Tag Archives: طنز

17فوریه/21

سیاست تا دیانت

کدام سرنوشت؟!

* یک چهره اصلاح‌طلب مدعی شد در صورت خودداری از مذاکره با آمریکا، سرنوشت ایران مانند ونزوئلا خواهد شد.

* یک اصلاح‌طلب دیگر ادعا کرد نرفتن زیر بار مذاکره با آمریکا، ایران را مانند کره شمالی بیچاره خواهد کرد.

 

الف) خوب است دوستان اصلاح‌طلب درباره سرنوشت کشور در صورت استنکاف از مذاکره با آمریکا یک مشورت و هماهنگی کنند تا تکلیف ملت و مخالفان مذاکره روشن شود که بالاخره ایران بدون مذاکره با آمریکا مثل کره شمالی به یک قدرت هسته‌ای برتر تبدیل می‌شود و یا مانند ونزوئلا یک صادر کننده بزرگ نفت خواهد شد؟

ب) برخی معتقدند تبدیل شدن به کره شمالی یا ونزوئلا بسیار بهتر است تا اینکه ایران مثل سعودی‌ها به «گاو شیرده آمریکا» تبدیل شود!

ج) البته هنوز هیچ اصلاح‌طلبی معلوم نکرده که در صورت مذاکره با آمریکا به کدام کشور تبدیل خواهیم شد؟ شاید در صورت مذاکره با آمریکا مثل مصر یا اردن شدیم که پس از چهل سال مذاکره و دوستی با آمریکا هنوز مشکل تأمین «برق» دارند.

د) البته حکومت اصلاح‌طلبان در هشت سال اخیر باعث شده تا کشور از نظر وضع اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی و سرعت تورم و گرانی و مشکل معیشت و بیکاری شبیه «سومالی» یا «بورکینافاسو» بشود!

 

 

تشکر بابت حقوق

* نوبخت (رئیس سازمان برنامه و بودجه): کارمندان باید بابت اینکه حقوق‌شان بهموقع واریز می‌شود از دولت تشکر کنند.( آذر ماه ۹۹)

در همین زمینه، نامه‌ای از یک کارمند به جناب نوبخت ارسال شده است. از پاسخ ایشان به این نامه اطلاعی در دست نیست. حتی از این موضوع هم که نامه به محضر جناب نوبخت شرفیاب شده باشد، خبری نداریم. متن نامه به شرح ذیل است:

 

جناب آقای دکتر نوبخت

معاون محترم رئیس جمهور و ریاست عالی سازمان برنامه و بودجه

با سلام و تحیات. پیرو دستور جنابعالی پیرامون تشکر کارمندان از دولت بابت واریز بهموقع حقوق و در راستای اجرای اوامر صادره، مستدعی است چاکر را در موارد زیر ارشاد فرمایید تا جان‌نثار بهنحو احسن اقدام به «تشکر» نماید:

* مشخصاً مقصود از دولت در فرمایش جنابعالی کدام اداره و یا مدیر محترم است؟ به عبارت دیگر کارمندان باید از کجای دولت تشکر کنند؟ از رئیسجمهور؟ از سازمان برنامه؟ از وزارتخانه متبوع؟ از همه اینها؟ نکند مقصود خود شمایید؟ اگر کسی بخواهد از «دولت» تشکر کند، باید به کدام قبله رو کند؟ آیا امر حضرتعالی صرفاً متوجه کارمندان است و مدیران را شامل نمی‌شود؟ نکند منظور شما این است که چون مدیران چندین برابر کارمندان مواجب می‌گیرند از انجام تشکر معافند؟ زیاده جسارت است، عمر و عزت و شوکت حضرتعالی دراز و سایه شما بر سر کارمندان مستدام باد.

جان نثار

کارمند دون پایه

رونوشت به:

– امور مالی و ریاست اداره متبوع جهت استحضار و درج در پرونده

 

 

 

 

 

چادر ممنوع

* مدتی پیش مسئولان سازمان سنجش در حین برگزاری یک آزمون سراسری در شهر رشت از ورود بانوان چادری به آزمون جلوگیری و شرکت آنها در آزمون مذکور را منوط به برداشتن چادر کردند. مسئولان مربوطه دلیل این اقدام را مقابله با «تقلب» عنوان کردند.

 

** نتایج منطقی:

الف) چادری‌ها متقلبند و فلسفه این پوشش امکانسازی برای «تقلب» است.

ب) زنان خارجی در آزمون‌ها تقلب نمی‌کنند.

ج) مبارزه با چادر، تقلب را در کشور ریشه‌کن می‌کند.

د) آقایان قادر به تقلب نیستند، چون نمی‌توانند چادر سر کنند!

*** نتیجه فلسفی تاریخی: مرحوم رضاخان هم به دنبال ریشه‌کنی تقلب از ایران بوده است!

انشاءالله متولیان مبارزه با چادر در رشت، در آخرت با رضاخان محشور شوند و دسته‌جمعی پاداش «تقلب‌ستیزی» خود را دریافت کنند.

 

 

وای به روزی که بگندد نمک

چند ماه پیش نمایشی با مجوز و تأیید وزارت ارشاد، در یکی از سالن‌های تهران به اجرا گذاشته شد که در این نمایش زشت‌ترین ادبیات جنسی میان بازیگران زن و مرد رد و بدل ‌شد و بماند که خانم بازیگر رسماً کت و شلوار و کراوات پوشیده و بابت خالی نبودن عریضه هم کلاه کوچکی بر سر نهاده و گریبان و موهای خود را به سمع و نظر تماشاچیان محترم ‌رساند! هرچند در این سال‌ها موارد متعددی از این قبیل نمایش‌های خلاف شرع و قانون با مجوز وزارت ارشاد بر صحنه رفته، اما آنچه تعجب تماشاچیان تئاتر مذکور را برانگیخته و حتی موجبات شرمندگی آنها در برابر اهل و عیال و دوست و آشنا را فراهم آورده بود به کارگیری عبارات زننده جنسی از سوی بازیگر مرد خطاب به بازیگر زن بود که در برخی موارد از دایره واژگان مورد استفاده الواط و اراذل و اوباش خیابانی هم فراتر می‌رفت که به نوبه خود تحول و نقطه عطفی در تاریخ تئاتر مملکت محسوب می‌شود.

* نکته جالب اینکه این نقطه عطف نه در عصر پهلوی که در دوران «روحانی» رخ داد، دقیقاً وقتی که یک روحانی، رئیسجمهور و یک روحانی دیگر (عباس صالحی) وزیر ارشاد بوده است!

10اکتبر/20

سیاست تا دیانت

دولت ادب!

الف) وزیر نفت دولت تدبیر و اعتدال: ساخت پالایشگاه «کثافت» کاری است!

ب) وزیر سابق مسکن دولت تدبیر و اعتدال: مسکن مهر «طویله» است!

ج) رئیس جمهور دولت تدبیر و اعتدال: به درک که مخالفان برجام از عاقبت آن می‌ترسند! اصلاً بروند به جهنم!

د) معاون اول دولت اعتدال و تدبیر: متولدین دهه ۶۰ «زیادی» هستند!

حاشیه و شرح:

* ادب مرد به ز دولت اوست!

** خدا رحم کرد که آقایان «معتدل و مدبّرند»! وگرنه امکان درج و نشر بیاناتشان فراهم نبود.

*** به قول مظفرالدین شاه: «هیچ نگویید که همه چیزشان به همه چیزشان می‌آید.»

 

خدمات دولت به شریعت!

بر خلاف تصور بعضی‌ها دولت روحانی طی هفت سال گذشته خدمات فراوانی به دیانت کرده و اقدامات آن در بسیاری از مواقع منجر به افزایش دینداری و احیای شعائر و ترویج سنن و معنویت شده است.

به عنوان مثال:

۱ – مصرف زیاد گوشت از جمله مکروهات است و موجب قساوت قلب و کاهش نورانیت و معنویت انسان می‌شود. خوشبختانه دولت جناب روحانی با برنامه‌ریزی و اقدامات متعدد، موجبات کاهش چشمگیر مصرف انواع گوشت در کشور را فراهم آورده و عملاً مانع از قساوت قلوب مردم و موجب رشد معنویت و نورانیت باطن آنها شده است.

۲- از دیگر مکروهاتی که زحمات دولت روحانی ارتکاب آن را در کشور کاهش داده است «پرخوری» است که بر اساس آمارها در طول سال‌های گذشته به‌طور جدی سیر نزولی داشته است. زیرا دولت تدبیر و اعتدال عبارت طلایی «اندرون از طعام خالی‌دار/ تا در او نور معرفت بینی» را سر لوحه اقدامات خود قرار داده و به دنبال تحقق «شکم‌های خالی» در جامعه برای دستیابی عموم مردم به «نور معرفت» بوده است.

۳- از جمله نتایج جدی تلاش‌های هفت ساله دولت دیپلمات، افزایش جدی فقر در جامعه از طریق تعطیلی کارخانه‌ها، ورشکستگی مغازه‌ها و کاسبی‌ها، به خاک سیاه نشاندن کشاورزان و… است و طبیعتاً افزایش فقر منجر به افزایش تعداد فقرا در کشور و همین امر زمینه‌ساز گسترش «انفاق و صدقه» در سطح جامعه شده است. فرضاً اگر به جای «روحانی» فرد دیگری روی کار می‌آمد و رفاه را توسعه می‌داد، دیگر نیاز چندانی به انفاق و صدقات در جامعه نبود و این عمل خداپسندانه و سنت حسنه به فراموشی سپرده می‌شد؛ اما خوشبختانه دولت روحانی گام‌های بلندی در جهت «همه‌گیرسازی فقر» در ایران برداشته که نتایج آن کاملاً مشهود است و به همین علت روز به روز بر تعداد نیازمندان به صدقه افزوده می‌شود. فلذا هزاران فرصت جدید جهت افراد خیّر ایجاد شده تا هر چه دلشان خواست انفاق کنند و بر حسنات خویش بیفزایند.

۴- حمایت همه‌جانبه دولت روحانی از بی‌حجابی و دوچرخه‌سواری زنان در ملاء عام و سایر منکرات وابسته، نیاز به نهی از منکر را به‌شدت افزایش داده و فضا را برای اقامه این واجب فراموش شده توسط مومنین مساعد ساخته است. بدیهی است اگر چنین منکراتی همه‌گیر و عمومی نشوند، مومنین هم از فیض انجام یک عمل واجب مانند نهی از منکر محروم خواهند ماند.

۵- تورم جهش یافته و تصمیمات انتحاری در حوزه اقتصاد و کرونا و… از جمله ویژگی‌های بی‌بدیل دولت دیپلمات‌هاست و همین امر موجب افزایش «ذکر» و کثرت دعا و توسل در میان مردم شده است. هنگامی که مردم صبح  بیدار می‌شوند و خبر دو برابر شدن قیمت فلان دارو یا کالای ضروری را می‌شنوند، فریاد «یا خدا» و «یا حضرت عباس»‌شان به آسمان بلند می‌شود یا وقتی که مستاجران برای تمدید اجاره یا پیدا کردن خانه‌ای جدید به بنگاهی سر می‌زنند و با شنیدن اجاره‌بها نفس در سینه‌شان حبس می‌شود و ناله «یا امام رضای غریب» سر می‌دهند و هزاران مورد مشابه دیگر، در حقیقت میزان «ذکر» در جامعه و میان مردم افزایش می‌یابد و افزایش ذکر و توسل از جمله دینی‌ترین رفتارهاست!

 

دخیل به کدخدا!

*روزنامه شرق (۲۳/۶/۹۹): اگر «بایدن» در انتخابات آمریکا پیروز شود، روابط اقتصادی ایران با جهان به راه می‌افتد و گرانی و فقر از بین خواهد رفت و قیمت ارز و سکه کاهش خواهد یافت و بحران اقتصادی ایران فروکش خواهد کرد و درآمد مردم و دولت افزایش پیدا می‌کند.

الف) «جو بایدن» با تکذیب این مطالب گفت: «من به مردم آمریکا هم از این وعده‌ها ندادم! هر کسی چنین چیزی گفته برای خودش گفته!  من به نتانیاهو قول داده‌ام اگر به قدرت برسم پوست ایرانی‌ها را بکّنم!»

ب) «شرق» همان توهم نامه‌ای است که زمان برجام تیتر زده بود: «امضای کری تضمین برجام است!»

ج) مدت‌هاست که کدخدا قادر به بالا کشیدن شلوارش نیست و رعیت‌هایش از کرونا دسته دسته تلف می‌شوند و یا از شدت فقر و تبعیض سر به شورش برداشته‌اند، اما بعضی‌ها به همین کدخدای بی‌شلوار دخیل بسته‌اند! کدخدایی که نه تنها قدرت «شفا» دادن، حتی توان «کور» کردن را هم ندارد.

د ) این بعضی‌ها اگر می‌توانستند «بایدن» یا «هیلاری کلینتون» را به عنوان نامزد جناح خود در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ معرفی می‌کردند و بسیار متاسف‌اند که نمی‌توانند چنین کنند. البته بماند که همین‌ها آرزو دارند که ایران به عنوان مستعمره یا سرزمین تحت قیمومیت و سرپرستی آمریکا  دربیاید و یک ژنرال یا حاکم آمریکایی کشور را اداره کند! چون که سال‌هاست ژاپن و کره جنوبی را که هر دو سال‌هاست با سرپرستی ژنرال‌های نظامی اداره شده‌اند، به عنوان الگوی خود معرفی می‌کنند.

29جولای/20

لطایف و ظرایف در سیره معصومین، ائمه هدی«ع» و علما

مطایبه در سیره رسول اکرم«ص»

با نگاهی گذرا و سیری کوتاه در سیره و رفتار پیشوایان معصوم، این واقعیت روشن می‌شود که مزاح متعارف، معتدل، با مراعات موازین شرعی و حقوق معنوی انسان‌ها از موارد حسن سلوک است و آن فروغ‌های فروزان ضمن اینکه خود مزاح می‌کردند مسلمانان را به آن ترغیب می‌نمایند. امام صادق«ع» خطاب به اصحاب خویش فرموده‌اند شوخی علامت خوش‌خلقی است و توسط آن برادر دینی خود را خوشحال می‌کنی و افزوده‌اند رسول اکرم«ص» برای اینکه فردی را شاد کنند با او مزاح می‌کردند.(۱)

به فرمایش حضرت علی«ع» وقتی خاتم رسولان«ص» یکی از اصحاب خویش را اندوهگین می‌دیدند، وی را با شوخی مسرور می‌ساختند.(۲) و نیز صادق آل محمد«ع» تصریح کرده‌اند که حضرت محمد«ص» مزاح می‌کردند. ایشان جز حق بر زبان جاری نمی‌ساختند.(۳) از عبدالله‌بن عباس پرسیدند، «آیا رسول خدا«ص» مزاح می‌کردند؟» گفت، «آری.»(۴) و اینک نمونه‌ها:

  1. شخصی بادیه‌نشین و صحراگرد خدمت خاتم انبیاء رسید و هدیه‌ای را به آن حضرت تقدیم کرد و همان‌جا عرض کرد، «یا رسول‌الله! بهای هدیه‌ام را بپردازید.» آن بزرگوار از این سخن آن اعرابی تبسم کردند و هرگاه اندوهناک می‌شدند، می‌فرمودند، «آن مرد چادرنشین کجاست؟ ای کاش نزد ما می‌آمد.»(۵)
  2. روزی پیامبر اکرم«ص» خطاب به بانویی فرمودند، «آیا تو همان زنی هستی که در چشم شوهرت یک سفیدی دیده می‌شود؟» وی گفت، «نه این‌ طور نیست.» سپس نزد همسر خویش آمد و مزاح آن بزرگوار را برایش نقل کرد، شوهرش گفت، «آیا نمی‌بینی که سفیدی چشم من بیشتر از سیاهی آن است!»(۶)
  3. بانویی سالخورده به حضور پیامبر«ص» آمد، آن حضرت به وی فرمودند، «زنان پیر به بهشت نمی‌روند.» او در حالی که می‌گریست به بلال حبشی رسید و ماجرا را برایش گفت. او هم نزد رسول اکرم«ص» آمد و موضوع را باز گفت، پیامبر«ص» فرمودند، «سیاهان هم بهشتی نخواهند بود!» آن صحابی حبشی محزون شد. عباس عموی پیامبر«ص» آن زن سالخورده و این مؤذن پیامبر«ص» را گریان دید و سبب گریستن آنان را جویا شد. حکایت را برایش نقل کردند. عباس نزد برادرزاده‌ خود آمد و ماجرا را عرض کرد. پیامبر«ص» فرمودند، «مردان سالخورده را نیز به بهشت راه نمی‌دهند!» آنگاه حضرت هر سه نفر را فراخواندند و به آنان این‌گونه نوید دادند، «خداوند اهل بهشت را به صورت جوانی زیباروی وارد جنت می‌کند نه به صورت پیر، سیاه و بدقیافه.»(۷)
  4. روزی رسول خدا«ص» و امیرمؤمنان«ع» خرما می‌خوردند. پیامبر«ص» خرما که می‌خوردند، هسته‌های آنها را پیش حضرت علی«ع» می‌گذاشتند. وقتی آن دو بزرگوار از خوردن خرما فارغ شدند، تمام هسته‌های خرما نزد مولای متقیان«ع» جمع شده بود. پیامبر«ص» به حالت مزاح فرمودند، «ای علی خیلی خرما خورده‌ای.» علی«ع» نیز از روی مطایبه گفت، «پرخور کسی است که خرماها را با هسته خورده است.»(۸)
  5. زمانی پیامبر«ص» پای راست خود را گشودند و از اصحابشان پرسیدند، «این پای من به چه چیزی بیشتر شباهت دارد؟» حاضران هر کدام پای حضرت را به چیزی تشبیهی کردند. پیامبر«ص» تشبیهات هیچ‌کدام را نپذیرفتند. یاران عرض کردند، «یا رسول‌الله! اکنون خودتان بازگویید که پای شما به چه می‌ماند؟» آن حضرت تبسمی کردند و پای دیگر خود را گشودند و فرمودند، «به این پایم می‌ماند.»(۹)
  6. پیامبر«ص» در پاسخ مردی که از آن حضرت مرکبی خواست، فرمودند، «تو را بر فرزند ماده شتری می‌نشانم.» تقاضا کننده که فکر می‌کرد مراد بچه شتر است و به کار سواری نیاید، عرض کرد، «من نمی‌توانم سوار آن شوم.» حضرت فرمودند، «مگر شتران بزرگ و در خور سواری را جز این ماده شتران می‌زایند؟» این تعبیر آن بزرگوار هم آمیخته به مزاح است و هم ارشاد به دقت در خطاب و توجه دادن به لُب کلام بود.(۱۰)
  7. روزی پیامبر«ص» یکی از اصحاب را این‌گونه مخاطب قرار دادند ای صاحب دو گوش تا هم مزاحی کرده باشند و نیز او را به حُسن گوش دادن، دریافت درست سخن حق و پذیرش آن تنبّه دهند.(۱۱)
  8. در یکی از چشمان صهیب رومی عارضه‌ای دیده می‌شد. معروف بود که زیاد خوردن خرما برای درد چشم ضرر دارد، اما او در حضور پیامبر«ص» مشغول خوردن خرما شد. آن حضرت فرمودند، «ای صهیب! با این وضعی که در چشم چپ خود داری، باز هم خرما می‌خوری؟» او گفت، «ای رسول خدا! خرما را با دست راست و از طرف راست می‌خورم که دردی ندارد.» در این حال حضرت خندید.(۱۲)
  9. رئیس یکی از قبایل که مردی شجاع، سلحشور و نامدار بود، چهره‌ای آبله‌گون با چشمانی برآمده، بینی زخم رسیده و بسیار زشتی داشت. او برای بیعت کردن نزد پیامبر«ص» آمده بود و در ضمن صحبت عرض کرد، «یا رسول الله! اگر بخواهی یکی از دخترانم را به عقد ازدواج شما درآورم.» یکی از همسران حضرت که این سخن را شنید، گفت، «آیا دختران تو از خودت زیباترند؟» وی پاسخ داد، «از این لحاظ خودم وضع بهتری دارم.» حضرت از این سئوال و جواب تبسم فرمودند و گفتند، «سعادت آدمی صرفاً به زیبایی بستگی ندارد و من برای سعادت ایشان دعا می‌کنم.»(۱۳)

۱۰- نعیمان انصاری یکی از اصحاب رسول اکرم«ص» بود که در رکاب آن حضرت و در غزوه‌ بدر جهاد کرده بود. او از مجاهدان صدر اسلام و اهل مزاح بود و بارها پیامبر«ص» را شادمان کرده بود. آن وجود مبارک نوید دادند، «نعیمان خندان به بهشت می‌رود.» اما به وی هشدار هم دادند و تأکید کردند که در شوخی نباید اسباب رنجش افراد را فراهم آورد.(۱۴)

 

شوخی‌های مشاهیر

علما، فرزانگان و حکیمان به مصداق حدیث، «انَّ العلماء ورثه الانبیاء»(۱۵) و روایت، «العلماء اُمناء الرسول»(۱۶) وارثان راستین انبیاء الهی و امانتداران فرستاده‌ خداوند هستند. یعنی دانشوران متدین در تعهدات و تکالیف دینی، انسانی و اجتماعی، در برابر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، حافظ ارزش‌های الهی و مرزبان و وارث پیامبر«ص» و ائمه‌ هدی«ع» هستند و لازم است در نشر و تبلیغ محتوای رسالت و فرهنگ قرآن و عترت اهتمام ورزند و در صورت برخورد با مانع، برای رفع آن قیام کنند و اجازه ندهند بوستان فضیلت و مکارم اخلاقی پژمرده شود. آنان در زندگی فردی و اجتماعی به سیره‌ خاتم انبیا و عترت آن حضرت تأسّی می‌جویند و در صراطی که آن فروغ‌های فروزان، ترسیم کرده‌اند گام برمی‌دارند. در شوخی و شادمانی و ایجاد سرور در قلب مؤمنان مراقبند که مزاح به حد افراط کشیده نشود. هنگام شوخی حقوق افراد ضایع نشود؛ وقار، منزلت و جایگاه علمی و فکری خویش را خدشه‌دار نکنند و از بیهوده‌گویی و مطایبه‌هایی که خصومت ایجاد می‌کنند، اجتناب کنند.

حتی عده‌ای از مشاهیر مسلمان در قلمرو تألیف و نگارش به این موضوع توجه داشته‌ و کتاب‌هایی با عنوان کشکول نوشته‌اند، اما در نقل داستان‌ها، حکایت‌ها و نکات حاوی مزاح از درج مطالب مستهجن حاوی استهزا، بیهوده‌گویی، تحقیر و دشنام و برخی قبائح پرهیز ‌کرده‌اند. در مقابل این مشی پسندیده‌ کاروان علما و روحانیان، عده‌ای  برخی ترّهات و هرزه‌گویی‌ها را که مغایر قرآن، سنت و سیره‌ معصومین«ع» است به عنوان فکاهی در آثار خود آورده‌اند، به‌نحوی که برخی فرزانگان شیعه مطالعه‌ آنها را نهی فرموده و عده‌ای از فقها خواندن این آثار مسموم را تحریم کرده‌اند!(۱۷)

در ذیل به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. یکی از اصحاب امام حسن مجتبی«ع» که انسان فاضل و زاهدی بود، در مواقعی حکیمانه و خردمندانه، مزاح می‌کرد. روزی به محضر آن حضرت مشرف شد، امام پرسیدند، «حالت چطور است؟» عرض کرد، «یابن رسول الله! اوقات خود را می‌گذرانم برخلاف آنچه خودم می‌خواهم و برخلاف آنچه خدا می‌خواهد و برخلاف خواسته‌ شیطان.» امام تبسم کردند و فرمودند، «این حال چگونه است؟» عرض کرد، «خداوند دوست دارد اطاعت او را کنم و هرگز گناهی انجام ندهم که این ‌طور نیستم. شیطان مایل است خلاف فرامین الهی اعمالی مرتکب شوم و ابداً خدا را اطاعت نکنم که باز هم این ‌طور نیستم. دوست دارم که هرگز نمیرم در حالی که این‌ طور نیست.» .(۱۸)
  2. بُریر خُضیر هَمدانی از اصحاب امام حسین«ع» و قاری قرآن بود که در مسجد کوفه مکتب داشت و به فراگیران معارف قرآن و احکام شرعی آموزش می‌داد. وی در شب عاشورا با عبدالرحمن انصاری به شوخی و مزاح مشغول شد. عبدالرحمن به او گفت، «این زمان، هنگام مطایبه و خندیدن نیست.» بُریر گفت، «خویشاوندانم و دوستانم می‌دانند که من حتی در سنین جوانی اهل مزاح نبوده‌ام، ولی حالا که سالخورده‌ام به آنچه که در انتظارمان است شادمان هستم. سوگند به خداوند، بین ما و حوریان بهشتی جز حمله‌ای که از سوی اشقیا شود فاصله‌ای نیست. دوست دارم جان خود را برای یاری سبط رسول خدا«ص» فدا کنم و وعده‌ وصل محقق شود.»(۱۹)
  3. یونس‌بن بکیر شیبانی از راویان حدیث و فقها که از شاگردان امام صادق«ع» و امام کاظم«ع» به شمار می‌آید، در منابع رجالی به عنوان حافظ، عالم و مورخ اهل کوفه معرفی شده است، او از حضرت امام رضا«ع» دعایی را روایت می‌کند. وی از کوفه به مدینه آمد و دیداری با امام ششم داشت. امام از یونس پرسیدند، « مزاح شما با دیگران چگونه است؟» عرض کرد، «ما با هم زیاد شوخی نمی‌کنیم.» صادق آل محمد«ع» فرمودند، «نه، این‌گونه نباشید، بلکه در حد متعارف با یکدیگر مزاح کنید، زیرا شوخی پسندیده ضمن اینکه از علائم خوش‌خلقی است، باعث سرور و نشاط مؤمنان می‌شود.»(۲۰)
  4. روزی حکیم نامور خواجه نصیرالدین طوسی در مسیری همراه شاگرد خود مولانا قطب‌الدین شیرازی می‌رفت که دید غباری بر موهای قطب‌الدین نشسته است. از روی ظرافت این آیه را خواند، «یا لَیتَنِی کُنتُ تُراباً(۲۱): ای کاش من خاک بودم.» یعنی آن گرد و غباری که بر گیسوان تو نشسته است. علامه قطب‌الدین شیرازی در جوابش گفت: وَ یَقولُ الکافر یا لَیتَنِی کُنتُ تراباً؛ کافر (در سرای جاوید) می‌گوید: ای کاش من خاک بودم!»(۲۲)
  5. هنگامی که امیر تیمور گورکانی بر فارس استیلا یافت، حافظ عارف و سخنور توانا را در حالی که لباس کهنه‌ای در بر کرده بود، احضار کرد. تیمور به وی گفت، «من نواحی گسترده‌ای را به تصرف خود درآوردم تا موفق شدم سمرقند و بخارا را آباد کنم، اما تو در شعری گفته‌ای:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

حافظ در پاسخ او گفت، «همین حاتم‌بخشی‌ها مرا دچار فقر و تنگدستی کرده، چنانکه از ظاهرم هویداست.» تیمور از بذله‌گویی حافظ چنان خشنود شد که در حقش انعام کرد و هدایایی به این شاعر عارف بخشید.(۲۳)

  1. حکیم استرآباد، میرداماد برای دانشمند معاصر خود، شیخ بهایی، این دو بیت شعر را فرستاد:

منبع حقیقت ای کان سخا

در مشکل این حرف جوابی بفرما

گویی که خدا بود و دگر هیچ نبود

چون هیچ نبود پس کجا بود خدا؟

شیخ بهایی جواب داد:

ای صاحب مسئله، تو بشنو از ما

تحقیق بدان که لامکان است خدا

خواهی که تو را کشف شود این معنا

جان در تن تو بگو کجا دارد جا؟(۲۴)

  1. حکیم شیخ محمد هیدجی در وصیت‌نامه‌اش یادآور شد، «برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوید. دوستانم خوش باشند، زیرا از زندان دنیا به سوی مطلوب خود می‌روم. اگر آشنایان از مفارقت من ناراحتند، ان‌شاءالله خواهند آمد و در عالم برزخ همدیگر را زیارت می‌کنیم! اگر پولی داشتم به رفقایم می‌دادم تا در شب رحلت من مجلس سوری تهیه کنند و سروری فراهم آورند، زیرا آن شب، هنگام وصالم است.» شبی که صبح آن رحلت کرد، در جمع طلاب خنده و شوخی می‌کرد و آنها در شگفت بودند که این حکیم عارف که شب‌ها پیوسته در حال عبادت بود چرا امشب این‌گونه شادمان است و مزاح می‌کند. تا آنکه حکیم هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق خواند و در حجره‌ خود آرمید. بعد از ساعتی وقتی در حجره‌اش را گشودند، دیدند رو به قبله خوابیده و روحش به دار بقا کوچ کرده است.(۲۵)
  2. امام خمینی با آن صلابت معنوی و حالات ملکوتی در مواقعی برای شادمان کردن اطرافیان، تقویت روحیه‌ همراهان و توجه دادن افراد به نکته‌ای تربیتی با لحنی آمیخته به عطوفت و سیمایی متبسم. در مناسبت‌های مقتضی مزاح می‌کردند. آیت‌الله مهری نقل کرده است که امام در بازگشت از کویت و بعد از ساعت‌ها معطلی در مرز صفوان چون به اتاقی وارد شدند چندین بار مزاح و ما را شادمان کردند. به نظر می‌رسید آن رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای تقلیل نگرانی‌ها و برطرف کردن غم‌ها و رنج‌های ما این‌گونه شوخی می‌کردند؛ در حالی که همراهان ایشان در آن وضع ناگوار ناراحت حال امام بودند.(۲۶)
  3. هنگامی که متفکر شهید علامه مطهری در مدرسه مروی تهران، حکمت تدریس می‌کردند، شاگردی شوخ‌طبع در درس ایشان حضور می‌یافت و در لابه‌لای بحث‌ها نکته‌ای ظریف را بر زبان می‌آورد که موجب می‌شد مقداری تفنن بر این جلسات حاکم شود. روزی آن شخص سئوالی را مطرح کرد. استاد گفتند، «آن را در درس دیشب تبیین کردم.» آن شاگرد شوخ‌طبع گفت، «آن مباحث را شب گذشته از روی شرح منظومه مطالعه می‌کردم، اما چون سخت شیفته‌ این کتاب بودم چنان دچار رخوت شدم که به عالم خلسه رفتم. پلک‌هایم سست شدند و به خواب رفتم.» شهید مطهری از این توضیح مطایبه‌آمیز به خنده افتادند.(۲۷)
  4. یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس نقل کرده است یک بار که داخل سنگر نشسته بودیم که فرمانده‌ شهید، حسین یوسف اللهی در حالی که مشغول شوخی بود، رو به من کرد و با خنده گفت، «علی ‌آقا! یک وقت از دست ما ناراحت نشوی. تقصیر خودمان نیست. اینها آثار خون‌هایی است که طی چندین بار مجروح شدن به ما تزریق کرده‌اند. هیچ نمی‌دانم خون چه کسانی به بدن من تزریق شده است.»(۲۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷۸٫

۲- مستدرک الوسایل، ج ۲، ص ۷۶٫

۳- مأخذ قبل، ص ۷۷٫

۴- همان مدرک، ص ۷۷٫

۵- وسایل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷۷؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳٫

۶- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۹۴٫

۷- همان مأخذ، ص ۲۹۵٫

۸- زهرالربیع، ص ۷٫

۹- سیره‌ نبوی، ص ۵۳؛ مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۴۶۴٫

۱۰- مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۴۶۵٫

۱۱- همان، ص ۴۶۶٫

۱۲- المحجه البیضاء، ج ۵، ص ۲۴۳٫

۱۳- کلید معرفت، حکیم شیخ مرتضی مدرس گیلانی، ص ۸۳٫

۱۴- سفینه البحار، محدث قمی، ج اول، ص ۲۷٫

۱۵- کافی، ج ۱، ص ۳۲؛ الحیاه، ج ۲، ص ۲۳۴٫

۱۶- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۱۶٫

۱۷- کاوش‌ها و پژوهش‌ها، باقر عمادی، ص ۱۸۹ – ۱۹۰، نشر دانش، سال پنجم، شماره‌ ۲، ص ۷۸٫

۱۸- معانی الاخبار، صدوق، باب نوادر المعانی، ص ۳۸۹، معادشناسی، ج اول، ص ۱۱۱ – ۱۱۲٫

۱۹- نفس‌المهموم، ص ۱۴۳؛ سفینه البحار، ج ۱، ص ۷۰٫

۲۰- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۲۲؛ راویان امام رضا در مسندالرضا، ص ۵۳۵٫

۲۱- سوره‌ی نبأ، آیه‌ی ۴۱٫

۲۲- لطایف الطوایف، ص ۱۷۵٫

۲۳- ایران از نظر خاورشناسان، ص ۲۱۹٫

۲۴- شرح حال و زندگی میرداماد، ص ۶۰٫

۲۵- معادشناسی، ج اول، ص ۱۰۸ – ۱۰۹٫

۲۶- برداشت‌هایی از سیره‌ امام خمینی، ج ۲، ص ۲۵۵٫

۲۷- سرگذشت‌های ویژه از زندگی استاد شهید مطهری، ج ۲، ص ۶۴ – ۶۵٫

۲۸- روزنامه اطلاعات، دوم بهمن ۱۳۸۰٫