Tag Archives: مردم

14ژوئن/21

مکتب امام،‌ مکتب مشارکت مردم

مقدمه:

یکی از ارمغان‌های مهم انقلاب اسلامی برای مردم ایران، جمهوری اسلامی یا «مردم‌سالاری دینی» است. هرچند برخی چنانکه باید متوجه و شاکر این نعمت بزرگ الهی نیستند؛ «ماهیان ندیده غیر از آب/ پُرس‌پُرسان ز هم که آب کجاست؟» از مصداق‌های مهم مردم­سالاری دینی، مقوله «انتخابات» است. هر پدیده مثبتی در معرض خطرها و آسیب‌هایی است؛ چنانکه حفظ و کارآمدی آن نیز در گرو التزام و تعهد به برخی لوازم و اقتضائات است. انتخابات نیز باید همواره با دیدی تحلیلی و نیز آسیب‌شناسانه پایش شده و الزام‌ها و آسیب‌های احتمالی یا بالفعلش شناسایی شوند تا کارکردهای حقیقی‌اش را داشته باشد.

یکی از لوازم مهم انتخابات، «مسئولیت‌پذیری» و تعهد نسبت بدان است که در صورت بی‌توجهی ممکن است سرچشمه آفت‌ها و آسیب‌های فراوانی شود. این موضوع از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است که در پرتو آموزه‌های راهگشای مکتب امام به برخی پرداخته می‌شود.

 

۱) اصل شرکت در انتخابات

نخستین جنبه، تعهد و مسئولیت‌پذیری همگانی نسبت به اصل مشارکت در انتخابات است که به فتوای ولی‌فقیه جامع‌ شرایط: «شرکت در انتخابات نظام جمهورى اسلامى براى افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعى، اسلامى و الهى و یک واجب عینی [نه کفایی] است.»(۱) و به تعبیر امام خمینی(ره): «انتخابات‏…وظیفه‏اى است الهى، وظیفه‏اى است ملّى، وظیفه‏اى است انسانى، وظیفه‏اى است­که ما باید عمل به آن بکنیم، همه‏مان باید در انتخابات‏ شرکت بکنیم.(۲) همان­طورى که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوى جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند.(۳) بدانیم و بفهمیم­که نظام اسلام و اجراى احکام آسمانى آن و مصالح ملت وکشور اسلامى و حفظ آن از دستبرد اجانب، بستگى به‏ دخالت اقشار ملّت و بویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد و اگر خداى نخواسته بر اسلام یا کشور اسلامى از ناحیه عدم دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمه‏اى واردشود، یک یکِ تمام ملت در پیشگاه خداى قهّارِ توانا مسئول خواهیم بود و نسلهاى آینده، که ممکن است از کناره‏گیریهاى کنونى مورد هزارگونه تجاوز واقع شوند، ما را نبخشند. پس، یکى از وظایف مهم شرعى و عقلى ما براى حفظ اسلام و مصالح کشور، حضور در حوزه‏هاى انتخابیه… مى‏باشد.(۴)

ملّت اگر کنار بنشینند… و اشخاصى که نقشه کشیده‏اند براى این مملکت… وارد بشوند…، تمام مسئولیت به عهده ملت است. هر قدمى که بر ضدّ اسلام بردارند در نامه اعمال ملّت نوشته مى‏شود… امروز، سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به­دست ملّت است و اگر مسامحه کنند… نروند و رأى ندهند، مسئولیت متوجه خود آنهاست عیناً. و اگر بروند و در تشخیص مسامحه کنند… و آنها پیش ببرند…که مى‏خواهند ما را به زنجیر چپ و راست بپیوندند و… اسیر کنند در دست قدرت­هاى بزرگ…، مسئولیتش به عهده شماست مستقیماً… مراجع…، علما…، ائمه جماعت، خطبا…، تجار…، بازرگانان.، دانشگاهی‌ها…، طلاب…، کارگرها… تمام قشرهاى مملکت امروز مسئولند…، همه در پیشگاه خداى تبارک و تعالى مسئول هستید و در پیشگاه ملت و نسل‌هاى آتیه هم مسئول هستید… خدایا! من ادا کردم وظیفه‏اى که به عهده من است، در این حالى که ضعف و نقاهت دارم و تو را شاهد مى‏گیرم که من براى اداى وظیفه این مسائل را مى‏گویم!(۵)».

امّا گاهی در بعضی رسانه‌ها و حتی رسانه ملی، به­گونه‌ای مشی و برنامه‌سازی می‌شود که نه تنها بر مسئولیت‌پذیری مخاطبان افزوده نمی‌شود، بلکه برآیند آن، ترویج این فرهنگ در فضای هنجاری جامعه است که گویا انتخابات امری تفننی و دلبخواهی است، در حالی­که روشن است که ترک واجب با انجام حرام ملازم است!

البته شرکت در اصل انتخابات، فقط مسئولیت و وظیفه مردم نیست، بلکه شامل افراد و نهادهای فرهنگ‌ساز (به‌ویژه صدا و سیما، حوزه علمیه، و…)، احزاب، گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، شورای نگهبان، مجریان و ناظران انتخابات و نامزدهای دارای شرایط نیز هست که تکلیف دارند همه ظرفیت‌های ممکن را در این راستا فعال سازند. افراد برگزیده برای مناصب مختلف نیز نباید با بی‌تدبیری‌ها و ترک فعل­ها‌، زمینه‌های یأس و کاهش مشارکت در انتخابات‌های بعدی را فراهم سازند.(۶)

در مکتب امام، «بانوان» نیز نقش‌ها و مسئولیت‌هایی بسیار کلیدی در عرصه انتخابات دارند: «در چند نهضت­که در ایران واقع شد…، نقش زن­ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. آنان در میدان­ها حاضر شدند و به­واسطه حضور آنها در میدان­ها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد و اگر قوى بودند دوچندان شد…، همانطورى که مردها فعالیت مى‏کنند براى انتخابات، خانم­ها هم باید فعالیت بکنند براى اینکه فرقى مابین شما و دیگران در سرنوشتتان نیست… اسلام شما را حفظ کرد و شما متقابلًا اسلام را حفظ بکنید. حفظ اسلام به این است که… بدانید که انتخابات‏ از امورى است­که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد… لهذا باید شما خانم­ها یک نقش بسیار فعال داشته باشید که خداى نخواسته… به­واسطه ورود بعض عناصر غیرصالح بتدریج کشانده بشود به­طرف شرق یا به غرب، و همان بشود که در زمان سابق بود»(۷)

حتی نیروهای نظامی نیز در مشارکت در اصل انتخابات مسئولند. آنچه امام خمینی(ره) به‌درستی بدان تأکید دارند این است که نیروهای مسلح از دسته‌بندی‌ها، مناقشه‌ها و طرفداری‌های سیاسی پرهیزکنند.(۸)

همچنین نباید برخی مشکلات یا انحرافات (که اغلب نیز در اثر انتخاب بد و بی‌مسئولیتی در انتخاب پدید می‌آیند)، موجب کناره‌گیری از اصل شرکت شوند: « آن آدمى­که به­واسطه اینکه مثلًا یک چیز اعوجاجى از یک نفر… یا از یک گروهى مى‏بیند کنار برود، این برخلاف مصالح اسلام عمل مى‏کند. این معانى در صدر اسلام هم بوده است، در زمان ائمه ما هم بوده است… لکن آنها کنارگرفتند[؟ خیر]، آنها مشغول فعالیت خودشان بودند… شرکت کنید در این انتخابات و تمیز بدهید اشخاصى را که لایق‏اند براى این مقام. مقدّرات کشورتان را به­دست کسانى بدهید که براى کشور شما مفیدند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز. اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسى نفهمد، خدا هست، خدا مى‏داند و مى‏بیند. شما در محضر خدا هستید هر جا هستید. همه خلقُ الله در محضر خدا هستند هر جا هستند. بر فرض اینکه من یک کار خلاف­کردم اسلام که خلاف نکرده است، شما براى اسلام کار بکنید… شما [کار] خوب بکنید براى اسلام تا آن بد هم به­تبع شما انشاءالله خوب بشود. کنار نروید(۹) اگر دیدیم در این دوره خلاف و به افرادى ظلم شده، باید تلاشمان را بیشتر کنیم تا خلاف و ظلم را از بین ببریم، نه اینکه کنار برویم و از صحنه خارج شویم؛ زیرا اگر از صحنه خارج شویم ظلم بیشتر مى‏شود(۱۰)».

 

۲) خود انتخاب و مقدمات آن

حیطه دیگر مهم انتخاب، امور مقدمه‌ساز و همزمان با آن است. در این مرحله نیزگروه‌های مختلف، مسئولیت‌های گوناگونی به عهده دارند که به برخی اشاره می‌شود.

 

الف) نامزدها

کمترین مسئولیت نامزدهای شرکت در هر انتخاباتی آن است که حداقل شرایط لازم برای به عهده گرفتن منصب مربوط را در خود احرازکنند؛ زیرا به فرمایش پیامبراکرم(ص): «هر که خود را پیشواى مسلمانان قرار بدهد در حالی که مى‏داند در میان آنان کسى برتر از او هست، به خداوند و رسول او و مسلمانان خیانت کرده است(۱۱) هرکس خود را در جایى به‌جز جایی که خدا او را در آن قرار داده است قرار بدهد، خداوند به‌شدت با او دشمنی می‌ورزد و هرکه به خود دعوت کند و بگوید: من رئیستان هستم، اما آنچنان نباشد، خداوند بدو نگاه نمى‏کند تا ازگفته‌اش برگردد و از ادعایش به خدا توبه کند.»(۱۲)

به تعبیر امام خمینی(ره): «کسانى­که خود را کاندیدا مى‏کنند… اگر خود را صالح… نمى‏دانند و وجود آنها در این مکان نفعى براى کشورشان ندارد، خداى متعال را در نظر بگیرند و رضاى او را بر رضاى خود مقدم دارند و چنین خلاف ناشایسته‏اى را مرتکب نشوند. میزان در نظر همه ارزش خدمت باشد، نه خداى نخواسته تحصیل مقام. و شما مى‏دانید در جمهورى اسلامى مقاماتى که در رژیم­هاى دیگر مطرح است و براى تحصیل آن دست به همه نوع فعالیت مشروع یا غیرمشروع مى‏زنند مطرح نیست و اساساً این مقامات ارزشى ندارد، مگر آنکه خدمت به خدا و خلق خدا باشد.»(۱۳)

مسئولیت مهم دیگر، تعهد به قوانین و نیز امور اخلاقی مرتبط است: «از… کاندیداها و دوستان آنان انتظاردارم که اخلاق اسلامی ـ­ انسانى را در تبلیغ براى کاندیداى خود مراعات و از هرگونه انتقاد از طرف مقابل که موجب اختلاف و هتک حرمت باشد خوددارى نمایند که براى پیشبرد مقصود؛ ولو اسلامى باشد، ارتکاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگیزه‏هاى غیراسلامى است.»(۱۴)

«نصیحتى است از پدرى پیر به تمام نامزدها… که سعى کنید تبلیغات انتخاباتى شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیه اسلام انجام و از کارهایى که با شئون اسلام منافات دارند جلوگیرى شود. باید توجه داشت که هدف از انتخابات‏ در نهایت، حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامى رعایت نشود، چگونه منتخب، حافظ اسلام مى‏شود؟»(۱۵)

 

ب) احزاب و جریان‌های سیاسی

گروه‌ها، حزب‌ها و جریان‌های سیاسی نیز باید پذیرای تعهدها و مسئولیت‌های خطیرشان نسبت به انتخابات از جمله شایسته‌گزینی و معرفی نامزدهای دارای شرایط کافی باشند: «لازم است کسانى که کاندیداهایى به ملت معرفى مى‏کنند در نظر داشته باشند که… اگر کسى یا کسانى را در غیرگروه یا صنف خود یافتند که از افرادگروهشان لایق‏تر است، او را کاندیدا کنند. مسئله انتخابات یک امتحان الهى است که گروه‌گرایان را از ضوابط‌گرایان ممتاز می­کند و مؤمنین و متعهدین را از مدعیان جدا مى‏نماید.(۱۶) انتخابات یک محکی هم براى خودتان است که ببینید آیا مى‏خواهید انتخاب اصلح بکنید براى خودتان یا براى اسلام؟ اگر براى خودتان باشد، شیطانى است. و اما اگر انتخاب اصلح براى مسلمان‏هاست، «کى و ازکجاست» مطرح نیست. از هر گروهی باشد، حزب باشد یا غیرحزب.»(۱۷)

احترام به دیدگاه‌های دیگر، فعالیت در چهارچوب قوانین و مراعات ارزش‌های اخلاقی از دیگر مسئولیت‌های این دسته (و دیگر جهت‌ها) است: «احدى حق تحمیل خود یا کاندیداهاى گروه یاگروه‌ها را ندارد. هیچ مقامی و حزبی و گروهی و شخصى حق ندارد به دیگران که مخالف نظرشان هستند توهین کنند یا خداى ناخواسته افشاگرى نمایند… البته لازم است تبلیغات موافق مقررات دولت باشد.»(۱۸)

 

ج) مجریان و ناظران

مجریان و ناظران انتخابات نیز مسئولند با تطبیق دقیق قوانین مرتبط، افرادی با صلاحیت‌های کافی را برای هر منصب تعیین و معرفی کنند: «همه چیز ما باید روى موازین اسلامى باشد. افرادى که تعیین مى‏شوند باید کسانى باشند که به درد اسلام و جمهورى اسلامى بخورند و عقیده‏شان هم این باشد که اسلام خوب است. نه فقط اظهارکنند و عقیده نداشته باشند.»(۱۹)

مسئولیت‌های بزرگی نیز در مقدمه‌چینی و برگزاری انتخابات متوجه آنان است: «به شما…که… متصدى اجراى انتخابات هستید توجه مى‏دهم که اگر یک انحرافى در یکى از شما پیدا بشود و… موجب این بشود که در این جمهورى یک لطمه‏اى وارد باشد، به گردن شماست… اگر در اینجا هم کشف بشود معذور نیستید و مورد تعقیب وارد مى‏شوید…، شما فرمانداران و بخشداران و… همه‏تان موظفید به اینکه در این امر دقت کنید که خوب انجام بگیرد. نبادا یک وقت خداى ناخواسته یک تقلبى در کار بیاید، نبادا خداى ناخواسته یک اشخاص نابابى خودشان را عوضى جا بزنند که از این معانى بسیار خواهد بود. اینها تکلیف شماست.»(۲۰)

 

د) مردم

اما مهم‌ترین رکن انتخابات، «مردم» هستند که برای بهره‌گیری از حق خود باید پذیرای مسئولیت‌های مهمی نیز باشند. افزون بر اصل مشارکت، هر فرد باید شخصی را برای مسئولیت انتخاب کند که صلاحیت کافی برای پذیرش آن را داشته باشد؛ زیرا به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص): «هر که پیشوای گروهی شود در حالی که داناتر و فقیه‏تر (کارشناس‌تر) از او در آنان باشد، کارشان تا روز قیامت رو به پستى است.»(۲۱)

بررسی، احراز شرایط و انتخاب نامزدها توسط مردم باید از سر علم و بصیرت، بدون جوگیر شدن، با توجّه به اهداف و نیازهای اسلامی و ملی و به‌طورخلاصه، با داشتن حجت شرعی (مستقیم یا با واسطه) انجام شود؛ نه با توصیه و تَکرار بوق‌های تبلیغاتی استعمار یا عوامل داخلی‌­اش. به فرموده حضرت امام(ره): «در تشخیص خوب و بد، اتکال به قول غیر نکنید مگر اشخاصى باشند که مورداعتماد خودتان باشد صددرصد… اگر همه کسانى­که در رأس [هستند]… پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل­کنید لکن شما به­نظرتان درست نباشد جایز نیست بر شما تبعیت­کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحى است تا اینکه بتوانید رأى بدهید…اینطور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیَک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهورى­اسلامى هم نباید باشد.(۲۲) باید کاملاً توجه کنیم که… چه کسانى لیاقت دارند…[و] آنچه بَینى و بَین الله‏ تشخیص مى‏دهد آن را انتخاب کند.(۲۳) احدى شرعاً نمى‏تواند به کسى کورکورانه و بدون تحقیق رأى بدهد… نزد خداوند مسئولیت دارد.(۲۴) ملّت شریف ایران بدانند که اسلام عزیزتر از آن است که براى هواهاى نفسانى و جلب توجه گروه‌ها یا اشخاصی پشت به آن نموده و مقاصد فانى خود را بر مقاصد عالى و باقى حق تعالى مقدّم دارند…؛ کسى که سنت کجى را بنا گذارد، تمام گناهانى که به­واسطه آن ارتکاب شود به­عهده اوست.(۲۵) در [انتخابات] که مقام امتحان است کوشش کنید که مصالح اسلام و کشور اسلامى را فداى منافع شخصى یا گروهى نکنید… رضاى حق را بر رضاى خود مقدم دارید.»(۲۶)

تعهد به اخلاق اسلامی از دیگر مسئولیت‌های مردم است: «از همه ملّت مى‏خواهم که آداب اسلامى خودشان را… خصوصاً در انتخابات حفظ کنند. و مبادا خیال کنند که مبارزات انتخاباتى عبارت از این است که به دیگران بد بگویند و کارشکنى بکنند. البته دعوت به انتخاب اشخاص مانع ندارد، لکن… همه با هم برادروار در یک مقصد باشیم…و خداوند را شاهد بدانید و ناظر.»(۲۷)

بحث از شرایط نامزدها از دیدگاه امام مجال دیگری می‌طلبد؛ شرایطی مانند: معتقد و متعهد به احکام نورانی اسلام، معتقد و وفادار به جمهورى اسلامى، قانون اساسی و ولایت فقیه، سوابق خوب، بدون سابقه منفی و حتی بدون احتمال انحراف (عقیدتى، اعمالى یا اخلاقى)، وفادار به کشور، آراسته به اخلاق اسلامی، دلسوز و خدمت‌گزار مردم، با تخصّص کافی، حامى مستضعفان، بصیر در امر دین و دنیا، بدون گرایش به بیگانگان و مکتب‌هاى انحرافى و مخالف با آنها، داراى دید سیاسى،(۲۸) و به اختصار، افرادی که «متعبّد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه­جو، اسلام پاک­طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى صلى­الله­علیه­وآله­وسلّم باشند. و افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه­دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت­طلبان، اسلام فرصت­طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایى هستند طرد…نمایند… و تمیز [تشخیص دادن] بین کسانى که در تفکر خود، خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرارداده‏اند با دیگران کار مشکلى نیست.»(۲۹)

گروه‌های مختلف دیگری نیز مسئولیت‌های متعددی دارند که پرداختن بدان‌ها مجال دیگری می­خواهد؛ مانند طلاب، روحانیون، ائمه جمعه و جماعات، رسانه ملی، مطبوعات، خطبا، گویندگان، نویسندگان، روشنفکران متعهّد، اساتید، معلمان، دانشمندان، و…(۳۰)

 

۳) پس از انتخاب

برخی از مسئولیت‌ها در قبال انتخابات نیز پس از برگزاری آن متوجه افراد و گروه‌های مختلف می‌شوند؛ مانند:

ـ تعهد در برابر رأی و انتخاب خود و پذیرش لوازم و اقتضائاتش (نه شانه خالی کردن و فرار از مسئولیت‌های مرتبط)؛

ـ پذیرش نتایج قانونی انتخابات و زمینه‌سازی نکردن برای اختلاف، فتنه و سوءاستفاده بیگانگان؛(۳۱)

ـ کارشکنی نکردن، بلکه همکاری و کمک کردن به فرد یا جریان برگزیده؛(۳۲)

ـ نظارت‌های همگانی (مردمی) و خاص (دستگاه‌های نظارتی) نسبت به انتخاب شوندگان برای جلوگیری از انحرافشان.(۳۳)

 

ختم سخن

همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام مى‏باشند…؛ و چه­بسا که در بعضی مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد که در رأس گناهان کبیره است.(۳۴) اگر شماها حاضر نشوید و یک رئیس­جمهورى مثل سابق برایتان بتراشند و بازى بدهند همه‏مان را، همه‏مان مسئول هستیم. اگر شما از صحنه خارج بشوید و آنها خودشان وارد بشوند و… یک رئیس جمهور داشته باشیم که ناباب از کار دربیاید، همه چیزها از بین مى‏رود. حالا هم ما مبتلا هستیم به تفاله‏هایش. نگویید که دیگران رأى مى‏دهند. من هم باید رأى بدهم، تو هم باید رأى بدهى… این یک تکلیف الهى است… براى هر فردى از افراد این ملت تکلیف است که حفظ کند اسلام را. حفظ اسلام به‏ این است که… رئیس­جمهورى که لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد [انتخاب کنیم] که مبادا مبتلا بشویم به یک نفر نابابى که ما را بخواهد بکشد ببرد طرف آمریکا، روحانیون را مى‏خواهد کنار بگذارد و مجلس را کنار بگذارد و… . تکلیف است.(۳۵)

 

پی‌نوشت:

۱- https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=323#4609

۲- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۳۸۱٫

۳- همان، ج‏۱۸، ص۳۶۸٫

۴- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۵-۲۳۶٫

۵- همان، ج‏۱۲، ص۱۸۱-۱۸۴٫

۶- همان، ج‏۱۹، ص۳۲۸-۳۲۹٫

۷- همان، ج‏۱۸، ص۴۰۲-۴۰۳٫

۸- همان، ج‏۱۹، ص۱۱-۱۳٫

۹-  .همان، ج‏۱۸،ص۲۸۶٫

۱۰- همان، ج‏۱۸،ص۲۴۴٫

۱۱- علّامه امینی، الغدیر، ج۸، ص۲۹۱؛ احمد آرام، الحیاه، ج۲، ص۵۸۵٫

۱۲- ابن‌شعبه حرّانی، تحف‌العقول، ص۴۴٫

۱۳- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۳۳۶-۳۳۷٫

۱۴- همان، ج‏۱۲، ص۱۲٫

۱۵- همان، ج‏۲۱، ص۱۱٫

۱۶- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۶٫

۱۷- همان، ج‏۱۸، ص۱۹۶-۱۹۷٫

۱۸- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۷٫

۱۹- همان، ج‏۱۸، ص۲۴۳٫

۲۰- همان، ج‏۱۸، ص۲۸۴-۲۸۶؛ همچنین: ج‏۹، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۱۸، ص۴۳۲ و۳۸۰؛ ج۲۱، ص۴۲۱٫

۲۱- شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ص۲۰۶٫

۲۲- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۲۸۳-۲۸۵٫

۲۳- همان، ج‏۱۸، ص۲۷۶٫

۲۴- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۷٫

۲۵- همان، ج‏۱۲، ص۲۷۷٫

۲۶- همان، ج‏۱۲، ص۱۴۹٫

۲۷- همان، ج‏۱۲، ص۱۵۱-۱۵۲٫

۲۸- ر.ش: همان، ج۱۱، ص۳۹۳ و ۴۸۴و۴۸۵؛ ج‏۱۲، ص۱۴۹ و۱۶۸و۱۶۹ و۲۷۷-۲۷۸؛ ج۱۵، ص۲۵۰؛ ج۲۱، ص۴۲۲٫

۲۹- همان، ج‏۲۱، ص۱۱٫

۳۰- برای نمونه، ر.ش: همان، ج‏۱۵، ص۱۵و۱۶ و۲۵۱؛ ج۱۸، ص۱۹۷و۳۳۵؛ ج۲۰، ص۲۹۵؛ ج۲۱، ص۴۲۰٫

۳۱- ر.ش: همان، ج۱۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ ج‏۱۸، ص۴۱۰و۴۱۱٫

۳۲- ر.ش: همان، ج۱۲، ص۱۲۷و۱۲۸ و۱۳۱٫

۳۳- ر.ش: همان، ج‏۱۵، ص۱۶-۱۸٫

۳۴- همان، ج۲۱، ص۴۲۲٫

۳۵- همان، ج‏۱۵، ص۱۵-۱۶٫

14ژوئن/21

شباهت‌های دو بیعت

سیمای امیرمؤمنان«ع» در قرآن نام مجموعه مقالاتی در عرصه معرفت شخصیت مولای جهان هستی است که حضرت امام هادی«ع» انشا فرموده‌اند. قطعاً یکی از منابع ارزشمند علی‌شناسی این زیارت عمیق است که برگرفته از مضامین بلند قرآنی است. در مقالات گذشته به شرح فرازهایی از این زیارت پرداختیم. در این مقاله نیز به فرازهایی دیگر از این زیارت بلند می‌پردازیم.

 

یادی از حدیث غدیر

«و اشهد انه قد بلغ عن الله ما انزله فیک فصدع بامره و اوجب علی امته فرض طاعتک و ولایتک و عقد علیهم البیعه لک و جعلک اولی بالمؤمنین من انفسهم کما جعله الله کذلک ثم اشهد الله تعالی علیهم فقال الست قد بلغت فقالوا اللهم بلی فقال اللهم اشهد و کفی بالله شهیداً و حاکماً بین العباد: و گواهی می‌دهم که پیامبر«ص» از جانب خدا آنچه را که درباره تو نازل شده بود به مردم رساندند و امر خدا را آشکار بیان کردند و طاعت و ولایتت را بر امتت واجب فرمودند و ولایت و امامتت از امت سبقت گرفتند و تو را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار دادند، چنانکه خداوند تو را چنین قرار داده بود. سپس خدای تعالی را بر امت گواه گرفتند و فرمودند آیا امر خدا را بر ولایت و خلافت  علی به شما رساندم؟ گفتند به خدا قسم بلی رساندی. پس رسول خدا«ص» فرمودند: «خداوندا! تو شاهد باش که گواهی و حکم تو در میان بندگان کفایت می‌کند.»

در این فرازها بر دو مطلب تأکید شده است:

  1. پیامبر«ص» در انجام وظیفه معرفی حضرت مولی علی(ع) به عنوان امام پس از خود تمام تلاش خود را به کار بردند؛ زیرا از ناحیه خداوند مأمور بودند و در انجام فرمان ذات مقدس ربوبی ذره‌ای درنگ و سستی نداشتند. خدای تعالی فرمود: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین:(۱) ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر نکنی رسالتت را به‌درستی انجام نداده‌ای. خداوند تو رااز خطرات احتمالی مردم نگه می‌دارد و کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.»

این مأموریت تحقیقاً جز مسئله تعیین جانشین برای پیامبر«ص» و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین نیست. به این مطلب نه تنها شیعه، بلکه ده‌ها تن از عالمان اهل سنت نیز صراحتاً  معترفند.(۲)

پیامبر «ص» این مأموریت را به‌خوبی انجام دادند. «فصدع بامره» «صدع» به معنای شکافتن است، آشکار کردن چیزی نوعی شکافتن است در اقرب الموارد آمده «صدع الامر کشفه»(۳) فاصدع بها تؤمه…(۴) یعنی مأموریت خویش را آشکار کن. مهندسی جریان غدیر نشان‌دهنده انجام صحیح این مأموریت است: «آنان که جلو رفته‌اند برگردند، آنهائی که عقب مانده‌اند خود را برسانند.» پیام به گونه‌ای ابلاغ شد که همه بشنوند. سه روز در منطقه غدیر ماندند و از همه بیعت گرفتند. همه  اینها گویای این حقیقت‌اند که سخن از ابلاغ یک وظیفه بود.

  1. بخش‌هایی از حدیث متواتر غدیر:

الف- خداوند پیامبر«ص» را از مؤمنان نسبت به خود آنان سزاوارتر قرار داد:

« النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ …؛(۵) پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»

معنای آیه این است که تمام اختیاراتی که انسان نسبت به خویشتن دارد، مسایل اجتماعی، فردی و خصوصی، مسائل مربوط به حکومت، قضاوت و دعوت از هر انسانی، پیامبر«ص» از خود او اولی‌تر و اراده و خواست پیامبر«ص» مقدم بر اراده و خواست اوست.

در حدیث غدیر خم آمده است:

«ثم اخذ بید علی فرفعها حتی رؤی بیاض اباطهما و عرفه القوم اجمعون فقال ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم قالوا الله و رسوله اعلم قال: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد امام الحنابله اربع مرات…؛(۶) سپس پیامبر«ص» دست علی«ع» را گرفتند و آن را بالا بردند، چندان که زیر بغل هر دو نمایان شد و همگان او را شناختند. آنگاه فرمودند: «ای مردم! چه کسی بیش از خود مؤمنان بر آنان ولایت دارد؟» گفتند: «خدا و رسولش داناترند.» فرمودند: «همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم و بر آنها بیش از خودشان ولایت دارم. پس هرکه را که من مولای او هستم، علی«ع» نیز مولای اوست.»

پیامبر«ص» این جمله را سه بار و به نقل از احمد پیشوای حنبلی‌ها چهار بار فرمودند. در نقل دیگری آمده است که:

«یا معشر المسلمین لیبلغ الشاهد الغائب اوصی من آمن بی و صدقنی بولایه علی الا ان ولایه علی ولایتی و ولایتی ولایه ربی عهده عهده الیّ ربی و امرنی ان ابلغکموه: ای گروه مسلمانان! حاضر به غایب برساند که همه آنانی را که به من ایمان آورده و تصدیقم کرده‌اند به ولایت علی«ع» سفارش می‌کنم. بدانید که ولایت علی«ع» ولایت من است و ولایت من ولایت پروردگار من است و این عهدی است که پروردگارم به عهده‌ام نهاده و فرمان داده است که آن را به شما برسانم.» آنگاه سه مرتبه فرمودند: «هل سمعتم فقال قائل قد سمعنا یا رسول الله: آیا شنیدید؟» گوینده‌ای (به نمایندگی از جمع) گفت: «ای پیامبر! خدا شنیدیم.»(۷)

و خداوند شاهد این اعتراف‌ها بود «و کفی بک شهیداً و حاکماً بین العباد؛ گواهی و حکم تو در میان بندگان کفایت می‌کند.»

 

نفرین بر منکران

«فلعن الله جاحد ولایتک بعد الاقرار و ناکث عهدک بعد المیثاق: پس خدا لعنت کند کسانی را که ولایت و امامت و خلافت تو را بعد از اقرار به آن منکر شدند و عهد پیمانی را که با تو بسته بودند شکستند.»

واژه «لعن» به معنی طرد و دور ساختن آمیخته با خشم است و هنگامی که به خدا نسبت داده می‌شود به معنی محروم ساختن از رحمتش او و درست نقطه مقابل رحمت و صلوات و در حقیقت اعلام موضع نفرت و تقریباً نزدیک به شعار مرگ بر… در گویش متعارف است.

واژه «جاحدیک» از ریشه جحد و به معنای انکار آگاهانه است. «الجحود الانکار مع العلم» راغب می‌گوید جحد به معنای نفی چیزی است که در دل اثبات آن است یا اثبات چیزی که در قلب نفی آن است.(۸) یعنی انکار واقعیت‌ها به علم به آنها. یعنی انسان معتقد به چیزی باشد و در عین حال آن را نفی کند یا معتقد به نفی آن باشد، ولی با زبان آن را اثبات کند. بنابراین در مفهوم جحد همیشه یک نوع لجاجت یا عناد در برابر حق نهفته است.

واژه «ناکث» از ریشه «نکث» است به معنی بازگشودن و تابیدن (باز کردن تاب ریسمان) که در مورد پیمان‌شکنی و نقض عهد به کار رفته است. گفته می‌شود نکث العهد و الیمین یعنی پیمان و سوگند را شکست.

شباهت‌های دو بیعت

از عجایب تاریخ شباهت‌های دو بیعت با امیرالمؤمنین«ع» است. یکی بیعت سال دهم هجرت در غدیر خم، بیعتی که کسی تا آن زمان چنان اجتماع با شکوهی را ندیده بود. جمعیت سه روز در غدیر خم برای تهنیت‌گویی و بیعت با مولی علی«ع» ماندند و پیشاپیش همه اصحاب پیامبر«ص»،  ابابکر و عمر بودند که گفتند: «بخ بخ لک یابن ابی‌طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه؛(۹) ای پسر ابوطالب! مبارک باد که در فاصله یک بام تا شام مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.»

و ابن عباس گفت: وجبت والله فی اعناق القوم؛(۱۰) به خدا سوگند ولایت او بر عهده همه مردم ثابت شد.

این از بیعت سال ده هجرت. اما ۲۵ سال بعد یعنی در سال ۳۵ هجرت هم بیعتی با مولی علی«ع» صورت گرفت که آن هم در نوع خود کم‌نظیر بود. بیعتی کاملاً آزادانه و با اراده و اختیار. مولی فرمود: «… و ان العامه لم تبایعنی لسلطان غالب و لا لعرض حاضر:(۱۱) … همانا بیعت مردم با من نه از روی ترس قدرتی مسلط بود و نه برای به دست آوردن متاع دنیا.»

و حتی وقتی به مولی علی«ع» پیشنهاد شد که دنبال امتناع‌کنندگان بفرستند و آنها را دعوت به بیعت کنند تا آنها به سیل خروشان مردم بپیوندند، فرمود: «لاحاجه لنا فیمن لا یرغب فینا؛(۱۲) نیازی نداریم به کسی که رغبتی به ما ندارد.»

نکته جالب اینکه اولین و دومین کسانی که با اصرار با حضرت مولی علی«ع» بیعت کردند طلحه و زبیر بودند «بایعه الناس بعدهما؛ و بعد از آن مردم بیعت کردند»

 

گزارش مولی علی(ع) از بیعت باشکوه

اقبال مردم از این بیعت هم بی‌نظیر بود.

مولی علی«ع» اقبال باشکوه مردم را در عباراتی زیبا و گویا چنین بیان می‌کند: «…فاقبلتم الی اقبال العوذ المطافیل علی اولادها تقولون البیعه البیعه قبضت کفی فبسطمتموها و نازعتم یدی…؛(۱۴) …شما مردم برای بیعت کردن به سوی من روی آوردید؛ همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچه‌های خود می‌شتابند و پیاپی فریاد کشیدید بیعت! بیعت! من دستان خویش را بستم، اما شما به اصرار آن را گشودید. من از دست دراز کردن سر باز زدم و شما دستم را کشیدید.»

«…فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ…(۱۵) …روز بیعت فراوانی مردم چون یال‌های پرپشت کفار بود (کفتار حیوانی است که فراوانی پشم گردن او ضرب‌المثل بود و اگر می‌خواستند فراوانی چیزی را بگویند با نام موهای یال کفتار مطرح می‌کردند) از هر طرف مرا احاطه کردند تا آنکه نزدیک بود حسن و حسین«ع» لگدمال شوند (برخی شارحان الحسنان را دو انگشت شست پا گرفته‌اند) و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گله‌های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند.»

امام(ع) با ادبیاتی سخن می‌گوید که مردم بفهمند. آن روز برای تفهیم به غیر از این ادبیات نمی‌شد سخن گفت و بلاغت یعنی همین!

«…فَتَدَاکُّوا عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ یَوْمَ وِرْدِهَا- وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِیهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِیهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِیَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَیَّ(۱۶) مردم همانند شتران تشنه‌ای که به آب نزدیک شده و ساربان رهایشان کرده و عقال (پای‌بند) از آنها گرفته شده، بر من هجوم آوردند و به یکدیگر پهلو ‌زدند و فشار آوردند، چنانکه گمان کردم مرا خواهند کشت یا بعضی به وسیله بعض دیگر می‌میرند و پایمال می‌شوند.»

این برخی از کلمات حضرت مولی علی«ع» در ترسیم اقبال باشکوه مردم در بیعت با ایشان است.

این یک بخش از این حادثه.

بخش دوم و مصیبت‌بار آن برخورد ناقضانه و بیعت‌شکنانه با هردو بیعت است. در مورد بیعت اول از آنجا که علمای پیشین به اندازه کافی و مستدل و عالمانه سخن گفته‌ و نوشته‌اند ضرورتی نمی‌بینم که سفره ماتم را بگشایم، ولی بلاتردید، علی «ع» امام حق و منصوب پیامبر«ص» از ناحیه خداوند و قلّه فضائل بود و آنان این را می‌دانستند و امام را کنار گذاشتند.

«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ (ابن ابی قحافه) و انه لیعلم أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا فُلَانٌ وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا

مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ: آگاه باشید. به خدا سوگند ابوبکر جامه خلافت بر تن کرد، در حالی که می‌دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‌کند. او می‌دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه‌ها به بلندی ارزش من نتوانند پرواز کرد…»

درباره این مقطع به همین مقدار بسنده می‌کنم…

اما در مقطع دوم بیعت باید سوگمندانه گفت همانند مقطع اول برخورد شد و پیمان‌شکنی بازارِ گرمی پیدا کرد. پیمان‌شکنی‌ای که جز جاه‌طلبی و دنیا انگیزه دیگری نداشت.

«فلما نهضت بالامر فکثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون کانهم لم یسمعوا کلام الله سبحانه یقول تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علواً فی الارض و لا فساداً بلی والله لقد سمعوها و وعوها…(۱۷): اما آنگاه که به پا خاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند (ناکثین اصحاب جمل مثل طلحه و زبیر) و گروهی از اطاعت من سرباز زدند و از دین خارج شدند (مارقین (خوارج) به رهبری حرقوص‌بن زهیر که به ذولثدیه مشهور بود و جنگ نهروان را پدید آورد) و برخی از اطاعت حق سر برتافتند (قاسطین معاویه و یاران او که جنگ صفین را بر امام تحمیل کردند). گویا سخن خدای سبحان را نشنیده بودند که می‌فرماید سرای آخرت را برای کسانی برگزیدیم که خواهان سرکشی و فساد در زمین بودند، اما دنیا در دیده آنها زیبا نمود و زیور آن چشم‌هایشان را خیره کرد.» در این عرصه هم گفتنی فراوان است.

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

 

 

پاورقی:

۱- مائده/۶۷٫

۲- به کتاب الغدیر جلد اول ص ۲۱۴ در دارالکتاب العربی بیروت ۱۳۷۹ هجری قمری و نیز کتاب‌های مستقل دیگر در این زمینه نظیر عبقات الانوار، المراجعات و در تفاسیر ذیل آیه فوق

۳- اقرب الموارد واژه «صدع».

۴- حجر/۹۴٫

۵- احزاب/۶٫

۶- الغدیر (چاپ مؤسسه الغدیر، ج ۲، ص۳۵) چاپ دیگر ج۲، ص۱۱٫

۷- تفسیر عیاشی، ج۱۱، ص ۳۲۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۱٫

۸- مفردات راغب واژه جحد.

۹- الغدیر، ج۲، ص۳۶، چاپ مؤسسه الغدیر.

۱۰- همان.

۱۱- نهج‌البلاغه، نامه ۵۴٫

۱۲- الفتوح ابن اعثم، ج۲، ص۴۴۱٫

۱۳- الجمل، ص۱۳۰٫

۱۴- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۷٫

۱۵- نهج‌البلاغه، خطبه ۳٫

۱۶- نهج‌البلاغه، خطبه ۵۴٫

۱۷- نهج‌البلاغه، خطبه ۳٫

16آوریل/21

میان مردم، ‌میدان عمل

درآمد

در ادامــۀ موضــوع منشــور سیاســی حکومتــی امیرالمومنیــن حضــرت علــی«ع»  بــه مالک اشــتر؛ به بخش دیگری از فرامین آن حضرت میپردازیم:

الف.ایتام و سالخوردگان را دریابید

« وَتَعَهَّد أَهْلَ الْیُتمِ وَ ذَوِی الرِّقَّهِ فِی السِّنِّ، مِمَّن لاَ حِیلَهَ لَهُ وَلاَ یَنصِبُ لِلمَسأَلَهِ نَفسَهُ…»

یتیمان و سالخوردگان را که راه چاره‌ای ندارند و اهل سئوال نیستند عهده‌دار باش و این بر زمامداران سنگین است و البته همه حق  سنگین است، ولی خداوند این وظیفه سنگین را بر کسانی که طالب عاقبت مرگ‌اند و به وعده الهی وثوق دارند و به شکیبایی خو کرده‌اند آسان می‌سازد.

۱- این بخش از نامه امام ادامه توصیه‌های مؤکد آن حضرت است که به طبقات پایین جامعه و محرومان و دردمندان توجه دارد و از مالک اشتر می‌خواهند که به وضع یتیمان و سالخوردگان بینوا رسیدگی کند.  این سفارش برای همیشه تاریخ و به همه انسان‌ها، به‌ویژه داعیه‌داران اسلام و ولایت علوی است که دولت اسلامی را موظف می‌سازد معاش و رفاه محرومان را عهده‌دار شود، زیرا در نظام اسلامی احدی از افراد جامعه نباید بدون سرپرست رها شود و دولت و مسئولان مملکتی سرپرست کسانی هستند که سرپرستی ندارند. به‌ویژه در این ایام که بیماری کرونا و گرانی دست به هم داده و فشار مضاعفی را بر قشر آسیب‌پذیر تحمیل می‌کنند، افراد متمکن جامعه نیز نباید از این محرومان غافل باشند و خود را از پاداش  خدمت به آنان محروم سازند.

۲- نکته دومی که حضرت خاطرنشان می‌سازد سنگینی حق است. آری حق و عمل به حق سنگین است. ایمان و گذشت، مجاهدت و پایداری و صبر می‌طلبد. به‌ویژه مسئولان که باید بدون لحظه‌ای غفلت و با تلاش و کار شبانه‌روزی به طبقه محروم بیندیشند؛ خدمت‌ را در صدر وظایف خود قرار دهند و این بار گران را به دوش بکشند و به سرمنزل مقصود برسانند تا دنیا و آخرت پاداش بگیرند.

۳- سومین نکته در فرمایشات امام این است که هرگاه کسی برای خدا و خدمت بندگان مستمند خدا مصمم باشد، از یاری و مدد خداوندی بهره‌مند خواهد بود و در نتیجه کارهای سنگین بر او آسان خواهد شد: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(۲)

 

ب.دولتمردان در میان مردم

و در ادامه نامه، حضرت به مالک اشتر توصیه می‌فرمایند: «و اجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرّع لهم فیه شخصک…»: و برای کسانی که به تو نیاز دارند بخشی از اوقات خود را اختصاص بده و خودت را برای آنان فارغ گردان و با آنان در میان جمع بنشین و در برابر خداوندی که تو را آفریده است خضوع و فروتنی کن و سپاهیان و یارانت و محافظان و مأموران را از آنان دور گردان تا  بدون پروا و هراس با تو صحبت کنند؛ چه آنکه مکرر از رسول خدا «ص» شنیدم که می‌فرمود: «لن تقدّس امّهٌ لا یؤخذُ للضَّعیف فیها حقّهُ من القویِّ غیر مُتَعتَع: هرگز ملتی در آن حق ضعیف از قدرتمند، بدون پروا و هراس گرفته نشود ارزش ستایش ندارد.»

از آنان خشونت و ناتوانی در سخن را تحمل کن و کم حوصلگی و غرور را واگذار تا خداوند رحمتش را بر تو بگستراند و پاداش اطاعتش را بر تو لازم کند و آنچه را که به آنان می‌دهی برایشان گوارا ساز و اگر ندادی، مهربانی و عذرخواهی کن.

 

حاصل آنکه:

۱٫مسئولان امور باید با مردم، به‌ویژه اقشار محروم بنشینند و به درد آنان گوش بدهند تا با واقعیت‌های جامعه آشنا شوند. از حال مردم بی‌خبر نباشند؛ در اتاق خود را با چند واسطه و سیم خاردار نبندند و خود را تافته جدا بافته از مردم ندانند.

  1. خضوع در برابر مردم و نشستن با مستمندان و خاک‌نشینان شرط بندگی خدا و خضوع در برابر فرامین اوست. حکام و زمامداران باید بر این نکته واقف باشند و به مردم فخر نفروشند، زیرا این مردمند که آنان را به قدرت رسانده‌اند و صاحبان اصلی نظام و انقلاب همین مردم و شهدای آنانند.
  2. در ملاقات‌های مردمی با مدیران و مسئولان حضور محافظان و مأموران موجب می‌شود که آنها نتوانند بدون ملاحظه حرف خود را بزنند. لذا بر مسئولان است که در این گونه دیدارها ارباب رجوع را تنها بپذیرند و حرف‌های آنان را بشنوند و در صدد چاره‌جویی برآیند.
  3. همان‌گونه که اشاره شد به فرمایش رسول گرامی اسلام«ص» جامعه‌ای که در آن حق ضعیف از قوی بدون چون و چرا گرفته نشود، ستوده و سعادتمند نیست. دولت اسلامی باید چنین سیاستی را دستور کار خود قرار دهد و برای تحقق فرمان پیامبر اکرم«ص» بکوشد و هر چیزی، به‌ویژه غرور و قدرت مانع چنین سیاستی نشود.

در نظام اسلامی باید ابهت زورمندان خودخواه شکسته شود و ضعفای ملت جرئت و جسارت دفاع از حق خود را پیدا کنند.

  1. گاهی ارباب رجوع و اهل حاجت به دلیل دلتنگی و گرفتاری با مقام مسئول با خشونت سخن می‌گویند و یا بیان درستی ندارند. بر مقامات مسئول فرض است که خشونت و لکنت زبان آنها را تحمل کنند و درد و رنج آنان را دریابند.
  2. دولتمردان و مسئولین باید با گشاده‌رویی و از صمیم دل انجام وظیفه کنند تا برای حاجتمندان گوارا باشد و اگر به عللی هم نتوانستند به مردم رسیدگی کنند، با عذرخواهی و برخورد ملایم دل ارباب رجوع را به دست آورند.

***

اینها بخشی از توصیه‌های امیرمؤمنان(ع) به مالک اشتر و در حقیقت درسنامه مدیران، به‌ویژه آنانی است که به ولایت و امامت مولی الموحدین«ع» عشق می‌ورزند. این مطالب صرفاً برای خواندن نیستند، بلکه باید به آنها عمل کرد. نهج‌البلاغه غالباً در دسترس اکثر مدیران و مسئولان ما هست. شایسته است که گاهی آن را بگشایند و به دستورات امیرالمؤمنین گوش فرا دهند. آیا در اتاق‌های مسئولین به روی مردم باز است؟ آیا واسطه و رابطه حاکم نیست؟ آیا مدیران و مسئولان حاضرند دربان‌ها و سیم‌های خاردار خود را بردارند؟

در نگاهی به سیره عملی امام علی«ع» درمی‌یابیم آنچه که حضرت به مالک اشتر می‌نویسند برآمده از عمق ایمان و جان مبارک ایشان است و در تعامل با مردم به بیش از این فضایل آراسته بودند. خلافت پررنج و کوتاه چند ساله ایشان، تبلور عینی و عملی این گفته‌ها بود. ایشان در حالی که بیت‌المال را با انواع کالاها در اختیار داشتند، با قرص نان جوینی افطار می‌کردند.

 

 

پی‌نوشت:

۱-نامه ۵۱ نهج‌البلاغه.

۲-عنکبوت/۶۹

29جولای/20

محرومان و دردمندان را دریابید

توجه به اقشار آسیب‌پذیر و محروم

«ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین والمحتاجین و اهل البؤسی و الزّمنی…(۱)

و اینک خدا را خدا را منظور دار درباره طبقه پایین جامعه! بیچارگانی که راه کسب و کار برای آنان فراهم نیست از تهیدستان و نیازمندان و بینوایان و زمینگیران، زیرا در این طبقه نیازمندانی هستند که برخی درخواست می‌کنند و برخی زبان و روی درخواست کردن ندارند. حق خدا را برای خدا درباره آنان پاس بدار، چنان که پاسداری آن را از تو خواسته است. بخشی از بیت‌المال و بخشی از محصولات زمین‌های غنیمت گرفته شده اسلام در هر شهر را برای آنان قرار ده، زیرا برای دورترین آنها همان حقی است که برای نزدیک‌ترین آنهاست و البته رعایت حق همه را از تو خواسته‌اند.

پس مبادا سرخوشی از نعمت، تو را از آنان غافل سازد، زیرا تو به بهانه رسیدگی به کارهای مهم از تضییع امور ناچیز معذور نیستی. پس وجهه همت را از آنان برمگیر و از سر تکبر و ناز، روی از آنان برمتاب و به کارهای کسانی که به تو دسترسی ندارند و دیگران به چشم خواری به آنان می‌نگرند و مردمان حقیرشان می‌شمارند، بپرداز. سپس افراد مورد اطمینان خود را که خداترس و فروتن باشند برای رسیدگی به امور آنان بگمار و آنان باید امور اقشار محروم را به تو گزارش دهند.

و تو نیز در حق آنان کاری کن که روز دیدار خداوند در پیشگاه او معذور باشی، زیرا این گروه از افراد رعیت به انصاف و… از دیگران نیازمندترند و عذر خویش را در ادای حق هر یک از آنان در پیشگاه خداوند آماده ساز و به کار یتیمان و سالخوردگان که واقعاً چاره‌ای ندارند و نمی‌توانند شخصاً درخواست خود را مطرح کنند بپرداز و این مسئولیتی سنگین بر عهده والیان است و البته تمام حق، سنگینی است و خداوند آن را بر مردمی که در جستجوی فرجام نیک‌اند و از این رو خود را به شکیبایی وا می‌دارند و به صدق وعده‌هایی که خداوند به آنان داده اطمینان دارند، سبک می‌سازد.»

 

گستره عدالت نسبت به محرومان

۱- عدالت اجتماعی و فراگیر نسبت به آحاد جامعه، به‌ویژه مرزنشینان، نقاط و شهرهای دور از مرکز و بالاخص محرومان و تهی‌دستان و دردمندان، محور اصلی این بخش از منشور حکومتی امیرمؤمنان(ع) به مالک اشتر است تا نمونه حکومت اسلامی را به دنیا نشان ‌دهد و از سیره و سیاست امیرالمؤمنین(ع) درس بگیرد.

عدالت اجتماعی و قسط و عدل به بیان قرآن کریم از اهداف اساسی پیامبران خدا بوده است:

« لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس…؛(۲) ما پیامبرانمان را فرستادیم با دلائل روشن و کتاب و میزان تا مردم به برپایی قسط و عدل استوار گردند و آهن را نازل کردیم (پدید آوردیم) که در آن بیم و هراسی سخت است و هم منافعی برای مردم دارد.»

اینکه قرآن کریم پس از بیان هدف و رسالت‌ها به عنوان قسط و عدالت، از آهن و بیم و هراس آن سخن می‌گوید، این پیام را دارد که برای عدالت و قسط، گاه از سلاح و نبرد با دشمنان عدالت و مستکبران و دیکتاتورها باید کمک گرفت و جهاد و دفاع برای پیشگیری از ظلم و تجاوز ضروری است.

عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان که محور نخست این بخش است به گونه‌های دیگری هم، چه در گفتار و چه سیره حکومتی امیرمؤمنان(ع) مورد تأکید و توصیه آن حضرت قرار گرفته است. آنجا که می‌فرماید، « أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لاأُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْر(۳) آیا قناعت کند نفس من به اینکه مرا فرمانروای مؤمنان بنامند، اما در سختی‌های روزگار شریک آنان نباشم.»

و نیز، «اِنَّ الله فَرَضَ عَلَى أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ . فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کی لا یَتَبیّغ بالفقیر فقره،(۴)خداوند بر رهبران عدالت واجب نمود که زندگی خود را با ضعفای مردم همسان کنند تا فقر و تهی‌دستی، فقیران را دچار اندوهی هلاکت‌بار نسازند.»

آن حضرت در توصیف دوران خلافت پررنج خود از وضع مردم کوفه می‌فرماید: «ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُرات(۵)همه مردم کوفه در رفاه به سر می‌برند، پایین‌ترین آنها نان گندم می‌خورد، در سایه زندگی می‌کند و از آب فرات می‌نوشد.» یعنی آب و نان و مسکن که نیازهای اولیه مردم است برای آنان فراهم شده است.

در یک جامعه اسلامی نیازهای اولیه مردم می‌بایست متناسب با زمان تأمین شوند. این بخشی از عدالت اجتماعی اسلام است و دولتمردان باید این درس را از امام علی(ع) بیاموزند. همچنین ثروتمندان و مرفهین نباید از طبقات محروم جامعه غافل باشند و باید حقوق شرعی مالی را که به عهده دارند بپردازند تا فقر و تهی‌دستی از جامعه رخت بربندد و مواسات مورد تأکید دین صورت پذیرد.

امام علی(ع) در این مورد می‌فرمایند: « إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِی  وَ اللهُ تَعالی سائِلَهُم عَن ذلِک؛(۶)خدای سبحان روزی نیازمندان را در ثروت اغنیا قرار داده و فقیری گرسنه نمانده مگر اینکه حق او را توانگری برده است و خدای متعال از آنان مؤاخذه خواهد کرد.»

در جامعه ما ثروتمندانی هستند که با درآمد میلیاردی وجوهات شرعی را نمی‌دهند و از پرداخت مالیات می‌گریزند. دولت موظف است بدون چون و چرا آن را وصول و در خدمات عمومی به ویژه مناطق محروم هزینه کند و نیز باید با فاصله‌های حقوقی و ارقام نجومی برخورد شود تا گامی به سوی عدالت اجتماعی برداشته شود.

در فرمایش امام که با تعبیر، «اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَى»  آمده، نسبت به مردمان معمولی تهی‌دست و یتیمان و… تأکید شده است که نظیر آن درباره دیگران نیست و این حاکی از مسئولیت عظیم دولت‌ها در برابر این طبقه است، زیرا اینها درمانده‌اند و هیچ وسیله دفاعی‌ای ندارند و کمتر افرادی به فکر اینها هستند و از دولت هیچ عذری در تضییع حقوق این طبقه پذیرفته نیست.

 

۲- تکریم اقشار محروم

نکته‌ دیگری که امام بر آن تأکید فرموده‌اند، تکریم اقشار محروم است. مسئولان نباید از دیدار این قشر چهره در هم کشند و از آنان رخ برتابند. دولت اسلامی باید به شخصیت قشری که از نگاه مرفهان بی‌درد حقیر به شمار می‌آیند، بها بدهد و اجازه ندهد عقده و حقارت فقر و مسکنت، آنها را منزوی و از اقشار دیگر جامعه جدا کند.

***

یکی از ابزارهای نظام استکباری تحقیر مستضعفان و محرومان است تا بدین وسیله از آنان سلب شخصیت کند تا همچون نظام برده‌داری به‌راحتی در خدمت مستکبران قرار گیرند. قرآن کریم درباره سیاست فرعون مصر می‌فرماید: « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوه(۷) مردم را تحقیر کرد تا او را پیروی کردند.» این سیاست هم اکنون از سوی دول استکباری نسبت به ملت‌های محروم در قرن مدعی حقوق بشر! اعمال می‌شود.

پیامبران آمدند تا این دژ استکباری را درهم بکوبند. قرآن کریم درباره فرعون و مردم اسیر آن دوران می‌فرماید، « وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین؛(۸) و اراده ما بر این است که بر مستضعفان زمین منت نهاده و آنان را پیشوایان زمین قرار دهیم.» و چنین شد و اراده تشریعی و تکوینی الهی تحقق یافت و تحقیر شدگان، وارث زمین شدند و در آینده تاریخ گستره زمین در اختیار آنان قرار خواهد گرفت و عدل جهانی در دولت حضرت مهدی(عج) تحقق خواهد یافت.

در درون جامعه‌ها نیز چنین است. ثروت و قدرت و کاخ و تجمل نباید ابزاری برای تحقیر انسان‌ها باشد. این توده‌های مردم و همان اقشار محروم و زحمت‌کش‌اند که در روز حادثه به یاری دولت‌ها می‌شتابند. توقع آنها کمتر و تلاش آنها بیشتر است. چرا این قشر باید تحقیر شوند؟!

دولت باید قدرشناس این مردم باشد. از آنان رخ برنتابد و به سراغ آنان برود. هر مسئولی که بر جایگاهی تکیه زده و از مرکز تا شهرها و روستاها رفته، باید قدر این مردم را بداند و به شخصیت آنان احترام بگذارد. در اتاق ریاست باید به روی این قشر باز باشد تا بیایند و مشکلات خود را بگویند. حداقل کاری که مسئولان باید برای این مردم انجام بدهند، دیدار با آنها و شنیدن درد و رنج‌هایشان در نقاط مختلف کشور، به‌ویژه نقاط محروم است. این درسی است که امیرالمؤمنین(ع) می‌آموزد.

 

 

۳- نظارت و بازرسی

از دیگر وظائف حاکم اسلامی نظارت و بازرسی و تحقیق و تفحص از حال مردم، به‌ویژه محرومان جامعه است. امام علی(ع) بر این امر بسیار تأکید فرموده‌اند، «برای رسیدگی به وضع محرومان، افراد مطمئن، خداترس و کنجکاو را اختصاص ده تا به تو گزارش دهند که بر آنان چه می‌گذرد و تو بدان گونه که نزد خدا در قیامت معذور باشی، حق آنان را ادا کن، زیرا از میان رعیت، این قشر محروم به انصاف و احسان تو سزاوارترند و البته همه مردم را به عدل و انصاف نیاز است.»

امام تأکید می‌ورزند که بازرسان می‌بایست افرادی مطمئن و مورد وثوق، خداترس و متواضع باشند و از وضع مردم گزارش‌های واقعی بدهند، «فرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیه و التواضع فلیرفع الیک امورهم ثم اعمل فیهم بالاعذار الی الله یوم تلقاه.»

برای هر دولتی چنین بازرسانی لازم است که در میان مردم باشند؛ به نقاط مختلف محروم سرکشی کنند و حقیقت را گزارش دهند نه اینکه برای خوشایند مقام مسئول گزارش غیرواقعی بدهند. از حال معلولان، یتیمان، از کار افتادگان و فراموش شدگان و معیشت، مسکن و درمان آنها، اخبار و اطلاعات واقعی بیاورند و مقام مسئول و نهاد ذی‌ربط نیز در رفع مشکلات آنها بکوشد. خداترسی و اندیشه به محاسبه روز جزا سرلوحه رفتار آنان باشد، در برابر مردم، به‌ویژه محرومان تواضع کنند، با آنان بنشینند، درددل‌های آنان را بشنوند و در درمان آنها بکوشند.

این درس‌ها که امام عدالت امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر می‌آموزند، ضرورت عاجل امروز ماست؛ به‌ویژه که ما می‌خواهیم به دنیا شیوه حکومت اسلامی‌ای را بیاموزیم که در حکومت امام علی(ع) متبلور بود و لذا به این منشور نیاز مبرم داریم. روی میز و در اتاق هر مقام مسئولی می‌بایست نسخه‌ای از منشور سیاسی مدیریتی اسلامی انسانی آن حضرت گشوده باشد و به کارکنان تدریس شود. مع الاسف با این ایده بسیار فاصله داریم و بهتر است که در کار خود تجدیدنظر کنیم.

 

پاورقی

  1. نهج البلاغه نامه ۵۳٫
  2. سوره حدید، آیه ۲۵٫
  3. نامه ۴۵ نهج‌البلاغه.
  4. خطبه ۲۰۹ نهج‌البلاغه.
  5. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷٫
  6. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۸٫
  7. سوره زخرف، آیه ۵۴٫

۸- سوره قصص، آیه ۲۸٫