«در آستان امامان» نام مجموعه مقالاتی در حوزه معرفت امامان«ع» است که با محوریت زیارت جامعه کبیره عرضه میشود. در این مقاله به شرح فرازهایی از این زیارت بلند میپردازیم.
امامان محبوبترینها
«بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى وَ أهْلى وَ مالى»: پدر و مادرم و خودم و خانوادهام فدایتان باد .
در گذشته تقدیم شد که این فرازها اوج ابراز عشق به امامان نور«ع» است. زائر میگوید همه سرمایهام پدر، مادر، جانم، خانوادهام و داراییم هستند، ولی آن قدر شما را دوست دارم که همه را فدایتان میکنم. این فرازها نشانه بیاعتنایی به پدر و مادر نیستند، بلکه تکریم آنها هستند، زیرا قبل از جان ذکر میشوند. یعنی پدر و مادر از جانم محبوبترند؛ اما عشق و محبت به شما چیز دیگری است. همه اینها فدایتان باد.
این ابراز محبتها جاذبهساز است، جاذبهساز به سوی معشوق واقعی که ذات اقدس ربوبی است. « إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا»(۱) و در نهایت این هم به سود خود انسان است « قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ»(۲)
امامان ویژههای جهان هستی
«ذکرکم فی الذاکرین و اسماءکم فی الاسماء و اجسادکم فی الاجساد و انفسکم فی النفوس و آثارکم فی الاثار و قبورکم فی القبور»: یاد شما در زبان یادآوران است. پیکرهایتان با دیگر پیکرهاست و ارواح شما در میان دیگر روحهاست و جانهایتان در زمره جانهاست و آثارتان در میان دیگر آثار است و قبرهایتان در شمار سایر قبرهاست.
در اینکه مقصود از این فرازها چیست احتمالاتی داده شده است:
احتمال اول آن است با آن همه کرامات ویژهای که دارید (بخشی از آنها در این زیارت بلند آمد)، اما مثل دیگر مخلوقات خداوند انسانید. خدا نیستید، بنده خداوندید. یادتان مثل دیگران، نامتان مثل دیگران و… همان که در مورد پیامبران داریم: بشری همانند دیگر بشرها. از این نگاه خصوصیات بشری را دارید، شاد میشوید، محزون میشوید، میخندید، میگریید…
احتمال دیگر این است که بشرید، اما چه بشری؟!
در جهانی همه شور و همه شر
ها علی بشر کیف بشر
(علی موسی گرمارودی)
یادتان ویژه است، نامتان ویژه است، قبورتان ویژهاند. ویژهاید به تمام معنا! به نظر میرسد چینش این زیارت این معنا را ترجیح میدهد.
حضرت مولی«ع» فرمودند: « لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد (ص) مِنْ هذِهِ الاُمَّهٍ اَحَد و لا یُسَّوی بِهِمْ مَن جَرَت نِعْمَتُهُم عَلَیْهِ اَبَداً هُمْ اَساسُ الدَّینِ و عِمادُ الیَقینِ اِلَیْهُمْ یَفِیءُ الْغالِی وَ بِهِم یَلْحِقُ التالی: هیچکس از این امت را با آل محمد«ع» نمیتوان مقایسه کرد. آنها که از نعمت آل محمد«ع» بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، زیرا آنها اساس دین و ستون استوار بنای یقیناند. غلوکننده به سوی آنها باز میگردد و عقبمانده به آنان ملحق میشود.
«و لهم خصائص حق الولایه و فیهم الوصیه و الوراثه؛(۳) ویژگیهای حکومت و ولایت از آنِ آنهاست و وصیت و وراثت پیامبر«ص» تنها در آنهاست .»
برتری امامان اهلبیت«ع» تنها از طریق روایات شیعه نیست. در کتابهای صحاح سته (کتب ششگانهای که معروفترین منابع اهل سنت است) آن قدر فضائل و مناقب درباره اهلبیت«ع» ذکر شده که بالاتر از آن تصور نمیشود. برای پژوهشگران در این عرصه کتاب «فضائل الخمسه من الصحاح السته» تألیف محقق دانشمند مرحوم فیروزآبادی منبعی مطالعه کردنی است. در اینجا گفته ابن ابی الحدید معتزلی که شیعه نیست و شافعی و از امامان اهل سنت است، خواندنی است:
«چه بگویم در مورد مرد بزرگی که دشمنانش اعتراف به فضیلت او داشته و هرگز نتوانستهاند مناقب و فضائل او را کتمان کنند و از طرفی میدانیم بنیامیه در تمام جهان اسلام تسلط یافتند و با تمام قدرت و با هر حیلهای سعی در خاموش کردن نور او و تشویق بر جعل اخبار در معایب او داشتند و او را بر فراز تمام منابر سب کردند و دشنام دادند و ستایشکنندگان او را تهدید به مرگ و بلکه زندانی کردند و کشتند و حتی اجازه ندادند یک حدیث در فضیلت او نقل و نامی از او برده شود و یا کسی را به نام او بنامند، ولی با این حال جز بر بلندی مقام او افزوده نشد… و هرچه بیشتر کتمان کردند عطر فضایل او بیشتر منتشر شد. همچون آفتاب بود که هرگز نور او با کف دست پوشانده نمیشود و همانند روشنایی روز که اگر یک چشم از آن محجوب بماند، چشمهای فراوانی آن را میبینند.»(۴)
شافعی یکی از امامان فقهی اهل سنت میگوید: «در شگفتم از مردی که دشمنانش فضایل او را از روی حسد کتمان کردند و دوستانش از ترس، ولی با این حال شرق و غرب جهان را پر کرده است.»(۵)
زیباترین نامها
«فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ»: چه شیرین است نامهایتان
نامهای امامان علاوه بر آنکه نامهای مقدساند، نامهائی زیبا و دوستداشتنی نیز هستند. در روایات عترت«ع» به گزینش نام زیبا نه تنها بر فرزندان، بلکه برای شهرها و بلاد هم سفارش شده است.
روزی که پیامبر«ص» به رسالت مبعوث شدند بسیاری از شهرها و آبادیها نامهای بدی داشتند. بسیاری از قبائل با لقبهای زشت و زننده اشتهار یافته بودند. پیامبر«ص» دستور دادند نام بسیاری از شهرها، روستاها و بخشها و لقب بعضی از قبایل و افرادی که نام بد داشتند تغییر کنند.(۶)
پیامبر«ص» از شخصی پرسیدند، «نامت چیست؟» او گفت، «غاوی بن ظالم گمراه فرزند ظالم». پیامبر«ص» بلافاصله نامش را تغییر دادند و فرمودند، « تو راشد بن عبدالله هستی، رشد یافته فرزند خدا!»(۷)
مردی خدمت رسول اکرم «ص» رسید. پیامبر اکرم«ص» از نام او پرسیدند. وی گفت، «نام من بغیض است.» پیامبر نامش را تغییر دادند و فرمودند، « نام تو حبیب است.» درست نقطه مقابل بغیض.(۸)
از شخص دیگری پرسید، «نامت چیست؟» گفت، «عبد شتر (بنده شتر)». پیامبر«ص» نامش را تغییر دادند و فرمودند، «نامت «عبد خیر» است.»(۹)
مردی که نامش «عبدالجانّ» بود به فرمان رسولالله نامش به عبدالله تغییر کرد.(۱۰)
نام و لقب از نظایر تجلی شخصیت انسانی است و نام و لقب زیبا بر شخصیت انسان تأثیر میگذارد. بهترین نامها، نامهائی هستند که از بهترینهای جهان هستی حکایت دارند. نامهایی که حاکی از بندگی خداوندند: «سمه باسماء من العبودیه؛(۱۱) نامی بر او نام بگذار که حاکی از بندگی خدا باشد…
اسامی معصومان«ع» هم از زیباترین نامهاست: محمد، مرتضی، فاطمه، زهرا، و… و…
استفاده از این زیباترین و شیرینترین نامها هم به سود دنیاست چون نام پر محتوا و نشاندهنده فضایل است و هم در آخرت. راوی میگوید به امام صادق«ع» گفتم، «ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان میگذاریم آیا سودی برایمان دارد؟» حضرت فرمودند، «ای والله و هل الدین الا الحب: آری به خدا قسم آیا دین جز محبت چیزی هست؟» خداوند میفرماید: « إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ : اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.»(۱۲)
گرامیترینها
«وَ اَکرَم أنْفُسِکُمْ »: و جانهایتان چه گرامی است.
«کرامت نفس» زیربنای فضایل و «رذالت نفس» ریشه رذائل هستند. کسی که از شخصیت والای انسانی برخوردار است رفتاری متناسب با این کرامت دارد:
حضرت مولی علی«ع» فرمودند: « مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ، هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ: کسی که برای خود شخصیت قائل است شهواتش در برابرش خوار خواهند بود.»
در عبارتی دیگر از مولی علی«ع» آمده است: « مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ، لَم یُهِنها بِالمَعصِیَهِ: کسی که برای خود شخصیت قائل است آن را با معصیت موهون نمیکند.»
از قید تن نگشته رها جانت آرزوست
جان را چه میکنی تو که جانانت آرزوست
هستی اسیر چاه طبیعت چگونه باز
قرب مقام و درگه یزدانت آرزوست
طبع گدایی از سر خود بر زمین گذار
که از آسمان رفعت سلطانت آرزوست
خود را چو ذره هیچ ببین در هوای دوست
گر وصل روی مهر درخشانت آرزوست
بوجهل نفس را ننموده مطیع خویش
ایمان و صدق و بوذر و سلمانت آرزوست
پایبند دیو هستی و همواره از هوس
فرماندهی به ملک سلیمانت آرزوست
«ناظم» ز عقل بگذار و رو سوی عشق کن
از تن بپوش چشم اگر جانت آرزوست
«و اعظم شأنکم و اجلّ خطرکم»: و چه بلند است جایگاهتان.
جایگاه بلندی که اختصاص آنهاست، جایگاهی که خداوند تنها به آنها داده به کسی دیگر نداده است. منزلت بلند امامان را در پیشگاه خداوند کسی ندارد.
باوفاترین
«وَ أُوفی عَهْدِکُمْ»: چه باوفاترین است عهدتان.
وفاداری به پیمان از ارزشهای والای انسانی است که مکتب حیاتبخش اسلام نیز بر آن تأکید دارد. «…وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا ؛(۱۵) و به عهد خود وفا کنید که از عهد سئوال میشود.»
عهد و پیمان معنی وسیعی دارد که هم شامل عهدهای خصوصی در میان افراد در رابطه با مسائل اقتصادی و کسب و کار و زناشویی و امثال آن میشود، هم شامل عهد و پیمانهای الهی و رهبران آسمانی نسبت به امتها و امتها نسبت به آنها میشود. بسیاری از روابط اجتماعی و خطوط نظام اقتصادی و مسائل سیاسی همگی بر محور عهدها و پیمانها دور میزند که اگر تزلزلی در آنها پیدا شود وسرمایه اعتماد از بین برود نظام اجتماع خیلی زود فرو میریزد و هرج و مرج وحشتناکی بر آن حاکم میشود.
« وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا الْأَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُون(۱۶): و هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد خود وفا کنید و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار دادید، به یقین خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است.»
امیرمؤمنان علی«ع» در فرمان مالک اشتر به اهمیت این مسئله در جاهلیت اشاره کرده و آن را مهمترین و عمومیترین مسئله میشمرد و تأکید میکند حتی مشرکان نیز به این امر پایبند بودهاند زیرا عواقب دردناک پیمانشکنی را دریافته بودند.(۱۷)
مورخان و مفسران میگویند از جمله اموری که در صدر اسلام سبب شد گروههای زیادی اسلام را بپذیرند پایبند بودن مسلمین به عهد و پیمانشان و مراعات سوگندهایشان بود. این امر تا آنجا اهمیت دارد که در روایتی از سلمان فارسی میخوانیم: «تهلک هذه الامه بنقض مواثیقها؛(۱۸) هلاکت این امت بخاطر پیمانشکنیهایشان خواهد بود.»
امامان«ع» در همه فضایل اخلاقی از جمله این فضیلت در قلهاند و وفادارترین آنانند.
پیامبر گرامی اسلام«ص» فرمودند: «اقربکم غداً منّی فی الموقف اصدقکم للحدیث، و اداکم للامانه، و اوفاکم بالعهد و احسنکم خلقاً و اقربکم من الناس؛(۱۹) نزدیکترین شما به من در موقف فردای قیامت راستگوترین شماست و امانتدارترین شما و پایبندترین شما به عهد و پیمان و خوشخوترین شما و نزدیکترین شما به مردم.»
راستگوترین در عرصه وعدهها
«وَ أَصدَقَ وَعَدَکُم»: وعدهتان چه راست است!
از نگاه پیامبر«ص» و اهلبیت«ع» وعدهای که انسان میدهد حکم «دین» و بدهکاری را دارد. انسان میتواند وعده ندهد، اما اگر داد باید پای وعدهاش بایستد و به آن وفا کند.
پیامبر اکرم «ص» فرمودند، «اَلوَعدَه دین: وعده دین است.»
حضرت امام رضا«ع» فرمودند: « اِنّا اَهلُ بَیْتٍ نَرى وَعدَنا عَلَینا دَینا کَما صَنَعَ رَسولُ اللّهِ»ص»(۲۰): ما خاندانی هستیم که وعده خود را دینی بر گردن خویش میبینیم چنانکه رسول خدا«ص» چنین بود.»
حضرت مولی علی«ع» فرمودند: « الْمَسْؤُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِد(۲۱): کسی که از او درخواستی نشده تا وعده نداده آزاد است (ولی پس از وعده دادن در گرو وعده خویش است و تا به آن وفا نکند آزاد نمیشود)
مرحوم علامه حلی این جمله را با اضافهای آورده است: « اَلْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ وَالْمَسْئُولُ مُسْتَرَقٌّ حَتَّى یُنجِزَ(۲۲): آن کس که از او درخواستی شود آزاد است تا زمانی که وعده نداده و برده است تا زمانی که به وعده خود وفا کند.
در روایتی نبی اکرم «ص» فرمودند: «العده دین ویل لمن وعد ثم اخلف ویل لمن وعدتم اخلف، ویل لمن وعدتم ثم اخلف؛(۲۳) وعده به منزله بدهکاری است. وای به حال کسی که وعده میدهد و خلاف میکند. وای به حال کسی که وعده میدهد و خلاف میکند، وای به حال کسی که وعده میدهد و خلاف میکند.
از این روایت استفاده میشود که وعده به منزله بدهکاری شدید و مؤکد است که افراد با ایمان باید به آن عمل کنند. البته از نظر فقهی وعدههای ابتدایی که در ضمن عقد و قراردادی نباشند واجبالعمل نیستند، ولی از آیات و روایات استفاده میشود که مستحب بسیار مؤکدی است گویا دیوار به دیوار واجبات مؤکد است.
امامان«ع» در این ارزش والای اخلاقی هم در قلّه بودند.
پینوشتها:
- ۱٫ فرقان /۵۷٫
- سباء / ۴۷٫
- نهجالبلاغه، خطبه دوم.
- شرح نهجالبلاغه معتزلی، ج ۱۷، ص ۱۷٫
- علی فی الکتاب و السنه، ج ۱، ص ۱۰، نظیر این سخن از عامر بن عبیدالله بن زبیر، الغدیر، ج ۱۱، ص۳۸۰ (چاپ ۱۱ جلدی، ج ۱۰، ص ۲۷۱).
- قرب الاسناد، ص ۴۵٫
- اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۴۹٫
- اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۰۲٫
- اسد الغابه، ج ۲، ص ۶۳٫
- اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۷۴٫
- کافی، ۶ / ۱۸٫
- بحارالانوار، ج ۱۰۴ / ص ۱۳۰٫
- نهجالبلاغه کلمه قصار، ۴۴۹٫
- غررالحکم، حدیث۴۶۱۰٫
- اسراء / ۴۳٫
- نحل / ۹۱٫
- نهجالبلاغه نامه ۵۳٫
- مجمعالبیان، ج ۶، ص ۲۸۳، ذیل آیه ۹۱٫
- بحارالانوار، ج ۷۵، ص۹۴٫
- بحارالانوار، ج ۷۵، ص۹۷٫
- نهجالبلاغه، کلمه قصار ۳۳۶٫
- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۳٫
- میزانالحکمه، کلمه «وعد».