Tag Archives: امام سجاد

29دسامبر/21

راه های مقابله امام سجاد(ع) با فساد در مدینه

مقدمه:

امام سجاد(ع) در ۵ شعبان سال ۳۸  هـ ق در مدینه به دنیا آمد. عصر آن حضرت از جهات مختلفی بدترین دوران بود. از سوی حاکمان جور، شدیدترین فشارهای جسمی و روانی برحضرت وارد می‌شد و از نظر فرهنگی ارزش‌های اسلامی یا سقوط کرده و یا به نازل‌ترین حد خود رسیده بود. (۱) حتی «برخی از بنی هاشم» نماز خواندن را نمی‌دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی نیز بی‌خبر بودند. فساد به‌گونه‌ای بود که «حسن بصری» می‌گوید: «اگر پیغمبر(ص) دوباره بازگردد، از میان آنچه تعلیم داده است، جز «قبله» را نخواهد یافت.»(۲)

باید از فعالیت‌های فرهنگی امام سجاد(ع) برای احیای اسلام به‌عنوان هنری بزرگ و معجزه‌ای شگرف یاد کرد. امام با تربیت صدها شاگرد در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی و همچنین خرید چندین هزار غلام و کنیز و تربیت و آزاد کردن آنان به آگاهی‌بخشی مردم پرداخت و سنت‌های از دست رفته پیغمبر(ص) را زنده کرد.(۳)

برای درک فعالیت‌های کارساز و بسیار مهم امام سجاد(ع) لازم است به صورت اختصار حاکمان ستمگر دوران حضرت را بشناسیم تا بدانیم حضرت در چه اختناق سهمگینی به سر می‌برده است.

یکم) یزید بن معاویه

چهار سال نخست امامت امام سجاد(ع) همزمان با حکومت یزید بن معاویه است که چهره او بر کسی پوشیده نیست. او نخستین حاکم اسلامی است که در ملاء عام شراب می‌خورد و علناً به کارهای زشت و خلاف عفت می‌پرداخت.(۴). او در اولین سال حکومتش «امام حسین(ع)» را به شهادت رساند و اهل‌بیتش را اسیرکرد و در سال دوم سلطنتش ساکنان «مدینه» را قتل عام کرد و دست به پست‌ترین جنایات زد و در آخرین روزهای حکومتش خانه خدا را به آتش کشید.(۵)

دوم) عبدالله بن زبیر

او مردی زاهدنما، تندخو، بی‌رحم، بخیل و بسیار ریاست‌خواه بود. برای ریاست‌طلبی برادر خود «عمرو بن زبیر» را کشت.(۶) او می‌گفت: «چهل سال است که کینه «بنی هاشم» را در دل پنهان داشته‌ام و امروز می‌خواهم انتقام بگیرم.» او «عبدالله بن عباس» را به طائف تبعید و «محمد حنفیه»، عبدالله بن عباس و ۲۴ نفر از بنی‌هاشم را در حجره زمزم (دره‌ای در مکه) زندانی کرد و هیزم فراوانی در اطراف آنان چید و قسم یاد کرد که اگر بیعت نکنند، آنها را خواهد سوزاند…(۷)

سوم) عبدالملک بن مروان

در دشمنی مروان و خاندان او نسبت به اه‌لبیت(ع) نیز جای بحث و استدلال نیست. «عبدالملک» حکومت عراق را به حجاج بن یوسف ثقفی که دشمن‌ترین کارگزار وی نسبت به شیعیان بود سپرد. حجاج نیز شیعیان زیادی از جمله کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، رشید هجری را به شهادت رساند. زندان‌های حجاج پر بود از شیعیان و بی‌گناهان که گاه به جای طعام به آنان آب سرگین و آهک و نمک می‌خورانیدند.(۸) حجاج مقام عبدالملک مروان را برتر از رسول خدا(ص) می‌دانست.(۹) وی ضمن توهین به قبر و منبر و مسجد آن حضرت، گروهی از صحابه چون «جابر بن عبدالله انصاری»، «سهل ساعدی» و «انس بن مالک» را به منظور خوار کردن، برگردن آنها و یا مانند اهل ذمه بر دستشان با آهن داغ، مهر نهاد.(۱۰)

او در مدت بیست سال در حکومت عراق، یک‌صد و بیست هزار نفر را کشت و نزدیک به همین رقم زندانیان زن و مرد در زندان‌های او بی‌سرپناه و به صورت مخلوط و عریان حبس بودند. مسعودی می‌نویسد: «علی بن الحسین(ع) امامت را به‌طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده‌دار شد.»(۱۱)

 

انحرافات و فساد شدید درمدینه:

علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش‌های اسلامی نیز به نازل‌ترین حد خود رسیده بود و فساد در مدینه غوغا می‌کرد.(۱۲) امام صادق(ع) می‌فرماید: «پس از شهادت حسین بن علی(ع)، مردم از دور خاندان پیامبر(ص) پراکنده شدند جز سه نفر: «ابو خالد کابلی»، «یحیی بن ام‌الطویل» و «جبیربن مطعم» کسی باقی نماند و سپس افرادی به آنها افزوده شدند.(۱۳) و خود حضرت سجاد(ع) بارها فرمود: «درکل مکه و مدینه بیست نفر نبودند که ما را دوست بدارند.»(۱۴)

 

نمونه‌هایی از فساد وانحراف در شهر مدینه:

یکم: بی‌نمازی:

۱-محمد بن مسلم زهری می‌گوید: «در شام نزد انس بن مالک رفتم و او را گریان دیدم. وقتی علت را پرسیدم، گفت: از همه آنچه از اسلام فرا گرفتم، تنها نماز مانده بود که به آن دل خوش بودم و اکنون آن نیز از بین رفته است.»(۱۵)

۲-در عصر امام سجاد(ع) حتی «بنی‌هاشم» نماز خواندن را نمی‌دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی بی‌خبر بودند.(۱۶) روشن است که وقتی «بنی‌هاشم» یعنی نزدیکان رسول خدا (ص) آن هم در شهر «مدینه» از انجام ساده‌ترین دستورات دینی مثل نماز بی‌اطلاع باشند، حال دیگران معلوم است. البته نزدیکان امام سجاد(ع) چنین نبودند.

دوم: غنا و فحشا:

درمدینه سه شغل خیلی رائج شده بود: آواز خوانی، شراب‌فروشی ومطربی و رقاصی. صدای غنا و لهو و لعب در همه کوچه‌های مدینه شنیده می‌شد و زنان آوازه‌خوان نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازخوانی و اشاعۀ بی‌بند و باری داشتند.(۱۷)

امام سجاد(ع) درباره وضع زمانش می‌فرماید: «روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی‌اسرائیل در میان فرعونیان است که پسران را می‌کشتند و دختران را زنده به گور می‌کردند. امروز وضع بر ما به‌قدری تنگ و دشوار است که مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می‌جویند.»(۱۸)

ج)روش تربیتی حضرت سجاد(ع) برای مقابله با این اوضاع

امام سجاد(ع) مامور به تقیه بودند. از امام باقر(ع) نقل شده که: «پدرم علی بن الحسین پس از شهادت پدرش حسین بن علی(ع)، سیاه چادری در بیابان برپا ساخت و چند سال در این چادر اقامت گزید؛ زیرا دوست نداشت با مردم (بی‌اعتقاد به امامت) معاشرت و دیدار کند. او از همان بیابان که جایگاهش بود، به عراق می‌رفت و پدر و جدش را زیارت می‌کرد و کسی از این عمل او آگاه نمی‌شد.»(۱۹) این اقدام امام سجاد(ع)، او را از اتهام دخالت در قیام بر ضد حکومت نجات داد و نام او در فهرست مخالفان قرار نگرفت. امام(ع) با این عمل از کشته شدن بسیاری از افراد و از بین رفتن حرمت‌های فراوان جلوگیری کرد و برنامه تربیتی خود را به صورت آرام به‌خوبی عملی کرد.(۲۰)

با وضعیت فجیع این عصر، باید از فعالیت های فرهنگی امام سجاد(ع) به عنوان هنری بزرگ و معجزه‌ای شگرف یاد کرد. حضرت در چنین شرایط دشواری تلاش فرهنگی خود را روی چند موضوع متمرکز کرد:

*یکم: دعاو بیان مسائل  اخلاقی و اعتقادی…

آن حضرت با زبان دعا و مناجات که بسیاری از آنان در قالب دعای «ابوحمزه ثمالی» و «صحیفه سجادیه» به جای مانده است، مسائل اسلامی را بیان می‌کرد. صحیفه مشتمل بر موعظه، ارشاد و درس‌های اخلاقی فراوان و مشتمل بر ۵۴ دعاست که دعای بیستم آن دعای «مکارم الاخلاق» و دعای «چهل و هفتم» دعای عرفه از ادعیه مشهور در بین عموم است. صحیفه سجادیه، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت(ع)، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت و بالاخره یک دوره معارف اسلامى را آموزش مى‌دهد. همین ‌طور رساله حقوقی که از امام چهارم به دست ما رسیده است. علاوه بر اینها  حضرت مناجاتی دارد مشهور به «مناجات انجیلیه» که در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب الصحیفه الثالثه السجادیه تالیف علامه میرزاعبدالله اصفهانی نقل شده است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شد و نه انجیلی که اکنون بین نصاری است.

امام(ع) علاوه بر دعا، مردم را با عمل هدایت می‌‌کرد. حضرت گاه در هر شبانه روز بیش از هزار رکعت نماز می‌خواند، به گونه‌ای که تعجب همگان را برمی‌انگیخت. همچنین مناجات و راز و نیازهای سوزناکی که در دل شب و گاه در حضور مردم انجام می‌داد. وقتی به ایشان عرض می‌کردند که شما فرزند رسول خدایید و مقام و موقعیتتان نزد خداوند مشخص است، پس چرا چنین خود را به رنج عبادت می‌افکنید؟ در پاسخ می‌فرمود: «رسول خدا (ص) فرمودند هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که از آنچه خداوند حرام کرده، چشم بپوشد.»(۲۱) ‌امام(ع) با اخلاق و سیرۀ عملی خود به همگان نشان داد که ایمان با عمل صالح در هم آمیخته است و بدون کردار نیک و دوری از حرام، ایمانی وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، حضرت بر لزوم عمل و پایبندی به فضایل اخلاقی و انسانی تأکید می‌ورزید.(۲۲)

 

*دوم: تلاش علمی‌

امام سجاد(ع) برای احیای سیرۀ اجداد بزرگوارش، علاوه بر سیرۀ اخلاقی، روش‌های علمی مختلفی را نیز در پیش گرفت که برخی از آنها عبارتند از:‌

  1. ۱. مبارزه با جبرگرایی‌:

امام(ع) با صراحت و قاطعیت، عقیدۀ جبری‌گری را رد می‌کرد. از جمله وقتی یزید کشته شدن امام حسین(ع) را مشیّت و کار خدا معرفی کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا).»(۲۳)

به روایت «زهری»، مردی از امام (ع) سئوال کرد: «آیا مصیبت‌ها تقدیر است یا پیامد اعمال؟» امام (ع) فرمود: «قَدَر و عمل به منزلۀ روح و جسم هستند. آگاه باشید که ظالم‌ترین مردم کسی است که ظلمِ ظالم را عدل تلقی کند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند.»(۲۴) حضرت با این پاسخ‌ها، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را باطل بیان کرد.(۲۵)

 

۲) تربیت شاگردان

حضرت برای رساندن پیام اسلام اصیل به تشکیل حوزۀ درسی عظیمی روی آورد تا بدین وسیله به تربیت عالمانی فرهیخته بپردازد. برخی از این شاگردان چون طاووس یمانی و ثابت بن دینار معروف به ابو حمزۀ ثمالی به مدارج عالی اخلاق و عرفان دست یافتند.(۴۰) برخی مورخین شاگردان ایشان را بیش از ۲۷۰ تن برشمرده‌اند.(۲۶)

  1. نوشتن کتب:

«مناسک حج» یکی از کتب آن حضرت است که فرزندان ایشان نقل کرده‌اند. دیگری رساله حقوق آن حضرت است. عنوان یکی دیگر از آثار آن حضرت، «الجامع فی الفقه» است که ابوحمزه ثمالی آن را نقل کرد. کتاب دیگری که توسط ابوحمزه ثمالی نقل شده است «صحیفه الزهد» نام دارد. همچنین «کتاب حدی» توسط داوود بن عیسی از آن حضرت نقل شده است.

 

*سوم: تربیت بردگان:

برای فردسازی وتوسعه تشیّـع روش آن حضرت چنین بود که هر سال بردگان و کنیزان بسیاری را می‌خرید، دریک دوره یک ساله آنها را به‌خوبی تربیت و آزاد می‌کرد. در حال تقیه این راه بهترین روش بود. ایشان بردگان خود را فرزند خوانده و با تعبیر «یا بنی» صدا می‌زد. خطاهای آنها را می‌نوشت و در آخر ماه مبارک رمضان همه را در یک جا گرد می‌آورد و بر ترک آن خطاها اقرار می‌گرفت و می‌بخشید. حضرت با این روش آنان را با فرهنگ اسلامی آشنا و از ارزش‌های انسانی بهره‌مند می‌کرد.(۲۷) امام در اعیاد، به‌ویژه عید فطر، برده و کنیز تربیت شده‌ فراوانی را در راه خدا، آزاد می‌کرد.

پنجاه هزار برده. نوشته‌اند تعداد بردگان تربیت شده و آزاد شده توسط امام زین‌العابدین(ع) به بیش از پنجاه هزار نفر می‌رسید.(۲۸) بعضی از این آزاد شدگان به محدثانی برجسته و پرتلاش تبدیل شدند که از آن جمله می‌توان از حسن بن سعید اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن حسین بن سعید و شعیب نامی یاد کرد.

سیره عملی امام سجاد(ع) از روش محبّت برای تربیت و هدایت همه مسلمانان و فرزندان و غلامان و حتّی دشمنان و دوستان ناآگاه استفاده شده است و این بهترین الگو و اسوه عمل برای مربّیان است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫مسعودی، اثبات الوصیه، قم،منشورات الرضی،اول،۱۴۰۴ق،ص ۱۹۴؛ حسن، ابراهیم، حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۵ .

۲٫سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی،قم ،مؤسسه اما م صادق(ع)،دوم،۱۳۷۴ش به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۰

۳٫محسن رنجبر، نقش امام سجاد «ع» در رهبری شیعه، به نقل از سید الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی، قم،مؤسسه امام خمینی، اول،ص ۴۹ .

۴٫سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، نجف،منشورات المطبعه الحیدریه،اول،۱۳۸۳ق،ص ۲۸۷ .

۵٫تاریخ یعقوبی، ابن واضح ،نجف،المکتبه الحیدریه،اول،۱۳۸۴ ق،ج ۲، ص ۱۸۴

۶٫ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ،دار صادر،اول،۱۳۹۹ق،ج ۵، ص ۱۹۸

۷٫یعقوبی،همان، ج ۲، ص ۲۶۱; مروج الذهب، ج ۳، ص ۸۶

۸٫تاریخ ابن خلکان، بیروت ،اول،دار الفکرج ۱، ص ۳۴۷

۹٫همان، ص ۲۸۵ .

۱۰٫الکامل فی التاریخ، همان،ج ۵، ص ۱۹۲ .

۱۱٫مسعودی، اثبات الوصیه، همان،ص ۱۹۴

۱۲٫فقط  شهرمدینه را بحث می کنیم چون تمام شهرها از حوصله یک مقاله خارج است ونیاز به یک کتاب دارد.

  1. بحار الأنوارمجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏مصحح: جمعى از محققان‏،دار إحیاء التراث العربی‏،بیروت‏۱۴۰۳ ق ج ۴۶، ص ۱۴۴

۱۴٫بحار الأنوارمجلسى، همان،‏،ج۳۴،ص۲۹۷

۱۵٫جعفر مرتضی العاملی، دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام،همان، ج ۱، ص ۵۶ .

۱۶٫مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان،همان، ص ۲۶۹ .

۱۷٫تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی،مشهد،آستان قدس رضوی،اول،۱۳۷۲ ج۲، ص۷۰۴٫

۱۸٫سیره پیشوایان،همان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۰ .

۱۹٫ابن طاووس، فرحه الغری،تهران،میراث مکتوب،اول،۱۳۷۹ش، ص ۴۳

۲۰٫ایام الحرب فی الاسلام، ص ۴۲۲، حاشیه ۱

۲۱٫التدوین فی اخبار قزوین، عبدالکریم رافعی قزوینی، لبنان،دارالکتب العلمیه،اول ج۲، ص۱۱۰

۲۲٫تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ج۲، صص ۷۰۷ – ۷۰۶٫

۲۳٫الاحتجاج، ابومنصور احمد بن علی بن  طبرسی، تعلیق سیدمحمد باقرموسوی خراسانی، دار النعمان، اول،۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۱۱٫

۲۴٫توحید، شیخ صدوق، تصحیح سیدهاشم حسینی تهرانی،قم ،انتشارات اسلامی،اول، ص۳۶۶٫

۲۵٫نقش امام سجاد(ع)در رهبری شیعه، محسن رنجبر، همان،صص ۱۰۷-۱۰۶٫

۲۶٫الرجال طوسی، محمد بن حسن طوسی، قم ،انتشارات شریف رضی،اول،۱۳۹۹ق،صص ۹۹، ۱۲۰٫

۲۷٫دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۸۸ .

۲۸٫محسن رنجبر، نقش امام سجاد(ع) در رهبری شیعه، به نقل از سید الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی،همان، ص ۴۹ .

29دسامبر/21

تفوق بر مانیفست‌های مکاتب مادی بشری

از گوشه‌ای از مسجد کوفه مناجات روح‌بخشی را شنید و بدان سمت رفت و با امام سجاد(ع) روبرو شد. این دیدار آغازی برای یک پیوند ناگسستنی جوان کوفی، «ثابت بن دینار» با امام بود.

در پرتو این انس و ارتباط محدث بزرگ عراق که به ابوحمزه ثمالی شهرت یافت، سرمایه‌های بزرگ معنوی به دست آمدند. در میان صدها روایتی که از چهارمین امام به یادگار ماند، دو میراث بزرگ در اوج ثمرات این پیوند بودند:‌ «دعای ابو حمزه ثمالی» و «رساله حقوق».

این دو میراث، تصویر ارتباط زنده،‌ با نشاط، و جامع انسان با خدا، خود و جامعه هستند.

امام به ابوحمزه در قالب آن «مناجات» و «منشور»، سبک زندگی توحیدی تراز را آموخت تا همسو با نجوای عاشقانه با خدا،‌ زمینه یک زندگی الهی شکل بگیرد و هر یک از اضلاع این حیات نقش مشخص و حق مختص به خود را داشته باشند.

دعای ابو حمزه که با جمله «إِلَهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ» آغاز و به جمله «وَ رَضِّنِی مِنَ الْعَیْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» ختم می‌شود، یادگار مناجات‌های سیدالساجدین(ع) در شب‌های ماه رمضان است.

این  دعا که مشتمل بر معانی بلند و الفاظ فصیح و تعابیر بدیعی است، راه توبه و انابه و تضرع و پرهیزگاری را ترسیم کرده و نعمت‌های بزرگ الهی را برشمرده، دشواری‌های قبر و قیامت و تاریکی و تنهایی و سنگینی بار گناهان را متذکر شده و بر لزوم اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم(ص) و خاندان معصومش«ع» تأکید فرموده و در آن وسعت روزی و حج خانه خدا و محفوظ ماندن از شر شیطان و زمامداران و پاک شدن از صفات ناپسند و تنبلی و سرخوردگی و غم و اندوه درخواست شده است.

در این دعا گذشته از درس‌های خداشناسی و معادشناسی و تأکید مقام نبوت و امامت، جامع‌ترین خواسته‌های هر فرد مؤمن برای سعادت دنیوی و اخروی بیان شده‌اند.

رساله حقوق نیز به عنوان یک منشور کامل حکمت‌آمیز حیات بشری نیز غرورآفرین و نویدبخش است. در این باره چند نکته شایسته ذکرند:

 

۱. رساله حقوق بر محور ۵۱ حق به زیبایی سه حوزه:

روابط انسان با خدای خویش،

انسان با خویش

و انسان با همنوع خویش بیان شده است.

به گفته ویلیام چیتیک اهمیت این کتاب به موضوعاتی مشابه صحیفه سجادیه پرداخته، اما با سبک و زبانی متفاوت از آن نگاشته شده‌ است.

در این کتاب علی‌بن‌الحسین«ع» تصریح می‌کند که سلسله مراتب اولویت‌ها همیشه باید رعایت شود. فرد قبل از اجتماع، معنا قبل از عمل و دانش قبل از حرکت می‌آیند.

فرد وظایف اجتماعی فراوانی دارد، اما   ضروری‌تر از وظایف، ایمان به خداست و ارتباط مناسب با حقیقت نعمت ماورایی.

 

  1. ۲. از منظری دیگر می‌توان این رساله را منشوری برای آینده حکومت اسلامی دانست که همه مناسبات و روابط، به‌خصوص حقوق متقابل مردم و حاکم اسلامی به زیبایی در آن متبلور است.

تحریف اندیشه اصیل اسلامی،‌ غلبه اندیشه جاهلی و پراکندگی و متلاشی شدن تشکیلات شیعی بر اثر فشارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، اهم مشکلاتی بودند که چهارمین امام را به فکر بازسازی و ارتقاء جایگاه شیعه انداختند.

حضرت در ذیل دعا و موعظه و به‌خصوص ارایه این منشور، اندیشه‌های ناب توحیدی را برای جامعه و به‌ویژه شیعیان تبیین کردند.

افق نگاه امام شکل‌گیری دوباره و ارتقا یافته تشکیلات منسجم و شایسته‌ای از شیعیان بود تا زمینه‌ای برای تشکیل حکومت اسلامی شود.

سمیره مختار لیثى، دانش‌آموخته دانشگاه عین‌الشمس مصر، در رساله دکترای خود با عنوان «جهاد الشیعه»، مجموعه جهادها و مقاومت‌‌هایی را که شیعیان، به‌خصوص در سده نخست حاکمیت عباسیان به خاطر دینداری خود متحمل شدند به تصویر ‌کشید.

این نویسنده زن با آنکه به تفکرشیعی پایبند نیست، این حقیقت را درک کرده و نوشته است:

«گروه شیعیان پس از شهادت حسین«ع» به صورت تشکیلات منظمی درآمدند که اعتقادات و روابط سیاسی، آنان را به یکدیگر پیوند می‌داد و اجتماعات و رهبرانی داشتند.»

بی‌شک نقش محوری را می‌توان در مواعظ و حقوق ترسیمی چهارمین امام«ع» پیدا کرد.

 

۳. «حق» به عنوان امری تحقق یافته و ثابت در نظام «هست‌ها» و «بایدها»، محور این منشور تشکیلاتی است و تبیین آن برای یک شیعه پایبند به «تکلیف» برای ساخت یک زندگی در سایه دین، لازم و شایسته است. به‌خصوص اگر به این منشور توحیدی در مقایسه با مانیفست‌های ساخته ذهنیت‌های حقیر، محدود و وابسته مکاتب مادی بشری نگریسته شود، توفق و جامعیت آن مبرهن می‌گردد.

این حقوق ترسیمی در رساله ناظر به بسیاری از مناسبات انسان با خدا و خود و جامعه است و روابط اجتماعی هر فرد نسبت به پدر، مادر، همسر، فرزند، همسایه، استاد، شاگرد، مؤدن، امام جماعت، حکومت‌ در آن تبلور یافته است.

۴. رساله حقوق در سه کتاب «تحف العقول» اثر ابن شعبه حرّانی (درگذشته ۳۸۱ق)، «من لا یحضره الفقیه» و «الخصال» اثر شیخ صدوق(درگشته۳۸۲ق) ذکر شده است که گواه انتساب آن به امام سجاد«ع» است.

30آگوست/21

بنیان‌های فکری حکومت اسلامی

چهل سال پیش در آغازین سال انتشار پاسدار اسلام یکی از موضوعاتی که مورد توجه قرار گرفت تبیین نقش ناشناخته امام سجاد(ع) در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ اسلام بود.

اشراف و تسلط بر تاریخ و سیره معصومین«ع» به عنوان یکی از ویژگی‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ما را بر آن داشت که به‌رغم مسئولیت ریاست جمهوری از معظم له درخواست کنیم سیره امام سجاد(ع) را برای چاپ در پاسدار اسلام بیان کنند که این توفیق حاصل شد و طی جلسات متعدد، بیانات ایشان در این زمینه ضبط و طی سلسله گفتارهایی در پاسدار اسلام  منتشر شدند.

انتشار این مجموعه در پاسدار اسلام، کشف یکی دیگر از ویژگی‌های متعالی ایشان را در پی داشت. استقبال گسترده خوانندگان موجب شد تصمیم بر چاپ مجدد این مجموعه در قالب یک جزوه بگیریم؛ لذا متن آماده شده برای بازنگری  تقدیم معظم له شد؛ اما پاسخ این بود که فعلاً فرصت ندارم، اما ان‌شاءالله بعد از پایان ریاست جمهوری و اشتغال به کار طلبگی انجام خواهم داد.

تبارک‌الله چندی نگذشت و آنکه بعد از ریاست جمهوری مقام طلبگی را در سر داشت خدا برایش ولایت و رهبری را مقدر فرمود. خوشبختانه هرچند با تأخیر ۴۰ ساله، اما اخیراً با انتشار کتاب حماسه امام سجاد(ع) مشتمل بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون زندگی سیاسی امام سجاد(ع)، به ضمیمه مجموعه فوق‌الذکر توسط انتشارات انقلاب اسلامی چاپ شد.

اینک گزیده  و چکیده‌ای از آنچه چهل سال پیش تحت عنوان «پژوهشی پیرامون زندگی سیاسی امام سجاد(ع) در پاسدار اسلام چاپ شده بود تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

مدیر مسئول

 

 

 

  1. لزوم توجه به جهت‌گیری کلی ائمه(ع)

دربارۀ امام سجاد(ع) سخن گفتن و نوشتن کار دشواری است، زیرا زمینۀ معرفت و آشنایی مردم با این امام بزرگوار بسیار نامساعد است. اغلب سیره‌نویسان و تحلیلگران این‌‌ گونه تصور کرده‌اند که آن بزرگوار در گوشه‌ای می‌نشسته و به عبادت مشغول بوده و کاری به سیاست نداشته است.(۱)

در زندگی و سرگذشت‌ امام سجاد(ع) حوادث متنوع و جالب توجه زیادی وجود دارند که اگر همۀ آنها را هم گرد آورید، به سیرۀ امام سجاد(ع) دست نخواهید یافت. سیرۀ هرکسی به معنای واقعی کلمه آنگاه روشن می‌شود که جهت‌گیری کلی آن شخص را بدانیم و سپس به حوادث جزئی زندگی او بپردازیم. اگر جهت‌گیری کلی دانسته شد، حوادث جزئی هم معنا پیدا می‌کنند؛ اما اگر جهت‌گیری کلی دانسته نشود یا غلط دانسته شود، حوادث جزئی هم بی‌معنی و یا نادرست خواهند شد. این اصل مخصوص امام سجاد(ع) یا سایر امامان(ع) نیست، بلکه در مورد همه صدق می‌کند.(۲)

 

  1. هدف اصلی ائمه(ع)

به نظر ما پس از صلح امام حسن(ع) که در سال چهل هجری اتفاق افتاد، اهل‌بیت پیامبر(ص) به این قانع نشدند که در خانه بنشینند و تنها احکام الهی را آنچنان که می‌فهمند بیان کنند؛ بلکه از همان آغاز صلح، برنامۀ امامان این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی به شیوه‌ای که مورد نظرشان بود، محقق شود.(۳)

هدف امامان(ع) تشکیل حکومت اسلامی بود. ائمه(ع) دنبال این خط و هدف بودند و همواره برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش می‌کردند.(۴) امام سجاد(ع) در عاشورای سال ۶۱ هجری به امامت رسیدند و در سال ۹۴ مسموم و شهید شدند. در تمام این مدت، آن بزرگوار همان هدف را دنبال کردند. اکنون با این بینش، جزئیات کار امام سجاد(ع) را پیگیری کنید تا معلوم شود چه مراحلی را پیمودند و چه تاکتیک‌هایی را به‌ کار بردند و چه موفقیت‌هایی را به دست آوردند. تمام جملاتی را که آن حضرت بیان کردند، تمام حرکات ایشان و دعاهایی را که خواندند و مناجات‌هایی که به صورت صحیفۀ سجادیه درآمده است و همچنین موضع‌گیری‌های امام (ع) در طول مدت امامت را باید با توجه به خط کلی تفسیر کرد:

* موضع‌گیری در برابر عبیدالله‌‌ بن زیاد و یزید که بسیار شجاعانه و فداکارانه بود.

* موضع‌گیری در مقابل مسرف‌ بن عقبه، کسی که در سال سوم حکومت یزید و به امر او مدینه را ویران و اموال مردم را غارت کرد. در اینجا موضع‌گیری امام بسیار نرم و ملایم بود.

* حرکت امام(ع) در رویاروئی با عبدالملک‌ بن مروان، از قوی‌ترین و هوشمندترین خلفای بنی‌امیه که گاهی تند و گاهی ملایم بود.

* برخورد با عمربن عبدالعزیز.

* برخوردهای امام(ع) با اصحاب و یاران و توصیه‌هایی که به دوستانشان داشتند.

* برخورد با علمای درباری وابسته به دستگاه‌های ستمگر حاکم.

تمام این برخوردها و حرکت‌ها را باید با دقت بررسی کرد.(۵)

 

  1. تحلیل خروش امام سجاد(ع) پس از عاشورا

این سئوال وجود دارد که چرا امام سجاد(ع) در دوران پس از اسارت شیوه ملایمت و نرمش را در پیش می‌گیرند و مایلند تقیه کنند و پوششی از دعا و کارهای ملایم را روی حرکات انقلابی تند بگذارند؛ اما در دوران اسارت بدان‌ سان به کارهای تند و پرخاشگرانه و آشکار دست می‌زنند؟ پاسخ این است که فصل اسارت، فصلی استثنایی بود. در اینجا امام سجاد(ع) غیر از اینکه امام‌اند و باید زمینۀ کار آینده را برای حکومت الهی فراهم کنند، زبان گویایی برای خون‌های ریخته شده عاشورا هستند. امام سجاد(ع) در اینجا در حقیقت خودشان نیستند، بلکه زبان خاموش حسین(ع) باید در سیمای این جوان انقلابی در شام و کوفه تجلی کند.(۶)

نقش امام سجاد(ع) در این سفر نقش حضرت زینب(س) بود؛ یعنی پیام‌آور انقلاب حسین ‌بن علی(ع). اگر مردم بدانند که حسین(ع) چرا و چگونه کشته شد، آیندۀ اسلام و آیندۀ دعوت اهل‌بیت(ع) ‌نوعی خواهد بود و اگر ندانند نوع دیگری. بنابراین برای آگاهی مردم و گسترش شناخت آنان در سطح جامعه، باید تا جائی که امکان دارد همه سرمایه‌ها را به کار انداخت.(۷)

 

  1. امام سجاد(ع) در مدینه پس از حادثه کربلا

فصل بعدی زندگی امام هنگامی آغاز می‌شود که امام سجاد(ع) در مدینه به عنوان شهروندی محترم مشغول زندگی می‌شوند و کارشان را از خانه پیامبر(ص) و حرم ایشان آغاز می‌کنند.(۸)

بعضی فکر می‌کنند اگر امام سجاد(ع) می‌خواستند در مقابل دستگاه بنی‌امیه مقاومت کنند، بایستی علم مخالفت را بر می‌داشتند و یا مثلاً به مختار یا عبدالله ‌بن حنظله ملحق می‌شدند و رهبری آنان را به دست می‌گرفتند و آشکارا مقاومت مسلحانه می‌کردند. با در نظر گرفتن وضعیت زمان حضرت سجاد(ع) می‌فهمیم که این تفکر با توجه به هدف ائمه(ع) تفکر نادرستی است. اگر ائمه از جمله امام سجاد(ع) در آن شرایط می‌خواستند به چنین حرکات آشکار و قهرآمیزی دست بزنند، یقیناً ریشۀ شیعه کنده می‌شد؛ هیچ زمینه‌ای برای رشد مکتب اهل‌بیت(ع) و دستگاه ولایت و امامت باقی نمی‌ماند و همه چیز از بین می‌رفت و نابود می‌شد.(۹)

 

  1. امام سجاد(ع) و مسئله‌ کادرسازی

بدون شک هدف نهایی امام سجاد(ع)  ایجاد حکومت اسلامی بود؛ اما حکومت اسلامی در آن شرایط چگونه به وجود می‌آمد؟ این امر به چند چیز نیازمند دارد:

* باید اندیشه درست اسلامی که ائمه(ع) حامل واقعی آن هستند و همین اندیشه است که باید مبنای حکومت اسلامی قرار بگیرد، تدوین و تدریس و منتشر شود. بزرگ‌ترین نقش امام سجاد(ع) این است که تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط انسان با خدا و چیزهای دیگر را تدوین کنند و مهم‌ترین نقش صحیفه سجادیه همین بود.

* آشناکردن مردم با حقانیت کسانی که حکومت باید به دست آنها تشکیل شود.

* امام سجاد(ع) باید تشکیلاتی را به وجود می‌آوردند که محور اصلی حرکت‌های سیاسی آینده باشد و بنائی را که از دیدگاه ما در دوران امیرالمؤمنین(ع) وجود داشت و سپس در ماجرای عاشورا و واقعۀ حره و مختار زمینه‌هایش تقریباً متلاشی شد، نوسازی و بازسازی کنند.(۱۰)

* امام چون در دوران اختناق زندگی می‌کردند و نمی‌توانستند مطالب مورد نظرشان را آشکار و صریح بیان کنند، از شیوه موعظه و دعا استفاده می‌کردند. دعا مربوط به صحیفۀ سجادیه است که بعداً آن را ذکر می‌کنیم و موعظه مربوط به بیانات و روایاتی است که از آن حضرت نقل شده‌اند. در اکثر بیانات امام سجاد(ع) یا شاید بتوان گفت در همه، لحن کلام، لحن موعظه است. با این روش ضمن اینکه مردم را موعظه و نصیحت می‌کنند، آنچه را که می‌خواهند در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا می‌کنند. این بهترین نحوه انتقال و القاء ایدئولوژی و افکار درست است.(۱۱)

برخی از بیانات امام سجاد(ع) خطاب به عامۀ مردم است. از خود بیان هم پیداست که شنونده و خواننده آن عدۀ خاصی از نزدیکان و خصیصین و از کادرهای امام سجاد(ع) نیستند.(۱۲)

نکته اول اینکه بیانات امام خطاب به عامه مردم از نوع آموزش نیست، بلکه از نوع تذکر و یادآوری است. یعنی در این مرحله، امام مسئله توحید را برای مردم نمی‌شکافند و یا مسئله نبوت را برای مردم تفسیر نمی‌کنند. بلکه تذکر می‌دهند و یادآوری می‌کنند.(۱۳)

نکته دوم اینکه امام مسئله امامت را در خلال مسائل اسلامی بیان می‌کنند. مثل اینکه مثلاً در رژیم گذشته کسی با شما این جوری حرف می‌زد: «آقایان! به فکر خدا باشید، به فکر مسئله توحید باشید، به فکر مسئله حکومت باشید.» امامتی را که ما اینجا داریم، با بیان امام سجاد(ع) می‌فهمیم. بیان این حرف‌ها در رژیم گذشته خطرناک بود؛ اما وقتی در قالب موعظه توسط یک آدم زاهد و عابد بیان می‌شود، برای دستگاه یک مقدار قابلیت قبول پیدا می‌کند.(۱۴)

نوع دوم بیانات امام خطاب به عدۀ خاصی است و گرچه مشخص نیست که خطاب به چه کسانی است، اما کاملاً مشخص است که آنها با دستگاه حاکم مخالف و در حقیقت پیروان امام و معتقدین به حکومت اهل‌بیت(ع) بودند. این بیانات این‌ گونه شروع می‌شوند: «کفانا الله وایاکم کید الظالمین و بغی الحاسدین و بطش الجبارین… لا یفتننکم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبه من الدنیا…»(۱۵) در اینجا نوا و آهنگ اصلی در خطاب به این مؤمنین حفظ آنها و ساختن کادرهای لازم برای آینده است. امام در این بیان بیشترین تکیه‌شان روی این نکته است که مردم را از رفاه‌های معمولی این زندگی‌های پر جلوه‌ که جز به قیمت نزدیک شدن به طواغیت به دست نمی‌آید بر حذر بدارند.

از دنیا پرهیز دادن یعنی چه؟ یعنی مردم را از جذب شدن به جریانی که به انسان رفاه می‌دهد تا ایمان او را بگیرد و به او امتیاز بدهد و از تندی مبارزۀ او بکاهد، مصون و محفوظ بدارد و این در خطاب به مؤمنین است.(۱۶)

در اینجا هدف امام، حفظ مؤمنین و کادرسازی برای آینده است؛ لذا آنان را از جذب شدن به قطب‌های قدرت و رفاه کاذب بر حذر می‌دارند و بارها از رژیم حاکم یاد می‌کنند و آن را در کنار شیطان قرار می‌دهند.(۱۷)

از جمله نکات جالب در این بخش از بیانات امام سجاد(ع) قسمتی است که ایشان از تجربه‌های گذشته پیروان اهل‌بیت(ع) یاد می‌کنند. امام به واقعه‌های حره، عاشورا، شهادت حجربن عدی و رشید هجری و ده‌ها حادثه معروف و مهم دیگری که پیروان اهل‌بیت(ع) در طول زمان تجربه کرده بودند و در ذهنشان بود، اشاره می‌کنند. امام می‌خواهند از تجربه‌های گذشته و با یادآوری این خاطرات تلخ؛ این افراد را در مبارزاتشان‌ ثابت‌قدم‌تر کنند.(۱۸)

بیانات دیگری که از این جالب‌ترند وقتی است که امام تقریباً صراحتاً  مردم را به داشتن یک تشکیلات اسلامی ویژه دعوت می‌کنند. البته مخاطب این دعوت تنها وابستگان به آن بزرگوارند، والا اگر می‌خواستند عامه مردم را فرا بخوانند، این دعوت افشا می‌شد و برای حضرت شرایط دشواری پیش می‌آمد: «إن علامه الزاهدین فی الدنیا الراغبین فی الاخره ترکهم کل خلیط و رفضهم کل صاحب لایرید ما یریدون.» مخاطبان می‌آموزند که باید با کسانی که خواسته‌های آنها را دنبال نمی‌کنند و انگیزۀ آنها را ندارند و دنبال حکومت علوی و حکومت حق نیستند، غریبه و بیگانه باشند.(۱۹)

بیانات دیگر امام مثلاً رسالۀ حقوق، حول محور مطالب کلی است. امام بدون اینکه نامی از حکومت و مبارزه و نظام آینده ببرند، در این نامه مبانی مناسبات نظام آینده را ذکر می‌کنند که اگر روزی نظام حکومت اسلامی شکل گرفت ـ که البته احتمالش در دورۀ خود امام سجاد(ع) تقریباً منتفی بود ـ از قبل مناسبات جاری بین مسلمانان شکل گرفته و در ذهنشان منظم شده باشند. به این ترتیب امام، مردم را با حکومت اسلامی‌ای که در آینده به وجود خواهد آمد، آشنا می‌کنند.(۲۰)

دیگر بیانات امام در صحیفۀ سجادیه هستند. صحیفۀ سجادیه مجموعه‌ای از دعاها در مورد همۀ موضوعاتی است که انسان در یک زندگی بیدار و هوشمندانه به آنها توجه دارد. بیشترین تکیه در این دعاها به روابط قلبی و ارتباطات معنوی انسان است. مناجات‌ها و دعاهای گوناگون و خواسته‌های معنوی و تکامل‌زای فراوان و بی‌شماری در این کتاب هستند. امام به زبان دعا، انگیزه‌های یک زندگی اسلامی را در ذهن مردم بیدار و زنده نگه می‌دارند.(۲۱)

 

  1. صبر امام سجاد(ع) در مسیر مبارزه

در تصویری که ارائه کردیم، امام سجاد(ع) را انسان بردبار و صبوری می‌یابیم که در طول ۳۰ ، ۳۵ سال سعی کردند زمینۀ بسیار نامناسب جهان اسلام را به سمتی سوق دهند که در آن خود حضرت یا جانشینانشان بتوانند برای ایجاد جامعه و حکومت اسلامی، نهایت تلاششان را بکنند. اگر ۳۵ سال تلاش امام سجاد(ع) را از زندگی ائمه حذف کنیم، قطعاً به مقطعی که امام صادق(ع) ‌چنان صریح و آشکار با حکومت اموی یا بعدها با حکومت عباسی برخورد کردند، نخواهیم رسید.(۲۲)

برای ایجاد یک جامعۀ اسلامی، زمینۀ فکری و ذهنی از همه چیز مهم‌تر است. در شرایط آن روز عالم اسلام، این کار بایستی در طول سالیان دراز انجام می‌شد و این همان کاری بود که امام سجاد(ع) با تحمل زحمات توان‌فرسا به عهده گرفتند.(۲۳)

 

  1. برخورد با عالمان و شعرای درباری

یکی از شورانگیزترین مباحث زندگی ائمه(ع) برخورد این بزرگواران با سررشته‌داران فکر و فرهنگ در جامعه اسلامی یعنی علما و شعراست. اینها کسانی بودند که فکر و جهت ذهنی مردم را هدایت می‌کردند و جامعه را به وضع مطلوب خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس عادت می‌دادند و نسبت به آن وضع مطیع و تسلیم می‌ساختند.(۲۴)

 

نتیجه‌گیری

به‌رغم اینکه امام سجاد(ع) در دوران امامت پربار خود که ۳۴ سال طول کشید، تعرض آشکاری با دستگاه خلافت نداشتند، ولی گستردن خوان پربار امامت و تعلیم و تربیت تعداد زیادی از عناصر مؤمن و مخلص و انتشار دعوت اهل‌بیت(ع)، کار خود را کرد و دستگاه خلافت بنی‌امیه نسبت به آن حضرت بدبین و اندیشناک شد و به آن بزرگوار تعرض‌هایی هم کرد. حداقل یک‌ بار آن حضرت را با غل و زنجیر از مدینه به شام بردند. به‌طور یقین معلوم نیست در ماجرای کربلا غل و زنجیر به گردن حضرت بسته باشند، اما این ماجرا یقینی است، یعنی حضرت را از مدینه سوار شتر کردند و با غل و زنجیر به شام بردند.(۲۵)

حضرت در موارد متعدد دیگری هم مورد آزار و شکنجه و آزار مخالفان قرار گرفتند و سرانجام در سال ۹۵ هجری به وسیلۀ عمال دستگاه خلافت مسموم شدند و به شهادت رسیدند.(۲۶)

 

پی‌نوشت:

۱- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۶، ص ۱۶٫

۲- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۶، ص ۱۷٫

۳- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶، ص ۱۷٫

۴- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۶، ص ۱۸٫

۵- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۱۹٫

۶- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۲۰٫

۷- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۲۰٫

۸- ماهنامه پاسدار اسلام ، ش۶ ، ص ۲۰٫

۹- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۲۰٫

۱۰- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۸، صص۱۸-۲۰٫

۱۱- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۸، صص۱۸-۲۰٫

۱۲- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۹، ص۱۱٫

۱۳- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۹، ص۱۱٫

۱۴- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۹، صص ۱۲-۱۳٫

۱۵- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۰، ص ۹٫

۱۶- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۰٫

۱۷- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۰٫

۱۸- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۰، ص ۱۱٫

۱۹- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۰، ص ۱۱٫

۲۰- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۲٫

۲۱- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۳٫

۲۲- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۹٫

۲۳- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۹٫

۲۴- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۹٫

۲۵- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۱۳٫

۲۶- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۲، ص ۱۲٫

16آوریل/21

کوچک شمردن عمل، لازمه درک عظمت خداوند متعال

اشاره:

میان معرفت به خداوند متعال و عبادت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، به گونه‌ای که عبادت با معرفت قابل مقایسه با عبادت بدون شناخت نیست. ثمره‌های عبادت با معرفت پی بردن به عظمت خداوند متعال است. انسان وقتی به عظمت خداوند متعال آگاه شد، خویشتن را در برابر عظمت الهی به حساب نمی‌آورد، چه برسد به عمل عبادی و کارهای نیک که در مقایسه با الطاف الهی و عظمت خداوند متعال قابل ستایش نیستند. بر همین اساس یکی از سفارشات بزرگان دین، کوچک شمردن عمل است که راهکار دستیابی به آن در گرو معرفت و شناخت عظمت الهی است.

 

الف. سفارش به ناچیز دانستن نیکی‌ها

دعای بیستم صحیفه سجادیه در بردارنده مضامین عالی اخلاقی – اجتماعی است. امام سجاد(ع) دعا می‌فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیهِ الصَّالِحِینَ…. وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ اسْتِکثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی: خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به زیور شایستگان بیارای… و به ناچیز دانستن نیکی در گفتار و رفتارم هر چند زیاد باشد، و بسیار شمردن شرّ در گفتار و رفتارم هرچند اندک باشدتوفیق بده.»

امام سجاد(ع) در این جمله «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی» درخواست می‌کند که خدایا مرا توفیق بده تا کارهاى خوبى را که در زبان و عمل انجام می‌دهم، کم و ناچیز به حساب آورم. آنچه از کارهای خیر انجام می‌دهم، اندک به نظر بیاید. قصد کنیم کارهای بزرگ را کوچک حساب کنیم، یعنی آن کاری که وظیفه انسانیت بود، انجام ندادیم. فرض کنید اگر کسی ده هزار تومن پول دارد، همه این ده هزار تومان را به فقیر مستحقی صدقه بدهد. این بخشش نباید در نظرش بزرگ جلوه کند؛ بلکه با مقایسه عمل و رفتارش با بزرگانی که بخشش‌های فراوانی کرده‌اند، به اندک بودن آن آگاه باشد.

 

ب. ناچیز بودن عبادات در مقایسه با عظمت خداوند

بنابراین «وَاسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ» یعنی قلیل شمردن کارهای خوب، به حساب نیاوردن کارهای خیر چه در بخش کمک و دستگیری از دیگران و چه در بخش عبادات. فرض کنید اگر پنج روز در ماه رجب روزه گرفت، بزرگ به حساب نیاورد، بلکه عملش را ناچیز بداند و با خود بگوید بیشتر از این می‌توانستم انجام بدهم. امام(ع) با این دعا به ما آموزش می‌دهد که در کارهای خیر و در عبادات زیادی عمل را نبینیم تا دچار غرور نشویم و احساس کنیم کوتاهی کردهایم. همیشه از خداوند بخواهیم که به ما توفیق بدهد که کارهای زیادی را انجام بدهیم و همیشه بگوییم حق کار را انجام ندادیم.

انسان وقتی خود و عملش را کوچک شمرد، خداوند در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و در می‌یابد که عبادت و عمل خیرش در پیشگاه خداوند ناچیز است. امام علی(ع) می‌فرماید: «عَظُمَ الخالِق فی اَنفُسِهِم فَصَغَّر مادونِهِ فی اَعیُنِهِم»(۱) خالق و آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده است، به همین جهت غیر خداوند در نظرشان کوچک است. وقتی غیر خدا کوچک شد، حتی عمل عبادی نیز بزرگ دیده نمی‌شود.

امام کاظم(ع) می‌فرماید: «عَلَیکَ بِالجِدِّ، لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَهِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و طاعَتِهِ؛ فإنَّ اللّه َ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِه(۲): همواره بکوش و خود را در عبادت و طاعت خداوند عزّ و جلّ بى تقصیر مدان؛ زیرا خداوند آن گونه که شایسته عبادت اوست، عبادت نمى‌شود.» بخش آخر حدیث «لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ» بیانگر این است که هر کاری هم بکنید در برابر عظمت خداوند و نعمات خداوند کم است. فرض کنید یک ماه روزه گرفتید، این یک ماه روزه با نعمت های بیکران الهی قابل قیاس نیست؛ زیرا نعمت‌های الهی قابل شمارش نیستند. قرآن فرمود: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها(۳): نعمت‌های خدا را هرگز نمی‌توانید بشمارید.»

ما آنچه را که وظیفهمان بوده بهنحو شایسته انجام ندادهایم واگر هم انجام دادهایم در برابر عظمت الهی پشیزی به حساب نمی‌آید: «الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی لا یبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائلُونَ، وَ لا یحْصی نَعْمائَه الْعادُون(۴): ستایش شایسته خداوندی است که ستایشگران از مدحش عاجز و حسابگران زبردست از شمارش نعمت‌هایش ناتوانند. »

 

ج. خود را در پیشگاه الهی مقصر بدانیم

آگاهی از فقر وجودی و علم به عظمت نعمت‌های الهی، بخشی از معرفت نفس است که در شناخت عظمت خداوند متعال و کوچک شمردن عمل تأثیرگذار است. بر همین اساس در روایت آمده است که خود را در پیشگاه الهی مقصر بدانید. امام کاظم(ع) فرمود: «بسیار بگو: خدایا! مرا از عاریه داران قرار مده و از حدّ تقصیر بیرونم مبر.» عرض شد: معناى «عاریه داران را می‌دانیم که شخصى دین را عاریه مى‌گیرد و از آن خارج مى‌شود. اما معناى «مرا از حد تقصیر بیرونم مبر» چیست؟» حضرت فرمود: «هر کارى که براى خدا انجام می‌دهى خود را در آن مقصّر بدان؛ زیرا همه مردم در کارهایى که براى خدا مى‌کنند، مقصّرند.»(۵)

امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۰۹ نهجالبلاغه خصوصیات ملائکه را بیان می‌کند و در آخر حدیث می‌فرماید: «لَو عایَنوا کُنهَ ما خَفِیَ عَلَیهِم مِنکَ لَحَقَّروا أعمالَهُم، وَ لَزَرَوْا عَلى أنفُسِهِم، وَ لَعَرَفوا أنَّهُم لَم یَعبُدوکَ حَقَّ عِبادَتِکَ، و لَم یُطیعوکَ حَقَّ طاعَتِک: اگر کُنه آنچه را که از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بى‌گمان اعمال خود را ناچیز میشمارند و خویشتن را سرزنش میکنند و پى میبرند که تو را چنان که شایسته توست، عبادت نکرده‌اند و آن‌گونه که سزاوار فرمانبرى از توست، فرمان نبرده‌اند.»

با آنکه مقام ملائکه بسیار بالاست، اگر به شناخت و معرفت کامل به خداوند دست یابند، اعتراف خواهند کرد که خداوند را عبادت کامل نکردند و حق اطاعت را انجام ندادند. اگر عبادت ملائکه این گونه است، عبادت و اعمال ما چه خواهد بود؟

 

د. ثمرات روحیه کم شمردن کارهای خوب

جمله امام که فرمود: «خدایا مرا توفیق ده تا کارهاى خوبى که انجام مى‌دهم، کم بشمارم، هرچند بسیار باشند و بدى‌هایى را که با زبان و عمل از من صادر مى‌شوند، بزرگ بشمارم، هرچند ناچیز باشند.» بیانگر این نکته است که ما نمی‌توانیم حق بندگی و حق اطاعت خدا را آن گونه که شایسته اوست به جا بیاوریم، هرچند تلاش مضاعف داشته باشیم. اگر این روحیه در انسان پیدا شود، دائماً خود را در پیشگاه خدا مقصر می‌داند و اعمالش را در برابر عظمت و لطف خدا بسیار ناچیز می‌شمارد. اگر عظمت پروردگار مشاهده شود، اعمالمان را اعم از درس و بحث، انفاق، حج، زیارت، طبابت… ناچیز می‌شماریم.

به تعبیر امام علی(ع): «لَحَقَّروا أعمالَهُم، وَ لَزَرَوْا عَلى أنفُسِهِم: بى‌گمان اعمال خود را ناچیز شمارند و خویشتن را سرزنش کنند.» لذا هر مقدار که تلاش می‌کنیم باز می‌گوییم کم است و عبادت مطلوبی انجام نگرفته است. هر مقدار که معرفت به ذات مقدس پروردگار بیشتر باشد، سرزنش بیشتر هویدا و تنبلی واضح‌تر می‌شود و همیشه خودمان را ملامت می‌کنیم و از خودمان ایراد می‌گیریم. البته این‌گونه مذمت نفس، مذمت ممدوح است و انسان را تشویق می‌کند تا بیشتر تلاش کند.

در روایتی از امام باقرالعلوم(ع) نقل شده که پیامبر فرمودند خداوند سبحان فرموده: «لا یتکل العاملون على أعمالهم التی یعملونها لثوابی فإنهم لو اجتهدوا و أتعبوا أنفسهم و أفنوا أعمارهم فی عبادتی کانوا مقصرین…. کسانى که کارهای‌شان را به خاطر ثواب و پاداش من انجام مى‌دهند، بر این‌گونه اعمال تکیه نمى‌کنند، زیرا اگر چه ایشان سعى و خود را خسته کنند، اما برگزیده‌ترین آنها در عبادت من، حق بندگى مرا به جا نمى‌آورند و نسبت به آنچه از بخشش و تنعم در بهشت‌هاى من و کسب درجات بلندمرتبه در کنار من مى‌خواهند، دستشان کوتاه است. لیکن به رحمت من، اطمینان دارند و نسبت به فضل و بخشش من امیدوارند و به حسن ظن من اطمینان دارند. در این صورت است که رحمت من شامل حال آنها خواهد بود و با مهربانى و نعمت‌هایم، آنها را به بهشت مى‌رسانم و لباس بخشش و رحمت بر آنها مى‌پوشانم، زیرا من، خداوند بخشنده و مهربان نام گرفته‌ام.

 

هـ . رابطه میان معرفت‌الله و اعمال عبادی

میان معرفت به خداوند، بزرگ شمردن عظمت خداوند و کوچک شمردن عمل و تلاش بیشتر برای اعمال بهتر رابطه معکوسی وجود دارد. هر قدر خدا در نظرمان بزرگتر جلوه کند، خود را کوچکتر و حقیرتر می‌بینیم و دچار غرور نمی‌شویم. هر قدر اعمالمان را بیشتر ببینیم و دچار خودستایی بیشتری ‌شویم، به همان میزان معرفت خداوند از ما کاسته می‌شود. یکی از اوصاف پارسایان، راضی نبودن به عمل کم و زیاد ندیدن عمل زیاد است. امام علی(ع) درباره اوصاف پرهیزگارن می‌فرماید: «لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ، فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون(۶): از اعمال خویش چون اندک باشد، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید. اینان پیوسته خود را متهم مى‌دارند و از آنچه مى‌کنند بیمناکند.»

کار و تلاش حاصل معرفت است. اگر انسان به کسی معرفت نداشته باشد، برای آن شخص تلاش و کوششی انجام نمی‌دهد. هر قدر معرفت بیشتر باشد تلاش بیشتری انجام می‌گیرد. ما هر قدر در عبادت تلاش کنیم به پای ملائکه هم نمی‌رسیم. برخی از ملائکه که به تعبیر امام علی(ع): «َطْوَاراً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ یَرْکَعُونَ وَ رُکُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لاَ یَتَزَایَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لاَ یَسْأَمُونَ لاَ یَغْشَاهُمْ نَوْمُ اَلْعُیُون(۷): گروهى از فرشتگان همواره در سجده‌اند و رکوع ندارند. گروهى در رکوعند و یاراى ایستادن ندارند. گروهى در صف‌هایى ایستاده‌اند که پراکنده مى‌شوند. گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمى‌شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمى‌یابد.»

عبادت ملائکه دائمی است و خسته نمی‌شوند. به بیان امام علی(ع) اما اگر ملائکه به معرفت خداوند دست پیدا کنند، بىگمان اعمال خود را ناچیز می‌شمارند. ما انسان‌ها عبادتمان در مقایسه با ملائکه چیزی به حساب نمی‌آید و وقتی به خداوند معرفت پیدا کنیم، اعمالمان را چیزی به حساب نخواهیم آورد. بنابراین باید از خداوند متعال بخواهیم که به ما توفیق دهد تا با شناخت عظمت و معرفتش، خود و اعمالمان را ناچیز بشماریم و تلاش کنیم تا اعمالمان اعم از عبادی و خیررسانی به مردم را بزرگ به حساب نیاوریم.

 

به کوشش: قاسم بابایی

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳٫
  2. فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ج ۱، ص ۲۳۸، قم، نشر الفکر الاسلامی.
  3. سوره نحل، آیه ۱۸٫
  4. نهج البلاعه، خطبه ۱٫
  5. کلینی، الکافی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۵۷۹،
  6. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳٫

۷٫ نهج البلاغه، خطبه ۱٫

10اکتبر/20

حسرت محرومیت‌های جبران ‌ناشدنی

عبّاد بصری به زهد شهره بود و زندگی‌اش بر مدار نامش می‌چرخید و تلاش می‌کرد سری در میان زاهدان برافرازد؛ لیکن از مشی پارسایان فرسنگ‌ها دور بود. رسم پارسایی در گرو انس با زینت عابدین و تأسی به سیره و سخن ایشان بود که عباد با این ویژگی بیگانه بود؛. خود بسنده راه می‌پیمود و با خطر گمراهی در ظلمات فرارو ناآشنا بود.

به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم

که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

در موسم حجی، عباد با امام سجاد(ع) روبرو شد. خودی نشان داد و ادای اهل خرد را در آورد و لب به سخن گشود و گفت: «جهاد و سختی‌هایش را رها کرده‌ای و در پی حج آمده‌ای که کار آسانی است؟» و برای «اظهار فضل» این آیه را نیز برای امام خواند: « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون»(۱)

عباد بصری که همچون عالمان دین فروش،‌ دل در گرو سلطنت مروانیان داشت، حجت الهی را به چرایی به‌جای آوردن حج و دوری از جهاد‌ عتاب کرد. امام نیز با رهنمون او به آیه بعد،‌ به این نکته اشارت فرمود که: «نه هر پیکاری جهاد است و نه هر حاکمی،‌ خلیفه الهی.»

کی از اینجا بوی خلد آید تو را

بو ز موضع جو اگر باید تو را

«مولانا»

امام سجاد(ع) فرمود: «دنباله این آیه را بلدی؟» عباد گفت : «آری!» امام فرمود: «ادامه آیه را بخوان.» او نیز خواند: « التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه»(۲)

امام فرمود: «هر وقت که توبه کنندگان، خداپرستان، حمد و شکر نعمت‌گزاران، روزه‌داران، نماز با خضوع‌گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان و نگهبانان حدود الهی‌ بر مسند حکومت تکیه زدند، من نیز زیر پرچم آنها قرار خواهم گرفت و در میدان کارزار جهاد خواهم کرد. امروز روز جهاد نیست. اگر آنان بودند هر آینه جهاد را بر حج مقدم می‌داشتم.»(۳)

حکومت دینی با حاکمان الهی معنا می‌یابد و سوگمندانه امت اسلام در همان سده نخست به اجبار و شاید هم به اختیار، از نعمت حاکمیت حجت خدا محروم شدند. بی‌شک هر غاصب خلافت و تکیه زننده بر مسند حکومت،‌ که بر دوری از خط کشی‌های اسلام اصرار دارد، حاکم دینی نیست.‌ افسوس از این محرومیت‌های غیرقابل جبران.

******

امام سجاد (ع)‌ از نعمت وجود امام یاد می‌کند و همین جهت‌گیری را می‌توان در فرازهای مختلف صحیفه سجادیه پی گرفت.

امام ‌در مهم‌ترین فراز از دعای عرفه پس از ستایش الهی، درود بر پیامبر«ص» و خاندان پاک ایشان«ع» ضمن تاکید بر صلوات همگانی و پیوسته و گسترده،‌ به این نکته مهم که گواه پیشوایی مستمر عترت(ع) و راهنمایی آنان به سمت حقیقت است، اشاره می‌کنند:

«خداوندا! درود فرست بر پاکیزه‌ترین از اهل بیت او«ع» که ایشان را برای اجرای فرمان خود انتخاب کردی و آنان را گنجینه‌داران علم و حافظان دین و خلفای خود در زمین و حجت‌ خویش بر بندگانت قرار دادی و به اراده خود ایشان را از پلیدی‌ها پاک کردی و آنان را چنان آفریدی که وسیله‌ رسیدن به تو و راه در آمدن به بهشت تو باشند.»

امام سجاد (ع)‌ در فرازی از دعای ۴۷ صحیفه به نقش محوری رهبری و زعامت ائمه اطهار (ع) اشاره می‌کنند:

«خداوندا! تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری بر حق تأیید کردی و او را نشانه‌ای برای بندگانت و مشعلی فروزان در شهرهایت به پا داشتی. پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خود وصل کردی و او را سبب دستیابی به رضای خود ساختی و طاعتش را بر همه واجب کردی و از نافرمانی‌اش بیم دادی و به اطاعت دستوراتش و باز ایستادن از نواهی‌اش و پیشی نجستن بر او و واپس نماندن از حضرتش فرمان دادی، پس او پناه پناهندگان و ملجأ اهل ایمان و دستاویز چنگ زنندگان و جمال جهانیان است.»

امام سجاد(ع) پس از اشاره به سپاس از نعمت وجود امام،‌ نقش اثربخش حجت خدا در عینیت بخشیدن به احکام و حدود الهی و احیای دوباره نشانه‌های دین را بیان می‌دارد و می‌فرماید:

«وَ أَقِم بِهِ کتَابَک وَ حُدُودَک وَ شَرَائِعَک وَ سُنَنَ رَسُولِک -صَلَوَاتُک اللَّهُمَّ عَلَیهِ وَ آلِهِ-، وَ أَحْی بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِک، وَ اجلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَورِ عَن طَرِیقَتِک و أَزِل بِهِ النَّاکبِینَ عَنْ صِرَاطِک، وَ امحَق بِهِ بُغَاهَ قَصدِک عِوَجاً : به دست او کتاب و احکام و راه‌های هدایت خود و سنت‌های پیامبر خود را که درودهای تو ای خدا بر او و خاندانش باد، بر پای دار و آ‌ن نشانه‌های دینت را که ستمگران میر‌انده‌اند‌،‌ دوباره زنده ساز و گرد و غبار ستم را از جاده شریعت خود بزدای و به یُمن وجود او منحرفان از دین خود را از میان بردار و آنان را که راه مستقیم تو را کج می‌خواهند،‌ نیست گردان.»

امید است نظام اسلامی ما زمینه‌های تحقق نهایی این وعده الهی را در عصر حضور حضرت ولی‌عصر(عج)‌ محقق سازد و همه پیشگامان و خادمان مخلص انقلاب مصداقی برای این فراز این دعای ۴۷ باشند: «وَ هَب لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ».

پی‌نوشت‌ها:

۱و۲٫ سوره توبه،‌ آیات ۱۱۱ و ۱۱۲٫

۳٫کلینی ،‌ الکافی، ج ۵ ، ص۲۲.