود که ملائکه ممکن است توانائى عصیان هم داشته باشند ولى هرگز عصیان نمىکنند هرچند بزرگان ما معتقدند که آنها حتى توانائى معصیت هم ندارند. اگر دقت کنید خداوند مىفرماید: “لا یعصون الله ” و عاصى کسى است که توانائى عصیان دارد، پس اگر ناتوان از معصیت باشد، لا یعصون معنى نخواهد داشت، گذشته از اینکه ملائکه داراى عقل و شعورند، و خداوند آنها را مدح مىکند به اینکه عصیان نمىکنند، و شاید به این معنى باشد که مىتوانند ولى معصیت نمىکنند. به هر حال چه بتوانند و گناه نکنند و چه توانائى گناه از آنان سلب شده باشد، آنچه قطعى و مسلّم است و از قرآن و حدیث، استفاده مىشود، ملائکه هرگز نافرمانى نمى کنند و در انجام أوامر کوتاهى نمىنمایند. پس نسبت دادن هر نوع کوتاهى یا گناهى به فرشتگان، باطل و غلط است. به امید روزى که ما هم خدا را بهتر بشناسیم و از خشیت مقام او نافرمانى نکنیم. والسلام