تقابل آزادی و حجاب چرا؟

۱٫ اگر آزادی به معنای آزادی در انتخاب است و اگر انتخاب وقتی معنا می‌دهد که انسان اسیر امیال و هوس‌های خود نباشد، مسلّماً حجاب رابطه‌ای تنگاتنگ با آزادی انسان دارد، از آن جهت که امری است ماورای امیال و هوس‌های انسان و آن کس که حجاب را انتخاب کرد نشان داد که انسان آزاده‌ای است و چنین فردی نه‌تنها گرفتار امیال و هوس‌های خود نمی‌شود، بلکه گرفتار سویه‌های سیاسی‌ای هم که جهان استکباری در مورد حجاب پیش آورده است، نمی‌شود. سویه تقابل حجاب و آزادی مسلّماً فریب بزرگی است.

۲٫از آنجایی که بشرِ جدید معنای خود را در آزادی جستجو می‌کند و در بستر آزادی است که حجاب حقیقی معنا می‌یابد؛ همان‌‌طور که انسان آزاده نمی‌تواند به پاسداشت حجاب بی‌اعتنا‌ باشد، نظام اسلامی و دولت اسلامی هم نمی‌تواند به حجاب بی‌توجهی و آن را به عرف انسان‌های عادی واگذار کند.

حجاب، علاوه بر سویه شرعی، امری است مربوط به خیر عمومی و نظم اجتماعی و کوتاه‌آمدن از مسئله حجاب شرعی موجب لطمه‌زدن به نظام اجتماعی و نظام خانواده می‌شود و لذا باید قانونی‌بودن حجاب را تقویت کرد و اجرای آن را نباید صرفاً به نیروی انتظامی سپرد، بلکه وظیفه خبرگان جامعه است تا در تبیین جایگاه این حکم الهی تلاش کنند تا از جایگاه قدسی و عقلانی آن غفلت نشود و افراد جامعه متوجه باشند این حکم شرعی رابطه‌ تنگاتنگ با وجود قدسی خانم‌ها دارد و ابعاد معنوی آنان را متجلی می‌سازد.

۳٫مسلماً در شرایط طبیعی، فطرت هر خانمی حجاب را به‌خوبی می‌پذیرد. وجود حجاب در اقوام مختلف حاکی از این واقعیت است که حجاب برای خانم‌ها امری فطری است.‌‌‌‌‌‌‌ علت طرح بحث حجاب اجباری، دستکاری‌های ذهنی‌ غرب سکولار و غرب‌زدگانی است که به آن دامن می‌زنند. در حالی‌ که انجام تکالیف قدسی امری اجباری نیست، بلکه مطالبه بنیادین و اصیل انسان‌ها و از جمله زنان است.

وظیفه حکومت دینی است که زمینه‌های لازم را فراهم سازد. همان ‌طور که روزه‌داری را که امری برای حضور بیشتر در عالم معنویت است اجبار نمی‌کند، ولی روزه‌‌خواری را منع می‌کند تا حیات معنوی جامعه مختل نشود. اینجاست که نخبگان جامعه وظیفه دارند در گفتمانی جدید موضوع حجاب را با مفاهیمی جدید بازتولید کنند. به فرموده رهبر معظم انقلاب باید مسائل را با ادبیات جدید و با زبان امروز مطرح کرد. باید سعی شود مفاهیم عالی اسلامی با نوآوری، ولی در همان راستا تبیین شوند.(۱)

۴٫تبدیل یک امر دینی به امر سیاسی از حیله‌های دشمن است و هوشیاری زنان نسبت به این امر بسیار مهم است. اگر باور داشته باشیم که دیانت ما عین سیاست ماست؛ متوجه خواهیم بود که رعایت حجاب، مقابله و ایستادگی در مقابل سیاستی سراسر ضد انسانی و استکباری است. دقت در این امر کمک می‌کند تا موضوعِ حجاب به یک خواست عمیق سیاسی که عین دیانت است تبدیل شود تا به همان اندازه که زنان ما ضد استکبار هستند، ضد بی‌حجابی هم باشند. امری که مسلماً بر خلاف میل نظام استکباری است و اتفاقاً از این جهت هم رجوع به حجاب در حال شکل‌گیری است، زیرا زنان ما در امر حجاب نمی‌‌خواهند متعلق به جبهه‌ای باشند که استکبار بدان دل‌بسته است.

۵٫در صد سال اخیر روشنگران غرب‌زده با ملاک‌‌ قراردادن عقل غربی، اسلام را به عنوان اندیشه‌ای که مربوط به گذشته است به حاشیه راندند. خودآگاهی ما نسبت به این امر موجب می‌شود تا متوجه شویم چرا باید خود در میدان بومی و اصیل خود حضور داشته باشیم تا معنای بی‌حجابی را که به حاشیه‌بردن فکر و فرهنگ قدسی است؛ درست درک کنیم و جایگاه تاریخی بی‌حجابی را که به مردم ما تحمیل شده است درست بشناسیم و بفهمیم. این ‌که حجاب را امری مربوط به گذشته تبلیغ می‌کنند، موضوع ساده‌ای نیست، بلکه نوعی انقطاع از میراث معنوی و گرفتار شدن در نوعی بی‌ریشگی است.

۶٫بنابراین انسان اصیل در سنت و میراث تاریخی خود قرار دارد، میراثی که در عقل انسان‌های دوران‌های مختلف، با نظر به ابعاد روحانی و انسانی وی شکل گرفته‌‌ است. در این زمان هم انتخاب‌های اصیل در مواجهه با هر مسئله‌ای تنها با نظر به سنت و میراث تاریخی هر قومی انجام می‌شود که به‌نوعی با «حقیقتی» ارتباط دارد که به جهت گستردگی، گذشته و حال و آینده را شامل می‌شود.

از این جهت حضور در سنت و میراث تاریخی با قداستی همراه است که وجه پنهان میراث و سنت آن قوم است و در فرهنگ آن قوم ظهور پیدا می‌کند و ارزش پایدارماندن دارد، تا انسان بر اساس آن مبانی عمل کند و وجود خود را مطابق وجود در عالم بسط دهد و اجزای گسسته‌ فرهنگی خود را که ارمغان فرهنگ مدرنیته است، سامان بخشد.

ملت ایران سعی می‌کند اموری را که در سنت پایدار مانده‌اند، به حقیقت پیوند بزند تا سرمست وجود حقیقت و غرق تجلیات الهی شود و با زبانی سخن بگوید که منادی اراده الهی است، زبانی که حافظ همه نسبت‌هایی است که انسان با «وجود» و انوار الهی برقرار می‌کند.

انسان با توجه به این نکات، ندای سروش الهی را با گوش جان می‌شنود و نه‌تنها خطر آینده را در می‌یابد، بلکه راه‌های عبور از آن خطرات را نیز درک می‌کند و این است راز پاسداری ملت ایران از حجاب، به عنوان روحی که از دیرباز در ملت ما جاری بوده و اسلام موجب عمق بخشیدن به آن شده و در نتیجه افق روشن‌تری را مقابل ما گشوده است.

۷٫چیزی که ما واقعاً به آن نیاز داریم، تعلقی عمیقاً ریشه‌دار به جایگاه خاصی است که چیزهایی که با آنها درگیر هستیم واقعاً مهم باشند. آیا این همان حضور قدسی ما نسبت به عفاف و حجاب با آن همه صفایی که در آن نهفته است، نیست تا عالی‌ترین احساس از خود را که بالاتر از آن ممکن نیست در خود بیابیم؟ امری که فرهنگ مدرنیته و با مرگ خدایی که نیچه متوجه آن شد، از دست دادیم و حال باید با نوعی دیگر از زندگی و با نظر به فیض الهی آن را دوباره به‌دست آوریم. آیا در این زمینه به موهبتی که می‌تواند مجدداً شور ایمان را به ما برگرداند، فکر کرده‌ایم؟ به حجاب و عفافی باید فکر کرد که با انتخاب آن در این تاریخ درهای آسمانِ غیب به عالی‌ترین شکل در مقابل زنان ما گشوده می‌شوند تا از ظلمات آخرالزمانی به سلامت عبور کنند.

۸٫همه چیز حاکی از آنند که در مسیر دینداری، آغازی دیگر، به عنوان دگرگونی بزرگ با «حضور در انقلاب اسلامی» در امروز ما پنهان است و چون امر مهمی است به‌راحتی ظهور نمی‌یابد، زیرا هر قدر رویداد بزرگ‌تر باشد، پنهان‌تر است و تنها در روشنایی صاعقه‌ای مانند رویداد شهادت حاج قاسم سلیمانی، کمی آشکار و دوباره پنهان می‌شود. این یعنی وقتی انسان در مقابل دگرگونی عظیمی قرار می‌گیرد، یا با نادیده‌گرفتن و انکار آن، همه چیز را می‌بازد یا به خود می‌آید و همه چیز را به دست می‌آورد. بشر این دوران در چنین شرایطی است. اگر به خود آید و خود را درست بشناسد،از آنِ خدا می‌شود و خدا نیز از آن او می‌گردد و یا مانند جریان‌های تحریک بی‌حجابی به اوج پوچی و بی‌ثمری می‌رسد.

اینجاست که باید به حجاب و عفاف با نگاهی عمیق‌تر نظر کرد. به گفته مقام معظم رهبری این جریان غرب‌گراست که «باید جواب بدهد که چرا زن را تبدیل به کالا کرد. ما در قضیه‌ زن مدعی هستیم.» ایشان می‌فرمایند: «حقیقت مسئله این است که زن باشرف و بااستعداد ایرانی با حضور در صحنه‌های اجتماعی در عین رعایت حجاب و عفاف،  یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به تمدن غرب زده است. این باطل‌کننده‌ زحمت و تلاش دویست، سیصد ساله‌ غرب است. نمی‌توانند تحمل کنند، عصبانی می‌شوند و خودشان را به در و دیوار می‌زنند تا بتوانند یک کاری بکنند.»(۲)

۹٫باز باید از خود بپرسیم آیا می‌توان در عین تأکید بر آموزه‌هایی که رسول خدا«ص» و ائمه معصومین«ع» مطرح فرموده‌اند، در جهان جدید با هویت مدنیت و آزادی که در آن، جهان جدید برجسته است، حاضر شد؟ آیا آموزه‌های دینی مانع از ارتباط با دیگران و یا به‌نوعی زمینه‌هایی هستند تا با بشر جدید رابطه‌ای متعالی و انسانی برقرار کند؟ چه رابطه‌ای می‌توان بین نظم جهان جدید و آموزه‌های دینی برقرار کرد؟

اگر به گفته میشل فوکو، انقلاب اسلامی «روحی برای یک جهان بی‌روح است» یعنی که می‌توان با انسان جدید رابطه‌ای قدسی برقرار و از این زاویه در مورد حجاب و عفاف گفتگو و آنها را متوجه هویت انسانی‌شان کرد و با تأکید بر آموزه‌های دینی که به‌خصوص در تشیّع بر آنها تأکید می‌شود، آنان را متوجه حکمت معنوی حجاب و عفاف و در دل آن بر فقه تأکید کرد.

و این یعنی که ما می‌توانیم با رابطه‌ای متعالی و انسانی با بشر جدید، از آینده مبهمی که جهان غرب برای خود و دیگران در نظر گرفته است، عبور کنیم. آینده مبهمی که با برنامه‌های غیرتوحیدی، موجب دست زدن به انتحاری است از پس انتحاری دیگر.

۱۰٫تجربه تاریخی ما در پنجاه سال اخیر نشان داده است که زنان ما در عین حضور در انقلاب اسلامی متوجه حضوری در تاریخ شدند که بی‌حجابی و بدحجابی مانع از آن می‌شد و بر عکس، آن حجاب عامل شدت‌ بخشیدن به آن حضور شد و در این بستر در واقع آنان وجود اصیل خود را کشف کردند و متوجه شدند این نوع حضور و حجاب و عفاف، راهی است که حضرت امام خمینی(ره) در مقابل آنان که تا دیروز از این نوع حضور بیگانه بودند و خود را در پوچی‌های جهان غرب جستجو می‌کردند، قرار دادند.

اینجاست که زنان ما با بازخوانی آنچه بر آنها گذشته است، امروز نیز می‌توانند شعف حضور در این تاریخ را با حجاب و عفاف در خود احیا و از این طریق از نیست‌انگاریِ دوران عبور کنند.

در نقش‌آفرینی زنان با هویت حجاب و عفاف در به ظهورآوردن انقلاب اسلامی همین بس که امام در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود فرمودند: «ما مفتخریم‏ که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.»

۱۱٫علت بازگشت عده‌ای از زنان ما به حجاب اسلامی این بود که متوجه شدند گرفتار ظاهر شده و باطن خود را که مأوا گزیدن در عالم قدس بود از دست داده‌اند؛ لذا با حضور در انقلاب اسلامی به آن مأوای قدسی برگشتند، امری که ما نیز آن را در این تاریخ در آن زنان تجربه کردیم که چگونه متوجه وجدانی شدند که معنای اصیل خود آنان بود. امروز نیز می‌توان آن را با زنان و دختران خود در میان گذارد تا بتوانند در عین حضور در جهان، بی‌حجابی و بدحجابی را به عنوان یک ارزش دروغین انکار کنند.

آن حضور انقلابی برای ما و از جمله برای زنان و دختران ما نیازی روحی و فکری است و در این راستا دوباره این بی‌حجابی و بدحجابی است که به حاشیه می‌رود تا احساس پوچی و نیست‌انگاری‌ای که جوانان گرفتارِ غرب‌زدگی ما را در بر گرفته، بازخوانی و ریشه‌یابی شود. آیا ریشه این پوچی‌ها که این قشر را فرا گرفته، غفلت از حضوری نیست که با انقلاب اسلامی پیش می‌آید؟ در حالی‌ که با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، آن پوچی‌ها برطرف می‌شوند و هر اندازه زنان رشد یافته‌تر و کمال‌یافته‌تر شوند و به قابلیت‌های درونی خود توجه بیشتری کنند، بیشتر متوجه رسالتی می‌شوند که. کما اینکه ملاحظه کردیم خانم‌هایی که محجبه نبودند، به دلیل زیبایی باطنی‌ای که به نور شهدا برایشان پیش آمد، حجاب را برگزیدند و این به خاطر رشد «وجدان تاریخی»ای بود که به نور شهدا در زنان ما شکل گرفت، زیرا وقتی رشد کردند و آگاه شدند در چه تاریخی زندگی می‌کنند، دیگر درگیر لذت‌های روزمره نمی‌شوند و به نجات خود و نجات دیگران فکر می‌کنند و در نتیجه با این رویکرد حجاب را انتخاب می‌کنند تا در کنار وظیفه شرعی، کرامت انسانی خویش را نیز پاس بدارند.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. به بیانات رهبر معظم انقلاب با ائمه جمعه در تاریخ ۵/۵/۱۴۰۱ رجوع شود.
  2. ۲٫همان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *