انفاق و زكات

قمست دهم

اخلاق و تربيت اسلامي

انفاق و زكات

حجة الاسلام محمدحسن رحيميان

يكي از مظاهر دنيا «مال» است كه انسان آن را از راههاي گوناگوني به مالكيت خود
درآورده و براي تأمين نياز، و اهداف خويش مورد استفاده قرار مي­دهد و اسلام كه
ديني است براي دنيا و آخرت و جسم و جان و احكام آن با توجه به ويژگيهاي تكويني
انسان تشريع شده است،‌ در مورد غرائز و نيازهاي مادي انسان و از جمله امور اقتصادي
و مالي او نيز داراي دستورات و احكامي است كه ضمن سامان بخشيدن و تأمين نيازهاي
مادي فرد و جامعه، مجموعۀ اين امور را در خدمت رشد و كمال معنوي انسان قرار مي­دهد.

اسلام در مورد راههاي به دست آوردن مال از دزدي، ربا، كم فروشي، غش در معامله،
احتكار و خريد و فروش اعيان نجاسات، مسكرات، آلات قمار و هر وسيله­اي كه منحصراً
در جهت حرام به كار گرفته مي­شود، اكتساب به سحر و هر عمل حرام ديگر و بسياري از
امور ديگر تحت عنوان «مكاسب محرمه» نهي و تمام آنها را تحريم فرموده است و در عين
حال راههاي صحيح كسب و درآمد را از قبيل بيع، مضاربه، مزارعه، مساقات و… و
بالاخره گرفن اجرت و برابر هر كار مشروعي با شرائط و قيود مربوطه به طور مبسوط و
گسترده بيان فرموده است كه اين مجموعه خود بخش مهمي از فقه اسلامي را تشكيل مي­دهد.
البته ابعاد اخلاقي و نظام دقيقي كه تضمين كنندۀ حقوق مردم و رعايت حق و عدل است و
روابط صميمانه و آكنده از اطمينان و آرامش خاطري كه در پرتو اين مقررات و عمل به
آنها بين افراد جامعه پديد مي­آيد، در جاي خود بايد بررسي و تحقيق شود.

كسب حلال

به طور كلي درباره كار و كسب مال و تأمين نيازهاي زندگي از طريق حلال تأكيد
فراواني شده كه در اينجا به چند نمونه اشاره مي­شود:

عن النّبي(ص): «العِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً اَفْضَلُها طَلَبْ الْحَلالِ».

عبادت داراي هفتاد جزء است كه برترين آنها به دست آوردن مال حلال است.

و از حضرت صادق (ع)چنين نقل شده:

«الكادُّ عَلي عِيالِهِ كَالْمُجاهِدِ في سَّبيلِ الله».

(وسائل كتاب التجاره، باب 22).

از رحمت خدا بدور است كسي كه با زندگي­اش را به دوش مردم بيفكند.

و از امام صادق (ع)منقول است كه فرمود:

«لَيْسَ مِنّا مَنْ تَرَكَ دُنياهُ لِآخِرَتِهِ وَ‌لا آخِرتَهُ لِدُنياهُ».

از ما نيست كسي كه دنيايش را براي آخرت و آخرتش را به خاطر دنيا واگذارد.

خطرات مال

اسلام در عين حال كه آنهمه بر كار و كوشش براي كسب مال حلال ترغيب و تأكيد
فرموده است، از دل بستن به مال و فريفته شدن به آن نبي فرموده و آن را در كنار
برخي از عوامل دنيوي ديگر، وسيله­اي براي آزمايش انسان دانسته و در صورت بازي
خوردن از آن و غفلت از خدا آن را عامل انحطاط، سقوط و خسران معرفي فرموده است:

«يا اَيُّها الدَّين آمَنُوا لا تُلْهكُمْ اَمْوالُكُمْ وَ لا اَوْلادُكُمْ‌عَن
ذِكرِ الله وَ مَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَأولِئكَ‌هُمُ الخاسِرُونَ».

(منافقون/9).

اي كساني كه ايمان آورده­ايد مبادا كه «اموالتان» و فرزندانتان شما را از ياد
خدا غافل كنند. آنان كه چنين كنند همانا زيانكارانند.

«وَ اعْلَمُوا انَما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ‌اِنَّ الله
عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظيمٌ».

(انفال/28)

و بدانيد كه «مالهايتان» و فرزندانتان فقط آزمايشي است و نزد خدا است پاداشي
بزرگ.

«… وَ‌ مَا الْحَيوةٌ الدُْنيا اِلاَّ متاعُ الغروُر، لَتُبلَوُنَّ في
اَمْوالِكُمْ وَ‌اَنفُسِكُمْ…»

(آل عمران- آخر آيه 185 و اول آيه 186)

… و زندگي اين دنيا جز مايه فريب نيست. بي­گمان در اموال و جانهايتان مورد
ابتلا قرار مي­گيريد.

معلوم است كه مال در زمره مظاهر دنيا به طور غريزي مورد تعلق خاطر انسان قرار
دارد و قرآن مطلب را چنين بيان فرموده است:

«زيّن لِلنَّاس حُبُّ الشَّهواتِ مِنَ النَّساءِ والبَنينَ وَ‌القَناطِر
المُقنطرَةِ مِنَ الذَّهَب والفِضَّةُ وَ الخَيْلِ المُسَوَّمَةِ وَ‌الاَنْعامِ وَ‌الْحَرثِ
ذلِكَ مَتاعُ الحَيوةِ الدُّنيا والله عِندَهُ حُسْنُ المآبن.

(آل عمران- آيه 14)

براي مردم دوست داشتن شهوتها از: زنان،‌ فرزندان و بسته­هاي فراهم شده از طلا
و نقره و اسبان داغدار و رمه و كشت، آرايش يافته است اين متاع زندگي دنيا است. و
نزد خداست سرانجام نيك.

دل بستن به مال منشأ هلاكت

گرچه وجود اين غرائز در انسان بخاطر بقاء نسل و زندگي مادي انسان ضروري است ولي
اگر خارج از كنترل و بيرون از مرز اعتدال و ضرورت، از آنها استفاده شود موجب هلاكت
انسان مي­شوند و به فرموده امام صادق عليه السلام.

«مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ ماءِ البَحْرِ كُلَّما شَرِبُ مِنْهُ الْعَطْشانُ
ازداد عَطَشَّا حَتّي يَقتُلَهُ.»

مثل دنيا، مثَل آب دريا است كه هر چه انسان تشنه از آن بياشامد عطش او افزون
شود تا او را هلاك نمايد.

پس: به اين نكته مهم بايد توجه داشت كه اين امور از جمله مال هرگز نبايد عنان
اختيار را از كف انسان بربايند و بصورت مانع و حجابي تاريك، راه تكامل و تعالي
معنوي انسان را مسدود و قلب انسان را از تابش نور ايمان و محبت به خدا محروم سازند
و بهمين جهت در آيه ديگر ضمن برشمردن نمودارهاي مهم اين نوع وابستگيهاي طبيعي،
هشدار مي­دهد كه مبادا انسان با قرار دادن آنها در عرض محبت به خدا، دلبستگي به
آنها بر محبت به خدا غلبه نمايد:

«قُلَ اِنَّ كانَ آباؤُكُم وَ‌اَبْناؤُكُمْ وَ‌اِخْوانُكُمْ وَ‌ اَزْواجُكُمْ
وَ عَشيرَتُكُمْ وَ‌ اَموالٌ افْتَرفْتُمُوها و تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ‌ كَسادَها وَ‌
مَساكِنُ تَرْضَوئها اَحَبَّ الَيْكُمْ مِنَ الله وَ‌رَسُولِهِ وَ‌ جِهادٍ في
سَبيلهِ فَتَربَّصُوا حتّي يِاتي اللهُ بِامْرِهِ وَ‌اللهُ لايَهْدي الْقَومَ
الْفاسِقِينَ».

(توبه- آيه 24)

بگو: اگر پدرانتان، فرزندانتان، برادرانتان و همسرانتان و خويشاونتان و اموالي
كه به دست آورده­ايد و تجارتي كه از كساد آن هراس داريد و مسكنهائي كه دل به آن
خوش كرده­ايد نزد شما از خدا و پيامبر خدا و جهاد در راه خدا محبوبتر است، پس
منتظر باشيد تا خدا امر خويش را بياورد كه خدا فاسقان را هدايت نفرمايد.

علاقه و دل بستن به مال دنيا و حرص بر ثروت اندوزي و تكاثر، انسان را از ياد
خدا غافل ساخته و چنين انساني آنگاه كه خود را در ثروت انبوه مستغرق ديد،‌علي رغم
فقر و نيازي كه در ذات و هستي او وجود دارد، چنان دچار تخيّل و فريفتگي ميشود كه
احساس بي­نيازي و استغناء به او دست داده و در پي آن سر از طغيان و سركشي درمي­آورد.

«اِنَّ الانسانَ لَيَطْغي اَنْ رَآهُ اسْتَغْني»

(علق- آيت 6 و 7)

آنگاه كه انسان خويش را بي­نياز ديد، طغيان مي­كند.

و از پيغمبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود:

«اِطَّلْعَتُ عَلَي الجَنَّةُ فَرِأيْتُ اَكْثَرَ‌اَهْلِها الفُقَراء وَ‌
اطّلَعْتُ عَلَِ النّارِ‌فَرَأَيتُ اَكْثَرَ اَهْلِها اْلأَغْنياأ».

بر بهشت نگريستم، اكثر اهل آن را فقرا يافتم و بر جهنّم نگريستم، اكثر اهل آن
را اغنيا يافتم!!

بخل

يكي از نتايج حب مال و دلبستگي آن، صفت رذيله بخل است كه خود زمينه ساز پستي و
بدبختي انسان و دوري بيشتر او از خدا و بندگان خدا مي­شود كه آيات و روايات در
مذمت آن بي­شمار است:

«وَ لايَحْسَبَنبَ الدَّينَ يَبْخلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ هُوَ
خَيراً لَهُمْ بَلْ هَُوَ شَرٌّ سَيُطِّوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ
القِيمَةِ».

(آل عمران- 180).

و آنان كه نسبت به آنچه خداوند از كرم خويش به آنها داده، بخل مي­ورزند گمان
نكنند اين كار براي ايشان مايه خير است بلكه بخل براي ايشان مايه شرّ است. روز
قيامت آنچه را به آن بخل كرده­اند طوق گردنشان ميشود.

«ها اَنْتُمْ هؤلاءِ‌ تَدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبيلِ الله فَمِنْكُمْ مَنْ
يَبْخَلُ وَ‌ مَنْ يَبْخَلُ فَاِنبما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ‌ وَاللهُ الغَنيُّ وَ‌
انْتُمْ الْفُقَراءُ…».

(محمّد- 38)

اينك شما اشخاص براي آن كه در راه خدا انفاق كنيد، دعوت مي­شويد، پس بعضي از
شما بخل مي­ورزند و هر كه بخل ورزد فقط در باره خويش بخل مي­ورزد كه خدا بي­نياز
است و شما نيازمندان.

و از پيغمبر گرامي(ص) نقل شده كه فرمود:

«الشُّحُّ وَ‌الأيْمانُ‌ لايَجتَمِعانُ في قَلبٍ واحِدٍ».

بخل و ايمان در يك قلب جمع نمي­شوند.

اسلام براي پيشگيري از فرو غلتيدن انسان در دنيا و مظاهر آن و دل باختن در
برابر مال و منال و پي­آمدهاي مهلك آن از قبيل حرص، طمع و بخل كه موجبات ذلّت نفس
و غفلت ناز خدا و سرانجام خسران ابدي انسان را فراهم مي­كنند، بهترين شيوه­ها را
ارائه داده و گذشته از محدوديتها و حدوود و قيودي كه براي كانالهاي درآمد و كسب
مال مقرر كرده بر صفات پسنديده و فضائل برجسته­اي مانند زهد، ورع، سخاوت و قناعت
تأكيد و ترغيب فراوان و نتايج و پادشهاي بي­اندازه­اي براي آنان بيان كرده است، كه
نمونه­اي از آنها در اينجا ذكر مي­شود:

زهد

در معني زهد از حضرت اميرالمؤمنين (ع)چنين نقل شده:

«الزُّهدُ كُلُّها بَيْنَ كَلِمَتَين مِنَ القُرآنِ، قال اللهُ سبحانَه:
لِكَيْلا تَأسَوْا عَلي ما فاَتَكُمْ وَ‌لا تَفْرحُوا بِما آتاكُمْ».

(نهج البلاغه- كلمات قصار)

زهد به معني كامل در دو كلمه از قرآن بيان شده است. خداوند سبحان مي­فرمايد:
تا براي آنچه از دست شما رفته است اندوهناك نشويد و براي آنچه كه بدست شما آمده
خوشحال و غره نگرديد.

و امام صادق (ع)درباره اهميت زهد فرموده است:

«… اَلا اِنَّهُ حَرامٌ عَلَيْكُم اَن تَجِدُوا طَعمَ الايمانِ حَتّي
تَزَهَّدُوا في الدُّنيا».

آگاه باشيد كه از چشيدن طعم ايمان محروم هستيد تا آنگاه كه از زهد نسبت به
دنيا برخوردار شويد. و در مورد سخاوت كه از آثار زهد و نموداري از ايمان است، از
پيغمبر اكرم چنين نقل شده است:

«السَّخاءُ منَ الايْمانِ وَ‌الايمانُ في الجَنَّةِ».

سخاوت از ايمان است و ايمان در بهشت.

و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:

«اِنَّ السَّخِيَّ قَريبٌ مِنَ اللهِ،‌ قريبٌ مِنَ النّاسِ، قَريبٌ مِنَ
الجَّنَّةِ، بَعيدٌ مِنَ النَّارِ».

همانا سخاوتمند به خدا نزديك است. به مردم نزديك است، به بهشت نزديك است و از
آتش (دوزخ) دور است.

قناعت و ميانه روي

همچنين بر قناعت و ميانه روي در هزينه­هاي زندگي و ساده زيستي تأكيد فراوان
شده است كه اين امور به نوبه خود موجب عزت نفس و عدم دلبستگي و وابستگي بيش از حد
به دنيا و مال دنيا بوده و زمينه حرص، طمع و امثال آنها را منتفي مي­سازد و در
همان حال از اسراف و تبذير به شدّت نهي شده است كه ترك اين دو نيز در تأمين منظور
فوق نقش به سزائي دارند:

«عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ».

عزت به قناعت است و ذلت به طمع.

از پيغمبراكرم(ص) در مورد ميانه روي در زندگي و نهي از تبذير چنين نقل شده
است:

«مَن اقْتَصَدَ اَغْناهُ اللهُ وَ مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللهُ».

كسي كه ميانه روي- در هزينه زندگي- پيشه كند خداوند بي­نيازش فرمايد و كسي كه
تبذير كند خداوند فقيرش نمايد.

و از اميرالمؤمنين (ع)نقل شده كه:

«القَصْدُ‌ مَثْراةٌ و السَّرفُ مَثْواةٌ»

(وافي ج 5/295)

ميانه روي- در زندگي- موجب ثروت و اسراف، موجب هلاكت است.

و از امام باقر (ع)چنين نقل شده:

«مَن قَنَعَ بِما رَزَقُه الله فَهُو مِن اَغْنَِ النّاسِ».

(الكافي ج2/139 باب القناعه)

اسراف و تبذير

اسراف و تبذير كه يكي از عوامل عمده در افراط و حرص در ثروت اندوزي است و منشأ
بسياري از نابسامانيها، نابرابريها و مشكلات اقتصادي بشريت است به عنوان گناه
كبيره مورد نهي قرار گرفته و آيات و روايات فراواني در اين باره وارد و ضمن آنها
ابعاد و احكام و نتايج زيانبار آن را بيان داشته است.

«… و ان المسرفين هم اصحاب النار».

(غافر 43)

… و همانا اسرافكاران خودشان اهل دوزخند.

«… و اهلكنا المسرفين».

(انبيا/9)

… و مسرفين را هلاك كرديم.

«كُلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين».

(اعراف/ 31)

… بخوريد و بنوشيد و اسراف نكنيد كه خداوند اسرافكاران را دوست ندارد.

«… و لا تَبذَّر تبذيراً ان المبذّرين كانوا اخوان الشّياطين و كان الشيطان
لربه كفوراً».

(اسراء آخرآيه 26 و آيه 27)

و هرگز تبذير را روا مدار كه مبذران و اسرافكاران برادران شيطانند و شيطان سخت
كفران نعمت پروردگار خود كند.

و به طور كلي از مصرف مال در جهت لغو، گناه و هر نوع فساد و تباهي چه براي
صاحب مال يا ديگران نهي شده است.

ادامه دارد