Tag Archives: اهل بیت

29دسامبر/21

راه های مقابله امام سجاد(ع) با فساد در مدینه

مقدمه:

امام سجاد(ع) در ۵ شعبان سال ۳۸  هـ ق در مدینه به دنیا آمد. عصر آن حضرت از جهات مختلفی بدترین دوران بود. از سوی حاکمان جور، شدیدترین فشارهای جسمی و روانی برحضرت وارد می‌شد و از نظر فرهنگی ارزش‌های اسلامی یا سقوط کرده و یا به نازل‌ترین حد خود رسیده بود. (۱) حتی «برخی از بنی هاشم» نماز خواندن را نمی‌دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی نیز بی‌خبر بودند. فساد به‌گونه‌ای بود که «حسن بصری» می‌گوید: «اگر پیغمبر(ص) دوباره بازگردد، از میان آنچه تعلیم داده است، جز «قبله» را نخواهد یافت.»(۲)

باید از فعالیت‌های فرهنگی امام سجاد(ع) برای احیای اسلام به‌عنوان هنری بزرگ و معجزه‌ای شگرف یاد کرد. امام با تربیت صدها شاگرد در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی و همچنین خرید چندین هزار غلام و کنیز و تربیت و آزاد کردن آنان به آگاهی‌بخشی مردم پرداخت و سنت‌های از دست رفته پیغمبر(ص) را زنده کرد.(۳)

برای درک فعالیت‌های کارساز و بسیار مهم امام سجاد(ع) لازم است به صورت اختصار حاکمان ستمگر دوران حضرت را بشناسیم تا بدانیم حضرت در چه اختناق سهمگینی به سر می‌برده است.

یکم) یزید بن معاویه

چهار سال نخست امامت امام سجاد(ع) همزمان با حکومت یزید بن معاویه است که چهره او بر کسی پوشیده نیست. او نخستین حاکم اسلامی است که در ملاء عام شراب می‌خورد و علناً به کارهای زشت و خلاف عفت می‌پرداخت.(۴). او در اولین سال حکومتش «امام حسین(ع)» را به شهادت رساند و اهل‌بیتش را اسیرکرد و در سال دوم سلطنتش ساکنان «مدینه» را قتل عام کرد و دست به پست‌ترین جنایات زد و در آخرین روزهای حکومتش خانه خدا را به آتش کشید.(۵)

دوم) عبدالله بن زبیر

او مردی زاهدنما، تندخو، بی‌رحم، بخیل و بسیار ریاست‌خواه بود. برای ریاست‌طلبی برادر خود «عمرو بن زبیر» را کشت.(۶) او می‌گفت: «چهل سال است که کینه «بنی هاشم» را در دل پنهان داشته‌ام و امروز می‌خواهم انتقام بگیرم.» او «عبدالله بن عباس» را به طائف تبعید و «محمد حنفیه»، عبدالله بن عباس و ۲۴ نفر از بنی‌هاشم را در حجره زمزم (دره‌ای در مکه) زندانی کرد و هیزم فراوانی در اطراف آنان چید و قسم یاد کرد که اگر بیعت نکنند، آنها را خواهد سوزاند…(۷)

سوم) عبدالملک بن مروان

در دشمنی مروان و خاندان او نسبت به اه‌لبیت(ع) نیز جای بحث و استدلال نیست. «عبدالملک» حکومت عراق را به حجاج بن یوسف ثقفی که دشمن‌ترین کارگزار وی نسبت به شیعیان بود سپرد. حجاج نیز شیعیان زیادی از جمله کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، رشید هجری را به شهادت رساند. زندان‌های حجاج پر بود از شیعیان و بی‌گناهان که گاه به جای طعام به آنان آب سرگین و آهک و نمک می‌خورانیدند.(۸) حجاج مقام عبدالملک مروان را برتر از رسول خدا(ص) می‌دانست.(۹) وی ضمن توهین به قبر و منبر و مسجد آن حضرت، گروهی از صحابه چون «جابر بن عبدالله انصاری»، «سهل ساعدی» و «انس بن مالک» را به منظور خوار کردن، برگردن آنها و یا مانند اهل ذمه بر دستشان با آهن داغ، مهر نهاد.(۱۰)

او در مدت بیست سال در حکومت عراق، یک‌صد و بیست هزار نفر را کشت و نزدیک به همین رقم زندانیان زن و مرد در زندان‌های او بی‌سرپناه و به صورت مخلوط و عریان حبس بودند. مسعودی می‌نویسد: «علی بن الحسین(ع) امامت را به‌طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده‌دار شد.»(۱۱)

 

انحرافات و فساد شدید درمدینه:

علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش‌های اسلامی نیز به نازل‌ترین حد خود رسیده بود و فساد در مدینه غوغا می‌کرد.(۱۲) امام صادق(ع) می‌فرماید: «پس از شهادت حسین بن علی(ع)، مردم از دور خاندان پیامبر(ص) پراکنده شدند جز سه نفر: «ابو خالد کابلی»، «یحیی بن ام‌الطویل» و «جبیربن مطعم» کسی باقی نماند و سپس افرادی به آنها افزوده شدند.(۱۳) و خود حضرت سجاد(ع) بارها فرمود: «درکل مکه و مدینه بیست نفر نبودند که ما را دوست بدارند.»(۱۴)

 

نمونه‌هایی از فساد وانحراف در شهر مدینه:

یکم: بی‌نمازی:

۱-محمد بن مسلم زهری می‌گوید: «در شام نزد انس بن مالک رفتم و او را گریان دیدم. وقتی علت را پرسیدم، گفت: از همه آنچه از اسلام فرا گرفتم، تنها نماز مانده بود که به آن دل خوش بودم و اکنون آن نیز از بین رفته است.»(۱۵)

۲-در عصر امام سجاد(ع) حتی «بنی‌هاشم» نماز خواندن را نمی‌دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی بی‌خبر بودند.(۱۶) روشن است که وقتی «بنی‌هاشم» یعنی نزدیکان رسول خدا (ص) آن هم در شهر «مدینه» از انجام ساده‌ترین دستورات دینی مثل نماز بی‌اطلاع باشند، حال دیگران معلوم است. البته نزدیکان امام سجاد(ع) چنین نبودند.

دوم: غنا و فحشا:

درمدینه سه شغل خیلی رائج شده بود: آواز خوانی، شراب‌فروشی ومطربی و رقاصی. صدای غنا و لهو و لعب در همه کوچه‌های مدینه شنیده می‌شد و زنان آوازه‌خوان نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازخوانی و اشاعۀ بی‌بند و باری داشتند.(۱۷)

امام سجاد(ع) درباره وضع زمانش می‌فرماید: «روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی‌اسرائیل در میان فرعونیان است که پسران را می‌کشتند و دختران را زنده به گور می‌کردند. امروز وضع بر ما به‌قدری تنگ و دشوار است که مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می‌جویند.»(۱۸)

ج)روش تربیتی حضرت سجاد(ع) برای مقابله با این اوضاع

امام سجاد(ع) مامور به تقیه بودند. از امام باقر(ع) نقل شده که: «پدرم علی بن الحسین پس از شهادت پدرش حسین بن علی(ع)، سیاه چادری در بیابان برپا ساخت و چند سال در این چادر اقامت گزید؛ زیرا دوست نداشت با مردم (بی‌اعتقاد به امامت) معاشرت و دیدار کند. او از همان بیابان که جایگاهش بود، به عراق می‌رفت و پدر و جدش را زیارت می‌کرد و کسی از این عمل او آگاه نمی‌شد.»(۱۹) این اقدام امام سجاد(ع)، او را از اتهام دخالت در قیام بر ضد حکومت نجات داد و نام او در فهرست مخالفان قرار نگرفت. امام(ع) با این عمل از کشته شدن بسیاری از افراد و از بین رفتن حرمت‌های فراوان جلوگیری کرد و برنامه تربیتی خود را به صورت آرام به‌خوبی عملی کرد.(۲۰)

با وضعیت فجیع این عصر، باید از فعالیت های فرهنگی امام سجاد(ع) به عنوان هنری بزرگ و معجزه‌ای شگرف یاد کرد. حضرت در چنین شرایط دشواری تلاش فرهنگی خود را روی چند موضوع متمرکز کرد:

*یکم: دعاو بیان مسائل  اخلاقی و اعتقادی…

آن حضرت با زبان دعا و مناجات که بسیاری از آنان در قالب دعای «ابوحمزه ثمالی» و «صحیفه سجادیه» به جای مانده است، مسائل اسلامی را بیان می‌کرد. صحیفه مشتمل بر موعظه، ارشاد و درس‌های اخلاقی فراوان و مشتمل بر ۵۴ دعاست که دعای بیستم آن دعای «مکارم الاخلاق» و دعای «چهل و هفتم» دعای عرفه از ادعیه مشهور در بین عموم است. صحیفه سجادیه، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت(ع)، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت و بالاخره یک دوره معارف اسلامى را آموزش مى‌دهد. همین ‌طور رساله حقوقی که از امام چهارم به دست ما رسیده است. علاوه بر اینها  حضرت مناجاتی دارد مشهور به «مناجات انجیلیه» که در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب الصحیفه الثالثه السجادیه تالیف علامه میرزاعبدالله اصفهانی نقل شده است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شد و نه انجیلی که اکنون بین نصاری است.

امام(ع) علاوه بر دعا، مردم را با عمل هدایت می‌‌کرد. حضرت گاه در هر شبانه روز بیش از هزار رکعت نماز می‌خواند، به گونه‌ای که تعجب همگان را برمی‌انگیخت. همچنین مناجات و راز و نیازهای سوزناکی که در دل شب و گاه در حضور مردم انجام می‌داد. وقتی به ایشان عرض می‌کردند که شما فرزند رسول خدایید و مقام و موقعیتتان نزد خداوند مشخص است، پس چرا چنین خود را به رنج عبادت می‌افکنید؟ در پاسخ می‌فرمود: «رسول خدا (ص) فرمودند هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که از آنچه خداوند حرام کرده، چشم بپوشد.»(۲۱) ‌امام(ع) با اخلاق و سیرۀ عملی خود به همگان نشان داد که ایمان با عمل صالح در هم آمیخته است و بدون کردار نیک و دوری از حرام، ایمانی وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، حضرت بر لزوم عمل و پایبندی به فضایل اخلاقی و انسانی تأکید می‌ورزید.(۲۲)

 

*دوم: تلاش علمی‌

امام سجاد(ع) برای احیای سیرۀ اجداد بزرگوارش، علاوه بر سیرۀ اخلاقی، روش‌های علمی مختلفی را نیز در پیش گرفت که برخی از آنها عبارتند از:‌

  1. ۱. مبارزه با جبرگرایی‌:

امام(ع) با صراحت و قاطعیت، عقیدۀ جبری‌گری را رد می‌کرد. از جمله وقتی یزید کشته شدن امام حسین(ع) را مشیّت و کار خدا معرفی کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا).»(۲۳)

به روایت «زهری»، مردی از امام (ع) سئوال کرد: «آیا مصیبت‌ها تقدیر است یا پیامد اعمال؟» امام (ع) فرمود: «قَدَر و عمل به منزلۀ روح و جسم هستند. آگاه باشید که ظالم‌ترین مردم کسی است که ظلمِ ظالم را عدل تلقی کند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند.»(۲۴) حضرت با این پاسخ‌ها، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را باطل بیان کرد.(۲۵)

 

۲) تربیت شاگردان

حضرت برای رساندن پیام اسلام اصیل به تشکیل حوزۀ درسی عظیمی روی آورد تا بدین وسیله به تربیت عالمانی فرهیخته بپردازد. برخی از این شاگردان چون طاووس یمانی و ثابت بن دینار معروف به ابو حمزۀ ثمالی به مدارج عالی اخلاق و عرفان دست یافتند.(۴۰) برخی مورخین شاگردان ایشان را بیش از ۲۷۰ تن برشمرده‌اند.(۲۶)

  1. نوشتن کتب:

«مناسک حج» یکی از کتب آن حضرت است که فرزندان ایشان نقل کرده‌اند. دیگری رساله حقوق آن حضرت است. عنوان یکی دیگر از آثار آن حضرت، «الجامع فی الفقه» است که ابوحمزه ثمالی آن را نقل کرد. کتاب دیگری که توسط ابوحمزه ثمالی نقل شده است «صحیفه الزهد» نام دارد. همچنین «کتاب حدی» توسط داوود بن عیسی از آن حضرت نقل شده است.

 

*سوم: تربیت بردگان:

برای فردسازی وتوسعه تشیّـع روش آن حضرت چنین بود که هر سال بردگان و کنیزان بسیاری را می‌خرید، دریک دوره یک ساله آنها را به‌خوبی تربیت و آزاد می‌کرد. در حال تقیه این راه بهترین روش بود. ایشان بردگان خود را فرزند خوانده و با تعبیر «یا بنی» صدا می‌زد. خطاهای آنها را می‌نوشت و در آخر ماه مبارک رمضان همه را در یک جا گرد می‌آورد و بر ترک آن خطاها اقرار می‌گرفت و می‌بخشید. حضرت با این روش آنان را با فرهنگ اسلامی آشنا و از ارزش‌های انسانی بهره‌مند می‌کرد.(۲۷) امام در اعیاد، به‌ویژه عید فطر، برده و کنیز تربیت شده‌ فراوانی را در راه خدا، آزاد می‌کرد.

پنجاه هزار برده. نوشته‌اند تعداد بردگان تربیت شده و آزاد شده توسط امام زین‌العابدین(ع) به بیش از پنجاه هزار نفر می‌رسید.(۲۸) بعضی از این آزاد شدگان به محدثانی برجسته و پرتلاش تبدیل شدند که از آن جمله می‌توان از حسن بن سعید اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن حسین بن سعید و شعیب نامی یاد کرد.

سیره عملی امام سجاد(ع) از روش محبّت برای تربیت و هدایت همه مسلمانان و فرزندان و غلامان و حتّی دشمنان و دوستان ناآگاه استفاده شده است و این بهترین الگو و اسوه عمل برای مربّیان است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫مسعودی، اثبات الوصیه، قم،منشورات الرضی،اول،۱۴۰۴ق،ص ۱۹۴؛ حسن، ابراهیم، حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۵ .

۲٫سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی،قم ،مؤسسه اما م صادق(ع)،دوم،۱۳۷۴ش به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۰

۳٫محسن رنجبر، نقش امام سجاد «ع» در رهبری شیعه، به نقل از سید الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی، قم،مؤسسه امام خمینی، اول،ص ۴۹ .

۴٫سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، نجف،منشورات المطبعه الحیدریه،اول،۱۳۸۳ق،ص ۲۸۷ .

۵٫تاریخ یعقوبی، ابن واضح ،نجف،المکتبه الحیدریه،اول،۱۳۸۴ ق،ج ۲، ص ۱۸۴

۶٫ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ،دار صادر،اول،۱۳۹۹ق،ج ۵، ص ۱۹۸

۷٫یعقوبی،همان، ج ۲، ص ۲۶۱; مروج الذهب، ج ۳، ص ۸۶

۸٫تاریخ ابن خلکان، بیروت ،اول،دار الفکرج ۱، ص ۳۴۷

۹٫همان، ص ۲۸۵ .

۱۰٫الکامل فی التاریخ، همان،ج ۵، ص ۱۹۲ .

۱۱٫مسعودی، اثبات الوصیه، همان،ص ۱۹۴

۱۲٫فقط  شهرمدینه را بحث می کنیم چون تمام شهرها از حوصله یک مقاله خارج است ونیاز به یک کتاب دارد.

  1. بحار الأنوارمجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏مصحح: جمعى از محققان‏،دار إحیاء التراث العربی‏،بیروت‏۱۴۰۳ ق ج ۴۶، ص ۱۴۴

۱۴٫بحار الأنوارمجلسى، همان،‏،ج۳۴،ص۲۹۷

۱۵٫جعفر مرتضی العاملی، دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام،همان، ج ۱، ص ۵۶ .

۱۶٫مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان،همان، ص ۲۶۹ .

۱۷٫تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی،مشهد،آستان قدس رضوی،اول،۱۳۷۲ ج۲، ص۷۰۴٫

۱۸٫سیره پیشوایان،همان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۰ .

۱۹٫ابن طاووس، فرحه الغری،تهران،میراث مکتوب،اول،۱۳۷۹ش، ص ۴۳

۲۰٫ایام الحرب فی الاسلام، ص ۴۲۲، حاشیه ۱

۲۱٫التدوین فی اخبار قزوین، عبدالکریم رافعی قزوینی، لبنان،دارالکتب العلمیه،اول ج۲، ص۱۱۰

۲۲٫تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ج۲، صص ۷۰۷ – ۷۰۶٫

۲۳٫الاحتجاج، ابومنصور احمد بن علی بن  طبرسی، تعلیق سیدمحمد باقرموسوی خراسانی، دار النعمان، اول،۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۱۱٫

۲۴٫توحید، شیخ صدوق، تصحیح سیدهاشم حسینی تهرانی،قم ،انتشارات اسلامی،اول، ص۳۶۶٫

۲۵٫نقش امام سجاد(ع)در رهبری شیعه، محسن رنجبر، همان،صص ۱۰۷-۱۰۶٫

۲۶٫الرجال طوسی، محمد بن حسن طوسی، قم ،انتشارات شریف رضی،اول،۱۳۹۹ق،صص ۹۹، ۱۲۰٫

۲۷٫دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۸۸ .

۲۸٫محسن رنجبر، نقش امام سجاد(ع) در رهبری شیعه، به نقل از سید الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی،همان، ص ۴۹ .

29دسامبر/21

ویژگی‌های دوران امامت امام رضا(ع)

مقدمه

رفتار و فعل هر یک از ائمه معصومین(ع) در هر یک از شئون حیاتشان در عالم دنیا از فعل سایر معصومین(ع) گسسته و جدا نیست؛ بلکه فعل هر معصومی همچون حلقه‌های پیوسته یک زنجیر با افعال سایر معصومین ارتباط دارد و افعال معصومین، فعل یکدیگر را نقض نمی‌کنند.

در زیارت غدیریه می‌خوانیم: «لَا تَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً، وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً، وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعاً، اعْتَصَمْتَ‌ بِاللَّهِ‌ فَعَزَزْتَ ، وَ آثَرْتَ الْآخِرَهَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ، وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ وَ هَدَاکَ، وَ أَخْلَصَکَ وَ اجْتَبَاکَ. فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ، وَ لَا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ، وَ لَا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُک؛ کثرت مردم در پیرامونم عزّتى به من نیفزاید و پراکنده شدنشان ترسى به من اضافه نکند. اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم. پناهنده به خدا شدى و عزّت یافتى. آخرت را بر دنیا برگزیدى‌ و پارسا شدی. خدا تأییدت کرد و راهنمایى فرمود و در گردونه خلوص قرار داد. و تو را برگزید. کردارهایت ضد و نقیض‌ نشدند. گفتارهایت اختلاف نیافتند. حالاتت زیر و رو نشدند.»

بنابراین علاوه بر اینکه همه افعال امام معصوم(ع) در همه شئون با یک دیگر هماهنگ‌اند، افعال هر یک از معصومین(ع) نیز با افعال امام معصوم دیگر نیز هماهنگ و پیوسته‌اند. فعل امیرالمومنین(ع) ادامه فعل رسول اکرم‌(ص) است و رسالت ایشان با حلقات افعال سایر اهل بیت(ع) صورت می‌پذیرد. از همین روست که شما می‌توانید کلام امام هادی(ع) را قرینه کلام امیرالمومنین(ع) قرار بدهید. چنین هماهنگی‌ای را در کلام غیرمعصوم نمی‌توان پیدا کرد.

با داشتن چنین توجهاتی که لازمه تفقه در فعل معصوم(ع) است، می‌توان درباره دوران امامت امام رضا(ع) و هجرت آن حضرت سخن گفت.

 

*‌ شرایط سیاسی ائمه معصومین(ع) پیش از امام رضا(ع)

هجرت امام رضا(ع) ادامه سلسله رفتارهای نبی اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و سایر معصومین(ع) است و بدون توجه به رویکردهای رفتار سیاسی این بزرگواران نمی‌توان این هجرت را تحلیل کرد. اگرچه با بعثت نبی اکرم‌(ص) تاریخ جهان اسلام آغاز می‌شود؛ اما برپا شدن دولت سقیفه، ادامه این مسیر را دچار چالش‌هائی می‌کند که با دوراندیشی و تدابیر امیرالمومنین(ع) و دیگر معصومین(ع) رسالت آن حضرت ادامه‌ می‌یابد. یکی از مراحل تحقق این رسالت عظیم، هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو است.

پس از رحلت نبی اکرم‌(ص) و شکل‌گیری آن حوادث، امیرالمومنین(ع) به‌طور مستقیم با شخص سران ظلم و نفاق درگیر نمی‌شوند؛ بلکه با اتخاد تدابیر بلندی که در شأن معصومیت و ولایت امام است، به جنگ با محصول آنها، یعنی «نکث» و «قسط» و «مروق» می‌روند و چشم فتنه را کور می‌کنند. لذا سرحلقه بصیرتی که محصول رویارویی‌های امیرالمومنین(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین است، ارزشمندترین و غنی‌ترین سرمایه شیعه در طول تاریخ است. حضرت وقتی آماده شهادت شدند، مأموریت خودشان در کور کردن چشم «ظلماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» را که همان ظلمات حاصل از آن حوادث است، تمام کرده بودند. شاهد این مطلب بخشی از زیارت غدیریه است: «وَ لَمَّا رَأَیْتَ قَدْ قَتَلَتْ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ، وَ صَدَّقَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ، فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِه؛ زمانى که دیدى پیمان‌شکنان و ستمکاران و بیرون‌رفتگان از دین را کشتى و رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد، وعده‌اش را به تو راست گفته بود، تو هم به عهدش وفا کردى.»

پس از ایشان، دشمن در برابر تدابیر امام حسن مجتبی و امام حسین(ع) ناچار شد در برابر نشر و پخش معارف اهل‌بیت(ع) سد ایجاد کند و مانع از گسترده‌‌تر شدن دامنه مخاطبان علوم اهل‌بیت(ع) عترت و طهارت شود. هر دو امام بزرگوار در این مسیر با شهادتشان، روح تازه‌ای در کالبد جامعه شیعه دمیدند. برای چگونگی خفقان سیاسی و فرهنگی دوره بنی‌امیه دقت در این کلام علامه طباطبایی(ره) کافی است: «من همه وسائل‌الشیعه را که تتبع کردم، بیش از سه روایت فقهی از سیدالشهداء(ع) پیدا نکردم!» این مطلب، خیلی عجیب است، زیرا عموم مسلمان‌ها بر این ‌مسئله اتفاق نظر دارند که علم نبی اکرم‌(ص) در میان خاندان ایشان است. یعنی حتی اگر دسته‌ای از مسلمانان به خطا رفته و مرجعیت و رهبری سیاسی امام معصوم در جامعه اسلامی را نیز قبول نداشته باشند؛ عموم مسلمانان، مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) را به رسمیت می‌شناسند. حال در جامعه اسلامی چه اتفاقی افتاده است که ابوحریره‌ها، مرجع روایت حدیث از نبی خاتم می‌شوند؛ اما از سیدالشهداء(ع) در جامع‌ترین کتاب فقهی و روایی شیعه، بیشتر از سه حدیث نقل نمی‌شود؟ این ‌مسئله حکایت از آن دارد که مردم در این دوره، حتی مسائل فقهی‌شان را هم از ائمه معصومین(ع) نمی‌پرسیدند.

بنابراین خون سیدالشهدا(ع)، موجبات نابودی دستگاه شیطان و منزوی شدن شیاطین انس و جن را فراهم کرد و رجعتی به سمت شیعه پدید آمد و بستری فراهم شد تا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) انقلاب عظیمی را در حوزه اندیشه جهان اسلام راه بیندازند و زمینه تأسیس جغرافیای جدیدی را برای شیعه فراهم آورند.

اما آنچه خون سیدالشهدا(ع) را به انقلاب علمی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پیوند می‌دهد، تصرفات عظیم امام سجاد(ع) با «احیای توحید و معنویت» از یک سو و «احیای توجه به اهل‌بیت(ع) از طریق توجه به عاشورا» از سوی دیگر است که قیام اباعبدالله(ع) را به بار نشاندند و حقیقت رسالت نبی اکرم(ص) را دیگر بار احیا کردند. خلاصه کردن طریق مبارزه امام سجاد(ع) به دعا، در شأن تحلیل فعل معصوم و توصیف مقامات امام نیست. این تحلیل، بیشتر از آنکه توصیف امام باشد، تحقیر امام است. صحیفه سجادیه، تجلّی احیای توحید در جامعه مسلمان‌هاست. فعل اصلی ایشان در ایام امامتشان، احیای دیگرباره معنویت حقیقی فراموش‌شده‌ای است که در خلاء این معنویت، مرجعیت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) به فراموشی سپرده شده و فرزند رسول خدا در این فراموشی به مسلخ رفته بود.

این بازگشت و توجه به امام معصوم، محصول تصرفات امام سجاد(ع) برای اصلاح انحرافی است که پدر بزرگوارشان نیز برای مبارزه با آن قیام کرده بودند. در اثر مشی امام سجاد(ع)، مردم این امکان را پیدا کردند که معنویت و قداست امام معصوم(ع) را ببینند و سرچشمه توحید و بندگی را پیدا کنند. پس، این‌ طور نیست که حضرت با دعا به جنگ با بنی‌امیه رفته باشند؛ بلکه دعا یکی از شئون امامت ایشان و احیای معنویت است. به بیان دیگر؛ صحیفه تجلی احیای توحید در جامعه زمان امام سجاد(ع) است؛ نه ابزار مبارزه حضرت.

در پی مراجعه مردم به خانه اهل‌بیت(ع) که نتیجه تلاش‌های امام سجاد(ع) بود، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) جایگاه مرجعیت علمی امام معصوم را نیز در جامعه اسلامی احیا و معادله مراجعه مردم برای حل و فصل مسائل فقهی را عوض کردند. پیشتر، جامعه شیعه مسائل فقهی‌اش را از اهل سنت اخذ می‌کرد؛ اما در این دوره با احیای مرجعیت علمی امام معصوم، کار به جایی رسید که بزرگان هر چهار مذهب اهل سنت در مکتب تدریس امام صادق(ع) حضور پیدا می‌کردند و از شاگردان آن حضرت به شمار می‌آمدند.

امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با ایجاد پایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، نه تنها شیعیان که حتی اهل سنت را از افتادن در ورطه انحطاط فکری نجات دادند و چهارچوب‌های مقننی را در معارف اسلامی بنا نهادند. آنان ضمن اتخاذ تدابیر بلند با تربیت شاگردان فقهی در بدنه اهل سنت در برابر پدید آمدن انحراف‌های خطرناک‌‌تر که می‌توانست به فروپاشی جامعه اسلامی منتهی شود و نام اسلام و مسلمانی را یکسره در تاریخ به فراموشی بسپارد، ایستادند. اگر امروز عموم مسلمانان به جای داشتن معنویت مبهم، وارث معارف متقن و مستدلی هستند؛ همه اینها مدیون تدابیر این دو امام بزرگوار و عظیم‌الشأن است.

دوره حضرت موسی‌بن جعفر(ع) نیز دوره فوق‌العاده‌ای است و توسعه جغرافیایی شیعه حاصل تدابیر ایشان است. جمعیت شیعیان، فراوان، اما در اطراف دنیای اسلام پراکنده بودند. ایشان کاری کردند که بنی عباس مجبور شدند روش خود را تغییر بدهند و برای مهار شیعه، سیاست دیگری را اتخاذ کنند. این تغییر، به ویژه در دوران حاکمیت مأمون کاملا هویداست.

 

* ویژگی‌های دوران امامت حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع)

مأمون که یکی از باهوش‌ترین خلفای عباسی بود، بر آن شد تا با شریک کردن امام رضا(ع) در امر حکومت، این چرخش سیاسی را به شیعیان آن حضرت نشان دهد. هدف او از شریک کردن امام رضا(ع) در حکومت خود، این بود که به همه نشان دهد ‌که حکومت، قدسی و زمینی و آسمانی ندارد و حتی اگر امام شیعه نیز در این مسند بنشیند و دست او به حکومت باز شود، همان سیاستی را در پیش می‌گیرد که ما انجام می‌دهیم! امام رضا(ع) نیز بر آن بودند تا با پذیرفتن ولایتعهدی، این ‌مسئله را نشان دهند که خلافت الهی، امر دیگری است و اگر امام بر مسند حکومت بنشیند، به گونه دیگری رفتار خواهد کرد.

در مورد تحولات عظیم جامعه شیعه در عصر امام رضا(ع) که با تدابیر آن حضرت صورت گرفتند، تنها وجه ظاهری و مُلکی آنها مد نظر نیستند، بلکه باطن تحولات و آن حقیقت ملکوتی‌ای که با تصرفات ایشان صورت پذیرفت، اهمیت دارد که از دسترس ما خارج است.

یکی از تغییرات جدی‌ای که در عصر امام رضا(ع) واقع شد، این بود که گفتمان امامت و گفت‌وگو در باب ولایت ائمه معصومین(ع) به‌طور جدی در جامعه رواج یافت و تقیه در موضوع ولایت نسبت به زمان‌های قبل برداشته شد. این موضوع را در احتجاجات آن حضرت می‌توان مشاهده کرد. از همین روست که اکثر معارف سنگین حول مقامات ائمه(ع) در دوره ایشان آشکار شدند و زمینه‌ای پدید آمد تا معارف بیشتری چون زیارت جامعه کبیره و زیارت ائمه المومنین، در زمان امام هادی(ع) بیان شوند و بستر معرفی امام و امامت از نو احیا شود.

در پی نشر و احیای چنین معارف نابی بود که جامعه شیعه این قابلیت را پیدا کرد تا برای اولین بار به امام خردسال امتحان شود و از این آزمایش سخت، سربلند بیرون آید. شیعه در زمان امام رضا(ع) به‌قدری بالغ شده بود که پس از ایشان، انشعاب جدی دیگری در میان شیعیان پدیدار نشد؛ در حالی که سه تن از امامان پس از ایشان – امام جواد، امام هادی و امام عصر(ع) – از نظر سنی، خردسال بودند.

در نقل آمده است: «روزی جناب علی‌ بن جعفر علیه الرحمه، عموی ثامن الائمه(ع)، در میان شاگردان خود در مسجد نبوی نشسته و مشغول تدریس بود. در همین حال، امام جواد(ع) که به حسب ظاهر خردسال بودند، وارد شدند. جناب علی ‌بن جعفر به احترام ایشان، تمام قد بلند شد؛ به استقبال حضرت رفت؛ با تحت الهنک خود، غبار کفش حضرت را پاک کرد  و دست حضرت را بوسید. شاگردان که از این کار ایشان تعجب کرده بودند، گفتند: «این کار شایسته شما نیست! سن و سالی از شما گذشته و عالم بزرگی شده‌ و چند تن از امامان را درک کرده‌اید.» علی ‌بن جعفر در پاسخ به پرسش آنها گفتند: «این گونه نیست. خدای متعال، محاسن سفید مرا لایق امامت ندانسته‌ و در عوض این آقازاده را لایق چنین مقامی دیده‌ است.»

چنین فهمی تصادفی نیست؛ بلکه از رشد جامعه شیعه در درک عمیق‌تری از معنای امامت و ظرفیت بالاتری از تحمل ولایت حکایت دارد. این بلوغ، محصول تصرفات و معارفی است که امام رضا(ع) ضمن هجرت خود از مدینه به مرو، در اختیار جامعه شیعه قرار دادند و ظرفیت شیعیان را تا حد اطاعت از امام خردسال ارتقا بخشیدند. عجیب‌‌تر اینکه، کسانی در برابر امامت امام جواد(ع) تسلیم شده بودند که از علمای بزرگ شیعه محسوب می‌شدند و شاگردی امام صادق(ع) را تجربه کرده بودند.

اگرچه شیعیان در زمان ولایت امام رضا(ع) از کثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما در دنیای اسلام  متفرق بودند و مرکزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی بود که امام رضا(ع) به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند که مأمون مجبور شد به بغداد کوچ کند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامن الحجج(ع) فراخواندن امام‌زاده‌ها به سمت خراسان بود. هجرت این بزرگواران موجب شد تا مدنیت شیعه در ایران، حول امام‌زاده‌ها شکل بگیرد و شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمه اطهار(ع) توسعه یابد. یعنی، مردم به‌جای آنکه مانند سایر اقوام و ملل حول آب و مرتع و علفزار خوب جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم‌(ص) گردآمدند. از این روست که: «بنیان جامعه شیعه، علی التقواست.»

حضرت در هجرتی که به خراسان داشتند، ضمن ایجاد مرکزیت برای شیعیان، حقیقت ولایت و امامت را احیا و شأن امام را به جامعه اسلامی معرفی کردند. تلقی من از اینکه می‌گویند: «ثواب زیارت امام رضا(ع) از ثواب زیارت جدشان بیشتر است» از این ‌مسئله نشأت می‌گیرد که ثواب زیارت امام رضا(ع) «ثواب اقامه» است. بارگاه ایشان، زیارتگاه شیعیان دوازده‌امامی است و تنها کسانی به زیارت ایشان نایل می‌شوند که شیعه تام باشند. زیارت امام رضا(ع) به معنای اقامه ولایت دوازده امام معصوم است؛ لذا ثواب هر قدمی که برای زیارت ایشان برداشته می‌شود، معادل یک حج عمره مقبوله محاسبه می‌شود. این هجرت پربرکت، زمینه‌ای را فراهم آورد تا دولت و پادشاهی شیعی در ایران مستقر شود و ان‌شاءالله حکومت ولایت فقیه مقدمه عصر ظهور باشد.

30آگوست/21

مشارکت مردمی، رویکردی دینی – نگاهی به ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی و مسئله مشارکت سیاسی در عصر حاضر

در خصوص نفی نظریه مردم‌سالاری دینی، دو گونه اظهارنظر شده است. از یک سو برخی اضافه کردن قید «دینی» برای «مردم‌سالاری» را قربانی شدن مردم‌سالاری و ارکان و مؤلفه‌های آن معنا کرده و برخی عدم استعمال دموکراسی در تاریخ اسلام را دلیل غیر اصیل بودن نظریه مردم‌سالاری دینی دانسته‌اند و بر این باورند که مردم‌سالاری دارای پیش‌فرض‌هایی در فرهنگ غرب است که هیچ‌یک از آنها با اندیشه اسلام انطباق ندارند،(۱) لکن باید گفت استفاده از مردم‌سالاری در نظام دینی، رویکردی ابزاری و التقاطی ندارد، بلکه رویکردی اصیل دارد و مستند به منابع و آموزه‌های دینی است:

«اینکه گفته می‌شود دموکراسی‌ها و حکومت مردم‌سالاری یک حکومت غیردینی است و حکومت دینی نمی‌تواند یک حکومت مردم‌سالاری باشد، مغالطه است. حکومت اسلامی می‌تواند در عین اینکه حکومت الهی است، حکومت مردمی نیز باشد. نمونه‌اش صدر اسلام، زمان رسول اکرم«ص» و خلفا در اوایل و نمونه دیگرش حکومت جمهوری اسلامی که حکومت مردم است.»(۲)

با وجود ارائه نظریات مختلف در خصوص نظریه «مردم‌سالاری دینی»، می‌توان این نظریات را ذیل دو قرائت اساسی قرار داد.

از یک سو برخی بر این باورند که ترکیب این دو واژه در کنار هم از باب ترکیب دو رکن اساسی نظام است و لذا در حالی که «مردم‌سالاری»، نمایانگر شکل و قالب نظام سیاسی است، قید «دینی» بر جایگاه دین به عنوان محتوای نظام و خاستگاه قوانین آن دلالت می‌کند. از سوی دیگر برخی ترکیب‌ اصطلاح «مردم‌سالاری دینی» را دارای مفهومی بسیط و ترکیب این دو را نه از باب «ترکیب اضافی»، بلکه «ترکیب وصفی» می‌دانند که براساس آن، «مردم‌سالاری» رویکردی «دینی» دارد و خاستگاه آن نیز نه در نظام غربی، بلکه در آموزه‌های دین اسلام است.(۳) بر این اساس، اسلام قرائتی از مردم‌سالاری ارائه کرده است که با نمونه‌های غربی آن متفاوت است و ضمن اینکه از امتیازات مردم‌سالاری برخوردار است، از معایب آن مبرّاست.

«این مردم‌سالاری مطلقاً‌ به ریشه‌های دموکراسیِ غربی ارتباط ندارد. اولاً مردم‌سالاری‌ دینی دو چیز نیست. یعنی این ‌طور نیست که ما دموکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم. خودِ این مردم‌سالاری‌ هم متعلق به دین است.»(۴)

بدیهی است در دیدگاه مطلوب اسلام، مردم‌سالاری به معنای واگذاری امور حاکمیّت به مردم به‌ صورت مطلق نیست، بلکه به معنای نظمی بومی براساس مبانی نظام اسلامی و در راستای مشارکت سیاسی مردم در ساختار سیاسی جامعه است که براساس آن، «مردم‌سالاری» و «حکومت دینی» دو روی یک سکه و همزمان مورد تأکید هستند.

الف. ویژگی‌های نظم مردم‌سالاری دینی

۱ـ با عنایت به اینکه خاستگاه این نظم سیاسی در آموزه‌های دینی اسلام است، لذا مردم‌سالاری ارائه شده از سوی این نظم سیاسی، برگرفته از گونه غربی آن نیست و مستند به مبانی اسلام اصیل است و گستره حضور مردم، گونه مراجعه به رأی و نظر آنان و ارتباط میان اسلامیّت و مردم‌سالاری را نیز می‌بایست در آموزه‌های دینی جستجو کرد. از راهکارهای مشارکتی مستند به جوامع غربی نیز پس از بازخوانی و استناد به مبانی اسلامی، استفاده شده است.

۲ـ مشارکت سیاسی طراحی شده در این نظم سیاسی، به نظم آرمانی شیعه در عصر غیبت مستند است و ضمن اینکه تمام ارکان و ساختار نظام سیاسی، ذیل نهاد ولایت‌فقیه قرار دارند، رفتارهای مشارکتی نخبگان و توده مردم نیز نه در راستای نظارت بر قدرت، بلکه با هدف کارآمدی نظام سیاسی شیعه، صورت می‌پذیرد. از این روی مراجعه به مردم در نظام مردم‌سالاری دینی نه از روی اضطرار و ناچاری و در قالب احکام ثانویّه، بلکه از سرِ باور به ضرورت مشارکت سیاسی مردم و مستند به ادلّه شرعی و سیره سیاسی اهل‌بیت(ع) است.

۳ـ نگاه همزمان دین اسلام به دین‌مداری و مردم‌سالاری علاوه بر اینکه موجب شده است که ساحتِ نظام مردم‌سالاری دینی از معایب و کاستی‌های برشمرده شده در دو نظام دموکراسی و تئوکراسی مبرا باشد، مزایا و امتیازات آن دو نظام در این نظام مطلوب، حضور پررنگی داشته باشند.

«این مردم‌سالاری‌، راقی‌ترین نوع مردم‌سالاری‌ای است که امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردم‌سالاری‌ در چهارچوب احکام و هدایت الهی است. انتخاب مردم است، اما انتخابی که با قوانین آسمانی و مبرای از هرگونه نقص و عیب توانسته است جهت و راه صحیحی را دنبال کند.»(۵)

۴ـ مشارکت سیاسی مردم در نظام سیاسی نه‌ فقط حقّی برای آنهاست که هرگاه بخواهند بتوانند حقّ خود را طلب کنند، بلکه تکلیفی است از جانب شریعت که براساس آن، مردم باید در فرایند مشارکت سیاسی، در سرنوشت خویش دخالت کنند و به‌صورت موثّر در فضای سیاسی وارد شوند.(۶)

 

ب. مسئله مشارکت سیاسی در عصر حاضر:

در خصوص مفهوم مشروعیّت، دو رویکرد اساسی وجود دارد. از یک‌ سو مشروعیّت در رویکرد فلسفه سیاسی به معنای حقانیّت یک نظام در حاکمیّت بر مردم است و نقطه مقابل آن، غصب منصب حاکمیّت تلقّی می‌شود. بر این اساس، هرگاه نظام سیاسی، مستند به مبانی مشروعیّت خویش و مستند به اقبال توده مردم باشد و حاکمیّت را در دست بگیرد، در تصدّی امور جامعه خویش از حقّانیّت برخوردار است. در سوی دیگر، می‌توان از رویکردی دیگر در مشروعیّت نظام سیاسی در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی یاد کرد. در این رویکرد فارغ از اینکه نظام سیاسی، واجد حقانیّت در تصدّی امور جامعه باشد یا نباشد، هرگاه کارگزاران بخش زیادی از نیازهای شهروندان را تأمین کنند و با ایجاد نظامی کارآمد، درصد مقبولیّت خویش را افزایش دهند، می‌توان از درصد مشروعیّت فراگیر و حدّاکثری نظام سیاسی یاد کرد و هرگاه کارگزاران فاقد کارآیی مناسب در رفع احتیاجات جامعه باشند و دچار فقدان کارآمدی شوند و درنتیجه نتوانند رضایت‌مندی شهروندان را تضمین کنند، درصدی از مشروعیّت خویش را از دست می‌دهند.

بر این اساس، در حالی ‌که در حوزه مردم‌سالاری دینی، حاکمیّت امیرالمؤمنین«ع» در رویکرد فلسفه سیاسی به‌ واسطه انتصاب الهی مشروع واجد مشروعیّت بود، اقبال فراگیر مردم این مشروعیّت را به فعلیّت تبدیل کرده است. آن حضرت بر اساس منطق حکمرانی مطلوب در نظام مردم‌سالاری دینی پس از استقرار حکومت سیاست‌ها و رفتارهائی را برگزید تا در نهایت در رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی نیز بتواند از مقبولیّت فراگیر برخوردار شود.

در این رویکرد و با وجود اینکه در مدّت پنج ‌ساله حکومت علوی غنائم جنگی به کشور اسلامی سرازیر نمی‌شدند، علاوه بر اموری چون عدالت‌ورزی، فساد ستیزی و رفع نظام طبقاتی، برای بهبود وضع زندگی مردم تلاشی مضاعف انجام شد. ایشان در مورد ارتقای سطح زندگی مردم کوفه فرمودند: «ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛ همه مردم کوفه از رفاه برخوردار شده‌اند؛ چون فقیرترین افراد جامعه نان گندم می‌خورد و سرپناه مناسبی دارد و از آب سالم فرات می‌نوشد.»(۷)

با وجود اینکه این امور درصد مقبولیّت فراگیری را برای حکومت حضرت علی(ع) به ارمغان آورد، اما وجود ناامنی‌ها و جنگ‌های داخلی ناشی از فتنه‌های مخالفان و معارضان، تبلیغات فریبنده دشمنان و اختلافات مردم در برخی از مسائل، درصد مقبولیّت ایشان در بین مردم را کاهش داد، به‌گونه‌ای که دعوت آن حضرت برای جنگ با معاویه، اجابت نشد و بی‌تفاوتی مردم نسبت به دشمنان، موجب نفوذ و شبیخون‌های نابهنگام آنان به سرزمین اسلامی شد.

با وجود تأکید آن حضرت بر توسعه کارایی و رضایتمندی شهروندان، اما نه اقبال فراگیر مردم در آغاز حاکمیّت علوی و نه کاسته شدن از مقبولیّت حاکمیّت حضرت، تأثیری در مشروعیّت ولایت علوی نداشت، زیرا ممکن است در برخی از موارد و تحت تأثیر برخی از عوامل بیرونی یا درونی، درصد مشارکت سیاسی و مقبولیّت نظام سیاسی کم یا زیاد شود، اما این امر به معنای سلب مشروعیّت یا ایجاد مشروعیّت مضاعف نیست. بلکه این امر در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی به سیاست‌گذاری‌ها، کارایی و درصد اقناع عمومی جامعه بستگی دارد و هرچه یک حکومت کارایی بیشتری داشته باشد و بتواند نیازهای اولیه و ثانویه شهروندان را بهتر تأمین کند و سیاست‌گذاری‌هایش به نفع توده مردم باشد و بتواند با اقناع افکار عمومی، توطئه و تبلیغات دشمنان را خنثی سازد، از مقبولیّت فراگیرتر و از درصد مشارکت سیاسی بیشتر شهروندان برخوردار خواهد بود.

در بسیاری از کشورها، درصد مشارکت سیاسی مردم در اثر کارگزاری مناسب یا نامناسب برخی از رؤسای دولت‌ها یا سیاست‌گذاری‌های غلط آنان تغییر می‌کند، اما هیچ‌گاه افول مشارکت سیاسی به معنای نامشروع بودن نظام سیاسی نیست، بلکه حاصل ناکارآمدی برخی از کارگزاران و سیاست‌های آنان است که  در فرایند چرخش قدرت، به تغییر آرای مردم به کارگزاران رقیب منجر می‌شود.

انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی ایران که با اقبال تقریباً پنجاه ‌درصدی مردم مواجه شد گرچه از سوی برخی به فقدان مشروعیّت نظام سیاسی تعبیر شد، اما در تبیین این مشارکت سیاسی باید گفت:

۱ـ درصد مشارکت سیاسی بسیار کمتر از این میزان، در کشورهای داعیه‌دار دموکراسی دلیلی برای به نامشروع بودن نظام آن کشورها تلقی نمی‌شود، بلکه به ناکارآمدی کارگزاران مستند می‌شود.

۲ـ نقش ناکارآمدی کارگزاران در فرایند امید به بهبود زندگی و ناامیدی از آن، همواره نقشی اساسی در درصد مشارکت سیاسی شهروندان دارد. بدیهی است کارگزاران ناکارآمد قبلی و نه کلیّت نظام سیاسی باید پاسخ‌گوی کاهش درصد  مشارکت سیاسی باشند.

۳ـ مشارکت سیاسی عمدتاً تابع شرایط حاکم بر جامعه است. بر این اساس، باید بین مشارکت سیاسی مردم در فرایند جنگ و صلح، ناامنی و آرامش، قحطی و برخورداری فرق گذاشت؛ همچنانکه باید بین شرایط حاکم بر جامعه (همه‌گیری بیماری کرونا) که موجب حضور حدّاقلی مردم در اجتماعات می‌شود تمایز قائل شد. طبیعی است که  ترس از بیماری می‌تواند درصد قابل توجّهی از مشارکت سیاسی مردم را کم کند. چنانکه در انتخابات اخیر کشور فرانسه (با وجود اینکه از وضعیّت بهداشتی مناسب‌تری برخوردار است) درصد مشارکت‌کنندگان از حدود ۳۳% فراتر نرفت.

۴ـ این انتخابات در حالی صورت پذیرفت که شبکه‌های متعدّد ماهواره‌ای و اجتماعی و … مردم را به تحریم انتخابات ترغیب می‌کردند. نباید از نقش تبلیغات فراگیر این دشمنان در ایجاد تردید در برخی از شهروندان غافل شد.

با توجّه به نکات ‌فوق، ضمن اینکه باید به صداقت دستگاه انتخاباتی نظام اسلامی در اعلام واقعیت‌های انتخاباتی مشارکت‌کنندگان و عدم دستکاری در این آمار، با وجود امکان سوء استفاده دشمنان، درود گفت و با وجود اینکه این درصد از مشارکت سیاسی در نظام اسلامی، مقبول نیست، اما در تحلیل قضایا باید زمان و مکان و شرایط را در نظر گرفت، لذا می‌توان این درصد از مشارکت سیاسی را در موقعیّت کنونی، مناسب دانست. البته با سیاست‌گذاری‌های دقیق و مناسب، گزینش کارگزاران امین و فعال، کارآمدسازی ساختار اداری جامعه، محوریّت عدالت اجتماعی، فسادستیزی و شفافیّت در رفتار کارگزاران، درصد مقبولیّت نظام اسلامی افزایش پیدا خواهد کرد و مشارکت سیاسی فراگیر شهروندان را تضمین خواهد شد.

 

پی‌نوشت:

  1. سید محمود الهاشمی، نظره جدیده فی ولایه الفقیه، ولایه الفقیه من الأصول الواضحه فی الفقه، مجله المنهاج، ش۸، ص۲۸۸٫
  2. رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه؛ ۲۷/۰۳/۱۳۶۲٫
  3. سید سجاد ایزدهی، مردم‌سالاری دینی، مقوله‌ای بسیط یا مرکّب، فصل‌نامه علوم سیاسی، شماره ۱۳، ص۳۴٫
  4. رهبر معظم انقلاب، دیدار کارگزاران نظام‌، ۱۲/۹/۱۳۷۹٫
  5. رهبر معظم انقلاب، تنفیذ ریاست جمهوری سید محمد خاتمی‌، ۱۱/ ۵/ ۱۳۸۰.
  6. رهبر معظم انقلاب، در دیدار اعضای مجلس خبرگان ۲۳/۱۲/۱۳۸۰٫

۷٫ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷٫

30آگوست/21

مجلسی آسمانی در زمین – آداب حضور درمجالس اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

مجالس اهل بیت (علیهم­السلام) کشتی نجاتی است که همواره نجات بخش مومنین از بلایا و آسیب ها است، همان­گونه که وجود نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: «إِنَّمَا مَثَلُ اهل بیتی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» مَثَل اهل بیت من در میان شما کشتی نوح است، هر کس به این کشتی داخل شود نجات می‌یابد، و هر کس جا بماند، غرق می‌شود.(۱)

به قول حافظ:

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

بنابراین باید مجالس اهل بیت«ع» را غنیمت شمرد  و در چنین شرایطی، باید به رعایت آداب حضور در مجالس اهل بیت«ع» و مراقبت بیشتر فردی و جمعی در حفظ مجالس اهل بیت«ع» و بهره‌مندی حداکثری از آن‌را تلاش کرد.

 

۱٫مراقبت به حضور در مجالس اهل بیت«ع»

یکی از مراقبت‌ها نسبت به ایام و مناسبت‌های خاص زندگی، مراقبت به خصوص ایام و مناسبت‌های متعلق به اهل بیت«ع» در طول هر سال است. آیت‌الله میرزا جواد آقا ملکی در ابتدای کتاب شریف «المراقبه» می‌فرماید: «من نفس خودم را خطاب قرار می­دهم… بدان ای بنده که این روزها و زمان ها، از لحظه اول که به دنیا می­آیی تا وقتی که از دنیا می‌روی این‌ها همه منزل‌هایی هستند که می‌خواهند تو را به منزل اصلی‌ات برسانند، به منزل و موطنی که وطن اصلی و داروقرار تو درعالم آخرت است. خدواند در این منازل موقت به تو فرصت داده که برای آن منزل اصلی زاد و توشه برداری»

تعبیر زیبایی امام حسین«ع» دارد که می‌فرماید «یا ابن آدم انما انت ایام کلما مضی یوم ذهب بعضک»(۲) ای فرزند آدم! تو خودت ایام هستی هر روز که می‌گذرد قسمتی از وجود تو رفته است که قابل بازگشت نیست بنابراین هر زمان از عمر انسان یک گام حرکت به منزل سلوک و یک نفخه و جذبه الهی است، که باید بامغتنم شمردن زمان، مخصوصاً زمان حضور در مجالس اهل‌بیت وتوشه‌ای برای سفر آخرت برداشت. اهمیت مجالس اهل بیت و استفاده از زمان وقتی خود را نسان می‌دهد که بنابر روایات، ملائکه بعد از مرگ، ظروف زمانی انسان را نشان می‌دهند و انسان در آنجا مشاهده می‌کند که چه فرصت‌هایی را از دست داده است و از آن بهره کافی نبرده است.

ای دل به هرزه دانش عمرت به باد رفت

صد مایه داشتی ونکردی کفایتی

 

۲٫آداب حضور درمجالس اهل بیت«ع»

انسان باید در ایام ذکر فضایل و مصائب اهل بیت«ع» با مراقبه کامل و توجه به حقیقت نورانی ایشان، در مجالس و مراسم شرکت کند تا بتواند بهره سلوکی و معنوی لازم را از این ایام ببرد. حضرت آیت‌الله بهاء‌الدینی می‌فرمودند: «این‌قدر که برای ساختن خانه وقت و هزینه صرف می‌کنیم و زحمت می‌کشیم، برای خودمان وقت نگذاشتیم و اگر برای ساختن خودمان به این اندازه هم وقت می‌گذاشتیم کار ما اصلاح می­شد».

اگر این امر را پذیرفتیم و باور کردیم که مجالس اهل‌بیت«ع» زیارت ایشان است، نوع نگرش ما به این مجالس تغییر می‌کند. با این باور، نوع نگاه ما و حال حضور ما در این مجالس، باید حالِ حضور در محضر اهل‌بیت«ع» باشد.در مجالس ذکرِ فضایل و مصائب اهل‌بیت«ع» باید همان ادبی را رعایت کنیم که اگر به محضر اهل‌بیت«ع» شرفیاب می‌شدیم، رعایت می‌کردیم، و همان توجهی را داشته باشیم که اگر در محضر آنان باشیم، به وجود شریف آنان داریم.

 

۱-۲٫حضور با طهارت در مراسم

اگر برای ورود به حرم اهل‌بیت«ع» طهارت می‌یابیم و بدون وضو و طهارت وارد نمی‌شویم، در مجالس اهل‌بیت«ع» نیز باید طهارت ظاهری و بالاتر از آن، طهارت قلبی و باطنی را رعایت کنیم. اگر چنین توجه و ادب حضوری را رعایت کنیم و در مجالس اهل‌بیت«ع» خودمان را در محضر آنان ببینیم، این توجه و ادب حضور، توجه و محبت اهل‌بیت«ع» را به ما جذب می‌کند. اگر انسان در ورود به مجلس اباعبدالله الحسین«ع» این احساس را پیدا کرد که وارد حرم ایشان شده است، مراقبۀ ویژه‌ای را در خود ایجاد می‌کند و وقتی در این مجالس به حضرات معصومین«ع» سلام می‌دهد، باور دارد که این سلامِ او حقیقتاً زیارت است. حتی فرموده‌اند: زیارت «عَن بُعدٍ» هم نیست؛ یعنی زیارت از راه دور محسوب نمی‌شود، بلکه عین حضور در محضر آنان است، چراکه «بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی». حضور در این مجالس و خیمه‌ها، زیارت است و لذا قُرب و بُعد زائرِ اهل‌بیت«ع»، چه در حرم اهل‌بیت«ع» و چه در مجالس ایشان، به میزان حضور و توجه او بازمی‌گردد. اهل‌بیت«ع» همه‌جا حاضرند و همیشه با ما هستند، اما ما همیشه این حضور را درنمی‌یابیم. هرچه توجه ما به محضر ایشان بیشتر باشد، حضور در محضر ایشان را بیشتر درک می‌کنیم؛ لذا «رُبَّ بَعِیدٍ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ قَرِیبٍ‏». چه بسا کسی در مجالس اهل‌بیت«ع» به لحاظ مکانی و ظاهری فرسنگ‌ها از حرم ایشان فاصله داشته باشد، اما از کسی که در حرم حضور فیزیکی دارد، بیشتر خود را در محضر ایشان ببیند و محضر اهل‌بیت«ع» را به مراتب شدیدتر درک کند!

 

۲-۲٫حفظ ارتباط با اهل بیت(علیهم السلام) در طول شبانه روز

نکته دیگر در بخش مراقبت‌های روزانه است که (مازاد برحفظ ارتباط درمناسبت‌ها) انسان باید تلاش کند ارتباط با اهل بیت«ع» را درطول روز نیز حفظ کند. اینکه در تعقیب نماز صبح و یا در دعای صبحگاهی مشهور به «دعای عهد »تجدید بیعت با امام زمان«ع» توصیه شده نمونه‌ای ازاین ارتباط است. نمونه دیگر از توصیه‌ها زیارت امام حسین«ع» در طول شبانه وروز است. در روایت شریف از امام صادق«ع» خطاب به یکی از شاگردانش آمده است:

وَ مَا عَلَیْکَ یَا سَدِیرُ أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع فِی کُلِّ جُمْعَهٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ أَوْ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّهً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَرَاسِخُ کَثِیرَهٌ فَقَالَ لِی اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِکَ ثُمَّ الْتَفِتْ یَمْنَهً وَ یَسْرَهً ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَکَ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ تَنْحُو نَحْوَ الْقَبْرِ فَتَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ تُکْتَبُ لَکَ زَوْرَهً وَ الزَّوْرَهُ حَجَّهٌ وَ عُمْرَهٌ؛ اى سدیر، چرا قبر امام حسین«ع» را هرهفته پنج بار، یا در هرروز یک بار، زیارت نمى‌کنى؟ گفتم: فدایت گردم، میان ما و قبر او فرسنگ‌هاى زیادى فاصله است.

امام صادق«ع» به من گفت: پشت بام خانه‌ات برو، به چپ و راست نگاه کن، سرت را به سوى آسمان بلند کن، سپس به سوى قبر امام حسین«ع» رو بگردان و بگو: درود بر تو یا ابا‌عبداللّه، درود و رحمت خدا و برکت‌هایش بر تو باد. اگر این کار را بکنى، براى تو یک زیارت نوشته مى‌شود، زیارتى که معادل یک حجّ و عمره است(۳)

 

۳٫ثمرات حضور درمجلس اهل بیت(علیهم السلام) معرفت به امام

کسب معرفت یکی از ثمرات مجالس اهل بیت«ع» است، معرفت پیدا کردن به امام مجرای کسب همه معارف است. روایت زیبایی از امام حسین«ع» وارد شده است که نشان می‌دهد معرفت امام راه رسیدن به معرفت خداوند متعال است. ایشان به‌سوی اصحابشان بیرون آمدند و فرمودند: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ عَزّوجَلَّ­ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فإذَا عَبَدوُهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهِ مَا سِوَاهُ(۴) ای مردم! به‌درستی که خداوند، خلق خود را نیافریده، مگر برای آن‌که به او معرفت و شناخت پیدا کنند. پس وقتی‌که به او معرفت بیابند، به میزان معرفتشان در مقام بندگی و عبودیت او برمی‌آیند و به‌واسطه عبادت و بندگی او، از عبادت و بندگی غیر او بی‌نیاز می‌گردند».

مردی از اصحاب از جای خود برخاست و از ایشان پرسید: «یَا اِبنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَهُ اَللَّهِ؛ ‌ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت! منظور شما از «معرفت خداوند» چیست؟ امام«ع» در پاسخ فرمودند: «مَعرِفَهُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِم طَاعَتُهُ؛ معرفت خدا، همان معرفت اهل هر زمانی به امام زمانشان است که خداوند، طاعت آن امام را بر ایشان واجب کرده است».(۵)
بیان امام حسین«ع» نشان می‌دهد که معرفت به توحید الهی از طریق معرفت به توحید ولایی در نظام امامت و ولایت محقق می‌شود و اطاعت از حجت هم تابع میزان معرف به مقام امام است و در نسبت با معرفت به امام محقق می‌شود. شدت علم و معرفت به امام، موجب شدت یافتن عشق و محبت به امام می‌شود و شدت و تسهیل اطاعت و سرعت در سیر با معرفت به امام می‌شود، عبور از موانع و اصطکاک‌های مسیر را آسان می‌کند و انسان را با مراتب اطاعت، محبت و عشق به امام، به مراتب یقین و فنای در ولایت الهی می‌رساند.
مراتب معرفت به امام، انسان را به‌مراتب قرب و همراهی امام می‌رساند. در روایات آمده است: «هرکس به امام معرفت پیدا کند، چنان با امام همراهی نماید که «هُوَ مَعَ اَلْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ»؛ همراه قائم است در خیمه‌گاهش در کارزار و بلکه بالاتر «کَمَنْ قاتَلَ مَعَهُ»؛ همراه قائم است در متن قتال و کارزار جهاد با دشمنان در هنگامه­ فتنه‌های سخت دوران قیام و زمانه ظهور».(۶)

۱-۳٫ماهیت و چیستی معرفت به امام

منظور از معرفت امام، در این بحث، دانستن نام و محل تولد و القاب و خصوصیات ظاهری ایشان نیست؛ گرچه آن هم خوب است و می‌تواند در شناخت و معرفت حقیقی امام راهنمای ما باشد، ولی منظور از معرفت امام، معرفت به حقیقت و جایگاه امامت و مقام نورانیت و ولایت ایشان است. این معارف در خود قرآن و روایات اهل بیت و هم‌چنین ادعیه و زیارات، از جمله در زیارت جامعه کبیره که از ناحیه امام هادی«ع» به دست ما رسیده، مورد توجه قرار گرفته است. مردم عصر حضور معصومین، یعنی دوران پیش از غیبت نیز ظاهر ایشان را می‌دیدند و می‌شناختند، ولی منکر مقام ولایت و حجت بودن ایشان بودند و از دیدن «حقیقت وجودی معصومین» محروم بودند. در روایتی که ابوبصیر از امام باقر«ع» نقل کرده، آمده است که با حضرت داخل مسجد شدند و در همان ابتدای ورود به مسجد که مردم در حال ورود و خروج بودند، حضرت به او فرمودند: «از مردمی که در حال ورود و خروج‌اند، بپرس آیا مرا می‌بینند یا نمی‌بینند؟» ابوبصیر می‌گوید از مردم پرسیدم: آیا شما ابوجعفر را می‌بینید و می‌توانید او را به من نشان دهید؟ درحالی‌که حضرت کنار آن‌ها ایستاده بود، پاسخ می‌دادند: خیر، ما او را ندیده‌ایم. تا اینکه ابوهارون مکفوف که شخص نابینایی بود، وارد شد. امام فرمود: «از او هم سؤال کن.» ابوبصیر از او پرسید. ابوهارون پاسخ داد: امام همین‌جا ایستاده است. بعد ابوبصیر از او پرسید: تو چطور او را می‌بینی؟ ابوهارون مکفوف جواب داد: چطور به او آگاه نباشم، درحالی‌که امام نور ساطع است.(۷)
معلوم می‌شود که حضرت«ع» تصرفی کرده بودند و جسم ایشان از چشم دنیابین مردم غیبت شده بود. این‌ها نمونه‌هایی از همان سنتی است که در غیبت امام زمان«ع» محقق شده است و امامان پیش از امام دوازدهم، اصحاب خود و حتی عمده شیعیان را با غیبت آشنا می‌کردند.

تهیه و تنظیم: قاسم بابائی

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ طوسی، محمد بن حسن ،الأمالی، ص۶۳۳؛ ،قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق

۲٫دیلمی ،حسن بن محمد،ارشادالقلوب ج۱ ص۴۰٫قم نشرالشریف الرضی.

  1. ابن قولیه،جعفربن محمد،کامل الزیارات ص۲۸۹،نجف، دار المرتضویه.

۴٫نیلی النجفی،علی بن عبد الکریم،منتخب الانوار المضیئه، ص۸۱،قم مطبعه الخیام.۱۳۶۰۴٫

.۵٫ابن‌ بابویه(شیخ صدوق) ن=محمد بن علی علل الشرایع، ج۱، ص۹.قم داوری،۱۳۸۵

  1. مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۲۶.بیروت،دار احیاء التراث العربی،۱۴۰۳٫

۷٫ مجلسی،بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳، حدیث ۳۱٫

14ژوئن/21

درالشفایی حرم معصومان(ع)

حرم مطهر معصومان(ع) و مراقد بزرگان دین مکانی برای حاجت‌خواهی و شفاجویی است و به موازات بروز و شیوع بیماری‌هایی چون کرونا و پدیده‌های شرّنمای دیگر، توجه به این موضوع دوچندان می‌شود. این سئوال مطرح است که آیا مزارات هر بیماری و عیبی را شفا می‌دهند؟ آیا متعلق شفا تنها بیمارهای جسمی و ویروس‌های کشنده عمومی است و یا بیمارهای روحی و روانی را نیز دربر می‌گیرد؟ برای پاسخ ضروری است ضمن شناخت مفهوم شفا، به گستره آن نیز اشاره شود.

۱- واژه «شفاء» به معناى صحت و سلامت است و در مقابل آن بیمارى، عیب و نقص مى‏‌آید. معمولاً در ادبیات عمومی وقتی از شفا یاد می‌شود تنها جنبه جسمی آن مدنظر است. در حالی که گستره شفا عام است؛ زیرا هر فردى دو بعد جسمى و روحى دارد و هر کدام ممکن است در معرض بیمارى قرار بگیرند و بیمارى در هر بُعد موجب اختلال در کارایى ابعاد دیگر انسان شود، لذا مى‌‏توان بیمارى‏‌ها را به اعتقادى، روحى و جسمى تقسیم کرد و شفا را در این ساحت‌ها تعمیم داد.

۲- شفای بیمارهای جسمی از سوی پیشوایان معصوم(ع) امری شایع و جاری است و مراقد مقدس ایشان اقتضای شفای بیماری را داراست و بسیاری از حاجتمندان و شفاجویان مشمول عنایات ایشان قرار گرفته‌اند. اصولاً حاجت‌روایی و شفادهی معصومین(ع) به اذن خدا و به قدرت و فعل اوست و همه آن بزرگواران در نظام طولی اسباب، فاعل بالاذن هستند و خداوند به اولیاى درگاهش مقام شفاعت و وساطت در آمرزش گناهان، شفای بیماری و برآمدن حاجات را می‌بخشد و حتى در تربت آنان اثر شفا می‌گذارد.(۱)

۳- شفا منحصر به بیماری‌های جسمی نیست و شامل بیماری‌های اعتقادی و روحی نیز می‌شود. برای تبیین این جایگاه می‌توان به شفابخش بودن قرآن اشاره کرد. خداوند قرآن را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت قرار داده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»(۲) و در آیه دیگری به صورت خاص می‌فرماید: «قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛(۳) به‌یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه‏هاست.»

۴- داروى شفابخش: آیات قرآن سرشار از خیر و برکت‌اند. امیرمؤمنان(ع) قرآن را داروى شفابخشى می‌داند که هیچ بیمارى‌ای از آن برنمى‌خیزد: «شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»(۴) ایشان سفارش می‌کنند که از این کتاب آسمانى براى بیماری‌هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید، زیرا کتاب درمان بزرگ‌ترین دردها یعنی کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است.(۵)

۵- در تبیین شفابخشی قرآن، به تفسیر دو مفسر بزرگ شیعی اشاره می‌شود. امین الاسلام طبرسی، قرآن را کتاب پرشکوه شفابخش دل‌ها از بیمارى مرگبار شرک و کفر و آفت شک و تردید می‌داند و تأکید دارد واژه «شفاء» بسان دارو و درمان است که براى برطرف ساختن بیمارى به کار مى‏رود. مى‏دانیم که بیمارى جهل و نادانى از بیمارى جسم زیانبار‌تر و درمان آن نیز دشوارتر و طبیب آن نیز کمتر و نجات از این آفت نیز سرنوشت‌ساز‌تر است.

سینه به خاطر شرافت دل، شریف‌ترین جایگاه وجود انسان است.(۶) علامه طباطبایی نیز  قرآن را هدایت و شفاء براى مؤمن می‌دانند که او را به سوى حق هدایت مى‏کند و بیماری‌هاى درونى از قبیل شک و ریب را شفا مى‏دهد. ایشان معتقد است انسان در کنار سلامتى و ناسلامتى جسمى، سلامتى و ناسلامتى روحى هم دارد و همان‌ گونه که اختلال در نظام جسمى او، موجب بروز بیمارهای جسمى می‌شود، اختلال در نظام روح نیز موجب امراض‌ روحى می‌شود.

چیزی که قرآن کریم آن را مرض می‌خواند، قطعاً عارضه‌ای است که ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مى‏سازد، از قبیل شک و ریب که آدمى را در باطن دچار اضطراب و تزلزل می‌کند و به سوى باطل و پیروى هوى متمایل مى‏سازد. عموم مردم با ایمان نیز دچارشک می‌شوند که خود یکى از نواقص و نسبت به مراتب عالیه ایمان نوعی شرک محسوب مى‏شود.

قرآن کریم با حجت‏هاى قاطع خود، انواع شک و تردیدها و شبهات در زمینه معارف حقیقى را از بین می‌برد و با مواعظ شافى و داستان‌هاى آموزنده و عبرت‏انگیز و مثل‌هاى دلنشین و وعده و وعید و انذار و تبشیر و احکام و شرایع، آفات دل‌ را ریشه‏کن مى‏سازد. بدین جهت خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنین نامیده است.(۷)

۶- با توجه به عمومیت مفهوم شفا، به شفابخشی حرم معصومین(ع) نیز باید از این منظر نگریست و تأثیر این اماکن مقدس را منحصر به شفای جسمی نکرد و از شعاع گستره شفا به‌خصوص سالم‌سازی اعتقادی و صحت روحی نیز یاد کرد. به جرئت می‌توان بر این نکته پای فشرد که آمار شفایافتگان اعتقادی و روحی و روانی به‌مراتب بیشتر از شفایافتگان بیماری‌های جسمی است. زمانی که انسان به آستان معصومین(ع) پا می‌نهد، حس شرمندگی از گناه و سرافکندگی در پیشگاه این حجت‌های الهی، فرصت توبه را فراهم می‌سازد. انسان در آن لحظه نیاز به سبکی از بار سنگین گناه را با تمام وجود درک می‌کند و حرم امام را کانونی برای درخواست بخشش، جبران لغزش‌ها و تصمیم‌ برای شکل‌دهی زندگی عاری از هر معصیت می‌بیند. در زیارت امامان مدفون در قبرستان بقیع می‌خوانیم: «وَ هذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَا وَ اسْتَکانَ وَ أَقَرَّ بِما جَنی وَ رَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ…؛(۸) اینجا محل ایستادن و جایگاه کسی است که اسراف و خطا کرده است. اینجا کسی در حضورتان ایستاده که شکسته و خاکسار، به جرم خویش اقرار می‌کند و به ‌سبب حضورش در این مقام، امید رهایی دارد.» به ‌واقع زائر با استغفار، زندگی‌اش را عطرآگین می‌سازد و در پرتو توجه امام شفای روحی می‌یابد.

۷- اباصلت هروی می‌گوید: نزد امام‌رضا(ع) بودم که گروهی از مردم قم به حضور حضرت رسیدند. سلام کردند و امام نیز پاسخ ایشان را دادند و آنان را نزدیک خود نشاندند. حضرت پس از خوشامدگویی فرمودند: «أَنْتُمْ شِیعَتُنَا حَقّاً یَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ تَزُورُونَ فِیهِ تُرْبَتِی بِطُوسَ أَلَا فَمَنْ زَارَنِی وَ هُوَ عَلَی غُسْلٍ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»؛(۹) شما شیعیان راستین ما هستید. زمانی خواهد آمد که مزارم را در توس زیارت خواهید کرد. بی‌تردید کسی که مرا پس از غسل زیارت کند، همانند روزی که از مادر به ‌دنیا آمده است، از گناه پاک خواهد شد.»

 

پی‌نوشت:

۱- طباطبایی، المیزان، ج ۱۰، ص۲۹۵٫

۲- اسراء، آیه ۸۲.

۳- یونس، آیه ۵۷.

۴- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸٫

۵- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۶.

۶- طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص ۳۰، ج ۵، ص۲۰۰.

۷- طباطبایی، المیزان،  ج۱۳، ص ۱۹۲.

۸- جعفر‌بن‌ محمدبن ‌قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۵۴.

۹- عاملی، وسائل الشیعه، ج‌۴، ص‌۵۶۹.

30آوریل/21

صله رحم پل مهربانی به سوی محبت الهی

اشاره:

رابطه انسان با خانواده و پایبندی به صله رحم یکی از شاخص‌های مهم سبک زندگی اسلامی است که در پرتو آن زندگی اجتماعی و محبت در میان خانواده‌ها پررونق‌تر می‌شود. صله رحم مرتبط با محبت الهی است. بر همین اساس قوی‌تر بودن صله رحم تأثیرگذار در محبت الهی است. صله رحم دارای مراتب تشکیکی است که از محبت و پیوند با والدین تا محبت و پیوند با اهل‌بیت«ع» را شامل است. پایبندی به صله رحم تأثیر شگرفی در افزایش عمر انسان دارد و به مقیاس پایبندی به آن عمر نیز افزایش پیدا می‌کند.

 

الف: رابطه صله رحم با محبت الهی

صله رحم در بردارنده دو واژه «صله» به معنای پیوستن و«رحم» در معنای استعاره‌ای به معنی قرابت و خویشاوندی است. صله رحم در زیرمجموعه «محبت بین مؤمنین» قرار می‌گیرد. محبت الهی مراتبی دارد و راه رسیدن به ولایت و محبت الهی از طریق ولی الهی است. مرتبه بعدی تحقق ولایت و محبت ولی الهی و قدم عملی آن، محبت مؤمنین به همدیگر است. در حقیقت اطاعت از ولی الهی، انسان را به اطاعت از خدا و محبت ولی الهی انسان را به محبت خدا می‌رساند. حقیقت ولایت الهی و معصومین«ع» در ارتباطات محبت‌آمیز مؤمنین با یکدیگر جلوه می‌کند که تجلّی حقیقت ولایت خداوندند.

بنابراین اهمیت صله رحم در رسیدن انسان به محبت الهی است که واسطه آن در مرحل اول محبت و ولایت اهل بیت(ع)و در مرحله ثانی حفظ رابطه بین مؤمنین است. بر همین اساس صله رحم هر قدر قوی‌تر باشد قرب به خداوند بیشتر و حقیقت وجودی انسان کامل‌تر می‌شود.

 

ب: مراتب صله رحم

صله رحم در مجموعه محبت با مؤمنین قرار می‌گیرد و به دو بخش واجب و مستحب تقسیم می‌شود. صله رحم واجب در بخش خویشاوندان نسبی است که از زمان تولد شکل می‌گیرد و شامل پدر، مادر، فرزندان، برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله، پدربزرگ و مادربزرگ و فرزندان است. به فرمایش مراجع بزرگوار صله رحم شامل کسانی است که با انسان در یک رحم شریکند و از اقارب به شمار می‌آیند.

۱٫ صله رحم نسبت به والدین

پدر و مادر در میان  اقوام یاد شده از اهمیت بالایی برخوردارند، به گونه‌ای که قرآن کریم بعد از توحید ودوری از شرک، مهم‌ترین فریضه را احترام به پدر و مادر می‌داند. «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً:(۱) بگو بیایید تا برایتان‌ بخوانم آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده، اینکه چیزى را با او شریک نکنید و با پدر و مادر به نیکى رفتار کنید.»

رابطه محبت‌آمیز با والدین نقش مهمی در طولانی شدن عمر دارد، به گونه‌ای که باید با والدینی که دیندار هم ‌نیستند، حفظ حرمت کرد. یکی از یاران پیغمبر(ص) خدمت حضرت آمد و درخواست کرد که به مصاف پدرش که در صف کفر قرار داشت، به مبارزه برود، پیغمبر اجازه ندادند و فرمودند: «پدرت کافر و مهدورالدم است و باید کشته شود، اما شما که مسلمان ومؤمن هستی این کار را نکن، زیرا عمرت کم می‌شود.» اما آن جوان مسلمان سه بار از پیغمبر(ص) درخواست جنگ می‌کند و می‌گوید: «اگر اجازه بدهید، راضی هستم عمرم کم بشود، اما این کافر را بکشم.» آنگاه پیغمبر(ص) به او اجازه می‌دهند. او نیز به جنگ پدر می‌رود و او را می‌کشد و خودش هم مدتی بعد از دنیا می‌رود.

صله رحم و خدمت به والدین جبران‌کننده زحمات آنها نیست، زیرا اهداف پدران و مادران با فرزندان در خدمت متفاوتند. کسی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد: « پدر و مادر من پیر و از کارافتاده‌اند و من همان خدمتی را که آنان در طفولیت در حق من کردند،‌ به آنها می‌کنم، آیا حق آنها را ادا کرده‌ام؟» حضرت فرمودند: «خیر. آنها در حالی که بقای تو را می‌خواستند، به تو محبت و خدمت می‌کردند و تو در حالی که می‌دانی آنها می‌میرند به آنها خدمت و محبت می‌کنی.»(۲)

اهمیت تکریم والدین هنگامی معلوم می‌شود که انسان ارتباط عمیق میان این آثار و احسان به والدین را بداند. نظام علیتی دقیق بین احسان به والدین و این امور بسیار بدیهی است و برکات خدمت به والدین در طول زمان خود را نشان می‌دهند. در مورد مقام معظم رهبری نقل شده است که ایشان در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل بودند. در آن مقطع پدر ایشان مشکل بینایی پیدا کرده و مایل بود که ایشان به مشهد بروند. مقام معظم رهبری در این باره از استادشان مشورت خواستند و استادشان گفت: «آن خدایی که در قم شما را رشد می‌دهد، در مشهد هم می‌تواند این کار را بکند.» ایشان به خاطر رعایت حرمت پدر و مادرشان به مشهد رفتند و خداوند برکات فراوانی را شامل حال ایشان کرد.

  1. صله رحم نسبت به اهل‌بیت(ع)

صله رحم دایره وسیعی دارد و ورای رابطه با خویشاوندان شامل مؤمنین و اولیای الهی، اهل بیت(ع)، عالمان دینی و برادران دینی نیز می‌شود. البته صله با اهل‌بیت(ع) اصل، پایه و اساس است، به گونه‌ای که برخی روایات صله را بر دو بخش صله طینی (رحم ارحامی) و صله دینی (رحم ال محمد«ص») تقسیم می‌کنند.

از حضرات معصومین«ع» نقل شده است که حقیقت رحم امت، ما هستیم که شما را به رحم حقیقی عالم و رحمت الهی می‌رسانیم. همچنانکه در بخش اخوت، ولایت مؤمنین به ولایت اولیای الهی می‌رسد و ولایت آنها سبب‌ساز رسیدن به ولایت الهی است؛ در این بخش نیز می‌توان از طریق صله رحم به رحم حقیقی عالم که اهل‌بیت«ع» هستند، به رحمت الهی ‌رسید. بر همین اساس اگر پدر یا ارحام، واسطه فیض در تولد انسان هستند، پیامبر(ص) و علی(ع) پدران واقعی این امت و واسطه فیض حقیقی هستند: «انا و علی ابوا هذه الامه من و علب پدران این امت هستیم.»(۳) اگر پدر ظاهری زمینه‌ساز تولد دنیایی است، اهل‌بیت(ع) واسطه تولد و رشد و بقا هستند.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «رَحم آویخته به عرش است.» و : «خدایا! بپیوند به کسی که با من پیوند برقرار کرده و قطع کن از کسی که پیوند با مرا قطع کرده.» این رحم اهل‌بیت محمّد«ص» است.(۴) تمام ارحام متعلق به این رحم هستند و رحم آل محمد«ع»، یعنی اهل بیت(ع)، متعلق به عرش الهی و رحمت رحمانی الهی است.

 

ج: عواقب ترک صله رحم

همان‌ طور که ارتباط درون انسان با بیرون، سبب حیات و بقای انسان است، ارتباطات بیرونی نیز سبب بقای انسانیت‌اند. قطع رحم سبب هلاکت و کوتاهی عمر است. صله رحم وصال رحمان را جلب می‌کند، زیرا شاخه‌ای از آن است.

مردى خدمت پیغمبر(ص) عرض کرد: «یا رسول‌اللَّه! فامیل من تصمیم گرفته‏اند به من حمله کنند و از من ببُرند و دشنامم دهند. آیا من حق دارم آنان را ترک گویم؟» فرمودند: «در آن صورت خدا همه شما را ترک می‌کند.» عرض کرد: «پس چه کنم؟» فرمودند: «تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کَانَ لَکَ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ظَهِیر؛(۵) بپیوند با هر که از تو ببرد و عطا کن به هر که محرومت کند و در گذر از هر که به تو ستم کند، زیرا چون چنین کنى، خدا تو را بر آنها یارى دهد.»

 

د: برکات پایبندی به صله رحم

صله رحم کارکردهای فراوانی دارد که عمده‌ترین آنها افزایش عمر است. پیامبراکرم(ص) می‌فرمایند: «صِلَهُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ وَ تَنْفِی الْفَقْر:(۶) صله رحم عمر را زیاد می‌کند و فقر را می‌زداید.»

این یک تعبیر حقیقی و واقعی است، چون رحم به لحاظ وجودی، حقیقتی متصل به وجود انسان است و اگر انسان بخواهد آن را قطع کند، با عالم وجود قطع ارتباط کرده است؛ لذا قاطع رحم عمر و روزی‌اش کم می‌شود.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «صِلَهُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ؛(۷) صله أرحام خلق را نیکو و دست را با سخاوت و نفس را پاکیزه و روزى را زیاد کند و اجل را تأخیر می‌اندازد.»

تمام آثار صله رحم طینی (خویشاوندی) در رحم دینی (ارتباط با اهل‌بیت«ع») هم محقق است، بلکه آثارش در آنجا مضاعف می‌شود. اگر در رحم عادی، صله رحم سهولت حساب و زیادی عمر و وسعت روزی و… را به دنبال دارد، صله رحم دینی ورود به بهشت، وسعت روزی، زیادی عمر و سهولت حساب را به‌نحو کامل به همراه دارد.

ائمه اطهار(ع) در بخش صله رحم رعایت الاقرب فالاقرب رابه ما گوشزد می‌کنند. با این نگاه می‌توان فهمید که خدای سبحان به ما از همه نزدیک‌تر است، بنابراین باید رعایت وصل و ارتباط و محبت با خداوند بیشتر شود. از این رو باید بیشترین قرب را به خدای سبحان داشت.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «صِلْ رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَهٍ مِنْ مَاءٍ وَ أَفْضَلُ مَا تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الْأَذَى عَنْهَا وَ صِلَهُ الرَّحِمِ مَنْسَأَهٌ فِی الْأَجَلِ مَحْبَبَهٌ فِی الْأَهْل(۸): با رحم خود صله کن، اگر چه به یک جرعه آب باشد و بهترین صله رحم، آزار نرسانیدن به اوست. صله رحم مرگ را به تأخیر می‌اندازد و دوستى را به خانواده می‌آورد.»

برخی از روایات ارزش صله رحم را بالاتر از عبادت در مسجد دانسته‌اند. پیامبر اکرم می‌فرمایند: «جلوس المرء عند عیاله أحب إلى الله تعالى من اعتکاف فی مسجدی هذا:(۹) نشستن با اعضای خانواده در نزد خدا از اعتکاف در مسجد من محبوب‌تر است.»

شخصی به نام مَیسِر از امام باقر یا امام صادق «ع» نقل کرده که آن حضرت فرمود: «‌ای مَیسِر! گمان می‌کنم به خویشان خود نیکی می‌کنی؟» گفتم: «آری فدایت شوم! من در نوجوانی در بازار کار می‌کردم و دو درهم مزد می‌گرفتم. یک درهم آن را به عمّه‌ام و درهم دیگر را به خاله‌ام می‌دادم.» امام فرمود: «به خدا سوگند تا کنون دوبار مرگت فرا رسیده، ولی به خاطر صله رحم به تأخیر افتاده است.»(۱۰)

 

خلاصه و نتیجه‌گیری

  1. صله رحم در بردارنده دو واژه «صله» به معنای پیوستن و«رحم »در معنای استعاره‌ای به معنی قرابت و خویشاوندی است. صله رحم در زیر مجموعه «محبت بین مؤمنین» قرار می‌گیرد، بر همین اساس هر مقدار صله رحم قوی‌تر باشد، قرب به خداوند بیشتر و حقیقت وجودی انسان کامل‌تر می‌شود.
  2. پدر و مادر در میان اقوام از احترام بالاتری برخوردارند، به گونه‌ای که قرآن کریم بعد از توحید و دوری از شرک، مهم‌ترین فریضه را احترام به پدر و مادر می‌داند.
  3. صله رحم دایره وسیعی دارد که مازاد بر داشتن رابطه با خویشاوندان شامل مؤمنین، اولیاء الهی نیز می‌شود. بر اساس روایات وارده می‌توان به صله با اهل بیت(ع)، عالمان دینی و برادران دینی اشاره کرد
  4. قطع رحم هلاکت و کوتاهی عمر را به دنبال دارد و پایبندی به صله رحم باعث افزایش در عمر است.

 

پاورقی:

  1. انعام، آیه ۱۵۱٫
  2. سید علیخان حسینی مدنی، ریاض السالکین، ج ۴، ص ۶۵٫ قم نشر اسلامی،۱۴۰۴ق.
  3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۹۵٫ تهران نشر اسلامیه.
  4. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۲، ص ۱۵۱٫ تهران نشر اسلامیه ۱۳۶۲٫
  5. کلینی، محمدبن یعقوب الکافی، ج ۲، ص ۱۵۰٫ تهران نشر اسلامیه ۱۳۶۲٫
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۰، ص ۲۷۴٫ تهران نشر اسلامیه.
  7. کلینی، محمدبن یعقوب ا لکافی، ج۲، ص ۱۵۱٫ تهران نشر اسلامیه ۱۳۶۲٫
  8. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۲، ص ۱۵۱٫ تهران نشر اسلامیه ۱۳۶۲٫
  9. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام ج۲، ص۱۲۱٫ قم نشر فقیه.

۱۰٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۰۰. تهران نشر اسلامیه.

29آگوست/19

برکات ولایت اهل‌بیت«ع»

در این سلسله مقالات، امام‌شناسی شیعی را دنبال می‌کردیم، زیارت جامعه کبیره متن این امام‌شناسی است. در این مقاله نیز فرازهایی از این زیارت را تقدیم می‌کنیم.

برکات ولایت اهل‌بیت«ع»  

در بخش  پایانی این زیارت برکات ولایت‌پذیری بیان و به این سئوال پاسخ داده شده است که با پذیرفتن ولایت اهل‌بیت«ع» چه چیزهائی را به دست می‌آوریم؟ این برکات عبارتند از:

۱- آموزش چهره حقیقی دین

«بِمُوالاتِکُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا: خداوند با ولایت شما نشانه‌های روشن دین را به ما آموخت.»

معالم به معنای علائم و نشانه‌های ویژه است.

«دین» آدرس زندگی سعادتمندانه است. این گوهر در صورتی تأثیر ارزشمند خود را خواهد داشت که درست شناخته شود و آدرس بدلی و تحریفی جای آن را نگیرد. به همین دلیل است که قرآن و عترت بر «تفقه» در دین تأکید دارند. «تفقه در دین» یعنی فهم درست دین.

قرآن می‌گوید که عده‌ای باید عهده‌دار آگاهی‌های لازم در عرصه دین باشند و مسئولیت نشر فرهنگی دین را به دوش بکشند. «… لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون(۱): … تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان برگشتند بیم دهند باشد که آنان از کیفر الهی بترسند. در روایتی نبی گرامی«ص» فرمودند: «انَّ لکلِّ شیء دِعامهً و دعامه هذاالدین الفقه؛(۲) همانا برای هر چیزی تکیه‌گاهی است و تکیه‌گاه این دین فقه است.» یعنی دین‌پژوهی.

در روایتی از حضرت امام کاظم«ع» نقل شده است، «تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اَللَّهِ فَإِنَّ اَلْفِقْهَ مِفْتَاحُ اَلْبَصِیرَهِ وَ تَمَامُ اَلْعِبَادَهِ وَ…؛(۳) در دین خدا پژوهش کنید، زیرا که فقه کلید بصیرت و مایه کمال عبادت و… است.»

و اما دین را از چه کسی باید آموخت؟ این فراز از زیارت جامعه کبیره پاسخ به این سئوال است: دین را باید از کسانی آموخت که دین در خانه آنها نازل شده است. «اَهْلُ الْبَیْتِ اَدْرِی بِما فِی الْبَیْت(۴): اهل خانه بهتر می‌دانند که در خانه چیست.»

مفسر حقیقی دین شخص نبی اکرم«ص» است:

«… وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون(۵): … ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی، شاید اندیشه کنند.»

امامان معصوم هم همین رسالت را دارند. چشمه زلال شناخت درست دین پیامبر«ص» و اهل‌بیت«ع» گرامی او هستند. تعابیری همچون «عیش العلم؛ زندگانی علم»، «مَعدَنُ العِلم»، «راسِخُونَ فِی الْعِلْم»، «اَعْلَمُ النَّاس»، «وَرَثَه عِلمُ الاَنبیاء»، و… و… درباره اهل‌بیت«ع» بیانگر این واقعیت است که چشمه جوشان دین‌شناسی اهل‌بیت«ع» هستند. از این رهگذر است که دوستان اهل‌بیت«ع» تفسیر درست دین را از آنان می‌خواستند. جناب عبدالعظیم حسنی«ع» که با چهار واسطه نسبش به امام مجتبی«ع» می‌رسد، در عصر پنج امام می‌زیسته و از دو امام جواد و امام هادی بهره‌ها برده است، دینش را بر حضرت امام هادی«ع» عرضه می‌کند و امام باورهای دینی او را تأیید کرده می‌فرمایند: «هذا و الله دین الله ارتضاه لعباده فاثبت علیه»: این به خدا قسم همان دینی است که خداوند برای بندگانش پسندیده است. بر این ثابت‌قدم باش.»

نیز غیر او کسانی دینشان را از معصوم پرسیدند…(۷)

آری با ولایت‌پذیری اهل‌بیت«ع» دین را آموختیم و اگر آنان نبودند امروز از دین چیزی جز خرافه باقی نمی‌ماند.

  1. ولایت اهل‌بیت«ع» و دنیای آباد

«و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا: و آنچه را از دنیایمان تباه شده بود اصلاح کرد.

دومین برکت ولایت اهل‌بیت«ع» سامان یافتن زندگی این جهان ماست. رسالت دین تنها آبادی آخرت نیست بلکه دین هم دنیای ما را سامان می‌دهد هم آخرت ما را.

« مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنْثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُمْ بِأَحسَنِ ما کانوا یَعمَلونَ»(۸): هر کس از زن و مرد عمل صالح داشته و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌ای حیات حقیقی می‌بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.»

روشن است که «حیات طیبه» آیه در این جهان است چون ذیل سخن از آخرت دارد. به عبارت دیگر کسی که ایمان و عمل صالح داشته باشد، هم دنیای آباد نصیبش خواهد شد، هم آخرت آباد.

حضرت امام علی«ع» فرمودند، «من رزق الدین فقد رزق خیر الدنیا و الاخره»(۹): هر کس دین روزی‌اش شود خیر دنیا و آخرت روزی‌اش شده است.»

حضرت امام صادق«ع» فرمودند، «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاه»(۱۰): از ما نیست کسی که دنیایش را برای آخرت و یا آخرتش را به خاطر دنیایش ترک کند.»

مسلمان باید آمیزد به هم دنیا و عقبی را

نه مستغرق در این گردد نه در آن یک شود فانی

امامان«ع» این شیوه زندگی را آموختند. ممکن است بپرسید چرا شاهد آنیم که برخی از پیروان اهل‌بیت«ع» زندگی آشفته‌ای دارند؟ پاسخ آن است ما می‌گوییم  کسی که درست به نسخه اهل‌بیت«ع» عمل کند زندگی آباد این جهانی و آن جهانی خواهد داشت. کسی که اسمش شیعه باشد، ولی در سبک زندگی، نسخه اهل‌بیت«ع» را محور عمل قرار ندهد قهراً با اسم چیزی آباد نمی‌شود. عمل به دستورات اهل‌بیت«ع» است که دنیا و آخرت آباد خواهد شد.

نام فروردین نیارد گل به باغ

شب نگردد روشن از اسم چراغ

اسم گفتی رو مسمّا را بجوی

ماه در بالاست نی در آب جوی

هیچ اسم بی مسمّا دیده‌ای

یا ز گاف و لام گل چیده‌ای

تا قیامت عارف از مَی مَی کند

تا ننوشد باده کی مستی کند

آری اگر به درستی رهرو راه اهل‌بیت«ع» باشیم شیرینی دنیا و آخرت را خواهیم چشید. ناگفته نماند که ایجاد موانع از سوی دشمنان اهل‌بیت«ع» هم از عوامل نابسامانی زندگی دنیایی است. البته این هزینه رهروی راه اهل‌بیت«ع» است. دین‌مداری و رهروی راه اهل‌بیت«ع» همیشه هزینه داشته است و امروز و فردا و فرداها هم خواهد داشت. در ده‌ها روایت از اهل‌بیت«ع» رسیده است که انبیاء در خط مقدم مشکلات و سختی‌ها و پس از آنها کسانی که رهرو راهشان هستند.(۱۱):

هر که در این بزم مقرب‌تر است

جام بلا بیشترش می‌دهند

  1. ولایت اهل‌بیت«ع» و اکمال دین و اتمام نعمت

«وَ بمُوالاتِکُمْ تَمّتِ الْکِلمَهُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَه»: و به ولایت شما کلمه توحید کامل و نعمت بزرگ شمرده شد.

از برکات ولایت اهل‌بیت«ع» کامل شدن دین و تمام شدن نعمت است. این است رمز آنکه پس از نصب مولی علی«ع» به امامت آیه نازل می‌شود که، «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا(۱۲): امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را (با این تکمله) برای شما به عنوان آئین برگزیدم.»

این آیه که در آخرین سال زندگی پیامبر«ص» نازل شد و رمز تداوم دین کامل را بیان کرده است، زیرا پیش از آن تمام احکام فردی و اجتماعی بیان شده بود و حتی فریضه حج در همان سال به وسیله پیامبر«ص» به انجام رسید. بنابراین در روز عید غدیر خم این آیه ابلاغ شد تا دین کامل از دین ناقص باز شناسانده شود.

ولایت اهل‌بیت«ع» بزرگ‌شماری نعمتی است که خداوند برای تداوم اسلام کامل عطا فرمود. با ولایت اهل‌بیت«ع» دین به کمال رسید. دژ حفظ انسان از خطرات فکری، توحید و نقطه تکمیل این دژ ولایت است. این حقیقت به صراحت در حدیث سلسله الذهب آمده است. از حضرت امام رضا«ع» رسیده و در حدیث قدسی هست که، «لااله الاالله دژ من است و هر کس وارد دژ من شود از عذابم در امان است.»

آنگاه امام رضا«ع» فرمودند، «بِشُروطَها وَ اَنا مِن شُروطَها(۱۳): اما این شرط‌هایی دارد و من از شرط‌های آن هستم.»

  1. وحدت کلمه در سایه ولایت اهل‌بیت«ع»

«وَاَئتَلَفَت الفِرقَه»: به ولایت شما پراکندگی و جدایی به ائتلاف و یکپارچگی تبدیل شد.

ضرورت وحدت و یکپارچگی امت اسلام در برابر دشمنانی که با اصل اسلام درگیرند و برآنند که اسلام را نابود کنند، از بدیهیات غیر قابل انکار است. محور این وحدت، تکیه بر اصول مشترک اسلام و برخورد منطقی و استدلالی در مسائل مورد اختلاف همانند الغدیر و المراجعات است.

از محورهای وحدت در محبت اهل‌بیت«ع» عصمت و طهارت است.

امام باقر«ع» فرمودند، «حُبَّنا اَهلِ‌بیت نِظامُ الدّین»(۱۴): دوست داشتن ما اهل‌بیت«ع» نظام دین است.

امامان فقهی اهل سنت بارها محبت خود را نسبت به اهل‌بیت«ع» ابراز داشته‌اند. ابوحنیفه می‌گوید، «لو لا السنتان لهلک النعمان»(۱۵): اگر نبود دو سالی که از محضر امام صادق(ع) بهره‌مند شدم، هلاک می‌شدم.»

«مالک بن انس» می‌گوید، «ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد بن صادق علماً و عباده و ورعاً(۱۶): در علم و عبادت و تقوا برتر از جعفربن محمدالصادق هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.»

«شافعی» این شعر را سروده است:

یا اهل‌بیت رسول الله حبکم

فرض من الله من القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انکم

من لم یصل علیکم لا صلوه له

«ای اهل‌بیت رسول خدا! محبت شما فریضه‌ای الهی است که در قرآن آمده است. در عظمت و منزلت شما همین بس که تا کسی بر شما درود نفرستد (در تشهد) نمازش صحیح نیست.»

در این باره در کتاب سیره ائمه اهل‌البیت«ع» به تفصیل سخن گفته‌ام.(۱۸) در اینجا مناسب می‌دانم شعر یکی از شاعران کُرد را درباره اهل‌بیت«ع» بیاورم.

لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است

عشق‌بازی سر به میدان وفا افکندن است

گر هواخواه حسینی ترک سر کن چون حسین

شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است

سنی‌ام سنی ولیکن حب آل مصطفی

دین و آیین من و آباد و اجداد من است

شیعه و سنی ندانم دوستم با هر که او

دوست باشد دشمنم آن را که با او دشمن است(۱۹)

«وَ بِمَوالاتِکُم تُقْبِلُ الطّاعه المفتَرَضَهُ »: به ولایت شما اطاعت واجب پذیرفته می‌شود.»

در روایات آمده است که ولایت اهل‌بیت«ع» شرط قبولی اعمال است. بدون ولایت و نیز دوستی اهل‌بیت«ع» برنامه‌هایی را که اسلام برای تکامل انسان آورده نمی‌تواند ثمربخش باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- سوره توبه، آیه ۱۲۲٫

۲- میزان الحکمه، کلمه «فقه».

۳- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۱٫

۴- بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۲۷۴٫

۵- سوره نحل، آیه ۴۴٫

۶- اهل‌البیت، ص ۲۴۲ و ص ۳۴۳ به نقل از امالی صدوق، ص ۲۷۸، التوحید، ص ۸۱، کمال الدین، ص ۳۷۹ و…

۷- ر.ک اهل‌البیت فی الکتاب و السنه از ص ۲۳۹ تا ص ۲۴۵٫

۸- آل عمران، آیه ۱۴۸٫

۹- غررالحکم، حدیث ۸۵۲۳٫

۱۰- من لایحضرالفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶٫

۱۱- ر.ک اصول کافی، ج ۲، ص؟؟؟

۱۲- سوره مائده، آیه ۳٫

۱۳- التوحید، ص ۱۵٫

۱۴- الامالی، شیخ طوسی، ص ۲۹۶٫

۱۵- اهل‌البیت دراسه حدیثه، ص ۲۵۶ و ۲۵۷٫

۱۶- الامام الصادق والمذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۵۳٫

۱۷- نظم در السمطین، ص ۱۱۸، الصواعق المحرفه، ص ۱۷۵؛ اسعاف الراغبین، ص ۱۲۱٫

۱۸- سیری در سیره ائمه اهل‌البیت، تألیف نویسنده، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین از ص ۵۱ تا ۶۳٫

۱۹- اهل‌بیت پیامبر«ع» در شعر شاعران کرد، ص ۱۲۵ و ۱۲۶٫