Tag Archives: عدالت

29دسامبر/21

پیوست عدالت؛ تعدیل ثروت و مهار‌ قدرت

درآمد

نیل به عدالت در دنیای جدید فرایند پیچیده‌ای پیدا کرده است. امروزه اگر در نظام سیاسی برای این دغدغه خجسته، برنامه‌ریزی سنجیده و صحیحی شکل نگیرد، هرگز بستر تحقق عدالت مهیا نخواهد شد. مدیریت نیروها و امکانات و هزینه‌ها فرایند دقیقی است که اگر  درست انجام شود، می‌تواند هر کشوری را به سوی دادگری رهنمون شود و سنجه آن را می‌توان در قالب پیوست عدالت رصد کرد. واقعیت این است که تا زمانی که عدالت به معنای واقعی کلمه در قوانین و برنامه‌ها و آیین‌نامه‌ها حضور محسوس، ملموس و تأثیرگذار نداشته باشد، نمی‌توان به این مهم دست یافت.

 

۱- عدالت، مبنای سنجش‌  

داده‌های قرآنی و روایی ‌صراحتاً بیان می‌کنند که در اندیشه اسلامی، عدالت معیار همه برنامه‌ها، قوانین، گفتارها و برنامه‌ریزی‌هاست و تمام امور فرد و جامعه باید در جهت آن تنظیم شود. از نظر قرآن کریم، یکی از ماموریت‌های بزرگ پیامبران الهی، تأمین عدالت است. خدای متعال می‌فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ و َالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ:(۱) ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان را نازل کردیم تا مردم را دعوت به قیام برای عدل کنند.»

در ادبیات روایی ما نیز عدالت بحث برجسته‌ای است. در کلام اهل بیت(ع) آمده است:‌ «یک ساعت عدالت‌ورزی از هفتاد سال عبادت برتر است. عدالت، منطق قرآن، زندگی، پایداری قدرت، نظام حکومت، معیار سیاست‌ورزی، نورچشم حکومت‌ها، زیبایی سیاست و سیاستمداران، آسودگی، فزایندۀ برکت، عزت، بزرگی و موجب آبادانی و عمران شهرهاست».(۲)

عدالت به‌ویژه در عرصۀ سیاسی و اجتماعی، سنگ محک ارزش‌های دیگر و سنجۀ ساحت‌های مختلف زندگی سیاسی اجتماعی انسان است و مفاهیم دیگر، بر اساس عدالت به عنوان اصلی محکم، تفسیر و تفهیم می‌شوند: «اصل عدالت از مقیاس‌های اسلام است که باید دید چه‌ چیزی بر او منطبق می‌شود. عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه اینکه آنچه دین گفته عدل است، بلکه دین آنچه را که عدل است می‌گوید. این معنای مقیاس بودن عدالت است برای دین.»(۳)

عدالت در گام نخست با فکر و ذهنیت افراد سر و کار دارد و آن را سامان می‌دهد، اما بیش از آن، با عرصۀ عمل و روابط اجتماعی پیوند دارد. با توجه به همین امر است که عدالت در حوزۀ عقل عملی برجسته می‌شود؛ حوزه‌هائی که به باور اندیشمندان، دامنه آن با مفاهیمی چون تحسین عدالت، علم، شجاعت و تقبیح ظلم مرتبط است.(۴)

«پیامبر گرامی اسلام(ص) احساس ژرفی به عدالت داشتند. این در حالی بود که ایشان ظلم و ستم را در جامعه‌ای که در آن بالیده بودند، فراگیر یافتند. پس برای تاسیس نظامی منسجم که در آن معیار و روش عدل، نهاده شود، تلاش کردند. طبیعی بود که با توجه به نقش پیامبری‌ روی به ارزش‌های دینی تاکید کنند.» (۵) طبعاً انتظار می‌رود که نظام سیاسی برآمده از رسالت پیامبر اعظم(ص) هم بر پایه عدالت استوار باشد.

اما با این همه تأکید و سفارش، ارزش متعالی و نگرش ارزشمند عدالت در عمل و اندیشۀ مسلمین و نظام‌های اجتماعی سیاسی برخاستۀ از آن کمرنگ است. با آنکه فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی، عدالت است(۶) و البته در این مسیر گام‌هایی بلند و بنیادینی هم برداشته شده‌اند، اما تا رسیدن به نقطه آرمانی فاصله زیادی داریم. با توجه به این مهم بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین دیدار با اعضای دولت سیزدهم، برای جبران عقب‌ماندگی‌ها در عرصه عدالت به یکی از راهکارهای مهم آن یعنی بایستگی پیوست عدالت‌ اشاره کردند: «بخشنامه‌ها و مصوبات دولت پیوست عدالت داشته باشد. به نظر من هر مصوبه‌ای که شما تصویب می‌کنید، هر لایحه‌ای که در دولت تنظیم می‌کنید، هر بخشنامه‌ای که خود شما در دستگاه خودتان صادر می‌کنید، باید یک پیوست عدالت داشته باشد. باید مراقب باشید این روش، این کار، این دستور ضربه‌ِ به عدالت نزند و طبقات مظلوم را پایمال نکند.» (۷)

پیوست عدالت همچون سنگ محکی است که می‌تواند و باید همه جا همراه برنامه‌ها و قوانین باشد تا اگر زمینه‌های انحراف و ظلمی به وجود آمد، در فرصت مقتضی جلوی آن گرفته شود.

 

۲- ساختار عادلانه و پیوست عدالت

نکتۀ اساسی برای اثربخشی راهکار پیوست عدالت، وجود ساختار عادلانه و تلاش برای تقویت آن است. همۀ آموزه‌ها و راهبردهایی که از قرآن کریم در این راستا به دست می‌آیند، هنگامی می‌توانند عملیاتی شوند که ساختار و نظام عادلانه‌ای وجود داشته باشد. تنها در یک ساختار عادلانه است که حاکم عادل نقش پیدا می‌کند، در غیر این صورت، حاکم عادل هم نمی‌تواند کاری را جلو برد. این سامانه، یکی از بزرگ‌ترین ضمانت‌های اجرایی است تا حاکم بتواند قدرت، ثروت، امتیازها و فرصت‌ها را به شایستگی و دادگرانه میان شهروندان توزیع کند. در این وضعیت است که حقوق اقلیت‌ها رعایت می‌شود و حتی در حق دشمنان نیز ستم نمی‌شود.

کارکرد بنیادین راهبردهای عدالت سیاسی، تنظیم و طراحی راه و ساختاری است که می‌تواند در فرایندی عقلی ـ عقلایی، جامعه را به عدالت رساند. ساختاری که در آن قدرت، اختیارات و ثروت‌های کلان در دست دولت‌ها و افراد متراکم نمی‌شوند و گامی مهم در جهت رسانش شهروندان و نظام سیاسی به عدالت برداشته می‌شود. گام مهم پیوست عدالت آنگاه اجرائی می‌شود که ساختار عادلانه باشد. عدالت چون زنگ هشداری است که هر گاه ساز و کارهای خلاف عدالت شکل گیرند،‌ به کار می‌افتد و نظام سیاسی را از حرکت در آن جهت باز می‌دارد.

 

۳- بایستگی برنامه‌ریزی عاقلانه در جهت پیوست عدالت

با توجه به توانمندی برنامه‌ریزی و خردورزی در انسان، او برای حرکت در جهت کمال و رسیدن به جامعۀ عدل‌محور می‌تواند برنامه‌ریزی‌های دقیق و دوراندیشانه داشته باشد. شاهراه و بنیاد برنامه‌ها را وحی مشخص می‌کند و عقل استدلال‌گر، ادراک کننده، برنامه‌ریز و هدف‌ساز به تصمیم‌سازان کمک می‌کند تا برنامه‌های جامعه را  در جهت عدالت تنظیم کنند. در ادبیات دینی از این عقل، به عقل معاش تعبیر شده است تا برای رسیدن به عالی‌ترین و والاترین مقصود که سعادت دنیوی و اخروی است، طراحی کند. امام صادق(ع) فرمود: «العقل دلیل المؤمن.»(۸)

در عرصۀ سیاسی، کارگزار عاقل برای رسیدن به پیوست عدالت،‌ به تعبیر امام ‏على(ع) رأی و دیدگاه خردورزان و دانش دانشوران را به نظر خود می‌افزاید و با گفتگو، زمینه رسیدن جامعه به این مهم را فراهم می‌سازد. ایشان می‌فرماید: «حَقٌّ على العاقلِ أنْ یُضیفَ الى رَأیِهِ رَأىَ العُقلاءِ و یَضُمَّ الى عِلمِهِ علومَ العُلَماء:(۹) شایسته‏ است هر عاقلى نظر دیگران را به دیدگاه خود اضافه کند و علوم دانشمندان و کارشناسان را به علمش بیفزاید.»

پیوست عدالت می‌تواند تناسب و تعادل در برنامه‌ها و تصمیم‌های سیاسی را برای جامعه به ارمغان بیاورد. «تناسب» یعنی هر کس به میزانی که شایستگی دارد، به حقوق سیاسی خود دست می‌یابد و «تعادل»، با توجه به اصل لغت «عدالت»، یعنی جامعه‌ای دور از افراط و تفریط و احساسات بی‌پایه. چنین جامعه‌ای رفتاری عقلایی و سنجیده در پیش می‌گیرد و به «امه وسط»(۱۰) که قرآن کریم از آن یاد  و جامعۀ اسلامی را با آن توصیف می‌کند و می‌ستاید، نزدیک می‌شود.

 

۴- آثار پیوست عدالت در جامعه

با وجود پیوست عدالت، همه قانونگذاران و برنامه‌ریزان باید این تکاپوی نظری – عملی را در ذهن و اندیشه خویش بپرورانند که چگونه می‌توان قانون و برنامه‌ای را تصویب کرد که از شاهراه عدالت دور نشود. با این پیوست، نوعی آینده‌نگری و تیزبینی بر امور حاکم می‌شود و می‌توان برخی از ساحت‌های سیاسی – اجتماعی را به سوی عدالت راهبری کرد. باور حاکمان و سرآمدان دولت و مجلس شورای اسلامی به پیوست عدالت و تلاش برای توزیع عادلانۀ ثروت و قدرت می‌تواند حقوقی را که از جایگاه اصلی خود خارج شده‌اند، به جای حقیقی خود بازگرداند.

با اجرایی شدن پیوست عدالت در عرصۀ سیاسی ـ اجتماعی، شهروندان امکان می‌یابند تا به شایستگی به حقوق خود دست یابند، افراد در جایگاه بایستۀ خود قرار گیرند و ظرفیت‌های آنان برای دستیابی به حقوق سیاسی ـ اجتماعی، عملیاتی و اجرایی شود. این امر هنگامی محقق می‌شود که در جامعه، عدالت، حضوری پررنگ یابد. قانونمندی رفتارها، سنجش‌ و محاسبه کردارها برحسب حقوق و برخورد قانونی و حق‌مدار، با اجرای عدالت ممکن می‌شود.  پیوست عدالت، اقدامی اثربخش در این مسیر است که می‌تواند بسترساز تضمین حقوق شهروندی باشد.

 

نتیجه‌گیری

یکی از دغدغه‌های جدی مقام معظم رهبری آن است که مردم نسبت به مسئله عدالت اجتماعى، مجدّانه و منطقى با مسئولانشان صحبت کنند و این را از دولت‌ها و از نمایندگان مجلس بخواهند. باید کسى را که شعار عدالت اجتماعى مى‏دهد، موظّف و مسئول و از او مطالبه کنند.(۱۱)  به این دلیل است که رهبری انقلاب همواره مطالبۀ عدالت را طرح کرده‌اند و اینکه بایستى عدالت‏ آن‏ چنان از طرف مردم، قشرها و به‌خصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولى، چه بنده و چه هرکس دیگرى که در جایى مسئول است، ناچار باشد، به مقولۀ عدالت‏، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد.(۱۲) به نظر می‌رسد که بحث پیوست عدالت باید به دور از شعارزدگی، به یکی از خواسته‌های جدی شهروندان، ‌احزاب و سمن‌ها  تبدیل شود.

 

پی‌نوشت:

۱- حدید، ۲۵

۲- برای مشاهده تعابیر گوناگون دربارۀ عدالت، ر.ک.: الحکیمی، محمدرضا و… «الحیاه»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول ۱۳۶۸، صص ۳۶۸-۳۲۴٫

۳- مطهری، مرتضی، «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» چ. اول، نشر حکمت، تهران ۱۴۰۳، ص۱۴٫

۴- محمدرضا مظفر؛ اصول فقه؛ ج ۲، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چهارم۱۳۷۰، ص ۲۲۲٫

۶- خدوری، مجید: «مفهوم العدل فی الاسلام»، ترجمه: دارالحصاد، دارالحصاد للنشر و التوزیع، سوریا، الطبعه الاولی، ۱۹۹۸، ص۲۴۹٫

۶- بیانات مقام معظم رهبری، ۲۹/۳/۸۵٫

۷- بیانات مقام معظم رهبری، ۶/۶/۱۴۰۰٫

۸- الکلینی، اصول کافی، اصول کافی، تهران: ‌کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۸ج ۱، ص۲۵٫

۹- التمیمی، محمد الآمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۳۶۶ ه. ش، ص۵۵، ح ۴۸۹٫

۱۰- بقره، ۱۴۳٫

۱۱- مقام معظم رهبری، بیانات، سال‏۳۷۷؛ ص ۲۳۴ و ۲۳۳٫

۱۲- مقام معظم رهبری، بیانات، ۱۳۸۲؛ ص۴۰٫

14ژوئن/21

آیت‌الله خامنه‌ای با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی حفظ کردند

درآمد:

آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه و نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان و مسئول فرهنگستان علوم اسلامی می‌باشد.

یکی از مباحث مهم درس خارج فقه ایشان در سال‌های اخیر بحث «ولایت فقیه» بوده که در هشتاد جلسه ارائه و طی آن مبانی فقهی، کلامی و جامعه شناختی ولایت‌فقیه تبیین و تشریح شده است. و در «درس خارج مبانی فقه حکومتی» زوایای نوینی در اندیشه فقه حکومتی ارائه دادند. تدریس در دوره‌های متعدد «اصول فلسفه برنامه‌ریزی»، «فلسفه تطبیقی» و «الهیات و امام‌شناسی» و تألیف کتاب‌های: «درآمدی بر مبانی فقه حکومتی»، «جستاری در مبانی نظری ولایت فقیه»، «ولایت الهیه»، «مراقبه‌های عاشورایی»، «در شناخت غرب»، «ضیافت بلا» و «علم دینی» و «تاملات قرآنی» و….از دیگر آثار استاد می‌باشد.

ایشان در گفتگوی اختصاصی حاضر با «پاسدار اسلام» ابتدا به بررسی ماهیت انقلاب اسلامی و در ادامه با برشمردن ویژگی‌های شاخص امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، به تبیین ویژگی‌های رئیس‌جمهور تراز پرداخته‌اند.

 

*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم. در ابتدا تشکر می‌کنیم که این فرصت را در اختیار مجله ماهنامه «پاسدار اسلام» قرار دادید. مستحضرید که درحال حاضر در ماه خرداد هستیم، ماه خردادی که در آن حوادث و اتفاقات متعددی چون سالگرد حضرت امام(ره) و نیمه خرداد را داریم که به تعبیری سرآغاز انقلاب اسلامی است. به عنوان اولین سئوال بفرمایید هویت انقلاب اسلامی‌ با بنیان‌گذاری حضرت امام(ره) از نگاه شما چیست؟

بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم. خدای متعال را سپاسگزار و خرسندم از اینکه توفیق گفتگو با این مجله وزین را دارم. پاسدار اسلام مجله‌ای با سابقه نسبتاً طولانی است و در طول چهار دهه انقلاب اسلامی،  خط ثابت و مستمر و مستقیمی داشته است. خدا را شاکرم که توفیق گفتگو با مخاطبان این نشریه برایم فراهم شده است و برای شما آرزوی توفیق و توان بیشتر برای خدمت بیشتر به اسلام و مکتب اهل بیت«ع» را دارم.

در تحلیل انقلاب اسلامی باید عرض کنم که این انقلاب چیزی جز ادامه حرکت انبیای الهی نیست. درگیری مستمری که در تاریخ بین جبهه حق و باطل وجود داشته و در دوران ما در شکل انقلاب اسلامی تجلی پیدا کرده، یعنی هم سیره مستمر انبیای الهی درگیری با جبهه باطل در سطوح مختلف بوده و هم دستگاه فقاهت شیعی در طول غیبت همواره در حال مبارزه مستمر و همه جانبه‌ای با دشمنان و دستگاه شیاطین بوده است. هر چند در ادوار مختلف، صور و اشکال جبهه‌ مقابل فرق می‌کرده، اما برخورد با آن یک برخورد مستمر تاریخی بوده است.

رفتار حضرت امام(ره) هم رفتاری در همان مسیر است. هرچند حرکت امام نسبت به حرکت فقهای بزرگوار شیعه از مقیاس وسیع‌تری برخوردار و کاری در مقیاس جهانی و حرکتی عظیم و مقدمه‌ای برای  نهضت جهانی اسلام به رهبری امام زمان«عج» است. ولی جنس کار همان است.

نکته دوم اینکه انقلاب اسلامی ماهیتی اسلامی و دینی دارد و از جنس مبارزات دموکراتیک و پارلمانتاریستی و یا مبارزات مسلحانه سوسیالیستی نیست؛ در حالی که دوره حیات امام مقارن با دوران تسلط این  دو مکتب بر جهان بود و هر دو بلوک شرق و غرب تلاش می‌کردند در کشورهایی که تحت سلطه بلوک دیگر بودند، حرکت‌های انقلابی را ساماندهی کنند و حتی دانش‌های پشتیبان را نیز ایجاد کرده بودند، مکتب مارکسیسم تحت عنوان عدالت‌خواهی با سرمایه‌داری مبارزه می‌کرد و مکتب لیبرالیسم، آزادی را شعار خود قرار داده بود.

انقلاب اسلامی به هیچ‌یک از این دو مکتب شباهت ندارد؛ بلکه حرکتی بدیع مبتنی بر فرهنگ اسلامی است. رهبر این انقلاب هم دانش‌آموخته دانشگاه نبود؛ بلکه فقیهی برآمده از دل حوزه بود. این پدیده برای سیاستمداران شگفت‌انگیز بود که در دنیائی دوقطبی که تنها دو قدرت مسلط بر جهان وجود دارند، چگونه انقلابی از جنس دین اتفاق افتاده است؟

یادم هست در پاریس خبرنگاری از حضرت امام(ره) پرسید: «با توجه به اینکه رهبری، نیازمند دانش‌های مدرن است؛ آیا شما این دانش‌ها را برای رهبری مطالعه کرده‌اید؟» امام در پاسخ فرمودند: «من آنها را نخوانده‌ام و از این بابت خوشحالم. مکتب اسلام معارف لازم را برای تشکیل حکومت دارد.» این سخن امام واقعاً برای آنها شگفت‌انگیز بود. پس انقلاب اسلامی حرکت بدیعی است که به مدل سرمایه‌داری و انقلاب‌های پارلمانتاریستی یا مدل مبارزات مسلحانه سوسیالیستی شباهتی ندارد، بلکه مدل جدیدی است که امام ابداع کردند و بعد هم الگوی مبارزات بعدی شد و شکل جدیدی پیدا کرد.

 

*به نظر شما امام برای رهبری چنین انقلاب بزرگی از چه ویژگی‌هائی برخوردار بودند؟  

کارهای بزرگ نیازمند شخصیت‌های خاص و بزرگ است. بدیهی است که ایشان دارای شخصیت ممتازی بودند که چنین بار سنگینی روی دوششان قرار گرفت. من معتقد نیستم که ایشان برای خود تکلیف ایجاد کردند، بلکه این تکلیف به عهده ایشان قرار گرفت. همه این موضوع را قبول دارند که امام بر اساس احساس تکلیف، این حرکت را آغاز کردند. البته بار تکلیفی که بر دوش این فقیه قرار گرفت، متناسب با شانه‌ها و توانایی‌های ایشان بود. به اعتقاد بنده، فقهای دیگری که به این کیفیت وارد میدان نشدند، نباید می‌شدند، زیرا توان انجام آن‌ را نداشتند. بنابراین انتخاب امام یک انتخاب الهی بود.

 

*آیا می‌توان ولایت‌فقیه را که مهم‌ترین میراث امام خمینی است بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی تلقی کرد؟

این انقلاب دستاوردهای با عظمت فراوانی داشته است. اگر منظورتان نظریه ولایت‌فقیه است، این یک نظریه‌ای است که در تاریخ فقاهت شیعه مسبوق به سابقه بوده است. اما اگر منظورتان تغییر مقیاس ساخت جامعه شیعه از پادشاهی به نظام ولایت‌فقیه است، باید گفت که بله، این دستاورد عظیم انقلاب اسلامی است. البته به نظر من هنوز کافی نیست تا آن را دستاورد کاملی بدانیم، زیرا این نهضت، حرکت دامنه‌دار و پر استمراری است. به فرمایش حضرت امام، انقلاب ما مقدمه انقلاب جهانی اسلام به رهبری حضرت بقیه‌الله «ارواحنا فداه» است و ما در واقع ممهدون و زمینه‌ساز  آن انقلاب جهانی هستیم. با این مبنا، انقلاب اسلامی هنوز تمام نشده است، بلکه تا اتصال به ظهور حضرت ادامه خواهد داشت.

مسئولین جمهوری اسلامی ایران، مثلاً در تراز ریاست‌جمهوری، باید در پی تحقق این ایده باشند. حضرت امام می‌فرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب مردم ایران محدود به ایران نیست، بلکه نقطه شروع انقلاب بزرگ اسلام به پرچمداری حضرت حجت «ارواحنا فداه» است که خداوند به همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر ظاهر قرار دهد.»(۱)

آنها می‌خواهند نظام جمهوری اسلامی مانند یکی از نظام‌های مادی باشد. دولت جمهوری اسلامی ایران و رئیس‌جمهور آن باید تمام سعی و توان خود را مصروف اداره مردم کنند، ولی معنایش این نیست که از هدف عظیم انقلاب اسلامی که ایجاد حکومت جهانی اسلام است غافل بمانند. از نگاه امام نباید به سبب اهداف کوچک از هدف بزرگ نظام که بسترسازی  برای ظهور حضرت است باز ماند؛ چون خیانت به این ملت و خیانت به اسلام است.

انقلاب اسلامی در مرحله اول با نظام پادشاهی ۲۵۰۰ ساله و رژیم وابسته به نظام سلطه جهانی مواجه بود. حاکمان آن دوره، کشور را به سمت لیبرال دموکراسی می‌بردند و آن را رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ می‌نامیدند! در چنین موقعیتی حضرت امام پرچمدار عبور از این وضعیت شدند و جامعه شیعه را یک مرحله جلو بردند.

مرحله دوم پس از انقلاب اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، یعنی نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه است که دستاوردی عظیم و بسیار متفاوت با حرکت‌های قبلی جامعه شیعه است. حضرت امام در مرحله‌ اول بساط پادشاهی را جمع کردند و در مرحله‌ بعد طرح جامعه شیعه و حکمرانی اسلامی را که در ادامه باید جامعه اسلامی را بسازد، پیش بردند. حضرت امام مأموریت ولایت‌فقیه را خیلی بیشتر از اینها می‌دانستند و می‌فرمودند در دوران معاصر،  این مستکبرین هستند که استراتژی حاکم بر جهان را تعیین می‌کنند، در حالی که باید اسلام تعیین کند. حضرت امام معتقد بودند که ما باید به دنبال حکومت جهانی اسلامی باشیم، یعنی ظرفیت جامعه شیعی و ملت ایران و در کنار آنها ظرفیت دنیای اسلام را مستعد ایجاد یک حکومت جهانی و انقلاب اسلامی را نقطه جوشش این حرکت عظیم می‌دانستند.

امام در بیانیه سالروز ۱۵ خرداد می‌فرمایند: «من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‌خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‌داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدم‌های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم.»(۲)

امام، زمانی که بیانیه پذیرش قطعنامه را دادند، فرمودند: «خدایا! این باب را به روی ما نبند. ما هنوز در میانه راهیم.»

بنابراین اولین دستاورد این حرکت بزرگ در مرحله اول بعد از پیروزی، جمع کردن نظام سلطنتی بود که به نظرم در زمره کرامت‌های حضرت امام است؛ زیرا فرهنگ پادشاهی در کشور ما فرهنگ راسخ و ریشه‌داری بود. ما حتی امامزاده‌های خودمان را هم شاهزاده می‌نامیدیم که حاصل فرهنگ شاهنشاهی بود. امام این شجرۀ خبیثه را از ریشه در آوردند. حرکت عظیمی که حضرت امام شروع کردند، در مرحله اول پیروزی بر نظام پادشاهی و سپس مرحله تثبت نظام بود. لذا تحقق نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه، دستاورد عظیم حرکت حضرت امام است که در ادامه تبدیل به حکمرانی اسلامی می‌شود که تأثیر آن از نگاه ایشان فراتر از مرزهاست.

 

*بعد از رحلت امام خمینی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جایگاه ولایت‌فقیه قرار گرفتند. ارزیابی شما از نقش ایشان در ادامه نهضت امام خمینی و اهداف انقلاب چیست؟ 

از نگاه حضرت آقا پیروزی انقلاب اسلامی آغاز عصر جدیدی است. این انقلاب داعیه مبارزه با عصر روشنگری غرب را دارد که با صدای بلند با دین مخالفت می‌کند. بعضی‌ها می‌گویند غرب سرمایه‌داری مخالف دین نیست که البته کاملاً اشتباه می‌کنند. متاسفانه در ایران هم امثال مهندس بازرگان چنین تفکری داشتند. آقای بازرگان در کتاب«راه طی شده» می‌گوید دین همان چیزی است که الان غرب دارد به آن عمل می‌کند.  حضرت آقا معتقدند عصر حاضر، عصر حاکمیت فرهنگ مادی بر جهان است و این تفکر طبیعتاً بر کشورها و فرهنگ‌های دیگر هم تأثیر می‌گذارد. از منظر حضرت آقا مسئله مستحدثه ما تمدن، عصر و دوران جدیدی با ایدئولوژی، مکتب و فلسفه‌ خاص خود است. مسئله دوران ما همان مسئله عصر روشنگری است که تمدنی مبتنی بر ایدئولوژی مادی با فلسفه‌های پشتیبان بود و بعدها با انقلاب‌های علمی و صنعتی تحقق عملی پیدا کرد. با چنین تمدنی که سایه‌اش را بر سبک زندگی انداخته است، باید مقابله‌ عملی کرد و این امر بر عهده انقلاب اسلامی است.

انقلاب اسلامی جوششی عظیم از متن جامعه اسلامیِ پیرو اهل‌بیت«ع» و به تعبیر حضرت امام(ره) اسلام ناب محمدی «ص» است که علیه تمامیت مدرنیته به پا خاسته است.  من تئوریزه شدن تمدن انقلاب اسلامی در سه مرحله بعدی را در بیانات حضرت امام ندیده‌ام. البته در زمان ایشان، دو مرحله محقق شدند که عبارتند از پیروزی بر نظام سلطنتی و سپس عبور انقلاب از مرزهای جغرافیایی به کل جهان و ایجاد یک نظام اسلامی. ولی ندیده‌ام که حضرت امام مراحل بعدی را تئوریزه کرده باشند؛ ولی حضرت آقا این کار را که شامل سه مرحله دولت‌سازی، جامعه اسلامی و تمدن‌سازی است، تبیین کرده‌اند. مقصود حضرت آقا از دولت‌سازی، دولت به معنی قوه مجریه نیست، بلکه مجموعه نظامی است که در آن حکمرانی اسلامی محقق شود. رهبری به الزامات این نظام اعم از نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آگاهی دارند و می‌دانند که باید نیروی انسانی متناسب با این نظام تربیت شود.

بنابراین تقابل با دوران روشنگری در گرو ایجاد یک عصر جدید است. حضرت امام این عصر را که با انقلاب اسلامی شروع می‌شود و مرحله بعدی آن ساخت نظام اسلامی است، ایجاد کردند و قانون اساسی‌ای متفاوت با قانون ‌اساسی کشورهای سوسیالیستی و سرمایه‌داری را شکل دادند. رهبر انقلاب هم سه مرحله بعدی یعنی دولت‌سازی،حکمرانی اسلامی و جامعه اسلامی را که نهایتاً به تمدن اسلامی منتهی می‌شود، مدیریت کردند.

یکی از خدمات حضرت آقا ایجاد زیرساخت‌های حکومت اسلامی است و ایشان در این راستا کمک شایانی به شکل‌گیری نهضت نرم‌افزاری و بحث کرسی‌های نظریه‌پردازی و علوم انسانی اسلامی کرده‌اند. یکی دیگر از خدمات حضرت آقا محافظت از انقلاب اسلامی در مقابل استحاله شدن و فاصله گرفتن از اهداف اصلی است. ایشان با تئوریزه کردن انقلاب اسلامی، آن را از افتادن در دام اشرافیت و خوی پادشاهی نجات دادند. رهبریِ چنین نظامی، نیازمند فرد توانمندی است که در این مقیاس می‌اندیشد و اراده‌ای پولادین متناسب با این مقیاس دارد.

رهبری با ارایه مراحلی پنجگانه، انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر جدید در مقابل عصر روشنگری قرار داده و با هوشیاری پیش برده‌اند. ایشان به‌خوبی می‌دانند که حرکت‌های بزرگ برای رسیدن به نتیجه، زمان می‌برند. به همین دلیل هم با دولت‌ها مدارا می‌کنند، زیرا می‌دانند در کنار کارهای روزمره‌ دولت‌ها، کار بزرگ‌تری به عهده انقلاب اسلامی است و این انقلاب با ظرفیتی که دارد، از این دولت‌ها عبور می‌کند.

متاسفانه دولت‌ها تا کنون هم‌تراز انقلاب اسلامی نبوده و آسیب‌هایی را به انقلاب اسلامی وارد آورده‌اند. دوره سازندگی درکشور، دوره لیبرالیسم اقتصادی بود. دولت اصلاحات به سمت گسترش لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رفت و اسم این کار را اصلاحات اساسی گذاشت. اینها در همان ‌سال اولی که روی کار آمدند گفتند که قانون اساسی باید عوض و اصول غیر دموکراتیک آن حذف شوند. آنها تصور می‌کردند ظرفیت انقلاب اسلامی تمام شده است، اما پس از هشت سال شکست خوردند.

بنابراین جوشش انقلاب اسلامی ارتباطی به رئیس‌جمهورها ندارد، بلکه یک حرکت عظیم الهی است که از رئیس‌جمهورها و دولت‌ها عبور می‌کند. آقا هم چندان سر به سر دولت‌ها نمی‌گذارند، چون انقلاب اسلامی ترمز آنها را کشیده است. اینها می‌خواستند انقلاب اسلامی را استحاله کنند، اما نتوانستند و انقلاب اجازه نداد دولت‌ها فرمان آن را به دست بگیرند. تقریباً هم دولت‌هایی که روی کار آمدند با سیاست‌های کلی انقلاب اسلامی همراهی نکردند و مشغول کارهای دیگری شدند، ولی نتوانستند مسیر انقلاب را تغییر بدهند و این فقط حاصل ظرفیت انقلاب اسلامی و ظرفیت رهبری بود. بنابراین رهبری با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی اعم از منافقین دنیای اسلام و کشورهای عربی و داعش و چالش‌های داخلی غرب‌گراها و منافقین حفظ کردند.

 

*پس به نظر شما ابتکار رهبری، تئوریزه کردن انقلاب به شکل منسجم در پنج مرحله است؟

ادعای من این است که آقا انقلاب را به شکلی مفصل و در پنج مرحله تئوریزه کردند. حضرت امام، انقلاب اسلامی را به این شکل تئوریزه نکرده بودند. آقا با یک نگاه درجه دوم انقلاب را تئوریزه می‌کنند و می‌گویند امام انقلاب را تا اینجا آوردند و از این به بعد را ما باید جلو ببریم. ایشان در بیانیه گام دوم می‌فرمایند: «راه طی‌شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنباله‌ این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ اسلامی بسازند.»(۳)

برهمین اساس ایشان در دیدار با دانشجویان، هرجا که جوان‌ها اظهار می‌دارند که این اشکال‌ها وجود دارند، می‌فرمایند این شما هستید که باید مشکلات را حل کنید.

 

*به نظر شما در حال حاضر مهم‌ترین چالش فراروی انقلاب چیست و انقلاب باید از کدام مرحله عبور کند؟ 

به اعتقاد من انقلاب اسلامی باید از مرحله جنگ رسانه‌ای دشمن عبور کند. اینک مرحله تولید نباء است. ما از جنگ نظامی دشمن عبور کردیم و دشمن می‌داند که نمی‌تواند ما را با حرکت نظامی  نابود کند. دشمن  دو بار با ما جنگید. یک ‌بار در مقیاس منطقه، که همه کشورهای منطقه را از طریق صدام در جنگ عراق علیه ما تحریک کرد و بار دیگر از طریق داعش، جنگی جهانی را علیه ما به راه انداخت و شکست قاطع خورد. دشمنان هفت هزار میلیارد خرج کردند، ولی هر روز ضعیف‌تر شدند و ما قوی‌تر شدیم. پس ما از جنگ نظامی عبور کردیم.

جنگ دوم جنگ دیپلماتیک است که از آن نیز عبور کرده‌ایم. دو دهه است که داریم مذاکره می‌کنیم و آنها نتوانسته‌اند ما را در مذاکره شکست بدهند. اگر کسی هوشیار باشد، با نگاهی به صحنه مذاکره درمی‌یابد که ما بزرگ‌ترین قدرت جهانیم. پنج قدرت برنده جنگ جهانی در یک طرف نشستند و خواستند ما را مهار دیپلماتیک کنند و نتوانستند. من تردید ندارم که ما بزرگ‌ترین قدرتیم. این قدرت بزرگ را که یک رئیس‌جمهور لیبرال نمی‌تواند نابود کند. فقط شاید بتواند پیروزی را به تأخیر بیندازد.

ما در حال‌حاضر درحال عبور از مرحله جنگ اقتصادی هستیم و باید ابزارهای دشمن را کُند و سپس نابود کنیم. ما در مرحله خبرسازی نباء هستیم. به تعبیر ادبیات دینی، مرحله نباء فاسق است. در سوره حجرات در این باره بحث شده است. به نظر من، فضای مجازی محیط نجوای شیطان است. من کل رسانه‌های غرب را محیط نجوای شیطان می‌دانم. ارتباط لسانی‌ای که مدیریتش در دست آنهاست، حیطه نجوای شیطان است. آنها حتی اگر به شما هم اجازه گفتگو هم بدهند، مادامی که مدیریت و ولایت این فضا با آنهاست و دست شما نیست، محیط نجوای شیطان است.

ما الان در این مرحله گرفتاریم و اگر ملت بزرگوار ما ظرفیت عبور از آن را نداشته باشد، پیروزی‌اش عقب می‌افتد. پیروزی در فضای مجازی نیازمند بلوغ فکری مردم است. مردم ایران بعد از هشت سال مذاکره به عمق سخنان رهبری پی بردند که آمریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند و  نباید به نباء فاسق و رسانه‌های جهانی گوش داد. اگر ان‌شاءالله این ظرفیت شکل بگیرد که باید از رسانه‌های جهانی عبور کرد، حرکتمان تسریع خواهد شد.

 

*به نظر شما رمز موفقیت رهبری در چیست؟

من معتقدم خدای متعال ایشان را برای این مأموریت ساخته است. دوران جوانی ایشان را ببینید که چه امتحان‌های بزرگی را از سر گذراندند. مطالعات ایشان در اسلام‌شناسی یک نگاه اجتماعی است و ایشان به دنبال تحقق دین در جامعه هستند. حضرت آقا اسلام را با رویکرد اجتماعی و پژوهشی می‌فهمند و سال‌ها روی سیره اهل‌بیت«ع» کار کرده‌اند. من یک وقتی کتابی از ایشان دیدم با عنوان «بر تبعید» که روایتی است از تبعید ایشان در ایرانشهر و جیرفت. در آن کتاب آمده که ایشان در تبعید نبودند، بلکه بر تبعید بودند. ایشان یک وقتی به خرمشهر تبعید شده بودند و در آنجا سیل آمده بود. در آنجا امامت امت را به دست گرفتند و با کمک اهالی توانستند جلوی سیل را بگیرند و کمک‌های مردمی را درمیان چادرها تقسیم کنند. ایشان روزی بعد از اتمام کار، نصف شب به خانه می‌آیند و می‌بینند چند بسته غذا در خانه است. از اهالی خانه جویا می‌شوند و آنها می‌گویند اینها مال خودمان است. ایشان می‌گویند اینها مال ما نیستند. ما غذای ساده داریم. بسته‌های غذایی را بر می‌دارند و در میان چادرها تقسیم می‌کنند. پیداست که خدا چنین کسی را رهبر می‌کند. بنابراین خدای متعال ایشان را به لحاظ اندیشه‌ای و به لحاظ کارآمدی کامل کرده است.

رهبر معظم انقلاب جزو روشنفکران قبل از انقلاب به حساب می‌آیند. ایشان به یکی از روشنفکران فرموده بودند: «می‌دانید فرق ما و شما چیست؟ ما با هم وارد دوران روشنفکری شدیم، ولی ما عبور کردیم و شما ماندید.» روشنفکران به همین دلیل است که ایشان را قبول دارند و نمی‌توانند انکار کنند. به نظرم امام با هوشیاری تمام، ایشان را در سایه حفظ ‌کردند و با امتحان‌های دشواری که در موقعیت‌های مختلف از ایشان گرفتند ـ از جمله همکاری با آقای میر‌حسین موسوی که حضرت آقا به‌رغم بی‌علاقگی و صرفاً به خاطر دستور امام با او همکاری کردند ـ به توانائی‌های حضرت آقا پی بردند و ایشان را برای مسئولیت سنگین رهبری شایسته دیدند. تقوای رهبری، تقوای امام جماعت و حتی تقوای قاضی‌القضات نیست، بلکه بسیار بالاتر از اینها و تقوای متکی به خداست که موجب می‌گردد رهبری از تهدیدهای دشمن نترسد و تطمیع‌ دشمن منحرفش نکند.

 

*در بارۀ ویژگی‌های معنوی رهبر معظم انقلاب و به‌ویژه توجه‌شان به حضرت ولی‌عصر«عج» توضیح بفرمایید.

رهبرمعظم انقلاب جایگاه خود را به عنوان نیابت عامه درک می‌کنند. نیابت عامه یعنی منصب منسوب به حضرت که ایشان آن را برای اداره جامعه شیعی ایجاد کردند؛ کما اینکه منصب فقاهت و مرجعیت منصبی است که به‌تدریج و با هدایت امام زمان«ع» در جامعه شیعه شکل گرفته است.

از سوی دیگر حضرت آقا و امام مورد عنایت حضرت ولی عصر «عج» هستند. آیت‌‌الله مظاهری می‌فرمودند: «امام در جلسه‌ای خصوصی به اینجانب فرمودند من معتقدم که این انقلاب را‏‎ ‎‏از ابتدا تا کنون دست قدرت الهی که فوق تمام دست‌هاست به اینجا آورده است و همان‏‎ ‎‏یدالله هم این انقلاب عظیم را حفظ می‌فرماید.» حضرت آقا در یکی از خاطراتشان می‌گویند: «در یکی از سال‌ها ‎قبل از سال جدید با برخی از آقایان خدمت امام بودیم و از ایشان تقاضا کردیم‏‎ ‎‏در یکی از روزهای عید دیداری با مردم داشته باشند، اما ایشان نپذیرفتند. دو سه روز بعد از عید، ‏‎ ‎‏قلب ایشان ناراحتی پیدا کرد که فوراً رسیدگی و خطر برطرف شد. وقتی من خدمتشان‏‎ ‎‏رسیدم، به ایشان گفتم: «چقدر خوب شد شما ملاقات با مردم را قبول نکردید، چون با‏‎ ‎‏توجه به بیماری‌تان نمی‌توانستید دیدار را انجام دهید و این موضوع انعکاس بدی در دنیا پیدا می‌کرد‏.» امام فرمودند: «آن‌ طوری که من فهمیده‌ام از اول انقلاب تا حالا مثل اینکه یک‏‎ ‎‏دست غیبی ما را در همه کارها هدایت می‌کند.»

روشن است کسی که به خدا توکل ‌کند، خدا  از او حمایت می‌کند. من معتقدم که منصب مرجعیت و منصب ولایت یک منصب حقیقی است و در عالم حافظی دارد.

 

*مسئلۀ عدالت از جمله موضوعاتی است که همواره رهبر معظم انقلاب برآن تاکید داشته‌اند. جنابعالی راه‌های دستیابی به نقطه‌ مطلوب در این زمینه را چه می‌دانید؟

یکی از بشارت‌های مهم همه انبیا، عصر ظهور عدالت است. شما نمی‌توانید در باره عدالت مسامحه کنید و باید با تمام جدیت به دنبال تحقق عدالت باشید. ما در عدالت نیازمند نظریه جامعی هستیم. فضای این عدالت جامع، درگیری تام با مکاتب رقیب است. به همین دلیل تحقق عدالت نیازمند ساختارهای قدرت است. بدون حاکمیت و حکومت نمی‌توان عدالت اجتماعی را محقق کرد. برای تحقق عدالت،  نیروی انسانی کارآمد لازم است. اینکه آقا می‌فرمایند: بعد از برقراری نظام اسلامی، باید دولت اسلامی تشکیل شود، یعنی حکمرانان باید در حکمرانی‌شان عادل باشند و عدالت ابتدا باید در خود آنان ظهور و بروز پیدا کرده باشد. در مقیاس حکمرانی، تئوری عدالت و ساختارهای مناسب و در اجرا، نیروی انسانی عادل لازم است. تحقق عدالت اسلامی نیازمند زیرساخت‌های مناسب است. یکی از این زیرساخت‌ها خود انقلاب اسلامی و دیگری  نظام اسلامی و دستگاه ولایت‌فقیه است. ابتدا باید انقلاب کنید و نظام بسازید و بعد آرام آرام به سمت حکمرانی اسلامی بروید. بنابراین راه حل اساسی، تئوریزه کردن عدالت در مقیاس حکومت و حکمرانی اسلامی و سپس تربیت نیروئی است که هم عدالت را باور داشته باشد و هم خود متصف به عدالت اسلامی باشد. با این روش ساختارها اصلاح و عدالت محقق می‌شود.

 

*در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری هستیم. از نگاه شما رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی باید چه خصوصیت‌هایی داشته باشد؟

با توجه به اهمیت انتخابات چند نکته را یادآور می‌شوم. یکی از نکات مهم در بحث انتخابات ریاست ‌جمهوری، انتخاب فردی شایسته با مقیاس حرکت انقلاب اسلامی در مقیاس عصر ظهور است. رئیس‌جمهور باید در مقام نظر و عمل، متعهد به حرکت انقلاب اسلامی باشد و بتواند انقلاب اسلامی را در سطحی که رهبری فرمودند اداره و با گام‌هایی که در بخش سازندگی بر می‌دارد، کشور را به تمدن اسلامی نزدیک کند. نکته دیگر اینکه اگر کاندیدایی در خود این شایستگی را نمی‌بیند و نمی‌تواند کشور را به سمت عصر ظهور ببرد، نباید نامزد انتخابات شود. این نکته‌ای است که هم رهبری و هم امام بر آن تاکید دارند. امام می‌فرمایند: «اگر مسئولان جمهوری اسلامی به فکر ایجاد حکومت جهانی امام زمان«عج» نباشند، خائن و خطرسازند حتی اگر به مردم خدمت کنند،.»

نکته دیگر اینکه باید تلاش کرد تا یک رئیس‌جمهور انقلابی در تراز انقلاب اسلامی انتخاب شود که قلباً  معتقد به حرکت تمدنی باشد و بسترها را برای زمینه‌های ظهور فراهم کند و در مقام عمل حقیقتاً به دنبال تحقق عدالت باشد. حضرت آقا در باره شرایط ریاست‌جمهوری می‌فرمایند: «هر کسی که به دنبال سعادت کشور است رئیس‌جمهوری را می‌خواهد که باکفایت، مدیر و مؤمن باشد که اگر بی‌ایمان بود، نمی‌شود به او اعتماد کرد. آدم بی‌ایمان، سرانجام کشور و منافع آن و مردم را می‌فروشد. پس باید باایمان، عدالت‌خواه و ضد فساد باشد. رئیس‌جمهور باید به معنای واقعی کلمه به دنبال اجرای عدالت باشد، با فساد مبارزه کند و عملکرد انقلابی و جهادی داشته باشد. با عملکرد اُتوکشیده نمی‌شود کار کرد. برای حل این همه مسائل اساسی‌‌ کشور، یک حرکت جهادی و انقلابی لازم است.»(۴)

بدیهی است که عدالت‌خواهی با درک عظمت انقلاب اسلامی و ایمان به گفتمان عصر ظهور محقق می‌شود. چنین رئیس‌جمهوری در تراز انقلاب اسلامی است. بنابراین کاندیدای ریاست جمهوری علاوه بر توانایی در اداره کشور باید به مبانی انقلاب نیز معتقد باشد و اگر این شرایط را نداشته باشد، فرد شایسته‌ای نیست.

در انتخابات پیش‌‌رو، بی تردید دشمن از ابزار جنگ رسانه‌ای برای تقویت جریان‌های غرب‌گرا در داخل کشور استفاده خواهد کرد. ما از امام راحل یاد گرفته‌ایم که آمدن هر کاندیدایی که امپراتوری‌های رسانه‌ای دشمن معرفی کنند، یقیناً به نفع جبهۀ انقلاب اسلامی نخواهد بود.

 

*از نگاه شما نقش شهید سلیمانی در پیشبرد اهداف چه بود؟

فتوحات اسلامی به دست سردارانی چون شهید سلیمانی واقع می‌شود که چهل سال در لبه مرگ راه رفتند و با روحیه شهادت‌طلبی، هر روز خود را در معرض خطرهای بزرگ‌تری قرار دادند. سردار سلیمانی به تعبیر رهبر بزرگوار،  بارها و بارها مرگ را تجربه کرد. من که سوریه نرفته‌ام، ولی آنهایی که رفته‌اند وقتی صحنه درگیری سوریه را تعریف می‌کنند، آدم می‌فهمد استوار قدم زدن یک فرمانده بزرگ جنگ روی آن بلندی‌ها یعنی چه؟

در عرصه اقتصادی هم سردارانی از این جنس می‌توانند فتوحات بزرگ را رقم بزنند و اگر از این جنس نباشند، فتحی واقع نمی‌شود. مردم بزرگوار ایران باید بدانند همان‌طور که فتوحات نظامی به دست سرداری چون شهید سلیمانی می‌شدند، فتوحات اقتصادی هم باید به دست یک فرد انقلابی که سرش را به خدا سپرده،       شهادت‌طلب، زاهد و فارغ از تعلقات دنیایی است، واقع شوند. عدالت اسلامی با دست کسی که تعلقات دنیایی داشته باشد، محقق نمی‌شود.

منظور من افراد خاصی نیست، ولی این را می‌فهمم که فتوحات اسلامی حساب و کتابی دارند. کسی که به زندگی اشرافی خو گرفته، نمی‌تواند فتحی را رقم بزند. به نظر من برای ثروت مسئولین باید سقف خاصی را در نظر گرفت تا کسی که ثروتش از حدی بالاتر است، نتواند رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل شود. معنا ندارد که چندین وزیر در دولتی؛ بالای هزار میلیارد سرمایه داشته باشند. اینها قبلاً این ثروت را نداشتند و همه را در همین دوران اسلامی جمع کردند؛ پس نباید پست بگیرند و رئیس‌جمهور مردمی بشوند که کثیری از آنها در اولیّات و بدیهیات زندگی‌شان در مانده‌اند.

مشهور است که مرحوم علامه حلّی، فقیه و متکلم شیعه قرن هشتم در منزلش چاهی داشت که از آن استفاده می‌کرد، اما زمانی که ‏خواست مسائل مربوط به آب چاه ـ از جمله اینکه آیا آب چاه قبول نجاست می‏کند یا مانند آب جاری است و با ملاقات با نجاست، نجس نمی‏شود ـ را بررسی کند، اول دستور داد چاهی را که در منزل خودش بود پر کردند، سپس مشغول بررسی این مسئله شد، چون بیم از آن داشت که مبادا این موضوع در رأی و فتوای او که کاشف از حکم شارع است، تأثیر بگذارد. چطور می‌شود وزیری بالای هزار میلیارد ثروت داشته باشد و  در بررسی مناسبات و مسائل وزارتخانه‌اش، ثروت خود را در نظر نگیرد؟ بدیهی است که چنین فردی نمی‌تواند به زیردستانش توجه کند.

امام می‌فرمایند: « آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌شود.»(۵)

کسی که ثروتش از حدی بالاتر است به درد مناصب حکومتی جمهوری اسلامی نمی‌خورد و به فرمایش امام نمی‌تواند حال و روز دیگران را دریابد. خاصیت اعیانیت و اشرافیت و به اصطلاح رفاه این است که خوف از دست دادن مقام و لطمه‌‏ خوردن به اشرافیت باعث می‏شود که فرد نسبت به زیر دست‏‌ها ظالم و در مقابل بالادستی‌‏ها توسری خور باشد.

 

*تحلیل شما از این جمله رهبر معظم انقلاب که: «من آینده را در همه زمینه‌ها روشن می‌بینم» چیست؟

عرض کردم که امام معتقد بودند مأموریتی به این ملت سپرده شده و امتی که  ۱۴۰۰ سال با بنی‌امیه و بنی‌عباس درگیری داشته، اینک دارای ظرفیتی شده‌اند. این مردم به مرحله‌ای رسیده‌اند که از منظر حضرت آقا این ظرفیت را دارند که ان‌شاء‌الله «ممهدون للمهدی» باشند. ایشان معتقدند ملتی که چنین ظرفیتی دارد با این فراز و فرودها شکست نمی‌خورد.

 

*به نظر شما مردم ایران در مقایسه با ملت‌های دیگر چگونه امتی هستند؟

مردم ایران، ملت رشیدی هستند که در طی این سال‌ها واقعاً بارسنگینی را به دوش ‌کشیده و از امتحانات‌ مختلفی سربلند بیرون آمده‌اند. این مردم به تعبیر امام راحل از مردم زمان حجاز بهترند. ایشان در این باره می‌فرمایند: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(ع) می‌باشند.»(۶)

برخی ادعا می‌کنند که دینداری در ایران کاهش پیدا کرده، درحالی که به نظر من ضریب دینداری به‌شدت ارتقاء یافته است. شاخص‌های تعیین دینداری کدامند؟ به نظر من اصلی‌ترین شاخص این است که ملتی پرچم دفاع از مکتب حق را در دست بگیرد، پای این مکتب بایستد و زیر بار فشارهای سنگین، مقاومت کند. در روایات آمده است که معیار، همراهی با اهل‌بیت«ع» است. بنابراین اگر کسی با امیرالمومنین«ع» همراه باشد، اگر در جاهایی خطا هم بکند، مشمول عفو الهی واقع خواهد شد، ولی اگر از امیرالمومنین«ع» جدا شود، تمام عمر هم که نماز بخواند، جهنمی است. یعنی کسی که طرفدار ولی حق است، پای ولی می‌ایستد و فراز و فرود‌ها و سختی‌ها را تحمل می‌کند، مؤمن و اهل نجات است. با این شاخص، مردم ایران واقعاً مومن‌ترین مردم تاریخ نیستند؟ چهل سال است که شرق و غرب و دنیای مدرن اعم از مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها و سرمایه‌داری در برابر این مردم صف کشیده‌اند و فشارهای طاقت‌فرسایی را به آنها وارد می‌کنند. تحریم‌های دشمن علیه ملت ایران در تاریخ بی‌سابقه‌ است.

هفده هجده سال قبل، یکی از جامعه‌شناسان‌ دوره پهلوی در مقاله‌ای نوشت: فشارهایی که دنیای غرب در طول بیست و پنج سال بر جمهوری اسلامی آورد از کل فشارهایی که بلوک  غرب در چهل سال جنگ سرد به بلوک شرق آورد، بیشترند. البته جنگ رسانه‌ای را هم باید اضافه کرد. با وجود همه این سختی‌ها ملت با قدرت تمام مقاومت کرد و پرچم مبارزه را به دست گرفت. این شاخص سنجش ایمان مردم ایران است.

بدیهی است که ایمان را نمی‌توان در خلاء سنجید، بلکه ملت ایران را باید با دیگر ملت‌ها مقایسه کرد و درجۀ تقوای افراد را باید بر اساس سختی‌ها و فشارها سنجید. مقایسه تقوای افراد بر اساس فشارهای شیطان و بر اساس سر بلندی آنان در امتحان‌ات الهی است. خداوند متعال، افراد را بر اساس سعه وجودی و مقدار ظرفیتی که دارند امتحان می‌کند. صحنه امتحان دکترا، صحنه امتحان کلاس اول ابتدایی نیست.

دشمنان فشار ‌آوردند تا مردم را به فساد و بی‌تقوائی بکشانند و از دین جدا سازند، اما با همه این تلاش‌ها نتوانستند به اهداف خود برسند و درحیرت مانده‌اند که چرا مردم ایران از مقاومت خسته نمی‌شوند؟! آنها هر سال فروپاشی جمهوری اسلامی را پیش‌بینی می‌کنند. «مک‌کین» سناتور آمریکایی که سال‌ها آرزو داشت سرنگونی نظام ایران را ببیند، در آستانه نوروز ۹۶ طی یک سخنرانی‌ در تالار «کندی» مجلس سنای آمریکا که میزبان کنفرانسی تحت عنوان «دولت جدید آمریکا و گزینه‌های سیاست در قبال حکومت ایران» با حضور سناتورهای ارشد و نمایندگان معارضان ایران از جمله سازمان منافقین بود، گفت به شما قول می‌دهم که روزی در میدانی در تهران خواهیم بود، اما عمرش به سر آمد و در ۲۰۱۸ از دنیا رفت و به معنای واقعی کلمه، این آرزو را به گور برد.

این فضای موردنظر دشمن است. به نظر من، در این فضای فشار جوانان‌ متدین و مؤمن ایران تسلیم نخواهند شد و پرچم مقاومت را بر زمین نخواهند نهاد. حتی در بخش تقوای شخصی هم فشار دشمن خیلی بالاست، اما جوانان ایران با وجود تمام مشکلات و فشارها همچنان استوار ایستاده‌اند.

 

*به نظر شما دلیل مقاومت ملت ایران درمقابل فشارهای دشمن چیست؟

پیروی از مکتب اهل‌بیت«ع». هر بار که شیطان یک قدم آنها را  عقب می‌راند، امام حسین(ع) دستشان را می‌گیرد و آنها را به سوی دین باز می‌گرداند. امام رضا «ع» فرمودند: «اى پسر شبیب! اگر برای حسین«ع» گریه کنى، به‌محض اینکه اشکت بر گونه‏‌هایت روان شود، خدا هر گناهى را که کرده‌اى، از خرد و درشت و کم و بیش می‌آمرزد.»

دهه محرم که می‌آید واقعاً همه جوان‌ها پالایش می‌شوند؛ دل‌هایشان به سمت امام حسین«ع» بر می‌گردد و قلوبشان تطهیر می‌شود. ماه‌های محرم و رمضان، ماه‌های سازندگی و تقویت ملت هستند. به همین دلیل است که دشمن دائماً تلاش می‌کند تجمعات عاشورایی و معنوی و زیارت کربلا را تعطیل کند. به اسم احیای صنعت توریسم، راه سفر به کشورهای دیگر را باز می‌گذارند، اما راه کربلا را می‌بندند! در دولت کنونی سفر به ترکیه به شکل مفصلی ادامه داشت، ولی رفت و آمد به کربلا تعطیل شد. مسئول چنین رفتارهایی خود رئیس‌جمهور است. دشمن می‌داند که اربعین باید تعطیل بشود و صنعت توریسم و گردش در اروپا باید گسترش پیدا کند تا  بتواند در اجرای برنامه سکولاریزاسیون در ایران موفق شود و جمهوری اسلامی با غرب ببندند و کشور به سمت توسعه مدل غربی برود. متاسفانه تفکر غرب‌باوری در این مسئولین ریشه عمیقی دارد. ما نمی‌گوییم راه ترکیه بسته بشود، ولی مردم با ضوابطی که همه کشورها دارند بروند. اما اینکه شما راه کربلا را ببندید و توریسم را به این شکل گسترش بدهید، شیطنت است.

به هرحال ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که برخی به سمت زیارت امام حسین«ع» می‌روند و تربیت یافته و تبلور انسان عصر ظهور و آماده شهادتند و برخی شیفته غرب و تبلور انسان دنیای مدرن هستند. این کشکمش ایمان و کفر همواره ادامه خواهد داشت.

به کوشش قاسم بابائی

 

پی‌نوشت:

۱٫صحیفه امام خمینی؛ ج ۲۱؛ ص ۳۲۷

۲٫همان

  1. ۲۲/۱۱/۹۷
  2. ۱/۱/۱۴۰۰
  3. صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۶

۶٫ صحیفه امام ج ۲۱، ص۴۱۰

14ژوئن/21

مکتب امام از منظر نائب امام

شاید هیچ‌یک از توصیفاتی که از حضرت امام(ره) صورت گرفته است به اندازه توصیف مقام معظم رهبری جامع و عمیق نباشد. ایشان در مواضع مختلف، از جمله سالگرد رحلت امام، شخصیت و مکتب ایشان را از زوایای مختلف بازخوانی می‌کنند. یکی از غنی‌ترین اسناد جمهوری اسلامی، پیام حضرت آقا به مناسبت نخستین سالگرد رحلت امام است. در ادامه گزارش کوتاهی از این پیام را مرور خواهیم کرد.

 

الف.اهداف اصلی امام خمینی(ره)

مقام معظم رهبری در این پیام نخست به جایگاه امام در قلب امت ایران و اسلام اشاره کردند و راز این محبوبیت را ارتباط الهی امام دانستند. در ادامه مبانی فکری و نظری انقلاب و امام را شرح دادند. از نظر ایشان دو هدف اصلی امام خمینی حراست از اصل و جهت‌گیری جمهوری اسلامی است:

آن پیشواى صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مسئله معطوف می‌کردند. پاسدارى از جمهورى اسلامى و مراقبت از جهت‏گیرى راست و درست آن. آن فقیه عظیم‌القدر و اسلام‏شناس بى‏بدیل، حفظ جمهورى اسلامى را برتر و بااهمیت‏تر از هر واجبى مى‏دانستند.

 

ب.توحیدمحوری

مقام معظم رهبری در آثار مختلف خویش حقیقت توحید را با نگاهی کاربردی و انضمامی توضیح داده و نتایج آن را بررسی کرده‌اند. ایشان در این پیام نیز حقیقت توحید را فراتر از حفظ برخی گزاره‌ها  تعریف کردند. معنای توحید نفی شرک و هر نوع بت‌پرستی کهن و مدرن است. معنای توحید اطاعت انحصاری از خداوند است. اگر کسی حقیقت توحید را درک کند، از هیچ موجود دیگری نمی‌هراسد و به هیچ امری غیر از خداوند امید نخواهد داشت.

اسلام، دین توحید است و توحید یعنى رهایى انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکسی به‌جز خدا. توحید یعنى گسستن بندهاى سلطه‏ نظام‌هاى بشرى؛ شکستن طلسم ترس از قدرت‌هاى شیطانى و مادّى؛ تکیه بر اقتدارات بى‏نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او به‌کارگیرى آنها را همچون فریضه‏ای تخلف‏ناپذیر طلب کرده است. توحید یعنى اعتماد به وعده‏ الهى در پیروزى مستضعفین بر ستمگران و مستکبرین به شرط قیام و مبارزه و استقامت؛ دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست؛ استقبال از زحمات و خطراتى که در راه تحقق وعده‏ الهى آدمى را تهدید مى‏کنند؛ مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزى حتمى و نهایى امیدوار داشتن؛ در مبارزه، چشم به هدف عالى که نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است دوختن و عوض ناکامی‌هاى شخصى و میان راهى را نزد خدا جستن. و خلاصه توحید یعنى خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال‏ قدرت و حکمت الهى دیدن و با امید و بى‏تشویش به سمت هدف اعلى شتافتن.

رهبر معظم انقلاب عامل عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی و تسلط استکبار را غفلت از توحید ناب اسلامی می‌دانند که نتیجه آن خالی شدن عرصه زندگی، به‌ویژه سیاست از اطاعت الهی است. ایشان معتقدند راه اصلی مقابله با استکبار و بازگشت عزت مسلمانان نیز توحید است. تجربه موفق انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی توحیدی، قدرت‌های استکباری را نگران کرده است و تمام تلاش خود را برای مقابله با قدرت معنوی و فرهنگی انقلاب اسلامی به کار می‌گیرند.

در انقلاب اسلامی بود که معنای درست توحید و نفی عبودیت غیر خدا آشکار شد. نتیجه توحید مبارزه با انواع شرک و طاغوت از جمله طاغوت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. حرکت مردم افغانستان، فلسطین و… الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران بود. تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی به مسلمانان القا شده بود که اسلام طرح و قدرتی در عرصه اجتماعی و دنیوی ندارد و مسلمانان برای خوشبختی‌ خود باید یا تابع الگوهای غربی باشند یا دنباله‌رو آرزوهای پوچ مارکسیسم. اما انقلاب اسلامی زمینه را فراهم کرد که روزی در پاسخ به سئوال «لِمَنِ المُلک»، در بسیط زمین از چهارگوشه عالم گفته شود: «ِللّه الواحِد القَهّار.» (۱)

 

ج. تفاوت امام خمینی(ره) و دیگر مصلحان اسلامی

مقام معظم رهبری در ادامه این پیام، حرکت امام خمینی را با دیگر مصلحان اسلامی مقایسه می‌کنند که در ۱۵۰ سال قبل به دنبال رفع مشکلات مسلمانان بودند. از نظر ایشان تفاوت اصلی حرکت امام با دیگران آن بود که ایشان حرکت خود را منطبق با حرکت انبیای اولوالعزم و رسول اسلام «ص» یک حرکت انقلابی جامع طراحی کردند، در حالی که دیگر مصلحان به دعوت و تلاش روشنفکرانه و ابزار قلم و زبان اکتفا کردند و به همین دلیل حتی نتوانستند اعتقادات و باورهای اسلامی را تقویت کنند. ایشان در توصیف تفاوت انقلاب امام و دیگران فرمودند:

«امام ما براى حیات دو باره اسلام،درست همان راهى را پیمود که رسول معظم «ص» پیموده بودند؛ یعنى راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است. حرکتى هدف‏دار، سنجیده، پیوسته، خستگى‏ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمى‏شود؛ بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مى‏گیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در مى‏آید و تا رسیدن به هدف، یعنى حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشى ساختن قدرت شیطانى طاغوت ادامه مى‏یابد: « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون.»(۲)

 

د. ویژگی‌های انقلاب اسلامی

رهبر معظم انقلاب در ادامه، ویژگی‌های انقلاب اسلامی را منطبق با حرکت اسلامی صدر اسلام چنین فهرست می‌کنند:

نخست: هدف‌گیری سیاسی؛ یعنى اراده قاطع بر حاکمیت دین خدا و اینکه قدرت از دست شیطان‌هاى ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسى جامعه بر اساس ارزش‌هاى اسلامى شکل گیرد.

دوم: استفاده از نیروهای مردمی مؤمن و دردمند و فداکار، نه تکیه بر احزاب و گروه‌های سیاسی.

سوم: محوریت شریعت اسلام برای برقراری استقلال سیاسی و رشد علمی و اقتصادی در برابر الگوی شرق و غرب.

چهارم: ایمان سرشار و راسخ امام خمینی که به دل‌های مردم نیز سرایت کرد.

پنجم: صدق و صفا و هوشیاری رهبر که مانع کجروی و سازش با دشمنان شد.

این ویژگی‌ها سبب شد ند تا حرکت مردمی‌ای که توسط امام ایجاد شد، در طی ۱۵ سال مبارزه و ۱۱ سال تحقق جمهوری اسلامی دستخوش انحرافات نشود.

 

هـ. تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی

از مهم‌ترین کلیدواژه‌های تفکر امام خمینی، به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر ایشان تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی بود. مقام معظم رهبری در این پیام، خط ممیز میان این دو تفکر را برجسته و مصادیق مختلف اسلام آمریکایی را معرفی کردند:

«در مدرسه انقلاب که امام ما بنیان گزارد، بساط اسلام سفیانى و مروانى، اسلام مراسم و مناسک میان‏تهى، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرت‌ها و آفت جان ملت‌ها برچیده شد و اسلام قرآنى و محمّدى«ص»، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعون‌ها و قارون‌ها و خلاصه، اسلام کوبنده جباران و برپاکننده حکومت مستضعفان سر برکشید‏.

در انقلاب اسلامى، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بى‏بندوبارى و بى‏تفاوتى؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بى‏حالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بى‏خاصیت؛ اسلام نجات‏بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت‌ها و خلاصه اسلام ناب محمّدى«ص» جایگزین اسلام آمریکایى شد.

مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم دیوانه‏وار کسانى شده است که در ایران و در همه کشورهاى اسلامى دل به زوال اسلام بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامى بى‏محتوا و وسیله‏اى براى تحمیق و اغفال مردم را مى‏پسندیدند. لذا از روز اول پیروزى انقلاب تا امروز، هیچ فرصتى را براى تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهى نسبت به جمهورى اسلامى و کانون حرکت جهانى اسلام یعنى ایران از دست نداده‏اند.

 

و. توصیه‌ها:

بخش پایانی پیام رهبر معظم انقلاب، توصیه‌هایی است که می‌تواند نقشه راه آینده انقلاب اسلامی قلمداد شود:

 

۱٫زنده داشتن مکتب امام:

تفکر و شخصیت امام تجسم اسلام ناب و تبلور انقلاب اسلامی است که مردم و مسئولین نباید فراموش کنند.

 

۲٫محوریت اسلام:

امام خمینی سعادت را در پیروی از اسلام می‌دانستند و این همه سختی‌ها و شهادت‌ها به خاطر دفاع از اسلام بود. بر همین اساس تمام قوای سه‌گانه، مراکز آموزشی و فرهنگی و پژوهشی باید در تعمیق و گسترش معارف اسلامی بکوشند.

یکی از بخش‌های مهم معارف اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است که ضامن تحقق تمام فرایض اسلامی       است. امر به معروف و نهی از منکر که ضامن برپاداشتن همه فرایض اسلامى است، باید در جامعه ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسئول    احساس کند. ایشان پیمودن فاصله میان وضعیت موجود با وضعیت آرمانی جامعه اسلامی را با همگانی شدن    امر به معروف و نهی از منکر آسان می‌دانند و مساجد را پایگاه معنویت و تزکیه و هدایت معرفی می‌کنند.

 

  1. عدالت اجتماعی:

از منظر مقام معظم رهبری فورى‏ترین هدف تشکیل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است که امتداد قیام پیامبران خدا«ع» و نزول کتاب و میزان الهى بود. دعوت به نظام اسلامى منهاى اعتقادى راسخ و عملى پیگیر در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرایش اسلامى، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین سرلوحه برنامه‏هاى آن نباشد، غیر اسلامى و منافقانه است.

نتیجه تحقق عدالت اجتماعی آن است که:

همه‏ افراد جامعه در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامى، یکسان و در بهره‏مندى از مواهب حیات متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتى قادر به زورگویى نباشد و هیچ‏ کسی نتواند برخلاف قانون، میل و اراده خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه بزرگ دولت و دستگاه قضائى محسوب شود. هیچ‏ کسی به خاطر تمکن مالى، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسى کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتى در جامعه به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامى را پشتیبان و حامى خود حس کنند و برنامه‏هاى آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند. امام خمینی این اصل را یکی از اساسی‌ترین مسائل و خصوصیت غیرقابل تفکیک جمهوری اسلامی می‌دانستند.

 

  1. وحدت کلمه:

رمز پیروی ملت ایران و نقطه کانونی این وحدت نیز  ارزش‌ها و مبانی اساسی انقلاب هستند.

 

  1. حفظ عزت و کرامت انقلابى جمهورى اسلامى و ملت ایران در مناسبات بین‏المللى:

از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با پیروزی انقلاب اسلامی مرزبندی‌های متعارف سیاسی برهم خورد و عصر جدیدی در مناسبات جهان به وجود آمد که می‌توان آن را «عصر امام خمینی» نامید. ویژگی اصلی این عصر عبارت است از بیدارى و جرئت و اعتماد به ‌نفس ملت‌ها در برابر زورگویى ابرقدرت‏ها و شکستن بت‌هاى قدرت ظالمانه و بالندگى نهال قدرت واقعى انسان‌ها و سر برآوردن ارزش‌هاى معنوى و الهى. بر همین اساس مسئله فلسطین یکی از مهم‌ترین مسائل جهان اسلام و ایران اسلامی است.

  1. همکارى دولت و ملت و پیوند عاطفى و عقیدتى مردم با مسئولان کشور.
  2. سازندگى کشور.
  3. گسترش دانش و تحقیق و رشد علمى و شکوفایى استعدادهاى انسانى و گسترش آگاهى و معرفت عمومى
  4. محوریت روحانیت در تحقق و بقای انقلاب اسلامی.
  5. بزرگداشت وفاداران فداکار انقلاب.

 

پی‌نوشت:

  1. یوسف/۴۰

۲٫ توبه/۳۳

17فوریه/21

جامعه‌ای بر مدار امامت

ماجرای سقیفه تلخ‌ترین حادثه در صدر اسلام است، زیرا پس از قدرت‌گیری حاکمان در مسند حکومت اسلامی، آسیب‌های بزرگی برای اسلام پدید آمدند و جامعه از ارزش اصیل دینی و آموزه‌های کتاب الهی و میراث محمدی دور شد. از این‌رو فاطمه زهرا«س» به مردم هشدار می‌دهند که خود را برای رویارویی با شرایط فتنه آماده کنند و آنان را از شمشیرهای کشیده و برنده، حملات پیاپی تجاوزگران، فراگیر شدن هرج و مرج و گرفتار شدن جامعه در استبداد و خودکامگی ستمکاران بیم دادند.

ایشان کارگردانان سقیفه را مخاطب ندای گمراه‌کننده شیطان نامیدند که برای خاموش کردن نور دین مبین و سست کردن سنت‌های پیامبر برگزیده«ص» آماده شده بودند.

از نگاه حضرت زهرا«س» حکومتی می‌تواند عدالت را در جامعه اجرا و انتظارات دین را دراین باره تأمین کند که حاکمان آن، خود عادل باشند و دستیابی آنها به قدرت بر اساس موازین عادلانه صورت گرفته باشد. با قدرت فراهم آمده از جور و تصاحب ناحق، نه تنها نمی‌توان عدالت را برقرار کرد، بلکه دستاوردهای پیامبر اکرم«ص» و مردم در طول ۲۳ سال رهبری آن حضرت، از دست خواهد رفت که همین هم شد و با حاکمیت افراد ستمگر، افراد صالح و شایسته برای زمامداری خانه نشین شدند.

حضرت زهرا«س» به این نکته اشاره می‌فرمایند که پس از رحلت رسول گرامی اسلام«ص»، جامه دین کهنه شد؛ فرومایگان منزلت یافتند؛ مردم کسی را که به زمامداری سزاوارتر بود، از خود دور کردند و به راحتی و آسایش خو گرفتند.

حضرت فاطمه«س» روی گرداندن از وظایف را موجب شرک و خروج از ایمان می‌دانستند و می‌فرمودند که خدای متعال اشیاء را آفرید و به قدرت خویش، بدون پیروی و تقلید از کسی و یا نیاز به دیگران، پدیده‌ها را به وجود آورد. یکی از اهداف این آفرینش، بی‌گمان بزرگداشت دعوت الهی و ایجاد انگیزه لازم و حجت برای اطاعت از فرمان الهی و پرستش همه جانبه اوست. آن حضرت تصریح می‌کنند که انسان در همه‌ حال باید در چهارچوب اطاعت و عبودیت الهی حرکت کند. از این‌رو به شدت به مقابله با جریان انحرافی سقیفه که مسیر تعیین شده مشروعیت الهی سیاست و حاکمیت اسلامی را تغییر داد، برخاستند. حضرت فاطمه«س» خلافت را یک امر الهی و منوط به حکم خداوند و خلافت زمامداران سقیفه را نامشروع می‌دانستند، زیرا هیچ بهانه‌ای جز بیم از بروز فتنه نتوانستند ارائه کنند؛ در حالی که این کار آنان فتنه انگیزی و خروج از مسیر عدالت بود.

حضرت فاطمه زهرا «ع» برای گذار از این آسیب‌ها، تنها راه چاره را حرکت در قالب نظام امامت می‌دانستند که رهبر آن از سوی خداوند متعال منصوب می‌شود. در این راستا آن حضرت انتقادهای جدی خود را نسبت به کوتاهی پیمان شکنان و سستی مردم در انجام این وظیفه الهی و دوری از امامت و خلافت امیرمومنان«ع» اعلام می‌داشتند و در مواضع مختلف، از جمله خطبه فدکیه، به سرزنش آنان می‌پرداختند که هم در رفتار و هم در گفتار به باطل گراییده‌اند.

ایشان می‌فرمایند: «مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَهِ اِلى قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَهِ عَلَى الْفِعلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَم‏عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها،(۱) ای گروه مسلمانانی که به سوی سخن باطل شتافته و چشم بر عمل زشت و زیان بار بسته‌اید! آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید یا بر دل‌های شما قفل زده شده است؟»

امامت جانشینی پیامبر اکرم«ص» و رهبری جامعه اسلامی در امور دینی و دنیوی و معیار برای هدایت جامعه عادل بودن رهبر است. در نگاه حضرت فاطمه زهرا«س»، خداوند، پیروی از اهل بیت«ع» را زمینه سامان یافتن امور و نظام ارزشی و امامت آنان را پناهگاهی برای جلوگیری از دوگانگی قرار داده است؛ همسان تعبیری که امیرالمؤمنین«ع» ارائه فرمودند و آن را به نخ تسبیح تشبیه کردند که موجب جمع شدن و اتصال دانه‌های تسبیح به یکدیگر است و با پاره شدن آن، همه دانه‌ها پراکنده و از هم گسیخته خواهند شد.

در منظر حضرت فاطمه زهرا «ع» آیا کسی که به سوی حق رهبری می‌کند سزاوارتر برای رهبری است یا آنکه راه نمی‌یابد، مگر آنکه خود هدایت شود؟ طبعاً قدرتی که از این منبع و خاستگاه به وجود می‌آید، باید مردم را به فرمان خدا و سعادت جامعه هدایت کند. در غیر این صورت چنین قدرتی مشروعیت ندارد.

حضرت با توجه به ویژگی امام در جامعه اسلامی، به تبیین جایگاه امامت و رهبری و کارکرد اساسی آن که همان هدایت همه جانبه است، می‌پردازند‌ و تأکید می‌کنند که اهل بیت«ع» وسیله‌ای میان خداوند و خلق، جایگاه پاکی‌ها، برگزیدگان خدا، دلیل روشن و آشکار پروردگار و وارثان پیامبران الهی‌اند.

ایشان اطاعت از اهل‌بیت«ع» را موجب نظام یافتن دین و استمرار شریعت می‌دانند؛ زیرا غیبت امام موجب نابودی دین و تغییر سنت‌ها و احکام و افزایش بدعت‌ها می‌شود.

جابربن عبدالله انصاری از لوحی به رنگ زمرد یاد می‌کند که در دست‌های حضرت فاطمه«ع» دیده بود و اسامی رسول خدا«ص» و دوازده امام معصوم«ع» با خطی سفید و نورانی بر آن نگاشته شده بود. این لوح هدیه خدا به پیامبر«ص» و هدیه ایشان به دخترشان فاطمه«س» بوده تا بشارتی فرح‌بخش برای ایشان باشد.

حضرت زهرا«س» ضمن اشاره به ویژگی‌ها و کار ویژۀ حاکمیت هدایت‌گستر اهل بیت«ع» به صراحت بیان می‌فرمایند که چنانکه علی«ع» مصدر کاری قرار می‌گرفتند که پیامبر«ص» به عهده ایشان نهادند، آنگاه که مردم از راه روشن روی می‌گرداندند، آنان را به راه راست هدایت می‌کردند. البته این هدایت با آرامش و ملاطفت و رفاه همراه بود؛ که کسی آسیبی نمی‌دید؛ رهسپاری خسته نمی‌شد و امیر مؤمنان«ع» آنان را به سرچشمه‌ای  گوارا می‌رساند و سیراب‌ می کرد. این نکته را نیز باید مدنظر داشت که جامعه باید بر محور رضایت فاطمه«س» سمت و سو می‌یافت، زیرا پیامبر«ص» در باره جایگاه و منزلت دخت خویش فرموده بودند: «إِنَّمَا فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، وَ مَنْ أَحَبَّهَا فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی(۲)؛ فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.

بدیهی است رویگردانی غاصبان خلافت از خواست فاطمه«س»، آزار و ناراحتی پیامبر اکرم«ص» را در پی داشته است.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره مبارک محمد/۲۴
  2. امالی شیخ مفید، ص ۲۶۰٫

 

03ژانویه/21

مصاف عدالت توحید محور با عدالت کور

درآمد:

عدالت از جمله گمشده‌های بشریت است که فارغ از تفاوت‌های دینی و مذهبی، سیاسی و جناحی، مورد اشتیاق افراد است. شدت یافتن مشکلات اقتصادی و تبعیضات سیاسی در جهان، بر مطالبه عمومی عدالت به‌شدت افزایش داده است. در سال‌های اخیر شاهد برخی سطحی‌نگری‌ها و بدفهمی‌ها در باره عدالت در جامعه بوده‌ایم. غفلت از برخی مبانی معرفتی عدالت و نیز اشتباه در روش‌های اجرائی عدالت‌خواهی می‌تواند این داروی نجات‌بخش جامعه را کم اثر و حتی زیانبار سازد. با توجه به همین نگرانی، واکاوی برخی مبانی نظریه عدالت اسلامی ضروری به نظر می‌رسد.

۱) مزیت عدالت‌پژوهی در تفکر اسلامی آن است که اولاً عدالت، نیاز اصلی انسان در حیات طیبه اوست و در نتیجه عدالت‌خواهی امری حزبی یا سازمانی نیست که محدود به گروهی از افراد یا مسئولین باشد. همه افراد  در سطوح مختلف موظف به پیگیری و اجرای عدالت هستند. اسلام این نگاه فطری را همواره تقویت کرده و مبارزه با ظلم و مطالبه عدالت را یک وظیفه دینی شمرده است. هیچ فردی نمی‌تواند از پیگیری و اجرای عدالت شانه خالی کند و از سوی دیگر هیچ گروهی نمی‌تواند این فضیلت را برای خود مصادره و خویش را متولی انحصاری آن معرفی کند.

۲) تفکر اسلامی تفکری منظومه‌وار و منسجم است که تمام اجزای آن با یکدیگر مرتبط هستند و جدا ساختن یک جزء از دیگر اجزاء مانند خارج ساختن چشم زیباترین انسان‌هاست که دیگر زیبایی چندانی ندارد. انسان هویتی چند بعدی و نیازهای مادی و معنوی فراوانی دارد. تمایز اصلی انسان و حیوان در حیثیت غیرمادی اوست. عدالت نیز گسسته از دیگر ابعاد معرفتی و مبانی توحیدی نیست. به‌طور خاص، عدالت را نمی‌توان و نباید مستقل از معنویت و عقلانیت لحاظ کرد. عدالت مستقل از عقلانیت و معنویت، عدالت نیست.

۳) طبق تعریف اسلام از انسان، تحقق عدالت بدون معنویت سبب ظلمی مضاعف به بشر مظلوم می‌شود. این امر به منزله فروکاستن انسان و نیازهای او در حد حیوان است. به فرموده امام خمینی(ره) غایت عدالت در تفکر مادی بهره‌مندی متوازن انسان‌ها از منافع مادی است. به این معنا که انسان در حد حیوان تنزل داده می‌شود.  عدالت میان حیوانات نیز حداکثر به این معناست که در چراگاه به شکل مساوی علوفه بخورند. در حالی که اسلام «انسانی می‌سازد عدالت‌خواه، عدالت‌پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه که وقتی از این جهان رخت بربست و به عالم دیگر وارد شد، به صورت انسان باشد.»(۱)

۴) تفکر غربی انسان را به بدن او فرو می‌کاهد و عدالت را در حد نیازهای بدنی او دنبال می‌کند. اما تفکر اصیل اسلامی توحید محور است، یعنی عدالت را تحقق عینی اسماء و صفات الهی در دار هستی می‌بینند. از مهم‌ترین اسماء پروردگار «حَکَم عدل» است و مسلمین عدالت‌خواهی را در چهارچوب این نگرش توحیدی معنا می‌کنند. عدالت‌خواهان مسلمان می‌کوشند نیازهای مادی و معنوی محرومین را به‌طور متوازن برآورده سازند.

۵) با توجه به نکته قبل، هر تفسیری از عدالت که در بستری غیر از تفکر اسلام ناب شکل گیرد، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، تفسیری ناقص و کاریکاتوری از عدالت است که به بروز ظلمی مضاعف به بشر ستمدیده منتهی می‌شود. متأسفانه در سال‌های اخیر به دلایل مختلف از جمله کم‌کاری جبهه انقلاب در تبیین مبانی معرفتی عدالت، تفکرات غیراسلامی تلاش می‌کنند میداندار جبهه عدالت باشند. طرفداران مارکسیسم و نئومارکسیسم، تکنوکرات‌های مسلمان، طرفداران سکولاریسم، مروجان افکار کوهن و ویتگنشتاین، ظاهرگرایان ضد حکمت و فلسفه اسلامی و… در فضای دانشگاهی و نخبگانی تابلوی عدالت‌خواهی بلند کرده‌اند. تفکر مارکسیستی و نئومارکسیستی با مبانی تفکر اسلامی تضاد آشکاری دارند. در اسلام، اقتصاد اصالت ندارد. زیربنا دانستن اقتصاد به منزله فروکاستن انسان به حیوان است.(۲)

از این ‌روی، معنای عدالت نیز محدود به عدالت اقتصادی نیست. بر همین مبنا عدالتی که بر اساس مبانی مارکسیستی و هگلی شکل گرفته باشد، نمی‌تواند نسخه‌ای نجات‌بخش برای مسلمانان به شمار آید. همچنین تفکر کوهن و ویتگنشتاین به نسبیت معرفتی منتهی می‌شود و این امر در تقابل آشکار با مبانی معرفتی اسلام است؛ در نتیجه عدالت‌خواهی برخاسته از این نگرش نیز برای مسلمانان سودمند نخواهد بود.

چگونه می‌توان انتظار داشت نتیجه حرکت عدالت‌خواهانی که با فلسفه و عرفان اسلامی مخالفند، با عدالتی که خمینی کبیر، علمدار حکمت اسلامی، فریاد می‌زد، منطبق باشد؟ همچنین نمی‌توان بر اساس مبانی مارکسیسم، هایدگر یا کوهن و ویتگنشتاین حرکت کرد و عدالت برخاسته از آن را با نام عدالت حسینی یا علوی آراست. پیامد روی آوردن به تفسیرهای این‌چنینی از عدالت، کور کردن چشم به قصد اصلاح ابروست. صرف‌نظر از مبانی اسلامی، تجربه دهه‌های گذشته بشر نیز نشان می‌دهد که عدالت بدون معنویت و اخلاق، به ریاکاری، دروغ، انحراف، ظاهرسازی و تصنع تبدیل می‌شود. نظام‌های کمونیستی خود را با شعار عدالت معرفی می‌کردند، اما واقعیت رفتاری آنان درست ضد عدالت بود. عده‏ای که همان طبقه اشرافیِ رژیم‏های طاغوتی بودند و هیچ تفاوتی با آنها نداشتند، به اسم دفاع از کارگر سر کار آمدند. در زندگی سران کشورهای مارکسیستی، طبقه اشرافی جدیدی وجود داشت که با معیارهای حزبی و سیاسی خاص خودشان روی کار آمده و از همه امکانات برخوردار بودند و مردم هم در فقر و تهید‏ستی و بدبختی زندگی می‏کردند. این‏گونه عدالت‏طلبی بی‏دوام و از طریق درست، منحرف و ریاکارانه و دروغین است.

۶) عدالت چه در تحلیل نظری و مبانی و چه در مقام اجرای عدالت علاوه بر معنویت باید با عقلانیت همراه باشد. عدالت بدون عقلانیت سبب می‌شود در تشخیص مصادیق، نیازها، اولویت‌ها و اینکه چه چیزی عدالت هست و چه چیزی نیست، دچار خطا شویم. عقلانیت سبب می‌شود تعریف و تحقق عدالت دستخوش جزئی‌نگری یا برخورد هیجانی نشود. در برابر، جداسازی عقلانیت از عدالت موجب می‌شود که فهم یا تحقق مصادیق عدالت با جزئی‌نگری یا تقلیل مباحث توأم شود.

۷) عدالت اجتماعی زمانی تحقق می‌یابد که افراد در درون خویش ملکه عدالت را محقق کرده باشند. عدالت در مقابل ظلم است. گناه، شهوترانی، توجه افراطی به مادیات و… ظلم‌هایی هستند که انسان و حیات او را از حالت اعتدال فطری خارج می‌کنند. عدالت ابتدا در درون انسان تحقق می‌یابد و سپس به جریان جامعه سریان پیدا می‌کند. کسانی می‌توانند داعیه‌دار تحقق عدالت در جامعه باشند که حقیقت عدالت را در درونشان محقق کرده باشند. تصور اینکه به نام عدالت‌خواهی ارزش‌های اخلاقی یا حدود شرعی نادیده گرفته شوند و یا در حد شعار باقی بمانند، تصور «مثلث مربع» است. آنانکه به بهانه پیگیری عدالت، ارزش‌های اخلاقی را نادیده می‌گیرند، «عدالت» را به بهانه عدالت ذبح می‌کنند.

روش تربیتی امیرمؤمنان ـ شهید عدالت‌ـ گویای آن است که ایشان هیچگاه حاضر به کمترین بی‌اخلاقی و بی‌تقوایی در جامعه اسلامی نبودند. قرآن از ما می‌خواهد که حتی در مورد قتال دشمنان نیز از حدود شرعی و اخلاقی تعدی نکنیم: «وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا»(۳)

۸) عدالت درونی نیز منحصر به رفتار اخلاقی نیست، بلکه در سه ساحت باورها، صفات و رفتارها دیده می‌شود. در تفکر اسلامی عدالت‌خواهان ابتدا عدالت فطری میان باورها، ملکات و رفتارها را درون خویش محقق می‌سازند و سپس برای تحقق آن در جامعه می‌کوشند. رفتار صحیح و منطبق بر عدالت از شاکله مهذب بر می‌خیزد که نیازمند باورهای اصیل و منطبق با واقع است.

۹) کوشش برای تحقق عدالت مخصوص گروه خاصی نیست، هر مسلمانی به میزان ایمان خود باید مصادیق ظلم را با جامع‌نگری شناسایی و پس از اولویت‌بندی حکیمانه برای مطالبه عدالت اقدام کند. این امر نه تنها اختصاص به مدیران ندارد، بلکه معمولاً از آحاد مردم آغاز می‌شود. شهید مطهری درباره آغاز صلاح و فساد معتقدند: «معمولاً فساد از «خواص» شروع مى‏شود و به «عوام» سرایت مى‏کند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیدارى آنها آغاز مى‏شود و اجباراً «خواص» را به صلاح مى‏آورد. یعنى عادتاً فساد از بالا به پایین مى‏ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت مى‏کند.»(۴) بنابراین گفتمان‌سازی حکیمانه و جامع در مطالبه عدالت از ضروری‌ترین وظایف عموم متدینان به شمار می‌رود.

مؤمن عدالت‌خواه منتظر فراهم آمدن شرایط و تأمین زیرساخت‌ها نمی‌ماند، بلکه می‌کوشد با نگاهی جامع به مفهوم عدالت، از هر نقطه ممکن مطالبه عدالت را آغاز کند. سکوت در برابر ظلم اگر به معنای رضایت به ظلم باشد، انسان ساکت را در زمره ظالمان قرار خواهد داد: « الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِیهِ…»

۱۰) پیگیری برای اجرای عدالت محدود به برجسته‌سازی مظاهر فساد نیست، بلکه ترویج و تبلیغ حرکات سازنده و مبتنی بر عدالت نیز بخشی از عدالت‌خواهی است که از چشم بسیاری از فعالان مخفی مانده است. چهره‌سازی از اقدامات شایسته مسئولین، نهادها، گروه‌های مردمی و… گام مهمی در احیای امید محرومان و ترویج فرهنگ عدالت است.

۱۱) در تفکر اسلامی مهم‌ترین بستر اقامه عدل، تشکیل حاکمیت اسلامی است. حاکمیت بیشترین تأثیر را در نفی ظلم عقیدتی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و… دارد. بدون تشکیل حکومت الهی، سخن گفتن از اجرای عدالت، ناقص می‌ماند؛ از این ‌رو تمام انبیا دغدغه تشکیل حاکمیت الهی را داشتند. دفاع از عدالت در حاکمیت طاغوت، امکان‌پذیر نیست؛ به‌ویژه با توجه به جامعیت اسلام و نیازهای انسان تا زمانی که تمام نهادها و ساختارها (نه فقط ساختارهای اقتصادی) به سمت اسلامی شدن حرکت نکنند، تحقق عدالت، حداقل و در حد رفع برخی نیازهای مادی از برخی انسان‌ها خواهد بود. بنابراین مهم‌ترین ابزار دفاع از عدالت تشکیل حاکمیت اسلامی است.

بعد از حکومت امیرالمؤمنین(ع)، انقلاب اسلامی ایران نخستین تحقق حاکمیت اسلام در ساحت فرهنگ، اقتصاد و سیاست بود. از این ‌رو می‌توان گفت انقلاب اسلامی مهم‌ترین مصداق عدالت‌خواهی جامع پس از ائمه(ع) است. بر همین اساس، تقویت انقلاب اسلامی تقویت عدالت و مبارزه با ظلم به شمار می‌رود. در برابر، هر نوع تضعیف انقلاب، تیشه زدن به ریشه عدالت است خواه به نام عدالت‌خواهی و به دلیل استفاده غلط از روش‌ها باشد و خواه با انگیزه‌های باطل. انگیزه صحیح، روش نادرست را تصحیح نمی‌کند. اگر کسی به نام عدالت، خواسته یا ناخواسته سبب از بین بردن سرمایه اجتماعی نظام اسلامی شود، به محرومین ظلم مضاعف کرده است؛ زیرا اولاً امید را که بالاترین سرمایه انسان است از بین می‌برد و ثانیاً سبب نادیده گرفته شدن فعالیت‌های بعدی می‌شود.

 

الزامات مطالبه‌گری

اهمیت مطالبه‌گری عدالت در نظام اسلامی از یک سو و زیانبار بودن اشتباهات این عرصه از سوی دیگر سبب شده است که شماری از مؤمنین عطای این گوهر را به لقایش ببخشایند. نباید به بهانه ترس از تضعیف نظام، حرکت عظیم عدالت‌خواهی کمرنگ شود؛ بلکه باید نگرش جامع‌نگر را تقویت کرد و با اتخاذ دقیق‌ترین روش‌ها احتمال خطا را کاهش داد. معقول نیست که اگر پزشکی در فعالیت خود دچار خطا و سبب مرگ انسانی شود، پزشکان دیگر از ترس تکرار این حادثه طبابت را تعطیل کنند. با توجه به همین دغدغه برخی از اصولی که باید در مطالبه عدالت لحاظ شود، در ادامه خواهد آمد:

۱.انقلاب اسلامی به منزله بارزترین نماد مبارزه با ظلم، نباید گرفتار ظلم درونی و ساختاری باشد. از این ‌رو سر زدن هر گونه ظلم اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی از سوی مدیران جامعه اسلامی، ناپسندتر از دیگران است. بر همین اساس دلسوزان انقلاب باید بیش و پیش از عیب‌جویان، نگران تحقق ظلم در ساحت‌های نظام باشند. همان‌گونه که نزدیکان بیش از دیگران نگران بیماری یک فرد هستند؛ هر کسی که خود را به انقلاب نزدیک‌تر می‌داند باید بیشتر نگران رخنه کردن ظلم در این ساختار باشد.

بر همین اساس مقام معظم رهبری مطالبه‌گری را از اولویت‌های دانشجویان متعهد برشمردند: «اگر دانشجویان متعهد پرچم مطالبه‌گری را زمین بگذارند، افرادی مدعی این عرصه می‌شوند که هدفشان رفع مشکلات مردم نیست.»(۵) بنابراین دلسوزان انقلاب باید این امر را در صدر وظایف خویش بدانند و به بهانه‌های آشکار و پنهان از پیگیری عدالت سر باز نزنند.

  1. ۲. الگوی جامع مطالبه‌گری عدالت باید تدوین و ترویج شود. از سویی نباید مطالبه‌گری نابخردانه، افراد را به اپوزیسیون نظام تبدیل سازد و از سوی دیگر دلسوزان انقلاب نباید از ترس آسیب نخست، به توجیهات نامعقول روی آورند.
  2. ۳. مبارزه با ظلم و مطالبه عدالت نباید بستری برای تضعیف مهم‌ترین مصداق عدالت در دوران غیبت یعنی انقلاب اسلامی شود. فهم جامع از اسلام و حاکمیت مانع می‌شود تا عدالت‌خواهی با چاشنی جزئی‌نگری یا احساسات و هیجانات غیرمتعارف همراه شود. اعتماد محرومان به انقلاب اسلامی همچون اعتماد بیماران به پزشک است. سلب اعتماد از حاکمیت اسلامی به همان اندازه برای عدالت مضر است که بیمار به دلیل بی‌اعتمادی به پزشک از مراجعه به او خودداری کند و این یعنی توقف درمان و گسترش بیماری.
  3. ۴. قانون رسمی‌ترین شاخص مبارزه با ظلم است؛ بنابراین تا زمانی که قانونی به عنوان قانون رسمی جمهوری اسلامی تثبیت شده است، نمی‌توان به نام مطالبه عدالت، قانون‌شکنی کرد. تصحیح اشتباهات تدوین قانون بشری باید از طریق فرآیندی قانونی خود دنبال شود. وظیفه نخست دانشجویان پیگیری مطالبه‌گری در سطح گفتمان‌سازی است. مطالبه‌گری نسبت به عدالت یعنی غلبه گفتمان عدالت در فضای دانشجوئی.(۶) لازمه گفتمان‌سازی، پشتکار، استمرار و ضرب‌آهنگ داشتن است. باید صبر و حوصله داشت و از شتابزدگی پرهیز کرد. خشم انقلابی و صبر انقلابی دو روی یک سکه هستند که هیچ‌یک بدون دیگری مؤثر نیستند.(۷)
  4. ۵. تمیز ندادن اشتباهات افراد از اصل حاکمیت، نفی یا تضعیف بنیان‌ها و یا ساختار نظام اسلامی به نام عدالت‌خواهی، مانعی جدی برای تحقق عدالت است، زیرا اصلی‌ترین ابزار دفاع از عدالت یعنی حاکمیت اسلامی تضعیف شده است.
  5. ۶. مطالبه عدالت نباید به تزریق روحیه ناامیدی و سیاه‌نمایی منجر شود. نباید به نام اعتراض و نقد، انگیزه دیگران را از تحقق عدالت کاهش دهیم. خمودگی و یأس جریان دانشجویی مانع خیزش مدبرانه دانشگاه و خواسته اصلی طاغوت‌های سیاسی و اقتصادی است. بنابراین باید مراقب بود که به نام مطالبه عدالت، ظرفیت عظیم عدالت‌خواهی یعنی جوانان دانشجو را با تزریق ناامیدی از دست ندهیم.
  6. ۷. مطالبه‌گری نسبت به عدالت غیر از طلبکاری است. مطالبه‌گری حرکتی درون خانوادگی و به منظور اصلاح و طلبکاری، نوعی نق زدن و عیب‌جویی کردن است. یکی معطوف به حرکت و تحول حکیمانه برای رفع مشکل است و دیگری به رکود و توقف منجر می‌شود.
  7. ۸. مطالبه عدالت باید از پرخاشگری و پرهیز پیراسته شود. ساده‌ترین روش برای از بین بردن فرهنگ عدالت‌خواهی آلوده کردن آن به پرخاشگری، تخریب و تندی است. پرخاشگری و تخریب، فضای گفتگوی عاقلانه و منطقی را از بین می‌برد و راه را برای دیگر دلسوزان مسدود می‌کند.
  8. ۹. مطالبه عدالت اقدامی فطری، دینی و مشفقانه برای کمک به رفع مشکلات انقلاب است، نه فرصتی برای تسویه حساب‌های شخصی و جناحی.
  9. مطالبه‌گری عدالت یک ارزش دینی و ترجمانی از امر به معروف و نهی از منکر است. لذا همان ‌طور که نهی از منکر همراه امر به معروف است، مطالبه‌گری و نقد نیز باید همراه با پیشنهادی سازنده برای اصلاح باشد.(۸)

 

نتیجه:

عدالت از مفاهیم بسیار مهم است و نیاز به تحلیل معرفتی جدی دارد؛ چون در غیر این ‌صورت به تصویری کاریکاتوری از آن مبتلا خواهیم شد و یا حتی ممکن است به نام عدالت، در مراتبی از ظلم گرفتار شویم. از یک سو باید جبهه انقلاب، مبانی نظری عدالت‌پژوهی را تقویت کند تا در هنگام تطبیق بر مصادیق و غبار آلود شدن اولویت‌ها دچار خطا نشویم و از سوی دیگر به بهانه ترس از تضعیف نظام، این فریضه حیاتی ترک نشود و دشمنان دوست‌نما، دایه مهربان‌تر از مادر برای محرومان نشوند. عدالت را باید در منظومه فکری اسلام و مرتبط با دو اصل عقلانیت و معنویت جستجو کرد. هر یک از این اصول در شیوه عدالت‌خواهی اقتضائاتی را پدید می‌آورند که ممکن است تا کنون مغفول بوده باشند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۷٫
  2. صحیفه امام،ج۹، ص۴۵۰٫
  3. بقره/۱۹۰٫
  4. مقدمه داستان راستان.
  5. ۲۸/۲/۱۳۹۹٫
  6. رهبرمعظم انقلاب ۲۲/۲/۱۳۸۲،
  7. رهبرمعظم انقلاب ۸/۳/۱۳۹۷،
  8. رهبرمعظم انقلاب ۲۸/۲/۱۳۹۹،

 

29جولای/20

هفت مطالبه راهبردی از مجلس یازدهم

چکیده

به‌یقین از مهم‌ترین نمونه‌ها و عرصه‌های اقتدار ایران اسلامی، برخورداری از یک مجلس قوی و عملکرد آن در پرتو مشاوره‌های کارشناسانه و عمل به آموزه‌های اسلامی است. مجلس یازدهم شورای اسلامی با توجه به شرایط پیش‌آمده در سال شهادت حاج قاسم سلیمانی می‌تواند و می‌بایست متفاوت باشد. در این راستا هفت راهبرد بنیادین به‌صورت کتابخانه‌ای و با روش تحلیل محتوا از بیانات رهبر فرزانه انقلاب استخراج شده که در جای خود برای مطالبات مردمی، حائز اهمیت و برای مسئولان و به‌ویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، کلید حل مشکلات کشور به شمار می‌آید.

 

مقدمه

مجلس شورای اسلامی همواره با فراز و فرودهایی همراه بوده و مطالبه از مجلس به ‌تناسب زمان و شرایطش منحصربه‌فرد است، زیرا «قوه‌ مقننه تهیه‌کننده‌ نرم‌افزار حرکت عظیم نظام اسلامی است»؛(۱) اما مجلس یازدهم با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ و پیش‌بینی‌های فراروی کشور می‌تواند شگفتی‌ساز باشد. مقام معظم رهبری در زمستان این سال بارها از رمز جدید «قوی شویم» برای پیشرفت ایران اسلامی رونمایی کردند؛ زیرا باید «قوی بشویم تا جنگ نشود. باید قوی بشویم تا تهدید دشمن تمام بشود.»؛(۲) به‌یقین «یکی از مصادیق قوی شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم.»(۳)

در این نوشتار به‌طور اجمال فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی را طی ۱۶ سال اخیر درباره مجلس شورای اسلامی مرور می‌کنیم تا مهم‌ترین مطالبات ایشان برای داشتن یک مجلس قوی فهرست شوند. البته انتظارات و مطالبات بسیاری را از رهنمودهای ایشان می‌توان استخراج کرد، ولی در این نوشتار بر مهم‌ترین آنها در قالب هفت راهبرد پرتکرار و محوری تمرکز می‌شود که برای مردم، مجلس و نمایندگان دوره یازدهم گره‌گشا خواهد بود:

۱٫ هدایت دولت

یاری دولت و همراهی آن در گذر از وضع موجود به وضع مطلوب، بدون تلاش مجلس همگام، ولی مراقب میسر نیست، «مجلسی که با وضع قوانین لازم، با هدایت دولت‌ها به سمت مطلوب، بتواند کشور را در مقابل توطئه‌های دشمن مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این ‌جوری است.»(۴) اما ممکن است سئوال شود که معنای هدایتگری دولت چیست؟ یعنی مجلس در امور اجرایی دخالت کند؟! حضرت آقا پاسخ داده‌اند، «مجلس تعیین‌کننده مسیر است. مسیر را معیّن می‌کند. دولت‌ها موظّفند و مجبورند طبق قانون در این مسیر و روی این ریل حرکت کنند.»(۵)

معظم‌له در زمانی دیگر از نمایندگان دو فعالیت مهم یعنی ریل‌گذاری با قانون و نظارت با تحقیق و تفحص را مطالبه می‌کنند، «شما اولاً حرکت دولت را ریل‌گذاری می‌کنید، بعد با اختیاراتی که قانون اساسی به شما داده – که از جمله‌اش تحقیق و تفحّص است که در قانون اساسی تصریح ‌شده – می‌توانید تضمین کنید که این حرکت انجام شود. صرف توصیه نیست. طبق قانون می‌توانید دنبال، تحقیق و تفحّص کنید. هیچ منافاتی هم با همکاری با دولت ندارد. اعتقاد بنده این است و همیشه عقیده‌ام در همه‌ دولت‌ها این بوده که مجلس باید با دولت همکاری کند؛ امّا این همکاری به معنای گذشت از حقوق مجلس نیست. بایستی حقّ‌تان را استیفاء کنید. باید تحقیق، تفحّص و مؤاخذه کنید که چرا نشد؟ چرا کم شد؟ چرا جور دیگر شد؟ این فرصت بسیار مهمّی است. این را قدر بدانید.»(۶)

در این صورت می‌توان امیدوار بود که مشکلات کشور به‌خصوص اقتصادی حل شود، زیرا، «مردم مجلسی می‌خواهند که برای اقتصاد درون‌زا، به معنای واقعی کلمه وقت‌گذاری و ریل‌گذاری کند و دولت موظّف بشود بر اساس این حرکت بکند. آنچه مردم می‌خواهند اینهاست.»(۷)

پیگیری قوانین ابلاغ‌شده و پایش در اجرای بهینه آنها به عهده مجلس است، «رئیس محترم مجلس چندی پیش گفتند که فلان قانون را دو سال است که فلان دستگاه اجرا نکرده. سئوال بنده این است که خب در این دو سال شما که در مجلس هستید، چه ‌کار کردید؟ [اگر] او اجرا نکرد، شما باید دنبال بکنید… مسئله‌ پیگیری قوانین هم به نظر ما مسئله‌ بسیار مهمّی است که بایستی انجام شود.»(۸)

سرزندگی مجلس شورای اسلامی در بهره‌گیری از دو راهکار تقنین و نظارت وقتی گره‌گشا و کارآمد است که به‌موقع باشد، «مجلس زنده، مجلسی است که به‌وقت، به‌هنگام و درست قانون می‌گذارد؛ نظارت می‌کند و در مسائل کشور و در مسائل منطقه حضور دارد»(۹) البته این وظیفه مجلس در قانون‌گذاری و تحقیق و تفحص باید با قاطعیت و با رویکرد اصلاحی همراه باشد، «مجلس باید به وظائفی که نسبت به دولت دارد، سختگیرانه، منتهی خیرخواهانه عمل کند.»(۱۰)

۲٫ فسادگریز و فسادستیز

مجلسی کارآمد است که نمایندگانش دندان طمع به نهادها، دستگاه‌ها و به‌ویژه قوه مجریه را کشیده باشند؛ در غیر این صورت خود و به‌تبع، مجلس را وابسته و وامدار می‌کنند. از این ‌رو بایسته است که نمایندگان، «چشم و دل حریص به مال دنیا نداشته باشند؛ چشم و دل‌شان سیر باشد… آن‌ کسانی که چشم‌شان به این است که بتوانند نماینده بشوند، بعد تأثیر بگذارند در وضع اداره‌ بعضی از جاها ـ این را بردار، آن را بگذارـ این را یک مطمعی قرار بدهند برای مسائل مالی! این‌جوری نباید باشد.»(۱۱)

نمایندگانی که برای خود کیسه ندوخته باشند می‌توانند کیسه‌های سوراخ جامعه را ترمیم کنند و مشکلات کشور را به سامان برسانند، «در میان‌ گرفتاری‌ها و مشکلات‌ عمومی‌، شناخت‌ فوریت‌ها و اولویت‌ها… مشکلات‌ عمومی‌تر، محسوس‌تر، مرارت‌بارتر را باید جست‌ و به‌ رفع‌ آنها همت‌ گماشت‌: مسئله‌ی اشتغال‌، مسئله‌‌ ارزش‌ پول‌ ملی‌، مسئله‌ امنیت‌، مسئله‌ گرانی‌ و…»(۱۲)

نمایندگان می‌توانند مظهر فسادگرایی باشند و جامعه را آلوده کنند و می‌توانند فسادستیز باشند و با وضع قوانین مربوط، زمینه‌های ناهنجاری‌ها را بخشکانند یا کاهش دهند. به‌یقین نماینده‌ای که اندک آلودگی داشته باشد نمی‌تواند خود را مصون کند و یا در برابر تقاضای مفسدان بایستاد، «باید با فساد مبارزه‌ جدی کرد. یک‌پایه‌ مبارزه، شمایید. آن روزی که بنده مسئله‌ مبارزه‌ با فساد را گفتم، توقعم این بود که مجلس شورای اسلامی سینه سپر کند و جلو بیاید و در این میدان حرکت کند تا ما دیگر احتیاج نداشته باشیم دنبال کنیم؛ اما متأسفانه این ‌طور نشد… شما بکنید. البته…، با دستمال کثیف نمی‌شود شیشه را تمیز کرد. اگر انسان بخواهد با فساد مبارزه کند، باید در درجه‌ اول مراقب باشد که فساد دامن خودش را نگیرد. داخل خودتان و درون مجلس مراقب باشید. دست، دامن، زبان و چشم‌پاک خواهد توانست در حوزه‌ اقتدار وسیعی که شما دارید، همه‌چیز را پاک کند.»(۱۳) از این ‌رو، «مجلس شورای اسلامی باید مرکز مبارزه‌ با فساد باشد.»(۱۴)

 

۳٫ مرکز ثقل

مجلس به دلایلی باید خود را محور و حلال مشکلات کشور بداند. از جمله اینکه برآیند انتخاب مستقیم مردم است و نمایندگانش با نیازمندی‌های آنان آشنا هستند و در عین‌ حال قدرت قانون‌گذاری دارد. اساساً همه آحاد اجتماع، به‌ویژه نمایندگان باید این نکته انگیزشی را که برگرفته از آموزه‌های اعتقادی ماست سرلوحه تلاش‌های     تقنینی خود قرار دهند. اینکه، «هرکدام در هر نقطه‌ای که قرار دارید، همان نقطه را اصل و مرکز بدانید.»(۱۵) نکته حائز اهمیت این است ‌که مجلس شورای اسلامی بر خلاف سایر نهادهای حکومتی، می‌تواند در همه عرصه‌ها و زوایای موردنیاز جامعه ورود کند، «یک مجلس صالح و سالم و قوی می‌تواند بر عملکرد همه‌ دستگاه‌های کشور اثر بگذارد.»(۱۶)

 

.۴انقلابی و شجاعانه، ولی مدبرانه و عاقلانه

مجلسی قوی و کارآمد است که نمایندگانش، «انقلابی باشند و واقعاً به معنای واقعی کلمه، دل به انقلاب داده باشند و انقلاب را به معنای واقعی کلمه پذیرفته باشند. بعد هم شجاع باشند. آن نماینده‌ای که از حرف زدن علیه فلان قدرت خارجی هم می‌ترسد، لایق این نیست که بیاید و مردم ایران را با این عزّت و شجاعت نمایندگی کند… چون هیچ کاری با ترس‌ و لرز و خوف و هراس پیش نخواهد رفت. باید شجاعانه، البتّه مدبّرانه و عاقلانه عمل کرد.»(۱۷)

شاید بتوان ویژگی‌های یک مجلس انقلابی و شجاع اهل تدبیر و تعقل را این‌گونه جمع‌بندی کرد:

«مجلس متدیّن، متعهّد و شجاعی که فریب ترفند دشمن را نخورد؛ مجلسی که به عزّت و استقلال ملّی اهمیت بدهد و آن را پایمال نکند و در مقابل طمع‌ورزی و زیاده‌خواهی استکبار و  قدرت‌هایی که دست‌شان از ایران کوتاه شده است و تلاش می‌کنند دوباره برگردند و زمام قدرت را در این کشور در دست بگیرند، بایستد.»(۱۸)

 

۵٫ جهادی و عدالت مدار همه‌جانبه

نمایندگان عمدتاً از مدیران میانی جامعه هستند که هر یک کوله‌باری از تجربه و سابقه فعالیت دارند که اگر این تجارب را با روحیه برگرفته از دفاع مقدس و عدالت‌خواهی توأم کنند، باعث تحولات جدی در حوزه‌های مورد نیاز جامعه خواهند شد. از این‌ رو برای ایجاد تغییرات بنیادین و سریع ضروری است که نمایندگان، «روحیه‌ جهادی داشته باشند؛ شب و روز نشناسند. کارآمد باشند؛ به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشند. کشور ما به عدالت احتیاج دارد، … هم عدالت اقتصادی، هم عدالت حقوقی، هم عدالت سیاسی؛ در همه‌ زمینه‌ها عدالت باید وجود داشته باشد.»(۱۹)

 

۶٫ مقابله‌گر

زنده‌بودن و پویایی مجلس تنها در حوزه داخلی و تدبیر امور معیشتی و تقنینی نیست، بلکه حضور در عرصه سیاست خارجی و دشمن‌شناسی و ستیز با برنامه‌های گوناگون آنها در جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران نیز مهم است. مگر می‌توان نسبت به فعالیت‌های خصمانه دشمنان ملت بی‌توجه بود؟

«کنگره‌ آمریکا ـ این آمار جالبی است ـ در سال‌های ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، تصویب یا ارائه کرده است. ۲۲۶ طرح ضدیت و خباثت علیه جمهوری اسلامی. شرارت است دیگر. البتّه اینجا من یک گله‌ای هم از مجلس خودمان بکنم. مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثت‌های آمریکا ارائه یا تصویب کرده‌ است؟»(۲۰)

متأسفانه مواضع برخی از نمایندگان در دوره‌های قبل هماهنگ با سیاست‌های دشمنان بوده است. اگرچه برخی از آنان به اردوگاه غرب پناه بردند و از نزدیک به آنان علیه ملت ایران مشاوره می‌دهند، ولی اساساً، «مجلس می‌تواند حافظ امنیت ملی و سدّ مستحکمی در برابر تعرّض دشمنان و طمع‌ورزی بیگانگان باشد.»(۲۱)

 

۷٫ عملکرد شورایی و اسلامی نه اپوزیسیونی

ساختارِ «مجلس شورای اسلامی هم شورا و هم اسلامی است. هم انتخاب مردم است، هم جهت‌گیری اسلامی دارد که در اصول متعدد قانون اساسی و در سوگند نمایندگی آشکار است. این الگو بی‌نظیر است.»(۲۲) از این ‌رو هم باید شورایی عمل و هم بر اساس موازین اسلامی قانون وضع کند.

متأسفانه در سال‌های اخیر برخی از نمایندگان، مجلس را با حزب و جناح خود یا حتی با اپوزیسیون اشتباه گرفته و خواسته یا ناخواسته باعث تضعیف نظامی شده‌اند که مردم برایش خون‌ها نثار کردند، «پارلمان جزو نظام و برای تکمیل آن است. پارلمان جای حضور مخالفان نظام نیست که عدّه‌ای بگویند ما از طریق وارد شدن به مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی یا با نظام جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنیم! این در همه جای دنیا کاملاً غیرمنطقی و غلط است. شما هیچ جای دنیا را نمی‌بینید که در پارلمان با نظام مخالفت کنند. البته با دولت‌ها مخالفت و استیضاح می‌کنند. پایین می‌کشند، بالا می‌برند؛ اما هیچ پارلمانی با ساختار نظام سیاسی مخالفت نمی‌کند؛ چون پارلمان جزو ساختار نظام است و معنی ندارد که مخالفت کند. البته در مجلس شورای اسلامی مثل همه‌ پارلمان‌های دیگر گروه‌های مختلف ـ به‌قول خودشان فراکسیون‌های مختلف ـ حضور دارند که برنامه‌ها و مذاق‌های گوناگونی دارند که باید هم باشد و مجلس جای مناقشات پر شور مستدل و سیاسی و کارشناسی است. باید خیلی پر شور بحث و مناقشه کنند؛ اما با استدلال برنامه‌های‌شان را به ‌طرف مقابل خود بقبولانند و آنها را قانع کنند.»(۲۳)

 

۸٫ مایه آرامش

«مجلس مایه آرامش برای مردم است؛ مایه تشتّت آراءِ مردم و مایه تشنّج نیست.»،(۲۴) «مجلس جای گفت‌وگوی حکیمانه و خردمندانه است.»(۲۵) نه این ‌که، «وسط صحبتی، وسط حرفی، پرخاشگرانه صدا را بلند کنند و حرف بزنند. از روی لجاجت و ستیزه‌گری و مخالفت با فلان زید یا فلان جریان یا فلان گروه اظهارنظر کنند. این درست نیست. حرف زدن بر اساس لجاجت و زورآزمائى شخصی و جناحی و اینها نباید باشد.»(۲۶) بلکه، «حفظ فضای و محبت و همکاری و همدلی، جزو اولویت‌های قطعی مجلس است.»(۲۷)

بنابراین اگر مجلس به جای اینکه کانون حل امور کشور و مردم، مکان تشنج و ناآرامی باشد، نخواهد توانست امور جامعه را در پرتو آرامش حل کند، لذا مشکلات را به بدنه اجتماع تزریق می‌کند، «اگر در مجلس تشنّج به وجود بیاید، این تشنّج روی ملّت سرریز می‌شود و در مردم، ولو از لحاظ روانی تشنّج ایجاد می‌کند. اگر در مجلس آرامش باشد، این آرامش بر مردم سرریز پیدا می‌کند. این آرامش خیلی مهم است؛ «هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم.»(۲۸)

 

جمع‌بندی

اگرچه نظارت نمایندگان بر خود و مجلس و همچنین ارتباط وثیق با حوزه انتخابیه از فعالیت‌های مهم نمایندگان یک مجلس قوی است، ولی با مطالعه عمیق در شرح وظایف نمایندگان و نیازهای روز و همچنین امعان نظر در انتظارات و مطالبات مقام معظم رهبری می‌توان به موضوعاتی راهبردی به شرح ذیل رسید که به‌نحوی همه اولویت‌ها را شامل می‌شوند:

  1. راهبردهای هدایتگری دولت با دو راهکاری که در اختیار مجلس هستند، یعنی قانون‌گذاری و نظارت از طریق تحقیق و تفحص؛
  2. چشم و دل سیر داشتن و فسادگریزی و فسادستیزی نمایندگان؛
  3. مرکز ثقل حل مشکلات کشور بودن؛
  4. انقلابی و شجاعانه، ولی مدبرانه و عاقلانه عمل کردن؛
  5. روحیه جهادی و عدالت مداری همه‌جانبه؛
  6. دشمن‌شناسی و به‌هنگام و به‌وقت با برنامه‌های دشمن مقابله کردن؛
  7. عمل شورایی و اسلامی در کنار مکمل نظام بودن؛

۸٫٫ مایه آرامش مردم بودن؛

این موارد مهم‌ترین درخواست‌های مردم و رهبری از مجلس یازدهم هستند.

 

پی‌نوشت:

  1. بیانات مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در دیدار با نمایندگان مجلس هشتم: ۲۱/۳/۱۳۸۷٫
  2. بیانات در دیدار با نیروی هوایی: ۱۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  3. بیانات در دیدار با مردم تبریز: ۲۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  4. همان.
  5. بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی : ۲۸/۱۱/۱۳۹۴٫
  6. بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی: ۱۶/۳/۱۳۹۵٫
  7. بیانات در دیدار با مردم نجف‌آباد: ۵/۱۲/۱۳۹۴٫
  8. بیانات در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی: ۳۰/۳/۱۳۹۷٫
  9. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس نهم: ۲۲/۳/۱۳۹۱ .
  10. دیدار با رئیس‌جمهور و هیات دولت: ۱۴/۶/۱۳۸۶ .
  11. همان.
  12. پیام به مناسبت آغاز به کار ششمین دوره‌ مجلس شورای اسلامی: ۶/۳/۱۳۷۹٫
  13. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس: ۲۷/۳/۱۳۸۳٫
  14. بیانات در دیدار با دانشجویان کرمان: ۱۹/۲/۱۳۸۴٫
  15. بیانات در دیدار با نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران: ۱۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  16. بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران: ۱۴/۱۱/۱۳۹۰ .
  17. بیانات در دیدار با مردم: ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ .
  18. بیانات در دیدار با مردم نجف‌آباد : ۵/۱۲/۱۳۹۴٫

۱۹٫بیانات در دیدار با عموم مردم: ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ .

  1. بیانات در دیدار نوروزی با مردم در حرم رضوی: ۱/۱/۱۳۹۸٫
  2. بیانات در دیدار با مردم قزوین: ۲۵/۹/۱۳۸۲ .
  3. بیانات در جمع نمایندگان مجلس: ۲۷/۳/۱۳۸۳ .
  4. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین: ۲۶/۹/۱۳۸۲٫
  5. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی: ۷/۳/۱۳۷۶٫
  6. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس نهم: ۲۴/۳/۱۳۹۱٫
  7. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس: ۳/۴/۱۳۸۸٫
  8. همان: ۸/۳/۱۳۸۴٫
  9. بیانات در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی: ۱۶/۳/۱۳۹۵٫

 

29جولای/20

محرومان و دردمندان را دریابید

توجه به اقشار آسیب‌پذیر و محروم

«ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین والمحتاجین و اهل البؤسی و الزّمنی…(۱)

و اینک خدا را خدا را منظور دار درباره طبقه پایین جامعه! بیچارگانی که راه کسب و کار برای آنان فراهم نیست از تهیدستان و نیازمندان و بینوایان و زمینگیران، زیرا در این طبقه نیازمندانی هستند که برخی درخواست می‌کنند و برخی زبان و روی درخواست کردن ندارند. حق خدا را برای خدا درباره آنان پاس بدار، چنان که پاسداری آن را از تو خواسته است. بخشی از بیت‌المال و بخشی از محصولات زمین‌های غنیمت گرفته شده اسلام در هر شهر را برای آنان قرار ده، زیرا برای دورترین آنها همان حقی است که برای نزدیک‌ترین آنهاست و البته رعایت حق همه را از تو خواسته‌اند.

پس مبادا سرخوشی از نعمت، تو را از آنان غافل سازد، زیرا تو به بهانه رسیدگی به کارهای مهم از تضییع امور ناچیز معذور نیستی. پس وجهه همت را از آنان برمگیر و از سر تکبر و ناز، روی از آنان برمتاب و به کارهای کسانی که به تو دسترسی ندارند و دیگران به چشم خواری به آنان می‌نگرند و مردمان حقیرشان می‌شمارند، بپرداز. سپس افراد مورد اطمینان خود را که خداترس و فروتن باشند برای رسیدگی به امور آنان بگمار و آنان باید امور اقشار محروم را به تو گزارش دهند.

و تو نیز در حق آنان کاری کن که روز دیدار خداوند در پیشگاه او معذور باشی، زیرا این گروه از افراد رعیت به انصاف و… از دیگران نیازمندترند و عذر خویش را در ادای حق هر یک از آنان در پیشگاه خداوند آماده ساز و به کار یتیمان و سالخوردگان که واقعاً چاره‌ای ندارند و نمی‌توانند شخصاً درخواست خود را مطرح کنند بپرداز و این مسئولیتی سنگین بر عهده والیان است و البته تمام حق، سنگینی است و خداوند آن را بر مردمی که در جستجوی فرجام نیک‌اند و از این رو خود را به شکیبایی وا می‌دارند و به صدق وعده‌هایی که خداوند به آنان داده اطمینان دارند، سبک می‌سازد.»

 

گستره عدالت نسبت به محرومان

۱- عدالت اجتماعی و فراگیر نسبت به آحاد جامعه، به‌ویژه مرزنشینان، نقاط و شهرهای دور از مرکز و بالاخص محرومان و تهی‌دستان و دردمندان، محور اصلی این بخش از منشور حکومتی امیرمؤمنان(ع) به مالک اشتر است تا نمونه حکومت اسلامی را به دنیا نشان ‌دهد و از سیره و سیاست امیرالمؤمنین(ع) درس بگیرد.

عدالت اجتماعی و قسط و عدل به بیان قرآن کریم از اهداف اساسی پیامبران خدا بوده است:

« لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس…؛(۲) ما پیامبرانمان را فرستادیم با دلائل روشن و کتاب و میزان تا مردم به برپایی قسط و عدل استوار گردند و آهن را نازل کردیم (پدید آوردیم) که در آن بیم و هراسی سخت است و هم منافعی برای مردم دارد.»

اینکه قرآن کریم پس از بیان هدف و رسالت‌ها به عنوان قسط و عدالت، از آهن و بیم و هراس آن سخن می‌گوید، این پیام را دارد که برای عدالت و قسط، گاه از سلاح و نبرد با دشمنان عدالت و مستکبران و دیکتاتورها باید کمک گرفت و جهاد و دفاع برای پیشگیری از ظلم و تجاوز ضروری است.

عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان که محور نخست این بخش است به گونه‌های دیگری هم، چه در گفتار و چه سیره حکومتی امیرمؤمنان(ع) مورد تأکید و توصیه آن حضرت قرار گرفته است. آنجا که می‌فرماید، « أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لاأُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْر(۳) آیا قناعت کند نفس من به اینکه مرا فرمانروای مؤمنان بنامند، اما در سختی‌های روزگار شریک آنان نباشم.»

و نیز، «اِنَّ الله فَرَضَ عَلَى أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ . فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کی لا یَتَبیّغ بالفقیر فقره،(۴)خداوند بر رهبران عدالت واجب نمود که زندگی خود را با ضعفای مردم همسان کنند تا فقر و تهی‌دستی، فقیران را دچار اندوهی هلاکت‌بار نسازند.»

آن حضرت در توصیف دوران خلافت پررنج خود از وضع مردم کوفه می‌فرماید: «ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُرات(۵)همه مردم کوفه در رفاه به سر می‌برند، پایین‌ترین آنها نان گندم می‌خورد، در سایه زندگی می‌کند و از آب فرات می‌نوشد.» یعنی آب و نان و مسکن که نیازهای اولیه مردم است برای آنان فراهم شده است.

در یک جامعه اسلامی نیازهای اولیه مردم می‌بایست متناسب با زمان تأمین شوند. این بخشی از عدالت اجتماعی اسلام است و دولتمردان باید این درس را از امام علی(ع) بیاموزند. همچنین ثروتمندان و مرفهین نباید از طبقات محروم جامعه غافل باشند و باید حقوق شرعی مالی را که به عهده دارند بپردازند تا فقر و تهی‌دستی از جامعه رخت بربندد و مواسات مورد تأکید دین صورت پذیرد.

امام علی(ع) در این مورد می‌فرمایند: « إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِی  وَ اللهُ تَعالی سائِلَهُم عَن ذلِک؛(۶)خدای سبحان روزی نیازمندان را در ثروت اغنیا قرار داده و فقیری گرسنه نمانده مگر اینکه حق او را توانگری برده است و خدای متعال از آنان مؤاخذه خواهد کرد.»

در جامعه ما ثروتمندانی هستند که با درآمد میلیاردی وجوهات شرعی را نمی‌دهند و از پرداخت مالیات می‌گریزند. دولت موظف است بدون چون و چرا آن را وصول و در خدمات عمومی به ویژه مناطق محروم هزینه کند و نیز باید با فاصله‌های حقوقی و ارقام نجومی برخورد شود تا گامی به سوی عدالت اجتماعی برداشته شود.

در فرمایش امام که با تعبیر، «اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَى»  آمده، نسبت به مردمان معمولی تهی‌دست و یتیمان و… تأکید شده است که نظیر آن درباره دیگران نیست و این حاکی از مسئولیت عظیم دولت‌ها در برابر این طبقه است، زیرا اینها درمانده‌اند و هیچ وسیله دفاعی‌ای ندارند و کمتر افرادی به فکر اینها هستند و از دولت هیچ عذری در تضییع حقوق این طبقه پذیرفته نیست.

 

۲- تکریم اقشار محروم

نکته‌ دیگری که امام بر آن تأکید فرموده‌اند، تکریم اقشار محروم است. مسئولان نباید از دیدار این قشر چهره در هم کشند و از آنان رخ برتابند. دولت اسلامی باید به شخصیت قشری که از نگاه مرفهان بی‌درد حقیر به شمار می‌آیند، بها بدهد و اجازه ندهد عقده و حقارت فقر و مسکنت، آنها را منزوی و از اقشار دیگر جامعه جدا کند.

***

یکی از ابزارهای نظام استکباری تحقیر مستضعفان و محرومان است تا بدین وسیله از آنان سلب شخصیت کند تا همچون نظام برده‌داری به‌راحتی در خدمت مستکبران قرار گیرند. قرآن کریم درباره سیاست فرعون مصر می‌فرماید: « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوه(۷) مردم را تحقیر کرد تا او را پیروی کردند.» این سیاست هم اکنون از سوی دول استکباری نسبت به ملت‌های محروم در قرن مدعی حقوق بشر! اعمال می‌شود.

پیامبران آمدند تا این دژ استکباری را درهم بکوبند. قرآن کریم درباره فرعون و مردم اسیر آن دوران می‌فرماید، « وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین؛(۸) و اراده ما بر این است که بر مستضعفان زمین منت نهاده و آنان را پیشوایان زمین قرار دهیم.» و چنین شد و اراده تشریعی و تکوینی الهی تحقق یافت و تحقیر شدگان، وارث زمین شدند و در آینده تاریخ گستره زمین در اختیار آنان قرار خواهد گرفت و عدل جهانی در دولت حضرت مهدی(عج) تحقق خواهد یافت.

در درون جامعه‌ها نیز چنین است. ثروت و قدرت و کاخ و تجمل نباید ابزاری برای تحقیر انسان‌ها باشد. این توده‌های مردم و همان اقشار محروم و زحمت‌کش‌اند که در روز حادثه به یاری دولت‌ها می‌شتابند. توقع آنها کمتر و تلاش آنها بیشتر است. چرا این قشر باید تحقیر شوند؟!

دولت باید قدرشناس این مردم باشد. از آنان رخ برنتابد و به سراغ آنان برود. هر مسئولی که بر جایگاهی تکیه زده و از مرکز تا شهرها و روستاها رفته، باید قدر این مردم را بداند و به شخصیت آنان احترام بگذارد. در اتاق ریاست باید به روی این قشر باز باشد تا بیایند و مشکلات خود را بگویند. حداقل کاری که مسئولان باید برای این مردم انجام بدهند، دیدار با آنها و شنیدن درد و رنج‌هایشان در نقاط مختلف کشور، به‌ویژه نقاط محروم است. این درسی است که امیرالمؤمنین(ع) می‌آموزد.

 

 

۳- نظارت و بازرسی

از دیگر وظائف حاکم اسلامی نظارت و بازرسی و تحقیق و تفحص از حال مردم، به‌ویژه محرومان جامعه است. امام علی(ع) بر این امر بسیار تأکید فرموده‌اند، «برای رسیدگی به وضع محرومان، افراد مطمئن، خداترس و کنجکاو را اختصاص ده تا به تو گزارش دهند که بر آنان چه می‌گذرد و تو بدان گونه که نزد خدا در قیامت معذور باشی، حق آنان را ادا کن، زیرا از میان رعیت، این قشر محروم به انصاف و احسان تو سزاوارترند و البته همه مردم را به عدل و انصاف نیاز است.»

امام تأکید می‌ورزند که بازرسان می‌بایست افرادی مطمئن و مورد وثوق، خداترس و متواضع باشند و از وضع مردم گزارش‌های واقعی بدهند، «فرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیه و التواضع فلیرفع الیک امورهم ثم اعمل فیهم بالاعذار الی الله یوم تلقاه.»

برای هر دولتی چنین بازرسانی لازم است که در میان مردم باشند؛ به نقاط مختلف محروم سرکشی کنند و حقیقت را گزارش دهند نه اینکه برای خوشایند مقام مسئول گزارش غیرواقعی بدهند. از حال معلولان، یتیمان، از کار افتادگان و فراموش شدگان و معیشت، مسکن و درمان آنها، اخبار و اطلاعات واقعی بیاورند و مقام مسئول و نهاد ذی‌ربط نیز در رفع مشکلات آنها بکوشد. خداترسی و اندیشه به محاسبه روز جزا سرلوحه رفتار آنان باشد، در برابر مردم، به‌ویژه محرومان تواضع کنند، با آنان بنشینند، درددل‌های آنان را بشنوند و در درمان آنها بکوشند.

این درس‌ها که امام عدالت امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر می‌آموزند، ضرورت عاجل امروز ماست؛ به‌ویژه که ما می‌خواهیم به دنیا شیوه حکومت اسلامی‌ای را بیاموزیم که در حکومت امام علی(ع) متبلور بود و لذا به این منشور نیاز مبرم داریم. روی میز و در اتاق هر مقام مسئولی می‌بایست نسخه‌ای از منشور سیاسی مدیریتی اسلامی انسانی آن حضرت گشوده باشد و به کارکنان تدریس شود. مع الاسف با این ایده بسیار فاصله داریم و بهتر است که در کار خود تجدیدنظر کنیم.

 

پاورقی

  1. نهج البلاغه نامه ۵۳٫
  2. سوره حدید، آیه ۲۵٫
  3. نامه ۴۵ نهج‌البلاغه.
  4. خطبه ۲۰۹ نهج‌البلاغه.
  5. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷٫
  6. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۸٫
  7. سوره زخرف، آیه ۵۴٫

۸- سوره قصص، آیه ۲۸٫