- ماه محرم، ماه جدا شدن از تعلقات و وابستگیها
در روایتی در کافی شریف در باب زیارت امام حسین(ع) نقل شده که ما چند نفر در محضر امام صادق(ع) بودیم: یونس بن ظبیان، مفضل بن عمر و دیگران. یونس بن ظبیان به عنوان بزرگ ما، به حضرت عرض کرد: «ما سیدالشهداء را چگونه زیارت کنیم؟» حضرت فرمود: «هر وقت ایشان را یاد کردید سه بار بگویید «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ!». این سلام از دور و نزدیک به ایشان میرسد.» بعد حضرت آداب زیارت را فرمودند که از فرات غسل کنید و پابرهنه باشید؛ چون اینجا یکی از حرمهای خداست.(۱)
در فضای کربلا که حرم خداست، باید پابرهنه باشیم و نگرانیهایمان را کنار بگذاریم تا متنعم شویم و تجلیات الهی به ما برسد؛ چون کربلا سرزمینی مملو از تجلیات است. کسی که به زیارت امام حسین(ع) میرود، «کَمَنْ زَارَ اللَّه» است و گویا به لقاءالله میرسد. در روایات است که هر شب جمعه و به هر کیفیت، ائمه(ع) در کربلا در معرض تجلیات الهی هستند. این سرزمین حرمت ظاهری و باطنی دارد، ساحت ولایت امام و توحید و تجلیات ربوبی است.
درباره ماه محرم هم این مسئله صدق میکند. این ماه ظرف زمانی حادثه عظیم عاشوراست و به تعبیر بعضی بزرگان هرچه سرّ بوده در این عبادت بزرگ إفشا شده است. ماه محرم تکرار زمانیِ حادثهای است که هرچند فقط یک بار در عالم اتفاق افتاده، ولی تجلیاتش هر سال تکرار میشود. مثل خورشید که یکی بیشتر نیست، ولی هر روز طلوع میکند و اگرچه یک خورشید است، تابش امروزش با دیروز فرق دارد. عاشورا هم همین طور است. این مطلعالفجر عالم که هم ظهور و هم عاشوراست، یکی است، ولی هر سال تکرار میشود. محرم تکرار آن حادثه و تجلی مجدد عاشوراست. لذا در روایت آمده است که امام رضا(ع) فرمود: «محرم که میرسید، کسی لبخند بر لبان پدر من نمیدید و روز عاشورا روز حزن ایشان بود.»
محرم واقعاً یک رستاخیز است. به قول محتشم کاشانی:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیر عظیم است که از زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
با شروع محرم، حیات مجدد و نفحهای از نفحات عاشورا در عالم دمیده میشود: «انّ لربّکُم فی ایامِ دَهرِکُم نَفَحاتٌ اَلا فَتَعرَّضُوا لَها»(۲) یکی از این نفحات، تکرار محرم است. حقیقتاً نسیمی از آستان مقدس و از نقطه عزیمت سیدالشهدا میوزد و باید خود را در معرض آن قرار بدهیم.
محرم ظرف زمانی حادثه عاشورا و به یک معنا وادی طوی است. انسان وقتی وارد این وادی میشود، باید همه تعلقاتش را کنار بگذارد و در این صورت است که میتواند ده روز با امام حسین(ع) سیر کند و در روز عاشورا جزو یاران حضرت و کسانی که پیشِ روی امام خون دادند، قرار گیرد. بنابراین، ادب ورود به محرم هم این است که «فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ» باشیم. چون دوباره نسیم محرم میوزد و این دعوت امام حسین(ع) نو میشود که: «هَل مِن ناصرٍ ینصُرُنی هل مِن ذابٍّ یذُبّ عَن حَرَمِ رَسول الله».
در ماه محرم این «داعی الله» دوباره ما را صدا میزند و حقیقتاً دعوتش را نو میکند. همچنان که ما هر روز صبح، دعای عهد میخوانیم و با امام زمان(عج) تجدید میثاق میکنیم. این تجدید میثاق، یکطرفه نیست. اگر آن حضرت دعوتی نداشته باشد، تجدید عهد بیمعناست. گویا هر روز حضرت ما را از نو به وادی ولایت خود دعوت میکند و با ما عهد میبندد.
محرم هر سال هم همین گونه است. در زیارت سیدالشهدا در روز اول رجب که بسیار فوقالعاده است و در ایام دیگر هم رجائاً خوانده میشود، به حضرت عرضه میداریم: «صَلَّى اللَّهُ عَلَیکَ عَدَدَ مَا فِی عِلْمِ اللَّهِ، لَبَّیکَ دَاعِی اللَّه…». در روز اول ماه رجب، که آغاز سه ماه ضیافت، یعنی رجب و شعبان و رمضان (ماه ولایت و ماه نبی اکرم(ص) و ماه خدا) است، با این زیارت امام حسین(ع) وارد میشویم. گویا میزبان این سه ماه سیدالشهداست. با تکرار این دعوت، آن را اجابت میکنیم و به حضرت عرضه میداریم: «…إِنْ کَانَ لَمْ یجِبْکَ بَدَنِی عِنْدَ اسْتِغَاثَتِکَ وَ لِسَانِی عِنْدَ اسْتِنْصَارِک فَقَدْ أَجَابَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی»: اگر در آن موقع برای کمک به شما در کربلا نبودم که با زبان و بدن، دعوت شما را اجابت کنم، حالا چشم دل من دیده، گوش جانم شنیده و قلبم به شما تعلق پیدا کرده است.
بنابراین، تکرار محرم طلوع جدیدی از عاشوراست. در این وادی قدسی باید خلع نعال کنیم و خوف و غصه و تعلقاتمان را کنار بگذاریم و سپس وارد بشویم.
آنهایی که با تعلقاتشان در اطراف امام حسین(ع) بودند، در مواردی حتی تا کربلا هم با ایشان آمدند، اما طبق نقل، شب دهم رفتند. آنان وقتی با تعلقاتشان آمدند، نتوانستند با حضرت بمانند. امام آنها را به ابدیت و فضای مطلق دعوت میکرد و میخواست آنها را به مقصد برساند. عاشورا شبِ قدر بود و آنهایی که سیر کردند، به سرچشمه رسیدند. ولی برای عدهای، تعلقات حجاب شد.
ضحاک مُشرقی با امام حسین(ع) بیعت هم کرد، اما گفت: «تا جایی که امید پیروزی هست، با شما هستم. هر زمان که قطعی شد که پیروز نمیشوید، آیا اجازه میدهید من بروم؟» حضرت فرمود: «اشکال ندارد.» او اسب تندروی خودش را پنهان کرده بود و ظهر عاشورا به امام عرض کرد: «من به عهدم عمل کردم و امید پیروزی نیست. همه رفتند. بروم؟» حضرت فرمود: «برو.» این شخص، امام حسین(ع) را به شرط پیروزی میخواهد! نمیگوید ایشان خودش فتحالفتوح است؛ تعلقات، او را از امام جدا میکند و حجابها، مانع حیات مطلق او میشود.
پس در اولین قدم باید خلع نعل کرد. اگر نتوانیم در فضای محرم از تعلقات و تعینات دست برداریم، بعید است که در روز عاشورا، لااقل در نیت، بتوانیم در صف اصحاب سیدالشهدا قرار بگیریم و جان خود را تقدیم کنیم. در زیارت جامعه ائمه المؤمنین، جملهای آمده که اگر ما در صفین، جمل، نهروان یا کربلا نبودیم، بالنیات و القلوب در کنار شما هستیم. این حضورِ با نیت و قلب، وقتی است که انسان به امام حسین(ع) میرسد و دیگر همه چیز را فراموش میکند. کسی که در کنار ایشان به یاد گذشته و آیندهها و در گرو آرزوهای طولانی است، نمیتواند مهاجر الی الله باشد و با حضرت سیر کند.
به همین جهت است که آن حضرت از مکه که آمدند در خطبهشان فرمودند: «مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَائِنَا نَفْسَهُ فَلْیرْحَل مَعَنا»؛ کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و آماده لقاءالله است، با ما همراه شود. چون بین ما و لقاءالله فاصلهای نیست. درست است که «انَّ الرّاحِل الیک قریبُ المسافه»، ولی کوچ کردن به سمت خدا این مقدمات را میخواهد و مقدّمهاش همین «باذِلاً فینا مُهجَتَه مُوَطَّناً عَلی لِقاءِ الله نفسَه» است وگرنه انسان، طالب حقیقی نیست.
پس نکته اول در آداب ورود به ماه محرم این است که انشاءالله خدا روزی کند و در این ایام، راحل بشویم و تعلقات خود را کنار بگذاریم و وقتی وارد وادی عاشورا میشویم و دعوت سیدالشهداء(ع) نو میشود، لااقل خودمان را به این نسیم رحمت خدا برسانیم و انشاءالله حضرت آن تهماندههای تعلقات ما را هم تطهیر کنند. امام حسین(ع) آنهایی را که آمدند، تا آخرین لحظه هم رها نکردند، بالای سرشان رفتند و شب و روز عاشورا سیرشان دادند، والا عبور از وادی دنیا به سمت مقاماتی که آنها رسیدند، ممکن نبود.
با وزشِ نسیم محرم، دعوت حضرت نو میشود. اگر بدون تعلقات در کنار ایشان ماندیم، شفاعت حضرت موجب سیر ما میشود و انشاءالله در روز عاشورا میتوانیم هرچند در نیت و قلب، جزو ملحقین به اصحاب سیدالشهدا باشیم. این خیلی مهم است که انسان با قلب و بدون حجاب، کنار اصحاب حضرت باشد، ولو اینکه موانع زمانی وجود داشته باشند.
- بکاء و عزا، همراه با احساس بدهکاری، نه طلبکاری
نکته دوم در آداب ورود به ماه محرم این است که وقتی وارد این وادی ضیافت میشویم و به هر نحوی اشک میریزیم و در حد توان خدمت و اقامه عزا میکنیم، باید آداب خدمتگزاری و سربازی حضرت را رعایت کنیم والا زمینگیر میشویم. اینکه حضرت، شب عاشورا به اصحاب، و حتی نقل شده که به بنیهاشم، فرمودند که بروید و مرا با این زن و بچه بگذارید، برای این نبود که امام حسین(ع) میخواست گرانفروشی کند؛ بلکه میخواست این توجه پیدا بشود که امام محتاج نیست. اگر ما این نکته را نفهمیم ضرر میکنیم، ولی اصحاب عاشورا اگر نفهمند خیلی ضرر میکنند و صحنه عاشورا خراب میشود. یعنی اگر کسی در روز عاشورا جانش را بدهد، خیال کند که اوست که به امام حسین کمک میکند و باری را برمیدارد، اما متوجه نباشد که هر نفر در جبهه امام، باری بر دوش ایشان میگذارد.
البته فکر نکنیم که اگر ما طلبکاری کردیم حضرت به ما لطف نمیکند! گاهی بعضیها به نقطهای میرسند که توانشان تمام میشود و با حضرت گروکشی میکنند؛ به حرم میرود و میگوید دیگر نمیآیم! گاهی احیاناً بزرگان این گونه بودند، ولی این کار، بُرد نیست و حضرت هم البته لطف میکنند. یکی از بزرگان میگوید: «برای توسل و عرض حاجتی محضر حضرت رفتم. کتابی میخواستم و دنبالش میگشتم، اما پیدا نمیشد. آقایی به آنجا آمده بود و یک حاجت دنیایی داشت. بار دوم که رفتم، دیدم همان آقا از حضرت بابت حل مشکلش تشکر میکند، ولی قصه من هنوز لاینحل باقی مانده بود. با گله به حضرت عرض کردم: آقا اینها دنیا میخواهند، به آنها میدهید. من برای دفاع از شما کارم متوقف بر این کتاب است. ظاهراً حضرت در خواب به او فرموده بودند که ما ظرفیت افراد را ملاحظه میکنیم و درخواست بعضیها را زودتر میپذیریم. ایشان میگوید مدتی بعد تصادفاً یک کسی گفته بود که همسر من فوت کرده و یک سری کتابهای قدیمی دارد. ببینید به درد شما میخورد؟ و همان کتابی که پیدا نمیشد، در بین آنها بود و به دستم آمد. پس، ممکن است انسان در یک جایی گله کند و امام هم مثل پدری مهربان دست آدم را بگیرد و درخواستش را رد نکند.
آنهایی رشد میکنند که همه هستیشان را میدهند و خودشان را بدهکار میدانند. مخبتین یعنی آنهایی که به حالت انکسار میرسند و میفهمند که هیچ چیزی ندارند و دستشان برای رسیدن به خدا و اولیا خالی است، وقتی همه سرمایهشان را میآورند، با این حال، شرمسار و خجالتزدهاند؛ چون میدانند چیزی را که میخواهند، با این سرمایه قابل مقایسه نیست!
سعید بن عبدالله در ظهر عاشورا و بعد از اینکه تیرها به بدنش اصابت میکنند تا حضرت نمازشان را تمام کنند و سپس روی زمین میافتد، به آن حضرت عرضه میدارد: «هل اوفیتُ: آیا وفا کردم؟» او همه توانش را به کار گرفت، ولی میدانست این کار، تمام قیمتِ با امام حسین بودن نیست؛ گوهر امام حسین«ع» خیلی ارزشمندتر از آن است که با دادن این جان و وفاداری بتوانی به آن برسی، مگر به تو لطف کنند. اینها شرمنده و نگران رو به خدا میآورند: «یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُون»(۳)
بنابراین برای خدمتگزاری و همراهی با حضرت در این دهه، اول باید تعلقات را کنار بگذاریم و احساس کنیم چیزی که با در کنار حضرت بودن میخواهیم به دست بیاوریم، قابل مقایسه با آنچه میدهیم نیست. احساس طلبکاری، خسارت ماست. خدای متعال در قرآن به وجود مقدس نبی اکرم(ص) میفرماید: «ای پیامبر ما! «خُذ مِن اموالهم صدقهً تُطهّرهُم و تُزکّیهم…؛(۴) از اموالشان صدقه بگیر که تطهیرشان میکنی و رشد و نموّشان میدهی.» وقتی با پیامبر«ص» داد و ستد میکنند، پاک میشوند، ولی «…و صلّ علیهم أنَّ صلوتکَ سکنٌ لَهم»: صلوات هم بر آنها بفرست، چون به آرامش میرسند.
پینوشت:
۱- الکافی، ج۴، ص ۵۷۵٫
۲- عوالیاللئالی، ج۴، ص۱۱۸٫
۳- مؤمنون: ۶٠.
۴- توبه: ١٠٣.