جنگ ۱۲ روزه تجلی حکمت و صلابت رهبر معظم انقلاب – بررسی زوایای جنگ تحمیلی ۱۲روزه و مقایسۀ آن با جنگ تحمیلی ۸ ساله در گفت‌و‌گوی «پاسدار اسلام» با آیت‌الله اراکی

اشاره: آیت‌الله «محسن اراکی» از معدود شخصیت‌های علمی و سیاسی که هم پرورش‌یافته مکتب حوزه نجف اشرف است و هم حوزه مقدس قم؛ شخصیتی مبارز که روزگاری تحت تعقیب استخبارات رژیم بعث بود و زمانی دیگر ساواک رژیم شاهنشاهی؛ تجربه کار فرهنگی در یک گروه مبارز مسلحانه چون «لشکر بدر» و همچنین تجربه تأسیس مؤسسۀ اسلامی در خارج از کشور و به‌دلیل حضور در دستگاه قضا با خط نفوذ و نفاق آشناست و به‌سبب حضور در عرصه‌های علمی داخل و خارج از کشور با خطوط روشنفکری چپگرا و راستگرا و…، آگاه؛ هرجا سنگری بوده، حضور داشته است؛ از امامت جماعت در یک منطقه جنگی در دوران دفاع مقدس تا مُدرس حوزوی و تدریس درس خارج فقه و اصول؛ و پس از آن آیت‌الله اراکی از نمایندگی در مجلس خبرگان رهبری تا عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارند.

بر آن شدیم تا زوایای جنگ تحمیلی ۱۲ روزۀ آمریکا و رژیم صهیونیستی را با نگاهی مقایسه‌ای با جنگ تحمیلی هشت‌سالۀ رژیم بعثی با ایران اسلامی را از نگاه ایشان دریافت نمائیم. لذا ضمن تشکر صمیمانه از فرصتی که در اختیار «پاسدار اسلام» قراردادند در ادامه متن این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی «پاسدار اسلام» می‌شود:  

 

* اجازه می‌خواهیم بحث را با این سئوال آغاز کنیم: ما، هم در گام اول و هم در گام دوم انقلاب شاهد دو جنگ تحمیلی بر ضد ایران اسلامی، مردم و دو رهبر بوده‌ایم؛ یکی جنگ ۸ ساله و یکی جنگ ۱۲ روزه. از منظر حضرتعالی این دو جنگ چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با هم دارند؟

بِسمِ‌اللَّهِ الرَّ‌حمَنِ‌الرَّ‌حِیم. دو جنگی که اشاره کردید در ادامه همان جنگ اصلی قرار دارند که منشأ پیدایش خود انقلاب به رهبری حضرت امام(رضوان‌الله تعالی‌علیه) بود. قیام حضرت امام، قیام علیه استکبار جهانی بود و رژیم شاه به‌عنوان نمادی از این استکبار در خط مقدم این مقابله و مواجهه قرار داشت.

جنگ اول ما با رژیم شاه بود که بحمدالله با رهبری حضرت امام و پشتیبانی و حضور مردم در صحنه به پیروزی جبهه اسلام و ایمان و مبارزه علیه استکبار انجامید.

پس از آن جنگ‌های دیگری آغاز شد در جبهه‌های گوناگون، از جمله ضد انقلاب داخلی، جنگ رسانه‌ای، جنگ فکری و… ولی مهم‌ترین جنگی که در مرحله دوم بر انقلاب تحمیل شد، جنگی بود که رژیم صدام آغازگر آن بود. این جنگ نیز در حقیقت جنگ با استکبار بود و صدام نماد دومی بود که به‌جای شاه در صحنه حاضر شد.

جنگ دوم به‌نوعی جنگ جهانی استکبار علیه انقلاب بود، چون صدام صرفاً نمادی از استکبار و نیروهای مستکبر حاکم بر دنیا بود. در حقیقت کسی که حمله را علیه ما آغاز کرد آمریکا و شوروی سابق بود. همه این قدرت‌های بزرگ دست به دست هم دادند و صدام را وادار به این حمله و از آن پشتیبانی کردند.

 

*پس به‌نظر حضرتعالی ما سه جنگ داشتیم، جنگ اول با رژیم شاه و جنگ دوم با رژیم بعثی که قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشت و جنگ سوم جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌همین منظور بود

بله. حمله عراق به ایران به قصد براندازی انجام گرفت. صدام در جنگی که خود آغازگر آن بود تصمیم داشت بساط انقلاب را جمع کند؛ با این گمان که انقلاب، نیروی نظامی منسجمی در اختیار ندارد.

در آن دوران ارتش ایران به‌شدت تضعیف شده بود. دلیلش هم این بود که بسیاری از فرماندهان آن از کشور گریخته بودند و ارتش انسجام لازم را نداشت. ارتش زمان شاه هم ارتشی علیه مردم بود، نه علیه نیروهای خارجی.

متأسفانه شاهان حاکم بر ایران، چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی، شاهانی بر ضد مردم بودند و ارتشی را هم که ساخته بودند ارتشی با هدف سرکوب مردم بود. چنان که ارتش رضاخان در برابر حمله خارجی حتی چند ساعت هم نتوانست دوام بیاورد. همین‌طور ارتش قاجار در حمله روس‌ها.

ارتشی که برای ایران ساخته بودند یک چنین ارتشی بود. البته پس از پیروزی انقلاب، بازسازی ارتش آغاز شد و در طول جنگ تحمیلی انجام شد.

من از آغاز جنگ در خرمشهر در جبهه حضور داشتم و شاهد بودم که در همان روزهای اول حمله صدام به مرزهای ما اندک نیرویی از ارتش که در پادگان «دژ» خرمشهر حضور داشتند نیز از هم پاشید. البته سریع جبران و بازسازی شد. دشمنان تصور می‌کردند ارتشی که بتواند مقاومت کند در ایران وجود ندارد. سپاه هم که تازه تأسیس شده

*از طرفی، حتی می‌خواستند اف ـ ۱۴‌ها را پس بدهند. دولت موقت هم قصد خلع سلاح [ارتش] را داشت. همان‌گونه که برخی پیش از جنگ ۱۲روزه به‌دنبال خلع سلاح ما بودند.

بله، برخی هم می‌گفتند ما اصلاً چه نیازی به موشک داریم؟ برخی از همان پیروزی انقلاب معتقد بودند همان مقدار ارتش باقی‌مانده را هم باید منحل کرد، ولی اصرار امام، بر بازسازی و تقویت ارتش بود، نه انحلال آن. این امر مهم انجام گرفت و ارتش، به‌مرور تحت حمایت‌های امامین انقلاب به‌خوبی ساخته شد و بحمدالله، هم در دوران جنگ تحمیلی اول،  نقش بسیار مؤثری ایفا کرد و هم در جنگ مقدس ۱۲روزه.

به هر حال گمان‌ دشمنان این بود ارتشی که بتواند در برابر ارتش مجهز، مسلح و آماده صدام مقاومت کند، وجود ندارد. سپاه هم که تازه تأسیس شده و اصلاً نه سلاحی دارد، نه آموزش لازم را دیده است و نه سابقه‌ای از شرکت در جنگ دارد. و واقعاً هم همین‌طور بود.

سپاه ما متشکل از تعداد محدودی نیروی جوانِ آموزش‌ندیده بودند. ما در روزهای اول جنگ در خرمشهر، در بین بچه‌های سپاه و حتی ارتش، آرپی‌جی‌زن نداشتیم. در کل جبهۀ خرمشهر فقط دو آرپی‌جی‌زن داشتیم که گاهی جای‌شان را با هم عوض می‌کردند و کمتر کسی داشتیم که بتواند از سلاح‌های عادی استفاده کند.

یک خمپاره ۶۰ بود که بچه‌های سپاه تازه به دست آورده بودند و دنبال کسی می‌گشتند که بتواند از آن بر علیه صدامیان استفاده کند. چنین وضعیتی داشتیم که آنها پیش‌بینی کرده بودند ظرف چند روز، کل خوزستان سقوط خواهد کرد و در مرحله بعد، طبق هماهنگی‌ای که از قبل با منافقین انجام داده بودند، آنها پس از سقوط خوزستان، وارد شوند و نظام را ساقط کنند.

در واقع جنگ تحمیلی با رژیم بعثی یک جنگ ترکیبی بود. ترکیبی از حمله خارجی و حمله داخلی توسط نیروهای مزدوری که با آنها همکاری می‌کردند.

 

*آن‌زمان هم مثل الآن بحث قومیت‌گرایی و خلق عرب و خلق ترکمن و خلع سلاح و بعد هم جریان نفاق مطرح بود.

بله.در آن دوره هم این اتفاق پیش از جنگ تحمیلی افتاد. ابتدای جنگ علاوه بر حاکم شرع آبادان و خرمشهر، حکم حاکم شرعِ زمان جنگ و حکم حاکم شرعِ ارتش را نیز داشتم.

در آن دوران ما حتی یک دادگاه برای سپاه هم داشتیم. همه این مأموریت‌ها بر عهده من بود و به همین دلیل بخشنامه‌هایی که از سوی بنی‌صدر صادر می‌شد به‌دست ما نیز می‌رسید. برخلاف دیگران که معتقدند بنی‌صدر خائن نبود، بلکه فقط با جنگ آشنا نبود، من معتقدم که بنی‌صدر با صدام هماهنگ بود. اساساً یکی از عوامل حمله صدام به ایران، وجود بنی‌صدر به‌عنوان رئیس جمهور ایران بود. زیرا آنها مطمئن شدند که در این شرایط می‌توانند در جنگ بر علیه ما پیروز شوند.

اینکه می‌گویم بنی‌صدر با صدام هماهنگ بود، یک امر بسیار جدی است، از ‌جمله بخشنامه‌ای که برای ارتش صادر کرده و گفته بود هیچ سلاحی نباید به نیروهای مردمی، از جمله سپاه داده شود. این در حالی بود که در همان زمان درِ انبارهای سلاح ما را به روی منافقین باز کرده بود. بسیاری از گروهک‌ها که مهم‌ترین آنها منافقین بودند به خرمشهر آمدند و داخل شهر سنگربندی کرده و در آن مستقر شده بودند. که وقتی صدامیان به مرزها رسیده و آماده ورود به داخل کشور شدند، اینها شهر را به اشغال کامل خود درآورند و اداره شهر را به‌دست گیرند.

پادگان دژ خرمشهر پر از سلاح بود. ما هرقدر درخواست می‌کردیم که به بچه‌های سپاه سلاح داده شود، نمی‌دادند. در نهایت، من خودم با نیروهایی که داشتم به‌زور وارد پادگان شدیم و سلاح‌های انبار آنجا را در اختیار مردم قرار دادیم.

وقتی وارد پادگان دژ شدیم، دیدیم دو ماشین پر از سلاح دارد از پادگان خارج می‌شود. راننده‌اش چه کسی بود؟ یکی از منافقین معروفی بود که او را می‌شناختم. یعنی سلاح‌ها کاملاً در اختیار منافقین قرار می‌گرفت تا بتوانند شهر را از داخل در اختیار بگیرند. این جریان موجب شد که بنده حکمی مبنی بر دستگیری منافقین ـ نه‌تنها منافقین ـ بلکه همه اعضای گروهک‌های حاضر در خرمشهر و آبادان را صادر کنم. و این عناصر را در همان اول جنگ دستگیر کردیم. منافقین آن‌موقع هنوز اعلام جنگ مسلحانه نکرده و در کشور آزاد بودند.

به همین‌دلیل در یکی از مصاحبه‌هایی که در روزهای چهارشنبه با مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی انجام می‌شد، مصاحبه‌کننده به ایشان اعتراض کرد که این حکمی که حاکم شرع آبادان و خرمشهر مبنی بر ممنوعیت حضور این نیروها صادر کرده بر اساس چه قانونی است و چرا یک چنین برخوردی با اینها شده است؟ چون هم بحث ممنوعیت بود و هم بحث دستگیری نیروهای وابسته به گروهک‌ها در خرمشهر و آبادان. آیت‌الله شهید بهشتی علی‌رغم اینکه من با ایشان هماهنگ نکرده بودم ـ چون اصلاً فرصت هماهنگی وجود نداشت ـ با کمال قاطعیت فرمودند:

«این اقدام، اقدام بسیار به‌جایی بوده. منطقه، منطقه جنگی است و در شرایط جنگی فوق‌العاده ممکن است مسئولان محلی اقتضائاتی ببینند و بر اساس آن اقتضائات برای حفظ امنیت منطقه تصمیمات محلی بگیرند. این کار، کار بسیار درستی است.»

خلاصه کاملاً از ما دفاع کردند. خدا رحمتشان کند. این‌کار، آبادان و خرمشهر را از توطئه‌ای که منافقین چیده بودند مصون داشت. ما همه این افراد را جمع کردیم و به اهواز و تهران فرستادیم. به سبب همین اقدام و در دوران اعلام جنگ مسلحانه گروهک‌ها و مخصوصاً مجاهدین خلق، منطقه خوزستان، علی‌رغم اینکه یک منطقه جنگی بود، تقریباً یکی از امن‌ترین مناطق در این زمینه شد. علت هم این بود که پیش از اینکه اینها اعلام جنگ مسلحانه کنند، همه‌شان را جمع کرده بودیم و کسی در آنجا وجود نداشت که بتواند توطئه کند.

 

* به هرحال حضرتعالی از نزدیک شاهد تبانی خط سازش و نفاق با دشمن خارجی بوده‌اید و آن‌را به‌خوبی می‌شناسید. ما در جنگ با رژیم صهیونیستی و آمریکا نیز شاهد این ماجرا هستیم. با این تفاوت که خط سازش و نفاق آن‌قدر پیچیده‌تر شده‌اند که دیگر جای برخورد مانند منافقین با آنها وجود ندارد. این برمی‌گردد به هنر امامین انقلاب. در چگونگی برخورد با نفاق به فراخور زمان آن، در خصوص این ویژگی حضرت امام و حضرت آقا برایمان بفرمایید.

تشابه زیادی بین این دو جنگ وجود دارد. در هر دو مورد، جنگ ترکیبی و تلفیقی بین دشمن خارجی و داخلی  بوجود آمده بود، یکی از شباهت‌های روشن بین این دو جنگ، حمله‌ای است که علیه انقلاب و مردم کشورمان در دوران جنگ ۸ ساله و دوران جنگ ۱۲ روزه صورت گرفت. در جنگ ۸ ساله، انقلاب، تازه پیروز شده بود و هنوز مشکلاتی که از سوی دشمن بر مردم تحمیل شده بود به این گستردگی نشده بود.

معذلک حضرت امام با مدیریت بسیار هوشمندانه کار را اداره کردند. به هیچ‌وجه نباید تصور شود که بنی‌صدر یک نیروی مردمی ـ اما با بینش و دیدگاه خاص ـ است که در رأس کار قرار گرفته. این‌طور نبود. بنی‌صدر ساخته و پرداخته سرویس‌های خارجی بود و او را برای چنین مرحله‌ای آماده کرده بودند تا فاتحه انقلاب را در همان روزهای اول بخوانند. اما حضرت امام با هوشمندی، اقتدار و بویژه تأییدات الهی خداوند متعال موفق شدند بساط بنی‌صدر را با یک سطر _خلع او از فرماندهی کل قوا_ جمع کنند.

حضرت امام(ره) به‌قدری دقیق و حساب‌شده عمل می‌کرد که در همان شرایط سخت نیز مقیّد بود در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. ایشان می‌توانست بنی‌صدر را مستقیماً از ریاست جمهوری خلع کند، ولی او را از فرماندهی کل قوا خلع کردند. به دنبال این موضوع، مجلس شورای اسلامی نیز جلسه‌ای برگزار کرد و در آنجا از بنی‌صدر سلب اعتماد شد.

 

*و این یعنی ولایت فقیه سیستم‌محور است، نه فردمحور

بله، این موضوع نکته بسیار مهمی است. این رویه‌ای است که رهبر معظم انقلاب نیز آن‌را دنبال می‌کنند، مخصوصاً در اغتشاشات سال‌ ۸۸ و حوادث قبل و بعد از آن. در اغتشاشات سال ۸۸ به رهبر معظم انقلاب فشار زیادی می‌آوردند که ایشان دخالت کنند و انتخابات را باطل اعلام کنند. ولی ایشان پافشاری کردند و گفتند من هیچ‌گاه چنین کاری نخواهم کرد و کار باید طبق روال قانونی پیش برود. اگر کسی به انتخابات اعتراض دارد، قانون راهکار دارد. از آن راهکار استفاده کند.

این نوع رفتار حضرت امام و نیز رهبر معظم انقلاب، سیستماتیک شدن مدیریت و حاکم شدن قانون بر مملکت را تحکیم کرد. این امر به انقلاب قوت بخشید و آن را از شرّ توطئه‌های داخلی مصون نگه داشت.

از سویی این فرصت را برای انقلاب فراهم کرد که بتواند ملت و کشور را حفظ کند و نیز فرصتی برای بازسازی ارتش و نیروهای مسلح، اعم از سپاه و بسیج و ارتش و نیروی انتظامی ایجاد کرد که بتوانیم این نیروها را مجهز کنیم، قدرت تسلیحاتی‌شان را افزایش دهیم و دانش نظامی‌شان را با آموزش ارتقا دهیم.

این‌گونه بود که ما در شرایط تحریم توانستیم اقتدار تسلیحی نیروهای مسلح خود را تا آنجا ارتقا دهیم که بتوانند در برابر آمریکا و اسرائیل مقاومت کنند. آمریکا یعنی بزرگ‌ترین قدرت نظامی دنیا؛ قدرتی که روسیه و چین نیز از آن کاملاً هراس دارند.

من بارها عرض کرده‌ام که اگر مقاومت ما در برابر آمریکا نبود، اگر نبود آن شجاعتی که رهبر معظم انقلاب و ملت بزرگ ایران به تبعیت از مقام معظم رهبری از خود نشان دادند و در مقابل آمریکا نه‌تنها قد خم نکردند که بلکه قد علم کردند، روسیه و چین هم جرئت ایستادگی در برابر آمریکا را نداشتند. قدرت نظامی آمریکا به‌گونه‌ای بوده که حتی روسیه و چین را نیز به‌نحوی تحت هیبت و سلطه خود قرار داده. آنها جرئت نکرده‌اند با آمریکا در یک رویارویی سنگین قرار بگیرند.

 

*این مقاومت معظم‌له و مردم، به‌تعبیر حضرتعالی همان رابطۀ امت و امامت که از ابتدای ۱۵ خرداد تاکنون هرگز گسسته نشد

تمام وقایعی که از ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ تا به امروز رخ داده، نشان‌دهنده صحت نظریه ولایت فقیه است. وقتی می‌خواهیم برای اثبات یک نظریه استدلال کنیم، یکی از مهم‌ترین دلایل ما حضور و استقامت میدانی آن نظریه است. می‌گویند: «التَّجرِبَهُ أَکبَرُ بُرهَان». به تجربه برای ما ثابت شده است که نظریه ولایت فقیه، برترین نظریه حاضر در جهان امروز است.

من در ملاقات‌هایی که با بسیاری از رهبران غیرشیعی جهان اسلام داشته‌ام، اقرار می‌کنند ـ مخصوصاً امروز ـ  که نقطه اقتدار شیعه وجود نظریه ولایت فقیه است، حتی در عراق هم با فتوای آیت‌الله سیستانی بود که آن موفقیت‌ها حاصل شد و این مقدار موفقیت هم نتیجه نظریه ولایت فقیه بوده است. آیت‌الله سیستانی هنگامی که برای شیعه حکم جهاد و ایستادگی در برابر نیروهای داعش و تکفیری صادر کردند از [اهرم] ولایت فقیه استفاده کردند.

اگر ولایت فقیه نبود، عراق نیز از دست رفته بود. البته پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران نیز اساس دوم کسب این پیروزی برای مردم عراق در جنگ بر علیه تکفیری‌های داعشی بود.

یک بال این پیروزی فتوای آیت‌الله سیستانی بود و بال دیگر آن نیز حضور حاج قاسم، نیروهای ایرانی و فرماندهی مقام معظم رهبری«مدظله‌العالی» بود. و هنوز هم سایه ایشان و اشرافی که بر اوضاع عراق دارند اثرش کمتر از حضور آیت‌الله سیستانی نیست. هر دو، دو بال این حرکت موفقیت‌آمیز در عراق بوده‌اند.

 

*دشمن در جنگ ۱۲روزه نیز دچار همان اشتباه محاسباتی شد. آنها احساس می‌کردند از یک‌سو در ایران رابطه امام با مردم، کمرنگ شده و از سوی دیگر با توجه به شرایط منطقه ایران در حالت ضعف قرار گرفته است. به نظر شما چه شد که دشمنان دچار این اشتباه محاسباتی شدند؟

یک قانونی وجود دارد که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. آن قانون، تزئین شیطان است که صحنه را برای پیروان جبهه خود به‌گونه‌ای جلوه می‌دهد که گویی پیروز هستند؛

«وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی‌جَارٌ لَکُم فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّی‌أَخَافُ‌اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِیدُ‌الْعِقَاب؛و (یاد آر) آن‌گاه که شیطان کردار (زشت) آنان را در نظرشان زیبا نمود و گفت: امروز احدی از مردم بر شما غالب نخواهد گشت و من هنگام سختی یار و فریادرس شما خواهم بود (و بدین سخنان کفار قریش را مغرور کرد) تا آن‌گاه که دو سپاه (اسلام و کفر) روبرو شدند شیطان پای به فرار گذاشت و گفت که من از شما بیزارم، من قوایی (از فرشتگان آسمان) می‌بینم که شما نمی‌بینید و من از خدا می‌ترسم، و عقاب خداوند بسیار سخت است».(۱)

این آیه کریمه اشاره دارد به اینکه شیطان به نیروهای پیرو خودش وعده پشتیبانی می‌دهد و می‌گوید یقین داشته باشید که پیروز می‌شوید، ولی وقتی در صحنه شکست می‌خورند، می‌گوید: «إِنِّی بَرِیءٌ مِنکُم؛ إِنِّی‌أَخَافُ‌اللَّهَ». این قانون و طبیعت و اقتضای شیطان است. لشکر او در ابتدای امر دچار غرور و خودبزرگ‌بینی می‌شود و گمان می‌برد که پیروز است، ولی کسی که پیروز واقعی میدان است خدای متعال و لشکر حق و اسلام است.

در جنگ ۱۲ روزه نیز یک چنین حالتی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی و همه قدرت‌های همراه و همکار آنها حاصل شده بود. و گمان می‌کردند با توجه به اینکه چهل و چند سال از انقلاب گذشته، تحریم‌ها و فشارها اثر کرده و رابطه داخلی بین امام و امت تضعیف شده است. البته نیروهای نفوذی داخلی هم در به‌وجود آمدن چنین گمانی در دشمن نقش دارشتند.

منظور از نیروهای داخلی در اینجا نیروهای وابسته به استکبار در داخل است که روزی باید تکلیف آنها را مشخص کنیم. در منابع دینی ما آمده است در دوران امام زمان(صلوات‌الله تعالی‌علیه) دیگر فرصتی برای دفاع وجود ندارد؛ «فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ»(۲)؛ مقدمات این آیه قرآن از همین حالا دارد فراهم می‌شود.

من گاهی خطاب به برخی از نیروهایی که در داخل قصد تضعیف نظام را دارند هشدار می‌دهم قبل از اینکه زمان بگذرد، به دامن انقلاب برگردید، به دامن اسلام برگردید. روزی خواهد رسید که ما دیگر شما را به‌عنوان جبهه تضعیف یا جبهه ضد انقلاب در داخل امت اسلامی تحمل نخواهیم کرد. آن‌روز، دیگر باید از صحنه محو شوید.

تاکنون حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در رهبری انقلاب مماشات بسیاری با نیروهای ضد انقلاب داخلی کرده‌اند. اما این مماشات روزی به پایان خواهد رسید.

پس بهتر است که این نیروها به مردم بپیوندند و دست از این توطئه‌ها بردارند. ۴۵ سال است دارید توطئه می‌کنید، اما موفق نمی‌شوید.

در جریان جنگ ۱۲روزۀ اخیر نیز دشمنان حساب ویژه‌ای روی نیروی ضد انقلاب داخلی باز کرده بودند. اینکه می‌گوییم این جنگ یک جنگ ترکیبی بود به این‌دلیل است که نیروهای داخلی حامی دشمن نیز وجود داشتند که در واقع ستون پنجم دشمن بودند.

این ستون پنجم در شکل‌های مختلفی ظاهر شد. در نقاطی واقعاً وارد جنگ رودررو با نظام شدند. اما بعضی از این نیروها وارد جنگ رسانه‌ای شدند که هدفشان تضعیف روحیۀ مردم بود. در قرآن کریم نیز در سوره احزاب، آیه ۶۰ که می‌فرماید:

«لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا» به این موضوع اشاره شده است.

در دوران حضرت رسول(ص) هم جبهه داخلی نفاق ضربه‌های زیادی را وارد کرد. و متأسفانه هنوز هم هستند و بر علیه انقلاب و در جهت تضعیف روحیه مردم کار رسانه‌ای می‌کنند. می‌گویند باید تسلیم شویم! این کسانی که می‌گویند باید تسلیم شویم، قطعاً جزو ستون پنجم دشمن هستند، خواه بدانند، خواه ندانند.

 

*این شباهتی با عملیات مرصاد ندارد؟ آن‌موقع هم در مقطعی وارد جنگ مسلحانه شدند و سپس وارد جنگ رسانه‌ای شدند. اکنون نیز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه همان سخنان را تکرار می‌کنند و یکی از صحبت‌های اصلی‌شان این است که زندانی‌های سیاسی باید آزاد شوند. در واقع، جریان نفاق از جنگ مسلحانه در اوایل انقلاب به جنگ رسانه‌ای در سال‌های اخیر تغییر رویه داده. با این جریان چگونه باید برخورد کرد؟

مردم باید هوشیار باشند.

رهبری معظم بحمدالله هوشیار است. رهبری جریان ولایت همواره هوشیار و از آن مهم‌تر مورد تأیید الهی بوده است. این هوشیاری یک هوشیاری طبیعی نیست، بلکه یک هوشیاری همراه با الهام الهی است. لکن مردم نیز باید هوشیار باشند و کاری نکنند که رهبری در نتیجه فشار داخلی و به منظور حفظ انسجام ناچار شود تسلیم نیروی داخلی دشمن شوند. گاهی پیش می‌آید که رهبری الهی برای حفظ انسجام جامعه از آرمان‌ها و سیاست‌های خود کوتاه می‌آید؛ همان‌گونه که امام مجتبی(ع) کوتاه آمد، حضرت امیر(صلوات‌الله‌تعالی‌علیه) در جریان خلافت کوتاه آمد، حضرت هارون(ع) در برابر گوساله‌پرستی قوم بنی‌اسرائیل کوتاه آمد.

زمانی که حضرت موسی(ع) به او اعتراض کرد که چرا برخورد مسلحانه نکردی؟ فرمود: «إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ لَم تَرْقُب قَولِی؛ هارون گفت: ای برادر مهربان (بر من قهر و عتاب مکن و) سر و ریش من مگیر، ترسیدم بگویی تو میان بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی و به سخنم وقعی ننهادی!»(۳)

*حتی نتوانستند سامری را حذف فیزیکی کنند.

بله.

*چون سامری پایگاه اجتماعی برای خود ایجاد کرده بود.

بله. حضرت هارون پاسخ دادند اگر این کار را انجام می‌دادم، شیرازه بنی‌اسرائیل از هم می‌پاشید. دیگر کسی باقی نمی‌ماند که بیایی او را رهبری کنی. منتظر بودم که تو بیایی و با اقتداری که داری مسئله را خاتمه بدهی.

بنابر این، حالت بسیار خطرناکی است. جبهه حزب‌الله و نیز همه مردم باید در برابر دشمن و فضای تبلیغاتی و روانی‌ای که ایجاد می‌کند هوشیار باشند. این فضای روانی را به سمتی نبرند که رهبری را برای حفظ انسجام عمومی مجبور به کوتاه آمدن از اهداف انقلاب کنند.

 

*در اینجاست که به حلقه خواص می‌رسیم.

بله.

 *متأسفانه حلقه میانی خواص که بین نظام و رهبری معظم و مردم قرار دارد و به‌تعبیر صریح حضرت آقا در فتنه ۸۸ مردود شدند.

نباید حضرت آقا را تنها بگذارند. صحبت شما درباره حلقه میانی درست است. قرآن کریم نیز به این حلقه میانی اشاره دارد و می‌فرماید:

«وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُم وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَهً»(۴) در تفسیر این آیه آمده است منظور از این «قُرًى ظَاهِرَهً» افرادی هستند که واسطه بین امام و عامه مردم هستند.

ما همواره یک حلقه میانی داریم که همان حلقه خواص هستند. اگر خواص ضعیف شدند و نتوانستند مردم را پشت رهبری نگاه دارند و آنها را توجیه و آگاه سازند و با سیاست‌های رهبری الهی همراه کنند این خطر وجود دارد که نیروهای دشمن که در داخل جبهه مردمی نفوذ کرده‌، مردم را به سویی ببرند که با سیاست‌های رهبری الهی سازگار نیست. و _به‌زعم خود_ رهبری را ناگزیر کنند که برای حفظ انسجام جامعه از سیاست‌های خود دست بکشد.

در این شرایط نیز باید توجه کنیم که خواص، اعم از علما، متفکرین، روشنفکران دانشگاهی و حوزوی، اصحاب رسانه و قلم و اصحاب ادب و شعر و هنر پشت رهبری بایستند و به سیاست‌های ایشان به‌خوبی توجه کنند. سیاست‌های رهبری سیاست‌های مبتنی بر یک تصمیم ناپخته و عجولانه نیست.

بحمدالله ملت ما از رهبر فرزانه‌ای برخوردار است که در این کشور کسی را نداریم که ادعا کند خبرگی یا تفکر یا علم یا سیاست‌مداری‌اش از ایشان بیشتر است. نه‌تنها تجربه تاریخی خود مقام معظم رهبری، بلکه تجربه میدانی رهبری ایشان نیز نشان می‌دهد که همواره در طول سی و چند ساله رهبری خود تصمیمات به‌جایی اتخاذ کرده‌اند.

من بعد از جریان اغتشاشات سال ۸۸ سفری به یکی از کشورهای اسلامی داشتم. یکی از رهبران این کشورها به بنده گفت: «من آقای خامنه‌ای را می‌شناختم و به قدرت رهبری و سیاست‌مداری و هوش و حکمت ایشان بسیار معتقد بودم، لکن در جریان ۸۸ و تدبیری که ایشان در برچیدن این توطئه از خود نشان دادند، ایمانم به رهبری ایشان فوق‌العاده بیشتر شد.»

 

*تازه قبل از مدیریت جنگ ۱۲روزه

همین‌طور است. مقام معظم رهبری در این جنگ ۱۲ روزه نیز حکمت، قدرت، ایمان و صلابت خود را بیش از گذشته برای ما به نمایش گذاشتند و همه مردم نسبت به شایستگی ایشان یقین پیدا کردند. با این‌حال لازم است تأکید کنم و اصحاب رسانه نیز باید به‌شکل ویژه روی این موضوع کار کنند که خواص جامعه باید دنبال‌رو رهبر معظم انقلاب باشند. همه این قانون را باید بدانند که نظر دادن تا قبل از تصمیم‌گیری است. قبل از اینکه رهبری یا مراجع قانونی تصمیمی بگیرند، همه حق دارند، چه مثبت، چه منفی نظر بدهند؛

«وَ شَاوِرْهُم فِی‌الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى‌اللَّهِ».(۵) این «و َشَاوِرهُم فِی‌الأَمْرِ» مربوط به قبل از عزم و تصمیم‌گیری رهبری و مراجع قانونی است. اینها همگی به شکلی دست و بازوی رهبری هستند و لذا پس از تصمیم‌گیری ایشان باید پشت رهبری بایستند. دیگر مناقشه، تردید، تشکیک در تصمیمات رهبری ـ پس از تصمیم‌گیری ایشان ـ  خیانت است.

یک بار که با مرحوم آیت‌الله مصباح صحبت می‌کردیم، ایشان می‌فرمود بعد از اینکه رهبر معظم انقلاب به رهبری رسیدند، ایمان ما به حکمت و کیاست ایشان بیشتر شد. ایشان می‌فرمود من خیلی دقت کرده‌ام که ببینم آیا جایی وجود دارد که رهبری تصمیم اشتباهی اتخاذ کرده باشد یا نه؟ ولی واقعاً نقطه‌ای پیدا نکردم که بتوانم بگویم اشتباه بوده. این سخن، سخن شخصیت متفکری مثل حضرت آقای مصباح است.

البته هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که رهبر معظم انقلاب تاکنون در تصمیماتشان اشتباه کرده‌اند. ما معتقد هستیم که پشتیبانی و الهامات الهی نسبت به رهبری‌های الهی وجود دارد. وقتی فرد در جایگاه رهبری ولایت فقیه و الهی قرار گرفت، این فرد غیر از آنی است که قبلاً بود. از حالا به بعد تأییدات الهی به‌گونه دیگری شامل حال او خواهد شد. خدا او را حفظ می‌کند. امام زمان(صلوات الله تعالی علیه) به او نظر دارد.

ما معتقد هستیم و شاهد بوده‌ایم که امام زمان(صلوات‌الله تعالی‌علیه) با نظرشان، با نگاهشان، با دعایشان، با الهاماتشان، مقام معظم رهبری را حفظ و تأیید می‌کنند؛ همان‌گونه که نسبت به حضرت امام چنین کردند. همه می‌دانیم که تصمیماتی که حضرت امام اتخاذ کردند و به پیروزی انقلاب منجر شد، یک تصمیمات عادی نبود، الهامات الهی پشت آن تصمیمات قرار داشت. همانند تصمیمی که در عصر روز بیست و یکم بهمن گرفتند و اعلام کردند همه مردم باید حکومت نظامی را بشکنند و از منازل خارج شوند و به صحنه خیابان‌ها بیایند. همین تصمیم بود که منجر به واژگونی رژیم شاه شد.

 

*و یا تصمیمی که چند ماه پیش از رحلتشان در خصوص عزل آقای «منتظری» گرفتند

همین‌طور است. حضرت امام چند ماه قبل از رحلت‌شان چند تصمیم بسیار مهم گرفتند. یکی فرستادن هیئتی به سرپرستی آیت‌الله «جوادی آملی» به شوروی و پیامی بود که برای آقای «گورباچف» فرستادند. حضرت امام در آن پیام فرمودند کمونیست را باید شست و کنار گذاشت. مطالبی که ایشان در آن پیام فرموده‌اند مطالبی کاملاً الهی است. تصمیم دیگر عزل آیت‌الله منتظری بود. یکی هم منشور روحانیت بود.

 

*ایشان در منشور روحانیت، آینده را برای حوزویان به‌روشنی ترسیم کرده‌ بودند. به‌نظر حضرتعالی جریان سکولار حوزه و جریان غربگرایی که عده‌ای از معممین دنبال آن هستند چه برنامه‌هایی دارد و چگونه می‌شود با اینها کنار آمد؟ اینها الان دارند جای تاکتیک و استراتژی را کاملاً عوض می‌کنند. آنچه که نظام به‌عنوان تاکتیک می‌بیند، دارند به‌عنوان استراتژی و راهبرد معرفی می‌کنند. اگر حضرت امام(ره)، زمانی بحث محرم و نامحرم را در انقلاب مطرح کردند، یا رهبر معظم انقلاب، خودی و غیرخودی. اینها الان تلاش دارند که بگویند اصلاً محرم و نامحرم، خودی و غیرخودی اشتباه بود. همه‌چیز را دارند تئوریزه می‌کنند. تا چه‌رسد به دیگر موضوعات.

در طول جنبش انبیاء(ع) از آغاز تاریخ به امروز بزرگ‌ترین ضربه را نیروهای منحرف نزدیک به انبیاء(ع) و نیروهای متظاهر به همراهی آنان و به‌طور کلی از جانب کسانی خوردند که در زمره چهره‌های موجه و دارای نفوذ دینی بین مردم بوده‌اند. ما باید هوشیار باشیم. نیروهای انقلابی حوزه نباید در دفاع از مبانی انقلاب و مقابله با منحرفین حوزوی کوتاه بیایند. نباید اجازه دهند منحرفینی که در حوزه حضور دارند در رسانه و اذهان مردم تشویش عمومی ایجاد کنند. باید تبیین شود. همین است که حضرت آقا این قدر بر تبیین اصرار دارند.

در تبیین نباید با مسامحه و ابهام برخورد کرد. با ابهام نمی‌توان تبیین کرد. اینکه گاهی می‌بییند بنده در خصوص بعضی از مسائل اسم بعضی از اشخاص را هم می‌آورم، روشی است که ائمه اطهار(ع) داشته‌اند. در مسائلی که دشمن یا نیروهایی که در جبهه او کار می‌کنند، قصد دارند حق و باطل را با هم بیامیزند و ابهام و فضای غبارآلودی را ایجاد کنند، تبیین با ابهام و کلیات‌گویی و سخنان قابل توجیه و قابل حمل بر وجوه متعدد، شیوه درستی نیست.

باید ابعاد مسئله را با استناد به دلایل، کاملاً روشن کنیم که فلان جریان به فلان دلایل و ملاک‌ها جریان غلط و اشتباهی است. هم مردم و هم حوزویان، به‌خصوص طبقه جوان حوزه را باید کاملاً توجیه کنیم. امروز دست‌های زیادی از شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی دشمن به‌شدت در تلاش است تا روی قشر جوان اثر بگذارد و قشر جوان حوزه را به سوی برخی از افراد غیرمستقیم و منحرف روانه کند.

به این خطر در حوزه باید توجه داشته باشیم و با تبیین و توجیه قشر جوان، هم توطئه را برملا کنیم، هم انحرافات منحرفین را به‌طور کامل تبیین کنیم و هم راه درست و مستقیم را با تبیین قوی و استدلال قرآنی محکم برای قشر جوان روشن کنیم و آنها را از این آسیب مصون بداریم.

 

* اگر مطلبی به‌عنوان نکته پایانی دارید، بفرمایید.

ما به پیروزی انقلاب یقین داریم. من همیشه می‌گویم اگر بنا بود این انقلاب پیروز نشود، همان روز اول پیروز نمی‌شد. اینکه انقلاب با مشکلاتی روبه‌روست یک امر طبیعی و سنت الهی است. مرحوم «بنت‌الهدی [صدر]» شعری دارد که می‌گوید:

[أَنا کُنْتُ أَعْلَمُ أَنَّ دَرْبَ/ الحَقِّ بالأَشْواکِ حافِلْ/ خالٍ مِنَ الرَّیْحانِ یَنْشُرُ/ عِطْرَهُ بَیْنَ الجَداوِلْ] خلاصۀ مضمونش این است که من می‌دانستم که راه حق پُر از خار و خاشاک و مشکلات است. راه حق با گُل و ریحان فرش نشده.

در آیات و روایات هم به این موضوع اشاره شده است؛ «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ؛ ما همه شما را قطعاً می‌آزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند…،(۶) راه پر از ابتلاست، ولی پیروزیِ حتمی همراه ماست.

یکی از علامت‌های پیروزی وحدت دل‌هاست است. وحدت دل‌ها خودش یک پیروزی است، بلکه افزون برآن علامت پیروزی‌های آینده است. آنچه که از یکدست و یکدل شدن مردم در این جنگ ۱۲ روزه اتفاق افتاد کار خدا بود. می‌فرماید:

«وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ؛ و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد، اوست که به نصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید.» (۷) گویی این آیه مختص همین جنگ ۱۲ روزه نازل شده است. در آیه بعد می‌فرماید: «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِم لَو أَنْفَقْتَ مَا فِی الأَرضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِم وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُم إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»(۸) تألیف قلوب نشان‌دهنده دست خداست که در این جریان به‌خوبی لمس شد. این نشان‌دهنده این است که ما علی‌رغم همه مشکلات پیروز هستیم.

البته خوف وجود دارد. شیطان سعی می‌کند دل مؤمنین را خالی و فضای رعب و عدم اطمینان ایجاد کند. در قرآن کریم هم به این موضوع اشاره شده است. می‌فرماید:

«إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(۹) کار شیطان این است که در دل‌ها ترس و تزلزل ایجاد کند، دشمن را بزرگ جلوه دهد، توطئه‌های دشمن را در برابر مردم چند برابر نشان دهد و دلشان را خالی کند.

باید در برابر شیطان خبیث، دشمن و توطئه‌های او ایستادگی کرد، دل‌ها را محکم کرد. ما به پیروزی حتمی یقین داریم. این پیروزی حتمی بر آمریکا باید تحقق پیدا کند تا زمینه ظهور حضرت ولی عصر(سلام الله تعالی علیه) فراهم شود.

* تشکر می‌کنیم و از خداوند متعال صحت و سلامتی وجود شریف شما را خواستاریم.

موفق باشید ان‌شاءالله.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. انفال/ ۴۸

۲٫روم / ۵۷

  1. طه/ بخشی از آیه ۹۴
  2. سبأ/ بخشی از آیه ۱۸
  3. آل‌ عمران/ بخشی از آیه ۱۵۹
  4. محمد/ ۳۱
  5. انفال/ آیه ۶۲
  6. انفال/ آیه ۶۳

۹٫آل‌ عمران / ۱۷۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *