Tag Archives: نظام اسلامی

14ژوئن/21

آیت‌الله خامنه‌ای با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی حفظ کردند

درآمد:

آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه و نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان و مسئول فرهنگستان علوم اسلامی می‌باشد.

یکی از مباحث مهم درس خارج فقه ایشان در سال‌های اخیر بحث «ولایت فقیه» بوده که در هشتاد جلسه ارائه و طی آن مبانی فقهی، کلامی و جامعه شناختی ولایت‌فقیه تبیین و تشریح شده است. و در «درس خارج مبانی فقه حکومتی» زوایای نوینی در اندیشه فقه حکومتی ارائه دادند. تدریس در دوره‌های متعدد «اصول فلسفه برنامه‌ریزی»، «فلسفه تطبیقی» و «الهیات و امام‌شناسی» و تألیف کتاب‌های: «درآمدی بر مبانی فقه حکومتی»، «جستاری در مبانی نظری ولایت فقیه»، «ولایت الهیه»، «مراقبه‌های عاشورایی»، «در شناخت غرب»، «ضیافت بلا» و «علم دینی» و «تاملات قرآنی» و….از دیگر آثار استاد می‌باشد.

ایشان در گفتگوی اختصاصی حاضر با «پاسدار اسلام» ابتدا به بررسی ماهیت انقلاب اسلامی و در ادامه با برشمردن ویژگی‌های شاخص امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، به تبیین ویژگی‌های رئیس‌جمهور تراز پرداخته‌اند.

 

*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم. در ابتدا تشکر می‌کنیم که این فرصت را در اختیار مجله ماهنامه «پاسدار اسلام» قرار دادید. مستحضرید که درحال حاضر در ماه خرداد هستیم، ماه خردادی که در آن حوادث و اتفاقات متعددی چون سالگرد حضرت امام(ره) و نیمه خرداد را داریم که به تعبیری سرآغاز انقلاب اسلامی است. به عنوان اولین سئوال بفرمایید هویت انقلاب اسلامی‌ با بنیان‌گذاری حضرت امام(ره) از نگاه شما چیست؟

بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم. خدای متعال را سپاسگزار و خرسندم از اینکه توفیق گفتگو با این مجله وزین را دارم. پاسدار اسلام مجله‌ای با سابقه نسبتاً طولانی است و در طول چهار دهه انقلاب اسلامی،  خط ثابت و مستمر و مستقیمی داشته است. خدا را شاکرم که توفیق گفتگو با مخاطبان این نشریه برایم فراهم شده است و برای شما آرزوی توفیق و توان بیشتر برای خدمت بیشتر به اسلام و مکتب اهل بیت«ع» را دارم.

در تحلیل انقلاب اسلامی باید عرض کنم که این انقلاب چیزی جز ادامه حرکت انبیای الهی نیست. درگیری مستمری که در تاریخ بین جبهه حق و باطل وجود داشته و در دوران ما در شکل انقلاب اسلامی تجلی پیدا کرده، یعنی هم سیره مستمر انبیای الهی درگیری با جبهه باطل در سطوح مختلف بوده و هم دستگاه فقاهت شیعی در طول غیبت همواره در حال مبارزه مستمر و همه جانبه‌ای با دشمنان و دستگاه شیاطین بوده است. هر چند در ادوار مختلف، صور و اشکال جبهه‌ مقابل فرق می‌کرده، اما برخورد با آن یک برخورد مستمر تاریخی بوده است.

رفتار حضرت امام(ره) هم رفتاری در همان مسیر است. هرچند حرکت امام نسبت به حرکت فقهای بزرگوار شیعه از مقیاس وسیع‌تری برخوردار و کاری در مقیاس جهانی و حرکتی عظیم و مقدمه‌ای برای  نهضت جهانی اسلام به رهبری امام زمان«عج» است. ولی جنس کار همان است.

نکته دوم اینکه انقلاب اسلامی ماهیتی اسلامی و دینی دارد و از جنس مبارزات دموکراتیک و پارلمانتاریستی و یا مبارزات مسلحانه سوسیالیستی نیست؛ در حالی که دوره حیات امام مقارن با دوران تسلط این  دو مکتب بر جهان بود و هر دو بلوک شرق و غرب تلاش می‌کردند در کشورهایی که تحت سلطه بلوک دیگر بودند، حرکت‌های انقلابی را ساماندهی کنند و حتی دانش‌های پشتیبان را نیز ایجاد کرده بودند، مکتب مارکسیسم تحت عنوان عدالت‌خواهی با سرمایه‌داری مبارزه می‌کرد و مکتب لیبرالیسم، آزادی را شعار خود قرار داده بود.

انقلاب اسلامی به هیچ‌یک از این دو مکتب شباهت ندارد؛ بلکه حرکتی بدیع مبتنی بر فرهنگ اسلامی است. رهبر این انقلاب هم دانش‌آموخته دانشگاه نبود؛ بلکه فقیهی برآمده از دل حوزه بود. این پدیده برای سیاستمداران شگفت‌انگیز بود که در دنیائی دوقطبی که تنها دو قدرت مسلط بر جهان وجود دارند، چگونه انقلابی از جنس دین اتفاق افتاده است؟

یادم هست در پاریس خبرنگاری از حضرت امام(ره) پرسید: «با توجه به اینکه رهبری، نیازمند دانش‌های مدرن است؛ آیا شما این دانش‌ها را برای رهبری مطالعه کرده‌اید؟» امام در پاسخ فرمودند: «من آنها را نخوانده‌ام و از این بابت خوشحالم. مکتب اسلام معارف لازم را برای تشکیل حکومت دارد.» این سخن امام واقعاً برای آنها شگفت‌انگیز بود. پس انقلاب اسلامی حرکت بدیعی است که به مدل سرمایه‌داری و انقلاب‌های پارلمانتاریستی یا مدل مبارزات مسلحانه سوسیالیستی شباهتی ندارد، بلکه مدل جدیدی است که امام ابداع کردند و بعد هم الگوی مبارزات بعدی شد و شکل جدیدی پیدا کرد.

 

*به نظر شما امام برای رهبری چنین انقلاب بزرگی از چه ویژگی‌هائی برخوردار بودند؟  

کارهای بزرگ نیازمند شخصیت‌های خاص و بزرگ است. بدیهی است که ایشان دارای شخصیت ممتازی بودند که چنین بار سنگینی روی دوششان قرار گرفت. من معتقد نیستم که ایشان برای خود تکلیف ایجاد کردند، بلکه این تکلیف به عهده ایشان قرار گرفت. همه این موضوع را قبول دارند که امام بر اساس احساس تکلیف، این حرکت را آغاز کردند. البته بار تکلیفی که بر دوش این فقیه قرار گرفت، متناسب با شانه‌ها و توانایی‌های ایشان بود. به اعتقاد بنده، فقهای دیگری که به این کیفیت وارد میدان نشدند، نباید می‌شدند، زیرا توان انجام آن‌ را نداشتند. بنابراین انتخاب امام یک انتخاب الهی بود.

 

*آیا می‌توان ولایت‌فقیه را که مهم‌ترین میراث امام خمینی است بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی تلقی کرد؟

این انقلاب دستاوردهای با عظمت فراوانی داشته است. اگر منظورتان نظریه ولایت‌فقیه است، این یک نظریه‌ای است که در تاریخ فقاهت شیعه مسبوق به سابقه بوده است. اما اگر منظورتان تغییر مقیاس ساخت جامعه شیعه از پادشاهی به نظام ولایت‌فقیه است، باید گفت که بله، این دستاورد عظیم انقلاب اسلامی است. البته به نظر من هنوز کافی نیست تا آن را دستاورد کاملی بدانیم، زیرا این نهضت، حرکت دامنه‌دار و پر استمراری است. به فرمایش حضرت امام، انقلاب ما مقدمه انقلاب جهانی اسلام به رهبری حضرت بقیه‌الله «ارواحنا فداه» است و ما در واقع ممهدون و زمینه‌ساز  آن انقلاب جهانی هستیم. با این مبنا، انقلاب اسلامی هنوز تمام نشده است، بلکه تا اتصال به ظهور حضرت ادامه خواهد داشت.

مسئولین جمهوری اسلامی ایران، مثلاً در تراز ریاست‌جمهوری، باید در پی تحقق این ایده باشند. حضرت امام می‌فرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب مردم ایران محدود به ایران نیست، بلکه نقطه شروع انقلاب بزرگ اسلام به پرچمداری حضرت حجت «ارواحنا فداه» است که خداوند به همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر ظاهر قرار دهد.»(۱)

آنها می‌خواهند نظام جمهوری اسلامی مانند یکی از نظام‌های مادی باشد. دولت جمهوری اسلامی ایران و رئیس‌جمهور آن باید تمام سعی و توان خود را مصروف اداره مردم کنند، ولی معنایش این نیست که از هدف عظیم انقلاب اسلامی که ایجاد حکومت جهانی اسلام است غافل بمانند. از نگاه امام نباید به سبب اهداف کوچک از هدف بزرگ نظام که بسترسازی  برای ظهور حضرت است باز ماند؛ چون خیانت به این ملت و خیانت به اسلام است.

انقلاب اسلامی در مرحله اول با نظام پادشاهی ۲۵۰۰ ساله و رژیم وابسته به نظام سلطه جهانی مواجه بود. حاکمان آن دوره، کشور را به سمت لیبرال دموکراسی می‌بردند و آن را رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ می‌نامیدند! در چنین موقعیتی حضرت امام پرچمدار عبور از این وضعیت شدند و جامعه شیعه را یک مرحله جلو بردند.

مرحله دوم پس از انقلاب اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، یعنی نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه است که دستاوردی عظیم و بسیار متفاوت با حرکت‌های قبلی جامعه شیعه است. حضرت امام در مرحله‌ اول بساط پادشاهی را جمع کردند و در مرحله‌ بعد طرح جامعه شیعه و حکمرانی اسلامی را که در ادامه باید جامعه اسلامی را بسازد، پیش بردند. حضرت امام مأموریت ولایت‌فقیه را خیلی بیشتر از اینها می‌دانستند و می‌فرمودند در دوران معاصر،  این مستکبرین هستند که استراتژی حاکم بر جهان را تعیین می‌کنند، در حالی که باید اسلام تعیین کند. حضرت امام معتقد بودند که ما باید به دنبال حکومت جهانی اسلامی باشیم، یعنی ظرفیت جامعه شیعی و ملت ایران و در کنار آنها ظرفیت دنیای اسلام را مستعد ایجاد یک حکومت جهانی و انقلاب اسلامی را نقطه جوشش این حرکت عظیم می‌دانستند.

امام در بیانیه سالروز ۱۵ خرداد می‌فرمایند: «من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‌خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‌داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدم‌های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم.»(۲)

امام، زمانی که بیانیه پذیرش قطعنامه را دادند، فرمودند: «خدایا! این باب را به روی ما نبند. ما هنوز در میانه راهیم.»

بنابراین اولین دستاورد این حرکت بزرگ در مرحله اول بعد از پیروزی، جمع کردن نظام سلطنتی بود که به نظرم در زمره کرامت‌های حضرت امام است؛ زیرا فرهنگ پادشاهی در کشور ما فرهنگ راسخ و ریشه‌داری بود. ما حتی امامزاده‌های خودمان را هم شاهزاده می‌نامیدیم که حاصل فرهنگ شاهنشاهی بود. امام این شجرۀ خبیثه را از ریشه در آوردند. حرکت عظیمی که حضرت امام شروع کردند، در مرحله اول پیروزی بر نظام پادشاهی و سپس مرحله تثبت نظام بود. لذا تحقق نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه، دستاورد عظیم حرکت حضرت امام است که در ادامه تبدیل به حکمرانی اسلامی می‌شود که تأثیر آن از نگاه ایشان فراتر از مرزهاست.

 

*بعد از رحلت امام خمینی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جایگاه ولایت‌فقیه قرار گرفتند. ارزیابی شما از نقش ایشان در ادامه نهضت امام خمینی و اهداف انقلاب چیست؟ 

از نگاه حضرت آقا پیروزی انقلاب اسلامی آغاز عصر جدیدی است. این انقلاب داعیه مبارزه با عصر روشنگری غرب را دارد که با صدای بلند با دین مخالفت می‌کند. بعضی‌ها می‌گویند غرب سرمایه‌داری مخالف دین نیست که البته کاملاً اشتباه می‌کنند. متاسفانه در ایران هم امثال مهندس بازرگان چنین تفکری داشتند. آقای بازرگان در کتاب«راه طی شده» می‌گوید دین همان چیزی است که الان غرب دارد به آن عمل می‌کند.  حضرت آقا معتقدند عصر حاضر، عصر حاکمیت فرهنگ مادی بر جهان است و این تفکر طبیعتاً بر کشورها و فرهنگ‌های دیگر هم تأثیر می‌گذارد. از منظر حضرت آقا مسئله مستحدثه ما تمدن، عصر و دوران جدیدی با ایدئولوژی، مکتب و فلسفه‌ خاص خود است. مسئله دوران ما همان مسئله عصر روشنگری است که تمدنی مبتنی بر ایدئولوژی مادی با فلسفه‌های پشتیبان بود و بعدها با انقلاب‌های علمی و صنعتی تحقق عملی پیدا کرد. با چنین تمدنی که سایه‌اش را بر سبک زندگی انداخته است، باید مقابله‌ عملی کرد و این امر بر عهده انقلاب اسلامی است.

انقلاب اسلامی جوششی عظیم از متن جامعه اسلامیِ پیرو اهل‌بیت«ع» و به تعبیر حضرت امام(ره) اسلام ناب محمدی «ص» است که علیه تمامیت مدرنیته به پا خاسته است.  من تئوریزه شدن تمدن انقلاب اسلامی در سه مرحله بعدی را در بیانات حضرت امام ندیده‌ام. البته در زمان ایشان، دو مرحله محقق شدند که عبارتند از پیروزی بر نظام سلطنتی و سپس عبور انقلاب از مرزهای جغرافیایی به کل جهان و ایجاد یک نظام اسلامی. ولی ندیده‌ام که حضرت امام مراحل بعدی را تئوریزه کرده باشند؛ ولی حضرت آقا این کار را که شامل سه مرحله دولت‌سازی، جامعه اسلامی و تمدن‌سازی است، تبیین کرده‌اند. مقصود حضرت آقا از دولت‌سازی، دولت به معنی قوه مجریه نیست، بلکه مجموعه نظامی است که در آن حکمرانی اسلامی محقق شود. رهبری به الزامات این نظام اعم از نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آگاهی دارند و می‌دانند که باید نیروی انسانی متناسب با این نظام تربیت شود.

بنابراین تقابل با دوران روشنگری در گرو ایجاد یک عصر جدید است. حضرت امام این عصر را که با انقلاب اسلامی شروع می‌شود و مرحله بعدی آن ساخت نظام اسلامی است، ایجاد کردند و قانون اساسی‌ای متفاوت با قانون ‌اساسی کشورهای سوسیالیستی و سرمایه‌داری را شکل دادند. رهبر انقلاب هم سه مرحله بعدی یعنی دولت‌سازی،حکمرانی اسلامی و جامعه اسلامی را که نهایتاً به تمدن اسلامی منتهی می‌شود، مدیریت کردند.

یکی از خدمات حضرت آقا ایجاد زیرساخت‌های حکومت اسلامی است و ایشان در این راستا کمک شایانی به شکل‌گیری نهضت نرم‌افزاری و بحث کرسی‌های نظریه‌پردازی و علوم انسانی اسلامی کرده‌اند. یکی دیگر از خدمات حضرت آقا محافظت از انقلاب اسلامی در مقابل استحاله شدن و فاصله گرفتن از اهداف اصلی است. ایشان با تئوریزه کردن انقلاب اسلامی، آن را از افتادن در دام اشرافیت و خوی پادشاهی نجات دادند. رهبریِ چنین نظامی، نیازمند فرد توانمندی است که در این مقیاس می‌اندیشد و اراده‌ای پولادین متناسب با این مقیاس دارد.

رهبری با ارایه مراحلی پنجگانه، انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر جدید در مقابل عصر روشنگری قرار داده و با هوشیاری پیش برده‌اند. ایشان به‌خوبی می‌دانند که حرکت‌های بزرگ برای رسیدن به نتیجه، زمان می‌برند. به همین دلیل هم با دولت‌ها مدارا می‌کنند، زیرا می‌دانند در کنار کارهای روزمره‌ دولت‌ها، کار بزرگ‌تری به عهده انقلاب اسلامی است و این انقلاب با ظرفیتی که دارد، از این دولت‌ها عبور می‌کند.

متاسفانه دولت‌ها تا کنون هم‌تراز انقلاب اسلامی نبوده و آسیب‌هایی را به انقلاب اسلامی وارد آورده‌اند. دوره سازندگی درکشور، دوره لیبرالیسم اقتصادی بود. دولت اصلاحات به سمت گسترش لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رفت و اسم این کار را اصلاحات اساسی گذاشت. اینها در همان ‌سال اولی که روی کار آمدند گفتند که قانون اساسی باید عوض و اصول غیر دموکراتیک آن حذف شوند. آنها تصور می‌کردند ظرفیت انقلاب اسلامی تمام شده است، اما پس از هشت سال شکست خوردند.

بنابراین جوشش انقلاب اسلامی ارتباطی به رئیس‌جمهورها ندارد، بلکه یک حرکت عظیم الهی است که از رئیس‌جمهورها و دولت‌ها عبور می‌کند. آقا هم چندان سر به سر دولت‌ها نمی‌گذارند، چون انقلاب اسلامی ترمز آنها را کشیده است. اینها می‌خواستند انقلاب اسلامی را استحاله کنند، اما نتوانستند و انقلاب اجازه نداد دولت‌ها فرمان آن را به دست بگیرند. تقریباً هم دولت‌هایی که روی کار آمدند با سیاست‌های کلی انقلاب اسلامی همراهی نکردند و مشغول کارهای دیگری شدند، ولی نتوانستند مسیر انقلاب را تغییر بدهند و این فقط حاصل ظرفیت انقلاب اسلامی و ظرفیت رهبری بود. بنابراین رهبری با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی اعم از منافقین دنیای اسلام و کشورهای عربی و داعش و چالش‌های داخلی غرب‌گراها و منافقین حفظ کردند.

 

*پس به نظر شما ابتکار رهبری، تئوریزه کردن انقلاب به شکل منسجم در پنج مرحله است؟

ادعای من این است که آقا انقلاب را به شکلی مفصل و در پنج مرحله تئوریزه کردند. حضرت امام، انقلاب اسلامی را به این شکل تئوریزه نکرده بودند. آقا با یک نگاه درجه دوم انقلاب را تئوریزه می‌کنند و می‌گویند امام انقلاب را تا اینجا آوردند و از این به بعد را ما باید جلو ببریم. ایشان در بیانیه گام دوم می‌فرمایند: «راه طی‌شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنباله‌ این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ اسلامی بسازند.»(۳)

برهمین اساس ایشان در دیدار با دانشجویان، هرجا که جوان‌ها اظهار می‌دارند که این اشکال‌ها وجود دارند، می‌فرمایند این شما هستید که باید مشکلات را حل کنید.

 

*به نظر شما در حال حاضر مهم‌ترین چالش فراروی انقلاب چیست و انقلاب باید از کدام مرحله عبور کند؟ 

به اعتقاد من انقلاب اسلامی باید از مرحله جنگ رسانه‌ای دشمن عبور کند. اینک مرحله تولید نباء است. ما از جنگ نظامی دشمن عبور کردیم و دشمن می‌داند که نمی‌تواند ما را با حرکت نظامی  نابود کند. دشمن  دو بار با ما جنگید. یک ‌بار در مقیاس منطقه، که همه کشورهای منطقه را از طریق صدام در جنگ عراق علیه ما تحریک کرد و بار دیگر از طریق داعش، جنگی جهانی را علیه ما به راه انداخت و شکست قاطع خورد. دشمنان هفت هزار میلیارد خرج کردند، ولی هر روز ضعیف‌تر شدند و ما قوی‌تر شدیم. پس ما از جنگ نظامی عبور کردیم.

جنگ دوم جنگ دیپلماتیک است که از آن نیز عبور کرده‌ایم. دو دهه است که داریم مذاکره می‌کنیم و آنها نتوانسته‌اند ما را در مذاکره شکست بدهند. اگر کسی هوشیار باشد، با نگاهی به صحنه مذاکره درمی‌یابد که ما بزرگ‌ترین قدرت جهانیم. پنج قدرت برنده جنگ جهانی در یک طرف نشستند و خواستند ما را مهار دیپلماتیک کنند و نتوانستند. من تردید ندارم که ما بزرگ‌ترین قدرتیم. این قدرت بزرگ را که یک رئیس‌جمهور لیبرال نمی‌تواند نابود کند. فقط شاید بتواند پیروزی را به تأخیر بیندازد.

ما در حال‌حاضر درحال عبور از مرحله جنگ اقتصادی هستیم و باید ابزارهای دشمن را کُند و سپس نابود کنیم. ما در مرحله خبرسازی نباء هستیم. به تعبیر ادبیات دینی، مرحله نباء فاسق است. در سوره حجرات در این باره بحث شده است. به نظر من، فضای مجازی محیط نجوای شیطان است. من کل رسانه‌های غرب را محیط نجوای شیطان می‌دانم. ارتباط لسانی‌ای که مدیریتش در دست آنهاست، حیطه نجوای شیطان است. آنها حتی اگر به شما هم اجازه گفتگو هم بدهند، مادامی که مدیریت و ولایت این فضا با آنهاست و دست شما نیست، محیط نجوای شیطان است.

ما الان در این مرحله گرفتاریم و اگر ملت بزرگوار ما ظرفیت عبور از آن را نداشته باشد، پیروزی‌اش عقب می‌افتد. پیروزی در فضای مجازی نیازمند بلوغ فکری مردم است. مردم ایران بعد از هشت سال مذاکره به عمق سخنان رهبری پی بردند که آمریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند و  نباید به نباء فاسق و رسانه‌های جهانی گوش داد. اگر ان‌شاءالله این ظرفیت شکل بگیرد که باید از رسانه‌های جهانی عبور کرد، حرکتمان تسریع خواهد شد.

 

*به نظر شما رمز موفقیت رهبری در چیست؟

من معتقدم خدای متعال ایشان را برای این مأموریت ساخته است. دوران جوانی ایشان را ببینید که چه امتحان‌های بزرگی را از سر گذراندند. مطالعات ایشان در اسلام‌شناسی یک نگاه اجتماعی است و ایشان به دنبال تحقق دین در جامعه هستند. حضرت آقا اسلام را با رویکرد اجتماعی و پژوهشی می‌فهمند و سال‌ها روی سیره اهل‌بیت«ع» کار کرده‌اند. من یک وقتی کتابی از ایشان دیدم با عنوان «بر تبعید» که روایتی است از تبعید ایشان در ایرانشهر و جیرفت. در آن کتاب آمده که ایشان در تبعید نبودند، بلکه بر تبعید بودند. ایشان یک وقتی به خرمشهر تبعید شده بودند و در آنجا سیل آمده بود. در آنجا امامت امت را به دست گرفتند و با کمک اهالی توانستند جلوی سیل را بگیرند و کمک‌های مردمی را درمیان چادرها تقسیم کنند. ایشان روزی بعد از اتمام کار، نصف شب به خانه می‌آیند و می‌بینند چند بسته غذا در خانه است. از اهالی خانه جویا می‌شوند و آنها می‌گویند اینها مال خودمان است. ایشان می‌گویند اینها مال ما نیستند. ما غذای ساده داریم. بسته‌های غذایی را بر می‌دارند و در میان چادرها تقسیم می‌کنند. پیداست که خدا چنین کسی را رهبر می‌کند. بنابراین خدای متعال ایشان را به لحاظ اندیشه‌ای و به لحاظ کارآمدی کامل کرده است.

رهبر معظم انقلاب جزو روشنفکران قبل از انقلاب به حساب می‌آیند. ایشان به یکی از روشنفکران فرموده بودند: «می‌دانید فرق ما و شما چیست؟ ما با هم وارد دوران روشنفکری شدیم، ولی ما عبور کردیم و شما ماندید.» روشنفکران به همین دلیل است که ایشان را قبول دارند و نمی‌توانند انکار کنند. به نظرم امام با هوشیاری تمام، ایشان را در سایه حفظ ‌کردند و با امتحان‌های دشواری که در موقعیت‌های مختلف از ایشان گرفتند ـ از جمله همکاری با آقای میر‌حسین موسوی که حضرت آقا به‌رغم بی‌علاقگی و صرفاً به خاطر دستور امام با او همکاری کردند ـ به توانائی‌های حضرت آقا پی بردند و ایشان را برای مسئولیت سنگین رهبری شایسته دیدند. تقوای رهبری، تقوای امام جماعت و حتی تقوای قاضی‌القضات نیست، بلکه بسیار بالاتر از اینها و تقوای متکی به خداست که موجب می‌گردد رهبری از تهدیدهای دشمن نترسد و تطمیع‌ دشمن منحرفش نکند.

 

*در بارۀ ویژگی‌های معنوی رهبر معظم انقلاب و به‌ویژه توجه‌شان به حضرت ولی‌عصر«عج» توضیح بفرمایید.

رهبرمعظم انقلاب جایگاه خود را به عنوان نیابت عامه درک می‌کنند. نیابت عامه یعنی منصب منسوب به حضرت که ایشان آن را برای اداره جامعه شیعی ایجاد کردند؛ کما اینکه منصب فقاهت و مرجعیت منصبی است که به‌تدریج و با هدایت امام زمان«ع» در جامعه شیعه شکل گرفته است.

از سوی دیگر حضرت آقا و امام مورد عنایت حضرت ولی عصر «عج» هستند. آیت‌‌الله مظاهری می‌فرمودند: «امام در جلسه‌ای خصوصی به اینجانب فرمودند من معتقدم که این انقلاب را‏‎ ‎‏از ابتدا تا کنون دست قدرت الهی که فوق تمام دست‌هاست به اینجا آورده است و همان‏‎ ‎‏یدالله هم این انقلاب عظیم را حفظ می‌فرماید.» حضرت آقا در یکی از خاطراتشان می‌گویند: «در یکی از سال‌ها ‎قبل از سال جدید با برخی از آقایان خدمت امام بودیم و از ایشان تقاضا کردیم‏‎ ‎‏در یکی از روزهای عید دیداری با مردم داشته باشند، اما ایشان نپذیرفتند. دو سه روز بعد از عید، ‏‎ ‎‏قلب ایشان ناراحتی پیدا کرد که فوراً رسیدگی و خطر برطرف شد. وقتی من خدمتشان‏‎ ‎‏رسیدم، به ایشان گفتم: «چقدر خوب شد شما ملاقات با مردم را قبول نکردید، چون با‏‎ ‎‏توجه به بیماری‌تان نمی‌توانستید دیدار را انجام دهید و این موضوع انعکاس بدی در دنیا پیدا می‌کرد‏.» امام فرمودند: «آن‌ طوری که من فهمیده‌ام از اول انقلاب تا حالا مثل اینکه یک‏‎ ‎‏دست غیبی ما را در همه کارها هدایت می‌کند.»

روشن است کسی که به خدا توکل ‌کند، خدا  از او حمایت می‌کند. من معتقدم که منصب مرجعیت و منصب ولایت یک منصب حقیقی است و در عالم حافظی دارد.

 

*مسئلۀ عدالت از جمله موضوعاتی است که همواره رهبر معظم انقلاب برآن تاکید داشته‌اند. جنابعالی راه‌های دستیابی به نقطه‌ مطلوب در این زمینه را چه می‌دانید؟

یکی از بشارت‌های مهم همه انبیا، عصر ظهور عدالت است. شما نمی‌توانید در باره عدالت مسامحه کنید و باید با تمام جدیت به دنبال تحقق عدالت باشید. ما در عدالت نیازمند نظریه جامعی هستیم. فضای این عدالت جامع، درگیری تام با مکاتب رقیب است. به همین دلیل تحقق عدالت نیازمند ساختارهای قدرت است. بدون حاکمیت و حکومت نمی‌توان عدالت اجتماعی را محقق کرد. برای تحقق عدالت،  نیروی انسانی کارآمد لازم است. اینکه آقا می‌فرمایند: بعد از برقراری نظام اسلامی، باید دولت اسلامی تشکیل شود، یعنی حکمرانان باید در حکمرانی‌شان عادل باشند و عدالت ابتدا باید در خود آنان ظهور و بروز پیدا کرده باشد. در مقیاس حکمرانی، تئوری عدالت و ساختارهای مناسب و در اجرا، نیروی انسانی عادل لازم است. تحقق عدالت اسلامی نیازمند زیرساخت‌های مناسب است. یکی از این زیرساخت‌ها خود انقلاب اسلامی و دیگری  نظام اسلامی و دستگاه ولایت‌فقیه است. ابتدا باید انقلاب کنید و نظام بسازید و بعد آرام آرام به سمت حکمرانی اسلامی بروید. بنابراین راه حل اساسی، تئوریزه کردن عدالت در مقیاس حکومت و حکمرانی اسلامی و سپس تربیت نیروئی است که هم عدالت را باور داشته باشد و هم خود متصف به عدالت اسلامی باشد. با این روش ساختارها اصلاح و عدالت محقق می‌شود.

 

*در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری هستیم. از نگاه شما رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی باید چه خصوصیت‌هایی داشته باشد؟

با توجه به اهمیت انتخابات چند نکته را یادآور می‌شوم. یکی از نکات مهم در بحث انتخابات ریاست ‌جمهوری، انتخاب فردی شایسته با مقیاس حرکت انقلاب اسلامی در مقیاس عصر ظهور است. رئیس‌جمهور باید در مقام نظر و عمل، متعهد به حرکت انقلاب اسلامی باشد و بتواند انقلاب اسلامی را در سطحی که رهبری فرمودند اداره و با گام‌هایی که در بخش سازندگی بر می‌دارد، کشور را به تمدن اسلامی نزدیک کند. نکته دیگر اینکه اگر کاندیدایی در خود این شایستگی را نمی‌بیند و نمی‌تواند کشور را به سمت عصر ظهور ببرد، نباید نامزد انتخابات شود. این نکته‌ای است که هم رهبری و هم امام بر آن تاکید دارند. امام می‌فرمایند: «اگر مسئولان جمهوری اسلامی به فکر ایجاد حکومت جهانی امام زمان«عج» نباشند، خائن و خطرسازند حتی اگر به مردم خدمت کنند،.»

نکته دیگر اینکه باید تلاش کرد تا یک رئیس‌جمهور انقلابی در تراز انقلاب اسلامی انتخاب شود که قلباً  معتقد به حرکت تمدنی باشد و بسترها را برای زمینه‌های ظهور فراهم کند و در مقام عمل حقیقتاً به دنبال تحقق عدالت باشد. حضرت آقا در باره شرایط ریاست‌جمهوری می‌فرمایند: «هر کسی که به دنبال سعادت کشور است رئیس‌جمهوری را می‌خواهد که باکفایت، مدیر و مؤمن باشد که اگر بی‌ایمان بود، نمی‌شود به او اعتماد کرد. آدم بی‌ایمان، سرانجام کشور و منافع آن و مردم را می‌فروشد. پس باید باایمان، عدالت‌خواه و ضد فساد باشد. رئیس‌جمهور باید به معنای واقعی کلمه به دنبال اجرای عدالت باشد، با فساد مبارزه کند و عملکرد انقلابی و جهادی داشته باشد. با عملکرد اُتوکشیده نمی‌شود کار کرد. برای حل این همه مسائل اساسی‌‌ کشور، یک حرکت جهادی و انقلابی لازم است.»(۴)

بدیهی است که عدالت‌خواهی با درک عظمت انقلاب اسلامی و ایمان به گفتمان عصر ظهور محقق می‌شود. چنین رئیس‌جمهوری در تراز انقلاب اسلامی است. بنابراین کاندیدای ریاست جمهوری علاوه بر توانایی در اداره کشور باید به مبانی انقلاب نیز معتقد باشد و اگر این شرایط را نداشته باشد، فرد شایسته‌ای نیست.

در انتخابات پیش‌‌رو، بی تردید دشمن از ابزار جنگ رسانه‌ای برای تقویت جریان‌های غرب‌گرا در داخل کشور استفاده خواهد کرد. ما از امام راحل یاد گرفته‌ایم که آمدن هر کاندیدایی که امپراتوری‌های رسانه‌ای دشمن معرفی کنند، یقیناً به نفع جبهۀ انقلاب اسلامی نخواهد بود.

 

*از نگاه شما نقش شهید سلیمانی در پیشبرد اهداف چه بود؟

فتوحات اسلامی به دست سردارانی چون شهید سلیمانی واقع می‌شود که چهل سال در لبه مرگ راه رفتند و با روحیه شهادت‌طلبی، هر روز خود را در معرض خطرهای بزرگ‌تری قرار دادند. سردار سلیمانی به تعبیر رهبر بزرگوار،  بارها و بارها مرگ را تجربه کرد. من که سوریه نرفته‌ام، ولی آنهایی که رفته‌اند وقتی صحنه درگیری سوریه را تعریف می‌کنند، آدم می‌فهمد استوار قدم زدن یک فرمانده بزرگ جنگ روی آن بلندی‌ها یعنی چه؟

در عرصه اقتصادی هم سردارانی از این جنس می‌توانند فتوحات بزرگ را رقم بزنند و اگر از این جنس نباشند، فتحی واقع نمی‌شود. مردم بزرگوار ایران باید بدانند همان‌طور که فتوحات نظامی به دست سرداری چون شهید سلیمانی می‌شدند، فتوحات اقتصادی هم باید به دست یک فرد انقلابی که سرش را به خدا سپرده،       شهادت‌طلب، زاهد و فارغ از تعلقات دنیایی است، واقع شوند. عدالت اسلامی با دست کسی که تعلقات دنیایی داشته باشد، محقق نمی‌شود.

منظور من افراد خاصی نیست، ولی این را می‌فهمم که فتوحات اسلامی حساب و کتابی دارند. کسی که به زندگی اشرافی خو گرفته، نمی‌تواند فتحی را رقم بزند. به نظر من برای ثروت مسئولین باید سقف خاصی را در نظر گرفت تا کسی که ثروتش از حدی بالاتر است، نتواند رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل شود. معنا ندارد که چندین وزیر در دولتی؛ بالای هزار میلیارد سرمایه داشته باشند. اینها قبلاً این ثروت را نداشتند و همه را در همین دوران اسلامی جمع کردند؛ پس نباید پست بگیرند و رئیس‌جمهور مردمی بشوند که کثیری از آنها در اولیّات و بدیهیات زندگی‌شان در مانده‌اند.

مشهور است که مرحوم علامه حلّی، فقیه و متکلم شیعه قرن هشتم در منزلش چاهی داشت که از آن استفاده می‌کرد، اما زمانی که ‏خواست مسائل مربوط به آب چاه ـ از جمله اینکه آیا آب چاه قبول نجاست می‏کند یا مانند آب جاری است و با ملاقات با نجاست، نجس نمی‏شود ـ را بررسی کند، اول دستور داد چاهی را که در منزل خودش بود پر کردند، سپس مشغول بررسی این مسئله شد، چون بیم از آن داشت که مبادا این موضوع در رأی و فتوای او که کاشف از حکم شارع است، تأثیر بگذارد. چطور می‌شود وزیری بالای هزار میلیارد ثروت داشته باشد و  در بررسی مناسبات و مسائل وزارتخانه‌اش، ثروت خود را در نظر نگیرد؟ بدیهی است که چنین فردی نمی‌تواند به زیردستانش توجه کند.

امام می‌فرمایند: « آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌شود.»(۵)

کسی که ثروتش از حدی بالاتر است به درد مناصب حکومتی جمهوری اسلامی نمی‌خورد و به فرمایش امام نمی‌تواند حال و روز دیگران را دریابد. خاصیت اعیانیت و اشرافیت و به اصطلاح رفاه این است که خوف از دست دادن مقام و لطمه‌‏ خوردن به اشرافیت باعث می‏شود که فرد نسبت به زیر دست‏‌ها ظالم و در مقابل بالادستی‌‏ها توسری خور باشد.

 

*تحلیل شما از این جمله رهبر معظم انقلاب که: «من آینده را در همه زمینه‌ها روشن می‌بینم» چیست؟

عرض کردم که امام معتقد بودند مأموریتی به این ملت سپرده شده و امتی که  ۱۴۰۰ سال با بنی‌امیه و بنی‌عباس درگیری داشته، اینک دارای ظرفیتی شده‌اند. این مردم به مرحله‌ای رسیده‌اند که از منظر حضرت آقا این ظرفیت را دارند که ان‌شاء‌الله «ممهدون للمهدی» باشند. ایشان معتقدند ملتی که چنین ظرفیتی دارد با این فراز و فرودها شکست نمی‌خورد.

 

*به نظر شما مردم ایران در مقایسه با ملت‌های دیگر چگونه امتی هستند؟

مردم ایران، ملت رشیدی هستند که در طی این سال‌ها واقعاً بارسنگینی را به دوش ‌کشیده و از امتحانات‌ مختلفی سربلند بیرون آمده‌اند. این مردم به تعبیر امام راحل از مردم زمان حجاز بهترند. ایشان در این باره می‌فرمایند: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(ع) می‌باشند.»(۶)

برخی ادعا می‌کنند که دینداری در ایران کاهش پیدا کرده، درحالی که به نظر من ضریب دینداری به‌شدت ارتقاء یافته است. شاخص‌های تعیین دینداری کدامند؟ به نظر من اصلی‌ترین شاخص این است که ملتی پرچم دفاع از مکتب حق را در دست بگیرد، پای این مکتب بایستد و زیر بار فشارهای سنگین، مقاومت کند. در روایات آمده است که معیار، همراهی با اهل‌بیت«ع» است. بنابراین اگر کسی با امیرالمومنین«ع» همراه باشد، اگر در جاهایی خطا هم بکند، مشمول عفو الهی واقع خواهد شد، ولی اگر از امیرالمومنین«ع» جدا شود، تمام عمر هم که نماز بخواند، جهنمی است. یعنی کسی که طرفدار ولی حق است، پای ولی می‌ایستد و فراز و فرود‌ها و سختی‌ها را تحمل می‌کند، مؤمن و اهل نجات است. با این شاخص، مردم ایران واقعاً مومن‌ترین مردم تاریخ نیستند؟ چهل سال است که شرق و غرب و دنیای مدرن اعم از مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها و سرمایه‌داری در برابر این مردم صف کشیده‌اند و فشارهای طاقت‌فرسایی را به آنها وارد می‌کنند. تحریم‌های دشمن علیه ملت ایران در تاریخ بی‌سابقه‌ است.

هفده هجده سال قبل، یکی از جامعه‌شناسان‌ دوره پهلوی در مقاله‌ای نوشت: فشارهایی که دنیای غرب در طول بیست و پنج سال بر جمهوری اسلامی آورد از کل فشارهایی که بلوک  غرب در چهل سال جنگ سرد به بلوک شرق آورد، بیشترند. البته جنگ رسانه‌ای را هم باید اضافه کرد. با وجود همه این سختی‌ها ملت با قدرت تمام مقاومت کرد و پرچم مبارزه را به دست گرفت. این شاخص سنجش ایمان مردم ایران است.

بدیهی است که ایمان را نمی‌توان در خلاء سنجید، بلکه ملت ایران را باید با دیگر ملت‌ها مقایسه کرد و درجۀ تقوای افراد را باید بر اساس سختی‌ها و فشارها سنجید. مقایسه تقوای افراد بر اساس فشارهای شیطان و بر اساس سر بلندی آنان در امتحان‌ات الهی است. خداوند متعال، افراد را بر اساس سعه وجودی و مقدار ظرفیتی که دارند امتحان می‌کند. صحنه امتحان دکترا، صحنه امتحان کلاس اول ابتدایی نیست.

دشمنان فشار ‌آوردند تا مردم را به فساد و بی‌تقوائی بکشانند و از دین جدا سازند، اما با همه این تلاش‌ها نتوانستند به اهداف خود برسند و درحیرت مانده‌اند که چرا مردم ایران از مقاومت خسته نمی‌شوند؟! آنها هر سال فروپاشی جمهوری اسلامی را پیش‌بینی می‌کنند. «مک‌کین» سناتور آمریکایی که سال‌ها آرزو داشت سرنگونی نظام ایران را ببیند، در آستانه نوروز ۹۶ طی یک سخنرانی‌ در تالار «کندی» مجلس سنای آمریکا که میزبان کنفرانسی تحت عنوان «دولت جدید آمریکا و گزینه‌های سیاست در قبال حکومت ایران» با حضور سناتورهای ارشد و نمایندگان معارضان ایران از جمله سازمان منافقین بود، گفت به شما قول می‌دهم که روزی در میدانی در تهران خواهیم بود، اما عمرش به سر آمد و در ۲۰۱۸ از دنیا رفت و به معنای واقعی کلمه، این آرزو را به گور برد.

این فضای موردنظر دشمن است. به نظر من، در این فضای فشار جوانان‌ متدین و مؤمن ایران تسلیم نخواهند شد و پرچم مقاومت را بر زمین نخواهند نهاد. حتی در بخش تقوای شخصی هم فشار دشمن خیلی بالاست، اما جوانان ایران با وجود تمام مشکلات و فشارها همچنان استوار ایستاده‌اند.

 

*به نظر شما دلیل مقاومت ملت ایران درمقابل فشارهای دشمن چیست؟

پیروی از مکتب اهل‌بیت«ع». هر بار که شیطان یک قدم آنها را  عقب می‌راند، امام حسین(ع) دستشان را می‌گیرد و آنها را به سوی دین باز می‌گرداند. امام رضا «ع» فرمودند: «اى پسر شبیب! اگر برای حسین«ع» گریه کنى، به‌محض اینکه اشکت بر گونه‏‌هایت روان شود، خدا هر گناهى را که کرده‌اى، از خرد و درشت و کم و بیش می‌آمرزد.»

دهه محرم که می‌آید واقعاً همه جوان‌ها پالایش می‌شوند؛ دل‌هایشان به سمت امام حسین«ع» بر می‌گردد و قلوبشان تطهیر می‌شود. ماه‌های محرم و رمضان، ماه‌های سازندگی و تقویت ملت هستند. به همین دلیل است که دشمن دائماً تلاش می‌کند تجمعات عاشورایی و معنوی و زیارت کربلا را تعطیل کند. به اسم احیای صنعت توریسم، راه سفر به کشورهای دیگر را باز می‌گذارند، اما راه کربلا را می‌بندند! در دولت کنونی سفر به ترکیه به شکل مفصلی ادامه داشت، ولی رفت و آمد به کربلا تعطیل شد. مسئول چنین رفتارهایی خود رئیس‌جمهور است. دشمن می‌داند که اربعین باید تعطیل بشود و صنعت توریسم و گردش در اروپا باید گسترش پیدا کند تا  بتواند در اجرای برنامه سکولاریزاسیون در ایران موفق شود و جمهوری اسلامی با غرب ببندند و کشور به سمت توسعه مدل غربی برود. متاسفانه تفکر غرب‌باوری در این مسئولین ریشه عمیقی دارد. ما نمی‌گوییم راه ترکیه بسته بشود، ولی مردم با ضوابطی که همه کشورها دارند بروند. اما اینکه شما راه کربلا را ببندید و توریسم را به این شکل گسترش بدهید، شیطنت است.

به هرحال ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که برخی به سمت زیارت امام حسین«ع» می‌روند و تربیت یافته و تبلور انسان عصر ظهور و آماده شهادتند و برخی شیفته غرب و تبلور انسان دنیای مدرن هستند. این کشکمش ایمان و کفر همواره ادامه خواهد داشت.

به کوشش قاسم بابائی

 

پی‌نوشت:

۱٫صحیفه امام خمینی؛ ج ۲۱؛ ص ۳۲۷

۲٫همان

  1. ۲۲/۱۱/۹۷
  2. ۱/۱/۱۴۰۰
  3. صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۶

۶٫ صحیفه امام ج ۲۱، ص۴۱۰

03ژانویه/21

مسئولیت حوزه علمیه در قبال نظام اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و نقش محوری روحانیت در این نهضت و تشکیل نظام جمهوری اسلامی بر مبنای ولایت فقیه و با هدف اقامه دین و اجرای احکام شرع، حضور روحانیت در بخش‌هایی از مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی و مناصب حکومتی، نسبت به قبل از انقلاب و دوره پهلوی بسیار پررنگ‌تر و در کنار آن، این سئوال در فضای عمومی جامعه و به‌خصوص طلاب مطرح شد که مسئولیت حوزه و روحانیت در قبال نظام اسلامی چیست؟

به نظر می‌رسد حوزه‌های علمیه که به تعبیر مقام معظم رهبری مادر نظام اسلامی محسوب  می‌شوند،(۱) از باب رسالت صنفی خود نسبت به نظام اسلامی مسئول‌اند و باید نسبت به مسائل و مشکلات نظام مسئولیت‌پذیر باشند و به دلیل اسلامی بودن نظام و منسوب بودن آن به دین، حوزه‌های علمیه که متولیان امر دین در جامعه هستند نمی‌توانند نسبت به این مسئله بی‌توجه باشند‌. همان ‌طور که در طی دوران تاریخ اسلام، چه در عصر حضور معصومین(ع) و چه در عصر غیبت، همواره عالمان دینی بر حسب شرایط و موقعیت‌های مختلف، به مسائل سیاسی اجتماعی بی‌توجه نبوده‌ و در مناصب سیاسی اجتماعی و حکومتی نیز حضور داشته‌اند. مواردی مثل:

  1. ارجاع مردم توسط ائمه معصومین(ع) به اصحابی مثل ابان بن تغلب، محمدبن مسلم و… در هنگام عدم دسترسی به معصوم(ع) در عصر حضور در قبال بیان احکام دینی و اجرای آن در مواردی مثل قضاوت.
  2. حضور سید رضی و سید مرتضی در منصب قاضی القضاتی در زمان حکومت آل بویه در قرن ۵ هجری.
  3. نقش‌آفرینی خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان وزیر دربار مغول و جلوگیری از خرابی‌ها و کشتارهای آنان و تلاش برای بازسازی خرابی‌ها.(۲)
  4. ورود بسیاری از علمای شیعه مثل علامه مجلسی، شیخ بهائی و… در دوران صفویه در مناصب حکومتی مثل شیخ الاسلام، صدر و… که این مناصب مسئولیت امور حقوقی،‌ قضایی، اوقاف، نمازجمعه و به‌طور کلی امور شرعی حکومت را بر عهده داشتند.
  5. مقابله با هجوم نظامی و اقتصادی غرب در دوران قاجار با اقداماتی مثل فتاوای جهاد علما علیه هجوم نظامی روس‌ها و انگلیسی‌ها به ایران(۳)؛ اقدام مرحوم ملاعلی کنی در جلوگیری از اجرای قرارداد رویتر و همچنین حکم میرزای شیرازی به تحریم تنباکو و نهضت تحریم کالاهای خارجی توسط علمای شیعه برای حمایت از کالاهای داخلی.(۴)
  6. مقابله با حکومت استبدادی و هجوم سیاسی غرب در قالب نهضت عدالتخانه و نهضت مشروطیت توسط علمایی چون شیخ فضل الله نوری، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و… در عصر قاجار.(۵)

امروز نیز روحانیون و حوزه‌های علمیه باید به وظیفه شرعی خود در قبال نظام اسلامی عمل کنند و در مورد معضلات نظام و مسائل آن دغدغه داشته باشند. مقام معظم رهبری در مورد مسئولیت روحانیون در باره نظام اسلامی معتقدند:

«این که یک آقایی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش و بگوید من به کارهای کشور و  به نظام کاری ندارم و بهانه‌اش هم این باشد که ما فلان انتقاد را داریم، این که افتخار نیست، این ننگ است. مراجع تقلید کنونی، مکرر به بنده گفته‌اند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی می‌دانیم… وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب می‌شود که انسان این همه محسنات و نقاط قوت را نبیند و ملاحظه نکند؟»(۶)

مسئولیت‌های حوزه‌های علمیه را در قبال نظام اسلامی  در چهار بخش می‌توان دسته‌بندی کرد.

 

  1. تغذیه فکری نظام اسلامی

اولین مسئولیت حوزه در قبال نظام اسلامی، تغذیه فکری آن است. طلاب حوزه‌های علمیه در سطوح مختلف موظفند بر اساس رسالت دینی و صنفی خویش و با جهت‌دهی فعالیت‌های علمی خود در بخش‌های مختلف آموزشی و پژوهشی، در راستای کمک به گسترش مباحث فقه حکومتی و فقه نظام، تولید الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت و علوم اسلامی انسانی، تبیین سیره حکومتی معصومین(ع) و ارائه و ترویج سبک زندگی اسلامی در بین مردم، از لحاظ نظری، نظام اسلامی را تغذیه و حمایت کنند تا بتواند گام‌های بعدی نهضت اسلامی، یعنی تحقق دولت اسلامی،‌ جامعه اسلامی و تمدن اسلامی را محکم و استوار بردارد و اهداف نهایی نهضت را محقق کند.

بخش‌های مختلف نظام جمهوری اسلامی با توجه به روبه‌رو شدن با مسائل جدید و مستحدثه، نیازمند بررسی و پژوهش و تبیین‌های فقهی هستند. مسائلی مثل بانکداری و انواع معاملات داخلی و بین المللی، شیلات و کشاورزی، تولیدات شرکت‌های دارویی، مسائل جدید پزشکی، مباحث امنیتی و اطلاعاتی،‌ قوانین مالیاتی، مسائل ورزشی و انواع مسائل اقتصادی و اجتماعی نیازمند پاسخ‌های مناسب فقهی و راه‌حل‌های صحیح شرعی و تأسیس نظام های فقهی هستند.

مقام معظم رهبری در این زمینه می‌فرمایند:

امروز در زمینه‌های گوناگون نیاز وجود دارد…. تبیین معرفت‌شناسی اسلام، تفکر اقتصادی و سیاسی اسلام، مفاهیم فقهی و حقوقی‌ای که پایه‌های آن تفکر اقتصادی و سیاسی را تشکیل می‌دهند، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقی و معنوی و…همه‌ اینها باید دقیق، علمی، قانع کننده و ناظر به اندیشه‌های رایج جهان آماده و فراهم شوند. این کار حوزه‌هاست و با اجتهاد عملی می‌شود. (۷)

 

  1. پشتیبانی تبلیغی از نظام اسلامی

دومین مسئولیت روحانیون و حوزه‌های علمیه در قبال نظام اسلامی، پشتیبانی تبلیغی از آن است. حفظ نظام اسلامی به عنوان عامل و ابزاری برای اقامه دین و یا حتی به تعبیر امام خمینی(ره) به عنوان یکی از احکام اولیه اسلام از اوجب واجبات است. لذا طلاب به عنوان متولیان امر دین موظفند تمام تلاش خود را برای پشتیبانی تبلیغی از نظام اسلامی به کار گیرند. برای پشتیبانی تبلیغی از نظام، باید  گفتمان امام و رهبری برای مردم تبیین شود تا با فهم صحیح از آن، به‌ویژه نسل‌های جدید، برای دفاع و پشتیبانی از نظام انگیزه داشته باشند. همچنین تقویت اعتماد عمومی مردم به نظام اسلامی ضروری است. با تبیین مبانی دینی نظام اسلامی و تحلیل شرایط سیاسی روز و بیان منصفانه نقاط قوت و ضعف نظام و تفکیک اصل انقلاب و نظام اسلامی از عملکرد برخی از مسئولین و حضور در بین مردم و انتقال نظرات آنان به مسئولین، این اعتماد قابل تحصیل و تقویت خواهد بود.

 

  1. نقد و نظارت بر عملکرد نظام اسلامی

سومین مسئولیت حوزه‌های علمیه در قبال نظام اسلامی، نقد و نظارت بر عملکرد آن است. نظام اسلامی مانند بسیاری از نظام‌های سیاسی دیگر در قالب سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه به قانون‌گذاری و اجرای قانون و نظارت بر اجرای قانون برای اقامه دین و رسیدن مردم به سعادت دنیا و آخرت عمل می‌کند. طبعا این عملکرد به دلیل عدم حضور معصوم(ع) عاری از خطا و نقص نیست. یکی از بهترین اقشار جامعه برای نظارت و نقد عملکرد نظام، روحانیون هستند. آنها می‌توانند با توجه به آگاهی که از مبانی دینی دارند و با استفاده از ابزار و رسانه‌های مختلف سنتی وجدیدی که در اختیار دارند بر مجموع عملکردهای نظام در بخش‌های مختلف نظارت و آنها را نقد و بررسی کنند. در این زمینه نقد اسناد و برنامه‌های مختلف نظام، قوانین، بخشنامه‌ها، آیین‌نامه‌ها و مفاد قراردادهای بین المللی و عملکرد اجرایی مسئولین در بخش‌های مختلف نظام باید مورد توجه قرارگیرند.

  1. مسئولیت‌پذیری نسبت به مناصب حکومتی

چهارمین مسئولیت حوزه در قبال نظام اسلامی، مسئولیت‌پذیری نسبت به مناصب حکومتی و حضور جدی در برنامه‌ریزی و اجرای مسائل حکومتی است. مناصب حکومتی در نظام اسلامی به سه بخش تقسیم می‌شوند:

  1. مناصبی که بدلیل مبانی دینی اختصاص به فقها و روحانیون دارند، مثل ولایت فقیه، فقهای شورای نگهبان، قضاوت، امامت جمعه، ‌اوقاف، عموم نمایندگی‌های ولی فقیه و … که تصدی بسیاری از این مسئولیت‌ها واجب کفایی است و طلاب باید برای تصدی آن اقدام کنند.
  2. مناصبی که اختصاص به روحانیت ندارند، ولی به دلیل تناسب زیادی که با رسالت طلبگی دارند، طلاب از اولویت بیشتری برای تصدی این مناصب برخوردارند. مناصبی که بیشتر ماهیت فرهنگی دارند مثل تعلیم و تربیت،‌ آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات، امور مذهبی وزارت ارشاد و…
  3. مناصبی که اختصاص به روحانیت ندارند و لزوما متناسب با وظیفه اصلی و اولیه روحانیون نیستند و برای آنها اولویت ندارند. یک دسته از این مناصب که نیازمند تخصص علمی خاص‌اند و لذا طلاب و روحانیون نباید متصدی این مناصب شوند. برخی از این مناصب نیازمند تخصص علمی خاص نیستند، بلکه توان مدیریتی و اجرایی برای تصدی آن کافی است. لذا اختصاص به قشر خاصی ندارند، مثل ریاست جمهوری،‌ وزارت کشور،‌ استاندار، فرماندار،‌ نماینده مجلس و… . در این‌گونه مناصب اصل اولی عدم تصدی روحانیت است. اما به تعبیر امام خمینی(ره) اگر افراد غیر روحانی متعهد متناسب با این مناصب وجود نداشتند، تصدی این مناصب برای روحانیون ضرورت پیدا می‌کنند.

در مجموع طلاب و نهادهای حوزوی باید از طریق استعدادسنجی، شناخت ظرفیت‌ها و نیازهای مدیریتی کشور، جهت‌دهی و هدایت مباحث آموزشی و پژوهشی آمادگی‌های لازم را برای تصدی این مناصب کسب کنند. انجام بسیاری از این وظایف به دلیل تخصص علمی که حوزویان و طلاب دارند، عمدتاً توسط آنها امکان‌پذیر است و به‌ندرت از عهده دیگر بخش‌های علمی کشور بر می‌آیند.

 

 

پاورقی:

۱٫بیانات در دیدار با اساتید و فضای حوزه علمیه قم، ۲۹ / ۷/ ۱۳۸۹٫

  1. محمدعلی حسینی‌زاده، شکل‌گیری و تحول حوزه‌های شیعه، ص ۱۰۰ – ۸۹٫

۳٫موسی نجفی و موسی حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص ۱۰۵- ۸۶٫

۴٫ر.ک: مهدی ابوطالبی، عالمان شیعی و صیانت از سرمایه‌های ملی، کانون اندیشه جوان، ‌تهران،‌ ۱۳۹۵٫

  1. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، جلد سوم، ص ۵۵۰ ـ ۵۴۹٫
  2. بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی، ۱۹/۰۷/۹۱٫
  3. رهبر معظم انقلاب، ۲۹ مهرماه ۸۹، در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم.
13جولای/19

اگر مقام معظم رهبری نبودند، در منطقه با یک نظام یکپارچه آمریکایی مواجه بودیم

اشاره: بی‌تردید بخش عمده‌ای از تحولات منطقه متأثر از انقلاب و سیاست‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده است. در این میان شخصیت مقام معظم رهبری به عنوان سکاندار انقلاب و رهبر و تئوری‌پرداز و تصمیم‌ساز نظام، نقش بی‌بدیلی است. در عین حال مقوله مقاومت اسلامی به عنوان یکی از شاخصه‌ها و ارکان انقلاب اسلامی در نگاه معظم له یک نگاه اعتقادی و قرآنی است، بدین معنا که مقاومت در راه حق، متضمن تحقق وعده‌های الهی و پیروزی جبهه حق در برابر لشکریان باطل است.

با دکتر سعدالله‌زارعی، کارشناس ارشد مسائل منطقه، گفت‌وگویی در این زمینه ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

*جریان مقاومت پیش از انقلاب در چه وضعیتی بود و با وقوع انقلاب اسلامی چه تغییراتی کرد؟

قبل از انقلاب اسلامی منطقه ما به دو بخش تقسیم شده بود، بخش بسیار بزرگ آن شامل مجموعه کشورهای تحت سیطره آمریکا بودند و به‌طور مشخص سه کشور عربستان، ایران و رژیم صهیونیستی از عمده‌ترین و سرشاخه‌های آن محسوب می‌شدند. و بخش دیگر کشورهایی بودند که تحت سیطره اتحادیه جماهیر شوروی قرار داشتند. یمن جنوبی و سازمان آزادی‌بخش فلسطین به‌طور مشخص در این چهارچوب قرار می‌گرفتند و اساساً واحد سیاسی مستقلی در منطقه وجود نداشت. آمریکایی‌ها با سهولت، تمام سیاست‌های خودشان را در بالاترین شکل در منطقه پیاده می‌کردند و پیش می‌بردند و هیچ مقاومتی در برابر سیاست‌های آنها وجود نداشت.

اما با پیروزی انقلاب اسلامی در نظام دو بلوکی منطقه، شکاف ایجاد شد. جمهوری اسلامی با شعار، «نه شرقی نه غربی» پدید آمد و فلسفه سیاسی جدیدی را به منطقه عرضه کرد. آمریکایی‌ها و حتی روس‌ها برای اینکه نظام گذشته را در منطقه حفظ کنند، علیه جمهوری اسلامی همداستان شدند و به شکل منسجمی جلو آمدند. حمایت آمریکا و روسیه و به تعبیری حمایت غرب و شرق از صدام حسین در جنگ تحمیلی علیه ایران و تحویل انواع سلاح‌های شرقی و غربی به او برای غلبه بر ایران، از نمادهای وحدت شرق و غرب علیه این نهال و تفکر جدید جمهوری اسلامی ایران است. منتهی از آنجایی که خداوند متعال اراده کرده بود که مستضعفین را بر مستکبرین غالب کند، همه این دسیسه‌ها و توطئه‌ها به سرانجامی که از نظر ابرقدرت‌ها باید می‌رسید، نرسید و ایران موفق شد از این قضایا به‌سلامت عبور کند.

لذا نه تنها ایران از این وضعیت عبور کرد، بلکه آرام آرام و حتی در حین ماجرای جنگ موفق شد در سطح منطقه جوانه‌هایی را به وجود بیاورد. به عنوان مثال در سال ۱۳۶۶ در وسط جنگ، انتفاضه فلسطین پیش آمد و گروه حماس که یک گروه اسلام‌گرای فلسطینی بود، سر برآورد و یا حزب‌الله پدید آمد و مسلمانان مبارز اردنی توانستند در انتخابات اردن به پیروزی مهمی دست پیدا کنند و قضایای دیگری که در سطح منطقه پیش آمدند. اما وقتی جنگ ایران و عراق تمام شد، داستان آمریکا با جوانه‌های مقاومت در سطح منطقه تازه آغاز شد و گسترش پیدا کرد. در عین حال مقاومت در مسیر خود دولت‌سازی کرد و در کشورهائی چون لبنان و عراق که امکان دولت‌سازی وجود داشت، اقداماتی در این مسیر انجام گرفت و امروز می‌توانیم از یمن هم نام ببریم. اما درجاهایی که امکان دولت‌سازی نبود، گروه‌های قوی سر برآوردند و عملاً جغرافیای بزرگی را با کمک هم در منطقه شکل دادند.

*در سال‌های ۵۷ تا ۶۸، جریان‌های نهضت مقاومت چه رابطه‌ای با آیت‌الله خامنه‌ای داشتند؟ به‌ویژه نقش ایشان به عنوان رئیس‌جمهور در سال‌های ۶۰ تا ۶۸ و خطابه‌های ایشان در نماز جمعه تهران در تقویت و تحکیم و تشجیع جریان مقاومت اسلامی منطقه تا چه میزان مؤثر بود؟

یکی از ویژگی‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این است که در طول دوره حیات سیاسی‌شان، یعنی از زمانی که پا به میدان مبارزه گذاشتند، مبارزاتشان محدود به جغرافیای ایران نبود و سپهر بسیار بلندی را در عرصه مبارزه دنبال می‌کردند. ایشان به همین دلیل تلاش کردند با اندیشمندان عالم اسلام آشنا شوند و در این راه واقعاً سعی بی‌نظیری داشتند. ارتباط ایشان با شخصیت‌های مصری و الجزایری و شخصیت‌های تونسی، سودانی، افغانی، پاکستانی و هندی و به‌طورکلی شخصیت‌های جهان اسلام و حتی فراتر از جهان اسلام، فقط مبتنی بر ارتباطات گسسته و سلسله دیدارها و شنیدارها نبوده است. ایشان روی اندیشه‌های سیاسی این شخصیت‌ها کار و آثارشان را مطالعه و حتی بعضاً ترجمه کرده‌اند. درحال حاضر بخشی از آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ترجمه‌های ایشان از شخصیت‌هایی مثل سیدقطب است. ایشان در واقع همواره در جستجوی سپهر کاملی از جهان اسلام بوده و مرزهای مذهبی را پشت سرگذاشته‌اند؛ یعنی صرفاً دنبال شخصیت‌های شیعه نرفته‌اند، بلکه علاوه آنان، آثار افراد برجسته اهل سنت را هم مطالعه کرده و بعضاً به ترویج آنها پرداخته‌اند. به عنوان مثال یکی از مروجین مرحوم سیدقطب، مرحوم علامه مودودی در پاکستان و مرحوم محمد اقبال‌لاهوری و نیز شخصیت‌های دیگر جهان اسلام، ایشان‌ هستند.

بر همین اساس مطالعه عمیق و دسته‌بندی بسیار روشنی از شخصیت‌ها توسط ایشان انجام شده است؛ لذا به صورت عمیقی با جهان اسلام مرتبط بوده‌اند. این ارتباطات در دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت ارتباطات غیرمستقیم بود و ارتباطات متنی و در قالب ارتباط با متون منتشره بود، زیرا امکان ارتباط مستقیم فراهم نبود. مضافاً بر اینکه برخی از شخصیت‌ها مثل اقبال لاهوری و مرحوم مودودی اساساً معاصر ایشان نبودند که امکان شناختشان‌ فراهم باشد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این امکان فراهم ‌شد که اولاً این ارتباطات گسترش پیدا کنند. ثانیاً ارتباطات شکل حضوری و دیداری هم به خود بگیرند. ثالثاً این ملاقات‌ها جنبه عملی و کاری هم پیدا کنند. بر اساس همین شناخت عمیق از جریانات بود که حضرت امام(ره) ارتباط با جریان‌های غیردولتی خارجی، مخصوصاً آنهایی را که به نوعی کارهایشان جنبه علمایی داشت و بعضاً بنا بود به یک تصمیم استراتژیک منجر شود به آیت‌الله خامنه‌ای که در این مقاطع ایشان رئیس‌جمهور بودند، احاله می‌دادند. البته به نظر من این ارجاعات ربطی به پست آیت‌الله خامنه‌ای در این زمان‌ها نداشت، بلکه به فهم عمیق ایشان از جریانات و توانمندیشان در هدایت جریانات ارتباط داشت.

لذا می‌بینیم که وقتی بحث عراق مطرح و مقرر ‌شد که برای پیگیری مسائل این کشور ساختاری تعریف شود، حضرت امام عراقی‌ها به کار با آیت‌الله خامنه‌ای هدایت می‌کنند. فکر ایجاد یک تشکیلاتی تحت عنوان مجلس اعلای انقلاب اسلامی از همین جا نشئت می‌گیرد و مقام معظم رهبری، شخصیت‌های عراقی و یا شخصیت‌های مرتبط با عراق را به سمت ایجاد یک نهاد تأثیرگذار هدایت می‌کنند که محقق و بعدها تبدیل به یکی از پایه‌های اساسی تغییرات در عراق ‌شد.

امروز دولت مستقل نسبتاً مبارزی در عراق بر سر کار است که بخش عمده آن به مجلس اعلای انقلاب اسلامی و تفکری که به صورت سیستماتیک و سازمانی، گروه‌هایی را به این سمت به حرکت درآورده است، برمی‌گردد. این یک نمونه از کارهایی است که ایشان انجام دادند.

درباره فلسطین باز هم از همان ابتدای انقلاب اسلامی ارتباط با گروه‌های فلسطینی و لبنانی از سوی حضرت امام به آیت‌الله خامنه‌ای احاله داده شد. همچنین ایشان در انسجام افراد، ذیل یک تشکیلات و انسجام فکری دادن به آنها نقش بسیار مهمی را برعهده گرفتند و در دوره حضرت امام، شاهد نقش تأثیرگذار ایشان در پرونده فلسطین و لبنان و هدایت آن بودیم.

از طرفی ایشان ارتباطات بسیار صمیمانه‌ای با حافظ‌ اسد و شاذلی بن جدید، رئیس‌جمهور الجزایر و ارتباطات بسیار نزدیکی با حکومت لیبی و کره شمالی و بعضی کشورهای بلوک شرق داشتند. در واقع ما اگر بخواهیم از کارهای مقام معظم رهبری در این زمینه جمع‌بندی داشته باشیم و به آثاری که برجای گذاشتند اشاره کنیم، باید سه سطح را در نظر بگیریم:

۱٫سطح مردمی: حضرت آقا از طریق بحث‌های تئوریک در خطبه‌های نماز جمعه، در سخنرانی‌ها و کلاس‌ها و جلساتی که برگزار می‌کردند، در واقع اطلاعات و تحلیل‌های بسیار عمیقی از شرایط به توده‌های مردم می‌دادند و در این زمینه، فرهنگ‌سازی زیادی داشتند و ادبیات گسترده‌ای را تولید کردند و لذا توانستند در سطح جامعه جمعیت کثیری را متوجه اهمیت مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای کنند. بین‌المللی اندیشیدن و طرح کلی و کامل داشتن و فراخواندن جمعیت‌ها به بین‌المللی فکر کردن، یکی از ویژگی‌های حضرت آقاست در این زمینه خیلی هم موفق بوده‌اند. موج‌هایی که در سطوح داخلی و خارجی پیش می‌آمدند، محصول همین نوع بینش و نگرش است.

از سوی دیگر مقام معظم رهبری در دوره ریاست جمهوری همیشه در پایان خطبه‌های فارسی، یک خطبه عربی را که گاهی ۲۰ دقیقه طول می‌کشید انشاء می‌فرمودند. این مسئله تأثیرات عمیقی در شکل‌دهی به یک جریان فکری در عرصه بین‌الملل اسلامی داشت.

۲٫در سطح دوم حضرت آقا با نخبگان، شخصیت‌ها و سازمان‌ها سر و کار داشتند و توانستند در دوره ریاست جمهوریشان به‌رغم مشکلات بسیار زیادی که در کشور وجود داشت و ایران درگیر جنگ بود، سطحی از ارتباطات پیوسته با تعدادی از کشورهای مؤثر برقرار کنند و زنجیره‌ای از کشورها را در یک ارتباط و همفکری هدفمند قرار دهند. ایشان در واقع توانستند با ارتباط با کره شمالی، سوریه، الجزایر، لیبی و… و نیز ارتباط با بعضی از شخصیت‌های مؤثر جهان اسلام مثل مرحوم حسن الترابی و شخصیت‌های اخوانی که آشنایی دیرینه‌ای با حضرت آقا داشتند، ظرفیتی بین‌المللی را فعال سازند. در نتیجه جغرافیایی ایجاد شد که در آن، انقلاب اسلامی توانست پیش برود و این روند در دوره رهبری ایشان‌ به صورت گسترده‌تر و بسیار کارآمدتری انجام شد و مشاهده می‌کنیم که ایران در برهه‌های حساس، کارهای بسیار مؤثری را با روسیه انجام و عملاً از ظرفیت قدرت بین‌المللی برای جبهه مقاومت به‌نحو مدبرانه‌ای استفاده کرده است.

  1. سطح سوم، تأثیرگذاری روی روندهای بین‌المللی از طریق توجه خاص حضرت آقا به سازمان‌های بین‌المللی است. مثل کاری که ایشان با سازمان ملل و جنبش عدم تعهد انجام دادند و یا برای شرکت در سازمان کنفرانس اسلامی، شخصیت‌هایی را اعزام کردند و توانستند در عرصه بین‌المللی یک فهم مشخصی از مسائل را پدید بیاورند.

*با توجه به اینکه بسیاری از مبارزین علیه استکبار در سرتاسر جهان، مسائل ایران را با دقت دنبال می‌کنند، واکنش سران و فعالان جریان مقاومت، چه در گروه‌های اسلامی و چه غیراسلامی نسبت به قرار گرفتن مسئولیت رهبری بر دوش آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟ آیا نکته یا خاطره‌ای در این زمینه دارید؟

ابتدا باید به این مسئله اشاره کنم که جهان اسلام از دیرباز خلاء بزرگی تحت عنوان خلاء رهبری داشته و این مسئله‌ای است که همه شخصیت‌های اسلامی بدان معترفند. جهان اسلام فاقد رهبری‌ای است که بتواند ظرفیت‌های مختلف آن را به سمت اهدافش مدیریت و هدایت کند. این احساس عمومی از چندین قرن قبل به این ‌طرف همواره وجود داشته و تقریباً فراگیر است.

خود من تجربه صحبت با بسیاری از گروه‌ها و شخصیت‌های سنی جهان اسلام داشته‌ام همه روی این نکته تأکید می‌کنند که جهان اسلام باید تحت یک رهبری مشترک باشد. حالا بعضی‌ها رهبری فردی را و بعضی‌ها رهبری جمعی یعنی یک سازمان رهبری‌کننده را پیشنهاد می‌دهند. در کنار همه این مسائل یک چیزی که نوعاً در اذهان جهان اسلام می‌چرخد و در بسیاری مواقع مطرح هم می‌شود، مسئله رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.

واقعیت این است که در سطح جهان اسلام نمونه دوم و شخصیت مؤثر و کارآزمودهای چون ایشان نداریم که در عین تکیه به فقه و سایر مواریث معنوی و علمی اسلام، در عرصه سیاسی هم بهره وافری از موفقیت داشته باشد. در واقع ایشان شخصیت نادر جهان اسلام در این قضیه هستند. خاطرم هست در کردستان عراق، فردی اردنی تحت تأثیر تبلیغات ضد ایرانی در اجلاسی مشترک که ما اداره‌کننده پنلی بودیم، از دخالت‌های آیت‌الله خامنه‌ای در جهان اسلام با بیانی تند صحبت ‌کرد. من از او پرسیوم، «آیا قبول دارید که جهان اسلام گرفتار مسائل و مصائب مختلف و متعدد است؟» گفت، «بله.» پرسیدم، «آیا قبول دارید که این‌ مسائل باید حل شوند؟» گفت، «بله.» پرسیدم، «آیا قبول دارید کسی باید این مسائل را حل کند که اسلام و مسلمانان منطقه را بشناسد و بتواند با استفاده از ظرفیت‌های آنان، مسائل جهان اسلام را حل کند؟» گفت، «بله.» گفتم، «شما در بین تمام رهبران جهان اسلام شخصیتی را پیدا کنید که هم فقیه باشد و هم مفسر و عارف و ادیب و هم آشنا با تمدن و فرهنگ اسلامی باشد. غیر از آیت‌الله خامنه‌ای کسی آیا وجود دارد؟» جمعی که مخاطب صحبت‌های ما بودند، تقریباً با یک تصدیق عمومی حرف مرا تأیید کردند. معلوم بود که هم جهان اسلام نیازمند رهبر است و هم فقط یک نفر هست که می‌تواند این خلاء را پر کند و آن هم مقام معظم رهبری هستند.

اما در باره رحلت امام (ره) و مسئله جانشینی ایشان باید گفت که گروه‌های مبارز نگران بودند که پس از امام خمینی، تکلیف چه می‌شود؟ جهان اسلام که مدت‌های مدیدی بود که از یک سو در آتش اختلافات داخلی و از سوی دیگر در آتش فقدان رهبران لایق و آتش دخالت‌های دشمنان اسلام و اروپایی‌ها می‌سوخت، اینک به شخصیتی رسیده بود که نوید حل این مسائل را می‌داد. بعد رسیدیم به مقطعی که حضرت امام بیمار شدند و بیمارستان رفتند و خبرها حاکی از این بودند که حال حضرت امام رو به وخامت است و نگرانی گسترده‌ای جهان اسلام را در برگرفت. مخصوصاً گروه‌های مبارز به‌شدت نگران شدند، از جمله فلسطینی‌ها که به حضرت امام امید بسته بودند. آنان در گفتگوهایی که با شخصیت‌های ایرانی داشتند اظهار نگرانی صحبت می‌کردند. حتی شخصیت‌های مسیحیِ لبنانی و فلسطینی نیز در این باره که پس از حضرت امام تکلیف چه می‌شود، مباحثی را مطرح کردند، چون فلسطین تازه پشتوانه جدیدی را ‌کرده بود.

همین نگرانی هم به شکلی دیگری در حزب الله لبنان مشهود بود و گفته می‌شد که در لبنان حالت یأسی ایجاد شده و با ارتحال حضرت امام ممکن است شرایط کاملاً دگرگون شود و سختی‌های جدیدی برای لبنانی‌ها پیش بیاید. این نگرانی در شخصیت‌های آفریقایی هم وجود داشت. اخوانی‌ها نیز به‌شدت نگران بودند که بعد از امام چه می‌شود. یکی از شخصیت‌های جهان اسلام، حسن الترابی بود که چندی پیش از دنیا رفت. ایشان در مراجعه‌ای که به شخصیت‌های ایرانی داشت، نوعاً از این مسئله حرف می‌زد که برای این مسئله فکری بکنید. انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آن زمان برای گروه‌های مرتبط با ایران در خارج بسیار آرامش‌بخش بود، چون آنان با ایشان در مقام رئیس‌جمهور کار کرده بودند و افکارشان را می‌شناختند و کاملاً پیشرو تلقی می‌کردند.

با این انتخاب، اطمینان آنها نسبت به موضوع کاملاً جلب شد، چون پیش از این معلوم نبود چه کسی قرار است رهبر شود و نگاه‌ها هم به سمت مجتهدین طراز اول حوزه علمیه قم بود، یعنی وقتی می‌گفتند، جانشین امام در ذهن ها یک مرجع فعلی مشهور در جامعه تداعی می‌شد. این شخصیت‌ها برای جهان اسلام چندان شناخته شده نبودند. نام آنان را می‌شنیدند؛ اما نمی‌دانستند افکار و تحلیل‌های آنان از اوضاع منطقه چیست، ولی وقتی آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر انتخاب شدند، این گروه‌ها تا حد زیادی اطمینان پیدا کردند که مسیر امام خمین استمرار می‌یابد و متوقف نمی‌شود و جمهوری اسلامی در همان مدار حرکت می‌کند.

آیت‌الله خامنه‌ای شخصیت آزمون پس‌داده‌ای بودند. چهره‌ای باثبات و متفکر که تحت تأثیر هیچ جریانی نبودند، دیگران برای ایشان تصمیم‌ نمی‌گرفتند، بلکه خودشان با تشخیصی که داشتند، به عنوان یک شخصیت متفکر تصمیم می‌گرفتند و می‌شد روی تصمیمات ایشان حساب کرد. این مسئله برای حزب‌الله لبنان و گروه‌های مبارز فلسطینی و آفریقایی و حتی برای دولت‌های غیراسلامی یعنی دولت‌هایی که بر مسلمانان حکومت می‌کنند بدون اینکه حکومتشان را با قوانین اسلامی اداره کنند و در عین حال آدم‌های بدنهاد و بدطینتی هم نیستند، اهمیت زیادی داشت و اینها هم مثل بعضی از کشورها و دولت‌های عربی با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای احساس آرامش پیدا کردند. بنابراین می‌توانیم بگوییم که انتخاب ایشان آرامش بسیار خوبی را در سطح جهان اسلام پدید آورد و این اطمینان پدید آمد ‌که راه جهان اسلام به سمت اصلاح ادامه پیدا می‌کند.

*تحلیل شما از نگاه راهبردی و محورهای اساسی دکترین رهبری در حوزه مقاومت چیست؟ آیا ایشان معتقد به تشکیل هلال شیعی هستند؟ آیا صرفاً قرار است که ما حامی مظلوم در هر جای جهان باشیم؟ آیا گروه‌های مقاومت به این دلیل توسط ما حمایت می‌شوند که قرار است به نیابت از ما با دشمنان ما بجنگند یا مسئله اصلی فراتر از اینهاست؟

بنده توضیح دادم که یکی از ویژگی‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این است که ایشان یک روحانی شیعی بسیار عمیق و پایبند به مسائل و مصالح شیعه هستند و از همان ابتدا، حرکتشان در افق و فضای بسیار بزرگ‌تری از فضای مذهبی، سیر می‌کرد. شما اگر به تاریخ ترجمه ایشان روی کتاب مرحوم سید قطب دقت کنید، متوجه می‌شوید که ایشان از دهه ۱۳۳۰ به این سو و درست از زمانی که در عرصه سیاسی فعال شدند، به مسائل بین‌المللی اسلام توجه داشتند و در این زمینه فکر و کار می‌کردند. عنوان کتاب ایشان «طرح کلی اندیشه اسلامی» است. متن این کتاب‌ها و مباحث مطرح شده در آنها و استدلال‌ها و استنتاج‌های ایشان به‌قدری با آیات قرآنی و روایاتی که از پیامبر بزرگوار(ص) رسیده توأم است که کسی نمی‌تواند تشخیص بدهد که این مطالب را یک متفکر شیعی نوشته است، یعنی به سختی می‌توان شیعه بودن ایشان را در این کتاب‌ها تشخیص داد، زیرا رنگ و بوی مسائل مذهبی به مفهومی که خیلی‌ها در مباحثشان می‌آورند در اینجا کمرنگ است بنابراین ایشان در عین حال که به تمام اصول و میراث شیعه بیش از حد پایبندند، روش بحثی‌شان عام است که البته شیعه را هم در برمی‌گیرد، اما وقتی یک سنی هم می‌خواند، بدون اینکه به دیوارهای تعصبات مذهبی برخورد بکند، مطلب را فرا می‌گیرد و قبول می‌کند و پیش می‌رود.

انصافاً نمی‌شود یک سنی کتاب‌های آیت‌الله خامنه‌ای را بخواند و با متن و یا نویسنده احساس غیریت پیدا کند. این سنت و سیره ایشان است. اگر به بیاناتشان هم توجه کنید، می‌بینید که در حوزه مسائل اسلامی به گونه‌ای برخورد می‌کنند که کسی از اهل سنت نمی‌تواند مناقشه کند و هیچ سنی‌ای تا به کنون روی استدلال‌های ایشان مناقشه‌ نکرده است. آیات و احادیث نبوی برای اهل سنت قابل مناقشه نیستند. این نکته‌سنجی‌ای است که ما در قلم و کلام رهبری می‌بینیم و به اینکه ایشان بدون مقاومت از سوی جهان اسلام پذیرفته بشوند کمک زیادی کرده است.

*در دوران ۳۰ ساله زعامت مقام معظم رهبری، آیا شاهد تغییر رویکرد کلانی در حوزه مقاومت بوده‌ایم؟ به عنوان مثال علنی‌تر شدن مبارزه و تأکید صریح و چندباره ایشان مبنی بر حمایت همیشگی از طرف‌های مبارزه با اسرائیل و یا راهبرد تهدید در برابر تهدید و یا اعلام اینکه جمهوری اسلامی، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد؟

به نظر من اندیشه و عمل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مسائل بین‌المللی و مسائل منطقه تابع سه عنصر اساسی است:

  1. شجاعت: ایشان مسائل را با دقت مورد مطالعه قرار می‌دهند، بعد مطلب مطالعه شده را با بیانی شیوا ارائه می‌دهند، سپس با شجاعت به طرح موضوع می‌پردازند، از آن دفاع و با قاطعیت از نتیجه‌بخش بودن آن صحبت می‌کنند. من این ویژگی را ذیل عنصر شجاعت تعریف می‌کنم. شجاعت در فکر و بیان و پیگیری.
  2. شناخت زمان: اینکه چه کاری در چه زمانی باید انجام شود و اینکه در کمین فرصت‌ها بنشینیم و به‌محض اینکه فرصت فراهم شد، قبل از آنکه دیگران آن را از دست ما بگیرند، مسلط شویم و از آن موقعیت زمانی استفاده کنیم. خود ایشان هم بارها روی این مسئله تأکید کرده‌اند که کار باید در زمان خودش انجام شود. مثال هم می‌زنند که توابین بعد از ماجرای عاشورا ده‌ها برابر عاشورا شهید دادند و نیت‌های خالصی هم داشتند، ولی به خاطر اینکه در روزی که باید می‌آمدند، نیامدند و با تأخیر آمدند، کارشان بی‌اثر بود و فداکاری‌هایشان کمکی به اصلاح امور نکرد. ایشان همواره این نکته را در نظر دارند که مسائل را باید با طاقت مخاطب تنظیم کرد. در مقطعی که مخاطب طاقت محدودی دارد و کاری را نمی‌تواند انجام بدهد، بایستی کار طوری تنظیم شود که آن فرد بتواند در آن شریک شود و احساس یأس نکند.

۳٫فراهم کردن زمینه‌ها و امکانات: ایشان در فهم و طرح مسئله شجاعت دارند؛ اینکه زمان‌شناس هستند و موقعیت‌ها را می‌شناسند و برای استفاده از فرصت‌ها ظرفیت‌سازی می‌کنند.  به عنوان مثال ایشان احساس کردند منطقه و جهان در آستانه تحولات بزرگی است. در گذشته در تحولات بزرگی که منجر به یک پارادایم و یا دوره تاریخی می‌شد، ایران و اساساً جهان اسلام غایب بودند و پارادایم‌های نظام دوقطبی یا پارادایم نظام چندقطبی اروپا در قرن نوزدهم برای آنها تعیین تکلیف، کشورهایشان را چندپاره  و پیمان‌هایی را برآنها تحمیل می‌کرد و آنها هم هیچ تأثیری روی این روندها و پارادایم‌ها نداشتند.

حضرت آقا با تشخیص اینکه شرایط آینده به سمت پارادایم جدیدی حرکت می‌کند و گردنه‌های تاریخی وجود دارند، برای تأثیرگذاری ظرفیت‌سازی کردند. یکی از این ظرفیت‌سازی‌ها تشکیل نیروی قدس بود که از اختصاصات رهبر معظم رهبری

است. ما در زمان حضرت امام(ره) واحد نهضت‌های آزادی‌بخش را داشتیم که بسیار کم‌فعالیت هم بود؛ اما ایشان در سال ۱۳۶۹ یعنی یک سال پس از رسیدن به رهبری، نیروی قدس را شکیل دادند و در واقع پیشاپیش امکان تأثیرگذاری و تحول را فراهم کردند. فاصله تشکیل نیروی قدس تا قضایای بوسنی هرزه‌گوین حدود سه سال بود. این نیرو در این فاصله آماده شد و وقتی این حادثه پیش آمد، کمک بزرگی کرد.

بعضی‌ها می‌گویند که سیاست ایران در بوسنی شکست خورد؛ اما واقعیت این است که در آن مقطع مهم‌ترین نگرانی مسلمان‌ها و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مسئله کشتار مردم مسلمان بود که توسط صرب‌ها در بوسنی و جاهای دیگر دنبال می‌شد. باید این روند متوقف می‌شد و نیروی قدس توانست کشتار مسلمان‌ها توسط صرب‌ها را متوقف کند. این فقط نمونه‌ای از تأثیرگذاری ایشان بر روندهاست. امروز همه می‌دانند نیروی قدس چه تأثیر عجیبی در سطح منطقه دارد و این از شاهکارهای سازماندهی مقام معظم رهبری است.

از این موارد زیاد است. ایشان شرایط را می‌بینند و می‌سنجند؛ ساختارهای متناسب با آنها را ایجاد می‌کنند، ارتباطات متناسب را می‌گیرند؛ منطق متناسب را تعلیم می‌دهند و همچون فردی آگاه که بر قله بلندی نشسته است و همه چیز را می‌بیند و در عین حال حکیم است و قدرت مدیریت و رهبری دارد،  مسائل را به سمتی که باید، حرکت می‌دهد.

من مطمئنم اگر رهبری حضرت آقا نبود، ما امروز در منطقه و در جهان با یک نظام یکپارچه آمریکایی مواجه بودیم. اگر این نظام تک‌قطبی تحت حاکمیت آمریکا پدید می‌آمد، ما با اختناق عجیبی در سطح جهان و منطقه مواجه بودیم که حتی در دوره نظام دو قطبی هم وجود نداشت. اینکه حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب می‌فرمودند که اگر جمهوری اسلامی شکست بخورد، اسلام دفن می‌شود و از بین می‌رود، یک واقعیت و بیان دقیقی از شرایط بود.

امروز باید بگوییم که اگر جمهوری اسلامی و رهبری شجاع آن نبودند، امروز با دنیایی تک‌قطبی تحت سلطه آمریکا مواجه بودیم که نسبت به اسلام و مسلمانان بسیار خشن و بی‌رحم بود. امروز نه تنها این اتفاق نیفتاده، بلکه شرایط ما شرایط نظام دوقطبی هم نیست. امروز شرایط بسیار آزادتری در سطح منطقه وجود دارد و می‌توان گفت که از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه از زیر سلطه آمریکا خارج شده‌اند. اینها همه تحت تأثیر رهبری‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اتفاق افتاده‌اند.

*جایگاه مسئله فلسطین در راهبرد کلان جمهوری اسلامی چیست و در دوران مقام معظم رهبری، چگونه و در چه سطحی دنبال شده است؟

در بحث فلسطین حضرت امام جمله‌ای می‌فرمایند، «روز قدس فقط روز فلسطین نیست؛ روز جهان اسلام است.» این جمله‌ در زمان خودش آن طور که باید و شاید درک نشد. امروز که به صحنه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آمریکایی‌ها سلطه بر جهان اسلام را از دست داده‌اند. آنها احیای سلطه پیشین بر جهان اسلام را از طریق حل و یا تسلط بر مهم‌ترین نقطه جهان اسلام یعنی فلسطین قرار داده‌اند. فلسطین از نظر جغرافیایی ۲۷ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و کمتر از یک درصد جهان اسلام است، ولی از آنجا که فلسطین در طول تاریخ به یک نماد تنازع صلیبی- اسلامی تبدیل شده و بارها به همین دلیل به‌عنوان نماد غلبه و شکست مطرح بوده است، آمریکایی‌ها تلاش کردند از طریق تسلط بر مسئله فلسطین بر جهان اسلام مسلط شوند.

بنابراین همان ‌طور که حضرت امام فرمودند روز قدس و اعتراض به این جریان فقط برای دفاع از قدس و فلسطین نیست، بلکه برای برهم زدن طرح بزرگ‌تری است که سیطره بر کل جهان اسلام را دنبال می‌کند. این نکته‌ای نیست که همه راحت بفهمند. حتی در جمهوری اسلامی اینکه دفاع از فلسطین دفاع از امنیت جمهوری اسلامی و دفاع از منافع و تمامیت ارضی است،  مسئله‌ای نیست که افراد راحت درک کنند و لذا گاه و بیگاه شاهد قضایائی در کشور و حتی در میان بعضی از نخبگان و مسئولان در حکومت هستیم و شاهدیم که نوعی بی‌مهری نسبت به مسئله فلسطین دارند.

اما رهبر انقلاب براساس نگاه ژرف نسبت به موضوع می‌دانند که مسئله اصلی، فلسطین نیست، بلکه مسئله کل جهان اسلام است. حتی اگر مسئله فلسطین هم بود، غیرت اسلامی ما را وادار می‌کرد که از این سرزمین در برابر کفار دفاع کنیم و آنان را بی‌پناه و بی‌دفاع نگذاریم؛ ولی حضرت امام و حضرت آقا به این موضوع فقط از این زاویه نگاه نمی‌کردند، بلکه از یک زاویه بزرگ نگاه می‌کردند و آن زاویه کل جهان اسلام بود.

امروز می‌بینیم که حل مسئله فلسطین در یک الگوی آمریکایی ‌چنان رعبی را در جهان اسلام پدید می‌آورد که کل جهان اسلام آماده می‌شوند تا با مدل‌های مشابه روی مصالح و امنیتشان حاضر به گفت‌وگو و کوتاه آمدن شوند.

حضرت آقا در بحث فلسطین به‌طور مشخص روی چند موضوع تأکید دارند:

الف: فلسطین باید به جهان اسلام برگردد و برمی‌گردد یعنی این امکان و توان در جهان اسلام وجود دارد که فلسطین را به دامن جهان اسلام برگردانند. ایشان این نکته را با اعتقاد قلبی و جزمی عجیب بیان می‌کنند و حتی گاهی تاریخ هم می‌دهند و می‌گویند کمتر از ۲۵ سال. این نشان می‌دهد که شناخت دقیق، عزم و برنامه مشخصی وجود دارد، چون رهبری صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نیستند که تحلیل سیاسی بکنند و اشکالی هم نداشته باشد که فردا تحلیلشان غلط از آب در بیاید. رهبری وقتی با قاطعیت در باره موضوعی صحبت و حتی زمان هم تعیین می‌کنند، قطعاً مبتنی بر بررسی‌های عمیق و دقیقی است تا امکان تخلف در آن وجود نداشته باشد، وگرنه آبرو و اعتبار رهبر جمهوری اسلامی خرج می‌شود. پس اینکه رهبری با قاطعیت از آزادی فلسطین صحبت می‌کنند، یکی از ویژگی‌های شخصیتی ایشان محسوب می‌شود که از ایمان و باور دقیق ایشان نشئت می‌گیرد.

بعضی‌ها گفته‌اند که چون حضرت آقا به فلسفه تاریخ بسیار پایبندند و به سنت‌های مورد اشاره خدا در قرآن کریم یعنی «وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلا»(احزاب/۶۲) عمیقاً اعتقاد دارند، برمبنای یک نگرش و بینش الهی و قرآنی و معنوی و ماوراء طبیعی به موضوع نگاه می‌کنند و به وعده الهی باور دارند و البته با یک درک دقیق سیاسی از زمان این موضوع را مطرح می‌کنند.

ب: مسئله دوم در بحث فلسطین این است که حضرت آقا در عین اینکه فلسطین را یک مسئله مربوط به کل جهان اسلام می‌دانند، روی اینکه فلسطین را باید فلسطینی آزاد کند، تأکید دارند. یعنی باید در داخل فلسطین و توسط خود مردم آنجا ظرفیت‌سازی صورت بگیرد و فلسطین نه در یک برنامه خارجی، بلکه در یک وضعیت داخلی آزاد شود.

لذا ایشان روی دو، سه عنصر در پرونده فلسطین تأکید دارند:

  1. تسلیح مردم فلسطین: فلسطینی‌ها باید خودشان مسلح شوند. اگرچه مسلح شدن مخاطراتی هم دارد، ولی ایشان در عین حال راه را در تسلیح کرانه باختری و سایر فلسطینی‌ها می‌دانند.
  2. مسئله انتخابات: به نظر ایشان کار باید طوری جلو برود که از طریق انتخابات که یک فرمول آشنا برای جهان است بتوان به نتیجه رسید.

۳٫مسئولیت جهان اسلام: در اینکه فلسطین را باید فلسطینی‌ها آزاد کنند، حرفی نیست، اما در عین حال مثل عملیات در جبهه که یگانی عمل می‌کند و یگان‌های دیگر که وظیفه عملیاتی ندارند، آماده‌اند و کار خود را انجام می‌دهند، جهان اسلام باید آماده کمک باشد. نیروی در خط بدون پشتوانه‌های بیرونی عملاً نمی‌تواند کارش را پیش ببرد. لذا ایشان روی این مسئله که جهان اسلام باید آماده باشد و کمک کند و پشت قضیه باشد تأکید زیادی می‌کنند. تا زمانی که فلسطین آزاد شود، این مسئله باید مسئله اول چهان اسلام باشد. حضرت آقا در واقع مسئله آزادی فلسطین را در یک هندسه سه ضلعی دنبال و این موضوع را همواره پیگیری میکنند.

 

*گاهی شاهد آن بوده‌ایم که برخی از جریان‌های مقاومت، از مواضع اصلی خود عدول کرده و حتی در مواردی پای میز مذاکره و سازش با اسرائیل نشسته‌ و طبعاً به همان میزان از جمهوری اسلامی دور شده‌اند، اما جمهوری اسلامی حمایت کامل خود را از این گروه‌ها برنداشته است. ملاک و معیار رهبری و نحوه تنظیم روابط ایشان با گروه‌های مقاومت چگونه است؟

اولاً بگویم که هیچ گروه مقاومتی از مسیر برنگشته است یعنی ما یک گروه مقاومت سازشکار اصلاً نداریم که قبلاً مقاوم بوده و در حال حاضر سازشکار شده باشد. بعضی از جریانات به جبهه مقاومت نزدیک شدند، ولی عضو جبهه مقاومت نبودند و بعدها بنا به شرایط و مسائلی فاصله گرفتند، مثل حکومت سودان در دوره عمر البشیر. عمر البشیر در مقطعی آمد به جمهوری اسلامی نزدیک شد و روابط خوبی با ایران داشت، اما  عضو مقاومت نبود. کشور سودان دوست ایران تلقی می‌شد، ولی وضعش مثل سوریه و حزب‌الله لبنان نبود.

در بین گروه در مقاومت گروهی را نداریم که خطش را عوض کرده باشد. گروه‌های مقاومت نسبت به اصولشان بسیار پایبند بوده‌اند و پایبندتر هم هم شده‌اند. بعضی‌ها حماس را متهم می‌کنند که تغییر جهت و تغییر مسیر داده، اما این واقعیت ندارد. مهم‌ترین مأموریت حماس؛ آرمان و آزادی فلسطین بوده و بر این وظیفه پایبنده و در حال مبارزه است و در مقابلِ اسرائیل جنگ دو روزه داشتند. یکی از خوبی‌های جبهه مقاومت این بوده که نیروهایش را نگه می‌دارد و نیروها می‌مانند و تغییر جبهه نمی‌دهند. حالا ممکن است شرایط به‌گونه‌ای باشد که یک گروه و جریانی تلألو بیشتری داشته باشد و در یک مقطعی تلألو آن کاهش پیدا کند. اینها وضعیت‌های عمومی است وحتی در خود جمهوری اسلامی هم شما می‌دانید وقتی در کشور یک رئیس‌جمهور انقلابی سرکار باشد، مواضع جمهوری اسلامی پرتلألوتر است. اما وقتی رئیس‌جمهور سازشکار سر ِکار بیاید، ادبیات ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، این امر به معنای تأثیرگذاری روی ذات جمهوری اسلامی نیست. یک نوساناتی پیش می‌آید و بعد مسیر درست ادامه پیدا می‌کند.

*جمهوری اسلامی در حال تبدیل شدن به مادر و مأمن تمام گروه‌های ضداستکباری جهان است؟

جمهوری اسلامی چند ویژگی دارد که دیگران این ویژگی را ندارند:

۱٫رهبر شجاع، عالم، تیزبین، مجاهد و صبور و دارای قدرت رهبری بسیار بالایی دارد، از زمان حضرت امام این ویژگی در امام بود و حالا هم در مقام معظم رهبری هست.

۲٫مسئله تداوم و استمرار و به تعبیری پایمردی ملت ایران است. «إِنَّ‌الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَامُوا»(فصلت/۳۰) ثُمَّ ‌استَقَامُوا در ایران بوده. چهل سال مقاومت در برابر فشار آمریکا در هیچ جای جهان اسلام وجود نداشته است و ندارد.  وقتی که نقطه باثباتی وجود داشته باشد و طوفان‌ها و حوادث نتوانند کشور ما را تکان بدهند، ویژگی و ابهتی برای جمهوری اسلامی ایجاد می‌شود.

  1. هیچ جریانی به اندازه جمهوری اسلامی دید غیرفرقه‌ای به جهان اسلام ندارد. در جهان اسلام هیچ جا را نداریم که به اندازه جمهوری اسلامی روی ساختار اسلام حرف بزند و حرف و منطقش، منطق فرقه و یا به اصطلاح شعبه‌ای از جهان اسلام نباشد. فراگیر سخن گفتن، فراگیر طرح دادن و فراگیر اندیشیدن از جمله خصیصه‌های جمهوری اسلامی است. ارتباط وسیعی که بین ما و بسیاری از گروه‌های اهل سنت برقرار است، از خصیصه‌های جمهوری اسلامی است.

۴٫در هیچ جا و جغرافیای دیگری در جهان اسلام به اندازه جغرافیای ایران توان مقاومت در برابر دشمنان اسلام وجود ندارد.

*تأکید چند سال قبل رهبری مبنی بر اینکه اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید، بازتاب زیادی در جهان داشت. از سوی دیگر چند سالی است که جریان مقاومت با تولد جریان بیداری اسلامی، جان تازه‌ای یافته است. این دو موضوع را در ارتباط با هم چگونه تحلیل می‌کنید؟

ارتباط مستقیمی بین بقای اسرائیل و گروه‌های پرقدرت مقاومت وجود دارد. اسرائیلی‌ها اساساً بقای خود را بر انفعال جهان اسلام بنا نهاده‌اند، زیرا اگر جهان اسلام منفعل نبود، اصلاً اسرائیلی پدید نمی‌آمد و امکان پیروزی در آن چهار جنگ برای اسرائیل فراهم نمی‌شد. اگر جهان اسلام منفعل نبود بسیاری از طرح‌های سازش امکان طرح پیدا نمی‌کردند.

امروز یکی از نکاتی که به‌شدت اسرائیل را نگران می‌کند، وجود گروه‌های مقاومت است که روی آرمان محو اسرائیل هم‌قسم و عازم و مترصد فرصت‌ برای ضربه زدن به اسرائیل هستند که برای اینها نگرانی زیادی را ایجاد کرده است. اما فراتر از این بحث، بقای اسرائیل متکی بر چهار عنصر است:

۱-آرمان اسرائیل: اسرائیل براساس یک آرمان دروغین به نام مجد یهود بنا شد که قرار بود یهود را از انزوای تاریخی خارج و او را در منطقه اسلامی حاکم کند. امروز آیا این آرمان در دسترس اسرائیل است؟ آیا این یهودی‌ها باور کرده‌اند که عظمتی پیدا کرده‌اند؟ آیا امروزه یهودی‌ها بر منطقه اسلام مسلط شده‌اند؟

۲-پشتیبانی خارجی. اگر پشتیبانی خارجی نبود‌، اساساً اسرائیل پدید نمی‌آمد. آیا اسرائیلی‌ها هنوز هم مثل گذشته می‌توانند روی اروپا حساب باز کنند؟

۳-امید به آینده است، اینکه آیا امید به آینده در میان یهودی‌های داخل فلسطین وجود دارد یا خود را در معرض انواع مشکلات می‌بینند؟

به هر حال اینها مجموعاً یک اسرائیل مضطرب را نشان می‌دهند و حضرت آقا بر اساس یک بینش دقیق سیاسی معتقدند که این عناصر حداقل دو دهه است که اسرائیل را مضطرب کرده تا جایی که ناگزیر شده دور خودش دیوارهای بتونی بکشد. عناصری که اشاره کردم در آینده تشدید و اسرائیل با بحران مواجه می‌شود؛ لذا سقوط اسرائیل طی دو دهه آینده چیزی است که بسیاری از اندیشمندان روی آن اتفاق نظر پیدا کرده‌اند.

*در خبرها گاهی مواضع سید مقاومت، جناب سیدحسن نصرالله و برخی دیگر از سران گروه‌های مقاومت نسبت به رهبری معظم انقلاب منتشر می‌شود. سران و فعالان گروه‌های مقاومت چگونه سیاست‌های خود را با رهبر معظم انقلاب تنظیم و اساساً نسبت خود را با ایشان چگونه تعریف می‌کنند؟

یکی از موضوعات بسیار اساسی این است که رهبر معظم انقلاب در هدایت و مدیریت تحولات، مدل خاصی را که برای بسیاری از جهانیان شناخته شده‌ نیست، دنبال می‌کنند.  دنیا با واژه‌ای به نام هژمون آشناست. یعنی قدرتی وجود دارد که با استفاده از تحمیل و اجبار تلاش می‌کند طرف‌های دیگر را با خود همراه کند. محور، منافع اوست و کاری که دیگران باید انجام بدهند، صرفاً تبعیت از آن کشور و کمک به اوست. در نهایت هم منافع یک قدرت به‌صورت یکجانبه و در حالی که حقوق و مصالح و منافع طرف مقابل را با مخاطره مواجه می‌کند، پیگیری می‌شود.

نمونه‌اش را در مصر می‌بینید. این کشور نزدیک به ۵۰ سال است که در اردوگاه غرب است و همه جور تحقیری را تحمل کرده و همه جور کمکی را هم به اسرائیل و آمریکا انجام داده، اما در حال حاضر وضع خودش چگونه است؟ علی الظاهر باید خیلی پیشرفته باشد و یا به‌واسطه خدمت بزرگی که انجام داده، عزت دیده باشد، ولی وضعشان خوب نیست. یک مصری وقتی تهران را با قاهره مقایسه می‌کند، می‌تواند بفهمد که سیاست وابستگی با او چه کرده است.

این در دنیا مسئله شناخته شده‌ای است که قدرت هژمون بر ساس منافع خودش دیگران را وادار به تبعیت می‌کند. بعضی‌ها گمان کردند که انقلاب اسلامی هم از این جنس است و رهبری در ایران هم از این جنس رهبری است. حتی گاهی در داخل کشورمان هم سوء‌تفاهم دارد و کسانی از ادبیاتی استفاده می‌کنند که معنایش سیطره مادی ایران و تسلط منافع ایران بر منافع دیگران است. این ادبیات ما نیست، بلکه ادبیات و منطق غرب است. منطق اسلام این نیست. منطق اسلام برادری و خدمت به یکدیگر است. می‌گویند پیامبر غذا را با بردگان و فرودستان میل می‌کردند و به‌قدری خاکسار بودند که وقتی فردی قبلاً پیامبر را ندیده بود، وارد مدینه می‌شد، نمی‌توانست بفهمد در این حلقه کدام یک محمد بن عبدالله است. این منطق نشست و برخاست و سیاست‌گذاری و مراوده اسلامی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که دوره رهبریشان طولانی‌تر از دوره رهبری حضرت امام(ره) بوده، چند نکته را در رهبری جهان اسلام و مراوده با گروه‌هایی که طرفداران انقلاب اسلامی هستند، مدنظر قرار داده‌اند:

۱- مسئله اول و مهم این بوده که هیچ چیزی را بر آنها تحمیل نکرده‌اند. حضرت آقا می‌فرمایند که تصمیم‌گیری درباره اینکه یک کشور و واحد سیاسی همگرا با انقلاب ایران، چگونه و کی و چه تصمیمی بگیرد و این تصمیم در چه فرآیندی اتفاق بیفتد؛ در زمره صلاحیت‌های خود آنهاست و ارتباطی به ما ندارد. ما هم حق دخالت در این قضایا را نداریم. مثلاً لبنان مصالح، مشکلات و فرصت‌ها، ظرفیت‌ها، احزاب و آدم‌ها و دشمنان و دوستانی دارد. اینکه در موضوعی چه تصمیمی می‌گیرند، باید در داخل لبنان و توسط خود لبنانی‌ها باید صورت بگیرد؛ نه اینکه ما تشخیص بدهیم و تعیین کنیم و براساس یک سناریوی ایرانی، اتفاقی را رقم بزنیم. یعنی تصمیم‌گیری باید در داخل یک جغرافیا و توسط آدم‌های همان جغرافیا انجام شود.

۲- دومین نکته‌ای که رهبری جهان در مورد جهان اسلام روی آن تأکید دارند این است که دست ما دست برادری است. یعنی ما آماده‌ کمک هستیم و وقتی تقاضا شود، وارد می‌شویم و کمک می‌کنیم. یعنی اگر درخواستی مشروع مبتنی بر کمک وجود داشته باشد و ما هم توانایی داشته باشیم آن کمک را به آن واحد می‌دهیم. اما اینکه خودمان بخواهیم ابتدا به ساکن وارد فضای یک کشوری بشویم، اساساً این منطق را نداریم.

۳- نکته سوم این است که خواست ملت‌ها باید مورد توجه و پیگیری قرار بگیرد. خواست ملت‌ها در منطقه ما چیست؟ آیا غیر از این است که مسلمان‌ها می‌خواهند اسلام و ضوابط و قوانین اسلامی عزیز باشد؟ این یک خواست عمومی است. آیا غیر از این است که همه می‌خواهند کشور آزاد و مستقلی داشته باشند و زیرسلطه و سیطره تواقیف بودن اعم از تواقیف خارجی و داخلی برای آنها ناپسند است.

۴-  آیا غیر از این است که در حال حاضر در سطح منطقه همه از اینکه فلسطین در اشغال اسرائیل است ناراحتند؟ آیا در این تردیدی هست؟

۵-آیا در این تردیدی هست که مسلمانان، آمریکا اساس مشکلات خودشان ارزیابی می‌کنند.

۶-آیا غیر از این است که مسلمان‌ها همه مبارزه برای آزادی را دوست دارند؟ جمهوری اسلامی و گروه‌های مرتبط با آن باید از این اندیشه‌ها تبعیت کند و اینها فصول مشترک بین این طیف‌ها و گروه‌ها باشد و بر این اساس همکاری برادرانه‌ای را شکل بدهند.

در همه اینها مسئله، مسئله جهان اسلام است و مسئله جمهوری اسلامی به مفهوم یک واحد سیاسی نیست. جمهوری اسلامی هم در همین جغرافیا زندگی می‌کند و تابع مصالح و مسائل همین جغرافیاست، اما این منطق، منطق یک جغرافیا نیست، منطق کل جغرافیاست، کل جغرافیایی به نام جهان اسلام. لذا در چنین مراوده‌ای اساساً هژمون به مفهوم مادی شناخته شده‌اش شکل نمی‌گیرد. به همین دلیل ارتباطات اینجا پایدارند، چون از یک طرف ارتباط مبتنی بر همین اصول مشترکی است که اشاره کردم. اینها دائمی‌ و تغییرناپذیرند.

تا زمانی که اسرائیل هست، بغض آزادی فلسطین در گلوی مسلمانان وجود دارد. تا زمانی که آمریکا و سیاست‌هایش هست، نفرت از آمریکا وجود خواهد داشت. تا زمانی که این مردم مسلمانند، علاقه به حاکمیت اسلام در ذاتشان وجود خواهد داشت. تا زمانی که این مردم به امنیت نیاز دارند، شکل‌دهی به یک وضع امنیتی برای همه مفید است.

لذا اینها ایدئولوژی‌های مشترکی هستند و همین‌ها منطقه را مقاوم کرده‌اند. البته در این منطقه مقاوم، آنکه پایداری و سابقه بیشتر و ظرفیت بالاتری دارد، به‌طور طبیعی حالت رهبری پیدا می‌کند. مثل مرجعیت شیعه که فردی که توانایی و ظرفیت دارد در یک فرآیند شناخته شده‌ و به‌طور طبیعی توسط توده‌های مردم به عنوان مرجع یا رهبر شناخته می‌شود. این فرآیند تحمیلی نیست. به همین نسبت این فرآیند در جهان اسلام هم یک فرآیند کاملاً انتخابی و عمومی است، لذا گروه مقاومت  وقتی وارد جبهه مقاومت می‌شود، هیچ دلیلی ندارد که از آن جدا شود. چون تحمیلی و فشاری نمی‌بیند و فقط کمک دریافت می‌کند. چه کسی از کمک برادرش فرار می‌کند؟ لذا هیچ گروه مقاومتی در طول این چهل سال از جمهوری اسلامی فاصله نگرفته است.

13مارس/19

فضای مجازی، تنگه احد انقلاب و نظام اسلامی

۱) برخی از پژوهش‌گران غربی، انقلاب اسلامی را «انقلاب کاست» نامیده‌اند. چرا که رسانه محوری و شاخص آن، نوارهای کاست حاوی سخنرانی‌ها و پیام‌های حضرت امام بود! و در این نام‌گذاری ظرافتی وجود دارد که در صورت دقت می‌تواند مایه مباهات وفاداران و حامیان انقلاب‌اسلامی باشد. چون در روزگاری که روشنفکران جهان با توسل به سلاح دست به انقلاب‌های ضد استعماری و یا ضد امپریالیستی می‌زدند و با افتخار اسلحه را نماد انقلاب می‌دانستند (دهه‌های شصت و هفتاد میلادی)، انقلاب اسلامی با مدد «رسانه» پیام خود را به گوش مخاطبانش رساند و با اعلامیه و کتاب و نوار کاست (ونه اسلحه!) به مبارزه با دشمن پرداخت و به موفقیت رسید و همین نکته بهترین دلیل بر فرهنگی و فکری بودن ماهیت انقلاب اسلامی است و این نکته را دشمنان اصلی انقلاب اسلامی بیش از سایرین درک کرده‌اند.

(هرچند که در تبلیغات و اظهارات علنی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن‌را، خشن و مبتنی بر اسلحه و تروریست و…معرفی می‌کنند).

۲) از ابتدای پیروزی نهضت امام در بهمن ۵۷ تا امروز، جهان استکبار روش‌های متنوعی را (از تحمیل جنگ و تروریسم تا تحریم اقتصادی و جنگ نرم) برای مقابله  با انقلاب و جمهوری اسلامی (با اهداف مختلف اعم از تخریب و تضعیف تا براندازی) در پیش گرفته و در بسیاری از موارد با شکست و عدم موفقیت روبرو شده است، اما به نظر می‌رسد تجربه چند دهه مواجهه با انقلاب و نظام اسلامی این نکته را برای جبهه استکبار ثابت کرده که موثرترین روش برای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، استفاده از جنگ نرم و رسانه‌ای است. چرا که انقلاب اسلامی پدیده‌ای فکری و فرهنگی است و بکارگیری ابزارهای غیر فرهنگی و سخت افزاری در مقابله با پدیده‌ای فکری و فرهنگی نه تنها به تضعیف و شکست آن پدیده منجر نمی‌شود، بلکه می‌تواند به گسترش آن پدیده نیز بیانجامد (همان‌گونه که به تعبیر حضرت امام، تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی، زمینه‌ساز گسترش تفکر انقلاب اسلامی درمنطقه و احیاگر معنویت و اسلام‌خواهی در اروپا و آمریکا گردید).

۳) هرچه روش‌های تهاجمی سخت‌افزاری (جنگ و تروریسم و…) در مهار و براندازی انقلاب و جمهوری اسلامی ناکارآمد وکم نتیجه بوده، ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای مستکبران در وارد کردن آسیب به جریان انقلاب اسلامی و جامعه اسلامی ایران موفق و موثر ظاهر شده‌اند. این موفقیت، هم به دلیل تناسب ماهیت پدیده مهاجم  با ماهیت انقلاب و نظام اسلامی (پدیده مورد هجوم)، و هم به‌دلیل غفلت فراگیر متولیان امور از این نوع تهاجم و بعضاً همکاری مدیران نظام (بخوانید نفوذی‌های دشمن در بدنه مدیریتی نظام!) با این هجوم، ممکن شده و با کمال تاسف به عنوان امری دائمی و نقطه قوت دشمنان انقلاب و نظام اسلامی درآمده است. این روند نامبارک و مخرب، پس از خاتمه دفاع مقدس در جامعه قوت گرفت و با توجه به موفقیت آن به ابزار اصلی اما نامحسوس دشمن تبدیل شد. هرچند رهبری نظام و بسیاری از دلسوزان کشور و انقلاب، از همان ابتدا متوجه این ابتکار عمل جهان استکبار شده و برای بیداری جبهه خودی در برابر این تهاجم تلاش کردند اما به دلیل ماهیت فرهنگی و ابزارهای رسانه‌ای رایج در این هجوم و تاثیرات تدریجی و زیرپوستی آن، بخش عظیمی از مسئولان (و به تبع آنها مردم!) با بی‌خیالی از کنار این موج مرگبار و خطرناک عبور کرده و برای مقابله با آن چاره‌ای نجسته و حتی احساس خطر هم نکردند (بماند که درمواقع  بسیار، برای ورود موج مهاجم مذکور به جامعه جاده باز کرده و مسیر را هموار نموده و حتی در برابر آن فرش قرمز پهن کردند). چرا که این پدیده و مظاهر آن را نماد پیشرفت و فن‌آوری و تبادل فرهنگی می‌دانستند و مخالفت با آن را نامعقول، نامطلوب و ناممکن  می‌شمردند.

۴) هرچند تهاجم نرم استکبار جهانی علیه انقلاب و نظام اسلامی، با ابزارهای فرهنگی رسانه‌ای منطبق با فن‌آوری‌های روز صورت گرفته و می‌گیرد، اما هیچ‌یک از اشکال و قالب‌های آن، مانند شبکه‌های مجازی جاگرفته بر بستر تلفن‌های همراه، امکان موفقیت و فراگیری نیافته است! چرا که بر اساس اظهارات متولیان مربوطه در وزارت ارتباطات، تعداد کاربران گوشی‌های تلفن همراه هوشمند که از شبکه‌های مجازی بهره برداری می‌کنند به چهل میلیون نفر رسیده و این یعنی نیمی از جمعیت کشور (و دقیقاً، یعنی اکثریت جمعیت فعال و جوان جامعه. به روایت وزیر ارتباطات ۷۳ درصد از کاربران فضای مجازی در ایران بین ۱۸تا ۳۴ سال سن دارند) به هدف بالفعل جنگ فرهنگی رسانه‌ای دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند. آن‌هم به صورتی که هیچ نظارت و کنترلی برروی کانال‌ها و محتوای پیام‌های موجود در این شبکه‌ها وجود ندارد و هر کسی می‌تواند به سادگی و از هر نقطه از جهان، محتوای مورد نظر خود را در قالب‌های مختلف (اعم از فیلم، تصویر، کاریکاتور، موسیقی، متن و مطلب و یا ترکیبی از همه یا بعضی از این موارد) روی این شبکه‌ها بارگزاری کند (بدون این که امکان شناسایی و یا برخورد با او فراهم باشد و این یعنی بهترین فرصت ممکن جهت هجوم همه جانبه رسانه‌ای- روانی از جانب جبهه استکبار به ذهن و دل و جان بیش از ۴۰ میلیون ایرانی‌! و در این میان هیچ سپر و مانعی جهت مصون ماندن کاربران ایرانی فضای مجازی از این تهاجم وجود ندارد الا استفاده نکردن از این فضا!

۵- وزیر کشور درباره وضعیت فعلی فضای مجازی در کشور معتقد است: «در حال حاضر سوء استفاده‌های اعتقادی،اخلاقی، جنسی، فرهنگی و اجتماعی در فضای مجازی وجود دارد و با نوعی ولنگاری در این فضا مواجهیم و هیچ نظارتی بر این فضا وجود ندارد. والدین در این زمینه نگرانند. و این نگرانی را مرتب تکرار می‌کنند و دولت باید قوانینی ارائه کند تا بتوان به سلامت فضای مجازی اعتماد کرد» (۱۶/۱۰/۹۷) این سخنان از آن‌رو قابل اعتناست که اولاً از جانب مقامی رسمی بیان شده و ثانیا گوینده آن در جایگاهی است که اشراف نسبتاً کاملی بر امور امنیتی و انتظامی کشور دارد. تعابیر «ولنگاری و عدم هیچ‌گونه نظارت بر فضای مجازی» دقیق‌ترین توصیف از وضعیت فعلی فضای مجازی حاکم بر فکر و ذهن نیمی از مردم کشور ماست! و درست به همین دلایل است که کنگره آمریکا (در دی‌ماه سال ۱۳۹۷) بودجه‌ای اختصاصی (معادل ۴۵۰ میلیون دلار)  برای جنگ روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی  تصویب می‌کند (سال قبل، این رقم ۲۰۰ میلیون دلار بوده است) و ارتش رژیم صهیونیستی طی سه‌سال اخیر، تمرکز خود را بر تهاجم به انقلاب اسلامی از طریق بارگزاری مطالب مختلف روی فضای مجازی موجود در ایران قرار داده است.

۶- مقایسه کاربران ایرانی شبکه اینستاگرام (که مخصوص تبادل فیلم و عکس در فضای مجازی است و مبادلات داده‌ها در آن معمولاً  نازل‌ترین و سخیف‌ترین بخش دنیای مجازی را تشکیل می‌دهد) با کاربران همین شبکه در جهان، گویای کیفیت استفاده از فضای مجازی در ایران امروز است: مثلاً در هند با جمعیت بیش از ۹۰۰ میلیون نفر، تنها ۷۰ میلیون نفر از اینستاگرام استفاده می‌کنند حال آن‌که از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران بیش از ۲۴ میلیون در اینستاگرام فعالند! جالب اینجاست که تعداد کاربران اینستاگرام در ژاپن و انگلستان از ایران کمتر است و همین ارقام نشان می‌دهد استفاده از فضای مجازی بویژه شبکه‌هایی مانند اینستاگرام نه تنها نماد به روز بودن و تجدد نیست بلکه چنان که ملاحظه شد پدیدآورندگان چنین شبکه‌هایی (کشورهایی مانند انگلستان و ژاپن) کمتر از مردم کشور ما از این ابزارها بهره می‌برند و اگر کاربرد چنین شبکه‌هایی نماد و نشانه رشد و پیشرفت بود قطعاً شهروندان انگلستان و ژاپن در استفاده آنها از مردم ما سبقت می‌گرفتند!

۷) برخی در دفاع از فضای مجازی با ساده‌انگاری تمام، این پدیده را به چاقویی تشبیه می‌کنند که می‌توان به شیوه‌های مثبت یا منفی از آن بهره گرفت (همان مثال کهنه چاقو در دست جراح یا در دست چاقوکش). در پاسخ این دفاع برآمده از نقص اطلاعات، ناگزیر باید مدافعان فضای مجازی را به این نکته ارجاع داد که چرا در هیچ کشور غربی فضای مجازی مانند کشور ما رها و یله و بی‌در‌وپیکر نیست؟ و اگر وضعیت فعلی فضای مجازی در ایران مطلوب است، چرا هیچ‌یک از طراحان و سازندگان فضای مجازی، مانند ما از فضای مجازی بهره‌برداری نمی‌کنند و برای استفاده از این پدیده، محدودیت‌های قانونی فراوان وضع کرده و می‌کنند؟!

۸) آسیب‌های فضای مجازی به جامعه ما، آنچنان گسترده و متنوع است که برشمردن و توضیح هر یک، مجالی طولانی می‌طلبد اما به صورت مختصر باید به موارد زیر اشاره کرد:

الف– قداست‌زدایی از دین و دین‌زدایی از جامعه: از جمله تاثیرات جدی گسترش فضای مجازی، بویژه شبکه‌هایی مانند تلگرام و اینستاگرام و… بر جامعه ایرانی، قداست‌زدایی از دین از طریق اشاعه مطالب هجو و هزل درباره دین و مقدسات دینی (ائمه اطهار، پیامبران، معاد و حتی ذات اقدس باری‌تعالی) است. این دسته مطالب، چون به نام طنز و لطیفه در این فضا منتشر می‌شود موجب عکس‌العمل جدی متدیّنان و مردم عادی نشده و حتی در برخی موارد این افراد اقدام به بازنشر چنین مطالبی می‌نمایند. از سوی دیگر ایجاد تردید در اذهان جامعه درباره واجبات و شعائر دینی در قالب داستان‌های کوتاه، اشعار و جملات قصار از چهره‌های داخلی و خارجی و بازنشر این مطالب توسط چهره‌های مشهور سینمایی و هنری، روش دیگری برای تضعیف و تخریب باورهای دینی جامعه است. مطالبی مانند تحریم سفر حج (به بهانه نریختن پول مملکت به جیب سعودی‌ها و اختصاص هزینه حج به فقرا) یا اختصاص هزینه‌های مراسم محرم به فقرا (به بهانه این‌که اگر امام حسین(ع) الان حاضر بود به ‌جای برپایی مجلس روضه به فقرا کمک می‌کرد)، و یا تحقیر روزه‌داری ماه رمضان، (‌به این عنوان که بهتر است انسان به جای گرسنگی کشیدن دروغ نگوید و به فقرا کمک کند و…)، هدف نهایی این بخش از تهاجم، تضعیف باورهای دینی جامعه و سرنگونی نظام و انقلابِ مبتنی بر دیانت مردم است.

ب-ایجاد یاس و ناامیدی عمومی در جامعه: جوّ غالب در شبکه‌هایی مانند تلگرام، اینستاگرام و…، ترسیم فضایی به شدت تیره و ناامید کننده از کشور و آینده آن است به گونه‌ای که در این فضا، ایران در تخلفات و مفاسد مالی، بی‌کیفیتی تولیدات و اجناس، بی‌مسئولیتی و رفتارهای غیرانسانی، دزدی و غارت و چپاول، کثیفی و نبود بهداشت و ناامنی، رتبه نخست جهان را به خود اختصاص داده و همه دنیا حتی کشورهایی مانند هند یا بنگلادش از ایران پیشرفته‌تر و بهتراند. (والبته در اکثر موارد چنین تصویر می‌شود که ایران عصر پهلوی جزء سرآمدترین ممالک دنیا بود و مردم ایران از خوشبخت‌ترین جوامع انسانی به شمار می‌آمدند و انقلاب اسلامی کشور را از آن اوج به وضعیت رقت‌بار کنونی رسانیده است!)

ج- ستیز با هویت اسلامی- ایرانی و تحقیر آن: در این فرآیند ضمن ارائه اطلاعات غلوآمیز و غلط، درباره تاریخ ایران باستان (بازنمایی کوروش و داریوش در حد مقدسات دینی در فضای مجازی و تشویق مردم به بزرگداشت کوروش وحضور در محل موسوم به آرامگاه  کوروش و حتی سجده در برابر آن) هویت ایران پس از اسلام را تحقیر و پذیرش اسلام از جانب ایرانیان را به عنوان تحمیل فرهنگ و زبان وآیین عربی بر مردم ایران عنوان کرده و ادامه باور به اسلام، تداوم تسلط عربها بر مردم ایران توصیف می‌شود و مردم به بازگشت به هویت ایران باستان و ترک هویت اسلامی تشویق می‌شوند چرا که بر اساس اطلاعات ارائه شده در این روند، هویت فعلی جامعه ایرانی جز تقلبکاری، دروغ گویی و دزدی و بدکاری نیست و جامعه ایرانی این صفات را از قوم عرب فراگرفته است! (جشن گرفتن روز تولد کوروش و حضور هزاران نفر در اطراف مقبره منتسب به او و جشن و پایکوبی مختلط و خلاف شرع به همین مناسبت در روزهای محرم در چند‌سال اخیر از جمله رویدادهایی است که طراحی و اجرای آن کاملاً توسط شبکه‌های موجود در فضای مجازی و کاربران نشسته در بخش جنگ روانی ارتش صهیونیستی انجام شده است)

د) نفوذ امنیتی و جاسوسی: گروه‌هایی مانند داعش، منافقین خلق، مبلغین وهابیت و بهاییت ودر سال‌های اخیر به راحتی و با استفاده از امکانات فضای مجازی و عدم کنترل و نظارت بر آن در ایران، موفق شدند به تبلیغ و ترویج خود پرداخته و ده‌ها تن از شهروندان ایرانی را به تشکیلات خود جذب و در مسیر اهداف خود بکار گیری کنند. سازمان‌های جاسوسی غربی نیز با استفاده از فرصت بی‌نظیر موجود در فضای مجازی ایران، اقدام به نفوذ و یافتن قربانی در میان کاربران ایرانی نموده و با کمترین هزینه و بدون ریسک موفق به استخدام ده‌ها تن جاسوس و نفوذی شده و از آنان در جهت جمع‌آوری اطلاعات و پخش شایعه و حتی در راه اندازی شبکه‌های منسجم فعال در اعتراضات صنفی و معیشتی حداکثر بهره‌برداری را نموده‌اند. از دیگر نمونه‌های بکار‌گیری ظرفیت فضای مجازی ایران از جانب دشمنان نظام و انقلاب، می‌توان به رهبری شورش‌های کور دی‌ماه ۹۶ توسط کانال تلگرامی آمدنیوز اشاره کرد.(این کانال علاوه بر زمان‌بندی و تشویق مردم به پیوستن به ناآرامی‌ها، آموزش ساخت بمب‌های دستی و آتش‌زا را نیز در برنامه‌های خود داشت) هرچند ابتنای شبکه‌ها و فضای مجازی فعلی ایران بر بستر (دیتا بیس) آمریکایی و کانادایی، عملاً دست سرویس‌های جاسوسی استکباری در جهت هرگونه جاسوسی پیچیده و جمع‌آوری انواع اطلاعات از جامعه ما را کاملاً باز گذاشته است!

و) انحرافات دینی و طایفه‌گرایی مذهبی: تشویق مخاطبان به افراط گرایی مذهبی (مانند ترویج تشیع انگلیسی و اهل‌سنت تکفیری) و تبلیغ دیانت به روایت انجمن حجتیه به عنوان دین مقدس و عاری از آلودگی‌های سیاسی و ارائه تفاسیر انحرافی از دین (مانند آنچه توسط مروجان اسلام رحمانی خالی از شریعت در فضای مجازی ایران ترویج شد و ده‌ها هزار مخاطب پیدا کرد) از دیگر کارکردهای شبکه‌های کاملاً آزاد مجازی در ایران امروز  به شمار می‌آید.

ز)عمومی ساختن حریم خصوصی: فن‌آوری شبکه‌های مجازی حریم خصوصی را از میان برداشته و آن‌را به یک پدیده عمومی تبدیل کرده است. با این فن‌آوری، هر دختر یا پسری نوجوان یا جوانی می‌تواند در چند ثانیه فیلم وتصاویر برهنه و خصوصی خود یا دیگران را (اعضای خانواده یا سایر افراد جامعه را به نیت انتقام، کنجکاوی، شوخی، قدرت‌نمایی و…) به همه جهان ارسال کند. امروزه درایران از خود یا همراهان و دوستان  عکس گرفتن(در هر حالتی!)  و با دیگران به اشتراک گذاشتن به اتفاقی عادی و روزمره تبدیل شده و رها بودن این فضا از قید هر نظارتی به افراد اجازه می‌دهد به نام دیگران حسابی در یکی از شبکه‌های اینستاگرام یا تلگرام و… بازکرده و از این طریق به انتشار عکس‌های خصوصی و اسرار سایرین پرداخته و با انتشار مطالب و تصاویر جعلی، آبروی دیگران را به باد دهند.

شیوع این امکان در چند سال اخیر بازار باج‌گیری، انتقام‌گیری و نابود کردن آبروی سایرین را حسابی رونق داده و بر حجم  پرونده‌های تخلفات و جرائم و قتل‌ها و خودکشی‌ها افزوده است.

ح) رونق تخلفات اقتصادی: رواج فضای مجازی و شبکه‌های برآمده از آن، موجب بروز و ظهور انواع کلاه‌برداری‌ها، سرقت‌ها و تخلفات اقتصادی شده، تا جایی که نیروی انتظامی برای مقابله با این جرائم مجبور به تشکیل معاونتی خاص شده و حجم انبوهی از نیرو و امکانات ناجا برای مبارزه با این‌گونه از تخلفات  بسیج شده است. با این تفاوت که زیان مالی ناشی از جرائم فضای مجازی قابل اغماض یا جبران است اما آبرو و اعتبار به باد رفته افراد و خانواده‌ها (از طریق فضای مجازی) به هیچ‌وجه قابل جبران و بازگشت نیست.

۹-حداقل دقت در فضای مجازی موجود در کشور ما (آن‌هم با ولنگاری فعلی حاکم برآن) این نکته را اثبات می‌کند که تداوم وضع موجود در آینده نزدیک، جامعه انقلابی و اسلامی ایران را با چالشی جدی مواجه خواهد شد. و این آرزویی است که جهان استکبار چهل سال است در پی آن، روز شماری می‌کند و به همین دلیل است که می‌توان فضای مجازی را «تنگه احد انقلاب و نظام اسلامی» دانست. این‌که چرا برخی از مسئولان دولت‌های یازدهم و دوازدهم و جریانات سیاسی با علم به تمامی این زیان‌ها و خسارت‌ها، با لجاجت تمام، بر استمرار ولنگاری و یله بودن فضای مجازی پافشاری می‌کنند امری است که راز آن‌را باید در فرصتی دیگر بازگشایی کرد. اما رهبر انقلاب، سال‌ها پیش از این، با مشارکت کارشناسان مومن و انقلابی طرحی جامع برای بستن این تنگه و تبدیل آن به «پل پیروزی» فراهم آورده بودند که به دلیل اهمال دولت‌های نهم و دهم وتعمد دولت‌های یازدهم و دوازدهم عملیاتی نشد و آسیب‌های فراوانی از رهگذر فضای مجازی گریبان نظام و انقلاب را گرفت. (براساس این طرح، فضای مجازی بر بستری ایرانی و خودی بنا می‌شد و از این‌رو به خوبی قابل نظارت و کنترل بود). اما با صراحت می‌توان گفت: تنگه اُحد نظام و انقلاب اسلامی هنوز قابل انسداد است اگر مدیران نفوذی و قدرت‌طلب مجال بدهند!