حجهالاسلام و المسلمین محمد تقى رهبر
ماههاى اخیر فضاى سیاسى کشور شاهد حوادثى بود که درسها و عبرتهایى را در پى داشت و طىّ چند مقال با عنوان “انتخابات ریاست جمهورى و…” بدان پرداختیم. از آنجا که حوادث یاد شده در قالب براندازى نرم قابل تفسیر است و هرچند دشمنان ناکام شدند امّا نمىتوان گفت آثار و تبعات آن پایان یافته و دشمنان ما از ادامه توطئه دست برداشتهاند. و از این رو بصیرت و آگاهى مداوم را جهت مأیوس کردن دشمن طلب مىکند، لذا مناسب است بصورت بنیادى و تاریخى به موضوع براندازى نرم و استراتژى و تاکتیکهاى این طرح نگاهى دیگر بیفکنیم.
مىدانیم که طى یکى دو قرن اخیر و پس از فروپاشى دولت عثمانى در کشورهاى اسلامى غربیها با خوى تجاوزگرى که دارند و با استفاده از دستاوردهاى علمى و تکنولوژى جدید و مرعوب کردن دیگر ملتها به توسعهطلبى و استعمار و استثمار کشورهاى دیگر روى آوردند تا به اصطلاح مدیریت جهان را به دست گیرند و ثروت ملتها بویژه کالاى استراتژیک نفت را به غارت ببرند و در این راستا به کنترل نظام سیاسى کشورهاى تحت سلطه و گماشتن مزدوران و دست نشاندگان خود در رأس حکومتها و دولتها و کودتا علیه دولتهاى ملى و مردمى دست زدند و براى چند دهه نیز رقابت میان دو بلوک غرب و شرق ادامه یافت و جهان سوم بازیچه سیاستهاى این دو ابر قدرت بود و جنگهایى درگرفت که در جنگ جهانى اول و دوم میلیونها انسان را به دیار مرگ رهسپار کردند و از آن جمله کشور ایران که پل ارتباطى شرق و غرب بود. از آسیب تعارض دو بلوک مصون نماند و بالأخره با فروکش کردن جنگ گرم، جهان وارد عرصه دیگرى شد بنام جنگ سرد تا بالأخره با دخالت غربىها نظام سوسیالیستى شرق رو به افول نهاد و تفکّر مارکسیستى که فاقد پشتوانه ایدئولوژى معنوى بود و با بکارگیرى شیوه استالینى نفس ملتهاى تحت سلطه خود را در سینه حبس کرده بود با عنوان اصلاحات سیاسى و اقتصادى گورباچوف سقوط کرد و غربىها بویژه آمریکاییها با استفاده از این فرصت ایده مدیریت جهان و کدخدایى دهکده جهانى را در سر پرورانده و به توسعه سیاستهاى خود در شرق رو آورده و بسیارى از دولتها را با کودتاى نظامى یا براندازى نرم ساقط کردند و حاکمانى را که مىخواستند به جاى آنها نشاندند.
در این میان و در تعارضات سیاسى غرب و شرق و گرما گرم جنگ سرد، انقلاب اسلامى پا به عرصه نهاد که سیاست نه شرقى و نه غربى را مطرح کرد و به روى ملتها راه نوینى گشود و اسلام انقلابى را مطرح نمود که امیدى نو براى ملتهاى در بند بود که مىتوانند از یوغ بردگى آزاد شوند و بدون وابستگى به قدرتهاى بیگانه روى پاى خود بایستند و سرنوشت خود را خود بنویسند و این تفکّر نو در عرصه سیاسى قرن بیستم هرچند با نوآورى همراه بود اما به تدریج جاى خود را باز کرد و ایران اسلامى به عنوان الگوى حاکمیت مطرح گردید، این رقیب جدید در عرصه منازعات سیاسى جهان با شکست سوسیالیسم و شوروى سابق و طرد زیاده خواهىهاى ایالات متحده هر روز توانمندتر از پیش قد برافراشت که امروزه در عرصههاى مختلف علمى، سیاسى و اقتصادى و قطع وابستگى به خارجىها آزمایش شده و پاسخ داده و در جاى جاى جهان از خاورمیانه و فلسطین و لبنان گرفته تا آمریکاى لاتین و در دیدگاه آزادى خواهان جهان راه نوینى گشوده و این بالندگى است که غربىها را به وحشت انداخته که مىبینند اندیشههاى نوین انقلاب اسلامى به رغم همه کارشکنىها در حال گسترش و یارگیرى و الگوسازى است و این روند ضربه سهمگین بر ارکان سلطه استکبار جهانى و جریانهاى وابسته و دولتهاى دست نشانده و افق روشنى است پیش روى ملتهایى که از ستم حاکمان زبون و وابسته و مستبد به جان آمده و راه نجاتى را جستجو مىکنند.
جریان اسلام ستیزى و القاى شیعه هراسى از سوى قدرتهاى استکبارى و دجّالهاى خبرى صهیونیستى و اهانت به مقدّسات اسلام در حول و هراس اقطاب سلطه استکبارى از نفوذ اسلام رهایى بخش و استکبار ستیز قابل تفسیر است در حالیکه انقلاب اسلامى و اندیشههاى امام راحل(ره) معمار این انقلاب در عرصه جهانى تا برچیده شدن نظام سلطه و حاکمیت حق و عدل به دست منجى عالم بشریت امرى است اجتنابناپذیر هرچند مشرکان و کافران و تبهکاران حاکم جهانى نخواهند و البته که نور خدا خاموش شدنى نیست.
سى سال توطئههاى ناکام آمریکا
از استقرار نظام اسلامى ایران سى سال مىگذرد و استکبار جهانى به سردمدارى آمریکا لحظهاى از توطئه و تخریب و خصومت با این نظام در عرصههاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى، فروگذار نکرده هرچند با مقاومت ملت و رهبرىهاى داهیانه نظام، این توطئهها نقش بر آب شده است، اما اگر تصور کنیم دشمن از شیطنت و خصومت دست برداشته، تصورى است باطل و استعمار، دیو هزار چهرهاى است که هر چند چهره عوض مىکند و از سیاست تغییر دم مىزند اما ماهیت او تغییرناپذیر است. تجربه دخالتهاى نظامى غرب بویژه آمریکا در کشورها نشان داده که لشکرکشى علاوه بر هزینههاى کلان بر متجاوز عامل بیدارى ملتها و انگیزه مقاومت در برابر هجوم بیگانه است که نمونه آن را در افغانستان و عراق مىبینیم و در گذشته ویتنام دیدهایم که آمریکاییها با انبوه بودجههاى نظامى و هلاکت سربازان خود مفتضحانه شکست خوردند و همین سرنوشت را در عراق و افغانستان تجربه خواهد کرد. با توجه به این موارد استراتژى بنیادین آمریکا دخالت سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و تبلیغى به اصطلاح جنگ نرم و کودتاى مخملى است، در این شیوه سیاسى دشمن کمتر سرمایه گذارى مىکند از داخل کشورها سرباز افتخارى مىگیرد! و سربازان خود را به میدان نمىفرستد و به حسب ظاهر کمتر آبروى خود را مىبرد. در این شیوه سیاسى ابزارهاى تبلیغاتى و رسانهاى از یک طرف و یارگیرى از داخل کشورها از طرف دیگر و همزمان جاسوسى و جنگ روانى و دخالتهاى مستقیم و غیر مستقیم و اعمال فشار بر رژیمهاى مردمى و تحریک به نافرمانى مدنى به کار گرفته مىشود تا آن رژیمها را به زانو درآورد و تدریجاً ساقط کند و رژیم دلخواه خود را بر کرسى حکومت بنشاند.
این سیاست، شیوه کنونى آمریکا و غرب بر جمهورى اسلامى ایران است. آمریکا یا هر قدرت خارجى دیگر بخوبى مىدانند که دخالت نظامى در ایران به هیچوجه به مصلحت آنان نیست چنانکه در جنگ تحمیلى تجربه کردند در حالیکه آمادگى امروز ایران قابل قیاس با زمان دفاع مقدس نیست. لذا سیاست جنگ نرم را در دستور کار خود دارند و این را به صراحت گفته و عمل کردهاند که نمونه اخیر آن انتخابات ریاست جمهورى بود. بارى طرح براندازى نرم آمریکا در ایران را در چند جبهه مىتوان خلاصه کرد:
۱- ائتلاف و اتحاد معارضین و مخالفین نظام (اپوزسیون) در خارج و داخل از منافقین سلطنت طلبها، تجزیه طلبان، لیبرالها، بهائیها و دیگر گروههاى معارض با مزدورى اراذل و اوباش و دلارهاى آمریکایى،… و چنانکه دیدیم تمام جریانهاى سیاسى معاند در یک جبهه گرد آمدند و با طرح تقلّب در انتخابات به بمباران تبلیغاتى علیه نظام و ارکان جمهورى اسلامى بویژه دولت و بالاتر از آن اصل ولایت فقیه هجوم سنگینى را سامان دادند و یک کاندید را که سوابقى در گذشته داشت به میدان آوردند که موفق نشد.
در راستاى ائتلاف علیه نظام اسلامى تشکّلهاى دیگرى بنام جنبش زنان فمنیستى دانشجوئى، کارگرى را هدف قرار داد که با بیدارى ملت و رهبرىهاى رهبر فرزانه همه اینها ناکام ماند.
۲- قداست زدائى از اسلام و مقدّسات مسلمین
از دیگر جبههها که غربىها در معارضه با انقلاب اسلامى گشودند اهانت به مقدّسات مسلمین بود که آغاز آن در چند دهه اخیر کتاب آیههاى شیطانى بود هرچند ریشههاى اهانت به اسلام را در تاریخ تهاجم کلیساهاى غرب باید جستجو کرد که برخى تندروهاى مسیحى و مستشرقین در ادامه جنگهاى صلیبى با هدف جلوگیرى از نفوذ اسلام سامان دادند و سیل تهمت و ناروا را به سوى اسلام و مسلمین سرازیر کردند(هرچند در میان مستشرقین غرب تاریخ نگاران و تحلیل گرانى نیز بودند که با نگاه منصفانه به اسلام نگریستند و درباره تمدّن اسلامى و عظمت مسلمین و شخصیّت آسمانى پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان اسلام کتابها نوشتند که حساب آنان را مىبایست از هتاکان غربى جدا کرد.)
بارى غربیها با گسترش فرهنگ اسلام در رهگذار خیزش انقلابى قرن و نهضت مردمى به رهبرى امام خمینى(ره) دستخوش وحشتى دوباره شدند و اندیشه صلیبىگرى بار دیگر از لانه غرب سربرون کرد تا آنجا که بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا نقاب از چهره افکند و از یک جنگ صلیبى نوین دم زد و همزمان با لشکرکشى به کشورهاى اسلامى چون افغانستان و عراق تهاجم رسانهاى وقیحانهاى را بر ضد مسلمین و مقدّسات اسلام سامان دادند و کاریکاتورهاى موهن نسبت به پیامبران خدا در این راستا تهیه و منتشر شد و توهین به کتاب آسمانى به وسیله سربازان آمریکایى و تهمتها و تبلیغات گسترده علیه مسلمین با این هدف صورت پذیرفت که اسلام را از چشم جهانیان بیندازند و مسلمانان را مردمى بىفرهنگ، تروریست و ضد حقوق بشر جلوه دهند در حالیکه هرکجاى زمین حقوق بشر نقض شده و تروریسم جان گرفته و فرهنگ سلطه مشروعیت داده شده، ردپاى غربىها بویژه صهیونیستها و آمریکاییها را باید جستجو کرد.
حمله به اصل ولایت فقیه
در جریات قداست زدائى بیشترین تبلیغات رسانههاى امپریالیستى و صهیونیستى در راستاى همان سیاست استکبارى اسلام ستیز، حمله به اصل ولایت فقیه بوده چرا که رهبرى این رستاخیز بزرگ استکبار ستیز را ولى فقیه پرچمدارى کرد و بدون آن شکلگیرى انقلاب اسلامى امکان نداشت. بنابراین جاى شگفتى نیست که آن همه ترورهاى شخصى و شخصیتى متوجه عالمان دین و مغزهاى متفکّر روحانیت یعنى مدافعان ولایت فقیه و حامیان حکومت اسلامى و رهبرى این نظام شکل گیرد که شرح آن، موضوع این مقال نیست.
مطلبى که در حوادث اخیر بعد از انتخابات بخوبى دیده مىشد ادامه همین سیاست یعنى هجوم به اصل کلیدى ولایت فقیه و رهبرى نظام بود که برخى جریانهاى سیاسى در لیست سیاستهاى خود قرار داده و هرچند به صراحت اظهار نمىکردند اما عملکرد شکست خوردگان انتخابات و عقبه سبزپوش آنان نشان داد، که چگونه در صف پیاده نظام دشمنان خارجى قرار گرفتند و مسئله تقابل دو جریان سیاسى سر از معارضه با ولایت امر در آورد چیزى که سالها دنبال آن بودند و برخى هواداران آنها وقاحت و رذالت را به آنجا کشیدند که به تصویر مبارک امام اهانت کردند هرچند بگفته مولوى دریا با دهان حیوان نجس العین نجس نمىشود:
کى شود دریا به پوز سگ نجس
کى شود خورشید از پف منطمس
اى بریده آن لب و حلق و دهان
کى کند تف سوى ماه آسمان
تف به رویش باز گردد بى شکى
تف نیاید سوى گردن مسلکى
و در برابر این گستاخى ابلهانه دیدیم که خروش یک پارچه ملت همچون یک اقیانوس به تلاطم آمد و سراسر ایران به قیامى دوباره و انقلابى دیگر علیه منافقان جدید روى آورد و نشان داد که پیوند این ملت با رهبر کبیر و معمار انقلاب و خلف صالح او مقام معظم رهبرى پیمانى ناگسستنى است و حرکت توفنده ملت در مسیر انقلاب و حفظ آرمانهاى بنیانگذار نظام همچون یک قطار سریع السیرى است که چند تا مگس بخواهند جلو این حرکت را بگیرند و این هرگز شدنى نیست.
و نکته قابل ذکر اینکه این جریانهاى سیاسى هنجار شکن هنگامى که واکنش ملت را در برابر عمل زشت برخى هوادارانشان دیدند به دست و پا افتاده و اظهار وفادارى به تصویر! امام راحل نمودند در حالیکه این حرکت فریبنده نمىتواند چهره نفاق پیشهگان را پوشش دهد چرا که این چهرههاى سیاسى ورشکسته بودند که فضا را اینگونه ساختند که کار به جاى باریک کشید اینها طى شش ماه پس از انتخابات یکسره بیانیه دادند و تهمت به نظام زدند و در برابر آرمانهاى امام و اصول نظام ایستادند و به بیگانه چراغ سبز نشان داده و اراذل و اوباش را در آستین پروراندند که عملکرد آنها را در روز قدس و سیزده آبان و شانزده آذر دیدیم بنابراین بیزارى جستن از اهانت کنندگان به امام نمىتواند امام ستیزى آنها در عمل پوشش دهد و اینها بناى این ستیز و اهانت را نهادند: “آتش به جان شمع فتد کاین بنا نهاد”.
بنابراین اگر بگوییم اهانت به آرمان و اهداف امام اگر بدتر از اهانت به تصویر امام نباشد کمتر از آن نیست. در هر حال آنچه ملت بزرگ ایران در واکنش به آن اهانت و آن لجاجت نشان داد هشدار و انذارى بود و به نابخردانى که در اوهام شیطانى خود گرفتارند و بصیرت ایمانى را از دست داده و در لجن زار نفسانیت دست و پا مىزنند و اخطار دیگرى به بیگانه و سران گردنکش غربى که دل به مهرههاى سوخته و مطرود این ملت نبندند که حامیان انقلاب اسلامى خس و خاشاکها را از پیش پاى برخواهند داشت و به زباله دان خواهند فرستاد همانگونه که با رژیم ستمشاهى و حامیانش چنین کردند.
سیاست قداست زدائى چیزى بود که در دادگاه عوامل فتنه و اغتشاشگران به صراحت اعتراف کردند. همانگونه که حمایت بیگانه از جریان فتنه و سردمداران آن بارها در سخن غربىها آمد. وزیر خارجه آمریکا گفت: “ما براى مقاومت مداوم اصلاح طلبان ارزش قائلیم و آن را تحسین مىکنیم””ما براى حمایت از آشوبگران کار زیادى کردیم” و وزیر خارجه فرانسه گفت: “ما هم دخالت کردیم و بر حمایت از اپوزسیون تأکید داریم” بنابراین جاى تردید نیست که توطئه از پیش طراحى شده سیا و موساد و جریانهاى ضد انقلاب با همکارى پیاده نظام آنها در ایران اجرا شد هرچند ناکام ماند، اما بى بصیرتى سردمداران داخلى آنها اجازه نمىدهد به این واقعیت اعتراف کنند.
نخبگان فریب خورده و خود فریب
مایه شگفتى دیگر عملکرد و مواضع کسانى است که ادعاهاى پنجاه سال کار سیاسى و سى سال همکارى با نظام را در سطوح عالى داشته و امروز بازیچه این جریان فتنهانگیز قرار گرفتهاند. نه ملت را مىشناسند نه جایگاه ولایت فقیه را، نه سپاه را و نه بسیج را و نه دانشگاه و استاد و دانشجو را، نه دوست را و نه دشمن را و نه واقعیات تاریخ را و نه علم و دانش به آنها سودى مىرساند و نه تجربهها و کشته جهل و بى بصیرتىاند. به فرموده امیرالمؤمنین(ع) “کم من عالم قتله جهله و علمه معه لاینفعه” چه بسا دانشمندى که کشته جهل خویش است و دانش با اوست اما براى او سودى ندارد. از این ماجرا بیش از این نمىگوییم که گفتهاند:
در خانه اگر کس است یک حرف بس است… به خدا پناه مىبریم از بدى عاقبت.