پیکار جمل با شکست فتنهانگیزان پیمانشکن پایان یافت و امیرمومنان(ع) روز دوشنبه، ۱۲رجب سال سى و ششم با همراهی جمعی از بزرگان و مردم بصره به کوفه درآمد و با استقبال قراء، ناموران و قاطبه مردم کوفه، پیاده آهنگ مسجد اعظم شهر کرد. دو رکعت نماز بخواند و سپس بر منبر شد و خداى را سپاس و ستایش کرد و بر پیامبرش«ص» صلوات فرستاد. امیرمومنان«ع» ضمن اشاره به فرجام تلخ دستاورد متمردان فتنهگر در جمل، بر خاطیان کوفه که از همراهی با امام به وقت نیاز کوتاهی کرده بودند، تمرکز کرد و فرمود:
«من آن مردانتان را که از یارى به من کوتاهى کردند ملامت و نکوهش مىکنم. آنان را از خود برانید و سخنان ناخوشایند که در خور آنند به گوششان فروخوانید تا سرزنش شوند و حزب خدا به گاه جدایى از آنها باز شناخته شود.»
چهرههایی در مسجد گردآمده بودند که خواص امت به شمار میرفتند و انتظار همراهی و پیشگامی از آنان میرفت. امام«ع» رو به آنان کرد و در توبیخشان فرمود:
«چهچیز شما را که اشراف قوم خود هستید بر آن داشت که از یارى من طفره روید؟ به خدا سوگند اگر این کندى شما از سستى نیست و زاییده کوتهبینى شماست، شما هلاکشوندهاید و به خدا سوگند اگر به خاطر شک در فضل و لزوم پشتیبانى از من است، بهراستى دشمن محسوب مىشوید.»
عذرتراشیهای شروع شد و هر کسی بهانهای آورد. گفتند: «پناه بر خدا! اى امیر مؤمنان! ما تسلیم به امر و سرسپرده توایم و با دشمنت در پیکاریم.» آنگاه همگى عذر خواستند. در میان آنها کسانى بودند که عذر خود را بازگفتند و برخى بیمارى را بهانه آوردند و پارهاى دیگر غیبتشان را یاد کردند
****
حکایت سلیمان بن صرد خزاعى نیز عبرتانگیز است. او از خواص امت به شمار میرفت و پیشگامیاش در پیکار جمل مورد انتظار بود، لیکن بی هیچ عذری نیامد. او در مسجد کوفه به حضور امیرمومنان«ع» رسید و حضرت وى را سرزنش و نکوهش فرمود و به او گفت:
«تو دچار تردید شدى و گوش خواباندى و نیرنگ به کار بردى، در حالى که نزد من موثقترین مردم بودى و چنان مىپنداشتم که در یارى دادن به من سریعترین آنان محسوب مىشوى. چه چیزی بر آنت داشت که از اهل بیت پیامبرت «ع» دست بردارى و چه عاملى تو را از یارى دادن به آنان بازداشت؟»
عرض کرد:
«اى امیر مؤمنان! مسائل را به عقب بر مگردان و مرا بدانچه گذشته است ملامت مفرما و دوستى مرا به همان پایه نگه دار تا خیرخواهى من به اخلاص از آن تو باشد. هنوز کارها در پیش است که ضمن آنها دوستت را از دشمنت باز خواهى شناخت.»
امام پاسخش را ندادند. سلیمان لختى نشست و سپس برخاست و نزد امام حسن «ع» که در مسجد نشسته بود رفت و زبان به شکوه گشود.
کارنامه سست دهه شصت و هفتاد سلیمان بن صرد در دوران خلافت امام حسن مجتبی«ع» و عدم همراهی او در حماسه کربلا و شکلدهی قیام بیثمر توابین از سوی او یک پیام داشت: او بههنگام تصمیم نگرفت و در جایی که انتظار میرفت حضور نداشت و خواسته یا ناخواسته نقش مورد انتظار دشمن را بازی کرد.
****
قضایای تاریخی تابلویی برای آموختن و عبرت گرفتن است. بهخصوص در تحولات جاری جامعه اسلامی، نقش خواص در فراز و نشیبها بسیار موثر است؛ از این رو حضور بههنگام و پرشمار در هر صحنه و یا فتنه اجتماعی و سیاسی، حداقل انتظار پیشوای امت و امت امام است.
موضع بیجا گرفتن، بد سخن گفتن و حتی سکوت خواص در جایی که سخن و روشنگری مورد انتظار است، فضای فتنه را تاریکتر میکند؛ آنسان که حکیم فرزانه انقلاب میفرماید:
«در فضای فتنه، این جمله « کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد. مراقب باید بود.
در ماجرای فتنه مهر ۱۴۰۱ نقش منفی برخی از خواص در قالب بیانیه و اطلاعیه و سخنرانی، به آتش فتنه دامن زد و راه را برای چینش اهداف شوم دشمن کامل کرد و معالاسف بعد از روشن شدن ماجرا، جبران موضعگیری حداقل انتظار جبهه پیروان حق بود. رهبر حکیم انقلاب اینگونه آنان را مورد خطاب قرار داد:
«بعد از آنکه دیدند قضیه چیست، بعد از آنکه فهمیدند در نتیجه حرفهای آنها همراه با برنامهریزی دشمن چه اتفاقی در خیابان و در مسیر عمومی مردم میافتد، بایستی آن کار خودشان را جبران کنند؛ باید موضع بگیرند، باید صریحاً اعلام کنند که با آنچه اتّفاق افتاده مخالفند، بایستی تفهیم کنند که با برنامهی دشمنان خارجی مخالفند. باطن قضیّه معلوم شد. وقتی شما میبینید که عنصر سیاسی آمریکایی این قضایا را به دیوار برلین تشبیه میکند، باید بفهمید که غرض چیست؛ باید بفهمید که مسئله، مسئله دلسوزی برای یک دختر جوان نیست؛ این را باید میفهمیدید. اگر نفهمیدید، بفهمید. اگر فهمیدید، باید موضع اعلام کنید.»
راستی این کندی در حضور و عدم جبران خطا زاییده چیست؟