Tag Archives: تمدن اسلامی

29دسامبر/21

دپیلماسی فرهنگی؛ عرصه توقف ممنوع

کلمه دیپلماسی فرهنگی هرچند ظاهراً مولود جهان مدرن و سیاست مدرن است، اما نشانه‌های آن در دوران‌های گذشته نیز وجود داشته و در کنش‌های برخی از سیاستمداران دوران کهن قابل بازسنجی است. در اندیشه و کنش و رفتار پیغمبر مکرم اسلام«ص» و ائمه معصومین (ع) به عنوان منادیان دین مبین اسلام نیز می‌توان به بازسنجی مولفه‌هایی از دیپلماسی فرهنگی دست یافت و آنها را برای استفاده در جهان امروز مورد بازخوانی قرار داد و اصولاً در شکل دادن به تمدن نوین اسلامی رجوع مسئله‌مند به کتاب و سنت، راهکار نخست است.

 

الف. مفهوم دیپلماسی فرهنگی

از دیپلماسی در صدر اسلام به دیپلماسی پیامبر«ص» تعبیر می‌شود و منظور از دیپلماسی پیامبر(ص) فعالیت‌هایی است که آن حضرت به عنوان رئیس حکومت و نمایندگان و سفرای منتخب ایشان در راه نیل به مقاصد و ادای وظایف سیاسی و فرهنگی دولت اسلامی و تحقق بخشیدن به خط‌مشی‌های کلی اسلام در زمینه سیاست خارجی و همچنین پاسداری از حقوق و منافع دولت اسلامی، در میان قبایل و گروه‌های دینی و دولت‌های غیر مسلمان در خارج از قلمرو حکومت اسلامی انجام می‌دادند.

از این رو اگر دیپلماسی را هنر مذاکره بدانیم و یا آن را وسیله‌ای برای نیل به اهداف توصیف کنیم، این تعریف در مورد دیپلماسی فعال پیامبر اسلام(ص) به صورت بارزی صادق است. امتیاز دیپلماسی پیامبر(ص) در این است که شیوه‌های حضرت بر قوانین اجتماعی و جهان‌بینی واقع ‌ینانه و اصول و ارزش‌های انسانی متکی بودند و اساس آنها را اصول و ضوابطی تشکیل می‌دادند که از وحی و موازین شناخته شده عقلی نشأت می‌گرفتند.

در خصوص دیپلماسی فرهنگی که امروزه حوزه‌ای از دیپلماسی کشورها به شمار می‌رود، تعاریف مختلفی ارائه شده است، از جمله اینکه دیپلماسی عبارت است از مبادله اندیشه‌ها، انگاره‌ها، باورها، سنت‌ها و… که وسیله ارتباط کشورها محسوب می‌شوند. این عناصر کمک می‌کنند تا کشورها درک و فهم متقابلی از یکدیگر پیدا کنند و فرهنگ و ارزش‌های یکدیگر را بهتر بشناسند و بفهمند و بهتر بتوانند باهم ارتباط برقرار کنند. بنابراین دیپلماسی فرهنگی، تعامل فرهنگی در عرصه بین‌الملل و تولید و توزیع این پیام فرهنگی در گستره‌ای جهانی است.

 

ب. دپیلماسی نبوی نمونه یک دپیلماسی فعال

به دنبال هجرت رسول اکرم(ص) و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه و بعد از آنکه بنیان‌های سیاسی و اداری و نهادهای قانونیِ اعمال قدرت در دولت اسلامی استقرار یافتند، رسول خدا(ص) با تکیه بر قدرت سیاسی و عقیدتی بزرگ، با هدف رهبری جهان به سوی هدایت و صلح و نیکوکاری که به دنیا و آخرت توجه داشت، قدم به صحنه سیاست خارجی گذاردند و کار خود را با مخاطب قرار دادن پادشاهان کشورهایی چون روم، ایران، حبشه، و رهبران مسیحی سرزمین‌های عربی و دعوت آنان به پذیرش آیین اسلام آغاز کردند. پذیرفتن سفرا و نمایندگان بسیاری از سران و پادشاهان و قبول هدایایی که بعضی از آنها تقدیم می‌کردند، مهر تأیید آن حضرت بر عرفِ دیپلماسی روزگار خود است؛ عرفی که همواره در میان دولت‌ها بر قرار و دلیلی بر متانت و استحکام اصول سیاست خارجی دولت اسلامی است. این رفتار سیاسی پیامبر اسلام(ص) دولت اسلامی را تبدیل به قدرت بزرگ سیاسی‌ای کرد که در ارتباطات جهانی بر اندیشه‌ها و اصول ثابت انسانی و خردورزی اتکا داشت.

توجه به قرآن کریم(۱) و سنت عملی پیامبر(ص) این واقعیت را اثبات می‌کند که دپیلماسی ایشان یک دییلماسی فعال بوده است. از این‌رو مشاهده می‌کنیم که «دعوت» به عنوان اصلی قرآنی، یکی از اصول حاکم بر روابط دیپلماتیک در دیپلماسی نبوی و دلیل بر آن است که روش دعوت در اسلام باید حکیمانه و مبتنی بر برهان و منطق باشد. چنانچه قرآن می‌فرماید: «ادْعُ إِلی‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ : (ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافته‌اند بهتر می‌داند.»(۲)

امتیاز دیپلماسی پیامبر(ص) در این است که شیوه‌های حضرت بر قوانین اجتماعی و جهان‌بینی واقع‌بینانه و اصول و ارزش‌های انسانی متکی بودند. بر اساس این آیه می‌توان گفت که دعوت در اسلام بر اساس منطق و مسالمت‌آمیز و به‌ دور از خشونت است، از این رو علامه طباطبایی دعوت را امری تدریجی و مرحله به مرحله می‌دانستند و معتقد بودند که ماهیت دعوت در اسلام هدایت و رشد انسان‌هاست. ازاین رو ما می‌توانیم اصل دعوت را یک نوع از دیپلماسی فرهنگی به شمار آوریم.

 

ج. لزوم فعال کردن دپپلماسی فرهنگی در دولت سیزدهم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیپلماسی فرهنگی را عرصه مهم و با اهمیتی می‌دانند(۳) و معتقدند که نباید از اهمیت کار فرهنگی غفلت کرد. در کار فرهنگی هیچ وقفه و تعللی جایز نیست؛ چون بیشترین تلاش دشمنان بر روی جامعه و ملت و کشور ما، تلاش فرهنگی است. این مبالغه نیست، بیشتر و  پر حجم‌تر و موثرتر از تلاش‌های سیاسی و امنیتی، تلاش فرهنگی است. … ما مطلقاً نباید توقف کنیم، باید پیش برویم. هیچ سطحی‌نگری‌ای جایز نیست. ظاهرگرایی و عوام‌زدگی در کار فرهنگی جایز نیست. کار فرهنگی بایستی مدبرانه، عمیق، با حوصله باشد و  توسط آدم‌های باصلاحیت و کارشناس‌های حقیقتاً وارد، در شاخه‌های گوناگون فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد.(۴)

ایشان دیپلماسی‌منفعل را بدترین نوع دیپلماسی دانسته و بیان می‌دارند که: «ما باید ابتکارعمل، برنامه‌ریزی جامع و تفصیلی و سرعت‌عمل و پیگیری را در مجموعه دستگاه‌ دیپلماسی کشور تقویت کنیم. ابتکار عمل در مسئله ارتباطات خارجی، بسیار مهم است. این‌که کشوری با دیپلماسی‌منفعل منتظر باشد دیگران چه می‌گویند و چه می‌کنند و براساس آن و به‌مقتضای ضرورت و موقعیت تصمیم بگیرد، بدترین شکل دیپلماسی است؛ باید از این به‌شدت پرهیز کنیم و مراقب باشیم این‌طور پیش نیاید»(۵)

بر اساس بند ۵ ماده ۳ کنوانسیون ۱۹۶۱روابط دیپلماتیک یکی از وظایف سفیران و نمایندگان سیاسی «بسط و توسعه روابط فرهنگی» است و این امر همواره در اسلام به اشکال مختلف مدّنظر بوده است. مقوله دعوت اسلامی در صدر اسلام را باید در این راستا قلمداد کرد. اعزام سفیران به دستور پیامبر اکرم(ص) به سرزمین‌های حبشه و روم و مصر و فارس و أیله و غساسنه(۶) در راستای همین هدف بوده است.

هنگامی که معاذبن جبل به نمایندگی از سوی پیامبر اکرم(ص) راهی یمن شد، ایشان به او توصیه‌هایی فرمودند، که نشان می‌دهد یکی از مهم‌ترین وظایف نماینده کشور اسلامی گسترش دعوت الهی است. در بخشی از این توصیه‌ها آمده است:

«ای معاذ! مردم یمن را با کتاب خدا آشنا گردان و آنان را به اخلاق شایسته تربیت کن. مردم را بر حسب اعمال خیر یا شرشان در مراتب قرار بده و حکم خدا را در میان آنان تنفیذ کن… آیین اسلام را با کلیت آن آشکار کن، چه تعالیم کوچک و چه بزرگ. اکثر تلاش تو برای نماز باشد؛ زیرا نماز بعد از اقرار به دین در رأس اسلام قرار دارد. مردم را با یاد خدا و آخرت آشنا کن و از شیوه موعظه پند بگیر. سپس معلمانی را به میان آنان بفرست.» (۷)

علاوه بر این، نامه‌های پیامبر اکرم(ص) به سران کشورها نشان می‌دهند که دعوت رکن اساسی این نامه‌هاست. از این رو سفیر و نماینده سیاسی کشور اسلامی باید تلاش کند تا از طرق مختلف به این وظیفه خود جامعه عمل بپوشاند. در غیر این صورت از وظیفه اصلی خود شانه خالی کرده است.

نکته‌ای که در این خصوص باید متذکر شد این است که هرچند مقوله دعوت، یکی از وظایف دیپلمات‌های اسلامی به شمار می‌رود، در عصر حاضر اجرای این وظیفه در چهارچوب روابط دیپلماتیک بسیار دشوار و محدود شده است؛ زیرا در عرف بین‌الملل زمینه‌ای برای نمایندگان دیپلماتیک در تبلیغ آیین و مذهب وجود ندارد و معمولاً این عمل را نمایندگان فرهنگی کشورها انجام می‌دهند. با وجود این نمایندگان و سفیران اسلامی می‌توانند با درایت کامل زمینه تبلیغ و دعوت اسلامی را از طریق دیپلماتیک باز کنند. مصداق این امر را در اعزام «سفیر ویژه» حضرت امام خمینی(ره) به مسکو شاهد بودیم. البته این امر نیز مستلزم قبول طرفین است. از سوی دیگر دیپلمات‌ها و سفیران اسلامی بیش از اینکه با کلام، پیام رسان اسلام باشند، می‌توانند با عمل و منش و رفتار اسلامی دعوت کننده به دین اسلام باشند،(۸)

چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «کُونُوا دُعَایً إِلَی أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم.»(۹)

از آنجایی که دعوت، وظیفه دولت اسلامی است، برای تحقق آن لازم است که:

اولاً به هنگام برقراری روابط با دیگر دولت‌ها بر این امر تاکید ورزد و موضع خود را در این‌باره اعلام کند. ثانیاً در نشر دعوت اسلامی از امکانات جدید اطلاع‌رسانی بهره بگیرد و دسترسی به آن را برای دست‌اندرکاران امر تبلیغ فراهم کند.

ثالثاً کادر دیپلماتیک به‌ویژه رایزینی‌های فرهنگی خود را با فنون  تبلیغ اسلامی آشنا سازد، به گونه‌ای که این افراد با التزام اخلاقی و عملی سفیران واقعی اسلامی در دیگر کشورها باشند.

رابعاّ آشنایی با زبان بیگانه به‌ویژه زبان محل ماموریت را برای کادر دیپلماتیک و مبلغان مذهبی فراهم کند.(۹)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫برای نمونه ر.ک: شوری۴۲: ۱۵؛ نحل۶: ۱۲۵؛ فصلت۴۱: ۳۳؛ یوسف۱۲: ۱۰۸؛ فرقان۲۵: ۵۲؛ مائده۵: ۹۹؛ نمل۲۷: ۳۵؛ نور۲۴: ۵۴؛ عنکبوت، ۱۸؛ یس۳۶: ۱۷

۲٫نحل/۱۲۵

  1. بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ۹/۱۲/۱۳۸۸٫
  2. بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ۶/۶/۱۳۸۵٫
  3. راهبرد‌های سیاست خارجی(برگرفته از بیانات حضرت آیه الله العظمی خامنه‌ای)، ص۲۱

۶- محمود مصطفی نادیه و دیگران، سلسله العلاقات الدولیه فی الاسلام: الاصول العامه للعلاقات الدولیه فی دارالاسلام وقت السلم، ج۵، ص۱۳۶؛ ظافر قاسمی، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، ص۴۴۸؛ علی عبد القوی غفاری، الدبلوماسیه القدیمه و المعاصره، ص۴۶؛ جعفر عبدالرزاق، فی الدبلوماسیه الاسلامیه، مجله الفکر الجدید، سال سوم، شماره ۹، صفر۱۴۱۵ق، ص۲۸۰٫

۷- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۲۶؛ حسن بن علی حرانی (ابن شبعه)، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص۲۵؛ عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ص۳۰۱٫

۸- علی اکبر حصاری، دیپلماسی از دیدگاه اسلام (جزوه درسی)، ص۳۶٫

۹- «مردم را با اعمال خود دعوت کنید»، محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۲، ص۷۷٫

۱۰- سیدمصطفی میرمحمدی، اصل عدم مداخله در اسلام و حقوق بین‌الملل، ص۳۳۶٫

17ژوئن/21

امام صادق(ع) پایه‌گذار تمدن اصیل اسلامی

مقدمه:

در دوران امام صادق(ع) پراکندگی و کشمکش‌های سیاسی میان امت اسلامی بسار گسترده شده بود؛ بزرگان به شدیدترین وجه به یکدیگر حمله می‌کردند و احتمال فروپاشی جامعه آن روز می‌رفت. امام صادق«ع»در چنین برهه‌ای با اهتمام در پیشرفت علوم مختلف، زمینه را برای شکوفایی علم و پایه‌گذاری تمدن اسلامی فراهم کردند و باعث افتخار مکتب حیات‌بخش اسلام شدند و امت اسلامی را به رشد تمدنی و کمال علمی رساندند.

در دانشگاه تمدن‌ساز امام صادق(ع) افزون بر دانش‌هایی چون تفسیر علوم قرآن، حدیث، فقه اصول و معارف دینی، علوم مختلف دیگری چون ریاضی، طب، فیزیک، شیمی، ستاره‌شناسی، فلکیات، جانورشناسی و ده‌ها رشته دیگر که هریک منشأ و سرفصلی برای گسترش این علوم بودند، تدریس می‌شدند. گستردگی حوزه و دانشگاه امام صادق(ع) و تمدن‌سازی آن حقیقتی است که دوست و دشمن به آن معترفند و کسی را یارای انکار آن نیست.

 

تمدن اسلامی طبیعتاً از منبع آموزه‌های دینی گرفته شده و روح معارف اسلامی تولید‌کننده چنین تمدنی بوده است که محدودیت زمانی و مکانی خاصی ندارد. بنابراین اگر در برهه‌ای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده و در برهه‌ای نزول داشته، مربوط به عملکرد مسلمین  و بی‌لیاقتی سران آن ملل بوده است.

 

 

الف.اعتراف به عظمت علمی

از ضروری‌ترین عوامل ایجاد یک تمدن قدرتمند و پویا، پایه‌های علمی قوی و محکم است. عظمت و قدرت علمی امام صادق«ع» مخالفان را  نیز به اعتراف به عظمت و نقش ایشان در پیشرفت جامعه اسلامی و تمدن‌سازی اسلامی وا داشته‌ است. اینک به نمونه‌هایی در این زمینه اشاره می‌شود:

  1. منصور دوانیقی: او که دشمن سرسخت امام صادق(ع) بود، تحت تأثیر جایگاه علمی ایشان قرار داشت و می‌گفت: «به‌راستی جعفر بن محمد از کسانی بود که خدا درباره آنها می‌فرماید: «سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم. او از کسانی بود که خدا او را برگزیده بود و از پیشتازان انجام خیرات بود.» (۱)
  2. مالک‌بن انس: پیشوای فرقه مالکی می‌گوید: «در علم و عبادت و پرهیزکاری برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده است.»(۲)
  3. ابو حاتم می‌گوید: «[جعفربن محمد] از نظر فقاهت و دانش و فضیلت از بزرگان اهل‌بیت«ع» بود.»(۳)
  4. ابو عبدالرحمان اسلمی می‌گوید: «[جعفربن محمد] بر تمامی نزدیکان خویش از اهل‌بیت«ع» برتری داشت و دارای علم فراوان، زهد کامل نسبت به دنیا و پرهیزگاری تمام از شهوات و تمایلات و ادب کامل در حکمت بود.»(۴)
  5. محمدبن طلحه شافعی درباره جایگاه علمی و عظمت امام صادق(ع) می‌گوید: «جعفربن محمد از بزرگان اهل‌بیت«ع» و رؤسای آنان بود. زیاد قرآن تلاوت و در معانی آن جستجو می‌کرد. گنج‌هایی از دریای قرآن را استخراج کرد و شگفتی‌ها و عجایب آن را به نمایش ‌گذاشت… جماعتی از پیشوایان [مذاهب] و بزرگان از او حدیث نقل کرده‌ و از محضر او استفاده برده‌ و این استفاده علمی را شرافت و فضیلتی برای خود ‌دانسته‌اند. مناقب و اوصاف او از شمارش بیرون است و فهم انسان بیدار بینا در آن حیران.»(۵)

 

ب.اعتراف به وسعت علمی

تمدنی که می‌خواهد توسعه یابد و جهانی شود، نیازمند علم وسیع و جهانی است. حضرت صادق(ع) از این علم وسیع برخوردار بودند. در این بخش به کسانی  که به وسعت علم آن حضرت که تأثیر تام در تمدن‌سازی اسلامی داشت، اعتراف کرده‌اند، اشاره می‌کنیم.

  1. «ابوحنیفه»، به وسعت علمی امام صادق(ع) اقرار می‌کند و می‌گوید: «من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیده‌ام. اگر آن دو سال نبود، نعمان (= ابوحنیفه) هلاک می‌شد.»(۶) منظور از دو سال زمانی است که خدمت امام صادق(ع) می‌رسید و از ایشان دانش فرا می‌گرفت.
  2. ابن حجر هیتمی می‌نویسد: «علوم گوناگونی از وی (جعفربن محمد) نقل و زبانزد مردم شده و آوازه آن در همه جا پخش شده است و بزرگ‌ترین پیشوایان [فقه و حدیث] مانند یحیی، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از ایشان [حدیث] نقل کرده‌اند.»(۷) با جهانی شدن علوم دینی، زمینه تمدن اسلامی فراهم می‌شود.
  3. جاحظ یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می‌گوید: «علم و دانش جعفر بن محمد جهان را پر کرده است. شاگردی ابوحنیفه و سفیان ثوری که از شاگردان او هستند، در اثبات عظمت علمی او کافی است.»(۸)
  4. ابن صبّاغ مالکی می‌گوید: علوم فراوانی از او (جعفربن محمد) نقل شده؛ آوازه و شهرت وی به تمام شهرها رسیده و علما از هیچ یک از اهل بیت(ع) به اندازه او حدیث نقل نکرده‌اند.»(۹)

 

ج.حرکت بر اساس مقتضیات زمان:

برای پرورش درست انسان‌ها و تمدن‌سازی، بیش از هر چیزی باید با مقتضیات زمان آشنا بود و برنامه‌ریزی کرد. امام صادق(ع) به‌خوبی از این نکته آگاه بودند. شهید مطهری در این باره می‌نویسد: «آن هدفی که در دوره امام حسین(ع)، شمشیر انجام می‌داد، در دوره امام صادق(ع) درس، کتاب، بیان و قلم انجام می‌دهد. شرایط زمانی امام صادق(ع) با شرایط زمانی امام حسین(ع) دوتاست. در شرایط زمانی امام حسین«ع» فقط یک یزید قلدر در مقابل اسلام است. اسلام مسئله‌ای ندارد جز اینکه با این قلدر روبه‌روست، ولی در زمان امام صادق(ع) علاوه بر قلدرها که باید با آنها مبارزه کرد و مبارزه می‌کردند، مهم‌تر از مبارزه با قلدرها، مبارزه با گروه‌های فکری انحرافی است.(۱۰) در آن جو، ملحدها، زندیق‌ها، ماتریالیست‌ها و مادیین به وجود آمدند، مکتب خودشان را تشکیل دادند و آزادانه به نشر عقاید خود ‌پرداختند. مسیحی‌ها آزادانه حرفشان را می‌زدند، صائبی‌ها عقاید خود را می‌گفتند، زردشتی‌ها و یهودیان نیز هر کدام، افکار و عقاید خود را بازگو می‌کردند. حال در چنین زمانه‌ای، وظیفه چه ایجاب می‌کند؟ آیا امام صادق(ع) می‌تواند بگوید من همان راهی را می‌روم که جدم حسین‌بن علی(ع) رفت؟ نه اگر امام حسین«ع» در زمان امام صادق(ع) بود، همان را عملی می‌کرد، یعنی شیوه پرورش خود را نشر علم، بازگویی عقاید صحیح و پرورش شاگردان قرار می‌داد.»(۱۱)

 

د.شاگردان و دانش آموختگان

مهم‌ترین ابزار هر تمدنی افراد ورزیده و دانشمندانی است که بر علوم مختلف مسلط باشند و دانشگاه وسیع امام صادق(ع) به‌خوبی چنین افرادی را تربیت کرد و تحویل جامعه آن روز داد. این امر مورد اتفاق علمای اسلام است.(۱۲)

شاگردان محضر ایشان را چهار هزار نفر برشمرده‌اند. شیخ مفید می‌گوید: «اهل حدیث کسانی را که از امام صادق(ع) روایت نقل کرده‌اند، جمع‌آوری نموده‌اند و تعداد افراد ثقه [و مورد اطمینان] آنها به‌رغم اختلاف‌ در نظریات و گفتار به چهار هزار نفر می‌رسند.»(۱۳) شهید اول نیز تصریح کرده است که شاگردان معروف آن حضرت از اهل حجاز و شام و عراق به چهار هزار نفر می‌رسیدند.(۱۴) یقیناً در هر گوشه جامعه اسلامی قدمی برای تمدن اسلامی برداشته می‌شد، نقش این شاگردان تعیین کننده بود.

 

نقش اصلی در ظهور هر تمدنی را افراد تربیت شده ایفا می‌کند. نامدارترین شاگردان آن حضرت در حوزه شیعی که برای چنین امری تربیت شدند  عبارتند از: جمیل‌بن دراج، عبدالله‌بن مسکان، عبدالله‌بن بکیر، حماد‌بن عیسی، حماد‌بن عثمان، ابان‌بن عثمان، هشام‌بن الحکم، مفضل و… که این شاگردان طبق دستور حضرت کتب بسیاری را از خود آن حضرت نقل و یا خود تألیف کرده‌اند.

کتاب‌هایی که توسط شاگردان حضرت تألیف شده‌اند بسیارند و تعداد آنها چهارصد بلکه بیشتر نیز گفته شده است. نویسنده کتاب «سیر حدیث در اسلام»(۱۵) ۳۷۳ تن را با ذکر تألیف و نوشته آنان ذکر کرده که از میان آنان بیست نفر کسانی‌اند که بیش از یک تألیف دارند.(۱۶) هریک از این کتاب‌ها گوشه‌ای از تمدنی اسلامی را ساخته‌اند.

برای تمدن‌سازی اسلامی نمی‌شود فقط به تربیت شیعیان اکتفا کرد، بلکه لازم است شاگردانی از هر گروه و فرقه جذب شوند. لذا عده‌ای از بزرگان و پیشوایان اهل سنت از محضر علمی حضرت صادق(ع) استفاده علمی بردند و حضرت بدون هیچ تعصبی با نگاهی وسیع به تمدن‌سازی اسلامی به تربیت آنها پرداختند، از جمله:

  1. نعمان ‌بن ثابت معروف به ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی‌ها.
  2. مالک ‌بن انس مدنی پیشوای فرقه مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت

۳٫سفیان ‌بن سعید ‌بن مسروق ثوری کوفی.

۴٫سفیان‌ بن عیینه ‌بن ابی عمران الکوفی المکی

۵٫یحیی‌ بن سعید بن قیس الانصاری.

و ده‌ها نفر دیگر از بزرگان و سرشناسان اهل سنت… (۱۷)

 

ه.فرهنگ مکتوب

امام صادق(ع) طرفدار کتابت حدیث بودند. آن حضرت می‌فرمودند: «هر آنچه را که می‌دانی بنویس و آن را در بین برادرانت منتشر کن و موقعی که میمیری، کتاب‌هایت را برای فرزندانت به ارث بگذار.»(۱۸) حضرت با تشویق شاگردان خویش به کتابت سبب شدند که چهارصد کتاب و رساله در دوره‌های درسی ایشان تألیف شوند. همچنین حضرت بر حفظ کتاب‌ها و راه‌اندازی کتابخانه‌ها، بسیار تأکید می‌فرمودند. همه اینها سبب شدند تا به وسیله ایشان که بزرگ‌ترین دانشگاه زمان خود را تأسیس کرده بودند، مهم‌ترین میراث فرهنگی و تمدنی در تاریخ اسلام محفوظ بماند و به دست آیندگان برسد.(۱۹)

 

در همین زمینه می‌توان به حرکت پرشور قرن‌های دوم و سوم اسلامی اشاره کرد که به قول شهید مطهری تا قرن هفتم ادامه داشت. این دوران شکوهمند اسلامی که به «نهضت ترجمه» مشهور شد، چیزی نبود جز گردآوری آرای دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان با فرهنگ‌ها و اعتقادات مختلف در کنار هم. به دنبال افزایش قلمرو و تقویت بنیه‌های علمی، پایه‌های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد؛ به‌نحوی که دانشمندان سراسر جهان اسلام، اعم از علمای صابئی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی گرد هم آمدند و بعدها نظامیه بغداد را با هزاران جلد کتاب، مرکز دانش‌اندوزی خود قرار دادند.(۲۰)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۷٫

۲-الامام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد، بیروت، دارالکتب العربی، دوم ۱۳۹۰، ج ۱، ص ۵۳؛ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴؛ اعلام الهدایه، همان، ص ۲۱٫

۳- اعلام الهدایه، همان، ج ۱، ص ۲۲، الثقات، ج ۶، ص ۱۳۱٫

۴- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج ۱، ص ۵۸؛ اعلام الهدایه، همان، ص ۲۲٫

۵-همان، ج ۱، ص ۲۳، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۵۶٫

۶- تذکره الحفاظ، محمد شمس الدین ذهبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۱۶۶ و مناقب ابی حنیفه، ج ۱، ص ۱۷۲٫

۷- ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مکتبه القاهره، دوم، ۱۳۸۵ ه. ق، ص ۲۰۱٫

۸- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج ۱، ص ۵۵٫

۹- اعلام الهدایه، همان، ج ۱، ص ۲۴؛ الفصول المهمه، ابن صباغ المالکی، ص ۲۲۲٫

۱۰- مطهری، مرتضی (۱۳۶۷)، سیری در سیره ائمه اطهار(ع). قم: انتشارات صدرا، ص۱۹۱-۱۹۲٫

۱۱- همان، ص ۱۹۲٫

۱۲- ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸؛ تاریخ التشریع الاسلامی، ص ۱۶۶٫

۱۳- شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص ۲۷۱٫

۱۴- محمدبن مکی العاملی، ذکری الشیعه، قم، مکتبه بصیرتی، ص۱۰۰٫

۱۵- سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی، دوم، تهران، ص ۲۰۴-۱۰۹٫

۱۶- همان، ص ۲۰۶٫

۱۷- اعلام الهدایه، همان، ج ۱، ص ۲۲۹٫

۱۸- جعفریان، رسول (۱۳۶۹)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم السلام). تهران، ایران: سازمان تبلیغات اسلامی ص۳۵۷٫

۱۹- حکیمی، همان، ص۱۳۵٫

۲۰- مطهری، مرتضی (۱۳۶۷)، سیری در سیره ائمه اطهار(ع). قم: انتشارات صدرا، ص۱۹۱-۱۹۲

14ژوئن/21

حکمرانی اسلامی در انتظار دولت اسلامی

اشاره:

 

یکی از آسیب‌های سازمان‌ها، بانک‌ها و بخش‌های مختلف انقلاب اسلامی، در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و اسناد است، به گونه‌ای که با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز نقص نبود حکمرانی آشکارا خود را نشان می‌دهد و راهکار چیرگی لحاظ حکمرانی اسلامی در دولت است. حکمرانی اسلامی فرایند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف کلی دین و حاکمیت است و در صورتی محقق می‌شود که دولت اسلامی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف حاکمیت و مقاصد دین قدم بردارد.

 

  1. آسیب‌های نادیده گرفتن حکمرانی اسلامی

همان گونه که اشاره شد، یکی از آسیب‌های اسناد و تقنین در انقلاب اسلامی در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و سند است. در سال‌های اخیر سندهای فراوانی مانند نقشه جامعه علمی کشور و سند دانشگاه اسلامی تدوین شده‌اند، اما بازخورد مفیدی در سطح جامعه نداشته‌اند. مجلس شورای انقلاب اسلامی – با وجود نمایندگان انقلابی- هنوز کارآمدی مطلوب را ندارد. سرّش این است که تقنین در مجلس با نگاه حکمرانی صورت نمی‌گیرد و بالطبع، مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز فقهی مجلس در قمه به علت فقدان نگاه حکمرانی نمی‌توانند با فرایند تقنین حکمرانی کنند. علت ناکارآمدی گمرک و حرکت نکردن بانک‌ها در راستای تولید، عدم تدوین برنامه با رویکرد حکمرانی است.

تولید حداکثری حکمرانی اسلامی موضوعی میان رشته‌ای و مرتبط با موضوعات دیگر است. بیانیه گام دوم انقلاب که در بخشی از آن به حکمرانی اسلامی و ضرورت دولت‌سازی اسلامی پرداخته شده است، دربردارنده سه کلید واژه است که نیازمند روشنگری است: حکمرانی اسلامی، دولت‌سازی اسلامی و گام دوم انقلاب که ناظر به بیانیه رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

 

 

۲٫اعتماد به نسل جوان

بیانیه مقام معظم رهبری با عنوان گام دوم انقلاب اسلامی شامل دو نکته اساسی است. بخشی از بیانیه خطاب به جوانان و بخش دیگر شامل نظریه نظام انقلاب اسلامی است. نظریه نظام انقلاب اسلامی شامل سه رکن است: خودسازی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی. مقام معظم رهبری بر اساس این سه رکن به توصیف دستاوردها و ضعف‌های چهل ساله انقلاب پرداخته‌ و در نهایت هفت توصیه را مطرح کرده‌اند: پیشرفت در علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد مقاومتی، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال، آزادی و عزت ملی. تحقق این هفت توصیه به عهده جوانان است. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب معتقدند که نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که اگر ظرفیت‌ها و مسئولیت‌ها را به نسل سوم و چهارم انقلاب تحویل ندهند این انقلاب به ثمر نمی‌نشیند. نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که جوانان نسل سوم و چهارم بهتر از خودشان کار خواهند کرد.

 

  1. ۳. ارکان گوهر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

نظریه «نظام انقلابی» که گوهر بیانیه گام دوم انقلاب است بر سه رکن استوار است: خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی. آغاز نظریه نظام انقلابی، خودسازی است و در گام دوم انقلاب، بیشتر بخش انقلابی خودسازی مدنظر است. خودسازی انقلابی یعنی شناخت و تحکیم و تثبیت باورهای دینی و اعتقاد به توحید اجتماعی و ولایت و اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی.

رکن دوم نظریه نظام انقلابی، جامعه‌پردازی است. فرآیند جامعه‌پردازی از دو رکن مهم تشکیل شده است: خانواده و جامعه اسلامی. یکی از ارکان مهم در خانواده اسلامی تربیت فرزندان است که بر عهده مادر است. بعد از شکل‌گیری خانواده، حرکت به سمت جامعه‌پردازی آغاز می‌شود؛ زیرا جامعه اسلامی متشکل از خانواده‌های متعدد است.

فرآیند دیگر جامعه‌پردازی، فرهنگ است. رهبر معظم انقلاب آغاز جامعه‌پردازی اسلامی را فرهنگ اسلامی می‌دانند. باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه را شکل می‌دهند که در همه عرصه‌ها اعم از سیاست، اقتصاد، ادارات و… بروز پیدا می‌کنند. حضرت آقا فرهنگ را مثل روحی در کالبد جامعه و هوایی برای تنفس می‌دانند.(۱)

بعد از فرهنگ اسلامی نوبت به تعلیم و تربیت اسلامی می‌رسد. اگر فرهنگ عمومی جامعه، اسلامی باشد، به خودی خود بر تعلیم و تربیت اثر می‌گذارد.

بعد از تعلیم و تربیت، سیاست اسلامی و به تعبیری مردم‌سالاری دینی موضوعیت دارد.

نکته دیگر اهمیت دادن به نقش و وظیفه مردم است.

گام سوم، تمدن‌سازی است. تمدن‌سازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است و تمدن‌ها در همه جوامع فرآیندی چند قرنی داشته‌اند. فرآیند تکاملی در تمدن نوین اسلامی نیز جاری است و تمدن نوین اسلامی در مرحله پنجم شکل گرفته است. به عبارتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سرگذاشتن نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی، نوبت به شکل‌گیری تمدن اسلامی می‌رسد. باید توجه داشت که رهبری در فرآیند تمدن‌سازی، دولت اسلامی را مقدم برجامعه‌سازی می‌دانند. طبیعتاً ما در حال حاضر یک جامعه اسلامی نسبی داریم. بنابراین اول باید جامعه اسلامی شکل بگیرد تا دولت اسلامی محقق شود. وقتی دولت اسلامی محقق شد، یک جامعه اسلامی کامل و فراگیر خواهیم داشت که زمینه را برای تمدن‌سازی فراهم می‌کند. پس مفهوم اول که در بیانیه گام دوم آمده، دولت اسلامی را در ذیل جامعه‌پردازی تعریف می‌کند که زمینه‌ساز تمدن اسلامی می‌شود.

 

  1. چیستی دولت اسلامی

مفهوم دیگر در بیانیه گام دوم، دولت‌سازی اسلامی است. دولت‌سازی در درون جامعه‌پردازی قرار دارد. به عبارتی دولت‌سازی یک فرایند است و اگر دولت اسلامی یک فرایند است، با چه فرایندی می‌توان به آن دست یافت؟ به نظر می‌رسد همان خودسازی معرفتی و عملی و تقویت خانواده اسلامی و جامعه اسلامی ما را به دولت اسلامی می‌رساند.

اما حقیقت دولت اسلامی چیست؟ حقیقت دولت چیست؟ دولت به معنی عام شامل همه قواست، برخلاف دولت به معنی خاص که شامل قوه مجریه است. دولت به معنی عام مجموعه‌ای از ساختارهای بهداشتی، امنیتی و قضایی است و این مجموعه‌ای از ساختارها دولت را تشکیل می‌دهند. حکومت سوسیالیستی و حکومت‌ لیبرال به سبب آنکه ایدئولوژی‌های متفاوتی دارند، با یکدیگر فرق دارند. هیچ حکومتی بدون ایدئولوژی نیست. ایدئولوژی مرام‌نامه دنیوی و اصول حاکم بر زندگی است. مثلاً در آمریکا ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی لیبرال کاپیتالیسم است، لذا هیچ وقت رئیس‌جمهور آمریکا از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات خارج نیست. البته در آمریکا احزاب گوناگونی فعالیت می‌کنند، ولی قدرت همیشه متعلق به یکی از این دو حزب است که زیرمجموعه دو قدرت بزرگ سرمایه‌داری هستند. در کشورهایی مانند نروژ یا سوئیس، ساختارها بر اساس سوسیالیسم غیرکمونیستی است.

بنابراین واژه ایدئولوژی دربردارنده اصولی است که منشاء ساختارهای خاصی است و دولت‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. پس دولت در دو معنای متفاوت کاربرد دارد. دولت در معنای خاص منحصر به قوه مجریه است و دولت به معنی عام شامل ساختارهاست که دولت را تشکیل می‌دهند.

 

  1. ۵. نقش ساختارها در دولت

ساختارها در دولت شامل چندین بخش هستند. بخش‌هایی مانند سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها که هر کدام سازمانی با نظام اداری خاص حاکم بر آن هستند. عقبه سازمان‌ها قوانینی هستند که سازمان را تنظیم می‌کنند و منشاء قوانین مصوبه مجلس‌اند و یا قوانینی که دربردارنده آئین‌نامه‌ها و ضوابط اجرایی مصوبه دولت هستند. بنابراین قبل از سازمان‌های اداری، قوانین  و قبل از قوانین راهبردها و سیاست‌هائی وجود دارند که قبل از تقنین اعلام می‌شوند. دولت با قوانینی سر و کار دارد که تبدیل به آئین‌نامه می‌شوند و درون سازمانی هستند. اما قبل از قوانین، راهبردها و اسناد بالادستی‌ تنظیم شده توسط بعضی از نهادها وجود دارند. مثل سند مهندسی‌ای که شورای‌عالی انقلاب اسلامی تنظیم کرد. یا سند دانشگاه اسلامی که شورای اسلامی دانشگاه‌ها تنظیم کرد. و همچنین برخی از سندهائی که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تنظیم کرد و رهبری آن را ابلاغ ‌کردند. در کشورهای دیگر نیز عالی‌ترین مقامات وظیفه ابلاغ سیاست‌های کلان را به عهده دارند. بنابراین دولت صرفاً متشکل از قوا نیست، بلکه مجموعه ساختارهاست. به عبارت دیگر ساختارها + سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها + قوانین(مصوبه مجلس و دولت) + راهبردها و سیاست‌های کلی = دولت

 

  1. حکمرانی در دولت اسلامی

حکمرانی فرآیندی است که از اسناد بالادستی و سیاست‌ها تا مرحله تقنین و تعیین سازمان‌های ناظر به اهداف را شامل می‌شود. بنابراین حکمرانی چهار رکن دارد: راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین، سازمان‌ها و مقاصد و اهدافی که باید این سه بخش به آن برسد. مثلاً یکی از مقاصد نظام لیبرال کاپیتالیسم آمریکا، تقویت نظام سرمایه‌داری است، بر همین اساس ساختار حکومت، راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین و سازمان‌ها بر اساس اهداف این نظام پیش میروند.

در جامعه دینی مقصود از حکمرانی اسلامی چیست؟ اسلام مجموعه عقاید احکام و اخلاق و بخش چهارم آن شامل مقاصدی است که آن را مقاصد الشریعه می‌نامیم. مقاصد الشریعه در دو بخش عام و خاص مطرح می‌شوند. بخش عام شامل مقاصد کلی شریعت هستند.

قرآن در آیاتی بعد از بیان احکام الهی می‌فرماید:

  1. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۲) اى مردم پروردگارتان را پرستش کنید که هم شما و هم پیشینیان را آفرید تا پرهیزکار شوید.» مقصد کلی عبادت را تقوا معرفی می‌کند.
  2. در آیه دیگر آمده است: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(۳) این چنین خداوند آیات خود را براى شما شرح مى‏دهد، شاید اندیشه کنید.» مقصد کلی را تعقل عنوان می‌کند.

مقاصد شرعیه در بخش خاص مربوط به بخش‌های جزئی عبادت‌اند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما نوشته شده است آن‌گونه که بر امت‌هایى که قبل از شما بودند نوشته شده بود شاید پرهیزکار شوید.
  2. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛(۵) اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که گروهى از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد دیدید، ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید.

بنابراین رکن چهارم اسلام مقاصد است که بر سه بخش دیگر حاکم است. یعنی از ابتدای سندنویسی، راهبردها، توسعه سیاست، تقنین و آیین‌نامه‌ها باید در راستای اهداف کلی نظام قدم بردارند. تمام این مجموعه، حکمرانی است.

در یک دولت اسلامی به معنی عام، همه فعالیت‌ها اعم از تقنین باید در راستای اهداف و مقاصد کلی باشند. مقام معظم رهبری شعار سال گذشته را «جهش تولید» قرار دادند. این مقصدی است که همه فعالیت‌ها باید به آن سمت حرکت کنند.

آیا سازمان‌های اداری، بانک‌ها و قوانین حاکم بر آنها با توجه به مقاصد حاکمیت حرکت کرده‌اند؟ آیا بیشتر در مسیر سرمایه‌داری حرکت کرده‌اند یا فقرزدایی؟ با توجه به مقاصد حاکمیت آیا بانک‌ها در مسیر رشد قدم برمی‌دارند یا در مسیر تعطیل کردن کارخانه‌ها فعالیت می‌کنند؟ مشکل ما این است که تا کنون نگاه حکمرانی نداشته‌ایم یعنی عده‌ای برای خود سند می‌نویسند و عده‌ای دیگر برای خود قانون وضع می‌کنند و به راهبردها و اهداف توجه ندارند.

بنابراین حکمرانی فرآیندی است که از سیاست‌گذاری تا قانون‌گذاری را شامل می‌شود و سازمان‌ها باید در راستای مقاصد کلی دین و حاکمیت و هم‌تراز با مجموعه دین یعنی، عقاید، اخلاق و احکام قدم بردارند. در چنین شرایطی است که دولت اسلامی شکل می‌گیرد. بنابراین، دولت اسلامی مجموعه ساختارهاست و ساختارها تامین‌کننده مقاصدی هستند که از قرآن و سنت استخراج می‌شوند.

بر همین اساس قوانین باید به‌گونه‌ای تنظیم شوند که ساختارها اهداف را تأمین کنند. تا کنون نگاه ما به بانک‌ها حکم محوری بوده است و تلاش کرده‌ایم که بانک‌ها ربوی نشوند، ولی به مقاصد در بانک‌ها توجه نکرده‌ایم و اینکه ساختارها و قوانین در بانک‌ها باید بر اساس اهداف کلی شکل بگیرند تا بانک‌ها در خدمت اغنیا قرار نگیرند. ما احکام شرعی را از قرآن و سنت می‌گیریم، ولی ادارات و سازمان‌ها باید طوری تنظیم شوند که مقاصد کلی دین تأمین شوند. به همین دلیل مقاصد الشرعیه در ساختارسازی بسیار نقش دارند، اما متأسفانه در حکم‌سازی نقشی ندارند.

 

نتیجه‌گیری

  1. حکمرانی اسلامی فرآیند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی درمسیر مقاصد الشریعه است.
  2. دولت اسلامی به معنی عام دربردارنده ساختارهای اسلامی و ساختارهای راهبردی مبتنی بر احکام اخلاق و مبتنی بر مقاصد الشرعیه است. وقتی دولت اسلامی شکل بگیرد، حکمرانی اسلامی تحقق پیدا می‌کند.
  3. تحقق هفت توصیه‌ رهبری در بیانیه گام دوم با نگاه حکمرانی در دولت اسلامی میسر است و زمانی اتفاق می‌افتد که نگاه حکمرانی اسلامی در میان مدیران کلان، مخصوصاً وزارتخانه‌ها تحقق پیدا کند.

 

پی‌نوشت:

۱- بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۹۳٫

۲- بقره، آیه ۲۱٫

۳- بقره، آیه ۲۴۲٫

۴- بقره، ۱۸۳٫

۵- انفال، ۴۵٫

03ژانویه/21

سیره پیامبر(ص) و مفهوم شهر در تمدن اسلامی

اشاره:

تمدن اسلامی از زوایا و ابعاد گوناگون مورد توجه اندیشمندان واقع شده و کتاب‌ها و مقالات بسیاری در این زمینه نوشته شده‌اند. حضور پیامبر اکرم(ص) در مدینه و تشکیل حکومت را باید اقدام عملی ایشان پس از بعثت و دعوت، در جهت تمدن‌سازی اسلامی برشمرد. پیامبر اکرم(ص) با اقبال مناسب مردم یثرب، نخستین اصول و پایه‌های شهر اسلامی را بر پایه سعه صدر، حسن تفاهم، نفی استبداد، مهربانی و همزیستی انسان بنیان نهادند. در هر تمدنی بخش گسترده‌ای از مظاهر جغرافیایی و کالبدی در ارتباط با انسان تحول و تکامل یافته است. تنوع و چگونگی مناظر کالبدی شهری، در رابطه با عوامل گوناگونی چون سطح فرهنگ، بنیه اقتصادی، روش سیاسی حاکم بر جامعه و اصول قابل قبول جامعه و محیط زیست پدیدار می‌شود. از میان عوامل مذکور، اصول اعتقادی و جهان‌بینی از توان و نفوذ بیشتری برخوردار است و به عنوان زیرساخت دیگر نیروها در بسیاری از جاها اثر و مُهرِ خود را بر مناظر کالبدی شهرها می‌نهد که نه تنها چهره بخش پدیده‌هایی چون مساجد، بازارها، زیارتگاه‌ها، مکان‌های عمومی و… را نشان می‌دهند، بلکه در چگونگی روابط و آداب اجتماعی، فرهنگ، شعر، نثر و موسیقی و… نیز مؤثر واقع می‌شود. بی‌تردید جهان‌بینی اسلامی و سیره پیامبر(ص) در ساختن و پرداختن مناظر و ساختار کالبدی تمدن اثر به‌سزایی داشته است که در این مقاله به تحلیل آن پرداخته است.

 

۱٫تمدن شهری در اسلام

تمدن از ریشه‌ «مدن» به معنای اقامت کردن و پیدا کردن اخلاق شهرنشینی(۱) معادل(۲)Civilization  است.(۳) در فرهنگ‌های فارسی نیز تمدن به معنای شهرنشین شدن، به اخلاق و آداب شهریان خوگرفتن، همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، دینی، سیاسی و مانند آن آمده است.(۴)

«ویل دورانت» بر این باور است که تنها تمدن است که انسان را به فکر ایجاد مدینه و شهر می‌اندازد. از یک لحاظ، تمدن با مؤدب بودن و حسن معاشرت یکی می‌شود و این حس معاشرت، خود صفای اخلاقی است که در شهر دست می‌دهد.»(۵) او تمدن را این گونه تعریف می‌کند: «تمدن نظامی است اجتماعی که موجب تسریع دستاوردهای فرهنگی می‌شود و به منظور بهره‌گیری از اندیشه‌ها، آداب و رسوم و هنر، دست به ابداع و خلاقیت می‌زند. نظامی است سیاسی که اخلاق و قانون، آن را سر پا نگه می‌دارند و نظامی است اقتصادی که با تداوم تولید، پایدار می‌ماند.(۶)

در اندیشه اندیشمندان مسلمان نیز تعریف تمدن، تشکل هماهنگ انسان‌ها در حیات معقول با روابط عادلانه بین همه افراد و اشتراک گروه‌های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسان‌ها در همه ابعاد مثبت است.(۷) می‌توان گفت تمدن، حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی و خروج از بادیه‌نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شده امور اجتماعی و عمران است.(۸)

 

۲٫تمدن و تشکیل دولت اسلامی

ویژگی‌های ساختار سنتی قبیله‌ای در جامعه پیش از اسلام، خشونت‌گرایی در اشکال مختلف از قیبل چپاول، حمله به افراد دیگر، جنگ و کشتار، اسطوره‌گرایی و رواج خرافات، انحطاط اخلاقی و فرهنگی و محدودیت زیستگاه‌های مناسب زندگی و مهاجرت (۹) مانعی برای توسعه و تمدن به شمار می‌رفتند. پیامبر(ص) با تشکیل دولتی دینی در مدینه، مدنیت و تمدن اسلام را با اصول و بینش‌های جدیدی پایه‌گذاری کردند. اسلام اعراب بادیه‌نشین را به دلیل دوری از احکام و حدود الهی مذمت کرد. در قرآن آمده است: «الأَعْرَابُ أَشَد کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلا یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ : کفر و نفاق بادیه‌نشینان عرب شدیدتر است و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است.»(۱۰) و شرایط و زمینه‌های ظهور فرهنگ و تمدن اسلامی را فراهم ساخت.

اسلام که در جامعه‌ای شهری ظهور کرد و در مدینه استقرار یافت، کاملاً با زندگی شهری تناسب داشت و پیامبر(ص) با متحد ساختن قبایل کوچک و بزرگی که دائماً با یکدیگر در حال نبرد بودند، ملت واحدی را پدید آوردند و نظام قبائلی را در راستای اهداف توسعه مدنیت به کار گرفتند و به دنبال آن، حکومتی متمرکز در عربستان پدید آمد که اساس آن به جای پیوندها و روابط قبیله‌ای بر ایدئولوژی دینی بود.

پیامبر اکرم(ص) با اعلام اولین پیمان‌نامه عمومی یا قانون اساسی مدینه، نظام شهروندی جدید را با معیارهایی نوین مطرح ساختند و بدین وسیله، ضمن سامان بخشیدن به اوضاع اجتماعی، جامعه را به سوی وحدت تازه‌ای رهبری فرمودند.(۱۱) با پیمان اخوت، مرزهای دینی، جایگزین مرزهای قبیله‌ای و خانوادگی(۱۲) و روابط و پیوندهای جدید با تعالیم دینی و اجتماعی، مانند عبادات جمعی نماز، حج، جهاد، تحکیم شد.

عامل دیگری که در مدنیت جدید در تاریخ اسلام تأثیر بسیار داشت، هجرت پیامبر اسلام«ص» بود. پیامبر«ص» با هجرت خود، گذار از مرحله تبلیغ اسلام به مرحله تثبیت و استقرار دولت اسلامی را آغاز کردند و سبب ایجاد تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه اعراب شدند که به پیدایش تمدن اسلامی منجر شد. (۱۳)

 

۳٫پیامبر(ص) و فضای شهری

بین اصول اعتقادی ـ مذهبی و پدیده‌های جغرافیایی پیوند آشکاری وجود دارد. بین مفهوم شهر و جهان‌بینی اسلامی از ابتدا روابط نزدیکی وجود داشت. در شهر بود که پیامبر بزرگ اسلام«ص» اولین دولت خود را بر مبنای جهان‌بینی اسلامی تشکیل دادند. شهر دوران اسلامی قبل از هر چیز یک قلعه ایمان و از نظر سیاسی و قانون تابع مقررات ناشی از شریعت است، از این رو نقش مذهبی شهر بر اهداف نظامی ـ اقتصادی حکومت‌های مستقر در آن شهر اولویت دارد.(۱۴)

در آغاز تمدن اسلامی، مسلمانان تحت تأثیر اندیشه والای پیامبر(ص)، به هنگام احداث شهرهای جدید و یا توسعه شهرهای موجود عامل محیط را در نظر می‌گرفتند و موقعیت جغرافیایی شهر از نظر سیاسی، حائز اهمیت خاصی بود. بسیاری از مظاهر کالبدی تمدن اسلامی از فرهنگ و تمدن سرزمین‌های فتح شده گرفته شده‌اند. شهرنشینی و شهرگرایی از قرن یک تا چهارم هجری در شهرها و روستاهای پیرامون آنها در پیوند نظام‌های منطقه‌ای با یکدیگر به وجود آمدند و مجموعه‌ای را به وجود آوردند که تقسیم کار میان شهر و روستا به صورتی که در شهرهای قرون وسطایی اروپا دیده می‌شود، در منطقه‌های شهری ایران شکل نگرفت.

یکی از مظاهر عدم وجود مالکیت خصوصی‌، نظام وقف در اسلام است. وقف عبارت است از خبس عین ملک یا مال از طرف مالک به طریقی که هرگز فروخته و یا گرو گذارده نشود و سود و بهرۀ آن موافق نظر واقف در راه خدا به مصارف خیریه برسد.(۱۵)

شهرنشینی در تمدن اسلام که به وسیله پیامبر«ص» بنیاد نهاده شد از قرن سوم گسترش یافت و تا سه قرن پس از آن به کمال رسید مهم‌ترین عاملی که موجب رشد شهرنشینی در این دوره شد، گسترش سریع بازارهای داخلی و داد و ستد خارجی بود. در قرن چهارم هجری بزرگ‌ترین شهرهای ایران در مسیر راه‌های کاروان رو و طرق بازرگانی دریایی قرار داشتند.

شیوه تولیدی بر اساس کشاورزی و بازرگانی استوار بود. هرچند اعراب مسلمان آشنایی چندانی با کشاورزی نداشتند، اما با پیشرفت فتوحات در عراق و شام و پس از آن در ایران و مصر زمین‌های کشاورزی بسیاری در اختیار آنها قرار گرفتند. بسیاری از محصولات از سرزمینی به سرزمین دیگر می‌رفتند و به دنبال آن فنون کشت نیز منتقل می‌شدند. در این زمینه کتاب‌هایی نیز تألیف شده‌اند، از جمله کتاب «النبات» که توسط ابوحنیفه دینوری ریاضیدان، منجم و طبیعت‌شناس و مورخ قرن سوم نوشته شده است. بنا به نوشته برخی از محققان در قرن چهارم هجری تقریباً تمام ممالک اسلامی از نان تغذیه می‌کردند و کشت گندم در عراق بیشتر بوده است.

سازمان اجتماعی عربستان پیش از اسلام بر روابط ابتدایی خویشاوندی، طایفه‌ها و قبیله‌ها استوار بود. عرب بدوی، زندگی شهرنشینی را تحقیر می‌کرد، زیرا نتیجۀ آن اطاعت از مقررات، قانون و مقتضیات تجارت بود. اما نکته مهم آن است که در دوران اسلامی بر اساس اندیشه و سیره پیامبر«ص» این دیدگاه از میان رفت. بر اساس جهان‌بینی برابری، اسلام میانه‌ای با قومیت نداشت و تأثیر اسلام در ایران باعث از میان رفتن طبقات اجتماعی موجود در دورۀ ساسانی شد.

سازمان‌های اجتماعی این دوره عبارت بودند از: «اُمت اسلامی» که سه جامعه ایلی، شهری و روستایی را ممزوج کردند که در نتیجه آن، ساز و کار دو جانبه‌ای بین شهر و روستا برقرار می‌شود و به همین دلیل است که از «مناطق شهری» بعد از اسلام می‌توان از «اصناف» که صاحبان حرفه‌ها را در خود متشکل می‌کردند و وظایف اجتماعی وسیعی داشتند و «محلات» که مقام و موقعیت حاکم شهر و توابع آن را حکومت مرکزی تعیین می‌کردند، سخن گفت.

 

۴٫ارکان مهم شهر در تمدن سازی پیامبر«ص»

مسجد: مسجد در شهرسازی اسلامی علاوه بر نقش مذهبی، نقش‌های اجتماعی و سیاسی بسیاری داشت. در مسجد مسئولیت‌های دولت و بحران‌های آن با امت در میان گذاشته می‌شد و گاه جدایی شهر از روستا با وجود مسجد جامع تحقق می‌یافت. اولین مسجدهایی که برای مجتمع ساختن مؤمنان برای انجام مراسم نماز جماعت و نماز جمعه به وجود آمدند عبارت بودند از محوطه‌های چهارگوشی که به سوی مکه معطوف بودند و از اطراف نیز به وسیلۀ ساقه‌های نی و یا گودالی محدود می‌شدند.

بازار: دومین رکن در شکل‌گیری شهرهای دوره اسلامی بازار است که در گرداگرد مسجد ساخته می‌شدند. نخستین بازار در کنار مسجد جامع، بازار فروشندگان اشیای مذهبی بود و در کنار آن بازار کتابفروشان و صحافان و سپس بازار چرم‌سازان قرار داشت. پس از آن نوبت به بازار پارچه‌فروشان می‌رسید که «قیصریه» نامیده می‌شد و پراهمیت‌ترین مرکز بازرگانی بازار بود.

محله: محله‌های مسکونی گرداگرد بازارها جای داشتند و در هریک از محله‌های شهرهای نوبنیاد مردمی می‌زیستند که از گروه قومی خاصی بودند. در واقع شهرهای اسلامی مجموعه‌ای از اجتماعات کوچک محله‌ای با تمام خصوصیات جامعه‌شناختی یک جامعه بودند که واحدی اجتماعی و جغرافیایی است.

مراکز علمی: مراکزی مانند مراکز آموزش پزشکی و بیمارستان‌ها، حمام‌ها، رصدخانه‌ها، کتابخانه‌ها، مدارس علمیه، و… از مهم‌ترین مراکز شهر اسلامی بودند و هستند.

 

۵٫تأثیر تمدن‌سازی پیامبر«ص» در شهرسازی اسلامی

بناهای به جا مانده از نخستین قرون اسلام در بلاد اندک‌ا؛ اما نشانه تأثیر ژرف تمدن اسلامی هستد. نخستین بقایای قابل ذکر از ابنیه اسلامی در ایران متعلق به اوایل سده پنجم هجری است. حدود بیست بنا که تاریخ آنها پیش از۳۹۰ ه.ق است در سرزمین ایران شناسایی شده‌اند. گرچه بافت اصلی آنها در زیر تعمیرات مکرر بعدی مدفون شده، ولی تقریباً عموم آنها بنای مساجدی بوده‌اند که نمایانگر اولویت نوع معماری در آن دوران است. در سدۀ چهارم هجری بنای مسجد کاملاً متداول بوده و بقایای بناها حاکی از رواج گونه‌های مختلف مسجد است. از آن جمله می‌توان به مساجد نیشابور، هرات، نایین، دامغان، مسجد جمعه اردستان، جامع سیراف، جامع عتیق اصفهان، تاری‌خانه دامغان، مسجد حاجی پیاده در بلخ و… می‌توان اشاره کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- لوئیس معلوف، المنجد، ترجمه محمّد بندر ریگی، تهران، ایران، ۱۳۷۴، ج۲، ص ۱۷۶۶٫

۲- محمّدرضا باطنی و دستیاران، فرهنگ معاصر، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۶، ص۱۳۶٫

۳- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه احمد آرام، چ هشتم، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۵٫

۴- محمّد معین، فرهنگ فارسی، چ هشتم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۱۱۳۹٫

۵- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج ۱، ص ۵٫

۶- همو، درآمدی بر تاریخ تمدّن، ص ۲۵۶٫

۷- محمّدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۹، ج ۵، ص ۱۶۱٫

۸- علی‌اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، چ دوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۳۰٫

۹- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل‌بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۹ ه‍. ق ، ج ۷، ۴۲٫

۱۰- توبه، آیه ۹۷٫

۱۱- ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، ترجمه: سید هاشم رسولی، تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵ ه‍ ش، ج۲، ۱۳۷ـ۱۵۰٫

۱۲- ابن کلبی، هشام، الاصنام، تحقیق احمد زکی باشا، قاهره: افست تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ ه‍ ش ، ج ۲، ۹۲٫

۱۳- عجاج کرمی، احمد، الإداره فی عصر الرسول، قاهره: دار السلام، ۱۴۲۷ ه‍. ق، ج ۲، ص ۱۱۵٫

۱۴- حبیبی، محسن، سیر تحول مجتمع‌های زیستی در ایران، دانشکده هنرهای زیبا، گروه شهرسازی. تهران، ۱۳۶۴ش، ص ۴۱.

۱۵- سعیدی، عباس، بینش اسلامی و پدیده‌های جغرافیایی، چاپ دوم، تهران، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، ص۱۳۷.

10اکتبر/20

راهبرد «مواسات» و نسبت «ما» با آن

مقدمه:

ابرهای تیره و تار بیماری کرونا و سهمگین‌تر از آن، پیامدهای منفی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ متعدد آن، بر زندگی، روحیه و امید بسیاری از مردم این مرز و بوم، سایه بسیار سنگین و تلخی افکنده بود که بسان بسیاری از دیگر موارد، رهبر معظم انقلاب با تمسک به یکی از آموزه‌های نجات‌بخش اسلامی، مسیر روشنی را فراروی همگان ترسیم کردند:

«مسئولان… به‌طور جدی مشغول کارند…؛ لکن در کنار این، مردم هم وظیفه دارند. عده‌ای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگی‌شان به‌سختی قابل گذران است…؛ مردمی‌که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعالیت وسیعی را شروع کنند. در صلوات شریف «شَجَرَهُ النُّبُوَّه» می‌خوانیم: «وَ ارزُقنی مُواساهَ مَن قَتَّرتَ‌ عَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ…» این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ به‌خصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان، ماه انفاق، ایثار است و کمک به مستمندان است. چه خوب است که در کشور برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا رزمایش گسترده‌ای به وجود بیاید که این اگر اتفاق بیفتد، خاطره خوشی را از امسال، در ذهن‌ها خواهد گذاشت.»(۱)

این دعوت آسمانی و ندای حیات‌بخش، نه تنها در ماه مبارک رمضان اجابت شد و شور و نشاطی مؤمنانه را پدید آورد و صحنه‌های دلنشینی از رحمت‌های خاص الهی را در سراسر کشور به نمایش گذاشت، بلکه خاطره خوش و شهد بسیار شیرین آن در کام عموم مردم، موجب استمرار و تداوم و تبدیل شدن نسبی آن به یک فرهنگ و هنجار فعال اجتماعی شد که صد البته، در صورت بی‌توجهی و ضعف رسیدگی‌های نظری و عملی، می‌تواند دوباره کمرنگ و محدود شود. بنابر این باید این پدیده را از زوایای بسیاری تحلیل کرد و کاوید(۲) و توجهات و رسیدگی‌های عملی بسیاری به آن داشت.

 

مواسات، عنصری تمدنی

برای زنده، پویا و همگانی نگهداشتن «مواسات» باید به این نکته مهم توجه داشت که مواسات فقط یک پدیده فردی و حتی اجتماعی فرهنگی نیست، بلکه مواسات را باید عنصری تمدنی دانست که این ظرفیت را دارد که در زمره راهبردهای کلانِ مسیر نزدیک‌تر شدن به عصر ظهور و رزمایشی مقدماتی برای آن قرار بگیرد. به‌ تعبیر اشاره‌وار رهبر معظم انقلاب:

«… برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنه‌ها و جلوه‌هایی از جامعه مهدوی را به وجود بیاوریم… جامعه مهدوی، جامعه قسط و عدل و عزت و مواسات و برادری است. اینها را بایستی در زندگی و به‌قدر امکان خود تحقق ببخشیم. این ما را نزدیک می‌کند.»(۳)

در متون دینی مواسات حتی بر مؤمنان نیز امری بس مشکل و طاقت‌فرسا قلمداد شده است.(۴) که در عصر امام عصر(ع)، به اوج خود می‌رسد و بسیار برجسته و فعال  و جزو امور واجب زندگی مؤمنان می‌شود.(۵)

 

ما و مواسات

توسعه و تعالی مواسات و سوق دادن آن به‌ سوی پدیده‌ای تمدنی و قرار دادن آن در مدار و مسیر جریان منتهی به ظهور، در گروی تحقق امور بسیاری است که یکی از آنها، توجه هریک از افراد، گروه‌ها، اقشار و اصناف مختلف جامعه به نقش خاص خود در میدان توسعه مواسات است. مواسات یک سطح عمومی همگانی دارد که همه باید به‌نحوی در آن مشارکت کنند. این سطح، کم و بیش همین جلوه‌های زیبایی را دارد که اکنون شاهد آن هستیم. اما مواسات فقط محدود به این سطح نیست و ابعاد، شکل‌ها و قالب‌های مختلف و لایه‌های ژرف‌تری دارد. به‌تعبیر رهبر معظم انقلاب:

«…مواسات یعنی همراهی و کمک کردن به برادر مؤمن در همه امور. کمک فکری، مالی، جسمانی، آبروئی و…».(۶)

برای دستیابی به دیگر ابعاد و لایه‌های مواسات، ضرورت دارد که افزون بر افراد، تمام اقشار، گروه‌ها و نهادهای اجتماعی هم به نقشه‌ها و کارویژه‌های خاصی در مورد مواسات بیندیشند و متناسب با آنها تدبیر و اقدام کنند تا این پدیده، ابعاد و جوانب بیشتری پیدا کند و در مسیر تکامل کمی و کیفی قرار بگیرد. یک نمونه مشابه نزدیک به ذهن برای این گونه توسعه و تعالی، دو پدیده «وقف» و «نذر» است که تا چندی پیش تنها در املاک و دارایی‌های مادی یا مراسم و آیین‌های خاصی بروز و ظهور داشتند، اما با فرهنگ‌سازی صحیح، انواع دیگری از آنها مانند وقف و نذر فرهنگی، علمی، درمانی، خدماتی و… نیز رواج و جریان نسبی پیدا کردند و این دو مقوله، وضعیت تخصصی بیشتری به خود گرفتند.

بدین‌سان می‌توان مساوات را نیز توسعه و ارتقا داد و با حفظ روند عمومی آن، عمق‌های بیشتر و جهت‌دهی‌های متعالی‌تر و تخصصی‌تری را به آن بخشید و آن را به‌عنوان الگویی موفق در حل بسیاری از مشکلات و بحران‌های مختلف زندگی، در میان امت اسلامی و حتی ملل غیرمسلمان رواج داد، زیرا سطحی از مواسات، پدیده‌ای انسانی و فطری است و هر فطرت پاک یا کمتر زنگارگرفته‌ای‌ می‌تواند پذیرا و عامل به آن باشد. به فرمودۀ رهبر معظم انقلاب:

«مواسات…، امروز این یک وظیفه جهانی برای همه انسان‌هایی است که وجدان و اخلاق و عاطفه انسانی دارند؛ اما برای مسلمانان، علاوه بر اینکه یک وظیفه اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفه دینی است.»(۷)

 

حوزویان و مواسات

برای اینکه مطلب یادشده مقداری ملموس‌تر و عینی‌تر شود، آن را در نسبت با یکی از اقشار جامعه، یعنی حوزویان بررسی می‌کنیم. در میان سیل خروشان مردم شریک در پدیده مواسات، حوزویان و طلاب نیز به اقتضای وظایف ذاتی خود در عرصه خدمت‌رسانی اجتماعی، در رزمایش مواسات نیز چه در سطح عمومی و همدوش دیگر مردم و چه در سطوح نسبتا خاصّ‌تر و متناسب‌تر با هویّت صنفی خود، حضور و نقش پررنگ و برجسته‌ای داشتند و دارند. اما این نقش می‌تواند و باید تکامل بیابد و افزون بر حفظ لایه عمومی‌، به‌سوی خدمات تخصصی متناسب با هویت صنفی روحانیت نیز امتداد پیداکند تا ثمره‌های بیشتر و شیرین‌تری داشته باشد.

مراجعه به متون دینی مرتبط با مواسات، نشان می‌دهد که در آنها، علاوه بر سطح عمومی مواسات یا مواسات در امور مالی، به‌روشنی از انواع مختلفی از مواسات یاد شده است که نشانه‌ ابعاد و لایه‌های مختلف این پدیده از منظر دین و نیز اختصاص برخی از مصادیق آن به بعضی اقشار اجتماعی است. برای مثال، در برخی از متون دینی به وظیفه عالمان دین در زمینه مواسات اعتقادی و علمی با محبان محمد«ص» و آل محمد«ع» تصریح شده است. از باب نمونه، امام حسن عسکری(ع) می‌فرمایند:

«همانا برخی از دوستداران محمد«ص» و علی«ع» مسکین‌هایی هستند که مواسات آنها برتر از مواسات مساکین فقیر (به‌لحاظ مالی) است و آنان کسانی هستند که اعضای آنها و قوایشان از جنگیدن و مقابله با دشمنان خداوند  که آنان را به سبب دینشان سرزنش می‌کنند و آرزوها و آرمان‌های آنها را سفیهانه می‌شمارند، بازمانده و دچار ضعف شده‌اند و نمی‌توانند از قوای مادی و انسانی خود در مبارزه با دشمنان دین استفاده کنند.

بدانید! اگر کسی آنها را با فقه و دریافت عمیقش از دین و نیز با  علمش تقویت کند تا بیچارگی و مسکنت آنها برطرف شود و آنها را بر دشمنان… چیره گرداند تا آنها را شکست بدهند؛ خداوند وضعیت را برعکس می‌کند آن بیچارگی و مسکنت را به شیاطینشان بازمی‌گرداند و آنها را از گمراه کردن آنان عاجز می‌سازد.»(۸)

به‌طور مختصر، اگر وظایف حوزویان را «فهم و استنباط»، «ترویج و تبیین» و «اقامه و تحقق بخشیدن» به دین در حیطه‌های مختلف زندگی بدانیم، در هریک از این محورها نیز مسئولیت‌ها و تکالیفی در زمینه پدیده مواسات بر عهده آنان قرار می‌گیرد که استخراج و بیان تفصیلی آنها از گنجایش این نوشتار بیرون است.

برخی از وظایف حوزویان در تعالی و تکامل بخشیدن به جریان مواسات عبارتند از:

۱- هدایت و جهت‌دهی معرفتی جریان مواسات و پایش و مراقبت نظری از آن بر پایه معارف اسلامی و در چهارچوب شریعت مقدس. این وظیفه از آن جهت مهم و ضروری است که هر پدیده اجتماعی، هر قدر هم که پاک و فطری باشد، بدون وصل شدن به معارف عمیق توحیدی و دینی و بدون مراقبت از آن، به‌تدریج دچار آسیب‌ و انحراف‌ و اندک اندک، از روال صحیح دور می‌شود و حداقل آنکه به عمق و تکامل نمی‌رسد و دچار رکود یا خمود می‌شود.

۲- طراحی و ارائه شیوه‌ها و قالب‌های جدید و متنوع برای تحقق عمومی‌تر و مردمی‌تر مواسات و حتی توسعه آن در میان عموم اقشار اجتماعی و حتی در میان طیف‌ها و گروه‌هایی که در ظاهر میانه نزدیک‌ و مستقیمی با مقولات مذهبی رایج ندارند.

این کار را می‌توان نوعی تأسیس و ایجاد سنت حسنه در چهارچوب معیارهای مورد تأیید دین دانست که در اسلام نیز بر آن تأکید و بدان تشویق بسیار شده است به فرموده امام جعفر صادق(ع):

«… هر سنتی که انسان آن را اقامه کند و در برپا کردن و بلوغ و به ثمر رسیدن و زنده کردنش بکوشد؛ پس، عمل و سعی در مسیر آن از برترین اعمال است؛ زیرا چنین کاری احیای یک سنت است و پیامبر خدا«ص» فرمودند: «هرکه سنتی را بنا و تأسیس کند، پس برای او اجر آن است و اجر هر کس که تا روز قیامت بدان عمل کند، بدون اینکه از اجرهای عمل‌کنندگان هم چیزی کم شود.»(۹)

در پایان، باید تأکید کرد که طرح این مبحث، به‌ معنای نفی سطح عمومی مواسات و اهمیت بسیار کلیدی آن نیست، بلکه راهی برای گشودن افق‌ها و دریچه‌های بیشتری در راستای توسعه، ارتقا و تکامل هرچه بیشتر این راهبرد کلیدی و سنت حسنه است تا علاوه بر افراد، هر قشر و صنفی نیز جایگاه و نقش تخصصی خود را در این رزمایش گسترده آخرالزمانی بیابد و در راستای مسیر تاریخی نهضت توحیدی انتظار بدان بپردازد؛ «إِنَّهُم یَرَونَهُ‏ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً.»

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان عج، ۲۱/۰۱/۱۳۹۹

  1. مانند بررسی ریشه‌های معرفتی مواسات، سرچشمه‌های آن در منابع دینی، سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام و دیگر مردان خدا، الگوگیری از جهت نحوه فعال‌سازی عمومی عناصر تحول‌آفرین بالقوه در متن تعالیم اسلام، تجربه‌نگاری و ثبت این حماسه، انعکاس و ترویج وسیعتر آن در ایران و دیگر ملل اسلامی و حتی غیراسلامی و…
  2. همان
  3. در متون دینی، از «مواسات با برادران دینی در راه خدا»، در کنار «انصاف» و «ذکر عملی همیشگی» به‌عنوان یکی از دشوارترین و مشکل‌ترین امور بر مؤمنان و از ابتلاءهای شدید آنان و از نشانه‌های شیعیان یاد شده است. برای نمونه، ر.ش: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص۱۴۵ – همان، ص۱۴۶ – شیخ صدوق، مصادقه الإخوان، ص۳۶-۳۸ –، معانی الأخبار، ص۱۹۲ – همو، علل الشرائع، ج‏۱، ص۱۵۸٫
  4. برای نمونه: شیخ صدوق، مصادقه الإخوان، ص۳۶٫ همچنین، ر.ش: رضیالدین حلّی، العدد القویه، ص۶۷٫
  5. بیانات در دیدارکارگزاران نظام‌، ۳۱/۰۶/۱۳۸۶
  6. بیانات در خطبه‌های نماز عید فطر، ۱۵/۰۹/۱۳۸۱
  7. ر.ش: احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج، ج‏۱، ص۱۸٫ همچنین: التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (ع)، ص۳۴۶٫
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۵، ص۹-۱۰٫
10اکتبر/20

مکتب رضوی حلقه‌ وصل نظام علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی

اشاره:

دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسنده‌ی کتاب تمدن رضوی است. متن حاضر گفتگوی صمیمانه با ایشان درباره‌ی تمدن رضوی است. دکتر نجفی در این گفتگو به پرسش‌هایی مانند چیستی تمدن مولفه‌های اصلی تمدن، تفاوت تمدن اسلامی و غربی، چیستی مکتب رضوی و به تبیین اوصاف تمدن رضوی پاسخ داده‌اند.

 

 

*موضوع گفتگوی ما «مولفه‌ها و شاخص‌های تمدن رضوی» است. پیش از ورود به بحث تمدن رضوی ابتدا درباره چیستی و مولفه‌های تمدن توضیح بفرمائید.  

تمدن معادل واژه «civilization» از ریشه لاتینی « civitas» به معنای شهر و شهروندی در زبان‌های فرانسـه و انگلیسی است. این لفظ کـه از کلمه عربی مدینه (شهر) گرفته شـده، معـادل رایج آن در عربی(الحضاره) از ریشۀ حضور و تجمع است. اما تعریف اصطلاحی تمدن با تعاریف متفاوتی همراه است و در این مورد اکه چه چیزی را تمدن بدانیم، هیچ اجماعی وجود ندارد. به نظرم برای تمدن اعم از اسلامی و غیر اسلامی می‌توان به ویژگی‌های نوزده‌گانه‌ای اشاره کرد که به منزله جنس تمدن هستند. البته هر تمدنی اعم از اسلامی و غربی فصل خاص خود را دارد که باید آن را در نظر گرفت.

برخی از ویژگی‌های نوزده‌گانه عبارتند از:

شهرنشینی، خلاقیت و نوآوری، فرهنگ بارور، قانونمندی، اخلاق‌مداری، شکوفایی همه استعدادهای انسانی، شکوفایی هنرها و صنایع، ایجـاد نظام‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. یکی از عناصر تمدن

شهرنشـینی اسـت. تمـدن در روسـتاها، محیط‌های کوچـک و جنگل‌ها به وجـود نمی‌آید. از دیگـرشـرایط جغرافیایی تمدن‌ها، اعتـدال دمایی است. تمدن در مکان‌های خیلی بد آب و هوا و خیلی گرم و خیلی ســرد شکل نمی‌گیرد. یکــی دیگر از ویژگی‌های تمدن قانونمنــدی است. هیـچ تمدنـی را نمی‌تـوان سـراغ گرفـت کـه در آن هـرج و مـرج حاکـم باشــد. تمدن‌هــا بایــد بــه قانــون پایبنــد باشــند. ویژگــی دیگــر تمدن‌هــا فرهنگ‌پــروری اســت. تمدن‌هــا، فرهنگ‌هــا را غنــی می‌کننــد و هنــر و صنعــت را شــکوفا می‌سـازند. بــه تعبیــر دیگــر شــاید بتــوان گفــت تمدن‌هــا می‌تواننــد عینیــت یــک فرهنــگ را به‌طـور جامـع و در ادامه مسـیر آن فرهنگ نمایان سـازند. بنابراین تمدن، ظرفیت‌ها را از بالقوه به بالفعل تبدیل می‌کند. تمدن با توجه به صفات ثانویه شکل می‌گیرد. وقتی انسان دیگر دغدغه خوراک پوشاک سرما و گرما نداشته باشد به صفات ثانویه توجه می‌کند. اینجاست که تمدن‌ها خود را نشان می‌دهند.

 

*پس تمدن در جایی محقق می‌شود که عناصر اولیه زندگی فراهم باشند و حاکمیتی باشد تا ظهورات و عینیت تحقق‌یافته به عنوان تمدن شناخته شود. لذا بین انسان، جامعه، فرهنگ و تمدن ارتباط ذاتی عمیق و پیوسته‌ای وجود دارد. با این اوصاف تفاوت فرهنگ با تمدن چیست؟

تمدن نوع عالی فرهنگ است. جایی که فرهنگی بارور می‌شود تمدن پدید می‌آید. فرهنگ سازنده به تمدن تبدیل می‌شود، اما فرهنگ غیرسازنده نمی‌شود. اسکیموها و قبایل آفریقایی هم فرهنگ دارند، اما فرهنگشان بارور نیست و منجر به تمدن نمی‌شود. ظرفیت فرهنگ از دیگر عناصر تمدن و حتی از اقتصاد هم بیشتر است. جامعه نبوی از نظر اقتصادی چندان قوی نبود، ولی فرهنگ بسیار نیرومند وخلاقی داشت. به تعبیر هانتینگتون، «تمدن گسترده‌ترین سطح هویت فرهنگی افراد است که دست‌کم انسان‌ها را از انواع جانوران متمایز می‌سازد.» به نظرم جنس تمدن با جنس فرهنگ رابطه سنخیت و همانندی دارد. به تعبیر استاد مطهری، «تمدن جنبه مادی فرهنگ و فرهنگ، جنبه معنوی تمدن است.» البته تمدن بعد از شکل‌گیری فرهنگ شکل می‌گیرد، یعنی وقتی در جامعه‌ای فرهنگ نهادینه شد و سازمان‌های مختلف شکل گرفتند و شاخ و برگ پیدا کردند و وارد زندگی مردم شدند، از این نقطه به بعد تمدن شکل خواهد گرفت.

 

*ویژگی‌های تمدن اسلامی و وجوه تمایز آن از سایر تمدن‌ها کدامند؟

هر یک از  این تمدن‌ها نمادها و نشانه‌هایی دارند. برای مثال بمب هسته‌ای و شیمیایی یک وجه از تمدن غرب و معنویت، هنر اسلامی، اشعار و معماری بخشی از تمدن اسلامی هستند. تمدن اسلامی در ۱۹ ویژگی با تمدن‌های دیگر مشترک است، ولی فصل و ویژگی ممتازی دارد که آن را از سایر تمدن‌ها جدا می‌کند و آن در اعتقاد به توحید و ولایت‌پذیری انسان کامل است. خاستگاه تمـدن اسلامی بـا قرائـت شـیعه در نـگاه حداکثری، وحی و مبانی آن توحید و معاد، اصـول آن ولایت و شـریعت و عدالـت، و اهداف آن تقـرب بـه خدا، توسعه عبودیت، انسان‌سازی و ایجاد حیات طیبه است. بـرای رسیدن بـه چنیـن اهدافی باید از چهار مرحله عبور کرد:

  1. توسعه کمّی و کیفی فرهنگ اسلامی و شکل‌گیری جامعه اسلامی
  2. حاکمیت سیاسی اسلام
  3. شکل‌گیری منطـق تولیـد علـم مبتنی بـر منطق وحی و فراهم شـدن فضـای عقلانیت اسلامی
  4. تولید علوم، ارائه محصولات علمی، ساخت ابزارهای کارآمد و تأمین نیازهای معیشتی جامعه اسـلامی. بــه هرحال، به نظر می‌رسد برای آنکه همه ابعاد تمدن به مرحله کمال برسند و شکوفا شوند، به یک عامل خاص و نیروی محرکه قوی نیاز است که از نظر من، وجود «انسـان کامـل» یعنی همان امام معصوم«ع» است. این نقطه افتراق و متمایزکننده تمدن اسلامی در تشیع و تسنن است.

 

*همه این شکوفایی‌ها در جامعه اسلامی محقق میشوند؟

بله، ولی باید میان دو اصطلاح تمدن اسلامی و تمدن مسلمین تفاوت قائل شد. در تمدن مسلمین می‌توان به تمدن خلفا اشاره کرد که مملو از اشتباهات بوده است؛ اما تمدن اسلامی تمدن حداکثری و برآمده از چشمه ناب دین است. در بحث ما تمدن رضوی و تمدن مهدویت برآمده از تمدن اسلامی و حرکت از تمدن حداقلی به سمت تمدن حداکثری وبه نحوی نقد تاریخ خلفا و نقد نظام حاکم و دارای عیاری جدید در زمینه مطالعه جامعه و اصلاح روند آن است.

 

*اشاره‌ای به تمدن رضوی داشتنید. آیا می‌توان در بخش تمدن برآمده از تمدن اسلامی به تمدن‌های مانند تمدن مدینه النبی، تمدن علوی، تمدن رضوی و تمدن مهدوی اشاره کرد؟

تمدن اسلامی برخلاف تمدن غرب پیوستگی واحدی دارد و گسسته نیست. در حیات سیاسی ائمه اطهار«ع» یک روح واحد حاکم است که به فرمایش مقام معظم رهبری مانند یک انسان ۲۵۰ ساله است و در تمام ادوار این عمر می‌توان توحید و حاکمیت انسان کامل با هدف تقرب به خدا و توسعه عبودیت را مشاهده کرد. بنابراین هر یک از تمدن‌های ذکر شده، تجلی یک تمدن الهی هستند که گاهی در تمدن نبوی تجلی دارند و گاه در تمدن علوی. البته با این تفاوت که تمدن بعدی کامل‌تر از تمدن قبلی است. نظام علوی در زمان امام علی(ع) از نظام مدینه النبی وسیع‌تر بود و قواعد خاص خـود را می‌طلبیـد. محیـط مدینـه کوچک‌تـر از سـرزمین پهنـاوری بـود کـه امیرالمؤمنیـن(ع) پـس از سـه خلیفـه عهـده‌دار حاکمیـت آن شـدند. امیرالمؤمنیـن(ع) ثابـت کـردند کـه بـا همـان سـیره‌ نبـوی می‌تـوان کشــورهای متعــدد بــا فرهنگ‌هــای گوناگــون اداره کــرد. نسـبت مکتـب سیاسـی امـام رضـا(ع) بـا نظـام علـوی از نظـر وسـعت و تفضیـل مثـل نسـبت نظـام علـوی بـه مدینه النبـی اسـت. لـذا تمـدن اسـلامی در دوران امـام رضـا(ع) به‌مراتـب وسـیع‌تر از نظـام علـوی اسـت. بـا ایـن اوصـاف، مکتـب سیاسـی امـام رضـا(ع) مبتنـی بـر قـرآن و سـیره پیامبر و ائمـه(ع) بـود و در اصـول تفاوتـی نداشت.

 

*پس تمدن اسلامی یک شجره واحده است؟

بله. تمدن اسلامی یک پیکر واحد دارد. در تمدن اسلامی باید از دو مفهوم سخن گفت. نظریه تکامل و نظریه پیوستگی. در نظریه تکامل همه نقاط عطف زندگی ائمه طهار به شکلی زنجیروار است که به شکل حلقوی ادامه دارد. از قیام امام حسین(ع) نظام علوی صلح امام حسن مجتبی، ولایتعهدی امام رضا«ع» و انقلاب اسلامی تا مهدویت همه در روند تکاملی قرار دارند. در نظریه پیوستگی، تمدن‌های یاد شده جدا از هم و مثل جزیره نیستند، بلکه پیوستگی دارند و عامل پیوستگی در همه آنها حضور انسان کامل و اعتقاد به توحید است.

 

*یکی از ایده‌هایی که شما مطرح کرده‌اید موضوع تمدن رضوی است. چرا از تمدن ائمه دیگر مانند امام صادق(ع) به عنوان تمدن نام نمی‌برید؟

با توجه به تعریفی که از فرهنگ کردیم فرهنگ از جهت رتبه زمانی و جوهری بر تمدن تقدم دارد. حضرات ائمه معصومین(ع) از فردای عاشورا تا زمان امام رضا(ع) فرهنگ اسلامی را بازسازی کردند. این بازسازی و ارتقای فرهنگ اسلامی پس از امام رضا(ع) نیز ادامه یافت، با این تفاوت که در دوران امام رضا(ع) به سبب ولایتعهدی حضرت، بخش عالی فرهنگ یعنی تمدن ظهور یافت و زمینه برای ترویج الگوها، نمادها و مناسک صحیح وحیانی و بازسازی نهادهای اجتماعی فراهم شد. بر این اساس ما به مکتب سیاسی امام رضا«ع» به عنوان تمدن رضوی معتقدیم و اگر از مکتب سیاسی حضرت صادق(ع) سخن نمی‌گوییم به این دلیل است که در زمان امام سجاد«ع» به سبب اختناق شدید بنی‌امیه امکان نظام‌سازی نبود. پایه تمدن رضوی را ائمه قبلی فراهم و پایه‌ریزی کردند که در دوران امام رضا(ع) به سبب حکومت و قبول ولایتعهدی به شکوفایی رسید. بنابراین مکتب رضوی حلقه وصل نظام علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی است.

 

*ویژگی‌های مکتب سیاسی امام رضا(ع) و وجوه تمایز آن از سایر مکاتب کدامند؟

واژه مکتـب بـه معنـای دیـن نیسـت، بلکـه اعـم از دین است. لـذا مکاتب یا بشری‌اند یا الهی. به نظرم عناصر اصلی مکتب عبارتند از: دارابودن طرحی جامع، دارا بودن قالبی نظام‌مند و هماهنگ و داشتن نوعی جهان‌بینی خاص و دستورالعمل‌هایی برای آن. بر اساس اندیشه رهبر معظم انقلاب از کتاب ۲۵۰ ساله، دوره امامت ائمـه(ع) (از سـال۱۱ه.ق تـا سـال۲۶۰ه.ق) بـه چهار دوره تقسـیم می‌شـود:

دوره نخست: از ۱۱ ه.ق. تا امامت حضرت امیر(ع)

دوره دوم: از۴۰ تا۶۰ ه.ق. که مدت امامت امام حسن(ع) و ده سال اول امامت امام حسین(ع) را شامل می‌شود.

دوره سوم: پس از دوره امام حسین(ع) تا ۱۴۰ سال بعد؛ یعنـی دوران امامت امـام رضا(ع)

دوره چهارم: دوران پس از امام رضا(ع)

ائمـه معصومیـن(ع) از فردای عاشـورا تـا دوران امـام رضا(ع) بــه بازسازی فرهنگ اسلامی همت گماردند و بازسازی و ارتقای فرهنـگ اسلامی پس از امام رضا(ع) اتفاق افتاد. از این جهت مکتب سیاسی امام رضا مازاد بر جنبه فرهنگی جنبه تمدنی نیز داشت که در دوره خلافت مأمون اتفاق افتاد. جامعـه اسـلامی مصـادف بـا خلافـت مأمـون بـه نوعـی ظرفیـت و توانمندسـازی رسـید کـه دیگـر نمی‌شد آن را تخریـب کـرد. از این جهت مکتب سیاسی امام رضا(ع) اوصاف مکتب از جمله دارا بودن طرحی نظام‌مند و جهان‌بینی خاص را داشت.

ویژگی‌های مکتب سیاسی امــام رضا(ع) را می‌توان بــدین گونه برشمرد:

۱- جاودانگــی

۲- نظام علوی در زمان امام علی(ع) از نظام مدینه النبی وسیع‌تر بود با این اوصاف، مکتب سیاسی امام رضا(ع) مبتنـی بر قرآن و سیره رسول خدا و ائمه(ع) بود و در اصول تفاوتی نداشت.

۳- امامـت شـیعه در زمـان مأمـون بـه دلایل زیـادی برتری فرهنگی یافت و این برتری فرهنگی از انسداد سیاسی موجود جلوتر می‌رفت. ایـن برتری فرهنگی به تعبیری مقدمه و نمایانگر برتری تمدنی است.

۳- ویژگی دیگر مکتب سیاسی رضوی، اثبات «منطق علوی» است. ایـن اثبات بـه تصحیح جریان‌های تاریخی پیشین منتهی شد.

۴- ویژگـی دیگـر ایـن مکتـب، انسان‌سازی آن است. تربیت انسان‌هایی متناسب بـا روح حاکم بـر فرهنگ و تمدن رضوی اسـت.

 

*شما در کتاب «تمدن رضوی» یکی از ویژگی‌های تمدن را تبدیل ظرفیت‌های بالقوه به بالفعل دانسته‌اید. در تمدن رضوی کدام ظرفیت‌ها تبدیل بالفعل شدند؟

همان‌گونه که در سئوال عنوان کردید ویژگی تمدن به فعلیت رساندن ظرفیت‌های بالقوه است به نظرم در تمدن رضوی این اتفاق افتاد و اسلام حداکثری با حضور امام معصوم(ع) فعلیت یافت. ظهور فعلیت در بخش‌های مختلف است که به برخی اشاره می‌کنم.

  1. در بخش توسعه شهری و فیزیکی مانند: توسعه موقوفات آستان مقدس، توسعه مراکز تجاری اقتصادی که پس از حضرت رضا«ع» به وجود آمدند، شکل‌گیری کتابخانه‌ها و مدارس علمیه، قدمگاه امام رضا(ع) در ایران و جاده ولایت.
  2. در بخش فرهنگی، احیای سنن اسلامی در شکل جدید (تعزیه، مقتل‌خوانی،..) ضرب سکه به نام امام، درگیر شدن تمدن رضوی با کل تاریخ اسلام که دو ثمره داشت: عدم تحریف معارف اسلامی، تدوین راه امت اسلامی، زمینه‌سازی برای تمدن‌های آینده مانند تمدن انقلاب اسلامی، تمدن مهدویت.
  3. در بخش علمی تربیت شاگردان. تعداد شاگردان آن حضرت را ۳۱۸ نفر یادکرده‌اند. شاگردانی مانند فضل‌بن شاذان، حسن‌بن سعید اهوازی…، شکل‌گیری مناظرات که دانشمندان آن روز را با جهان اسلام آشنا کرد، شکل‌گیری نهضت ترجمه که با تأسیس بیت‌الحکمه در عراق کامل شد. به همین دلیل این دوران به عصر «الاسلام الذهبی» مشهور است.

 

*و سخن آخر؟

تمــدن رضــوی تنهــا صورتــی از تمــدن اســلامی اســت کــه بــا وجــود امــام معصــوم(ع) ابعــادی مقــدس پیــدا می‌کنــد و در ســیری اســتعلایی بــه راه خــود ادامــه می‌دهـد. تأثیرهـای شـگرف ایـن تمـدن بـر ملت‌سـازی ایرانیـان و دمیـده شـدن روح تقـدس در حکومـت، بـه تعریـف جدیـدی از هویـت ملـی ایرانیـان منجـر می‌شـود کـه ثمره آن انقلاب اسلامی و سـرانجام آن تمدن مهـدوی اسـت.