هنگامى که بغداد در آوریل ۲۰۰۳ میلادى سقوط کرد، «آریل شارون» نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستى و معاونانش از واشنگتن خواستند به سوریه حمله کند. «ریچارد پرل» نظریهپرداز حزب جمهوریخواه آمریکا و از طراحان جنگ عراق، در ۱۵ آوریل ۲۰۰۳ تصویب قانونی مشابه قانون عراق را با نام «آزادسازی سوریه» از مجلس آمریکا درخواست کرد تا عملاً با حمله به سوریه ساختار سیاسی این کشور را تغییر دهد، نظام بشار اسد را سرنگون کند و آن کشور را عملاً از محور مقاومت خارج سازد.(۱)
شارون نیز در ۱۶ آوریل از طریق روزنامه اسرائیلى «یدیعوت آحارونوت» به آمریکا پیام داد تا سوریه را شدیداً تحت فشار قرار دهد. متعاقب آن «شائول موفاز» وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستى به روزنامه اسرائیلى «معاریو» گفت: «ما یک فهرست طولانى در درخواستهایمان را تهیه کردیم و براى سوریه خواهیم فرستاد، ولى بهتر است این لیست از طریق آمریکاییها به سورىها تسلیم شود.»(۲)
«افرایم هلفى» نیز طى سخنانى در مرکز سیاست خاورمیانه واشنگتن “WINEP” اظهار داشت، اینکه آمریکا با سوریه رفتار خشونتآمیز داشته باشد بسیار مهم است.
روزنامه آمریکایى «واشنگتن پست» نیز در این زمینه نوشت: «اسرائیل با کمک سازمان اطلاعات آمریکا و نیز گزارشهایى از عملکرد بشار اسد رئیسجمهورى سوریه، واشنگتن را به تهاجم علیه سوریه ترغیب کرد.»
شمارى از اعضاى مهم لابى صهیونیستى به این اعتراضها دامن زدند. «پل ولفوویتز» معاون سابق وزیر دفاع آمریکا تغییر رژیم سوریه را ضرورى دانست. ریچارد پرل در بیانیهاى مطبوعاتى گفت ما پیام کوتاهی به خاورمیانه فرستادهایم که شامل چند کلمه است مبنى بر اینکه بعد از عراق نوبت شماست.
«لورانس کبلان» به خاطر اینکه به کوتاهى در حمله به سوریه متهم نشود، در مقالهاى در روزنامه «نیوریبلیک» در ۲۱ آوریل نوشت: «بشار اسد رئیسجمهورى سوریه خطر جدى براى آمریکا محسوب مىشود.»
در کنگره آمریکا «الیوت انگل» نماینده کنگره، دوباره طرح مجازات سوریه و بازگرداندن حاکمیت به لبنان را ارائه کرد و در این طرح دمشق تهدید شد که اگر نیروهایش را از لبنان خارج نکند و از تلاش خود براى دستیابى برندارد و نیز حمایت خود را از تروریستها قطع نکند، تحریم اقتصادی خواهدشد.
همچنین طرح مذکور از سوریه و لبنان مىخواهد با اسرائیل آشتى کنند، و گر نه باید بهای مواضع خود را پرداخت کنند.(۳)
لابى صهیونیستى به ویژه کمیته امور عمومى آمریکایی ـ اسرائیلى موسوم به ایپک (IPAC) طرحى را که خود عنوان کرده بود مورد تأیید قرار داد. آژانس خبرى یهودیان “JEWISH AGENCY” اعلام کرد عزیزترین دوستان اسرائیل در کنگره هستند. با اینکه دولت جرج بوش رئیسجمهورى آمریکا طرفدار اقدام کنگره در تصویب قانون دشمنى سوریه نبود، اما این طرح با اکثریت ۳۰۸/۴ در مجلس نمایندگان و ۸۶/۴ در مجلس سنا به تصویب رسید ـ لذا جرج دبلیو بوش در ۱۲ دسامبر ۲۰۰۳ میلادى این قانون را امضا کرد و بعد از آن طرح تصویب شده به مرحله اجرا درآمد.(۴)
در میان نمایندگان کنگره آمریکا در مورد فایده و نیز علتهاى حمله به سوریه اختلاف بروز کرد. با اینکه نئومحافظهکاران شور و شوق حمله به دمشق را در سر مىپروراندند، سازمان مرکزى جاسوسى آمریکا «سیا» و وزارت خارجه با این ایده مخالف بودند.
حتى بوش بعد از امضاى قانون جدید گفت: «با گامهاى بسیار کُند به سوى اجراى این قانون حرکت مىکند، چون که سوریه از تاریخ ۱۱/۹ /۲۰۰۳ اطلاعات مهمى را در مورد گروه القاعده دراختیار واشنگتن قرار داد و نیز به واشنگتن در مورد احتمال وقوع حملات تروریستى سازماندهى شده علیه آمریکاییها در منطقه هشدار داد.
همچنین سوریه به بازرسان سازمان سیا اجازه داد تا هرگونه بازجویى که مىخواهند از محمد الزمار متهم به به کار گرفتن برخى ربایندگان هواپیماى آمریکا در حادثه ۱۱ سپتامبر انجام دهند، لذا واشنگتن ترجیح داد خودش را از منبع چنین اطلاعات مهمى محروم نسازد، زیرا «بىنیازى از این اطلاعات مبارزه فراگیر و گسترده بر ضد تروریسم را بر هم مىزند.»(۵)
علاوه بر آن تا پیش از حمله به عراق، سوریه روابط بدى با واشنگتن نداشت و خود را منشاء تهدید براى آمریکا نمىدانست. اما درنهایت قرار گرفتن سوریه در لیست دشمنان آمریکا باعث شد که این کشور انگیزه قوی براى مشکلتراشى براى نیروهاى آمریکایى در عراق پیدا کند.
با اینکه کنگره آمریکا اصرار داشت سوریه را در تنگنا قرار دهد، از این کشور خواست تقاضاهای مسئولان اسرائیلى و بهخصوص سازمانهاى طرفدار این رژیم یعنى اپیک را برآورده سازد، بدین معنا که اگر وجود لابى صهیونیستی نبود، صدور قانون مجازات و تحریم سوریه از سوى آمریکا هم نبود و سیاست آمریکا در قبال دمشق با منافع خودش هماهنگتر و منسجمتر بود.(۶)
از این رو پس از اشغال عراق اتهاماتی از سوی آمریکا متوجه نظام سوریه شد که بدین قرارند:
۱ـ حمایت سوریه از تروریسم؛ (حمایت از انتفاضه فلسطین و جنبش حزبالله لبنان)
۲ـ حمایت سوریه از صدام حسین در جنگ و ارائه تسهیلات به او؛
۳ـ مخالفت سوریه با برقراری صلح در خاورمیانه (صلح با اسرائیل)؛
۴ـ تلاشسوریه برای دستیابیبه سلاحهای نامتعارف و کشتار جمعی؛
۵ـ دخالت سوریه در امور عراق؛
البته اتهامات فوقالذکر دلیل اصلی آمریکا و صهیونیسم و بهطورکلی نظام سلطه و رژیمهای همسو با آنها برای تغییر رژیم سوریه نبود، بلکه موضوعی که بیش از هر چیزی برای آنها اهمیت داشت، روابط سوریه با جمهوری اسلامی ایران و نقش برجسته آن در محور مقاومت علیه صهیونیستها در منطقه بود.
مکاتبات محرمانه و سرّی سفارتخانههایآمریکا که ازسوی «ویکی لیکس» منتشر شده و حاوی گزارشهای محرمانه این سفارتخانه به وزارت خارجه آمریکاست، به وضوح نشان میدهد که ریشههای بحرانسازی علیه نظام سوریه و مخالفت با آن کشور از سال ۲۰۰۶ با هدف جداسازی سوریه از محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در قالب یک پروژه آمریکایی ـ اسرائیلی در دستور کار نظام سلطه جهانی قرار گرفت و مقدمات آن آغاز شد. بخشی از این اسناد که متعلق به فاصله سالهای ۲۰۰۶ (۱۳۸۵) تا ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) است و توسط روزنامه کیهان (۲۹/۹/۱۳۹۱، ص۲) با عنوان «گزارش اختصاصی کیهان ـ بحران سوریه به روایت اسناد ویکی لیکس» تنظیم شده عبارتند از:
۱ـ مطابق یکی از اسناد ویکی لیکس، در نامه شماره ۳۷۳۲ مورخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۶سفارت آمریکا که از مبدأ تلآویو برای وزارت خارجه آمریکا ارسال شده، آمده است:
«آردیتی» مدیرکل مبارزه با تروریسم شورای امنیت اسرائیل در مذاکره با «پالمر» معاون دفتر مبارزه با تروریسم وزارت خارجه آمریکا با اشاره به ارتباط ایران، حزبالله و سوریه بر ضرورت جدا کردن سوریه از محور مقاومت تأکید کرده و درباره مذاکرات با سوریه به عنوان یک راهکار میگوید: «خیلی زود است بفهمیم چگونه میتوان سوریه را از این مدار جدا کرد. حتی اگر بلندیهای جولان را هم روی میز مذاکره بگذاریم، شاید اسد از ایران جدا نشود.»
۲ـ در سند شماره ۳۶۹۱ مورخ ۶ آگوست ۲۰۰۶ از مبدأ تلآویو؛ به ملاقات «افرایم اسنه» عضو کمیسیون سیاست خارجی پارلمان رژیم صهیونیستی با سناتور «تالوار» اشاره شده و پیشنهاد استفاده از الگوی لیبی برای معامله با سوریه و جذب این کشور به غرب مطرح شده است.
۳ـ در سند شماره ۴۰۶۹ مورخ ۱۶ اکتبر ۲۰۰۶ از مبدأ تلآویو وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن ـ پیشنهاد «شاهاک» رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی مطرح شده است که: «برای جدا کردن سوریه از مقاومت حتی میتوان روی بازپس دادن بلندیهای جولان نیز حساب کرد.»
۴ـ در سند شماره ۳۰۴۰ مورخ ۶ آگوست ۲۰۰۶ از مبدأ تلآویو بر نظریه وزارت دفاع رژیم اشغالگر قدس تأکید شده است که: «برای حفظ موقعیت و امنیت اسرائیل باید حاکمیت بشار اسد را متوقف و یا او را به یک معمر قذافی دیگر تبدیل کرد.»
۵ـ در سند شماره ۷۴۰۵ مورخ ۲۴ نوامبر۲۰۰۶ از مقصد تلآویو و به نقل از بررسیهای وزارت دفاع رژیم صهیونیستی و مذاکره ژرنال اشکنازی با «تانسند» دستیار ویژه رئیسجمهورآمریکا، پیشنهاد شده است: «با استفاده از اختلافات شیعه و سنی و سایر اقوام و گروهها میتوان رژیم بشار اسد را تضعیف و سوریه را از ایران و حلقه دشمنان اسرائیل جدا کرد.»
۶ـ در سند شماره ۷۲۱۱ مورخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۶ از مقصد ریاض آمده است: «زلمای خلیل زاد، سفیر آمریکا در بغداد در ملاقات با ملک عبدالله پادشاه سعودی با وی درباره راههای جدا کردن سوریه از ایران گفتوگو میکند و پادشاه در پاسخ تأکید میکند که سوریه مسئله فرعی است و مسئله اصلی ایران است.»
۷ـ در سند شماره ۱۳۲ مورخ ۲۴ ژانویه ۲۰۰۷ از مقصد آنکارا به گفتگوی مقامات وزارت خارجه ترکیه با «ویلیام برنز» معاون وزارت خارجه آمریکا اشاره شده و در آن ضمن تأکید بر ضرورت مقابله با حکومت بشار اسد برای حفظ امنیت اسرائیل از قول وزارت خارجه ترکیه آمده است که این کشور تمام تلاشخود را در همراهی با آمریکا برای مقابله با دولت سوریه و جدا کردن آن از ایران به کار خواهد بست. وزارت خارجه ترکیه ضمن تأکید بر حفظ تعهدات خود با اسرائیل، از نفوذ ایران در مدیترانه ابراز نگرانی میکند.
۸ـ در سند شماره ۶۷۳۵ مورخ ۲۲ دسامبر ۲۰۰۶ از مبدأ آنکارا به وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن، رفعت الگونای معاون وزارت خارجه ترکیه در مذاکره با رودمن، معاون وزارت دفاع آمریکا بر لزوم تلاش مشترک ترکیه و آنکارا برای جدا ساختن سوریه از ایران با هدف تضعیف اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران و حفظ امنیت اسرائیل تأکید میورزد.
۹ـ در سند شماره ۱۹۹۲ مورخ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۸ از مبدأ آنکارا، به مذاکره سفیر آمریکا در ترکیه با معاون وزارت خارجه ترکیه اشاره شده که در آن جدا کردن سوریه از ایران را اقدامی ضروری برای منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران دانستهاند.
۱۰ـ در سند شماره ۵۵۵ مورخ ۱۲ مارس ۲۰۰۸ از مبدأ ریاض، «ترکی بن محمد» معاون وزیر خارجه عربستان و سفیر آمریکا در ریاض در گفتگو با یکدیگر تأکید میکنند حمایت ایران از سوریه باعث افزایش اقتدار منطقهای و امنیت نظام اسلامی ایران شده است و جدا کردن سوریه از ایران را برای کاهش اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران ضروری میدانند.
۱۱ـ در سند شماره ۳۸۸۹ مورخ ۲۲ دسامبر ۲۰۰۶ از مبدأ بیروت به ملاقات سعدحریری با «فتلمن» سفیر آمریکا اشاره شده و آمده استکه فشار بر دولت سوریه میتواند به ایران آسیب برساند و آمریکا و اروپا علاوه بر ایران باید روی فشار بر سوریه نیز تمرکز کنند.
۱۲ـ در سند شماره ۴۱۷۵ مورخ ۱۱ ژوئن ۲۰۰۶ از مبدأ امان پایتخت اردن گزارشی از ملاقات «محمد ذهبی» رئیس دستگاه اطلاعاتی اردن با «ولچ» معاون وزیر خارجه آمریکا ارائه شده و در آن بر استفاده از گروه اخوانالمسلمین سوریه و برخی گروههای دیگر سوری برای مقابله با حاکمیت بشار اسد تأکید شده و آمده است بشار اسد باید به این باور برسد که حمایت سوریه از گروههای مقاومت میتواند دولت وی را با خطر تروریسم روبرو کند.
۱۳ـ در سند شماره ۵۵۶۷ مورخ ۲۵ ژوئیه ۲۰۰۶ از مبدأ «امان» به ملاقات مقام آمریکایی با ملک عبدالله دوم پادشاه اردن اشاره شده و از قول ملک عبدالله آمده است سوریه دارایی ایران در منطقه است و باید روی مقابله با دولت بشار اسد با هدف نهایی ضربه زدن به ایران تمرکز کرد.
۱۴ـ در سند شماره ۴۴ مورخ ۱۷ ژانویه ۲۰۰۷ از مبدأ منامه پایتخت بحرین نتیجه مذاکرات دریاسالار فالون رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا با شیخ سلمان ولیعهد بحرین با موضوع سوریه و ایران گزارش شده که در آن آمده است؛ اگر با مذاکره و تشویق موفق به تغییر رفتار بشار اسد و جدایی سوریه از ایران و حزبالله و حماس نشویم، باید به فشارهای دیگر علیه رژیم سوریه روی آوریم. در مذاکره دیگری میان ولیعهد بحرین و ژنرال «زاخیم» و ژنرال «اسکینز» از مقامات نیروی دریایی آمریکا، این طرح به اطلاع مقامات بحرینی میرسد که قرار است پرونده ترور رفیق حریری در قالبی مشابه ماجرای «لاکربی» استفاده شود و از این طریق، بشار اسد هم مانند معمر قذافی به همراهی با غرب وادار شود.(۷)
مروری گذرا بر اسناد فوقالذکر نشان میدهد که بحرانسازی علیه رژیم سوریه برای تغییر و سرنگونی آن، کاملاً یک پروژه آمریکایی اسرائیلی است که با هدف جدا کردن سوریه از محور مقاومت، ضربه زدن به ایران اسلامی و مهار مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین و جلوگیری از فروپاشی و شکست رژیم صهیونیستی، طراحی و عملیاتی شده است.
در این راستا آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاشکردند تا به هر نحو ممکن سوریه را تحت فشار قراردهند و زمینههای لازم را برای تغییر رژیم این کشور فراهم سازند. بدین منظور چندین اقدام را علیه سوریه عملیاتی کردند که عبارتند از:
۱ـ تصویب قانون تحریم سوریه؛
۲ـ صدور قطعنامه ۱۵۵۹ سازمانمللمبنی بر خروج نیروهای نظامی سوریه از لبنان و در نتیجه کاهش نقش سوریه در لبنان؛
۳ـ تمرکز بر تبلیغات و فعالیتهای سیاسی خویش مبنی بر تغییر رژیم سوریه؛
۴ـ تقویت جریانهای سیاسی مخالف سوریه در داخل کشور و نیز در لبنان؛(۸)
این اقدامات به چندین دلیل دستاورد مهمی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی دربر نداشت که عبارتند از:
۱ـ شکست نیروهای مخالف سوریه در لبنان برای بهره برداری از خروج نیروهای نظامی این کشور از لبنان؛
۲ـ حفظ وحدت و انسجام مردم لبنان در حمایت از مقاومت اسلامی لبنان و به تبع آن حمایت از سوریه و نیز مخالفت با جریانهای حامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در لبنان؛
۳ـ انجام اصلاحات داخلی در دستگاه حکومتی سوریه؛
این امر موجب جلب مشارکت بیشتر جریانهای سیاسی سوریه و کاهش مخالفت نیروهای مخالف این رژیم شد.
پینوشتها
۱ـ مجید صفاتاج، مخاصمات(جلد سوم)، انتشارات آفاق روشن بیداری، ۱۳۹۴، ص۵۲٫
۲ـ بولتن رویداد و گزارش صهیونیسم، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهاى سیاسى ـ علمى ندا، ۲۵/۱۱/۱۳۸۴، شماره ۱۰۷٫
۳ـ نشریه گروه تحقیق و تفسیر برون مرزى صدا و سیماى ج.ا.ا، ۲۱ خرداد ۱۳۸۳ ـ ۱۰ ژوئن ۲۰۰۴٫
۴ـ روزنامه ایران «شبکه تصمیمگیران یهودى کاخ سفید»، ۱۱/۴/۱۳۸۶٫
۵ـ فرهاد.ح.ریاحى: «آمریکا، اروپا و خاورمیانه نوین»، روزنامه ایران، ۷/۵/۱۳۸۳٫
۶ـ مجله نداء القدس، پیشین، «لابى صهیونیست: هدف بعدى دمشق و تهران است»، ص ۴۸-۴۷٫
۷ـ گزارش اختصاصی کیهان ـ بحران سوریه به روایت اسناد ویکی لیکس» کیهان، ۲۹/۹/۱۳۹۱، ص۲٫
۸ـ بولتن ویژه، شکلگیری ولکانها تاریخچه کابینه جنگی بوش، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، شماره۳۶ /۱۰۴ مرداد ۱۳۸۳ ، ص۹.
سوتیترها:
۱٫
در میان نمایندگان کنگره آمریکا در مورد فایده و نیز علتهاى حمله به سوریه اختلاف بروز کرد. با اینکه نئومحافظهکاران شور و شوق حمله به دمشق را در سر مىپروراندند، سازمان مرکزى جاسوسى آمریکا «سیا» و وزارت خارجه با این ایده مخالف بودند. حتى بوش بعد از امضاى قانون جدید گفت: «با گامهاى بسیار کُند به سوى اجراى این قانون حرکت مىکند.
۲٫
بحرانسازی علیه رژیم سوریه برای تغییر و سرنگونی آن، کاملاً یک پروژه آمریکایی اسرائیلی است که با هدف جدا کردن سوریه از محور مقاومت، ضربه زدن به ایران اسلامی و مهار مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین و جلوگیری از فروپاشی و شکست رژیم صهیونیستی، طراحی و عملیاتی شده است.