Tag Archives: مطایبه

01سپتامبر/20

مــزاج و مــزاح

 نیاز به نشاط

از سیره و سخن معصومین«ع» برمی‌آید که انسان مؤمن، چهره‌ای بشّاش، شاداب و بانشاط دارد و در روابط با دوستان، آشنایان و برادران دینی خود، این شادمانی و سرور را بروز می‌دهد. انسانی که به فعالیت‌های گوناگون علمی، آموزشی، فنی و یدی اهتمام دارد، دچار خستگی در روح و روان و اعضا و جوارح می‌شود و در چنین وضعی لازم است به امور تفریحی، مطایبه و لطیفه‌گویی روی آورد تا به نیروی تازه، آرامش روحی و شادی دست یابد و برای کار و تلاش افزون‌تر، مصمم شود.

آیین اسلام، موازین قرآنی و روایی که به خواسته‌ها و نیازهای درونی بشر توجه دارند، در این زمینه دستوراتی دارند. حضرت امام رضا«ع» فرموده‌اند، «از لذت‌های متداول برای خود سهمی برگزینید و خواسته‌های مشروع خویش را برآورید، اما مراقب باشید در این مسیر به شخصیت شما ضربه‌ای وارد نشود و نیز از افراط و افراط به دور باشید.(۱)

امیرمؤمنان«ع» نیز می‌فرمایند، «مؤمن اوقات شبانه‌روز را به سه بخش تقسیم می‌کند. قسمتی برای عبادت و راز و نیاز با خداوند. بخشی به منظور امرار معاش و تأمین مایحتاج زندگی و بخشی هم برای بهره‌برداری از امور حلال و نیکو.»(۲)

مزاح و مطایبه از اموری هستند که به شرط مراعات برخی از موازین می‌توانند به نشاط افراد کمک کنند. این موضوع به‌قدری اهمیت دارد که رسول اکرم«ص» مزاح با دوستان را در ردیف اقامه‌ نماز شب دانسته‌اند.(۳)

گشاده‌رویی و خوش‌خلقی از مختصات انسان مسلمان است که در روابط اجتماعی، دیدارها و برخی از تعامل‌ها، گاهی به صورت بدیهه‌گویی، فکاهی و مزاح آشکار می‌شود. این شیوه در استحکام مناسبات افراد با یکدیگر مؤثر است، صمیمیت‌ها را استوار و پایدار می‌کند و کینه‌ها، بدبینی‌ها و برخی تصورات منفی نسبت به هم را از دل‌ها می‌زداید. مزاح مشروع و پسندیده حالتی است برخاسته از پاکی قلب، رأفت و مهربانی که مطرح‌کننده‌اش با سخنانی سرورآفرین، اما خالی از هرگونه ناروایی، شادی را در قلب اطرافیانش وارد می‌سازد. بنابراین بذله‌گویی برای مؤمن تجویز می‌شود. خداوند متعال دوست دارد بنده‌اش خوش‌برخورد و اهل مزاح باشد، نه ترشرو و خشن و اخمو. قرآن کریم درباره‌ آخرین فرستاده‌ الهی می‌فرماید، «وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ(۴): (ای پیامبر) اگر تندخو و سخت‌دل بودی از اطرافت پراکنده می‌شدند.»

 

مرزهای مفاهیم

نکته‌ ظریف و زیرکانه‌‌ای که موجب خنده شود، بذله‌گویی نام دارد که در واقع شوخی هوشمندانه‌ای است و از نظر خردمندان، خوشایند. بذله‌گویی، اندیشه یا ادراکی را به نمایش می‌گذارد در حالی که فکاهی و شوخی کمتر ذهنی است و غالباً نگرشی است به پاره‌ای ناتوانی‌ها، نقطه‌ضعف‌ها و برخی اعمال بلاهت‌آمیز افراد. شوخی در شنونده احساسی دلپذیر را به وجود می‌آورد و او را به خنده وادار می‌کند. معمولاً گوینده مطلبی جدی را بر زبان می‌آورد، ولی کسی که آن را گوش می‌دهد از شنیدنش به خنده می‌افتد. در این حال گوینده هم می‌خندد و در واقع با خنده بین آن دو نوعی توافق و هماهنگی شکل می‌گیرد.

شوخی خنده‌آور به نوع بیان و حالات بستگی دارد: به هم فشردگی مطالب، حذف قسمتی از عبارات، جابه‌جایی کلمات، نقل حرکتی غیرطبیعی، کارهای غیرمترقبه، غیرعادی جلوه دادن قیافه، شوخی یک نوع تنوع‌طلبی هم هست. در مواقع غیرعادی و هنگامی که احساس ناامنی در جلسه‌ای یا نشستی داریم، شوخی می‌کنیم که راحت شویم یا احساس آرامش کنیم. گاهی چون می‌خواهیم با عده‌ای که از آنان واهمه داریم، احساس همزیستی کنیم، شوخی می‌کنیم. حتی افراد خشن و حاکمان مستبد، در اوج قدرت و زورگویی دلقک‌هائی را به خدمت می‌گرفتند تا آنان را بخندانند.(۵)

شوخ‌طبعی به منزله‌ سوپاب اطمینانی است برای اینکه سختی‌ها و گرفتاری‌های جانکاه، ما را کمتر برنجانند. این ویژگی با اندوه و مصائب عجین می‌شود و لازم و ملزوم تلخکامی‌هاست و به ما می‌گویند در روبه‌رو شدن با دهلیزهای وحشت و مسیرهای آمیخته به آشفتگی و نگرانی لبخند بزنیم.(۶)

مزاح به عنوان یکی از ویژگی‌های شخصیتی انسان، کیفیتی منحصر به نوع آدمی و به مفهوم با هم خوش‌طبعی کردن، خوشمزگی، فکاهت و مطایبه است. تمام این مفاهیم ریشه در خوش‌منشی دارند. مزاح در واقع ملاعبه و مباسطت با دیگران از راه تلطّف، عطوفت و مودّت و عاری از هرگونه اذیت، استهزاء، تحقیر، توهین و سبک شمردن اشخاص است؛ دشنام، ناسزا، سخته‌گویی و افشاگری رازهای افراد در آن دیده نمی‌شود و ظرافت و لطافت نهفته در مزاح، شادی، شعف و آرامش را به دنبال دارد. این رفتار اگر در حد اعتدال صورت گیرد ممدوح و حتی مستحب است و اگر شیوه‌ای آمیخته به تمسخر و اهانت باشد و باعث شعله‌ور شدن خصومت‌ها، کینه‌ها و شرارت‌ها شود، مذموم و نکوهیده است و در صورتی که مستلزم انجام کار حرام و فعل شنیعی باشد و حرمت و حقوق مسلمانی را ضایع کند، منع شرعی دارد.(۷)

استعداد مزاح، ظرافت و بذله‌گویی، گاهی ساده و بسیط است، اما در مواقعی لطیف و بدیع و نکته‌سنجی‌هایی در آن نهفته است. در واقع افراد غالباً بدین ‌وسیله یا از خود دفاع می‌کنند یا در صددند خود را از وضع نامطلوبی که در آن قرار گرفته‌اند نجات دهند.(۸)

فکاهی‌ها معمولاً حاوی مطالب خنده‌داری هستند. حالت پرخاشگری در آنها مشاهده نمی‌شود و از خوش‌مشربی مایه می‌گیرند. در فکاهیات موضوعات عجیب و غریب، ضعف‌ها، بلاهت‌های خلقی و اخلاقی  مورد توجه واقع می‌شوند؛ کمتر ذهنی و بیشتر‌ نگرشی هستند.(۹)

 

نسیم آرامش

از دیدگاه زیستی، روانی و اجتماعی، مزاح نوعی پیام هدفمند اجتماعی است که با تغییرات فیزیولوژیک و رفتاری ویژه‌ای همراه است. به‌طور کلی این حالت کارکردهای جسمانی و روان‌شناختی خاصی دارد و می‌تواند سیستم ایمنی بدن را در برابر عوامل آسیب‌زا تقویت کند. همچنین مزاح می‌تواند فشارهای روانی و استرس‌ها را کم کند. در زمینه‌های تعلیم و تربیت، روان‌درمانی و نیز ایجاد نوعی نگرش مثبت که موجب بهبود در کیفیت زندگی مردم می‌شود، نقش مزاح حائز اهمیت است.

این رفتار یا حالت به عنوان عاملی در کیفیت بهتر و مؤثرتر زندگی و نیز درمان گرفتاری‌های روانی، انکارناپذیر است. با این اوصاف می‌توان با روان‌شناسان همراه شد که می‌گویند خنده بهترین داروست. بنابراین شوخ‌طبعی خود را از دست ندهید.(۱۰)

شوخ‌طبعی اغلب راهبرد مقابله‌ای مفیدی برای کنترل تشویش‌، پریشان‌حالی‌ و نگرانی‌ است. اگر کسی خود را در موقعیت نامناسب و ناراحت‌کننده‌ای ببیند می‌تواند با شوخ‌طبعی و یا مزاح از این وضع نگران‌کننده رهایی یابد.(۱۱)

در واقع شوخی نوعی ارزیابی تازه از موقعیت است که چهره‌ ناراحت‌کننده‌ خشونت را به شکلی خنده‌دار می‌سازد، خشم را تلطیف و آن را قابل تحمل می‌کند. هیچ‌کس نمی‌تواند در یک لحظه هم اخم کند و هم بخندد. بر همین اساس روان‌شناسان عقیده دارند برخی را که اخمو، خشمگین و عصبانی هستند می‌توان با روش شوخی‌درمانی، معالجه کرد. وقتی آدمی با صدای بلند می‌خندد، نمی‌تواند ترشرویی خود را حفظ کند، پس شوخی تهویه‌کننده‌ خشم است.(۱۲)

شوخی دو نوع فایده دارد. اول به عنوان وسیله‌ تشخیصی و دوم به عنوان ابزاری درمانی. با استنباط از لطیفه‌ دلخواه بیمار به عنوان قسمتی از ارزیابی اولیه، می‌توان نشانه‌های مفید در مورد تعارض‌های غریزی اساسی، خاطرات دوران کودکی، آزمون‌های فرافکن و رویاها را به دست آورد، اگر از شوخی به عنوان یک روش درمانی استفاده شود می‌تواند در پیشبرد عملکردهای گوناگون درمانی کمک کند که عبارتند از: کاهش فشار زیاد در تعاملات و تقابلات درمانی، غلبه بر مقاومت‌ها، تدارک روش‌های متفاوت مقابله، اصلاح تجربه‌های هیجانی و همانندسازی سالم‌تر با درمانگر.(۱۳)

شوخی، طنز و کاریکاتور از تأثیرگذارترین تعامل‌های اجتماعی و در گوینده و شنونده اثربخش هستند و به دلیل جاذبه‌ی بالایی که دارند در مقاصد گوناگونی به کار می‌روند. افراد شوخ‌طبع کج‌خلقی کمتری را از خود بروز می‌دهند و تا حدودی قادرند از وقایع استرس‌زا عبور کنند. همچنین این حالت در فرایند روان‌کاوی تأثیر زیادی دارد و هیجان‌های منفی و نگرش‌های نادرست را که ذهن برخی از افراد را آزار می‌دهد، کنار می‌زند و آنان را به ساحل آرامش می‌رساند. افرادی که دچار فشارهای روانی هستند، وقتی صحنه‌های کمدی و نمایش‌های خنده‌دار و طنز را مشاهده می‌کنند، به سوی نگرش‌های مثبت، خوش‌بینی و تصورات امیدوار کننده گام برمی‌دارند.(۱۴)

پژوهشگران عقیده دارند دیدن تصاویر مضحک یا شنیدن نکات خنده‌دار به درمان افسردگی کمک می‌کند و با تحریک بخش‌های نشاط‌آور مغز، پژمردگی‌های روانی پس زده می‌شوند و احساس شادی در شخص دل‌مرده و ناامید احیا می‌شود.(۱۵)

حتی تحقیقات مؤید آنند که مزاح و مطایبه بر فرآیند زیستی بدن و کارکرد اعضا و جوارح انسان اثر مثبت می‌گذارند و باعث می‌شوند که غلظت ایمونوگلوبولین که بدن را در برابر برخی عفونت‌ها محافظت می‌کند، بالا برود. کاهش میزان رسوب گلبول‌های قرمز و کم شدن سطح کورتیزول بدن و لنفوسیت‌های بلاستوژن با خنده و شوخی اتفاق می‌افتد و این روند، غده‌ تیموس را تحریک می‌کند و میزان مقاومت دفاعی انسان را در برابر سلول‌های سرطانی، ویروس‌ها و میکرب‌ها بالا می‌برد.(۱۶)

 

شوخی‌های مشروع

از برخی روایات و سیره‌ معصومین«ع» برمی‌آید که شوخی‌های معتدل و ملایم به شرط آنکه موجب کدورت و تحقیر مؤمنان نشوند و بر عزت اشخاص خدشه‌ای وارد نسازند، ممدوح و حتی مستحب هستند. رسول اکرم«ص» فرموده‌اند، «من مزاح می‌کنم، ولی در گفتارم جز حق چیزی دیده نمی‌شود.» و نیز، «انسان با ایمان شوخ‌طبع و خوش‌مشرب است، ولی افراد منافق گرفته، ترشرو و اخم‌آلودند.»

مولای متقیان می‌فرمایند، «هرگاه یکی از اصحاب خاتم انبیا اندوهگین و افسرده بود، آن وجود مقدس از طریق مزاح وی را شادمان می‌کردند.» از امام صادق»ع» نقل است که، «هیچ مؤمنی نیست که شوخ‌طبع نباشد.» یکی از راویان حدیث می‌گوید امام صادق«ع» خطاب به من فرمودند، «با هم چقدر شوخی‌ می‌کنید؟» عرض کردم، «کم.» فرموند، «این‌گونه نباشید (در سطح متعارف و متداول شوخی کنید) زیرا این حالت، نشانه‌ خوش‌خلقی است و به وسیله‌ مزاح، برادر مسلمان خویش را شادمان می‌کنید. همانا رسول خدا«ص» وقتی می‌خواستند کسی را مسرور کنند با او شوخی می‌کردند.»

امام باقر«ع» هم فرموده‌اند، «به‌درستی که خداوند متعال کسی را که در جمعی اهل مزاح باشد دوست می‌دارد به‌شرطی که در شوخی‌های او فحش و ناسزا نباشد.» امام کاظم«ع» فرمودند، «شیوه‌ یحیای پیامبر«ع» گریستن بود، اما حضرت عیسی«ع» هم می‌گریستند و هم می‌خندیدند و آنچه عیسی«ع» انجام می‌دادند نیکوتر بود.»(۱۷)

ابوذر غفاری نقل کرده است، «کلام پیامبر«ص» همراه با تبسم و لبخند بود.»

پیشوای مذهب مالکی می‌گوید،  «هر گاه امام صادق«ع» را می‌دیدم آن حضرت در حال تبسم بودند.»(۱۸) حضرت علی«ع» فرموده‌اند، «شادی و خوش‌مشربی مؤمن در سیمایش آشکار و اندوهش در دلش نهفته است.» یعنی انسان باایمان با مردم شکفته‌رویی می‌کند تا باعث کدورت آنان نشود، ولی قلبش از خوف خداوند و هول روز جزا در اندوهگین است.(۱۹) با این اوصاف، مزاح  ممدوح و از مصادیق‌های گشاده‌رویی و مورد تأیید معصومین«ع» است.»

بر اساس روایات متعددی به مؤمنان سفارش شده که دل مسلمانان را شاد کنند. از محبوب‌ترین حالات مؤمن ایجاد سرور در قلب دیگران است و به افرادی که مردم را مسرور می‌کنند وعده‌ ثواب اخروی داده شده است. به‌علاوه افرادی که اوقات را این گونه می‌گذرانند، دوستان، آشنایان و سایر اقشار تمایل دارند با آنان انس و الفت برقرار کنند و از همنشینی با آنان لذت می‌برند. بدون تردید یکی از ابزرارهای این محبوبیت مزاح است که البته باید تحت ضوابطی انجام شود.(۲۰)

در واقع خوش‌زبانی، شیرین سخن گفتن، لطیفه‌گویی ضمن اینکه مستحب است، باعث جلب دوستان می‌شود، از این روی معصومین«ع» فرموده‌اند مزاح مؤمن عبادت است و نیز تأکید کرده‌اند که روان‌ها چون پیکرها خسته می‌شوند، پس با حکمت‌های ظریف موجبات راحتی آنها را فراهم سازید.(۲۱)

 

مزاح مذموم

با وزش نسیم ملاطفت‌ها و مطایبات، غنچه‌ لب‌ها باز و دل‌های مستعد شکوفا می‌شوند، اما گاهی لطیفه‌گویی به‌حدی می‌رسد که طوفان به پا و حتی شکوفه‌ها و نهال‌های تازه روئیده را نیز پژمرده می‌کند. بنابراین مزاح و شوخی در مواردی مضر، زیان‌آور و موجد خشم و خصومت است و قلوب را از یاد خداوند متعال غافل می‌سازد.

شوخی‌هایی که باید از آنها اجتناب کرد، عبارتند از:

۱٫افراط در شوخی و زیاده‌روی در لطیفه‌گویی به هزل و بیهوده‌گویی می‌انجامد. امام هادی«ع» فرموده‌اند، «بیهوده‌گویی موجب التذاذ بی‌خردان و نادانان است.»(۲۲) امیرمؤمنان«ع» هشدار داده‌اند، «دورترین افراد از رستگاری و سعادت راستین کسی است که شیفته‌ سرگرمی و مزاح است.»(۲۳)

در دستورالعملی عرفانی آمده است، «کثرت اشتغال به مباحات، شوخی بسیار کردن، لغو گفتن و گوش دادن به اراجیف، قلب را می‌میراند.»(۲۴)

همچنین وقتی مزاح کثرت یابد و افراد زندگی خود را با شوخی و بذله‌گویی سپری کنند، در برخورد با مسائل جدی و وظایف دینی، اجتماعی و فردی احساس مسئولیت نمی‌کنند و دیگر به حال خود و جامعه مفید نخواهند بود. این‌گونه اشخاص به‌تدریج حسّ واقع‌بینی خود را از دست می‌دهند و آن‌گونه که باید، حقایق را درک نمی‌کنند، تقیدات دینی و اخلاقی را از دست می‌دهند، همه چیز را به شوخی می‌گیرند و بر اثر عدم رعایت عفت و ادب در کلام، دیگران را آزرده‌خاطر می‌سازند و دچار گناه می‌شوند.(۲۵)

امام مجتبی«ع» فرموده‌اند، «مؤمن کار بیهوده، لهو و لعب انجام نمی‌دهد، مگر آنکه دچار غفلت شود. او وقتی (به کارنامه‌ خود و فرجام خویش در سرای دیگر) فکر کند محزون می‌شود.»(۲۶)

حضرت علی«ع» زیاده‌روی در شوخی را نشانه‌ حماقت دانسته و فرموده‌اند، «کسی که در مزاح افراط ‌کند مقداری از عقل خود را از دست می‌دهد.»(۲۷) و در دیوان منسوب به آن حضرت آمده است که، «چه بسا شوخی‌هائی که غم‌های فراوانی را به دنبال می‌آورند. اشخاصی که شوخی‌های زننده می‌کنند، از سلامت (روانی) برخوردار نیستند.»(۲۸)

  1. شوخی‌هایی که از مرز اعتدال و موازین اخلاقی و ارزشی خارج می‌شوند، در افراد خصومت و کدورت به وجود می‌آورند و بذر کینه را در دل‌ها می‌افشانند. حضرت علی«ع» فرموده‌اند، «هر کس بسیار شوخی کند از کینه‌توزی مصون نخواهد بود، زیرا شوخی (ناروا) آغاز دشمنی است. از شوخی (مذموم) دوری کنید، زیرا منجر به خشم می‌شود و کینه بر جای می‌گذارد. در واقع شوخی نوعی دشنام و ناسزاست. شوخی با دوست، دشمنی می‌آورد و مزاح با دشمن، آزارهایی را متوجه تو می‌کند.»(۲۹) حکیمی می‌گوید، « خود را به زیاد شوخی کردن عادت مده که از آن فتنه‌ها برخیزد و مزاح گاه مقدمه شرارت می‌شود.»(۳۰) و نیز، «با شریفان شوخی مکن که کینه‌ات را بر دل گیرند و مزاح با افراد حقیر، باعث جسارت‌ورزی آنان در باره‌ات می‌شود.»(۳۱)

در مواقعی شوخی‌های نابجا آن‌چنان آتشفشان خشم و نفرت افراد را بر می‌انگیزد که منجر به ضرب و جرح و حتی قتل می‌شود. اگر در هنگام شوخی، ظرفیت افراد در نظر گرفته نشود، طرف مقابل از کوره در می‌رود و پایانی مرگبار و خونین رقم زده می‌شود. برخی شوخی‌‌های مذموم نیز باعث از هم‌پاشیدگی خانواده‌ها شده‌اند..

  1. شوخی‌هایی که با استهزا، استخفاف و نوعی تمسخر توأم هستند، از نظر موازین اخلاقی و شرعی مذمت شده‌اند. عده‌ای مسخرگی را پیشه می‌کنند تا حقارت‌ها و ضعف‌های خود را زیر این پوشش از انظار مخفی کنند، یا آنکه دچار مشکلی در نظام شخصیتی خود هستند و درصددند از راه مسخر‌گی در وجود خود تعادل به وجود آورند. پررویی، وقاحت، دهن‌دریدگی، نگاه تلخ به موضوعات، اشیا و اشخاص از حالات رفتاری افرادی است که شوخی‌های تحقیرآمیز و آمیخته به استهزا را مطرح می‌کنند.(۳۲)

معمولاً انسان‌هایی که لغزش‌هایی در شخصیت خود دارند با دادن لقب زشت به دیگران و تحقیر آنان می‌کوشند عقده‌ حقارت خود را از این طریق جبران کنند. مسخره کردن افراد به بهانه‌ شوخی، خنده و لطیفه‌گویی از مصادیق‌ آزار و اذیت است. اگر مزاح‌کننده دیگران را خفیف کند و عیب‌های آنان را برشمارد، مرتکب خلاف و معصیت شده است. خداوند در قرآن افراد از اینکه همدیگر را مسخره کنند، نهی کرده است.(۳۳) در کلام وحی عیب‌جویی از مؤمنان و خیّران نیز نهی شده است.(۳۴) از روایات برمی‌آید که خداوند خنده‌ آمیخته به استهزا را دشمن می‌دارد و کسی که چنین رفتاری را از خود بروز دهد در دوزخ سرنگون می‌شود.(۳۵)

کسی که مسخرگی را پیشه می‌کند تا از این راه دیگران را به خنده وادارد، عملش از ایذا و تحقیر افراد خالی نیست و اگر این کار در حضور شخص مورد استهزا نباشد متضمن غیبت است. گاهی هم با افترا، بهتان و تهمت و احتمالاً کذب و دروغ همراه است و مسخره‌کننده در یک زمان مرتکب چندین گناه کبیره می‌شود که عقوبت‌های شدیدی را به دنبال دارد. فاعل این صفت مذموم معمولاً از روی حسادت، عداوت و تکبر به چنین رذالتی دست می‌زند.

مرحوم نراقی می‌گوید، «این خوی ناروا شیوه‌ اراذلی است که از ایمان بهره‌ای ندارند، پرده‌های شرم و حیا را می‌درند و عیوب و لغزش‌های جامعه‌ اسلامی را آشکار و کردار نیکان و خصال خوبان را چنان نقل می‌کنند که موجب مضحکه‌ فرومایگان و اشرار می‌شوند.»(۳۶)

  1. مزاح‌های افراطی و خارج از مرز اعتدال، ضمن ای‌که نشانهی کم‌خردی و جهالت است، فاعل آن را نیز نزد خردمندان و مؤمنان با فراست از درجه‌ عزت و منزلت انسانی، ساقط می‌کند. امام حسن مجتبی«ع» می‌فرمایند، «شوخی هیبت و وقار آدمی را زایل می‌کند.»(۳۷) حضرت علی«ع» هم فرموده‌اند، «کسی مزاح نکرد جز اینکه مقداری از عقلش را از دست داد.»(۳۸) امام کاظم«ع» نیز هشدار داده‌اند، «از شوخی (ناروا) بپرهیز که ایمان تو را دچار زوال و فنا می‌کند.»(۳۹) به فرموده‌ امام سجاد«ع» کسی که (توأم با هرز‌گی و بیهودگی) خنده سر دهد، دانش و معرفتی را از خود دور کرده است و نیز هر فردی که عمر خود را به بطالت بگذراند، زیان می‌برد.»(۴۰)
  2. شوخی و مزاح با نامحرم نیز از نظر شرع مقدس، مذموم است و در منابع فقهی و روایی و اخلاقی تأکید شده که این‌گونه افراد مورد غضب و خشم حق تعالی قرار می‌گیرند و به یکدیگر به وسیله‌ زنجیری گداخته بسته و در آتش دوزخ افکنده می‌شوند.(۴۱)

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۴۱٫

۲- نهج‌البلاغه، حکمت ۳۸۳٫

۳- خصال صدوق، ج ۱، ص ۷۷٫

۴- سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۵۹٫

۵- مجله راهنمای کتاب تیر و شهریور ۱۳۵۴، ص ۱۷۸، واژه‌نامه‌ داستان‌نویسی، ص ۴۳٫

۶- رموز اعتماد به نفس، رابرت آنتونی، ص ۲۰۸٫

۷- معارف و معاریف، ج ۹، ص ۳۰۸، لغت‌نامه‌ دهخدا، ج ۱۳، ص ۲۰۷۳۹٫

۸- ایران از نظر خاورشناسان، ترجمه رضازاده‌ شفق، ص ۲۱۴-۲۱۵٫

۹- واژه‌نامه‌ داستان‌نویسی، ص ۱۸۹٫

۱۰- فصلنامه‌ تازه‌های روان‌درمانی، پاییز و زمستان ۱۳۷۹، ص ۵۳ – ۵۹٫

۱۱- روش‌های درمان اختلال وسواس فکری و عملی، ص ۱۷۹٫

۱۳- مجله علمی پژوهشی علوم انسانی، بهار ۱۳۶۹، ص ۲۴ – ۲۵٫

۱۴- فصلنامه‌ی علمی و پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا، شماره‌ی ۱۱ و ۱۲، ص ۸۵ – ۸۶٫

۱۵- اطلاعات علمی، سوم آذر ۱۳۸۲، ص ۴٫

۱۶- نشریه‌ مسجد دانشگاه، اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۲، ص ۱۳۰٫

۱۷- جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۵؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳؛ سنن النبی، ص ۶۰٫

۱۸- بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۲؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۱٫

۱۹- شرح غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ج ۳، ص ۱۳۴۱٫

۲۰- اتحاد و دوستی، ص ۲۹۹ – ۳۰۱٫

۲۱- دوستی و دوستان، سیدهادی مدرسی، ص ۳۴۸٫

۲۲- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۹٫

۲۳- غررالحکم، حدیث شماره‌ ۳۳۳۳٫

۲۴- سروش هدایت، ص ۱۳۵٫

۲۵- نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، مهدوی کنی، ص ۵۶۸ – ۵۶۹٫

۲۶- کلمه الامام الحسن«ع»، ص ۱۴۰٫

۲۷- جلوه‌های حکمت در نهج‌البلاغه، ص ۵۳۸٫

۲۸- دیوان منسوب به امیرمؤمنان«ع»، ص ۲۷۴ و ۴۰۸٫

۲۹- جلوه‌های حکمت در نهج‌البلاغه، ص ۵۳۸ – ۵۳۹، جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۸۷٫

۳۰- نخبه الانوار فی هدایه الابرار، ص ۲۱۰٫

۳۱- کشکول شیخ بهایی، ص ۵۵۰٫

۳۲- سرمایه‌ی خوش‌بختی، پاتریک استواد، ص ۱۱۱ – ۱۱۲٫

۳۳- سوره‌ حجرات، آیه‌ ۴۱٫

۳۴- سوره‌ توبه، آیه‌ ۷۹٫

۳۵- نهج‌الفصاحه، ص ۳۹۹، محرمات و کیفر آنها، ج اول، ص ۱۹۵٫

۳۶- جامع‌السعادات، ملامحمدمهدی نراقی، ج ۲، ص ۲۸۳ – ۲۸۴٫

۳۷- حیاه الامام الحسن«ع»، باقر شریف قریشی، ج اول، ص ۳۶۶؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ؟؟؟؟

۳۸- غررالحکم، ص ۷۴۶٫

۳۹- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳۱٫

۴۰- حیاه الامام زین‌العابدین«ع»، ج اول، ص ۱۳۹، امالی صدوق، ص ۲۲۰٫

۴۱- من لایحضره‌الفقیه، صدوق، باب مناهی.

 

29جولای/20

لطایف و ظرایف در سیره معصومین، ائمه هدی«ع» و علما

مطایبه در سیره رسول اکرم«ص»

با نگاهی گذرا و سیری کوتاه در سیره و رفتار پیشوایان معصوم، این واقعیت روشن می‌شود که مزاح متعارف، معتدل، با مراعات موازین شرعی و حقوق معنوی انسان‌ها از موارد حسن سلوک است و آن فروغ‌های فروزان ضمن اینکه خود مزاح می‌کردند مسلمانان را به آن ترغیب می‌نمایند. امام صادق«ع» خطاب به اصحاب خویش فرموده‌اند شوخی علامت خوش‌خلقی است و توسط آن برادر دینی خود را خوشحال می‌کنی و افزوده‌اند رسول اکرم«ص» برای اینکه فردی را شاد کنند با او مزاح می‌کردند.(۱)

به فرمایش حضرت علی«ع» وقتی خاتم رسولان«ص» یکی از اصحاب خویش را اندوهگین می‌دیدند، وی را با شوخی مسرور می‌ساختند.(۲) و نیز صادق آل محمد«ع» تصریح کرده‌اند که حضرت محمد«ص» مزاح می‌کردند. ایشان جز حق بر زبان جاری نمی‌ساختند.(۳) از عبدالله‌بن عباس پرسیدند، «آیا رسول خدا«ص» مزاح می‌کردند؟» گفت، «آری.»(۴) و اینک نمونه‌ها:

  1. شخصی بادیه‌نشین و صحراگرد خدمت خاتم انبیاء رسید و هدیه‌ای را به آن حضرت تقدیم کرد و همان‌جا عرض کرد، «یا رسول‌الله! بهای هدیه‌ام را بپردازید.» آن بزرگوار از این سخن آن اعرابی تبسم کردند و هرگاه اندوهناک می‌شدند، می‌فرمودند، «آن مرد چادرنشین کجاست؟ ای کاش نزد ما می‌آمد.»(۵)
  2. روزی پیامبر اکرم«ص» خطاب به بانویی فرمودند، «آیا تو همان زنی هستی که در چشم شوهرت یک سفیدی دیده می‌شود؟» وی گفت، «نه این‌ طور نیست.» سپس نزد همسر خویش آمد و مزاح آن بزرگوار را برایش نقل کرد، شوهرش گفت، «آیا نمی‌بینی که سفیدی چشم من بیشتر از سیاهی آن است!»(۶)
  3. بانویی سالخورده به حضور پیامبر«ص» آمد، آن حضرت به وی فرمودند، «زنان پیر به بهشت نمی‌روند.» او در حالی که می‌گریست به بلال حبشی رسید و ماجرا را برایش گفت. او هم نزد رسول اکرم«ص» آمد و موضوع را باز گفت، پیامبر«ص» فرمودند، «سیاهان هم بهشتی نخواهند بود!» آن صحابی حبشی محزون شد. عباس عموی پیامبر«ص» آن زن سالخورده و این مؤذن پیامبر«ص» را گریان دید و سبب گریستن آنان را جویا شد. حکایت را برایش نقل کردند. عباس نزد برادرزاده‌ خود آمد و ماجرا را عرض کرد. پیامبر«ص» فرمودند، «مردان سالخورده را نیز به بهشت راه نمی‌دهند!» آنگاه حضرت هر سه نفر را فراخواندند و به آنان این‌گونه نوید دادند، «خداوند اهل بهشت را به صورت جوانی زیباروی وارد جنت می‌کند نه به صورت پیر، سیاه و بدقیافه.»(۷)
  4. روزی رسول خدا«ص» و امیرمؤمنان«ع» خرما می‌خوردند. پیامبر«ص» خرما که می‌خوردند، هسته‌های آنها را پیش حضرت علی«ع» می‌گذاشتند. وقتی آن دو بزرگوار از خوردن خرما فارغ شدند، تمام هسته‌های خرما نزد مولای متقیان«ع» جمع شده بود. پیامبر«ص» به حالت مزاح فرمودند، «ای علی خیلی خرما خورده‌ای.» علی«ع» نیز از روی مطایبه گفت، «پرخور کسی است که خرماها را با هسته خورده است.»(۸)
  5. زمانی پیامبر«ص» پای راست خود را گشودند و از اصحابشان پرسیدند، «این پای من به چه چیزی بیشتر شباهت دارد؟» حاضران هر کدام پای حضرت را به چیزی تشبیهی کردند. پیامبر«ص» تشبیهات هیچ‌کدام را نپذیرفتند. یاران عرض کردند، «یا رسول‌الله! اکنون خودتان بازگویید که پای شما به چه می‌ماند؟» آن حضرت تبسمی کردند و پای دیگر خود را گشودند و فرمودند، «به این پایم می‌ماند.»(۹)
  6. پیامبر«ص» در پاسخ مردی که از آن حضرت مرکبی خواست، فرمودند، «تو را بر فرزند ماده شتری می‌نشانم.» تقاضا کننده که فکر می‌کرد مراد بچه شتر است و به کار سواری نیاید، عرض کرد، «من نمی‌توانم سوار آن شوم.» حضرت فرمودند، «مگر شتران بزرگ و در خور سواری را جز این ماده شتران می‌زایند؟» این تعبیر آن بزرگوار هم آمیخته به مزاح است و هم ارشاد به دقت در خطاب و توجه دادن به لُب کلام بود.(۱۰)
  7. روزی پیامبر«ص» یکی از اصحاب را این‌گونه مخاطب قرار دادند ای صاحب دو گوش تا هم مزاحی کرده باشند و نیز او را به حُسن گوش دادن، دریافت درست سخن حق و پذیرش آن تنبّه دهند.(۱۱)
  8. در یکی از چشمان صهیب رومی عارضه‌ای دیده می‌شد. معروف بود که زیاد خوردن خرما برای درد چشم ضرر دارد، اما او در حضور پیامبر«ص» مشغول خوردن خرما شد. آن حضرت فرمودند، «ای صهیب! با این وضعی که در چشم چپ خود داری، باز هم خرما می‌خوری؟» او گفت، «ای رسول خدا! خرما را با دست راست و از طرف راست می‌خورم که دردی ندارد.» در این حال حضرت خندید.(۱۲)
  9. رئیس یکی از قبایل که مردی شجاع، سلحشور و نامدار بود، چهره‌ای آبله‌گون با چشمانی برآمده، بینی زخم رسیده و بسیار زشتی داشت. او برای بیعت کردن نزد پیامبر«ص» آمده بود و در ضمن صحبت عرض کرد، «یا رسول الله! اگر بخواهی یکی از دخترانم را به عقد ازدواج شما درآورم.» یکی از همسران حضرت که این سخن را شنید، گفت، «آیا دختران تو از خودت زیباترند؟» وی پاسخ داد، «از این لحاظ خودم وضع بهتری دارم.» حضرت از این سئوال و جواب تبسم فرمودند و گفتند، «سعادت آدمی صرفاً به زیبایی بستگی ندارد و من برای سعادت ایشان دعا می‌کنم.»(۱۳)

۱۰- نعیمان انصاری یکی از اصحاب رسول اکرم«ص» بود که در رکاب آن حضرت و در غزوه‌ بدر جهاد کرده بود. او از مجاهدان صدر اسلام و اهل مزاح بود و بارها پیامبر«ص» را شادمان کرده بود. آن وجود مبارک نوید دادند، «نعیمان خندان به بهشت می‌رود.» اما به وی هشدار هم دادند و تأکید کردند که در شوخی نباید اسباب رنجش افراد را فراهم آورد.(۱۴)

 

شوخی‌های مشاهیر

علما، فرزانگان و حکیمان به مصداق حدیث، «انَّ العلماء ورثه الانبیاء»(۱۵) و روایت، «العلماء اُمناء الرسول»(۱۶) وارثان راستین انبیاء الهی و امانتداران فرستاده‌ خداوند هستند. یعنی دانشوران متدین در تعهدات و تکالیف دینی، انسانی و اجتماعی، در برابر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، حافظ ارزش‌های الهی و مرزبان و وارث پیامبر«ص» و ائمه‌ هدی«ع» هستند و لازم است در نشر و تبلیغ محتوای رسالت و فرهنگ قرآن و عترت اهتمام ورزند و در صورت برخورد با مانع، برای رفع آن قیام کنند و اجازه ندهند بوستان فضیلت و مکارم اخلاقی پژمرده شود. آنان در زندگی فردی و اجتماعی به سیره‌ خاتم انبیا و عترت آن حضرت تأسّی می‌جویند و در صراطی که آن فروغ‌های فروزان، ترسیم کرده‌اند گام برمی‌دارند. در شوخی و شادمانی و ایجاد سرور در قلب مؤمنان مراقبند که مزاح به حد افراط کشیده نشود. هنگام شوخی حقوق افراد ضایع نشود؛ وقار، منزلت و جایگاه علمی و فکری خویش را خدشه‌دار نکنند و از بیهوده‌گویی و مطایبه‌هایی که خصومت ایجاد می‌کنند، اجتناب کنند.

حتی عده‌ای از مشاهیر مسلمان در قلمرو تألیف و نگارش به این موضوع توجه داشته‌ و کتاب‌هایی با عنوان کشکول نوشته‌اند، اما در نقل داستان‌ها، حکایت‌ها و نکات حاوی مزاح از درج مطالب مستهجن حاوی استهزا، بیهوده‌گویی، تحقیر و دشنام و برخی قبائح پرهیز ‌کرده‌اند. در مقابل این مشی پسندیده‌ کاروان علما و روحانیان، عده‌ای  برخی ترّهات و هرزه‌گویی‌ها را که مغایر قرآن، سنت و سیره‌ معصومین«ع» است به عنوان فکاهی در آثار خود آورده‌اند، به‌نحوی که برخی فرزانگان شیعه مطالعه‌ آنها را نهی فرموده و عده‌ای از فقها خواندن این آثار مسموم را تحریم کرده‌اند!(۱۷)

در ذیل به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. یکی از اصحاب امام حسن مجتبی«ع» که انسان فاضل و زاهدی بود، در مواقعی حکیمانه و خردمندانه، مزاح می‌کرد. روزی به محضر آن حضرت مشرف شد، امام پرسیدند، «حالت چطور است؟» عرض کرد، «یابن رسول الله! اوقات خود را می‌گذرانم برخلاف آنچه خودم می‌خواهم و برخلاف آنچه خدا می‌خواهد و برخلاف خواسته‌ شیطان.» امام تبسم کردند و فرمودند، «این حال چگونه است؟» عرض کرد، «خداوند دوست دارد اطاعت او را کنم و هرگز گناهی انجام ندهم که این ‌طور نیستم. شیطان مایل است خلاف فرامین الهی اعمالی مرتکب شوم و ابداً خدا را اطاعت نکنم که باز هم این ‌طور نیستم. دوست دارم که هرگز نمیرم در حالی که این‌ طور نیست.» .(۱۸)
  2. بُریر خُضیر هَمدانی از اصحاب امام حسین«ع» و قاری قرآن بود که در مسجد کوفه مکتب داشت و به فراگیران معارف قرآن و احکام شرعی آموزش می‌داد. وی در شب عاشورا با عبدالرحمن انصاری به شوخی و مزاح مشغول شد. عبدالرحمن به او گفت، «این زمان، هنگام مطایبه و خندیدن نیست.» بُریر گفت، «خویشاوندانم و دوستانم می‌دانند که من حتی در سنین جوانی اهل مزاح نبوده‌ام، ولی حالا که سالخورده‌ام به آنچه که در انتظارمان است شادمان هستم. سوگند به خداوند، بین ما و حوریان بهشتی جز حمله‌ای که از سوی اشقیا شود فاصله‌ای نیست. دوست دارم جان خود را برای یاری سبط رسول خدا«ص» فدا کنم و وعده‌ وصل محقق شود.»(۱۹)
  3. یونس‌بن بکیر شیبانی از راویان حدیث و فقها که از شاگردان امام صادق«ع» و امام کاظم«ع» به شمار می‌آید، در منابع رجالی به عنوان حافظ، عالم و مورخ اهل کوفه معرفی شده است، او از حضرت امام رضا«ع» دعایی را روایت می‌کند. وی از کوفه به مدینه آمد و دیداری با امام ششم داشت. امام از یونس پرسیدند، « مزاح شما با دیگران چگونه است؟» عرض کرد، «ما با هم زیاد شوخی نمی‌کنیم.» صادق آل محمد«ع» فرمودند، «نه، این‌گونه نباشید، بلکه در حد متعارف با یکدیگر مزاح کنید، زیرا شوخی پسندیده ضمن اینکه از علائم خوش‌خلقی است، باعث سرور و نشاط مؤمنان می‌شود.»(۲۰)
  4. روزی حکیم نامور خواجه نصیرالدین طوسی در مسیری همراه شاگرد خود مولانا قطب‌الدین شیرازی می‌رفت که دید غباری بر موهای قطب‌الدین نشسته است. از روی ظرافت این آیه را خواند، «یا لَیتَنِی کُنتُ تُراباً(۲۱): ای کاش من خاک بودم.» یعنی آن گرد و غباری که بر گیسوان تو نشسته است. علامه قطب‌الدین شیرازی در جوابش گفت: وَ یَقولُ الکافر یا لَیتَنِی کُنتُ تراباً؛ کافر (در سرای جاوید) می‌گوید: ای کاش من خاک بودم!»(۲۲)
  5. هنگامی که امیر تیمور گورکانی بر فارس استیلا یافت، حافظ عارف و سخنور توانا را در حالی که لباس کهنه‌ای در بر کرده بود، احضار کرد. تیمور به وی گفت، «من نواحی گسترده‌ای را به تصرف خود درآوردم تا موفق شدم سمرقند و بخارا را آباد کنم، اما تو در شعری گفته‌ای:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

حافظ در پاسخ او گفت، «همین حاتم‌بخشی‌ها مرا دچار فقر و تنگدستی کرده، چنانکه از ظاهرم هویداست.» تیمور از بذله‌گویی حافظ چنان خشنود شد که در حقش انعام کرد و هدایایی به این شاعر عارف بخشید.(۲۳)

  1. حکیم استرآباد، میرداماد برای دانشمند معاصر خود، شیخ بهایی، این دو بیت شعر را فرستاد:

منبع حقیقت ای کان سخا

در مشکل این حرف جوابی بفرما

گویی که خدا بود و دگر هیچ نبود

چون هیچ نبود پس کجا بود خدا؟

شیخ بهایی جواب داد:

ای صاحب مسئله، تو بشنو از ما

تحقیق بدان که لامکان است خدا

خواهی که تو را کشف شود این معنا

جان در تن تو بگو کجا دارد جا؟(۲۴)

  1. حکیم شیخ محمد هیدجی در وصیت‌نامه‌اش یادآور شد، «برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوید. دوستانم خوش باشند، زیرا از زندان دنیا به سوی مطلوب خود می‌روم. اگر آشنایان از مفارقت من ناراحتند، ان‌شاءالله خواهند آمد و در عالم برزخ همدیگر را زیارت می‌کنیم! اگر پولی داشتم به رفقایم می‌دادم تا در شب رحلت من مجلس سوری تهیه کنند و سروری فراهم آورند، زیرا آن شب، هنگام وصالم است.» شبی که صبح آن رحلت کرد، در جمع طلاب خنده و شوخی می‌کرد و آنها در شگفت بودند که این حکیم عارف که شب‌ها پیوسته در حال عبادت بود چرا امشب این‌گونه شادمان است و مزاح می‌کند. تا آنکه حکیم هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق خواند و در حجره‌ خود آرمید. بعد از ساعتی وقتی در حجره‌اش را گشودند، دیدند رو به قبله خوابیده و روحش به دار بقا کوچ کرده است.(۲۵)
  2. امام خمینی با آن صلابت معنوی و حالات ملکوتی در مواقعی برای شادمان کردن اطرافیان، تقویت روحیه‌ همراهان و توجه دادن افراد به نکته‌ای تربیتی با لحنی آمیخته به عطوفت و سیمایی متبسم. در مناسبت‌های مقتضی مزاح می‌کردند. آیت‌الله مهری نقل کرده است که امام در بازگشت از کویت و بعد از ساعت‌ها معطلی در مرز صفوان چون به اتاقی وارد شدند چندین بار مزاح و ما را شادمان کردند. به نظر می‌رسید آن رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای تقلیل نگرانی‌ها و برطرف کردن غم‌ها و رنج‌های ما این‌گونه شوخی می‌کردند؛ در حالی که همراهان ایشان در آن وضع ناگوار ناراحت حال امام بودند.(۲۶)
  3. هنگامی که متفکر شهید علامه مطهری در مدرسه مروی تهران، حکمت تدریس می‌کردند، شاگردی شوخ‌طبع در درس ایشان حضور می‌یافت و در لابه‌لای بحث‌ها نکته‌ای ظریف را بر زبان می‌آورد که موجب می‌شد مقداری تفنن بر این جلسات حاکم شود. روزی آن شخص سئوالی را مطرح کرد. استاد گفتند، «آن را در درس دیشب تبیین کردم.» آن شاگرد شوخ‌طبع گفت، «آن مباحث را شب گذشته از روی شرح منظومه مطالعه می‌کردم، اما چون سخت شیفته‌ این کتاب بودم چنان دچار رخوت شدم که به عالم خلسه رفتم. پلک‌هایم سست شدند و به خواب رفتم.» شهید مطهری از این توضیح مطایبه‌آمیز به خنده افتادند.(۲۷)
  4. یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس نقل کرده است یک بار که داخل سنگر نشسته بودیم که فرمانده‌ شهید، حسین یوسف اللهی در حالی که مشغول شوخی بود، رو به من کرد و با خنده گفت، «علی ‌آقا! یک وقت از دست ما ناراحت نشوی. تقصیر خودمان نیست. اینها آثار خون‌هایی است که طی چندین بار مجروح شدن به ما تزریق کرده‌اند. هیچ نمی‌دانم خون چه کسانی به بدن من تزریق شده است.»(۲۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷۸٫

۲- مستدرک الوسایل، ج ۲، ص ۷۶٫

۳- مأخذ قبل، ص ۷۷٫

۴- همان مدرک، ص ۷۷٫

۵- وسایل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷۷؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳٫

۶- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۹۴٫

۷- همان مأخذ، ص ۲۹۵٫

۸- زهرالربیع، ص ۷٫

۹- سیره‌ نبوی، ص ۵۳؛ مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۴۶۴٫

۱۰- مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۴۶۵٫

۱۱- همان، ص ۴۶۶٫

۱۲- المحجه البیضاء، ج ۵، ص ۲۴۳٫

۱۳- کلید معرفت، حکیم شیخ مرتضی مدرس گیلانی، ص ۸۳٫

۱۴- سفینه البحار، محدث قمی، ج اول، ص ۲۷٫

۱۵- کافی، ج ۱، ص ۳۲؛ الحیاه، ج ۲، ص ۲۳۴٫

۱۶- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۱۶٫

۱۷- کاوش‌ها و پژوهش‌ها، باقر عمادی، ص ۱۸۹ – ۱۹۰، نشر دانش، سال پنجم، شماره‌ ۲، ص ۷۸٫

۱۸- معانی الاخبار، صدوق، باب نوادر المعانی، ص ۳۸۹، معادشناسی، ج اول، ص ۱۱۱ – ۱۱۲٫

۱۹- نفس‌المهموم، ص ۱۴۳؛ سفینه البحار، ج ۱، ص ۷۰٫

۲۰- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۲۲؛ راویان امام رضا در مسندالرضا، ص ۵۳۵٫

۲۱- سوره‌ی نبأ، آیه‌ی ۴۱٫

۲۲- لطایف الطوایف، ص ۱۷۵٫

۲۳- ایران از نظر خاورشناسان، ص ۲۱۹٫

۲۴- شرح حال و زندگی میرداماد، ص ۶۰٫

۲۵- معادشناسی، ج اول، ص ۱۰۸ – ۱۰۹٫

۲۶- برداشت‌هایی از سیره‌ امام خمینی، ج ۲، ص ۲۵۵٫

۲۷- سرگذشت‌های ویژه از زندگی استاد شهید مطهری، ج ۲، ص ۶۴ – ۶۵٫

۲۸- روزنامه اطلاعات، دوم بهمن ۱۳۸۰٫