سارا حَمزاوی
فیلمنامهنویس: محمّد رحمانیان
کارگردان: مازیار میری
تهیه کننده: محسن علیاکبری (شرکت سینمایی هفت آسمان)
بازیگران: پرویز پرستویی؛ دارین حمسه؛ فتحعلی بیگی؛ مهرداد ضیایی؛ فریبا جدیکار؛ نگار جواهریان؛ نیّره فراهانی؛ روشنک عجمیان؛ احمد محبّی سنگری؛ ویشکا آسایش و….
ژانر: کمدی ـ اجتماعی.
مهندس رحمان توانا، کارمند عالیرتبه دولتی، در مأموریتی خارج از کشور، به دختری مسیحی دل میبندد. پس از ماجراهایی، سرانجام دختر، مسلمان میشود و به همراه رحمان، به ایران باز میگردد؛ امّا بازگشتش آغازگر ماجراهایی تازه است. از آنجا که او به اختیار خود و با آگاهی کامل به اسلام گرویده، چالش جدّیای میان او و کسانی که از طریق شناسنامه مسلمان هستند، در میگیرد؛ اختلافاتی میان او و رحمان، خانواده رحمان، همکاران او و همه کسانی که مناسبات و احکام شرع را در رفتار و گفتارشان رعایت نمیکنند.
به تدریج، ادامه این اختلافات، گستردهتر میشود تا جایی که نومسلمان قصّه ما، تصمیم میگیرد ایران را ترک کند و از همسرش جدا شود؛ امّا وقوع فاجعه زلزله بم، شناخت تازهای از یک ملّت به او میدهد، ملّتی که در وقت خطر، حماسهآفرین میشوند و معنای تازهای از اتّحاد و انسجام را به نمایش میگذارند.
دلیل عدم توفیق ما در دورههایی از زندگی، در این است که: حق خدا را به جا نمیآوریم و از امرش سرپیچی میکنیم؛ قرآن را میخوانیم، ولی بدان عمل نمیکنیم؛ به سنّت پیامبر(ص) آگاهیم، ولی به دلخواه خود عمل میکنیم؛ شیطان را لعنت میکنیم، ولی باز از پیروان او هستیم.
به واقع، ما دارای بهترین کتاب قانون زندگی چه در دنیا و چه در آخرت، یعنی «قرآن مجید» هستیم. به علاوه، با این که کتب دینیای داریم که رمزگشا و راهنمای تفسیر این قانون اساسی زندگیاند، باز هم دچار بیشترین بیقانونی هستیم. تا آنجا که یک زن تازه مسلمان ـ که ما را از بیرون خودمان نظارهگر است ـ ، در باره مسلمانی ما قضاوت میکند و شاهد است که رفتار ما فاصله زیادی با دستورهایی دارد که خود را مقیّد به انجام دادن آنها میدانیم. خداوند نیز، آگاه است که جوامع دیگر در عمل به این دستورها، چه قدر از ما جلوترند! همان طور که اشعار شاعرانی چون حافظ و مولانا را به گونهای میخوانند که انگار این مشاهیر و افتخارات، از آن آنها هستند نه ما!
«کتاب قانون» آیینه تمامنمای خودمان است؛ مسلمانیمان، کارکردنمان، خرید و فروشمان، کیفیت عباداتمان و غیبت کردنمان سر سفره حضرت ابوالفضل!نها آ
توقّع بیجایی است که فکر کنیم با اکران این فیلم، جامعه ما مدینه فاضلهای خواهد شد که دین و آیینمان ترسیم میکند؛ زیرا خیلیها حوصله طی طریق اصلی و آسفالته را نداشته و به هر شیوهای متوسّل میشوند تا از میانبر بروند و زودتر برسند؛ حتی اگر متحمّل خرج سنگین یک جلوبندی شوند!
«کتاب قانون» را ببینید و کلاه خود را قاضی کنید که تا چه حد به این کتاب، پایبند هستید؟
در سالن سینما که بنشینیم، تماشاگرانی را میبینیم که خود، از جنس متّهمان ردیف اوّل فیلم هستند، امّا سر تکان میدهند و «نُچ نُچ» میکنند! و تأسف میخورند از بیقانونی و بیمحلّی به «کتاب قانون». فیلم، نمایش رفتارهای ناپسند و ناهنجاری است که امروز در جامعه، «عادی» شده و گاه از مرز عادت گذشته و به پوشه «ضروریات زندگی اجتماعی» ما پیوست شده است.
فیلم، رفتارهایی را در قاب نقره پیشروی ما قرار داده که همه میدانند «نکوهیده» است؛ امّا «همه» همین را انجام میدهند و آب از آب تکان نمیخورد و کسی هم اعتراض نمیکند. در حقیقت، فیلم میخواهد بگوید وقتی بیقانونی ـ بر مبنای کتاب قانون فیلم ـ در کشور فراگیر شد، عمل به قانون، نوعی بیقانونی محسوب میشود و انسان قانونگرا، «مجرم» قلمداد میشود؛ چرا که او بر خلاف جهت آب شنا میکند و نمیخواهد همرنگ جماعت شود. و وای بر این شناگر خلاف جهت، اگر بخواهد دست کسی را هم بگیرد و مثلاً او را هم به جرم قانونگرایی، با خود همراه کند…!
به محض ورود و دیدن صحنه آغازین فیلم، ناگهان گویی، این خود ما هستیم که بیپرده و عریان، در پرده سینما هویدا شدهایم و هر میزان از فیلم که به جلو میرود، سعی بر این داریم برای این حقیقت عریان خویش، پوششی از مستحبّات و مکروهات بدوزیم و آنجا که راه به جایی نمیبَریم، چنگ میزنیم بر دامن منتقد به خویش… و به دنبال راهکاری هستیم تا چشم منتقد را به درآوریم و خود، پیروز میدان باشیم، حال آن که زهی خیال باطل!
در فیلم«کتاب قانون»، ژولیت، نقش منتقد را برای ما دارد و میبینیم که انتقاد از دهان و زبان هر موجود، با همه علاقهای که شاید به او داشته باشیم و او را مقدّس بدانیم، بر ما آدمیان، بسیار سخت و دشوار است.
ژولیت، دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فرانسه، وجودش چنان با سخن «لسان غیب» درآمیخته بود که نفس حق در روحش به بار نشست و به دین مبین اسلام گروید. در این رویکرد اشعار حافظ، نقش محوری و مهمّی دارد. اشعاری که گاه و بیگاه بر لبان شخصیّتهای اصلی جاری میشود یا در ذهن شخصیّتها آنها را مرور میکنیم. جالب آن که شخصیّتهای ایرانیِ فیلم، یا این اشعار را غلط میخوانند و یا نیمهکاره؛ امّا تکشخصیّت خارجی فیلم، استفادهای دقیق، درست و بهجا از این اشعار دارد.
یک هیئت ایرانی که برای پارهای مذاکرات سه جانبه در باره انجمنهای زنان در سفرهای چندباره به لبنان رفت، ژولیت حمسه را مترجم خود یافت، رحمان ـ فرد برگزیده هیئت ـ که خود رزمنده سالیان دفاع مقدّس است، در این دیدارها دل میبازد.
ژولیت ـ که مسلمان شده و نام «آمنه» را برای خود برگزیده ـ ، در پی عشق رحمان، به ازدواج او در میآید. با ورود این نوعروس به ایران و خانواده رحمان، همه تضادها و علامت سؤالها آغاز میشود: «که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها».
رفتارها برایش عجیب است؛ او با کسانی روبهروست که تعصّباتی دارند که از کوچکترین حرکات او ایراد میگیرند، در حالی که خود، به راحتی خلاف آنچه را که خداوند امر فرموده، انجام میدهند. نه تنها افراد درون خانه، که حتی بقّال و قصّاب و راننده تاکسی، و واکنشها در برابر اعتراض و ذکر او از کتاب خدا، همه شبیه هم است:«همه آدمهای این شهر، شبیه رحمان هستند».
به راستی فاصله ما با زمان جاهلیت و پیامبر(ص) چه میزان است؟ آن زمان که بر سر پیامبر(ص) خاکروبه فرو میریختند و آنچه را نباید میکردند… درست که میاندیشیم، هیچ فاصلهای با آن زمان نمیبینیم و واکنش ما در برابر خوبی، همان واکنش مردم زمان جاهلیت است که چه کردند با امامان و پیامبران ما!
افسوس که برخورد مردم با ژولیت تازهمسلمان شده، همانی است که با پیامبر و صالحان کردند و آن قدر پیش رفتند که مجبور شد رخت خویش را از این شهر بیرون کشد و بازگردد به بخت خویش!
به راستی، جامعه کنونی ما نیاز به ژولیتی دارد که باز بخواند برای ما که: « آیا روا میدارید گوشت برادر مرده خود را بخورید؟». واقعاً سخت و سنگین است وقتی به این میاندیشیم که با وجود این همه نعمتهای آسمانی و زمینی خدا، باز هم ارتزاق ما باید از گوشت برادر مرده خویش باشد! با زندگی پر از دروغ، غیبت و تهمت. به راستی چرا؟
در میان این همه افراد، تنها یک نفر از خانواده رحمان، یعنی خواهر کوچکش کوکب است که اعتقادات او را ستایش کرده و به خاطر شعله انسانیتی که در وجودش هست، تاب کارهای دیگران را نمیآورد؛ ولی تنها یک حامی در میان چنین جمعی کافی نیست. در فیلم، هیچ کس خواهان ژولیت نبود و او را به زور پذیرفتند، حتّی حاجی که ادّعای دیانت و جوهره مسلمانیاش چشم همه را کور میکند!
در پایان فیلم، گفتگوی راننده و رحمان ـ که جوهره همه ادیان را یکی دانسته بود و آنچه وجه مشترک میان همه آنها بود و آدمیان را به هم پیوند میداد، همانا «مکارم اخلاق» میدانست و بس ـ ، دلنشین و شیوا بود. مگر نه این است که دین مبین اسلام، سراسر، مکرمت اخلاق است؟! چگونه ممکن است ادیان الهی، راه و روشی گوناگون داشته باشند، حال آن که همه آنها از سوی خداوند به وسیله رسول برای آدمیان فرستاده شدهاند و همه ادیان الهی و بدون تحریف، راه راست و راه رسیدن به حق را برای ما نشان میدهند؟ هدف ادیان، یکی است؛ امّا راههایی که ما مردمان برای رسیدن به آن برمیگزینیم، متفاوت است و دیری نیست که همه به یک چیز میرسیم و همان «وحدانیت خدا» است؛ خدایی که آکنده از رحمت و مرحمت است.
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بُوَد فردایی!
فیلم «کتاب قانون» به خوبی توانسته است با نقد مسلمانی ظاهری، تناقضهای مسلمانی که وجود دارد و مسلمانی که باید باشد را نشان دهد.
مازیار میری در این فیلم، رفتارهای نادرست و کاستیهای فرهنگی را به باد انتقاد میگیرد. از جمله عاداتی که داریم، این است که روی هر پدیدهای نامی میگذاریم که با ذات و اصل موضوع، تضاد و تناقضی باورنکردنی دارد. به عنوان مثالی ساده و دمدست، در فوتبال، مدّعی داشتن بهترین تماشاگران دنیا هستیم، امّا در عمل و وقتی ناهنجاریهای رفتاری این تماشگران را میبینیم، نام بیمسمّا و بیمعنای «تماشاگرنما» را روی آنها میگذاریم.
مزیّت دیگر «کتاب قانون»، این است که هرگز به سطح یک هجویه کمیک نزول نمیکند و برای کشاندن تماشگر به سالنهای سینما، دست به دامن شوخیهای سطح پایین بازاری یا دیالوگهای سخیف و آلوده با رکاکت لفظی نمیشود.
نام فیلم نیز بسیار با مسمّا و ابتکاری است. به این مضمون که یک مسلمان شیعه، با استفاده از آیات قرآن و سخنان ائمه معصوم(ع) و همچنین دستورهای دینی و احکام الهی رساله، در قالب یک کتاب قانون و راهگشا و راهبر زندگی، باید زندگی کند، و وقتی پای عمل پیش کشیده میشود، مسلمان شناسنامهای و مسلمان حقیقی، دستشان رو میگردد.
در نوشتن این مقاله، از دو گفتگوی زیر بهره جستهایم:
میری در گفتگو با خبرگزاری مهر،۱۷/۸/۱۳۸۸ www.mehrnews.com
ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران ـ تهران) ۲۵/۷/۱۳۸۸: www.isna.ir