گام یازدهم: باران محبّت
وقتی محبّت نبارد از آسمان زندگی تو، خشک میشود زمینِ دلت. تو از زمینِ خشکیده، انتظارِ حاصل داری؟!
به طور کلّی در روابط اجتماعی، رابطۀ محبّتآمیز، نقش تعیین کنندهای دارد، به اندازهای که در روایات ما آن را نیمی از عقل برشمردهاند.(۱) محبّت، نیازی فطری است. زینت عابدان، امام سجّاد(ع) در «زیارت امینالله»، برآورده شدن این نیاز را از خداوند طلب کرده، میفرماید:
اللّهُمَّ فَاجعَل نَفسی… مُحِبَّهً لِصَفوَهِ أَوْلیائِکَ مَحبُوبَهً فی أَرضِکَ وَ سَمائِکَ.(۲)
خداوندا! مرا دوستدار اولیای برگزیدهات بنما؛ در زمین و آسمان، محبوبم گردان.
هر گاه معصومی از خداوند حاجتی را میطلبد، باید دانست که آن نیاز، از اموری است که در مسیر کمال و رسیدن به هدف آفرینش، مورد احتیاج انسان است؛ زیرا معصوم از خداوند، نیاز کاذب، طلب نمیکند؛ نیازی که در مسیر رشد انسانی به کار نمیآید. پس با توجّه به این دو درخواست، باید گفت: هم مُحب بودن و هم محبوب بودن، مورد نیاز انسان است؛ یعنی انسان در مسیر رشد و رسیدن به هدف آفرینش، نیاز دارد که کسی را دوست بدارد و در عین حال، مورد محبّت باشد.
نیاز به محبّت در زندگی مشترک، جلوۀ بیشتری دارد. این نیاز به قدری اهمّیت دارد که سرمایۀ اوّلیهاش را خود خداوند میان زن و شوهر ایجاد میکند، آنجا که میفرماید:
وَ مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنْفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَ رَحمَهً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّـرُونَ.(۳) و از نشانههاى او، آن است که از جنس خودتان، همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان، آرامش یابید و میان شما و همسرانتان، علاقۀ شدید و رحمت، قرار داد. بىشک، در این [نعمت الهى] براى گروهى که مىاندیشند، نشانههاى قطعى است.
محبّت، بنیان زندگی مشترک است. اگر بر فرض، دو نفر در تمامی معیارهای عقلانی با هم یکی باشند؛ امّا به هر دلیلی یکدیگر را دوست نداشته باشند، نمیتوانند با هم زندگی خوبی را آغاز کنند. اگر بعد از ازدواج هم یکی از دو طرف احساس کند که همسرش او را آنگونه که باید، دوست ندارد، آرام آرام، اختلاف، مهمان ناخواندۀ زندگی آنان میشود.
برخی باور ندارند که با یک انسان، زندگی میکنند. برخی هم نمیخواهند بپذیرند که انسانها نیازمند محبّت هستند. برخی هم نمیخواهند فرقی میان شریک زندگیشان با شریک کاریشان بگذارند؛ امّا باید پذیرفت که همسر انسان، یک انسان است و انسان، نیازمند محبّت است و شراکت در زندگی بدون محبّت، ادامهپذیر نیست.
اوّلش فکر میکردم برای شیرین شدن زندگی باید مراسم عروسیمان دهان بازکنِ مردم باشد از تعجّب و زبان ببندِ آنها باشد از بیعیبی. مراسممان، دهان مردم را تا جایی که میشد، باز کرد و زبانشان را بست؛ امّا نمیدانم چرا زندگی شیرین نشد. گفتم: شاید نیاز داریم که سقفی بالای سرمان باشد، تا زندگی شیرین شود. حالا سقف، بالای سرمان هست، برای خودمان هم هست؛ امّا زندگی شیرین نیست.
بعدش فکر میکردم شاید آمدن یک فرزند، کام ما را شیرین کند. بچّه هم آمد؛ امّا کاممان همچنان تلخ ماند.
هر آنچه فکر میکردم طعم زندگی را برمیگردانَد، آمد؛ امّا زندگی شیرین نشد.
حالا فهمیدهام مشکل از کجاست؟ شیرینی زندگی میان من و تو، به محبّتی است که خدا هدیۀ ازدواجمان قرار داد و در همان ابتدا در دلمان گذاشت؛ امّا ما مراقبش نبودیم و تحویلش نگرفتیم و او هم از دلمان پَر کشید و رفت.
ما، هم نیاز به محبّت کردن داشتیم و هم محبّت دیدن. نه محبّت کردیم و نه محبّت دیدیم. حالا هر دو تشنه و گرسنهایم. برای همین است که زندگی برایمان با تمام جلوههایش بیمزه است. نه در خانه به ما خوش میگذرد و نه در سفر. نه تنها که هستیم، خبر از خوشی هست و نه در جمع، سر و کلّۀ خوشی پیدا میشود. راستی میدانی چه شد که این همه از هم فاصله گرفتیم؟
هر چه خواستم بنویسم که زنان بیش از مردان نیازمند به محبّت هستند، دیدم اینگونه نیست. چه مرد و چه زن، هر دو کشکول قلبشان محتاج محبّت است و اگر آن را خالی از محبّت ببینند، آهنگِ اختلاف، ساز میکنند. زن از ابراز محبّت مرد به قدری خوشحال میشود که خوشترین خاطرات او که هیچگاه از ذهنش پاک نمیشود، خاطرات ابراز محبّتهای همسرش است.(۴) از سوی دیگر، محبّت کردن زن به مرد نیز به قدری اهمّیت دارد که یکی از ملاکهای همسر شایسته است.(۵)
دوست داشتن همسر، از صفات انبیای الهی است.(۶) اگر کسی میخواهد ایمان خود را بسنجد، باید بداند که یکی از ملاکهای فزونی یافتن ایمان، بیشتر شدن محبّت به همسر است.(۷) دوست داشتن همسر، معیاری برای سنجش محبّت اهل بیت(ع)نیز هست.(۸)
یادت باشد، خطکش اندازهگیری ایمانت، معیوب نباشد. امروز این خطکشهای معیوب، فراوان شده. اگر با اینها ایمانت را اندازه بگیری، ارتفاع ایمان تو را تا آسمان، نشان میدهد، غافل از این که ایمانت از قدّ خودت هم فراتر نرفته و شاید ایمانت به پایین زانویت هم نرسیده باشد. تا به حال فکر کرده بودی که میزان محبّت تو به همسرت، نشانهای برای بالا یا پایین بودن ایمان توست؟
بهانهگیر شدن بسیاری از همسران، چه مرد و چه زن، به این جهت است که طرف مقابلشان به نیاز محبّتی آنها توجّه نمیکند. اینها برای دریافت محبّت، ابراز نیاز نمیکنند؛ زیرا غرور به آنها اجازه نمیدهد به همسرشان بگویند به من محبّت کن. شاید هم به این دلیل باشد که محبّتِ درخواستی، چندان مزهای ندارد.
یادم نمیرود در سالهایی که برنامههای رادیو، پُرمشتری بود، در خانۀ ما هم صبحها رادیو روشن بود و مادرم در حین کار به برنامۀ خانواده گوش میداد. یک روز، زنی با این برنامه تماس گرفت و سخنانی نزدیک به این مضمون گفت: «من با همسرم مشکلی ندارم. یکدیگر را دوست داریم و از این که با هم هستیم، احساس خوشبختی میکنیم؛ امّا مشکل فقر، آزارمان میدهد». کمی از فقر نالید و خداحافظی کرد. چند دقیقۀ بعد، زن دیگری تماس گرفت و گفت: «میخواستم به خانمی که چند دقیقۀ پیش تماس گرفت و گفت ما یکدیگر را دوست داریم؛ امّا مشکل فقر، آزارمان میدهد، بگویم که شما همه چیز دارید. در زندگی ما از نظر مالی مشکلی نیست؛ امّا یکدیگر را دوست نداریم».
پُر بودن فضای خانه از عطر محبّت، ضامن بقای محیط گرم خانواده و خالی بودن این فضا از چنین عطری، عامل تخریب آن است.
این کافی نیست که زن و شوهر، همدیگر را دوست داشته باشند؛ بلکه این محبّت را باید ابراز کرد.(۹) نباید فکر کرد که همسر، تنها در همان اوایل زندگی نیازمند ابراز محبّت از سوی ماست. نه، همیشه زن و شوهر، نیاز به ابراز محبّت همسر دارند و این نیاز، اوّل و آخر هم ندارد. ابراز محبّت، موجب میشود که پایههای محبّت و احساس الفت دو طرف محکمتر و بهتر از گذشته شود.(۱۰)
یکی دیگر از کارکردهای ابراز محبّت، اصلاح اختلافاتی است که میان زن و شوهر ایجاد شده است. فکر نکنید تنها راه حل اختلافات، گفتگوی منطقی و دفاع از حقوق خویش است. محبّت، یکی از بهترین راهها برای اصلاح است.(۱۱) دلیل اصلاحگری محبّت را میتوان در این نکته جستجو کرد که محبّت، لطافت و الفت میان زن و شوهر را افزایش میدهد. این لطافت و الفت هم باعث میشود روحیّۀ پذیرش یا گذشت در همسر، افزایش یابد.(۱۲)
تو محبّت نکردی، من محبّت ندیدم. من محبّت نکردم، تو محبّت ندیدی. خُب، خدا خوبت کند! محبّت که نباشد، انسان، زمُخت میشود دیگر. زن و شوهر، زُمخت که شدند، دیگر در کنار هم احساس آرامش نمیکنند. زمختها سرِ سازش با هم ندارند. دائم، سر شاخ میشوند با هم. میبینی که مدّتهاست که زندگی ما رویِ خوشی ندیده. به جای گوشمان، در و دیوار خانه از فریادهای ما کر شدهاند. من نمیدانم جواب زمین خانهمان را در قیامت چه طور باید بدهیم، از بس که آزارش دادیم. اگر محبّت، حاکم خانه باشد، دلهای ما را نرم میکند. از این زُمختی که بیرون بیاییم، به جای این که پتکِ روی سر هم باشیم، پَرِ نوازش هم میشویم. آن وقت میدانی چهقدر از اختلافها پشت درِ خانه میمانند و راهی به داخل، پیدا نمیکنند؟ و میدانی چهقدر از این اختلافهای به خانه آمده، راهشان را کج میکنند و بر میگردند؟ حالا که راه معلوم است، چرا بیراهه؟
این نکته را فراموش نکنیم که برای ابراز محبّت، نباید منتظر اقدام همسر بود. باید محبّت کرد تا محبّت دید.(۱۳)
پینوشت:
. رسول خدا(ص)فرمود: «دوستی ورزیدن با مردم، نیمی از خِرد است» ( الکافی، ج۲، ص۶۴۳).
۲٫ کامل الزیارات، ص۴۰٫
۳٫ سورۀ روم: آیۀ۲۱٫
۴٫ رسول خدا(ص) فرمود: «این گفتۀ مرد که به همسرش بگوید: ”من دوستت دارم“، هیچگاه از قلب زن، بیرون نمیرود» ( الکافی، ج۵، ص۵۶۹).
۵٫ رسول خدا(ص)فرمود: «بهترین زنانِ شما، کسی است که زایا و اهل دوستی ورزیدن با همسر است…» (همان، ص۳۲۴).
۶٫ امام صادق(ص) فرمود: «از اخلاق انبیا _ که درود خدا بر آنان باد _ دوست داشتن زنان است» (همان، ص۳۲۰).
۷٫ امام صادق(ص) فرمود: «من گمان نمیکنم که در ایمان مردی خیری افزون گردد، مگر این که محبّتش نسبت به همسرانش افزایش یابد» (همانجا).
۸٫ در روایتی از امام صادق(ص) یکی از نشانههای افزایش محبّت به اهل بیت(ع) فزونیِ محبّت به همسر، معرّفی شده است (ر.ک: بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۲۷).
۹٫رسول خدا(ص) فرمود: «اگر کسی از شما همصحبت یا برادرش را دوست داشت، باید او را از این دوستی آگاه کند»(وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۵).
۱۰٫ امام صادق(ص) و امام باقر(ص) به همراه عدّهای در مسجد نشسته بودند. مردی به فردی اشاره کرد و گفت: «به خدا سوگند، من این مرد را دوست دارم». امام باقر(ع) فرمود: «او را از این محبّت، آگاه کن که موجب پایداری بیشتر دوستیِ شما خواهد شد و برای الفت میان شما نیز بهتر است» (المحاسن، ج۱، ص۲۶۶).
۱٫ رسول خدا(ص)فرمود: «هر گاه برادرت را دوست داشتی، او را از محبّت خود، آگاه کن که این کار، برای اصلاح رابطۀ میان شما بهتر است» (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۸۲).
۱۲٫ امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «نزدیک، کسی است که دوستی، او را نزدیک کرده؛ اگر چه از نظر نسبی با طرف مقابل، فاصلۀ بسیاری دارد. دور، کسی است که دوستی، آن را دور کرده است؛ اگر چه از نظر نسبی به طرف مقابل خود، نزدیک است» (یعنی بود و نبود محبّت، ملاک نزدیکی انسانها به هم و دوری آنها از یکدیگر است ( الکافی، ج ۲، ص۶۴۳).
۱۳٫ مردی اعرابی از قبیلۀ بنی تمیم خدمت پیامبر خدا(ص) رسید و از ایشان درخواست کرد تا به او سفارشهایی کند. یکی از سفارشهای ایشان به او این بود: «به مردم محبّت کن تا آنها هم تو را دوست بدارند» (همان، ص۶۴۲).
سوتیترها:
۱٫
برخی باور ندارند که با یک انسان، زندگی میکنند. برخی هم نمیخواهند بپذیرند که انسانها نیازمند محبّت هستند. برخی هم نمیخواهند فرقی میان شریک زندگیشان با شریک کاریشان بگذارند؛ امّا باید پذیرفت که همسر انسان، یک انسان است و انسان، نیازمند محبّت است و شراکت در زندگی بدون محبّت، ادامهپذیر نیست.
۲٫
فکر کرد که همسر، تنها در همان اوایل زندگی نیازمند ابراز محبّت از سوی ماست. نه، همیشه زن و شوهر، نیاز به ابراز محبّت همسر دارند و این نیاز، اوّل و آخر هم ندارد. ابراز محبّت، موجب میشود که پایههای محبّت و احساس الفت دو طرف محکمتر و بهتر از گذشته شود
۳٫
یکی دیگر از کارکردهای ابراز محبّت، اصلاح اختلافاتی است که میان زن و شوهر ایجاد شده است. فکر نکنید تنها راه حل اختلافات، گفتگوی منطقی و دفاع از حقوق خویش است. محبّت، یکی از بهترین راهها برای اصلاح است. دلیل اصلاحگری محبّت را میتوان در این نکته جستجو کرد که محبّت، لطافت و الفت میان زن و شوهر را افزایش میدهد. این لطافت و الفت هم باعث میشود روحیّۀ پذیرش یا گذشت در همسر، افزایش یابد