در نمایشنامهای از ایبسن، نمایشنامهنویس بزرگ نروژی، شخصیتی وجود دارد به نام دکتر استوکمن، قهرمانی که در پی آگاه کردن شهر از آلودگی آب، با مقاومت گردانندگان امور مواجه و در نهایت «دشمن مردم» نامیده میشود. طبق این قاعده، بعید نیست خیرخواهان مردم، دشمنان ایشان خوانده شوند، اما به قول دکتر استوکمن، «قویترین مرد شهر کسی است که قادر است بهتنهایی بایستد و مقاومت کند.»
البته این جمله برای نیروهای انقلاب، لااقل در برابر سینما، حکم توصیف وضعیت را دارد و نه توصیهای متعلق به قرن نوزدهم! این تقابل هر سال در جشنواره فجر به اوج خود میرسد. تقابلی نه فقط ناشی از عدول و عدم پیروی فیلمها از حدود شرعی، بلکه از روی توهین و اهانت به مبانی اعتقادی و تاریخ یک ملت و بیتفاوت نبودن نیروهای بصیر انقلاب نسبت به این مسئله. مواجههای که صرفاً بر اساس تفاوت سلیقه سینمایی و معیارهای زیباییشناسانه رایج نیست و ریشه در جدال همیشگی موحدان و اسیران نفسانیت دارد.
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را اگر هنوز نمیتوان مصداق ظهور جدی فیلمسازان و یا اندیشمندان و منتقدان دلبسته به انقلاب اسلامی دانست، اما از نظر رویارویی و نسبت سینما با عقاید مردم ایران، حتماً یکی از بهترین شاهد مثالهای همهی این ۴۱ سال نظام اسلامی است. جشنوارهای که در آن ایران را یک کشتارگاه خواندند و مردمش را چهارپایان مطیعی که آماده رفتن به مسلخ هستند (فیلم «کشتارگاه») و آنها را اسیران فسادی سیستماتیک تصویر کردند (فیلمهای «من میترسم» و «روز بلوا»). اعتقادات این مردم را از قصاص تا نگهداشتن عدّه زیر سئوال بردند (فیلمهای «قصیده گاو سفید»، «مغز استخوان» و «مردن در آب مطهر») و آنان را کوتهبین، حقیر و حسود روایت کردند (فیلم «عامهپسند») و در نهایت رجزِ دینِ بیعقبه و بدسابقه خودشان، دین سینما را در برابر اسلام انقلابی خواندند. (فیلم «سینما شهر قصه»)
گرچه در همین جشنواره نیز فیلمهایی بودند که اهتمامشان نمایش غیرت ایرانیان بود («آبادان یازده ۶۰») و دغدغه مبارزه با نیروهای معاند را داشتند («لباس شخصی»)، اما فارغ از در اقلیت محض بودن این آثار و تلاش قابل تقدیرشان، هنوز فاصله کیفی زیادی میان این فیلمها با آنچه که درخور شأن این موضوعات است، وجود دارد. گرچه در این میان آثار شریفی نیز بودند که هم در نسبت درستی با مباحث دینی تعریف شدهاند و هم از کیفیت سینمایی مناسبی برخوردار هستند (فیلمهایی چون «پوست» و «خروج») یا لااقل تمامیت ارضی و امنیت ملی مسئله فیلم بوده است (مانند «روز صفر»)، اما قطعاً جریان قالب فجر نبودند و عمدتاً هم سفارش نهادهایی چون اوج («آبادان»، «خروج» و «لباس شخصی») یا وزارت اطلاعات («روز صفر») به حساب میآیند، که لزوماً ارتباطی با مدیران فعلی سینمای ایران و مدیریت جشنواره فجر ندارند.
با توجه به آنچه در این سال از جشنواره دیده شد، سه مسئله و دغدغه مطرح میشود:
- کیفیت فنی برخی فیلمها این جشنواره بهحدی پائین بود که بعضاً آثار مناسب پخش در دورافتادهترین شبکههای سیما نیز نبودند، چه رسد به اینکه افتخار حضور در جشنوارهای ملی را با این میزان از گستردگی کسب کنند. آثاری که بعضاً در حد سیاهمشقهای دانشجویی یا تجربههای شخصی یک فیلمساز بودند. سئوال این است که در سال گذشته، فیلم پرفروش و استراتژیک «منطقه پرواز ممنوع» با کدامین متر و معیار به بهانه ضعف تکنیکی به جشنواره فجر راه نیافت؟ فیلمی که لااقل در چند سال اخیر، از معدود آثار مناسب نوجوانان در سینمای ایران به حساب میآید و با محوریت شعار «ما میتوانیم»، شروعی بر «رؤیای ایرانی» روی پرده سینما برای کودکان و نوجوانان این سرزمین است. آیا این اتفاق ناشی از سیاستورزی بر اساس مشی دولت متبوع آقایان نیست؟ یا در جشنواره امسال، ناگهان معیارهای فنی مدیریت جشنواره تغییر کردهاند؟
- اساساً میزان و محک هیئت انتخاب آثار در جشنوارهای که نام «فجر» را یدک میکشد و اتفاقی ملی به حساب میآید چیست که باید از جیب بیتالمال شاهد نمایش و نشر آثاری در وهن احکام و مبانی دین باشیم؟ فارغ از مسئله اعتقادات، آیا جشنواره فجر، جشنوارهای مخصوص محافل خاص فیلمبین و عشّاق افراطی سینماست؟ آیا هیئت انتخاب این جشنواره حاضر است تا با خانواده و اطرافیان خود به تماشای همه آثار این جشنواره بنشینند؟ آثاری که در میان آنها فحش رکیک و شرب خمر و مردان نیمه برهنه بهوفور یافت میشود. همین طور فیلمهایی که با ارائه تفسیری پوچ از زندگی، مروج جهانبینی مهوع خود هستند. و مگر نه این است که «مَن اَصغی الی ناطقٍ فَقَد عَبَدَهُ…»(۱) و سینما بهترین بستر برای این گوشسپاری است؟ چه کسی قرار است مدافع حقوق خانوادههای ایرانی باشد که به اعتبار جشنوارهای ملی و با اعتماد به نام «فجر»، آزادانه و بدون پناه، در معرض این آثار قرار میگیرند؟ برای اثبات این مدعا مشخصاً میتوانید به فیلمهایی چون «تومان»، «قصیده گاو سپید»، «من میترسم»، «مغز استخوان»، «سه کام حبس»، «دوزیست»، «کشتارگاه» و «دشمنان» مراجعه کنید.
- در روزگاری سخت که اوج مصاف میان فرزندان انقلاب اسلامی و تجسم مطلق تمدن غرب، یعنی آمریکا و عمّال دور و نزدیکش است، بیش از ده روز تمام ظرفیت رسانهای کشور، اعم از خصوصی و دولتی درگیر جشنوارهای هستند که میتوانست و میتواند در زمره بزرگترین فرصتها برای پیشبرد مملکت و رشد مردم باشد. جشنوارهای که شب قدر یک سال سینمای ایران است و خلاصهای از سال پیش رو. در واقع جوایز این جشنواره در حد خود تعیینکننده سلیقه حکومت هستند برای سینماگران؛ ظرفیتی که فعلاً به نمایش نفسانیات نفرتانگیز جماعتی فرومایه، تقلیل یافته است. البته جای ملامت اینان نیست، چرا که شغلشان ساخت تصاویر متحرک است و اگر وضعیتشان مطلوب نیست، روی ظرف زمانه و سیاستهای کارگزاران نظام حرکت کرده و به نقطه فعلی رسیدهاند.
مطالبه و بازخواست اصلی از مسبّبان این شرایط است. از مسئولانی که عموماً دغدغه و سواد و فرهنگ رسانهای ندارند و صرفاً در تقسیم مسئولیتها، وزارت فرهنگ سهم آنان شده است و یا عده دیگری از مسئولان میانی که میانمایههای بوروکرات و مردهشورهای زمانهای هستند که سالها در نظام اداری تربیت شده و شکلگرفتهاند و فضای فرهنگی را صرفاً محل درآمد میبینند؛ مدیریت امور هنری رسانهای، صرفاً شغلشان است و نه چیزی دیگر.
در شرایطی که فرزندان خمینی کیلومترها دورتر از مرز ایران با پهپاد دشمن ترور میشوند، تنها دغدغه اینها گذران امور صنفی دستاندرکاران فضای فرهنگی است و گزارش کار و عملاً حیف و میل بیتالمال.
این وضعیت جدید که مردم عموماً در قرنطینه خانگی به سر میبرند، شاید لحظه درنگ خوبی باشد برای اینکه به گذشته نگاه کنیم و از خود بپرسیم، اگر جشنواره فیلم فجر امسال با مختصات فعلی برگزار نمیشد و در عوض تمام ظرفیت رسانهای و غیر رسانهای مصروف در این امر به امور دیگری، مثلاً ساخت یک سریال با کیفیت و ماندگار، اختصاص پیدا میکرد، آیا شیوه بهتری برای هزینه کردن بیتالمال نبود؟ آیا اگر به جای نزدیک ۳۰ فیلم، ۱۵ فیلم در فجر حضور داشتند، کیفیت این جشنواره، چه به لحاظ فنی و چه مضمونی، ارتقا پیدا نمیکرد؟ اساساً آیا مسئولین امر حاضرند این آشی را که دستپخت سیاستگزاریهای خودشان است، یک بار میل کنند و همه فیلمها را در کنار نزدیکانشان ببینند؟
در این فرصت سوزی در واقع خاسر اصلی کسانی هستند که این ظرفیتها و این موقعیتها را هدر میدهند، وگرنه مردم مؤمن و امواج خروشان انقلاب اسلامی در هر صورت مسیر رشد خود را میپیمایند؛ حتی اگر دشمنان واقعی ملت، تلاش رقتانگیزشان برای پوشاندن حقیقت را روی پرده سینما ادامه دهند.
پینوشت:
۱.امام جواد(ع) فرمود: «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ؛ کسی که به سخنرانی شخصی گوش میدهد او را عبادت کرده است، پس اگر گوینده از خدا بگوید او خدا را پرستیده است و اگر گوینده از زبان ابلیس بگوید، پس او ابلیس را پرستیده است.» (مستدرک الوسایل، ج ۱۷، ص ۳۰۸)