Tag Archives: انقلاب

14ژوئن/21

استبدادستیزی جوهره نظام اسلامی

اشاره(۱)

انقلاب اسلامی ایران که نظام حاکم بر آن «جمهوری اسلامی» است بر دو اصل اسلام و جمهوریت پایه‌گذاری شده است. بر همین اساس قوانین آن برگرفته از شریعت اسلامی است و مردم در تحقق و استمرار نظام تأثیر گذار و نقش آفرینند و نظام جمهوری اسلامی بر پایه مشارکت مردمی استوار شده است.

با توجه به ساختار نظام جمهوری اسلامی و نقش مردم در انقلاب اسلامی و ضرورت پاسخگوئی نظام و مسئولین به مردم، نظام جمهوری اسلامی از آفت استبداد و دیکتاتوری مصون است.

مطالبه پاسخگویی در بخش‌های مختلف قانون اساسی مطرح شده است.یکی از آسیب‌های رژیم گذشته، گرفتار شدن در دام استبداد و دیکتاتوری بود که همانگونه رهبر معظم انقلاب فرمودند:

«سخت‌ترین دوران در طول سال‌های حکومت ظالمانه‌ استبدادی سلطنتی برای ملت ایران، دوران پنجاه سال قبل از پیروزی انقلاب بود.»(۲)

درخشش خورشید انقلاب اسلامی، مردم را از دام استبداد و خودکامگی نجات داد. با وجود این برخی با نادیده گرفتن واقعیات و خارج شدن از جاده انصاف،نظام و بخش‌هایی از حاکمیت را به استبداد متهم می‌کنند.

 

  1. مصادیق سه‌گانه عناوین در حسن و قبح

استبداد چیست و در کدام عناوین قرارمی‌گیرد؟ آیا عدم پاسخگویی جمهوری اسلامی در برخی از زمینه‌ها را می‌توان استبداد معنا کرد؟

شناخت ماهیت استبداد در گرو شناخت عناوین و الفاظ است. عناوین و الفاط از جهت متصف شدن به حسن و قبح دارای تقسیم‌بندی سه‌گانه هستند:

  1. عناوینی که ذاتاً و بدون در نظر گرفتن عوارض آنها، متصف به حسن یا قبح هستند. مانند عناوین عدالت و ظلم که حسن و قبح ذاتی دارند و به امور خارجی وابسته نیستند. عدالت حسن است و حسن آن به سبب نفس عدالت است و برای نیکو شمردن آن نیازی به ضمیمه‌ نیست.
  2. عناوینی که در مقام ذات، بدون در نظر گرفتن عوارض آنها، هرچند در نگاه ابتدایی، نشانه حسن یا قبح هستند، اما برای متصف شدن به حسن یا قبیح نیازمند ضمیمه‌اند. مانند کذب که در نگاه ابتدایی درحوزه معانی ناپسند قرار می‌گیرد، ولی مانند قسم اول ثابت نیست، بلکه وضعیت شناوری دارد که وابسته به عناوین ضمیمه‌ای است و دچار تغییر می‌شود. مانند دروغ مصلحتی که با ضمیمه شدن عناوینی مانند نجات مؤمن، نجات جان خود، رفع مشکل از انسانی دیگر، به صدق متصف می‌شود.
  3. دسته ای از عناوین در نگاه ابتدایی دارای حسن یا قبح هستند، ولی بذاته لا اقتضا هستند و با ضمیمه شدن عناوین دیگر متصف به حسن با قبح می‌شوند. به عنوان مثال حرکت دست اگر در مقام تأیید هنجاری نادرست باشد، عنوان قبح پیدا می‌کند؛ اما اگر در پاسخ به احساساتی عاطفی مانند دست تکان دادن به کودک باشد، عنوان حسن پیدا می‌کند. بنابراین دست تکان دادن فی نفسه لا حسنٌ و لاقبیحٌ و حسن و قبیح شدن حرکت دست وابسته به عارض شدن عناوین است.

 

  1. چیستی استبداد

با توجه به عناوین سه‌گانه فوق به بررسی واژه استبداد می‌پردازیم و اینکه عنوان استبداد مانند ظلم در محدوده عناوین دسته اول قرار می‌گیرد؟ یا مانند عناوین دسته دوم است که وابسته به ضمیمه شدن عنوان است؟ یا از قبیل عناوین دسته سوم است؟

تعیین ماهیت استبداد به تعریف ما از استبداد بستگی دارد. استبداد از ریشه «ب‌د‌د» در برابر مشورت به معنی انحصار در نظر و بی‌توجهی به نظر دیگران و در اصطلاح سیاسی به معنی سلطه و تسلط گروهی بر دیگران و مانند سلطه راهزنان است که توجهی به قانون و زیردستان ندارند.

دو معنی لغوی و اصطلاحی استبداد، روح معنایی واژه استبداد یعنی عدم پاسخگوئی را نشان می‌دهد. بنابراین مستبد کسی است که پاسخگو نیست. استبداد به معنی عدم پاسخگویی از سنخ عناوین دسته دوم یا سوم قرار می‌گیرد و در ردیف عناوین دسته اول قرار نمی‌گیرد؛ زیرا عدم پاسخگویی در همه حالات قبیح نیست و مانند ظلم نیست که ذاتاً قبیح است. به نظر نگارنده استبداد از قبیل قسم دوم است که در مقام ذات، بدون در نظر گرفتن بروز عوارضی متصف به حسن یا قبیح نیست و هرچند ممکن است که در نگاه ابتدایی بیانگر حسن یا قبح باشد، اما برای متصف شدن به حسن یا قبیح نیازمند ضمیمه است. بر همین اساس می‌توان استبداد را به استبداد (عدم پاسخگویی) ممدوح و مذموم تقسیم کرد.

 

  1. استبداد ممدوح

گاهی استبداد (عدم پاسخگویی)  ضرورت حیات اجتماعی است.

مثلاً مقامات عالی مانند شورای‌عالی امنیت ملی کشور نمی‌بایست اطلاعات محرمانه کشور را آشکار سازند و به پرسش‌های عده‌ای درباره تصمیمات شورا پاسخ بدهند؛ زیرا پاسخگویی و برملا کردن اطلاعات محرمانه خیانت به کشور است و زمینه را برای ضربه زدن دشمن مهیا می‌کند. بنابراین در این بخش پاسخگو نبودن، استبداد هست، اما قبیح نیست، بلکه عین عدالت است.

برخی از تصمیمات کشوری  در دوران تحریم کاملاً محرمانه‌اند. بنابراین در بخش‌هایی استبداد ممدوح و پاسخگویی کاری ناعادلانه است. استبداد ممدوح در بخش‌های گوناگون زندگی بشر وجود دارد. وظیفه اخلاقی پزشک در درمان  برخی از بیماری‌ها کتمان اطلاعات است، زیرا گاهی با افشای اطلاعات امکان آسیب روحی دیدن بیمار وجود دارد.

عدم پاسخگویی و کتمان اطلاعات انگیزه‌ها و دلایل گوناگونی دارد.

گاهی به سبب ظرفیت بیمار است و گاهی به سبب حفظ حیات کشور.

گاهی هم به سبب رابطه عبد و مولاست. انسان در برابر خداوند تسلیم است و پرسش بی معناست.

با توجه به معنای یاد شده، حداقل می‌توان ادعا کرد که استبداد جزو عناوین قسم ثانی است.

 

  1. استبداد مذموم

استبداد مذموم نیز از قبیل قسم دوم است که ذاتاً و بدون در نظر گرفتن عوارض آن، برای متصف شدن به حسن یا قبیح نیازمند ضمیمه است.

استبداد مذموم زمانی است که انسان گرفتار استبداد رأی است؛ به هیچ وجه به نظرات دیگران گوش نمی‌کند و پاسخگوی انتقادات نیست. چنین استبدادی منجر به هلاکت می‌شود. امیر المؤمنین«ع» می‌فرماید: «لا تَسْتَبِدَّ بِرَأْیِکَ فَمَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَک»(۳)؛ «خودرأی مباش، زیرا هر که خودرأی شد هلاک می‌شود.»

در روایت دیگر می‌فرماید: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السّاخِطُ عَلَیهِ»(۴) هر که خودبین باشد خشم‌کننده بر او بسیار شود.»

پژوهشگر و محقق اگر در اندیشه‌های خود محصور باشد، تفحص نکند، به سخنان منتقدین بی‌توجه باشد و یا اگر مقاله‌ای را منتشر کرد، اجازه ند‌هد او را نقد کنند، ممکن است دچار گمراهی شود.

بنابراین استبداد به معنی عدم پاسخگویی در دو بخش ممدوح و مذموم قرار می‌گیرد و به ضمیمه وابسته است. استبداد ممدوح  یعنی عدم پاسخگویی در بخش‌هایی، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر و وظیفه توده مردم اطاعت از قوانین و عدم پرسش و تفحص در این بخش‌هاست.

 

  1. فتوای شهید صدر در لزوم تبعیت از حکم

شهید صدر در حاشیه منهاج الصالحین فتوای کمتر دیده شده‌ای دارد و معتقد است:

شهید صدر در این باره مى نویسد:« اذا کان الحکم على اساس ممارسته المجتهد لولایته العامه فى شؤون المسلمین فلا یجوز نقضه حتى مع العلم بالمخالفه و لا یجوز للعالم بالخطاء ان یجرى على وفق علمه»(۵)؛ «اگر حکم حاکم بر اساس ولایت عامّه در شؤون مسلمانان بود, نقض آن, حتى در صورت علم به مخالفت, جایز نیست. و در این جا, کسى که علم به خطا دارد, نمى تواند بر اساس علم خویش رفتار کند.»

به نظر می‌رسد علت، جلوگیری از اختلال در نظام است. بر همین اساس باید از حکم پیروی و از پرسش پرهیز کرد.

اگر روزی که مرحوم امام فرمودند مردم به خیابان‌ها بریزند و به حکومت نظامی کاری نداشته باشند، عده‌ای از مردم اطاعت نمی‌کردند و بهانه‌هایی مانند در خطر بودن جان مردم مطرح می‌شد، آیا انقلاب پیروز می‌شد؟

 

  1. عدم استبداد‌پذیری ساختارهای انقلاب

وظیفه حاکمیت پاسخگویی است و عدم پاسخگویی منجر به استبداد می‌شود؛ اما باید موقعیت‌ و زمان و مکان را در نظر گرفت. انصافاً قوانین جمهوری اسلامی و ساختار نظام به‌گونه‌ای است که نظارت و پاسخگو بودن در تمام مراتب نظام لحاظ شده است و دور از انصاف است که حاکمیت را به استبداد متهم کنیم.

با بررسی بخش‌های مختلف نظام اعم از قوه قضایه، مقننه و قوه مجربه می‌توان به وظیفه پاسخگو بودن در برابر مردم و قوای دیگر آگاه شد. مجموعه دولت؛رئیس‌جمهور و وزرا باید پاسخگوی عملکرد خود به مجلس باشند. نمایندگان مجلس نیز موظف به پاسخگوئی به مردم و نهادهای دیگرند. ساختار قانون اساسی بر پاسخگویی در بخش‌های مختلف حاکمیت تصریح دارد. در اصل ۹۹‏ قانون اساسی آمده است: «شورای‏ نگهبان‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏، ریاست‏جمهوری‏، مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و مراجعه‏ به‏ آرای عمومی‏ و همه‏پرسی‏ را برعهده‏ دارد.» همچنین بر اساس اصل۱۱۸ «مسئولیت‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ ریاست‏ جمهوری‏ طبق‏ اصل‏ ۹۹‏ به عهده‏ شورای‏ نگهبان‏ و‏ قبل‏ از تشکیل‏ نخستین‏ شورای‏ نگهبان‏ به عهده انجمن‏ نظارتی‏ است‏ که‏ قانون‏ تعیین‏ می‏‌کند.»

اصل‏ ۱۳۴ بیانگر نظارت رئیس‌جمهور است: «ریاست‏ هیئت‏ وزیران‏ با رئیس‏‌جمهور است‏ که‏ بر کار وزیران‏ نظارت‏ دارد و با اتخاذ تدابیر لازم‏ به‏ هماهنگ‏ ساختن‏ تصمیم‏‌های ‏وزیران‏ و هیئت‏ دولت‏ می‏پردازد و با همکاری‏ وزیران‏، برنامه‏ و خط‌مشی‏ دولت ‏را تعیین‏ و قوانین‏ را اجرا می‏‌کند. در موارد اختلاف‏ نظر و یا تداخل‏ در وظایف ‏قانونی‏ دستگاه‏‌های‏ دولتی‏ در صورتی‏ که‏ نیاز به‏ تفسیر یا تغییر قانون ‏نداشته‏ باشد، تصمیم‏ هیئت‏ وزیران‏ که‏ به‏ پیشنهاد رئیس‏‌جمهور اتخاذ می‏‌شود لازم‏ الاجراست‏. رئیس‏ جمهور در برابر مجلس‏ مسئول‏ اقدامات‏ هیئت‏ وزیران‏ است.»

 

  1. نقش قانونی شورای نگهبان

نقش سازنده شورای نگهبان در قانون اساسی جمهوری اسلامی از دیگر موارد جلوگیری از پیدایش استبداد و سوء استفاده است. قانون اساسی مسئولیت تفسیر قانون را به عهده این شورا گذاشته است و این شورا نقش فرا قانونی ندارد. قانون نیازمند تفسیر است و باید مرجع بالادستی آن را تفسیر کند که طبق ماده ۹۸ قانون اساسی این نقش به عهده شورای نگهبان است که با تصویب‏ سه‏ چهارم‏ اعضا لازم الاجراست. از طرفی با توجه به اصل‏ چهارم که عنوان می‌کند: ‎‎‎«کلیه‏ قوانین‏ و مقررات‏ مدنی‏، جزایی‏، مالی‏، اقتصادی‏، اداری‏، فرهنگی‏، نظامی‏، سیاسی‏ و غیر اینها باید بر اساس‏ موازین‏ اسلامی‏ باشند.» این‏ اصل‏ بر همه‏ اصول‏ قانون‏ اساسی‏ و قوانین‏ و مقررات‏ دیگر حاکم‏ است‏ و تشخیص‏ این‏ امر به عهده‏ فقهای شورای‏ نگهبان‏ است‏. بر همین اساس قوانین مخالف موازین اسلام قابل اعتماد نیستند و مرجعی باید آن را تشخیص بدهد. این مسئولیت هم به شورای نگهبان واگذار شده است

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. برگرفته از سخنرانی آیت‌الله شب زنده‌دار در مدرسه مجازی شبه پژوهی حکومت دینی پاسخی به شائبه استبداد، مرکز پاسخگوئی مرکز مطالعات و پاسخ‌گوئی به شبهات حوزه علمیه ۲۵-۱-۱۴۰۰
  2. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از جهادگران جهاد سازندگى؛۱۵ مهر ۱۳۷۷
  3. غررالحکم، ص ۸۱۱
  4. نهج البلاغه، حکمت ۶
  5. صدر، سید محمد باقر، منهاج الصالحین، دار الصدر،۱۳۹۰، ج۱، ص۱۱
29آوریل/21

نامگذاری سال‌ها، حرکتی در تراز انقلاب

در اتوبان تهران – قم سوار بر ماشین حرکت می‌کنیم و  روی یک تابلوی بزرگ، یکی از این کلیدواژه‌ها را می‌بینیم:  «نوآوری و شکوفایی»، «اصلاح الگوی مصرف»، «همت مضاعف و کار مضاعف»، «جهاد اقتصادی، تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی»، «حماسه سیاسی و حماسه‌ اقتصادی»، «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی»، «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل»، «اقتصاد مقاومتی: تولید- اشتغال»، «حمایت از کالای ایرانی»، «رونق‌تولید»، «جهش تولید».

 الف.واکنش ما چیست؟

واکنش اول: بی‌اعتنائی

این یک واکنش کاملاً طبیعی نسبت به دیدن کلیدواژه‌ای بسیار تکراری است. گوشه بالا و سمت راست صفحه تلویزیون، سربرگ نامه‌های اداری، بیلبوردهای تبلیغاتی، بالای منبر، گفت‌وگوی ویژه خبری، شبکه چهار، کلاس‌های درس اساتیدی که احیاناً با تکرار این محتوا دین خود به انقلاب اسلامی را ادا می‌کنند و… آیا می‌توان به این بسامد در مشاهده کلیدواژه‌ها بی‌اعتنا‌ نبود؟ البته نمی‌دانم چرا در عین بی‌اعتنائی، از بی‌اعتنائی دیگران به این واژه‌ها ناراحتیم.

واکنش دوم: تأسف

احتمالاً برای شما هم پیش آمده است که در اتاق یک مسئول کشور، همزمان با دیدن یک تابلوی زیبا که روی آن نوشته، «حمایت از کالای ایرانی» و در گوشه آن جمله made in china دیده می‌شود؛ خودکار خارجی در دست آن مسئول و کت و شلوار با برند فرانسوی و پارچه انگلیسی به تن او  و گوشی با برند آمریکایی در دستش عمیقاً متأسف شده باشید. قیافه‌ حق‌ به‌جانب مسئول مذکور هم نور علی نور!  کمی که فکر می‌کنیم، احتمالاً همان گوشی آمریکایی را در جیب خودمان هم پیدا می‌کینم، اما بلافاصله  با توجیه همیشگی می‌گوئیم، «من که مسئول نیستم؛ اَلنّاس عَلی دینِ مُلُوکِهِم» و این تأسف را در بزرگراه و با دیدن آن تابلوها هم تکرار می‌کنیم.

واکنش سوم: بی‌نتیجه

در قرن بیست‌ و یکم و در دوران دهکده جهانی ICT که ارتباط میان یک ایرانی و یک آمریکایی در یک صدم ثانیه رخ می‌دهد و کالاها با سرعت صوت در دنیا جابه‌جا می‌شوند، چه معنایی دارد که فقط کالای ایرانی استفاده کنیم و تنها کارگر و مدیر و بازیکن و مربی ایرانی را به‌کار بگیریم! اصلاً مگر ما انسان‌های بی‌کیفیتی هستیم که کالاهای بی‌کیفیت ایرانی را بر کالاهای آمریکایی ترجیح بدهیم؟ علم اقتصاد پیشرفت کرده است و یکی از اصول مهم آن، وارد شدن به مبادلات جهانی است. مبادله هم باید بر اساس مزیت‌ها صورت بگیرد. اگر در نیروی انسانی، مدیریت یا فلان کالا مزیت نداریم، این دانش می‌گوید که باید با مکانیسم مبادله آن را وارد کنیم. لذا مورد توجه قراردادن این شعارها بی نتیجه است.

واکنش چهارم: عصبانیت

این عصبانیت ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد. از همان مسئولی که کمی قبل‌تر معرفی کردیم! از بی‌اعتنائی‌ها! از بی‌نتیجه‌ بودن‌ها! از کلیشه‌سازی‌ها، از ریاکاری‌ها، از بر زمین ماندن این شعارها و…این عصبانیت هم در میان ما که خود را دوستدار‌ ایران و ایرانی می‌دانیم، از رفتار‌های پیشین رواج بیشتری دارد،‌ نهایتاً به همین عصبانیت ختم می‌شود.

واکنش پنجم: تحرک

افراد نادری پیدا می‌شوند که با دیدن این شعارها به تحرک واداشته می‌شوند. این تحرک گاه تا سیزده فروردین، گاه تا یکی دو ماه و گاه تا پایان سال ادامه پیدا می‌کند. آنها تلاش می‌کنند که خود د ست به کار بشوند که این شعارها بر زمین نمانند. اما بسیار معدودند که به‌رغم امواج منفی حاصل از واکنش‌های پیشین، این مسیر را تا درازمدت ادامه می‌دهند. این افراد با فرا رسیدن سال جدید، با شعاری جدید مواجه می‌شوند و تحرکی دیگر که گاه با تحرک پیشین هم نسبت واضحی ندارد. مثل «همت مضاعف و کار مضاعف» که در پی «اصلاح الگوی مصرف» آمده است.

ب. طرح یک سئوال مهم: با وجود این واکنش‌ها، آیا می‌توان بر شعار سال آثاری را مترتب دانست؟ از این مسئله، مهم‌تر شاید این باشد که چرا رهبری با وجود محقق نشدن شعارهای پیشین همچنان به اعلام شعار سال ادامه می‌دهند؟ آیا صرفا یک نامگذاری در مقابل نامگذاری خرافی است که قبلا صورت می‌گرفت یا حکمتی در آن نهفته است؟

رهبری پیش از اعلام شعار سال جدید، همیشه مروری بر وقایع سال گذشته را انجام می‌دهند. با مرور این قسمت از بیانات ایشان می‌توان رگه‌هایی از دنبال ‌کردن شعار سال را توسط مردم و مسئولان شناسایی کرد. اما در همان سخنان نیز همواره تأکید کرده‌اند که این کافی نبوده است. چه بسا با مقایسه‌های آماری به این نتیجه برسیم که گاه، نه‌تنها کافی نبوده، بلکه اتفاقات رخ داده‌ در جهت عکس شعار سال رهبری بوده‌اند. به ‌عنوان مثال می‌توان به رشد منفی اقتصادی و کاهش تولید ملی در سال «رونق تولید» اشاره کرد.

لذا ضرورت ایجاب می‌کند که به ماهیت حرکتی که رهبری در طراحی شعار سال دنبال می‌کنند، دقیق‌تر بپردازیم. تا بتوان عقلانیت طراحی شعارهای سال را در موارد زیر بررسی کرد:

 

۱- حرکت تاریخی جمهوری اسلامی

با مرور قرآن کریم و ادبیات روایی به مفاهیم بسیاری بر می‌خوریم که نشان می‌دهند سنگینی محتوا، قابل درک نبودن آن و عدم امکان عمل به آن، برای انسانی که تازه از بند تعصبات قومی جاهلی یا از بند نظام امپراتوری ایران و روم رها شده و نیم‌نگاهی به اسلام پیدا کرده است، واضح است. حتی در صدر اسلام، تا مدتی برای اجرای برخی از احکام به مردم مهلت داده شد؛ زیرا رویه و عادات قبلی مردم موجب می‌شدند که آنها برخلاف احکام رفتار کنند. لذا بسیاری از احکام، معارف و ساختارها و رویه‌ها، برای انسان صدر اسلام طراحی نشده‌اند؛ بلکه مخاطب آن، انسان در طول تاریخ است.

اگر چه ولایت فقیه به اقتضای عدم کمال جامعه در پذیرش آن تا کنون در انطباقات غیرمشهور یا جدید در احکام اولیه بر مصالح عمومی چندان ورود نکرده است(۱)، در هدایت‌گری عامۀ مردم و مسئولان به‌ سوی مصالح عمومی در سطوح عرفی و مشهور نیز با عدم پذیرش‌های متعددی مواجه بوده است. مسئله اینجاست که آیا این عدم ادراک‌ها و منطبق نبودن نظام عادات و رفتارها و مغایر بودن ساز و کار قوانین و آیین‌نامه‌ها و… نظام جمهوری اسلامی را از پرداختن به اولویت‌های اساسی آن‌ مستغنی می‌کند؟ آیا در چنین شرایطی ولی فقیه باید فقط به اقتضای آنچه که در امروز جامعه رخ می‌دهد، هدایت تاریخی جریان اسلامی را رها کند؟

لذا هر چند آرمان‌های طراحی شده توسط ولایت فقیه، ممکن است همین امروز نتوانند اولویت‌های کشور را تغییر دهند، اما در حرکت تاریخی جامعه به سمت تمدن اسلامی، جهت‌گیری‌های اساسی را روشن و نقش هدایت‌گری تاریخی امت را به‌خوبی ایفا می‌کنند. با این وصف نیازی نیست که شعارهای سال لزوماً شعارهای تغییردهنده واقعیت‌های همان سال باشند؛ بلکه آثار آن به‌تدریج و در بلندمدت نمایان می‌شوند. به‌عنوان مثال، مردم ایران از اواخر دوره قاجار و با تحمیل نظام صنعتی شبه‌مدرن، رفته‌رفته نظام تولید خود را کنار گذاشتند و نرم‌افزار تولید، از جامعه ایران حذف شد. اقتصاد ایران از آن زمان تا امروز از یک اقتصاد مولد به یک اقتصاد مصرفی و رانتی تبدیل شده است. حال آیا می‌توان انتظار داشت که با اعلام شعار «رونق تولید» در یک سال و «جهش تولید» در سال بعد و فقط ظرف مدت دو سال، تولید این کشور جهش کند؟(۲)

۲- معرفی ترازهای حرکتی انقلاب اسلامی

اعتبارسنجی مسیر حرکت، علاوه ‌بر فرآیند‌ها، به‌طور محوری مبتنی ‌بر تعیین آرمان‌ها و اهداف کلان است. شعارهای سال، علاوه ‌بر تضمین صحت فرآیندهای حرکتی، آرمان‌های حرکت را نیز به‌‌خوبی نمایان می‌سازند. به‌‌طور کلی، تراز حرکت انقلاب اسلامی را می‌توان در این شعارها دید. هر چه حرکت، ماهیت انقلابی‌تر و ولایتمدارانه‌تری داشته باشد، طبعاً به برنامه‌های حرکتی نظام ولایت نزدیک‌تر می‌شود. استراتژی شعار سال، خط ترازی است که می‌توان برنامه‌های چهارساله، نظام بودجه‌ریزی، عملکرد دولت‌ها و وجوه گرایشی مردم را با استفاده از آن ارزیابی و نسبت به اصلاح حرکت انقلاب اسلامی اقدام کرد.

با در نظر گرفتن واکنش‌ مردم و حتی مسئولین با شعار سال، اعم از اینکه آن واکنش بی‌اعتنائی باشد یا اظهار تاسف و بی‌نتیجه دانستن و عصبانیت و یا موجب تحرک در بین مردم و خواص جامعه شده باشد، پس از بیش از سه دهه که از نامگذاری‌ سال‌ها به نام‌های مختلف می‌گذرد، این سئوال مطرح است که آیا این اقدام موجب تحرک جامعه شده یا بی‌تأثیر بوده است؟  

این مسئله یک پاسخ سیاسی مشهور دارد. در آن پاسخ سیاسی عده‌ای که معتقدند شعارها کاملاً محقق شده‌اند و افرادی که معتقدند این شعارها به هیچ وجه محقق نشده‌اند و کسانی که این شعارها را قبول ندارند، همواره با یکدیگر دعوای رسانه‌ای می‌کنند. لذا در این سطح نمی‌توان به نتیجه مشخصی دست یافت.

اما در نگاهی فنی، دیسیپلین‌ها، مجامع علمی و سیاست‌نامه‌های ناظر به شعارهای سال، کم و بیش طراحی شده‌اند. از اقتصاد مقاومتی تا جهش تولید و رونق تولید و… همراه شدن جریان‌های اقتصاد سیاسی که از انتخابات‌ها بر می‌خیزد، می‌تواند این روندها را تسریع کند؛ در غیر این صورت نیز با همراهی مردم با ولایت و بدون واسطۀ جریان اقتصاد سیاسی، شعارها به‌تدریج حرکت‌ها را می‌سازند و ساخته‌اند.

 

پی‌نوشت:

  1. «…حکومت که شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول الله«ص» است، یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می‌تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب و پول منزل را به صاحبش مسترد کند. حاکم می‌تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدی را که ضِرار باشد، در صورتی که رفع بدون تخریب ممکن نشود، خراب کند. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی‌ای را که با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور است، یک‌جانبه لغو کند و می‌تواند از اعمال هر امری، چه عبادی و یا غیرعبادی که مخالف مصالح اسلام است، مادام که چنین است جلوگیری کند. حکومت می‌تواند از حج که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی است، موقتاً جلوگیری کند.» (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۵۱ ـ ۴۵۲)

۲٫  لازم به ذکر است که در اقتصادهای دیکتاتوری و به شرط تمایل دیکتاتور به جهش تولید ممکن است واقعاً فرآیند جهش تولید در مدت زمان بسیار اندکی رخ دهد؛ اما واضح است که تغییر رویه‌ها در نظام ولایت فقیه، بر خلاف نظامات دیکتاتوری مبتنی‌ بر ایجاد آگاهی و بصیرت و حرکت درون‌زای مردمی است و لذا نمی‌توان انتظار چنین تغییراتی را در کوتاه‌مدت داشت.

13مارس/19

فضای مجازی، تنگه احد انقلاب و نظام اسلامی

۱) برخی از پژوهش‌گران غربی، انقلاب اسلامی را «انقلاب کاست» نامیده‌اند. چرا که رسانه محوری و شاخص آن، نوارهای کاست حاوی سخنرانی‌ها و پیام‌های حضرت امام بود! و در این نام‌گذاری ظرافتی وجود دارد که در صورت دقت می‌تواند مایه مباهات وفاداران و حامیان انقلاب‌اسلامی باشد. چون در روزگاری که روشنفکران جهان با توسل به سلاح دست به انقلاب‌های ضد استعماری و یا ضد امپریالیستی می‌زدند و با افتخار اسلحه را نماد انقلاب می‌دانستند (دهه‌های شصت و هفتاد میلادی)، انقلاب اسلامی با مدد «رسانه» پیام خود را به گوش مخاطبانش رساند و با اعلامیه و کتاب و نوار کاست (ونه اسلحه!) به مبارزه با دشمن پرداخت و به موفقیت رسید و همین نکته بهترین دلیل بر فرهنگی و فکری بودن ماهیت انقلاب اسلامی است و این نکته را دشمنان اصلی انقلاب اسلامی بیش از سایرین درک کرده‌اند.

(هرچند که در تبلیغات و اظهارات علنی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن‌را، خشن و مبتنی بر اسلحه و تروریست و…معرفی می‌کنند).

۲) از ابتدای پیروزی نهضت امام در بهمن ۵۷ تا امروز، جهان استکبار روش‌های متنوعی را (از تحمیل جنگ و تروریسم تا تحریم اقتصادی و جنگ نرم) برای مقابله  با انقلاب و جمهوری اسلامی (با اهداف مختلف اعم از تخریب و تضعیف تا براندازی) در پیش گرفته و در بسیاری از موارد با شکست و عدم موفقیت روبرو شده است، اما به نظر می‌رسد تجربه چند دهه مواجهه با انقلاب و نظام اسلامی این نکته را برای جبهه استکبار ثابت کرده که موثرترین روش برای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، استفاده از جنگ نرم و رسانه‌ای است. چرا که انقلاب اسلامی پدیده‌ای فکری و فرهنگی است و بکارگیری ابزارهای غیر فرهنگی و سخت افزاری در مقابله با پدیده‌ای فکری و فرهنگی نه تنها به تضعیف و شکست آن پدیده منجر نمی‌شود، بلکه می‌تواند به گسترش آن پدیده نیز بیانجامد (همان‌گونه که به تعبیر حضرت امام، تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی، زمینه‌ساز گسترش تفکر انقلاب اسلامی درمنطقه و احیاگر معنویت و اسلام‌خواهی در اروپا و آمریکا گردید).

۳) هرچه روش‌های تهاجمی سخت‌افزاری (جنگ و تروریسم و…) در مهار و براندازی انقلاب و جمهوری اسلامی ناکارآمد وکم نتیجه بوده، ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای مستکبران در وارد کردن آسیب به جریان انقلاب اسلامی و جامعه اسلامی ایران موفق و موثر ظاهر شده‌اند. این موفقیت، هم به دلیل تناسب ماهیت پدیده مهاجم  با ماهیت انقلاب و نظام اسلامی (پدیده مورد هجوم)، و هم به‌دلیل غفلت فراگیر متولیان امور از این نوع تهاجم و بعضاً همکاری مدیران نظام (بخوانید نفوذی‌های دشمن در بدنه مدیریتی نظام!) با این هجوم، ممکن شده و با کمال تاسف به عنوان امری دائمی و نقطه قوت دشمنان انقلاب و نظام اسلامی درآمده است. این روند نامبارک و مخرب، پس از خاتمه دفاع مقدس در جامعه قوت گرفت و با توجه به موفقیت آن به ابزار اصلی اما نامحسوس دشمن تبدیل شد. هرچند رهبری نظام و بسیاری از دلسوزان کشور و انقلاب، از همان ابتدا متوجه این ابتکار عمل جهان استکبار شده و برای بیداری جبهه خودی در برابر این تهاجم تلاش کردند اما به دلیل ماهیت فرهنگی و ابزارهای رسانه‌ای رایج در این هجوم و تاثیرات تدریجی و زیرپوستی آن، بخش عظیمی از مسئولان (و به تبع آنها مردم!) با بی‌خیالی از کنار این موج مرگبار و خطرناک عبور کرده و برای مقابله با آن چاره‌ای نجسته و حتی احساس خطر هم نکردند (بماند که درمواقع  بسیار، برای ورود موج مهاجم مذکور به جامعه جاده باز کرده و مسیر را هموار نموده و حتی در برابر آن فرش قرمز پهن کردند). چرا که این پدیده و مظاهر آن را نماد پیشرفت و فن‌آوری و تبادل فرهنگی می‌دانستند و مخالفت با آن را نامعقول، نامطلوب و ناممکن  می‌شمردند.

۴) هرچند تهاجم نرم استکبار جهانی علیه انقلاب و نظام اسلامی، با ابزارهای فرهنگی رسانه‌ای منطبق با فن‌آوری‌های روز صورت گرفته و می‌گیرد، اما هیچ‌یک از اشکال و قالب‌های آن، مانند شبکه‌های مجازی جاگرفته بر بستر تلفن‌های همراه، امکان موفقیت و فراگیری نیافته است! چرا که بر اساس اظهارات متولیان مربوطه در وزارت ارتباطات، تعداد کاربران گوشی‌های تلفن همراه هوشمند که از شبکه‌های مجازی بهره برداری می‌کنند به چهل میلیون نفر رسیده و این یعنی نیمی از جمعیت کشور (و دقیقاً، یعنی اکثریت جمعیت فعال و جوان جامعه. به روایت وزیر ارتباطات ۷۳ درصد از کاربران فضای مجازی در ایران بین ۱۸تا ۳۴ سال سن دارند) به هدف بالفعل جنگ فرهنگی رسانه‌ای دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند. آن‌هم به صورتی که هیچ نظارت و کنترلی برروی کانال‌ها و محتوای پیام‌های موجود در این شبکه‌ها وجود ندارد و هر کسی می‌تواند به سادگی و از هر نقطه از جهان، محتوای مورد نظر خود را در قالب‌های مختلف (اعم از فیلم، تصویر، کاریکاتور، موسیقی، متن و مطلب و یا ترکیبی از همه یا بعضی از این موارد) روی این شبکه‌ها بارگزاری کند (بدون این که امکان شناسایی و یا برخورد با او فراهم باشد و این یعنی بهترین فرصت ممکن جهت هجوم همه جانبه رسانه‌ای- روانی از جانب جبهه استکبار به ذهن و دل و جان بیش از ۴۰ میلیون ایرانی‌! و در این میان هیچ سپر و مانعی جهت مصون ماندن کاربران ایرانی فضای مجازی از این تهاجم وجود ندارد الا استفاده نکردن از این فضا!

۵- وزیر کشور درباره وضعیت فعلی فضای مجازی در کشور معتقد است: «در حال حاضر سوء استفاده‌های اعتقادی،اخلاقی، جنسی، فرهنگی و اجتماعی در فضای مجازی وجود دارد و با نوعی ولنگاری در این فضا مواجهیم و هیچ نظارتی بر این فضا وجود ندارد. والدین در این زمینه نگرانند. و این نگرانی را مرتب تکرار می‌کنند و دولت باید قوانینی ارائه کند تا بتوان به سلامت فضای مجازی اعتماد کرد» (۱۶/۱۰/۹۷) این سخنان از آن‌رو قابل اعتناست که اولاً از جانب مقامی رسمی بیان شده و ثانیا گوینده آن در جایگاهی است که اشراف نسبتاً کاملی بر امور امنیتی و انتظامی کشور دارد. تعابیر «ولنگاری و عدم هیچ‌گونه نظارت بر فضای مجازی» دقیق‌ترین توصیف از وضعیت فعلی فضای مجازی حاکم بر فکر و ذهن نیمی از مردم کشور ماست! و درست به همین دلایل است که کنگره آمریکا (در دی‌ماه سال ۱۳۹۷) بودجه‌ای اختصاصی (معادل ۴۵۰ میلیون دلار)  برای جنگ روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی  تصویب می‌کند (سال قبل، این رقم ۲۰۰ میلیون دلار بوده است) و ارتش رژیم صهیونیستی طی سه‌سال اخیر، تمرکز خود را بر تهاجم به انقلاب اسلامی از طریق بارگزاری مطالب مختلف روی فضای مجازی موجود در ایران قرار داده است.

۶- مقایسه کاربران ایرانی شبکه اینستاگرام (که مخصوص تبادل فیلم و عکس در فضای مجازی است و مبادلات داده‌ها در آن معمولاً  نازل‌ترین و سخیف‌ترین بخش دنیای مجازی را تشکیل می‌دهد) با کاربران همین شبکه در جهان، گویای کیفیت استفاده از فضای مجازی در ایران امروز است: مثلاً در هند با جمعیت بیش از ۹۰۰ میلیون نفر، تنها ۷۰ میلیون نفر از اینستاگرام استفاده می‌کنند حال آن‌که از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران بیش از ۲۴ میلیون در اینستاگرام فعالند! جالب اینجاست که تعداد کاربران اینستاگرام در ژاپن و انگلستان از ایران کمتر است و همین ارقام نشان می‌دهد استفاده از فضای مجازی بویژه شبکه‌هایی مانند اینستاگرام نه تنها نماد به روز بودن و تجدد نیست بلکه چنان که ملاحظه شد پدیدآورندگان چنین شبکه‌هایی (کشورهایی مانند انگلستان و ژاپن) کمتر از مردم کشور ما از این ابزارها بهره می‌برند و اگر کاربرد چنین شبکه‌هایی نماد و نشانه رشد و پیشرفت بود قطعاً شهروندان انگلستان و ژاپن در استفاده آنها از مردم ما سبقت می‌گرفتند!

۷) برخی در دفاع از فضای مجازی با ساده‌انگاری تمام، این پدیده را به چاقویی تشبیه می‌کنند که می‌توان به شیوه‌های مثبت یا منفی از آن بهره گرفت (همان مثال کهنه چاقو در دست جراح یا در دست چاقوکش). در پاسخ این دفاع برآمده از نقص اطلاعات، ناگزیر باید مدافعان فضای مجازی را به این نکته ارجاع داد که چرا در هیچ کشور غربی فضای مجازی مانند کشور ما رها و یله و بی‌در‌وپیکر نیست؟ و اگر وضعیت فعلی فضای مجازی در ایران مطلوب است، چرا هیچ‌یک از طراحان و سازندگان فضای مجازی، مانند ما از فضای مجازی بهره‌برداری نمی‌کنند و برای استفاده از این پدیده، محدودیت‌های قانونی فراوان وضع کرده و می‌کنند؟!

۸) آسیب‌های فضای مجازی به جامعه ما، آنچنان گسترده و متنوع است که برشمردن و توضیح هر یک، مجالی طولانی می‌طلبد اما به صورت مختصر باید به موارد زیر اشاره کرد:

الف– قداست‌زدایی از دین و دین‌زدایی از جامعه: از جمله تاثیرات جدی گسترش فضای مجازی، بویژه شبکه‌هایی مانند تلگرام و اینستاگرام و… بر جامعه ایرانی، قداست‌زدایی از دین از طریق اشاعه مطالب هجو و هزل درباره دین و مقدسات دینی (ائمه اطهار، پیامبران، معاد و حتی ذات اقدس باری‌تعالی) است. این دسته مطالب، چون به نام طنز و لطیفه در این فضا منتشر می‌شود موجب عکس‌العمل جدی متدیّنان و مردم عادی نشده و حتی در برخی موارد این افراد اقدام به بازنشر چنین مطالبی می‌نمایند. از سوی دیگر ایجاد تردید در اذهان جامعه درباره واجبات و شعائر دینی در قالب داستان‌های کوتاه، اشعار و جملات قصار از چهره‌های داخلی و خارجی و بازنشر این مطالب توسط چهره‌های مشهور سینمایی و هنری، روش دیگری برای تضعیف و تخریب باورهای دینی جامعه است. مطالبی مانند تحریم سفر حج (به بهانه نریختن پول مملکت به جیب سعودی‌ها و اختصاص هزینه حج به فقرا) یا اختصاص هزینه‌های مراسم محرم به فقرا (به بهانه این‌که اگر امام حسین(ع) الان حاضر بود به ‌جای برپایی مجلس روضه به فقرا کمک می‌کرد)، و یا تحقیر روزه‌داری ماه رمضان، (‌به این عنوان که بهتر است انسان به جای گرسنگی کشیدن دروغ نگوید و به فقرا کمک کند و…)، هدف نهایی این بخش از تهاجم، تضعیف باورهای دینی جامعه و سرنگونی نظام و انقلابِ مبتنی بر دیانت مردم است.

ب-ایجاد یاس و ناامیدی عمومی در جامعه: جوّ غالب در شبکه‌هایی مانند تلگرام، اینستاگرام و…، ترسیم فضایی به شدت تیره و ناامید کننده از کشور و آینده آن است به گونه‌ای که در این فضا، ایران در تخلفات و مفاسد مالی، بی‌کیفیتی تولیدات و اجناس، بی‌مسئولیتی و رفتارهای غیرانسانی، دزدی و غارت و چپاول، کثیفی و نبود بهداشت و ناامنی، رتبه نخست جهان را به خود اختصاص داده و همه دنیا حتی کشورهایی مانند هند یا بنگلادش از ایران پیشرفته‌تر و بهتراند. (والبته در اکثر موارد چنین تصویر می‌شود که ایران عصر پهلوی جزء سرآمدترین ممالک دنیا بود و مردم ایران از خوشبخت‌ترین جوامع انسانی به شمار می‌آمدند و انقلاب اسلامی کشور را از آن اوج به وضعیت رقت‌بار کنونی رسانیده است!)

ج- ستیز با هویت اسلامی- ایرانی و تحقیر آن: در این فرآیند ضمن ارائه اطلاعات غلوآمیز و غلط، درباره تاریخ ایران باستان (بازنمایی کوروش و داریوش در حد مقدسات دینی در فضای مجازی و تشویق مردم به بزرگداشت کوروش وحضور در محل موسوم به آرامگاه  کوروش و حتی سجده در برابر آن) هویت ایران پس از اسلام را تحقیر و پذیرش اسلام از جانب ایرانیان را به عنوان تحمیل فرهنگ و زبان وآیین عربی بر مردم ایران عنوان کرده و ادامه باور به اسلام، تداوم تسلط عربها بر مردم ایران توصیف می‌شود و مردم به بازگشت به هویت ایران باستان و ترک هویت اسلامی تشویق می‌شوند چرا که بر اساس اطلاعات ارائه شده در این روند، هویت فعلی جامعه ایرانی جز تقلبکاری، دروغ گویی و دزدی و بدکاری نیست و جامعه ایرانی این صفات را از قوم عرب فراگرفته است! (جشن گرفتن روز تولد کوروش و حضور هزاران نفر در اطراف مقبره منتسب به او و جشن و پایکوبی مختلط و خلاف شرع به همین مناسبت در روزهای محرم در چند‌سال اخیر از جمله رویدادهایی است که طراحی و اجرای آن کاملاً توسط شبکه‌های موجود در فضای مجازی و کاربران نشسته در بخش جنگ روانی ارتش صهیونیستی انجام شده است)

د) نفوذ امنیتی و جاسوسی: گروه‌هایی مانند داعش، منافقین خلق، مبلغین وهابیت و بهاییت ودر سال‌های اخیر به راحتی و با استفاده از امکانات فضای مجازی و عدم کنترل و نظارت بر آن در ایران، موفق شدند به تبلیغ و ترویج خود پرداخته و ده‌ها تن از شهروندان ایرانی را به تشکیلات خود جذب و در مسیر اهداف خود بکار گیری کنند. سازمان‌های جاسوسی غربی نیز با استفاده از فرصت بی‌نظیر موجود در فضای مجازی ایران، اقدام به نفوذ و یافتن قربانی در میان کاربران ایرانی نموده و با کمترین هزینه و بدون ریسک موفق به استخدام ده‌ها تن جاسوس و نفوذی شده و از آنان در جهت جمع‌آوری اطلاعات و پخش شایعه و حتی در راه اندازی شبکه‌های منسجم فعال در اعتراضات صنفی و معیشتی حداکثر بهره‌برداری را نموده‌اند. از دیگر نمونه‌های بکار‌گیری ظرفیت فضای مجازی ایران از جانب دشمنان نظام و انقلاب، می‌توان به رهبری شورش‌های کور دی‌ماه ۹۶ توسط کانال تلگرامی آمدنیوز اشاره کرد.(این کانال علاوه بر زمان‌بندی و تشویق مردم به پیوستن به ناآرامی‌ها، آموزش ساخت بمب‌های دستی و آتش‌زا را نیز در برنامه‌های خود داشت) هرچند ابتنای شبکه‌ها و فضای مجازی فعلی ایران بر بستر (دیتا بیس) آمریکایی و کانادایی، عملاً دست سرویس‌های جاسوسی استکباری در جهت هرگونه جاسوسی پیچیده و جمع‌آوری انواع اطلاعات از جامعه ما را کاملاً باز گذاشته است!

و) انحرافات دینی و طایفه‌گرایی مذهبی: تشویق مخاطبان به افراط گرایی مذهبی (مانند ترویج تشیع انگلیسی و اهل‌سنت تکفیری) و تبلیغ دیانت به روایت انجمن حجتیه به عنوان دین مقدس و عاری از آلودگی‌های سیاسی و ارائه تفاسیر انحرافی از دین (مانند آنچه توسط مروجان اسلام رحمانی خالی از شریعت در فضای مجازی ایران ترویج شد و ده‌ها هزار مخاطب پیدا کرد) از دیگر کارکردهای شبکه‌های کاملاً آزاد مجازی در ایران امروز  به شمار می‌آید.

ز)عمومی ساختن حریم خصوصی: فن‌آوری شبکه‌های مجازی حریم خصوصی را از میان برداشته و آن‌را به یک پدیده عمومی تبدیل کرده است. با این فن‌آوری، هر دختر یا پسری نوجوان یا جوانی می‌تواند در چند ثانیه فیلم وتصاویر برهنه و خصوصی خود یا دیگران را (اعضای خانواده یا سایر افراد جامعه را به نیت انتقام، کنجکاوی، شوخی، قدرت‌نمایی و…) به همه جهان ارسال کند. امروزه درایران از خود یا همراهان و دوستان  عکس گرفتن(در هر حالتی!)  و با دیگران به اشتراک گذاشتن به اتفاقی عادی و روزمره تبدیل شده و رها بودن این فضا از قید هر نظارتی به افراد اجازه می‌دهد به نام دیگران حسابی در یکی از شبکه‌های اینستاگرام یا تلگرام و… بازکرده و از این طریق به انتشار عکس‌های خصوصی و اسرار سایرین پرداخته و با انتشار مطالب و تصاویر جعلی، آبروی دیگران را به باد دهند.

شیوع این امکان در چند سال اخیر بازار باج‌گیری، انتقام‌گیری و نابود کردن آبروی سایرین را حسابی رونق داده و بر حجم  پرونده‌های تخلفات و جرائم و قتل‌ها و خودکشی‌ها افزوده است.

ح) رونق تخلفات اقتصادی: رواج فضای مجازی و شبکه‌های برآمده از آن، موجب بروز و ظهور انواع کلاه‌برداری‌ها، سرقت‌ها و تخلفات اقتصادی شده، تا جایی که نیروی انتظامی برای مقابله با این جرائم مجبور به تشکیل معاونتی خاص شده و حجم انبوهی از نیرو و امکانات ناجا برای مبارزه با این‌گونه از تخلفات  بسیج شده است. با این تفاوت که زیان مالی ناشی از جرائم فضای مجازی قابل اغماض یا جبران است اما آبرو و اعتبار به باد رفته افراد و خانواده‌ها (از طریق فضای مجازی) به هیچ‌وجه قابل جبران و بازگشت نیست.

۹-حداقل دقت در فضای مجازی موجود در کشور ما (آن‌هم با ولنگاری فعلی حاکم برآن) این نکته را اثبات می‌کند که تداوم وضع موجود در آینده نزدیک، جامعه انقلابی و اسلامی ایران را با چالشی جدی مواجه خواهد شد. و این آرزویی است که جهان استکبار چهل سال است در پی آن، روز شماری می‌کند و به همین دلیل است که می‌توان فضای مجازی را «تنگه احد انقلاب و نظام اسلامی» دانست. این‌که چرا برخی از مسئولان دولت‌های یازدهم و دوازدهم و جریانات سیاسی با علم به تمامی این زیان‌ها و خسارت‌ها، با لجاجت تمام، بر استمرار ولنگاری و یله بودن فضای مجازی پافشاری می‌کنند امری است که راز آن‌را باید در فرصتی دیگر بازگشایی کرد. اما رهبر انقلاب، سال‌ها پیش از این، با مشارکت کارشناسان مومن و انقلابی طرحی جامع برای بستن این تنگه و تبدیل آن به «پل پیروزی» فراهم آورده بودند که به دلیل اهمال دولت‌های نهم و دهم وتعمد دولت‌های یازدهم و دوازدهم عملیاتی نشد و آسیب‌های فراوانی از رهگذر فضای مجازی گریبان نظام و انقلاب را گرفت. (براساس این طرح، فضای مجازی بر بستری ایرانی و خودی بنا می‌شد و از این‌رو به خوبی قابل نظارت و کنترل بود). اما با صراحت می‌توان گفت: تنگه اُحد نظام و انقلاب اسلامی هنوز قابل انسداد است اگر مدیران نفوذی و قدرت‌طلب مجال بدهند!