جمع بندي اهم رويدادها

جمع
بندي اهم رويدادها

پيرامون
روابط ايران و شوروي

سفر
هيات بلند پايه جمهوري اسلامي ايران به سرپرستي رياست مجلس ايران به اتحاد جماهير
شوروي و در پي آن اعلام گسترش مناسبات بين دو كشور در ميان رويدادهاي ماه گذشته
ايران و جهان از ويژگي و امتياز خاصي برخوردار بود كه بررسي نتايج حاصله از اين
ديدار مستلزم نگاهي هر چند كوتاه و گذرا به گذشته و نيز زمينه هاي ايجاد اين روابط
مي باشد.

 

نگاهي
به گذشته و موانع ارتباط

روابط
ديپلماتيك و ديگر مناسبات ايران و شوروي از زمان پيروزي انقلاب به دلايل گوناگوي
دچار فراز و نشيب هاي بسيار شده است. در بين موانع ايجاد روابط و گسترش مناسبات ما
با همسايه شمالي طي ده سال گذشته مي توان از يك سو؛ اشغال افغانستان توسط روس ها،
جنگ ايران و عراق و بعضا حمايت بارز شوروي از اين كشور (از جنبه هاي مختلف خصوصا
تقويت بنيه تسليحاتي رژيم عراق) و ديپلماسي نامناسب روسها اشاره كرد و از طرف ديگر
نداشتن خط مشي ثابت در زمينه سياست خارجي از سوي جمهوري اسلامي و هم چنين مشكلات
ناشي از بقاياي سيستم به جا مانده از گذشته، از جمله دلايل عدم گسترش و تعميق دو
كشور از جانب ما بود.

پس
از پيروزي انقلاب اسلامي، علي رغم جهت گيري رهبري انقلاب در به شكست كشانيدن نظام
امريكايي شاه، شوروي مبادرت به رشد و تقويت شبكه جريان هاي طرفدار خود در ايران
نمود. به گونه اي كه در برخي از آشوب ها و غائله هاي اوايل انقلاب به دست گروهك
ها، رد پاي شوروي ديده مي شد. حزب توده ايران كه در راستاي سياست شوروي حركت مي
كرد حتي تا برخي از رده هاي بالاي ارتش نفوذ كرده بود، اطلاعات سري را در اختيار
«كا. گ. ب» مي گذاشت. اشغال افغانستان ملسمان توسط روسها نيز تداوم سياست هاي سلطه
طلبانه شوروي را نشان داد و اين مساله مي توانست به عنوان مانع مهمي در روابط نظام
جمهوري اسلامي با اين كشور به حساب آيد. هم چنين در جريان تجاوز رژيم عراق و تحميل
جنگ به ايران، شوروي سياستي را اتخاذ نمود كه عراق نه تنها روس ها را مانع تجاوز
خود نمي ديد بلكه از آن به عنوان يكي از بزرگترين حاميان خود از نظر تسليحاتي،
اقتصادي و حتي بعضا سياسي نام مي برد.

روي
كار آمدن ميخائيل گورباچف گرچه تاثير فوري و عمده اي بر سياست هاي شوروي نسبت به
جنگ ايران و عراق به همراه نداشت لكن اعلام برنامه هاي اصلاحي او اين نويد را مي
داد كه كرملين نمي خواهد «خط اشتباه» استالين، خروشچف و برژنف را دنبال نمايد. او
با برنامه هاي اصلاحي خويش كه عمدتا تحت عنوان «گلاسنوست»، (آزاد ساختن جامعه) و
«پرسترويكا»، (نوسازي يا تجديد ساختارهاي اقتصادي) از آن نام مي برند دست به
اقدامات قابل توجهي در زمينه سياست هاي داخلي و خارجي شوروي زد.

گورباچف
گذشته از تغييرات وسيعي كه در نظام اجرايي و اقتصادي داخلي شوروي انجام داد. اقدام
به آزادي مذهب نمود و اين در حالي بود كه گذشتگان وي، اصلي ترين تلاش خود را بر
نابودي مذهب در شوروي گذاشته و اين سياست شكست خورده را نيز به كشورهاي ديگر صادر
مي كردند. گورباچف با درك ناموفق بودن اين سياست با آن مخالفت نمود.

آزادي
مسلمانان در شوروي ـ‌ به حدي كه بتوانند از ماذنه هاي مساجد خود اذان بگويند و به
ترويج اسلام بپردازند ـ مساله اي بود كه جهان اسلام را متوجه تحولات مثبت در اين
كشور نمود. در زمينه سياست خارجي، گورباچف مساله اشغال افغانستان را به «زخم
خونريز»ي كه بايستي هر چه زودتر به معالجه آن اقدام شود، تشبيه كرده و در همين
ارتباط خروج نيروهاي شوروي از افغانستان را اعلام نمود. اين مساله نيز در بطن خود
جلب افكار عمومي مسلمانان جهان را به همراه داشت كه بالطبع از نظر ما يعني نظام
جمهوري اسلامي ايران كه حمايت از مسلمانان و مستضعفين سراسر جهان را سياست اصولي
خود مي دانيم، مي توانست به عنوان اعلام آمادگي روسها براي ايجاد روابط و گسترش
مناسبات متقابل تلقي گردد.

به
دنبال اين تحولات رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني (ره) در تاريخ 11/10/67 نامه
اي براي گورباچف ارسال داشتند. امام در آن نامه علاوه بر دعوت الهي براي هدايت
رهبراي شوروي، علت سياسي نوشتن چنين نامه اي خطاب به گورباچف را چنين ذكر كردند:

«…
از آن جا كه پس از روي كار آمدن شما چنين احساس مي شود كه جناب عالي در تحليل
حوادث سياسي جهان خصوصا در روابطه با مسائل شوروي، در دور جديدي از بازنگري و تحول
و برخورد قرار گرفته ايد و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا
منشا تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم نكاتي
را يادآور شوم…».

از
ديدگاه روسها، ارسال چنين نامه اي از سوي رهبري ايران به منزله نقطه عطفي در تاريخ
مناسبات دو كشور تلقي شده و به دنبال نيازهاي خود به داشتن چنين روابطي، از آن
استقبال نمودند. نامه تشكر آميز گورباچف به امام گرچه حاوي هيچ گونه پاسخي به
مطالب عميق اعتقادي مطروحه در نامه امام نبود اما از نظر آنها به مثابه محكي تلقي
مي شد كه آيا با توجه به اقداماتي كه شوروي براي از ميان برداشتن موانع روابط
متقابل با جمهوري اسلامي ايران برداشته است، رهبري ايران با ايجاد چنين رابطه اي
موافقت خواهد كرد يا خير؟ نفس پذيرفتن فرستاده ويژۀ گورباچف، علي رغم آن كه امام
خميني (ره) در ماه هاي اخير با كمتر ميهمان خارجي ملاقات نمودند، پاسخي مثبت به
اين تقاضاي روس ها بود. بدين ترتيب زمنيه هاي رابطه متقابل ميان جمهوري اسلامي
ايران و اتحاد جماهير شوروي فراهم شد. در واقع نظام جمهوري اسلامي در سياست خارجي
خود پيرامون رابطه با شوروي پيگير خطي شد كه امام آن را ترسيم نمود.

در
همين ارتباط اواخر سال گذشته اعلام شد كه به زودي رئيس مجلس ايران در راس هيات
بلند پايه سياسي ـ اقتصادي ـ‌فرهنگي و نظامي به منظور ديدار از شوروي و گسترش
مناسبات في ما بين به مسكو سفر خواهند كرد.

در
چنين شرايطي، انتشار كتاب كفر آميز «آيات شيطاني» موجب صدور حكم الهي ـ سياسي امام
مبني بر قتل نويسنده مرتد و ناشرين آن كتاب گرديد و حمايت غرب از اين كتاب و پخش
آن در سراسر جهان، باعث تاثير بر مناسبات ايران با اين كشورها خصوصا اعضاي جامعه
اقتصادي اروپا شد. تحليل گران غربي از ديدگاه خود (كه تمامي مسائل را در چارچوب
ماديات و منحصر به دو بلوك شرق و غرب مي بينند) ايجاد رابطه ايران با شوروي را
حركتي تلقي كردند كه ايران پس از مساله سلمان رشدي آغاز نموده و با توجه به
اظهارات برخي از دست اندركاران امور خارجه، كشورمان از جمله آقاي لاريجاني كه «نزديكي،
توسعه و تعميق روابط با غرب» را خط اصلي سياست خارجي ايران اعلام مي كردند، در
تبليغات خود از كنار اين ايجاد روابط با بي اعتنايي مي گذشتند.

پس
از ارتحال جانگداز رهبر كبير انقلاب اسلامي، تبليغات رسانه هاي غربي به تشديد اين
جريان كاذب پرداخت كه: «ايران آمادۀ پيوستن مجدد به بلوك غرب است»! اما اعلام
تاريخ سفر رئيس مجلس شوراي اسلامي به شوروي، تداوم القاء اين شبهه را دچار اشكال
ساخت. اين رسانه ها ابتدائا سعي كردند از كنار اين مساله با ذكر الفاظ و عباراتي
كلي عبور كنند و با بي ثبات جلوه دادن طرفين، ضمن هشدار به دو طرف، از اهميت موضوع
بكاهند. در همين ارتباط راديو امريكا در 31/3/68 گفت: «… هنوز معلوم نيست كه آيا
گورباچف در اصلاحاتي كه مي كند موفق خواهد شد و يا اين كه همان طور كه در چين
ديديم كه چه تغيير شديد و ناگهاني پيش آمد ممكن است كه يك عكس العمل شديدي هم در شوروي
پيش بيايد و شوروي به رويه سابق خودش برگردد. در اين نوع روابط اقتصادي و سياسي،
ايران بايستي مواظب باشد كه يك نوع رابطه وابستگي اقتصادي و سياسي و چه بسا نظامي
بين ايران و شوروي پيش نيايد…».

اين
رسانه ها با قرار دادن «پيدا كردن علت اصلي سفر»، در دستور كار خود، دلايلي را
براي آن بر مي شمردند: راديو كلن 31/3/68.

«…
آيت الله خميني پس از بروز اختلافات ميان ايران و بازار مشترك اروپا به خاطر صدور
دستور قتل سلمان رشدي، شوروي را در مقايسه با غرب، كشور بي آزارتري تشخيص داده
بود…».

راديو
بي بي سي 31/3/68:

«…
ترتيب دادن برنامه چنين مسافرتي، موفقيت مهمي براي هر دو همسايه است. اهميت اين
مساله براي ايران از آن جا معلوم مي شود كه با وجودي كه دولت ايران در حال گذراندن
دورۀ عزاداري چهل روزه است، برنامه اين مسافرت را تغيير نداده است…».

راديو
آمريكا 31/3/68 در همين ارتباط گفت:

«…
بسياري از ناظران غربي چنين اظهار مي كنند كه مسكو از ماجراي سلمان رشدي به نفع
مناسبات خويش با ايران و به زيان غرب بهره برداري كرد…».

يكي
از تحليل گران انگليسي طي اظهارنظري در اين باره گفت:

«…
ايراني ها سال گذشته زماني كه با آتش بس با عراق موافقت كردند اميدوار بودند كه
غرب براي بازسازي، كمك اقتصادي موثري به آنها نمايد و اين كه غرب از شوروي بخواهد
بر عراق فشار آورد تا روند صلح سازمان ملل را اجراء كند كه نه تنها آتش بس برقرار
شود بلكه اسرا مبادله گرديده و مسائل مربوط به مرز، غرامت و ساير مسائل نيز حل
گردد. غرب كمك اقتصادي بسيار موثري تقديم نكرد… شايد مهمتر از همه اين باشد كه
هيچ كس به عراقي ها فشار وارد نكرده است و روند صلح متوقف شده است…. ايراني ها
حساب مي كنند كه اگر كسي بتواند ارتش عراق را دگرگون كند اين تنها روسها هستند
زيرا آنها حدود هشتاد درصد از سلاح هاي عراق را تامين مي كنند…».

اما
در وراي اين تحليل ها و توجيه ها، حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني رئيس
هيات ايراني در سفر به مسكو، پيرامون علل و انگيزۀ برقراري روابط با اين كشور و
زمينه هاي سفر اظهار داشت:

«…
همواره روابط دو كشور از هر دو سو بد بوده است و بعد از انقلاب كمونيستي نيز اين
روابط حسنه نبوده است… اين اواخر زمينه به گونه ديگري در آمد و وضع در روسيه عوض
شد. البته ايران راه خود را مي رود و مي رفت و اين روسيه بود كه موانع را برداشت.
اولا از افغانستان بيرون رفت، كه اين حرف اول ما بود. ثانيا حمايت خود را از جريان
هاي چپ گرا تضعيف كرد… آمادگي خود را براب بهبود روابط اعلام كردند و مذاهب در
داخل شوروي احساس آزادگي كردند و اين مجموعه، زمينه ساز شد براي اين كه ايران در
شرايط جديدي با شوروي قرار بگيرد و خوشبختانه اين امر در زمان حيات حضرت امام
اتفاق افتاد. اگر اين قضيه بعد از رحلت حضرت امام اتفاق مي افتاد براي ما مشكل
بود، چون عده اي تز نه شرقي، نه غربي را لغو شده مي پنداشتند. مدتها پيش يعني
هنگامي كه حركت جديد آقاي گورباچف آغاز شد حضرت امام به اين مساله توجه كردند و
سران سه قوه در حضور ايشان صحبت كردند و قرار شد كه وزارت خارجه استراتژي روابط
آيندۀ ايران با شوروي را تنظيم كند و پس از تنظيم اين استراتژي و نظر دادن، ما آن
را خدمت حضرت امام برديم و ايشان پذيرفتند و پس از آن حضت امام آن نامه را نوشت.
نوشتن اين نامه از ابتكارات شخص امام بود… بعد از نامه هم امام وزير خارجه شوروي
را پذيرفتند و اين سند محكمي است كه حضرت امام اين راه را ترسيم كردند و موقعي هم
كه سفر من مطرح شد، ايشان از سفر من اظهار رضايت فرمودند و گفتند برويد و روابط دو
كشور را حسنه كنيد. خط را كاملا خودشان ترسيم كرده بودند… حتي اين قراردادها
مسائلي بود كه امام از آنها آگاهي داشتند… .

(خطبه
هاي نماز جمعه 9/4/68)

نگاهي
دوباره به نامه تاريخي امام خميني (ره) به گورباچف (متن كامل اين نامه در پاسدار
اسلام شمارۀ 86 عينا درج گرديده است) ديدگاه امام را نسبت به شوروي پس از اعما
سياست هاي اصلاحي گورباچف به خوبي نشان مي دهد. از ديدگاه امام، هر گونه سلطه
پذيري از شرق و غرب شديدا محكوم است و سياست اصولي نه شرقي، نه غربي دقيقا به همين
معناست كه جمهوري اسلامي نه بايستي زير سلطه شرق برود و نه زير سلطه غرب. در خصوص
ايجاد رابطه نيز امام در قول و فعل خويش تصريح و تاكيد داشته اند كه رابطه آمركيا
با ما رابطه گرگ با ميش است و دليل نام نهادن «شيطان بزرگ» بر روي آمريكا در همين
ارتباط معني پيدا مي كند. امريكا در ايجاد رابطه با ايران به دنبال مسخ فرهنگ
اسلامي و هويت ديني ما و جايگزين نمودن فرهنگ و اصول ارزشي غرب (كه آنها را در
الفاظي پيچيده و به خورد ملت ها مي دهند) مي باشد و در اين ارتباط از هيچ عملي روي
گردان نيست به طوري كه در تمامي ابعاد سياسي، اقتصادي و حتي فرهنگي و هنري مقدسات
اسلامي ما را به تمسخر مي گيرد. سياست اصولي امام در عدم برقراري هيچ گونه رابطه
اي با امريكا در همين ارتباط معني پيدا مي كند، بدين ترتيب اين سياست اصولي امام
بعد از ارتحال ايشان هم چنان در دستور كار نظام جمهوري اسلامي ايران قرار دارد
يعني ايجاد رابطه و گسترش مناسبات (و نه سلطه پذيري) با شوروي كنوني ـ‌ كه امام آن
را تائيد كرده اند ـ و در مقابل موضع نفي و مخالفت با هر گونه رابطه با امريكا.
زيرا نفس رابطه با امريكا از ديدگاه امام، رابطه اي از موضع سلطه پذيري تلقي مي
شود.

از
ديدگاه امام، رابطه جمهوري اسلامي ايران با شوروي مي تواند خلاء اعتقادي نظام
شوروي را توسط ما پر كند. به قول امام «… صريحا اعلام مي كنم كه جمهوري اسلامي
ايران به عنوان بزرگترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي مي تواند خلاء
اعتقادي نظام شما را پر نمايد…».

(از
نامه امام خميني (ره) به گورباچف 11/10/67)

دقت
در اين نامه تاريخي نشان مي دهد كه امام از اين كه خلاء توسط افكار انحرافي غربي
پر گردد احساس نگراني مي كردند:

«…
حضرت آقاي گورباچف، ممكن است شما اثباتا در بعضي جهات به ماركسيسم پشت نكرده باشيد
و از اين پس هم اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنيد، ولي خود مي دانيد كه
ثبوتا اين گونه نيست. رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد و شما دومين و علي
الظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان
نداريم ولي از شما جدا مي خواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار
زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد… البته ممكن است از شيوه هاي ناصحيح و عملكرد غلط
قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت
جاي ديگري است…».

به
هر حال با چنين زمينه هايي جمهوري اسلامي ايران، روابط با اتحاد جماهير شوروي را
با انجام سفر هيات بلند پايه اي از مسئولين لشكري و كشوري آغاز نمود و روسها به
دليل نيازهاي خود اقدام به ايجاد تسهيلات و زمينه هاي تعميق روابط براي انجام آن
مي نمودند.

 

نياز
روس ها به ايجاد روابط با ايران اسلامي

احتياج
مبرم روس ها به همراهي و همكاري نظام جمهوري اسلامي ايران و كلا انقلاب اسلامي در
زمينه هاي مختلف براي شوروي داراي اهميت مي باشد. روسها به خوبي درك كرده اند كه
مقابله با انقلاب اسلامي كه كانون اسلام ناب محمدي (ص) به حساب مي آيد نه تنها راه
به جايي نمي برد بلكه موجوديت نظام سوسياليستي شوروي را نيز در معرض مخاطره قرار
خواهد داد زيرا نفوذ معنوي انقلاب اسلامي ميان مسلمانان شوروي مساله اي نيست كه
كرملين بتواند نسبت  به آن بي اعتنا باشد.
بدين ترتيب كه شوروي براي ادارۀ جمهوري ها مسلمان نشين خود مي بايستي با محور
انقلاب جهاني اسلام يعني نظام جمهوري اسلامي ايران ارتباطي دوستانه داشته باشد و
دشمني را كنار گذارده و افكار عمومي مسلمانان ساكن شوروي را جريحه دار نسازد و اين
به صورت نيازي اساسي از جنبه داخلي شوري به حساب مي آيد.

ارگان
اتحاديه كارگري شوروي در تاريخ 30/3/68، اين نياز را به صورت هشداري به رهبران
شوروي اين گونه بيان مي دارد: «… در بالاي بازار فراغنه (ازبكستان شوروي) يك
پارچه بزرگ نصب شده كه روي آن نوشته بود زنده باد انقلاب اسلامي ازبكستان. زنده
باد آيت الله خميني…» در همين ارتباط خبرگزاريهاي غربي نيز به گوشزد نمودن اين
مساله مي پردازند از جمله خبرگزاري آلمان غربي در 31/3/68 اظهارنظر كرد:

«…
موضوعي كه به احتمال قوي مطرح خواهد شد (در سفر ئيس مجلس ايران به شوروي)، احياي
اسلام در شش جمهوري از 15 جمهوري شوروي است كه مسلمانان در آنها حائز اكثريت هستند
كه عبارتند از قزاقستان، تركمنستان، قرقيزستان، تاجيكستان، ازبكستان و آذربايجان
… براساس تازه ترين برآوردها، حدود چهار ميليون مسلمان شيعه در شوروي زندگي مي
كنند كه (امام) خميني را به عنوان رهبر مذهبي خود قلمداد مي كنند…».

واشنگتن
پست در اين زمينه چنين مي نوسد:

«…
بهبود روابط تهران و مسكو، رهبران شوروي را در مقابله با افزايش بنيادگرايي اسلامي
در جمهوري هاي مسلمان نشين آسياي مركزي آن كشور ياري خواهد كرد…».

همكاري
ايران در حل معضلات اساسي خاورميانه خصوصا مساله افغانستان، آن هم در شرايطي كه
توافقات ژنو بر سر مساله افغانستان توسط آمريكا و پاكستان زير پا گذاشته شده بود،
نياز واضح روسها بود كه از سوي تمامي صاحب نظران مسائل سياسي مطرح مي شد. شوريها
براي جلب تمايل جمهوري اسلامي ايران براي شركت در حل مساله افغانستان، از موضع
قبلي خود تنازل كرده و حضور مسلمانان و ترجيحا ائتلاف هشتگانه (كه از سوي ايران
حمايت مي شوند) را در كابينه و حذف قاتلين شناخته شدۀ ملت مسلمان افغانستان از
دولت اين كشور را پذيرفتند. روس ها هم چنين در تبليغات خود اين نياز را بدين صورت
ذكر مي كردند كه بهبود مناسبات ايران و شوروي براي صلح در آسيا اهميت ويژه اي
دارد.

راديو
مسكو در 28/3/68 طي گفتاري پيرامون بهبود مناسبات دو كشور اعلام كرد:

«…بهبود
مناسبات شوروي و ايران ممكن است در سالم سازي جو بين المللي تاثير بسيار منفي
بگذارد…». اين راديو هم چنين در تاريخ 30/3/68 دربارۀ روابط دو جانبه افزود:

«…
همكاري ايران و شوروي براي امر صلح در آسيا اهميت ويژه اي دارد، چون اين همكاري مي
تواند پايه اي براي حل يك سلسله از درگيريهاي منطقه اي گردد…».

اهميتي
كه روس ها براي اين سفر قائل بودند به حدي بود كه مراسم استقبال گورباچف و هيات
حاكمه شوروي از رئيس مجلس ايران به صورت مراسم استقبال از رهبر كشوري بزرگ تبديل
شود. تركيب هيات ايراني و استقبال قابل توجه كرملين از آنان، هم چنين اعلام
همكاريهاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و نظامي ميان دو كشور انعكاس گسترده اي در محافل
و مطبوعات دنيا خصوصا رسانه هاي گروهي غرب داشت. در اين ميان فروش تسليحات شرقي به
ايران، از محورهاي تبليغاتي بلوك غرب نسبت به اين سفر بود.

واشنگتن
پست در 31/3/68 پيرامون اين مساله نوشت:

«…
آمريكا در رابطه با فروش قابل ملاحظه اسلحه توسط شوروي به ايران در جريان ديدار
رئيس مجلس ايران از آن كشور، به شوروي هشدار داده است. مقامات آمريكايي اين ديدار
را به دقت دنبال مي كنند تا بينند آيا مسكو به خاطر جلب توجه تهران به هنگامي كه
روابط ايران با غرب تيره است پيشنهاد اسلحه خواهد كرد يا نه؟ منابع ديپلماتيك در
تهران مي گويند دولت ايران اميدوار است مسكو را جهت فروش تعدادي هواپيماي پيشرفته
ميگ 29 به تهران ترغيب كند…».

راديو
بي بي سي در تاريخ 1/4/68 با لحن تهديد گونه اي اعلام مي نمايد:

«…
شايع است كه ايران به ويژه خواهان خريد جنگنده هاي پيشرفته ميك 29 است … (اما)
براي عراق طبعا معامله اسلحه بين ايران و شوروي … خوشايند نيست به علاوه مسلح
كردن دوباره ايران از طرف مسكو بين كشورهاي محافظه كار عرب منطقه خليج فارس نيز
هواداري ندارد…».

روزنامه
تايمز مالي در 2/4/68 براي القاي جدي نگرفتن مسائل مطروحه در سفر هيات ايراني به
مسكو، آن را يك حركت مقطعي (و نه استراتژيك) توصيف كرده و اين چنين تبليغ كرد كه:
«… ايران مبادرت به خريد سلاح از كشورهاي بلوك شرق كرده چرا كه اولا ارزانترند و
ثانيا كشورهاي مورد معامله قبول كرده اند در مقابل تحويل تسليحات به ايران، از آن
نفت بخرند. اگر ايران توان مالي بالاتري داشت قطعا نيازهاي تسليحاتي خود را از
طريق غرب تامين مي كرد…».

 

انعكاس
موفقيت هاي سفر

با
پايان يافتن سفر اعلام رسمي نتايج مذاكرات هيات ايراني حكايت از گسترش مناسبات دو
كشور در تمامي زمينه ها مي نمود و نيز شرايطي مساوي براي طرفين را در اين روابط
معلوم مي ساخت. به دنبال اعلام ره آوردهاي سفر حجة الاسلام و المسلمين هاشمي
رفسنجاني و هيات بلند پايه جمهوري اسلامي به شوروي، سياست مداران و رسانه هاي
گروهي غرب به تحليل و تفسير اين رويداد بسيار مهم پرداختند.

دولت
امريكا در اولين واكنش خود پيرامون اين ديدار؛ «ابراز نگراني دولت امريكا نسبت به
سفر موفقيت آميز آقاي هاشمي رفسنجاني به شوروي و برقراري روابط نزديك ترين بين دو
كشور همسايه» را از رسانه هاي گروهي پنهان نكرده و راديو بي بي سي در 3/4/68 در
اين باره اظهارنظر كرد كه:

«…
انگيزه نگراني آمريكا به خوبي قابل درك است… مقامات امريكا اظهارنظر كرده اند كه
مسكو در تعقيب تمايلات سنتي خود سعي دارد از روابط تيره ايران با غرب بهره برداري
كند، هم چنين امريكائي ها خوش ندارند كه ايران ممكن است دو ابرقدرت را بر عليه
همديگر به بازي بگيرد…».

بدين
ترتيب خط «اخلال در ايجاد يا گسترش مناسبات ميان ايران و شوروي» كه به انحاء
گوناگون در تبليغات غربي قبل و حين ديدار هيات از مسكو پيگيري مي گرديد اندكي
تغيير جهت داده و با محور «انتقاد از خود»، غرب را سرزنش مي كردند كه باعث غلطيدن
ايران به سوي بلوك شرق شده است!.

نشريه
داگنزنيهتر چاپ سوئد: «… غرب بازندۀ روابط با ايران بوده است…».

الرأي
العام چاپ كويت:

«…
امريكا تنها طرف بازندۀ حقيقي در جريان نزديكي ايران و شوروي تلقي مي شود…
همكاري جديد ايران وشوروي مي تواند انتقامي از عملكرد خصمانه امريكا عليه ايران در
طول سال هاي پس از انقلاب شمرده شود. سالهايي كه آمريكا به سياست هاي اشتباه خود
در مورد ايران ادامه مي داد و موجب روانه شدن كشتي ايران از بلوك غرب به بلوك شرق
گرديد… امريكا از زماني كه از درك صحيح مسائل و مشكلات منطقه و تحولات آن عاجز
مانده، مناطق نفوذ خود را يكي پس از ديگري از دست مي دهد…».

اينديپندنت:

«…
بازگشت رفسنجاني از طريق باكو نشانه موفقيت آميز بودن نتايج سفر وي مي باشد… حال
كه روابط با غرب بسيار بحراني است، ايران پيوندهاي دوستي خود را با مسكو مستحكم
كرده است…».

در
يك نتيجه گيري كلي پيامدهاي مثبت اين سفر در تمامي زمينه ها براي جمهوري اسلامي
ايران تا زماني ادامه خواهد يافت كه اين اقدام را آن چنان كه رهبري و مسئولين نظام
از آن به عنوان حركتي در جهت استراتژي نوين جمهوري اسلامي ياد مي نمايند، مساله اي
جدي و به عنواني كي از مقاطع مهم در زمينه سياست خارجي كشورمان تلقي كرده و آن را
هشيارانه دنبال نمائيم. بي ترديد در اين مسير برخي جريانات داخلي و رسانه هاي
گروهي غرب كه خواهان تجديد سلطه غرب و بازگشت به روابط ظالمانه امريكا با ايران اسلامي
مي باشند با مقايسه ميان شوروي فعلي و امريكاي فعلي سعي نمايند با مغالطه، اين
گونه استدلال نمايند كه از آنجا كه رابطه با شوروي تعارضي با اصل نه شرقي ندارد
روابط با امريكا نيز تعارض و منافاتي با اصل نه غربي نخواهد داشت! و بدين گونه
القاء‌ نمايند كه «پس رابطه با امريكا مانعي ندارد»! در حالي كه گذشته از اوضاع
بين المللي، اندك اطلاع نسبت به اقوال متعدد امام پيرامون «امريكا» ما را در غلط
بودن نفس رابطه با اين كشور هدايت مي نمايد زيرا اين رابطه نتيجه اي جز به زير
سلطه رفتن مجدد ايران و غرق كردن جوانان و مردم مسلمانمان در فرهنگ ضد ارزشي غرب و
هزاران مصيبت ديگر به همراه نخواهد داشت و همان گونه كه ذكر شد تفاوتي عميق و
آشكار مابين اين دو رابطه وجود دارد. رابطه فعلي ما با شوروي رابطه اي متقابل و به
دور از سلطه اين كشور بر مقدرات و سرنوشت ما مي باشد و هرگاه مسئولين و مردم
كشورمان كوچكترين احساسي نسبت به خدشه دار شدن استقلال كشور و اصل مقدس نه شرقي ـ
نه غربي جمهوري اسلامي بنمايند اقدام به قطع اين روابط خواهند نمود ليكن اين ملت
از مرشد و مراد خود امام خميني (ره) آموخته اند كه با هر گونه روي خوش نشان دادن
غرب و در راس آنان آمريكاي جهان خوار، به ديدۀ ترديد بايد نگريست و رابطه با
امريكا را هيچ گاه نبايستي قبول كرد زيرا ايجاد چنين ارتباطي دوستي انسان با شيطان
بزرگ و رابطه ميش با گرگ خواهد بود و اين حكم تا زماني كه فرهنگ حاكم بر جهان غرب
همين فرهنگ فعلي آن باشد ساري و جاري خواهد بود و تغيير نخواهد پذيرفت.

والسلام