سئوال این است که مأموریت ما در صحنههایی که پیشرو داریم و با تحولات بزرگی که در مقیاس منطقه و جهان در حال وقوع است، چیست؟
نکته اول اینکه ما در حالحاضر با روایتهایی از صحنه مواجه هستیم که درگیریهای منطقهای و تحولات جهانی را به شکلی خوانش و روایت میکنند و به تصویر میکشند که مبتنی بر مفروضات و چهارچوبهای فکری ما نیستند. یعنی رسانههای جهانی حوادث منطقه را در لحظه تصویر و صورتگری میکنند و با این صورتگری، بر احساس و عواطف و فهم مردم از صحنه اثر میگذارند و بهنوعی از واقعه خبر نمیدهند، بلکه آن را شکل میدهند. این کار رسانههاست.
زمانی مأموریت رسانهها خبررسانی بود و فقط حکایت میکردند که واقعهای در فلان جا اتفاق افتاد، در فلان جا جنگ یا صلح شد. اما حالا دیگر کارشان نیست؛ بلکه با سیاست تنظیم خبر از واقعه روایت خاصی را ارائه میدهند که بر احساسات و عواطف مخاطب تأثیر میگذارد. و از این طریق، حادثه را شکل میدهند. فرض کنید که آنها میخواهند ملتی دست از استقامت بردارند. صحنه را طوری زیاد به تصویر میکشند که مقاومت یک امر غیرمعقول و غیردینی جلوه میکند. از طرفی صحنه را طوری نشان میدهند که ما به هیچوجه قدرت مقاومت نداریم و دشمن قطعاً پیروز است؛ روایتشان از صحنه، روایت محاسبه موازنه مادی است و در موازنه مادی هم بهگونهای حکایت میکنند که کأنه ما قطعاً شکستخورده هستیم.
طبیعی است که چنین خبری در مخاطب ایجاد یأس کند و صلح و سازش و تسلیمی که آنها میخواهند، حاصل شود؛ نه اینکه تصمیم یا سازشی بوده و حالا همان را خبر میدهند که بشود. اصلاً معنای تنظیم خبر همین است. در چنین شرایطی ضروری است که باید هم الهیات صحنه را استنباط کنیم و هم این الهیات را در تصویر و روایت و حکایت صحنه تنزل بدهیم و صحنه را بر اساس الهیات دینی خودمان روایت کنیم.
حضرت آقا فرمودند بین توصیف و تبیین صحنه جنگ فرق است. توصیف یعنی فقط نقل وقایع همانگونه که اتفاق افتادهاند، ولی تبیین یعنی بیان علل و عوامل و مقاصد و نشان دادن و توضیح مسیر حرکت، یعنی به تعبیر من صحنه را به الهیاتش برگرداندن. ما ناچاریم این کار را بکنیم. اگر نتوانیم صحنه را بر اساس الهیات تصویر و موقف ایمانیمان را در صحنه روشن کنیم، با انگیزههای دیگر و گفتار درمانی و انگیزههای سیاسی نمیشود یک ملت را حفظ کرد و به مقاومت جدی در مقابل دستگاه باطل واداشت.
خدای متعال در قرآن کریم پیروزیها و شکستها را توصیف و تحلیل میکند. از جمله در جنگ اُحد از فراز و فرود صحنه جنگ، تصویری را ارائه میکند که با تصویری که یک مورّخ یا تحلیلگر سیاسی ارائه میکند کاملاً متفاوت است. خدای متعال میفرماید: «وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِیصُدُورِکُم وَلِیُمَحِّصَ مَا فِیقُلُوبِکُم؛ …خدا آنچه در سینه دارید بیازماید و آنچه در دل دارید پاک و خالص گرداند»؛(۱) ما این صحنهها و امتحانات سخت را پیش آوردیم تا مؤمنین خالص شوند. «وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا تا معلوم کند حالِ آنان که نفاق و دورویی کردند»؛(۲) در این صحنههاست که منافق از مؤمن جدا میشود. این یعنی تبیین صحنه.
قرآن میفرماید افرادی که در جنگ احد شرکت کردند، سه دسته بودند: اول کسانی که پای حضرت ایستادند و تا مرز شهادت هم رفتند که محورش وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) بود. دسته دوم منافقین که فرار کردند و تحلیلشان از صحنه این بود: «لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا»؛ خدای متعال این فهم را تخطئه میکند و میفرماید: «إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ»؛ هیچ چیزی دست شما نیست. کسی خیال نکند چیزی دستش است، همه کارها دست خداست. بعد توضیح میدهد که معنی اینکه جبههای حق است، این نیست که در میدان جنگ صدمه نمیخورد. اگر غفلت کنید صدمه هم میخورید. یک عده منافق بودند و فرار کردند و حضرت را تنها گذاشتند. کار را هم تقصیر حضرت گذاشتند و گفتند ما اشتباه کردیم و طرحمان غلط بود: «لَو أَطاعُونا ما قُتِلُوا؛ اگر از ما اطاعت میکردند کشته نمیشدند»؛(۳) قرآن میفرماید شما مرگ را از خودتان دور کنید: «قُل فَادرَؤُا عَن أَنْفُسِکُمُ الْمَوت؛ بگو: «(مگر شما میتوانید مرگ افراد را پیشبینی کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید»؛ ولی تصور نکنید کسانی که به شهادت میرسند مردهاند: «وَلاتَحسَبَنَّالَّذِینَ قُتِلُوا فِیسَبِیلِاللَّهِ أَموَاتًا بَلأَحْیَاءٌعِنْدَرَبِّهِم یُرْزَقُونَ؛… بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.».(۴) اینهم تبیین صحنه است.
دسته سوم مقاومت نکردند، ولی طالب شهادت بودند: «وَلَقَد کُنْتُمْ تَمَنَّونَ الْمَوتَ مِن قَبلِأَن تَلْقَوْهُ فَقَدرَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُم تَنْظُرُونَ؛ شما همانید که آرزوی کشته شدن (در راه دین) میکردید، پیش از آنکه با آن روبرو شوید، پس چگونه امروز که به آن مأمور شدید از مرگ نگران میشوید؟!».(۵) وقتی با مرگ مواجه شدید حیرت کردید. بعد توضیح میدهد که چرا این اتفاق افتاد: «إِنَّالَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَىالْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا»؛(۶) خطاهایی داشتند و شیطان روی همان نقطه ضعفها دست گذاشت و نگذاشت بایستند و در صحنه مقاومت کنند و به هدف برسند. این تبیین صحنه است.
در این تبیین خدای متعال توضیح میدهد که ما داریم چهکار میکنیم و جبهه حق برای چه ضربه میخورد و مؤمن باید از این ضربه چه درسی بگیرد و چطور این را به پیروزی صحنه تبدیل کند تا خطاهایش در صحنههای بعدی تکرار نشود. به مؤمن درس میدهد که سختیهای صحنه موجب نشود که تحلیل غلط کنید. «إِن یَمسَسکُم قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُه؛ اگر شما صدمه دیدهاید، دشمن هم صدمه دیده است).(۷)
خدای متعال از صحنه حمراءالاسد که بعد از جنگ احد روی داد، تصویری را ارائه میکند که اینها مأمور شدند بروند و دشمن را تعقیب کنند؛ چون خبر رسید آنها دارند برمیگردند. قرآن صحنه را به اینشکل تصویر میکند: «الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ؛»؛(۸) مجروح شده و صدمه خورده بودند ولی دعوت خدا و رسول را با استقامت اجابت کردند و حاضر شدند دوباره بروند. این اجابت احتیاج به همت و طلب و پایداری داشت. در نقل آمده که حضرت فرمودند کسانی که فرار کردند حق ندارند در این جنگ شرکت کنند. فقط عدهای که مانده و مجروح شده و صدمه دیده بودند، آمدند. قرآن میفرماید: «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیم؛ از آنها هر کس نیکوکار و پرهیزکار شد اجر عظیم خواهد یافت.».(۹) همه اینها به پاداش نمیرسند. فقط اگر طرح و دستور الهی را مراعات کنند و پایشان را از برنامه الهی بیرون نگذارند و خوب عمل کنند. که این احسان و تقوا همراهی با رسول«ص» است.
خدای متعال احسان و تقوا را اینگونه توضیح میدهد: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَااللَّهُ وَنِعمَ الْوَکِیلُ؛ آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.»؛(۹) به آنها گفتند دشمن دارد با قدرت بیشتری برمیگردد و شما هم عده اندکی هستید، اما: «فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل». بعد هم میفرماید که «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَه مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ؛ به همین جهت، آنها (از این میدان) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند.»؛(۱۰) این تصویر و تبیین صحنه است.
وقتی اینطور پای کار خدا ایستادند: «لَم یَمسَسهُم سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیم؛ هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است»(۱۱) این همان اجر عظیم است که خدا فرموده. بعد هم میفرماید: «إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَخافُونِ إِنکُنْتُم مُؤمِنین»؛(۱۲) این دستگاه شیطان است که [با شایعات بیاساس] لشکر خوف درست میکند تا شما را بترساند. از دشمن نترسید، از من بترسید. این تبیین صحنه است.
میتوان اُحد را اینطور توصیف یا مثل مورخین توصیف کرد. توصیف در دنیای امروز جهتدار و تصویری کاریکاتوری از یک صحنه یا یک انسان است. به حسب ظاهر دروغی هم گفته نشده و همه چیز سر جای خودش است، منتها نسبتهایش تغییر کردهاند.
ما اگر میخواهیم امتی مقاومت کند، باید الهیات مقاومت و نصرت را تصویر و بعد آن را به گفتمان تبدیل کنیم و بر مبنای آن گفتوگوی اجتماعی را راه بیندازیم. عالمان حوزه میتوانند این الهیات را استنباط کنند و به یک فهم عمومی تبدیل کنند. اگر انسان قواعد نصرت را حکایت کند، طبیعتاً درک جامعه از صحنه تغییر میکند.
الهیات مقاومت و نصرت الهی در آیات قرآن کریم
یکی از بحثهای گسترده و پردامنه الهیات مقاومت، بحث سنت و آیات و غایات است و این که نصرت خدا چگونه حاصل میشود؟ خدای متعال در قرآن میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ»؛(۱۳) هرچه میتوانید امکانات فراهم کنید. فقط هم قدرت نرم و سخت نیست: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ؛ تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!»؛(۱۴) ارهاب دشمن با همین قدرت و قوه است، ولی به خود ما میفرماید: «وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنعِنْدِاللَّه…؛ فتح و پیروزی نصیب کسی نشود مگر از جانب خدای توانای دانا».(۱۵) دچار خطای محاسباتی نشوید. در جنگها و نصرتهای اسلام، ما به حسب ظاهر فقط در یک جنگ از نظر موازنه مادی قدرتمان برتر بود که آن هم جنگ حنین بود که بعد از فتح مکه اتفاق افتاد. قبل از آن یک لشکر فاتح بدون خونریزی رفتند و مکه را فتح کردند و چند هزار نفر هم از تازه مسلمانها به آنها اضافه شدند و به سمت حنین حرکت کردند.
قرآن میفرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَه وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرین؛همانا خدا شما مسلمین را در مواقعی بسیار یاری کرد و نیز در جنگ حنین که فریفته و مغرور بسیاری لشکر اسلام شدید و آن لشکر زیاد اصلاً به کار شما نیامد و زمین بدان فراخی بر شما تنگ شد تا آنکه همه رو به فرار نهادید».(۱۶) خدای متعال در موطنهای متعددی شما را نصرت کرد که یکی از آنها، یوم حنین بود. شما در مورد امکاناتتان دچار عُجب شدید، اما هیچ شما را بینیاز نکرد و نتیجه نگرفتید و با همه وسعت، فضا برای شما تنگ شد و به صحنه جنگ پشت کردید. در مرحله بعد خدای متعال میفرماید: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذینَ کَفَرُوا…؛ سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران!»(۱۷). نصرت الهی به این شکل است. برای دشمن اعداد قوه کنید، ولی اعتماد خودتان به خدا باشد. اینها سنت است.
بنابراین یکی از نکاتی که باید در الهیات مقاومت از آن گفتوگو و در بارهاش توضیح داده شود این است که چرا باید جان خودمان را در این مسیر تقدیم کنیم و باید تا کجا بایستیم؟ جانی که از نظر قرآن بسیار محترم است که: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعا؛ هر کس نفسی را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته».(۱۸) اگر یک نفر را بیجهت به قتل برسانی، گویا همه مردم را کشتهای، یا: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَاللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیما؛ و هر کس فرد با ایمانیرا به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهنم است، که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد».(۱۹) این نفسی را که بسیار محترم است و کسی حق ندارد حرمتش را از بین ببرد و قصاص دارد، چرا باید در میدان جنگ برویم و این نفس را فدا کنیم؟
خدای متعال میفرماید همین نفس محترم باید سپر پیامبر خدا«ص» بشود و در طرح حضرت حرکت کند: «مَا کَانَ لِأَهْلِالْمَدِینَهِ وَمَن حَوْلَهُم مِنَالْأَعرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِاللَّهِ؛ سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیهنشینانی که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلّف جویند».(۲۰) حق ندارند از حضرت تخلف کنند و از طرح وی فاصله بگیرند و برای خودشان نقشه دیگری بکشند و کار دیگری بکنند: «وَ لایَرغَبُوا بِأَنْفُسِهِم عَن نَفْسِه؛ و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند!»؛ حق ندارند از نفس خودشان مراقبه کنند و نفس نبی اکرم را رها کنند و از حضرت غافل شوند. باید اول مراقب نفس حضرت باشند.
خدای متعال این را از یهود نقل میکند که به حضرت موسی«ع» میگفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون؛ تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم!».(۲۱) تازه از مصر بیرون آمده و بر فرعون غلبه کرده بودند، ولی وقتی حضرت موسی«ع» از جانب خدای متعال میفرماید بروید و سرزمین مقدس را فتح کنید، میگویند این طرح شما و خداست. خودتان بروید و پیروز شوید. هر وقت پیروز شدید ما هستیم. چرا ما برای پیروزی طرح خدا فداکاری کنیم؟ این یک تفکر غلط است.
قرآن به این سئوال پاسخ میدهد که چرا مؤمنین نفوسی را که از هر جهت محترم هستند باید به جایی ببرند تا قربانی و تزکیه بشوند و به شهادت برسند. میفرماید: «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَه وَ مَن حَوْلَهُمْ مِنَ الأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَه فی سَبیلِاللَّهِ»؛(۲۲) وقتی با حضرت حرکت میکنید ممکن است در طرح حضرت دچار سختی، تشنگی، خستگی و گرسنگی شدید بشوید، اما این راه خداست: «وَ لا یَطَؤُنَ مَوطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ» ممکن است در وادیهایی قدم بگذارید که سر و صدای دشمن بلند شود و به شما غضب کند.
رهبر معظم انقلاب فرمودند بعضیها میگویند فلان کار را انجام ندهید تا دشمن تحریک نشود. اینطور نیست. وقتی کنار حضرت هستید و اقداماتی میکنید، دشمن عصبانی میشود و حتی گاهی اوقات عکسالعمل نشان میدهد: «وَلَا یَنَالُونَ مِن عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ؛ و ضربهای از دشمن نمیخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته میشود».(۲۳)
وقتی شما در طرح حضرت میآیید، دشمن یکجایی به شما ضربه میزند: «إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنین؛(۲۴) زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند!»؛ وقتی مال و جان و خستگی و تشنگی و گرسنگی در طرح حضرت را تحمل کنید، همه برای شما عمل صالح حساب میشود. بنابراین اینکه قرآن میگوید جانتان را بیاورید و در طرح حضرت خرج کنید برای این است که این غنیمت شماست، نه غرامت شما. آنهایی که کنار سیدالشهداء«ع» ایستادند، شهادت را فوز و غنیمت خودشان میدانستند. شب عاشورا هم که حضرت فرمودند بروید، برای همین بود که اینها کاملاً متوجه شوند که صد درصد غنیمت است. ما هم بعد از ۱۴۰۰ سال هروقت یادشان میکنیم، میگوییم: «یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظیما؛ ایکاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگاری (و پیروزی) ِ بزرگی میرسیدیم! ».(۲۵)
بنابراین درست است که این جان محترم است، اما فوزش همین است که در این راه قدم بردارد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى؛ خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده»؛(۲۶) خدای متعال میفرماید مشتری من هستم و فروشنده تو هستی. اگر جانتان را به من هم نفروشید، در جای دیگر خرج میشود. اگر مالتان را خرج من نکردید، جای دیگری خرج میشود. اینهایی که خیال میکنند نفس آدم نباید خرج این کارها بشود، باید بدانند که یک جای دیگر خرج میشود. امکاناتی که خرج دستگاه خدا نشود، خرج دستگاه شیطان میشود یا حداقل تلف میشود. همین جانی که میشد با آن خرید و فروش کرد و خدا مشتریاش بود، تلف میشود. یک جایی هم شیطان با آن بازی میکند: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِالطَّاغُوتِ؛ و کسانى که کافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند.»(۲۷) برای مستکبرین عالم میجنگند و تلاش میکنند که به فرعون نزدیک بشوند. لذا جان و امکاناتشان را خرج فرعون میکنند.
در سوره مبارکه محمد، خدای متعال صحنهای را از دو جریان که با هم درگیرند تصویر میکند. در روایت هم از حضرت امیر«ع» نقل شده که فرمود یک آیه این سوره مربوط به ما و یک آیه مربوط به دشمن ماست. خدای متعال میفرماید: «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم؛ آنان که کافر شدند و راه دین خدا را (بر خلق) بستند خداوند اعمال آنها را تباه و باطل ساخت.*وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم؛ و آنان که گرویدند و نیکوکار شدند و به قرآنی که بر محمّد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) نازل شد که البته بر حق و از جانب خدایشان بود ایمان آوردند خدا از گناهانشان درگذشت و امر (دنیا و دین) آنها را اصلاح فرمود».(۲۸) دو جریان هستند. یکی جریانی که راه خدا را میبندند و یکی هم جریانی که مؤمن به راه هستند. بعد کأنه تکلیفی را روی دوش ما میگذارد و میفرماید: «فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ»؛(۲۹) و هنگامی که با کافران (جنایتپیشه) در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، : «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاق فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»(۳۰)؛ میفرماید: از آنها اسیر بگیرید و سخت هم با آنها برخورد کنید تا جنگ آرام شود.
بعد میفرماید: «وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُم؛(۳۱) اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد». پس چرا ما را وارد صحنه کرده؟ «وَ لکِن لِیَبلُوَا بَعضَکُم بِبَعضٍ؛ اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید»(۳۲)؛ بحث صحنه رشد و ابتلاء شماست. در این ابتلاء ممکن است عدهای به شهادت برسند. قرآن در ادامه برای اینها میفرماید: «وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِاللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُم؛ خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد! »؛ تازه اول کار ما با آنهاست و عملشان گم نمیشود. فرض کنید آیا شهیدی در تراز شهید سید مقاومت با این همه استقامت و طرح، گذشتهاش گم میشود؟ اصلاً اینطور نیست: «سَیَهْدیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُم؛ بزودی آنان را هدایت نموده و کارشان را اصلاح میکند».(۳۳) تازه ما راه را برایشان باز و کارهایشان را اصلاح و نقایصش را مرتفع میکنیم و تازه طرحشان به نتیجه میرسد. در ادامه: «وَ یُدخِلُهُمُ الْجَنَّه عَرَّفَها لَهُم؛ و آنها را در بهشتی که اوصاف آن را برای آنان بازگو کرده وارد میکند».(۳۴)
خدای متعال در جای جای قرآن توضیح میدهد که چرا باید به راه خدا برویم؛ استقامت کنیم؛ در کنار حضرت بایستیم، تخلف نکنیم؛ صدمه بخوریم و گرسنگی و تشنگی بکشیم.
روایت مقاومت دنیای اسلام بر اساس الهیات معارف
پس یک مسئله این است که ما باید الهیات مقاومت را ترسیم کنیم و این را در تصویر و روایت صحنه موجودی که با آن مواجه هستیم تنزل بدهیم، والا مقاومت اتفاق نخواهد افتاد. از طرفی این را باید به یک فهم عمومی تبدیل کنیم. در مقابل این روایت و الهیات الهیات دیگری هم هست.
این دوگانهای که غرب ایجاد کرده که دنیای اسلام را به قول خودشان مخیر بین اعتدال و خشونت قرار دهند. اصلاً داعش را برای همین ایجاد کردند که بگویند مسلمانها یا باید مسیر اعتدال را قبول کنند یا خشونت را و آن مسیر سوم را که مسیر حق و مقاومت و استقامت است گم کردند. اسم تسلیم را اعتدال و میانهروی و پذیرش نظم جهانی گذاشتند و راه غیر از این را خشونت تلقی کردند.
این در کلام هم خودش را نشان داده. یک عده آمدند و دوگانه اسلام رحمانی و خشونت را تصویر کردند. درحالیکه نه آن اسلام رحمانی درست است و نه آن خشونت، بلکه استقامت و به تعبیر حضرت آقا اسلام انقلابی درست است. البته این تبیین هم میخواهد. اگر شما این کار را نکنید، دشمن صحنه را طوری تصویر میکند که مقاومت نه دینی است و نه معقول. یک اسلام رحمانی درست میکنند که مقاومت و جهاد ندارد. امام یک موقع میفرمودند سوره برائت هم بخوانید، قرآن سوره برائت هم دارد. کأنه همه اینها اصلاً در قرآن نیست. بعد هم یک عدهای به این متعهد هستند که طوری اسلام را خوانش کنند که اسلام، تسلیم در مقابل مستکبرین است، نه اسلام مقاومت.
پس این وظیفه اول ماست که در مقابل اسلام تکفیری و در مقابل اسلامی که کارش تسلیم در مقابل دشمن است، اسلام انقلابی یا به تعبیر حضرت امام(ره)، اسلام ناب را روایت و تصویر کنیم. باید فهم این الهیات به صحنه گره بخورد تا بشود انگیزه و ایمان مردم را پای کار آورد، والا نمیشود.
نکته دوم این است که در این الهیات، مقاومت به معنی جنگ و خشونت نیست. این طور نیست که ما مردم را به کشتار و قتل دعوت میکنیم. مسئله این است که ما به توحید دعوت و برای رسیدن به توحید و کرامت انسانی استقامت میکنیم و استقامت، صفوف اول دیگران را هم به صحنه میآورد. این استقامت در راه پیروزی و احقاق حق در راه خدا و دین خدا، استقامتی است که حد و مرز کمّی نمیشود برایش معین کرد: وَ لو بَلَغَ ما بَلَغ. این هم حرف همه فقهای امامیه است، این امر اجماعی است که وقتی اصل اسلام به خطر افتاد باید مقاومت کرد. اصلاً جای اندازهگذاری کمّی هم نیست.
امام در منشور روحانیتشان میفرمایند من از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. بهراستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفه خود عمل میکند. بعد هم میفرمایند که این اولش است و بعد هم آثارش را میشمارند. میگویند به آن نتیجه هم رسیدیم و بیداری تمام دنیا از مقاومت هشت ساله ماست؛ با اینکه واقعاً خیلی دوران پرتلاطم و ابتلائات سختی برای مردم ایران بود. این یک طور روایت است.
امام در جای دیگری میفرمایند: «ملت شریف ایران! توجه داشته باشید که کاری که شما مردان و زنان انجام دادید آنقدر گرانبها و پر قیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته شود، نه تنها ضرر نکردهاید، که سود زیستن در کنار اولیاء الله را بردهاید.»(۳۵)
این تبیین از صحنه است که مبتنی بر یک الهیات خاص است.
پس نکته دوم این است که در شرایط کنونی که به تعبیر حضرتآقا شرایط تغییر نظم جهانی است و دیگران هم گفتند، حوزه علمیه باید الهیات نظم جدید را تبیین کند. شما میخواهید یک جدیدی را در مقیاس جامعه جهانی برنامهریزی و برایش طراحی کنید. در نظم قدیم یک نظام حقوق بشر داشتند و دیگران نرم افزارهایی تهیه کردند که مبتنی بر آن هم نظم جهان را شکل دادند تا جهان را متحد کنند و کلاً ارزش ادیان را نفی کردند. گفتند هر عقیدهای محترم است؛ یعنی هیچ عقیدهای محترم نیست.
شما میخواهید مبتنی بر احترام ادیان و ارزشهای الهی، نظام جهانی و حقوق بشری را تبیین کنید که حقوق همه اقشار هم متناسب در آن دیده شده است. شما میخواهید در جهان امنیت و صلح پایدار را مبتنی بر اندیشه اسلام تعریف کنید. این کار و ضرورت تلاش حوزه است که بتواند صلح پایدار مبتنی بر اسلام را تبیین کند. این صلح و امنیت پایدار بدون درگیری با دستگاه شیطان اتفاق میافتد یا نه؟ یکطرف دستگاه شیطان است که بنای جنگ را گذاشته است. مستکبرینی هستند که تفکر فلسفی و نظریه اجتماعی و راهبرد مواجههشان با جهان، درگیری و جنگ و تفکر فلسفیشان مبتنی بر تضاد است، تفکر نظریه و نظم اجتماعیشان مبتنی بر جامعه بازار و رقابت خشن بر سر امکانات مادی و نظریه مواجههشان با دیگران نظریه برخورد تمدنهاست. در مقابل این جریان آیا میشود ما به صلح پایدار بدون مقاومت برسیم یا باید مقاومت کنیم و موازنه قدرت را تغییر بدهیم؟
«فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون؛ با آن پیشوایان کفر و ضلالت کارزار کنید که آنها را عهد و سوگند استواری نیست، باشد که بس کنند».(۳۶) میفرماید اگر اینها عهدشان را زیرپا گذاشتند، کار را به درگیری و عمد و سران برسانید و جنگ و قتال را به آنجا بکشانید. شاید اینها عقبنشینی کنند. میفرماید اعداد قوه بکنید و . وقتی موازنه قدرت تغییر کرد، وارد مذاکره بشوید: «وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها».(۳۷) ما میخواهیم جامعه جهانی را به صلح برسانیم. این صلح و امنیت جهانی چگونه محقق میشود؟ اگر ما میخواهیم جهان را به سمت نظم جدید مبتنی بر الهیات اسلام و اهلبیت«ع» ببریم، حتماً باید در کل جهان از حق دفاع کنیم. اگر این کار را کردیم، امکان اینکه مستضعفین جهان همراه و بهتدریج هدایت بشوند فراهم میشود. در عین اینکه شما نظام ارزشی خودتان را دارید، ولی بر اساس همین نظام ارزشی، در هر جای جهان که باشید، مکلف به دفاع از حق و مظلوم هستید.
اینطور نیست که ما در دفاع از مظلومین بر خلاف مبانی اعتقادی خودمان عمل کنیم، بلکه کاملاً بر اساس وظایف دینی خودمان عمل میکنیم. اگر میخواهیم نظم جدیدی را در جهان شکل بدهیم و در این نظم جدید موازنه تغییر کند و مستضعفین عالم به طرف اسلام و مکتب اهلبیت«ع» هدایت بشوند، راهش این است که در همه عالم از حق و عدالت و مظلومین دفاع کنیم. این مأموریت ماست که به نقطهای برسیم که جهان مبتنی بر عدالت الهی شکل بگیرد.
مأموریت بعدی ما هم این است که الهیات نظم جدید را استنباط کنیم و مبنای عمل قرار بدهیم و به تفاهم جامعه جهانی برسانیم. ما غیر از اینکه باید الهیات مقاومت و استقامت را در جبهه مقاومت و در تراز ملی تبیین و استنباط کنیم و به تفاهم و اغنا برسانیم، باید الهیات نظم جدید را در دنیای متکثر امروز، مبتنی بر اندیشه الهی استنباط کنیم و به تفاهم جامعه جهانی برسانیم. بسترهای این کار هم دارد فراهم میشود. این مأموریت حوزه است.
چه چیزی مانع تبیین این الهیات است؟ از منظر حضرت امام(ره)، اسلام آمریکایی است که نمیگذارد الهیات مقاومت را تبیین و الهیات نظم جهانی جدید را مبتنی بر ارزشهای الهی طراحی کنید. اسلام آمریکایی قرائتی از اسلام است که متناسب حاکمیت قدرتهای بزرگ است.
حضرت امام(ره) بهخصوص در اواخر عمر شریفشان مؤلفههایی را برای این اسلام ذکر کردند. از جمله در بیانیهای برای همایش جهاد سازندگی در پاییز ۶۷ که آغاز سازندگی در ایران است، این مطلب را تذکر میدهند. آنموقع دو تفکر وجود داشت. یک تفکر این بود که انقلاب اسلامی تمام شده و ما باید در نظم جهانی و در تعامل با جهان و همزیستی مسالمتآمیز با قدرتها، کشور را بسازیم. تفکر دیگر هم این بود که باید کشور را بر اساس نظریه انقلاب اسلامی بسازیم که حرکتی است به سمت تمدن اسلامی و عصر ظهور و انقلاب اسلامی باید در دوران سازندگی ادامه پیدا کند. به تعبیر حضرت آقا آن نظام باید به حکمرانی اسلامی و جامعه اسلامی و تمدن اسلامی تبدیل شود.
بنابراین دو رویکرد وجود دارند. رویکرد اول معتقد است که مأموریت انقلاب اسلامی تمام شده و در دوره سازندگی باید کشور را با عقلانیت جامعه جهانی بسازیم. اسمش را هم میگذارد عقلانیت، کأنه اینطرف ضد عقلانیت کار میکند. معنای مجمع عقلایی هم که درست کرده بودند، همین بود. امام در آنجا میفرمایند تمام توجه شما جوانان عزیز به اسلام ناب باشد و دو خصوصیت را برای اسلام ناب بیان میکنند. یکی اسلامی که ابرقدرت شرق و غرب را به خاک مذلت مینشاند. در دوران سازندگی یک رویکرد این است که اسلامی را دنبال کنید که موازنه به نفع او در جهان تغییر کند و قدرتهای بزرگ در مقابل او تسلیم و زمینگیر شوند. نقطه مقابلش هم این است که قدرتها را به رسمیت بشناسید و بگویید در این دنیایی که عالم در اختیار آنهاست، باید کشور را در طرح آنها بسازیم. امام میفرمایند اگر ما در دوره سازندگی از سد نه شرقی و نه غربی عبور نکنیم، هیچکاری انجام ندادهایم و کشور را در نظام سرمایهداری یا کمونیستی – که آن موقع دو نظام حاکم بودند، منحل کردهایم.
دومین نکتهای که امام برای اسلام ناب میفرمایند، اسلامی است که طرفدارانش ضعفا و مستضعفین و فقرا و پابرهنگان و مخالفانش زورمداران و قدرتمندان و ثروتمندان هستند. بنابراین اگر ما نظم کشورمان را بر اساس منافع قدرتهای بزرگ و سرمایهداران شکل دادیم و یک سرمایهداری وابسته به جهان درست کردیم. میشود اسلام آمریکایی. اما اگر نظمی را که میخواهیم در کشورمان ایجاد کنیم، مبتنی بر غلبه اسلام و به نفع ضعفا و مستضعفین باشد، اسلام ناب است. این امر تفقه میخواهد. ممکن است به نظر بیاید اینحرف یک شعار سیاسی است، ولی این طور نیست. حرفی است که یک فقیه جامعالشرایط کاملاً مبتنی بر مواضع فقهی بیان فرمودند.
پینوشتها:
۱٫سوره آلعمران، بخشی از آیه ۱۵۴.
۲٫سوره آلعمران، بخشی از آیه ۱۶۷.
۳٫سوره آلعمران، آیه ۱۶۸.
۴٫سوره آلعمران، آیه ۱۶۹.
۵٫سوره آلعمران، آیه ۱۴۳.
۶٫سوره آلعمران، آیه ۱۵۵.
۷٫سوره آلعمران، آیه ۱۴۰.
۸٫سوره آلعمران، آیه ۱۷۲.
۹٫ سوره آلعمران / ۱۷۲
۱۰٫سوره آلعمران، آیه ۱۷۳.
۱۰٫سوره آلعمران، آیه ۱۷۴.
۱۱٫سوره آلعمران، آیه ۱۷۴٫
۱۲٫ سوره آلعمران آیه ۱۲
۱۳٫سوره انفال، آیه ۶۰.
۱۴٫همان
۱۵٫ آلعمران/۱۲۶
۱۶٫ توبه / ۲۵
۱۷٫ توبه/ ۲۶
۱۸٫ مائده / ۳۲
۱۹٫ نساء / ۹۳
۲۰٫ توبه / ۲۰
۲۱٫ مائده / ۲۴
۲۲٫ توبه / ۱۲۰
۲۳٫ همان
۲۴٫همان
۲۵٫نساء / ۷۳
۲۶٫ توبه / ۱۱۱
۲۷٫نساء / ۷۶
۲۸٫محمد / ۱ و ۲
۲۹٫ محمد / ۴
۳۰٫ همان
۳۱٫ همان
۳۲٫ همان
۳۳٫ محمد / ۵
۳۴٫ محمد / ۶
۳۵٫ صحیفه امام ج ۲۰ ص ۳۲۵
۳۶٫ توبه / ۱۲
۳۷٫ انفال / ۶۱