منابع پيام امام در كتاب و سنت

منابع پيام امام در كتاب و سنت

اي ره آموز كه هر كوبه توره يافت به تو

هرگز اندر ره دين، گمره و حيران نشود

 

مقدمه

خداي را سپاس كه در اين عصر غيبت و دوران غربت، بر ما منت نهاد
به وجود فرزانه مردي از سلاله رسول خدا صلي الله عليه و آله كه جويبار وجودش از
خاندان عصمت و طهارت سرچشمه گرفته و كلمه كلمه فريادهاي وااسلاماه اش انعكاسي
راستين از صداي دعوت به اسلام و قرآن اجداد طاهرينش در طول تاريخ مي باشد و از اين
رو، در تيرگيهاي ظلمت زمان كه در اثر توطئه هاي دشمنان و تبليغات مخالفان و غفلت
ياران، مرزهاي دقيق حق از باطل ـ كه گاهي فاصله شان از و انگشت تجاوز نمي كند و
باطل به صورت حق جلوه مي نمايدـ ناشناخته مانده است را با دقتي بي نظير مشخص كرده
و با قلم گوهربارش، راه خدا را به پيروانش مي نماياند  از لغزش در دست اندازهاي خطرناك كژي و انحراف،
مي رهاند و طريق وسطي را بر روي ما مي گشايد كه به سوي يمين و يسار روي نياورديم و
از سراسيمگي و سردرگمي بدر آئيم.

و چنين است كه ما بر اين باوريم كه او سخني به گزاف نگفته و
نمي گويد و از آغاز تا كنون، در راه خدا، ثابت و استوار باقي مانده است و چون از
روز نخست، پيمان بسته است كه خليل آسا، براي خدا قيام كند، همان قيامي كه حضرت
ابراهيم را به مقام خلت رسانيد و او را از جلوه هاي گوناگون طبيعت، روهانيد، همان
قيامي كه موسي كليم را به مقام صعق و صحو كشاند و همان قيامي كه جد بزرگوارش خاتم
انبياء صلي الله عليه و آله را يك تنه بر تمام بت هاي جاهليت غلبه داد و آن حضرت
را به مقام «قاب قوسين او ادني» رساند، لذا حق است كه خداوند اين خلف صالح را به
مقام «لنهدينهم سبلنا» برساند و صراط مستقيم خود را بر زبان و قلمش جاري سازد.

و ما گر چه با قلت بضاعت، هرگز خود را لايق توضيح و تفسير پيام
والا و ارجمندش نمي دانيم، با اين حال، در خور فم و ادارك قاصر خويش، برآنيم كه در
اين مقاله، برخي از فرازهاي مهم پيام را كه همه اش منطبق با كتاب و سنت است، با
ذكر آيات و رواياتي، انطباق دهيم تا دوستان را اطمينان قلب و بدگمانان را هدايت
بخشد «… قال او لم نؤمن، قال بلي و لكن ليطمئنّ قلبي».

 

تجليل از روحانيون شهيد

در آغاز پيام، حضرت امام، درود و سلام بي پايان خود را بر
حمساه سازان هميشه جاويد روحانيت مي فرستد، همان ها كه در مصاف با دشمن، به لقاي
دوست رسيدند و افتخار حضور در مجلس انس محبوب يافتند و به مهماني جاودانگي حضرتش
در كنار انبياء و صالحين «عند ربهم» مشرف شدند.

شايد براي بعضي ها عجيب و باورنكردني باشد كه چرا امام آن همه
تجليل از روحانيون شهيد مي كنند و در مدح و وصف آنان مبالغه مي نمايند، ولي آن چه
امام گفته اند مبالغه نيست بلكه عين حقيقت است.

گر چه مقام شهيد بالاترين و ارزنده ترين مقام و منزلت است كه
بالاتر از آن را نمي توان تصور كرد، با اين حال مركب نوشته علما ـ در زبان معصومين
عليهم السلام ـ بر خون پاك شهيدان ترجيح يافته و مداد علما افضل از دماء شهدا
قلمداد شده است.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «يوزن يوم القيامة
مداد العلماء و دم الشّهداء، فيرجح (عليهم) مداد العلماء علي دم الشهداء»[1] در
روز رستاخيز، مركب خامه علما و خون سرخ شهيدان، در ترازو گذارده مي شوند و مركب
علما بر خون شهداء، سنگين تر مي شود.

در روايت ديگري از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه
فرمود: «هنگامي كه روز قيامت فرا مي رسد، خداوند مردم را در يك صف جمع مي كند، آن
وقت ترازوها گذارده مي شود، سپس خون شهيدان را با جوهر نوشته عالمان وزن مي كنند و
مداد علما بر خون شهيدان، ترجيح مي يابد» [2].

و شايد دليل اين برتري همين باشد، كه خامه علما، رهگشاي شهيدان
به سوي شهادت است. مگر در زمان حاضر، خود شاهد نبوديم كه اطلاعيه ها و پيام هاي
امام امت، مردم حزب الله را به ميدان هاي نبر خونين با مزدوران رژيم پليد پهلوي
كشاند و آن عزيزان با لبيك به نداي امام امت بر سنگ فرش خيابان ها و كوچه هاي شهر
و روستاها، شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» را با خون خون خود نوشتند و
پيروزي را به ارمغان آوردند؟ و مگر همين پيام ها از اين بزرگوار نبود كه جوانان
متعهد و انقلابي را در اولين روزهاي پيروزي براي نجات مرزهاي وطن اسلامي مان در
كردستان و ديگر استان هاي مرزي از دست اشرار و خائنين، به آنجا كشاند و امنيت را
به ما هديه داد؟ و مگر همين قلم مقدس امام امت نبود كه يك باره ميليون ها بسيجي كف
پوش را به جبهه هاي جنگ با متجاوزين و ابرقدرت ها گسيل داشت و شهرها را از دست
بعثيهاي خونخوار و متجاوز آزاد كرد؟ پس حق است اگر قلم هاي علماي مسئول و متعهد بر
خون شهيدان ـ كه مقدس تر از آن چيزي نيست ـ برتري يابد چرا كه شهدا را همين قلم ها
ساخته اند.

و لذا است كه مي بينيم روايات ما، طلبه اي را كه براي خدا درس
مي خواند و در راه طلبگي از دنيا مي رود، به عنوان شهيد معرفي مي كند و طلبه را
مانند مجاهد في سبيل الله مي داند. در روايتي از حضرت رسول صلي الله علهي و آله
آمده است: «اذا جاء الموت لطالب العلم و هو علي هذه الحالة، مات و هو شهيد»[3]اگر
طالب علمي را در حال طلبگي مرگ فرا رسد، شهيد مرده است.

حال اگر همين روحاني و طلبه اي كه بيشترين فضيلت را_در احاديث
_ به خود اختصاص داده و به منزله انبيا رسيده است «علماء امتي كانبياء بني
اسرائيل» [4]،
نه تنها به گشودن راه شهادت بر ديگران اكتفا كند، كه خود نيز قباي شهادت در بر كند
و پيشتاز مجاهدين في سبيل الله گردد و به فيض شهادت نائل آيد، چه مقامي را براي او
مي توان تصور كرد؟ و آيا در توان ما هست كه مقام و منزلتش را _عند الله_ با بيان
هاي قاصر و ناقص خود ترسيم نمائيم؟ اينجا است كه مي بينيم هر چه امام در اين باره
بگويد، مبالغه نكرده است و چيزي جز سخن پيامبر و امامان عليهم السلام تكرار ننموده
است [5].

درود پاك خداوند به آن راد مرداني كه زندگي جاويدان را بر
دنياي ننگين برگزيدند و براي رسيدن به والاترين مقام _ كه در خور بيان هرگز نيايد_
خود را به امواج درياي جهاد في سبيل الله زدند و به تر كردن تن بسنده نكردند تا
آنكه از پيچ و خمهاي گردنه هاي دشوار عظمت و تعالي روحي فراتر رفته و به قله رفيع
و بلندش رسيدند و پيروز شدند و ما هنوز در گردنه هاي ذلت بار تمايلات نفساني
سرگردان و واپس مانديم!

 

آرزوي شهادت

امام در فراز درود و سلام خويش چنين مي فرمايد:

« آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاي مناجاتيان حوزه ها و روحانيت
را درك كرده اند، در خلسه خضورشان، آرزوئي جز شهادت نديده اند و آنان از عطاياي
حضرت حق در ميهماني خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواسته اند…»

آري، تمام بزرگان ما،نهايت آرزويشان، شهادت در راه خدا بود. در
روايتي كه در صحيح مسلم از حضرت رسول صلي الله عليه و آله نقل شده، مي فرمايد:
«لوددت اني اغزو في سبيل الله فاقتل ثم اغزو فاقتل ثم اغزو فاقتل»[6]
آرزو داشتم كه در راه خدا جنگ كنم سپس كشته شوم و بار ديگر جنگ كنم و كشته شوم.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام ـ در موارد زيادي از نهج
البلاغه ـ آرزوي كشته شدن در راه خدا مي كند. در يك جا مي فرمايد: «فوالله اني
لعلي الحق واني للشهادة لمحب»[7]ـ
به خدا قسم من به تحقيق بر حقم و همانا من دوستدار حقيقي شهادتم.

در جاي ديگري ضمن سرزنش اصحاب بي وفاي خويش مي فرمايد: « به
خدا قسم، اگر آروزي شهادت ـ در هنگامه نبرد با دشمنان ـ نبود، همانا دوست نداشتم
يك روز با اين مردم زنده بمانم» [8] و
در دعاهاي زيادي كه از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده، همين معني آمده است؛ پس
بي گمان روحانيت مسئول و متعهدي كه خود را پيرو راستين آنان مي داند، همواره همين
آروز را از خداي خود داشته است كه برخي به آن مقام رسيده و برخي ديگر منتظر وصال
محبوب اند. «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلّوا تبديلا»[9].

 

پايگاه هاي محكم اسلام

«ترديدي نيست كه حوزه هاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ
اسلام و تشيع، مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها
بوده اند».

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «قال رسول الله «ص»: بحمل
هذا الدين في كل قرن عُدُولٌ، يَنفُون عنه تأويل المبطلين، و تحريف الغالين،‌و
انتحال الجاهلين…»[10]ـ
پيامبر خدا «ص» فرمود: در هر قرني علمائي هستند كه مسئوليت دفاع از دين را به عهده
مي گيرند، تا تاويلهاي غلط كجروان و انحرافات غلوكنندگان و نسبت هاي نارواي جاهلان
را از آن دور سازند.

امام عسكري عليه السلام از امام صادق عليه السلام نقل كرده است
كه فرمود: «علماي شيعه ما سنگر گرفته اند در مقابل سنگري كه ابليس و يارانش براي
هجوم به آنجا صف كشيده اند، و همين علما هستند كه آن شياطين را نمي گذارند كه بر
ضعفا و افراد ساده لوح شيعيان ما يورش برند و نمي گذارند كه ابليس و طرفداران
سرسختش بر شيعيان مسلط شوند. هان! هر يك از شيعيان ما كه آماده چنين نبردي شد هزار
هزار بار، برتر است از آن كس كه به پيكار با دشمنان و بيگانگان برخاست، چرا كه او
از دين و عقيده دوستداران و محبين ما دفاع مي كند و آن از بدن ها و اجسامشان».[11]

 

امانتداران حلال و حرام الهي

«علماي بزرگ اسلام در همه عمر خود، تلاش نموده اند تا مسائل
حلال و حرام الهي را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند».

و معناي «بدون دخل و تصرف»، همين است كه امانتدار خوبي براي
احكام الهي باشند چرا كه «حلال محمد حلال الي يوم القيامة و حرام محمد حرام الي
يوم القيامة» ـ‌ حلال محمد «ص» تا روز قيامت حلال است و حرام محمد «ص» تا روز
قيامت حرام است. و علماي راستين، تلاش خود را مبذول داشته اند كه نگذارند حلال ها،
حرام و حرام ها، حلال جلوه دهند و از بدعت ها و كجرويها جلوگيري كرده اند و در اين
راه نترسيدند و نلرزيدند و مصيبت ها و رنج هاي زيادي تحمل كردند و بسياري از آنان
به مرز شهادت و فراتر از آن ـ كه خود شهادت است ـ‌نائل آمدند.

امام حسين سلام الله عليه طي روايتي، درباره علما مي فرمايد:
«… مجاري الأمور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه»[12] ـ‌
مجاري امور و احكام الهي به دست علما است، همان ها كه بر حلال و حرام خداوند امين
اند.

 

قدرداني از كتب علما

امام در فراز ديگر، قدرداني از فقهاي عزيز اسلام مي كنند كه با
تحمل زحمت ها و مشقت هاي فراوان، احاديث ائمه اهل البيت سلام الله عليهم را در
آثار و كتابهاي با بركت خود، ثبت نمودند و اين خدمت هاي ارزنده علمي را جهاد في
سبيل الله مي نامند.

در امالي صدوق آمده است: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله
فرمود: «اگر انسان مؤمن از دنيا برود و يك ورق كاغذي را از خود به جاي بگذارد كه
بر آن علمي نوشته شده باشد، همان ورقه در روز قيامت، پوششي خواهد شد كه بين او و
آتش جهنم جدائي مي اندازد».[13]

حضرت امير عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل
مي كنند كه فرمود: «خداوند جانشينان مرا بيامرزد «سه بار» از حضرت سوال شد:
جانشينان شما چه كساني هستند؟ فرمود: آنان كه پس از من مي آيند و احاديث مرا براي
مردم بازگو مي كنند».[14]

داود بن قاسم جعفري مي گويد: كتاب «يوم وليله» يونس را در خدمت
امام عسكري سلام الله عليه آوردند. حضرت فرمود: اين كتاب، نوشته كيست؟ عرض كردم:
نوشته يونس مولاي آل يقطين است. فرمود: «خداوند براي هر حرف اين كتاب، به او نوري
در روز قيامت خواهد بخشيد».[15]

در روايتي از حضرت رسول صلي الله عليه و آله نقل شده است كه
فرمود: «طلب علم نزد خداوند افضل و برتر است از نماز و روزه و حج و جهاد در راه
خدا».[16]

امام خميني هم پس از تجليل از اين عالمان بزرگ مي فرمايد:

«اگر ما نام اين همه زحمت و مهارت را جهاد في سبيل الله
نگذاريم چه بايد بگذاريم؟».

ادامه دارد

 



1ـ كنز العمال، خ
28715 و در روايت ديگري نيز آمده است : «وُزن حِبر العلماء بدم الشهداء فرجح عليه»
ـ مركب عالمان با خون شهيدان در ترازو گذاشته شد، و مركب عالمان بر آن سنگين تر
آمد.