«فراز و نشیب‌های یک زندگی پر بار» در گفت و شنود پاسدار اسلام با حضرت آیت‌الله جنتی

 

اشاره:

از فرمایشات امام خمینی: آقای جنتی از اشخاص بزرگ اینجا هستند؛ لیاقت براى همه مسائل را دارند

نه تجارتی دارد و نه ملک و املاکی؛ از دار دنیا تنها یک خانه قدیمی دارد آن هم در یک محله قدیمی قم نزدیک بیمارستان آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی، که آن را قبل از انقلاب و در دوران تحصیل در حوزه از هم مباحثه‌اش آقای نصراللهی خریداری کرد و هم اکنون در آن سکونت دارد.

تنها درآمدش هم حقوقی است که از شورای نگهبان می‌گیرد که گاه کفاف گذران زندگی‌اش را نمی‌دهد. او که تنها فرزند مرحوم حاج شیخ‌ملاهاشم، از روحانیون وارسته در اصفهان است و با هدایت پدر بزرگوارش به مدرسه جده اصفهان وارد و به عشق ادامه درس و بحث از اصفهان به قم هجرت کرد، همواره به پدر و مادرش عشق می‌ورزید، علاقه و عشقی دوسویه. خودش می‌گوید، «علاقه پدر و مادر به من هرگز موجب نشد که آنها با ورود من به مسائل انقلابی و روبه‌رو شدن با زندان و تبعید شدن، مرا از ادامه راه باز دارند.» بعدها علاقه پدر فرزندی هم هرگز موجب نشد که بین او و آرمان‌های اسلام‌خواهی، ولایت‌مداری و انقلابی‌گری فاصله بیفتد و از جایگاهش برای رهانیدن یکی از فرزندانش از اجرای حکم جلوگیری کند و یا به نقد سیاست‌های فرهنگی فرزند دیگرش نپردازد. علقه‌ای که پای بعضی‌ها را ‌لغزاند و آنها را از امام و انقلاب جدا ‌کرد.

روحیه زهد و دنیاگریزی و شجاعت گسستن بندها و محبت‌هایی که هر فردی را از آرمان‌هایش جدا می‌کند، او را همچنان در قلب مؤمنان و انقلابیون ماندگار و در رأس یکی از مهم‌ترین نهادهای انقلاب ثابت و استوار نگه داشته است.

آیت‌الله حاج شیخ‌احمد جنتی متولد سوم اسفند ۱۳۰۵ هجری شمسی در روستای لادان در غرب  اصفهان،  در عرصه علمی از شاگردان مراجع بزرگ چون آیت‌الله‌العظمی بروجردی، آیت‌الله‌العظمی حجت و امام خمینی و … بود. این فقیه و مجتهد بزرگ، همچنین استاد بسیاری از بزرگان و نیروهای انقلابی و محقق و مترجمی که تحقیق و ترجمه برخی کتب احادیث شیعه را در کارنامه خود دارد، بقیه‌الباقین نسلی از روحانیون انقلابی است که در جستجوی نزدیک‌ترین الگو به مشی معصومین«ع» به امام خمینی رسیدند و از آن‌‌پس چنان با قلبی مطمئن و ایمانی استوار با آن «حقیقت همیشه زنده» همراه شدند که رنج‌ها و تبعیدها و شکنجه‌ها هرگز نتوانست آنها را از همراهی با امام و انقلاب جدا کند. نسلی که ایستادگی آنان در کنار امام خمینی و پس از آن تبعیت از خلف صالح او امام خامنه‌ای امروز به الگویی برای طلاب و فضلای انقلابی تبدیل شده است.

***

آیت‌الله جنتی در عرصه انقلاب در زمره قدیمی‌ترین و پایدارترین مبارزان نهضت امام خمینی قرار دارد و در این راه بارها زندانی و تبعید شده است. این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی عهده‌دار مسئولیت‌های مهمی از جانب امام خمینی بوده است، زیرا امام به این شاگرد کاردان و صدیق خود باور داشت و در همان ماه‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی در جمع قاضیان اصفهان درباره آقای جنتی فرمود: «ایشان از اشخاص بزرگ اینجا هستند و لیاقت براى همه مسائل را دارند»۱٫

او در دهمین ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حکم امامت جمعه‌ای اهواز را دریافت کرد «تا ضمن انجام این فریضه بزرگ، مردم را در خطبه‌هاى نماز به وظایف خطیرى که دارند آشنا سازد و از توطئه‌هاى دشمنان اسلام و مملکت آگاه کند و به اتحاد و وحدت کلمه دعوت نماید»۳

آیت‌الله جنتی زمانی که با حکم امام خمینی به عضویت فقهای شورای نگبهان در آمد، ضمن ایفای نقش محوری در این نهاد مهم، چون سربازی سخت کوش، عهده‌دار ماموریت‌های ویژه محوله از سوی رهبر کبیر انقلاب نیز بود؛ او در تیرماه ۶۴ با حکم امام ماموریت یافت تا «نِقار و اختلافى که بین بعض علماى اعلام شیراز واقع شده بود» و خاطر ایشان را نگران ساخته بود، حل کند. در ماموریت دیگری در اردیبهشت ۹۷ از سوی امام راهی گرگان شد تا «مسئول رسیدگى کامل به انتخابات گرگان» شود «تا حقى ضایع نگردد».۴

انتصاب آیت‌الله جنتى به سِمت ریاست سازمان تبلیغات اسلامى، راهبردی‌ترین حکمی است که او از امام خمینی دریافت کرد؛ این حکم مهم، دو ماه پیش از رحلت امام صادر شد و آقای جنتی برای «پیشبرد بهترِ کار» مسئول آن سازمان گردید؛ ملاک تعیین او نیز در طلیعه پیام امام مندرج بود؛ آن «که از افراد متدین خوب و با سابقه طولانى در مبارزات مى‌باشید» و «عمرى را در حوزه‌هاى علمیه سپرى کرده‌اید» از این رو «مى‌توانید خدمات ارزنده‌اى به اسلام و انقلاب بنمایید»۵٫

امام خمینی دو هفته بعد از این انتصاب در ۱۷اردیبهشت ۶۸ نیز  استفاده از محل وجوه شرعی برای نیازهاى سازمان تبلیغات را به آقای جنتی اجازه فرمود با این قید که «آن دسته از افرادى که از این جانب اجازه دارند، به میزان اجازه‌اى که دارند مى‌توانند به جنابعالى براى صرف در تبلیغات اسلامى کمک نمایند؛ و نیز جنابعالى مجازید وجوهاتى که به دست مى‌آورید در راه تبلیغات اسلامى صرف نمایید».

***

آیت‌الله شیخ احمد جنتی که در بین حوزویان و مردم مؤمن و انقلابی به عنوان شخصیتی معنوی و اخلاقی  شناخته می‌شود؛ در دوران زعامت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای نیز جاودانه ماند و عمارگونه در راستای دفاع از آرمان‌ها، امام و مقابله با فتنه‌ها ایستاد و صلابت او مثال زدنی است.

او عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان و شواری نگهبان قانون اساسی است و اکنون ریاست مجلس خبرگان رهبری را به عهده‌ دارد، هرچند که در فضای رسانه‌ای بیشتر به دبیر شورای نگهبان شناخته می‌شود.

آیت‌الله جنتی سنگر شورای نگهبان را چون تنگه اُحد انقلاب، حفظ و حراست و همواره یاران همسنگر خود را در اقصی نقاط کشور به دفاع و صیانت از قانون اساسی و آرای مردم دعوت می‌کند. همین نگاه و ایستادگی او، موجب شده است که دشمن نتواند به اهداف خود نائل آید و همواره کینه خود را از او، از زبان نامحرمان و نااهلان و جداشدگان از خط امام و انقلاب به گوش دیگران برساند و همنوای رسانه‌های نظام سلطه او را در نوک پیکان تهاجم خود قرار دهد. آیت‌الله جنتی از شخصیت‌های علمی و انقلابی است که در منظومه بینش توحیدی و معادباوری به امام و مردمی که از نظام الهی دفاع می‌کنند عشق می‌ورزد.

آنچه پیش‌روست، گفت‌وگویی کوتاه با عالمی است که در دو کلمه می‌توان گفت «الگوست» مردی که نیم قرن پیش شهید قدوسی، تنها عیب او را «یکی بودن» او خواند و از آن تاریخ تا به امروز چون گذشته پر خیر و برکتش، این شاگرد مکتب اهل بیت«ع» و یار امام و رهبری همچنان «جنتی» باقی مانده است.

***

*خدا را شاکریم که بار دیگر توفیق زیارت شخصیتی نصیبمان شد که به همراهی و وفاداری به امام و رهبری و خدمت خالصانه به نظام مقدس اسلامی شناخته می‌شود.

حضرت آیت‌الله! امیدواریم در فرصتی دیگر درباره مسائل جاری کشور مثل انتخابات سال‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۲ و ۱۳۸۸ صحبت کنیم؛ لکن در این فرصت بر آنیم که نگاهی داشته باشیم به پیشینه زندگی جنابعالی و چگونگی ارتباط با حضرت امام و برخی از مسائل حوزه در دوران نهضت و مبارزات و چگونگی ورود حضرتعالی به شورای نگهبان. قبلاً از اینکه این وقت را در اختیار پاسدار اسلام گذاشتید تشکر می‌کنیم. به عنوان اولین سئوال آشنایی حضرتعالی با حضرت امام «ره» از کی و چگونه آغاز شد؟  

بِسمِ‌اللَّهِ الرَّحمَنِ‌الرَّحِیم. آشنایی بنده با حضرت امام «ره» از دوران طلبگی بود. من در مدرسه فیضیه حجره داشتم. دروس سطح را می‌خواندم و در درس مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالجواد اصفهانی شرکت می‌کردم. در آن زمان شاهد بودم که امام روزها با متانت کامل می‌آمدند و در آنجا درس فلسفه می‌فرمودند. از آن زمان ایشان را می‌شناختم.

*تقریباً چه سالی؟

معین کردن تاریخ برایم مشکل است. علی‌القاعده باید اوایل دهه ۳۰ بوده باشد. ایشان غیر از آن درس بعضی وقت‌ها به مدرسه فیضیه و به ایوان زیر کتابخانه تشریف می‌آوردند و درس اخلاق داشتند. اینها قبل از وقتی بود که من به حد درس خارج برسم و در درس‌ خارج شرکت کنم.

*قبل از درس خارج دروس مقدماتی و سطح را نزد کدام یک از اساتید گذرانده بودید؟

در زمان رضاخان که روحانیت در محدودیت‌های سخت قرار داشت، پدرم با لباس مبدل به مدرسه می‌رفت من هم همراه پدرم شنبه‌ها به مدرسه جده اصفهان می‌رفتم و عصر چهارشنبه برمی‌گشتیم. از منزل تا مدرسه حدود یک فرسخ بود که این مسیر را پیاده رفت و آمد می‌کردیم. ادبیات و معالم را در اصفهان و در مدرسه جده که پدرم مرا به آنجا برده بود گذراندم. مرحوم پدرم یکی از اساتیدم بود. به قم که آمدم سطح را نزد اساتیدی چون مرحوم صدوقی و مرحوم سلطانی و مرحوم بهاءالدینی گذراندم و به آیت‌الله بهاءالدینی ارادت زیادی داشتم.

*درس خارج را با کدام یک از بزرگان آن زمان آغاز کردید؟

اول درس آیت‌الله بروجردی رفتم، چون از نظر فقهی جزو بهترین درس‌ها بود. من ایشان را فقیه به معنای واقعی می‌دانستم. ایشان خیلی خوب مسائل را تحلیل و نظرات مخالف را روشن بیان می‌کردند، طوری که فکر می‌کردید ایشان می‌خواهند این نظرات را تأیید و قبول کنند، اما بعد رد می‌کردند. جنبه فقاهت در ایشان خیلی برجسته بود. چیزی را از غیر فقه ضمیمه و داخل فقه نمی‌کردند. مسائل فلسفه و امثال اینها را وارد فقه نمی‌کردند و فقهِ خالص را می‌گفتند. من معنای فقاهت را در درس ایشان درست حس کردم. گاهی هم درس آیت‌الله حجت کمره‌ای می‌رفتم. کمی هم درس آیت‌الله گلپایگانی رفتم. غیر از آیت‌الله بروجردی که مدتش زیاد بود، مدت درس آقای حجت کمره‌ای و گلپایگانی نسبتاً کم بود. بعد امام درس اصول و فقه را شروع کردند. درس ایشان رفتم که برایم جالب بود.

*یعنی اولین دوره‌ای که امام فقه و اصول را شروع کردند درس امام رفتید؟

دقیقاً نمی‌توانم بگویم از اولین دوره درس خارج امام، اما از همان اوایل جزو شاگردان امام بودم. تا بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی و تا زمانی که امام دستگیر و تبعید شدند، مرتباً به درس ایشان که در مسجد سلماسی بود می‌رفتم. مدتی هم در مسجدی در خیابان صفاییه کوچه حرم که اسمش یادم نیست درس می‌دادند. در مرحله آخر هم در مسجد اعظم.

*هم مباحثه‌ای‌های شما کدامیک از فضلای آن زمان بودند؟

دوستان مشهدی، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله سعیدی، آقای نصراللهی و آقای نهاوندی، ولی بیشتر با آیت‌الله خزعلی. البته گاهی هم با مرحوم شهید مفتح و سید کرامت‌الله حسینی.

*دوره فقه و اصول امام را کامل گذراندید؟

درس امام را تا زمانی که برقرار بود شرکت کردم و از زمانی که مسئله نهضت پیش آمد و ارتباطمان با ایشان رنگ انقلابی پیدا کرد. من به ایشان علاقمند بودم، چون مواضعی که مطرح می‌کردند از اخلاص و قاطعیت ایشان سرچشمه می‌گرفت. ایشان فضایل زیادی هم در درس و هم در اخلاق و رفتارشان داشتند. مثل اینکه در مطالب به یقین رسیده بودند. با قاطعیت صحبت می‌کردند و جواب سئوالات را می‌دادند. کسی هم که در درس امام بیشتر از همه صحبت می‌کردند آقای سبحانی بود و بعضی وقت‌ها هم کار به مباحثه می‌کشید. من تا آخر درس امام را ادامه دادم. تا این‌که با دستگیری و تبعید ایشان درسشان تعطیل شد.

*تفاوت حضرت امام با سایر اساتید و علمای دیگر در چه بود؟

گذشته از روحیات خاص امام و قدرت معنوی و اخلاقی، درک مسائل سیاسی و اشراف ایشان با مسائل روز از دیگران متفاوت بود، از نظر علمی هم باید اعتراف کنم که امام خمینی مطالبی را به ما آموختند که در هیچ درسی دیگر نیاموخته بودیم.

*بازتاب نهضت امام در حوزه چه بود؟

تا قبل از حرکت امام کسی جرئت حرف زدن نداشت. خفقان به‌قدری بود که علمای بزرگ هم جرئت حرف زدن نداشتند، بعد از امام همه جرئت پیدا کردند.

*حرکت امام مخالفانی هم داشت؟

برخی حرکت را بی‌فایده و رژیم را پرقدرت می‌دانستند و معتقد بودند امکان مبارزه نیست. عده‌ای هم معتقد بودند که عالم دینی نباید وارد مبارزه و سیاست بشود.

*به حضور در درس امام قبل از تبعید اشاره‌ کردید. آیا آن زمان با حاج‌آقا مصطفی آشنا بودید؟

خیلی، به یک معنا با هم رفیق بودیم. طوری که من ایشان را می‌شناختم خیلی‌ها نمی‌شناختند و هنوز هم نمی‌شناسند. با هم رفت و آمد و دوستی داشتیم. منتهی من آن موقع ایشان را وزنه علمی نمی‌دیدم. علمیتش را بعدها نشان داد. موقعی که با هم رفت و آمد داشتیم در حد دوستی بود. بعضی وقت‌ها در درس امام صحبت می‌کرد. علمیتی که بعدها از ایشان ظاهر شد، در آن زمان در ایشان مشهود نبود. بعدها آثارش پیدا شد و فهمیدم ایشان برتری‌های علمی زیادی داشته است. در مباحث علمی با ایشان ارتباط و آشنایی نداشتم. همان‌‌طور که طلبه‌ها با هم رفیقند، رفاقت ما هم این ‌طوری بود.

*خیلی اخلاقی و اهل مزاح و شوخی بود. همان نقشی که آقای سبحانی در ایران پای درس امام ایفا می‌کرد، در نجف حاج‌آقا مصطفی این نقش را داشت. اشکال گرفتن‌ها تبدیل به داد و فریاد می‌شد و امام سرش فریاد می‌زد که آقا! من چه کنم با تو؟ چرا نمی‌فهمی؟ او داد می‌زد و می‌گفت آقا! جواب مرا بدهید. معمولاً هم هر روز این اتفاق می‌افتاد. یکی حاج‌آقا مصطفی بود و دیگری شیخ‌مصطفی اشرفی‌شاهرودی که الان در مشهد است. او هم جزو مستشکلین ثابت درس امام بود. به هرحال با تبعید حضرت امام«ره» مبارزات حضرتعالی و سایر شاگردان امام چگونه ادامه یافت؟

نهضت امام باید به علمای سراسر ایران معرفی می‌شد؛ به همین خاطر ما به شهرستان‌ها می‌رفتیم؛ با علما از قصد و نیت امام و فساد دستگاه حاکم صحبت می‌کردیم و شخصیت علمی و عرفانی و اخلاقی و حرکت امام را تبیین می‌کردیم. نشست با علمای شهرستان‌ها بسیار مؤثر بود.

*حضرتعالی پس از رحلت آقای حکیم در سال ۱۳۴۹ جزو امضاکنندگان مرجعیت امام بودید. دلیل این تصمیم و نتایج و بازتاب‌هایش چه بودند؟ مرجعیت حضرت امام که پس از رحلت آسید عبدالهادی شیرازی و آقای بروجردی تا حد زیادی جا افتاده بود. امام تقریباً همزمان با شکل‌گیری نهضت شناخته شدند و طیف وسیعی هم از مردم از ایشان تقلید می‌کردند. اصل اجتهاد و مرجعیت امام هم در سال ۱۳۴۲ توسط علمایی که به تهران مهاجرت کرده بودند اعلام شد. علت صدور این اعلامیه بعد از رحلت آقای حکیم چه بود؟

تشخیص ما این بود که ایشان اعلم زمان است و حتماً باید مرجعیت و اعلمیت ایشان را اعلام کنیم و مردم از ایشان تقلید کنند، چون عده‌ای ایشان را به عنوان رهبر جریان انقلاب قبول داشتند، ولی در مسائل علمی ایشان را در حد مرجعیت نمی‌شناختند و نمی‌دانستند. قرار شد اعلام مرجعیت شود که معلوم بشود که ایشان مرجع تقلید و از این جهت هم واجب‌الاطاعه‌اند. مرجعیت ایشان باید جا می‌افتاد تا علاوه بر اینکه رهبری نهضت را داشتند، مرجعیت فراگیر هم داشته باشند که سخنشان نفوذ بیشتری داشته باشد.

*سال ۱۳۵۶ هم که آیت‌الله سیدمصطفی خمینی به شهادت رسید و حضرتعالی هم جزو مدرسینی بودید که تسلیتی به محضر امام خمینی مخابره کردید، یک اتفاق دیگری هم در این سال در ایران رخ داد و آن شکل‌گیری تشکلی از سوی یاران امام بود که حضرتعالی هم جزو آنها بودید، تشکلی که با پیروزی انقلاب در حقیقت شالوده حزب جمهوری اسلامی را هم شکل داد و کمکی شد در آن مقطع حساس و گره‌گشا هم شد.

بله. دوستان در آن سال به فکر یک تشکل و جمعیت اسلامی افتادند. این تشکل به ابتکار شهید بهشتی و شرکت من و برادران عزیزی همچون آیت‌الله خامنه‌ای، مشکینی، مؤمن، هاشمی رفسنجانی، هاشمی‌نژاد، واعظ طبسی، طاهری خرم‌آبادی و باهنر شکل گرفت. در مدت یک هفته تا پانزده روز هم به طرح‌ریزی این جمعیت و تشکل پرداختیم که نهایتاً این جمعیت و تشکل به تأسیس حزب جمهوری اسلامی منتهی شد.

*اولین حکمی که از امام داشتید چه بود؟

راجع به دادگاه‌ها بود.

*برای دادگاه انقلاب اهواز؟

بله. حکم ریاست دادگاه را به من دادند. من در آن زمان در دادگاه‌های مختلف مسئولیت داشتم. مدتی در تهران در قزل‌قلعه بودم و پرونده‌ها را می‌دیدم و قضاوت می‌کردم. مدتی در اهواز بودم.  بعد از آیت‌الله اشرفی‌اصفهانی مدتی در کرمانشاه امام جمعه بودم و همزمان در دادگاه هم قضاوت می‌کردم. بعد هم سیار این ‌طرف و آن‌ طرف می‌رفتم؛ چون دادگاه‌ها خیلی فعال نبودند و باید دائماً به آنها سرکشی می‌کردیم. کسانی که در دادگاه‌های انقلابی به کار گرفته شده بودند، از خود من گرفته تا آقای آذری‌قمی و آقای یزدی و دیگران، همه تازه کار بودیم. در استان‌ها هم همین‌‌طور بود. این بود که من خیلی وقت‌ها می‌رفتم و سرکشی می‌کردم که ببینم اینها دارند چه کار می‌کنند.

*رفتنتان به خوزستان دلیل خاصی داشت؟

من در تهران بودم که شهید مطهری فرمودند بروید خوزستان. و قاضی ندارند. من با اصرار ایشان به خوزستان رفتم. در تهران راحت‌تر بودم. برای قضاوت به شهرهای دیگر هم می‌رفتم.

*اشاره کردید که در آن زمان همه به امور حقوقی و قضایی ناوارد بودند و حضرتعالی مجبور بودید سرکشی کنید. آیا با کسی هم در این زمینه مشورت می‌کردید؟

بله، با آقای بهشتی در ارتباط بودم و به ایشان گفتم که اینها نمی‌دانند چه کار کنند و باید دستوری به اینها داده شود. ایشان گفتند باید چیزی به عنوان دستورالعمل ارشادی بنویسیم. نمی‌خواستند حکم صادر کنند، بلکه می‌خواستند اینها را ارشاد کنند که طبق ضوابط عمل کنند. قضیه به این شکل بود. ولی بعداً کم‌کم دادگاه‌های انقلاب جا افتادند و افراد باتجربه‌ای وارد کار شدند و قبلی‌ها هم تجربه کسب کردند.

*فرمودید که پس از شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی به کرمانشاه رفتید و امام جمعه شدید. اولین خطبه‌های نماز جمعه شما، خطبه‌های کرمانشاه است؟

قبل از اینکه به کرمانشاه بروم، در خوزستان نماز جمعه را در دانشگاه اقامه کردم که نماز جمعه باشکوهی شد. زمانی بود که ضدانقلاب در دانشگاه‌ها سنگر گرفته بود. در کرمانشاه به‌جز اقامه نماز جمعه، با اینکه مرا از اقامه نماز جماعت به خاطر خطراتش نهی می‌کردند، این کار را انجام می‌دادم.

*به نظر می‌رسد یکی از دوره‌های رضایت‌بخش در زندگی شما تدریس در مدرسه حقانی است.

بله. یکی از دوره‌هایی که در زندگی خیلی از آن راضی هستم همان سال‌هایی است که در مدرسه حقانی تدریس کردم. برای اینکه اولاً با شهید قدوسی کار می‌کردم که فوق‌العاده به من علاقه داشتند و گاهی می‌گفتند: «آقای جنتی یک عیب دارد و آن هم این است که یکی است.» من هم متقابلاً به ایشان علاقه داشتم. آقای بهشتی هم که پایه‌گذار مدرسه حقانی بودند و آقای قدوسی را هم ایشان کشف و برای این مدرسه مأمور کردند. من سیزده، چهارده سال در آنجا بودم. طلبه‌های این مدرسه هم طلبه‌های خوبی بودند.

*از طلبه‌های برجسته آنجا و از شاگردانتان کسی را به یاد دارید؟

بله. همین آقای رئیس جمهور. آقای محسنی‌اژه‌ای. آقای نیری، آقای دری نجف‌آبادی. چون آقای قدوسی به قوه قضائیه رفتند، اغلب تحصیلکرده‌های مدرسه حقانی را هم با خودشان به قوه قضائیه بردند، چون در آنجا نیرو کم داشتند. کسانی که در این سطح بودند، همه شاگردان ما بودند. من در مدرسه حقانی از پایین‌ترین سطح یعنی از ادبیات شروع کردم و به‌تدریج تا فقه و اصول پیش رفتم.

*آغاز تدریس حضرتعالی با مدرسه حقانی شروع شد؟

تدریس من قبلاً به صورت آزاد در مسجد امام بود و یا حجره تا اینکه شهید بهشتی از نامطلوب بودن حوزه و ضرورت نظم و هدایت طلبه‌ها سخن گفتند و با آیت‌الله میلانی صحبت کردند و یک برنامه ۱۶، ۱۷ ساله برای مدرسه حقانی تنظیم کردند.

*حضرتعالی زندان و تبعید هم داشتید؟

بله. سه سال در تبعید بودم.

*کجا؟

اسدآباد. سه سال تبعید را کامل ماندم و دیگر به رژیم شاهی بدهی نداشتم!

*خاطره‌ای از این سال‌های تبعید دارید؟

شبی که به اسدآباد رفتم، چون جایی برای من نداشتند، مرا به خانه‌ یکی از مأموران پاسگاه بردند که می‌گفت مقلد امام خمینی است! در اسدآباد آیت‌الله حمزه‌ای امام جمعه شهر از من استقبال کرد.

*بعد از پایان تبعید حضرتعالی سفری به سوریه و عراق داشتید، فقط برای زیارت بود؟

بعد از تبعید می‌خواستم به حج بروم، درخواست صدور گذرنامه کردم، مورد موافقت قرار نگرفت. به سوریه رفتم، آنجا می‌خواستم با انقلابیون فراری در سوریه که پسرم هم یکی از آنان بود دیدار کنم. مدتی در سوریه ماندم و با انقلابیون آنجا هم جلساتی داشتم. پس از مدتی مقدمات رفتن به عراق برایم فراهم شد، عتبات رفتم و آنجا هم خدمت امام رسیدم و به ایران برگشتم.

*زندان هم رفتید؟

بله. دو سه بار هم مرا دستگیر کردند و به زندان بردند. یکی از آنها کوتاه بود.

*کدامیک از این دستگیری‌ها تلخ‌تر بود؟

یک بار در صحن حضرت معصومه «س» جوانی ۲۴، ۲۵ ساله که از طرف ساواک مأمور دستگیری من بود، دست مرا گرفت. اینکه جوانی برای دستگیری من آمده بود برایم بسیار تلخ بود.

*ظاهراً در سال ۱۳۵۱ حضرتعالی را دوبار به مدت کوتاهی دستگیر و زندانی کردند، شما را هم شکنجه کردند؟

بیست روز مرا در کمیته نگه داشتند، به خاطر ضعف بدنی و اینکه احساس می‌کردند ممکن است من طاقت شکنجه را ندارم، شکنجه جسمی نکردند ولی شکنجه روحی چرا. افرادی را که می‌خواستند شکنجه کنند در کنار من شکنجه می‌کردند و نیمه شب‌ها به وضوح صدای ناله و شلاق و شیون آنها به گوشم می‌رسید.

*در زندان هم‌سلولی‌های شما چه کسانی بودند؟

مدتی در زندان با آقای قدوسی بودم. البته بندهای‌مان جدا بود. با آقای آذری‌قمی، آقای مروارید، آقای ربانی‌شیرازی در یک بند بودیم و با آقای ربانی، فقه مباحثه می‌کردیم. ایشان از مدت‌ها قبل در زندان بودند و تقریباً اهلی زندان شده بودند. ما مدتی در زندان بودیم و بیرون می‌آمدیم، ولی اینها سال‌ها در زندان بودند. مرحوم شهیدمحمد منتظری بود.

*به نظر می‌رسد دیدن صحنه‌های برخورد با رژیم رضاخانی با حجاب و با روحانیت و شعائر و مظاهر دین هم بی‌تأثیر در ورود شما به مبارزه نبوده است.

محیط خانواده بی‌تأثیر نبود. من از کودکی از تبعیض، از بی‌عدالتی و از ظلم و زورگویی انزجار داشتم. این انزجار در وجودم ریشه داشت، ظلم به اقشار محروم و مخالفت با مظاهر دینی از سوی دستگاه حاکم و هم‌چنین معاشرت با دوستان انقلابی در حرکت‌های فدائیان اسلام تأثیر داشت.

*جنابعالی با مرحوم شهید سعیدی هم رفاقت نزدیکی داشتید؟

من در قم بیشتر جذب دوستان خراسانی شده بودم. آقای سعیدی، آقای خزعلی، آقای محمد نهاوندی، آقای نصرالهی که یک خانه گلی ساخته بود و بعداً ما خانه‌اش را خریدیم که هنوز هم هست. بعدها با این جمع رفت و آمد داشتیم، ولی ارتباط من و آقای سعیدی و آقای خزعلی با هم بیشتر از بقیه بود.

*آن داستان انت منّی بمنزله هارون من موسی بن جعفر هم مربوط به ایشان است؟

بله. آقای سعیدی مخصوصا با آقای خزعلی از این شوخی‌ها زیاد داشت.

*آقای فلسفی سالی یک بار به اصفهان می‌آمد و منبر می‌رفت. شما و آقای شهید سعیدی آمده بودید که آقای فلسفی را وادار کنید که راجع به امام و نهضت بگوید؟

بله. ما اعتقاد داشتیم که ایشان باید انقلابی صحبت می‌کند. ایشان هم حس می‌کرد که ما می‌خواهیم روی او کار کنیم، برای همین به‌محض اینکه وارد شدیم گفت: «إنّ یأجوجَ وَ مأجوجَ مُفسِدُونَ فِی‌الأرض.»

*آقای سعیدی چه جواب داد؟

«اذهَبَا إِلَی فِرعَونَ إِنَّه طَغَی»

*با این همه مسئولیتی که از طرف امام و بعد هم حضرت آقا داشته‌اید که طولانی‌ترین آنها هم شورای نگهبان هست، ثروت شما چقدر است؟

من ثروتی ندارم.

*مایملک شما چقدر است؟

مایملک من یک خانه خشت و گلی است. همان که از آقای نصراللهی در زمان طلبگی خریدم.

*کجا؟ قم؟

بله. هنوز هم در همان خانه هستم. نزدیک بیمارستان آیت‌الله گلپایگانی است. خانه من عوض نشده و همان‌جا هستم. ملک و باغ و تجارتی هم ندارم. عمدتاً هم دارم با همین حقوق شورای نگهبان زندگی می‌کنم که گاهی اوقات هم نمی‌رسد و کم می‌آورم. من غیر از این از جای دیگری حقوق ندارم.

*گفته می‌شود شما در مورد پسرتان حسین نذر کرده بودید که دستگیر بشود.

نه. این هم از آن دروغ‌هایی است که منتشر کردند. چنین چیزی نبوده است.

*ولی وقتی آن حوادث پیش آمد و دستگیر شد شما عکس‌العملی نشان ندادید؟

نه.

*نگفتید «إِنَّه مِن أَهلِی» که بعد بگویند، «إِنَّه لَیسَ مِن اَهلِک»؟

نه. من مواضعش را قبول نداشتم. یک بار که در زندان بودم تعجب کردم که چطور شد او را پیش من آوردند. از اینکه او را دیدم خوشحال شدم، ولی از مواضعش ناراحت بودم. تحت تأثیر جریان منافقین قرار گرفته بود. من هم از او ناراضی بودم. البته اوایل بچه خوبی بود و علت دستگیری او هم پخش رساله امام بود. روی علاقه به امام و فعالیت‌های تبلیغی برای امام دستگیر شد؛ ولی به زندان که رفت، تحت تأثیر منافقین قرار گرفت.

*به هر حال خوشا به حال شما با این ایمان راسختان.

نه. ایمان ما خیلی ضعیف است و خدا به خیر بگذراند.

*همان‌گونه که فرمودید حضرتعالی قبل از انقلاب از امام حکمی نداشتید حتی در امور حسبیه و اصلاً در این وادی نبودید. وقتی حضرت امام حضرتعالی را به عنوان یکی از اولین اعضای شورای نگهبان انتخاب کردند تلقی جنابعالی چگونه بود؟

آن موقع من در دادگاه انقلاب اهواز بودم که این حکم را به من اطلاع دادند. موضوع، بدون اطلاع من بود. امام هم مرا می‌شناختند، و از باب ولایت، ولی بدون اینکه از من نظر بخواهند مرا انتخاب کردند.

چون شورای نگهبان نهادی بی‌سابقه بود، در شروع کار جایی نداشتیم و جلسات را در یک اتاق در مجلس شورا برگزار می‌کردیم.

*خیلی علاقه داشتیم بیشتر در خدمت حضرتعالی باشیم و پرسش‌های دیگری را از محضرتان داشته باشیم، اما مراعات حال حضرتعالی را نیز بر خود فرض می‌دانیم، خداوند وجود حضرتعالی را از بلیات حفظ کند و بر طول عمرتان زیر سایه توجهات حضرت ولی عصر«عج» بیفزاید.

پی نوشت:

  1. صحیفه امام،ج ۱۱ ، ص ۴۰ (۲۰ آبان ۱۳۵۸).
  2. صحیفه امام، ج۷، ص۲۶۴ (۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸).
  3. صحیفه امام ، ج۱۹  ، ص ۳۰۶٫
  4. صحیفه امام، ج۲۱ ، ص ۴۳٫
  5. صحیفه امام ، ج۲۱، ص   ۳۸۲

1 thoughts on “«فراز و نشیب‌های یک زندگی پر بار» در گفت و شنود پاسدار اسلام با حضرت آیت‌الله جنتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *