مقدمه
این مقاله به منظور تخریب چگونگی زندگی و عدم آرامش انسانها در غرب نیست، زیرا خود غربیها به این زندگی عادت کردهاند و با همین فرهنگ زندگی میکنند. اما هدف این مقاله، از یک طرف تکذیب تبلیغاتی است که برای رفاه و خدمات مختلف، اعم از خدمات شهری، پزشکی، حمل ونقل، غذایی، و… و تبلیغ مهاجرت به آن کشورها میشود واز طرف دیگر توضیح و روشنگری در اشکالاتی است که در مقایسه با خدمات در غرب به خدماتی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به شهروندان ایرانی ارائه میکند انجام میشود.
این مقاله توسط کسی نوشته میشود که دوره کارشناسی ارشد و دکترای خود را در اروپا (انگلستان) گذرانده و در آنجا بهطور ملموس سختی زندگی را حس کرده است؛ اما به دلیل اینکه، زمان تحصیل اینجانب به ۳۵ سال قبل برمیگشت، برای اطمینان از مطالبی که مینویسم، در پایان بهمن ماه ۹۸ از یکی از خواهران عزیز ایرانی که مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف دارد و همسر یک مسلمان شیعه انگلیسی و سالهاست در انگلیس زندگی میکند، خواهش کردم اطلاعات مورد نیاز را در شرائط امروز انگلستان بنویسند و بفرستد. ایشان این زحمت را قبول کرد که در اینجا صمیمانه از ایشان تشکر میکنم. آنجه در گزارش ایشان بود، بسیار بدتر از ۳۵ سال پیش بود؛ لذا در بسیاری از موارد در متن از نوشتهها و نقل به مضمون از ایشان را خواهم آورد.
اینجانب بیش از چهار سال در کشور انگلیس زندگی کردم و هرچه مینویسم تجربه شخصی یا مشاهدات است. خانم مهندس نیز در حاشیه مطالب خود نوشتهاند، «همه مواردی که مینویسم، یا خود شخصاً تجربه و یا از نزدیک در بین اطرافیان مشاهده کردهام.»
زندگی در غرب، آب یا سراب
تبلیغات زیاد برای رفاه موجود در غرب، خصوصاً توسط افرادی صورت میگیرد که به صورت توریست به اروپا و آمریکا میروند و با هزینههای زیاد در هتلهای خوب و بسیار چشمگیر و ترغیب کننده به سر میبرند. عده دیگری نیز که به هر دلیلی در غرب زندگی میکنند، به گونهای رفاه بیحد و حصر عمومی در این کشورها را تبلیغ میکنند و مرتباً تعدادی از فامیلهای خود را برای زندگی به آنجا میبرند. در این مورد در پایان کار یک ماجرای جالب را عرض میکنم.
در ابتدا برای صرفهجویی در نوشتن مطالب پیشنهاد میکنم، برای مطالعه زندگی در غرب به سایت «خارج بدون فیلتر» مراجعه فرمایید. موارد بسیار زیادی از کشورهای مختلف درآن سایت آمده است.
انواع خدمات در انگلستان
خدمات شهری
در انگلستان از فضاسازیهای شهری که در شهرهای ایران به چشم میخورد، خبری نیست و شهرداریها کار شهرسازی خاصی را در سطح شهر انجام نمیدهند. در پارکها هم اغلب فضای طبیعی پارک وجود دارد و حتی حوضچههای آب مرتباً نظافت نمیشوند. وسایل بازی در پارکها از سادهترین ابزار ساخته شدهاند و هیچ هزینه جدی برای پارکها انجام نشده است. البته به دلیل شرایط آب و هوایی و پوشش گیاهی طبیعی همه جا بهطور طبیعی سرسبز است.
نظافت شهرها و پاکسازی خیابانها بهگونهای که دائماً توسط کارگران شهرداری در ایران انجام میشود، در انگلستان وجود ندارد و اگر در شهر بگردید در بسیاری از مناطق، خیابانهایی را مشاهده میکنید که از همه جای آن آلودگی میبارد، بهطوری که هیچ ایرانیای انتظار این فقدان نظافت شهری را در اروپا ندارد.
جمعآوری زباله
در انگلستان، زبالهها هفتهای یک بار جمعآوری میشوند، اما یک هفته فقط زبالههای بازیافت را میبرند و یک هفته زبالههای خانگی را. یعنی عملاً زبالهای که در ایران هر روز حداقل یک تا دو بار جمعآوری میشود در آنجا هر دو هفته یک بار جمع میشود. اما این دو هفته یک بار هم فقط یک کیسه زباله، اگر بیشتر از یک کیسه بود، یا باید خود شما آن را به محل تجمیع زبالهها ببرید، یا بابت هر کیسه اضافی به مسؤل ماشین زباله شهرداری، انعام بدهید که این دومی آسانتراست.
موشها
وجود موش در جویهای شهر و یا در گوشه و کنار خانهها که در ایران یک معضل به حساب میآید و برنامههای مستمر برای حذف آنها وجود دارد، در انگلستان بسیار عادی است. خیلی از موشها بسیار بزرگ و واقعاً وحشتناک هستند.
روشنایی در شهر
بسیاری از معبرها، خیابانها و اتوبانها حتی در شهرهای بزرگ یا روشنایی و چراغهای روشن کننده ندارند، یا اگر هم دارند به خاطر گران بودن انرژی خاموش هستند. در چند ماه اول زندگی در انگلستان، برای ایرانیها به دلیل عادت داشتن به روشنایی خیابانها و اتوبانها در ایران، عبور و مرور در شب، بسیار مشکل است.
خدمات در بحرانها
در انگلیس بر اثر بارشهای سنگین باران، برخی مناطق مسکونی بهشدت دچار آب گرفتگی میشوند. با اینکه مقدار آب در مقایسه با بارشها و سیلهای سالهای اخیر ایران اصلاً قابل توجه نیست، روزها و هفتهها طول میکشد تا این مناطق مسکونی پاکسازی شوند.
در چند سال اخیر بارش برفهای سنگین در انگلیس وجود نداشته است، ولی سال گذشته که بارش برف به حدود ۳۰ سانتیمتر رسید، تردد در بسیاری از مناطق مختل شد و هیچ بخش خدماتیای، اعم از پلیس، شهرداری و…. کاری برای باز کردن راه نکرد.
در اروپا و انگلستان، اجازه استفاده از زنجیر چرخ یا لاستیک یخشکن نمیدهند، چون اسفالتها را خراب میکند. اکثر خودروها به دلیل نداشتن زنجیرچرخ در برف دور خود میچرخند و راه بسته میشود. هیچ کسی بهجز خود رانندگان خودروها، برای باز شدن خیابان یا اتوبان کمک نمیکند.
مدتی قبل، طوفان بسیاری از مناطق انگلیس را در بر گرفت. یکی از دوستان که مجبور بود مدتی بعد از طوفان، از شهر صنعتی کاونتری به محل دیگری برود، میگفت که سطح اتوبان پر از شاخ و برگهای شکسته درختان و رانندگی در آن بسیار خطرناک و مشکل بود، اما هیچ بخش خدماتیای، برای جمع کردن شاخههای شکسته درختان اقدامی نکرد.
خدمات پزشکی
در ایران مردم برای کوچکترین بیماری از هر نوع، معمولاً به پزشک متخصص در مطبها، کلینیکها و درمانگاهها و بیمارستانها مراجعه میکنند؛ اما در انگلستان اگر به خدماتی از جمله ویزیت پزشک عمومی، آزمایش ، عکسبرداری، سونوگرافی، و غیره نیاز باشد، باید چندین ماه در نوبت بمانند. در ایران اگر کسی به دلیل مسمومیت با سرگیجه و حالت تهوع شدید به مرکز درمانی مراجعه کند، انتظار دارد که ظرف یک ساعت با تزریق سرم و یا هر داروی دیگر درمان شود و به منزل برگردد، ولی در انگلستان شرایط کاملاً متفاوت است. چنین بیماری باید ساعتها در درمانگاهها منتظر بماند. بعد هم برای بیماریهائی چون مسمومیت و سرگیجه و حالت تهوع نهایتاً یک یا دو قرص میدهند و بیمار دو تا سه روز با این بیماری دست و پنجه نرم میکند تا بدن خودش دفاع کند و بیماری برطرف شود.
بیمه و خدمات رایگان
در بیمه و خدمات پزشکی رایگان پایینترین سطح خدمات پزشکی ارائه میشوند و برای دریافت آنها هم باید مدتهای طولانی در نوبت ماند. روال معالجه رایگان با بیمه دولتی این گونه است که در صورت نیاز به خدمات پزشکی اول باید به پزشک خانواده مراجعه شود. در صورتی که نیاز به داروهائی باشد که بدون نسخه قابل دریافت هستند، بیمار باید دارو را شخصاً بخرد. اگر دارو به نسخه نیاز داشت، با کُد داروخانه نسخه میدهند و دارو را مجاناً دریافت میکند. اگر نیاز به مراجعه به پزشک متخصص بود، بیمار توسط پزشک خانواده به بیمارستان موردنظر معرفی میشود؛ اما برای دریافت نوبت از پزشک متخصص، اغلب باید چندین ماه در صف انتظار بماند و بعد از چند ماه که از سوی پزشک متخصص ویزیت شد، چنانچه نیاز به خدماتی مانند عکسبرداری، سونوگرافی، ام.آر.آی و غیره باشد، باز هم باید چندین ماه دیگر در نوبت بماند. اگر نیاز به جراحی هم بود، بهجز موارد اورژانس مثل سکته قلبی و امثال آن، در بقیه موارد باید چند ماه در نوبت ماند. به این ترتیب گاه شروع پیگیری بیماری تا درمان آن بیش از یک سال طول میکشد. این در حالی است که در کشوری مانند ایران همه این کارها در یک روز و حداکثر در یک هفته انجام میشود. جالب اینکه در انگلیس همه افراد بدون کمترین اعتراض صبر میکنند، زیرا اگر بخواهند از امکانات پزشکی به صورت خصوصی و خارج از نوبت اقدام کنند باید مبالغ بسیار هنگفتی بپردازند که از عهده بسیاری از افراد خارج است.
البته دریافت نوبت از پزشک خانواده هم بهآسانی صورت نمیگیرد. اغلب اوقات پزشک عمومی وقت ندارد و یا مثلاً وقتی برای سرماخوردگی بخواهید مراجعه کنید، برای یک هفته بعد وقت میدهد. بعد از مراجعه هم بهجز مواردی که بیماری خیلی شدید باشد، در بقیه موارد دارویی تجویز نمیشود. این امر باعث شده است که افراد در بسیاری از مواقع با وجود سرماخوردگی، گلودرد و سرفه از مراجعه به پزشک خودداری و دوره درمان بسیار طولانی را تحمل کنند.
وقت نداشتن پزشک خانواده یا نیاز به پزشک و درمانگاه در روزهای تعطیل، خود معضل بزرگی است، زیرا باید چندین ساعت در نوبت بمانید تا ویزیت شوید، مثلاً گاهی باید چهار ساعت و یا حتی بیشتر منتظر بمانید.
یکی از دوستان که از مشکل پروستات رنج میبرد، پس از طی فرآیند فوق، نوبت جراحیای که برایش تعیین شد چهار ماه بعد بود و این در شرایطی بود که در تمام این مدت به ایشان سوند وصل بود و حتی با سوند سرِ کار میرفت. روزی که نوبت جراحی ایشان فرا رسید، سرماخوردگی داشت و تشخیص دادند که به علت عفونت گلو جراحی قابل انجام نیست و مجدداً برای چند ماه بعد به ایشان وقت دادند. این در حالی بود که ایشان برای سرماخوردگی نتوانسته بود از پزشک خانواده وقت بگیرد تا قبل از وقت جراحی درمان شود.
یکی از خانمهای جوان دوست ما که مشکل سرطان سینه داشت، بعد از جراحی به مدت ده روز تب بالائی داشت و در مراجعات به پزشک هیچ دارویی برایش تجویز نمیشد تا اینکه عفونت ناحیه جراحی بهقدری شدید شد که مجبور بودند دائماً عفونت را تخلیه کنند و بعد از مدتها مشکل عفونی بعد از جراحی، آنتیبیوتیک دادند.
در مورد درمانهای سرطان هم درمان در سطوح بسیار پایین رایگان است و چنانچه بیمار بخواهد به پزشکی غیر از روال عادی مراجعه کند، باید مبالغ هنگفتی را بپردازد. یکی از دوستان ترکیهای مجبور بود به دلیل گران بودن روال درمان سرطان خود هر دو ماه یک بار به ترکیه برود و درمان دورهای خود را در ترکیه انجام بدهد و برگردد. یکی از دوستان که در شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما) کار میکرد، برای هر بار معالجه به ایران میرفت و برمیگشت.
در دوران بارداری آزمایشها و سونوگرافیهای بسیار کمی انجام میشود. اولین سونوگرافی در چهار ماهگی و دو سونوگرافی در دو ماه آخر. از سونوگرافی سه بعدی یا آزمایشهایی مانند غربالگری و غیره خبری نیست و چنانچه کسی بخواهد به صورت خصوصی از این امکانات استفاده کند بسیار گران است و افراد به ندرت از چنین امکاناتی استفاده میکنند.
یکی از دوستان در اثر سانحه تصادف از ناحیه گردن و کمر آسیب دیده بود و درد بسیار شدیدی داشت. پزشک متخصص اورتوپد برای او فیزیوتراپی تجویز کرد، اما با وجود درد شدید سه ماه در نوبت فیزیوتراپی ماند.
یکی از دوستان که الان در دانشگاه صنعتی اصفهان استاد است، در سال اول اقامت در انگلستان (۱۳۶۳) دستش آسیب دید. اورتوپد تجویز عکسبرداری و فیزیوتراپی کرد، سال۱۳۶۶ که داشت به ایران برمیگشت، نامه آمد که برای معالجه بیایید؛ اما او سه سال قبل وقتی که برای مرخصی به ایران آمده بود، دستش را معالجه کرده بود!
یکی از دوستان ضرورت انجام بیوپسی داشت. بعد از حدود نه ماه فاصله بین معرفی پزشک خانواده تا ویزیت توسط پزشک متخصص و تجویز بیوپسی چندین ماه دیگر باید برای انجام بیوپسی در نوبت میماند.
بیماریهای پوستی بهقدری در بین مردم انگلستان رایج است که برایشان عادی شده است. کمتر زن یا مردی خصوصاً از سالمندان را میبینید که پاهایشان مشکل پوستی نداشته باشد، اما دنبال معالجه نمیروند، چون معالجهای در کار نیست.
اکثر ایرانیان مقیم انگلستان هر گونه عمل جراحی، حتی دندانپزشکی را موکول به آمدن ایران میکنند. یکی از دوستان که سالهاست در انگلستان زندگی میکند میگفت من تا حالا در انگلستان عینک طبی هم نخریدهام، چون بسیار گران است.
نوبت MRI در کانادا
در قوانین بهداشتی کانادا، برای معالجه در سیستم دولتی، برای گرفتن نوبت MRI مجبورید حداقل ۱۳۲ روز صبر کنید که این مدت به علت بیتوجهی دولت دائماً رو به افزایش است.
یک نمونه هم از آمریکا
پلیس لسآنجلس بعد از مدتها بالاخره پرونده ونهای بیمارستانهای لسآنجلس را باز کرد. این پرونده نشان میدهد پزشکان یک بیمارستان، بیمارانی را که به هر دلیلی نمیخواهند معالجه کنند، در ونهایی میریزند و به محل خاصی میبرند و آنها را رها میکنند.
پزشکان محترم حتی لباس این بیماران را هم به آنها پس نمیدهند، چون صاحب ون بیچاره هم خرج بنزین و… دارد.
در مواردی بیماران را با لباس بیمارستان و گاهی روی ویلیچر در خیابان پرت میکنند تا دیگر هوس نکنند مریض شوند. در مواردی بیمار بدبخت بعد از پرت شدن از روی ون، از روی ویلچرش روی زمین میافتد و سعی میکند سینهخیز خود را روی آسفالت خیابان بکشد ت به پیادهرو برسد و زیر ماشین نرود.
خدمات آموزشی
در انگلستان در هر مقطع آموزشی برای هر درس چهار سطح وجود دارد که اگر دانشآموزی در هر یک از دروس ضعیف باشد به گروه سطح پایینتر منتقل میشود و هیچ زحمتی برای پیشرفت درس او صورت نمیگیرد.
مقطع سال آخر آموزش در کالج است و دانشآموزان سال بعد به دانشگاه میروند. غیبت معلم و عدم حضور آنها در کلاس فوقالعاده زیاد است. اگر چنین شرایطی در یکی از مدارس ایران اتفاق میافتاد با اعتراض و برخورد شدید والدین مواجه میشد، ولی در اینجا کسی حتی اظهار نارضایتی هم نمیکند.
برای شرکت در المپیادهای دانشآموزی هم برای ارتقاء سطح دانشآموزان کمترین تلاش و هزینهای مصرف نمیشود، چون آنان میدانند که میتوانند خیلی راحت دانشآموزان برتر کشورهای آسیایی را جذب کنند، لذا نیازی به سرمایهگذاری نمیبینند. شروع تحصیل کودکان از چهار سالگی اجباری است. به این ترتیب شهروندانی به صورت بردههایی تربیت میکنند که هرگز به سیستم حکومتی، خصوصاً خانوده ملکه هیچ اعتراضی نمیکنند.
اروپائیها اکثراً زحمت چندانی برای تحصیل در رشتههای سخت نمیکشند و حتی معروف است که این آسیاییها هستند که به دنبال رشتههای تحصیلی پزشکی و مهندسی میروند. نظام آموزشی هم بر تربیت نیروهای متخصص و فنی اصراری ندارد، چون میتواند خیلی راحت در زمینههای مختلف، متخصص از کشورهای آسیایی وارد کند و نیازی به سرمایهگذاری نیست. در مراجعه به مراکز پزشکی این مطلب بهوضوح مشاهده میشود، زیرا ۹۰ درصد پزشکان و متخصصان در انگلستان از کشورهای آسیایی هستند. هزینه مدارس و کلاسهای آموزشی خصوصی بهقدری بالاست که کمتر کسی از آنها استفاده میکند.
بهداشت عمومی
جهت صرفهجویی در مصرف آب و بهویژه آب گرم، در اغلب مکانهای عمومی و حتی منازل، شیرهای آب سرد و آب گرم کاملاً مجزا هستند و به دلیل نبودِ شیر مخلوط آب گرم و آب سرد در بسیاری از منازل، به جای استفاده از دوش برای حمام، آب گرم و سرد را به اندازه لازم در وان حمام تنظیم میکنند و همه اعضای به ترتیب، اول مرد، بعد زن و بعد بچهها از همین آب استفاده میکنند. حتی همین حالا هم در اکثر منازل دوش و شیر مخلوط آب وجود ندارد. بسیاری از منازل هم فاقد سیستم مرکزی برای آب گرم هستند. لذا مثلاً در آشپزخانه فقط آب سرد موجود است. حجم مخزن آبگرمکنها ۴۰ لیتر است، در حالی که مخازن ایران حداقل ۳۰۰ لیترند.
لباسشویی عمومی
بسیاری از افراد برای شستن لباسهای خود به مراکزی که ماشینهای لباسشویی بزرگ دارند مراجعه میکنند و لباسها را در آنجا میشویند. کسانی که بودجه متوسطی دارند، لباسها را در خشککن هم خشک میکنند، ولی فقیرترها خشک نمیکنند و لباسهای خیس را به منزل میبرند و خشک میکنند. این ماجرای لباس شستن، به دلیل نوبت و زمان شستشو، بعضی وقتها دو سه ساعت طول میکشد. انتقال آلودگی لباسها به افراد بعدی هم وجود دارد. این دستگاهها خشکشویی نیستند که مایع ضدعفونی کننده داشته باشند و مانند ماشینهای لباسشویی منزل هستند.
بهداشت محیط داخل مدارس
ایرانیان در اولین برخورد از بهداشت و نظافت محیط داخل مدارس و مهدکودکها بسیار متعجب میشوند. در مدرسه پسرم این امکان وجود دارد که گاهی مادران برای کمک به مدرسه، یک نصف روز در کلاس حضور پیدا کنند. من چندین بار برای آشنایی با روش تدریس و همین طور اطلاع از مطالبی که به بچهها آموزش داده میشوند، در این جلسات شرکت و مشاهده کردهام که هیچگونه حساسیتی در رعایت بهداشت وجود ندارد. بچهها روی زمین مینشینند. این در حالی است که همه با کفش در آنجا تردد میکند، بسیاری از بچهها دائماً سرفه میکنند و آبریزش بینی دارند. محیط مدرسه کاملاً آلوده است. مدارس نظافتچی رسمی ندارند معلمان به نوبت این کار را میکنند. هر هفته یک نظافتچی شرکتی میآید و همه جا را تمیز میکند.
حتی شپش!
شاید برایتان عجیب باشد که بگویم بیماری شپش و همچنین انگل در مدارس شایع است بهگونهای که گاهی مدارس برای اطلاعرسانی، برای والدین نامه ارسال میکنند. بودن شپش و انگل برای مردم بسیار عادی است.
حمل و نقل
هزینه حمل و نقل عمومی مانند اتوبوس و قطار ارزان نیست. البته برای سالمندان، دانشآموزان و دانشجویان تخفیفهایی وجود دارند. هزینه آژانس بهقدری بالاست که کمتر کسی از آن استفاده میکند. در سطح شهر ارائه خدمات حمل و نقل به صورت تاکسی و ماشینهای سواری گذری اصلاً وجود ندارد؛ به همین دلیل طی کردن مسیرهای طولانی به صورت پیاده بسیار بین مردم بسیار رایج است. به دلیل گرانی بنزین افراد در استفاده از خودروهای شخصی هم بسیار با احتیاط عمل میکنند.
مواد غذایی
به دلیل محدودیت فروشگاهها، خرید مواد غذایی از قبیل گوشت و مرغ چندان راحت نیست، بهویژه پیدا کردن مغازههای فروش گوشت حلال که تمیزند و انسان رغبت میکند از آنها خرید کند بسیار مشکل است. همین طور اغذیه فروشیها و رستورانهای حلال که تمیزند و غذای ایرانی دارند، محدود به شهرهای بزرگ است. اگر گاهی بخواهید به یک رستوران بروید باید ساعتها در راه باشید و امکان تهیه غذا به صورت تلفنی از مطبخ و دریافت در جلوی در منزل وجود ندارد و در هر شرایطی باید غذا را در منزل تهیه کنید.
میوه و سبزی
میوه و سبزی به صورت بستههای کوچک ارائه میشوند. مثلاً یک خوشه انگور در یک بسته و یا شش عدد توت فرنگی در یک بسته و یا مثلاً ۵۰ گرم جعفری در یک بسته پلاستیکی. این تازه برای کسانی است که میوه کامل میخرند وگرنه بسیاری از افراد میوه را به صورت بستههای کوچکی که از چند نوع میوه به صورت چند تکه در آن وجود دارد خریداری میکنند. مثلاً در یک بسته پلاستیکی چند قاچ پرتقال، چند قاچ نارنگی، چند دانه انگور، یک یا دوتا توت فرنگی هست. خیار نصفه به فروش میرسد، هندوانه به صورت قاچ،
یک قاچ هندوانه ۶۹/۳ پوند، یعنی ۵۵۰۰۰ تومان. اگر میوههای موجود در فروشگاههای یک شهر را روی هم بگذارند به اندازه یکی از میدانهای کوچک محلی میوه در ایران هم نخواهد شد.
شیرینیجات
شیرینی در غرب بسیار گران است، لذا همه از کیکها و شیرینیهای خانگی و دستپخت خود استفاده میکنند. اگر بخواهید شیرینی مثلاً از نوع خامهای از بازار تهیه کنید، با یک بسته حاوی تعداد بسیار کمی نان خامهای و آن هم با کیفیت بسیار پایین مواجه خواهید شد.
نان
به دلیل نبودِ نانواییهای سنتی، یا باید از نانهای مدرن تست، ماکت و غیره استفاده کرد که همیشه هم امکانپذیر نیست، لذا اغلب افراد در منزل نان میپزند که این احتمالاً برای مردم در ایران کار سختی است.
بیمه خودرو
اگرچه قیمت خودروهای دست دوم چندان بالا نیست، ولی قیمت بیمه خودروها و عوارض سالیانه بسیار سنگین و بر اساس نوع خودرو، سن راننده و تعداد سالهایی که از گواهینامه فرد میگذرد متفاوت است. بیمهنامه متعلق به فرد است نه به خودرو.
مصرف انرژی
به دلیل گران بودن هزینه انرژی از جمله برق و گاز، افراد در مصرف آب بسیار صرفهجویی میکنند، بهطوری که با وجود اینکه سرمای هوا به دلیل رطوبت بسیار اذیت کننده است، در سراسر زمستان وسایل گرمایشی خانهها فقط دو ساعت صبحها و دو ساعت عصرها روشن هستند و بعد از گرم شدن فضای خانه مجدداً خاموش میشوند. دمای متوسط خانهها ۱۷ درجه است و همه در منازل هم از پوشش بسیار گرم استفاده میکنند. من بارها دیدهام که در خانه با پالتو نشستهاند.
اغلب خانهها به دلیل ماهیت آب و هوایی کولر ندارند؛ لذا در تابستان در گرمترین روزها هم گرمای بسیار سختی را تحمل میکنند. این در شرایطی است که به دلیل تنوع آب و هوا در انگلیس، تحمل دمای بیست درجه تابستانی و شرجی بودن هوا و کمبود اکسیژن بسیار سخت است، بهطوری که دمای ۴۰ درجه ایران قابل تحملتر از دمای ۲۰ درجه انگلیس است. در زمستان هم دمای منفی ۱۰ درجه در ایران بسیار قابل تحملتر از دمای ۵ درجه بالای صفر در انگلیس است اما حتی در مدارس هم سیستم گرمایشی بهطور مداوم روشن نیست و فقط در مراکز خرید سیستم گرمایشی کار میکند.
در سال ۱۳۶۴ که من در انگلستان بودم، روزنامه گاردین نوشت که در شهر بیرمینگام بیش از ۱۰۰۰ نفر پیرمرد و پیرزن به دلیل سرمای زیاد در خانه خود فوت کردهاند. در اکثر موارد هم همسایهها پس از چند روز متوجه فوت آنها شده بودند. معماری خانهها به شکل خانههای قدیمی در ایران و به صورت اتاقهای کوچک و بسته است. در سردترین شرایط هم افراد فقط شومینه را برای مدت کوتاهی روشن میکنند.
مثلاً در یک سالن بزرگ که برای بچهها بین ساعت ۶ تا ۷ عصر کلاس برگزار میشود، در سردترین شرایط، در موقع ورود به سالن، سیستمهای گرمایشی را روشن میکنند و سالن کاملاً سرد است. موقع خروج از سالن هم مجدداً سیستم گرمایشی را خاموش میکنند. مسلماً در فاصله یک ساعت، سالن گرم نمیشود. این در حالی است که در ایران درجه حرارت در منازل و بقیه اماکن همواره بیش از ۲۵ درجه سانتیگراد است و مردم در منازل با لباس کاملاً تابستانه زندگی میکنند.
پینوشت:
۱- آنچه طی این خاطرات آمده است در مقایسه با تصویر رایجی که رسانهها از غرب ترسیم کردهاند، باورنکردنی مینماید؛ پس بهتر است ببینیم آیا کسی که این خاطرات را روایت کرده است، معتبر است؟ یا اینها پنداشتههای فردی ناشناخته است که بیمهابا به جامعه غربی نسبت داده است. پس باید پرسید دکتر شجاعی فرد، راوی این خاطرات کیست؟ او یکی از اساتید شناخته شده کشور است که از جوانی سری پرشور در فعالیتهای فرهنگی داشته است. دکتر شجاعی فرد در حال حاضر ریاست دانشکده و پژوهشکده مهندسی خودروی دانشگاه علم و صنعت ایران را عهدهدار است و تنها دکترای مهندسی مکانیک ایرانی عضو ارشد انجمن مهندسی انگلستان است. او پیش از این مدتی سابقه معاونت فرهنگی وزیر علوم را عهدهدار بود و تا کنون بیش از ۳۰۰ مقاله علمی پژوهشی در نشریات معتبر جهان منتشر کرده است. تالیف بیش از هشت جلد کتاب در زمینههای مختلف فرهنگی از دیگر فعالیتهای ایشان است.