Tag Archives: امام خمینی، گورباچف، شوروی، نامه تاریخی، الکساندر دوگین

13مارس/19

نگاه آینده‌نگرانۀ نامه امام خمینی(ره) به گورباچف

گشتی در حال

آلکساندر دوگین، متفکر سیاسی روس، از جمله مؤثرترین افراد پشت­پرده سیاست‌های روسیه امروز است. او را پدر نظریه‌ «اروپا – آسیای نو» یا اوراسیاگرایی می‌دانند که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. از دوگین با عناوینی مانند: «عقل منفصل ولادیمیر پوتین» و «فلسفه‌ساز دربار» یاد می­شود. رسانه‌های اصلی غربی، به‌خصوص آمریکایی می‌کوشند تا چهره‌ای مخوف و فاشیستی از او نشان دهند؛ زیرا او معتقد است که روسیه به لحاظ فرهنگی به شرق تعلق دارد و باید از طریق اتحاد با شرقیان در برابر دنیای تک‌قطبی بایستد. او در کتاب «تئوری چهارم سیاست» می­نویسد که باید رویکرد و گفتمان ایدئولوژیکی جدیدی را پدید آورد که فراتر از لیبرالیسم، کمونیسم، و ناسیونالیسم یا فاشیسم باشد؛ زیرا هیچ‌یک از آنها ارضاکننده بشر و خواسته‌های واقعیش نیستند و دیگر با واقعیت‌های موجود دنیا انطباق ندارند. ‌این تفکرات، تغییرات بسیاری را در سیاست خارجه و مواضع راهبردی و حتی تاکتیکیِ روسیه معاصر ایجاد کردند. ریشه اصلی تحریم­های شدید غرب علیه روسیه را نیز باید در این تغییرات و در لایه­های عمیق­تر جست.

نام بردن از این چهره برای قبول یا رد اندیشه­های او نیست، بلکه از این جهت است که یکی از امور مؤثر بر اندیشه دوگین، نامه امام­خمینی­(ره) به گورباچف بوده است. او در این زمینه، می­گوید:‌ «نامه آیت‌الله خمینی به گورباچف نامه‌ بسیار مهمی بود. من این نامه را نوعی پیش‌بینی یا حتی پیشگویی می‌دانم. آیت‌الله خمینی با نگاهی آینده‌نگرانه این نامه را منتقل کردند.»(۱)

 

بازگشت به گذشته

۱۱ دی ماه ۱۳۶۷، پس از فراغت نسبی از جنگ تحمیلی، امام خمینی­(ره) نامه­ای تاریخی به صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروى، یعنی میخائیل گورباچف نوشتند؛ همچنانکه پیامبر اکرم«ص» پس از استقرار نسبی حکومت اسلامی در شبه­جزیره عرب، نامه­هایی را به پادشاهان عصر نوشتند و آنان را به توحید دعوت کردند. پس از قرن­ها بار دیگر اسلام ناب از جایگاهی حکومتی و با چهره فطری و توحیدی­ خود بنیان‌های یکی از بزرگ­ترین حکومت­های عصر ­و اندیشه الحادیِ حاکم بر آن را هدف گرفت و آن را به چالشی از سنخ دیگر فرا خواند.

اما مفاد و محتوای این نامه چه بود؟

محور اصلی نامه دعوت به تجدیدنظر در سیاست خدازدایی و دین­زدایی از جامعه بود. امام(­ره) گورباچف را از فریفته­شدن توسط باغ سبزی که غرب نشان می­داد و پناه ­بردن به سرمایه­داری و گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ شدن برحذر داشتند و مشکل اساسی مرام­های غیرتوحیدی را چنین بیان­کردند: «…باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است. از این پس کمونیسم را باید در موزه‏هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد. مارکسیسم جوابگوى هیچ‌یک از نیازهاى واقعى انسان‌ها نیست، زیرا مکتبى است مادى و با مادیت نمى‏توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسى‏ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است به درآورد».

امام­(ره)، سران شوروی را به تفکر مجدد درباره دو جهان­بینی الهی و مادی دعوت کردند: «مادیون، معیار شناخت در جهان‏بینى خویش را حس و چیزى­ را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون مى‏دانند. هستى را همتاى ماده می‌دانند و چیزى را که ماده ندارد موجود نمى‏دانند و قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قیامت را یکسره افسانه مى‏دانند، در حالى­که معیار شناخت در جهان‏بینى الهى، اعم از حس و عقل است و چیزى­که معقول باشد، داخل در قلمرو علم است؛ گرچه محسوس نباشد. لذا هستى، اعم از غیب و شهادت است و چیزى­که ماده ندارد، مى‏تواند موجود باشد. همان ­طورکه موجود مادى به مجرد استناد دارد، شناخت حسى نیز به شناخت عقلى متکى است.»

امام­(ره)، گورباچف را به اعزام اندیشمندان خود جهت مطالعه اندیشه اسلامی از طریق مراجعه به سنت حکمی­-­عرفانیِ اسلامی و آثار حکیمان و عارفان مسلمان فرا خواندند: ‌«اگر جنابعالى میل داشته باشید در این زمینه‏ها تحقیق کنید، مى‏توانید دستور دهید که صاحبان این‌گونه علوم، علاوه برکتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‏هاى فارابى‏ و بوعلى­سینا(­رحمه‌الله‏علیهما) در حکمت مشاء و نیز به کتاب­هاى سهروردى(­رحمه‌الله‏­علیه)‏ در حکمت اشراق مراجعه کنند. از اساتید بزرگ بخواهید به حکمت متعالیه صدرالمتألّهین(­رضوان‌الله تعالى علیه و حشره الله مع النبیین و الصالحین) مراجعه کنند. دیگر شما را خسته نمى‏کنم و از کتب عرفا، به‌خصوص محیى­الدین ابن­عربى‏ نام نمى‏برم که اگر خواستید از مباحث این بزرگ مرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریک‌تر ز موى منازل معرفت آگاه گردندکه بدون این سفر، آگاهى از آن امکان ندارد. از شما مى‏خواهم درباره اسلام به­صورت جدى تحقیق و تفحص کنید. این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما که به جهت ارزش‌هاى والا و جهان شمول اسلام است که مى‏تواند وسیله راحتى و نجات همه ملت‌ها باشد و گره مشکلات اساسى بشریت را باز نماید.»

امّا متاسفانه، این نامه، به­طور جدی و چنانچه باید توسط گورباچف فهم و تلقی نشد و به­تعبیر دوگین: «گورباچف نهایتاً در دام غرب افتاد. او یک ایدئولوژی ماتریالیستی و مادی را با یک ایدئولوژی دیگر مبادله کرد و ما به دام تفکر ماتریالیست غربی افتادیم. اما این مسیر، بن‌بست بود. نباید در این مسیر حرکت می‌کردیم. کاملاً حق با آیت‌الله خمینی بود که به ما هشدار بدهند و مانع از حرکت ما در این مسیر شوند. این نامه امام خمینی توصیه‌ای معنوی و بسیار حائز اهمیت بود. به احتمال بسیار زیاد گورباچف هرگز چیزی شبیه به این نامه را دریافت نکرده بود. اگر او پیام این نامه را درک می‌کرد و می‌پذیرفت، احتمالاً ما تاریخی متفاوت می‌داشتیم و وضع ما بسیار بهتر می‌شد.»

عدم درک این دعوت از سوی گورباچف چندان دور از ذهن نیست، ولی آنچه مایه تأسف است آنکه مفاد این نامه از سوی مسئولان وقت و حتی اندیشمندان و نخبگان ما نیز چنانچه باید به­طور جدی تلقی نشد. ازجمله آنکه حوزه علمیه نیز که می­توانست یکی از راهبردهای چند بُعدی حرکت­های آتی خود را بر پایه آن ترسیم کند و رقم بزند،­ توجه بایسته­ای به این نامه‌ تاریخی نکرد. این بی­توجهی ضایعه­های بسیاری را به­دنبال داشت که ازجمله کوچک‌ترین آنها محروم­ماندن ملل رهاشده از بند کمونیسم، از عقلانیت و معنویت ناب اسلامی و گرفتار شدن بخشی از آنها به دام مروجان اندیشه­های تکفیری بودکه میوه­های تلخ آن در سیمای کریه گروه­هایی مانند داعش و اسلاف آن قابل مشاهده است.

 

سفری به آینده

از گذشته و حال عبور می‌کنیم و نگاهی به آینده می‌افکنیم. اکنون نیز شرایط به‌گونه­ای است که نامه امام­(ره) به گورباچف در حال تعبیر مجدد است، اما نه آن بخشی که درباره کمونیسم فروپاشیده است، بلکه آنجا که فروپاشیِ قریب­الوقوع دیگر نظام مبتنی بر اندیشه الحادی و ماده­محور، یعنی لیبرالیسم را نیز گوشزد می‌کند. امام هشدار می‌دهند که: «مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى­که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده است و خواهد کشید.»

اکنون، شرایط بشر سرخورده از اندیشه­های ماده­محور به­گونه­ای است که بار دیگر زمینه­های بسیار مناسبی برای مورد خطاب قراردادن و بیدارسازی فطرت خداجو و توحیدی وی فراهم شده است که خود می‌تواند فروپاشی یکی دیگر از طواغیت مهم تاریخ، یعنی لیبرالیسم را تسریع ببخشد. از این­رو، پیام­های توحیدی نهفته در این نامه امام­(ره) باید بار دیگر در تناسب با مقتضیات عصر زنده شوند و به مخاطبان گوناگون‌ آنها در سراسر جهان، یعنی انسان­های خسته از ظلم­های مادی و معنویِ مکاتب مادی ارسال شوند. بار اصلی در این زمینه بر دوش حوزه­های علمیه و عالمان دین است؛ زیرا متولیان اولیه بسط روشمند و تخصصی دین در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر هستند. برخی از زوایای این رسالت عبارتند از:

تبیین و شرح عصری

متاسفانه، هنوز نیز نامه امام(­ره) تبیین تفصیلی عالمانه­ای بر خود ندیده و تنها یک شرح عالمانه، لکن موجز و ناظر به شرایط سال­های دور، بر آن نگاشته شده است؛ درحالی­که شرح و تبیین عصری آن برای طیف­های گسترده آن می­تواند دریچه­های دیگری را به­سوی عوالم نور و معنویت، به روی بشر معاصر بگشاید و به تعبیر یکی از مخاطبان نامه، یعنی دوگین: «فکر می‌کنم نامه مذکور باید بار دیگر منتشر شود تا آنها اصل پیام این نامه را دریافت کنند. دیگر فردی همانند آیت‌الله خمینی با آن عظمت سیاسی، معنوی و اجتماعی وجود ندارد. عالمان و عقلای ایرانی باید بار دیگر روی این نامه کار و آن را بازآفرینی کنند. این نامه با چالش‌هایی­که در حال حاضر با آن مواجه هستیم بسیار منطبق و مرتبط است. ما باید به این نامه بازگردیم. این نامه محدود به زمان خود نیست، بلکه ابدی است. فکر می‌کنم این نامه می‌تواند توجهات بیشتری را به خود جلب کند. محتوای این سند، بسیار ارزشمند است.»

ترویج و بسط نخبگانی با ابزار سنت حکمی­ ـ­ عرفانی

از جمله راهبردهای مهمی که حضرت­امام­(ره) در این نامه ارائه نموده‌اند،‌ مورد خطاب قراردادن عقل و فطرت انسان­ها و دعوت آنان به توحید است. ایشان برای نیل بدین مقصود از ابزار حکمت و عرفان اسلامی و تعامل علمی با نخبگان دنیا بهره گرفته‌اند. دوگین به­ عنوان یکی از مخاطبان نامه امام­(ره) که اندکی بدان دل داده بود،‌ می­گوید: «باید به نکته بسیار ارزشمند دیگری هم در این نامه اشاره کنم. نامه امام خمینی بسیار اندیشمندانه بود. آیت‌الله خمینی در این نامه، به دو اندیشمند اسلامی اشاره کرده‌اند که به نظر من بزرگ‌ترین اندیشمندان تاریخ جهان هستند: شیخ شهاب‌الدین یحیی سهروردی و ابن‌عربی. این دو متفکر، نابغه واقعی بودند. اهمیت آنها محدود به جهان اسلام نیست، زیرا آرای آنها برای همه بشریت ارزشمندند. من نوشته‌های سهروردی و ابن‌عربی را خوانده‌ام. فکر می‌کنم آنها همانند آئینه هستند و با نگاهی عرفانی و معنوی به خدا، خلقت، کائنات، جهان، مردم و جامعه، بنیادهای ایجاد نوع جدیدی از جامعه عادلانه را بنا نهاده‌اند.»

بدیهی است که دعوت انسان­های غرق در مادیت به اندیشه توحیدی، اغلب با دعوت آنان به احکام و اخلاق اسلامی ممکن نیست، بلکه در رتبه نخست، باید عقل و قلب آنان را مخاطب قرارداده و اندیشه و فطرت توحیدی آنان را بیدار و سیراب کرد. به­همین­جهت‌ امام­ هم سران شوروی را هم‌این گونه مورد خطاب قرار دادند و از طیف نخبگانی و اندیشمندان آنان دعوت کردند تا از سنت فکری ­- فرهنگی حکمت و عرفان اسلامی و از اندیشه­های فیلسوفان و عارفان مسلمان بهره بگیرند تا به حقیقت راه ببرند. ازاین­رو، رویکرد اصلی در دعوت بشر معاصر به دین نیز باید معرفتی عقیدتی و در ساحت­های جدی­تر و عمیق­تر یعنی سطوح فکری و روحی مطرح شود و تنها در افعال و ظواهر خلاصه نشود. اساساً انسانی که عطش فطرت و عقل و قلب او سیراب شود، خود به ­خود در برابر دین و معارف توحیدی نیز سر تسلیم فرود می‌آورد و همه عرصه­های رفتاری و خُلقی‌اش را به اسلام تسلیم می­کند. صد البته اتخاذ چنین رویکردی، اقتضائات و دشواری­های متناسب با خود را دارد و تدبیرهای راهبردی و تاکتیکی خاصی را می­طلبد.

ترویج همگانی

تنها ارتباط نخبگانی با عالمان طراز اول دنیا برای بسط پیام توحیدی انقلاب‌اسلامی کافی نیست، بلکه باید به موازات ارتباط علمی نخبگانی، فرهنگ عمومی و توده­های مردمی دنیای معاصر نیز مورد خطاب قرار گیرند تا بتوان حلقه­های مختلف سطوح اجتماعی از جمله سطوح نخبگانی جدی، اهل علم، دانشگاهیان، فرهنگیان و عموم مردم جامعه را با این موضوع در گیر کرد. اهتمام جدی به این امر، دریچه­ای را به­سوی توجه به صدها مسئله و تعریف هزاران مأموریت را فراروی متولیان اصلی فهم، ترویج و اقامه تخصصی دین، یعنی حوزه­های علمیه می‌گشاید.

شرایط دنیای معاصر به­گونه­ای است که توجه دوباره و جدی­تر به نامه امام(­ره) به گورباچف و نیز دیگر راهبردهای ایشان برای حوزه­های علمیه، از جمله منشور روحانیت ضرورت­های مضاعف پیدا می‌کنند. آیا این بار این ندای توحیدی، اجابت­ها و پاسخ­هایی متناسب با اهمیت خود را می­یابد یا باید شاهد غفلت تاریخی دیگری بود؟

البته روزنه­های امید فراوانی به‌خصوص در نسل جوان و فرهیختگان حوزه که عزم جزم کرده‌اند که حکیمانه و عاشقانه، پیام اصلی نهضت اسلامی را که همان آوای خوش توحید است در جهان طنین­انداز کنند، دیده میشوند. «قُل هذِهِ سَبیلی‏ أَدعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ‏ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشرِکینَ».(۲)

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. ۱٫ در باب مطالب نقل شده از الکساندر دوگین، ر.ش: مصاحبه نادر طالب‌زاده با آلکساندر دوگین در برنامه «عصر»، https://www.mashreghnews.ir/news/510629

 

  1. یوسف، ۱۰۸