Tag Archives: مقام معظم رهبری

11آوریل/22

امنیت کشور و عبور از فتنـه‌های داخلی و خارجی را مرهون رهبر معظم انقلابیم

اشاره:

با گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، خاطره‌های تاریخی فراوانی از فراز و فرودها و تحولات سیاسی و امنیتی کشور در اذهان عمومی نقش بسته که هنوز ابعاد آنها به طور دقیق و موشکافانه‌ای بیان نشده است. به گواهی بسیاری از تحلیل‌گران، برخی از این رویدادها، چنانچه در کشورهای دیگری بوقوع پیوسته بودند، این ظرفیت را داشتند که طومار نظام‌های سیاسی را درهم بپیچند.

از جنگ تحمیلی و توطئه و دسیسه‌چینی گروهک‌های وابسته به اجانب در صدر انقلاب تا تحمیل بی سابقه‌ترین تحریم‌های اقتصادی و سیاسی علیه کشور با هدف فشار بر مردم و تحریک آنها علیه نظام و همچنین وقوع فتنه‌های گوناگون مانند آنچه که در سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ و فتنه بنزینی سال ۱۳۹۸ اتفاق افتاد، از جمله همین رویدادها بود که نظام اسلامی به فضل الهی و حضور مردم در صحنه و با هدایت‌های رهبر معظم انقلاب، توانست این گردنه‌ها را پشت سر بگذارد و حماسه‌های بی‌نظیری از بصیرت و ایستادگی درخشان مردم را ثبت کند.

در این میان باید از بزرگمردان بی ادعایی یاد کنیم که در این چهل و سه سال گوش به زنگ فرامین و منویات امامین انقلاب، جان خود را در طبق اخلاص قرار دادند و با ایثار و ایستادگی تحسین برانگیز در فتنه‌های رنگارنگ، هرگز عهد و پیمان خود را نشکستند و افتخار و سربلندی برای کشور و نظام و مردم به ارمغان آوردند.

برخی از آنها به فیض عظمای شهادت نائل آمدند و برخی در صف منتظران آن قرار دارند و صد البته «ما بدلوا تبدیلا» از خیـل این بزرگمردان منتظر، باید از سردار حاج علی فضلی یاد کنیم که فصل‌های درخشان زندگی پربارش تا امروز در این راه مقدس سپری شد و کماکان، علیرغم بیماری‌‌اش، بسان کوهی سربه‌فلک کشیده، با صلابت بی‌مانند و ثبات قدم، پای آرمان‌های متعالی انقلاب و امام و رهبری معظم انقلاب ایستاده است.

سردار سرتیپ علی فضلی یا همان حاج علی زمان جنگ، چهره آشنای رزمندگان و بسیجیان در طول دوران دفاع مقدس در سمت‌های مختلف فرماندهی ایفای نقش کرد.

او از جمله فرماندهان نسل اول سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در سنین جوانی وارد این نهاد شد و در همان سال‌های ابتدایی دفاع مقدس به فرماندهی لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) و لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) رسید و ۱۲ سال فرماندهی لشکر ۱۰ را برعهده داشت.

سردار فضلی از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله بود و از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ نیز به عنوان معاون عملیات ستاد مشترک سپاه پاسداران فعالیت ‌داشت.

وی در فاصله سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۷ جانشین رئیس سازمان بسیج بود و از ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۹ فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین را برعهده داشت.

سردار فضلی در سال ۱۳۶۱ بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ به سرش در جبهه از ناحیه دو چشم مجروح می‌شود و به طور کلی بینایی خود را از دست می‌دهد اما پس از مدتی ۷۰ درصد بینایی چشم راستش احیا می‌شود. خود او این امر را مرهون تشرف چندین باره اش به محضر امام خمینی(ره) و دست کشیدن معظم‌له به چشمانش و دعای ایشان میداند.

به گفته یاران سردار، در همان عملیات منجر به مجروحیت، بالگردی آمده بود تا مجروحان را برای درمان به تهران ببرد. پزشکان جبهه، به سردار گفته بودند در صورت انتقال سریع به تهران ترمیم چشمانش امکان پذیر است. بالگرد اما فقط یک‌نفر جا داشت و سردار مانده بود و فردی که سکته قلبی کرده بود و باید به تهران رسانده می‌شد. حاج علی فضلی بعد از سوار شدن به بالگرد با دیدن مرد سکته‌ای، پیاده می‌شود و او را به جای خود سوار بالگرد می‌کند و برای همیشه یک چشمش را از دست می‌دهد.

حاج علی فضلی، در بین بچه‌های جبهه ملقب به «علی آهنی» است. این آهنی بودن در مورد او، مرهون  ترکش‌هایی است که در وجودش خانه کرده‌اند و در این‌همه سال اطبـا هرکار کرده‌اند از جای‌شان تکان نخورده‌اند که نخورده‌اند! سردار۴۰ زخم عمیق در سرتاسر بدنش از سال‌های دفاع مقدس به یادگار دارد و ۶۰ بار تن به تیغ جراحی سپـرده و هربار که سر پا می‌شد، باز هم بسوی جبهه می‌شتافت.

سردار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از حاج علی فضلی، متواضعانه خم شد و بر دستان او بوسه زده و گفته بود: علی فضلی «عَلَم فضیلتها» و «بیرق کرامت‌ها»ی ماست. علی، نه «بیرق‌دار» که خود، «بیرق» است.

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هم لقب شهید زنده را به سردار فضلی داده بود. سردار محسن رضایی نیز می‌گوید: «به جرأت می‌توانم بگویم، هیچ عملیاتی در دوران دفاع مقدس، نیست که سردار فضلی، داوطلبِ حضور در آن نشده باشد».

از همه مهم‌تر و دلنشین‌تر اینکه امام خامنه‌ای(حفظه‌الله‌تعالی) در ۲۶ مهر ۱۳۷۷در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهدا(ع) سردار فضلی را از نمونه‌‌های «فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی» دانستند و فرمودند: «امام ما فرمود فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی، نه یک حادثه نظامی‌ که یک حادثه انسانی است؛ یعنی پیدایش این جوانان، خلقِ این انسان‌های نورانی. فتح‌الفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدی که این لشکر را به‌وجود آوردند؛ همین سردار «علی فضلی»، همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانی‌هایی که نورانیّت آنها می‌تواند دل‌هایی را روشن کند. اینها مایه شرفنـد؛ اینها مایه‌ی عزّتند برای یک کشور، داشتن اینها افتخار است؛ بردن نام‌شان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامه‌ی‌ راه‌شان افتخار است.»

سردار فضلی در پاسخ به سؤال خبرنگاری که پرسیده بود: چرا به دنبال مسئولیت‌های سیاسی نرفتید، گفته بود: «من یک نخ لباس مقدس سپاه را با تمام دنیا عوض نمی‌کنم. اگر نیـّت ما خدمت است امروز مردم ما به امنیت و آرامش و دفاع نیاز دارند و اگر در این حوزه خدمت کنیم، بالاترین خدمت به مردم است. وقتی مریضی من شدت گرفت و حتی تکان دادن سر برای من آرزو شده بود به خدا گفتم اگر مولای ما نیاز به سرباز دارد من مقاومت می‌کنم و اگر هم مشیت تو چیزی دیگری است من تسلیم هستم».

سردار علی فضلی از برگزیدگان پنجمین دوره همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۴ است. و  سال گذشته هم در مراسم جشن سالروز ولادت حضرت ولیعصر(عج) طی مراسمی در مسجد مقدس جمکران پنجمین تندیس «مهدی‌یاور» سال به پاس مجاهدت‌ها و رشادت‌هایش به این سردار مهدوی اهدا شد.

جالب اینکه اتحادیه اروپا و آمریکا این چهره محبوب و محجوب عرصه‌ی ایثار و جهاد را از سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ در فهرست تحریم‌های خود قرار داده‌اند.

در سال‌های اخیر عوارض ناشی از جراحات و استنشاق گاز‌های شیمیایی در دوران جنگ تحمیلی، موجب بروز بیماری سخت سردار فضلی و منجر به عمل پیوند استخوان گردید و پروسه درمان ایشان همچنان ادامه دارد.

با وجود مراتب یاد شده، سردار فضلی با تواضع مثال زدنی‌اش و علیرغم آثار هویدای بیماری، دعوت مجله «پاسدار اسلام» را برای گفتگو پذیرفت. گستره‌ای از موضوعات متعدد، ازجمله ابعادی از فتنـه‌های سه دهه اخیر، بی بصیرتی و سقوط برخی از خواص در دام فتنـه‌ها و  بیان جلوه‌هایی از زعامت امام خامنه‌ای «دام‌ظله‌العالی» از موضوعاتی بود که در این گفتگوی صمیمانه و مفصل مورد اشاره قرار گرفت. در ادامه خلاصه‌ای از این گفتگو تقدیم همراهان معزز «پاسدار اسلام» می‌شود:

 

 

*درباره‌ ابعاد فتنه‌هایی که تاکنون بر سر راه کشور قرار گرفته آنگونه که باید و شاید، پرداخته نشده است. رهبری معظم انقلاب اما همچنان در موقعیت‌ها و مناسبت‌های مختلف نکاتی را از فتنه‌های گذشته یادآوری می‌کنند. شاید بتوان این عرصه را یکی از عرصه‌های خطیر در جنگ تمام‌عیار علیه انقلاب اسلامی دانست. لذا شایسته است که درباه عوامل و زمینه‌های شکل‌گیری فتنـه‌ها بیشتر واکاوی شود، چون فتنه‌ها همچنان ادامه دارند. و بر اساس آموزه‌های قرآنی نیز مومنین دائماً در حال آزمون و آزمایش و ابتلا هستند. لذا هر چه این ابتلائات بهتر تبیین شوند، تجربه و چراغ راهی خواهد شد تا آحاد جامعه و به ویژه خواص در فتنه‌های بعدی گرفتار نشوند. جنابعالی به دلیل مسئولیت‌تان در زمان فتنه‌های۱۳۷۸و۱۳۸۸ مسائلی را از نزدیک دیده‌اید که خیلی‌ها ندیده‌اند. این روزها هم برخی این‌‌گونه القا می‌کنند که ” این وقایع مساله مهمی نبوده و سوءتفاهم‌هایی بوده که باید از کنار آن گذشت”! شما به عنوان کسی که این دو فتنه را از نزدیک رصد کرده‌اید، ریشه فتنه‌های ۷۸ و ۸۸ را چه می‌بینید؟

بِسمِ‌اللّهِ الرَّحمَنِ‌الرَّحیمِ وَ لاحَولَ وَلا قُوَّه إلابِالله‌اَلعلی‌العَظیم، اگر بخواهیم حق مطلب ادا شود باید به تک ‌تک این فتنه‌ها به شکل مفصل و جداگانه پرداخته شود. اما به‌طور خلاصه از فتنه سال ۱۳۷۸ شروع می‌کنم. در شب۱۸تیر۱۳۷۸ تعدادی از دانشجویان عزیز ما ظاهراً به نشانه اعتراض به تعطیلی روزنامه «سلام» تظاهراتی راه انداخته و از کوی دانشگاه بیرون می‌آیند. نیروی انتظامی هم برابر وظیفه ذاتی‌اش آنها را برمی‌گرداند، ولی عوامل جریان فتنـه درجهت قرار دادن دانشجویان در مقابل نیروی انتظامی دست به‌کار شدنـد. و به دانشجویان می‌گفتند از داخل کوی، به نیروهای انتظامی سنگ پرتاب کنید و فحش بدهید و به امام و مسئولین توهین کنید…، من آن شب با لباس عادی حضور داشتم و از نزدیک شاهد قضایا بودم. درست است که در آن شرایط مسئولیت بعهده عزیزان نیروی انتظامی بود، ولی ما هم بعنوان جانشین قرارگاه ثارالله تهران دغدغه داشتیم که مبادا شرایط از حالت عادی عبور کرده و تبدیل به بحران شود و ما ناچار به ورود شویم.

لذا از نزدیک شاهد اوضاع بودیم. در آن شرایط و آن مقطع، در شورای تأمین استان تهران و شورای امنیت کشور، عناصر مسئله‌داری بودند و آن‌‌قدری هم که از عناصر مسئله‌دار هم‌طیف خود استقبال می‌کردند، از نیروهای ذاتی و موظف و حزب‌الهی استقبال نمی‌شد و اجازه نمی‌دادند این نیروها به تکلیف و وظیفه‌ خود عمل کنند. طبعاً فقط نیروی انتظامی وسط میدان بود و مسئولیت داشت و درگیر قضایا بود.

از اینطرف به نیروهای انتظامی می‌گفتند با دانشجوها برخورد کنید و عوامل‌شان در داخل کوی، به دانشجوها می‌گفتند با نیروی انتظامی برخورد کنید و بزنید و…! فضای بسیار مسمومی را ایجاد کرده بودند. عناصر اصلی‌شان حدود ۵۰۰ نفر بودند که از جاهائی هدایت می‌شدند و معترضین را به خیابا‌ن‌ها و میدان‌های مختلف می‌کشیدند و هدایت می‌کردند. یکباره می‌دیدید در خیابان جمال‌زاده درگیری شده است، یا در میدان ولی‌عصر(عج)، چهارراه ولی‌عصر(عج)، میدان قدس شهرک قدس، و جاهای مختلف…

 

 

*نقطه به نقطه؟

بله نقطه به نقطه درگیری می‌شد. یک‌‌باره خبر رسید که دارند به طرف “مجموعه شهید مطهری”  که بیت رهبری، ساختمان ریاست‌جمهوری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و قوه قضائیه استقرار دارند، هجمه می‌کنند. ما هم با کار اطلاعاتی، از عقبه‌ی جریان فتنه مطلع شده و متوجه شده بودیم این‌ها از داخل دفتر ریاست‌جمهوری خط می‌گیرند. به‌فرمانده حفاظت‌مان، سردار حق‌طلب مأموریت دادیم به دفتر ریاست‌جمهوری برود و بگوید که عناصر فتنـه بنا دارند به این مجموعه حمله کنند و ما موظفیم از این مجموعه دفاع کنیم، اگر کوچکترین اتفاقی بیفتـد، عواقبش دامن شمـا را خواهد گرفت و… چند دقیقه‌ای از اعزام فرمانده حفاظت سپاه به دفتر ریاست جمهوری نگذشته بود که دیدیم همه معترضین از مجموعه شهید مطهری فاصله گرفتند و متفـرق شدند و تعداد اندکی مانده بودند که معلوم بود این عده یا توجیه نیستند یا کسانی هستند که بدون برنامه‌ریزی قبلی در این معرکه حضور پیدا کرده‌اند، اما مابقی و در واقع همان عوامل اصلی که بی‌سیم‌های محدودی هم در اختیارشان بود و با تلفن ارتباط داشتند و از داخل بدنه دولت هدایت می‌شدند، خیلی سریع متفرق شدند و از آنجا رفتند!.

البته آن شب کذایی یک غفلتی شده بود و برادران نیروهای انتظامی دو سه بار مقداری وارد کوی دانشگاه شدند. یعنی از داخل کوی شیطنت می‌کردند که برادران نیروی انتظامی را  داخل کوی بکشند تا تلفات بگیرند و کار کش پیدا کند و… پیراهن عثمان شـود. که خدا عنایتی کرد و زود به خودشان آمدند.

ما هم که در صحنه حضور داشتیم و مشغول ارزیابی بودیم، خیلی به برادران تاکید و سفارش کردیم که مراقب باشند وارد کوی نشوند.

آن‌موقع آقای شمخانی وزیر دفاع بودند. در وزارت دفاع خدمتشان رسیدیم. گفتند: در کوی دانشگاه چنین اتفاقاتی را به نیروهای انتظامی منتسب می‌کنند! درست است؟ شرایط را برایشان توصیف کردم و گفتم که واقعیت چیز دیگری است و در صحنه اتفاقات دیگری در شرف وقوع است و این‌ها هدایت شده هستند و از جای دیگری خط گرفته و هدایت می‌شوند. مرتب در معاونت سیاسی امنیتی وزارت کشور با عناصر فتنـه جلسه گذاشته می‌شود، ولی یک‌بار هم فرصت حضور در جلسه برای نیروهای میدانی و عمل‌کننده فراهم نشده!

تاج‌زاده در جایگاه معاونت وزیر کشور مرتب با عناصر و عوامل فتنه جلسه می‌گذاشت و در جلساتی هم که در آن شرایط در وزارت کشور برگزار می‌کردند، اجازه حضور سایر نیروها را نمی‌دادند و فقط عناصری که به یک نوعی دخیل بودند و در واقع از خودشان بودند اجازه حضور در جلسه داشتند!

در جائی که نفوذ عوامل در بخشی از بدنه دولت اتفاق بیفتـد و آنها خودشان سردمداری ‌کنند موضوع چیز دیگری است. این شواهد در سلسله مراتب شورای تأمین استان هم دیده می‌شد. در آن چند روز و تقریباً تا ۲۳ تیر، اتفاقات عجیبی رخ داد. برادران عزیز نیروی انتظامی که تمام قد در صحنه بودند، هم مورد هجمه‌ی عناصر فتنه بودند و هم از هیچ‌جا حمایت چندانی از آن‌ها صورت نمی‌گرفت.

چند روزی گذشت و گمانم در شب ۲۳ تیر کار تقریباً از دست برادران نیروی انتظامی خارج شده بود و پنج شبانه‌روز بود که فتنه‌گران هم هرکاری که دل‌شان خواسته بود کرده بودند. نهایتاً در شورای‌عالی امنیت ملی مصوب شد که مسئولیت امر به سپاه و قرارگاه ثارالله محول شود. وقتی نظر شورای‌عالی امنیت ملی به تصویب فرمانده معظم کل قوا رسید، از آن شب مسئولیت میدانی بر عهده ما قرار گرفت و قرار شد برادران نیروی انتظامی به ما کمک کنند.

ما هم که از قبل برای مقابله با حوادث امنیتی احتمالی در تهران، طراحی و برنامه‌ریزی لازم را داشتیم. با برادران عزیزم سردار کوثری و سردار ناصح بین لشکرهای۱۰و ۲۷تقسیم کار شد و سپاه‌های حفاظتی‌مان هم با بسیج ترکیب شدند و قرار شد برای فردا صبح آماده شویم. هدف ما مراقبت و حفاظت از مردم، بدون تلفات بود.

تأمین امنیت بدون تلفات، کار خیلی دشواریست. نمی‌خواستیم مثل همه ارتش‌های متعارف دنیا که وقتی اتفاقی می‌افتد، تانک و نفربر و تجهیزات نظامی را به میدان می‌آورند، عمل کنیم. قرار بود بدون اینکه خونی از دماغ کسی ریخته شود، امنیت را به تهران بر‌گرداندیم. خبرهایی هم رسیده بود که منافقین هم آمده‌اند و دارند از این موج استفاده می‌کنند.

صبح آن روز جناب سردار صفوی، فرمانده وقت سپاه، محضر حضرت آقا شرفیاب شدند و از جلسه که برگشتند، تدابیر فرمانده معظم کل قوا را تشریح کرده و گفتند: حضرت آقا فرمودند: «آقا رحیم! طوری عمل کنید که کسی به دست سپاه و بسیج کشته نشود.» ایشان این جمله را دو بار تکرار فرموده بودند. هرکدام از برادران نظراتی دادند. من پیشنهاد دادم که باید همه سلاح‌هایمان را جمع کنیم و هیچ نیروی مسلحی در خیابان نداشته باشیم. چون ممکن است به رزمنده‌ای هجمه ‌کنند  و ناخواسته عکس‌العملی از او سر بزند. پس از تایید سردار صفوی، همه نیروها سلاح‌های‌شان را در مقرها گذاشتند و آمدند کف خیابان.

در این حین خبرهایی رسید که در بسیاری از نقاط تهران نه تنها مردان، بلکه زنان باغیرت هم برای دفاع از کیان نظام و تأمین امنیت مجدد تهران، اعلام آمادگی کرده‌اند تا بیایند و خود را سپر بلا کنند. خلاصه حوادث مدیریت شدند و تعدادی از فتنه‌گران دستگیر و عقبـه فتنـه مشخص شد. در آن مقطع رئیس‌جمهور آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپائی از عناصر فتنه حمایت کردند. قریب ۲۰ شبانه‌روز در تهران برای تأمین امنیت تلاش شد و خدا هم عنایت کرد و مردان و زنان انقلابی هرچه که در توان داشتند انجام دادند. درست مثل دوران دفاع مقدس، پشتیبانی همه‌جانبه داشتند و روحیه می‌دادند. در خانه‌های‌شان غذا می‌پختند و چای شربت و… می‌آوردند به مساجد و پایگاه‌ها می‌رساندند. همه‌رقم حمایت کردند.

در واقع پیروز اصلی این میدان مردم بودند. ما مدیون این مردم هستیم. هرکاری که برای این مردم انجام شود، خدا می‌داند که کم است، این مردم ولی‌نعمت ما هستند. این لقلقه زبان نیست، بلکه واقعیت است. کوتاهی در خدمت به آنان نابخشودنی است.

 

*در قضیه کوی دانشگاه یک نفر کشته شد؟

آن یکنفر هم از سربازهای معاونت عملیات سپاه بود. رفته بود کوی دانشگاه به دوستان دانشجویش سر بزند، که آن حوادث و درگیری‌ها شروع شده بود، حالا تیر از کجا ‌آمد و دقیقاً به این سرباز ‌خورد، معلوم نشد! یک تیر هم به پای یکی از مأموران ناجا ‌خورد. در آن‌ حادثه ما تلفات دیگری نداشتیم. اگر مراقبت نمی‌کردیم تلفات خیلی زیاد میشد. تازه آن مورد هم قبل از ورود سپاه به قضیه بود. در آن چند روز رسانه‌ها خیلی موج درست می‌کردند که کوی دانشگاه زدند و کشتند و…! ولی نتوانستند هیچ چیزی ثابت کنند. فقط جوسازی و فضا را مسموم می‌کردند.

 

عقبـه فتنه ۷۸ دولتی بود/ شخص رهبرانقلاب نقطه قوت نظام هستند

در فتنه ۸۸ هم این نامردها سعی کردند این قضایا را تکرار کنند. بعضی از موضوعات خیلی به هم شبیه و نزدیکند. در نظام اسلامی نقاط قوتی داریم که نباید خلط بشوند. نقطه اصلی و قوی آن، شخص حضرت آقا و هدایت‌ها و رهبری‌های ایشان است. حضرت آقا با رهنمود و تاکید، سفارش به خویشتن‌داری می‌کردند، والا معلوم نبود کار به کجا می‌کشید.

در قضیه‌ی فتنـه سال ۷۸ که خیلی خلاصه، گریزی به آن زدم، مسئولین اصلی و عقبه‌ی آن فتنـه، دولتی بودند. از دفتر آقای رئیس‌جمهور گرفته تا برخی معاونین و مسئولین. در واقع یک فتنـه‌ی تقریباً دولتی بود البته نه همه مسئولین، ولی برخی از وزرای آقای خاتمی و برخی از رؤسای دانشگاه‌ها و برخی مسئولین در شورای‌عالی امنیت کشور و امثال تاج‌زاده و… مسئول این وقایع بودند و واقعاً آتش سوزاندند و شیطنت و فتنه‌گری کردند.

بر اساس درس‌هائی که از بزرگان و علما آموخته‌ایم، در صدر اسلام هم از این فتنـه‌ها بوده‌. برخی افرادی که در رکاب رسول خدا(ص) و رکاب امیرالمؤمنین(ع) شمشیر می‌زدند، تغییر مسیر دادند. به واسطه چه چیزی؟ برخی بخاطر دنیاطلبی و دلبستگی به دنیا و برخی تحت تاثیر فرزندانشان و… ولی آنچه که مسلم است این نظام مقدس و ولائی، نظامی‌است که مطیع امر ولایت و امامین انقلاب هستند هرگز نمی‌گذارند آسیبی به این انقلاب برسد. البته دشمن بیکار نمی‌نشیند و کار خودش را می‌کند و از هر فرصتی هم بهره خودش را می‌برد.

اما در این فتنـه‌ها برخی از مسئولین تجدید و برخی مردود شدند، ولی خدا می‌داند که کسانی که قبول و پیروز این میدان شدند مردم عزیزمان بودند. مردم ما مردم نجیبی هستند. خدا حق این مردم، این رزمندگان و این شهدا را به گردن ما حلال بگرداند و خدا کند که در سایه اطاعت از امر ولی، خادم و نوکر خوبی برای این مردم باشیم. به فرموده حضرت امام، مردم ما ثابت کرده‌اند که از مردم صدر اسلام هم بهترند، این مردم مایه‌ی عزت و افتخار ما هستند و خدا کند که ما از نوکری برای این مردم غفلت نکنیم.

 

 

*در مورد وقایع و اتفاقات دیگری که در دیگر نقاط کشور بوقوع پیوستـه و رنگ بوی فتنـه به خود گرفته، هم برایمان بفرمایید.

به لحاظ آموزش‌های تخصصی نظامی و همچنین تجربیات فرماندهان، از نحوه و چگونگی وقوع جریانات و حوادثی که اتفاق می‌افتد، برداشت‌های متفاوتی وجود دارد. ممکن است این وقایع، یک‌بار اغتشاش و مخل امنیت باشد و یک بار هم شورشی از سوی عده‌ای مشخص اتفاق بیفتد که هیچ‌کدام از اینها، به عنوان فتنـه قلمداد نمی‌شوند. فتنـه به دلیل شرایطی، مختصات خاص خودش را دارد و صفات و خصوصیات آن در قرآن و احادیث هم آمده. در فتنـه، برخی از افراد خودی هم که در ارکان مختلف نظام مسئولیت دارند، به‌دلیل عدم تشخیص درست رویدادها و عدم برخورداری از بصیـرت و بینش انقلابی، خواسته یا ناخواسته، منافع ملی را به‌خطر انداخته و عامل دشمن می‌شوند. با وقوع فتنـه، حق و باطل به‌هم می‌آمیزد و تشخیص اینکه حق کدام است و باطل کدام. دشوار می‌شود. لذا در این بین عده‌ای دچار گمراهی می‌شوند. وقتی جبهه حق و باطل با همدیگر مخلوط می‌‌شوند، از دل آنها فتنـه شکل می‌گیرد. در واقع تمیز و تشخیص دشمن از خودی، با مشکل مواجه می‌شود.

 

 

 

*در دهه هفتاد در قزوین هم اتفاقاتی رخ می‌دهد که بد نیست درباره آن نیز توضیح بفرمائید؟

بله در سال ۱۳۷۳ در قزوین حوادثی اتفاق افتاد. مردم قزوین مطالبه داشتند که قزوین استان شود اما این لایحه در مجلس رأی نیاورد. همین باعث شد که امام جمعه، و جمعی از مسؤلین شهر هم دچار غفلت و بی‌بصیرتی شدند و با تصور اینکه اگر مردم را به خیابان دعوت و لشکرکشی خیابانی کنند مشکل حل می‌شود! و همین‌کار را هم کردند. مردم به خیابان‌ها آمدند. اما چیزی نگذشت عنان امور از اختیار آقایان خارج شد و اراذل و اوباش بر امور مسلط شدند و موج سواری کردند. مردم قزوین، مردمی همراه با انقلاب و نظام و ولایت بوده و هستند. اما بی بصیرتی آقایان موجب این حادثه شد و ۱۸۶ نقطه شهر توسط عده‌ای فرصت‌طلب، مورد هجمه قرار گرفت. ۵۵ بانک آتش زدند. و خیلی از مراکز دولتی و خصوصی در آتش‌سوزی، تخریب و از بین رفت.

 

 

*بطور کلی وقوع این حوادث را می‌شود نشأت گرفته از بی بصیرتی خواص دانست؟

حتماً و قطعاً بی‌بصیرتی است. خب این آقایان می‌توانستند مجدداً رایزنی و درخواست کنند تا مجلس درباره‌ی لایحه – استان شدن قزوین – بررسی و رأی‌گیری مجدد کند. مردم را دعوت می‌کنند کف خیابان که مثلاً اعتراض‌شان را به‌گوش مسئولین مرکز برسانند اما از اداره و هدایت جمعیت بازمی‌ماننـد! و ‌آن اتفاقاتی افتاد که نبایست می‌افتـاد و کلی به اموال مردم عادی و دوایر دولتی، خسارت وارد شد.

به مسجد حضرت ولی‌عصر(عج) حمله کردند و به خودروهای شخصی عبوری از دروازه شهر و حتی به خودرو‌های عبوری با پنج سرنشین خواهر یورش بردند! به خودروهایی که پلاک زنجان داشت حمله می‌کردند! چرا؟ چون پلاک خودرو مال زنجان بود!. اراذل و اوباش هرکاری دلشان خواست انجام دادند. حتی با حمله به ستاد امر به معروف، مشروبات الکلی مصادره  شده را هم به سرقت بردند و خود ستاد را آتش زدند!

آن زمان شخصاً پیگیری کردم و در تلاش بودم با امام جمعه و مسئولین شهر تماس بگیرم که جلسه‌ای برگزار و تصمیم‌گیری شود. نشـد! مسئولیت ورود مستقیم به این غائله هنوز با ما نبود و برادران نیروی انتظامی مسئولیت داشتند. اما ما اتفاقات و اطلاعات را ثبت و ضبط می‌کردیم. در آن شرایط حساس هیچ اثری از فرماندار و نماینده مجلس و امام جمعه نبود.

بالأخره موفق شدم با امام جمعه تماس بگیرم. شرایط را به ایشان توضیح داده و عرض کردم شما امام جمعه هستید، موضع‌تان را اعلام کنید. ایشان گفت: «آقای فضلی این مردم مطالبه دارند، اینجا باید استان شود، مسئولین قول داده‌اند.»! گفتم حاج‌آقا من مسئول سیاسی کشور نیستم. من بعنوان مسئول امنیت عرض می‌کنم اگر مردم عادی را دعوت به آرامش نکنید تا صف خود را از اراذل و اوباش جدا نکنند این وضع به حادثه عظیمی تبدیل می‌شود. شما می‌توانید این خواسته را از مجاری قانونی خودش پیگیری کنید. ما هم کمک‌تان می‌کنیم. ایشان به عرایض بنده اعتنا نکرد و فرمودند: «زنجان با ما همراهی ندارد و…،» در نهایت گفتند «خب حالا ببینیم چه کار می‌شود کرد!» اینجا معنی بصیرت و بینش درست، مشخص می‌شود. سایر مسئولین قزوین هم به میل ایشان عمل می‌کردند. و ایشان علیرغم اصرارهای ما نیامد.

تا اینکه فرماندار درخواست جلسه شورای تأمین کرده بود و در جلسه گفته بود که تیپ صاحب‌الامر(عج) ما که در قزوین مستقر بود وارد عمل بشود. یعنی مسلح بیایند و درگیری و… فرمانده تیپ‌‌مان تماس گرفت و جریان را گفت. گفتم بیخـود، مگر شورای تأمین شهر اجازه دارد به یک تیپ رزمی مأموریت بدهد؟ حداکثر اینکه می‌تواند درخواست حضور یک گردان غیرمسلح بکند برای کمک به برقراری امنیت. تیپ ما، یک تیپ رزمی است. اینکار فرآیند خاص خود را دارد اگر به این جمعبندی رسیدند که نیروی مسلح باید وارد عمل شود باید شورای امنیت کشور که رئیس وقت آن آقای بشارتی وزیر کشور بود از شورای عالی امنیت ملی که رئیس‌جمهور، ریاست آن را به عهده دارد این درخواست را مطرح کند و اگر شورای عالی امنیت ملی به این تشخیص رسید، باید از مقام معظم فرمانده کل قوا این اذن را بگیرد تایک تیپ نظامی وارد معرکه بشود. لذا کسی اختیار ندارد به یک تیپ نظامی دستور بدهد. و تاکید شد که هیچ اقدامی نکنند. ما فقط تمهیداتی انجام دادیم که بواسطه نزدیکی به ۲۸ صفر خودروهایی که قصد عزیمت به زنجان را دارند بتوانند در امنیت کامل عبور کنند. حتی تا آن‌موقع هنوز وارد شهر قزوین نشده بودیم. و فقط با شبکه‌های‌مان ارتباط داشتیم.

تا جناب آقای بشارتی وزیر وقت کشور، تشریف بردند قزوین. و در مسجد النبی(ص) قزوین جلسه‌ای برگزار کردند. باز شلوغ شد و ایشان را به فرمانداری منتقل کردند. در ادامه در زد و خوردهایی صورت گرفت که چند نفر هم کشته و تعدادی زخمی شدند.

 

 

 

 

*تیراندازی هم شد؟

بله ابتدا عده‌ای اراذل و اوباش با سنگ و چوب و دشنه حمله کردند و یک کسی از میان آنها تیراندازی کرد. که از برادران نیروی انتظامی هم تعدادی مصدوم و مجروح ‌شدند. برادران نیروی انتظامی هم نتوانستند بیشتر تحمل کنند و با شنیدن صدای تیـر از آنطرف، واکنش نشان دادند.

وقتی غائله به اوج خود رسید. فرمان آمد که لشکر سیدالشهدا(ع) وارد عمل بشود. لذا لحظه‌ای درنگ نکردیم. فقط توصیه‌های لازم در خصوص نحوه عمل و عدم استفاده از اسلحه را به برادران‌مان تاکید کردیم.

حتی بسیاری از بسیجی‌های شهر هم به دلیل اینکه بزرگ شهرشان را در صحنه نمی‌دیدند؛ در آن مقطع  مردد شده بودند و آنطور که باید همکاری نکردند. بالاخره چند گردان صد نفره سازماندهی شد، که آن عده از بسیجیان هم، به احترام سردار عراقی که زمان جنگ فرمانده‌شان بوده، آمده بودند. در آن ساعت حدود ۳۵ هزار نفر کف خیابان بودند. توصیه کردیم که هر گردانی یک بلندگوی دستی داشته باشد و با بلندگو اعلام کنند: «مردم شریف قزوین، شهر شما شهر شهید رجایی و شهر شهید بابایی است. این شهر، شهر دفاع مقدس است. صف خودتان را از اراذل و اوباش جدا کنید و…» هیچکدام از نیروهای ما حتی یک قبضه اسلحه هم با خودشان نداشتند. ما از درگیری فیزیکی ابایی نداشتیم. خلاصه اکثریت مطلق آن‌ها متفرق شدند بجز عده‌ی کمی که ماندند ولی به چوب، دشنه، آهن، قمه و حتی شمشیر مجهز بودند. حتی تعداد محدودی از آنها مسلح بودند که آنها هم  شناسایی و دستگیر‌ شدند.

بالأخره با عنایت و لطف الهی ساعت ۹ شب نظم نسبی در شهر برقرار شد. و بعد از این آرامش، براساس نظر آقای بشارتی، مجدداً شهر تحویل نیروی انتظامی شد. و نیروهای ما به مقر خود در خارج شهر برگشتند.

فردای آن‌روز خودم که _ تا آن‌موقع تهران بودم _ عازم قزوین شدم. به دروازه قزوین که رسیدیم شنیدیم دوباره شهر به هم ریخته و درگیری وجود دارد. حدود ساعت ۱۰ صبح وارد شهر شدیم، دیدیم که زد و خورد زیادی وجود دارد و بی‌اغراق چندهزار سنگ در حال تبادل بین طرفین بود. برادران نیروی انتظامی وسط خیابان بودند و جماعتی که با اینها درگیرند به طرف یکدیگر سنگ پرتاب می‌کنند.

دوباره داشت اوضاع شدت می‌گرفت که آقای بشارتی به سردار عقبایی گفت بروید و به هر قیمتی شده شهر را آرام کنید. آقای عقبایی درحالی که می‌رفت گفت من می‌روم ولی مسئول این حوادث مثلث امام جمعه، فرماندار و نماینده مجلس هستند!چند دقیقه‌ای گذشت و سردار عقبایی بازگشت و گفت وضع اصلاً قابل کنترل نیست. اگر دیر بجنبیم کار به تیراندازی و کشته و …، خواهد کشید. آقای بشارتی رو به من کرد و گفت:  فلانی بسم‌الله! این گوی و این میدان! بروید شهر را آرام کنید. حتی اجازه تیـر هم به ما دادند.

 

*ایشان در جایگاه وزیر کشور می‌توانستند دستور تیـر بدهند؟

ایشان به عنوان رئیس شورای امنیت کشور، دارای اختیاراتی بود. وزیر کشور می‌تواند از ما درخواست کند به طور غیر مسلح وارد عمل بشویم. ولی اگر قرار است که ما با سلاح وارد عمل شویم حتماً اذن فرمانده کل قوا می‌خواهد. به ایشان گفتم چشم. اما هنوز اذن فرمانده کل قوا را نداشتیم.

وقت تنگ بود و می‌بایست قضیه را زودتر جمع و جور میکردیم. واقعیتش هم تا آن لحظه اصلاً بفکر ختم غائله با شلیک گلوله و… نبودیم. فقط به آقا محسن زنگ زدم و وضعیت را گفتم که در جریان باشند برای لحظه‌ی آخر.

سریـع جلسه‌ای داخلی ترتیب دادیم بدون حضور مسئولین شهر. در جلسه هم به برادران گفتم در عملیات سپاه و بسیج، تیراندازی شرعاً ممنوع است. هیچ‌کس حق ندارد با خودش سلاح بیاورد. نباید به این وقایع دامن زده شود. ما قصد نداریم با مردم عادی درگیر شویم. فقط با بلندگو حرف‌هایی که باید بزنید، میزنید. فعلاً در همین حـد.

خلاصه خدا کمک کرد و حدود ساعت ۲ بعدازظهر اکثر کسانی که در خیابان بودند متفرق شدند و با آن عده‌ای که مانده بودند زد و خورد شدیدی صورت گرفت و عین خوشان با آنان رفتار شد و تعدادی فرار کردند و تعدادی بازداشت و به زندان انتقال داده شدند. در این زد و خورد غیر قابل توصیف که از انواع سلاح سرد استفاده کردند، حتی دو سه مورد هم صدای شلیک آمد ولی نه بطرف ما. ظاهراً برای تهییـج اوضاع بود. بالاخره بر آن‌ها فائق شدیم.

 

*در آن موقعیت آیا بازخوردی از امام جمعه محترم شهر نداشتید؟

چرا؛ امام‌جمعه طرف ما آمدند. اما دیگر دیر شده بود و خاصیت  ایشان کم شده بود.

 

*بعد چه شد؟

غروب که شد همه مسئولین شهر از امام جمعه گرفته تا سایرین را فراخواندیم و به مقر سپاه راهنمایی کردیم. قبلاً اتوبوس آماده شده بود و قصد داشتم تا همه را کَت بسته به تهران و زندان اوین منتقل کنند!

 

*مسئولین شهر را؟

بله همه مسئولین شهر که مقصر بودند. به برادر محسن زنگ زدم و ماجرا را گفتم که همه را جمع کرده‌ام و شما هماهنگی کنید تا اینها به زندان منقل شوند. آقا محسن گفت دست نگه‌دار خبر می‌دهم. ‌‌

فهمیدم می‌خواهد با فرمانده کل قوا هماهنگ کند. چند دقیقه بعد آقا محسن(رضایی) تماس گرفت و گفت فلانی! حضرت آقا سلام رساندند و فرمودند: «با اینها با رحمت و رأفت اسلامی رفتار کنید». انسان می‌ماند از این همه بزرگواری!

خلاصه برگشتم و به آنها گفتم داشتم شما را یکجا به زندان اوین می‌فرستادم ولی رهبـر معظم انقلاب فرمان داده‌اند با رأفت اسلامی با شما رفتار شود. ولی بدانید قرار بود بروید زندان. اما حالا فرموده ایشان را اطاعت می‌کنیم هرچه ایشان بفرمایند همان است.

علی آقای خلیلی که مسئول پشتیبانی لشکر بود را به عنوان شهردار قزوین منصوب کردم و قرار شد همه خرابی‌ها را درست کنند و بازار و ادارات و مغازه‌ها هم از صبح فردا به شکل عادی فعالیت‌شان را از سر بگیرند. از امام جمعه هم گلایه کردم که این چه کاری بود شما کردید؟ من که تلفنی شرایط را به شما گفتم.

خدا رحمتشان کند، گفتند: آقای فضلی من استغفـار می‌کنم؛ استغفـار.  و تصمیم گرفتند که قبل از نماز جمعه، راهپیمایی راه بیندازند و از همه مردم دعوت کردند که در راهپیمایی شرکت کنند.

 

 

*راهپیمایی را برگزار کردند؟

بله و خیلی هم باشکوه و همراه با شعارهای محکم مرگ بر منافق و…برگزار شد. امام جمعه محترم دوباره در حضور مردم و نمازگزاران، استغفـار کردند. خدا رحمتشان کند.

می بینیم که یکی از علل ایجاد فتنه‌ها، بی‌بصیرتی‌ خودی‌هاست. همه‌اش کار دشمن نیست. برخی خودی‌ها هم اینگونه ناخواسته در اثر عدم ‌بصیرت موجب خسارات فراوان و شادی دشمـن‌ می‌‌شوند.

 

*سردار!  شما چه شباهت‌هایی بین رویدادهای قزوین با فتنه سال ۱۳۸۸ می‌بینید؟

در فتنه ۸۸ آقایان میرحسین موسوی، کروبی، خاتمی و عناصر همراه این‌ها به علت بی‌بصیرتی‌شان، یک حادثه بزرگی را به نظام تحمیل کردند. این‌ها فرصت برنامه‌ریزی داشتند. برای آمدن به کف خیابان و لشکرکشی… از روز ۲۵ خردادماه تا روز ۳۰ خرداد، همراهان خود را به کف خیابان دعوت می‌کردند. مثلاً در اعتراض به نتیجه انتخابات! در حالی که باید یک فرآیند قانونی را طی می‌کردند. حضرت آقا فرمودند: «به شورای نگهبان شکایت کنید.» حتی نمایندگان‌شان خدمت ایشان رفتند و حرف‌شان را زدند ولی هیچ استناد و ادله‌ی قوی‌ای برای عرضه و اثبات نداشتند.

 

*بخصوص تا بحبوحه ۲۹ خرداد که رهبر معظم انقلاب آن خطبه‌ها را در نمازجمعه خواندند؟

آن خطبه‌‌ی حضرت آقا و عباراتی که در آخر خطبه فرمودند بمنزله آبی ‌بود که روی آتش ریخته شد. اگر این‌ها اهل بصیرت بودند حتماً همان‌روز غائله ختم می‌شد. نکته‌ قابل تامل اینکه اگر کسی می‌گوید من ولایی و یار حضرت امام بوده‌ام باید به توصیه‌های ایشان عمل کند. اما این‌ها لجاجت به خرج دادند و از طرفی عناصر همفکر و همراه‌شان هم به این موضوعات دامن ‌زدند و فتنه را توسعه دادند.

این‌ها جمعیتی را هم دنبال خودشان داشتند که وقتی حقایق بطور آرام آرام برای مردم روشن شد، مرتباً در صفوف آنها ریزش حاصل شد. اما برخی کنار آ‌ن‌ها ماندند که هرکدام بگونه‌ای در نظام دارای سِمت و مسئولیت‌هایی بودند.

دوستان در سپاه و بسیج مأموریت داشتند آ‌ن‌ها را به مذاکره و مباحثه دعوت کنند تا اگر واقعاً پوچی موضوع را دریافت کردند، دوباره به جبهه خودی بازگردند یا حداقل از موضع باطل خود دست بردارند. با خیلی از این عناصر صحبت شد و خیلی‌ از این‌ها، اعتراف‌هایی کردند که موجود است و خیلی‌هایشان توبه و استغفار و اظهار ندامت کردند. بنای ما بر پخش این‌ مستندات نبوده. ولی اگر روزی لازم باشد اینها ثبت و ضبط شده و موجود است.

در فتنه ۸۸ اگر سران فتنـه به خودشان می‌آمدند و حتی بعدها که رهبر انقلاب به آن‌ها فرصت دادند تا برگردند به دامن جامعه، آن اتفاقاتی که در کف خیابان روز بیست‌و پنجم و سی‌ام خرداد و یا بعدش و یا ماقبلش چه از نیروهای خودی چه از معترضین مصدوم و مجروح و کشته شدند، به‌وقوع نمی‌پیوست. اگر تاکید رهبر معظم انقلاب به خویشتنداری نبود و تدبیر و مدیریت نمی‌شد. قطعاً آمار کشته و مجروحان خیلی بیشتر می‌شـد. چه کسی مسئول این‌هاست؟ چه کسی پاسخگوی خون این‌هاست؟ نظریه‌پرداز جبهه اصلاحات می‌گفت اصلاحات به خون نیاز دارد!

واقعاً باید پرسید کسی که در خیابان انقلاب کشته شد، به واسطه کی و چی باید کشته می‌شد؟ یک آقای مشهدی در حال خروج از ماشین خود بوده که یک تیر غیب مستقیم به او اصابت کرده بود! یک جوان که در جلوی حوزه مقاومت بسیج ایستاده بوده از پشت تیر می‌خورد! به حساب کی کشته شد؟ اگر بچه‌های ما که در حوزه بسیج، در مقابله با تیراندازی مهاجمین برای دفاع از خود تیراندازی می‌کردند زده بودند، خب باید از روبه‌رو به او تیر می‌خورد! نه از پشت سر! آن دختر خانمی که در حیاط کودکستان بود، برای چی کشته شد؟ تیر از کجا آمده بود؟ ما که اصلاً آنجا نیرو نداشتیم. تازه بعد از آن واقعه در آنجا نفر مستقر کردیم. از کجا و چگونه یک جرثقیلی آوردند که درب حوزه مقاومت را باز کنند! چندین کوکتل مولوتف به داخل حوزه مقاومت انداختند. می‌دانستند که در حوزه، سلاح وجود دارد که همینطور هم بود و ما حدود ٢٠٠ – ٣٠٠ قبضه اسلحه داشتیم، می‌خواستند آنجا را غارت کنند و دست‌شان به سلاح برسد.

 

 

 

*هنگام حمله به حوزه مقاومت نیروی انتظامی آنجا نبود؟

وقتی اغتشاشگران به این حوزه هجوم ‌بردند، برادران حوزه، از نیروی انتظامی درخواست کمک می‌کنند. حدود ۴٠دقیقه طول می‌کشد تا چهل نفر ‌از برادران نیروی انتظامی با بیست موتور برسند. هرکدام ازموتورها دو  سرنشین داشت.

آن عناصر چون از قبل برنامه داشتند، ابتدا به نفع نیروی انتظامی شعار دادند و مثلاً از حضور نیروی انتظامی ابراز خوشحالی کردند. اما ناگهان به آن‌ها حمله کردند و ظرف سه‌دقیقه بیست دستگاه موتور متعلق به نیروی انتظامی را به آتش کشیدند! دقیقاً سازماندهی شده بود که چه کسی مواد آتش‌زا بیاورد، چه کسی کبریت بکشد و کجای موتور را آتش بزند.

یک شخصی از درون پنجره‌ای واقع در نزدیکی مقر همین حوزه، از کل وقایع فیلم گرفته بود. که دستگیر شد و معلوم شد به آنها گفته شده که از همه صحنه‌ها عکس و فیلم تهیه کنند.

ما این فیلم و خیلی از مستندات دیگر را از خودشان گرفتیم و توانستیم به مدارک مهمی دسترسی پیدا کنیم. وقتی سایر برادران نیروی انتظامی رسیدند، دیگر کار از کار گذشته بود. همان زمان افراد اصلی و سرشناس فتنه در میدان انقلاب حضور داشتند.

این فتنه هشت ماه طول کشید. در طول این هشت ماه، ما حتی یک شب آرام نداشتیم و اگر عرض کنم که به اندازه ٨ سال جنگ انرژی گذاشته شد، اغراق نکرده‌ام.

یعنی قابل مقایسه است با توان و انرژی‌ای که استان تهران در ٨ سال جنگ گذاشته بود. در آن هشت ماه خیلی از مردم می‌ترسیدند از شمال تهران به جنوب تهران رفت و آمد کنند. یادم است همان‌روزها یک مدرسه‌ای از قبل هماهنگ کرده بودند و می‌خواستند بچه‌ها را برای اردو به کرج ببرند. خبر رسید که خانواده‌های‌شان خیلی نگرانند. گفتم نگران نباشید. ما هستیم. آنها را می‌بریم و برمی‌گردانیم؛ مگر ماها مُرده‌ایم؟ و انجام دادیم. منظور نا امنی و ترس مردم بخاطر شرایط آن مقطع است.

…در میدان انقلاب پشت چراغ قرمز بودیم که دیدم یک گروه حدود ۲۰ – ۳۰ نفره در خیابان مشغول برنامه‌ریزی هستند. یک خانمی که کفش اسپرت به پا داشت بطرف یک پلیس رفت و یک حرفی زد که من نشنیدم. یکدفعه یک سیلی زد زیر گوش آن پلیس. آن پلیس هم نامردی نکرد و متقابلاً یک سیلی زد زیر گوش آن خانم و یکباره آن ٢٠-٣٠ نفر درگیری را شروع کردند. در واقع حرکت آن خانم بهانه‌ای بود برای ایجـاد شلوغی و…

 

 

*پس از راهپیمایی عظیم ۹ دی سال ۸۸، گرچه آتش فتنـه خاموش شد اما برخی هنوز به دنبال تنفس مصنوعی به فتنـه بودند. در آن ایام با نزدیک شدن راهپیمایی ۲۲ بهمن چه برآوردی از اوضاع داشتید؟

پیش‌بینی و برآورد ما این بود که در روز ٢٢ بهمن احتمال اغتشاش و درگیری وجود داشت لذا بطور نامحسوس آماده بودیم. الحمدلله خدا کمک و عنایت الهی شامل حالمان شد و مشکل خاصی پیش نیامد. آنروز حدود ۵٠٠ فیلمبردار و عکاس خارجی برای تصویربرداری از مراسم آمده بودند و منتظر بودند تا کوچکترین مشکلی پیش بیاید و یا انگشت سبز اموی یا یک پارچه‌ای در میان جمعیت نشان داده شود. آن زمان هنوز سران فتنه هم آزاد بودند. ما پیش‌بینی‌های لازم راداشتیم و حدس می‌زدیم که برخی شیطنت‌ کنند. در عین حال برای رفتار هوشیارانه در مقابل حرکات شیطنت‌آمیز و نوع مواجهه با اغتشاشگران به نیروها تاکیدات لازم شده بود. چون معلوم بود رسانه‌های خارجی فقط منتظرند که یک درگیری و صحنه‌ای، را ثبت و ضبط کنند و به اهدافشان برسند. آن ‌روز حدود ساعت ۱۰ صبح آقای منتجب‌نیا که امام جماعت مسجد امام صادق(ع) در منطقه صادقیه بود، همراه با حدود دویست نفر به سمت فلکه صادقیه حرکت کردند و با تحریکات و شعارهایی که ‌می‌دادند زمینه درگیری محدودی را ایجاد کردند.

همین‌جا لازم است به خدا پناه ببریم از نفاق افرادی که به شما یک‌جور حرف می‌زنند ولی عمل‌شان چیز دیگری است! البته ما از زد و خورد و درگیری هیچ ابایی نداشتیم اما نمی‌خواستیم سوژه تبلیغاتی برای دشمنان ایجاد شود. در همان اثنا اطلاع دادند آقای کروبی هم به بهانه راهپیمایی آمده و در همان ابتدای شلوغی‌ها ظاهراً چند نفر به او متعرض شده بودند واطرافیانش ایشان را از معرکه دور کرده بودند. با این وجود الحمدلله در میدان آزادی و خیابان‌های اطراف که محل اصلی تجمع میلیونی راهپیمایان بود اصلاً درگیری رخ نداد. البته برخی، چند بار سعی ‌کردند به میان جمعیت رخنه کنند. این عنایت خدا بود که توانستیم نظم راهپیمایی را حفظ کنیم. در آ‌نروز تعدادی از اغتشاشگران را در برخی نقاط شهر بازداشت کردیم.

 

 

 

*پس پرونده نا آرامی‌ها و تحرکات جریانات سیاسی دخیل در فتنه ۸۸ در همان سال بسته شد؟

تا حد زیادی بله. در سال ۱۳۸۹ که قرار بود سالگرد رحلت حضرت امام(ره) برگزار شود، سپاه مطابق رسم سنواتی خود قرارگاه شهید فهمیده را بمنظور تامین امنیت و پشتیبانی و ارائه خدمات به شرکت کنندگان ایجاد کرد.

در آن‌سال فرمانده کل سپاه اینجانب را بعنوان فرمانده قرارگاه شهید فهمیده‌ منصوب کردند. جا دارد بدون اینکه به کسی جفایی شده باشد بگویم، در آن‌سال جای شگفتی بود که آقایان معزز دفتر حضرت امام(ره) انگیزه‌ای برای برگزاری سالگرد نداشتند و پیگیر مراسم نبودند! چون همه‌ساله از سه چهار ماه قبل برنامه‌ریزی‌های لازم صورت می‌گرفت. اما آن‌سال، خبری نبود و تا اردیبهشت اینطور استنباط شد که قصد برگزاری ندارند. ما متعجب بودیم که تا آن‌روز کاری صورت نگرفته. در همین حین جلسه‌ای درجماران برگزار ‌شد. من هم رفتم در جلسه و ارائه گزارش‌ها شروع شد و هرکسی صحبتی کرد. برآورد من از آن صحبت‌ها این‌ بود که انگار برادران ستاد برگزاری مراسم سالگرد حضرت امام(ره) انگیزه‌ای برای برگزاری مراسم ندارند. حرف‌شان هم این بود که مردم استقبال نمی‌کنند و مهمان خارجی هم نداریم!

من عرض کردم طبق برآوردها امسال میلیون‌ها زائـر خواهیم داشت. لذا باید به فکر تدارکات و پشتیبانی باشیم. خدا کمک کرد و فضای جلسه عوض شد. اما با این وجود، باز هم دوستان خیلی پای کار نیامدند و عملاً مثل گذشته با ما همکاری نکردند. ما این ملاحظه را داشتیم که حضرت امام، امام همه ماست و نباید اجازه بدهیم در سالگرد حضرت امام کوچکترین اتفاق ناخوشایند یا شیطنتی اتفاق بیفتد.

با توجه به اخبار واصله دستگیرمان شد که برخی درصددند جمعیتی را بانمادهای سبـز اموی به مراسم سالگرد امام بیاورند که شکر خدا با تدابیری که اندیشیده شد، ناکام ماندند و ماجرا به خیر گذشت. آن‌روز جمعیتی بیش از ۳ میلیون زائر به حرم امام آمده بودند و همه‌چیز بطور عادی درحال جریان بود. اما هنگامی که حجت‌الاسلام سیدحسن آقای خمینی، نوه حضرت امام که قبل از حضرت آقا برای صحبت به پشت تریبون رفتند، عده‌ای از مردم با سر دادن شعارهایی، در سخنرانی ایشان اختلال ایجاد کردند و او نتوانست صحبتش را تمام کند. البته حضرت آقا قبل شروع سخنانشان، ایشان را مورد تفقـد قرار دادند. اما بعد از اینکه او به پشت جایگاه می‌رود با مسئولین دولت وقت برخورد تندی می‌کند که فعلاً از بیان جزئیات آن صرف‌نظر می‌کنم. چندی بعد هم رهبر معظم انقلاب در دیداری که به محضرشان رسیده بودیم، جملاتی به این مضمون خطاب به بنده و یکی دیگر از برادران فرمودند: «می‌دانم که شما نقشی در بروز تنش در مراسم سالگرد حضرت امام نداشتید، اما مراقب باشید در آینده از این قیبل حوادث دیگر اتفاق نیفتـد».

در سال بعد یعنی سال ۹۰  این بار مسئولین دولتی با توجه به مسایلی که سال قبل در مراسم سالگرد حضرت امام پیش آمده بود، برای برگزاری مراسم پای کار نیامدند! اما ستاد برگزاری مراسم با ما هماهنگ شد. و تدابیر لازم هم اتخاذ شد که مبادا اقدامات فتنه‌گرایانه‌ای در مراسم رخ بدهد. اجمالاً می‌گویم که اخباری داشتیم مبنی بر اینکه قرار است با اقداماتی، خوراک تبلیغاتی منفی درست کنند و مدل دیگری از فتنـه‌گری را به نمایش بگذارند. اما بالاخره هر راهی که منجر به فتنه‌گری بود سـد و خنثی شد.

 

 

*این‌ها از سوی چه کسانی سازماندهی شده بودند؟

به جریان فتنـه ربط داشتند. این مسایل نیاز به بحث مفصل و جداگانه ای دارد. اما مهم این است که چرا در مراسم بزرگداشت حضرت امام؟! واقعاً باید از شر شیاطین، به خدا پناه ببریم. ما نظیر این جریانات را  فقط در تاریخ صدر اسلام شنیده بودیم و فکر نمی‌کردیم که جریانات مشابه آنرا در عصر حاضر ببینیم!.

خدا می‌داند وقایعی شبیه وقایع صدر اسلام را در آن ایام دیدیم. این وقایع مارا به این مهم می‌رساند که این انقلاب از خیلی پیچ و خم‌ها رد شده، قطعاً دستی از غیب بر سر مردم و کشور بوده و بی‌مهری‌ها و توطئه‌ها، هیچ تاثیری بر ادامه راه قاطع انقلاب نگذاشته و با رهبری مقام عظمای ولایت، علیرغم همه توطئه‌های خارجی و داخلی، این مسیر مقدس ادامه داشته است

 

 

*مشخصاً نقش رهبر معظم انقلاب در خنثی‌سازی و جمع شدن حوادث و فتنه‌هایی که طی سی‌سال گذشته در عرصه‌های مختلف اتفاق افتاده یا نقش ایشان در مدیریت کلان کشور و انقلاب اسلامی و پیشرفت‌های کشور در عرصه علمی و نظامی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بدون کوچکترین شک، حضرت آقا نقش بسزایی در شکوفایی‌ها و پیشرفت‌های ایران اسلامی در همه زمینه‌ها بویژه در عرصه‌ی علمی و نظامی داشته‌اند و اگر نبود تدابیر و توجه خاص ایشان و ورود مستقیم‌شان به این موضوعات، بویژه تاکید بر بومی‌سازی انواع فناوری‌های ضروری مورد نیازمان که عمدتاً برای مقابله با تحریم‌ها و در راستای جلوگیری از وابستگی به مستکبرین و مستبدین صورت گرفته که هر وقت خواستند برایمان بازی در بیاورند و گروکشی کنند، ما ملت ایران هرگز به این مرحله از اقتدار و امنیت نمی‌رسیدیم که هیچ کشور حتی آمریکا، جرات نگاه چپ به ایران ما را ندارد. در واقع، امنیت فعلی‌مان چه داخلی و خارجی و در مرزها را مدیون رهبر معظم انقلاب هستیم. و در این بین، تلاش‌های بی‌وقفه و شبانه‌روزی نخبگان و ولایتمداران واقعی در این حوزه‌ها، قابل تقدیر است. ای کاش در همه حوزه‌ها بویژه در عرصه اقتصادی هم اینطور بودیم! و اینطور عمل میکردیم!

در مورد دسیسه‌ها و وقایع و حوادث فتنه‌های سی‌سال گذشته هم عموماً آنها با تدبیر و هدایت خود حضرت آقا جمع شده است. یعنی نقش ایشان موردی و نقطه‌ای و مربوط به یک دوره معینی نبوده است. اگر فرصت باشد با جزئیات، به هر فتنه‌ای جداگانه بپردازیم، آنموقع است که می‌شود به واقعیت و چگونگی این نقش پی برد. اگر نبود لطف خدا و هدایت ایشان ممکن بود که اتفاقات سخت‌تر و ناگوارتری واقع شود.

 

*سردار! ببخشید که حسابی خسته‌تان کردیم. به عنوان حسن ختام این گفتگو اگر ممکنه خاطره‌ای از حضرت آقا برای ما بیان بفرمایید.

یک خاطره مربوط می‌شود به دوران دفاع مقدس. در آن مقطع ما معمولاً در سال دو بار با تعدادی از رزمندگان خدمت مسئولان ارشد نظام و حضرت امام می‌رسیدیم. در یکی از این دیدارها با لشکر ۱۰ سید‌الشهدا(ع) رفتیم خدمت حضرت آقا که آن سال‌ها رئیس‌جمهور بودند. نماز جماعت که برگزار ‌شد در بین دو نماز برادری داشتیم بنام «سیدجمال قریشی» که مداح بود و صدای گرمی داشت. آقا سید جمال شروع کرد به خواندن روضه حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) که خیلی به آقا چسبید. بطوری که بعد از نماز از این برادرمان تشکر و تقدیر کردند. سیـد ما هم حُسن استفاده را کرد و شال سبزی که به گردن داشت انداخت گردن آقا و دو سه بار ایشان را بوسیـد. چند ماه بعد مجدداً توفیق شد با همان کیفیت با حدود یکصد نفر از دوستان به‌محضر آقا مشرف شدیم. آقا که وارد شدند دیدم یک شال سبز گردن‌شان هست. به دوستان گفتم این شال، همان شال آقا سید قریشی است. هنگام نماز، من پشت سر آقا بودم. وقت مداحی شد و یکی از برادران شروع کرد به مداحی، تا شروع کرد، آقا برگشتند بطرف من و به اسم، سراغ گرفتند که «فلانی! سید قریشی کجاست؟!» خواستم به یکباره نگویم که او شهید شده، آقا مکدر نشوند. عرض کردم: چشم! عرض می‌کنم خدمتتـان. مداح داشت می‌خواند، چند لحظه بعد مجدداً برگشتند بطرف من و فرمودند: «فلانی! نگفتی سید قریشی کجاست؟!» عرض کردم که آقا ایشان به فیض شهادت رسیده‌ا‌ند. و در ادامه عرض کردم ایشان سومین شهید خانواده بودند. دیدم یکباره چهره آقا تغییر کرد و حالت بغض پیدا کردند و برگشتند بطرف قبلـه. چند لحظه بعد مجدداً برگشتند بطرف من و فرمودند: «فلانی آدرس شهید قریشی را به من بده» من هم از دوستان آدرس خانواده شهید را که در «برقان» کرج بود، گرفتم و تقدیم کردم.

بعد از مراسم، آقا پیشنهاد دادند که شام در خدمتشان باشیم. ما هم از خدا خواسته پذیرفتیم. خلاصه تدارک لازم صورت گرفت و همه نشستیم دور سفره. آنزمان نوشابه‌ها شیشه‌ای بود و تشتک داشت. همانطور که مشغول شام بودیم، یکدفعه متوجه شدم برخی دوستان ما سر شوخی را باهم باز کرده‌اند و تشتک است که از اینور سفره به آنطرف سفره پرتاب می‌شود! من هرچه نگاه میکردم که یکی از برادران نگاه کند که با اشاره تذکری بدهم، دیدم هیچکدام اصلاً توجهی ندارند! حضرت آقا که متوجه احوالات و حرص و جوش من شده بودند فرمودند: «فلانی! چکار داری بذار کارشان را بکنند.» دوستانمان هم به کار خود ادامه دادند…!

خاطره‌ای دیگر از کوه‌پیمایی حضرت آقا بگویم. سال ۷۶، در ظرف یکماه دو بار در ارتفاعات کلک‌چال به محضرشان شرفیاب شدم. یکبار اردو داشتیم در اردوگاه روح‌الله در مسیر راه کلک‌چال. متوجه شدیم فردا صبح حضرت‌آقا آنجا برنامه کوه‌پیمایی دارند، هماهنگ کردیم که ما هم نماز صبح در خدمت شان باشیم. نماز صبح را در همان اول وقت در ایستگاه ۳ اقامه ‌فرمودند. درحالیکه قبل از آن، حدود حداقل دو ساعت طی طریق کرده‌ بودند  تا دقیقاً هنگام اذان صبح به آنجا برسند. ما هم رسیدیم و عرض احترامی داشتیم و توفیق پیداکردیم برای اقامه نماز صبح با ایشان. اجازه دادند بعد از برگشت از ارتفاعات، چند دقیقه‌ای با دوستان خدمتشان شرفیاب شویم. حضرت آقا بعد از کوهپیمایی‌شان دقیقاً ساعت ۸:۴۵ دقیقه صبح به ایستگاه رسیدند و احوالی از برادران و خانواده‌های‌شان پرسیدند و پس از خداحافظی من تا یک مسیری ایشان را همراهی کردم. در مسیر آقا با عمامه و قبا و لباس ورزشی و یک چوب دستی‌، حرکت می‌کردند. خیلی از آقایان و خانم‌هایی که در مسیر بودند بلا استثناء هر کدام که متوجه می‌شدند و احوالپرسی می‌کردند، حضرت آقا می‌ایستادند و با تک‌تک‌شان احوالپرسی می‌کردند.

درست یکماه بعد که به همان اردوگاه رفته بودم باز متوجه حضور حضرت آقا شدم. ناخودآگاه به ساعت دقت داشتم که حضرت آقا در بازگشت دوباره، کِی به ایستگاه می‌رسند؟ دیدم دقیقاً سر همان ساعت ۸:۴۵ دقیقه رسیدند! یعنی در طی آن مسیر طولانی رفت و برگشت طولانی کوه، آنقدر انضباط و نظم دارند که دقیقاً، یک‌ماه بعد هم، سر همان ساعت ایشان را همانجا زیارت کردم. که احوال‌پرسی کوتاهی داشتیم و گذشت. چند روز بعد از آن، با جمعی از دوستان و برادران توفیق شد که در محضر حضرت آقا باشیم. بعد از نماز یکی یکی با همه احوالپرسی کردند، از احولات من هم پرسیدند و رو به جمع فرمودند: «من اخیراً فلانی را دوبار در کوه‌های کلک‌چال دیده‌ام» بعد فرمودند: من بیست و پنج مسیر برای رفتن به کوه‌های تهران سراغ دارم و تابحال پانزده مسیرش را رفته‌ام! بعد هم فرمودند من متعجبم که چرا مردم تهران از کوه کمتر استفاده می‌کنند.

در ادامه صحبت از سحرخیزی شد، فرمودند یک خاطره‌ای برایتان تعریف کنم: در یکی از سفرها، به یکی از کشورهای عربی رفته بودم. میزبان بخاطر حرمت و احترامی که برای ما قائل بود ما را در کاخ شخصی خودشان استقرار داده بود. قرار جلسه گذاشته شد برای ساعت ۱۰ صبح فردا. من سر ساعت ۱۰ در محل جلسه حاضر بودم. میزبان آمد، اما با چشمانی که یه مقدار پف داشت و گویی تازه از خواب بیدار شده و برای جلسه آمده‌اند. بعد از احوالپرسی گفتند: آقا دیشب راحت خوابیدید؟ گفتم بله دیشب راحت خوابیدم ولی من هفت ساعت هست که بیدارم. ایشان که انگار درست متوجه نشده باشد با تعجب پرسید: چی فرمودید؟! گفتم: بله من هفت ساعت است که بیدارم. این کار یومیه‌ی ماست. دیدم هم ایشان و هم بقیه حاضران خیلی متعجب شده بودند.

 

*ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی عاجل وکامل برای شما، بخاطر شرکت در این گفتگو از جنابعالی بسیار سپاسگزاریم.

30آگوست/21

بنیان‌های فکری حکومت اسلامی

چهل سال پیش در آغازین سال انتشار پاسدار اسلام یکی از موضوعاتی که مورد توجه قرار گرفت تبیین نقش ناشناخته امام سجاد(ع) در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ اسلام بود.

اشراف و تسلط بر تاریخ و سیره معصومین«ع» به عنوان یکی از ویژگی‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ما را بر آن داشت که به‌رغم مسئولیت ریاست جمهوری از معظم له درخواست کنیم سیره امام سجاد(ع) را برای چاپ در پاسدار اسلام بیان کنند که این توفیق حاصل شد و طی جلسات متعدد، بیانات ایشان در این زمینه ضبط و طی سلسله گفتارهایی در پاسدار اسلام  منتشر شدند.

انتشار این مجموعه در پاسدار اسلام، کشف یکی دیگر از ویژگی‌های متعالی ایشان را در پی داشت. استقبال گسترده خوانندگان موجب شد تصمیم بر چاپ مجدد این مجموعه در قالب یک جزوه بگیریم؛ لذا متن آماده شده برای بازنگری  تقدیم معظم له شد؛ اما پاسخ این بود که فعلاً فرصت ندارم، اما ان‌شاءالله بعد از پایان ریاست جمهوری و اشتغال به کار طلبگی انجام خواهم داد.

تبارک‌الله چندی نگذشت و آنکه بعد از ریاست جمهوری مقام طلبگی را در سر داشت خدا برایش ولایت و رهبری را مقدر فرمود. خوشبختانه هرچند با تأخیر ۴۰ ساله، اما اخیراً با انتشار کتاب حماسه امام سجاد(ع) مشتمل بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون زندگی سیاسی امام سجاد(ع)، به ضمیمه مجموعه فوق‌الذکر توسط انتشارات انقلاب اسلامی چاپ شد.

اینک گزیده  و چکیده‌ای از آنچه چهل سال پیش تحت عنوان «پژوهشی پیرامون زندگی سیاسی امام سجاد(ع) در پاسدار اسلام چاپ شده بود تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

مدیر مسئول

 

 

 

  1. لزوم توجه به جهت‌گیری کلی ائمه(ع)

دربارۀ امام سجاد(ع) سخن گفتن و نوشتن کار دشواری است، زیرا زمینۀ معرفت و آشنایی مردم با این امام بزرگوار بسیار نامساعد است. اغلب سیره‌نویسان و تحلیلگران این‌‌ گونه تصور کرده‌اند که آن بزرگوار در گوشه‌ای می‌نشسته و به عبادت مشغول بوده و کاری به سیاست نداشته است.(۱)

در زندگی و سرگذشت‌ امام سجاد(ع) حوادث متنوع و جالب توجه زیادی وجود دارند که اگر همۀ آنها را هم گرد آورید، به سیرۀ امام سجاد(ع) دست نخواهید یافت. سیرۀ هرکسی به معنای واقعی کلمه آنگاه روشن می‌شود که جهت‌گیری کلی آن شخص را بدانیم و سپس به حوادث جزئی زندگی او بپردازیم. اگر جهت‌گیری کلی دانسته شد، حوادث جزئی هم معنا پیدا می‌کنند؛ اما اگر جهت‌گیری کلی دانسته نشود یا غلط دانسته شود، حوادث جزئی هم بی‌معنی و یا نادرست خواهند شد. این اصل مخصوص امام سجاد(ع) یا سایر امامان(ع) نیست، بلکه در مورد همه صدق می‌کند.(۲)

 

  1. هدف اصلی ائمه(ع)

به نظر ما پس از صلح امام حسن(ع) که در سال چهل هجری اتفاق افتاد، اهل‌بیت پیامبر(ص) به این قانع نشدند که در خانه بنشینند و تنها احکام الهی را آنچنان که می‌فهمند بیان کنند؛ بلکه از همان آغاز صلح، برنامۀ امامان این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی به شیوه‌ای که مورد نظرشان بود، محقق شود.(۳)

هدف امامان(ع) تشکیل حکومت اسلامی بود. ائمه(ع) دنبال این خط و هدف بودند و همواره برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش می‌کردند.(۴) امام سجاد(ع) در عاشورای سال ۶۱ هجری به امامت رسیدند و در سال ۹۴ مسموم و شهید شدند. در تمام این مدت، آن بزرگوار همان هدف را دنبال کردند. اکنون با این بینش، جزئیات کار امام سجاد(ع) را پیگیری کنید تا معلوم شود چه مراحلی را پیمودند و چه تاکتیک‌هایی را به‌ کار بردند و چه موفقیت‌هایی را به دست آوردند. تمام جملاتی را که آن حضرت بیان کردند، تمام حرکات ایشان و دعاهایی را که خواندند و مناجات‌هایی که به صورت صحیفۀ سجادیه درآمده است و همچنین موضع‌گیری‌های امام (ع) در طول مدت امامت را باید با توجه به خط کلی تفسیر کرد:

* موضع‌گیری در برابر عبیدالله‌‌ بن زیاد و یزید که بسیار شجاعانه و فداکارانه بود.

* موضع‌گیری در مقابل مسرف‌ بن عقبه، کسی که در سال سوم حکومت یزید و به امر او مدینه را ویران و اموال مردم را غارت کرد. در اینجا موضع‌گیری امام بسیار نرم و ملایم بود.

* حرکت امام(ع) در رویاروئی با عبدالملک‌ بن مروان، از قوی‌ترین و هوشمندترین خلفای بنی‌امیه که گاهی تند و گاهی ملایم بود.

* برخورد با عمربن عبدالعزیز.

* برخوردهای امام(ع) با اصحاب و یاران و توصیه‌هایی که به دوستانشان داشتند.

* برخورد با علمای درباری وابسته به دستگاه‌های ستمگر حاکم.

تمام این برخوردها و حرکت‌ها را باید با دقت بررسی کرد.(۵)

 

  1. تحلیل خروش امام سجاد(ع) پس از عاشورا

این سئوال وجود دارد که چرا امام سجاد(ع) در دوران پس از اسارت شیوه ملایمت و نرمش را در پیش می‌گیرند و مایلند تقیه کنند و پوششی از دعا و کارهای ملایم را روی حرکات انقلابی تند بگذارند؛ اما در دوران اسارت بدان‌ سان به کارهای تند و پرخاشگرانه و آشکار دست می‌زنند؟ پاسخ این است که فصل اسارت، فصلی استثنایی بود. در اینجا امام سجاد(ع) غیر از اینکه امام‌اند و باید زمینۀ کار آینده را برای حکومت الهی فراهم کنند، زبان گویایی برای خون‌های ریخته شده عاشورا هستند. امام سجاد(ع) در اینجا در حقیقت خودشان نیستند، بلکه زبان خاموش حسین(ع) باید در سیمای این جوان انقلابی در شام و کوفه تجلی کند.(۶)

نقش امام سجاد(ع) در این سفر نقش حضرت زینب(س) بود؛ یعنی پیام‌آور انقلاب حسین ‌بن علی(ع). اگر مردم بدانند که حسین(ع) چرا و چگونه کشته شد، آیندۀ اسلام و آیندۀ دعوت اهل‌بیت(ع) ‌نوعی خواهد بود و اگر ندانند نوع دیگری. بنابراین برای آگاهی مردم و گسترش شناخت آنان در سطح جامعه، باید تا جائی که امکان دارد همه سرمایه‌ها را به کار انداخت.(۷)

 

  1. امام سجاد(ع) در مدینه پس از حادثه کربلا

فصل بعدی زندگی امام هنگامی آغاز می‌شود که امام سجاد(ع) در مدینه به عنوان شهروندی محترم مشغول زندگی می‌شوند و کارشان را از خانه پیامبر(ص) و حرم ایشان آغاز می‌کنند.(۸)

بعضی فکر می‌کنند اگر امام سجاد(ع) می‌خواستند در مقابل دستگاه بنی‌امیه مقاومت کنند، بایستی علم مخالفت را بر می‌داشتند و یا مثلاً به مختار یا عبدالله ‌بن حنظله ملحق می‌شدند و رهبری آنان را به دست می‌گرفتند و آشکارا مقاومت مسلحانه می‌کردند. با در نظر گرفتن وضعیت زمان حضرت سجاد(ع) می‌فهمیم که این تفکر با توجه به هدف ائمه(ع) تفکر نادرستی است. اگر ائمه از جمله امام سجاد(ع) در آن شرایط می‌خواستند به چنین حرکات آشکار و قهرآمیزی دست بزنند، یقیناً ریشۀ شیعه کنده می‌شد؛ هیچ زمینه‌ای برای رشد مکتب اهل‌بیت(ع) و دستگاه ولایت و امامت باقی نمی‌ماند و همه چیز از بین می‌رفت و نابود می‌شد.(۹)

 

  1. امام سجاد(ع) و مسئله‌ کادرسازی

بدون شک هدف نهایی امام سجاد(ع)  ایجاد حکومت اسلامی بود؛ اما حکومت اسلامی در آن شرایط چگونه به وجود می‌آمد؟ این امر به چند چیز نیازمند دارد:

* باید اندیشه درست اسلامی که ائمه(ع) حامل واقعی آن هستند و همین اندیشه است که باید مبنای حکومت اسلامی قرار بگیرد، تدوین و تدریس و منتشر شود. بزرگ‌ترین نقش امام سجاد(ع) این است که تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط انسان با خدا و چیزهای دیگر را تدوین کنند و مهم‌ترین نقش صحیفه سجادیه همین بود.

* آشناکردن مردم با حقانیت کسانی که حکومت باید به دست آنها تشکیل شود.

* امام سجاد(ع) باید تشکیلاتی را به وجود می‌آوردند که محور اصلی حرکت‌های سیاسی آینده باشد و بنائی را که از دیدگاه ما در دوران امیرالمؤمنین(ع) وجود داشت و سپس در ماجرای عاشورا و واقعۀ حره و مختار زمینه‌هایش تقریباً متلاشی شد، نوسازی و بازسازی کنند.(۱۰)

* امام چون در دوران اختناق زندگی می‌کردند و نمی‌توانستند مطالب مورد نظرشان را آشکار و صریح بیان کنند، از شیوه موعظه و دعا استفاده می‌کردند. دعا مربوط به صحیفۀ سجادیه است که بعداً آن را ذکر می‌کنیم و موعظه مربوط به بیانات و روایاتی است که از آن حضرت نقل شده‌اند. در اکثر بیانات امام سجاد(ع) یا شاید بتوان گفت در همه، لحن کلام، لحن موعظه است. با این روش ضمن اینکه مردم را موعظه و نصیحت می‌کنند، آنچه را که می‌خواهند در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا می‌کنند. این بهترین نحوه انتقال و القاء ایدئولوژی و افکار درست است.(۱۱)

برخی از بیانات امام سجاد(ع) خطاب به عامۀ مردم است. از خود بیان هم پیداست که شنونده و خواننده آن عدۀ خاصی از نزدیکان و خصیصین و از کادرهای امام سجاد(ع) نیستند.(۱۲)

نکته اول اینکه بیانات امام خطاب به عامه مردم از نوع آموزش نیست، بلکه از نوع تذکر و یادآوری است. یعنی در این مرحله، امام مسئله توحید را برای مردم نمی‌شکافند و یا مسئله نبوت را برای مردم تفسیر نمی‌کنند. بلکه تذکر می‌دهند و یادآوری می‌کنند.(۱۳)

نکته دوم اینکه امام مسئله امامت را در خلال مسائل اسلامی بیان می‌کنند. مثل اینکه مثلاً در رژیم گذشته کسی با شما این جوری حرف می‌زد: «آقایان! به فکر خدا باشید، به فکر مسئله توحید باشید، به فکر مسئله حکومت باشید.» امامتی را که ما اینجا داریم، با بیان امام سجاد(ع) می‌فهمیم. بیان این حرف‌ها در رژیم گذشته خطرناک بود؛ اما وقتی در قالب موعظه توسط یک آدم زاهد و عابد بیان می‌شود، برای دستگاه یک مقدار قابلیت قبول پیدا می‌کند.(۱۴)

نوع دوم بیانات امام خطاب به عدۀ خاصی است و گرچه مشخص نیست که خطاب به چه کسانی است، اما کاملاً مشخص است که آنها با دستگاه حاکم مخالف و در حقیقت پیروان امام و معتقدین به حکومت اهل‌بیت(ع) بودند. این بیانات این‌ گونه شروع می‌شوند: «کفانا الله وایاکم کید الظالمین و بغی الحاسدین و بطش الجبارین… لا یفتننکم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبه من الدنیا…»(۱۵) در اینجا نوا و آهنگ اصلی در خطاب به این مؤمنین حفظ آنها و ساختن کادرهای لازم برای آینده است. امام در این بیان بیشترین تکیه‌شان روی این نکته است که مردم را از رفاه‌های معمولی این زندگی‌های پر جلوه‌ که جز به قیمت نزدیک شدن به طواغیت به دست نمی‌آید بر حذر بدارند.

از دنیا پرهیز دادن یعنی چه؟ یعنی مردم را از جذب شدن به جریانی که به انسان رفاه می‌دهد تا ایمان او را بگیرد و به او امتیاز بدهد و از تندی مبارزۀ او بکاهد، مصون و محفوظ بدارد و این در خطاب به مؤمنین است.(۱۶)

در اینجا هدف امام، حفظ مؤمنین و کادرسازی برای آینده است؛ لذا آنان را از جذب شدن به قطب‌های قدرت و رفاه کاذب بر حذر می‌دارند و بارها از رژیم حاکم یاد می‌کنند و آن را در کنار شیطان قرار می‌دهند.(۱۷)

از جمله نکات جالب در این بخش از بیانات امام سجاد(ع) قسمتی است که ایشان از تجربه‌های گذشته پیروان اهل‌بیت(ع) یاد می‌کنند. امام به واقعه‌های حره، عاشورا، شهادت حجربن عدی و رشید هجری و ده‌ها حادثه معروف و مهم دیگری که پیروان اهل‌بیت(ع) در طول زمان تجربه کرده بودند و در ذهنشان بود، اشاره می‌کنند. امام می‌خواهند از تجربه‌های گذشته و با یادآوری این خاطرات تلخ؛ این افراد را در مبارزاتشان‌ ثابت‌قدم‌تر کنند.(۱۸)

بیانات دیگری که از این جالب‌ترند وقتی است که امام تقریباً صراحتاً  مردم را به داشتن یک تشکیلات اسلامی ویژه دعوت می‌کنند. البته مخاطب این دعوت تنها وابستگان به آن بزرگوارند، والا اگر می‌خواستند عامه مردم را فرا بخوانند، این دعوت افشا می‌شد و برای حضرت شرایط دشواری پیش می‌آمد: «إن علامه الزاهدین فی الدنیا الراغبین فی الاخره ترکهم کل خلیط و رفضهم کل صاحب لایرید ما یریدون.» مخاطبان می‌آموزند که باید با کسانی که خواسته‌های آنها را دنبال نمی‌کنند و انگیزۀ آنها را ندارند و دنبال حکومت علوی و حکومت حق نیستند، غریبه و بیگانه باشند.(۱۹)

بیانات دیگر امام مثلاً رسالۀ حقوق، حول محور مطالب کلی است. امام بدون اینکه نامی از حکومت و مبارزه و نظام آینده ببرند، در این نامه مبانی مناسبات نظام آینده را ذکر می‌کنند که اگر روزی نظام حکومت اسلامی شکل گرفت ـ که البته احتمالش در دورۀ خود امام سجاد(ع) تقریباً منتفی بود ـ از قبل مناسبات جاری بین مسلمانان شکل گرفته و در ذهنشان منظم شده باشند. به این ترتیب امام، مردم را با حکومت اسلامی‌ای که در آینده به وجود خواهد آمد، آشنا می‌کنند.(۲۰)

دیگر بیانات امام در صحیفۀ سجادیه هستند. صحیفۀ سجادیه مجموعه‌ای از دعاها در مورد همۀ موضوعاتی است که انسان در یک زندگی بیدار و هوشمندانه به آنها توجه دارد. بیشترین تکیه در این دعاها به روابط قلبی و ارتباطات معنوی انسان است. مناجات‌ها و دعاهای گوناگون و خواسته‌های معنوی و تکامل‌زای فراوان و بی‌شماری در این کتاب هستند. امام به زبان دعا، انگیزه‌های یک زندگی اسلامی را در ذهن مردم بیدار و زنده نگه می‌دارند.(۲۱)

 

  1. صبر امام سجاد(ع) در مسیر مبارزه

در تصویری که ارائه کردیم، امام سجاد(ع) را انسان بردبار و صبوری می‌یابیم که در طول ۳۰ ، ۳۵ سال سعی کردند زمینۀ بسیار نامناسب جهان اسلام را به سمتی سوق دهند که در آن خود حضرت یا جانشینانشان بتوانند برای ایجاد جامعه و حکومت اسلامی، نهایت تلاششان را بکنند. اگر ۳۵ سال تلاش امام سجاد(ع) را از زندگی ائمه حذف کنیم، قطعاً به مقطعی که امام صادق(ع) ‌چنان صریح و آشکار با حکومت اموی یا بعدها با حکومت عباسی برخورد کردند، نخواهیم رسید.(۲۲)

برای ایجاد یک جامعۀ اسلامی، زمینۀ فکری و ذهنی از همه چیز مهم‌تر است. در شرایط آن روز عالم اسلام، این کار بایستی در طول سالیان دراز انجام می‌شد و این همان کاری بود که امام سجاد(ع) با تحمل زحمات توان‌فرسا به عهده گرفتند.(۲۳)

 

  1. برخورد با عالمان و شعرای درباری

یکی از شورانگیزترین مباحث زندگی ائمه(ع) برخورد این بزرگواران با سررشته‌داران فکر و فرهنگ در جامعه اسلامی یعنی علما و شعراست. اینها کسانی بودند که فکر و جهت ذهنی مردم را هدایت می‌کردند و جامعه را به وضع مطلوب خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس عادت می‌دادند و نسبت به آن وضع مطیع و تسلیم می‌ساختند.(۲۴)

 

نتیجه‌گیری

به‌رغم اینکه امام سجاد(ع) در دوران امامت پربار خود که ۳۴ سال طول کشید، تعرض آشکاری با دستگاه خلافت نداشتند، ولی گستردن خوان پربار امامت و تعلیم و تربیت تعداد زیادی از عناصر مؤمن و مخلص و انتشار دعوت اهل‌بیت(ع)، کار خود را کرد و دستگاه خلافت بنی‌امیه نسبت به آن حضرت بدبین و اندیشناک شد و به آن بزرگوار تعرض‌هایی هم کرد. حداقل یک‌ بار آن حضرت را با غل و زنجیر از مدینه به شام بردند. به‌طور یقین معلوم نیست در ماجرای کربلا غل و زنجیر به گردن حضرت بسته باشند، اما این ماجرا یقینی است، یعنی حضرت را از مدینه سوار شتر کردند و با غل و زنجیر به شام بردند.(۲۵)

حضرت در موارد متعدد دیگری هم مورد آزار و شکنجه و آزار مخالفان قرار گرفتند و سرانجام در سال ۹۵ هجری به وسیلۀ عمال دستگاه خلافت مسموم شدند و به شهادت رسیدند.(۲۶)

 

پی‌نوشت:

۱- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۶، ص ۱۶٫

۲- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۶، ص ۱۷٫

۳- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶، ص ۱۷٫

۴- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۶، ص ۱۸٫

۵- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۱۹٫

۶- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۲۰٫

۷- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۲۰٫

۸- ماهنامه پاسدار اسلام ، ش۶ ، ص ۲۰٫

۹- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۶ ، ص ۲۰٫

۱۰- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۸، صص۱۸-۲۰٫

۱۱- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۸، صص۱۸-۲۰٫

۱۲- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۹، ص۱۱٫

۱۳- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۹، ص۱۱٫

۱۴- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۹، صص ۱۲-۱۳٫

۱۵- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۰، ص ۹٫

۱۶- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۰٫

۱۷- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۰٫

۱۸- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۰، ص ۱۱٫

۱۹- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۰، ص ۱۱٫

۲۰- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۲٫

۲۱- ماهنامه پاسدار اسلام، ش۱۰، ص ۱۳٫

۲۲- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۹٫

۲۳- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۹٫

۲۴- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۹٫

۲۵- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۱، ص ۱۳٫

۲۶- ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۲، ص ۱۲٫

14ژوئن/21

حکمرانی اسلامی در انتظار دولت اسلامی

اشاره:

 

یکی از آسیب‌های سازمان‌ها، بانک‌ها و بخش‌های مختلف انقلاب اسلامی، در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و اسناد است، به گونه‌ای که با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز نقص نبود حکمرانی آشکارا خود را نشان می‌دهد و راهکار چیرگی لحاظ حکمرانی اسلامی در دولت است. حکمرانی اسلامی فرایند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف کلی دین و حاکمیت است و در صورتی محقق می‌شود که دولت اسلامی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف حاکمیت و مقاصد دین قدم بردارد.

 

  1. آسیب‌های نادیده گرفتن حکمرانی اسلامی

همان گونه که اشاره شد، یکی از آسیب‌های اسناد و تقنین در انقلاب اسلامی در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و سند است. در سال‌های اخیر سندهای فراوانی مانند نقشه جامعه علمی کشور و سند دانشگاه اسلامی تدوین شده‌اند، اما بازخورد مفیدی در سطح جامعه نداشته‌اند. مجلس شورای انقلاب اسلامی – با وجود نمایندگان انقلابی- هنوز کارآمدی مطلوب را ندارد. سرّش این است که تقنین در مجلس با نگاه حکمرانی صورت نمی‌گیرد و بالطبع، مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز فقهی مجلس در قمه به علت فقدان نگاه حکمرانی نمی‌توانند با فرایند تقنین حکمرانی کنند. علت ناکارآمدی گمرک و حرکت نکردن بانک‌ها در راستای تولید، عدم تدوین برنامه با رویکرد حکمرانی است.

تولید حداکثری حکمرانی اسلامی موضوعی میان رشته‌ای و مرتبط با موضوعات دیگر است. بیانیه گام دوم انقلاب که در بخشی از آن به حکمرانی اسلامی و ضرورت دولت‌سازی اسلامی پرداخته شده است، دربردارنده سه کلید واژه است که نیازمند روشنگری است: حکمرانی اسلامی، دولت‌سازی اسلامی و گام دوم انقلاب که ناظر به بیانیه رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

 

 

۲٫اعتماد به نسل جوان

بیانیه مقام معظم رهبری با عنوان گام دوم انقلاب اسلامی شامل دو نکته اساسی است. بخشی از بیانیه خطاب به جوانان و بخش دیگر شامل نظریه نظام انقلاب اسلامی است. نظریه نظام انقلاب اسلامی شامل سه رکن است: خودسازی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی. مقام معظم رهبری بر اساس این سه رکن به توصیف دستاوردها و ضعف‌های چهل ساله انقلاب پرداخته‌ و در نهایت هفت توصیه را مطرح کرده‌اند: پیشرفت در علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد مقاومتی، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال، آزادی و عزت ملی. تحقق این هفت توصیه به عهده جوانان است. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب معتقدند که نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که اگر ظرفیت‌ها و مسئولیت‌ها را به نسل سوم و چهارم انقلاب تحویل ندهند این انقلاب به ثمر نمی‌نشیند. نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که جوانان نسل سوم و چهارم بهتر از خودشان کار خواهند کرد.

 

  1. ۳. ارکان گوهر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

نظریه «نظام انقلابی» که گوهر بیانیه گام دوم انقلاب است بر سه رکن استوار است: خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی. آغاز نظریه نظام انقلابی، خودسازی است و در گام دوم انقلاب، بیشتر بخش انقلابی خودسازی مدنظر است. خودسازی انقلابی یعنی شناخت و تحکیم و تثبیت باورهای دینی و اعتقاد به توحید اجتماعی و ولایت و اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی.

رکن دوم نظریه نظام انقلابی، جامعه‌پردازی است. فرآیند جامعه‌پردازی از دو رکن مهم تشکیل شده است: خانواده و جامعه اسلامی. یکی از ارکان مهم در خانواده اسلامی تربیت فرزندان است که بر عهده مادر است. بعد از شکل‌گیری خانواده، حرکت به سمت جامعه‌پردازی آغاز می‌شود؛ زیرا جامعه اسلامی متشکل از خانواده‌های متعدد است.

فرآیند دیگر جامعه‌پردازی، فرهنگ است. رهبر معظم انقلاب آغاز جامعه‌پردازی اسلامی را فرهنگ اسلامی می‌دانند. باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه را شکل می‌دهند که در همه عرصه‌ها اعم از سیاست، اقتصاد، ادارات و… بروز پیدا می‌کنند. حضرت آقا فرهنگ را مثل روحی در کالبد جامعه و هوایی برای تنفس می‌دانند.(۱)

بعد از فرهنگ اسلامی نوبت به تعلیم و تربیت اسلامی می‌رسد. اگر فرهنگ عمومی جامعه، اسلامی باشد، به خودی خود بر تعلیم و تربیت اثر می‌گذارد.

بعد از تعلیم و تربیت، سیاست اسلامی و به تعبیری مردم‌سالاری دینی موضوعیت دارد.

نکته دیگر اهمیت دادن به نقش و وظیفه مردم است.

گام سوم، تمدن‌سازی است. تمدن‌سازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است و تمدن‌ها در همه جوامع فرآیندی چند قرنی داشته‌اند. فرآیند تکاملی در تمدن نوین اسلامی نیز جاری است و تمدن نوین اسلامی در مرحله پنجم شکل گرفته است. به عبارتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سرگذاشتن نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی، نوبت به شکل‌گیری تمدن اسلامی می‌رسد. باید توجه داشت که رهبری در فرآیند تمدن‌سازی، دولت اسلامی را مقدم برجامعه‌سازی می‌دانند. طبیعتاً ما در حال حاضر یک جامعه اسلامی نسبی داریم. بنابراین اول باید جامعه اسلامی شکل بگیرد تا دولت اسلامی محقق شود. وقتی دولت اسلامی محقق شد، یک جامعه اسلامی کامل و فراگیر خواهیم داشت که زمینه را برای تمدن‌سازی فراهم می‌کند. پس مفهوم اول که در بیانیه گام دوم آمده، دولت اسلامی را در ذیل جامعه‌پردازی تعریف می‌کند که زمینه‌ساز تمدن اسلامی می‌شود.

 

  1. چیستی دولت اسلامی

مفهوم دیگر در بیانیه گام دوم، دولت‌سازی اسلامی است. دولت‌سازی در درون جامعه‌پردازی قرار دارد. به عبارتی دولت‌سازی یک فرایند است و اگر دولت اسلامی یک فرایند است، با چه فرایندی می‌توان به آن دست یافت؟ به نظر می‌رسد همان خودسازی معرفتی و عملی و تقویت خانواده اسلامی و جامعه اسلامی ما را به دولت اسلامی می‌رساند.

اما حقیقت دولت اسلامی چیست؟ حقیقت دولت چیست؟ دولت به معنی عام شامل همه قواست، برخلاف دولت به معنی خاص که شامل قوه مجریه است. دولت به معنی عام مجموعه‌ای از ساختارهای بهداشتی، امنیتی و قضایی است و این مجموعه‌ای از ساختارها دولت را تشکیل می‌دهند. حکومت سوسیالیستی و حکومت‌ لیبرال به سبب آنکه ایدئولوژی‌های متفاوتی دارند، با یکدیگر فرق دارند. هیچ حکومتی بدون ایدئولوژی نیست. ایدئولوژی مرام‌نامه دنیوی و اصول حاکم بر زندگی است. مثلاً در آمریکا ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی لیبرال کاپیتالیسم است، لذا هیچ وقت رئیس‌جمهور آمریکا از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات خارج نیست. البته در آمریکا احزاب گوناگونی فعالیت می‌کنند، ولی قدرت همیشه متعلق به یکی از این دو حزب است که زیرمجموعه دو قدرت بزرگ سرمایه‌داری هستند. در کشورهایی مانند نروژ یا سوئیس، ساختارها بر اساس سوسیالیسم غیرکمونیستی است.

بنابراین واژه ایدئولوژی دربردارنده اصولی است که منشاء ساختارهای خاصی است و دولت‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. پس دولت در دو معنای متفاوت کاربرد دارد. دولت در معنای خاص منحصر به قوه مجریه است و دولت به معنی عام شامل ساختارهاست که دولت را تشکیل می‌دهند.

 

  1. ۵. نقش ساختارها در دولت

ساختارها در دولت شامل چندین بخش هستند. بخش‌هایی مانند سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها که هر کدام سازمانی با نظام اداری خاص حاکم بر آن هستند. عقبه سازمان‌ها قوانینی هستند که سازمان را تنظیم می‌کنند و منشاء قوانین مصوبه مجلس‌اند و یا قوانینی که دربردارنده آئین‌نامه‌ها و ضوابط اجرایی مصوبه دولت هستند. بنابراین قبل از سازمان‌های اداری، قوانین  و قبل از قوانین راهبردها و سیاست‌هائی وجود دارند که قبل از تقنین اعلام می‌شوند. دولت با قوانینی سر و کار دارد که تبدیل به آئین‌نامه می‌شوند و درون سازمانی هستند. اما قبل از قوانین، راهبردها و اسناد بالادستی‌ تنظیم شده توسط بعضی از نهادها وجود دارند. مثل سند مهندسی‌ای که شورای‌عالی انقلاب اسلامی تنظیم کرد. یا سند دانشگاه اسلامی که شورای اسلامی دانشگاه‌ها تنظیم کرد. و همچنین برخی از سندهائی که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تنظیم کرد و رهبری آن را ابلاغ ‌کردند. در کشورهای دیگر نیز عالی‌ترین مقامات وظیفه ابلاغ سیاست‌های کلان را به عهده دارند. بنابراین دولت صرفاً متشکل از قوا نیست، بلکه مجموعه ساختارهاست. به عبارت دیگر ساختارها + سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها + قوانین(مصوبه مجلس و دولت) + راهبردها و سیاست‌های کلی = دولت

 

  1. حکمرانی در دولت اسلامی

حکمرانی فرآیندی است که از اسناد بالادستی و سیاست‌ها تا مرحله تقنین و تعیین سازمان‌های ناظر به اهداف را شامل می‌شود. بنابراین حکمرانی چهار رکن دارد: راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین، سازمان‌ها و مقاصد و اهدافی که باید این سه بخش به آن برسد. مثلاً یکی از مقاصد نظام لیبرال کاپیتالیسم آمریکا، تقویت نظام سرمایه‌داری است، بر همین اساس ساختار حکومت، راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین و سازمان‌ها بر اساس اهداف این نظام پیش میروند.

در جامعه دینی مقصود از حکمرانی اسلامی چیست؟ اسلام مجموعه عقاید احکام و اخلاق و بخش چهارم آن شامل مقاصدی است که آن را مقاصد الشریعه می‌نامیم. مقاصد الشریعه در دو بخش عام و خاص مطرح می‌شوند. بخش عام شامل مقاصد کلی شریعت هستند.

قرآن در آیاتی بعد از بیان احکام الهی می‌فرماید:

  1. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۲) اى مردم پروردگارتان را پرستش کنید که هم شما و هم پیشینیان را آفرید تا پرهیزکار شوید.» مقصد کلی عبادت را تقوا معرفی می‌کند.
  2. در آیه دیگر آمده است: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(۳) این چنین خداوند آیات خود را براى شما شرح مى‏دهد، شاید اندیشه کنید.» مقصد کلی را تعقل عنوان می‌کند.

مقاصد شرعیه در بخش خاص مربوط به بخش‌های جزئی عبادت‌اند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما نوشته شده است آن‌گونه که بر امت‌هایى که قبل از شما بودند نوشته شده بود شاید پرهیزکار شوید.
  2. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛(۵) اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که گروهى از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد دیدید، ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید.

بنابراین رکن چهارم اسلام مقاصد است که بر سه بخش دیگر حاکم است. یعنی از ابتدای سندنویسی، راهبردها، توسعه سیاست، تقنین و آیین‌نامه‌ها باید در راستای اهداف کلی نظام قدم بردارند. تمام این مجموعه، حکمرانی است.

در یک دولت اسلامی به معنی عام، همه فعالیت‌ها اعم از تقنین باید در راستای اهداف و مقاصد کلی باشند. مقام معظم رهبری شعار سال گذشته را «جهش تولید» قرار دادند. این مقصدی است که همه فعالیت‌ها باید به آن سمت حرکت کنند.

آیا سازمان‌های اداری، بانک‌ها و قوانین حاکم بر آنها با توجه به مقاصد حاکمیت حرکت کرده‌اند؟ آیا بیشتر در مسیر سرمایه‌داری حرکت کرده‌اند یا فقرزدایی؟ با توجه به مقاصد حاکمیت آیا بانک‌ها در مسیر رشد قدم برمی‌دارند یا در مسیر تعطیل کردن کارخانه‌ها فعالیت می‌کنند؟ مشکل ما این است که تا کنون نگاه حکمرانی نداشته‌ایم یعنی عده‌ای برای خود سند می‌نویسند و عده‌ای دیگر برای خود قانون وضع می‌کنند و به راهبردها و اهداف توجه ندارند.

بنابراین حکمرانی فرآیندی است که از سیاست‌گذاری تا قانون‌گذاری را شامل می‌شود و سازمان‌ها باید در راستای مقاصد کلی دین و حاکمیت و هم‌تراز با مجموعه دین یعنی، عقاید، اخلاق و احکام قدم بردارند. در چنین شرایطی است که دولت اسلامی شکل می‌گیرد. بنابراین، دولت اسلامی مجموعه ساختارهاست و ساختارها تامین‌کننده مقاصدی هستند که از قرآن و سنت استخراج می‌شوند.

بر همین اساس قوانین باید به‌گونه‌ای تنظیم شوند که ساختارها اهداف را تأمین کنند. تا کنون نگاه ما به بانک‌ها حکم محوری بوده است و تلاش کرده‌ایم که بانک‌ها ربوی نشوند، ولی به مقاصد در بانک‌ها توجه نکرده‌ایم و اینکه ساختارها و قوانین در بانک‌ها باید بر اساس اهداف کلی شکل بگیرند تا بانک‌ها در خدمت اغنیا قرار نگیرند. ما احکام شرعی را از قرآن و سنت می‌گیریم، ولی ادارات و سازمان‌ها باید طوری تنظیم شوند که مقاصد کلی دین تأمین شوند. به همین دلیل مقاصد الشرعیه در ساختارسازی بسیار نقش دارند، اما متأسفانه در حکم‌سازی نقشی ندارند.

 

نتیجه‌گیری

  1. حکمرانی اسلامی فرآیند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی درمسیر مقاصد الشریعه است.
  2. دولت اسلامی به معنی عام دربردارنده ساختارهای اسلامی و ساختارهای راهبردی مبتنی بر احکام اخلاق و مبتنی بر مقاصد الشرعیه است. وقتی دولت اسلامی شکل بگیرد، حکمرانی اسلامی تحقق پیدا می‌کند.
  3. تحقق هفت توصیه‌ رهبری در بیانیه گام دوم با نگاه حکمرانی در دولت اسلامی میسر است و زمانی اتفاق می‌افتد که نگاه حکمرانی اسلامی در میان مدیران کلان، مخصوصاً وزارتخانه‌ها تحقق پیدا کند.

 

پی‌نوشت:

۱- بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۹۳٫

۲- بقره، آیه ۲۱٫

۳- بقره، آیه ۲۴۲٫

۴- بقره، ۱۸۳٫

۵- انفال، ۴۵٫

14ژوئن/21

مکتب امام از منظر نائب امام

شاید هیچ‌یک از توصیفاتی که از حضرت امام(ره) صورت گرفته است به اندازه توصیف مقام معظم رهبری جامع و عمیق نباشد. ایشان در مواضع مختلف، از جمله سالگرد رحلت امام، شخصیت و مکتب ایشان را از زوایای مختلف بازخوانی می‌کنند. یکی از غنی‌ترین اسناد جمهوری اسلامی، پیام حضرت آقا به مناسبت نخستین سالگرد رحلت امام است. در ادامه گزارش کوتاهی از این پیام را مرور خواهیم کرد.

 

الف.اهداف اصلی امام خمینی(ره)

مقام معظم رهبری در این پیام نخست به جایگاه امام در قلب امت ایران و اسلام اشاره کردند و راز این محبوبیت را ارتباط الهی امام دانستند. در ادامه مبانی فکری و نظری انقلاب و امام را شرح دادند. از نظر ایشان دو هدف اصلی امام خمینی حراست از اصل و جهت‌گیری جمهوری اسلامی است:

آن پیشواى صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مسئله معطوف می‌کردند. پاسدارى از جمهورى اسلامى و مراقبت از جهت‏گیرى راست و درست آن. آن فقیه عظیم‌القدر و اسلام‏شناس بى‏بدیل، حفظ جمهورى اسلامى را برتر و بااهمیت‏تر از هر واجبى مى‏دانستند.

 

ب.توحیدمحوری

مقام معظم رهبری در آثار مختلف خویش حقیقت توحید را با نگاهی کاربردی و انضمامی توضیح داده و نتایج آن را بررسی کرده‌اند. ایشان در این پیام نیز حقیقت توحید را فراتر از حفظ برخی گزاره‌ها  تعریف کردند. معنای توحید نفی شرک و هر نوع بت‌پرستی کهن و مدرن است. معنای توحید اطاعت انحصاری از خداوند است. اگر کسی حقیقت توحید را درک کند، از هیچ موجود دیگری نمی‌هراسد و به هیچ امری غیر از خداوند امید نخواهد داشت.

اسلام، دین توحید است و توحید یعنى رهایى انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکسی به‌جز خدا. توحید یعنى گسستن بندهاى سلطه‏ نظام‌هاى بشرى؛ شکستن طلسم ترس از قدرت‌هاى شیطانى و مادّى؛ تکیه بر اقتدارات بى‏نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او به‌کارگیرى آنها را همچون فریضه‏ای تخلف‏ناپذیر طلب کرده است. توحید یعنى اعتماد به وعده‏ الهى در پیروزى مستضعفین بر ستمگران و مستکبرین به شرط قیام و مبارزه و استقامت؛ دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست؛ استقبال از زحمات و خطراتى که در راه تحقق وعده‏ الهى آدمى را تهدید مى‏کنند؛ مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزى حتمى و نهایى امیدوار داشتن؛ در مبارزه، چشم به هدف عالى که نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است دوختن و عوض ناکامی‌هاى شخصى و میان راهى را نزد خدا جستن. و خلاصه توحید یعنى خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال‏ قدرت و حکمت الهى دیدن و با امید و بى‏تشویش به سمت هدف اعلى شتافتن.

رهبر معظم انقلاب عامل عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی و تسلط استکبار را غفلت از توحید ناب اسلامی می‌دانند که نتیجه آن خالی شدن عرصه زندگی، به‌ویژه سیاست از اطاعت الهی است. ایشان معتقدند راه اصلی مقابله با استکبار و بازگشت عزت مسلمانان نیز توحید است. تجربه موفق انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی توحیدی، قدرت‌های استکباری را نگران کرده است و تمام تلاش خود را برای مقابله با قدرت معنوی و فرهنگی انقلاب اسلامی به کار می‌گیرند.

در انقلاب اسلامی بود که معنای درست توحید و نفی عبودیت غیر خدا آشکار شد. نتیجه توحید مبارزه با انواع شرک و طاغوت از جمله طاغوت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. حرکت مردم افغانستان، فلسطین و… الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران بود. تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی به مسلمانان القا شده بود که اسلام طرح و قدرتی در عرصه اجتماعی و دنیوی ندارد و مسلمانان برای خوشبختی‌ خود باید یا تابع الگوهای غربی باشند یا دنباله‌رو آرزوهای پوچ مارکسیسم. اما انقلاب اسلامی زمینه را فراهم کرد که روزی در پاسخ به سئوال «لِمَنِ المُلک»، در بسیط زمین از چهارگوشه عالم گفته شود: «ِللّه الواحِد القَهّار.» (۱)

 

ج. تفاوت امام خمینی(ره) و دیگر مصلحان اسلامی

مقام معظم رهبری در ادامه این پیام، حرکت امام خمینی را با دیگر مصلحان اسلامی مقایسه می‌کنند که در ۱۵۰ سال قبل به دنبال رفع مشکلات مسلمانان بودند. از نظر ایشان تفاوت اصلی حرکت امام با دیگران آن بود که ایشان حرکت خود را منطبق با حرکت انبیای اولوالعزم و رسول اسلام «ص» یک حرکت انقلابی جامع طراحی کردند، در حالی که دیگر مصلحان به دعوت و تلاش روشنفکرانه و ابزار قلم و زبان اکتفا کردند و به همین دلیل حتی نتوانستند اعتقادات و باورهای اسلامی را تقویت کنند. ایشان در توصیف تفاوت انقلاب امام و دیگران فرمودند:

«امام ما براى حیات دو باره اسلام،درست همان راهى را پیمود که رسول معظم «ص» پیموده بودند؛ یعنى راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است. حرکتى هدف‏دار، سنجیده، پیوسته، خستگى‏ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمى‏شود؛ بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مى‏گیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در مى‏آید و تا رسیدن به هدف، یعنى حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشى ساختن قدرت شیطانى طاغوت ادامه مى‏یابد: « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون.»(۲)

 

د. ویژگی‌های انقلاب اسلامی

رهبر معظم انقلاب در ادامه، ویژگی‌های انقلاب اسلامی را منطبق با حرکت اسلامی صدر اسلام چنین فهرست می‌کنند:

نخست: هدف‌گیری سیاسی؛ یعنى اراده قاطع بر حاکمیت دین خدا و اینکه قدرت از دست شیطان‌هاى ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسى جامعه بر اساس ارزش‌هاى اسلامى شکل گیرد.

دوم: استفاده از نیروهای مردمی مؤمن و دردمند و فداکار، نه تکیه بر احزاب و گروه‌های سیاسی.

سوم: محوریت شریعت اسلام برای برقراری استقلال سیاسی و رشد علمی و اقتصادی در برابر الگوی شرق و غرب.

چهارم: ایمان سرشار و راسخ امام خمینی که به دل‌های مردم نیز سرایت کرد.

پنجم: صدق و صفا و هوشیاری رهبر که مانع کجروی و سازش با دشمنان شد.

این ویژگی‌ها سبب شد ند تا حرکت مردمی‌ای که توسط امام ایجاد شد، در طی ۱۵ سال مبارزه و ۱۱ سال تحقق جمهوری اسلامی دستخوش انحرافات نشود.

 

هـ. تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی

از مهم‌ترین کلیدواژه‌های تفکر امام خمینی، به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر ایشان تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی بود. مقام معظم رهبری در این پیام، خط ممیز میان این دو تفکر را برجسته و مصادیق مختلف اسلام آمریکایی را معرفی کردند:

«در مدرسه انقلاب که امام ما بنیان گزارد، بساط اسلام سفیانى و مروانى، اسلام مراسم و مناسک میان‏تهى، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرت‌ها و آفت جان ملت‌ها برچیده شد و اسلام قرآنى و محمّدى«ص»، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعون‌ها و قارون‌ها و خلاصه، اسلام کوبنده جباران و برپاکننده حکومت مستضعفان سر برکشید‏.

در انقلاب اسلامى، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بى‏بندوبارى و بى‏تفاوتى؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بى‏حالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بى‏خاصیت؛ اسلام نجات‏بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت‌ها و خلاصه اسلام ناب محمّدى«ص» جایگزین اسلام آمریکایى شد.

مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم دیوانه‏وار کسانى شده است که در ایران و در همه کشورهاى اسلامى دل به زوال اسلام بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامى بى‏محتوا و وسیله‏اى براى تحمیق و اغفال مردم را مى‏پسندیدند. لذا از روز اول پیروزى انقلاب تا امروز، هیچ فرصتى را براى تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهى نسبت به جمهورى اسلامى و کانون حرکت جهانى اسلام یعنى ایران از دست نداده‏اند.

 

و. توصیه‌ها:

بخش پایانی پیام رهبر معظم انقلاب، توصیه‌هایی است که می‌تواند نقشه راه آینده انقلاب اسلامی قلمداد شود:

 

۱٫زنده داشتن مکتب امام:

تفکر و شخصیت امام تجسم اسلام ناب و تبلور انقلاب اسلامی است که مردم و مسئولین نباید فراموش کنند.

 

۲٫محوریت اسلام:

امام خمینی سعادت را در پیروی از اسلام می‌دانستند و این همه سختی‌ها و شهادت‌ها به خاطر دفاع از اسلام بود. بر همین اساس تمام قوای سه‌گانه، مراکز آموزشی و فرهنگی و پژوهشی باید در تعمیق و گسترش معارف اسلامی بکوشند.

یکی از بخش‌های مهم معارف اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است که ضامن تحقق تمام فرایض اسلامی       است. امر به معروف و نهی از منکر که ضامن برپاداشتن همه فرایض اسلامى است، باید در جامعه ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسئول    احساس کند. ایشان پیمودن فاصله میان وضعیت موجود با وضعیت آرمانی جامعه اسلامی را با همگانی شدن    امر به معروف و نهی از منکر آسان می‌دانند و مساجد را پایگاه معنویت و تزکیه و هدایت معرفی می‌کنند.

 

  1. عدالت اجتماعی:

از منظر مقام معظم رهبری فورى‏ترین هدف تشکیل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است که امتداد قیام پیامبران خدا«ع» و نزول کتاب و میزان الهى بود. دعوت به نظام اسلامى منهاى اعتقادى راسخ و عملى پیگیر در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرایش اسلامى، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین سرلوحه برنامه‏هاى آن نباشد، غیر اسلامى و منافقانه است.

نتیجه تحقق عدالت اجتماعی آن است که:

همه‏ افراد جامعه در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامى، یکسان و در بهره‏مندى از مواهب حیات متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتى قادر به زورگویى نباشد و هیچ‏ کسی نتواند برخلاف قانون، میل و اراده خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه بزرگ دولت و دستگاه قضائى محسوب شود. هیچ‏ کسی به خاطر تمکن مالى، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسى کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتى در جامعه به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامى را پشتیبان و حامى خود حس کنند و برنامه‏هاى آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند. امام خمینی این اصل را یکی از اساسی‌ترین مسائل و خصوصیت غیرقابل تفکیک جمهوری اسلامی می‌دانستند.

 

  1. وحدت کلمه:

رمز پیروی ملت ایران و نقطه کانونی این وحدت نیز  ارزش‌ها و مبانی اساسی انقلاب هستند.

 

  1. حفظ عزت و کرامت انقلابى جمهورى اسلامى و ملت ایران در مناسبات بین‏المللى:

از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با پیروزی انقلاب اسلامی مرزبندی‌های متعارف سیاسی برهم خورد و عصر جدیدی در مناسبات جهان به وجود آمد که می‌توان آن را «عصر امام خمینی» نامید. ویژگی اصلی این عصر عبارت است از بیدارى و جرئت و اعتماد به ‌نفس ملت‌ها در برابر زورگویى ابرقدرت‏ها و شکستن بت‌هاى قدرت ظالمانه و بالندگى نهال قدرت واقعى انسان‌ها و سر برآوردن ارزش‌هاى معنوى و الهى. بر همین اساس مسئله فلسطین یکی از مهم‌ترین مسائل جهان اسلام و ایران اسلامی است.

  1. همکارى دولت و ملت و پیوند عاطفى و عقیدتى مردم با مسئولان کشور.
  2. سازندگى کشور.
  3. گسترش دانش و تحقیق و رشد علمى و شکوفایى استعدادهاى انسانى و گسترش آگاهى و معرفت عمومى
  4. محوریت روحانیت در تحقق و بقای انقلاب اسلامی.
  5. بزرگداشت وفاداران فداکار انقلاب.

 

پی‌نوشت:

  1. یوسف/۴۰

۲٫ توبه/۳۳

10اکتبر/20

فهم درست از سخن و سکوت رهبری

درک درست از بیانات و مواضع امام و رهبری توسط خواص، یکی از عوامل بقای انقلاب و خود آنان در جبهه خدمتگزاری به انقلاب و نظام مقدس اسلامی است.

از آغاز نهضت اسلامی تا امروز که انقلاب اسلامی وارد دهه پنجم خود شده است، برخی از لغزش‌ها و بی‌بصیرتی‌ها در زمینه شناخت درست از سخنان و مواضع رهبری موجب ریزش‌هایی در بدنه خواص شده و در مقاطعی انقلاب و نظام اسلامی را با چالش‌هایی روبه‌رو کرده است. اگرچه این چالش‌ها در روند کلی حرکت رو به جلوی انقلاب تأثیر چندانی نداشته‌اند؛ اما حاشیه‌سازی‌های آنها همواره دستاویزی برای موج‌سواری ضدانقلاب و رسانه‌های معاند بوده است.

با نگاهی به منظومه فکری، گفتارها و رفتارهای برخی از خواص در گام اول انقلاب می‌توان به مشکل اساسی آنان در تحلیل‌های غلط سهوی یا عمدی، از جمله ضعف در کلان‌نگری، فقدان نگاه منظومه‌ای و نداشتن درک درست از زمان و مکان و ابتلا به جزئی‌نگری اشاره کرد که غالباً سبب فرو غلتیدن آنان در گرداب اشتباه محاسباتی و خروجشان از جبهه حق و نظام مقدس اسلامی شده است؛ خواصی که بعضاً در مقابل امام و رهبری قرار گرفتند و پس از هر اشتباه، به جای بازخوانی تحلیل‌های غلط و بازنگری در ابزارهای شناخت خود، همواره انگشت اتهام را به سوی امام و رهبری نشانه رفته‌اند.

با مروری بر تاریخ انبیا و اولیای الهی می‌توان افرادی با چنین تحلیل‌ها و مواضع و بعضاً سخنان بی‌ادبانه‌ای را مشاهده کرد. آنجا که فردی در هنگام تقسیم غنایم توسط رسول اکرم»ص»،  شکستی را که ریشه در نافرمانی از رهنمودها و هشدارهای امیرمؤمنان«ع» داشت، به ایشان نسبت می‌دهد و حضرت را مذلّ المؤمنین! می‌نامد.

هرچند گذر زمان جامعه را با حقیقت گفتارها و رفتارهای پیامبران و ائمه اطهار(ع) آشنا کرد؛ اما هرگز نتوانست خسارتی را که آن خواص بی بصیرت بر خود و جامعه تحمیل کردند، جبران کند. لذا علاوه بر ضرورت خودشناسی و تقدم آن بر امام‌شناسی، نباید از شناخت شخصیت‌ها و جامعه در آیات و روایات هم غافل ماند.

بی‌شک نهضت امام خمینی استمرار نهضت انبیا و اولیا و گرفتار خواص و نزدیکان بی‌بصیرتی است که به جای بازخوانی منظومه فکری و رفتاری و جست‌وجوی لغزش‌های‌ خود در مسیر طی شده، امام و رهبری را مقصر دانسته و با موضع‌گیری، سخنرانی یا نامه، تقصیر و قصوری‌های خود و دیگران و دانشگاه‌ها و دستگاه‌های دیگر را متوجه امام و رهبری کرده‌اند؛ اما گذشت زمان، خواب را از چشم آنان و حامیانشان ربوده است. زمان عنصر مهمی در برملا ساختن برخی از حقایق‌ و واقعیت‌هاست. به عنوان نمونه انتخاب مهندس مهدی بازرگان به عنوان ریاست دولت موقت، رأی‌آوری بنی‌صدر در اولین دوره ریاست جمهوری ایران اسلامی و یا تکیه زدن آقای منتظری بر مسند قائم‌مقام رهبری، انقلاب اسلامی را با چالش‌های جدی روبه‌رو کرد.

در این میان برخی از خواص علناً یا تلویحاً مشکل را به انحاء مختلف  متوجه امام کردند، اما گذر زمان و به‌ویژه نامه ۶/۱/۶۸ امام نشان داد که ایشان از ابتدا با این سه انتخاب مخالف بودند، اما هرگز نخواستند از جایگاه ولایت فقیه، رأی خود را به دیگران تحمیل کنند. امام در انتخاب مهدی بازرگان به نظر مشاوران و کارشناسان و در انتخاب بنی‌صدر به رأی مردم احترام گذاشتند و در قائم‌مقامی آقای منتظری رأی علمای مجلس خبرگان را پذیرفتند. چنین رویکردهائی تفاوت ولایت فقیه با دیگر حکومت‌های مدعی دموکراسی را آشکار می‌سازد و نشان می‌دهد که امام و رهبر معظم انقلاب به‌رغم برخورداری از بالاترین جایگاه در نظام جمهوری اسلامی، چگونه به رأی مردم، کارشناسان و مجموعه‌های قانونی دیگر، احترام گذاشته و از آنان حمایت کرده‌اند.

برخی از خواص، امام و رهبر معظم انقلاب را خطاب قرار می‌دهند و نارسایی‌ها و ناکامی‌ها و چالش‌ها را متوجه «ولی‌فقیه» می‌کنند. اینان باید پیش و بیش از هر چیزی به ریشه‌ اشتباهات محاسباتی خود رجوع کنند و ببینند که چگونه در اثر عدم درک درست بیانات امام و رهبری، تصمیمات غلطی را اتخاذ کردند و جامعه و حتی امام و رهبری را در موقعیتی قرار ‌دادند که بازرگان و بنی‌صدر و آقای منتظری را تحمل کردند. طرفه آنکه همیشه همین افراد هستند که امام و رهبری را مورد خطاب قرار می‌دهند، در حالی که عملکردشان شبیه به کسانی است که برای انتخاب ابوموسی اشعری صف بستند و تا کشیدن تیغ از نیام در برابر امام علی«ع» پیش رفتند و آنگاه در برابر پیامدهای این انتخاب، خود در جایگاه مدعی قرار گرفتند!

در میان آثار علمای شیعه، بی‌تردید «صحیفه امام خمینی» یکی از کم‌نظیرترین کتب شیعه پس از کتب روایی در عصر غیبت است. کتابی که نسل‌های آینده ده‌ها و صدها کلیدواژه چگونه زیستن را از آن خواهند آموخت؛ وقایع تاریخی و جریان‌شناسی و شخصیت‌شناسی را از منظر صادقانه آن به تماشا خواهند نشست؛ شیعه بودن خود را به رُخ جهانیان خواهند کشید و به آن افتخار خواهند کرد.

نامه ۲۶/۱/۶۸ امام خمینی  به نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی و وزرا به‌مراتب دردناک‌تر از نامه ۶/۱/۶۸ ایشان به آقای منتظری است:

«بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و وزرای محترم «دامت افاضاتهم». با سلام شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است که در اعلامیه‌ها و پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین‌جا ختم نگردد، ولی متأسفانه نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد، لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام کنار گذاشتم.

ان‌شاءالله خواهران و برادران در آینده تا اندازه‌ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی‌بردار نیست و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق  همگان را از خداوند متعال خواستارم. ‏‏والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

روح‌الله الموسوی الخمینی ۲۶/۱/۶۸»(۱)

تأثر و تأسف امام در این نامه نشان می‌دهد که حتی وزرا و نمایندگان مجلس و خواص تکیه زده بر مسندهای قدرت و جایگاه‌های تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در قوه مجریه و مقننه هم در خلال دو سال به درک درستی از اعلامیه‌ها و پیغام‌های امام راحل نرسیدند! دردناک‌تر اینکه امام در این نامه به روشن شدن اذهان خواهران و برادران دینی در آینده اشاره می‌کنند، ولی تا کنون جز چند کتاب و مستند و مقاله‌ پراکنده، در زمینه روشنگری در باره موضوعات مختلف شبهه‌برانگیز، از جمله محتوای این نامه، از سوی خواص کار درخوری انجام نشده است.

همین عقب‌ماندگی برخی از خواص از مردم و عدم درک درست از بیانات و مواضع امام و رهبری موجب شده است که از آغاز نهضت تا امروز، مردم بیش از خواص مخاطب امام و رهبری باشند؛ از همین روی امام و رهبری هرگز به نامه‌های برخی از خواص پاسخ ندادند و پاسخ را به عنصر زمان سپردند. یکی از نامه‌هایی که امام خمینی پاسخ آن را ندادند، نامه آقای منتظری به امام خمینی(ره)  برای جلوگیری از اعدام چند تن از عناصر سازمان منافقین در سال ۱۳۵۲ است.

آقای منتظری در این نامه با بیان اینکه این افراد در «معرض خطر اعدام» هستند، درباره اعتقادات و جایگاه آنان در نزد علما و ضرورت ورود امام به این مسئله می‌نویسند:

«… اطلاعات وسیع و عمیق آنان بر احکام و معتقدات مذهبی معروف و مورد توجه همه آقایان و روحانیین است. بعضی از مراجع و جمعی از علما و بلاد اقداماتی برای تخلص آنان کرده‌ و چیزهایی نوشته شده‌اند. بجا و لازم است از طرف حضرتعالی نیز در تأیید و تقویت و حفظ دماء آنان چیزی منتشر شود، این معنی در شرایطشان ضرورت دارد چون مخالفین سعی می‌کنند آنان را منحرف قلمداد کنند…»(۲)

امام درباره منافقین چیزهائی را می‌دانستند که آقای منتظری و سایر علما در آن مقطع از درک آنها عاجز بودند. امام از دادن پاسخ به این نامه و بسیاری از نامه‌های دیگر امتناع ورزیدند و در اوائل انقلاب به فریب خوردن برخی از علما توسط این سازمان اشاره کردند. این نامه در زمانی به امام نوشته ‌شد که هنوز سازمان تغییر ایدئولوژیک نداده و آشکارا مارکسیسم را نپذیرفته بود؛ اما امام روند انحراف و التقاط را در این سازمان و گروه‌ها و دستجات دیگر راست‌گرا و چپ‌گرا تشخیص داده و آشکار شدن آن را به مرور زمان واگذار کرده بودند. بعدها سازمانی که آقای منتظری از آنان به دفاع می‌پرداخت، فرزندش محمد را به شهادت رساندند.

بی‌پاسخ گذاشتن نامه آقای خوئینی‌ها از سوی رهبر معظم انقلاب را نیز می‌توان در زمره نامه‌هایی دانست که گذر زمان حقیقت محتوای آن را آشکار خواهد ساخت. هر چند که حقایق و واقعیت‌های میدانی هم اکنون نیز برای بسیاری از مردم و خواص با بصیرت پنهان نیستند، اما این نامه هم از همان نامه‌هایی است که پاسخ آن از قبل برای نویسنده‌اش روشن است.

زمانی وزیر ارشاد اسلامی دولت اصلاحات به شکلی گستاخانه، فرمایشات رهبری انقلاب را مبنی بر اینکه برخی از مطبوعات تبدیل به پایگاه دشمن شده‌اند نفی کرد، اما سر برآوردن نویسندگان این مطبوعات از رسانه‌های ضدانقلاب و کوچ وزیر ارشاد به لندن، پاسخی بود که تاریخ به سخنان گستاخانه او داد.

در فتنه‌ سال ۸۸ برخی از سران فتنه در برابر تأکید رهبری انقلاب بر ضرورت جدا کردن صف معترضان از صف ضدانقلاب، حتی حرمت‌شکنان روز عاشورا را مردم مؤمن نامیدند، اما اعتراف سران آمریکا و رژیم صهیونیستی و منافقین و سلطنت‌طلب‌ها در زمینه هدایت فتنه سال ۸۸ پاسخ شایسته‌ای برای بیانیه‌نویسان بود.

سکوت امام و رهبری در برابر برخی از نامه‌ها و نامه‌نگاران نیازمند درک و فهمی از جنس درک و فهم فهمیده‌ها و حججی‌ها و حاج‌قاسم‌ها و مردمی است که این اسطوره‌های ولایتمدار از میان آنان برخاستند. مردمی که خوب می‌دانند که پاسخ برخی از نامه‌ها را خود نامه‌نگاران می‌دانند و ضرورتی به پاسخگویی رهبری نیست. مردم سکوت امام و رهبری را همچون سخنان آنان درک می‌کنند و فرق بین فرافکنی و جستجوگری را می‌دانند.

امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ به درخواست معاویه در تحویل دادن قاتلان عثمان به نکته‌ای اشاره می‌کنند که امروز نیز درباره برخی از افراد که تقصیرها و قصورها را متوجه امام و رهبری می‌کنند صدق می‌کند.

حضرت درخواست معاویه را نوعی فرافکنی و فرار رو به جلو می‌دانند و معاویه را به بازخوانی عملکرد خود و اطرافیانش دعوت می‌کنند و به او تذکر می‌دهند که پاسخ را در شام و کاخ و بر سر سفره و گعده‌های شاهانه خود بجوید، نه در کوفه و مسجد و سفره بی‌آلایش امام.

حضرت به معاویه نوشتند:

«… و اما ما سأَلتَ من دفع قتله عثمان إلیک، فَاِنّی نَظَرتُ فی هذا الامر، فلم اره یسعنی دفعهم الیک و لا الی غیرک و لعمری لئن لم تنزع عن غیّک و شقاقک لتعرفنّهم عن قلیل یطلبونک، لا یکلفونک طلبهم فی برّ و لا بحر و لاجبل و لاسهل، الا انه طلب یسوءک وجدانه و زورٌ لا یَسُرکَ لُقیانه و السلام لاهله: اینکه از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم. سوگند به جان خودم! اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری، به‌زودی آنها را خواهی یافت که تو را می‌طلبند بی‌آنکه تو را فرصت دهند تا در خشکی و دریا و کوه و صحرا، زحمت پیدا کردنشان را بر خود هموار کنی و اگر در جست‌وجوی آنان برآیی، بدان که شادمان نخواهی شد و ملاقات با آنان تو را خوشحال نخواهد کرد و درود بر اهل آن.»(۳)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۵۰٫

۲- نامه آقای منتظری به خط خود، عصر اندیشه، شماره ۱۲، شهریور ۱۳۵۹، ص ۱۰۷٫

۳- نهج‌البلاغه، نامه نهم، ص ۴۴۸، ترحمه مرحوم محمد دشتی.

01سپتامبر/20

طعنه نار به نور

نامه‌ای که در روز «۷ تیر» خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته شد و «سید محمد موسوی خوئینی‌ها» در آن به سیاه‌نمایی مطلق وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخت و همزمان از سوی چهره‌های آشوب‌طلبی نظیر مصطفی تاج‌زاده، سعید حجاریان، علیرضا علوی‌تبار و عباس عبدی مورد پشتیبانی قرار گرفت، بلافاصله با واکنش‌های فراوانی مواجه ‌شد؛ اما عمده واکنش‌ها به تعرضاتی صورت گرفتند که در آن نامه و مطالب بعدی تندروهای آشوب‌طلب به ساحت رهبر معظم انقلاب شده بود و الحق در افراط در خلاف‌گویی و جفا چیزی کم نگذاشته بودند.

واقعیت این است که کل این ماجرا «عقده‌گشائی» علیه انقلاب و نظام اسلامی ـ و نه فقط رهبری معظم ـ آن بود و اگر به رهبری جسارتی هم شد به این دلیل بود که ایشان مهم‌ترین رکن انقلاب و نظام هستند. در واقع همان ‌طور که حضرات بارها در جلسات خصوصی و بعضاً عمومی گفته‌اند، رهبری و مردم همواره مهم‌ترین مانع در راه به نتیجه رسیدن توطئه‌ها بوده‌اند. توطئه‌هایی که به‌رغم به میدان آمدن آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه، طیفی از کشورهای عربی به میدانداری عربستان، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها و گروه‌های دیگر تروریستی در حمایت از این طیف داخلی به نتیجه نرسیدند.

شایان یادآوری است که رئیس سازمان بدنام و جنایتکار سیا بعد از شکست توطئه سهمگین سال ۸۸ صراحتاً اظهار داشت: «همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه رهبر ایران توانست همه ‌چیز را برگرداند.»

متأسفانه «سیاه‌نمایی علیه نظام اسلامی» که محور نامه «۷ تیر» و پشتیبانی‌های بعدی از آن بود، کمتر مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از کسانی که برای پاسخ دست به قلم بردند و یا گفت‌وگوهایی با رسانه‌ها داشتند، به جای رد ادعاهای دروغین و سیاه‌نمایی‌های مغرضانه علیه توانمندی‌های اقتصادی کشور، گویا اصل ادعای باطل خوئینی‌ها را پذیرفتند؛ اما آن را محصول عملکرد طیفی دانستند که آقای خوئینی‌ها به آن تعلق داشت. آنان عملکرد دولت را عامل بحران اقتصادی معرفی کردند و با مسئول خواندن خود خوئینی‌ها که از عوامل روی کار آمدن دولت کنونی و دولت‌های خاتمی و موسوی بوده است، تلاش کردند تا مسئولیت این طیف را به آنان یادآور شوند. به عبارت دیگر اکثر کسانی که «غیرتمندانه» به میدان آمدند، به نوعی در زمین «توطئه‌گران» بازی کردند و حال آنکه باید به این نکته اشاره می‌کردند که اصل آنچه که در آن نامه ذیل عناوین «بی‌اعتمادی و بی‌اعتقادی مردم به نظام»، «ناکارآمدی مدیریت عالی نظام» و «وجود بحران در اقتصاد کشور» آمده بود، نادرست است و امروز همه دنیا با مشکلات اقتصادی درگیرند و لذا این مشکلات دلیل بر صحت ادعاهای مطرح شده نیستند. از این منظر می‌توان گفت سیاه‌نمایی اقتصادی علیه نظام مظلوم اسلامی در بسیاری از پاسخ‌های ـ البته غیرتمندانه‌ـ هم تکرار شد!

بلا تردید جامعه ما درگیر مشکلات اقتصادی جدی‌ای است که در سال‌های اخیر تشدید هم شده‌اند. به همین دلیل علاج گرانی‌ها، بیکاری‌ها، رکود مراکز تولید، سختی معیشت خانواده‌ها و نوسانات شدید در قیمت‌ها و کاسته شدن پی در پی ارزش پول ملی همیشه از سوی رهبر معظم انقلاب «مطالبه» و بر آن تأکید شده است. بنابراین در نظام در این موارد انکاری صورت نگرفته است.

اما این فقط یک روی سکه اقتصادی ایران است. روی دیگر سکه اقتصاد ایران، «مقاومت اقتصادی» و رتبه بالای اقتصادی کشور در جهان است که سبب ناکارآمد شدن تلاش‌های مداوم آمریکا و غرب علیه اقتصاد ایران شده است. واقعیت انکارناپذیر این است که در میان کشورهای دنیا اقتصاد هیچ کشوری به اندازه ایران زیر فشار مستمر و گسترده و شتابان قدرت‌های مالی جهان نبوده است. به عنوان مثال کنگره آمریکا و نهادهای مالی آن در دو سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه برای ایجاد محدودیت‌های مالی علیه جمهوری اسلامی تصویب و اجرا کردند؛ یعنی تقریباً هر سه روز یک طرح و لایحه مالی جدید علیه اقتصاد ایران اجرا شده است.

اقتصاد ایران به‌رغم این فشارها و در حالی که همزمان با فشارهای مداوم ناشی از بلایای طبیعی پرهزینه نظیر سیل‌های بنیان‌کن هم مواجه شده، به حیات خود ادامه داده است. اگر این مقاومت‌ها نشانه قدرتمندی اقتصادی ایران نیست، نشانه چیست؟ ایران در همین دوره، «جبهه منطقه‌ای» خود را هم که هدف از این فشارها به هم زدن آن است، حفظ کرده و بر دامنه اقتدار منطقه‌ای خود افزوده است تا جایی که روزنامه انگلیسی گاردین در ۲۳ تیر ماه ۹۹ نوشت:

«فشارهای شدید اقتصادی آمریکا به نتیجه مورد نظر دولت ایالات متحده که در پی فروپاشی اقتصاد ایران و مهار منطقه‌ای آن است، نمی‌رسد و این تلاش‌ها کاملاً بی‌نتیجه و بی‌فایده‌اند.»

و کیست که نداند پایداری اقتصادی ایران در برابر فشارهای متراکم و فزاینده دشمنان جمهوری اسلامی، بدون برنامه‌ریزی و هوشمندی نظام اسلامی ممکن نبوده است. اقتصاد و بهبود شرایط مالی کشور همواره در طی دو دهه گذشته «شعار سال» بوده و رهبری همواره بر آن تأکید داشته‌اند و براساس آن طرح جامع «اقتصاد مقاومتی» هم ارائه شده است.

شاخص‌های قدرتمندی اقتصاد ایران

وضع معیشت و روند آن به‌طور قطع یکی از شاخص‌های اقتصادی است؛ اما «پایداری اقتصادی» یک کشور فقط با شاخص معیشت سنجیده نمی‌شود، بلکه فراتر از آن، «تولید» و داشتن رتبه جهانی مهم‌ترین شاخص‌های ارزیابی وضعیت اقتصادی یک کشور و میزان پایداری آن به حساب می‌آید. در عین حال «مقایسه با گذشته» هم یک شاخص اساسی و مورد اتفاق در ارزیابی‌های اقتصادی یک کشور است.

ایران تا پیش از انقلاب اسلامی، هیچ «رتبه»‌ای نداشت و اصولاً در رتبه‌بندی جهانی قرار نمی‌گرفت. اقتصاد ایران در مقطع قبل از انقلاب و به‌خصوص در دهه پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی فقط با «صادرات نفت خام» شناخته می‌شد و ادبیات دنیا در مواجهه با ما، «ایران نفتی» بود.

ایران تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه تولید علم فاقد جایگاه جهانی بود. صنایع ایران کلاً مونتاژکار بودند و در هر ده سال هم یک خبر علمی از ایران به جهان مخابره نمی‌شد. هم‌اینک ایران در تولید علم صاحب رتبه جهانی است و در میان ۴ تا ۱۶ کشور جهان قرار دارد. ایران در علم نانو در رتبه چهارم و در بسیاری از رشته‌ها بین ۴ تا ۱۶ جهان و در علوم نظامی در ردیف‌های دوم تا چهارم جهان است. شایان ذکر است که «تجارت علم» کم‌هزینه‌ترین، پرسودترین و بادوام‌ترین تجارت جهانی است.

هم‌اینک ۹۰ درصد نیاز کشور به محصولات کشاورزی در داخل برطرف می‌شود. آمارهای رسمی سازمان خواربار و کشاورزی حاکی از آنند که ایران در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) حدود ۲۸ میلیون و ۸۰۰ هزار تن انواع محصولات کشاورزی را تولید ‌کرده و این رقم در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) به ۸۴ میلیون و ۱۰۴ هزار تن رسیده است. مطابق آمار رسمی این سازمان، ایران در سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹)  بیست و دومین کشور جهان از نظر تولید غلات و در دو دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ پنجمین کشور از نظر رشد تولید غلات بوده است. براساس همین آمار، تولید گندم طی ۴۰ سال اخیر در مقایسه با دوران قبل از انقلاب اسلامی، سه برابر شده و ایران پانزدهمین کشور تولیدکننده گندم و جو در جهان است.

طبق آمار سازمان خواروبار جهانی (فائو) ایران در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) در زمینه تولید یک سوم محصولات کشاورزی جزو ده کشور اول جهان بوده است. بر اساس گزارش بانک جهانی صادرات غیرنفتی ایران در سال ۱۳۹۵ به ۳۱ میلیارد دلار رسید که در مقایسه با قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ۵۷ برابر شده است. طبق آمار «صندوق بین‌المللی پول»، ایران در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) رتبه ۱۸ اقتصاد جهانی را به خود اختصاص داد.

بر اساس آمارهای بانک جهانی، تولید محصولات پتروشیمی ایران طی ۴۰ سال اخیر در مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی، ۳۰ برابر شده و از ۶/۱ میلیون تن در سال ۱۳۵۷ به ۴۸ میلیون تن در سال ۱۳۹۴ رسیده است. طبق همین بررسی‌ها ایران در سال اخیر هفدهمین تولیدکننده برق و بیست و دومین کشور جهان در صادرات برق بوده است. همچنین ایران در زمینه تولید فولاد که دومین کالای پرحجم تجارت جهانی پس از نفت و گاز است، رتبه ۱۳ جهان را در اختیار دارد. تولید فولاد در ایران، پس از پیروزی انقلاب ۱۸ برابر متوسط جهانی بوده و کشور در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) در تولید آلومینیوم رتبه بیستم؛ در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) در زمینه تولید سیمان رتبه یازدهم و در زمینه صادرات سیمان، رتبه اول جهان را داشته است.  اینها فقط شمه‌ای از آمارهای خیره‌کننده‌ای هستند که در گزارشات سالانه مراکز معتبر مالی جهان آمده‌اند و پرداختن به سایر جنبه‌های اقتصادی ایران فرصت مفصل‌تری را می‌طلبد.

در زمینه بهداشت و درمان، ایران در دوران حکومت پهلوی از پزشک تا دارو و تجهیزات پزشکی، کاملاً به خارج وابسته بود؛ اما اینک به قطب درمانی منطقه تبدیل شده و  مورد توجه ثروتمندان حوزه خلیج فارس و سایر کشورهای همجوار قرار گرفته است. پوشش خدمات بیمه‌ای در ایران در رتبه بسیار بالایی قرار دارد و با کشورهای صنعتی دنیا کاملاً قابل مقایسه است؛ به گونه‌ای که بارها مورد تقدیر سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته است.

پس کاملاً منصفانه است اگر در کنار مشکلات اقتصادی کنونی که البته زیبنده نظام اسلامی نیست، به شاخص‌های دیگر و رتبه جهانی اقتصاد ایران نیز توجه شود.

آنچه در نامه سید محمد موسوی خوئینی‌ها خطاب به رهبری آمده است، وارونه‌نمایی وضع اقتصادی ایران است و واقعاً اغراق نیست اگر بگوییم گویا ایشان در این نامه سرگشاده قصد داشته دشمن را متقاعد کند که فشارهای مالی، اقتصاد ایران را کاملاً فلج کرده و اکنون وضع ایران فلاکت‌بار و آماده انفجار است. شاید هم ایشان و همگنانشان، تحت تأثیر فشارهای مالی غرب و تبلیغات هدفمندی که پیرامون آن می‌شود، باور کرده‌اند که فشارهای غرب، اقتصاد ایران را به نقطه نهایی و بازگشت‌ناپذیری سوق داده‌ است و لذا به‌زودی به موجی خیابانی در ایران منجر می‌شود و می‌توان از طریق شانتاژ، خود را رهبر «معترضان» جلوه داد! موسوی خوئینی‌ها در این نامه، صراحتاً از غیرقابل «اصلاح» بودن وضع موجود و اینکه هیچ ‌کسی در درون نظام ـ حتی رهبری به عنوان مدیر عالی ـ در صدد حل مسائل نیست و راهی برای گفت‌وگوهای «درون خانوادگی» برای حل مشکلات اقتصادی مردم باقی نمانده، سخن گفته است که از یک ‌سو نوعی دعوت مردم به شورش و از سوی دیگر تلاش برای نشستن در صدر اعتراضات و رهبری آن به حساب می‌آید. این محاسبات البته از اساس اشتباه است.

نغمه آشنای «کار تمام است»

نکاتی که در چهل و یکمین سال انقلاب و حیات نظام اسلامی در نامه سید محمد موسوی خوئینی‌ها آمده و در آن تلاش شده تا کار نظام را پایان یافته معرفی کند، از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، ترجیع‌بند ادعاهای مخالفان انقلاب بوده است. یادمان نرفته که گروهک‌های منافق و احزاب منحرفی نظیر حزب خلق مسلمان که از قضا آن هم زیر عبای یک روحانی عالیرتبه قرار گرفته بود، در بهار سال ۱۳۵۸، طی اعلامیه‌هایی وضع اقتصادی ایران را رو به انفجار و مدیران ارشد کشور را ناکارآمد و حل مشکلات را غیرممکن تصویر می‌کردند. همه ما نامه‌های گروهک «نهضت آزادی» را ـ که امام آنها را طرفدار جدی وابستگی ایران به آمریکا می‌دانست ـ در حین جنگ تحمیلی عراق و غرب علیه ایران به یاد داریم که از یک ‌سو از عظیم بودن مشکلات اقتصادی و از سوی دیگر از ناامیدی مردم در اصلاح امور خبر می‌دادند! همه به یاد داریم که‌آقای منتظری هم در سخنرانی‌های سال‌های ۶۷ و ۶۸، خود از اصلاح اقتصادی کشور ابراز ناامیدی می‌کرد و مدعی بود محبوبیت و مقبولیت امام به دلیل سوء مدیریت‌ها از بین رفته است. و نیز همه می‌دانیم که آمریکا، اسرائیل و عربستان، ده‌ها سال است که ورشکستگی اقتصادی ایران را فریاد می‌زنند و پرچمدار ویران نشان دادن اقتصاد ایران و ناامیدی مردم از نظام هستند.

همه دیدیم که رسانه‌های آمریکایی در روز ۷ تیر۹۹ که نامه موسوی خوئینی‌ها منتشر شد ـ که تقارن آن با حادثه شهادت ۷۲ تن و شهید بهشتی به دست منافقین هم جالب بود ـ با چه تیترهایی به استقبال ادعاهای بی‌اساس ایشان در این نامه رفتند:

بی‌بی‌سی: مردم نسبت به مدیریت کشور بی‌اعتماد و بی‌اعتقاد شده‌اند.

خبرگزاری آناتولی: مردم نسبت به کشور و نظام بی‌اعتماد شده‌اند.

دویچه وله: مردم به نظام بی‌اعتماد شده‌اند.

ایران ما ـ سعودی ـ : نامه سرگشاده موسوی خوئینی‌ها به [امام]خامنه‌ای: ابراز وحشت از قیام پیش‌رو

رادیو بین المللی فرانسه: «اوضاع غیرقابل دوام» امروز، نتیجه شیوه مدیریت در «بالاترین سطح نظام» است.

رادیو زمانه: وضعیت فعلی محصول شیوه مدیریت در بالاترین سطح نظام است.

اما نه در نامه موسوی خوئینی‌ها نکته تازه‌ای وجود داشت و نه استقبال فوری محافل آمریکایی، صهیونیستی و سعودی از چنین نامه‌ای یک «پدیده» به حساب می‌آید. در مورد نیت و مقصود آنان نیز ابهامی وجود ندارد. تلاش بیهوده برای از میان برداشتن تنها نظام دینی واقعی جهان از طریق متهم کردن روشن‌ترین و توانمندترین نقطه آن به ناکارآمدی هم موضوع تازه‌ای نیست. خود این موضوع هم که این معاندان برای زدن رهبری، جبهه تشکیل داده‌اند، نشانه قدرتمندی نظام است؛ موضوعی که آنان خود بارها به آن اذعان کرده‌اند.

کسانی که به نام دلسوزی برای مردم، به دشمنان ملت علامت می‌دهند که، «فشارها را زیادتر کنید، همه چیز در حال فرو ریختن است»،  نگران وضع اقتصادی کشور نیستند. کسانی که این روزها یکپارچه علیه قرارداد درازمدت (۲۵ ساله) اقتصادی میان ایران و چین به میدان آمده‌اند، نمی‌توانند خود را طرفدار رفع موانع از تجارت خارجی کشور معرفی کنند. کسانی که «نقطه‌های اتکای مردم در نظام» را نشانه می‌روند، نمی‌توانند خود را نگران «آینده مردم و فرزندان آنان» جلوه دهند، زیرا حل مشکلات مردم تنها در یک نظام توانمند و مورد اعتماد مردم میسر است.

آنکه می‌گوید نظام مورد اعتماد نیست و ادعا می‌کند که اعتقاد مردم به رهبری ضعیف شده است، در واقع در کارزار حل مسایل، مهم‌ترین سلاح مردم را از دستشان می‌گیرد. تجربه می‌گوید نظام از این وارونه‌‌نمایی‌ها صدمه نمی‌خورد، بلکه کسانی که امام آنان را مدعیان بی‌هنر می‌خواند، به خود و مشتی بی‌خبر از واقعیت‌های تاریخی و جهان کنونی آسیب می‌رسانند‌.

 

پی‌نوشت:

(۱). در مورد این یادداشت، اشارتی طلب شد، این آیه شریفه آمد: «وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ» (انبیاء/ ۳۶) و کافران هنگام ملاقات تو سخت تو را به استهزاء گرفته و گویند آیا این شخص است که بتان که خدایان ما هستند به اهانت و بدی یاد می‌کند؟ (ای رسول ما بدان که) محققاً آنها به ذکر خدا (و کتاب و آیات او) کافر هستند و خدای مهربان را نشناخته‌اند. (ترجمه آیت‌الله مهدی الهی قمشه‌ای)

 

29جولای/20

دفاع از ولایت فقیه، جزء دین من است

درآمد:

پیشگامی مرجع گرانقدر و عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی، در مبارزات نهضت اسلامی و استقامت و پایداری قاطع‌شان در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، مقام برجسته‌ای را برایشان در تاریخ انقلاب اسلامی رقم زده و احترام وارادت ویژه‌ای را در قلوب مجاهدان و دلسوختگان اسلام ناب محمدی(ص) جای داده است. حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی، چه در دوران غربت امام راحل و چه آنگاه که در اوج خفقان ستمشاهی مرجعیت امام را امضا کردند و چه آن روز که منزلشان، پناهگاه و آغازگاه گردهمایی انقلابیون در قیام سرنوشت ساز ۱۹ دی مردم قم شد و شعر مشهور مولوی را در  سخنرانی تاریخی‌شان بر جسارت رژیم شاه به امام تطبیق دادند و شجاعانه خطاب کردند:

مه فشاند نور و سگ عوعو کند

هر کسی بر طینت خود می‌تند

چون تو خفاشان بسی بینند خواب

کاین جهان ماند یتیم از آفتاب

کی شود دریا ز پوز سگ نجس

کی شود خورشید از پف منطمس

و چه آن روز که در میانه‌ی فتنه‌ای فراگیر که نفس‌ها را در سینه حبس کرده بود و پابرهنگان و مستضعفان جهان را دل‌نگران انقلاب اسلامی- ثمره‌ی خون صدها هزار شهید گلگون کفن – کرده بود، منزلشان را دوباره پناهگاه انقلاب کردند و مردانه در میان گردهمایی انقلابی‌ها، جانِ شیفتگان اسلام ناب محمدی را با شعار:

خامنه‌ای کوثر است

دشمن او ابتر است

تازه ساختند و نشان دادند که مرد روزهای سخت انقلاب هستند و ثابت کردند مرجعیت بزرگوار شیعه همواره دژ مستحکمی برای مظلومان و ظلم‌ستیزان و عدالت‌خواهان عالم خواهد بود.

ضمن یادآوری و گرامیداشت عنایت دیرین آن مرجع عالیقدر نسبت به مجله پاسداراسلام که نمودی از آن چاپ اختصاصی بیش از ده سال مقالات علمی معظم‌له از آغاز شکل‌گیری مجله در سال۱۳۶۰ اینک بار دیگر سعادت یار شد و معظم‌له درخواست پاسدار اسلام را برای بهرمندی از محضرشان پذیرا شدند. آنچه را خواهید خواند گزارشی از پاسخ‌های معظم‌له است که تقدیم شما گرامیان می‌شود:

 

*با سپاس و تشکر فراوان از فرصت گرانبهایی که در اختیار امت «پاسداراسلام» گذاشتید، حضرتعالی از چهره‌های برجسته و متمایز تاریخ نهضت اسلامی هستید، چگونه و چرا و از چه زمانی قدم در این راه گذاشتید و با امام راحل آشنا و همراه شدید؟

بنده در سال ۱۳۲۲ شمسی همراه با اخویم، آمیرزا حسن نوری رحمت‌الله علیه، به قم آمدم در حالی که شرح لمعه و قوانین را خدمت والد محترم و مرحوم آیت‌الله العظمی آخوند ملاعلی همدانی خوانده بودم. در آن زمان حوزه را آقایان مراجع ثلاث، آیات عظام سید محمدتقی خوانساری، حجت و صدر اداره می‌کردند و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم تقریباً هفت سال بود که از دنیا رفته بود. حجره‌ای توسط مرحوم شهید صدوقی به اینجانب و مرحوم اخوی داده شد. از همان شب اول که به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله علیها) مشرف شدم، به دنبال استاد خوب هم بودیم. از همان روز اول شنیده بودیم که فردی به نام حاج آقا روح‌الله محضر درس شایسته‌ای دارند و گفته شد ایشان در آخر هفته، عصر جمعه در مدرسه فیضیه، مدرس زیر کتابخانه، اخلاق تدریس می‌کنند. بنده همان جمعه اول در درس اخلاق ایشان حاضر شدم و محور بحث‌شان هم حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود در بیان صفات اولیاء‌الله؛ مضمون حدیث این بود :اِنَّ اَوْلِیاءَ اللّه سَکَتوُا فَکانَ سُکُوتُهمْ فِکْراً وَ نَظَروا فَکانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً وَ نَطَقوا فَکانَ نُطْقُهُمْ حِکمَهً وَ مَشَوْا فَکانَ مَشْیُهُمْ بَیْنَ النّاسِ بَرَکَهً.

از همان جلسه تصمیم گرفتم از محضرشان استفاده کنم و ابتداء از درس اخلاق ایشان شروع کردم. تبحر در احادیث، عرفان، خودساختگی، تهذیب نفس و چهره جذاب امام، متانت در گفتار و رفتار عامل این کشش بود. بعد از مدتی که به مرحله‌ی درس خارج رسیدیم، یک دوره تقریباً شش ساله در درس اصول ایشان شرکت کردم و همچنین در درس فقه ایشان در مسجد سلماسی حضور یافتم. امام در شاگردپروری و عنایب به طلاب اهتمام ویژه‌ای داشت و مثل یک پدر دلسوز بود. یادم نمی‌رود که به دلیل دندان‌درد شدید، روزی در درس شرکت نکردم؛ از دکتر می‌آمدم و امام از درس بر می‌گشت بنده در خیابان ارم برخورد کردم با امام؛ ایشان از جلوی تقریباً کتابخانه مرحوم آیت‌الله مرعشی عبور می‌کرد و من در مقابل و در سمت دیگر خیابان تقریباً نزدیک پاساژ قدس که البته آن موقع نه کتابخانه بود و نه پاساژ. دستم را در مقابل دهانم گذاشته بودم که امام در چنین حالتی، متوجه من شد و از خیابان عبور کرد و به سمت من آمد و جویای حالم شد و بسیار مرا مورد عنایتم قرار داد؛ ایشان به شاگردان توجه ویژه‌ای داشتند.

بنده از همان روزهای آغاز نهضت در خدمت ایشان بودم و ایشان هم عنایت داشت که ما به اوضاع زمان آگاه باشیم. یادم نمی‌رود وقتی بحث کاپیتولاسیون پیش آمد، از درس ایشان بر می‌گشتیم که مجله‌ای را به من دادند و فرمودند: «به بنده اطلاع دادند که لایحه‌ای از این قرار در مجلس تصویب شد و فردا قرار است من سخنرانی کنم. مطالب مهم را خط بکش و بیاور.» من هم همان کار را تا شب انجام دادم و تقدیم کردم. لذا از همان اول وارد مبارزات شدیم و در جریان یکی از مقاطع مهم تاریخ انقلاب و اعلام مرجعیت حضرت امام توسط دوازده نفر از اساتید برجسته حوزه علمیه، از قبیل آقایان مشکینی، امینی، منتظری، فاضل لنکرانی، ربانی شیرازی و…. بنده هم جزء آن دوازده نفر بودم. و این ارتباط تا آخر عمر امام رحمت‌الله علیه برقرار بود.

آنچه که باعث مصمم شدن انسان در همراهی با هدف امام می‌شد، اخلاص، تقوا و استقامت امام بود که جز برای خدا به هیچ‌چیز دیگری فکر نمی‌کرد و به دنیا بی‌اعتنای مطلق بود.

 

*با توجه به آشنایی عمیقتان با حوزه‌های علمیه و سلوک و منش علمی و معنوی حضرت امام خمینی، ممکن است قدری از چگونگی توجه و عنایت امام به حوزه‌های علمیه صحبت کنید؟

یادم هست وقتی وارد حوزه شدم، دو نفر معروف به حاج آقا روح‌الله بودند: یکی خود امام و یکی حاج آقا روح الله کمالوند خرم‌آبادی. امام خیلی به ایشان علاقه‌مند بود. احتمالاً اواسط بهار بود که از محضر درس امام برمی‌گشتیم؛ البته امام معمولاً تنها تشریف می‌برند ولی نمی‌دانم چه جهتی داشت که خدمتشان بودیم؛ بین راه شخصی آمد و خدمت امام عرض کرد که آقا، حاج‌آقا روح الله کمالوند خرم‌آبادی در بیمارستانی در تهران از دنیا رفتند. من دیدم که امام با آن همه صلابت و قدرت و عظمت معنوی که در او بود، همانجا زمین نشست و چند مرتبه فرمود: «انالله و انا الیه راجعون» و آثار تأثر شدید در چهره ایشان پیدا شد.

امام خمینی خیلی به علماء احترام می‌کردند؛ بنده سال ۲۲ شمسی به قم آمدم و حضرت آیت‌الله ‌العظمی آقای بروجردی رحمت‌الله علیه در سال ۱۳۲۴ شمسی وارد قم شدند، لذا تلاش‌های امام و چند نفر از علما برای آوردن آیت‌الله العظمی بروجردی به قم را به خاطر می‌آورم. آقای بروجردی که در بیمارستان تهران بستری بود، امام به دیدنشان رفتند و بالأخره آقا را به قم آوردند؛ لذا خیلی به آقای بروجردی احترام می‌کردند تا حدی که اساتید ما مثل امام و آیت‌الله آقای محقق داماد و آقای سلطانی در درس ایشان شرکت می‌کردند. خودم مکرر دیدم که امام بسیار مؤدبانه پشت سر آقای بروجردی راه می‌رفت و یکبار دیدم کفش آقا را برگرداند، امامی که خودش در اوج بزرگی و عظمت بود و این یک درس بزرگ است.

امام به حوزه‌ی قم خیلی اهمیت می‌داد؛ می‌خواست این حوزه پر رونق باشد. چندین مرحله برای خود بنده پیش آمد و دیدم امام چقدر به حوزه عنایت دارد؛ بعد از فوت مرحوم آیت‌الله العظمی آقای آخوند همدانی، عده‌ای از متدینین  همدان برای امام نامه نوشتند که شما حسین نوری را امر کنید به همدان بیاید کمک کند تا حوزه اداره شود. امام به بنده پیغام داد که من تکلیفی برای شما معین نمی‌کنم، هر طور که صلاح می‌دانید؛ ولی حضور شما را در قم لازم‌تر می‌دانم. از آنجایی که مردم همدان بسیار با فرهنگ و متدین هستند، بعد از رفتن آیت‌الله مدنی از همدان به تبریز، امام به من فرمودند حالا می‌توانید به همدان بروید؛ منتهی آخر هفته بروید تا هم حوزه را اداره کنید و هم نماز جمعه را بخوانید و در ایام دیگر هفته نیز در حوزه قم باشید.

 

*یکی از مهمترین مقاطع بلکه نقطه عطف انقلاب اسلامی که زمینه و روند پیروزی را سرعت بخشید حادثه نوزدهم دی ماه و نقش حضرتعالی در آن بود، مشتاقیم از زبان خودتان شرحی از آن مقطع را بشنویم تا دقیقاً در تاریخ ثبت شود.

دی ماه سال ۱۳۵۶ مقارن با ایامی بود که در قم مجالس روضه برپا بود؛ ماه صفر بود. منزل یکی از آقایان روضه بود و آقای سیدرضا تقوی آنجا سخنرانی می‌کرد. روزنامه اطلاعات آن روز آمد قم که در آن مقاله‌ای نوشته شده بود که می‌خواست مردم را بسنجد. می‌خواست مردم را بسنجد که آیا همچنان به امام پایبند هستند یا نام و یاد امام از ذهن‌ها خارج شده است؟ جریان آن مقاله را بارها در مصاحبه‌ها گفته‌ام. مقاله به نام احمد رشیدی مطلق بود؛ نزدیک مغرب روزنامه را مطالعه کردم و بسیار ناراحت شدم. تصمیم گرفتم افرادی از اساتید سطوح عالیه و درجه اول بعد از مراجع و عده‌ای از اساتید سطح و درجه دوم حوزه در آن زمان را دعوت کنم؛ آقای منتظری زندان بود، ولی اساتید سطح عالی مثل آقای مشکینی رحمت‌الله علیه، آقای مکارم، آقای وحید، آقای فاضل لنکرانی و چند نفر دیگر هم بودند از جمله آقای عبداللهی که عضو جامعه مدرسین و نماینده‌ی مجلس خبرگان اصفهان است. یکی از بستگان در آوردن آقایان کمک کردند و جلسه همان شب برقرار شد. چند پیشنهاد مطرح شد؛ بنده و آقای مشکینی اصرار بر تعطیلی درس‌ها داشتیم ولی اغلب بزرگواران گفتند قبل از  درس، چند دقیقه صحبت کنیم و مطالب را برای طلاب روشن کنیم و تصمیم نیز همین شد که درس‌ها برقرار باشد و در حین درس صحبت شود، منتهی در ۱۸ دی جوّ جوری شد که درس مراجع برقرار نشد و عملاً درس‌ها تعطیل شد. در روز اول طلاب به منزل مراجع رفتند و آقای مراجع هرکدام به تناسب حال خود مطالبی فرمودند. روز دوم یعنی ۱۹ دی قرار شد به منازل آقایان اساتید بعد از مراجع بروند.

عصر ۱۹ دی اعلام شد ساعت ۳ بعد از ظهر در منزل ما واقع در کوچه بیگدلی تجمع باشد و خبر این تجمع را در تمام مساجد و نمازهای جماعت ظهر و عصر اعلام کرده بودند. تقریباً ساعت ۳ بعد از ظهر نرسیده بود که منزل و حیاط و کوچه تا خیابان صفاییه از جمعیت پر شد؛ قبل از من، داماد ما صحبت کرد و جلسه را برای سخنرانی بنده آماده کرد و آن روز قبل از سخنرانی به خانواده گفتم سخنرانی امروز من احتمال دارد منتهی به شهادت شود، چون بنا بود رسماً از امام تمجید و طرفداری و علیه شخص شاه صحبت شود که متن سخنرانی هم موجود است. شاه را تشبیه به کلب و سگ کردیم و امام را تشبیه به خورشید که بعد از آن هم تبعید شدم که باز این موضوع به طور مفصل در کتاب اسلام مجسم و مصاحبه‌ها موجود است. و بعد از آن سخنرانی بود که به طرف حرم به راه افتادیم که رژیم حمله کرد و عده‌ای شهید و عده‌ای هم مجروح شدند. جالب اینکه وقتی امام به ایران بازگشتند، علماء به دیدنشان می‌رفتند و امام هم گاهی بازدیدها را، خصوصاً در سطح مراجع پس می‌داد. عصر روزی، مرحوم آشیخ یحیی انصاری شیرازی آمد و گفت امشب امام به دیدن شما می‌آید. برای من خیلی جای تعجب داشت، امّا سرّ مطلب زمانی مشخص شد که امام به منزلمان تشریف آوردند، نشستند و فرمودند: این که من آمدم اول اینجا، برای این است که انقلاب از این محل آغاز شده و اگر ۱۹ دی نبود، معلوم نبود چه می‌شد. از همین رو کوچه بیگدلی بعدها به کوچه قیام معروف شد.

*علمای بزرگی در طول تاریخ بودند که برای نیل به نظام مبتنی بر احکام نورانی اسلام و حکومت دینی جهد و تلاش کردند ولی به هدف نرسیدند. امام خمینی چه خصوصیاتی در ابعاد مختلف داشتند که توانستند پس از ۱۴ قرن برای نخستین‌بار با همراه کردن قاطبه مردم، حکومتی اسلامی‌را بنیان‌گذاری کنند؟

بعضی از علماء تلاش‌هایی انجام دادند اما شرایط طوری بود که مردم با ایشان همراهی نکردند و این تلاش‌ها به نتیجه نرسید و در مقابلِ دشمن دوام نیاورد. سید محمد مجاهد و چهل مجتهد دیگر مثل ملا احمد نراقی و محمدتقی برغانی کفن پوشیدند، اما خوانین و حکّام مانع همراهی مردم با ایشان شدند؛ از طرفی برخی اوقات جو ناامیدی نیز در میان علماء ما وجود داشت و امیدی به تشکیل حکومت نداشتند. مثلاً صاحب جواهر با آن همه عظمت و بزرگی، گاهی بسیار ناامیدانه از تشکیل حکومت حرف می‌زد. عده‌ای هم سیاست‌شان مقتضی زمانشان، حفظ وضع موجود بود. مثل حاج شیخ عبدالکریم که با حفظ وضع موجود در آن زمان بود که توانست مثل امامی تربیت کند و البته عده‌ی دیگری هم همیشه بودند و هستند که کار به این مسائل ندارند.

اما امام ویژگی‌های متمایزی داشتند. ایشان اضافه بر خصوصیاتی که علماء بزرگ ما داشتند مثل علم و تقوا، خصوصیات دیگری هم داشتند: عالم به زمان بود، شجاع بود و طی سال‌ها مردم را همراه کرده بود و مرجعیت امام تقریباً تثبیت شده بود. بد نیست خاطره‌ای را بیان کنم.

در سفر به نوفل لوشاتو خدمت امام بودم که حسنین هیکل، روزنامه‌نگار مشهور مصری به دیدن ایشان آمده بود، بنده هم حضور داشتم؛ حسنین هیکل از امام پرسید که آقای کاشانی ده سال قبل از قیام شما شاه را بیرون کرد، ولی شاه برگشت و آن حوادث اتفاق افتاد؛ شما چه تضمینی دارید که دوباره آمریکا شاه را برنگرداند؟ امام ضمن تجلیل فراوان از آیت‌الله کاشانی فرمود بین کار ما و ایشان چند فرق است. اولاً آقای کاشانی صنعت نفت را مطرح کرد، ولی ما اسلام را مطرح کردیم و به خطر افتادن اسلام را بیان کردیم که دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم است؛ صنعت نفت محدود در ایران است ولی اسلام در کل جهان طرفدار دارد. دوم اینکه آقای کاشانی، مجتهد و مرد بزرگی بود اما مرجع تقلید نبود، مردم از زبان مرجع تقلید همان صدا را می‌شنوند که از پیامبر و ائمه در بدر و حنین شنیدند. فرمودند ما از خدا می‌خواهیم که آمریکا شاه را برگرداند تا به حسابش برسیم و او را محاکمه کنیم؛ این نگاه امام است که عظمت کار او را معین می‌کند و چون وصل به خدا بود، اراده قوی داشت و تنهای تنها هم که بود برای خدا قیام می‌کرد.

 

*حضرتعالی احکام و نمایندگی‌های متعددی از امام خمینی داشته‌اید در این فرصت کوتاه خاطره‌ای از یکی از اولین موارد نمایندگی‌تان اشاره بفرمایید.

بنده با مرحوم شهید مطهری رفاقت داشتم و تا زمانی که در قم بودند، ارتباط نزدیک داشتیم و تا آخر این ارتباط باقی مانده بود. پس از اینکه ایشان بنا به ضرورت به تهران رفت، هرگاه به قم می‌آمد، گاهی شب را برای استراحت به منزل ما تشریف می‌آورد. آقای مطهری انسان فوق‌العاده‌ای بود و بسیار اهل تهجد و معنویت، بعضی از شب‌ها که در منزل ما بود می‌دیدم ایشان خیلی زود نیمه شب بیدار هستند و نماز و عبادت و تهجد دارد و بعد می‌دیدم، می‌نشیند و کار خاصی انجام نمی‌دهد؛ به او گفتم که فلانی، در این ساعت هیچ‌کاری انجام نمی‌دهی؟ ایشان به من گفت من هرشب تقریباً نیم ساعت تا یک ساعت به کارهای خود فکر می‌کنم. انصافاً مرد متفکری بود. شب تقریباً وقت سحر بود، دیدم که تلفن منزل به صدا درآمد؛ گوشی را برداشتم دیدم آقای مطهری است. چون ایشان می‌دانست که بیدار هستم. گفت فلانی امام با شما کار دارد، اول صبح بیایید، من هم آنجا هستم. بنده صبح خدمت امام شرفیاب شدم؛ ایشان به من فرمود؛ شما جریان کردستان را می‌دانید که وضع مناسبی ندارد. شما با توجه به اینکه آنجا تبعید بوده‌اید بروید و اوضاع آنجا را سامان بدهید. ایشان نامه‌ای نوشتند و بنده به عنوان اولین نماینده امام به کردستان رفتم. وقتی به فرودگاه رفتم، دیدم هیئتی هم از طرف بازرگان عازم است که داریوش فروهر و امثال او بودند. به هرحال با هم رفتیم به کردستان. جریانات مفصل است که نمایندگان بازرگان چه می‌گفتند و ما چه می‌گفتیم و آنجا چه درخواستی داشتند؛ خلاصه قرار شد بزرگان آنها و بعضی از علماء آنها بیایند قم، برویم خدمت امام؛ بعد از چند روز آمدند قم منزل ما. بنده خدمت امام عرض کردم و ایشان هم پذیرفت. با هم رفتیم خدمت امام، خواسته‌شان را مطرح کردند و اولین خواسته آنها این بود که آقا ما استقلال می‌خواهیم؛ امام همینجا صحبت را قطع کرد و فرمود: «ما همه استقلال می‌خواهیم، اصلاً این انقلاب برای حفظ استقلال ملت است و باید استقلال این کشور را حفظ کنیم و تمامیّت این کشور را محفوظ بداریم.» آنها نظرشان چیز دیگری بود. ولی امام اینطور جواب داد و آنها هم سکوت کردند.

امام در خصوصیات و آداب هم بسیار ممتاز بود. وقتی از طرف امام مسافرتی به  شرق داشتم، رئیس جمهور بنگلادش گفت علاقه دارم با نماینده امام خمینی ملاقات کنم. شب ضیافتی ترتیب داد و افرادی دعوت شدند و خیلی احترام کردند. موقع خداحافظی به من گفت هدیه‌ای برای امام دارم؛ آیا امکان دارد که به ایشان برسانید؟ گفتم بله. صبح در فرودگاه فرستاده‌ی ایشان آمد و هدیه را داد، برگشتم تهران خدمت امام و به ایشان تقدیم کردم. هدیه یک سجاده نماز بود و یک جفت نعلین. امام قبول فرمودند؛ چند روز بعد دیدم از طرف امام آمدند هم سجاده و هم نعلین را آوردند و گفتند امام این را به شما هدیه کرده است. این یعنی اول هدیه آن آقا را پذیرفت و بعد از چند روز برگرداند به بنده که من حدود سی و چند سال بر روی آن نماز خواندم و اخیراً هدیه شد به موزه احکام فقهی  در مسجد مقدس جمکران  تا به یاد امام آنجا باشد.

 

*همانگونه که مستحضرید، امام راحل به همان اندازه که بر روی ضرورت حکومت اسلامی و اصل ولایت فقیه اهتمام داشتند بر روی مصداق ولی‌فقیهِ پس از خود نیز این حساسیت را داشتند. به نظر حضرتعالی دلیل این دغدغه و اهتمام امام راحل با توجه به تجربه تاریخی صدر اسلام چه بود؟

امام؛ دید وسیع و آینده‌نگریِ خاصی داشت و شرایط آن روز انقلاب نیز شرایط ویژه‌ای بود و احتمالاتی پیش می‌آمد. امام نمی‌خواست که آن همه حصر و حبس و تبعید و شکنجه و شهادت از بین برود و به هر طریق ممکن می‌خواست این انقلاب بماند تا ولایت فقیه که خودشان فرمودند همان ولایت رسول‌الله است بماند. در خاطر دارم که امام به مناسبتی به خود من فرمود: «فلانی اگر این انقلاب آسیب ببیند، ۵۰۰ سال اسلام به عقب برمی‌گردد.» این سخن امام خیلی مهم است، چون ریشه و شعار اصلی این انقلاب، اسلام است.

 

*حضرتعالی به عنوان یکی از بزرگان حوزه و پیشگامان نهضت امام خمینی که دوران مبارزه و زعامت هر دو امام انقلاب اسلامی را درک کرده‌اید، با توجه به تغییر شرایط داخلی و آرایش دشمنان داخلی و خارجی و نیز تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، چه شباهت‌ها و احیاناً تفاوتی بین منش و رهبری امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌بینید؟

شرایط زمان امام با شرایط امروز متفاوت است؛ امروز تمام جبهه کفر دست به دست هم داده‌اند و با درست کردن جبهه عبری، عربی و کفر همه‌ی تلاش خود را می‌کنند تا انقلاب را از بین ببرند و تمام رسانه‌ها را با پول نفت عربستان و کشورهای دیگر بسیج کردند تا علیه ما تبلیغ کنند و ایران و ارکان نظام یعنی اسلام و ولایت را بکوبند. امام این انقلاب را بنا کرد و نقشه‌ی حفظ این نظام را ترسیم کرد و با قدرت در مقابل تمام مستکبران ایستاد؛ امام ادبیات را در این کشور عوض کرد؛ امام کشورهایی که به آنها ابرقدرت گفته می‌شد را به عنوان مستکبر معرفی کرد، مستضعفین را متشکل کرد و در مقابل زورگویان قدمی کوتاه نیامد و شاید وجه مشترک امام و رهبری همین باشد. خدا محوری و نترسیدن از غیر خدا و استکبارستیزی و یقین به آینده روشن و محو مستکبران خصوصاً صهیونیسم.

*نظر حضرتعالی در باره ابعاد معنوی و علمی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

آیت‌الله خامنه‌ای انصافاً انسان جامعی هستند و توانستند راه امام را محکم ادامه دهند و در این مسیر هیچ کوتاه نیامدند؛ هم مشکلات را پشت سر نهادند و هم توانستند به طور عالی،  کشتی انقلاب را در این دریای متلاطم مدیریت کنند و دشمنان اسلام و انقلاب را ناامید سازند. انصافاً از نظر تقوا، علمیّت، شجاعت، اخلاص و توسل انسان کاملی هستند.

*حضرتعالی در سنگر علم و فقاهت، همواره از پرچمداران انقلاب اسلامی و پشتیبان محکم ولایت فقیه بوده‌اید. شهید گرانقدر، سردار حاج قاسم سلیمانی هم در وصیتنامه‌شان، در عین اظهار ارادت شایسته نسبت به مراجع معظم تقلید و عالمان دینی، از مظلومیت و تنهایی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نوشته‌اند و از علمای گرانقدر خواسته‌اند که فعالانه از ایشان حمایت کنند. چه امری سبب شده حضرتعالی این چنین استوار در سنگر مرجعیت، همواره به پیروی و پشتیبانی از رهبر معظم انقلاب سفارش کنید و خود نیز از برجسته‌ترین عاملان به این سفارش باشید؟

امروز حوزه بزرگترین پشتوانه برای نظام اسلامی است، چراکه در سایه این نظام اسلامی است که ما این اندازه آزادانه از اسلام و اهل‌بیت(علیهم السلام) تبلیغ می‌کنیم و صدای اسلام ناب را به کل جهان می‌رسانیم و اگر این نظام نبود، کسی این امکانات را به ما نمی‌داد تا فرهنگ اهل بیت(علیهم‌ السلام) را بیان کنیم، تا صدای ما به همه‌جا برسد و چه کسی لایق‌تر از یک فقیه که بتواند حکومت کند و احکام الهی را جاری نماید؟ این که حوزه باید انقلابی باشد بدان‌معناست که از ولایت فقیه دفاع کند؛ بنده دفاع از ولایت فقیه را نه به عنوان یک موضوع خاص، بلکه جزء دین خود می‌دانم؛ یعنی معتقدم که همواره باید مطیع پیامبر و ‌ائمه (علیهم السلام) و نایب آن حضرات باشیم و این ولایت فقیه باید تقویت شود، ‌پشتیبانی شود؛ چه زمان امام (رحمت الله‌علیه) و  چه امروز، آیت‌الله خامنه‌ای.

 

*ممکن است به برخی از خاطرات و نکات درباره‌ی دیدارهایتان با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اشاره فرمایید؟

ارتباط ما به سال‌های قبل از انقلاب بر می‌گردد، ولی بعد از انقلاب این ارتباط بیشتر شد و در خبرگان اول هم با هم بودیم. بنده با ایشان دیدارها و جلسات مختلفی داشته‌ام و گاهی در تهران، گاهی در مشهد و گاهی هم ایشان محبت می‌کند در قم. ایشان علاوه بر ویژگی‌های شخصیتی مختلف، بسیار اهل توسل و معنویت هستند و مهمترین ویژگی و عامل موفقیت ایشان را بنده در همین تقوا و معنویت و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) می‌دانم.

*نقش مقام معظم رهبری را در گسترش اسلام ناب در جهان و رسوایی اسلام امریکایی و همچنین  پیشبرد و تحقق اهداف انقلاب اسلامی و پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران، چگونه ارزیابی می‌فرمایید؟

آیت‌الله خامنه‌ای یک انسان عالم و فقیه و با دید وسیع و روشن و انصافاً در ابعاد مختلف دارای تحلیل جامع و کاملی هستند و در طی این سی‌سال رهبری و قبل از آن در زمان ریاست جمهوری نشان دادند سیاستمداری دیندار و به تعبیر دیگر عالم به زمان هستند تا آنجا که سیاستمداران دنیا نسبت به سخنان و تحلیل‌های او توجه دارند و اطمینان می‌کنند؛ چراکه او را رهبر و سیاستمداری صادق می‌دانند و در عرصه بین‌الملل، انسانی مطمئن هستند. دومین خصوصیّت ایشان شجاعت است؛ یعنی همه می‌دانند که او در برابر عزّت مسلمانان و حفظ کیان اسلام هیچ کوتاه نمی‌آید و سومین خصوصیت ایشان این است که با حفظ اصول اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به مذاهب اسلامی نگاهی تقریبی دارند و از این جهت نیز در کشورهای اسلامی اثرگذار بوده‌اند.

نامه به جوانان اروپا و آشنایی آنها با اسلام ناب و معرفی چهره‌ استکبار از کارهای مهم ایشان بوده که بسیار مؤثر بوده است؛ در واقع سیاست ایشان، باعث خورد شدن استخوان استکبار شد، استکباری که آمریکا در رأس آن است. ایشان ابهت دروغین آمریکا را در هم شکست و امروز تصویر و چهره‌ای از امریکا باقی مانده که دارای هیچ قدرت و استخوان بندی‌ای نیست.

آیت‌الله خامنه‌ای را می‌توان خلف صالح امام راحل دانست؛ چون دقیقاً همان مسیر را طی می‌کند. جلسات ایشان با دانشگاهیان، با اساتید، با طلاب،‌ با جوانان بسیار مؤثر است و تسلط ایشان به جنبه‌های علمی در غرب، مطالعات وسیع ایشان و خواندن کتاب‌های مختلف که از دانشمندان غرب ترجمه می‌شود این اشراف را در ایشان بالا برده است.

*وظیفه‌ی حوزویان و فعالان سیاسی و فرهنگی در قبال نظام اسلامی و ولایت فقیه را چه می‌دانید؟

همه باید برای حفظ این نظام تلاش کنند؛ حفظ نظام به چه معناست؟ آیا منظور این است که بگوییم همه چیز درست است و هیچ اشکالی ندارد؟ نه! منظور این است که این نظام، یک نظام اسلامی است و اگر جایی برخلاف اسلام عمل می‌شود، برای حفظ نظام باید داد زد و به تعبیر خود رهبری، مطالبه‌گر بود. ایشان بحث کرسی آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه‌ را مطرح کردند. یعنی فراهم شدن فضایی که بشود در آن حرف زد، اشکالات را بیان کرد و به فکر اصلاح آن بود. البته عده‌ای مغرض هم وجود دارند که با آنها کاری نداریم؛ نخبگان جامعه وظیفه دارند ویژگی‌ها و برجستگی‌ها و خدمات و محاسن نظام اسلامی و تفاوت یک نظام دینی و غیر دینی را بیان نمایند و اهمیت ولایت فقیه و اهمیت حاکمیت فقیه را که تا پیش از این همیشه یک آرزوی بزرگ بوده است را بیان نمایند. این را باید عرض کنم که ملاک و محور در کشور، ولایت فقیه است؛ باید بدانیم شاخص ولی فقیه است و کارها باید با نظر او باشد. عمل به دستورات ولی فقیه و حمایت از او قطعاً به سعادت نزدیکتر است، لذا نباید شاخص را فراموش کرد؛ شاخص ولی فقیه است.

 

*منش حضرتعالی تعامل و رابطه‌ی نزدیک با جوانان است. چه ویژگی‌هایی در جوانان امروز شما را به آینده انقلاب و اسلام امیدوارتر می‌کند؟ همچنین نسل امروز کمتر با مبارزات و آرمان‌های مجاهدان و مبارزان دوران قبل از انقلاب آشنا هستند؛ حضرتعالی چه ویژگی‌های برجسته‌ای در جوانان آن روزگار می‌بینید که همچنان نیاز این روزهای ماست و باید در جوانان تقویت و پیگیری شود؟

جوانان امروز ما، جوانانی عالی و شایسته هستند و موفقیت‌های فراوانی دارند که هیچ قابل مقایسه با قبل نیستند و الحمدالله به برکت این انقلاب و این نظام، خودباوری ارزندهای به وجود آمده. ما یادمان نمی‌رود که بسیاری از جوانان‌مان امکان تحصیل نداشتند و بنای حکومت پیشرفت جوانان نبود. امروز جوانان ما در عرصه‌های علمی و سیاسی بسیار موفق هستند. دانش هسته‌ای، فناوری نانو، در زمینه سلول‌های بنیادی و صدها موفقیت دیگر صاحب‌نام و موفق هستند. امروز جوانان ما محکم از انقلاب دفاع می‌کنند و آماده هرگونه جان‌فشانی هستند و باید بدانیم جوانان ما دارای چنان طینت پاک و هوش سرشاری‌اند که باید مسؤلان قدر این عزیزان را بدانند و برای ازدواج و کار آنها امکانات را فراهم کنند. این مدافعان حرم از همین جوانان هستند؛ در تشییع پیکر پاک شهید سلمیانی چه جوان‌هایی آمدند و اشک ریختند.

 

*با توجه به روند رو به افول آمریکا و رژیم صهیونسیتی در جهان و انسجام و رشد روزافزون جبهه مقاومت اسلامی، آینده را چگونه ترسیم می‌فرمایید؟

در افول و درماندگی امریکا و محو رژیم صهیونیستی هیچ شک ندارم و معتقدم که این رژیم نامشروع محو خواهد شد و منتهی کار خدا تدریجی است و نیاز به حرکت و همت ما دارد. امام راحل فرمود؛ اگر هر کدام از شهروندان کشورهای اسلامی یک سطل آب بریزند، اسرائیل از بین می‌رود و امروز وحدت امت اسلامی لازم است. باید توجه داشت بعد از انقلاب، گروه‌ها و مجاهدان اسلامی در فلسطین، لبنان، عراق و یمن توانستند جبهه مقاومت را تشکیل دهند و این راه را باز کنند و وظیفه همه ما حمایت از این جبهه است و باید این جبهه تقویت شود و إن‌شاء‌الله روز به روز این جبهه متشکل‌تر و قدرت‌مند‌تر خواهد شد.

*حضرتعالی به عنوان یکی از مراجع عظام تقلید و از پیشگامان انقلاب اسلامی، درباره‌ی بیانیه‌ی گام دوم رهبر معظم انقلاب چه تحلیلی دارید؟

این انقلاب آرزوی همه علماء در طول تاریخ و قرون بوده است و برای پیروزی آن، خون‌ها ریخته شد و شکنجه و زندان و تبعیدها صورت گرفت و بالأخره به ثمر رسید و امام با همه مشکلات و با توکل، انقلاب اسلامی را به نتیجه رساند. در طی این چهل سال، از ابتداء تا به امروز دشمن تمام قدرت خود را به کار گرفته است. عده‌ای غرب زده در این کشور فکر می‌کنند این تحریم و تهدید امریکا به خاطر مسائل هسته‌ای است، در حالی که این یک القاء‌ خلاف واقع است. استکبار از اول با اصل انقلاب مخالف بوده و هست؛ با اصل اسلام مخالف است. آنها می‌خواهند اسلام عربستانی را حاکم کنند و این خلاف مشی دینی ما است. ما معتقدیم در دفاع از مظلوم، مرز جغرافیایی ملاک نیست؛ ما معتقدیم ظلم هرجا که باشد، باید امر به معروف و نهی از منکر کرد. امام با این دید آمد و رهبری هم با استقامت و شجاعت و درایت همین مسیر را دنبال می‌کند و هیچ وقت هم کفار با ما در یک جا جمع نخواهند شد. این انقلاب با این تفکر ۴۰ سال بوده و رهبری در گام دوم، در بیانیه‌ای که یک منشور بسیار کامل و جامع و همراه با دقت و کارشناسی است، نقشه راه را ترسیم کرد که باید نخبگان جامعه، حوزه و دانشگاه با تشکیل کارگروه‌‌های تخصصی ابعاد آن را در تمام زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، داخلی، خارجی  بررسی و عملیاتی کنند؛ خصوصاً عنایت ایشان به جوانان و بهره‌مندی از تجربه پیشگامان بسیار مهم است.

 

13جولای/19

رهبری پشت و پناه شاعران و نویسندگان و هنرمندان هستند

اشاره

رشد و پرورش شعر پارسی در عصر رهبری حکایت از دیدگاه ژرف ایشان نسبت به این مقوله دارد. طبق اظهارات علیرضا قزوه، «رهبر انقلاب بیشتر روی شعرهای حکمی و عرفانی که مبتنی بر اندیشه و فکر و حکمت است تاکید دارند. البته فضاهای مختلفی چون فضای عاشقانه و فضای مناجات و نیایش و فضاهای انقلابی و دینی را نیز می‌پسندند. دیدگاه ایشان جوری است که کسی را ناامید نمی‌کنند.»

مشروح گفتگوی ما با این شاعر انقلابی و از معاصران فعال در حوزه ادبیات و شعر دفاع مقدس را در ادامه می‌خوانید.

 

*یکی از وجوه شخصیت رهبری که گاهی در سایه شخصیت سیاسی و اجتماعی ایشان قرار می گیرد، شخصیت شاعرانه و حضور فعال ایشان در عرصه شعر است. شما از چه زمانی، برای اولین بار با شخصیت ادبی ایشان آشنا شدید و اولین برخوردهای شما با حضور و روحیه ادبی ایشان چگونه بود؟

من در دوره ریاست جمهوری  حضرت آقا دانشجو بودم و در یک کنگره شعری دانشجویی از دست ایشان لوح یادبود گرفتم. یادم هست که تابلوی خوش‌نویسی سوره حمد بود. البته خیلی قبل از آن زمان که به گمانم سال ۶۴ یا ۶۵ بود بنده اطلاع داشتم که حضرت ایشان شعر می‌گویند و با نقد ادبی حرفه‌ای آشنا هستند و با شاعرانی چون استاد امیری فیروزکوهی و استاد اوستا در تهران و استاد شهریار در تبریز و شاعران برجسته خراسان ارتباط نزدیک دارند. آن عکس و تابلو را تا مدت‌ها داشتم. بعدها در سال‌های آخر جنگ لوح دستخط حضرت امام خمینی را نیز که به شاعران برگزیده انقلاب هدیه کرده بودند به بنده هم دادند. من در آن جمع جوان‌ترین شاعر بودم.

اما نخستین جلسات شعرخوانی در حضور حضرت آقا در همان جلسه اولی بود که ایشان با شاعران بعد از قبول مسئولیت رهبری داشتند. من آن سال‌ها با حوزه هنری ارتباط نزدیکی داشتم و از سال ۶۹ بعد از اخذ مدرک قضاوت به جای کار در قوه قضاییه به واسطه علاقه‌ام به ادبیات در حوزه هنری مرکز به عنوان کارشناس شعر مشغول به کار شدم. از همان سال تقریبا تمام برنامه‌های دیدار با شاعران به حوزه هنری محول شد و من تقریباً در تمام برنامه‌های دیدار حضور داشتم. البته آن سال‌های اول، دیدار با شاعران در اتاقی برگزار می‌شد که الان جلسات جمع و جور و نسبتاً کوچک را در آن برگزار می‌کنند. همین جایی که در حیاط رهبری با شاعران هر سال نماز می‌خوانند، اگر از پله‌ها بالا برویم دقیقاً در اتاق روبرو به آن اتاق جلسات نخستین می‌رسیم. در آن جمع نهایت سی چهل نفر بیشتر دعوت نمی‌شدند و همیشه استادان روانشاد اوستا و مشفق و سبزواری و شاهرخی و بهجتی شفق پای ثابت این جلسات بودند. گاهی هم نصرالله مردانی و قیصر امین‌پور و سید حسن حسینی و… هم حضور داشتند. آن موقع صندلی نمی‌گذاشتند و ما روی تشکچه یا پتو که دور تا دور اتاق گذاشته بودند می‌نشستیم و حس و حال بسیار خوبی بود. جلسات را گاهی استاد معلم و گاهی جناب اسرافیلی اجرا می‌کردند. بعدها جناب براتی‌پور و جناب ساعد باقری برنامه را اجرا کردند. البته جای آن جلسات کم‌کم تغییر کرد و یک بار به حیاط ضلع غربی منتقل شدیم که البته در آنجا صندلی بود و فضا کمی بزرگ‌تر بود و حدود شصت هفتاد نفری دعوت می‌شدند. کم‌کم آن‌قدر تقاضا زیاد شد که به بالای حسینیه آمدیم و در همین جایی که الان برنامه اجرا می‌شود دیگر ثابت ماند.

*اگر زندگی رهبر معظم انقلاب را شامل سه بخش پیش از انقلاب، دوران پس از انقلاب تا پایان ریاست جمهوری و در نهایت، دوران ۳۰ ساله زعامت ایشان بدانیم، ارتباط ایشان با حوزه شعر و ادبیات در هر دوره چگونه بوده است؟

تقریباً در تمام سه دوره، ایشان با شعر و ادبیات و جماعت شاعران و نویسندگان و منتقدان به شکل جدی ارتباط داشته‌اند. حتی در دوره اول که به قبل از انقلاب برمی‌گردد ایشان در بهترین جلسات ادبی کشور با حضور بزرگان ادبی شرکت می‌کردند و نه تنها حضور ارزشمند داشتند، بلکه گاه شعرهای بزرگان را نقد می‌کردند. مثلاً در یک جلسه ادبی در انجمن فرخ مشهد که استادانی چون اخوان ثالث و شفیعی کدکنی و استاد قهرمان و استاد صاحبکار و استاد کمال و تقریبا تمام بزرگان شعر خراسان  حضور داشتند، شعر یکی از این بزرگان که نمی‌دانم استاد قهرمان بودند یا دیگری را نقد می‌کنند و نکته‌ای را می‌گویند که بعد از سال‌ها، همین چند سال قبل در یادداشت استاد قهرمان ذکر آن آورده می‌شود. بعدها استاد قهرمان حق را به ایشان داده بودند و حضرت آقا نکته فنی ظریفی را فرموده بودند.

به نظرم با توجه به فراغتی که حضرت آقا داشتند، حضورشان در دوره نخست در ادبیات و شعر بیشتر بود، اما با شروع انقلاب ایشان کاری را انجام دادند که اگر انجام نمی‌شد شاید کس دیگری این کار مهم را انجام نمی‌داد و بر زمین می‌ماند. آن هم مسئله دعوت از بزرگان شعر کشور بود تا  برای انقلاب شعر بگویند و از این نهال تازه کاشته شده با کلام و شعر پاسداری کنند. به همین خاطر ایشان به سراغ بزرگانی چون استاد شهریار و استاد اوستا و استاد امیری فیروزکوهی و خیلی‌های دیگر هم رفتند و تقریباً اکثر این بزرگان هم به دعوت حضرت آقا لبیک گفتند و این نکته بسیار حائز اهمیت است و به نقش کلیدی حضرت آقا برمی‌گردد و ثمرات بسیار بالایی هم برای انقلاب و هم برای ادبیات ما داشته است. ممکن بود اگر حضرت آقا به سراغ این بزرگان نمی‌رفتند، دشمن یا آدم‌های مخالف با انقلاب یا آدم‌های بی‌تفاوت به سراغشان می‌رفتند. حضرت آقا در این دوران گعده‌هایی به‌خصوص با شاعران خراسان و تهران داشتند و گهگاه‌ از بزرگان ادب سراغی می‌گرفتند و سری به خانه‌ بزرگانی چون شهریار و امیری فیروزکوهی و دیگران می‌زدند.

در دوره سوم و رهبری ایشان نیز این ارتباط نه تنها کم نشده که  گسترده‌تر هم ‌شده است. مخاطبان ایشان نه تنها شاعران بزرگ و پیشکسوت که گاه شاعران جوان و کم‌نام و حتی گمنام هم هستند که با یک یا چند شعر خوب از دایره‌ رصد ایشان دور نمی‌مانند. جلسات سالانه‌ ایشان با قریب دویست شاعر برگزار می‌شود و ایشان بیشترین وقت را برای شاعران می‌گذارند و بیشترین اهمیت را به شعر و ادبیات می‌دهند. حتی در مطالعه آثار ادبی با وجودی که به دهه‌ هشتم عمر مبارکشان رسیده‌اند، هنوز با نشاط کتاب می‌خوانند و تقریظ می‌نویسند و پشت و پناه شاعران و نویسندگان و هنرمندان هستند. این نکته نه تنها در میان مسئولان سیاسی و دینی ما بی‌سابقه است که در بین رهبران جهان هم بی‌سابقه است. بارها از زبان شاعران کشورهای مختلفی که به ایران آمده‌ و در جلسات دیدار حضور داشته‌ و یا شعر خوانده‌اند شنیده‌ام که این ویژگی رهبری برایشان حیرت‌انگیز بوده است.

*معمولاً در این جلسات، رهبری، چه از منظر مضمون و چه از منظر سبک شعری، بیشتر کدام اشعار را می‌پسندند و به آنها اقبال دارند؟

اگر بخواهم سلیقه ادبی ایشان را بر اساس اشعاری که تا کنون سروده‌اند بگویم، ایشان بیشتر روی شعرهای حکمی و عرفانی که مبتنی بر اندیشه و فکر و حکمت است تاکید دارند. البته فضاهای مختلفی چون فضای عاشقانه و فضای مناجات و نیایش و فضاهای انقلابی و دینی را نیز می‌پسندند. دیدگاه ایشان جوری است که کسی را ناامید نمی‌کنند. وسعت‌نظر و دید دارند و اهل گذشت هستند. اما تاکید بیشتر ایشان روی شعرهایی است که مایه‌هایی از حکمت و مکاشفه داشته باشد. شعرهای سطحی و گاه عاشقانه‌های زمینی هم در محضرشان گاه خوانده شده و ایشان با الفاظی چون موفق باشید و حتی با گفتن احسنت و گاه با آوردن نکته‌ای ظریف یا بیتی مناسب سعی کرده‌اند با شیوه‌ای اخلاقی به آن شاعر بفهمانند که افق روشن‌تر و بازتری هم هست. بیشتر جلسات ادبی ایشان درس اخلاق و الگو برای کسانی است که گاه در جریان نقد برخی ظرایف را رعایت نمی‌کنند و باعث رنجش مخاطب می‌شوند. یک‌بار همین چند سال قبل که من هم مجری آن جلسه بودم یک شاعری به ایشان گفتند شعر عاشقانه هم دارم و شعر دینی هم دارم کدام را بخوانم؟ شاید خیلی‌ها انتظار داشتند حضرت آقا بگویند شعر دینی را بخوان. اما ایشان فرمودند عاشقانه بخوان!

*آیا حاشیه یا نکته لطیفی از جلسات شعر رهبری در خاطر دارید؟

خاطره و حاشیه که زیاد است. تقریباً در حد یک کتاب من و دوستان از حضرت ایشان خاطرات شیرین داریم. گاهی وقت‌ها فاصله صندلی مجری و ایشان ده ‌بیست سانتی‌متر بیشتر نیست، ولی خود من بارها شاهد بوده‌ام که ایشان همین فاصله را هم کم کرده‌ و گفته‌اند چرا صندلی‌تان را نزدیک‌تر نمی‌آورید؟ چند سال قبل من کتاب تذکره‌ای را به نام «کلمات الشعرا» چاپ کرده بودم که مربوط به دوره‌ بیدل بود و توسط محمد افضل سرخوش از دوستان حلقه ادبی بیدل نوشته شده است. من این کتاب را در هند بر اساس پنج نسخه خطی تصحیح کردم و انتشارات کتابخانه مجلس آن را چاپ کرد. روزی که می‌خواستیم خدمت ایشان برسیم، این کتاب را فراموش کردم ببرم. ایشان تا مرا دیدند، فرمودند، «کلمات الشعرا را از اول تا آخر خواندم. عجب تذکره‌ خوبی بود.»

من در سفر کرمان هم به عنوان نویسنده در کنار حضرت آقا بودم و در آن ده روز به اندازه‌ یک کتاب چهارصد صفحه‌ای خاطره و یادداشت سفر نوشته‌ام که هنوز منتشر نکرده‌ام و پُر است از خاطرات خوب و گیرا که امیدوارم یک روزی منتشر شود.

*با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب بر حوزه شعر اشراف دارند،‌ آیا در دوران ۳۰ ساله زعامت ایشان، مسیر شعر فارسی تحت تاثیرشان بوده و تفاوتی کرده است؟ معمولاً رهبری در حوزه شعر بیشتر ناظر و علاقمندند یا اینکه در سیاست گذاری‌ها و پیگیری فعالیت‌های لازم در این حوزه، مواردی را هم شخصاً پیگیری می‌کنند و به مسئولین امر تذکر می‌دهند؟

سئوال جالبی است. اتفاقاً همین جلسات ایشان با شاعران در نیمه رمضان خیلی تاثیرگذار بوده و مسیر شعر انقلاب را به‌خوبی جلو برده و باعث ارتقای ادبی شعر انقلاب شده است. به‌خصوص در نسل شاعران جوان بسیار رقابت خوبی ایجاد کرده است. شاید باورتان نشود که در چند سال اخیر، با چندین هزار شعر و چندین هزار شاعر علاقمند مواجه بودیم و باید مثلاً بیست سی شعر برگزیده از بین شش هفت هزار شعر انتخاب می‌کردیم. امسال این رقم از ده هزار شعر هم فراتر رفت. البته من بعد از ده سال اجرای این برنامه و بیش از بیست سال حضور در شورای انتخاب اشعار، کم‌کم از دوستان اجازه گرفتم که جای خودم را به شاعران جوان‌تر بدهم. به نظرم این جریان شکل گرفته است و امیدوارم روی همین ریل به خوبی پیش برود.

نکته مهم امانتداری ماست. ما باید بگردیم و استعدادهای خوب را از گوشه و کنار مملکت پیدا کنیم و بیاوریم و به آنها فرصت دیده شدن بدهیم. به نظرم راز موفقیت این جلسات بخشی به حضور خود آقا برمی‌گردد و بخش دیگری که خیلی اهمیت دارد عدالت ما مجریان و برگزارکنندگان است که همه را ببینیم و این جلسات را امانتی بدانیم که بر دوش ما گذاشته‌اند و فردای قیامت باید جواب پس بدهیم. ضمن اینکه ایشان سخنان مهمی در پایان دیدار بیان می‌کنند که همیشه راهگشاست. موضوعی مثل مهجوریت زبان فارسی و شیوه برخورد مجریان تلویزیون و رادیو با زبان فارسی یا موضوع ترانه و سرود انقلابی از مهم‌ترین نکاتی است که زبان فارسی و شعر فارسی را تهدید می‌کند.

*علاقمندی شخصی رهبر معظم انقلاب از میان شعرای کلاسیک،‌ بیشتر به کدام یک از آنها و به کدام سبک‌های شعری است؟

البته ایشان به فضای کلاسیک اهمیت بیشتری می‌دهند و به‌خصوص در غزل فضای عراقی و سبک هندی را بیشتر می‌پسندند. ایشان بارها در سخنانشان از شاعرانی چون صائب و بیدل و کلیم و قدسی مشهدی و واعظ قزوینی و حزین لاهیجی به عظمت یاد کرده‌اند. البته به قله‌های شعر پارسی به‌خصوص حکیم فردوسی و سعدی و مولانا و حافظ و… هم بسیار علاقمندند. از شاعران معاصر ارادت بسیار به استاد سبزواری و استاد امیری فیروزکوهی و استاد شهریار و پروین اعتصامی دارند و از شاعران جوان‌تر انقلاب هم در کنار شعرهای استاد معلم و مرحوم قیصر امین پور و سید حسن حسینی، اشعار قادر طهماسبی فرید و زکریا اخلاقی و میرشکاک و عزیزی و کاظمی و از جوان‌ها هم کارهای اسفندقه و سیار و عرفان‌پور و نظری را دوست دارند. البته موارد زیادی هم هست که شعر یک شاعر جوان را بسیار تحسین کرده‌اند.

*در حوزه شعر معاصر، تمایل رهبر معظم انقلاب، بیشتر به سمت کدام شعرها و کدام مضامین است؟ آیا از نگاه ایشان، سبک‌های جدید و نوظهوری که در چند دهه گذشته گسترش یافته‌اند، ویژگی‌های شعری دارند؟

ایشان به شعر نیمایی و سپید به اندازه غزل اهمیت نمی‌دهند. البته خودشان هم بارها فرموده‌اند که من با این قالب‌ها مخالف نیستم و حتی بارها شعرهایی از نیما و اخوان را هم از حفظ خوانده‌اند. شعر نیمایی را بیشتر از سپید قبول دارند و از این منظر دیدگاهی شبیه دیدگاه استاد شفیعی کدکنی دارند. البته شفیعی به شعر سپید حتی کمتر از حضرت آقا بها می‌دهند. اما مواردی هم بوده که حضرت آقا چند شعر سپید را به خاطر جسارت‌های شاعرش در بیان حرف‌های تازه ستایش کرده‌اند، اما به اعتقاد من شاعری که همزمان هم شعر سپید می‌تواند بگوید و هم شعر نیمایی و هم غزل، بهتر است در نزد حضرت آقا غزل بخواند. چون ایشان تبحرشان بیشتر در غزل است.

*در مورد شاعر بودن خودشان، ایشان چقدر شعر سروده‌اند و اشعارشان در چه قالبی ست؟ آیا اراده‌ای وجود دارد که دیوان اشعارشان را منتشر کنند یا خیر؟

من دیوان حضرت امام خمینی را که منتشر شده دیده‌ و خوانده‌ام. قالب‌های دوست داشتنی حضرت امام بیشتر غزل و رباعی بوده است. البته امام در قالب‌های دیگر هم شعر دارند. مثلاً مستزاد و برخی از شعرهای دوران جوانی ایشان. حضرت امام به واسطه‌ حکیم بودنشان شعر هم گفته‌‌اند و برخی از ابیاتشان بسیار درخشان هستند.

حضرت آقا هم بسیاری از ویژگی‌های حضرت امام را دارند، به‌خصوص حکیم بودن. از این منظر فضای شعر ایشان بسیار شبیه به شعرهای حضرت امام است. البته این نکته را با نگاه به برخی از غزل‌هایی که از معظم‌له منتشر شده است می‌گویم. مصرعی از آخرین غزلی که از ایشان منتشر شد این است، «کاش برون می‌شدم از همه‌ خویشتن» که یک سر و گردن از دیگر غزل‌های ایشان بالاتر بود. البته ایشان هم مثل حضرت امام ادعای شاعری ندارند. لابد شنیده‌اید که امام در بیتی فرموده‌اند:

شاعر اگر سعدی شیرازی است

بافته‌های من و تو بازی است

همین بیت متواضعانه از قدرت ادبی حضرت امام حکایت دارد. بیتی است که سرشار از صنعت سهل و ممتنع است. امام در کنار برخی از رباعیات و غزل‌هایشان ابیاتی هم دارند مثل: «ما زاده‌ عشقیم و پسرخوانده‌ جامیم».

حضرت آقا هم از این تک بیت‌های درخشان کم ندارند، مثلاً:

عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم

چو یادم آید از آن شکرین دهان، بی تو