درآمد:
تقابل بین حق و باطل تقابل همیشگی است. گاه باطل همانند کف روی آب جولان میدهد، ولی حق همیشه پیروز است.
در این مقاله پس از مفهوم شناسی، روشهای شناخت حق و باطل و مهمترین مصادیق باطل را یادآور شده و به این نتیجه رسیدهایم که از دیدگاه قرآن، پیروزی حق بر باطل از سنتهای قطعی الهی است.
مفهوم شناسی
حق، نقیض باطل و به معناى وجوب و ثبوت(۱) مطابقت و موافقت، ایجاد چیزى بر اساس حکمت، اعتقاد به چیزى آن گونه که هست، فعل و سخنِ به اندازه و بهموقع است.(۲)
باطل در برابر حق، به معنای پوچ و بىمحتوا،(۳) فاقدثبات،(۴) ضایع، نیست و هدر شدن است.(۵)
باطل و همخانوادههاى آن ۳۶ بار و حق با مشتقاتش ۲۸۷ بار در قرآن به کار رفته است.(۶) بیشتر استعمالهاى باطل در قرآن در برابر حق است.
درآمیختگی حق و باطل
اگر باطل واضح و روشن باشد، غالب افراد به سراغ آن نمیروند از این رو، باطلگرایان حق را با باطل در هم میآمیزند تا امر بر مردم مشتبه شود و نتوانند حق را از باطل تشخیص دهند. به دیگر سخن، باطل آبروى خود را از حق و دروغ نیروى خود را از راستى مىگیرد.(۷) اهل باطل براى جلوه دادن باطلِخود، آن را با حق در میآمیزند، لباس حق بر آن مىپوشانند و در مقابل، حق را باطل جلوه مىدهند.
با نگاهی به تاریخ در مییابیم که روش یاد شده، راهکار همیشگی باطلگرایان در طول تاریخ بوده است. قرآن کریم بارها سخن کافران و مشرکان را نقل مىکند که سخن و رسالت پیامبران الهى را باطل مىشمردند (۸) و با استناد به این اتهام، خود را موظف به مواجهه با آن مىدانستند.
قوم کافر نوح، میگفتند نوح بر خدا افترا میبندد و پیروى از وى را موجب خسران مىشمردند.(۹) فرعون با ادعای ادعاى خیرخواهى و ارشاد به نبرد با حقیقت موسوی پرداخت و دستوری که مبنی بر کشتن موسی و مبارزه با آزادی خواهان داده بود را حق طلبی میشمرد (۱۰) و می گفت: من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمىدهم، و شما را جز به راه صحیح (و حقیقت) راهنمایى نمىکنم!.(۱۱)
گروهى از یهودیان و مسیحیان در مقابله با دعوت فراگیر رسول اکرم(ص) به باطل روی آوردند و حضرت ابراهیم(ع) را پیرو آیین خود شمردند تا هم در سلک اطاعت پیامبر اسلام(ص) درنیایند و هم براى خود اصالت و حقانیتى را تدارک کنند.(۱۲) آنان در واکنش به دعوت اسلام، بهترین چاره را آمیختن حق به باطل و کتمان حق دانستند. خداوند نیز آنان را از این عمل منع و نکوهش کرد (۱۳)
به نقل از امام حسن عسکرى(ع) این آیه درباره یهودیانى است که با پذیرش اصل نبوت پیامبر اکرم(ص) و جانشینى على(ع) بر این باور بودند که این رخداد ۵۰۰ سال دیگر اتفاق خواهد افتاد، بنابراین حق و باطل را با هم آمیختند.(۱۴) یا نبوت حضرت محمد(ص) را درباره دیگران مىپذیرفتند؛ ولى در مورد خویش چنین باورى نداشتند.(۱۵)
یکی از روشهای یهودیان و همه باطلگرایان در طول تاریخ آمیختن حق با باطل است.
این روش امروزه نیز ادامه دارد. به عنوان نمونه آنان با استفاده از حربه حقوق بشر که سخن حقی است، به نبرد با حقوق واقعی بشریت بشر و به نام مبارزه با تروریسم به جنگ آزادیخواهان جهان میروند.
به نام پیشگیری از آزار جنسی کودکان، آنان را به سوی جهنم شهوات سوق میدهند و… .
راه نفوذ باطل همواره پوشیدن لباس حق است،(۱۶) چنان که امیرمؤمنان، امام على(ع) شعار« لا حُکمَ إِلاَّ للهِ، » را جمله حقى دانستند که خوارج از آن اراده باطل مىکردند(۱۷) و در سخن دیگرى علت گرایش انسانها به باطل را آمیختگى آن با حق شمردند.(۱۸) از نگاه قرآن کریم هم کتمان حق، جرم و گناه و در هم آمیختن حق و باطل از نظر نتیجه با کتمان حق یکسان است.(۱۹)
شناخت حق و باطل
برای آنکه در ورطه باطل گرفتار نشویم، باید ابتدا حق و باطل را بشناسیم. در پی شناخت حق و باطل، اهل آن دو نیز شناخته میشوند.
در جریان جنگ جمل یکی از یاران امیرالمؤمنین(ع) سخت در تردید قرار گرفته بود. زیرا در یک طرف حضرت علی(ع) و شخصیتهای بزرگ اسلامی و از سوی دیگر عایشه همسر پیامبر را میدید که قرآن درباره همسران آن حضرت میفرماید: همسران پیامبر مادران امّتند.(۲۰) او در رکاب عایشه، طلحه و زبیر را میدید که از پیشتازان اسلام بودند. (۲۱)
از این رو خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: «آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟» امام علی(ع) در جواب سخنی گفت که از نگاه دکتر طه حسین، دانشمند و نویسنده مصری، بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این عظمت شنیده نشده است(۲۲) او فرمود: تو اشتباه میکنی!حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمیشود شناخت. حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسی.» (۲۳)
گستره حق و باطل باطل:
گستره حق و باطل را میتوان در سه دسته کلی افکار، گفتار و رفتار تقسیم بندی کرد.
۱ـ اندیشه حق و باطل
مهمترین ویژگی انسان که او را از حیوان متمایز میسازد، اندیشه ورزی اوست. صاحبِ اندیشه حق و درست، میتواند از مقام فرشتگان نیز بالاتر برود و به قاب قوسین برسد و در مقابل صاحبان اندیشهها و باورهای باطل از حیوانات نیز پست تر خواهند بود.
اسلام برای شناخت اندیشه حق، معیارهایی دارد که عقل سلیم، قرآن کریم، آموزههای اسلام و…. از جمله آن معیارها هستند. به عنوان نمونه قرآن کتاب حق است(۲۴) چون لغو و کذبی در آن نیست و زیادت و نقصانی بر نتافته است.(۲۵)
در مقابل، کسانی که با عقل سلیم، اسلام، قرآن، حقایق نبوی و آموزههای الهی مخالفت کنند، اندیشه باطل دارند و گمان زده هستند.(۲۶) پوچى و بطلان، مترادف واقعیت نداشتن، و حق بودن به معناى برخوردار بودن از واقعیت و وجود است.(۲۷) حق رونوشت امر واقع است(۲۸) یا هر اندیشه غیر منطبق با واقع(۲۹) باطل است.
۲ـ گفتارحق و باطل:
یکی از مهمترین مصادیق باطلی که بسیاری از مردم با آن مواجه هستند، سخنان باطل و بیهودهگویی است. خداوند می فرماید: و بعضى از مردم سخنان بیهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهى را به استهزا گیرند. براى آنان عذابى خوارکننده است.» (۳۰)
«سخنان بیهوده» عام است و شامل همه سخنان باطل میشود و برخی از مصادیق آن عبارتند از: سخنان باطلى که براى بازداشتن مردم از سخن حق مطرح مىشود،(۳۱) سخنان و داستانهاى بىاساس،(۳۲) هر سخنى که انسان را از اهداف اصلى(۳۳) و خداوند(۳۴) منصرف کند مانند کفر و شرک،(۳۵) طعن و به مسخره گرفتن آیات الهى که روش ابوجهل و پیروانش بود.(۳۶)
برابر روایات معصومان، یکی دیگر از مهمترین مصادیق سخن بیهوده «لهوالحدیث» خوانندگی مبتذل است. از امام باقر نقل شده که : غنا از جمله گناهانى است که خداوند- عزوجل- براى آن وعده آتش داده است و این آیه را تلاوت کرد: «و من النّاس…».(۳۷)
خداوند در آیه ۳۰ سوره حج از مردم میخواهد از پلیدیهای بتها و سخن باطل پرهیز کنند: از پلیدیهاى بتها اجتناب کنید و از سخن باطل بپرهیزید. (۳۸) در روایات بسیارى«قول الزور» به غنا تفسیر شده است.(۳۹)
۳ـ رفتار حق و باطل
همان گونه که گذشت، آنچه از جانب خدا باشد، حق و مقابل آن باطل است. در این نگاه حق مصادیق فراوانی دارد که اسلام، قرآن، وحی، قصص و تمثیلات قرآنی، مرگ، رستاخیز و… از جمله آنهاست. به عنوان نمونه حق در آیه «قُل جاءَ الحَقُّ وما یُبدِئُ البـطِـلُ وما یُعید؛(۴۰) قرآن و اسلام است.(۴۱)
از آنجا که یادآوری همه مصادیق حق و باطلی که قرآن کریم به آن اشاره فرموده، از حوزه این مقاله کوتاه خارج است، در ادامه به برخی از مصادیق مهم رفتار باطل اشاره میکنیم:
۱ـ بتپرستى
یکی از مصادیق اصلی باطل، بت پرستی است، چنانکه حضرت موسى(ع) با اشاره به بتپرستان به بنى اسرائیل فرمود: «این جمعیت بتپرست کارشان به هلاکت مىانجامد و عملشان باطل است (۴۲) یعنى هم عملشان بیهوده و رنجهایشان بىنتیجه است و هم سرانجام یک قوم بتپرست و مشرک به هلاکت و نابودى مىانجامد، زیرا «متبر» از ماده «تبار» به معنى هلاکت است.(۴۳)
نقطه مقابل بتپرستی، خداپرستی و سرسپردن به درگاه ربوبی و مبارزه با همه مظاهر شرک و کفر است. روشن است که مقصود از بتپرستی، تنها پرستش بتهای سنگی و چوبینی نیست که در زمان جاهلیت در عربستان برخی آنها را میپرستیدند.
به فرموده امام خمینی، کسی نباید خیال کند که اصلاً در زمان معاصر، بت و بتپرستی وجود ندارد. راستی کدام انسان عاقلی است که بتپرستی جدید و مدرن را در شکلها و افسونها و ترفندهای ویژه خود نشناخته باشد و از سلطهای که بتخانههایی چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامی و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کردهاند، خبر نداشته باشد.(۴۴)
۲ـ ستمگری و تجاوز
یکی دیگر از مصادیق باطل و ناحق تجاوزگرى است. قرآن کریم در این باره میفرماید: بگو: همانا پروردگارم زشتکاریها را چه آشکار آنها و چه پنهان و گناهکارى و ستم و سرکشى به ناحق را حرام کرده است.» (۴۵)
مفهوم «بغى» که در آیه از آن یاد شده، غالبا با مفهوم ظلم و ستم مساوى است.(۴۶)
لازم به ذکر است که تجاوز و تعدی مصادیق فراوانی دارد و به فرموده امام خمینی: «… هر فرد، مىشود که مستکبر باشد و مىشود مستضعف باشد. اگر من به زیر دستهاى خودم، ولو چهار نفر باشند، تعدى و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم، بنده خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف… اگر شما کسانى را که زیر دستتان هستند، ضعیف شمردید و به آنها خداى نخواسته تعدى کردید… شما هم مستکبر مىشوید و آن زیردستها مستضعف.»(۴۷)
۳ـ حرامخوارى
یکی دیگر از مصادیق باطلی که قرآن کریم(۴۸) به ناروا و باطل بودن آن تصریح کرده، کسب حرام است. خداوند میفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.» (۴۹)
«باطل» در مقابل «حق» است و هر چیزى را که ناحق و بیهدف و بیپایه باشد در برمىگیرد. در آیات دیگرى از قرآن نیز، این موضوع تاکید شده، مثلا به هنگام نکوهش از قوم یهود و ذکر اعمال زشت آنها مىفرماید: «وَ أَکلِهِم أَموالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ؛(۵۰) آنها در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف مىکردند.»(۵۱)
۴ـ رشوه
یکی دیگر از بلاهای خانمان سوز و خراب کننده اجتماع، رشوه است.
قرآن کریم میفرماید: و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مىدانید (این کار، گناه است).»(۵۲)
زشتى رشوه سبب مىشود که این هدف شوم تحت عناوین و عبارات فریبنده انجام گیرد و رشوهخوار و رشوه دهنده از نامهایى مانند هدیه، تعارف، حق و حساب، حق الزحمه و انعام استفاده کنند؛ ولى روشن است که این تغییر نامها به هیچ وجه تغییرى در ماهیت آن نمىدهد و در هر صورت پولى که از این طریق گرفته مىشود حرام و نامشروع است.(۵۳)
در زمان حضرت علی (ع) روزی «اشعث بن قیس» براى پیروزى بر طرف دعواى خود در محکمه عدل على(ع) به رشوه متوسل شد و به نام هدیه، شبانه ظرفى پر از حلواى لذیذ به در خانه على(ع) آورد.
حضرت برآشفت و فرمود: «سوگواران بر عزایت اشک بریزند.آیا با این عنوان آمدهاى که مرا فریب دهى و از آیین حق باز دارى؟ به خدا سوگند که اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاى آنهاست به من بدهند که پوست جوى را از دهان مورچهاى به ظلم بگیرم، هرگز چنین نخواهم کرد، دنیاى شما از برگ جویدهاى در دهان ملخ براى من کمارزشتر است. على را با نعمتهاى فانى و لذتهاى زودگذر چه کار؟»(۵۴)
در حدیث معروفى که از رسول خدا نقل شده چنین مىخوانیم:
«خداوند گیرنده و دهنده رشوه و آن کسی را که واسطه میان آن دو است از رحمت خود دور گرداند.»(۵۵)
۵ـ کار برای غیر خدا
از نگاه قرآن کریم، فرد با ایمان باید همه کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد. به فرموده قرآن شعار مؤمن چنین است: «نماز من و تمام عبادات من و حتى مرگ و حیات من همه براى پروردگار جهانیان است. براى او زندهام، به خاطر او مىمیرم و در راه او هر چه دارم فدا مىکنم، تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستى من اوست.»(۵۶)
با توجه به اصل یاد شده، اعمال نیک دلبستگان به دنیا و زیباییهاى آن، باطل و بی ارزش است. خداوند می فرماید: کسانى که زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بهطور کامل به آنها مىدهیم و چیزى کم و کاست از آنها نخواهد شد.
(ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت و آنچه را در دنیا (براى غیر خدا) انجام دادند، بر باد مىرود و آنچه را عمل مىکردند، باطل و بىاثر مىشود.» (۵۷)
این آیه بیان یک سنت همیشگى الهى است که اعمال مثبت و مؤثر نتایج آن از میان نمىرود، با این تفاوت که اگر هدف اصلى رسیدن به زندگى مادى این جهان باشد ثمره آن چیزى جز آن نخواهد بود و اما اگر هدف خدا و جلب رضاى او باشد، هم در این جهان تاثیر خواهد بخشید و هم نتایج پر بارى براى جهان دیگر خواهد داشت.(۵۸)
۶ـ غلوّ در دین
یکی دیگر از مصادیق باطلی که سوکمندانه دامنگیر برخی از دینداران نادان میشود،ا فراط در دین و غلو است. گاه غلو در دین سبب مىشود که بسیارى از دین برگردند، زیرا فطرت پاک آنان آلودگیها و خلطهاى غلو را نمىپذیرد.
آنگاه به همراه ردّ و انکار آن آلودگیها اصل دین هم مورد رد و انکار واقع مىشود. نمونه این غلوها در شیعه را میتوان در قمه زنی یافت که باعث دینگریزی بسیاری از افراد میشود. نمونه دیگر از این زیادهرویهای افراطی را در اعتقادات مسیحیان میتوان یافت؛ چنانکه خداوند می فرماید: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید و در باره خدا، غیر از حق نگویید.» (۵۹)
سرانجام باطل:
از نگاه غالب ادیان، باطل سرانجام محکوم به نابودى و پیروزى از آنِ حق است.(۶۰) قرآن کریم در آیاتى پرشمار بر نافرجامى باطل تأکید میکند و سرعت زوال و بىاثر شدن باطل را از ویژگیهاى ذاتى آن میداند.(۶۱) بر این اساس اهل باطل نیز به سرنوشت باطل دچار خواهند شد.
تمثیل حق و باطل و سرانجام باطل در سوره رعد، به روشنى گویاى ماهیت باطل است،(۶۲) خداوند در این سوره میفرماید: خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر درّه و رودخانهاى به اندازه آنها سیلابى جارى شد. سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد و از آنچه (در کورهها) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مىکنند نیز کفهایى مانند آن به وجود مىآید- خداوند، حق و باطل را چنین مثل مىزند- امّا کفها به بیرون پرتاب مىشوند،
ولى آنچه به مردم سود مىرساند [آب یا فلز خالص] در زمین مىماند خداوند این چنین مثال مىزند.» (۶۳)
مفسّران این مثل را دربردارنده چند مثل جزئى مىدانند.(۶۴) نزول قرآن به باران، دل انسانها به نهرها و درهها و میزان بهرهگیرى مخاطبان قرآن در حد ظرفیتشان به گنجایش درهها و نهرها تشبیه شده(۶۵) و حق به آب که منبع حیات(۶۶) است تشبیه شده است.(۶۷)
از سوى دیگر تقابل بیان شده بین کف روى آب یا کف مواد مذاب و آنچه که براى انسانها واقعاً سودمند است، بیانگر تقابل همیشگى حق و باطل است.
با آمدن سیل، آنچه حرکت مىکند آب است و بدون آن، کف هیچگونه حرکتى ندارد؛ اما کف بر آن سوار شده، از نیروى آن استفاده مىکند، چنانکه در دنیا همواره باطل از نیروى حق استفاده مىکند و خود فاقد استقلال وجودى و وابسته به حق است.(۶۸)
باطل که برخلاف این جریان حق محور عمل مىکند، به کنار خواهد افتاد و از سیر وجود و هستى بیرون خواهد رفت.(۶۹)
در جهانى که نهایت آن برپایى نظام پاداش و جزا و تحت سیطره خداى احکم الحاکمین است، باطل قطعاً امکان کامروایى نخواهد داشت و نمود آن در مقایسه با حق، تنها نمایش و جرقهاى خاموش شدنى است(۷۰) و از آنجا که نظام عالم بر مبناى قانون اسباب و مسببات است و تنها بر اساس اراده افراد و فاعلها استوار نیست، اثر منفى هر باطلى نیز تنها به اهل باطل باز خواهد گشت.(۷۱) چنین است که مکر سوء جز به اهلش باز نمىگردد.(۷۲)
قرآن کریم تأکید دارد که ممکن است باطل بهطور موقت چهره حق را بپوشاند؛ ولى نیروى ماندن دائمى ندارد و سرانجام کنار مىرود.(۷۳) اصل پیروزى و غلبه حق و محو شدن باطل با تعبیرهایى گوناگون مورد تأکید قرآن است.(۷۴)
قرآن، داستان رویارویى حق و باطل و پیروزی نهایی حق را در سرگذشت پیامبران از زوایاى گوناگون بررسى کرده که هر یک از این رویاروییها، بیانگر انحراف یا انحرافهایى خاص در بین مخالفان پیامبران و مواجهه آنان با آن انحراف است.
عاد و ثمود به قدرت و طغیان،(۷۵) اصحاب مدین و ایکه به فساد اقتصادى، قوم نوح به ظلم و طغیان، دشمنان یوسف(ع) به کیدهاى پیچیده و بداندیشى و قوم فرعون به آمیزهاى از همه این موارد وصف شدهاند.
در این داستانها شکلگیرى اندیشه باطل و انحرافات، از آغاز تا فرجام تلخ آن به روشنى تعلیل و تحلیل گردیده است. داستان موسى(ع) و فرعون، که از نظر حجم و تکرار، بزرگترین داستان قرآن و بیانگر مجموعهاى کامل از رویارویى حق و باطل با تمامى اجزاى آن است.
هنگامی که حضرت موسی(ع) برای اثبات حقانیت خود معجزه ارائه داد، ساحران فرعونی به مقابله با حق پرداختند، ولی سرانجام مغلوب شدند و به سجده افتادند. (۷۶)
سرانجام فرعون که تجسم برترى جویى، فساد و در یک کلمه، باطل بود، در برابر حقانیت حضرت موسی(ع)، ذلیل و محو مىشود.(۷۷)
نمونه دیگر از تقابل حق و باطل و پیروزی حق در ماجراى جنگ بدر ترسیم شده است. اولین رویارویى رسمى اسلام و کفر در بدر رخ داد و از اینرو، روز جدایى حق از باطل: «یَومَ الفُرقان»(۷۸) نامیده شد.(۷۹) در جریان جنگ بدر، قرآن کریم از اراده و سنت قطعى الهى از نابودى باطل خبر مىدهد و میفرماید: و خداوند مىخواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند.
این آیات ذیل داستان جنگ بدر آمده است.»(۸۱)
در نبرد بدر مسلمانان دوست داشتند به جای جنگ، به کاروان تجاری قریش حمله کنند و اموال زیادی به چنگ آورند ولی مصلحت قطعى آنها در این بود که قدرت نظامى دشمن را درهم بکوبند تا راه براى پیروزیهاى بزرگ آینده هموار شود.
قرآن میفرماید خدا مىخواهد به این وسیله حق را با کلمات خود تثبیت و آئین اسلام را تقویت و ریشه کافران را قطع کند.(۸۲) بنابراین، جریان بدر یک درس بزرگ عبرت براى همه ماست. امروز که آمریکا به نبرد حق آمده است، کسی نباید به خاطر راحتطلبی یا علاقه به منافع مادی، از حق و استقامت رویگردان شود.
ظهور و نمود کامل پیروزی حق و نابودی باطل پس از ظهور امام مهدی (عج) صورت میگیرد. از این رو آیه «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» به قیام حضرت مهدى تفسیر شده است. (۸۳)
پینوشتها
۱ـ لسانالعرب، ج ۳، ص ۲۵۵٫
۲ـ مفردات، ص ۲۴۶٫
۳ـ لسانالعرب، ج ۱، ص ۴۳۲٫
۴ـ مفردات، ص ۱۳۰٫
۵ـ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۳۲٫
۶ـ المعجم الاحصائى، ج ۱، ص ۳۸۱
۷ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۳، ص ۴۴۱
۸ـ روم، ۵۸
۹ـ رک: مؤمنون، ۳۸ و ۳۴
۱۰ـ غافر، ۲۹
۱۱ـ و نیز ر ک: شعراء، ۳۴- ۳۵
۱۲ـ المیزان، ج ۱، ص ۲۵۱
۱۳ـرک: بقره، ۴۲
۱۴ـ تفسیر منسوب به امام عسکرى (علیهالسلام)، ج ۱، ص ۲۳۰٫
۱۵ـ التبیان، ج ۱، ص ۱۹۱٫
۱۶ـ التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۴۷۱
۱۷ـ نهج البلاغه، خطبه ۴۰
۱۸ـ نهج البلاغه، خطبه ۵۰
۱۹ـ تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۲۰۹
۲۰ـ احزاب، ۶
۲۱ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۶، ص۳۰۸
۲۲ـ مطهری ، همان و او از علی و بنوه ، ص ۴۰
۲۳ـ الأمالی، شیخ مفید، ص ۵
۲۴ـ اسراء، ۱۰۵۵
۲۵ـ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۲۰
۲۶ـ رک: نجم، ۲۸
۲۷ـ الشفاء، ص ۴۷
۲۸ـ مجموعه آثار، ج ۶، ص ۱۵۸
۲۹ـ مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۰۶٫
۳۰ـ لقمان، ۶
۳۱ـ التبیان، ج ۸، ص ۲۷۱؛ الصافى، ج ۴، ص ۱۳۹
۳۲ـ الصافى، ج ۴، ص ۱۳۵؛ احکام القرآن، ج ۳، ص ۴۴۸
۳۳ـ المیزان، ج ۱۶، ص ۲۱۰
۳۴ـ زادالمسیر، ج ۶، ص ۱۶۰
۳۵ـ تفسیر قرطبى، ج ۱۴، ص ۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۴۵۱
۳۶ـ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۶٫
۳۷ـ کافى، ج ۶، ص ۴۳۱
۳۸ـ حج ، ۳۰
۳۹ـ تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴- ۳۵
۴۰ـ سبأ، ۴۹
۴۱ـ تفسیر ثعلبی، ج ۸ ، ص ۹۴٫
۴۲ـ اعراف، ۱۳۹
۴۳ـ تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۳۳۷
۴۴ـ صحیفه امام، ج۲۰، ص: ۳۱۷
۴۵ـ اعراف،۳۳
۴۶ـ تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۱۵۶
۴۷ـ صحیفه امام، ج۷، ص: ۴۸۹
۴۸ـ رک: بقره، ۱۸۸؛ نساء ،۱۶۱؛ توبه ،۳۴ و…
۴۹ـ نساء ،۲۹
۵۰ـ نساء، ۱۶۱
۵۱ـنیزرک: بقره ، ۱۸۸؛ تفسیر نمونه، ج۳، ص: ۳۵۶
۵۲ـ بقره،۱۸۸
۵۳ـ تفسیر نمونه، ج۲، ص: ۷
۵۴ـ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴٫
۵۵ـ بحار الانوار، جلد ۱۰۱ صفحه ۲۷۴
۵۶ـ رک: انعام، ۱۶۲
۵۷ـ هود،۱۵-۱۶
۵۸ـ تفسیر نمونه، ج۹، ص: ۴۷
۵۹ـ نساء، ۱۷۱
۶۰ـ دائره المعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۲۸۶
۶۱ـ براى نمونه: ر.ک: انبیاء، ۱۸؛ بقره، ۲۶۴؛ ابراهیم، ۱۸ و…
۶۲ـ .ک: المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۵
۶۳ـ رعد، ۱۷
۶۴ـ ر. ک: مجمعالبیان، ج ۶، ص ۴۴۰٫
۶۵ـ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۴۱
۶۶ـ الفرقان، ج ۱۳، ص ۲۹۷- ۲۹۸
۶۷ـ همان، ص ۲۹۸
۶۸ـ مجموعه آثارشهید مطهری، ج ۳، ص ۴۴۱٫
۶۹ـ تفسیرنمونه، ج ۱۰، ص ۱۷۰
۷۰ـ جموعه آثار، ج ۳، ص ۴۲۷٫
۷۱ـ المیزان، ج ۱۱، ص ۱۷۶
۷۲ـ دائره المعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۲۸۷
۷۳ـ جموعه آثار، ج ۳، ص ۴۲۸
۷۴ـ دائره المعارف، همان.
۷۵ـ پرتوى از قرآن، ج ۳۰، ص ۵۷، ۶۲
۷۶ـ رک: اعراف، ۱۱۸، ۱۲۲
۷۷ـ همان، ج ۱، ص ۱۵۴
۷۸ـ انفال، ۴۱
۷۹ـ فى ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۵۲۲- ۱۵۲۳
۸۰ـ انفال، ۸- ۷
۸۱ـ فى ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۵۲۳- ۱۵۲۴
۸۲ـ انفال، ۷
۸۳ـ نور الثقلین ، ج۳،ص۲۱۲٫
سوتیترها:
۱٫
اگر باطل واضح و روشن باشد، غالب افراد به سراغ آن نمیروند از این رو، باطلگرایان حق را با باطل در هم میآمیزند تا امر بر مردم مشتبه شود و نتوانند حق را از باطل تشخیص دهند. به دیگر سخن، باطل آبروى خود را از حق و دروغ نیروى خود را از راستى مىگیرد.
۲٫
به فرموده امام خمینی: «… هر فرد، مىشود که مستکبر باشد و مىشود مستضعف باشد. اگر من به زیر دستهاى خودم، ولو چهار نفر باشند، … آنها را کوچک شمردم، بنده خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف… اگر شما کسانى را که زیر دستتان هستند، ضعیف شمردید و به آنها خداى نخواسته تعدى کردید… شما هم مستکبر مىشوید و آن زیردستها مستضعف.»
۳٫
قرآن کریم تأکید دارد که ممکن است باطل بهطور موقت چهره حق را بپوشاند؛ ولى نیروى ماندن دائمى ندارد و سرانجام کنار مىرود. اصل پیروزى و غلبه حق و محو شدن باطل با تعبیرهایى گوناگون مورد تأکید قرآن است