ادامه‌ امام خمینی در آینده‌ تاریخ ما

 

 

خردادماه و چهاردهمین روز آن یادآور فراق مردی است که هرگز حضورش در این تاریخ و ندایش در جانِ ما به پایان نخواهد رسید که با او زندگی را شروع کردیم و به زندگی معنا بخشیدیم.

او ما را از پوچی و بیگانگی با حقیقت، نجات بخشید و راهی را بر ما گشود که به مدد آن می‌توان تا قیام قیامت به زندگی معنا بخشید و به معنای واقعی، سلوکِ دیگری را که مطابق این زمان و این تاریخ است؛ آغاز کرد.

در رجوعِ جدّی‌تر به بحث «سلوک ذیل شخصیت امام باید با نگاه دقیق‌تری به انقلاب اسلامی بپردازیم و روشن کنیم که بر چه مبنایی گفته می‌شود: «امام در همه عوالمِ وجود،  صاحب انقلاب‌اند.»؟ بنده انقلاب را یک حقیقت قدسی می‌بینم که در همه عوالمِ وجود حاضر است.

رجوع به انقلاب اسلامی با رجوع به ملکوت امام کلید فهم بسیاری از مسائل و مبادی فکری امروز ماست و بناست در این بحث، انقلاب اسلامی و جایگاه امام را در ساحتی عمیق‌تر به نظاره بنشینیم.

نکته‌ دیگر اینکه اگر امام صاحب حقیقت قدسی انقلاب اسلامی است، نسبت مقام معظم رهبری با امام و انقلاب چیست؟

 آیا می‌توانیم بگوییم تنها راه رجوع به ملکوت امام در حال حاضر در رجوع به رهبری نهفته است؟ آیا خود رهبری در ملکوت انقلاب حاضرند و از آن پایگاه، انقلاب را مدیریت می‌کنند؟

 

معنای حضور در عوالم گوناگون

 اولین نکته «تفکیک بین اعتبار و حقیقت» است.

اگر از این موضوع غفلت کنیم کاملاً از تاریخ بیرون خواهیم ماند. حضرت رسول «ص» فرمودند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» از طرف پروردگار شما در زندگی شما نفحاتی هست شما خود را در معرض آن نفحات قرار دهید.

هر کسی مطابق آمادگی روحی که در خود ایجاد کرده در معرض نسیم رحمت الهی قرار می‌گیرد.  

با توجه به نکته فوق اگر عالَم شما انقلاب اسلامی شد و اگر در درون انقلاب اسلامی برای حفظ انقلاب به حق رجوع ‌کنید، حضرت حق بر مبنای رجوع شما با شما برخورد می‌کند و متجلی می‌گردد.

یکی وسعتش به وسعت شهید بهشتی می‌شود که آن‌قدر حیطه و وسعت داشت که بتواند نیروهای انقلاب را با سلیقه‌های مختلف برای اهدافی بزرگ در یک حزب جمع کند. مثل چیزی که در مقام معظم رهبری می‌بینیم. به طوری که نیروهای انقلاب با طیف‌های مختلف فکری همه عالَم خودشان را در رهبر انقلاب می‌بینند و حس می‌کنند می‌توانند در آن عالَم تنفس کنند. این نوع شخصیت وسعت خاص خود را می‌خواهد، کار هر کسی نیست. در حضوری صادقانه به وسعتی که در عالَم حضور داشته باشیم، حضرت حق بر همان اساس بر ما متجلی می‌شود و ما با آن نور در عالم حاضر می‌شویم. قرآن در سوره‌ الرّحمن آیه ۲۹ می‌فرماید: «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی‏ شَأْنٍ»؛ ملاحظه کنید که چگونه حضرت ربّ العالمین مناسب ظرفیت هر روز و روزگاری ظهور و جلوه می‌کند و در همین رابطه رسول خدا«ص» می‌فرمایند: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ ألا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»(۱). وقتی متوجه باشیم انقلاب اسلامی یکی از نفحات بزرگ الهی است، تلاش می‌کنیم خود را در معرض آن قرار دهیم و از اراده خاص الهی در این تاریخ بهره‌مند شویم

 این حضور موسمی و موقت نیست. ما وقتی با حضور اعتقادی و قلبی در این عالَم حاضر باشیم، همیشه در عالَم حاضریم چون با حضرت حق که همیشه هست ارتباط برقرار کرده‌ایم، دیگر معنا نمی‌دهد بگوئیم تا چه موقع در این عالَم هستیم.  

انقلاب اسلامی؛ حقیقت یا اعتبار؟

در امام دو نکته را باید به عنوان اصول شخصیت ایشان در نظر گرفت. یکی رجوعی که به حقیقت داشتند و دیگر آن‌که رجوع ایشان به حقیقت، رجوع به «الله» بود و در همین راستا انقلاب اسلامی حاصل تلاش ایشان است به سوی حقیقتِ اللّه که در این دوران به شکل انقلاب اسلامی ظهور کرده است.

اگر برسیم به این‌که وقتی همه‌ اسماء الهی در انسانی ظهور کند، آن انسان امیرالمؤمنین علی«ع» می‌شود و او به عنوان یک حقیقت به عالم عرضه می‌گردد، چرا انقلاب اسلامی را به عنوان یک حقیقت که از طریق اراده الهی در این تاریخ ظهور کرده‌است مدّ نظر قرار ندهیم؟ انقلاب اسلامی از آن جهت که رجوع به حقیقت است و نه رجوع به یک امر اعتباری که بشر در خیالات خود ترسیم کرده، به عنوان یک حقیقت، در قلب امام به صورت اشراقِ کامل متجلی شد. امام با قلبی به حق رجوع کرد که طالب راه ‌نجات بشریت بود و می‌خواست در آئینه‌ حضرت حق، بشریت را از ظلمات دوران عبور دهد. اگر عارف کاملی با این عزم و این تقاضا به حق رجوع کند حضرت حق به نور اسم جامعِ الله بر او تجلی می‌کند و از آن جهت که انقلاب بر قلب امام تجلی کرده و قلب هر کسی تمام شخصیت اوست، شخصیت امام عین انقلاب می‌شود و سیره امام جنبه تفصیلی انقلاب اسلامی خواهد بود.   

در مورد تجلی انوار الهی بر قلب انسان‌های متقی، قرآن کریم می‌فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(۲)؛ اگر تقوا پیشه کنید ـ و در امور خود تنها به حضرت حق رجوع داشته باشید ـ خداوند گشایش لازم را در مقابل شما ایجاد می‌کند. یا می‌فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه»(۳) تقوای الهی پیشه کنید ـ و تنها در امورات خود و برای رفع مشکلات به حضرت حق رجوع داشته باشید ـ و از تعلیم الهی بهره‌مند گردید. حال اگر زمانه ظرفیت اراده‌ خاصی از طرف پروردگار عالم داشته باشد آن قلبی محل تجلی آن اراده است که دغدغه او نیز همان چیزی است که حضرت حق اراده کرده است تا در آن زمانه متجلی نماید.

 

محمد«ص» به تاریخ برمی‌گردد

متأسفانه اگر کسی حوادث را پیشگویی کند بیشتر پذیرفته می‌شود تا کسی که توحیدِ اسم الله را در عالم ظهور دهد، زیرا ارزش و معنای توحید هنوز درست شناخته نشده است. در محاورات متدینینِ معمولی، نهایت کمالات انسان‌های معنوی این بوده که پیشگویی داشته باشند یا بر سر بیمار دست بکشند تا شفا پیدا کند. این کارها کجا و آن کار کجا که عارف کاملی به صحنه آید و بخواهد حضرت محمد«ص» را به تاریخ برگرداند. مردم کار این نوع عارفان را کارهای سیاسی قلمداد می‌کنند و نه کارهای الهی و معنوی.

با نظر به نکات فوق امام به اندازه حضور عرفانی‌شان، در همه‌ عوالم حاضر می‌شوند و انقلاب اسلامی هم که عین حقیقت امام است در همه‌ عوالم حاضر است، پس در واقع حضور ایشان در عوالم با حضور انقلاب اسلامی در عوالم یکی می‌شود.  

انقلاب اسلامی مخلوق همّت امام

محی‌الدین در فصّ اسحاقی از فصوص‌الحکم، موضوع فوق را به طرز ظریفی مطرح می‌کند و می‌گوید: «العارفُ یَخْلُقُ بِالْهِمَّه» عارف با همّت خود خلق می‌کند و «لا تزالُ الْهِمَّهُ تَحْفُظُه» همّت عارف آن مخلوق را همواره حفظ می‌کند و چنانچه آن عارف، عارف کاملی باشد اگر در حضرتی از حضرات حاضر نباشد ـ مثل رحلت از عالم ارض ـ چون در دیگر حضرات حاضر است مخلوقِ او با نظری که به آن مخلوق از حضرات دیگر دارد، محفوظ می‌ماند.     

انقلاب اسلامی که صورت رجوع امام به حضرت الله است و ایشان به مدد تجلی الهی، آن انقلاب را خلق کرده، به‌ عنوان یک حقیقت ملکوتی همواره مدّنظر امام است و بر مبنای همّت او محفوظ می‌ماند تا مطابق همّتی که کرده آن را به صاحب اصلی‌اش که حضرت حجت«عج» است بسپارند. امام که می‌دانند انقلاب اسلامی چه جایگاهی در این عالم دارد در وصف آن می‌فرمایند: «با پیشگویی‌هاى قشرهاى غیرآشنا به اسلام و مردم دلیر ایران، باید جمهورى اسلامى بیش از دو سال از شکست خود را پشت سر گذاشته باشد! خواب‌هاى شیرینى که مخالفان داخلى و پشتوانه‏هاى خارجى آنان دیده بودند و رؤیاهاى امیدبخشى که کاخ‌هاى طلایى برایشان بنا نموده بودند یکى پس از دیگرى با همّت والاى ملت عظیم‌الشأن و جوانان برومند اسلام فروریخت. این کوردلان که از نصرت خداوند غافل بودند و وعده‏هاى الهى را نمى‏توانند باور کنند و انقلاب اسلامى را چون سایر انقلابات بلکه ناچیزتر مى‏دانند و با دید مادى و محاسبات غلط به این پدیده‌ الهى‏مى‏نگرند و از ارزش‌هاى انسانى و حجم قدرت ایمان و تحولى که به خواست خداوند قادر در ملت انقلابى ایران پیدا شده خبرى ندارند… اینان نمى‏دانند قیام یک ملتِ منسجم از مرد و زن، کوچک و بزرگ یعنى چه و نمى‏دانند ملتى که براى خدا و نصرت احکام آسمانى او و نجات مظلومان و محرومان قیام نموده، نصرت خداوند قادر را با خود دارد.»

با وارد کردن نگاه عرفانی به انقلاب اسلامی روشن می‌شود که از یک طرف قلب امام همان انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر صاحب اصلی انقلاب از یک جهت اسماء کلی الهیه‌اند که در همّت امام متجلی شده و چون امام رجوعی این‌چنین به حضرت حق داشته‌اند و حضرت حق مطابق همّت امام بر قلب ایشان تجلی کرده، می‌توان گفت امام به عنوان یکی از اولیاء الهی که رابطه قلبی با رسول خدا«ص»  دارد، با همّت خود این انقلاب را خلق کرده و تا نظر به آن انقلاب دارد، چه در موقعی که در دنیا حاضر بود و چه حالا که در ملکوت حاضر است، این انقلاب محفوظ است.

 امام صادق«ع» می‌فرمایند: «مَنْ أَحَبَّنَا لَمْ یُحِبَّنَا لِقَرَابَهٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وَ لَا لِمَعْرُوفٍ أَسْدَیْنَاه إِلَیْهِ إِنَّمَا أَحَبَّنَا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ جَاءَ مَعَنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَهَاتَیْنِ وَ قَرَنَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْه‏» کسی که ما را نه به جهت خویشاوندی و نیکی و احسان ما به او بلکه فقط برای خدا و رسول خدا دوست بدارد، روز قیامت چون این دو (دو انگشت سبابه در کنار هم) با ما خواهد بود..

امام متذکر تاریخی است که باید در آن قرار بگیریم. تفاوت امام با بقیه عرفا هم در این نکته است، وگرنه همه آنها برای ما محترم‌اند. عمده آن است که بدانیم در سیر و سلوک خود از چه چیزی باید عبور کنیم. آیا می‌شود از روح فرهنگِ استکباری عبور نکنیم و باز به مقصد برسیم؟

رابطه اشراقی با امام موجب می‌شود که انسان با تمام سرعت موانع را پشت سر گذارد. اصل مسئله برمی‌گردد به اینکه اگر پذیرفتیم امام بنا به شواهدی که داریم یک عارف کامل است، به این معنا که می‌خواهیم عالَم خود را و زندگی خود را با اشارات او ترسیم کنیم، بقیه موضوعات در چنین نگاهی که برای او قائل شدیم جای خود را پیدا می‌کنند.

حجاب‌های تاریخیِ امروز ما و وظیفه‌ حوزه‌های علمیّه

بنده معتقدم ما در حال حاضر دارای دو حجاب تاریخی مهم هستیم یکی اصالت دادن به اعتباریات، در مقابل حقایق و دیگر محدود شدن به تفکر کمّیت‌گرای ریاضی و این‌که بخواهیم همه ‌چیز را با نگاهِ تفکر ریاضی تحلیل کنیم. متأسفانه اصالت‌ دادن به اعتباریات موجب می‌شود که متوجه ظهور حقایق نشویم و در این راستا قلب خود را آماده تجلیات انوار الهی ننماییم و همه‌ چیز را اعتبار بدانیم و در تفکر ریاضی همه چیز در حدّ کمّیت تقلیل می‌یابد تا در چنگال نگاه ریاضی قرار گیرد، در نتیجه ‌‌کیفیت‌ها از منظر ما پنهان می‌مانند. نمونه این نوع نگاه افرادی‌اند که سعی می‌کنند قرآن را سیستماتیک نگاه ‌کنند. درست است که عقل ریاضی در قرآن مورد غفلت قرار نگرفته ولی عقل قرآنی، عقل ریاضی نیست، عقل قرآنی عقلِ کیفی قدسی است. از این جهت باید مواظب تفکر خود باشید که ذهن‌تان در حدّ نگاه سیستمیِ ریاضی تقلیل نیابد. اگر ذهن شما فقط سیستم شد دیگر نمی‌توانید به کیفیات نظر کنید. در ابتدای امر اشکال ندارد به موضوعات نگرش سیستماتیک داشته باشیم، اما مواظب باشید روی آن متوقف نشوید، اگر متوقف شدید در سلوک خود به زحمت می‌افتید.

شخصیت امام را نمی‌شود در حد یک سیستم دید وگرنه دیگر او را عارف نمی‌بینیم. عارفانه ‌دیدنِ امام تنها با نگاه کیفی و حضوری ظهور می‌کند. در فضای توجه به کیفیت‌هاست که می‌توان به حق رجوع کرد. خدا هرگز کمّیت‌پذیر نیست.

در موضوع نیابت هم مظهریت اسماء الهی در میان است. ما هیچ اصالتی برای افراد جز این‌که مظهریت اسماء الهی زمانه را داشته باشند قائل نیستیم. برای اهل‌بیت«ع» مسئله خیلی آسان است چون همه‌ آن ذوات مقدس حامل همه‌ اسماء الهی هستند. انقلاب اسلامی هم از آن جهت که حقیقتی است حامل اسماء الهی در این عالم، اصالت دارد و نیابتش را کسی بعد از امام دارد که ظرفیت بیشتری در پذیرفتن تجلیات اسمائی انقلاب اسلامی در خود ایجاد کرده است.     

با توجه به هویت اشراقی انقلاب اسلامی هر کس با تفکرِ حضوری به انقلاب رجوع کرده باشد و قلبش به بهترین نحو در معرض اشراقاتی باشد که به نحو خاص مربوط به امام است، نایب حقیقی ایشان است و توفیقات خبرگان آن است که به کمک شواهدی که مشاهده می‌کنند او را بیابند و به این معنا نایب امام را که به یک معنا نایب امام زمان«عج» در این دوران است، کشف کنند.  

از آنجا که انقلاب اسلامی محل تجلی انوار الهی است، ما واقعاً به کسانی علاقمندیم که توانسته‌اند یک نحوه ارتباط اشراقی با این انقلاب برقرار کنند و در این تاریخ براساس آن ارتباط حضور یافته‌اند. با چنین رویکردی دیگر از خطر ایدئولوژیک ‌شدنِ موضوع که با نگاه حصولی و اصالت ‌دادن به ماهیات حاصل می‌شود، عبور می‌کنیم و خطر گروه‌گرایی و حزب‌گرایی از بین می‌رود و آنچه می‌ماند فرهنگ «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(۴) است به این معنا که هرکس در مرتبه‌ بالاتری با اسماء خاص انقلاب اسلامی مرتبط است مقرب‌تر است و نزدیکی ما نیز به او بیشتر خواهد بود. انقلاب اسلامی مظهر اسماء خاص الهی است و هرکسی که با حقیقت انقلاب مرتبط شد با خودِ حق مرتبط است و خداوند از طریق انقلاب اسلامی در این عالم، راه ارتباط ما با خودش را گشوده است.

 امام خمینی در حال ادامه

اهل بیت«ع» نور جامعی از اسماء الهی هستند که در هر زمان ذیل نور اسلام، با تعیّنی خاص ظهور می‌کنند.  انقلاب اسلامی نیز بر همین مبنا و با توجه به ارتباط اشراقیِ حقیقت انقلاب با امام، همواره در هر زمانی تعیّن خاصی خواهد داشت و وظیفه ماست که امروز کسی را که صورت کامل ظهور انقلاب است بشناسیم.  ما تصوری بالاتر از اشارات و صحبت‌های مقام معظم رهبری نسبت به حقیقت انقلاب نمی‌یابیم.  رهنمودهای رهبری انقلاب نسبت به اشراقی که بر قلب امامتجلی کرد، انعکاس کاملی از آن اشراق است و این نشان می‌دهد هنوز تاریخی که امام شروع کرد، ادامه  دارد که تعیّن آن حقیقت به‌درستی در شخص رهبری ظهور کرده است .

با ظهور انقلاب اسلامی مشخص شد تاریخ جدیدی جهت نفی استکبار جهانی ظهور کرده است. ما با رحلت امام دلواپس بودیم که آینده این انقلاب نسبت به اهدافی که نشانه رفته است چه می‌شود و دیدیم که مقام معظم رهبری به‌ خوبی قدرت ادامه‌ آن‌ را دارند و در متن چنین انقلابی امیدوار باشید تاریخی شروع شده که در نتیجه‌ آن، دیگر آمریکا و نظام استکباری همه جای جهان نخواهند بود. هرچند هنوز می‌بینید که جایی نیست که آنجا آمریکا نباشد و همگان به نحوی می‌خواهند آمریکایی باشند مگر آن‌که نتوانند، ولی اگر بپذیریم دوران سقوط الوهیت استکبار به سر آمده و بناست خداوند به تاریخ ما برگردد، افق آینده را با چشم دیگری به نظاره می‌نشینیم. ما در تاریخی قرار داریم که دوران آمریکا در آن گذشته است، ولی نه به آن معنا که آمریکا از فردا به بعد نیست، بلکه اتفاقی در حال وقوع است که بشر در گرایش به آمریکایی‌شدن در حال تجدیدنظر است. در این حال امام در منظرها ظهور می‌کند و رهبری انقلاب چنین افقی را به ‌خوبی نشان می‌دهند؛ تا آینده‌ای که خداوند برای ما مقدر کرده است تیره و تار نگردد و متوجه باشیم روی به کدام آینده داریم و در زمانی که دعوت‌ها به سوی مکاتب رو به افزایش است ما جهان بشری را به چه چیزی دعوت می‌کنیم که در متن آن انسان‌ها بتوانند در عین حفظِ ارتباط خود با عالم قدس و با عالم معنویت در کنار هم با هم زندگی کنند و حوزه‌های علمیه در این تاریخ چنین وظیفه‌ای به عهده دارند تا متذکر چنین امر مهمی بشوند.

کسانی از مفاهمه و گفت‌وگو با سایر اندیشه‌ها در هراس‌اند که دستشان در ارائه‌ طریقتِ مناسب خالی است و ظرفیت درک حقایق متعالی موجود در سایر مکاتب و اندیشه‌ها را در اندیشه خود ندارند تا احساس قرابت با آن مکاتب و اندیشه‌ها داشته باشند. آیا سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام نیز چنین است که راه منازعه با سایر اندیشه‌ها را پیش رو دارد و یا وسعت شخصیت امام برای هر اندیشه و مکتبی که متذکر حق و حقیقت است جایگاه خاصِ خود را قائل است؟ و این غیر از لیبرالیسم است که هرگونه تعهد قدسی را نفی می‌کند.

نظر به شخصیت اشراقی امام قدرت تفکر را به حوزه‌های علمیه ما برمی‌گرداند و زبان فهم سایر اندیشه‌ها را و انسان‌ها را در میدان عمل به ما نشان می‌دهد تا از اندیشه‌های صرفاً انتزاعی و بسته عبور کنیم و بقیه انسان‌ها را درک نماییم و نسبت به آن‌ها احساس مسئولیت کنیم.

ذیل شخصیت انسانی متعیّن، یعنی امام و با خصوصیاتی که ایشان داشتند می‌توان از ظلمات فردگرایی عبور کرده و به گروه اجتماعی عظیمی به نام ملّت یا اُمت رسید و در آن صورت امام به منزله روح معنوی آن اُمت، عامل انسجام جامعه باشد، در تاریخی که انسجام‌های حقیقی در سایر ملت‌ها از هم گسیخته است و در جامعه ما نیز آن‌جایی که امام مدّنظرها نیست، از این خطر در امان نمی‌باشیم و گرفتار گسیختگی فرهنگیِ آزاردهنده‌ای هستیم. از این منظر و برای رهایی از این خطر می‌توان به سلوک ذیل شخصیت امام نزدیک شد و به انسانی رسید که نسبت به حاکمیت تکنولوژی در انفعال به‌سر نمی‌برد تا سرنوشت او را صاحبان قدرت و ثروت در دست گیرند. این آن چیزی است که ما باید دنبال کنیم و از حجاب‌های تاریخی خود عبور نماییم تا بتوانیم در کنار امام و در همراهی با انقلاب اسلامی از عالَم منجمد دنیای مادی آزاد شده و در عوالم گوناگون حاضر شویم.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ بحارالأنوار، ج‏ ۶۸، ص ۲۲۱).

۲ـ انفال، ۲۹٫

۳ـ بقره، ۲۸۲٫

۴ـ واقعه، ۱۰ و ۱۱.

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

 

در امام دو نکته را باید به عنوان اصول شخصیت ایشان در نظر گرفت. یکی رجوعی که به حقیقت داشتند و دیگر آن‌که رجوع ایشان به حقیقت، رجوع به «الله» بود و در همین راستا انقلاب اسلامی حاصل تلاش ایشان است به سوی حقیقتِ اللّه که در این دوران به شکل انقلاب اسلامی ظهور کرده است.

 

۲٫

 

با توجه به هویت اشراقی انقلاب اسلامی هر کس با تفکرِ حضوری به انقلاب رجوع کرده باشد و قلبش به بهترین نحو در معرض اشراقاتی باشد که به نحو خاص مربوط به امام است، نایب حقیقی ایشان است و توفیقات خبرگان آن است که به کمک شواهدی که مشاهده می‌کنند او را بیابند و به این معنا نایب امام را که به یک معنا نایب امام زمان«عج» در این دوران است، کشف کنند. 

 

۳٫

 

با ظهور انقلاب اسلامی مشخص شد تاریخ جدیدی جهت نفی استکبار جهانی ظهور کرده است. ما با رحلت امام دلواپس بودیم که آینده این انقلاب نسبت به اهدافی که نشانه رفته است چه می‌شود و دیدیم که مقام معظم رهبری به‌ خوبی قدرت ادامه‌ آن‌ را دارند و در متن چنین انقلابی امیدوار باشید تاریخی شروع شده که در نتیجه‌ آن، دیگر آمریکا و نظام استکباری همه جای جهان نخواهند بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *