با اصحاب معصومین
از نسل صادق آل محمد«ص»
میرسیداحمد علویعاملی میردامادی از مشاهیر قرن دهم و یازدهم هجری است که از طریق ابوالحسن علی خارصی فرزند ابوجعفر محمد دیباج به صادق آل محمد (فروغ ششم امامت) نسب میبرد.
جد اعلایش محمد دیباج، با امام کاظم(ع) از یک مادر بودهاند و والدهاش حمیده مصفاه نام دارد. این بانوی امّ ولد فرزند صاعد اندلسی است که در عصر امامت حضرت امام محمد باقر(ع) به مدینه آورده شد. این دوشیزه برده که به سفارش امام باقر(ع) از بردهفروشی توسط ابن عکاشه (از اصحاب آن حضرت) خریداری شده بود به عقد ازدواج حضرت امام صادق(ع) درآمد. حضرت صادق(ع) فرمودهاند: «حُمیده همچون شمشهای طلای خالص از پلیدیها و ناخالصیها پاک بود؛ همواره فرشتگان از وی مراقبت میکردند تا آنکه به من رسید. این بانو در صدق، درستی و راستی به درجهای ارتقا یافت که لقب مصفاه را از سوی امام ششم دریافت کرد.»(۱)
فرزند امام صادق(ع) ابوالحسن محمد با توجه به حسن کمال و جمال به دیباج موسوم گردید. او امامزادهای جلیلالقدر بود واز پدر بزرگوارش برای اهالی حجاز حدیث نقل میکرد. یک روز در میان صائم بود. این علوی والاتبار یکی از پنج نفری است که امام ششم آنان را وصی خود قرار داد. محمد دیباج در برخورد با مخالفان و معاندان صلابت خاصی داشت و زیر بار ستمگران نمیرفت. در مجلسی که مأمون میخواست حضرت امام رضا(ع) را به عنوان ولیعهد خویش معرفی کند، هنگامی که به عنوان عموی آن حضرت نزد خلیفه رفت و از مقابلش عبور کرد، برخلاف رسم دربار عباسی، بر دستان این خلیفه مکار بوسه نزد.(۲)
هنگامی که مأمون در سال ۲۰۳ ش بعد از به شهادت رسانیدن امام رضا(ع) عازم عراق شد، از بیم اینکه علویان قیام نکنند برخی از افراد برجسته آنان را با خود همراه ساخت که محمد دیباج از جمله آنان بود، اما وی در شهر جرجان (گرگان کنونی) بنا به نقلی توسط کارگزار عباسی در این قلمرو مسموم شد و درگذشت و پیکرش در همان جا دفن گردید. و بارگاهش سالهاست زیارتگاه شیعیان و علاقهمندان است.(۳)
نیاکان نامدار و مبارز
علی خارصی (خارکی) فرزند محمد دیباج با والد خود در قیام علیه بنیعباس همعقیده بود. او از طرف محمد بن زید به سمت کارگزاری اهواز برگزیده شد و همراه پسرعموی خود، حسین بن حسن افطس، بدان سو حرکت کرد، اما وقتی مأمون بر علویان چیره شد، علی احساس کرد شرایط برای رفتن به منطقه خوزستان مساعد نیست، از این روی از بندر بصره عازم جزیره خارک شد و در آنجا اقامت گزید. برخی منابع هم گفتهاند علی خارصی در قیام ابوالسرایا که در بصره رخ داد، حضوری فعال داشت و چون این خیزش در هم شکست او نخست در خارک و سپس در بغداد در اختفا زندگی کرد تا مرگش فرارسید.(۴)
حسین فرزند علی خارصی، از عراق عازم قم شد و در این شهر تشکیل خانواده داد و صاحب فرزندانی گردید، نوادهاش محمد عزیزی فرزند ابوجعفر محمد با کاروانی از شهر قم، عازم عتبات عراق بود، اما در طول مسیر با عدهای از اشرار و افراد جفاکار مواجه شد و چون در برابر مهاجمان از خود مقاومت نشان داد،. او را محاصره و سر از بدنش جدا کردند. همراهانش پیکر او را به قم انتقال دادند و در جایی که بعدها به چهلاختران موسوم گردید، دفن کردند. برخی نسبشناسان، رجالنگاران و مورخان تصور کردهاند امامزاده سیدسربخش همان محمد عزیزی شهید است، در حالی که وی از احفاد این بزرگوار است.(۵) نامش ابوالمعالی اسماعیل است که سیدی با جلالت قدر و صاحب تألیفات ارزشمند است. و به دلیل شرافت، اقتدار علمی و معنوی ثقایت سادات منطقه خراسان را عهدهدار شد. او در شهر نیشابور ساکن بود که قوای مغولی، این دیار شیعیان را مورد یورشهای وحشیانه خود قرار دادند. سیداسماعیل به همراه عدهای از اعیان شهر در مقابل این قوم سفّاک مقاومت کرد،. ولی با سقوط شهر، مغولان به قتلعام اهالی و ویرانی این آبادی پرداختند و سیداسماعیل عازم قم شد تا از گزند این قوم خونخوار مصون بماند. اما تاتارها او را تعقیب کردند و سرانجام موفق شدند این سید دانشمند، وارسته را دستگیر و سر از تنش جدا کردند، و علویان ساکن قم او را در این دیار به خاک سپردند. آستانه او زیارتگاه اهالی زائرین این شهر است. نوادگان این خاندان در مرو، حجاز، عراق عرب، حلب، شام و جبلعامل لبنان پراکنده گردیدند.(۶)
پدر پرهیزگار و عالم
یکی از احفاد این طایفه، سیدزینالعابدین فرزند سیدعبدالله علوی عاملی از مشاهیر سادات و شیعیان مقیم سرزمین جبلعامل واقع در جنوب لبنان کنونی بود. وی بعد از فراگیری مقدمات ادبی، دینی و اخلاقی به محضر محقق کرکی (محقق ثانی) راه یافت و از پرتو اندیشهها و کمالات وی در فقه استدلالی، کلام اسلامی و حدیث بهرهمند شد.
سرانجام سیدزینالعابدین تصمیم گرفت تقرب به این بیت علم و تقوا را از طریق وصلتی پاک پایدار و استوار کند و صبیه محقق ثانی را به عقد ازدواج خویش درآورد و مفتخر به دامادی وی گشت.(۷)
جویباری که در جبلعامل جاری شد
در اواخر قرن دهم هجری و مقارن با واپسین سالهای حکومت شاه طهماسب صفوی، سیدزینالعابدین علوی در سرزمین جبلعامل از دختر محقق کرکی صاحب پسری شد و او را احمد نامید که بعدها به نظامالدین و کمالالدین ملقب گشت و از آنجا که در دقتهای علمی و پژوهشهای پرمایه نسبت به اقران معاصر خویش برتریهایی به دست آورد با القابی چون احمد المحققین، سید المحققین، احمد الفضلا و المحققین معروف شد.(۸) قلمروی که این شخصیت در آن متولد شد و نشو و نما یافت در جنوب لبنان، بر کرانه دریای مدیترانه، از رودخانه لیطانی به سوی جنوب تا حدود فلسطین ادامه داشت، بذر تشیع در این منطقه توسط ابوذر غفاری افشانده شد. به برکت کوششهای علمای شیعه در اعصار گوناگون و خدمات دُول آل بویه، فاطمیان و حمدانیان معارف اهل بیت«ع» در این ناحیه به شکوفایی باشکوهی رسید.(۹)
قاضی نورالله شوشتری نوشته است: «تجلی انوار رحمت الهی مدام شامل حال اهالی جبلعامل بود و نور محبت خاندان رسول اکرم(ص) از ناحیه ایمان ایشان، چون بارقه نور از ارتفاعات ظهور کرد و هیچ قریهای از آنجا نیست که جمعی از فقها و فضلای امامیّه در آن نباشد… و در تقوا، مرّوت، قناعت و زهد به طریقه مرضیه مولای خود، امیرمؤمنان(ع) اقتدا دارند.»(۱۰)
سیداحمد در بیتی قامت راست کرد که اهل آن نسل اندر نسل حامل لوای دانش، شهادت و فضیلت بودند و سخاوت، گشادهرویی و خُلق نیکوی ایشان زبانزد اهالی جبلعامل بود. سیداحمد در ایامی که دوران کودکی و نوجوانی را سپری میکرد و از جویبارهای عواطف پاک خانواده، جرعههای جانبخشی مینوشید، نزد پدر به فراگیری قرآن و برخی معارف مقدماتی حوزوی پرداخت.(۱۱)
در حوزه درسی حکیمی عالیقدر
در اوایل قرن یازدهم هجری هنگامی که سیداحمد جوانی بیست ساله بود، همراه پدر، از جبل عازم ایران شد. و در اصفهان اقامت گزید. در این موقع دولت شیعی صفوی در اوج اقتدار بر قلمروی وسیع حکومت میکرد. حوزه علمیه این دیار از کانونهای مهم دانشمندان و محققانی زبده، مبتکر و مبدع به شمار میرفت. چون اصفهان مرکز فرمانروایی شاه عباس (۹۹۶-۱۰۳۸ق) شده بود، اعلام و فضلا از اطراف و اکناف به این مرکز بزرگ فرهنگی و آموزشی روی آوردند.(۱۲)
دانشمندی که در رأس مکتب فلسفی اصفهان قرار داشت حکیم محمدباقر استرآبادی معروف به میرداماد (متوفی ۱۰۴۰ق) بود که در مدرسه صدر تدریس میکرد. حکیمی که شاگردان شایسته و دانشوری را تربیت و دهها اثر در حکمت، معارف ذوقی، کلام و منطق تألیف کرد، ولی با وجود این کارنامه پربار، آثار و افکار شاگرد پرآوازهاش ملاصدرا، بر وی و میراث مکتوبش سایه افکنده است.(۱۳)
سیداحمد علویمیردامادی در بدو ورود به اصفهان در حوزه درسی پسرخاله خود حکیم استرآباد حاضر شد. سیداحمد که خوشهچین خرمن میرداماد که در اصول اعتقادی و موازین فقهی و احکام شرعی او را بزرگترین مرجع میدانستند. بهویژه که مفتی اصفهان شاگردش بود.(۱۴)
سیداحمد بعد از ملاصدرا برجستهترین شاگرد میرداماد است و تا آخر عمر به آرای او وفادار ماند و برخی از آثارش را شرح کرد.(۱۵) میرسیداحمد که با استاد مذکور نسبت خویشاوندی داشت، دختر استاد خود را به عقد ازدواج خود درآورد. و به اینگونه تعلق خاطر سیداحمد به میرداماد با این پیوند پایدارتر شد.(۱۶)
میرداماد در اجازاتی که برای سیداحمد صادر کرده، او را ستوده و اهتمامش را در فراگیری معقول و منقول تکریم کرده است.(۱۷)
در محضر شیخ بهایی
بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهاییعاملی در اصفهان محفل درس پرباری را گستراند. یکی از این جرعهنوشان چشمه شیخ بهایی، سیداحمد علوی است. که نزد او به تحصیل معارفی چون فقه، حدیث، رجال برخی مباحث کلامی و حکمی، تفسیر قرآن، مبانی معارف اهل بیت«ع)» اهتمام ورزید. شیخ بهایی برای این شاگرد خود اجازهای روایی صادر کرد و در آن ضمن یاد کردن از مقامات علمی و اخلاقی سیداحمد، وی را مجاز دانست تا روایات کتب اربعه شیعه را از طریق او به وسیله اساتیدی که در کتاب اربعین او درج شده و سلسله سند آنها به اصحاب ائمه هدی«ع» متصل میشود، نقل و نیز مطالب مندرج در آثارش را روایت کند.(۱۸)
سیداحمد علوی برای مقام علمی شیخ بهایی تکریم ویژهای قائل بود و در پژوهشهای خود از افاضات و تألیفات این عالم جلیلالقدر بهره میگرفت، اما در عرصه فکر و اندیشه و دیدگاهها، تلاش میکرد استقلال خود را حفظ کند. او در کتابی با عنوان نفخات اللاهوتیه فی العشرات البهایی آرای شیخ مذکور را بررسی و ارزیابی دقیق و در برخی از موارد تفاوت دیدگاههای خود را با افکار وی را تبیین و تشریح کرد.(۱۹)
تدریس دینداری خردمندی
سیداحمد علوی عاملی بر اثر برخورداری از هوش فوقالعاده، در کمتر از زمان متداول، تحصیلات خود را تا رسیدن به عالیترین درجات علمی به پایان رساند و خود در زمره یکی از مشاهیر نامدار عصر صفویه به شمار آمد؛ به گونهای که مربیان و معاصرین او اعم از مورخان، رجالنگاران و محققان مسایل فلسفی و…، زبان به ستایش وی گشودند.
میرداماد میگوید: «سیداحمد علوی یگانه دهر، سید سند، عالم عامل، فاضل کامل، شرافتی درخشان و فضلی آشکار است. بزرگی که شرافت، مجد، خردمندی، دیانت را با هم جمع کرده و برای پیمودن طریق تحقیق با اینجانب مصاحبه و ملازم گردیده، و ذهنش مهیای برطرف کردن پیچیدگیهای مسائل عقلی و حکمی است.»(۲۰)
و در جای دیگر نوشته است: «…سیداحمد حسینی عاملی که خداوند او را از انوار فضل و ایقان برخوردار سازد و وی را به اسرار علوم و رازهای عرفانی مختص نماید. با نگارنده در تدوین فنون برهانی از حکمتهای شفای ابوعلی سینا همکاریهایی داشته است. خداوند درجاتش را ارتقا دهد.»(۲۱)
شیخ بهایی در معرفی او مینویسد: «سید بلندمرتبه، اهل فضل، پرهیزکار و پاکسرشت، باذکاوت و اهل صفا، خورشید آسمان سیادت، سید سند کمالالدین احمد علوی عاملی که خداوند وی را در ارتقای علم و عمل موفق سازد و ایشان را به غایت مقصد و مراد مورد نظرش برساند.»(۲۲)
شیخ حرّ عاملی صاحب کتاب وسایل الشیعه در وصف وی گفته است: «عالم فاضل، محقق متکلم سیداحمد فرزند سیدزین العابدین حسینی عاملی از شاگردان میرداماد و شیخ بهایی.»(۲۳)
شیخ علی نقی کمرهای (متوفی ۱۰۶۰ق) در کتابی که برای هدایت شاه صفی نوشته و در آن مسایل فرهنگی و تبلیغی عصر خود را آسیبشناسی کرده است، با آنکه خود قاضی و شیخالاسلام دولت صفوی است درباره توبه جرّی شقی و فردی که مرتد است به فتوای سیداحمد عاملی استناد و او را چنین معرفی میکند: «سید سند علامه عمده علمای دین در عصر ما، از مشایخ ما، امیراحمد بن زین العابدین العلوی صاحب رساله شریفه موسوم به اظهار الحق و معیار الصدق».(۲۴)
غوّاص اقیانوس حکمت و معرفت
با وجود آنکه سیداحمد علوی مهمترین وارث فکری، علمی و فلسفی حکیم استرآباد و شیخ بهایی بوده و کرسی درس استادان مزبور به وی رسیده است اما تفحّص در منابع گوناگون و تتبّع وافر در آثار رجالی عصر صفوی آگاهیهای مستندی از حوزه درسی این دانشمند عصر صفوی به دست نیامد و مشخص نگردید چه معارفی را تدریس میکرده و کدام شاگردان محضرش را درک کردهاند.
وی علاوه بر جامعیت در علوم متداول عصر خویش، نقش بنیادینی در نقد و بررسی مباحث کلامی ادیان داشته است. کمالات علمی و روحیه تحقیقاتی این عالم عامل از طرق زیر به اثبات میرسد:
۱٫از اجازاتی که علما در هنگامی که وی روزگار جوانی را سپری میکرده است برایش صادر کردهاند چنین برمیآید که او حتی در ایام دانشاندوزی در احاطه به مفاهیم فلسفی و عرفانی و فقهی، به موفقیتهای قابل تحسینی نائل شده است.
۲٫مشاهیری که از او نام بردهاند او را به فضل، فضیلت، تحقیق، و دانشوری ستودهاند و القابی را به او اختصاص دادهاند که چنین تواناییهایی در آنها مندرج است.
۳٫در بسیاری از مسائل حکمی و کلامی دارای استنباطی عالمانه، آرایی در خور توجه و دیدگاهی نوست، به گونهای که میراث فکری و علمی او مورد توجه دانشمندان اعصار بعد و حتی متفکران اروپایی قرار گرفته است. به گفته هانری کوربن، سیداحمد عاملی در زمره حکما و عرفایی است که کوشیدند بین وحی نبوی، عرفان و تعقل فلسفی وحدتی ویژه به وجود آورند و پهنای باطنی تعالیم محمدی و اهل بیت«ع» او را تبیین و همچون گنجینه گرانبهای وجدان شیعی درک کنند.
از میان شاگردان میرداماد سیداحمد دانشمندی است که آثار و تألیفات مهمی دارد. افزون بر تفسیرهایی بر رسالههای دشوار استاد خود میرداماد، شرحی بر شفای ابن سینا نوشت که به عنوان حکمت شرقی ابوعلی سینا سخن میگوید. بهعلاوه از او کتابی با عنوان لطایف غیبی به زبان فارسی باقی مانده است که مندرجاتش مشخص کننده حکمت معنوی تشیع است.(۲۵)
برنتابیدن تحریفات اهل تصوف
صوفیه از محتوای اصیل اسلامی که ملهم از قرآن و حدیث است فاصله گرفتند و در مبانی نظری و برنامههای عملی خود دچار تحریفات و بدعتها شدند و برخی از موازین اعتقادی و شرعی را زیر پا نهادند. این فرقه در عصر صفویه به تحرکاتی دست زدند و لذا علمای شیعه و دانشمندان جبهه فقاهت با آنان از در مخالفت برآمدند و تلاشهای قلمی و تبلیغی آنان را نقد و رد کردند.(۲۶)
سیداحمد علوی که خود در عرفان نظری پژوهش کرده و در عرفان عملی بر اساس موازین دینی، به توفیقهای ارزندهای دست یافته بود، اما نهج آفتزای اهل تصوف را برنمیتابید و درباره خلط فاجعهآمیز و رایج درباره موضوع اصلی حکمت یعنی التقاط میان وحدت وجود و وحدت موجود از دیدگاهی استوار و علمی اخطارهای شدیدی میداد، او این نوع برداشت را خطرناک و عارضهای نامطلوب میدانست که بر برخی از تفسیرهای صوفیانه اثر گذاشته بود.(۲۷) صوفیه و دراویش در مجالسی که ترتیب میدادند، محفل قصهخوانی داشتند. این برنامه حاوی داستانهای کذب و افسانههای باطل و معارض با فرهنگ اسلامی بود. چنین روندی افراد عامی را از مسیر ایمانی باز میداشت. سیداحمد علوی با این حرکت به مبارزهای جدی برخاست. از مسائل مورد اختلاف بین صوفیه و علمای شیعه موضوع ابومسلم خراسانی، یعنی کسی بود که از طریق کشتارهای خونین برای روی کار آمدن سلسله سفاک و غاصب عباسی تلاش کرد. اهل تصوف عقاید غُلات را که حاوی قول به حلول و اتحاد و تناسخ بود با افسانههای ابومسلم ترکیب میکردند، سیداحمد علوی برای افشای این انحرافات، کتاب «اظهار الحق و معیارالصدق» را نوشت و در آن با ذکر نکات روایی و حقایق تاریخی کارنامه ابومسلم را در معرض دید خوانندگان قرار داد.(۲۸)
صوفیه مجالس رقص، سماع و خوانندگی داشتند. سیداحمد علوی این امور را مصداقی از غنا تلقی و با استناد به قرآن و روایات معتبر ثابت میکرد که فاعل این کردار و شنونده آن، هر دو مرتکب خلاف میشوند. در این ایام از علمای عصر درباره غنا و رقص صوفیان استفتا شد و سیداحمد علوی در پاسخ به آن، این طور فتوا داد: «ارتکاب امور مسطوره فسق است.»(۲۹)
مقابله فکری با تهاجم فرهنگی میسیونرهای مسیحی
سید احمد علوی در عصر صفویه طلایهدار مصاف با تبلیغات مبشرین مسیحی است. وی بی پایه بودن، تناقص و بدعتهای مبلغان ترسایان را در آثار متعددی اثبات کرد. نگاشتههای وی در نقد و ردّ ادعاهای میسیونرهای مسیحی نشان میدهد که او نه تنها با انجیلهای چهارگانه آشنا بود، بلکه زبان عبری را نیز میدانست. به عنوان نمونه نقل قولی از سفر تکوین را به عبری، اما با خط عربی به فارسی برگرداند.
سیاح ایتالیایی پیتر دلاواله در عصر صفویه کتابی در دفاع از مسیحیت و ردّ نبوت محمدی نوشت. سیداحمد علوی با آگاهی از تألیف این اثر، کتاب «لوامع ربانی در ردّ شبهات نصرانی» یا «لوامع الربانیه» را به رشته نگارش درآورد. او در مقدمه این کتاب مینویسد: «بعضی از فرنگیان متوجه بعضی سخنان در نفی نبوت و عدم تغییر در اناجیل اربعه گردیده و متصدی ذکر این ادعا در رسالهای گردیدهاند، این بنده متوجه رد آن شده و سخنان مؤلف را عین عبارت نقل نموده و از کتب آسمانی که نزدشان معتبر است رفع ادعاهای وی را نموده و نقاب خفا را از چهره آن گشودهام و با شهاب ثاقب برهان عقل، سخنان شیطانی او را مرجوم ساختهام.»(۳۰)
ژرمگزاویه (Jerome xavier) کتاب «آیینه حقنما» را به صورت مناظره بین حکیم و پادری مسیحی نوشت. در پایان این گفتگو آن حکیم از دین خود دست برمیدارد و آیین مسیح را برمیگزیند. سیداحمد عاملی که متوجه تحریفات و مضامین مسموم این کتاب شد، در سال ۱۰۳۲ق در رد این کتاب «مصقل صفا» را به رشته تحریر درآورد و در دیباچهاش نوشت: «چون آن آینه حقنما به کدورت شبهه و شکوک، غبارآلود بود، ناگزیر به مصقلی احتیاج داشت که زنگارش را برطرف و غبارش را محو و تصفیه نماید تا شعاع آفتاب وحدت قیومی از مشرق لاهوت و اشراقات وجود ربوبی از صبح ازل در آینه منعکس گردد، آن رساله از این جهت به مصقل الصفا در تجلیه آینه حقنما در ردّ تثلیث نصاری موسوم گردید.»(۳۱)
«مصقل صفا» چنان برای اربابان کلیسا گران تمام شد که متکلمان مسیحی درصدد پاسخ به آن برآمدند و خواستند مطالب آن را مورد خدشه قرار دهند، اما مندرجات آن چنان مستند، برهانی و استوار بود که آنان در این عرصه ناکام ماندند. این جوابها و موضعگیریها درباره «مصقل صفا» حاکی از نگرانیهای شدید جامعه مسیحیت بود. این ردّیهنویسیها علیه سیداحمد تا متجاوز از دو قرن پس از رحلت او ادامه یافت و باعث شد که علمای شیعه در واکنش به ادعاهای ترسایان آثاری بنویسند. متفکران مسلمان در هنگام نقد و رد متون مسیحیان این اثر را ماخذ قرار میدادند.(۳۲) کتاب «لمعات مکتوبیه» به قلم سیداحمد علوی شامل بحثی حکمی کلامی در تفسیر برخی مضامین و مفاهیم انجیل وتطبیق آن با آیات قرآن است. وی در این اثر بعضی نکات تحریفی را مشخص کرده است.(۳۳)
«صواعق الرحمان» اثر دیگری است از سیداحمد علوی در ردّ تورات و زبور و بیان تحریفاتی که در این دو کتاب راه یافته است.(۳۴)
ازدواج و فرزندان
سیداحمد علوی در ایامی که نزد میرداماد درس میخواند، تنها دخترش را به عقد ازدواج خویش درآورد. محصول این پیمان پاک دو فرزند پسر به اسامی ذیل است:
۱- سیدبدرالدین عاملی؛ ساکن مشهد مقدس رضوی و از مدرسین پرآوازه این دیار، که به عنوان فاضل عالم، محقق، فقیه مدقق و ادیب شاعر از او یاد شده است. وفاتش در عصر شیخ حرّ عاملی رخ داد.(۳۵)
۲- میرسیدمحمد عبدالحسیب علوی عاملی؛ دانشمندی محقق و صاحب تألیفات گوناگون در علوم عقلی و نقلی. او از ذوق ادبی برخوردار بود و مدتی امام جماعت مسجدشاه (امام خمینی کنونی) واقع در میدان نقش جهان اصفهان را به عهده داشت. ارتحالش در ۱۱۳۳ق روی داد.(۳۶) سرانجام سیداحمد علوی بعد از عمری تلاشهای ارزشمند علمی، آموزشی و پژوهشی در میان سالهای ۱۰۵۴ تا ۱۰۶۰ق رحلت کرد و پیکرش در تکیه سیدرضی واقع در تخت فولاد اصفهان دفن گردید.(۳۷)
احفاد و نوادگان
بازماندگان و شخصیتهایی که از نسل این خاندان هستند، همگی در قلمرو فضایل اخلاقی و کمالات علمی ادامهدهنده این راه روش و نهج نورانی بودهاند، چنان که سیدصدرالدین محمد فرزند میرسیدمحمد فرزند کمال الدین احمد علوی در منابع رجالی به عنوان سید سند، مؤلف آثاری نفیس، و عالمی پارسا و پرهیزگار توصیف شده است. او به سال ۱۱۴۵ق رحلت کرد.(۳۸)
اما از مشاهیر معاصر که به این بیت مکرم انتساب دارند، آیت الله سیدهاشم میردامادی فرزند سیدمحمد فرزند سیدعلی و از احفاد سیداحمد مذکور است. وی در حوزه نجف اشرف به درس مراجع عظام و زعمای بزرگ شیعه راه یافت و به درجه اجتهاد نائل آمد.
در عرصههای سیاسی و اجتماعی حضوری مؤثر داشت، چنانکه در قیام گوهرشاد که در سال ۱۳۱۴ش در مخالفت با توطئه کشف حجاب رضاخان صورت گرفت نقش داشت و به همین دلیل دستگیر و محاکمه و به سمنان تبعید کردند. بعد از شهریور ۱۳۲۰ش و سقوط رضاخان در مشهد مقدس به اقامه جماعت، تدریس و تألیف اشتغال داشت.
آیت الله سیدجواد خامنهای (۱۳۱۳-۱۴۰۶ق) دختر سید هاشم مذکور را به همسری برگزید. بنابراین مقام معظم رهبری نواده مرحوم سیدهاشم میردامادی هستند. که در آذر ۱۳۳۹ش دار فانی را وداع گفت.(۳۹) به مناسبت تجلیل از مقام علمی و اخلاقی آن مرحوم، مقام معظم رهبری در ۲۵/۱/۱۳۹۴ ش پیامی صادر فرمودند که در آن آمده بود: «عالم ربانی، فقیه و مفسر پارسا و پرهیزگار آیت الله سیدهاشم میردامادی محفل گرم و بیوقفه تفسیری خدایی در مسجد گوهرشاد برپا کرد…رفتار و منش عملی ایشان، به گونهای بود که گفتارش را نافذ و اثرگذار میکرد.»(۴۰)
پینوشتها:
۱- سفینه البحار، محدث قمی، ج ۲، ص ۶۹۹،
۲- بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۴۴،
۳- انوار گلستان، میرتقی حسینی ج ۱ ص۳۴
۴- الفصول الفخریه، ابن عنیه، ص ۱۳۴ و ۱۹۳،
۵- خلاصه المقال فی احوال الأئمه الآل، ج ۲، ص۵۹۵،
۶- مکارم الآثار، ج ۴، ص ۱۱۹۲،
۷- دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج ۳، ص ۲۴۷، محقق ثانی مقتدای شیعه، ص ۱۱۰
۸- لطائف غیبیه، مقدمه کتاب، ص ۶ – ۷، مقدمه مصقل صفا، ص ۹۰٫
۹- خطط جبل عامل، سیدمحسن امین، ص ۴۷، دائره المعارف الاسلامیه الشیعه، ج۲، ص۲۵٫
۱۰- مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری، ج ۱، ص ۷۷٫
۱۱- مکارم الآثار، ج ۴، ص ۱۱۹۴، لطائف غیبیه، سیدجمال میردامادی، ص ۷٫
۱۲- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۷، ص ۷۳
۱۳- تاریخ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ص ۴۷۶ .
۱۴- هدیه الاحباب، محدث قمی، ص ۱۵۲، حکیم استرآباد، میرداماد، سیدعلی مدرس موسوی بهبهانی، ص ۵۲
۱۵- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۰۹، ص ۱۵۵، الذریعه، ج ۲، ص ۵۰۹٫
۱۶- منتخباتی از آثار حکمای الهی، ج ۲، ص ۳۲، دائره المعارف تشیع، ج ۱۱، ص ۴۱۱
۱۷- بحار الانوار، ج ۱۰۹، ص ۱۵۲
۱۸- همان مأخذ، ج ۱۰۷، ص ۱۵۹٫
۱۹- تتمیم امل الآمل، عبدالنبی قزوینی، ص ۶۲
۲۰- مصقل صفا، مقدمه، ص ۹۲ – ۹۳٫
۲۱- همان مدرک، ص ۹۵٫
۲۲- بحارالانوار ، ج ۱۰۹، ص۱۵۷٫
۲۳- امل الآمل، شیخ حرّ عاملی، ج ۱، ص ۳۳٫
۲۴- همم الثواقب، نسخه خطی موجود در کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، به شماره ۱۶۱، برگ ۱۱۳٫
۲۵- تاریخ فلسفه اسلامی، ص ۵۶ و ۴۷۶، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، ص ۲۴۷٫
۲۶- دین و سیاست در دوره صفوی، رسول جعفریان، ص ۲۲۱٫
۲۷- فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، ص۶۲٫
۲۸- صفویه در عرصه دین و فرهنگ، رسول جعفریان، ج ۲، ص ۸۷۰٫
۲۹- سلوه الشیعه، طبع گردیده در مجموعه میراث اسلامی، ج ۲، ص ۳۵۷
۳۰- لوامع ربانیه، مندرج در دائره المعارف قرآن کریم، حسن سعید، ج ۲، ص ۲۰
۳۱- مصقل صفا، سیداحمد عاملی، ص ۶۰٫
۳۲- همان، ص ۶۳، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، عبدالهادی حائری، ص ۴۸۴
۳۳- این اثر در سالنامه میراث اسلامی ایران، به سال ۱۳۴۷ ش چاپ شده است.
۳۴- دیباچه مصقل صفا، ص ۵٫
۳۵- ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج ۴، ص ۹۰٫
۳۶- مکارم الآثار، ج ۴، ص ۱۱۹۵ – ۱۱۹۶، تذکره القبور، مهدوی، ص ۱۲۲٫
۳۷- تاریخ تخت فولاد اصفهان، مهدوی، ص ۱۱۸، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج۳ ، ص ۲۵۵٫
۳۸- اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۵۹۳، الذریعه، ج ۳، ص ۳۵۵٫
۳۹- مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج ۱، ص ۳۱۵ ، خاطرات آیت الله سیدمحمد خامنهای، ج ۱، ص ۳۴٫
۴۰- افق حوزه، ۲/۲/۱۳۹۴، ش ۴۱۳، ص ۱۵٫
سوتیترها:
۱٫
هنگامی که مأمون در سال ۲۰۳ ش بعد از به شهادت رسانیدن حضرت امام رضا(ع) عازم عراق شد، از بیم اینکه علویان قیام نکنند برخی از افراد برجسته آنان را با خود همراه ساخت که محمد دیباج از جمله آنان بود، اما وی در شهر جرجان (گرگان کنونی) بنا به نقلی توسط کارگزار عباسی در این قلمرو مسموم شد و درگذشت و پیکرش در همان جا دفن گردید
۲٫
سیداحمد علوی عاملی بر اثر برخورداری از هوش فوقالعاده، در کمتر از زمان متداول، تحصیلات خود را تا رسیدن به عالیترین درجات علمی به پایان رساند و خود در زمره یکی از مشاهیر نامدار عصر صفویه به شمار آمد؛ به گونهای که مربیان و معاصرین او اعم از مورخان، رجالنگاران و محققان مسایل فلسفی و…، زبان به ستایش وی گشودند.
۳٫
سیداحمد علوی علاوه بر جامعیت در علوم متداول عصر خویش، نقش بنیادینی در نقد و بررسی مباحث کلامی ادیان داشته است. بدون تردید او در زمره صاحبنظران و متفکرانی است که بعد از فراگیری معارف عقلی و نقلی، آموختههای خود را بهدرستی تحلیل و ارزیابی کرد و با هوش بالا و ذهن نقادی که داشت از تلفیق و ترکیب افکار دیگران، اندیشه نوینی را سامان داد که در غنای علمی اعصار و قرون بعد از او بسیار تأثیرگذار بود