راز ریـزش‌هـای انقلاب اسلامی

اگر راز ریزش‌ها از انقلاب اسلامی برای ما درست روشن نشود، معلوم نیست سرنوشتی بهتر از آنها داشته باشیم. موضوع ریزش‌ها و راز آنها یک نکته‌ عمیق معرفتی است و نه یک موضوع سیاسی.

کسانی که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی نشدند و برکات سهیم ‌شدن در تحقق اهداف انقلاب را نفهمیدند و در صدد بر نیامدند که با ورود در زیر سایه‌ انقلاب، خود را از بی‌هویتی دوران نجات دهند، در زمره‌ ریزش‌های انقلاب قرار گرفتند.

حقیقتاً فهم حضور در تاریخ این دوران کار آسانی نیست و به نگاهی وجودی به تقدیری که خداوند اراده کرده است نیاز دارد. شروع تاریخ جدید برای هرکسی محسوس نیست؛ هرچند که اگر افراد بخواهند می‌توانند شواهدی را پیدا کنند که نشان می‌دهند باید خبری در عالم به وقوع پیوسته باشد؛ زیرا تمدن غرب اموراتش مانند گذشته نمی‌گذرد و «واقعیت‌های جامعه جهانی طبق خواسته‌ها‌ و نیازهای آمریکا پیش نمی‌روند.»(۱) آیا واقعیت‌های جدیدی که در معادلات سیاسی در حال وقوع‌اند، با نظام عالم تکوین رابطه ندارند و خبر از آن نمی‌دهند که بستر اراده‌ای خاص از طرف حضرت حق در حال تحقق است؟

در سوره‌ جن آمده است که جنّیان با بعثت نبی اکرم(ص) به هم می‌گویند: نمی‌دانیم در عالم چه واقعه‌ای رخ داده است؟ آیا خدا اراده‌ خیری برای اهل زمین پیش آورده یا اراده‌ شرّی؟ «وَأَنَّا لَا نَدرِی أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی الْأَرضِ أَم أَرَادَ بِهِم رَبُّهُم رَشَدًا»(۲) می‌گویند قبلاً می‌رفتیم در آسمان – مراتب پایین عالم غیب و خبر می‌گرفتیم، ولی حالا با نگهبانانی سرسخت و شهاب‌هایی روبه‌رو هستیم که مانع ما می‌شوند، «وَأَنَّا لَمَسنَا السَّمَاء فَوَجَدنَاهَا مُلِئَت حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا»(۳) جنّیان می‌رفتند خبرهایی را که هنوز زمینه‌ ظهورش در زمین واقع نشده بود، برای جادوگران می‌آوردند و بساط کاهنان و جادوگران را رونق داده بودند، به‌طوری که مردم برای کاهنان و ساحران جایگاه انبیاء الهی را قائل بودند و جهانِ آن روز را عملاً کاهنان مدیریت می‌کردند. ولی با ظهور نور نبوتِ حضرت محمد(ص)، نظام تکوینی عالم طوری تغییر کرد که وقتی جنّیان می‌خواستند برای خبرگیری به آسمان صعود کنند، فرشتگان آنها را با شهاب می‌زدند. می‌گویند: «وَ أَنَّا کُنَّا نَقعُدُ مِنهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمعِ فَمَن یَستَمِعِ الْآنَ یَجِد لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا»(۴) ما قبلاً در محل‌های شنیدن خبر مستقر می‌شدیم و خبر می‌گرفتیم، ولی حالا هرکسی بخواهد خبری بشنود، با شهاب‌هایی که در کمین‌اند روبه‌رو می‌شود. شهاب به معنای شهابی که ما شب‌ها در آسمان می‌بینیم نیست، بلکه تجلیاتی هستند از طرف فرشتگان که مانع نفوذ جنّیان به عالم معنا می‌شوند.(۵)

این چند آیه را شاهد آوردم تا روشن شود وقتی تاریخی آغاز می‌شود، چگونه در نظام تکوین نیز شرایط جدیدی در راستای تحقق آن تاریخ پیدا می‌شوند، در آن حدّ که شیاطین نتوانستند مثل قبل فعالیت کنند.  امروز نیز میدان مانور شیاطین در عالم تنگ شده است، هرچند آنها نمی‌توانند بپذیرند و نهایت تلاش خود را می‌کنند که اوضاع را به حالت قبل برگردانند.

امیر المؤمنین(ع) می‌فرمایند: «وَ لَقَد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحی عَلَیهِ صَلّی اللّهُ عَلَیهِ » و من صدای ناله‌ی شیطان را وقتی که وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد شنیدم، «فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ؟» گفتم ای رسول خدا این صدای ناله چه بود؟ پیامبر(ص) فرمودند: «هَذَا الشَّیطَانُ قَد أَیسَ مِن عِبَادَتِهِ» این صدای ناله‌ شیطان بود و مأیوس شد از این که مردم او را پیروی کنند – زیرا با گرویدن مردم به اسلام، مردم از اطاعت شیطان دور میشوند- سپس پیامبر(ص)  فرمودند: «إِنَّکَ تَسمَعُ مَا أَسمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی» تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را که من میبینم.(۶) یعنی با آمدن توحیدِ محمدی(ص)  در عالم از آن به بعد با عالَمی روبه‌رو خواهید بود که شیطان مثل گذشته نقش‌آفرین نیست.

دکتر طه حسین(۷) در کتاب «علی و پسرانش» می‌گوید: «چه کسی باور می‌کرد وقتی آن نوجوان ۱۱ ساله – منظورش حضرت علی(ع) است- با پیغمبر«ص» بیعت کرد و دست‌های خود را در دست آن مرد چهل‌ساله گذاشت، تاریخ جدیدی شروع خواهد شد؟ این مسئله‌ای است که باید در شناخت تاریخ جدیدِ توحیدی جدّی گرفته شود. اصلاً بحث شیعه و سنی مطرح نیست، بلکه نظرانداختن به افقی مطرح است که ایمان دارد به‌تدریج جای فرهنگ سکولار را می‌گیرد و اراده‌ معطوف به قدرت برای برآوردن هواهای نفس امّاره، جای خود را به اراده‌ معطوف به حق برای برآوردن اهداف فطری انسان‌ها می‌دهد و به‌وضوح پایان ابرقدرتی فرهنگ مدرنیته ظهور خواهد کرد. بدین لحاظ باید منتظر باشید که چهره‌ عالم تغییرات اساسی بکند و قدرت تفکر به عالم برگردد.»

اگر ما و شما در آن صحنه‌ای که حضرت علی(ع) با رسول خدا(ص)  بیعت کردند حاضر بودیم، چه می‌دیدیم؟ ظاهراً یک نوجوان ۱۰ ، ۱۱ ساله به عنوان اولین مرد، با یک مرد ۴۰ ساله بیعت می‌کند. این صحنه حضوری جدّی برای آن دو را در آینده‌ تاریخ نشان نمی‌دهد، ولی اگر متوجه تقدیر جدیدی ‌بودیم که حضرت حق اراده کرده و این بیعت، ظهور آن تقدیر و قلب این دو بزرگوار مملوّ از عزمِ تحقق آن است، صحنه را طور دیگری تحلیل می‌کردیم و در دلِ این بیعت سقوط ایران و روم را می‌یافتیم، چیزی که رسول خدا(ص)  در جریان جنگ احزاب گوشزد فرمودند.

در جنگ احزاب همه‌ جریان‌ کفر متحداً برای هدم اسلام، مدینه را به مدت یک‌ ماه محاصره کردند. آنان می‌خواستند شرّ اسلام را بکنند. حتی وقتی ابوسفیان با جماعتی از بزرگان بنی‌النضیر مذاکره کرد که کار اسلام را تمام ‌کنند و همه برای چنین هدفی متحد شدند. از این طرف هم مسلمانان به پیشنهاد جناب سلمان با پشتکاری مثال‌زدنی مشغول کندن خندق شدند. عمربن عوف می‌گوید: «در آن قسمت که مربوط به گروه سلمان بود از شکم خندق صخره‏اى بسیار بزرگ و سفید و گِرد نمودار شد. هرچه کلنگ زدیم کلنگ‌ها از کار افتادند و آن صخره تکان نخورد. به سلمان گفتیم برو بالا و به رسول خدا(ص)  جریان را بگو. یا دستور مى‏دهند آن را رها کنید، چون چیزى به کف خندق نمانده و یا دستور دیگرى مى‏دهند، چون ما دوست نداریم از نقشه‏اى که آن جناب به ما داده‌اند تخطى کنیم. سلمان از خندق بالا آمد و جریان را به رسول خدا(ص)  گفت و عرضه داشت: یا رسول اللَّه(ص)! سنگى گِرد و سفید در خندق نمایان شده که همه آلات آهنى ما را شکسته و تکان نخورده. حتى خراش هم بر نداشته. چه دستور مى‏فرمائید؟ رسول خدا(ص)  به اتفاق سلمان به داخل خندق رفتند و کلنگ را گرفتند و ضربه‏اى را بر سنگ فرود آوردند. از سنگ جرقه‏اى برخاست که دو طرف مدینه از نور آن روشن شد، طورى که گویى چراغى‏ در دل شبى بسیار تاریک روشن کرده باشند. رسول خدا(ص)  تکبیرى گفتند که در همه‌ جنگ‌ها و در هنگام فتح و پیروزى بر زبان جارى مى‏کردند. سپس مسلمانان تکبیر گفتند. بار دوم و سوم ضربتى زدند و برق برخاست.

سلمان پرسید، «این برق‌ها چیست که مى‏بینیم؟» پیامبر فرمودند:  «اوّلى نویدى بود بر این‌که خداى عز و جل به زودى یمن را براى من فتح خواهد کرد. دومى نوید مى‏داد که خداوند شام و مغرب را برایم فتح مى‏کند و سومى نویدى بود که خداى تعالى به زودى مشرق را برایم فتح مى‏کند.»(۸)

رسول خدا(ص)  تقدیری را در متن آن حادثه می‌بینند که شاهدی است بر پیروزی اسلام در آینده‌ تاریخ، در حالی‌که در همان زمان دشمن بنا دارد از همه‌ جهات مسلمانان را محاصره کند و آنان برای دفع آن خطر بزرگ مجبور می‌شوند خندق حفر کنند. این نمونه‌ای است از درک چگونگی تحقق تاریخ جدید و فهم ظریف رسول خدا(ص)  در مورد تحقق آن.  حضور تاریخ جدید همواره با شواهد و قرائن و سهیم شدن در تحقق آن ممکن می‌شود، وگرنه وقتی تاریخی تحقق می‌یابد، دیگر نمی‌توان نقش تاریخی خود را در آن ایفا کرد. درست است ما به قدر توانایی تاریخی خود از عهده‌ کارها برمی‌آییم، ولی اگر آن توانایی را بشناسیم، در تاریخ خود حاضر می‌شویم و جان تازه‌ای می‌گیریم و فکری مناسب زمانه در ما شکوفا می‌شود و در آن حال است که می‌فهمیم در عین آنکه هرکاری و فکری وقتی و جایی دارد، جای ما کجاست و باید بر چه موضوعاتی تأکید کنیم. در نگاه به تقدیر تاریخیِ خود می‌فهمیم که مسائل ما غیر از مسائل جهان غرب است و می‌توانیم به آینده‌ خودمان فکر کنیم.

در راستای ریزش‌های انقلاب، مشکل امثال دکتر سروش و آقای کدیور و آقای مهاجرانی در آن است که در عین حضور در انقلاب می‌خواستند خود را در ادامه‌ تمدن غرب پیدا کنند. برعکس شهدا و بسیجیان که خود را در تاریخ توحیدی‌ای که شروع شده بود، یافتند.  این افراد همه مذهبی و انقلابی بودند. بنده حدود ۴۰ جلسه در مورد حرکت جوهری با دکتر سروش جلسه داشتم. خیلی هم طرفدار انقلاب بود و حتی قبل از ریاست جمهوری آقای بنی‌صدر می‌گفت بنی‌صدر آدم خطرناکی است و توصیه می‌کرد به آقای دکتر حبیبی رأی بدهیم.

پس مشکل در مذهبی‌بودن ای افراد نیست. مشکل این است که آنان متوجه تاریخی که ماورای تاریخ غرب شروع شده است، نیستند و می‌خواهند عین مذهبی‌بودن، خود را در ادامه‌‌ تاریخ غرب پیدا کنند. اینها اسلامی را پذیرفته‌اند که فقط به نیازهای فردی ما پاسخ می‌دهد و داعیه‌ تمدن‌سازی ندارد. بر عکسِ شهدا و بسیجیان که خود را در تاریخی وارد کردند که در متن آن تاریخ صدای توحید شنیده شد. دیدیم که اینها با اصالت‌دادن به تمدن غرب، چگونه در محاسبات خود به خطا افتادند و وارد جریان فتنه‌ سال ۸۸ شدند و گمان کردند تمدن غرب به عنوان تمدنی ریشه‌دار و اصیل باید جایگاه هر فکر و جریانی را تعیین کند. آنان نتوانستند بفهمند که انقلاب اسلامی یک تاریخ جدید است. سرنوشت این افراد نشان می‌دهد که اگر جایگاه تاریخ توحیدی این انقلاب را به عنوان تقدیری خاص در این عصر، نفهمیم، عملاً در ذیل فرهنگ مدرنیته قرار می‌گیریم که لازمه‌اش تقابل با انقلابی است که ادعای تمدن‌سازی دارد.

نحوه‌ ظهور تمدن‌ها در تاریخ

یکی از منتقدین در مورد بعید دانستن تحقق تمدن اسلامی می‌گفت بر خلاف آنچه شما می‌گویید واقعیت جامعه‌ ما این را نشان نمی‌دهد و نمونه‌هایی از ضعف‌های موجود در جامعه را در همه‌ سطوح مطرح کرد.

در جواب ایشان گفتم تأمل بر نحوه‌ ظهور سنت‌های بزرگ در تاریخ می‌توان فهمید که آینده چگونه شکل می‌گیرد.  شاه به عنوان مظهر خودباختگی یک ملت نسبت به تفکر غربی، رفت. آمریکای امروز با روحیه‌ی استکباریش هر تصمیمی که می‌گیرد موفق به انجام آن نمی‌شود. مردم جهان به معنویت گرایش پیدا کرده‌اند. همه اینها حاکی از آنند که خداوند تقدیر دیگری را برای ما رقم زده است، هرچند که برای تحقق این تقدیر باید فرایندی طی شود.

زمانی که حضرت امام فرمودند: «شاه رفتنی است» در ظاهرِ جامعه چیزی نمایان نبود. و یا وقتی که از شکست مارکسیسم لنینیسم خبر دادند، نشانه‌های شکست در شوروی آشکار نبود. اگر بتوانیم ماورای ظاهر را ببینیم و با آنچه که تفکر حضوری در اختیار ما می‌گذارد مأنوس شویم، در تاریخ زمانه‌ خود حضوری از تقدیر الهی را احساس می‌کنیم که مانند هوایی تازه تاریخ جدیدی را می‌سازد و ما فقط در صورتی از حضور در این فرآیند محروم نمی‌شویم که احساس خود را از چهارچوب مفهوم به چیزی بالاتر که «وجود» است معطوف کنیم. در آن حال در منظر ما انسانی قرار می‌گیرد و با او سخن می‌گوییم که در حال ظهور است و نه انسانی که دوره‌اش گذشته و آن وقت است که‌ روشن می‌شود حرکتی که مربوط به این دوره‌ از تاریخ نیست، نمی‌ماند همان‌ طور که شاه و صدام نماندند.

چه کسی در دوران خود زندگی می‌کند؟ کسی‌که با وضع موجود همرنگ است یا کسی که نسبت خود را با تاریخی که شروع شده، تعریف کرده ‌است؟ شهدای عزیز ما سنت جاری‌ شده در تاریخ را با تذکر امام  شناختند و چون می‌خواستند بمانند، مسئولیت تحقق تاریخی را که شروع شده است به گردن دیگری نینداختند و آن را به تنهایی به دوش کشیدند. این درک دیگری از زمانی است که در آن زندگی می‌کنیم.

سنت‌ها و تمدن‌هایی که در تاریخ شروع شده‌اند، در ابتدا چندان ملموس نبوده‌اند و تمدن حاکم مانع از آن بوده که به‌خوبی دیده شوند، ولی در همان نطفه‌ اولیه‌ خود رشد ‌کردند و عالمگیر ‌شدند. وقتی مولا علی(ع) به عنوان نوجوانی۱۱ ساله با آن بزرگمرد ۴۰ ساله بیعت کرد، در فضای حاکمیت فرهنگ جاهلیت، اصلاً حسابی روی آنها باز نشد، ولی حقیقتاً اگر امیرالمؤمنین(ع) نبود، آیا اسلام پا می‌گرفت؟ در تمام نقطه‌ عطف‌هائی که فرهنگ جاهلی همه‌ توان خود را به میدان آورد تا کار را تمام کند، این علی(ع) بود که موازنه را به نفع اسلام تغییر ‌داد.

در جنگ خندق عمرو بن عَبدوَد آمد و از آن سوی عربده ‌زد که کسی بیاید و با من بجنگد. از بس عربده زدم و ‌کسی برای مبارزه با من نیامد، خسته شدم. در این فضا علی(ع) است که بر می‌خیزد و کار را به نفع اسلام تمام می‌‌کند. به همین جهت زهرای مرضیه(س) در خطبه‌ مشهور خود می‌فرمایند: «کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اطْفَأَهَا اللهُ» هرگاه که آتش جنگ برافروختند، خدا خاموشش فرمود. «اوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطانِ» یا هر هنگام که شاخ شیطان سربرآورد. «اوْ فَغَرَتْ فاغِرَهٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ» یا اژدهایى از مشرکین دهان باز کرد. «قَذَفَ اخاهُ فی لَهَواتِها» رسول خدا(ص)  برادرش‏على(ع) را در کام اژدها و گلوگاه آن افکند.

تأمل در باره نحوه‌ ظهور سنت‌ها در تاریخ کمک می‌کند تا به موضوعِ حضور انقلاب در آینده با تأمل بیشتری فکر کنیم و گمان نبریم اگر حاکمیت تمدن مدرن در نظام ما نفوذ کرده، پس آینده از آنِ فرهنگ مدرنیته است. تجربه‌های تاریخی  نشان می‌دهند که ‌باید به آینده امیدوار بود.

حوادثی چون رفتن شاه ایران و گرایش مردم جهان به معنویت، همه حاکی از آنند که خداوند تقدیر دیگری را برای بشر امروز رقم زده است. هرچند که برای حاکمیت این تقدیر باید فرایندی طی شود که به زمان نیاز دارد، زیرا تا قلعه‌ تمدن مدرن باید آرام‌ آرام بی‌سکنه شود و به‌تدریج تمدنی شکل بگیرد که به ملکوت عالم و ابعاد متعالی انسان‌ها توجه می‌کند.

 فرایندی ‌بودن انقلاب‌ها جای تأمل دارد. واژه‌ی فرایند یعنی یک شروع طولانی و حتی تمدن غرب که نسبت به تمدن‌های گذشته از نظر زمانی نزدیک‌ترین تمدن به ماست، در طول ۲۰۰ سال ظهور کرده و حالا بعد از چهارصد سال فرایند سقوط آن  آغاز شده است.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ ۱/۱/۹۳٫

۲٫سوره‌ جن، آیه‌ ۱۰٫

۳٫سوره‌ جن، آیه‌ ۸٫

۴٫سوره‌ جن، آیه‌ ۹٫

۵٫برای روشن‌شدن معنای ممانعت فرشتگان می‌توانید به تفسیر سوره‌ حجر در تفسیر المیزان و شرح آن از همین مؤلف رجوع فرمایید.

۶ خطبه‌ ۱۹۲، نهج‌البلاغه‌ عبده، و ۲۳۴ نهج‌البلاغه‌ فیض الاسلام

۷٫ دکتر طه حسین نویسنده و سخنور مصری که در عین آن‌که سنی مذهب بود انصاف را در آثارش نسبت به علی(ع) در مقابل معاویه و حسین(ع) نسبت به یزید رعایت کرده. در نوامبر سال ۱۸۸۹ متولد شد و در سال ۱۹۷۳ رحلت کرد.

۸٫ ترجمه‌ تفسیر المیزان، ج‏۱۶، ص: ۴۳۸- إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۹۰.

 

 

سوتیترها

 

۱٫

فهم حضور در تاریخ این دوران کار آسانی نیست و به نگاهی وجودی به تقدیری که خداوند اراده کرده است نیاز دارد. شروع تاریخ جدید برای هرکسی محسوس نیست؛ هرچند که اگر افراد بخواهند می‌توانند شواهدی را پیدا کنند که نشان می‌دهند باید خبری در عالم به وقوع پیوسته باشد؛ زیرا تمدن غرب اموراتش مانند گذشته نمی‌گذرد و «واقعیت‌های جامعه جهانی طبق خواسته‌ها‌ و نیازهای آمریکا پیش نمی‌روند.»

 

 

.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *