اشاره:
حجتالاسلام و المسلمین محمد رضا عابدینی از اساتید سطح عالی حوزه علمیه قم، افزون بر تدریس تفسیر قرآن و فلسفه، سابقه تبلیغ موثر در کشور و همچنین حضور و تدریس در دانشگاههای تهران را در کارنامه علمی و تبلیغی خود دارد. متن حاضر گفتگوی صمیمانه با ایشان درباره رابطه مؤمنین است که در آن به پرسشهایی مانند ماهیت محبت، راهکارهای درک محبت الهی و چگونگی رسیدن به آن و بسترسازی ارتباط مؤمنین با یکدیگر در رسیدن به محبت الهی پاسخ دادهاند.
*موضوع گفتگوی ما درباره راهکارهای درک محبت الهی و چگونگی بسترسازی ارتباط مؤمنین با یکدیگر در رسیدن به محبت الهی ازطریق محبت اهلبیت«ع» و رسیدن به محبت اهل بیت«ع» از طریق محبت بین مومنین است. پیش از ورود به بحث لطفاً درباره ماهیت محبت ومحبت الهی توضیحی بفرمائید؟
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدَ کَما صَلَّیتَ عَلى ابراهیم وَ آلِ ابراهیم انَّک حَمیدٌ مَجیدٌ. انشاءالله لطف آنان شامل حال ما هم باشد و ما هم قادر به ادراک محبت اولیای الهی باشیم. محبت از کلمه «حب» به معنی میل و رغبت است. برخی ریشه «حُبّ» را از «حَب و حَبه» به معنای دانه گرفتهاند. به تعبیر این افراد، محبوب در درون قلب محب، دانهای را قرار میدهد تا قلب او را تسخیر و در آنجا رشد کند. از این روی، جایگاه حب و بغض قلب است و لذا هر قدر این دانۀ محبت رشد کند؛ قلب، توسعه مییابد، زیرا محبت متوقف شدنی نیست. سلوک و حرکت به سمت خداوند متعال بر اساس حرکت حبی است و جریان عالم بر مدار «عشق و محبت» قرار گرفته است. عشق و محبت در همۀ عالم حرکت و سریان دارد؛ یعنی مختص انسان نیست و همه در این دایره مهر و قهر و حب و بغض قرار دارند. خدای متعال اساس خلقت را بر محبت قرار داده است و میفرماید: «من گنجی پنهان بودم و لذا انسان راآفریدم تا شناخته شوم.»(۱)
بر اساس این حدیث قدسی، هدف از نظام خلقت، معرفت خداوند است و محبت هم فرع معرفت است. بنابراین پیدایش عالم خلقت برای رسیدن به محبت خداوند متعال است؛ لذا همه کمالات به وسیله محبت امکانپذیر میشود. بر این اساس، بزرگترین سرمایه انسانی همین حب و بغض است. جریان عشق و محبت و بغض نسبت به امور شر در تمام عالم حتی در دایره جمادات نیز جریان دارد.
سریان محبت در عالم برخاسته از محبت الهی است که حرکت آغازینش با احساس نیاز ادراک میشود. اوج محبت عشق و مرحله نهایی آن فناست. امام سجاد«ع» در دعای اول صحیفه میفرماید: «ابتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً. ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبَّتِه: خداوند، جهان آفرینش را با قدرت و مشیّت بالغه خود و بدون نمونه و الگو آفرید. سپس با اراده خود به راه راست راهی ساخت و آنها را در مسیر محبت خود برانگیخت.»(۲)
*با توجه به توضیحی که درباره محبت الهی و فراگیری عشق الهی در همه عالم دادید، آیا محبت الهی مراتب دارد؟ راه رسیدن به محبت الهی چیست؟ و برای درک محبت الهی باید از چه راهکارهائی استفاده کرد؟
محبت الهی مراتبی دارد و راه رسیدن به ولایت الهی از طریق ولی الهی است. در مرتبه بعد قدم عملی برای تحقق ولایت ولیالهی، ولایت مؤمنین بر همدیگر است. ولایت اهلبیت«ع» مرتبه بعدی ولایت الهی است. خداوند میفرماید: «قُل ان کنتم تُحبّون اللهَ فاتّبعونی یُحببکمُاللهُ و یغفِر لَکُم ذُنوبکم و الله غَفور رَحیم(۳): بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.» در آیه بعد میفرماید: «قُل أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ،فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ: بگو فرمان خدا و رسول را اطاعت کنید و اگر از آنان روی گردانید و کافر شوید، همانا خدا هرگز کافران را دوست ندارد».(۴). در حقیقت اطاعت از ولی الهی، انسان را به اطاعت خدا و محبت او انسان را به محبت خدا میرساند. حقیقت ولایت الهی و معصومین در ارتباطات محبتآمیز مؤمنین با یکدیگر است و همین ارتباطات و یکدلی، تجلّی حقیقت ولایت خداست.
*چرا در اسلام بر ارتباطات محبتآمیز مؤمنین با یکدیگر ونهی ازترک قطع رابطه تاکید شدهاست؟ اساساً حرکات جمعی چه ثمراتی دارند که تا این حد مورد تاکید قرار گرفتهاند؟
در بسیاری از آیات و روایات، به حرکتهای جمعی توصیه و برای آن برکاتی مانند ثابت قدمی، استواری، اتحاد و برادری برشمرده شدهاند. قرآن کریم میفرماید: «خدا کسانى را دوست دارد که صفزده در راه او جهاد مىکنند و از ثابت قدمى، گویى بنایى پولادین و استوارند.»(۵) دراین آیه مصداق حرکت جمعی، جهاد با دشمن معرفی و به ویژگی ثابت قدمی، استواری اشاره شده است. اسلام به حفظ اخوت و برادری بسیار توصیه کرده است. کوهنوردها وقتی میخواهند قلههای سخت را صعود کنند، با یک طناب به یکدیگر وصلاند تا در صورت سقوط یک نفر در مسیر صعود، بقیه توسط آن طناب واحد او را نگه دارند و نجات بدهند، یعنی با هم ارتباط متکثر دارند. این ارتباطات باعث میشود هیچکدام نیفتند. امت اسلام نیز بر اساس ارتباط مکرر که یکسویه و یکجهت نیست، شکلگرفته است. در روایتی آمده است که: «بهراستی مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پیدا میکند، چنانکه تشنه با آب خنک.»(۶)
*پس علت بسیاری از توصیههای معصومین«ع» مثل عیادت از مریض، تشییعجنازه، گرهگشایی از گرفتاران نمونههایی از رابطه با ولایتاند و دین اسلام میخواهد مسلمانان پیکر واحدی باشند.
بله، تجلی رابطه با ولایت در ارتباط با مؤمنین است. مرحوم سید محمد حسن الهی، برادر مرحوم علامه طباطبایی، در باره شناخت امام زمان«عج» میگویند: «شناخت امام زمان«عج» در رابطه بین مؤمنین ایجاد میشود. وقتی علی بن مهزیار پس از سختیهای بسیار خدمت امام زمان«عج» میرسد، حضرت به ایشان میفرمایند: «ما زودتر از اینها منتظر شما بودیم. چرا اینقدر تأخیر داشتید؟ پسر مهزیار میگوید: «آقا! خیلی وقت است که آماده بودیم، ولی راه نبود.» آقا سرشان را پایین میاندازند و میفرمایند: «راه نبود یا شما در ارتباطاتتان با مؤمنین و در رسیدگی به فقرای مؤمنین کوتاهی داشتید؟» در واقع امام به او نشان میدهند که راه رسیدن به امام و ارتباط برقرار کردن با ایشان در گرو ارتباط با مؤمنین و رسیدگی به آنهاست. دعا کردن کافی نیست. حضرت امام عصر«عج» رسیدگی نکردن به مؤمنین را مانع رسیدن ابن مهزیار به مقصود خویش میدانند.
به همین جهت در کلام مرحوم سید محمد حسن الهی آمده است که همه صالحان، آیینهداران امام عصر«عج» هستند. لذا وقتی انسان با صالحان ارتباط برقرار میکند؛ در واقع با امام زمان«عج» ارتباط میگیرد. با این نگاه، هم مراقبت بر اعمال نسبت به مؤمنان راحت میشود؛ هم گذشت و نادیده گرفتن خطای مؤمنان آسان و لذتبخش و هم غیبت و آزارشان سخت و ناراحتکننده میشود. این نوع نگاه در جامعه استحکام، اتحاد و پیوستگی ایجاد میکند که با نگاه گسسته کاملاً متفاوت است. با این نگاه ارتباط بین مؤمنین و مقام ولایت در یک جامعه ایمانی، کاملاً محکم و ملموس میشود. نزدیکترین رابطه برای رسیدن به ولایت، محبت به مؤمنین است. اگر ما بدانیم ارتباط با روح و ولی مطلق عالم در ارتباط با همین خیرات محقق میشود، یقیناً نگاهمان عمیقتر، دقیقتر و صمیمیتر و شوق انجام اعمال صالح در ما بیشتر میشود. پشت کردن به عمل صالح و قطع ارتباط با مؤمنان درواقع رویگردانی از امام زمان«عج» است.
*بر اساس فرمایش شما رابطه محبتآمیز میان مومنین، مخصوصاً در ایام بیماری منحوس کرونا – که موجب تغییرات اجتماعی زیادی ایجاد شده – در واقع رابطه با اهلبیت«ع» است. انسانی که وابسته به اجتماع بود، بهشدت گرفتار فردگرایی شده است و نتیجه آن چالش در برخی از آموزههای دینی مانند صلهرحم و مسائل اجتماعی است. پرسش این است که آیا معیاری هست که بتوانیم با میزان قرار دادن آن خودمان را محک بزنیم که آیا در فضای ولایت قرار داریم یا خیر؟
ادای حقوق برادر دینی بهترین معیار سنجش است. اگر حقوق برادر دینی را مخصوصاً در این ایام که نیاز به همکاری و یاری برادر دینی بیش از بیش ضرورت دارد به جا آوردیم، در فضای ولایت الهی هستیم وگرنه نیستیم.
معلی ابن خنیس از امام صادق «ع» سئوال کرد: «حق مؤمن بر مؤمن چیست؟» حضرت فرمود: «حقوق واجب هفت حق هستند که اگر کسی رعایتشان نکند از ولایت الهی خارج شده است و از خدا در وجود او نصیبی نیست.» خنیس معلی این هفت واجب را سئوال کرد. امام«ع» برای آماده کردن زمینه فرمود: «نمیخواهم به تو بگویم و تو بدانی و نتوانی آن را عمل کنی.» خنیس میگوید: «من برای انجام این حقوق امیدی به خودم ندارم، ولی خداوند میتواند این توان را برای من ایجاد کند.» آنگاه حضرت به شرح حقوق هفت گانه پرداختند. اولین و کمترین حق این است که هر چیزی را که برای خود دوست داری، برای دیگران نیز دوست داشته باشی و هرچه را برای خود بد میدانی برای دیگران نیز بد بدانی؛(۷) یعنی یک حقیقت واحده باشید.
انسان این توانائی را دارد که بهجایی برسد که دیگران را از خودش بداند. اگر جامعه در نظام ارتباطی خود به جایی برسد که به این روایت عمل کند، یک جامعه قوی و غیرقابل نفوذ و در برابر شیطان و دشمن بسیار ایمن خواهد شد. در روایت آمده است: «اگر باب خیری برای شما گشوده شد و خود را از آن دور کردید، معلوم نیست که خداوند دوباره باب خیر را برای شما بگشاید. رسیدگی کردن به مؤمنین باب خیر است.»
در روایاتی آمده است که بسیاری از اموالی را که به شما دادهایم برای این است که از شما عبور کنند و به دیگران برسند. مطمئن باشید که خداوند دوباره آن مال را جایگزین خواهد کرد و اگر این کار را نکردید و در خودتان متوقف کردید، این باب خیر مقطوع میشود و خواهید دید که آن اموال برای شما کم خواهند رسید. لذا باید حواسمان جمع باشد که بسیاری از چیزیهایی که در اختیار ما هستند، فقط به ما تعلق ندارند، بلکه آمدهاند تا از ما عبور کنند و به دست دیگران برسند و اگر ما این را متوقف کردیم، از ما گرفته خواهد شد.
در مورد حق دوم میفرماید: «در رفع حاجت مؤمنین قدم بردار و به دنبال به دست آوردن رضای آنان باش و در مقام ظاهر نیز بیهوده با دیگران محاجه و مخالفت نکن.»
در روایتی آمده است مخالفت با گفتار کسی مانند سیلی زدن بهصورت اوست. البته منظور این نیست که اصلاً مخالفت نکنید، بلکه در جای خود و در خلوت و فقط در صورت لزوم، گفتار مؤمن را قبول نکنید.
در مورد حق سوم میفرماید: «حق سوم این است که با جان و مال و پا و زبان، پیوند و پیوستگی خود را بر او ظاهر سازی. به عبارت دیگر از هیچ کمکی به او دریغ نکنی.»
در مورد حق چهار میفرماید: «چشم و دلیل و راهنمای او باش و او را به سمتی که درست است ببر و راهنمایی کن.»
در مورد حق پنجم میفرماید: «پذیرفته نیست که مؤمنی سیر و سیراب و پوشیده و دوست و برادرش گرسنه و تشنه و عریان باشد.»
در مورد حق ششم میفرماید: «اگر کسی ازدواج کرده و همسر دارد باید به فکر برادر خود باشد تا این راه برای او هموار شود و او نیز بتواند ازدواج کند.»
در مورد حق هفتم میفرماید: «اگر تو را به خانهاش دعوت کرد، اجابت کن و اگر مریض شد از او عیادت کن. اگر این هفت حق را اجابت کردی، در واقع ولایت خودت را با ولایت او و سپس به ولایت الهی پیوند زده به ولایت الهی وصل شدهای.»
در نسخه دیگری از این روایت آمده است که ولایت خود را به ولایت ما و ولایت مارا به ولایت الهی وصل کردهای. این همان جان کلام است که این سه ولایت در طول هم هستند و ولایت ولی الهی در طول ولایت الهی و ولایت مؤمنین مرتبه دیگری از ولایت ولی الهی است.
*با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
پینوشتها:
۱٫کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف . مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۸۴، ص ۱۹۹ و ۳۴۴،بیروت موسسه الوفاء۱۴۰۳
۲٫صحیفه سجادیه دعای اول.
۳٫ال عمران/۳۱
- ال عمران/۳۲
- صف آیه ۴٫ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کأَنَّهُم بُنیانٌ مَّرْصُوصٌ
- اِنَّ الْمُؤمِنَ لَیسْکنُ اِلَی الْمُؤْمِنِ کما یسْکنُ الظَّمْآنِ اِلَی الْماءِ الْبارِدِ؛ اصول کافی ج ۲، ص ۲۴۷، ح ۱٫ موسسه تاریخ العربی.۱۴۳۰
۷٫ بحارالأنوار: ج ۷۱ ص ۲۲۴ ح ۱۲٫