Tag Archives: سیاست

11آوریل/22

راز امیدواری ما به آینده‌ نظام اسلامی و وظیفه‌ تاریخی روحانیت

بحث در دینداری ملت ایران است در مقایسه با قبل از انقلاب و در نسبتی که مردم ما با روحانیت داشته‌ و در حال حاضر دارند و امیدی که باید به آینده نظام اسلامی داشت. در این زمینه تأمل  در موارد زیر شایسته است:

۱٫آیا با نسلی روبه‌رو هستیم که به جهت سیاسی‌شدنِ دین، از دین و روحانیت فاصله گرفته است و یا با نسلی روبه‌رو هستیم که در جهان جدید، با امید به اسلام و با انتظار از روحانیت به دنبال نگاهی فاخرتر و عمیق‌تر نسبت به اسلام و انسان و انقلاب اسلامی است؟ در جواب به این سئوال کافی است پای صحبت نسل جدید بنشینیم، نسلی که متوجه جهانی‌بودن خود شده و خود را در وسعت جهانی‌اش دنبال می‌کند، نمی‌خواهد سکولار باشد و لذا به جامعه‌ای می‌اندیشد که در عین آنکه او را در جهان حاضر می‌کند، جوابگوی وجود قدسی او نیز هست.

اعتراض این جوان از آنجایی شروع می‌شود که ما او را یا دعوت به حضور محدود گذشته و سنت دیروزین می‌کنیم و یا در حضور جهانی‌اش وجوه قدسی او را آن ‌گونه که شایسته‌ انسان جهانی شده است، با او در میان نمی‌گذاریم. در حالیکه روایات ما متذکر انسان آخرالزمانی هستند، یعنی انسانی که ظرفیت درک عمیق‌ترین معارف توحیدی را دارد.

حضرت سجاد«ع» در مورد بشر آخرالزمان می‌فرمایند: «خداى عزّوجلّ مى‏دانست که در آخرالزمان مردمانى مى‏آیند بسیار عمیق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آیاتى از سوره حدید را تا «وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاد و هرکه ماورای آنها را خواهد هلاک شود.(۱)

انسان‌های آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آنهاست، متوجه می‌شوند که چگونه از طریق اسلام می‌توانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نه‌تنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه می‌کند خسته نمی‌شوند، بلکه شاهد خواهیم بود که برای پاسخگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود ضمن فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، به حوزه‌های علمیه رجوع می‌کنند تا ضمن تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، توانایی‌های اسلامی را که حضرت امام خمینی متذکر آن بودند، به بشر بشناسانند تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست نه اسلامش اسلام است و نه سیاستش متعالی و انسانی است. حاصل سیاست جدای از دیانت دو جنگ جهانی اول و دوم ‌بود و کینه‌ای که در این نوع سیاست درانسان‌ها نهادینه شد.

پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میدان آمده و انتظار بیشتری از روحانیت دارد که همانا پاسخگوئی به نیازهای اصیل اوست که عموماً روحانیت از عهده آن برمی‌آید.

  1. ۲. بعضاً گفته می‌شود که عامه مردم از وضع موجود راضی نیستند و این را به حساب روحانیت می‌گذارند و رابطه میان مردم و روحانیت دیگر مثل گذشته نیست. در اینکه‌ در بعضی از موارد این انگاره صحت دارد، بحثی نیست، ولی آیا ما توانسته‌ایم این موضوع را به شکلی پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم؟ آیا وقتی دشمنان اسلام متوجه راز ماندگاری این ملت در تعلّق مردم به اسلام و روحانیت شدند، تلاش نکردند تا این نسبت را به هم بزنند؟ و آیا جز آن است که دشمن با برجسته ‌کردن ضعف‌هائی که در بعضی از روحانیون بوده و هست و تعمیم آنها به کل روحانیون با این تصور که مردم می‌توانند بی‌نیاز از روحانیت زندگی خود را داشته باشند، همواره سعی کرده‌اند روحانیت را از چشم مردم بیندازند؟ حال باید پرسید چاره‌ کار چیست؟ امام خمینی(ره) از یک طرف مکرراً به روحانیون متذکر می‌شدند که باید زیّ‌طلبگی داشته باشند تا مردم متوجه باشند که این قشر، دین را بهانه دنیاداریِ خود نکرده‌ان، و از طرف دیگر به مردم متذکر می‌شدند که اسلام منهای روحانیت، یعنی اسلام منهای اسلام؛ زیرا در دستگاه روحانیت است که ذیل رهنمودهای اهل‌بیت«ع» و با روش‌های علمیِ دقیق می‌توان به ابعاد اصیل اسلام دست یافت و اسلام را به معنای واقعی آن کاربردی و وارد زندگی کرد.

اینجاست که همه متفکران جامعه وظیفه دارند این موضوع را به‌ شکلی پدیدارشناسانه بررسی کنند تا به جای مقصر دانستن نظام اسلامی، از یک طرف متوجه فتنه‌های دشمنان باشیم و از طرف دیگر روحانیت نیز با توجه به حساسیت زمانه، با خودآگاهی بیشتر در این تاریخ ورود کنند.

۳.توجه به این نکته تا بدانجا مهم است که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود با مردم قم این‌گونه فرمودند:

«یکی از کارهایی که امروز به‌شدت در برنامه‌ریزی‌های دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مطرح است، حساسیت‌زدایی نسبت به اصول و بنیان و مبانی انقلاب است. می‌خواهند این حساسیت را به‌تدریج کم کنند.» با توجه به همین تبلیغات است که به گفته‌ ایشان، گاهی حرف بعضی از افراد را که نه حرفشان و نه فکرشان ارزش دارد، برجسته می‌کنند تا اصول انقلاب را زیر سئوال ببرند، اصول انقلابی که راز ماندگاری ما در این تاریخ و عامل بقای نظام جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.(۲) اگر با دقتی پدیدارشناسانه به پدیده تاریخیِ انقلاب اسلامی بنگریم، به نظر می‌آید عالمانه‌ترین تعبیر برای رخداد انقلاب اسلامی را در جمله فوق می‌یابید که فرمودند: «نظام جمهوری اسلامی مظهر اعتقاد دینی مردم و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.» این یعنی انقلاب اسلامی در مواجهه با مسائل جاری جهان ظهور کرده تا ما بتوانیم در این برهه از تاریخ که دوران سیطره سکولاریسم است، هویت قدسی و معنوی خود را حفظ کنیم. بدیهی است که برای این کار، تکنوکرات‌ها و مهندسین کافی نیستند و باید روحانیون به عنوان انسان‌های بصیر و هوشیاری که متوجه امر قدسی بشر امروز هستند، در صحنه حضور داشته باشند. دشمنان نظام جمهوری اسلامی این را بر نمی‌تابند و وظیفه متفکران جامعه است که متذکر این امر مهم به مردم باشند که نباید در میدانی بازی کنند که دشمنان اسلام طراحی کرده‌اند.البته روحانیون نیز باید متوجه رسالت عظیم و وظیفه تاریخی خود باشند، زیرا در تاریخی قرار دارند که بشرِ جدید برای معنا بخشیدن به خود به اسلامی نیاز دارد که به ابعاد عمیقِ وجود جواب بدهد و مردم چون می‌دانند اسلام توان چنین جوابگویی‌ها را دارد و ارائه معارفی آن‌چنان عمیق را از روحانیت انتظار دارند، بعضاً معترضند که چرا روحانیت کوتاهی می‌کند، پس اعتراضشان به خاطر انتظارشان است و نه به دلیل ناامیدی‌شان. گفت:

اگر با دیگرانش بود میلی

چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟

به گفته آقای رحیم‌پور ازغدی: «برخی‌ می‌گویند از وقتی انقلاب شد روحانیت احترامش کم شد، اصلاً چنین نیست. قبل از انقلاب روحانیت جرئت حرکت در خیابان را نداشت. اصل اسلام محترم نبود، چه‌برسد به روحانیت. برخی طلبه‌ها می‌گویند به ما بی‌احترامی می‌کنند و فحش می‌دهند، خب خیلی از انبیاء را مسخره می‌کردند. تو باید به وظیفه‌ات عمل کنی، حتی اگر فحش بدهند. رهبری فرمودند: «از امام پرسیدم کی به فکر تشکیل حکمرانی دینی افتادید؟ ایشان فرمودند: هیچ وقت. من همیشه فکر می‌کردم در هر شرایط تکلیف من چیست؟ گفتم یا مرا می‌کشند که به تکلیفم عمل کرده‌ام یا پیروز می‌شوم و اقبال مردمی بیشتر می‌شود و وظیفه من هم بیشتر می‌شود. اگر می‌توانی قدرت را از فاسدین بگیری این وظیفه توست و هر بخش از اسلام را بیشتر بتوانیم ترویج کنیم باید دنبال آن برویم و این اصل حکمرانی دینی در دوران غیبت است.»(۳)

۴٫آیا جز این است که در تشییع پیکر مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی مردم نشان دادند شدیداً به دنبال اسلامی هستند که حاج قاسم سلیمانی نماد آن بود؟ حاج قاسمی که فرمود: «امروز قرارگاه حسین‌ بن‌ علی«ع» ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حَرَم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند.».

برای تضعیف جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، باید مردم را از روحانیت و روحانیت را از مردم جدا کرد، در حالی‌ که به گفته رهبرمعظم انقلاب، هرگاه حرکت عظیمی توسط مردم انجام شده، پای یک عالِم دینیِ شجاع و مبارز و سیاست‌شناس در میان بوده؛ از این جهت باید مواظب بود به بهانه ضعف بعضی از روحانیون اتصال بین مردم و روحانیت که راز ماندگاری این ملت است، گسسته نشود، به‌خصوص که اکثر بالاتفاق طلبه‌هایی که امروزه وارد حوزه‌های علمیه شده‌اند، جوانانی فرهیخته و دلسوز و با استعداد هستند که از سر دلسوزی و تعهد و احساس وظیفه وارد حوزه‌های علمیه شده‌اند تا بتوانند در راستای خدمت به مردم در بستر احیای دیانت نقشی را ایفا کنند.

غفلت از این رخدادِ مهم، غفلت از آینده درخشانی است که خداوند برای ایران اسلامی اراده کرده است. ایرانی که نه از گردونه علمِ مطرح در این تاریخ عقب بماند و نه گرفتار سکولاریسمی شود که منجر به نیست‌انگاری بشر جدید شده است.

۵٫رهبر معظم انقلاب در باره ضرورت توجه به اصول انقلاب و ریشه مشکلاتی که با آنها روبه‌رو هستیم متذکر امر مهمی می‌شوند که توجه به آن موجب تفکر در باره وضع موجود می‌شود:

«این را هم بدانیم که تصور اینکه این اصول برای مردم و کشور و آینده سودمند نیست، تصوری بسیار غلط و خلاف واقعیت و بی‌انصافی محض است. ما در کشورمان در این ۴۳ سال هرجایی که پیشرفت و حرکت موفق و دست بازی داشته‌ایم، ‌جایی بوده که افراد انقلابی با روحیه و مجاهدت فعّال و وارد میدان شده‌ و کار کرده‌اند و پیش رفته‌ایم.

ما در زمینه پیشرفت‌های علمی، صنعتی، فنّی، سیاسی و بخش‌های گوناگون، در ‌جاهایی که افراد مؤمن، آگاه،انقلابی وارد میدان شدند، پیشرفت کردیم؛ امّا هرجا کار زمین مانده، انسان نگاه که می‌کند، می‌بیند پای فرصت‌طلبی‌ها، فساد، اشرافی‌گری و نگاه و حرکت‌های غیرانقلابی در میان است. اینهاست که موجب می‌شود کارها روی زمین بمانند و پیشرفت نکنند. بنابراین پایبندی به اصول انقلاب، مسلّماً یکی از مهم‌ترین وسایل و ابزارهای پیشرفت کشور و ملت است(۴)

البته در این راستا نباید از سعه‌صدری که همواره عامل پیشرفت اسلام و خنثی‌شدن فتنه دشمنان شده، غفلت کرد. توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب خطاب به علما و روحانیون خراسان شمالی در این زمینه کارساز است: «خودتان را مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانون‌های فرهنگی هنری بروید و با روی خوش، سماحت و مدارا پذیرای جوان‌ها باشید. فرمود: «و سنّه من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراه النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهای داشته باشد. داشته باشد. بعضی از همین‌هایی که در استقبالِ امروز بودند…خانم‌هایی بودند که در عرف معمولی به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب». اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد. حالا چه کنیم؟ ردش کنیم؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است. جان، دلباخته به این اهداف و آرمان‌هاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص‌های این حقیر باطن است؛ نمیبینند.

«گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم  

آیا تو چنان که می‌نمایی هستی؟» 

ما هم نقص داریم، او هم نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می‌کند. نهی از منکر با زبان خوش نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»(۵)

  1. با توجه به نکات فوق آیا جز این است که ریشه مشکلات، عدم تأکید بر اصول انقلاب و غفلت از افراد فرصت‌طلب است؟ و آیا وظیفه همه آحاد کشور به‌خصوص روحانیت، توجه‌دادن به این امور مهم نیست؟ گله مردم از روحانیت به این دلیل است که انتظار دارند آنها در این امور پیشتاز و از این طریق موجب امیدواری جوانان به آینده‌ای باشند که مسلّماً امیدوارکننده‌ است؛ زیرا در این تاریخ، اسلام در جلوه انقلاب اسلامی توانایی جوابگویی به همه ابعاد بشر آخرالزمانی را دارد و به گفته رهبر معظم انقلاب در مورد اسلام: «عرصه فعالیت این دین، تمام گستره زندگی بشر است، از اعماق قلب آن تا مسائل اجتماعی، سیاسی، بین‌المللی و مسائلی که به مجموعه بشریت ارتباط دارند.»(۶)

موضوع فوق در بادی امر وظیفه روحانیت است و وقتی مردم متوجه شوند که روحانیت چه گوهرهای گرانمایه‌ای را در دست دارد، مسلّماً تبلیغات دشمن علیه روحانیت خنثی خواهند شد، همان‌‌طور که تا به‌حال دشمنان انقلاب ناکام مانده‌اند.اکثر مردم احترام خاصی برای روحانیت قائلند و البته انتظاراتی دارند که وظیفه روحانیت را سنگین می‌کند؛ چون مردم می‌خواهند آنها نمونه‌های صبر و عدل و اخلاق باشند و از این طریق مسلماً آنچه به عنوان سوءفهم پیش آمده رفع می‌شود. از آن مهم‌تر توجه به آینده نزدیکی است که بشریت پس از سرخوردگی از نظام‌های سکولار و افول آمریکا به امور معنوی و شریعت الهی رجوع می‌کند؛از این جهت طلاب جوان باید با جدیت تمام خود را آماده شرایطی کنند که به آنها رجوع می‌شود.

۷٫آیا جز این است که ایران معاصر با انقلاب اسلامی و حضوری که در جهان دارد، باید مسئله مهم ما شود؟ حضور در این فضا به ما امکان می‌دهد تا در باره ایران فکر کنیم. البته ایران بیرون از جهان جدید نیست؛ هر چند در ایرانِ انقلاب اسلامی با پدیده‌های ویژه‌ای روبه‌رو هستیم که مربوط به سطوح آگاهیِ ما به تاریخی هستند که در آن حاضریم و اگر چه در ابتدای راه هستیم، ولی به چشم‌اندازی نظر داریم که بسی امیدوارکننده است.

۸٫حافظه جمعیِ تاریخیِ ما به یک معنا رمز وجودی ماست که در صحنه‌های خاصی ظاهر می‌شود. هر چند ممکن است که حافظه جمعی در ظاهرِ ملت پیدا نباشد، ولی دیدیم که در رخداد شهادت حاج قاسم سلیمانی ظاهر شد که حاکی از آن بود که انقلاب اسلامی توانسته است ورای نقش رسانه‌های جهان مدرن، متذکر وجدان عمومی ملت‌ باشد. این پدیده در عکس‌العمل مردم به شهادت حاج قاسم سلیمانی مشاهده شد و نشان داد در عین سیطره رسانه‌های جهان مدرن، می‌توان به انسانی دیگر و جهانی دیگر فکر کرد و این رمز وجودی انسان‌های این دوران و آغازی نوین است. رویدادی برای حضور در آینده تاریخ و البته در بستر نظر به انسان‌های فرهیخته گذشته که منشأ بودنِ امروز ما بوده‌اند.

همه اینها نشانه راز امیدواریِ ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت در این عصر و برای این نسل است.

پی‌نوشت‌ها:

۱٫الکافى، ج.۱، ص.۹۱

۲٫رهبر معظم انقلاب ۱۹/۱۰/۱۴۰۰٫

  1. https://www.hawzahnews.com/news/1002094
  2. ۱۹/۱۰/۱۴۰۰٫

۵٫یانات ۷/۰۷/۱۳۹۱٫

۶٫بیانات در دیدار مهمانان کنفرانس اسلامی.

11آوریل/22

جهاد تبیین و شبهه‌سازی خارجی تا شبهه‌افکنی خانگی

اشاره:

با توجه گسترش و روند رو به رشد تصویرسازی غلط و وارونه جلوه دادن حقایق و دستاوردهای انقلاب توسط دشمنان خارجی و همسویی برخی عوامل و معاندین داخلی بمنظور اثرگذاری بر عامه مردم که پشتوانه‌های اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند. و بلحاظ کوتاهی‌ها صورت گرفته از سوی دستگاه‌ها و نهادهای مسئول، رهبرمعظم انقلاب با وجودیکه از سال‌ها قبل هم به حربه دشمن اشاراتی داشته‌ و فرموده بودند: «اکنون مانند همیشـه سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مـردم و حتّی مسئـولان و مدیران ما از آینـده است. خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانـه، وارونه‌ نشان دادن واقعیّت‌ها، پنهان کردن جلوه‌های امیـدبخش، بزرگ کردن عیـوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکـار محسّنـات بزرگ، برنامه‌‌ی همیشگی هزاران رسانـه‌ی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّـه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.»(۱) در ماه‌های اخیر «جهـاد تبیین» را مطرح و مکرراً در سخنرانی‌های مختلف مورد اشاره و به آن تاکید فرموده و در لزوم مقابله با این ترفند دشمن نیز فرمودند: «خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدف‌های بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوان‌ها، «حرکت تبیین» خنثی‌کننده‌ی این توطئه‌ی دشمن و این حرکت دشمن است.»(۲) لذا در همین رابطه با آقای دکتر سعدالله زارعی در مورد چگونگی و هدف دشمنان امروزی و سابقه تاریخی دشمنان اسلام در این رابطه، به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه تقدیم خوانندگان عزیز «پاسدار اسلام» می‌گردد.

 

 

*با تشکر از حضرتعالی که وقت‌تان را اختیار پاسدار اسلام قرار دادید؛ همان‌گونه که مستحضرید، رهبر معظم انقلاب امسال برای اولین‌بار مسئله‌ی جهاد تبیین را در دیدار با دانشجویان مطرح و سپس در یکی از دیدارهای عمومی و سخنرانی زنده با مردم به تفصیل در مورد ضرورت «جهاد تبیین» و نیز مقابله با تهاجم ترکیبی دشمن پرداختند. این تاکید رهبری انقلاب به مسئله‌ی تبیین و یاد کردن از آن به جهـاد، ریشه در چه‌چیزی دارد و اصولاً تبیین میدان چه‌کسانی است؟ و دشمن به دنبال چه چیزی است که رهبر انقلاب از ضرورت جهاد تبیین سخن به میان آوردند؟

«جهاد تبیین» فریضه‌ای است بر ذمه و دوش کسانی که توان مجاهدت در عرصه دفاع از حقیقت و آرمان‌های دین، انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی دارند. این میدانِ «خواص اهل حق» است. انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است و به همین دلیل، دشمنان دین و انقلاب «وارونه‌نمایی حقایق» را به عنوان «راهبرد مقدم» در دستور کار دارند. آنان معتقدند تا فرهنگ انقلاب اسلامی، بالندگی داشته باشد، نظام جمهوری اسلامی از نفس نمی‌افتد.

در تاریخ هم آمده است که «مغیره ابن شعبه» یکی از اصحاب خلافت، سال‌ها پس از خلافت معاویه ابن ابی‌سفیان به نزد او رفت و به او اندرز داد که حالا که بر همه ممالک اسلامی مسلط شده‌ای و جلوداری باقی نمانده تا برای حکومت تو تهدیدی باشد، بیا و این رسم دشمنی با خاندان پیامبر(ص) را کنار بگذار و در این راه از اصرار بپرهیز، معاویه نگاهی خشم‌آلود و عاقل‌ اندر سفیه به مغیره انداخت و گفت چه می‌گویی؟ من با همه تلاش‌ها و پیروزی‌ها هنوز به چیزی که در پی آن بودم نرسیده‌ام. مغیره که با تعجب به سخنان خلیفه گوش می‌داد پرسید به چه نرسیده‌ای؟ ـ گویا در این لحظه، مؤذن به اذان برخاسته و به  اَشهدُ اَنّ مُحمّد رَسولُ رسیده بود ـ معاویه با بی‌شرمی تمام گفت تا نام محمد بر زبان خلایق است من موفقیتی برای خود نمی‌بینم و تا به آن نرسم از پای نمی‌نشینم! مغیره که خودش اموی و یکی از عوامل اساسی انحراف جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر عظیم‌الشأن(ص) بود، به فرزندش می‌گوید خلیفه مسلمان نیست و خطر اول برای اسلام است.

این واقعیت جبهه کفر است که بخشی از آن به «لباس مسلمانان» هم درآمده و در مقابل اسلام صف‌آرایی کرده است. در واقع در این صحنه، اساس حرکت دشمن زدودن اسلام از صحنه زندگی بشر است و در این راه شیوه‌های مختلف و ترکیبی را به کار گرفته است. کار اول دشمن در این میدان شبهه‌افکنی درباره حقایق مرتبط با اسلام و نظام جمهوری اسلامی است و به همین دلیل کار اول نیروی جهادی اسلام، «مقابله مؤثر» با شبهه‌ها است؛ البته به گونه‌ای که رنگ انفعال نگیرد.

 

 

*به شبهه‌افکنی و ضرورت مقابله‌ی موثر اشاره داشتید. به‌نظر حضرتعالی شبهه‌ای که دشمن، بیش از شبهات دیگر در پی اشاعه‌ی آن در جامعه است و دستگاه رسانه‌ای خود را بر روی آن متمرکز کرده است کدام است؟

اسلامی که امروز دغدغه‌ی هر لحظه‌ی جبهه‌ی استکبار و جریان کفر جهانی است، اسلامی است که توان، اراده و برنامه و سازوکار ضربه زدن به استکبار و کفر را دارد. مسلماً این اسلام، نسبتی با اسلامی که همزیستی با کفر و استکبار و صهیونیسم را دنبال می‌کند، ندارد. اسلامی که بر گلدسته‌ها فریاد زده می‌شود، اما فرمانبرداری از آمریکا و اسرائیل را هم ضروری می‌داند! بنابراین، این اسلام اثری ندارد تا مؤثری مخالف آن باشد و نیز این اسلام با اسلامی که فرقه‌های مسلمین را تکفیر می‌کند و به انهدام آثار و مظاهر دینی کمر بسته است، نسبتی ندارد. این نوع از اسلام همان است که در جنگ بین انگلیس و امپراتوری مسلمان عثمانی، به جنگ مسلمانان رفت و در خدمت ارتش انگلیس درآمد. این اسلام با اسلامی که اگرچه نه از نوع ظاهرگرایانه اول و نه از نوع قشری‌گرایانه دوم است و به غرب به چشم دشمن هم می‌نگرد اما اراده و برنامه‌ای برای مقابله با آن ندارد هم نسبتی ندارد. این اسلام با اسلامی که ظاهرگرا، متحجر و بی‌برنامه نیست، اما «استقامت» ندارد هم تناسبی ندارد. نمونه‌هایی از این اسلام‌ها را در ترکیه، عربستان، اخوان‌المسلمین مصر و جنبش النهضه تونس مشاهده می‌کنیم. این‌ها کار مؤثری علیه دشمنان اسلام نمی‌کنند و بعضاً به آن اعتقادی هم ندارند.

دشمنان خارجی یا خانگی اسلام در همیشه تاریخ با آن اسلامی کار داشته‌اند و همه امکانات خود را برای محو آن بسیج کرده‌اند که داعیه واقعی حکومتی اسلامی داشته و پا به کار تحقق آن بوده است.

کار اولی که دشمنان اسلام در این عرصه کرده و می‌کنند این است که بگویند اصلاً اسلام حکومت ندارد و پیامبر اکرم(ص) مأموریت پدید آوردن حکومت نداشته است!. در این میان بعضی منحرفین که نمی‌توانند تشکیل حکومت در مدینه توسط پیامبر(ص) و غزوات ایشان در حفظ و گسترش حکومت دینی را انکار نمایند، مدعی شده‌اند تشکیل حکومت در مدینه حسب درخواست دو طایفه اوس و خزرج و برای فرونشاندن درگیری میان آنان، به ابتکار شخصی پیامبر(ص) و نه با دستور خداوند متعال انجام شده است! این در حالی است که از یک‌سو تفکیک میان امر خدا و امر رسول خدا صحیح نیست و لازمه آن این است که رسول خدا را در دین و رسالت شریک خداوند فرض کنیم که این شراکت خالق و خلق در امر دین و لوازم آن باطل است و از سوی دیگر در آیات فراوان قرآن کریم به ضرورت تشکیل حکومت و لوازم آن تصریح شده است و قرآن راه هر گونه تفکیک میان امر خدا و امر رسول خدا را بسته است. یک جا در سوره مبارکه نساء به اطاعت از رسول به طور مطلق فراخوانده شده و هر امر اختلافی بین مسلمانان را به رأی خدا و پیامبر(ص) ارجاع داده است؛ قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُم تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً»(۳) و در جای دیگر، در همین سوره اطاعت از پیامبر(ص) را اطاعت از خدا و سرباززنندگان از این امر را غیرقابل حمایت دانسته است؛

«مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرسَلْنَاکَ عَلَیهِم حَفِیظًا»(۴) چطور می‌توان دین را حقیقتی مرکب از امر خدا و امر رسول خدا فرض کنیم و حال آنکه خود قرآن قائل به وحدت است و امر رسول خدا را امر خدا خوانده است؟

 

* به چه دلیل و چرا درباره حکومت داشتن اسلام، تردید ایجاد می‌کنند؟

دلیل آن این است که اسلام واقعی بدون حکومت قابل بقاء نیست و با ضد آن جمع می‌شود. اسلام اگر خود حکومت نداشته باشد و به دست حکام سپرده شود، آلت دست آنان قرار می‌گیرد و از صحنه «عمل اجتماعی» محو می‌شود؛ آنگاه خلیفه مسلمین هر کار فجیعی مثل قتل مؤمنین و سادات را مرتکب می‌شود و این رفتار را هم اسلامی معرفی می‌کند! در این شرایط فقط حکومت اسلام از میان نرفته بلکه احکام و حقیقت دین هم به تاراج رفته است.

اگر دین حکومت داشته باشد، می‌تواند از جامعه‌ای جاهلی، انسان‌ها و جامعه با فضیلت بسازد؛ کما اینکه پیامبر اکرم(ص) با تأسیس حکومت در مدینه به چنین موقعیتی رسید و اگر حکومت نداشته باشد، از مسلمانان هم نمی‌تواند دفاع کند و باید شاهد قتل و جرح و تبعید آنان باشد؛ کما اینکه وضع پیامبراکرم(ص) و مسلمانان در ۱۳ سال مکه این‌طور بود. وقتی حکومت اسلامی باشد رنج‌ها تبدیل به موفقیت و چشم‌اندازهای رستگاری نمودار می‌شوند؛ آنگاه جامعه مؤمن در عین عسرت به افق‌های دور موفقیت می‌اندیشد؛ همان‌طور که پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت در حین محاصره، برای امپراتوران زمان خود نامه می‌نویسد و آنان را به اسلام دعوت می‌کند.

بر این اساس هم کفار و مستکبرین و هم منافقین و منحرفین برای انهدام اسلام و با هدف رسیدن به آن، حکومت اسلام را نشانه می‌روند.

یک نکته هم در اینجا این است که نشانه رفتن حکومت، عده‌ای از ساده‌لوحان و سایه‌نشینان را با کفار و منافقین همراه می‌کند و این موفقیت کفار را در انهدام حکومت و از این طریق، انهدام اسلام ضریب می‌دهد. ساده‌لوحان زمانی به خود می‌آیند که دیگر کار از کار گذشته است؛ یک نمونه از این را در اوایل خیزش‌های اخیر جهان عرب مشاهده کردیم؛ شیخ «راشد الغنوشی» رهبر حرکت النهضه که انسان اندیشمند و مجاهدی هم هست، وقتی در برابر این سؤال قرار گرفت که آیا شما در تشکیل حکومت، راه آیت‌الله خمینی و جمهوری اسلامی را خواهید رفت؟ گفت این راه هزینه دارد و لذا من بنا دارم مدل ترکیه را که با غرب بنای همکاری دارد، دنبال نمایم. اما ده سال پس از آن، همین فرد در نامه‌ای به «قیس سعد»،رئیس‌جمهور کنونی تونس درخواست کرد تا اجازه دهد از تونس خارج شود و قول داد که در خارج هیچ کار سیاسی نکند و با حکومت تونس مخالفت نداشته باشد!

 

 

*با این تحلیل به نظر جنابعالی همه‌ی دشمنان در مقابل جبهه توحیدی قرار دارند و چه در متن و چه در سایه، چه خارجی و چه خانگی و چه ساده‌لوح و چه مکار، در ضربه‌زدن به حکومت اسلامی و یا نابود کردن آن اتفاق نظر دارند، در واقع گام اول آنها شبهه در اصل و یا ضرورت محو آن است، بنظر جنابعالی شبهات دیگر احتمالی که از آستین فتنه‌ی خود بیرون می‌کشند چیست؟

بله همینطور است، شبهه دیگر شبهه ناکارآمدی حکومت دینی است که از سوی طیف‌های مختلف دنبال می‌شود. جدای از اینکه نظام سلطه و صهیونیسم، شب و روز این داعیه را تبلیغ می‌کنند، بعضی از به ظاهر متدینین هم چنین گمانی را مطرح می‌نمایند و حال آنکه این یک افترای محض است.

حکومت دین، حکومت معیارها و اصول موضوعه‌ای مثل عدالت، معنویت، مساوات، مردم‌داری، فضیلت، قانون، پاکدستی، مبارزه با فاصله طبقاتی، مبارزه با سلطه اشرار، مبارزه با فقر و جهل و اولویت دادن به طبقات محروم در برخورداری از موقعیت‌ها و مواهب و علم‌گرایی است، اگر حکومتی این اهداف را در سرلوحه کار خود قرار دهد، چگونه می تواند ناکارآمد باشد؟ در حالی که حتی اگر حکومتی بتواند به درصدی از این اهداف والای انسانی جامه عمل بپوشاند، ناکارآمد محسوب نمی‌شود.

در نقطه مقابل حکومت دین، حکومت‌هایی قرار می‌گیرند که در آن فضیلت‌های انسانی و کمال‌جویی معنا و مفهومی ندارد. این حکومت‌ها می‌توانند در ابعادی موفقیت هم داشته باشند ولی چون تک‌ساحتی هستند، نمی‌توانند کاخ آرمانی بشر را برپا نمایند. اسلام در یک دوره‌ای در مدینه حکمفرما شد. این اسلام از یک جامعه پریشان، جاهلی، درگیر جنگ دائمی، فقیر و به شدت طبقاتی، آنچنان جامعه‌ای ساخت که در کمتر از دو دهه توانست قدرت اول دنیا شود و گسترده‌ای از آفریقا تا اروپا و آسیا پیدا کند. اسلام از آن جامعه منحط، جامعه پیشرو و الگو ساخت، به گونه‌ای که قرن‌ها مرجعیت علمی دنیا را در دست داشت.

اسلام در دوره ما هم به حکومت رسید و توانست همان اعجاز عصر رسول خدا را تکرار کند. کافی است از جهات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، علمی و تکنولوژیک، چهل سال اخیر با دویست سال دوره حکومت سلاطین قاجاری و پهلوی مقایسه شود. این اسلام‌ از حیث شکل‌دهی به اقتدار سیاسی، نظامی در ایران پدید آورد که ۴۳ سال در برابر امپراتوری عظیم غرب مقاومت کرده و آن را در منطقه غرب آسیا به عقب رانده است. آیا این نظام سیاسی از نظام‌های اروپایی که قادر به حفظ معاهدات میان خود از قبیل کنوانسیون آب و هوایی پاریس هم نیستند، کارآمدتر نمی‌باشد؟

اسلام در ایران توانست نرخ سواد را از ۴۸ درصد در اواخر زمان پهلوی به ۸۸ درصد در سال ۱۳۹۵ برساند و تعداد دانشجویان را از ۲۷۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۶ به ۵/۳ میلیون نفر در سال ۱۳۹۵ برساند و محیط‌های آموزش عالی را در دورترین شهرستان‌های کشور هم پدید آورد. آیا این حکومت از نظر آموزش ناکارآمد است؟

ایران امروز از نظر رتبه علمی ردیف‌های بین ۴ تا ۱۸ جهانی را به خود اختصاص داده و توانسته در پیچیده‌ترین علوم طبیعی به پیشرفت‌های شگفت برسد؛ تا جایی که در غرب آسیا و شمال آفریقا و در بین جوامع مسلمان رتبه اول را به دست آورد آیا چنین حکومتی از نظر علمی، ناکارآمد است؟

اسلام در ایران با وجود فشارها و تحریم‌هایی که غرب اذعان دارد، چنین تحریم‌هایی را در تاریخ علیه هیچ کشور دیگری اعمال نکرده است، جمهوری اسلامی را در سال ۱۳۹۵ به رتبه ۱۸ و در شرایط فعلی به رتبه ۲۴ اقتصادی دنیا رسانده و اقتصاد آن را مقاوم کرده است. آیا این اسلام از نظر نظام اقتصادی ناکارآمد است؟

اسلام در ایران، مردم را در مدار حکومت و تصمیمات آن قرار داده و آنچنان استحکامی به روابط ملت و حکومت بخشیده که در اعجاب‌آورترین حالت، سالانه میلیون‌ها مردم را در دفاع از حکومت و انقلاب به خیابان می‌کشاند که به خیابان کشیدن یک درصد از این جمعیت برای حکومت‌های اروپایی، ممکن نیست. آیا این حکومت در عرصه اداره اجتماعی ناکارآمد است؟

اسلام در ایران امنیتی را پدید آورده است که شعاع آن از شبه‌قاره تا دریای مدیترانه کشیده شده و ـ در عین کم‌‌هزینگی ـ به نمونه‌ای پرجاذبه تبدیل کرده است. آیا این اسلام از نظر امنیتی ناکارآمد است؟

 

*واقعیت میدانی می‌گوید ما هم به برخی از اهدافمان نرسیدیم. خود رهبر معظم انقلاب هم به صراحت اشاراتی در این زمینه داشته‌اند. به‌نظر جنابعالی مثلاً در خصوص اجرای عدالت و کاستی‌ها و ناکارآمدی‌ها در این حوزه، پاسخ به سئوال نسل امروزی چه می‌تواند باشد؟

بله شوربختانه در ایران، عده‌ای که دستی در دولت‌های پس از انقلاب داشته‌اند، به‌دلیل بی‌اعتقادی نسبت به کارآمدی دین در عرصه اداره جامعه، به جای پیروی از تعالیم دینی، به نشخوار تجربه‌ی غرب روی آورده‌اند و چون در این مسایل، «کلیـد» دست خود غرب بوده و غرب نمی‌خواسته ایران به جایی برسد، با ناکامی مواجه شده‌اند. اما این ناکامی ربطی به دین ندارد؛ بلکه از قضا باید ناکامی‌های آنان در عرصه جمهوری اسلامی را ناکامی غرب نامید.

ببینید، انقلاب اسلامی مدلی در اداره  حکومت پدید آورده که عقلانی است و با فطرت و تمایلات بی‌آلایش بشری هم انطباق دارد. مدل جمهوری اسلامی، از یک‌سو در صدر نشاندن فرهیختگان و فاضلان است. ولی فقیه در این نظام شخصی دانشمند، متقی، شجاع، پاکدست و مردم محور است. آیا چنین حاکمی نمونه برتر حکمرانی در دنیا نیست؟ از سوی دیگر در این نظام مردم در انتخاب همه مسئولان نقش مستقیم و در مواردی مثل انتخاب رهبر نقش غیرمستقیم دارند.  ضمن اینکه در فواصل دو سال یک بار پای صندوق رأی می‌روند و با رأی خود تغییراتی را در روش حکمرانی رقم می‌زنند. در مدل جمهوری اسلامی، طبقات ضعیف‌تر، در مداخله اجتماعی و برخورداری از مواهب حکومتی اولویت بیشتری دارند. در مدل جمهوری اسلامی حکومت نمی‌تواند از طریق سرکوب اقلیت، سیاست‌های خود را پیش ببرد، چه رسد به سرکوب اکثریت. در مدل جمهوری اسلامی قانونی که با مصلحت مردم سازگار نیست، اجرا نمی‌شود و دستگاه‌های بالادستی کشور این موضوع را پایش و پاسداری می‌نمایند. در مدل جمهوری اسلامی، سیاست‌ خارجی بر مبنای منافع ملت و در جهت بسط حقوق انسان‌ها و به خصوص محرومین جهان قرار دارد. این مدل نه کهنه و نه دچار ناکارآمدی می‌شود. البته هر ایده خوبی آنگاه تأثیرات اجتماعی برجای می‌گذارد که توسط کارگزاران به خوبی اجرایی گردد.

 

 

*با توجه به اشاره حضرتعالی به دو کلان شبه‌ای که امروز دشمن بر روی آن سرمایه‌گذاری کرده و با تاکتیک‌ها و یا به عبارتی شیوه‌هایی که برای ایجاد جنگ روانی می‌پردازد هم اشاره‌ای بفرمایید.

به نظر من یکی از موارد شهبه‌افکنی دشمن، دروغ‌پردازی درباره «سختی‌ها» است. سختی‌ها در مسیر همه‌ی ملت‌ها وجود دارد و هیچ ملتی نیست که با انواعی از آن دست و پنجه نرم نکند. همین الان آمارها می‌‌گویند، ۳۰ درصد از جمعیت آمریکا یعنی بیش از ۹۹ میلیون نفر، از داشتن زندگی عادی مثل تأمین مایحتاج غذایی و در اختیار داشتن امکانات بهداشتی و درمانی و دست‌یابی به موقعیت‌های شغلی و محیط‌های آموزشی محروم بوده و دچار «فقر مطلق» می‌باشند. یک آمار دیگر می‌گوید آمار فقرا در اروپا به طور متوسط ۲۵ درصد شهروندان کشورهای «قاره سبز» را دربرگرفته است و نیز قحطی و بیماری، لااقل ۷۰ درصد جوامع آفریقایی را دچار بحران کرده است. آمارها می‌گویند مردم در اکثر کشورهای جهان به طور دائمی و فزاینده با کاهش درآمدهای خود مواجه هستند. آمار دیگر می‌گوید نزدیک به ۸۰ درصد مردم جهان از جمله دست‌کم ۳۵ درصد مردم اروپا از فقدان احساس امنیت رنج می‌برند. آمارها می‌گوید امید به آینده در نزدیک به ۷۵ درصد مردم جهان طی ۲۰ سال گذشته روند نزولی داشته است. این آمارها و ده‌ها آمار دیگر بیانگر آن است که مشکلات عمده‌ای فراروی ملت‌ها و دولت‌های مختلف جهان می‌باشد تا جایی که ثروتمندترین کشورها نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

در این فضا وانمود می‌شود مردم ایران به واسطه نوع نظامی که انتخاب کرده‌اند، دچار انواعی از مشکلات هستند و برای رهایی از این وضعیت، کافی است که در وضع سیاسی خود و مواضعی که کشورشان در زمینه سیاست خارجی اتخاذ کرده است، تغییر رخ دهد. اگر این اتفاق بیفتد یک باره مشکلات اقتصادی آنان حل شود.

این مسئله از چند جنبه قابل بحث و بررسی است. از یک‌سو برخلاف آنچه تبلیغ می‌شود، مشکلات و پیشرفت دو روی یک سکه‌ی حرکت هر ملت است؛ یعنی وجود مشکلات، مقدمه حرکت به سمت رفع آن است. اگر مشکلات وجود نداشته باشند، اختراع و ابداعی در جوامع روی نمی‌دهد و به طور کلی روند جهان به گونه‌ای است که مشکلات جزء لاینفک آن است. این مشکلات در جامعه‌ای که اراده حرکت دارد، موتور حرکت آن می‌باشد. خداوند متعال در یک نگاه کلی می‌فرماید «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ» و در همان حال راه برون‌رفت از آن را سعی و تلاش ذکر کرده است؛ «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى». بنابراین وجود مشکلات و رنج‌ها بخشی از ناموس طبیعت و به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی یک سنت الهی است؛ اما سنتی که حل آن وابسته به تلاش و کوشش مؤمنین می‌باشد.

از سوی دیگر بخشی از مشکلاتی که دشمن درباره آن تبلیغ می‌کند و به ظاهر، به خاطر آن برای ملت ایران اشک تمساح می‌ریزد، محصول دشمنی خود آنان است! چطور کسانی که هر روز بر دایره و دامنه تحریم‌ها علیه ایران می‌افزایند، از وجود مشکلات ایرانی‌ها ابراز ناراحتی می‌نمایند؟!

نکته مهم در اینجا این است که حجم مشکلات جامعه ایرانی بسیار کمتر از بسیاری از جوامع دیگر بلکه کمتر از اغلب جوامع دیگر است. امروز اگر به نرخ بهداشت و درمان در ایران توجه شود، درمی‌یابیم که این نرخ از همه نرخ‌های بهداشت و درمان در کشورهای اطراف ایران کمتر است به گونه‌ای که مردم در کشورهای همسایه ایران تمایل دارند برای درمان بیماری‌های چشم و قلب و عروق و دندان به مراکز درمانی ایران مراجعه نمایند. نرخ استفاده از تخت‌های بیمارستان و مداوا در بسیاری از رشته‌های پزشکی در ایران ارزان‌تر از این نرخ‌ها در کشورهای صاحب نام اروپایی نظیر آلمان، فرانسه و انگلیس است.

نرخ آموزش و پرورش و آموزش عالی در ایران حتماً از نرخ خدمات مشابه آموزشی و آموزش عالی در کشورهای دیگر کمتر است. نرخ استفاده از خدمات گرمایشی و سرمایشی در ایران حتماً از نرخ این اقلام در کشورهای اروپایی کمتر است. به گونه‌ای که یکی از مشکلات کشور کنترل قاچاق سوخت از ایران به کشورهای همسایه است. هزینه حمل و نقل در ایران به نسبت اکثر کشورهای دنیا پایین‌تر است؛ نرخ اشغال در ایران اگرچه با انتقاداتی مواجه است اما از نرخ اشتغال در کشورهای همسایه ایران بالاتر است؛ به گونه‌ای که همین الان نزدیک به ۵/۳ میلیون نفر اتباع کشورهای همسایه در بازار کار ایران به فعالیت مشغول می‌باشند.

نرخ امنیت در ایران بالاست و کشور ما از نظر حوادث تروریستی و شبه‌تروریستی جزء کم‌حادثه‌ترین کشورهاست.

نرخ خدمات مخابراتی، رایانه‌ای و الکترونیکی در ایران نسبت به کشورهای منطقه بسیار پایین است. ما در همین سال‌های اخیر شاهد اعتراضات پی در پی علیه بالا بودن نرخ خدمات مخابراتی و الکترونیکی در کشورهای همسایه بودیم که منجر به سقوط دولت‌هایی شده و وضع این جوامع را دچار بی‌ثباتی سیاسی کرده است.

نرخ امید به زندگی در ایران به‌خصوص در میان بانوان روند صعودی داشته و از ۵۴ سال در سال ۱۳۵۵ به ۷۴ سال برای مردان و ۷۶ سال برای زنان در سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹ رسیده است. نرخ استفاده از خدمات یارانه‌ای ـ سوبسیدهای آشکار و پنهان ـ در ایران بسیار بالاست به گونه‌ای که بخش عمده‌ای از هزینه کالاهای اساسی ایران توسط دولت پرداخت می‌شود به همین جهت بحث قاچاق کالا در ایران بسیار جدی است.

از لحاظ فساد اقتصادی؛ اگرچه در ایران به دلیل برخوردار بودن از فرهنگ شیعی و آرمان عدالت‌خواهی با حساسیت زیاد مواجه است و موارد فساد در افکار عمومی و در رسانه‌های رسمی و غیررسمی ایران ضریب می‌خورد، اما به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر، نرخ فساد اقتصادی و مالی در ایران بسیار پایین است. این در حالی است که برخلاف تبلیغات دشمن که فساد را در ایران، سیستمی معرفی می‌کند، فساد اقتصادی در ایران موردی و غیرقانونی بوده و مورد پیگرد دستگاه‌های حکومتی قرار دارد.

نرخ مشارکت مردم در امور سیاسی در ایران به نسبت همه کشورهای دنیا بسیار بالاست. برگزاری انتخابات‌های پیاپی و منظم برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، شوراهای شهر و روستا و مجلس خبرگان رهبری، ایران را از نظر نرخ دموکراسی و مشارکت در صدر کشورهای دنیا قرار داده است. علاوه بر آنکه مشارکت سیاسی در ایران به انتخابات محدود نیست و انواعی از مشارکت سیاسی مستقیم و غیرمستقیم در ایران وجود دارد نرخ علاقه‌مندی به نظام سیاسی در ایران به نسبت اکثر کشورهای دنیا بسیار بالاست، به گونه‌ای که به اعتراف دشمنان ایران، مهم‌ترین عامل بقاء و استواری و موفقیت‌های نظام جمهوری اسلامی، علاقه‌ ویژه مردم به حکومت برآمده از انقلاب اسلامی است.

بنابراین با یک نگاه ساده می‌توان دریافت مشکلاتی که دشمنان از آن به عنوان معضل  جامعه ایرانی یاد می‌کنند، شکل‌دهنده به چهره اصلی ایران نیست. کشوری که با وجود فشارهای متراکم و منحصر به ایران توانسته به آنچنان استحکامی برسد که دشمن اعتراف می‌کند بدون مشارکت دادن ایران هیچ مسئله‌ای را نمی‌توان در غرب آسیا حل کرد، کشوری پیشرو است و مشکلات آن به تغییر مسیر مردم  و نظام منجر نمی‌شود.

 

 

*با این مشارکت سیاسی بالا که در منطقه و جهان کم‌نظیر و گاهی حتی بی‌نظیر است و حتی مجلس خبرگان رهبری و انتخاب رهبری انقلاب هم از یک بُعد انتخاباتی مردمی است، بنظر جنابعالی چرا دشمن این چنین هم به اصل ولایت فقیه و شخص و شخصیت ولی‌فقیه حساس است؟ و آن را در نقطه‌ی کانونی شبهات و تهاجم‌های خود قرار داده است؟

ببینید، یکی از مواردی که از ابتدای انقلاب اسلامی در کانون برنامه‌ریزی دشمن قرار داشته، مسئله «رهبری» بوده است. رهبری در ایران دو وجه توأمان دارد از یک‌سو «اسوه» است؛ یعنی نشان‌دهنده حقیقت اسلام می‌باشد و از سوی دیگر «ولی امر» است؛ یعنی مهم‌ترین نقطه اداره جامعه اسلامی می‌باشد. رهبری در این نظام از دل آرمان‌ها و علایق مردم بیرون آمده و از متن آنان جوشیده است. برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، این رهبری نه محصول کودتا، نه محصول وراثت و نه محصول زد و بندهای سیاسی احزاب است. این رهبری از متن دین و مردم و از امتزاج این دو پدید آمده است. رهبری در جمهوری اسلامی بر مبنای تمایلات شخصی خود حکومت نمی‌کند و در آن، «قدرت فردی» جایگاهی ندارد. این رهبری بسیار شنواست و کارکرد آن از طریق نهادهای مستشاری و تخصصی و شورایی شکل می‌گیرد. اگر به اصل ۱۱۰ قانون اساسی ـ که تعیین‌کننده اختیارات و صلاحیت‌های رهبری است ـ نظر بیندازیم، درمی‌یابیم که هر بخش از صلاحیت‌ها و وظایف ایشان در یک ساز و کار شورایی ـ نظیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان ـ قرار گرفته و تصمیمات رهبری را از حالت فردی خارج کرده است.

در جمهوری اسلامی رهبری از آنجا که یک جنبه شرعی دارد، دیده‌بانی ارزش‌های اسلامی از جمله ارزش‌های اخلاقی آن را به طور مستمر دنبال می‌کند. رهبر در این عرصه هم الگوست و هم «مبیّن» و مفسر است؛ وجود چنین شخصیتی اجازه نمی‌دهد ارزش‌های الهی در جامعه رو به افول گذارد از این رو شاهد هستیم که رهبر معظم انقلاب به طور پیاپی در مقام بیان نظرات اسلام برآمده‌اند که حاصل آن تولید مداوم ادبیات دینی و نوآوری دینی در عرصه حکمرانی است.

در عین حال از آنجا که رهبری یک جنبه عمیق مردمی هم دارد، در واقع ترجمان مصالح عمومی و منافع عامه جامعه است. ایشان در طول دوران رهبری خود از انحراف دولت‌ها در مسیر حکمرانی جلوگیری کرده است. از نظر ایشان مهم‌ترین و اولی‌ترین مأموریت دولت‌ها، عدالت اجتماعی است. رهبری پیدایی طبقات خاص و ویژه‌خواری گروه‌هایی در جامعه برنتابیده و بر حفظ حقوق طبقات مختلف تأکید نموده است. در یکی از دولت‌های دوران رهبری حضرت امام خامنه‌ای ـ دامت برکاته ـ رئیس‌جمهور وقت گزارش خدمات دولت در زمینه ایجاد  بیمارستان‌های مدرن در شهرهای مختلف ارائه داد و رهبری پس از پرس و جو درباره نرخ‌ مراجعه به بیمارستان‌ها و پس از آنکه معلوم شد بیشتر مردم به دلیل بالا بودن نرخ بیمارستان‌ها نمی‌توانند از این موقعیت‌های مدرن درمانی استفاده کنند، کار دولت در تولید و توسعه بیمارستان‌ها را غیرمنطبق با اهداف نظام اسلامی دانستند.

چرا در طول این ۶۰ سال ـ یعنی از آغاز نهضت حضرت امام در سال ۱۳۴۱ ـ رهبر در مرکز حملات دشمن قرار گرفته و پیرامون آن شبهه‌افکنی می‌شود؟ برای اینکه ـ به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ «آنجایی که می‌خواهند مردم را مأیوس کنند، رهبری است که امید به مردم می‌دهد؛ آنجا که می‌خواهند یک توطئه سیاسی بین‌المللی برای ملت ایران به وجود آورند، رهبری است که قدم جلو می‌گذارد و تمامیت انقلاب را در مقابل توطئه قرار می‌دهد.» (۵/۶/۱۳۷۶)

 

*همانطور که مستحضر هستید، دشمن به موازات تلاش‌های بسیار برای جلوگیری از نفوذ و گسترش انقلاب اسلامی و محدود کردن ایران اسلامی در عرصه بین‌المللی و کاستن از قدرت و توان ایران به یک شبهه‌ای توسط آنچه حضرتعالی از آنها به خارجی و داخلی یاد کردید، دست زد که ایران در انزوا است. و ایادی آن‌ها، همچنان بر طبل تسلیم شدن و کنار آمدن با آمریکا و غرب، به این شبهه دامن می‌زنند در خصوص این شبهه‌افکنی هم اگر مطلب و نظر خاصی دارید بفرمائید.

متاسفانه همینطور است. دلیل این شبهه‌افکنی، مخالفت ایران با سیاست‌های آمریکاست. از ابتدای انقلاب یک جریان در داخل کشور تبلیغ می‌کرد که به هر حال یک نظام مسلط بین‌المللی وجود دارد و در ابعاد مختلف به توانمندی‌های فوق‌العاده‌ای رسیده و هنجارها و قوانین بین‌المللی را تعیین می‌کند و بقیه هم تبعیت می‌نمایند. بنابراین مخالفت با چنین دستگاه عظیمی ولو اینکه باطل و ظالمانه است، در توان ملت و دولت ایران و حتی در توان ملت‌ها و دولت‌های مسلمان نیست و از این‌رو در زمره وظایف الهی آن هم قرار ندارد؛ چرا که «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا». یک روز این پرچم بر دوش نهضت آزادی بود و امروز جریان اصلاحات و شخصیت‌های مرتبط با آن  این پرچم را برداشته‌اند. اما واقعیت با آنچه گفته می‌شود فاصله بسیار دارد.

از یک‌طرف باید پرسید مگر نظام دوقطبی که پس از جنگ جهانی دوم با محوریت آمریکا و شوروی پدید آمد، از اول وجود داشته است؟ در قرن ۱۹ و تا نیمه قرن بیستم هیچ‌کدام از این دو ابرقدرت (Super Power) نبودند و به مرور به این جایگاه رسیدند. بنابراین قدرت‌های دیگر هم می‌توانند به مرور جای آنها را بگیرند؛ کما اینکه امروز در ادبیات رایج جهان، صحبت از انتقال قدرت جهانی از غرب به شرق است.

از طرف دیگر باید پرسید آیا ما در حرکت طبیعی خود با مانعی به نام آمریکا مواجه شده‌ایم، یا خود مانعی به نام آمریکا ساخته‌ایم؟ آیا دشمنی آمریکا با ایران برساخته جمهوری اسلامی است یا واقعاً این دشمنی پیش از تأسیس جمهوری اسلامی شروع شده است؟ هیچ تردیدی وجود ندارد که دشمنی را آمریکایی‌ها آغاز کرده و ادامه داده و هر روز بر ابعاد آن افزوده‌اند. اسناد لانه جاسوسی آمریکا می‌گوید، آمریکایی‌ها با استقرار هر دولت جمهوری اسلامی از جمله دولت مهندس بازرگان مخالف بود‌ه‌اند و برای عدم تحقق آن، توطئه‌های فراوان ـ که تدارک تجزیه بخش‌های شمالی، غربی و جنوبی ایران از جمله آنهاست ـ به کار بسته‌اند. این در حالی است که به دلیل ارتباطات قبل، تردیدی در غیرانقلابی و سازشکار بودن دولت بازرگان نداشته‌اند. وقتی دشمنی را آمریکایی‌ها شروع کرده‌اند ما با کتمان این دشمنی نمی‌توانیم حقیقت دشمنی را از میان برداریم.

نکته دیگر در توانایی ملت ایران در این میدان است. تجربه تاریخی می‌گوید قدرت‌های بزرگ هرگاه نتوانند بقاء خود را از درون تضمین نمایند و برای بقاء خود ملت‌ها و دولت‌ها را به گروگان بگیرند این قدرت ماندگار نخواهد بود. حضرت امام خمینی براساس نگرش دینی که قدرت‌های ستمگر را زایل‌شدنی می‌داند و نیز بر مبنای نگرش ژرف سیاسی خود که برخاسته از تجربه تاریخی ۲۰۰ سال اخیر ملت ایران بود، از یک‌سو معتقد بودند، قدرت‌های زورگو، بدون مقاومت ملت‌ها، عقب‌نشینی نمی‌کنند و از سوی دیگر معتقد بودند، ملت ایران ظرفیت و توانایی عقب زدن آمریکا را دارند. حضرت امام خمینی براساس یک ضرورت و نه یک انتخاب، مبارزه با آمریکا را برای کنار زدن موانع، در پیش گرفتند. امروز ۴۳ سال از این راهبرد می‌گذرد و ملت ایران توانسته است در بسیاری از صحنه‌ها، موانع آمریکا را از سر راه خود بردارد و منافع خود را تأمین نماید.

اگر ملت ایران هزینه مقاومت را نمی‌پرداخت باید برای همیشه از منافع و امنیت ملی خود چشم می‌پوشید. ایران هرگز نمی‌توانست در ذیل نظام و تمدن برساخته غرب، تمدن خود را بنا و اقتدار گذشته خود را احیا نماید. پرونده هسته‌ای یکی از موارد معتبر در این ارزیابی است. همه می‌دانند که به دست آوردن انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای حق همه ملت‌هاست و از قضا براساس NPT صاحبان این توانمندی موظف شده‌اند تجربه و توان علمی و تکنولوژیک خود را در اختیار کشورهای فاقد این توانمندی‌ها قرار دهند. در این میان شرکت‌های آلمانی و فرانسوی طرف قراردادهای هسته‌ای ایران، با پیروزی انقلاب اسلامی به طور یکجانبه قراردادهای خود را به تعلیق درآوردند و عملاً بیش از ۳۰ سال دستیابی ایران به حقوق خود را به تعویق انداختند.

حدود دو دهه پس از آنکه ایران از همکاری کشورهای صنعتی غرب مأیوس گردید و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم از هرگونه همکاری با ایران خودداری نمود، تصمیم گرفت خود به این روند که ظاهراً هیچ منع بین‌المللی نداشت، وارد شده و از منافع و حقوق ملی خود دفاع نماید؛ اما غرب به محض اینکه احساس کرد، ایران می‌تواند بدون کمک کشورهای دارای فن‌آوری هسته‌ای به این موقعیت پیچیده و مهم دست پیدا کند، به اتهام‌پراکنی علیه نیات و اقدام ایران روی آورد و آژانس هم برخلاف اساسنامه خود، یک عضو خود را از داشتن این حق منع ‌کرد.

ایران در نهایت توانست علیرغم مخالفت‌ها، به توانایی‌ علمی و تکنولوژیک لازم دست پیدا کرده و به طور واقعی به یک کشور اتمی تبدیل گردد. ایران توانست آمریکا و اروپا را عقب بزند و به این موقعیت برسد. شاید امروز اهمیت این موقعیت برای همگان روشن نباشد کما اینکه بعضی با تأکید بر ظرفیت انرژی‌های فسیلی ایران، ضرورت روی آوردن ایران به انرژی هسته‌ای را زیرسؤال می‌برند. اما مسلماً کاربرد این انرژی در علوم پزشکی، کشاورزی و فعالیت‌های عمرانی و نیز در بالا بردن تراز تمدنی ایران بسیار تعیین‌کننده است. بنابراین آنان که می‌گویند ایران در نهایت توانایی عبور از میدان موانع غرب را ندارد و نمی‌تواند به اندازه هزینه‌ای که در این میدان تعارض می‌پردازد، فایده ببرد، ماجرای هسته‌ای و فوایدی که نه فقط در موضوع انرژی بلکه در پذیرش ایران به عنوان یک واحد مهم بین‌المللی و در نتیجه رعایت خطوط قرمز ایران، نصیب جمهوری اسلامی گردید، این انگاره را باطل نمود.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. ۵/۷/۱۴۰۰
  2. ۲۲/۱۱/۱۳۹۷
  3. سوره مبارکه نساء/۵۹

۴٫همان/۸۰

29دسامبر/21

سیاست خارجی دولت سیزدهم؛ بایسته‌ها و اولویت‌ها

مقدمه

اصل محوری در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران که رهبر انقلاب آن را بر پایه سه عنصر مهم «عـزت، حـکـمـت و مـصـلحـت» قرار داد، عملاً در مرحله اجرا توسط برخی دولت‌ها به‌درستی رعایت نشد و متأسفانه هزینه‌هایی نیز برای کشور به دنبال داشت. این هزینه‌ها غالباً ناشی از اعتماد نابجا به غرب و گاه مواضع نادرست در برابر قدرت‌های غربی و دولت‌هایی بوده که دشمنی آنان با جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهه گذشته بارها به اثبات رسیده است. اکنون با روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی آقای رئیسی، انتظار به‌حق، تغییر این رویکرد در عرصه سیاست خارجی و سیاست‌گذاری در چهارچوب اهداف انقلاب و ارزش‌های نظام اسلامی است.

در راستای تحقق این هدف در نوشتار حاضر، بایسته‌ها و اولویت‌های سیاست خارجی در مقطع کنونی بررسی خواهد شد.

 

الف.الگوی سیاست خارجی نظام اسلامی

سـیـاسـت خارجى به‌عنوان یکى از مناقشه برانگیزترین حوزه‌هاى سیاست‌گذارى در دنیای امروز، به خط‌مشی و روشی اطلاق می‌شود کـه دولت‌هـا در بـرخـورد بـا امـور و مسائل خارجی در راستای حفظ حاکمیت، تولید امنیت و پیشبرد اهداف و منافع ملی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سایر ابعاد حکومتی خویش اتخاذ مى‌کنند.

حوزه سیاست خارجی و چگونگی تنظیم روابط خارجی دولت اسلامی با بازیگران عرصه نظام بین‌الملل یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی است که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بـه مـوازات ایجاد تغییرات بنیادین در چهارچوب حکومت و اداره کشور، دستخوش تحولات عمیق شد. در این مقطع الگوی جدیدی از سوگیری‌های سیاست در عرصه روابط خارجی پدیدار شد که داعیه‌دار آن نظام اسلامی با گفتمان عدالت‌خواهی، سلطه‌ستیزی و مبارزه با استکبار در ابعاد مختلف آن مبتنی بر مبانی نظری، ساختاری و نقد هنجارهای بین‌المللی بود.

با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی به عنوان الگویی از یک نظام سیاسی مشروع در عصر غیبت، بنیانگذار جمهوری اسلامی حـضرت امام خمینى(ره) سیاست خارجی این نظام را مـنـطـبـق بـر اصـول و ارزش‌هـاى اسـلامـى بنا نهاد و بر ضرورت انطباق تصمیمات اتخاذ شده در عرصه سیاست خارجى با موازین و معیارهاى شرعى تأکید کرد. سـیـاسـت خـارجـى جمهوری اسلامی در انـدیـشه سیاسى حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در استمرار همان تفکر امام قرار داشته است و ایـشـان در بـیـان اصـول سـیـاسـت خـارجـى نظام جمهوری اسلامی مـعـتـقـد بـه حـمـایـت از هـویـت دینی این نـظـام و پـافـشـارى بر ارزش‌هـای اسلامی در قالب سـه اصـل «عـزت، حـکـمـت و مـصـلحـت» به عنوان یک مثلث الزامى براى چهارچوب ارتباطات بین‌المللى نظام اسلامی است.(۱)

بر اساس روایات اسلامی، روابط خارجی دولت اسلامی هرگز نباید به‌گونه‌ای باشد که به عزت نظام اسلامی خدشه‌ای وارد شود.(۲) از این رو امام علی(ع) به کارگزاران خود می‌فرماید: «باید در رفتارتان احتیاج و بى‏نیازى را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمى در گفتار با عزت و نزهت دینى پیوند زنید.» (۳) حـکـمـت و مصلحت نیز به تعبیر رهبر انقلاب به معنای «سنجیده کار کردن، تصمیم حکیمانه گرفتن در سیاست خارجى و ارتباطات جهانى و مصلحت انقلاب را در همه ابعاد آن رعایت کردن» است.(۴)

 

ب.اولویت‌های سیاست خارجی دولت سیزدهم

با وجود الگوی تبیین شده در سیاست خارجی نظام اسلامی، متأسفانه برخی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف، اصول یاد شده را به‌دقت رعایت نکرده و با برخی از اقدامات خارج از اصول خود، خواسته یا ناخواسته هزینه‌هایی را بر کشور تحمیل کرده‌اند. از این رو در این شرایط تبیین اولویت‌های سیاست خارجی حائز اهمیت است. برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از:

 

  1. افزایش اقتدار و حفظ استقلال نظام اسلامی

انقلاب اسلامی با از هم گسستن زنجیره وابستگی، ایران را به کشوری مستقل، مقتدر و شکوهمند تبدیل کرد. اقتدار امروز ایران، ثمره خون ده‌ها هزار شهید سرافرازی است که خون خود را در راه استقلال، عزت و آزادی این سرزمین به زمین ریخته‌اند. باید این استقلال را پاس داشت و بر اقتدار این کشور افزود. تجربه چهار دهه گذشته نشان داده هر جا ایران مقتدرانه عمل کرده، دشمن را به عقب‌نشینی وادار کرده است و هر جا ضعف نشان داده، دشمنان را به طمع واداشته است. سال‌هاست جمهوری اسلامی ایران تحت انواع تحریم‌های ظالمانه قرار دارد. دشمنان حتی از تحریم دارویی و غذایی ملت ایران نیز ابایی نداشته‌اند.

در اوج فراگیری بیماری کرونا مانع از ورود واکسن و تجهیزات و داروهای مورد نیاز به ایران شدند؛ اما به‌محض اینکه جوانان غیرتمند ایرانی تحت شدیدترین فشارها و تحریم‌ها توانستند ابزارهای مورد نیاز کشور در مقابله با کرونا به‌ویژه واکسن این ویروس را تولید کنند و وزارت بهداشت از راه‌اندازی خط تولید چند واکسن ایرانی خبر داد، آمریکا تصمیم به لغو تحریم‌های دارویی مرتبط با کرونا گرفت و با ژستی بشردوستانه در رسانه‌های جهانی اعلام کرد: «آمریکا خرید اقلام مرتبط با کرونا را برای ایران مجاز کرد!» این تجربه و ده‌ها تجربه دیگر ثابت می‌کند که تحریم‌ها تنها در صورت خوداتکایی و قدرتمند شدن ایران لغو می‌شوند و این تنها نسخه رهایی ملت ایران از تحریم‌های ظالمانه آمریکاست. نسخه‌ای که اعتبار آن پیش از این در خصوص موضوعات دیگری نیز سنجیده شده است؛ پس ایران راهی جز قدرتمند شدن و خوداتکایی ندارد.

 

  1. استفاده از تجربه شکست سیاست سازش و اعتماد به غرب

در طول چهار دهه گذشته بارها اشتباه بودن تفکر کسانی که برای بهبود وضع اداره کشور و حل مشکلات داخلی پیشنهاد داده‌اند که جمهوری اسلامی از معارضه با قدرت‌های ظالم دست بردارد و با مماشات و سازش با نظام ظالمانه‌ بین‌الملل بر حل مشکلات داخلی متمرکز شود، به اثبات رسیده است. فضای کلی حاکم بر سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم مبتنی بر دیدگاهی بود که برخورد قدرت‌های غربی با جمهوری اسلامی ایران در ماجرای هسته‌ای را ناشی از نگرانی‌های واقعی آنان از گسترش سلاح اتمی ارزیابی می‌کرد. بر مبنای این رویکرد تصور می‌شد در صورتی که جمهوری اسلامی ایران بتواند اهداف صلح‌آمیز فعالیت‌های هسته‌ای خود را برای غرب ثابت کند، قدرت‌های غربی نیز دلیلی بر تداوم دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران نخواهند داشت. از این رو دولت گذشته با اعتماد به غرب در صدد مصالحه و سازش با آن برای حل مسالمت‌آمیز پرونده هسته‌ای و رفع تحریم‌ها برآمد؛ اما نتیجه مصالحه و اعتماد به غرب، نه تنها به برداشته شدن تحریم‌ها نینجامید که افزایش تحریم‌ها را نیز به دنبال داشت.

وقایع افغانستان در روزهای اخیر شاهدی دیگر بر تجربه شکست اعتماد به غرب است. آمریکا در طول ۲۰ سال اشغال افغانستان به مردم ستمدیده این کشور به دروغ نوید برقراری امنیت، آزادی و دموکراسی را داد. در این میان برخی نیز تصور می‌کردند آمریکا برای نجات مردم ستمدیده از جنگ‌های طولانی و برقراری امنیت آمده است. فکر می‌کردند پیمان‌های استراتژیک و امنیتی با آمریکا نجات‌بخش افغانستان است. تصور می‌کردند حمایت‌های ظاهری آمریکا از آنها پایدار و همیشگی خواهد ماند، در حالی که تمام این تصورات اشتباه از آب درآمدند و وضعیت امروز افغانستان نتیجه غم‌انگیز همین اعتماد ساده‌لوحانه به آمریکاست.

 

  1. تقویت روابط دوستانه با کشورهای اسلامی

رویکرد قرآن کریم در تشریح ارتباط دو گروه از مسلمانان با یکدیگر بر مبنای رابطه برادرانه و دوستانه است. از این رو پیامبر اکرم(ص) پس از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه، به دستور قرآن کریم(۵) دشمنی دیرینه میان قبایل آن شهر را به دوستی بدل کرد و میان دو قبیله بزرگ اوس و خزرج، عقد برادری منعقد ساخت. این سیاست یکی از لوازم شکل‌گیری وحدت امت اسلامی در برابر دشمنان اسلام و غلبه بر توطئه‌های آنان است. اجرای این سیاست به عنوان یک اصل اسلامی و قرآنی از آن رو حائز اهمیت است که علت اصلی مشکلات جهان اسلام در طول قرن‌ها را می‌توان فقدان وحدت بین مذاهب و گروه‌های اسلامی دانست. از این رو تحقق این هدف در شرایط کنونی جهان اسلام، رمز پیروزی و اقتدار امت اسلامی است. چنانکه رهبر انقلاب تأکید می‌فرماید: «امروز اتحاد اسلامى، برادرى اسلامى، همبستگى اسلامى، یکى از لازم‌ترین و واجب‌ترین وظایف همه‌ جوامع اسلامى است و بایستى همه به این وظیفه ملتزم باشیم.» (۶)

 

  1. تقویت روابط استراتژیک با کشورهای جهان

قرآن کریم مسلمانان را از ارتباط دوستانه و عادلانه با دولت‌ها و کشورهای غیرمسلمان غیرمتخاصم نهی نکرده است.(۷) در اسلام، معیار برقراری ارتباط مسلمانان با غیرمسلمانان، تمسک بر مشترکات انسانی است.(۸) این مشترکات در حکومت اسلامی غالباً در مسائل سیاسی – اعتقادی است و لذا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای جهان می‌فرماید: «هر کشورى در هر کجاى دنیا با سیاست‌هاى اصولى کشور ما مثل ضدیت با صهیونیسم، ضدیت با استکبار جهانى، ضدیت با کفر جهانى، همکارى داشته باشد او با ما دوست است، با ما برادر است…»(۹) از این رو ایشان در تبیین دلیل رابطه جمهوری اسلامی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق، به وجود برخی از همین مسائل مشترک میان دو کشور اشاره می‌کند.(۱۰)

 

  1. اجتناب از دوستی با دشمنان نظام اسلامی

همچنانکه گذشت ارتباط مسلمانان با غیرمسلمانان و حتی نیکی کردن و احترام نهادن به آنان اصالتاً مشروع است؛ اما این اصل شامل غیرمسلمانانی که دشمنی خود علیه مسلمانان و نظام اسلامی را آشکار کرده باشند، نمی‌شود؛ زیرا قرآن کریم ارتباط دوستانه با چنین افرادی را نهی کرده است: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوا وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ»(۱۱)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خود را به دوستى و سرپرستى برنگزینید. شما با آنان طرح دوستى مى‌ریزید و حال آنکه ایشان به سخن حقى که بر شما آمده است، ایمان ندارند.» در قرآن کریم خداوند تمایل به دوستی با بیگانگان و دشمنان اسلام را از خصلت منافقان دانسته است.(۱۲) وظیفه نظام اسلامی اعلام برائت از این دشمنان متخاصم است.(۱۳) از دیدگاه اسلام، هرگونه رابطه قلبی و ابراز محبت و صمیمیت با این دشمنان مردود است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَهً مِّن دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون(۱۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید بیگانگان را دوست و همراز خود مگیرید، آنان از هیچ نابکارى در حق شما کوتاهى نمى‏ورزند. آنها آرزو دارند که در رنج بیفتید دشمنى از لحن و سخن‌شان آشکار است و آنچه سینه‏های‌شان نهان مى‏دارد بزرگ‌تر است در حقیقت ما نشانه‏هاى دشمنى آنان را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.»

در روایات وارده از اهل بیت(ع) نیز به‌طور آشکار موضع دین در نفی ستم، مقابله با ظلم و عدم دوستی با ظالم بیان شده است.(۱۵) از این رو یکی از بارزترین جلوه‌های مبارزاتی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم، قطع رابطه و عدم همکاری با دستگاه طاغوت و به رسمیت نشناختن این دستگاه از سوی ایشان بود.(۱۶) به لحاظ عقلی نیز هرگونه تلاش برای برقراری رابطه دوستانه با گروه‌ها یا نظام‌های سلطه‌جو و عهدشکن غیرمنطقی است، زیرا آنان همواره به دنبال سلطه و زیان رساندن هستند و لذا هرگونه رابطه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با آنان به زیان مسلمانان تمام خواهد شد.

 

  1. مقاومت در برابر استکبار

این اصل را باید از مهم‌ترین اصول سیاست خارجی نظام اسلامی در مواجهه با استکبار به شمار آورد. سیاست خارجی نظام اسلامی در برابر گروه‌ها و نظام‌های متخاصم، سلطه‌گر و مستکبر بر مبنای مقاومت و ایستادگی است. قرآن کریم تنها راه ارتباط با پیشوایان پیمان‌شکن کافر را که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند، ایستادگی و جنگ با آنان تا زمان دست کشیدن از خصومت می‌داند.(۱۷) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ضرورت مقاومت نظام جمهوری اسلامی در برابر استکبار به رهبری آمریکا، تأکید می‌کند کسی نباید در اصل این ضرورت تردید و تصور کند سازش با آمریکا می‌تواند مشکلات نظام سیاسی را کمتر کند؛ زیرا دولت‌هایی که تسلیم زیاده‌خواهی‌های آمریکا شده‌اند، متحمل خسارات بیشتری شده‌اند.(۱۸)

به دلیل پیچیدگی دستگاه استکبار، جنس مقاومت و راه‌های مبارزه با دشمنان نظام اسلامی به شیوه‌های متفاوت انجام می‌شود؛ گاه به صورت مبارزه مسلحانه و گاه به صورت مبارزه نرم و انعطاف‌پذیر که در اصطلاح رهبر انقلاب از آن با عنوان «نرمش قهرمانانه» یاد شده است. نرمش قهرمانانه مورد نظر ایشان به معنای تسلیم شدن در برابر ظلم نیست و با اصل مقاومت در برابر استکبار منافاتی ندارد. این مفهوم برای جهت دادن به دیپلماسی موفق است. اسلام ضمن تاکید بر اصول و قاطعیت در برابر دشمن، به انعطاف در چهارچوب همان اصول و مصالح نظام اسلامی نیز سفارش کرده است. همچنانکه رسول خدا(ص) هر جا مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب می‌کرد بی‌آنکه اصول را نادیده بگیرند، انعطاف لازم را نشان می‌دادند. انعطافی که در چهارچوب عقلانیت و مصلحت قرار داشت. یکی از مصادیق بارز این نوع انعطاف در زمان رسول خدا(ص) در ماجرای صلح حدیبیه نمایان است. پیامبر اسلام(ص) پس از صلح با مشرکان مکه، زمینه تسریع گسترش ندای اسلام در سراسر جهان را فراهم کردند و در نهایت نیز مشرکان مکه را به تسلیم واداشتند و به تعبیر قرآن کریم موجب فتح مبین برای مسلمین شدند: « إِنَّا فَتَحنَا لَکَ فَتحا مُّبِینا.»(۱۹)

 

  1. انتخاب کارگزاران شایسته و توانمند در سیاست خارجی

دیپلمات‌های نظام اسلامی، سفرا و نمایندگان این نظام در خارج از کشور هستند، از این رو آنان باید افرادی مهذب با ویژگی‌های مناسب با یک سفیر اسلامی باشند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک مسئول، برخورداری از علم و آگاهی کافی نسبت به لوازم مسئولیتی است که به او واگذار می‌شود. خداوند یکی از دلایل واگذاری مسئولیت فرماندهی و رهبری به طالوت را علم و آگاهی او به مسئولیت می‌داند: « قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ»(۲۰)؛ حضرت یوسف نیز یکی از دلایل داوطلبی خود برای پذیرش منصب خزانه‌داری کشور مصر را علم به این موضوع اعلام می‌کند: « قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»(۲۱)

در روایتی رسول خدا(ص) می‌فرمایند: « مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أکْثَرَ مِمَّا یُصْلِح»(۲۲)؛ «کسی که کاری را بدون علم و آگاهی انجام دهد فساد عملش بیشتر از منفعت آن است.» در روایت دیگر امام صادق (ع) می‌فرماید: «العامِلُ عَلى غَیرِ بَصیرَهٍ کالسّائرِ عَلى غَیرِ طَریق، فَلا یَزیدُهُ سُرعَهُ السَّیرِ إلاّ بُعدا»(۲۳): «کسى که بدون بینش و آگاهى عمل کند، چون کسى است که به بیراهه می‌رود و هر چه بیشتر بشتابد از راه اصلى دورتر مى‌شود.»

کارگزاران سیاست خارجی می‌بایست به قوانین، واقعیت‌ها، اهداف، و به‌طور کلی ماهیت واقعی نظام اسلامی آگاهی و تسلط داشته باشند و برای اجرای کامل قوانین کشور خود اهتمام ورزند؛ زیرا آنان بدون درک صحیح از این مسائل نمی‌توانند از منافع نظام اسلامی در عرصه بین‌المللی دفاع کنند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک دیپلمات مسلمان، دشمن‌شناسی، بصیرت و هوشیاری در برابر دسیسه‌های دشمنان است.

 

نتیجه‌گیری

تجربه چهار دهه فعالیت بین المللی جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که هزینه تسلیم در برابر قدرت‌های زورگو به‌مراتب بیشتر از هزینه ایستادگی در برابر آنهاست. بارها تجربه کرده‌ایم که اگر ما در سیاست خارجی خود شیوه مماشات و سازش با نظام سلطه را در پیش گیریم، دشمنان ما را به حال خود رها نخواهند کرد؛ زیرا آنان با اساس و ماهیت مستقل نظام اسلامی مشکل دارند و تا نابودی کامل آن دست از توطئه‌چینی و فتنه‌انگیزی برنخواهند داشت. بنابراین برای دفاع از موجودیت و حیثیت و شرافت خویش چاره‌ای جز در پیش گرفتن سیاست انقلابی و قاطع در برابر دشمنی‌ها نداریم که اگر غیر از این عمل کنیم دشمنان را گستاخ‌تر می‌کنیم و چاره‌ای جز عقب‌نشینی‌های بیشتر و بیشتر در برابر آنان نخواهیم داشت. وحشت گسترده‌ای که این روزها با روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی در ایران در اردوگاه دشمنان حاکم شده، گواه بر این است که آنان در برابر عزم انقلابی یک ملت استوار و شجاع چاره‌ای جز عقب‌نشینی نخواهند داشت.

 

پی‌نوشت

  1. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰٫
  2. وسائل الشیعه، ج۲۶، ص ۱۲۵٫
  3. موسوعه الامام على علیه السلام، ج‏۴، ص ۳۳۷٫
  4. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰٫
  5. حجرات، ۱۰٫
  6. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۱/۷/۱۳۹۳٫
  7. ممتحنه، ۸٫
  8. آل عمران، ۶۴٫
  9. مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای با خبرنگار مجله‏ سروش، ۲۶/۱۲/۱۳۶۰٫
  10. مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای با روزنامه‏ تهران تایمز پیرامون مسائل جنگ تحمیلى، ۲۷/۷/۱۳۶۶٫
  11. ممتحنه، ۱٫
  12. نساء، ۸۸-۸۹٫
  13. توبه، ۱-۳٫
  14. آل عمران، ۱۱۸٫
  15. الکافی، ج۲، باب الظلم.
  16. مستدرک الوسایل، ج۲، ص۴۳۸٫
  17. توبه، ۱۲٫
  18. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت میلاد حضرت محمد(ص) و ولادت حضرت امام جعفرصادق(ع)، ۱۳/۸/۱۳۹۹٫
  19. فتح، ۱٫
  20. بقره، ۲۴۷٫
  21. یوسف، ۵۵٫
  22. الکافی، ج۱، ص۴۴٫

۲۳٫ همان، ص۴۳٫

29دسامبر/21

ویژگی‌های دوران امامت امام رضا(ع)

مقدمه

رفتار و فعل هر یک از ائمه معصومین(ع) در هر یک از شئون حیاتشان در عالم دنیا از فعل سایر معصومین(ع) گسسته و جدا نیست؛ بلکه فعل هر معصومی همچون حلقه‌های پیوسته یک زنجیر با افعال سایر معصومین ارتباط دارد و افعال معصومین، فعل یکدیگر را نقض نمی‌کنند.

در زیارت غدیریه می‌خوانیم: «لَا تَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً، وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً، وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعاً، اعْتَصَمْتَ‌ بِاللَّهِ‌ فَعَزَزْتَ ، وَ آثَرْتَ الْآخِرَهَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ، وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ وَ هَدَاکَ، وَ أَخْلَصَکَ وَ اجْتَبَاکَ. فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ، وَ لَا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ، وَ لَا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُک؛ کثرت مردم در پیرامونم عزّتى به من نیفزاید و پراکنده شدنشان ترسى به من اضافه نکند. اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم. پناهنده به خدا شدى و عزّت یافتى. آخرت را بر دنیا برگزیدى‌ و پارسا شدی. خدا تأییدت کرد و راهنمایى فرمود و در گردونه خلوص قرار داد. و تو را برگزید. کردارهایت ضد و نقیض‌ نشدند. گفتارهایت اختلاف نیافتند. حالاتت زیر و رو نشدند.»

بنابراین علاوه بر اینکه همه افعال امام معصوم(ع) در همه شئون با یک دیگر هماهنگ‌اند، افعال هر یک از معصومین(ع) نیز با افعال امام معصوم دیگر نیز هماهنگ و پیوسته‌اند. فعل امیرالمومنین(ع) ادامه فعل رسول اکرم‌(ص) است و رسالت ایشان با حلقات افعال سایر اهل بیت(ع) صورت می‌پذیرد. از همین روست که شما می‌توانید کلام امام هادی(ع) را قرینه کلام امیرالمومنین(ع) قرار بدهید. چنین هماهنگی‌ای را در کلام غیرمعصوم نمی‌توان پیدا کرد.

با داشتن چنین توجهاتی که لازمه تفقه در فعل معصوم(ع) است، می‌توان درباره دوران امامت امام رضا(ع) و هجرت آن حضرت سخن گفت.

 

*‌ شرایط سیاسی ائمه معصومین(ع) پیش از امام رضا(ع)

هجرت امام رضا(ع) ادامه سلسله رفتارهای نبی اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و سایر معصومین(ع) است و بدون توجه به رویکردهای رفتار سیاسی این بزرگواران نمی‌توان این هجرت را تحلیل کرد. اگرچه با بعثت نبی اکرم‌(ص) تاریخ جهان اسلام آغاز می‌شود؛ اما برپا شدن دولت سقیفه، ادامه این مسیر را دچار چالش‌هائی می‌کند که با دوراندیشی و تدابیر امیرالمومنین(ع) و دیگر معصومین(ع) رسالت آن حضرت ادامه‌ می‌یابد. یکی از مراحل تحقق این رسالت عظیم، هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو است.

پس از رحلت نبی اکرم‌(ص) و شکل‌گیری آن حوادث، امیرالمومنین(ع) به‌طور مستقیم با شخص سران ظلم و نفاق درگیر نمی‌شوند؛ بلکه با اتخاد تدابیر بلندی که در شأن معصومیت و ولایت امام است، به جنگ با محصول آنها، یعنی «نکث» و «قسط» و «مروق» می‌روند و چشم فتنه را کور می‌کنند. لذا سرحلقه بصیرتی که محصول رویارویی‌های امیرالمومنین(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین است، ارزشمندترین و غنی‌ترین سرمایه شیعه در طول تاریخ است. حضرت وقتی آماده شهادت شدند، مأموریت خودشان در کور کردن چشم «ظلماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» را که همان ظلمات حاصل از آن حوادث است، تمام کرده بودند. شاهد این مطلب بخشی از زیارت غدیریه است: «وَ لَمَّا رَأَیْتَ قَدْ قَتَلَتْ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ، وَ صَدَّقَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ، فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِه؛ زمانى که دیدى پیمان‌شکنان و ستمکاران و بیرون‌رفتگان از دین را کشتى و رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد، وعده‌اش را به تو راست گفته بود، تو هم به عهدش وفا کردى.»

پس از ایشان، دشمن در برابر تدابیر امام حسن مجتبی و امام حسین(ع) ناچار شد در برابر نشر و پخش معارف اهل‌بیت(ع) سد ایجاد کند و مانع از گسترده‌‌تر شدن دامنه مخاطبان علوم اهل‌بیت(ع) عترت و طهارت شود. هر دو امام بزرگوار در این مسیر با شهادتشان، روح تازه‌ای در کالبد جامعه شیعه دمیدند. برای چگونگی خفقان سیاسی و فرهنگی دوره بنی‌امیه دقت در این کلام علامه طباطبایی(ره) کافی است: «من همه وسائل‌الشیعه را که تتبع کردم، بیش از سه روایت فقهی از سیدالشهداء(ع) پیدا نکردم!» این مطلب، خیلی عجیب است، زیرا عموم مسلمان‌ها بر این ‌مسئله اتفاق نظر دارند که علم نبی اکرم‌(ص) در میان خاندان ایشان است. یعنی حتی اگر دسته‌ای از مسلمانان به خطا رفته و مرجعیت و رهبری سیاسی امام معصوم در جامعه اسلامی را نیز قبول نداشته باشند؛ عموم مسلمانان، مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) را به رسمیت می‌شناسند. حال در جامعه اسلامی چه اتفاقی افتاده است که ابوحریره‌ها، مرجع روایت حدیث از نبی خاتم می‌شوند؛ اما از سیدالشهداء(ع) در جامع‌ترین کتاب فقهی و روایی شیعه، بیشتر از سه حدیث نقل نمی‌شود؟ این ‌مسئله حکایت از آن دارد که مردم در این دوره، حتی مسائل فقهی‌شان را هم از ائمه معصومین(ع) نمی‌پرسیدند.

بنابراین خون سیدالشهدا(ع)، موجبات نابودی دستگاه شیطان و منزوی شدن شیاطین انس و جن را فراهم کرد و رجعتی به سمت شیعه پدید آمد و بستری فراهم شد تا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) انقلاب عظیمی را در حوزه اندیشه جهان اسلام راه بیندازند و زمینه تأسیس جغرافیای جدیدی را برای شیعه فراهم آورند.

اما آنچه خون سیدالشهدا(ع) را به انقلاب علمی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پیوند می‌دهد، تصرفات عظیم امام سجاد(ع) با «احیای توحید و معنویت» از یک سو و «احیای توجه به اهل‌بیت(ع) از طریق توجه به عاشورا» از سوی دیگر است که قیام اباعبدالله(ع) را به بار نشاندند و حقیقت رسالت نبی اکرم(ص) را دیگر بار احیا کردند. خلاصه کردن طریق مبارزه امام سجاد(ع) به دعا، در شأن تحلیل فعل معصوم و توصیف مقامات امام نیست. این تحلیل، بیشتر از آنکه توصیف امام باشد، تحقیر امام است. صحیفه سجادیه، تجلّی احیای توحید در جامعه مسلمان‌هاست. فعل اصلی ایشان در ایام امامتشان، احیای دیگرباره معنویت حقیقی فراموش‌شده‌ای است که در خلاء این معنویت، مرجعیت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) به فراموشی سپرده شده و فرزند رسول خدا در این فراموشی به مسلخ رفته بود.

این بازگشت و توجه به امام معصوم، محصول تصرفات امام سجاد(ع) برای اصلاح انحرافی است که پدر بزرگوارشان نیز برای مبارزه با آن قیام کرده بودند. در اثر مشی امام سجاد(ع)، مردم این امکان را پیدا کردند که معنویت و قداست امام معصوم(ع) را ببینند و سرچشمه توحید و بندگی را پیدا کنند. پس، این‌ طور نیست که حضرت با دعا به جنگ با بنی‌امیه رفته باشند؛ بلکه دعا یکی از شئون امامت ایشان و احیای معنویت است. به بیان دیگر؛ صحیفه تجلی احیای توحید در جامعه زمان امام سجاد(ع) است؛ نه ابزار مبارزه حضرت.

در پی مراجعه مردم به خانه اهل‌بیت(ع) که نتیجه تلاش‌های امام سجاد(ع) بود، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) جایگاه مرجعیت علمی امام معصوم را نیز در جامعه اسلامی احیا و معادله مراجعه مردم برای حل و فصل مسائل فقهی را عوض کردند. پیشتر، جامعه شیعه مسائل فقهی‌اش را از اهل سنت اخذ می‌کرد؛ اما در این دوره با احیای مرجعیت علمی امام معصوم، کار به جایی رسید که بزرگان هر چهار مذهب اهل سنت در مکتب تدریس امام صادق(ع) حضور پیدا می‌کردند و از شاگردان آن حضرت به شمار می‌آمدند.

امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با ایجاد پایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، نه تنها شیعیان که حتی اهل سنت را از افتادن در ورطه انحطاط فکری نجات دادند و چهارچوب‌های مقننی را در معارف اسلامی بنا نهادند. آنان ضمن اتخاذ تدابیر بلند با تربیت شاگردان فقهی در بدنه اهل سنت در برابر پدید آمدن انحراف‌های خطرناک‌‌تر که می‌توانست به فروپاشی جامعه اسلامی منتهی شود و نام اسلام و مسلمانی را یکسره در تاریخ به فراموشی بسپارد، ایستادند. اگر امروز عموم مسلمانان به جای داشتن معنویت مبهم، وارث معارف متقن و مستدلی هستند؛ همه اینها مدیون تدابیر این دو امام بزرگوار و عظیم‌الشأن است.

دوره حضرت موسی‌بن جعفر(ع) نیز دوره فوق‌العاده‌ای است و توسعه جغرافیایی شیعه حاصل تدابیر ایشان است. جمعیت شیعیان، فراوان، اما در اطراف دنیای اسلام پراکنده بودند. ایشان کاری کردند که بنی عباس مجبور شدند روش خود را تغییر بدهند و برای مهار شیعه، سیاست دیگری را اتخاذ کنند. این تغییر، به ویژه در دوران حاکمیت مأمون کاملا هویداست.

 

* ویژگی‌های دوران امامت حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع)

مأمون که یکی از باهوش‌ترین خلفای عباسی بود، بر آن شد تا با شریک کردن امام رضا(ع) در امر حکومت، این چرخش سیاسی را به شیعیان آن حضرت نشان دهد. هدف او از شریک کردن امام رضا(ع) در حکومت خود، این بود که به همه نشان دهد ‌که حکومت، قدسی و زمینی و آسمانی ندارد و حتی اگر امام شیعه نیز در این مسند بنشیند و دست او به حکومت باز شود، همان سیاستی را در پیش می‌گیرد که ما انجام می‌دهیم! امام رضا(ع) نیز بر آن بودند تا با پذیرفتن ولایتعهدی، این ‌مسئله را نشان دهند که خلافت الهی، امر دیگری است و اگر امام بر مسند حکومت بنشیند، به گونه دیگری رفتار خواهد کرد.

در مورد تحولات عظیم جامعه شیعه در عصر امام رضا(ع) که با تدابیر آن حضرت صورت گرفتند، تنها وجه ظاهری و مُلکی آنها مد نظر نیستند، بلکه باطن تحولات و آن حقیقت ملکوتی‌ای که با تصرفات ایشان صورت پذیرفت، اهمیت دارد که از دسترس ما خارج است.

یکی از تغییرات جدی‌ای که در عصر امام رضا(ع) واقع شد، این بود که گفتمان امامت و گفت‌وگو در باب ولایت ائمه معصومین(ع) به‌طور جدی در جامعه رواج یافت و تقیه در موضوع ولایت نسبت به زمان‌های قبل برداشته شد. این موضوع را در احتجاجات آن حضرت می‌توان مشاهده کرد. از همین روست که اکثر معارف سنگین حول مقامات ائمه(ع) در دوره ایشان آشکار شدند و زمینه‌ای پدید آمد تا معارف بیشتری چون زیارت جامعه کبیره و زیارت ائمه المومنین، در زمان امام هادی(ع) بیان شوند و بستر معرفی امام و امامت از نو احیا شود.

در پی نشر و احیای چنین معارف نابی بود که جامعه شیعه این قابلیت را پیدا کرد تا برای اولین بار به امام خردسال امتحان شود و از این آزمایش سخت، سربلند بیرون آید. شیعه در زمان امام رضا(ع) به‌قدری بالغ شده بود که پس از ایشان، انشعاب جدی دیگری در میان شیعیان پدیدار نشد؛ در حالی که سه تن از امامان پس از ایشان – امام جواد، امام هادی و امام عصر(ع) – از نظر سنی، خردسال بودند.

در نقل آمده است: «روزی جناب علی‌ بن جعفر علیه الرحمه، عموی ثامن الائمه(ع)، در میان شاگردان خود در مسجد نبوی نشسته و مشغول تدریس بود. در همین حال، امام جواد(ع) که به حسب ظاهر خردسال بودند، وارد شدند. جناب علی ‌بن جعفر به احترام ایشان، تمام قد بلند شد؛ به استقبال حضرت رفت؛ با تحت الهنک خود، غبار کفش حضرت را پاک کرد  و دست حضرت را بوسید. شاگردان که از این کار ایشان تعجب کرده بودند، گفتند: «این کار شایسته شما نیست! سن و سالی از شما گذشته و عالم بزرگی شده‌ و چند تن از امامان را درک کرده‌اید.» علی ‌بن جعفر در پاسخ به پرسش آنها گفتند: «این گونه نیست. خدای متعال، محاسن سفید مرا لایق امامت ندانسته‌ و در عوض این آقازاده را لایق چنین مقامی دیده‌ است.»

چنین فهمی تصادفی نیست؛ بلکه از رشد جامعه شیعه در درک عمیق‌تری از معنای امامت و ظرفیت بالاتری از تحمل ولایت حکایت دارد. این بلوغ، محصول تصرفات و معارفی است که امام رضا(ع) ضمن هجرت خود از مدینه به مرو، در اختیار جامعه شیعه قرار دادند و ظرفیت شیعیان را تا حد اطاعت از امام خردسال ارتقا بخشیدند. عجیب‌‌تر اینکه، کسانی در برابر امامت امام جواد(ع) تسلیم شده بودند که از علمای بزرگ شیعه محسوب می‌شدند و شاگردی امام صادق(ع) را تجربه کرده بودند.

اگرچه شیعیان در زمان ولایت امام رضا(ع) از کثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما در دنیای اسلام  متفرق بودند و مرکزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی بود که امام رضا(ع) به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند که مأمون مجبور شد به بغداد کوچ کند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامن الحجج(ع) فراخواندن امام‌زاده‌ها به سمت خراسان بود. هجرت این بزرگواران موجب شد تا مدنیت شیعه در ایران، حول امام‌زاده‌ها شکل بگیرد و شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمه اطهار(ع) توسعه یابد. یعنی، مردم به‌جای آنکه مانند سایر اقوام و ملل حول آب و مرتع و علفزار خوب جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم‌(ص) گردآمدند. از این روست که: «بنیان جامعه شیعه، علی التقواست.»

حضرت در هجرتی که به خراسان داشتند، ضمن ایجاد مرکزیت برای شیعیان، حقیقت ولایت و امامت را احیا و شأن امام را به جامعه اسلامی معرفی کردند. تلقی من از اینکه می‌گویند: «ثواب زیارت امام رضا(ع) از ثواب زیارت جدشان بیشتر است» از این ‌مسئله نشأت می‌گیرد که ثواب زیارت امام رضا(ع) «ثواب اقامه» است. بارگاه ایشان، زیارتگاه شیعیان دوازده‌امامی است و تنها کسانی به زیارت ایشان نایل می‌شوند که شیعه تام باشند. زیارت امام رضا(ع) به معنای اقامه ولایت دوازده امام معصوم است؛ لذا ثواب هر قدمی که برای زیارت ایشان برداشته می‌شود، معادل یک حج عمره مقبوله محاسبه می‌شود. این هجرت پربرکت، زمینه‌ای را فراهم آورد تا دولت و پادشاهی شیعی در ایران مستقر شود و ان‌شاءالله حکومت ولایت فقیه مقدمه عصر ظهور باشد.

30آگوست/21

مشارکت مردمی، رویکردی دینی – نگاهی به ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی و مسئله مشارکت سیاسی در عصر حاضر

در خصوص نفی نظریه مردم‌سالاری دینی، دو گونه اظهارنظر شده است. از یک سو برخی اضافه کردن قید «دینی» برای «مردم‌سالاری» را قربانی شدن مردم‌سالاری و ارکان و مؤلفه‌های آن معنا کرده و برخی عدم استعمال دموکراسی در تاریخ اسلام را دلیل غیر اصیل بودن نظریه مردم‌سالاری دینی دانسته‌اند و بر این باورند که مردم‌سالاری دارای پیش‌فرض‌هایی در فرهنگ غرب است که هیچ‌یک از آنها با اندیشه اسلام انطباق ندارند،(۱) لکن باید گفت استفاده از مردم‌سالاری در نظام دینی، رویکردی ابزاری و التقاطی ندارد، بلکه رویکردی اصیل دارد و مستند به منابع و آموزه‌های دینی است:

«اینکه گفته می‌شود دموکراسی‌ها و حکومت مردم‌سالاری یک حکومت غیردینی است و حکومت دینی نمی‌تواند یک حکومت مردم‌سالاری باشد، مغالطه است. حکومت اسلامی می‌تواند در عین اینکه حکومت الهی است، حکومت مردمی نیز باشد. نمونه‌اش صدر اسلام، زمان رسول اکرم«ص» و خلفا در اوایل و نمونه دیگرش حکومت جمهوری اسلامی که حکومت مردم است.»(۲)

با وجود ارائه نظریات مختلف در خصوص نظریه «مردم‌سالاری دینی»، می‌توان این نظریات را ذیل دو قرائت اساسی قرار داد.

از یک سو برخی بر این باورند که ترکیب این دو واژه در کنار هم از باب ترکیب دو رکن اساسی نظام است و لذا در حالی که «مردم‌سالاری»، نمایانگر شکل و قالب نظام سیاسی است، قید «دینی» بر جایگاه دین به عنوان محتوای نظام و خاستگاه قوانین آن دلالت می‌کند. از سوی دیگر برخی ترکیب‌ اصطلاح «مردم‌سالاری دینی» را دارای مفهومی بسیط و ترکیب این دو را نه از باب «ترکیب اضافی»، بلکه «ترکیب وصفی» می‌دانند که براساس آن، «مردم‌سالاری» رویکردی «دینی» دارد و خاستگاه آن نیز نه در نظام غربی، بلکه در آموزه‌های دین اسلام است.(۳) بر این اساس، اسلام قرائتی از مردم‌سالاری ارائه کرده است که با نمونه‌های غربی آن متفاوت است و ضمن اینکه از امتیازات مردم‌سالاری برخوردار است، از معایب آن مبرّاست.

«این مردم‌سالاری مطلقاً‌ به ریشه‌های دموکراسیِ غربی ارتباط ندارد. اولاً مردم‌سالاری‌ دینی دو چیز نیست. یعنی این ‌طور نیست که ما دموکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم. خودِ این مردم‌سالاری‌ هم متعلق به دین است.»(۴)

بدیهی است در دیدگاه مطلوب اسلام، مردم‌سالاری به معنای واگذاری امور حاکمیّت به مردم به‌ صورت مطلق نیست، بلکه به معنای نظمی بومی براساس مبانی نظام اسلامی و در راستای مشارکت سیاسی مردم در ساختار سیاسی جامعه است که براساس آن، «مردم‌سالاری» و «حکومت دینی» دو روی یک سکه و همزمان مورد تأکید هستند.

الف. ویژگی‌های نظم مردم‌سالاری دینی

۱ـ با عنایت به اینکه خاستگاه این نظم سیاسی در آموزه‌های دینی اسلام است، لذا مردم‌سالاری ارائه شده از سوی این نظم سیاسی، برگرفته از گونه غربی آن نیست و مستند به مبانی اسلام اصیل است و گستره حضور مردم، گونه مراجعه به رأی و نظر آنان و ارتباط میان اسلامیّت و مردم‌سالاری را نیز می‌بایست در آموزه‌های دینی جستجو کرد. از راهکارهای مشارکتی مستند به جوامع غربی نیز پس از بازخوانی و استناد به مبانی اسلامی، استفاده شده است.

۲ـ مشارکت سیاسی طراحی شده در این نظم سیاسی، به نظم آرمانی شیعه در عصر غیبت مستند است و ضمن اینکه تمام ارکان و ساختار نظام سیاسی، ذیل نهاد ولایت‌فقیه قرار دارند، رفتارهای مشارکتی نخبگان و توده مردم نیز نه در راستای نظارت بر قدرت، بلکه با هدف کارآمدی نظام سیاسی شیعه، صورت می‌پذیرد. از این روی مراجعه به مردم در نظام مردم‌سالاری دینی نه از روی اضطرار و ناچاری و در قالب احکام ثانویّه، بلکه از سرِ باور به ضرورت مشارکت سیاسی مردم و مستند به ادلّه شرعی و سیره سیاسی اهل‌بیت(ع) است.

۳ـ نگاه همزمان دین اسلام به دین‌مداری و مردم‌سالاری علاوه بر اینکه موجب شده است که ساحتِ نظام مردم‌سالاری دینی از معایب و کاستی‌های برشمرده شده در دو نظام دموکراسی و تئوکراسی مبرا باشد، مزایا و امتیازات آن دو نظام در این نظام مطلوب، حضور پررنگی داشته باشند.

«این مردم‌سالاری‌، راقی‌ترین نوع مردم‌سالاری‌ای است که امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردم‌سالاری‌ در چهارچوب احکام و هدایت الهی است. انتخاب مردم است، اما انتخابی که با قوانین آسمانی و مبرای از هرگونه نقص و عیب توانسته است جهت و راه صحیحی را دنبال کند.»(۵)

۴ـ مشارکت سیاسی مردم در نظام سیاسی نه‌ فقط حقّی برای آنهاست که هرگاه بخواهند بتوانند حقّ خود را طلب کنند، بلکه تکلیفی است از جانب شریعت که براساس آن، مردم باید در فرایند مشارکت سیاسی، در سرنوشت خویش دخالت کنند و به‌صورت موثّر در فضای سیاسی وارد شوند.(۶)

 

ب. مسئله مشارکت سیاسی در عصر حاضر:

در خصوص مفهوم مشروعیّت، دو رویکرد اساسی وجود دارد. از یک‌ سو مشروعیّت در رویکرد فلسفه سیاسی به معنای حقانیّت یک نظام در حاکمیّت بر مردم است و نقطه مقابل آن، غصب منصب حاکمیّت تلقّی می‌شود. بر این اساس، هرگاه نظام سیاسی، مستند به مبانی مشروعیّت خویش و مستند به اقبال توده مردم باشد و حاکمیّت را در دست بگیرد، در تصدّی امور جامعه خویش از حقّانیّت برخوردار است. در سوی دیگر، می‌توان از رویکردی دیگر در مشروعیّت نظام سیاسی در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی یاد کرد. در این رویکرد فارغ از اینکه نظام سیاسی، واجد حقانیّت در تصدّی امور جامعه باشد یا نباشد، هرگاه کارگزاران بخش زیادی از نیازهای شهروندان را تأمین کنند و با ایجاد نظامی کارآمد، درصد مقبولیّت خویش را افزایش دهند، می‌توان از درصد مشروعیّت فراگیر و حدّاکثری نظام سیاسی یاد کرد و هرگاه کارگزاران فاقد کارآیی مناسب در رفع احتیاجات جامعه باشند و دچار فقدان کارآمدی شوند و درنتیجه نتوانند رضایت‌مندی شهروندان را تضمین کنند، درصدی از مشروعیّت خویش را از دست می‌دهند.

بر این اساس، در حالی ‌که در حوزه مردم‌سالاری دینی، حاکمیّت امیرالمؤمنین«ع» در رویکرد فلسفه سیاسی به‌ واسطه انتصاب الهی مشروع واجد مشروعیّت بود، اقبال فراگیر مردم این مشروعیّت را به فعلیّت تبدیل کرده است. آن حضرت بر اساس منطق حکمرانی مطلوب در نظام مردم‌سالاری دینی پس از استقرار حکومت سیاست‌ها و رفتارهائی را برگزید تا در نهایت در رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی نیز بتواند از مقبولیّت فراگیر برخوردار شود.

در این رویکرد و با وجود اینکه در مدّت پنج ‌ساله حکومت علوی غنائم جنگی به کشور اسلامی سرازیر نمی‌شدند، علاوه بر اموری چون عدالت‌ورزی، فساد ستیزی و رفع نظام طبقاتی، برای بهبود وضع زندگی مردم تلاشی مضاعف انجام شد. ایشان در مورد ارتقای سطح زندگی مردم کوفه فرمودند: «ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛ همه مردم کوفه از رفاه برخوردار شده‌اند؛ چون فقیرترین افراد جامعه نان گندم می‌خورد و سرپناه مناسبی دارد و از آب سالم فرات می‌نوشد.»(۷)

با وجود اینکه این امور درصد مقبولیّت فراگیری را برای حکومت حضرت علی(ع) به ارمغان آورد، اما وجود ناامنی‌ها و جنگ‌های داخلی ناشی از فتنه‌های مخالفان و معارضان، تبلیغات فریبنده دشمنان و اختلافات مردم در برخی از مسائل، درصد مقبولیّت ایشان در بین مردم را کاهش داد، به‌گونه‌ای که دعوت آن حضرت برای جنگ با معاویه، اجابت نشد و بی‌تفاوتی مردم نسبت به دشمنان، موجب نفوذ و شبیخون‌های نابهنگام آنان به سرزمین اسلامی شد.

با وجود تأکید آن حضرت بر توسعه کارایی و رضایتمندی شهروندان، اما نه اقبال فراگیر مردم در آغاز حاکمیّت علوی و نه کاسته شدن از مقبولیّت حاکمیّت حضرت، تأثیری در مشروعیّت ولایت علوی نداشت، زیرا ممکن است در برخی از موارد و تحت تأثیر برخی از عوامل بیرونی یا درونی، درصد مشارکت سیاسی و مقبولیّت نظام سیاسی کم یا زیاد شود، اما این امر به معنای سلب مشروعیّت یا ایجاد مشروعیّت مضاعف نیست. بلکه این امر در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی به سیاست‌گذاری‌ها، کارایی و درصد اقناع عمومی جامعه بستگی دارد و هرچه یک حکومت کارایی بیشتری داشته باشد و بتواند نیازهای اولیه و ثانویه شهروندان را بهتر تأمین کند و سیاست‌گذاری‌هایش به نفع توده مردم باشد و بتواند با اقناع افکار عمومی، توطئه و تبلیغات دشمنان را خنثی سازد، از مقبولیّت فراگیرتر و از درصد مشارکت سیاسی بیشتر شهروندان برخوردار خواهد بود.

در بسیاری از کشورها، درصد مشارکت سیاسی مردم در اثر کارگزاری مناسب یا نامناسب برخی از رؤسای دولت‌ها یا سیاست‌گذاری‌های غلط آنان تغییر می‌کند، اما هیچ‌گاه افول مشارکت سیاسی به معنای نامشروع بودن نظام سیاسی نیست، بلکه حاصل ناکارآمدی برخی از کارگزاران و سیاست‌های آنان است که  در فرایند چرخش قدرت، به تغییر آرای مردم به کارگزاران رقیب منجر می‌شود.

انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی ایران که با اقبال تقریباً پنجاه ‌درصدی مردم مواجه شد گرچه از سوی برخی به فقدان مشروعیّت نظام سیاسی تعبیر شد، اما در تبیین این مشارکت سیاسی باید گفت:

۱ـ درصد مشارکت سیاسی بسیار کمتر از این میزان، در کشورهای داعیه‌دار دموکراسی دلیلی برای به نامشروع بودن نظام آن کشورها تلقی نمی‌شود، بلکه به ناکارآمدی کارگزاران مستند می‌شود.

۲ـ نقش ناکارآمدی کارگزاران در فرایند امید به بهبود زندگی و ناامیدی از آن، همواره نقشی اساسی در درصد مشارکت سیاسی شهروندان دارد. بدیهی است کارگزاران ناکارآمد قبلی و نه کلیّت نظام سیاسی باید پاسخ‌گوی کاهش درصد  مشارکت سیاسی باشند.

۳ـ مشارکت سیاسی عمدتاً تابع شرایط حاکم بر جامعه است. بر این اساس، باید بین مشارکت سیاسی مردم در فرایند جنگ و صلح، ناامنی و آرامش، قحطی و برخورداری فرق گذاشت؛ همچنانکه باید بین شرایط حاکم بر جامعه (همه‌گیری بیماری کرونا) که موجب حضور حدّاقلی مردم در اجتماعات می‌شود تمایز قائل شد. طبیعی است که  ترس از بیماری می‌تواند درصد قابل توجّهی از مشارکت سیاسی مردم را کم کند. چنانکه در انتخابات اخیر کشور فرانسه (با وجود اینکه از وضعیّت بهداشتی مناسب‌تری برخوردار است) درصد مشارکت‌کنندگان از حدود ۳۳% فراتر نرفت.

۴ـ این انتخابات در حالی صورت پذیرفت که شبکه‌های متعدّد ماهواره‌ای و اجتماعی و … مردم را به تحریم انتخابات ترغیب می‌کردند. نباید از نقش تبلیغات فراگیر این دشمنان در ایجاد تردید در برخی از شهروندان غافل شد.

با توجّه به نکات ‌فوق، ضمن اینکه باید به صداقت دستگاه انتخاباتی نظام اسلامی در اعلام واقعیت‌های انتخاباتی مشارکت‌کنندگان و عدم دستکاری در این آمار، با وجود امکان سوء استفاده دشمنان، درود گفت و با وجود اینکه این درصد از مشارکت سیاسی در نظام اسلامی، مقبول نیست، اما در تحلیل قضایا باید زمان و مکان و شرایط را در نظر گرفت، لذا می‌توان این درصد از مشارکت سیاسی را در موقعیّت کنونی، مناسب دانست. البته با سیاست‌گذاری‌های دقیق و مناسب، گزینش کارگزاران امین و فعال، کارآمدسازی ساختار اداری جامعه، محوریّت عدالت اجتماعی، فسادستیزی و شفافیّت در رفتار کارگزاران، درصد مقبولیّت نظام اسلامی افزایش پیدا خواهد کرد و مشارکت سیاسی فراگیر شهروندان را تضمین خواهد شد.

 

پی‌نوشت:

  1. سید محمود الهاشمی، نظره جدیده فی ولایه الفقیه، ولایه الفقیه من الأصول الواضحه فی الفقه، مجله المنهاج، ش۸، ص۲۸۸٫
  2. رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه؛ ۲۷/۰۳/۱۳۶۲٫
  3. سید سجاد ایزدهی، مردم‌سالاری دینی، مقوله‌ای بسیط یا مرکّب، فصل‌نامه علوم سیاسی، شماره ۱۳، ص۳۴٫
  4. رهبر معظم انقلاب، دیدار کارگزاران نظام‌، ۱۲/۹/۱۳۷۹٫
  5. رهبر معظم انقلاب، تنفیذ ریاست جمهوری سید محمد خاتمی‌، ۱۱/ ۵/ ۱۳۸۰.
  6. رهبر معظم انقلاب، در دیدار اعضای مجلس خبرگان ۲۳/۱۲/۱۳۸۰٫

۷٫ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷٫

16آوریل/21

سیاست تا دیانت

حکایت درویش و «جو»

روزی «جو بایدن» از خانقاهی گذر کرد. درویشی صاحبدل او را دید و ندا درداد که: «ای بنده نافرمان خدا! از چه روی تو را «جو» نام نهادند؟»

بایدن بخندید و گفت: «از آن روی که «بهائم» رسیدن به من را چون وصال «جنت عدن» می‌دانند! اما خود می‌دانم که  «جو» هم نیستم، زیرا مادرم پیوسته می‌گفت: ای خیره‌سر! تو را بر سبیل مبالغت «جو» نام نهادمی و نیک می‌دانم که «هلاهلی» و تو را بایست «زقوم» نام نهادن!»

درویش گفت: «حال که چنین است پس چرا برخی «ندیده» شیفته تو شده و برای دمی مصاحبت و «مذاکره» با تو، گریبان می‌درند و  سینه‌چاک می‌کنند؟»

بایدن جواب داد: «ای حیف خانقاه! مگر نگفتمت که شیفتگان من از کدام صنف‌اند و مرا چه می‌بینند؟»

* نقل است که چون حکایت مذاکره درویش و «جو» به شیخ خانقاه رسید، بی‌درنگ خرقه از درویش ستاند و او را از خانقاه خود براند و او را نفرین کرد که: «الهی تا عمر داری در تحریریه روزنامه‌های اصلاحات گرفتار گردی! که سال‌ها در حلقه ما از لاهوتیان بودی، اما در دمی به آخور درآمدی و به «جو» مشغول گشتی!»

درویش خرقه چاک داد و جامه «دیپلمات» بر تن کرد و گفت:

پدرم روضه رضوان به دو «گندم» بفروخت

ناخلف باشم اگر من که به «جو» نفروشم

 

 

  «ترین‌های» اصلاحات

اصولاً جناح اصلاحات در همه چیز برتر از سایرین است و از هر نوع و جنسی، بهترش را دارد. به عنوان نمونه:

* برترین حامی حقوق زنان: دکتر نجفی (به خاطر ویژه‌ترین رفتار با همسر دومش)

* وطن‌پرست‌ترین: پرفسور محمود صادقی (به دلیل ارائه پیشنهاد تقدیم جزیره تنب به امارات)

* کارآمدترین: مهندس عباس آخوندی (به واسطه عدم ساخت حتی یک باب مسکن طی شش سال تصدی وزارت مسکن)

* موفق‌ترین دولت: حسن روحانی (به خاطر کسب رضایت حداکثری مردم از عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم)

* پاک‌ترین دولتمردان: دکتر حسین فریدون و مهندس مهدی جهانگیری (به صورت مشترک به دلیل عدم سوء استفاده اقتصادی از موقعیت خود و اخوی‌های گرامی‌شان حتی به اندازه دو زار)

* قاطع‌ترین دیپلماسی: دکتر عباس عراقچی (به دلیل پرتاب موفقیت‌آمیز خودکار به روی میز حین مذاکره با آمریکایی‌ها)

* جوان‌گراترین کابینه: کابینه تدبیر و امید (به دلیل رساندن میانگین سنی اعضای کابینه به ۶۵ سال)

 

 

ابتکار فرهنگی اعتدالی

دولت تدبیر و امید در جهت حل مشکل اصلی جوانان (عدم ازدواج به علت نداشتن مسکن و شغل) دست به ابتکار جالبی زده که تا کنون به علت تنگ‌نظری‌ها، دشمنی‌ها و حملاتی که از جانب عوامل و مزدوران داخلی اسرائیل با این دولت شده است، مورد تقدیر قرار نگرفته است. از آنجا که عمر این دولت در حال به سر آمدن است، لذا به میزان وسع و توان با معرفی این ابتکار زمینه تقدیر از آن را فراهم می‌سازیم.

# نام طرح:

ازدواج اجتماعی

# هدف طرح:

ارضای آسان غرایز جنسی جوانان بدون متحمل شدن هزینه‌ها و دردسرهای ازدواج سنتی انحصارطلبانه

# مراحل طرح:

۱) ترویج و تسهیل بی‌حجابی و عادی‌سازی کشف حجاب در سطح جامعه

۲) عادی‌سازی اختلاط دختر و پسرهای جوان در دانشگاه‌ها، خیابان‌ها، استادیوم‌ها، پیست‌های اسکی، کافی‌شاپ‌ها و…

۳) زمینه‌سازی برای رقص و پایکوبی دسته‌جمعی و مختلط (بدون محدودیت جنسی و سنی) در همه جای جامعه (این بخش از طرح از همان ایام تبلیغات انتخاباتی سال ۹۲ در مقابل ستادهای «کلید نشان» آغاز شد و ادامه یافت.)

۴) مقابله با هر گونه مزاحمت‌های احتمالی با این طرح از جانب پلیس و گروه‌های خودسر

# نتایج طرح:

الف) افزایش نشاط اجتماعی در میان افراد مشارکت‌کننده در این طرح (عمده این افراد در نظرسنجی‌ها ابراز داشته‌اند که از هنگام مشارکت در این طرح «توپ توپ»‌اند و گویی در آسمان سیر می‌کنند.)

ب) پاسخ به تنوع‌طلبی جوانان در ارضای غریزه جنسی و عبور از محدودیت‌های خشک، زن‌ستیز  و ضد شادی (در اجرای این طرح یک جوان بسته به سلیقه و توان مالی و جنسی‌اش می‌تواند با هرکسی که بخواهد رفیق و شریک جنسی باشد و به هیچ کسی یا نهادی هم مربوط نیست که او با چه فردی رابطه داشته، دارد و خواهد داشت.)

ج) مقابله با افسردگی جوانان و دورکردن جامعه از غم و اندوه و دلمر‌دگی

# ابزارهای طرح:

* گسترش فضای مجازی (اینستاگرام، تلگرام و…) بدون هرگونه محدودیت در محتوا و به شکل کاملاً آزاد

** آموزش انواع و اقسام روش‌های مخ‌زنی و تور کردن رفیق یا شریک جنسی در سینما و تئاترها (این مهم در جشنواره‌های فیلم و تئاتر فجر به نحو احسن تحقق یافته است.)

*** تبدیل جزیره کیش، سواحل شمال، پارک‌ها و سایر مراکز تفریحی به اماکن آموزش این نوع جدید از ازدواج

# امتیازات این طرح:

۱) حذف دردسرها و هزینه‌های مربوط به خواستگاری و همسریابی به شکل سنتی و عقب‌مانده

۲) حذف مخارج عقد، عروسی، پاتختی، حنابندون، جهیزیه، شاباش، سیسمونی و غیره در این شرایط اقتصادی

۳) احترام به تنوع‌طلبی نسل جوان و محدود نکردن جوانان به تحمل یک نفر به نام همسر تا آخر عمر

۴) حفظ جوانان و کسب رأی آنها برای انتخابات‌های آتی

۵) جلوگیری از افزایش جمعیت و اضافه شدن دردسر بچه‌داری به مشکلات فعلی جوانان

16آوریل/21

تکلیف و پیدایی و پنهانی نتیجه!؟

مقدمه:

در انتخاباتهای اخیر، برخی پرسش‌ها میان طرفداران گفتمان انقلاب پرتکرار بوده‌اند. از جمله این پرسش‌ها رابطه میان تکلیف و نتیجه است. به دنبال این موضوع مباحث دیگری چون انتخاب «صالح مقبول» یا «اصلح غیرمقبول» نیز مطرح شدند. با توجه به اختلاف نظرها در تفسیر این موضوع، در این نوشتار قصد داریم این اصل را از منظر امامین انقلاب و مبانی دینی اسلام واکاوی کنیم.

 

  1. اصالت تکلیف در سخنان امام خمینی(ره)

یکی از مشهورترین کلیدواژه‌های حضرت امام ضرورت عمل به تکلیف است. ایشان در موارد متعددی بر این اصل تأکید میکردند که ما انسان‌ها بندگان خداییم و باید به وظایف الهی خویش عمل کنیم. چه بسا نتایجی که مدنظر ماست تحصیل نشوند. برای نمونه ایشان در نخستین سال‌های نهضت بر ضرورت انجام تکلیف و منتظر نماندن برای تحصیل نتیجه تأکید میکردند:

« خداوند ربّ البیت است. ما باید به تکلیف خود عمل کنیم. نتیجه حاصل شود یا نشود به ما مربوط نیست، بلکه با خود اوست.»(۱)

در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب نیز حضرت امام در سخنان خود سه هدف اصلی را برای مبارزه تبیین کردند: نخست کنار زدن محمدرضا پهلوی، دوم از بین رفتن نظام سلطنتی و سوم برقراری جمهوری اسلامی. ایشان پس از بیان این سه هدف فرمودند ما موظف هستیم برای دستیابی به آنها تلاش کنیم. البته ممکن است نتوانیم به این اهداف برسیم:

«یک قسم از مسائل این ‌طورند که انسان باید ملاحظه کند که در این عملى که مى‏کند نتیجه حاصل مى‏شود یا نمى‏شود؟ آیا به مقصدى که دارد، میرسد یا  نمى‏رسد؟ و اگر مطمئن شد که به آن مقصد مى‏رسد، اقدام ‏کند و اگر مطمئن نشد اقدام نکند. یک قسم از مسائل این‌ طورند. یک قسم از مسائل هم هستند که انسان از طرف خدا تکلیف دارد و اصل مطلب، یک تکلیف هست و احتمال مى‏رود نتایجى هم حاصل بشود یا نشود. در این مسائلى که آدم تکلیف دارد که اقدام کند، دیگر نباید در آن مسائل به اینکه نتیجه‏اى که ما مى‏خواهیم، حاصل مى‏شود یا نمیشود، علم داشته باشیم. لازم نیست انسان علم پیدا کند و فقط به دنبال این است که به تکلیفى که به او شده، عمل بکند.»(۲)

ایشان در تشریح این مطلب به حرکت امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) اشاره کردند که قصد کنار زدن معاویه و یزید را داشتند و اگرچه ظاهراً موفق نشدند و حتی می‌دانستند که نتیجه‌ای به دست نمی‌آید، برای انجام تکلیف اقدام کردند. این اصل تا واپسین روزهای زندگی امام هم فراموش نشد. ایشان در منشور روحانیت یک بار دیگر بر تکلیف‌مداری در دفاع مقدس تأکید کردند و فرمودند:

«ما براى اداى تکلیف جنگیده‏ایم و نتیجه، فرع آن بوده است. ملت ما تا روزی که احساس کرد توان و تکلیف جنگ را دارد به وظیفه خود عمل کرد. همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ایم، نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین «ع» در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز‏ فراتر از توانایى خود عمل نمیکردند و سخن نمیگفتند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هرگز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشید، ذکرى به میان نمیآوردند.»(۳)

لکن ممکن است این اصل الهی با تفاسیر نادرستی مواجه شود. از جمله اینکه تکلیف‌گرایی و یا نتیجهگرا نبودن به معنای نادیده گرفتن جنبه‌های عقلایی یا کماهمیت شمردن تدبیرهای عقلانی در تلاش‌های الهی تصور شود. یعنی از این اصل که ما به دنبال انجام تکلیف هستیم، نتیجه گرفته ‌شود که در انتخاب راه حلها، نیازی به ملاحظه جوانب و نتایج آن نیست. این برداشت با عقلانیت حاکم بر روح تمام دستورات اسلامی ناسازگار است. بنابراین باید منظور دقیق حضرت امام روشن شود.

 

  1. رابطه تکلیف و نتیجه در سخن رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در تبیین رابطه تکلیف‌گرایی و توجه به نتیجه معتقدند نه تنها حضرت امام، بلکه هیچیک از انبیاء و امامان بدون در نظرگرفتن هدف و توجه به نتیجه اقدام نمی‌کردند. همه عقلا برای نتایج و اهداف واقعی تلاش می‌کنند. لکن تکلیف‌گرایی به این معناست که بعد از آنکه برای رسیدن به هدف و نتیجه، تدابیر لازم اعمال شدند، انسان به خاطر نرسیدن به هدف دچار احساس خسران و ندامت نشود؛ چون از قبل تمام واقعیتها را لحاظ و تلاش خود را هم در راه خدا صرف کرده است.

سئوال دیگر این است: رابطه‌ «تکلیف‌مداری» با «نتیجهگرائی» چیست؟ امام فرمودند: «ما دنبال تکلیف هستیم.» آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبودند؟ آیا میتوان  در مورد امام بزرگواری که با آن شدت و حدّت و در سنین کهولت، آن همه سختی‌ها را تحمل کردند تا نظام اسلامی را مستقر کنند و موفق هم شدند، ادعا کرد که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ معنای تکلیف‌گرائی این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ مطلوب، طبق تکلیف عمل کند و برخلاف آن عمل نکند و کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران و اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود و آنها هم دنبال نتیجه بودند. مگر می‌شود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم و نتیجه هر چه که شد، شد؟

البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، طبق تکلیف عمل می‌کند، اگر هم به نتیجه‌ مطلوب خود نرسد، احساس پشیمانی نمی‌کند و خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده است. اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، طبق تکلیف عمل نکند، در صورتی که نتیجه نگیرد، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که تکلیف و مسئولیت و کار شایسته و بایسته را انجام داده، واقعیت‌ها را با دقت دیده و طبق آنها برنامه‌ریزی و کار کرده، به نتیجه هم که نرسد، احساس خسارت نمی‌کند؛ چون کارش را انجام داده است. بنابراین اینکه تصور کنیم معنای تکلیف‌گرائی این است که اصلاً به نتیجه توجه نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.

در دفاع مقدس و در همه‌ جنگ‌های صدر اسلام، زمان پیغمبر(ص) یا بعضی از ائمه(ع)، کسانی که وارد میدان جهاد می‌شدند، بر اساس تکلیف عمل می‌کردند. جهاد فی‌سبیل‌الله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس ورود به میدان، بر اساس احساس تکلیف بود. اما آیا معنای احساس تکلیف این است که آنان به نتیجه نمیاندیشند؛ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نمیکردند و اتاق جنگ و برنامه‌ریزی و تاکتیک و لشکر و تشکیلات نظامی نداشتند؟ این طور نیست.

بنابراین تکلیف‌گرائی با نتیجهگرائی منافاتی ندارد. انسان باید نگاه کند و ببیند این نتیجه چگونه قابل تحقق است و برای رسیدن به آن، طبق راه‌های مشروع و میسّر برنامه‌ریزی کند.»(۴)

 

  1. تکلیف و نتیجه در فلسفه اخلاق

علامه مصباح یزدی در بحث مفصلی به تبیین رابطه نتیجه و تکلیف در فلسفه اخلاق و فقه پرداختند. از نظر ایشان لازمه اعتقاد به حسن و قبح عقلی آن است که برای هر یک از افعال نتیجه‌ای قائل باشیم. بر همین اساس از منظر نظام اخلاقی اسلام و نیز مبانی فقه و اصول شیعی، مبنای اوامر الهی، مصالح و مفاسدی هستند که به منزله نتایج افعال محسوب می‌شوند. البته این مصالح و مفاسد محدود به امور شخصی یا دنیوی نیستند، بلکه ممکن است غایتی در سعادت اخروی یا سعادت دنیوی اجتماعی داشته باشند.

به هر حال طبق نظام حسن و قبح عقلی که عدلیه به آن معتقد است، هر یک از اوامر و نواهی الهی مبتنی بر غایات واقعی و در نتیجه، تمام ارزش‌ها و تکالیف شرعی و اخلاقی تابع نتایج آنها هستند. البته این امر بدان معنا نیست که این نتایج همواره در دسترس فهم و عقل بشری هستند، بلکه ممکن است در بسیاری از موارد مصلحتی که پایه دستورات اخلاقی و شرعی است با موازین خرد بشری قابل تشخیص یا ارزیابی نباشد. نتیجه این مبانی آن است که ما همواره نتیجه‌گرا هستیم.

علامه مصباح یزدی ابعاد مختلف این بحث را واکاوی کردند که اکنون مجال بازگو کردن آنها نیست. لکن یکی از نکات مهمی که ایشان بر آن تأکید داشتند این بود که در برخی از رفتارها چندین مصلحت با یکدیگر تزاحم پیدا می‌کنند. در چنین مواقعی بدیهی است که مصلحت اهم مقدم است؛ اما گاه افراد در تشخیص مصلحت‌های اهم دچار اختلاف می‌شوند. آیا در اینجا باید هر کسی به تشخیص خود عمل کند؟ علامه مصباح یزدی معتقد بودند که در چنین مواردی باید ولیّ فقیه مرجع اصلی حل اختلاف باشد.(۵)

  1. تفسیر صحیح از سخن امام خمینی(ره)

اما با توجه به مبنای نتیجه‌گرایی، سخن امام خمینی چگونه تفسیر می‌شود؟ علامه مصباح یزدی معتقد بودند منظور امام این است که ما با اینکه مبنای حسن و قبح عقلی، تبعیت دستورات از مصالح و مفاسد و نتیجه‌گرایی مصطلح را می‌پذیریم، اما گاه تکالیف به نتایجی که مورد انتظار ما هستند، ختم نمی‌شوند. روشن است که وقتی وظیفه ما مشخص شد باید به آن عمل کنیم، هر چند که ممکن است گاهی از حصول یا عدم حصول نتایج آن مطمئن نباشیم. مثلاً از منظر عقلی و شرعی، ما در مورد جهاد وظیفه داریم. در اینجا حتی دلیل عقلی هم نداریم که فقط درصورتی باید دفاع کنیم که یقین صد در صد به موفقیت داشته باشیم؛ بلکه عقل و شرع حکم می‌کنند که انسان به تکلیف خود عمل و جهاد کند؛ زیرا دین از انسان تحرک خواسته است. در چنین مواردی باید با بهترین تدبیرها به تکلیف عمل کرد، اما گاهی ممکن است با وجود تدابیر شایسته، بر سر راه انجام تکلیف، موانعی وجود داشته باشند و نتیجه مطلوب حاصل نشود. چنین نیست که فقط در صورتی انجام تکلیف قطعی است که به تحقق نتایج ظاهری آن یقین داشته باشیم. با وجود تکلیف، باید بیشترین تلاش‌ها را برای رسیدن به نتیجه انجام داد، هر چند امیدی به موفقیت نباشد.

طبق آنچه گفته شد میتوان این معنا از نتیجه‌گرایی را با سخن حضرت امام قابل جمع دانست. بدین ترتیب نتیجه‌ای که امام ما را از آن منع میکردند، نتایج ظاهری و عرفی است و نتیجه‌ای که در مباحث فلسفه اخلاق و مصالح و مفاسد توضیح دادیم ناظر به معنای دقیق نتیجه و مصلحتی است که در پس افعال وجود دارد.

نتیجه

با کنار هم قرار دادن نظرات این سه متفکر انقلاب میتوان دریافت که به یک معنا اساساً تکلیف‌گرایی و نتیجه‌گرایی در مقابل همدیگر نیستند. بهویژه در مکتب شیعه که مبنای آن، حسن و قبح عقلی است، نمی‌توان از نتیجه‌گرایی دست کشید. لازمه استدلال عقلی و نیز تبعیت احکام شرعی از مصالح و مفاسد، نتیجه‌گرایی است. از سوی دیگر اگر بخواهیم هر تکلیف را فقط در صورتی انجام دهیم که به دستیابی به نتایج ظاهری آن یقین داشته باشیم، بسیاری از تکالیف قابل اجرا نخواهند بود. مومنان خالص بهمحض اطلاع از تکلیف دینی، برای انجامش می‌شتابند و در راه تحقق آن بهترین و بیشترین تدابیر عقلانی را به کار می‌گیرند، لکن منتظر حصول تمام شرایط و امکانات نمی‌مانند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام،ج۲، ص۱۶۷
  2. صحیفه امام، ج۵، ص۱۸
  3. صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۲۸۵-۲۸۴
  4. بیانات در دیدار دانشجویان ۶/۵/۹۲‌

۵-۴/۱۲/۱۳۹۲، مصاحبه با نشریه پویا

16آوریل/21

میان مردم، ‌میدان عمل

درآمد

در ادامــۀ موضــوع منشــور سیاســی حکومتــی امیرالمومنیــن حضــرت علــی«ع»  بــه مالک اشــتر؛ به بخش دیگری از فرامین آن حضرت میپردازیم:

الف.ایتام و سالخوردگان را دریابید

« وَتَعَهَّد أَهْلَ الْیُتمِ وَ ذَوِی الرِّقَّهِ فِی السِّنِّ، مِمَّن لاَ حِیلَهَ لَهُ وَلاَ یَنصِبُ لِلمَسأَلَهِ نَفسَهُ…»

یتیمان و سالخوردگان را که راه چاره‌ای ندارند و اهل سئوال نیستند عهده‌دار باش و این بر زمامداران سنگین است و البته همه حق  سنگین است، ولی خداوند این وظیفه سنگین را بر کسانی که طالب عاقبت مرگ‌اند و به وعده الهی وثوق دارند و به شکیبایی خو کرده‌اند آسان می‌سازد.

۱- این بخش از نامه امام ادامه توصیه‌های مؤکد آن حضرت است که به طبقات پایین جامعه و محرومان و دردمندان توجه دارد و از مالک اشتر می‌خواهند که به وضع یتیمان و سالخوردگان بینوا رسیدگی کند.  این سفارش برای همیشه تاریخ و به همه انسان‌ها، به‌ویژه داعیه‌داران اسلام و ولایت علوی است که دولت اسلامی را موظف می‌سازد معاش و رفاه محرومان را عهده‌دار شود، زیرا در نظام اسلامی احدی از افراد جامعه نباید بدون سرپرست رها شود و دولت و مسئولان مملکتی سرپرست کسانی هستند که سرپرستی ندارند. به‌ویژه در این ایام که بیماری کرونا و گرانی دست به هم داده و فشار مضاعفی را بر قشر آسیب‌پذیر تحمیل می‌کنند، افراد متمکن جامعه نیز نباید از این محرومان غافل باشند و خود را از پاداش  خدمت به آنان محروم سازند.

۲- نکته دومی که حضرت خاطرنشان می‌سازد سنگینی حق است. آری حق و عمل به حق سنگین است. ایمان و گذشت، مجاهدت و پایداری و صبر می‌طلبد. به‌ویژه مسئولان که باید بدون لحظه‌ای غفلت و با تلاش و کار شبانه‌روزی به طبقه محروم بیندیشند؛ خدمت‌ را در صدر وظایف خود قرار دهند و این بار گران را به دوش بکشند و به سرمنزل مقصود برسانند تا دنیا و آخرت پاداش بگیرند.

۳- سومین نکته در فرمایشات امام این است که هرگاه کسی برای خدا و خدمت بندگان مستمند خدا مصمم باشد، از یاری و مدد خداوندی بهره‌مند خواهد بود و در نتیجه کارهای سنگین بر او آسان خواهد شد: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(۲)

 

ب.دولتمردان در میان مردم

و در ادامه نامه، حضرت به مالک اشتر توصیه می‌فرمایند: «و اجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرّع لهم فیه شخصک…»: و برای کسانی که به تو نیاز دارند بخشی از اوقات خود را اختصاص بده و خودت را برای آنان فارغ گردان و با آنان در میان جمع بنشین و در برابر خداوندی که تو را آفریده است خضوع و فروتنی کن و سپاهیان و یارانت و محافظان و مأموران را از آنان دور گردان تا  بدون پروا و هراس با تو صحبت کنند؛ چه آنکه مکرر از رسول خدا «ص» شنیدم که می‌فرمود: «لن تقدّس امّهٌ لا یؤخذُ للضَّعیف فیها حقّهُ من القویِّ غیر مُتَعتَع: هرگز ملتی در آن حق ضعیف از قدرتمند، بدون پروا و هراس گرفته نشود ارزش ستایش ندارد.»

از آنان خشونت و ناتوانی در سخن را تحمل کن و کم حوصلگی و غرور را واگذار تا خداوند رحمتش را بر تو بگستراند و پاداش اطاعتش را بر تو لازم کند و آنچه را که به آنان می‌دهی برایشان گوارا ساز و اگر ندادی، مهربانی و عذرخواهی کن.

 

حاصل آنکه:

۱٫مسئولان امور باید با مردم، به‌ویژه اقشار محروم بنشینند و به درد آنان گوش بدهند تا با واقعیت‌های جامعه آشنا شوند. از حال مردم بی‌خبر نباشند؛ در اتاق خود را با چند واسطه و سیم خاردار نبندند و خود را تافته جدا بافته از مردم ندانند.

  1. خضوع در برابر مردم و نشستن با مستمندان و خاک‌نشینان شرط بندگی خدا و خضوع در برابر فرامین اوست. حکام و زمامداران باید بر این نکته واقف باشند و به مردم فخر نفروشند، زیرا این مردمند که آنان را به قدرت رسانده‌اند و صاحبان اصلی نظام و انقلاب همین مردم و شهدای آنانند.
  2. در ملاقات‌های مردمی با مدیران و مسئولان حضور محافظان و مأموران موجب می‌شود که آنها نتوانند بدون ملاحظه حرف خود را بزنند. لذا بر مسئولان است که در این گونه دیدارها ارباب رجوع را تنها بپذیرند و حرف‌های آنان را بشنوند و در صدد چاره‌جویی برآیند.
  3. همان‌گونه که اشاره شد به فرمایش رسول گرامی اسلام«ص» جامعه‌ای که در آن حق ضعیف از قوی بدون چون و چرا گرفته نشود، ستوده و سعادتمند نیست. دولت اسلامی باید چنین سیاستی را دستور کار خود قرار دهد و برای تحقق فرمان پیامبر اکرم«ص» بکوشد و هر چیزی، به‌ویژه غرور و قدرت مانع چنین سیاستی نشود.

در نظام اسلامی باید ابهت زورمندان خودخواه شکسته شود و ضعفای ملت جرئت و جسارت دفاع از حق خود را پیدا کنند.

  1. گاهی ارباب رجوع و اهل حاجت به دلیل دلتنگی و گرفتاری با مقام مسئول با خشونت سخن می‌گویند و یا بیان درستی ندارند. بر مقامات مسئول فرض است که خشونت و لکنت زبان آنها را تحمل کنند و درد و رنج آنان را دریابند.
  2. دولتمردان و مسئولین باید با گشاده‌رویی و از صمیم دل انجام وظیفه کنند تا برای حاجتمندان گوارا باشد و اگر به عللی هم نتوانستند به مردم رسیدگی کنند، با عذرخواهی و برخورد ملایم دل ارباب رجوع را به دست آورند.

***

اینها بخشی از توصیه‌های امیرمؤمنان(ع) به مالک اشتر و در حقیقت درسنامه مدیران، به‌ویژه آنانی است که به ولایت و امامت مولی الموحدین«ع» عشق می‌ورزند. این مطالب صرفاً برای خواندن نیستند، بلکه باید به آنها عمل کرد. نهج‌البلاغه غالباً در دسترس اکثر مدیران و مسئولان ما هست. شایسته است که گاهی آن را بگشایند و به دستورات امیرالمؤمنین گوش فرا دهند. آیا در اتاق‌های مسئولین به روی مردم باز است؟ آیا واسطه و رابطه حاکم نیست؟ آیا مدیران و مسئولان حاضرند دربان‌ها و سیم‌های خاردار خود را بردارند؟

در نگاهی به سیره عملی امام علی«ع» درمی‌یابیم آنچه که حضرت به مالک اشتر می‌نویسند برآمده از عمق ایمان و جان مبارک ایشان است و در تعامل با مردم به بیش از این فضایل آراسته بودند. خلافت پررنج و کوتاه چند ساله ایشان، تبلور عینی و عملی این گفته‌ها بود. ایشان در حالی که بیت‌المال را با انواع کالاها در اختیار داشتند، با قرص نان جوینی افطار می‌کردند.

 

 

پی‌نوشت:

۱-نامه ۵۱ نهج‌البلاغه.

۲-عنکبوت/۶۹

17فوریه/21

سیاست تا دیانت

کدام سرنوشت؟!

* یک چهره اصلاح‌طلب مدعی شد در صورت خودداری از مذاکره با آمریکا، سرنوشت ایران مانند ونزوئلا خواهد شد.

* یک اصلاح‌طلب دیگر ادعا کرد نرفتن زیر بار مذاکره با آمریکا، ایران را مانند کره شمالی بیچاره خواهد کرد.

 

الف) خوب است دوستان اصلاح‌طلب درباره سرنوشت کشور در صورت استنکاف از مذاکره با آمریکا یک مشورت و هماهنگی کنند تا تکلیف ملت و مخالفان مذاکره روشن شود که بالاخره ایران بدون مذاکره با آمریکا مثل کره شمالی به یک قدرت هسته‌ای برتر تبدیل می‌شود و یا مانند ونزوئلا یک صادر کننده بزرگ نفت خواهد شد؟

ب) برخی معتقدند تبدیل شدن به کره شمالی یا ونزوئلا بسیار بهتر است تا اینکه ایران مثل سعودی‌ها به «گاو شیرده آمریکا» تبدیل شود!

ج) البته هنوز هیچ اصلاح‌طلبی معلوم نکرده که در صورت مذاکره با آمریکا به کدام کشور تبدیل خواهیم شد؟ شاید در صورت مذاکره با آمریکا مثل مصر یا اردن شدیم که پس از چهل سال مذاکره و دوستی با آمریکا هنوز مشکل تأمین «برق» دارند.

د) البته حکومت اصلاح‌طلبان در هشت سال اخیر باعث شده تا کشور از نظر وضع اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی و سرعت تورم و گرانی و مشکل معیشت و بیکاری شبیه «سومالی» یا «بورکینافاسو» بشود!

 

 

تشکر بابت حقوق

* نوبخت (رئیس سازمان برنامه و بودجه): کارمندان باید بابت اینکه حقوق‌شان بهموقع واریز می‌شود از دولت تشکر کنند.( آذر ماه ۹۹)

در همین زمینه، نامه‌ای از یک کارمند به جناب نوبخت ارسال شده است. از پاسخ ایشان به این نامه اطلاعی در دست نیست. حتی از این موضوع هم که نامه به محضر جناب نوبخت شرفیاب شده باشد، خبری نداریم. متن نامه به شرح ذیل است:

 

جناب آقای دکتر نوبخت

معاون محترم رئیس جمهور و ریاست عالی سازمان برنامه و بودجه

با سلام و تحیات. پیرو دستور جنابعالی پیرامون تشکر کارمندان از دولت بابت واریز بهموقع حقوق و در راستای اجرای اوامر صادره، مستدعی است چاکر را در موارد زیر ارشاد فرمایید تا جان‌نثار بهنحو احسن اقدام به «تشکر» نماید:

* مشخصاً مقصود از دولت در فرمایش جنابعالی کدام اداره و یا مدیر محترم است؟ به عبارت دیگر کارمندان باید از کجای دولت تشکر کنند؟ از رئیسجمهور؟ از سازمان برنامه؟ از وزارتخانه متبوع؟ از همه اینها؟ نکند مقصود خود شمایید؟ اگر کسی بخواهد از «دولت» تشکر کند، باید به کدام قبله رو کند؟ آیا امر حضرتعالی صرفاً متوجه کارمندان است و مدیران را شامل نمی‌شود؟ نکند منظور شما این است که چون مدیران چندین برابر کارمندان مواجب می‌گیرند از انجام تشکر معافند؟ زیاده جسارت است، عمر و عزت و شوکت حضرتعالی دراز و سایه شما بر سر کارمندان مستدام باد.

جان نثار

کارمند دون پایه

رونوشت به:

– امور مالی و ریاست اداره متبوع جهت استحضار و درج در پرونده

 

 

 

 

 

چادر ممنوع

* مدتی پیش مسئولان سازمان سنجش در حین برگزاری یک آزمون سراسری در شهر رشت از ورود بانوان چادری به آزمون جلوگیری و شرکت آنها در آزمون مذکور را منوط به برداشتن چادر کردند. مسئولان مربوطه دلیل این اقدام را مقابله با «تقلب» عنوان کردند.

 

** نتایج منطقی:

الف) چادری‌ها متقلبند و فلسفه این پوشش امکانسازی برای «تقلب» است.

ب) زنان خارجی در آزمون‌ها تقلب نمی‌کنند.

ج) مبارزه با چادر، تقلب را در کشور ریشه‌کن می‌کند.

د) آقایان قادر به تقلب نیستند، چون نمی‌توانند چادر سر کنند!

*** نتیجه فلسفی تاریخی: مرحوم رضاخان هم به دنبال ریشه‌کنی تقلب از ایران بوده است!

انشاءالله متولیان مبارزه با چادر در رشت، در آخرت با رضاخان محشور شوند و دسته‌جمعی پاداش «تقلب‌ستیزی» خود را دریافت کنند.

 

 

وای به روزی که بگندد نمک

چند ماه پیش نمایشی با مجوز و تأیید وزارت ارشاد، در یکی از سالن‌های تهران به اجرا گذاشته شد که در این نمایش زشت‌ترین ادبیات جنسی میان بازیگران زن و مرد رد و بدل ‌شد و بماند که خانم بازیگر رسماً کت و شلوار و کراوات پوشیده و بابت خالی نبودن عریضه هم کلاه کوچکی بر سر نهاده و گریبان و موهای خود را به سمع و نظر تماشاچیان محترم ‌رساند! هرچند در این سال‌ها موارد متعددی از این قبیل نمایش‌های خلاف شرع و قانون با مجوز وزارت ارشاد بر صحنه رفته، اما آنچه تعجب تماشاچیان تئاتر مذکور را برانگیخته و حتی موجبات شرمندگی آنها در برابر اهل و عیال و دوست و آشنا را فراهم آورده بود به کارگیری عبارات زننده جنسی از سوی بازیگر مرد خطاب به بازیگر زن بود که در برخی موارد از دایره واژگان مورد استفاده الواط و اراذل و اوباش خیابانی هم فراتر می‌رفت که به نوبه خود تحول و نقطه عطفی در تاریخ تئاتر مملکت محسوب می‌شود.

* نکته جالب اینکه این نقطه عطف نه در عصر پهلوی که در دوران «روحانی» رخ داد، دقیقاً وقتی که یک روحانی، رئیسجمهور و یک روحانی دیگر (عباس صالحی) وزیر ارشاد بوده است!

17فوریه/21

افق تحولات سیاسی درعراق و جهت‌گیری‌های جدید آن

اشاره:

تحولات عراق در سال گذشته، چالش‌های فراوانی را فراروی دولت جدید عراق، آمریکا، کشورهای منطقه و مقاومت قرار داده است. عبور از این چالش‌ها نیازمند دقت، درایت و آینده‌نگری است تا پیامدهای تلاش‌های حشدالشعبی و بزرگانی چون سردار سلیمانی و مهدی المهندس در معرض خطر قرار نگیرد. بنابراین رصد لحظه به لحظه این تغییر و تحولات و چاره‌اندیشی به‌موقع برای خنثی کردن آنها به وظیفه تاریخی مقاومت تبدیل شده است تا این جریان تاریخ‌ساز بتواند به هدف مقدس خود که کوتاه کردن دست امریکا از عراق و منطقه است منجر شود.

سال گذشته در چنین روزهایی نیروهای نظامی واشنگتن بنا به دستور مستقیم ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا در جاده فرودگاه بغداد دست به اقدامی جنایتکارانه زد و سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس فرماندهان  پیروز بر جریان‌های تروریستی تکفیری در عراق را ترور کرد. ایران بلافاصله به این اقدام پاسخ  نظامی داد و پایگاه آمریکایی عین‌الاسد را موشکباران کرد و پارلمان عراق طی جلسه فوری خروج کامل نیروهای آمریکایی را از خاک عراق تصویب کرد. از سال گذشته تا کنون هرچند امریکا حضور خود را به دو پایگاه محدود کرده و تعداد نیروهای خود را به ۲۵۰۰ نفر تقلیل داده است، اما به بهانه ادامه جنگ علیه تروریسم، با رفتارهای قلدرمآبانه حاضر به عقب‌نشینی نظامی از عراق نیست. نیروهای مقاومت عراقی نیز از سال گذشته تا کنون ده‌ها عملیات علیه نیروهای اشغالگر آمریکایی انجام داده‌اند و اکنون نیز اعلام می‌کنند که تا خروج کامل آمریکا از عراق، مقاومت ادامه خواهد داشت.

از سال گذشته تا اکنون چند تغییر در معادلات عراق اتفاق افتاده که در فهم تحولات این کشور اهمیت زیادی دارد. استعفای عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر عراق و روی کار آمدن مصطفی الکاظمی یکی از تحولاتی است که آمریکا به صورت غیرمستقیم مدیریت کرده است. به دنبال تظاهرات گسترده ضد فساد طبقه سیاسی در عراق، ده‌ها سازمان جامعه مدنی که آمریکا در دو دهه اخیر در عراق به وجود آورده و با امکانات مالی شیخ‌نشین‌های عرب نهادینه ساخته و با تسلط بر فضای مجازی، آنان را تغذیه کرده است، بر این جریان اعتراضی مردمی سوار شده و فساد ناشی در دولت‌های ساخته و پرداخته اشغالگران آمریکایی را به ایران و رهبران شیعه نسبت داده‌اند. با استعفای آقای عادل عبدالمهدی نخست‌وزیر، نامزد آمریکا، مصطفی الکاظمی به بالاترین مقام یعنی نخست‌وزیری عراق رسیده است. طبق این سناریو، آمریکا تصمیم داشت با روی کار آوردن کاظمی انتخابات جدیدی را برگزار کند و با تغییر پارلمان ضد آمریکایی فعلی همراهان با آمریکا را به قدرت برساند و کار را در عراق به نفع خود  یکسره کند. گفته می‌شود که آمریکا برای اجرای این سناریو از فقر مادی و سیاسی مردم عراق سوءاستفاده وده‌ها میلیارد دلار هزینه کرده تا اشغال نظامی عراق به اشغال کامل اجتماعی تبدیل شود.

گستاخی آمریکا در ترور فرماندهان پیروز بر تروریسم، به‌ویژه ابومهدی المهندس که جانشین فرمانده حشدالشعبی، یعنی نیروهای مسلح رسمی و مردمی بود که زیر نظر نخست‌وزیر عراق فعالیت می‌کرد، شوک مهم سیاسی بزرگی را در عراق ایجاد کرد و مردم این کشور به‌رغم مخالفت با فساد، این توهین به صاحبخانه را برنتابیدند و حضور گسترده و میلیونی مردم عراق در تشییع شهدا در کاظمین، بغداد، کربلا، و نجف نشان داد که جریان مردمی طرفدار مرجعیت و حشدالشعبی به‌مراتب مؤثرتر از جریانی است که آمریکا به ضرب و زور رسانه‌ها و فضای مجازی و تشکل‌های قائم به ریخت و پاش پولی ایجاد کرده است. این اقدام معادلات عراق را تغییر داد. پس از حادثه تشییع فرماندهان شهید عراق، بسیاری از نیروهای سیاسی به‌ویژه جریان صدر به رهبری مقتدی صدر از میدان‌های اعتراض و تحصن خارج شدند و حساب خود را از نیروهای طرفدار آمریکا جدا کردند.

به قدرت رسیدن مصطفی کاظمی با کمک نیروهای آمریکایی هرچند یک موفقیت آنی برای آمریکا بود، اما معلوم نیست که اهداف آمریکا را تامین و صحنه عراق را به نفع آمریکا یکسره کند. کاظمی پس از به قدرت رسیدن از تظاهرکنندگان خواست تا مراکز تجمع و تحصن را جمع‌آوری کنند و دستور داد تا با هرگونه مخالفت با این فرمان برخورد شود. نیروهای پلیس در شهر ناصریه به نیروها و عشایر  معترضی که حاضر به پایان دادن به اعتراض نبودند حمله‌ور شدند و تعدادی از آنان را به قتل رساندند. این حوادث این واقعیت را نشان داد که جریان اعتراضی به فساد تنها ابزاری برای رسیدن نامزد موردنظر آمریکا به قدرت بوده و پس از انجام نقش وظیفه‌ای خود باید از بین می‌رفته است. این رفتار از سوی بسیاری از گروه‌های  معترض توهینی به شعور مردم عراق تلقی و به بروز چند دستگی در میان معترضان منجر شد.

دومین خواسته موج اعتراضات مردمی در عراق انجام انتخابات زودرس بود که آقای کاظمی فرمان برگزاری آن را در اواسط خرداد سال آینده اعلام کرد. اعتراض کنندگان اعلام ‌کردند که مجلس نماینده واقعی آنان نیست و باید نمایندگان واقعی مردم در پارلمان حضور یابند و اهداف مردم را تامین کنند و ریشه فساد را بخشکانند. آمریکا امیدوار بود که با انتخابات زودرس از شرایط هیجانی مردم و نارضایتی گسترده اجتماعی به نفع خود استفاده کند و با تاسیس احزاب جدید طرفدار آمریکا در عراق شرایط را در این کشور به نفع خود تغییر دهد. سقوط وحشتناک قیمت نفت که نزدیک به نود در صد از بودجه عراق را تامین می‌کند، بسیاری از نقشه‌های آمریکا را برهم زد. کسری شدید بودجه موجب شد که دولت آقای کاظمی حتی از تامین بودجه جاری و پرداخت حقوق کارکنان دولت نیز ناتوان شود. تاخیر سه ماهه پرداخت حقوق موجب شد نقشه آمریکا برای فشار بر مناطق شیعه‌نشین به دیگر مناطق سرایت کند و تظاهرات کردها در سلیمانیه و حلبچه در دو هفته اخیر و به آتش کشیدن دفاتر احزاب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی و تصاویر ملا مصطفی بارزانی و واکنش نیروهای پیشمرگه محلی در کشتن تعدادی از تظاهرکنندگان حوادثی است که نشان می‌دهد نقشه‌های آمریکا با چالش‌های جدی روبرو شده است. تلاش سریع دولت آقای کاظمی برای گرفتن وام از صندوق بین‌المللی پول نیز نمی‌تواند به اقتصاد بیمار و بحران‌زده عراق کمک کند.

در سال‌های گذشته دولت عراق با گرفتن وام از صندوق بین‌المللی ممکن است که نیازهای آنی خود را تامین کرده باشد، اما تراکم این بدهی‌ها و افزایش میزان سود آنها موجب شده که فشار جدیدی بر بودجه عراق وارد شود و بدون راه حل اساسی برای اقتصاد این کشور و بدون چشم‌انداز افزایش قابل توجه قیمت نفت در بازارهای جهانی در آینده نزدیک، این شرایط به علتی برای بروز بحران‌های اقتصادی پی در پی تبدیل خواهد شد.

روی آوردن دولت آقای کاظمی به کاهش قیمت دینار عراق نیز که اخیراً فرآیند آن آغاز شده است، بازی خطرناکی است که احتمالاً نتایج منفی بسیاری برای جریان آمریکایی در عراق خواهد داشت. فقیر کردن مردم و کاهش رفاه اجتماعی و قطع حقوق برخی از خانواده‌های آسیب دیده از رژیم گذشته نمی‌تواند بدون پیامد اجتماعی در آینده باشد.

یکی دیگر از سناریوهای آمریکا از به قدرت رساندن کاظمی، ایجاد حزبی جدید است که افکار لیبرالی غربی را ترویج دهد و در انتخابات آتی قدرت را کسب کند و حضور سیاسی آمریکا در این کشور را نهادینه سازد و آمریکا را ازتحمل هزینه‌های سنگین حضور نظامی در این کشور معاف کند. در چهارچوب این سناریو قرار است الکاظمی دست به تشکیل حزبی جدید بزند که «رائد حوجی»، مدیر دفتر نخست‌وزیر دبیر آن خواهد بود.

تا کنون نامی برای این حزب انتخاب نشده است، ولی گفته می‌شود که ممکن است از نام «تجمع ملی» استفاده شود. کاظمی در دوران رژیم گذشته صدام در چهارچوب حزب کنگره ملی به ریاست «احمد چلبی» در لندن فعال بود و بعید نیست از هم‌حزبی‌های قدیم نیز در تشکل جدید استفاده کند. آنچه مسلم است ایجاد حزبی ایدئولوژیک در چند ماه آینده امکان پذیر نیست و ایجاد حزب شخصی برای کسب انتخابات، عملاً الکاظمی را در مقابل احزابی قرار می‌دهد که تاکنون از او حمایت کرده‌ و او را به قدرت رسانده‌اند.

مقتدا صدر که الکاظمی را پیشنهاد داده در آینده به دلیل رقابت‌های سیاسی در مقابل کاظمی قرار خواهد گرفت. بسیاری از کارشناسان معتقدند که زمان کافی برای اجرای این سناریو وجود ندارد و به همین علت الکاظمی ناگزیر است تاریخ انتخابات را تا مهرماه به عقب بیندازد تا زمان کافی برای اجرای این سناریو پیدا کند و ستاد انتخابات در این زمینه با کاظمی همراه است. فراهم کردن زمان مناسب برای کاظمی الزاماً پیروزی‌ساز برای او نیست چرا که مردم بر اساس عملکرد رأی می‌دهند و نه بر اساس بمباران تبلیغاتی متکی بر پول‌هایی که از جیب مردم به سرقت رفته است.

03ژانویه/21

سیاسـت تا دیانـت

تاریخ پژوهی در مکتب بیم و امید

از آنجا که دولت بیم و امید پس از هفت سال و اندی، حکمرانی توأم با کامروایی برای خودش به مکتبی تبدیل شده و در همه عرصه‌ها تأثیرات شگرفی بر جای گذارده، خوب است جهت تیمن و تبرک، یکی دو نمونه از آثار این مکتب در عرصه پژوهش‌های تاریخی به اطلاع عموم برسد:

الف) نظریه صدر اسلام و خانه‌های بی در: «حسین دهباشی» از شاگردان «حسام الدین آشنا» و سازنده فیلم تبلیغاتی حسن روحانی در انتخابات سال ۹۲، پس از سال‌ها تتبع و پژوهش به این نتیجه رسید که در صدر اسلام خانه‌های مردم مدینه فاقد «در» بوده و به جای آن از یک تکه پارچه یا پرده استفاده می‌شده است. بنا بر این داستان حمله اشرار به خانه حضرت امیر«ع» و شکستن در خانه حضرت و جراحت حضرت زهرا «س» حقیقت ندارد و صرفاً باعث ایجاد شکاف میان شیعه و سنی و مانع تحقق وحدت اسلامی می‌شود.

ب) نظریه شمشیرهای بی تیغه: این نظریه توسط یکی دیگر از محققان مکتب بیم و امید یعنی استاد «حسام‌الدین دهبانی» ارائه شده است. بر اساس تحقیقات «استاد دهبانی» عرب‌های صدر اسلام آن قدرها دانش فنی و تکنولوژی نداشته‌اند که بخواهند برای شمشیر و خنجرشان «تیغه» درست کنند؛ لذا صرفاً دسته شمشیر و خنجر را بابت قمپز در کردن و پز دادن درون غلاف جا می‌دادند و برای خودشان کیف می‌کردند. ایشان تأکید کرده‌اند که محققان سال‌ها برای یافتن تیغه شمشیر و خنجر متعلق به صدر اسلام، جستجو و تحقیق کرده، ولی چیزی نیافته‌اند و شاهد و مدرکی هم که بتواند ثابت کند عرب آن روز به «فناوری تیغه‌سازی» دست یافته بوده، پیدا نکرده‌اند، لذا با قاطعیت و قبل از پایان دولت یازدهم، اعلام خواهند کرد که همه آنچه تحت عنوان ضربت خوردن حضرت امیر«ع» در ۱۹ ماه رمضان یا حوادث عاشورا روایت شده، جعلی است و حقیقت ندارد و موجب بروز کدورت میان مسلمانان هوادار بنی‌امیه با مسلمین حامی اهل‌بیت«ع» می‌شود. بر اساس پژوهش‌های استاد دهبانی، امیرمؤمنان«ع» با معاویه مذاکره کرده و توافق نامه «دمشق» را به شیوه برد – برد امضا کرده تا مانع از خونریزی بی‌حاصل و بروز جنگ شود. دهبانی در ادامه پژوهش‌های خود و بر اساس نظریه «شمشیرهای بی‌تیغه» ثابت کرده که حادثه عاشورا رخ نداده و اصولاً خنجر شمر تیغه‌ای نداشته تا به وسیله آن جنایتی را مرتکب شود و اختلاف میان امام حسین«ع» و یزید بر مبنای شکستن دیوار بی‌اعتمادی و گفت‌وگوهای چندجانبه میان طرفین حل و فصل شده است.

 

درجه‌بندی آدم‌ها

۱) طی حادثه‌ای تروریستی در فرانسه، فردی با چاقو به چند نفر حمله کرد.(یک ماه پیش)

* واکنش رئیس‌جمهور، وزیر امور خارجه و وزارت امور خارجه ایران به این حادثه: محکومیت شدید + ابراز همدردی با خانواده‌های قربانیان در اولین لحظات پس از حادثه

۲) درحمله تروریستی عوامل داعش به دانشگاه کابل، ده‌ها دانشجوی این دانشگاه کشته و زخمی شدند. (چند روز پیش)

* واکنش رئیس‌جمهور، وزیر امورخارجه و وزارت امور خارجه ایران به این جنایت: هان؟ چی؟ کجا؟ پس از چند روز از وقوع حمله!

نتیجه‌گیری اخلاقی:

آدم‌ها یا چشم آبی، موطلایی، مسیحی و غربی هستند که در این حالت آدم حسابی محسوب شده و پیشرفته، متمدن و درجه یک‌اند و زخمی شدن حتی یک نفر از آنها در حوادث تروریستی ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است و یا اینکه مسلمان ، غیر اروپایی و مو مشکی‌اند که در این حالت بود و نبودشان فرقی نمی‌کند و هر چه بمیرند مشکلی در مسیر تمدن و پیشرفت پیش نمی‌آید.

نتیجه‌گیری دیپلماتیک:

آمریکا و اروپا کدخدا و مباشرین کدخدا هستند در حالی که افغانی‌ها رعیت هم نیستند و با ارفاق رعیت «صفر» به حساب می‌آیند. یک دیپلمات هیچ وقت با کدخدا و رعیت صفر یکسان برخورد نمی‌کند.

 

 

 

 

دولت و دوراهی دعا و دیپلماسی

* معاون اول رئیس‌جمهور در پاسخ به این سئوال خبرنگاران که امیدی به کاهش قیمت‌ها هست؟ گفت: «دعا کنید!»

الف) نفس اینکه دیپلمات‌ها بالاخره به این نتیجه رسیده‌اند که باید به جای «کدخدا» به «خدا» متوسل شوند، اتفاق مبارکی است.

ب) سیره انبیاء و معصومین این بوده که برای حل مشکلات و معضلات، به همراه کار و تلاش معقول، توسل و دعا را هم جدی می‌گرفتند، اما اینکه کسانی مشکل‌سازی کنند و برای حل مشکلاتی که خود بانی آن بوده‌اند مردم را به دعا حواله دهند، نوبری است که فقط در بوستان «دیپلماسی» دیده می‌شود.

ج) اگر بنا باشد که مردم با دعا مشکلات اقتصادی و معیشتی خود را حل کنند، پس دیگر چه نیازی به دولت و معاون اول و وزارت خانه و دفتر و دستک است؟ می‌شود دولت را با تمام طول و عرض و هزینه‌ها و حقوق‌ها و مزایای شبه سلطنتی تعطیل و بودجه مربوطه را میان مردم تقسیم کرد. عملاً بخش زیادی از مشکلات مالی مردم حل خواهد شد و مردم هم به جان تعطیل‌کنندگان دولت «دعا» خواهند کرد.

 

ویروس حساس به دیانت

بر اساس تحقیقات گسترده‌ای که توسط متخصصان ستاد ملی کرونا صورت گرفته، ویروس کرونا علاقه ویژه‌ای به آلوده کردن اماکن دینی و افراد پای‌بند به شعائر مذهبی دارد و از محیط‌های لهو و لعب و افراد خوش‌گذران فراری است. بر همین مبنی این ستاد برای پیشگیری از گسترش بیماری کرونا و حفاظت از سلامت جامعه در برابر خطرات آن دستورالعمل زیر را صادر کرده است:

الف) کلیه اماکن دینی و مذهبی شامل مساجد، حرم‌های مطهر، بقاع متبرکه، حسینیه‌ها، تمامی نمازهای جمعه و جماعت و یادواره‌ها و مراسم شهدا و برنامه‌های سپاه و بسیج و هرگونه نشست و سخنرانی با محتوای دینی و مذهبی و برنامه‌های جشن یا عزاداری اهل‌بیت«ع» حتی اگر در آن برنامه کلیه دستورالعمل‌های بهداشتی کاملاً رعایت شوند، تا اطلاع ثانوی تعطیل هستند.

ب) حضور در برنامه‌هایی مانند تشییع جنازه شجریان و سایر سلبریتی‌های وابسته به جریان اصلاحات، سفر به اماکن تفریحی مانند کیش، حضور در بازارهای لوکس و پاساژگردی، برگزاری مسابقات ورزشی مانند کشتی و فوتبال، اجتماع در سواحل شمال و جنوب کشور و… به هر تعداد و حتی بدون رعایت پروتکل‌های بهداشتی بلامانع است و موجب شیوع کرونا نمی‌شود.

* ستاد کرونا در پاسخ به این پرسش که چرا در اربعین امسال با وجود اجتماع میلیونی مردم عراق، این کشور شاهد افزایش مرگ و میر ناشی از کرونا نبود؟ اعلام کرد جواب به این قبیل سئوالات وظیفه ما نیست.

03ژانویه/21

مصاف عدالت توحید محور با عدالت کور

درآمد:

عدالت از جمله گمشده‌های بشریت است که فارغ از تفاوت‌های دینی و مذهبی، سیاسی و جناحی، مورد اشتیاق افراد است. شدت یافتن مشکلات اقتصادی و تبعیضات سیاسی در جهان، بر مطالبه عمومی عدالت به‌شدت افزایش داده است. در سال‌های اخیر شاهد برخی سطحی‌نگری‌ها و بدفهمی‌ها در باره عدالت در جامعه بوده‌ایم. غفلت از برخی مبانی معرفتی عدالت و نیز اشتباه در روش‌های اجرائی عدالت‌خواهی می‌تواند این داروی نجات‌بخش جامعه را کم اثر و حتی زیانبار سازد. با توجه به همین نگرانی، واکاوی برخی مبانی نظریه عدالت اسلامی ضروری به نظر می‌رسد.

۱) مزیت عدالت‌پژوهی در تفکر اسلامی آن است که اولاً عدالت، نیاز اصلی انسان در حیات طیبه اوست و در نتیجه عدالت‌خواهی امری حزبی یا سازمانی نیست که محدود به گروهی از افراد یا مسئولین باشد. همه افراد  در سطوح مختلف موظف به پیگیری و اجرای عدالت هستند. اسلام این نگاه فطری را همواره تقویت کرده و مبارزه با ظلم و مطالبه عدالت را یک وظیفه دینی شمرده است. هیچ فردی نمی‌تواند از پیگیری و اجرای عدالت شانه خالی کند و از سوی دیگر هیچ گروهی نمی‌تواند این فضیلت را برای خود مصادره و خویش را متولی انحصاری آن معرفی کند.

۲) تفکر اسلامی تفکری منظومه‌وار و منسجم است که تمام اجزای آن با یکدیگر مرتبط هستند و جدا ساختن یک جزء از دیگر اجزاء مانند خارج ساختن چشم زیباترین انسان‌هاست که دیگر زیبایی چندانی ندارد. انسان هویتی چند بعدی و نیازهای مادی و معنوی فراوانی دارد. تمایز اصلی انسان و حیوان در حیثیت غیرمادی اوست. عدالت نیز گسسته از دیگر ابعاد معرفتی و مبانی توحیدی نیست. به‌طور خاص، عدالت را نمی‌توان و نباید مستقل از معنویت و عقلانیت لحاظ کرد. عدالت مستقل از عقلانیت و معنویت، عدالت نیست.

۳) طبق تعریف اسلام از انسان، تحقق عدالت بدون معنویت سبب ظلمی مضاعف به بشر مظلوم می‌شود. این امر به منزله فروکاستن انسان و نیازهای او در حد حیوان است. به فرموده امام خمینی(ره) غایت عدالت در تفکر مادی بهره‌مندی متوازن انسان‌ها از منافع مادی است. به این معنا که انسان در حد حیوان تنزل داده می‌شود.  عدالت میان حیوانات نیز حداکثر به این معناست که در چراگاه به شکل مساوی علوفه بخورند. در حالی که اسلام «انسانی می‌سازد عدالت‌خواه، عدالت‌پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه که وقتی از این جهان رخت بربست و به عالم دیگر وارد شد، به صورت انسان باشد.»(۱)

۴) تفکر غربی انسان را به بدن او فرو می‌کاهد و عدالت را در حد نیازهای بدنی او دنبال می‌کند. اما تفکر اصیل اسلامی توحید محور است، یعنی عدالت را تحقق عینی اسماء و صفات الهی در دار هستی می‌بینند. از مهم‌ترین اسماء پروردگار «حَکَم عدل» است و مسلمین عدالت‌خواهی را در چهارچوب این نگرش توحیدی معنا می‌کنند. عدالت‌خواهان مسلمان می‌کوشند نیازهای مادی و معنوی محرومین را به‌طور متوازن برآورده سازند.

۵) با توجه به نکته قبل، هر تفسیری از عدالت که در بستری غیر از تفکر اسلام ناب شکل گیرد، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، تفسیری ناقص و کاریکاتوری از عدالت است که به بروز ظلمی مضاعف به بشر ستمدیده منتهی می‌شود. متأسفانه در سال‌های اخیر به دلایل مختلف از جمله کم‌کاری جبهه انقلاب در تبیین مبانی معرفتی عدالت، تفکرات غیراسلامی تلاش می‌کنند میداندار جبهه عدالت باشند. طرفداران مارکسیسم و نئومارکسیسم، تکنوکرات‌های مسلمان، طرفداران سکولاریسم، مروجان افکار کوهن و ویتگنشتاین، ظاهرگرایان ضد حکمت و فلسفه اسلامی و… در فضای دانشگاهی و نخبگانی تابلوی عدالت‌خواهی بلند کرده‌اند. تفکر مارکسیستی و نئومارکسیستی با مبانی تفکر اسلامی تضاد آشکاری دارند. در اسلام، اقتصاد اصالت ندارد. زیربنا دانستن اقتصاد به منزله فروکاستن انسان به حیوان است.(۲)

از این ‌روی، معنای عدالت نیز محدود به عدالت اقتصادی نیست. بر همین مبنا عدالتی که بر اساس مبانی مارکسیستی و هگلی شکل گرفته باشد، نمی‌تواند نسخه‌ای نجات‌بخش برای مسلمانان به شمار آید. همچنین تفکر کوهن و ویتگنشتاین به نسبیت معرفتی منتهی می‌شود و این امر در تقابل آشکار با مبانی معرفتی اسلام است؛ در نتیجه عدالت‌خواهی برخاسته از این نگرش نیز برای مسلمانان سودمند نخواهد بود.

چگونه می‌توان انتظار داشت نتیجه حرکت عدالت‌خواهانی که با فلسفه و عرفان اسلامی مخالفند، با عدالتی که خمینی کبیر، علمدار حکمت اسلامی، فریاد می‌زد، منطبق باشد؟ همچنین نمی‌توان بر اساس مبانی مارکسیسم، هایدگر یا کوهن و ویتگنشتاین حرکت کرد و عدالت برخاسته از آن را با نام عدالت حسینی یا علوی آراست. پیامد روی آوردن به تفسیرهای این‌چنینی از عدالت، کور کردن چشم به قصد اصلاح ابروست. صرف‌نظر از مبانی اسلامی، تجربه دهه‌های گذشته بشر نیز نشان می‌دهد که عدالت بدون معنویت و اخلاق، به ریاکاری، دروغ، انحراف، ظاهرسازی و تصنع تبدیل می‌شود. نظام‌های کمونیستی خود را با شعار عدالت معرفی می‌کردند، اما واقعیت رفتاری آنان درست ضد عدالت بود. عده‏ای که همان طبقه اشرافیِ رژیم‏های طاغوتی بودند و هیچ تفاوتی با آنها نداشتند، به اسم دفاع از کارگر سر کار آمدند. در زندگی سران کشورهای مارکسیستی، طبقه اشرافی جدیدی وجود داشت که با معیارهای حزبی و سیاسی خاص خودشان روی کار آمده و از همه امکانات برخوردار بودند و مردم هم در فقر و تهید‏ستی و بدبختی زندگی می‏کردند. این‏گونه عدالت‏طلبی بی‏دوام و از طریق درست، منحرف و ریاکارانه و دروغین است.

۶) عدالت چه در تحلیل نظری و مبانی و چه در مقام اجرای عدالت علاوه بر معنویت باید با عقلانیت همراه باشد. عدالت بدون عقلانیت سبب می‌شود در تشخیص مصادیق، نیازها، اولویت‌ها و اینکه چه چیزی عدالت هست و چه چیزی نیست، دچار خطا شویم. عقلانیت سبب می‌شود تعریف و تحقق عدالت دستخوش جزئی‌نگری یا برخورد هیجانی نشود. در برابر، جداسازی عقلانیت از عدالت موجب می‌شود که فهم یا تحقق مصادیق عدالت با جزئی‌نگری یا تقلیل مباحث توأم شود.

۷) عدالت اجتماعی زمانی تحقق می‌یابد که افراد در درون خویش ملکه عدالت را محقق کرده باشند. عدالت در مقابل ظلم است. گناه، شهوترانی، توجه افراطی به مادیات و… ظلم‌هایی هستند که انسان و حیات او را از حالت اعتدال فطری خارج می‌کنند. عدالت ابتدا در درون انسان تحقق می‌یابد و سپس به جریان جامعه سریان پیدا می‌کند. کسانی می‌توانند داعیه‌دار تحقق عدالت در جامعه باشند که حقیقت عدالت را در درونشان محقق کرده باشند. تصور اینکه به نام عدالت‌خواهی ارزش‌های اخلاقی یا حدود شرعی نادیده گرفته شوند و یا در حد شعار باقی بمانند، تصور «مثلث مربع» است. آنانکه به بهانه پیگیری عدالت، ارزش‌های اخلاقی را نادیده می‌گیرند، «عدالت» را به بهانه عدالت ذبح می‌کنند.

روش تربیتی امیرمؤمنان ـ شهید عدالت‌ـ گویای آن است که ایشان هیچگاه حاضر به کمترین بی‌اخلاقی و بی‌تقوایی در جامعه اسلامی نبودند. قرآن از ما می‌خواهد که حتی در مورد قتال دشمنان نیز از حدود شرعی و اخلاقی تعدی نکنیم: «وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا»(۳)

۸) عدالت درونی نیز منحصر به رفتار اخلاقی نیست، بلکه در سه ساحت باورها، صفات و رفتارها دیده می‌شود. در تفکر اسلامی عدالت‌خواهان ابتدا عدالت فطری میان باورها، ملکات و رفتارها را درون خویش محقق می‌سازند و سپس برای تحقق آن در جامعه می‌کوشند. رفتار صحیح و منطبق بر عدالت از شاکله مهذب بر می‌خیزد که نیازمند باورهای اصیل و منطبق با واقع است.

۹) کوشش برای تحقق عدالت مخصوص گروه خاصی نیست، هر مسلمانی به میزان ایمان خود باید مصادیق ظلم را با جامع‌نگری شناسایی و پس از اولویت‌بندی حکیمانه برای مطالبه عدالت اقدام کند. این امر نه تنها اختصاص به مدیران ندارد، بلکه معمولاً از آحاد مردم آغاز می‌شود. شهید مطهری درباره آغاز صلاح و فساد معتقدند: «معمولاً فساد از «خواص» شروع مى‏شود و به «عوام» سرایت مى‏کند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیدارى آنها آغاز مى‏شود و اجباراً «خواص» را به صلاح مى‏آورد. یعنى عادتاً فساد از بالا به پایین مى‏ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت مى‏کند.»(۴) بنابراین گفتمان‌سازی حکیمانه و جامع در مطالبه عدالت از ضروری‌ترین وظایف عموم متدینان به شمار می‌رود.

مؤمن عدالت‌خواه منتظر فراهم آمدن شرایط و تأمین زیرساخت‌ها نمی‌ماند، بلکه می‌کوشد با نگاهی جامع به مفهوم عدالت، از هر نقطه ممکن مطالبه عدالت را آغاز کند. سکوت در برابر ظلم اگر به معنای رضایت به ظلم باشد، انسان ساکت را در زمره ظالمان قرار خواهد داد: « الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِیهِ…»

۱۰) پیگیری برای اجرای عدالت محدود به برجسته‌سازی مظاهر فساد نیست، بلکه ترویج و تبلیغ حرکات سازنده و مبتنی بر عدالت نیز بخشی از عدالت‌خواهی است که از چشم بسیاری از فعالان مخفی مانده است. چهره‌سازی از اقدامات شایسته مسئولین، نهادها، گروه‌های مردمی و… گام مهمی در احیای امید محرومان و ترویج فرهنگ عدالت است.

۱۱) در تفکر اسلامی مهم‌ترین بستر اقامه عدل، تشکیل حاکمیت اسلامی است. حاکمیت بیشترین تأثیر را در نفی ظلم عقیدتی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و… دارد. بدون تشکیل حکومت الهی، سخن گفتن از اجرای عدالت، ناقص می‌ماند؛ از این ‌رو تمام انبیا دغدغه تشکیل حاکمیت الهی را داشتند. دفاع از عدالت در حاکمیت طاغوت، امکان‌پذیر نیست؛ به‌ویژه با توجه به جامعیت اسلام و نیازهای انسان تا زمانی که تمام نهادها و ساختارها (نه فقط ساختارهای اقتصادی) به سمت اسلامی شدن حرکت نکنند، تحقق عدالت، حداقل و در حد رفع برخی نیازهای مادی از برخی انسان‌ها خواهد بود. بنابراین مهم‌ترین ابزار دفاع از عدالت تشکیل حاکمیت اسلامی است.

بعد از حکومت امیرالمؤمنین(ع)، انقلاب اسلامی ایران نخستین تحقق حاکمیت اسلام در ساحت فرهنگ، اقتصاد و سیاست بود. از این ‌رو می‌توان گفت انقلاب اسلامی مهم‌ترین مصداق عدالت‌خواهی جامع پس از ائمه(ع) است. بر همین اساس، تقویت انقلاب اسلامی تقویت عدالت و مبارزه با ظلم به شمار می‌رود. در برابر، هر نوع تضعیف انقلاب، تیشه زدن به ریشه عدالت است خواه به نام عدالت‌خواهی و به دلیل استفاده غلط از روش‌ها باشد و خواه با انگیزه‌های باطل. انگیزه صحیح، روش نادرست را تصحیح نمی‌کند. اگر کسی به نام عدالت، خواسته یا ناخواسته سبب از بین بردن سرمایه اجتماعی نظام اسلامی شود، به محرومین ظلم مضاعف کرده است؛ زیرا اولاً امید را که بالاترین سرمایه انسان است از بین می‌برد و ثانیاً سبب نادیده گرفته شدن فعالیت‌های بعدی می‌شود.

 

الزامات مطالبه‌گری

اهمیت مطالبه‌گری عدالت در نظام اسلامی از یک سو و زیانبار بودن اشتباهات این عرصه از سوی دیگر سبب شده است که شماری از مؤمنین عطای این گوهر را به لقایش ببخشایند. نباید به بهانه ترس از تضعیف نظام، حرکت عظیم عدالت‌خواهی کمرنگ شود؛ بلکه باید نگرش جامع‌نگر را تقویت کرد و با اتخاذ دقیق‌ترین روش‌ها احتمال خطا را کاهش داد. معقول نیست که اگر پزشکی در فعالیت خود دچار خطا و سبب مرگ انسانی شود، پزشکان دیگر از ترس تکرار این حادثه طبابت را تعطیل کنند. با توجه به همین دغدغه برخی از اصولی که باید در مطالبه عدالت لحاظ شود، در ادامه خواهد آمد:

۱.انقلاب اسلامی به منزله بارزترین نماد مبارزه با ظلم، نباید گرفتار ظلم درونی و ساختاری باشد. از این ‌رو سر زدن هر گونه ظلم اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی از سوی مدیران جامعه اسلامی، ناپسندتر از دیگران است. بر همین اساس دلسوزان انقلاب باید بیش و پیش از عیب‌جویان، نگران تحقق ظلم در ساحت‌های نظام باشند. همان‌گونه که نزدیکان بیش از دیگران نگران بیماری یک فرد هستند؛ هر کسی که خود را به انقلاب نزدیک‌تر می‌داند باید بیشتر نگران رخنه کردن ظلم در این ساختار باشد.

بر همین اساس مقام معظم رهبری مطالبه‌گری را از اولویت‌های دانشجویان متعهد برشمردند: «اگر دانشجویان متعهد پرچم مطالبه‌گری را زمین بگذارند، افرادی مدعی این عرصه می‌شوند که هدفشان رفع مشکلات مردم نیست.»(۵) بنابراین دلسوزان انقلاب باید این امر را در صدر وظایف خویش بدانند و به بهانه‌های آشکار و پنهان از پیگیری عدالت سر باز نزنند.

  1. ۲. الگوی جامع مطالبه‌گری عدالت باید تدوین و ترویج شود. از سویی نباید مطالبه‌گری نابخردانه، افراد را به اپوزیسیون نظام تبدیل سازد و از سوی دیگر دلسوزان انقلاب نباید از ترس آسیب نخست، به توجیهات نامعقول روی آورند.
  2. ۳. مبارزه با ظلم و مطالبه عدالت نباید بستری برای تضعیف مهم‌ترین مصداق عدالت در دوران غیبت یعنی انقلاب اسلامی شود. فهم جامع از اسلام و حاکمیت مانع می‌شود تا عدالت‌خواهی با چاشنی جزئی‌نگری یا احساسات و هیجانات غیرمتعارف همراه شود. اعتماد محرومان به انقلاب اسلامی همچون اعتماد بیماران به پزشک است. سلب اعتماد از حاکمیت اسلامی به همان اندازه برای عدالت مضر است که بیمار به دلیل بی‌اعتمادی به پزشک از مراجعه به او خودداری کند و این یعنی توقف درمان و گسترش بیماری.
  3. ۴. قانون رسمی‌ترین شاخص مبارزه با ظلم است؛ بنابراین تا زمانی که قانونی به عنوان قانون رسمی جمهوری اسلامی تثبیت شده است، نمی‌توان به نام مطالبه عدالت، قانون‌شکنی کرد. تصحیح اشتباهات تدوین قانون بشری باید از طریق فرآیندی قانونی خود دنبال شود. وظیفه نخست دانشجویان پیگیری مطالبه‌گری در سطح گفتمان‌سازی است. مطالبه‌گری نسبت به عدالت یعنی غلبه گفتمان عدالت در فضای دانشجوئی.(۶) لازمه گفتمان‌سازی، پشتکار، استمرار و ضرب‌آهنگ داشتن است. باید صبر و حوصله داشت و از شتابزدگی پرهیز کرد. خشم انقلابی و صبر انقلابی دو روی یک سکه هستند که هیچ‌یک بدون دیگری مؤثر نیستند.(۷)
  4. ۵. تمیز ندادن اشتباهات افراد از اصل حاکمیت، نفی یا تضعیف بنیان‌ها و یا ساختار نظام اسلامی به نام عدالت‌خواهی، مانعی جدی برای تحقق عدالت است، زیرا اصلی‌ترین ابزار دفاع از عدالت یعنی حاکمیت اسلامی تضعیف شده است.
  5. ۶. مطالبه عدالت نباید به تزریق روحیه ناامیدی و سیاه‌نمایی منجر شود. نباید به نام اعتراض و نقد، انگیزه دیگران را از تحقق عدالت کاهش دهیم. خمودگی و یأس جریان دانشجویی مانع خیزش مدبرانه دانشگاه و خواسته اصلی طاغوت‌های سیاسی و اقتصادی است. بنابراین باید مراقب بود که به نام مطالبه عدالت، ظرفیت عظیم عدالت‌خواهی یعنی جوانان دانشجو را با تزریق ناامیدی از دست ندهیم.
  6. ۷. مطالبه‌گری نسبت به عدالت غیر از طلبکاری است. مطالبه‌گری حرکتی درون خانوادگی و به منظور اصلاح و طلبکاری، نوعی نق زدن و عیب‌جویی کردن است. یکی معطوف به حرکت و تحول حکیمانه برای رفع مشکل است و دیگری به رکود و توقف منجر می‌شود.
  7. ۸. مطالبه عدالت باید از پرخاشگری و پرهیز پیراسته شود. ساده‌ترین روش برای از بین بردن فرهنگ عدالت‌خواهی آلوده کردن آن به پرخاشگری، تخریب و تندی است. پرخاشگری و تخریب، فضای گفتگوی عاقلانه و منطقی را از بین می‌برد و راه را برای دیگر دلسوزان مسدود می‌کند.
  8. ۹. مطالبه عدالت اقدامی فطری، دینی و مشفقانه برای کمک به رفع مشکلات انقلاب است، نه فرصتی برای تسویه حساب‌های شخصی و جناحی.
  9. مطالبه‌گری عدالت یک ارزش دینی و ترجمانی از امر به معروف و نهی از منکر است. لذا همان ‌طور که نهی از منکر همراه امر به معروف است، مطالبه‌گری و نقد نیز باید همراه با پیشنهادی سازنده برای اصلاح باشد.(۸)

 

نتیجه:

عدالت از مفاهیم بسیار مهم است و نیاز به تحلیل معرفتی جدی دارد؛ چون در غیر این ‌صورت به تصویری کاریکاتوری از آن مبتلا خواهیم شد و یا حتی ممکن است به نام عدالت، در مراتبی از ظلم گرفتار شویم. از یک سو باید جبهه انقلاب، مبانی نظری عدالت‌پژوهی را تقویت کند تا در هنگام تطبیق بر مصادیق و غبار آلود شدن اولویت‌ها دچار خطا نشویم و از سوی دیگر به بهانه ترس از تضعیف نظام، این فریضه حیاتی ترک نشود و دشمنان دوست‌نما، دایه مهربان‌تر از مادر برای محرومان نشوند. عدالت را باید در منظومه فکری اسلام و مرتبط با دو اصل عقلانیت و معنویت جستجو کرد. هر یک از این اصول در شیوه عدالت‌خواهی اقتضائاتی را پدید می‌آورند که ممکن است تا کنون مغفول بوده باشند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۷٫
  2. صحیفه امام،ج۹، ص۴۵۰٫
  3. بقره/۱۹۰٫
  4. مقدمه داستان راستان.
  5. ۲۸/۲/۱۳۹۹٫
  6. رهبرمعظم انقلاب ۲۲/۲/۱۳۸۲،
  7. رهبرمعظم انقلاب ۸/۳/۱۳۹۷،
  8. رهبرمعظم انقلاب ۲۸/۲/۱۳۹۹،

 

01سپتامبر/20

سیاست و دیانت

علل بقای اینستاگرام

اینستاگرام از مهمترین نشانه‌ها و ابزار تمدن و فرهنگ و ترقی در عالم امروز است و خوشبختانه به همت ارباب دلسوز وزارت «تلگراف و ارتباطات» و مقامات مافوق ایشان، این نماد مهم تمدن در مملکت ما رایج و فراگیر شده و قاطبه رعایا می‌توانند به ثمن بخس بر خوان تنعم این مائده جاریه نشسته و کسب فیض کنند. تا آنجا که بنا به احصائیه رسمی بیش از ۲۵ کرور (معادل میلیون) از نفوس مملکت اعم از اناث و ذکور به مائده مذکور متصل و به کسب معارف و جذب انوار از این منبع فیض مشغولند و این رقم به شکل یومیه در حال ارتقاء است.  (و البته بر صاحب این قلم و باقی اهل فن معلوم نشد چرا در بلادی مانند جاپان (ژاپن !) و بریتانی عظمی (انگلستان) استفاده از این وسیله کمتر از مملکت ماست و رعایای بلاد مذکور علیرغم آن که در عداد ممالک راقیه به حساب می‌آیند، التفاتی به این نشانه ترقی و تمدن ندارند! شاید از باب خساست باشد و شاید از این باب که حکام بلاد مذکور به مانند دولت ابد مدت و «روحانیه» مملکت ما، اهل لطف و ترحم بر رعایای خود نیستند. والله اعلم!). اما حکما و منورالفکران و صاحبان معرفت در خصوص فوائد و خصایص اینستاغرام موارد متعدد و متنوعی ذکر کرده‌اند که از جهت اختصار به اندکی از آن اشاره می‌شود:

الف) فسق مجازی و دلالی محبت و برداشتن پرده‌های حجب و حیا میان رجال و نسوان: به برکت این وسیله نامحرمان و عشاق و اصحاب شهوات می‌توانند به طرفه‌العینی به هر قسم که مایل باشند به زیارت هم نائل شده (ولو یکی در مشرق و دیگری در مغرب باشد) و صورت و هیکل هم را در هر حال ولو عریان ملاحظه نموده و اختلاط نمایند و کارشان مانند مرحوم خلد آشیان «فرهاد کوه کن» به تیشه و غیره نکشد و «مجنون» نشوند و انحصاری هم در این نوع از روابط نیست! چرا که یک ضعیفه می‌تواندد به مدد این وسیله در آن واحد از صدها و بلکه هزاران مجنون دلبری نموده و «مجازا» اسباب تمتع تمامی آنها را برآورده ساخته و به یک کرشمه در لحظه‌ای هزاران دل بر باد دهد و بلعکس! و دیگر امتیاز این اسباب در آن است که در آن کلیه قیود اخلاقیه و شرعیه از روابط بین نامحرمان برداشته شده و افراد مختارند هرچه می‌خواهند و می‌توانند در ارضای شهوات بکار بسته و در معرض دید همگان قرار داده و برای افعال شنیعه خود هزاران شریک یافته و از آنها «لایک» دریافت کنند! (و لایک همان احسنت و حبذا است منتها به لغت فرنگیان!)

از دیگر مزایای اینستاغرام تعلیم لوندی و بی‌حیایی و پرده‌دری است آن‌سان که حتی بنات نورس نیز از این تعالیم محروم نمانده و خوف آن می‌رود که عفت به امری متروک بدل گردد و تبرج سکه رایج گردد و عمده بنات و نسوان را به طوفان خود غرقه کند.

ب) الواتی مجازی: سابق بر این در بعض مدن و قصب، جماعت الواط و لشوش و اراذل، کوی و برزنی را قرق کرده و به قداره‌بندی و عربده‌کشی و الواتی مشغول می‌شدند و الباقی از درک این مناظر محروم مانده و ناکام از دنیا می‌رفتند. از جمله فوائد و برکات اینستاغرام آن است که هر منزل و بیتی را به عرصه عربده کشی و بدمستی و اوباشگری الواط بدل کرده و این جماعت که آنها را «شاخ‌های اینستاغرام» نامیده‌اند معروف خاص و عام گردیده و برای خود دولت و مکنتی به هم زده‌اند و لیلا و نهارا  در«پادشاهی اینستا» به کامروایی و ششلول‌بندی و رجز خوانی مجازی  مشغولند و حتی برای اثبات خود طلبه علوم دینیه را مقتول نموده و به آن تفاخر نموده و هل من مبارز می‌طلبند!

ج) طراری مجازی: با وجود اینستاغرام دیگر نیازی نیست تا عیاران و طراران دست در جیب خلایق کنند و یا به رسم قطاع الطریق راه بر کاروانیان ببندند ! این شبکه مجازی امکانات و اسباب مختلفی را برای سهولت عمل سارقان و طراران و خدعه گران و گندم نمایان جوفروش فراهم آورده تا با نشستن در خانه خود و فقط به مدد یک گوشی اندروید و صد البته به معجزه اینستاغرام مال خلق را ربوده و جیبشان را خالی کنند و از قهر محتسب و گزمه و عسس نهراسند!

د) تکاثر و تفاخر از راه دور: آدمی به «تفاخر و تکاثر و تفرعن» زنده است و حیات بدون این تفاعلات ثلاثه خالی از کیف و لذت است! بالاخره همیشه که نمی‌توان با شهوت و شکم لذت برد. اصل لذت جویی و کامرانی و شادخواری در جاه طلبی است و فخر فروشی و انانیت و خودبرتربینی و تحقیر دیگران! و اصولاً یکی از فوائد اصلیه اینستاغرام عینیت بخشی به تفاعلات ثلاثه (تفاخر و تکاثر و تفرعن) است. خلایق به مدد اینستا، هر طعام شاهانه‌ای که می‌خورند، هر ملبوس زربفتی که می‌پوشند، هر شراب غالی که می‌نوشند، هر سفری که به فرنگ و بلاد روم می‌روند و هر گوهر شب چراغی که ابتیاع و استعمال می‌کنند را در اینستاغرام با آب و تاب و پیاز داغ اضافه، به چشم و رخ سایرین می‌کشند و هر چه بشود فخر و فیس و افاده می‌فروشند تا ثابت کنند مثل فرعون و هامان قارون از باقی خلق برترند.

این حالات را به لسان اهالی اینستاغرام «عیش و عشرت لاکچری» گویند و بعضی اهل فن، گویند غایت اصلی اینستاغرام همین “لاکچری بازی” است! و مخفی نماند که لاکچری بازی، اساس تفرقه امم و از اسباب ایجاد شقاق میان ملل است و اختلاف طبقاتی و تبعیض جز با آن راست نیاید.

* اینها که گفته شد گوشه‌ای از برکات و خواص این شبکه مجازی بود و لابد مقامات وزارت ارتباطات و شورای عالی فضای مجازی، خواص و فوائد دیگری در اینستاگرام سراغ دارند که با دست و دلبازی تمام این شبکه را در دسترس همگان و. خصوصاً جوانان و نوجوانان مملکت قرار داده‌اند!

 

سوگلی حقوق بشر

* عمادالدین باغی (باقی) را می‌شناسید؟ همانی که به گواهی بی‌بی‌سی و صدای آمریکا و بزرگان اصلاحات از مهم‌ترین فعالان حقوق بشر در ایران است! همانی که زندگی و جوانی‌اش را وقف کرده تا ثابت کند نظام جمهوری اسلامی و اصولاً حکومت دینی ذاتاً ناقض حقوق بشر است؟

** بعد از ترور سردار سلیمانی، آقای باقی (باغی) در اینستاگرام نوشته بود این ترور برخی را غمگین و برخی را شاد کرد؛ اما این ترور مغایر با قوانین بین‌المللی است. در آن مقطع اینستاگرام هزاران حساب کاربری و پست‌های حاوی تصویر یا مطلب مرتبط با سردار شهید را حذف کرد و در این میان عبارت جناب باغی درباره‌ ترور شهید سلیمانی نیز حذف شد.

*** پس از حذف مطلب باغی درباره‌ ترور سردار سلیمانی توسط اینستاگرام، یک سایت انگلیسی گزارشی از این رویداد را منتشر کرد و سی.‌ان.‌ان، واشنگتن پست و برخی دیگر از رسانه‌های اروپایی و آمریکایی گزارش سایت انگلیسی را بازنشر کردند و اینجا بود که اینستاگرام اعلام کرد، «ما متوجه شدیم «باغی» بر خلاف سیاست‌ها و قوانین ما عمل نکرده و ما به اشتباه مطلب او را حذف کرده‌ایم. لذا مطلب حذف شده‌ او را باز می‌گردانیم.»

الف) از این ماجرا نتیجه می‌گیریم که اینستاگرام، سی.‌ان.‌ان، واشنگتن پست و عمادالدین باغی چقدر خوب و قانونمند‌ و حامی آزادی بیان هستند.

ب) همچنین نتیجه می‌گیریم که رسانه‌های آمریکایی و اروپایی و اینستاگرام، فرق دوست و دشمن را می‌شناسند!

ج) البته می‌توان این نتیجه را هم گرفت که برای برخورداری از حق آزادی بیان (آن هم تا حدی که واشنگتن پست و سی‌.ان‌.ان از آدم دفاع کنند) لازم است قبلاً درباره‌ نقض گسترده‌ حقوق بشر در حکومت اسلامی ایران افشاگری و اعتراض کرده باشی!

 

برکات دولت اعتدال

در هفته دوم تیر ماه ۹۹، دفتر رئیس جمهور با انتشار بیانیه‌ای تاکید کرد: «در هر کوی و برزن نشانی از تلاش و فداکاری این دولت ثبت است». بر همین مبنا تعدادی از دستاوردهای دولت جناب روحانی که در هر کوی و برزنی قابل مشاهده است، عبارتند از:

الف ) عادی شدن بی‌حجابی و کشف حجاب در همه جای مملکت (دقیقاً در هر کوی و برزن): از تهران گرفته تا دورترین روستاها! از خیابان تا کوه و جنگل و ساحل دریا! از جشنواره‌های هنری تا عزاداری و تشییع سلبریتی‌ها! در هواپیما، در قطار، در خودروهای شخصی و عمومی، در دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها و هر جای دیگری که فکرش را می‌کنید یا به ذهنتان نمی‌رسد! آن‌هم با برداشتن روسری و پوشیدن لباس‌های تنگ و آستین کوتاه و شلوارک‌های بدن‌نما و…!

ب) ارتقای قدر و قیمت کالاهای تولید داخل: قبل از دولت روحانی، پراید ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان قیمت داشت و مردم از داشتن و سوار شدن آن، احساس خجالت می‌کردند. اما پس از گذشت ۷ سال از عمر دولت روحانی، مردم برای خرید پراید ۸۰ میلیونی سر و دست شکسته و در قرعه‌کشی شرکت می‌کنند و داشتن پراید احساس میلیونری به انسان می‌دهد.

ج ) بیشترین حد از گسترش فضای مجازی در جهان: هر چند باورش سخت است اما دولت اعتدال در این عرصه راه افراط درپیش گرفته و  بی‌نظیرترین توسعه محتوایی موجود در جهان را در فضای مجازی ایران ایجاد کرده! ممکن است سرعت و حجم اینترنت موجود در ایران چنگی به دل نزند اما در عوض آزادترین اینترنت جهان در ایران فراهم آمده به صورتی که شما می‌توانید از اهانت به دین و مقدسات تا انواع فیلم‌های جنسی و مباحث خلاف امنیت ملی و اهانت به افراد و هر چیز دیگری را که بخواهید درون فضای مجازی موجود و بدون فیلترشکن ببینید و بخوانید. (جهت اطلاع‌تان عرض می‌شود سطح آزادی اینستاگرام در ایران بسیار بیشتر از آزادی موجود در همین عرصه در بلاد اروپایی است!.) فقط اگر محتوا و پیام شما حاوی مطالب یا مفاهیم ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی جدی باشد توسط متولیان اینستاگرام حذف خواهد شد. ولی دولت روحانی هیچ مطلبی در اینستاگرام را حذف نکرده و نخواهد کرد. آخرین دستاورد دولت روحانی در این عرصه، فراهم آمدن امکان پخش شنیع‌ترین فیلم‌ها وتصاویر جنسی به صورت زنده یا ضبط شده در فضای مجازی (در بستر اینستاگرام) است که در نوع خود در جهان کم‌نظیر بوده و دولت هم تصمیمی برای محدود کردن این امکان ندارد.

 

پیش‌گویی دولت

*سخنگوی دولت روحانی: اگر دولت ما روی کار نبود، اوضاع کشور صد برابر بدتر بود.

** محسن غرویان ( اصلاح طلب و حامی دولت ): اگر در سال ۹۶ رئیسی به قدرت می‌رسید الان قیمت دلار ۴۰هزار تومان بود.

بر همین اساس و بر مبنای پیش گویی به روش دولت اعتدال:

الف) هر زنی می‌تواند سر شوهرش منت بگذارد اگر من زن تو نمی‌شدم الان هند جگر خوار زنت بود!

ب) هر مادری می‌تواند به بچه‌اش بگوید اگر من تو را نمی‌زاییدم مادر فولادزره تو را می‌زایید!

ج) هر مردی می‌تواند توی سر زنش بزند که اگر من تو را نگرفته بودم الان تو خونه بابات ترشیده بودی!

د) ملت می‌تواند به دولت مردان اعتدال بگوید اگر به شما رای نداده بودیم الان در سرای سالمندان مشغول غر زدن به بغل دستی‌تان بودید.

ه) ویروس کرونا می‌تواند به مردم جهان بگویید اگر من نیامده بودم الان همه شما از مرض قلبی مرده بودید.

و) ارتش سعودی به مردم یمن خواهد گفت اگر شما را با بمب نمی‌کشتیم آن‌وقت باید  مثل خاشقچی در اسید غیب می‌شدید.

ز)  دکتر نجفی (چهره شاخص اصلاحات) در دفاع از خودش می‌گوید : اگر زن دومم را با گلوله نمی‌کشتم، حتماً به علت اصابت شهاب سنگ در خیابان کشته می‌شد.

29آگوست/19

سیـاست تا دیـانـت

تیمّم برای دریاچۀ ارومیـه

یک خانم میانسال اهل ارومیه که به برکت «تکرار» بعضی‌ها به عضویت شورای شهر پایتخت در آمده، در یک اظهارنظر علمی و اصولی از ساکنین اطراف دریاچه ارومیه خواسته که با نگرفتن وضو در مصرف آب، صرفه‌جویی کرده و به افزایش آب دریاچه کمک کنند.

چرا بعضی از به میز رسیده‌ها تصور می‌کنند در باب هر مسئله‌ای حق اظهار نظر دارند؟ و چرا خیال می‌کنند از حرف نزدن خواهند مرد؟!

 

وزارت و بیسـوادی

وزیر بهداشت به دلیل نامعلومی (شاید ابتلا به بیماری خود رضاخان‌بینی مزمن) ضمن فرمایشات درباره بیماری‌های روحی و روانی، اظهار نموده که برپایی عزاداری و سوگواری برای وفات معصومین(علیهم‌السلام) باعث شده تا همیشه گریه کنیم و ضجه بزنیم و همین فضای غم‌انگیز عامل خودکشی و بسیاری از خشونت‌های اجتماعی شده است!.

۱)وقتی هر بیسوادی می‌داند افراد مومن و علاقمند اهل‌بیت اهل خودکشی و آزار دیگران نبوده و نیستند، چرا  وزیر بهداشت دولت جمهوری اسلامی چنین بیاناتی می‌کنـد؟ آیا روح رضاخان در جسم ایشان حلول کرده؟

۲)برای معالجه و اصلاح نگرش وزیر فوق‌الذکر شاید لازم باشد ایشان تحت‌نظر یکی از بیسوادهای مذکور در بند۱ دوره‌های آشنایی با حرمت خودکشی و خشونت‌ورزی در اسلام را بگذراند تا کم‌کم متوجه شود آدم مومن و هیأتی اهل خودکشی و مردم‌آزاری نیست!

۳) اگر جناب وزیر توفیق درک یک جلسه روضه‌خوانی ساده را هم پیدا کرده بود، می‌فهمید که سوگواری برای اهل‌بیت بر خلاف سوگواری‌های عادی، منشاء و مبدأ نشاط و حرکت و بهجت و امید است و به همین دلیل مومنان با توسل به اهل‌بیت و حضور در مجالس روضه‌خوانی برای مبارزه با مشکلات نیرو می‌گیرند و اکثر خودکشی‌ها و مردم آزاری‌ها در میان کسانی رخ می‌دهد که مانند وزیر بهداشت فکر می‌کنند!

 

آزمـون ادعـا

در طول سی‌سال گذشته، اندیشمندان اصلاح‌طلب و فعالین سیاسیِ پیرو آنها، به قاعده، هزاران بارنوشتند و گفتند که: اسلام دینی مردم‌سالار است و فقه آن هم کاملاً به نفع مردان تنظیم شده و حکم تعدد زوجات را خیانت و ظلم به زن معرفی کرده و مهدورالدم بودن زن در صورت خیانت به همسر را نقض حقوق انسانی زن و مخالف عقل و حقوق بشر خوانده و در یک کلام «خود را مدافع و ناجی زنان و اسلام را ظالم به زن» می‌دانستنـد! و البته از آنجا که سنت خداوندی بر این قرار گرفته که هر صاحب ادعایی باید در پایبندی به ادعایش امتحان بشـود، قبیلۀ اصلاحات هم سربلندی در آزمون رعایت کامل حقوق زن را به یکی از «صنادید و ابطال» خودش، یعنی «جناب نجفی» سپرد و الحـق که ایشان و جناح مربوطه و متفکرین وابسته به جناح مذکور به شرح پیوست در این آزمون پیروز شدند:

اول این‌که نجفی روی سرِ زن اولش که جوانی و زندگی‌اش را فدای او کرده بود «هوو» آورد و زن دوم گرفت! آن‌هم زنی که نصف خودش سن و سال داشت.

دوم این‌که بعد از ازدواج دوم، همسر اولش را به امان خدا رها کرد.

سوم این‌که بعد از مدتی کوتاه، زندگی با همسر دوم، دلش را زد و بنای ناسازگاری با او را گذاشت، تا آنجا که با شلیک چند گلوله از فاصله نزدیک، حق و حقوق زن دومش را تمام و کمال کف دستش گذاشت و به قول وکیل مدافع نجفی در دادگاه: نجفی با اسلحه به حمام (محل قتل) رفت تا زنش را به زندگی برگرداند!!

چهارم این‌که بعد از قتل فوق، هیچ اصلاح‌طلبی حاضر نشد این جنایت را به عنوان یک مورد خشونت علیه زن محکوم کند! (همانطوری که ازدواج دوم نجفی و رها کردن زن اولش را هم نادیده گرفته و بی‌خیال شدند.)

پنجم این‌که بسیاری از اهالی اصلاحات، مقتول را «مهدورالدم» خوانده و سعی کردند از این‌طریق، راهی برای نجات رفیقشان پیدا کنند و البته در این شرایط دیگر اتهام زدن به زنی که دستش از دنیا کوتاه شده و گلوله باران او بر اساس این اتهام، اشکالی نداشت و مخالف حقوق انسانی زنان تلقی نمی‌شـد! و بماند که بعضی اعضای قبیله اصلاحات مقتول را به جرم «پرستو بودن» لازم‌القتل می‌دیدند! (ظاهراً توقع داشتند مرحومه مقتوله مثل خودشان دایناسور یا هیولا باشد!.)

#و این‌گونه بود که «نجفی» به عنوان «نماد رعایت کامل حقوق زن در قبیله اصلاحات» جاودانه شد و به تاریخ پیوست!

 

نتایـج منطقـی

رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس: طیفی از نمایندگان مجلس نه تنها موافق ضرورت حجاب نیستند بلکه مخالف حجاب الزامی در کشورند.(۱۹/۴/۹۸)

# وقتی در یک حکومت اسلامی طیفی از نمایندگان مجلس مخالف جاری شدن حکم الهی حجاب در جامعه باشند نتیجه این می‌شـود کـه:

۱- همراه اول، آگهی تبلیغ جهت حضور در «دیسکو» را برای مشترکان محترم خودش ارسال می‌کند!

۲-به علت مخالفت دولت با تخصیص ارز دولتی جهت واردات پارچه چادری، قیمت هر قـواره چادر به ۶۰۰ هزار تا یک میلیون تومان افزایش یافته است.

۳- به گزارش معاون فضای مجازی دادستانی کل کشور روزانه حدود ۷۵ میلیون پیام با محتوای غیر اخلاقی در میان ۲۵میلیون کاربر ایرانی اینستاگرام مبادله می‌شود! آن‌هم در حالی که بسیاری از کشورهای اروپایی خیلی دقیق‌تر از کشور ما به فکر کنترل فضای مجازی‌اند.

۴- پس از دستور صریح رهبرانقلاب به وزارت آموزش و پرورش درباره عدم اجرای سند۲۰۳۰، وزارت ارتباطات پرچم‌دار اجرای سند ۲۰۳۰ در کشور شده است.

# وقتی نمک بگنـدد دیگر این‌که هر چیزی بوی گند بدهد و گندیدگی را در هرجا بتوان یافـت تعجبی ندارد.

 

دیپلماسـی یعنــی

دیپلماسی یعنی این‌که خطوط قرمز سیاست خارجی کشورت را زیر پا بگذاری، با وزیر خارجه شیطان بزرگ هم‌قدم و هم‌کلام بشـوی‌، روبروی گرگ‌های دنیا که هنوز چنگ و دندانشان از خون خواهران وبرادرانت رنگین است بنشینـی و لبخنـد بزنـی!

داشته‌هایت را به خواست آنها به باد بدهی و به قول‌شان اعتمـاد کنی و آخر سر، فقط اجازه پیدا کنی در چند خیابان نیویورک تـردد کنی و کارمندان دفتر نمایندگی کشورت در سازمان ملل به همراه خانواده در محدوده سازمان ملل زندانی بشونـد!. محدودیتی که تا امروز برای دیپلمات‌های هیچ کشوری اعمال نشده جز تو که خدای دیپلماسی بودی!

 

 

مجـازات انتخـاباتـی

سردبیر روزنامه شـرق در ۲۲ تیرماه امسال در سرمقاله روزنامه‌اش نوشت: مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دچار خطای فاحشی شدند! چه کسی مردم را به خاطر این خطا محاکمه و مجازات خواهد کـرد؟

#سردبیر عزیز! خیلی نگران نباشید! الان حدود شـش سال است که مردم دارند مجازات می‌شوند، آن‌هم به شکلی مرگبار و دردناک و بدون محاکمه! دردناک‌ترین قسمت این مجازات هم این است که متوجه نشدند تو و امثال تو برای مجازات و چزاندن‌شان «تکرار» کردید تا «کلید» را انتخاب کننـد!، کلیدی که فقل زندگی‌شـان شد و مامور مجازاتشـان!

13مارس/19

سیـاست تا دیانـت

حکـم  شـراب تقلبـی                                                         

اگر بتوان از تقلبی بودن هر کالایی گذشت، بعید است که بتوان از تقلبی بودن نوشیدنی‌های الکلی صرف‌نظر کرد! چون دادستان محترم تهران خبر داده که با توجه به ساخت و فروش مشروبات تقلبی و مرگ و نابینایی برخی به‌دلیل مصرف این‌گونه مسکرات، عده‌ای از روشنفکران و اهالی اصلاحات برای مغبونین از شراب تقلبی دلسوزی نموده و خواستار برخورد جدی با سازندگان چنین مسکراتی شده‌اند. جالب اینجاست که این جماعت با ساخت و مصرف شراب ناب و اصل، مشکلی نداشته و صرفاً با تقلبی بودن آن مشکل دارند و جالب‌تر این که تا امروز کسی از منتقدان شراب تقلبی، نقد یا اعتراضی در مورد تولید مواد غذایی تقلبی یا لوازم یدکی تقلبی و سایر کالاهای تقلبی ندیده و نشنیده است! درهمین راستا اقدامات زیر جهت مقابله با تقلب در تولید مسکرات  پیشنهاد می‌شود:

الف) اجرای حد برای تولید و فروش مشروبات تقلبی (به هر مقدار حتی یک پیاله) به شرح زیر: در مرتبه اول دویست و خورده‌ای (مقدار خورده‌ای آن بسته به نظر قاضی و بر اساس درصد تقلب در تولید مسکر تغییر می‌کند!) و در مرتبه دوم اعدام به همراه اعمال شاقه (برای نشان دادن قاطعیت نظام در مقابله با این اقدام غیر انسانی و مغایر با حقوق بشر.)

ب) انجام کار فرهنگی جهت نمایش قبح تقلب و بویژه تقلب در تولید نوشیدنی‌های الکلی.

ج) ایجاد زیرساخت‌های لازم جهت عرضه مستقیم شراب ناب و بهداشتی و اصل به مصرف‌کنندگان محترم (‌با اولویت در عرضه مشروبات الکلی درجه یک خارجی)

د ) فرهنگ‌سازی در جامعه با هدف آگاه‌سازی مردم و مخصوصاً مصرف‌کنندگان محترم مشروبات الکلی درباره لزوم توجه به خرید و مصرف مسکرات استاندارد و اجتناب از خرید شراب‌های ارزان قیمت و غیر استاندارد (‌و آموزش این‌نکته که آدم باید به سلامتی‌اش توجه کند و به خودش احترام بگذارد و هر نجسی نامرغوب و به درد‌نخوری را بالا نیاندازد!)

 

آشیـانه جـدیـد قوم لـوط                                                                 

معمولاً شب‌ها بساط «پیروان قوم لوط» داغتر است. زمستان و تابستان هم ندارد. تا آنجا که پنج‌شنبه شب‌ها، کل محدوده چهار راه را قرق می‌کنند. در این حالت دیگر نمی‌توانی تشخیص بدهی که افراد آرایش کرده و زیر ابرو برداشته که با موهای رنگ کرده افشان و لباس‌های بسیار زننده در هم می‌لولند دخترند یا پسرهای دخترنما! اغلب اوضاع آنچنان افتضاح می‌شود که مردم عادی برای رد شدن از این محدوده مجبورند راهشان را کج کنند. «رهروان قوم سدوم» بدون مزاحمت پلیس یا… به چک و چانه زدن با مشتری‌ها مشغولند و در کمال آرامش مواد‌مخدر یا روانگردان مصرف می‌کنند و…! مدت‌هاست که این محل به پاتوق این جماعت تبدیل شده و مشاهده دختران بی‌حجاب با بلوز و شلوارهای کوتاه و جلف و موهای آشفته آبی و بنفش (و پسرهایی با همین ریخت و قیافه که پسر بودن‌شان فقط از هیکل زمختشان مشخص است) که در زشت‌ترین اطوار جنسی با مردانی زن صفت‌تر از خودشان مشغول مغازله‌اند، تعجب کسی را برنمی‌انگیزد! و آنچه به چشم می‌آید افزایش روزافزون این جماعت است: هر روز بیشتر از دیروز و هر هفته بیشتر از هفته پیش، و البته با آزادی عمل بیشتر و وقاحت افزونتر! اینجا آشیانه جدید قوم لوط است، آن‌هم در قلب تهران، همان تهرانی که بسیاری آن‌را ام‌القرای جهان اسلام می‌دانند. فقط کاش اسم این چهارراه تغییر کند تا دیگر نام (ولی‌عصر«عج») براین  چهارراه نباشد.

رونوشت به:

۱- اصلاح‌طلبان معزز، جهت شادمانی، بابت به بارنشستن تساهل و تسامح.

۲- اصول‌گرایان مکرم، جهت ابراز ندامت از بی‌خیالی و ندیده گرفتن دین‌زدایی از جامعه‌ اسلامی.

۳- عدلیه و نیروهای‌انتظامی جهت پیدا کردن عذر تقصیر مورد پذیرش در محکمه عدل‌ الهی.

۴- وعاظ، علما و روحانیون و ائمه‌جمعه و جماعات جهت بازنگری در نحوه پاسداری از دیانت در جامعه.

# تذکر ضروری: از کسانی که در صحت مطلب فوق شک و تردید دارند درخواست می‌شود شخصاً در یک شب جمعه به محل مذکور مراجعه بفرمایند تا «لیطمئن قلبی» در موردشان محقق شود.

 

آمـوزش جنسـی بـه اطفـال                                                              

وقتی روزنامه دولتی «ایران» مورخه ۱/۹/۹۷ در صفحه اول و با افتخار اعلام می‌کند که دولت اعتدال موفق به شکستن تابوی آموزش جنسی به نوجوانان و جوانان مملکت شده و آموزش جنسی به نسل آینده را ضروری و لازم می‌شمارد، بد نیست در این خصوص به نکات و نتایج زیر توجه کنیم:

الف) همه مشکلات مملکت از روز اول تا الان، به خاطر این بوده که بچه‌ها نسبت به امور جنسی بی‌اطلاع بوده‌اند و اگر سر و گوش‌شان بجنبد و اطلاعات جنسی‌شان افزایش پیدا کند دیگر مشکلی نخواهیم داشت. خوب اگر ماجرا این است چرا «برجام» را قبول کردند؟ می‌آمدند و تعدادی آدم بی‌تربیت می‌آوردند و امورات جنسی را به صورت مو به مو به بچه ها توضیح می‌دادند تا از شر تحریم و گرانی و سقوط ارزش پول ملی و ناکارآمدی دولت و ناهماهنگی وزرا با یکدیگر و با رئیس جمهور و… نجات پیدا می‌کردیم! (البته هرجور فکر کردیم ارتباط میان حل مشکلات مملکت و آموزش جنسی به بچه‌ها را نفهمیدیم! شاید به این دلیل که مکتب اعتدال و شیخ آن قائل به «ربط» نیست و شاید هم به این دلیل که فهم این ارتباط نیازمند دیدن آموزش جنسی در کودکی است که تمامی نسل های قبل از آن بی‌بهره ماندند.)

ب) البته این که، یک بچه مسائل جنسی را چه جوری و از چه کسی و تا چه حدی یاد بگیرد، مطلبی است که بزرگان دولت اعتدال در پاسخ به آن ساکت مانده‌اند! شاید به این‌دلیل که خودشان در بچه‌گی آموزش جنسی ندیده و در مورد استانداردها و اندازه‌های آن بی‌اطلاعند و شاید هم تا الان به بچه‌هایشان آموزش جنسی نداده‌اند و خودشان هم درباره نحوه آموزش مربوطه دچار سرگردانی و حیرت شده‌اند (هر چند درباره ضرورت آن تردیدی ندارند!) البته به‌نظر می‌رسد بچه در هر موردی(حتی آموزش موارد جنسی) سر سفره بابا و ننه‌اش بزرگ شود بهتر است. لذا از مدیران فرهنگی دولت اعتدال خواستاریم در این مسیر به عنوان خط شکن وارد عمل شده و رأسا به کودکان‌شان آموزش جنسی بدهند و اگر نتایج درخشانی حاصل شد آنگاه رعیت هم به تبعیت از آنان مشغول شوند.

ج) این که آموزش جنسی به اطفال چگونه به رفع تحریم و کاهش تورم و افزایش قدرت خرید جامعه و بالا رفتن اعتبار گذرنامه و برقراری اشتغال حداکثری و رفع آلودگی هوا و حل معضل کم آبی و… می‌انجامد نکته ظریفی است که شرط فهم آن، ایمان به کدخدا و تبعیت محض از اوست و تاکنون جز مومنان حقیقی به کدخدا کسی به حقیقت آن، راه نیافته و نخواهد یافت!

د) فقط باید در حین آموزش جنسی به اطفال مراقب بود تا آنها روی دست اولیا بلند نشده و مواردی را که والدین‌شان تجربه نکرده و نشنیده‌اند را با جزئیات به پدر و مادرها آموزش ندهند! (چون به مدد گسترش  بی‌نظیر فضای مجازی در دوران حاکمیت اعتدال، معلومات بچه‌ها در این مسائل از والدین بیشتر و دقیق‌تر است.)