تکلیف و پیدایی و پنهانی نتیجه!؟

مقدمه:

در انتخاباتهای اخیر، برخی پرسش‌ها میان طرفداران گفتمان انقلاب پرتکرار بوده‌اند. از جمله این پرسش‌ها رابطه میان تکلیف و نتیجه است. به دنبال این موضوع مباحث دیگری چون انتخاب «صالح مقبول» یا «اصلح غیرمقبول» نیز مطرح شدند. با توجه به اختلاف نظرها در تفسیر این موضوع، در این نوشتار قصد داریم این اصل را از منظر امامین انقلاب و مبانی دینی اسلام واکاوی کنیم.

 

  1. اصالت تکلیف در سخنان امام خمینی(ره)

یکی از مشهورترین کلیدواژه‌های حضرت امام ضرورت عمل به تکلیف است. ایشان در موارد متعددی بر این اصل تأکید میکردند که ما انسان‌ها بندگان خداییم و باید به وظایف الهی خویش عمل کنیم. چه بسا نتایجی که مدنظر ماست تحصیل نشوند. برای نمونه ایشان در نخستین سال‌های نهضت بر ضرورت انجام تکلیف و منتظر نماندن برای تحصیل نتیجه تأکید میکردند:

« خداوند ربّ البیت است. ما باید به تکلیف خود عمل کنیم. نتیجه حاصل شود یا نشود به ما مربوط نیست، بلکه با خود اوست.»(۱)

در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب نیز حضرت امام در سخنان خود سه هدف اصلی را برای مبارزه تبیین کردند: نخست کنار زدن محمدرضا پهلوی، دوم از بین رفتن نظام سلطنتی و سوم برقراری جمهوری اسلامی. ایشان پس از بیان این سه هدف فرمودند ما موظف هستیم برای دستیابی به آنها تلاش کنیم. البته ممکن است نتوانیم به این اهداف برسیم:

«یک قسم از مسائل این ‌طورند که انسان باید ملاحظه کند که در این عملى که مى‏کند نتیجه حاصل مى‏شود یا نمى‏شود؟ آیا به مقصدى که دارد، میرسد یا  نمى‏رسد؟ و اگر مطمئن شد که به آن مقصد مى‏رسد، اقدام ‏کند و اگر مطمئن نشد اقدام نکند. یک قسم از مسائل این‌ طورند. یک قسم از مسائل هم هستند که انسان از طرف خدا تکلیف دارد و اصل مطلب، یک تکلیف هست و احتمال مى‏رود نتایجى هم حاصل بشود یا نشود. در این مسائلى که آدم تکلیف دارد که اقدام کند، دیگر نباید در آن مسائل به اینکه نتیجه‏اى که ما مى‏خواهیم، حاصل مى‏شود یا نمیشود، علم داشته باشیم. لازم نیست انسان علم پیدا کند و فقط به دنبال این است که به تکلیفى که به او شده، عمل بکند.»(۲)

ایشان در تشریح این مطلب به حرکت امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) اشاره کردند که قصد کنار زدن معاویه و یزید را داشتند و اگرچه ظاهراً موفق نشدند و حتی می‌دانستند که نتیجه‌ای به دست نمی‌آید، برای انجام تکلیف اقدام کردند. این اصل تا واپسین روزهای زندگی امام هم فراموش نشد. ایشان در منشور روحانیت یک بار دیگر بر تکلیف‌مداری در دفاع مقدس تأکید کردند و فرمودند:

«ما براى اداى تکلیف جنگیده‏ایم و نتیجه، فرع آن بوده است. ملت ما تا روزی که احساس کرد توان و تکلیف جنگ را دارد به وظیفه خود عمل کرد. همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ایم، نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین «ع» در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز‏ فراتر از توانایى خود عمل نمیکردند و سخن نمیگفتند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هرگز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشید، ذکرى به میان نمیآوردند.»(۳)

لکن ممکن است این اصل الهی با تفاسیر نادرستی مواجه شود. از جمله اینکه تکلیف‌گرایی و یا نتیجهگرا نبودن به معنای نادیده گرفتن جنبه‌های عقلایی یا کماهمیت شمردن تدبیرهای عقلانی در تلاش‌های الهی تصور شود. یعنی از این اصل که ما به دنبال انجام تکلیف هستیم، نتیجه گرفته ‌شود که در انتخاب راه حلها، نیازی به ملاحظه جوانب و نتایج آن نیست. این برداشت با عقلانیت حاکم بر روح تمام دستورات اسلامی ناسازگار است. بنابراین باید منظور دقیق حضرت امام روشن شود.

 

  1. رابطه تکلیف و نتیجه در سخن رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در تبیین رابطه تکلیف‌گرایی و توجه به نتیجه معتقدند نه تنها حضرت امام، بلکه هیچیک از انبیاء و امامان بدون در نظرگرفتن هدف و توجه به نتیجه اقدام نمی‌کردند. همه عقلا برای نتایج و اهداف واقعی تلاش می‌کنند. لکن تکلیف‌گرایی به این معناست که بعد از آنکه برای رسیدن به هدف و نتیجه، تدابیر لازم اعمال شدند، انسان به خاطر نرسیدن به هدف دچار احساس خسران و ندامت نشود؛ چون از قبل تمام واقعیتها را لحاظ و تلاش خود را هم در راه خدا صرف کرده است.

سئوال دیگر این است: رابطه‌ «تکلیف‌مداری» با «نتیجهگرائی» چیست؟ امام فرمودند: «ما دنبال تکلیف هستیم.» آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبودند؟ آیا میتوان  در مورد امام بزرگواری که با آن شدت و حدّت و در سنین کهولت، آن همه سختی‌ها را تحمل کردند تا نظام اسلامی را مستقر کنند و موفق هم شدند، ادعا کرد که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ معنای تکلیف‌گرائی این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ مطلوب، طبق تکلیف عمل کند و برخلاف آن عمل نکند و کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران و اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود و آنها هم دنبال نتیجه بودند. مگر می‌شود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم و نتیجه هر چه که شد، شد؟

البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، طبق تکلیف عمل می‌کند، اگر هم به نتیجه‌ مطلوب خود نرسد، احساس پشیمانی نمی‌کند و خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده است. اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، طبق تکلیف عمل نکند، در صورتی که نتیجه نگیرد، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که تکلیف و مسئولیت و کار شایسته و بایسته را انجام داده، واقعیت‌ها را با دقت دیده و طبق آنها برنامه‌ریزی و کار کرده، به نتیجه هم که نرسد، احساس خسارت نمی‌کند؛ چون کارش را انجام داده است. بنابراین اینکه تصور کنیم معنای تکلیف‌گرائی این است که اصلاً به نتیجه توجه نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.

در دفاع مقدس و در همه‌ جنگ‌های صدر اسلام، زمان پیغمبر(ص) یا بعضی از ائمه(ع)، کسانی که وارد میدان جهاد می‌شدند، بر اساس تکلیف عمل می‌کردند. جهاد فی‌سبیل‌الله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس ورود به میدان، بر اساس احساس تکلیف بود. اما آیا معنای احساس تکلیف این است که آنان به نتیجه نمیاندیشند؛ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نمیکردند و اتاق جنگ و برنامه‌ریزی و تاکتیک و لشکر و تشکیلات نظامی نداشتند؟ این طور نیست.

بنابراین تکلیف‌گرائی با نتیجهگرائی منافاتی ندارد. انسان باید نگاه کند و ببیند این نتیجه چگونه قابل تحقق است و برای رسیدن به آن، طبق راه‌های مشروع و میسّر برنامه‌ریزی کند.»(۴)

 

  1. تکلیف و نتیجه در فلسفه اخلاق

علامه مصباح یزدی در بحث مفصلی به تبیین رابطه نتیجه و تکلیف در فلسفه اخلاق و فقه پرداختند. از نظر ایشان لازمه اعتقاد به حسن و قبح عقلی آن است که برای هر یک از افعال نتیجه‌ای قائل باشیم. بر همین اساس از منظر نظام اخلاقی اسلام و نیز مبانی فقه و اصول شیعی، مبنای اوامر الهی، مصالح و مفاسدی هستند که به منزله نتایج افعال محسوب می‌شوند. البته این مصالح و مفاسد محدود به امور شخصی یا دنیوی نیستند، بلکه ممکن است غایتی در سعادت اخروی یا سعادت دنیوی اجتماعی داشته باشند.

به هر حال طبق نظام حسن و قبح عقلی که عدلیه به آن معتقد است، هر یک از اوامر و نواهی الهی مبتنی بر غایات واقعی و در نتیجه، تمام ارزش‌ها و تکالیف شرعی و اخلاقی تابع نتایج آنها هستند. البته این امر بدان معنا نیست که این نتایج همواره در دسترس فهم و عقل بشری هستند، بلکه ممکن است در بسیاری از موارد مصلحتی که پایه دستورات اخلاقی و شرعی است با موازین خرد بشری قابل تشخیص یا ارزیابی نباشد. نتیجه این مبانی آن است که ما همواره نتیجه‌گرا هستیم.

علامه مصباح یزدی ابعاد مختلف این بحث را واکاوی کردند که اکنون مجال بازگو کردن آنها نیست. لکن یکی از نکات مهمی که ایشان بر آن تأکید داشتند این بود که در برخی از رفتارها چندین مصلحت با یکدیگر تزاحم پیدا می‌کنند. در چنین مواقعی بدیهی است که مصلحت اهم مقدم است؛ اما گاه افراد در تشخیص مصلحت‌های اهم دچار اختلاف می‌شوند. آیا در اینجا باید هر کسی به تشخیص خود عمل کند؟ علامه مصباح یزدی معتقد بودند که در چنین مواردی باید ولیّ فقیه مرجع اصلی حل اختلاف باشد.(۵)

  1. تفسیر صحیح از سخن امام خمینی(ره)

اما با توجه به مبنای نتیجه‌گرایی، سخن امام خمینی چگونه تفسیر می‌شود؟ علامه مصباح یزدی معتقد بودند منظور امام این است که ما با اینکه مبنای حسن و قبح عقلی، تبعیت دستورات از مصالح و مفاسد و نتیجه‌گرایی مصطلح را می‌پذیریم، اما گاه تکالیف به نتایجی که مورد انتظار ما هستند، ختم نمی‌شوند. روشن است که وقتی وظیفه ما مشخص شد باید به آن عمل کنیم، هر چند که ممکن است گاهی از حصول یا عدم حصول نتایج آن مطمئن نباشیم. مثلاً از منظر عقلی و شرعی، ما در مورد جهاد وظیفه داریم. در اینجا حتی دلیل عقلی هم نداریم که فقط درصورتی باید دفاع کنیم که یقین صد در صد به موفقیت داشته باشیم؛ بلکه عقل و شرع حکم می‌کنند که انسان به تکلیف خود عمل و جهاد کند؛ زیرا دین از انسان تحرک خواسته است. در چنین مواردی باید با بهترین تدبیرها به تکلیف عمل کرد، اما گاهی ممکن است با وجود تدابیر شایسته، بر سر راه انجام تکلیف، موانعی وجود داشته باشند و نتیجه مطلوب حاصل نشود. چنین نیست که فقط در صورتی انجام تکلیف قطعی است که به تحقق نتایج ظاهری آن یقین داشته باشیم. با وجود تکلیف، باید بیشترین تلاش‌ها را برای رسیدن به نتیجه انجام داد، هر چند امیدی به موفقیت نباشد.

طبق آنچه گفته شد میتوان این معنا از نتیجه‌گرایی را با سخن حضرت امام قابل جمع دانست. بدین ترتیب نتیجه‌ای که امام ما را از آن منع میکردند، نتایج ظاهری و عرفی است و نتیجه‌ای که در مباحث فلسفه اخلاق و مصالح و مفاسد توضیح دادیم ناظر به معنای دقیق نتیجه و مصلحتی است که در پس افعال وجود دارد.

نتیجه

با کنار هم قرار دادن نظرات این سه متفکر انقلاب میتوان دریافت که به یک معنا اساساً تکلیف‌گرایی و نتیجه‌گرایی در مقابل همدیگر نیستند. بهویژه در مکتب شیعه که مبنای آن، حسن و قبح عقلی است، نمی‌توان از نتیجه‌گرایی دست کشید. لازمه استدلال عقلی و نیز تبعیت احکام شرعی از مصالح و مفاسد، نتیجه‌گرایی است. از سوی دیگر اگر بخواهیم هر تکلیف را فقط در صورتی انجام دهیم که به دستیابی به نتایج ظاهری آن یقین داشته باشیم، بسیاری از تکالیف قابل اجرا نخواهند بود. مومنان خالص بهمحض اطلاع از تکلیف دینی، برای انجامش می‌شتابند و در راه تحقق آن بهترین و بیشترین تدابیر عقلانی را به کار می‌گیرند، لکن منتظر حصول تمام شرایط و امکانات نمی‌مانند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام،ج۲، ص۱۶۷
  2. صحیفه امام، ج۵، ص۱۸
  3. صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۲۸۵-۲۸۴
  4. بیانات در دیدار دانشجویان ۶/۵/۹۲‌

۵-۴/۱۲/۱۳۹۲، مصاحبه با نشریه پویا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *