علاوه بر فاخربودن حجاب و عفاف در نسبت با روح و روان خانمها و تعالی شخصیت آنها، در این زمینه میتوان به جایگاه حجاب در افق مقاومت در مقابل استعمار نیز فکر کرد. «فرانتس فانون» در مورد نسبت حجاب زن الجزایری و اصالت ملی او در مقابله با استعمارگران فرانسوی میگوید: «فرانسویها معتقد بودند اگر زنها را در دست بگیرید، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد»(۱) حقیقتاً همین طور است. استعمارگران با تغییر ذهنیت بانوان، غلبه بر سرزمین آنان را در اندیشه داشتند و حجاب بانوان را مانعی در راستای اهداف خودشان میدانستند و از این جهت سعی داشتند جایگاه زن الجزایری را با تغییر حجاب او، تغییر دهند و مقاومت آن ملت را در برابر سلطۀ استعمارگران از بین ببرند، زیرا میدانستند با تغییر نگاه زن الجزایری به خود در اثر تغییر پوشش، مناسبات خانوادگی نیز تغییر خواهند کرد و از آن جهت به چادر زنان الجزایری حساسیت نشان دادند.
به گفتۀ فرانتس فانون: «هر چادری که دور انداخته میشود، افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او میگشاید و بدن زن الجزایری را که عریان شده است، تماماً به او نشان میدهد، پس از دیدن هر چهرۀ بیحجابی، امیدهای حملهور شدن اشغالگر ده برابر میشود. هر بار که زن الجزایری کشف حجاب کند، با این عمل خویش در واقع وجود جامعۀ الجزایری را با سیستم دفاعی، سستبنیاد و باز و متلاشی به اشغالگر اعلام میدارد. هر چادری که میافتد، هر بدنی که از فشار سنتی چادرنماز رها میشود، هر چهرهای که به نگاه جسور و ناآرام اشغالگر عرضه میشود، برگردانِ این معناست که الجزایر انکار وجود خویشتن را آغاز کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذیرفته است. با هر چادری که رها میشود گویی الجزایر خویشتن را به مکتب ارباب تسلیم میکند و تصمیم میگیرد تحت رهبری و انقیاد اشغالگر عادات و رسوم خویش را تغییر دهد.»(۲)
حال با توجه به آنچه مردم الجزایر تجربه کردند، این مائیم و جایگاه حجاب و نسبتی که باید با جبهۀ استعمارگر شکل دهیم. در ابتدا باید متوجه بود که با بیحجابی عملاً وارد مذهب دیگری خواهیم شد و ترک حجاب، گام اول برای سبک جدیدی است که دشمنان فرهنگ اسلامی و ایرانی در مقابل زنان ما برنامهریزی کردهاند. معلوم است که از این به بعد سبک زندگی زنان ما از اصالتهای فرهنگی خود جدا میشود و ایدۀ حجاب که عنصر بنیادین در شکل دادن به مناسبات جامعۀ اسلامی است، به چیز دیگری تغییر میکند، زیرا نیروی استعمارگر بهخوبی متوجه شده است که حجاب، کانون مقاومت در مقابل نقشههایی است که بنا دارد جامعۀ ما را از هویت استقلالیاش جدا کند.
آیا این خود حجاب نیست که به واسطۀ نیروی درونیاش میتواند در مقابل زندگی نیستانگارانۀ جهان مدرن قد عَلَم کند؛ نهتنها سعادت فردی که حتی سعادت جمعی و سیاسی جامعه را رقم بزند و عهد انسان با خدا را در وسعت اجتماعی و تمدنی آن زنده نگه دارد؟
معنای حرامبودن سیاسی بیحجابی
مفهوم زندگی به مثابۀ «مقاومت» غیر از زندگی روزمرهای است که انسان را در گردونۀ نیستانگاری گرفتار میکند. از این جهت باید از خود پرسید کدام نوع از زندگی با مقاومت همراه است؟ آیا از این جهت «حجاب» نوعی انتخاب آگاهانه برای قدم گذاردن در شرافت انسانی در مقابل جنایتکاران رژیم صهیونیستی نیست؟ از آن جهت که حجاب به واسطۀ ذات خود وضعی را به جوامع پیشنهاد میکند که فرم مشخصی از زندگی است که با ارادۀ استعمارگران در تقابل است، میتوان گفت حجاب از این جهت ارادههای سیاسی را جهت میدهد تا از بهرهمندی نسبت امکانات سنتی و بومی جامعه غفلت نشود.
اینجاست که معنای حرامبودن سیاسی بیحجابی که رهبر معظم انقلاب در کنار حرامبودن شرعی متذکر آن شدند، مشخص میشود. ما در زمینه حجاب در دلِ کلّیتی هستیم ماورای امری جزئی که آن بیحجابی زنان است. ما در مورد حجاب علاوه بر تکلیف شرعی آن، به استقرار کانون خانواده و هویت ملّی و استقلالی خود میاندیشیم. از اینجهت باید به موضوع نظر کرد تا نسبت بین «آزادی و آزادگی» و «حجاب و عفاف» به زیباترین شکل معنا شود.
تقابل آزادی و حجاب! چرا؟
با توجه به امر فوق باید در بازتولید مفهوم حجاب و در نسبت آن با افراد از زاویهای سخن گفت که دختران ما در نسبت با حجاب و عفاف با «بودن متعالی» خود در این زمانه و در این تاریخ روبهرو شوند و در نتیجه با نوعی حضور در پرتو همکاریِ درونی با خود و با ابعاد معنویشان در خود روشنی خاصی را احساس کنند. با توجه به این امر میتوان متذکر موارد زیر بود.
۱- اگر آزادی به معنای آزادی در انتخاب است و اگر انتخاب وقتی معنا میدهد که انسان اسیر امیال و هوسهای خود نباشد، مسلّماً حجاب رابطهای تنگاتنگ با آزادی انسان دارد، از آنجهت که امری است ماورای امیال و هوسهای انسان و کسی که حجاب را انتخاب میکند، نشان که انسان آزادهای است. چنین فردی نهتنها گرفتار امیال و هوسهای خود نشده، بلکه گرفتار سویههای سیاسی مد نظر جهان استکباری یعنی سویه تقابل بین حجاب و آزادی که مسلّماً فریب بزرگی است، نشده است. اینجاست که بحث بازخوانی مفاهیم دینی در مواجهه با انسان جدید پیش میآید، انسانی که معنای خود را در آزادی جستجو میکند، زیرا گشوده و گستردهتر از دیروز شده است.
۲- از آنجایی که بشر جدید معنای خود را در آزادی جستجو میکند و در بستر آزادی است که حجاب حقیقی معنا مییابد، همانطور که انسانِ آزاده نمیتواند به پاسداشت حجاب بیتوجه باشد، نظام اسلامی و دولت اسلامی هم نمیتواند به حجاب اعتنا نکند و آنرا به عرف انسانهای عادی واگذار کند. در حالیکه حجاب، علاوه بر سویه شرعی، امری است مربوط به خیر عمومی و نظم اجتماعی و کوتاه آمدن از مسئله حجاب شرعی موجب لطمه زدن به نظام اجتماعی و نظام خانواده میشود، باید قانونیبودن حجاب را تقویت کرد و اجرای آن را نباید صرفاً به پلیس سپرد؛ بلکه وظیفه خبرگان جامعه است تا در تبیین جایگاه این حکم الهی تلاش کنند و از جایگاه قدسی و عقلانی آن غفلت نشود و افراد جامعه متوجه باشند این حکم شرعی رابطهای تنگاتنگ با وجود قدسی خانمها دارد و ابعاد معنوی آنان را تقویت میکند و موجب حضور آنها در عالَمی میشود که به جهت روح تکوینی و فطریشان به یک معنا «عالِمَهٌ غَیرَ مُعَلَّمَه» هستند، زیرا از «مفاهیم» میگذرند و به عقل قدسی و قلبی نزدیک میشوند. در واقع در عالَم «زن» بودن خود مستقر میشوند.
۳- مسلماً در شرایط طبیعی فطرت هر خانمی حجاب را بهخوبی برای خود میپذیرد. حضور حجاب زنان در اقوام مختلف حاکی از آن است که حجاب برای خانمها امری فطری است. آنچه موجب شده که بحث حجابِ اجباری در میان آید، دستکاریهای اذهان است که غرب سکولار و غربزدگان به آن دامن زدهاند.
حضور در تکالیف قدسی هرگز امری اجباری نیست، بلکه طلب بنیادین و اصیل انسانها و از جمله خانمهاست و وظیفه حکومت دینی است که در این مورد زمینهسازی کند. حکومت، روزهداری را که امری در جهت حضور بیشتر در عالم معنویت است، اجبار نمیکند، ولی روزهخواری را منع میکند تا حیات معنوی جامعه مختل نشود. اینجاست که نخبگان جامعه وظیفه دارند در گفتمانی نو موضوع حجاب را با مفاهیمی جدید بازتولید کنند. همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند باید مسائل را با ادبیات جدید و با زبان امروز مطرح کرد. با نوآوری، ولی در همان راستا باید سعی شود مفاهیم عالی اسلامی تبیین شوند. (به بیانات رهبر معظم انقلاب با ائمه جمعه در تاریخ ۵/۵/۱۴۰۱ رجوع شود.)
۴- تبدیل یک امر دینی به امر صرفاً سیاسی یکی از حیلههای دشمن است و هوشیاری خانمها نسبت به این امر بسیار مهم است. اگر متوجه باشیم اسلام از سیاست جدا نیست و دیانت ما عین سیاست ماست؛ باید متوجه باشیم در موضوع حجاب و رعایت آن، مقابله و ایستادگی در مقابل سیاستی است که سراسر ضد انسانی و استکباری است. دقت در این امر کمک میکند تا موضوع حجاب به یک خواست و طلب عمیق سیاسی که عین دیانت است تبدیل شود تا به همان اندازه که زنان ما ضد استکبار هستند، ضد بیحجابی باشند. امری که مسلّماً بر خلاف میل نظام استکباری است و اتفاقاً از این جهت بهخوبی و خیلی زود مییابیم که رجوع به حجاب در حال شکلگیری است، زیرا زنان ما در امر حجاب نمیخواهند متعلّق به جبههای باشند که استکبار بدان دل بسته است. کافی است دختران ما به خود آیند و متوجه بحران روحی و روانیای که با عبور از فرهنگ دینی و انقلابی به سراغشان میآید، بشوند.
۵- در صد سال اخیر روشنفکران غربزده با ملاکقراردادن عقل غربی، اسلام را بهعنوان اندیشهای مربوط به گذشته است، به حاشیه بردند. خودآگاهی ما نسبت به این امر موجب میشود تا متوجه شویم چرا باید خود را در میدان بومی و اصیل خودمان حاضر کنیم تا معنای بیحجابی را که به حاشیهبردن فکر و فرهنگ قدسی است؛ درست درک کنیم و جایگاه تاریخی بیحجابی را که به مردم ما تحمیل شده است درست بشناسیم و بفهمیم. این که حجاب را بهعنوان امری که مربوط به گذشته است تبلیغ میکنند، امر سادهای نیست، بلکه نوعی انقطاع از میراث معنوی ما و گرفتار شدن در نوعی بیریشگی است. .
۶- بنابراین انسان اصیل در سنت و در میراث تاریخی خود قرار دارد، میراثی که در عقل انسانهای دورانهای مختلف با نظر به ابعاد روحانی و انسانی خود شکل گرفته و در این زمان هم انتخابهای اصیل در مواجهه با هر مسئلهای تنها با نظر به سنت و میراث تاریخی آن قوم انجام میشود، به جهت گستردگی «حقیقت» که گذشته و حال و آینده را شامل میشود، بهنوعی با «حقیقت» ارتباط دارد.
از این جهت حضور در سنت و میراث تاریخی، با قداست همراه و وجه پنهان میراث و سنت هر قومی است و در فرهنگ آن قوم ظاهر میشود و ارزش پایدارماندن دارد تا انسان بر اساس آن مبانی عمل کند؛ وجود خود را مطابق نظام منسجم و اَحسن عالم بسط دهد و به اجزای گسسته شده فرهنگی خود که توسط فرهنگ مدرنیته پیش آمده است، سامان بخشد. ملت ایران در ذات فرهنگی خود نشان داده است که در هر حال همه امور خود را به حقیقت پیوند میزند تا سرمست حقیقت و غرق تجلیات الهی شود و با زبانی سخن بگوید که بازگوکننده اراده الهی است. زبانی که حافظ همه نسبتهایی است که انسان با «وجود» و انوار الهی برقرار میکند. اینجاست که کافی است به ماورای حیلههای دشمنان این مرز و بوم در موضوع حجاب بیندیشیم.
انسان با توجه به نکات فوق ندای سروش الهی را با گوش جان میشنود و نه تنها خطر آینده را در مییابد، بلکه راههای عبور از آن خطرات را نیز درک میکند و این است راز پاسداری ملت ایران از حجاب بهعنوان روحی است که از دیرباز در ملت ما جاری بوده و اسلام موجب عمق بخشیدن به آن شده و در نتیجه افق روشنتری را مقابل ما گشوده است.
اگر این روزها بهنحوی با نوعی بیحجابی روبهرو هستیم، آن را امری اصیل و شرافتمندانه که در دنیای متعالی جائی داشته باشد، نمیبنیم.
۷- چیزی که ما واقعاً به آن نیاز داریم، تعلّقی عمیقاً ریشهدار به چیزهایی است که واقعاً مهم باشند. آیا این همان حضور قدسی ما نسبت به عفاف و حجاب با آن همه صفایی که در آن نهفته است، نیست تا عالیترین احساس از خود را که بالاتر از آن ممکن نیست درک کنیم؟ امری که با پیدایش فرهنگ مدرنیته و با مرگ خدایی که نیچه مطرح کرد، از دست دادیم و حال باید با نوعی دیگر از زندگی و با نظر به فیض الهی آن را دوباره احیا کنیم. آیا در این زمینه به موهبتی که میتواند مجدداً شور ایمان را به ما باز گرداند، فکر کردهاید؟ به حجاب و عفافی باید فکر کرد که با انتخاب آن در این تاریخ درهای آسمانِ غیب به عالیترین شکل مقابل در مقابل زنان ما گشوده میشود تا به سلامت از ظلمات آخرالزمانی عبور کنند.
۸- همه چیز حکایت از آن دارد که در مسیر دینداری و با «حضور در انقلاب اسلامی»، آغازی دیگر بهعنوان دگرگونی بزرگ در امروز ما پنهان است، اما چون امر مهمی بهراحتی ظاهر نمیشود، زیرا رویداد هر قدر بزرگتر باشد، پنهانتر است و تنها در روشنایی صاعقهای مانند رویداد شهادت حاج قاسم سلیمانی، کمی آشکار و دوباره پنهان میشود. این یعنی وقتی انسان در مقابل دگرگونی عظیمی قرار میگیرد، یا با نادیدهگرفتن و انکار آن، همه چیز خود را میبازد؛ یا به خود میآید و همه چیز را به دست میآورد.
بشر این دوران در چنین شرایطی است. اگر به خود آید و درست بیندیشد، خدائی میشود؛ وگرنه مانند جریانهای تحریک بیحجابی به اوج پوچی و بیثمری گرفتار میشود. اینجاست که باید به حجاب و عفاف با نگاهی عمیقتر نظر کرد. به گفته رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالی» این جریان غربگراست که «باید جواب بدهد چرا زن را تبدیل به کالا کردند. ما در قضیّه زن مدّعی هستیم.» همچنان که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «حقیقت مسئله این است که زن با شرف و با استعداد ایرانی با حضور در صحنههای اجتماعی در عین رعایت حجاب و عفاف، یکی از بزرگترین ضربهها را به تمدّن غرب زده. «این باطلکننده زحمت و تلاش دویست سیصد ساله غرب است که نمیتوانند تحمّل کنند، عصبانی میشوند و خودشان را به در و دیوار میزنند تا بتوانند کاری بکنند.»(۳)
۹- آیا میتوان در عین تأکید بر آموزههایی که رسول خدا«ص» و ائمه«ع» مطرح فرمودند، در جهان جدید که در آن، مدنیّت و آزادی برجسته است، حاضر شد؟ آیا آموزههای دینی مانع از ارتباط با دیگران و یا بهنوعی زمینههایی هستند تا با بشر جدید رابطهای متعالی و انسانی برقرار شود؟ چه رابطهای میتوان بین نظم جهان جدید و آموزههای دینی برقرار کرد؟
به گفته میشل فوکو: انقلاب اسلامی «روحی برای یک جهان بیروح است». یعنی میتوان با انسان جدید رابطهای قدسی برقرار و از این زاویه در رابطه با حجاب و عفاف گفتگو و آنها را متوجه هویت انسانیشان کرد و با تأکید بر آموزههای دینی که بهخصوص در تشیّع بر آنها تأکید میشود، متوجه حکمت معنوی حجاب و عفاف و در دل آن بر فقه تأکید کرد.
بنابراین میتوان با ایجاد رابطهای متعالی و انسانی با بشر جدید، از آینده مبهمی که جهان غرب برای خود و دیگران درّ نظر دارد، عبور کرد. آینده مبهمی که با برنامههای غیر توحیدی، موجب دست زدن به انتحار است. این وظیفه اهل فرهنگ است که متذکر این امر مهم به افرادی بشوند که متوجه خطر بیحجابی نیستند و آن را صرفاً تکلیف شرعی فردی به حساب میآورند؛ غافل از اینکه در دل بیحجابی خطر اضمحلال خانواده و احساس بیمعنایی و پوچی و نیست انگاری نهفته است.
۱۰- تجربه تاریخی ما در پنجاه سال اخیر نشان داده است که زنان ما در عین حضور در انقلاب اسلامی، متوجه حضور در تاریخی شدند که بیحجابی و بدحجابی مانع آن و بر عکس، حجاب عامل شدیّت بخشیدن به آن حضور شد. در این بستر در واقع آنان وجود اصیل خود را احساس کردند و متوجه شدند این نوع حضور و حجاب و عفاف راهی است که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در مقابل زنانی قرار دادند که تا دیروز از آن نوع حضور بیگانه بودند و خود را در پوچیهای جهان غرب جستجو میکردند.
اینجاست که امروز زنان ما با بازخوانی آنچه بر آنها گذشته است، میتوانند شعف حضور در این تاریخ را با حجاب و عفاف خود در خود احیا و با رسالتی که نسبت به انکار بیحجابی و بدحجابی به میان میآورند، از نیستانگاریِ دوران عبور کنند.
در نقشآفرینی زنان با هویت حجاب و عفاف در به ظهورآوردن انقلاب اسلامی، همینبس که حضرت روحالله «رضواناللهتعالیعلیه» در وصیتنامه سیاسی- الهی خود فرمودند:
«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.»
۱۱- علت بازگشت عدهای از زنان ما به حجاب اسلامی این بود که متوجه شدند گرفتار ظاهر شده و با تبرّج و بیحجابی، باطن خود را که مأوا گزیدن در عالم قدس بود از دست داده بودند؛ لذا با حضور در انقلاب اسلامی به آن مأوای قدسی یعنی حجاب برگشتند، امری که ما نیز آن را در این تاریخ در آن زنان تجربه کردیم که چگونه متوجه وجدانی شدند که معنای اصیل خوِ آنان بود. امروز نیز میتوان آن را با زنان و دختران خود در میان گذارد تا در عین حضور در جهان، بیحجابی و بدحجابی را بهعنوان یک ارزش دروغین انکار کنند.
حضور انقلابی برای ما و از جمله برای زنان و دختران ما نیازی روحی و فکری است. در این راستا دوباره این بیحجابی و بدحجابی است که به حاشیه میرود تا احساس پوچی و نیستانگاری که جوانان گرفتار غربزدگی ما را فرا گرفته، بازخوانی و ریشهیابی شود. آیا ریشه این پوچیها که عدهای را فرا گرفته، غفلت از حضوری نیست که با انقلاب اسلامی پیش میآید؟ در حالیکه با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، آن پوچیها برطرف میشوند و هر اندازه خانمها رشد یافتهتر و کمالیافتهتر شوند و به قابلیتهای درونی خود بیشتر توجه کنند، بهتر متوجه رسالتی میشوند که بر اساس آن ظاهر خود را با باطن معنوی و روحانی خود تطبیق میدهند، کما اینکه زنانی را دیدهایم که محجبه نبودند، ولی به جهت زیبایی باطنی که با نور شهدا برایشان پیش آمد، حجاب را برگزیدند و این به جهت رشد «وجدان تاریخی»ای بود که با نور شهدا در زنان ما شکل گرفت، زیرا وقتی رشد کردند و آگاه شدند که در چه تاریخی زندگی میکنند، دیگر درگیر لذتهای روزمرّه نشدند و به نجات خود و دیگران فکر کردند و در نتیجه با این رویکرد حجاب را انتخاب کردند تا در کنار وظیفه شرعی کرامت انسانی را پاس بدارند و در این راستا ازخطر اضمحلال خانواده که اصلیترین نقشه دشمنان انسانیت است عبور کنند.
پینوشتها:
- سال پنجم انقلاب الجزایر. فرانتس فانون
- فرانتس فانون- سال پنجم انقلاب الجزایر- ص. ۴۴
به بیانات رهبر معظم انقلاب با ائمه جمعه در تاریخ ۱۴۰۱/۰۵/۰۵ رجوع شود.