Tag Archives: دولت سیزدهم

29دسامبر/21

پیوست عدالت؛ تعدیل ثروت و مهار‌ قدرت

درآمد

نیل به عدالت در دنیای جدید فرایند پیچیده‌ای پیدا کرده است. امروزه اگر در نظام سیاسی برای این دغدغه خجسته، برنامه‌ریزی سنجیده و صحیحی شکل نگیرد، هرگز بستر تحقق عدالت مهیا نخواهد شد. مدیریت نیروها و امکانات و هزینه‌ها فرایند دقیقی است که اگر  درست انجام شود، می‌تواند هر کشوری را به سوی دادگری رهنمون شود و سنجه آن را می‌توان در قالب پیوست عدالت رصد کرد. واقعیت این است که تا زمانی که عدالت به معنای واقعی کلمه در قوانین و برنامه‌ها و آیین‌نامه‌ها حضور محسوس، ملموس و تأثیرگذار نداشته باشد، نمی‌توان به این مهم دست یافت.

 

۱- عدالت، مبنای سنجش‌  

داده‌های قرآنی و روایی ‌صراحتاً بیان می‌کنند که در اندیشه اسلامی، عدالت معیار همه برنامه‌ها، قوانین، گفتارها و برنامه‌ریزی‌هاست و تمام امور فرد و جامعه باید در جهت آن تنظیم شود. از نظر قرآن کریم، یکی از ماموریت‌های بزرگ پیامبران الهی، تأمین عدالت است. خدای متعال می‌فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ و َالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ:(۱) ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان را نازل کردیم تا مردم را دعوت به قیام برای عدل کنند.»

در ادبیات روایی ما نیز عدالت بحث برجسته‌ای است. در کلام اهل بیت(ع) آمده است:‌ «یک ساعت عدالت‌ورزی از هفتاد سال عبادت برتر است. عدالت، منطق قرآن، زندگی، پایداری قدرت، نظام حکومت، معیار سیاست‌ورزی، نورچشم حکومت‌ها، زیبایی سیاست و سیاستمداران، آسودگی، فزایندۀ برکت، عزت، بزرگی و موجب آبادانی و عمران شهرهاست».(۲)

عدالت به‌ویژه در عرصۀ سیاسی و اجتماعی، سنگ محک ارزش‌های دیگر و سنجۀ ساحت‌های مختلف زندگی سیاسی اجتماعی انسان است و مفاهیم دیگر، بر اساس عدالت به عنوان اصلی محکم، تفسیر و تفهیم می‌شوند: «اصل عدالت از مقیاس‌های اسلام است که باید دید چه‌ چیزی بر او منطبق می‌شود. عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه اینکه آنچه دین گفته عدل است، بلکه دین آنچه را که عدل است می‌گوید. این معنای مقیاس بودن عدالت است برای دین.»(۳)

عدالت در گام نخست با فکر و ذهنیت افراد سر و کار دارد و آن را سامان می‌دهد، اما بیش از آن، با عرصۀ عمل و روابط اجتماعی پیوند دارد. با توجه به همین امر است که عدالت در حوزۀ عقل عملی برجسته می‌شود؛ حوزه‌هائی که به باور اندیشمندان، دامنه آن با مفاهیمی چون تحسین عدالت، علم، شجاعت و تقبیح ظلم مرتبط است.(۴)

«پیامبر گرامی اسلام(ص) احساس ژرفی به عدالت داشتند. این در حالی بود که ایشان ظلم و ستم را در جامعه‌ای که در آن بالیده بودند، فراگیر یافتند. پس برای تاسیس نظامی منسجم که در آن معیار و روش عدل، نهاده شود، تلاش کردند. طبیعی بود که با توجه به نقش پیامبری‌ روی به ارزش‌های دینی تاکید کنند.» (۵) طبعاً انتظار می‌رود که نظام سیاسی برآمده از رسالت پیامبر اعظم(ص) هم بر پایه عدالت استوار باشد.

اما با این همه تأکید و سفارش، ارزش متعالی و نگرش ارزشمند عدالت در عمل و اندیشۀ مسلمین و نظام‌های اجتماعی سیاسی برخاستۀ از آن کمرنگ است. با آنکه فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی، عدالت است(۶) و البته در این مسیر گام‌هایی بلند و بنیادینی هم برداشته شده‌اند، اما تا رسیدن به نقطه آرمانی فاصله زیادی داریم. با توجه به این مهم بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین دیدار با اعضای دولت سیزدهم، برای جبران عقب‌ماندگی‌ها در عرصه عدالت به یکی از راهکارهای مهم آن یعنی بایستگی پیوست عدالت‌ اشاره کردند: «بخشنامه‌ها و مصوبات دولت پیوست عدالت داشته باشد. به نظر من هر مصوبه‌ای که شما تصویب می‌کنید، هر لایحه‌ای که در دولت تنظیم می‌کنید، هر بخشنامه‌ای که خود شما در دستگاه خودتان صادر می‌کنید، باید یک پیوست عدالت داشته باشد. باید مراقب باشید این روش، این کار، این دستور ضربه‌ِ به عدالت نزند و طبقات مظلوم را پایمال نکند.» (۷)

پیوست عدالت همچون سنگ محکی است که می‌تواند و باید همه جا همراه برنامه‌ها و قوانین باشد تا اگر زمینه‌های انحراف و ظلمی به وجود آمد، در فرصت مقتضی جلوی آن گرفته شود.

 

۲- ساختار عادلانه و پیوست عدالت

نکتۀ اساسی برای اثربخشی راهکار پیوست عدالت، وجود ساختار عادلانه و تلاش برای تقویت آن است. همۀ آموزه‌ها و راهبردهایی که از قرآن کریم در این راستا به دست می‌آیند، هنگامی می‌توانند عملیاتی شوند که ساختار و نظام عادلانه‌ای وجود داشته باشد. تنها در یک ساختار عادلانه است که حاکم عادل نقش پیدا می‌کند، در غیر این صورت، حاکم عادل هم نمی‌تواند کاری را جلو برد. این سامانه، یکی از بزرگ‌ترین ضمانت‌های اجرایی است تا حاکم بتواند قدرت، ثروت، امتیازها و فرصت‌ها را به شایستگی و دادگرانه میان شهروندان توزیع کند. در این وضعیت است که حقوق اقلیت‌ها رعایت می‌شود و حتی در حق دشمنان نیز ستم نمی‌شود.

کارکرد بنیادین راهبردهای عدالت سیاسی، تنظیم و طراحی راه و ساختاری است که می‌تواند در فرایندی عقلی ـ عقلایی، جامعه را به عدالت رساند. ساختاری که در آن قدرت، اختیارات و ثروت‌های کلان در دست دولت‌ها و افراد متراکم نمی‌شوند و گامی مهم در جهت رسانش شهروندان و نظام سیاسی به عدالت برداشته می‌شود. گام مهم پیوست عدالت آنگاه اجرائی می‌شود که ساختار عادلانه باشد. عدالت چون زنگ هشداری است که هر گاه ساز و کارهای خلاف عدالت شکل گیرند،‌ به کار می‌افتد و نظام سیاسی را از حرکت در آن جهت باز می‌دارد.

 

۳- بایستگی برنامه‌ریزی عاقلانه در جهت پیوست عدالت

با توجه به توانمندی برنامه‌ریزی و خردورزی در انسان، او برای حرکت در جهت کمال و رسیدن به جامعۀ عدل‌محور می‌تواند برنامه‌ریزی‌های دقیق و دوراندیشانه داشته باشد. شاهراه و بنیاد برنامه‌ها را وحی مشخص می‌کند و عقل استدلال‌گر، ادراک کننده، برنامه‌ریز و هدف‌ساز به تصمیم‌سازان کمک می‌کند تا برنامه‌های جامعه را  در جهت عدالت تنظیم کنند. در ادبیات دینی از این عقل، به عقل معاش تعبیر شده است تا برای رسیدن به عالی‌ترین و والاترین مقصود که سعادت دنیوی و اخروی است، طراحی کند. امام صادق(ع) فرمود: «العقل دلیل المؤمن.»(۸)

در عرصۀ سیاسی، کارگزار عاقل برای رسیدن به پیوست عدالت،‌ به تعبیر امام ‏على(ع) رأی و دیدگاه خردورزان و دانش دانشوران را به نظر خود می‌افزاید و با گفتگو، زمینه رسیدن جامعه به این مهم را فراهم می‌سازد. ایشان می‌فرماید: «حَقٌّ على العاقلِ أنْ یُضیفَ الى رَأیِهِ رَأىَ العُقلاءِ و یَضُمَّ الى عِلمِهِ علومَ العُلَماء:(۹) شایسته‏ است هر عاقلى نظر دیگران را به دیدگاه خود اضافه کند و علوم دانشمندان و کارشناسان را به علمش بیفزاید.»

پیوست عدالت می‌تواند تناسب و تعادل در برنامه‌ها و تصمیم‌های سیاسی را برای جامعه به ارمغان بیاورد. «تناسب» یعنی هر کس به میزانی که شایستگی دارد، به حقوق سیاسی خود دست می‌یابد و «تعادل»، با توجه به اصل لغت «عدالت»، یعنی جامعه‌ای دور از افراط و تفریط و احساسات بی‌پایه. چنین جامعه‌ای رفتاری عقلایی و سنجیده در پیش می‌گیرد و به «امه وسط»(۱۰) که قرآن کریم از آن یاد  و جامعۀ اسلامی را با آن توصیف می‌کند و می‌ستاید، نزدیک می‌شود.

 

۴- آثار پیوست عدالت در جامعه

با وجود پیوست عدالت، همه قانونگذاران و برنامه‌ریزان باید این تکاپوی نظری – عملی را در ذهن و اندیشه خویش بپرورانند که چگونه می‌توان قانون و برنامه‌ای را تصویب کرد که از شاهراه عدالت دور نشود. با این پیوست، نوعی آینده‌نگری و تیزبینی بر امور حاکم می‌شود و می‌توان برخی از ساحت‌های سیاسی – اجتماعی را به سوی عدالت راهبری کرد. باور حاکمان و سرآمدان دولت و مجلس شورای اسلامی به پیوست عدالت و تلاش برای توزیع عادلانۀ ثروت و قدرت می‌تواند حقوقی را که از جایگاه اصلی خود خارج شده‌اند، به جای حقیقی خود بازگرداند.

با اجرایی شدن پیوست عدالت در عرصۀ سیاسی ـ اجتماعی، شهروندان امکان می‌یابند تا به شایستگی به حقوق خود دست یابند، افراد در جایگاه بایستۀ خود قرار گیرند و ظرفیت‌های آنان برای دستیابی به حقوق سیاسی ـ اجتماعی، عملیاتی و اجرایی شود. این امر هنگامی محقق می‌شود که در جامعه، عدالت، حضوری پررنگ یابد. قانونمندی رفتارها، سنجش‌ و محاسبه کردارها برحسب حقوق و برخورد قانونی و حق‌مدار، با اجرای عدالت ممکن می‌شود.  پیوست عدالت، اقدامی اثربخش در این مسیر است که می‌تواند بسترساز تضمین حقوق شهروندی باشد.

 

نتیجه‌گیری

یکی از دغدغه‌های جدی مقام معظم رهبری آن است که مردم نسبت به مسئله عدالت اجتماعى، مجدّانه و منطقى با مسئولانشان صحبت کنند و این را از دولت‌ها و از نمایندگان مجلس بخواهند. باید کسى را که شعار عدالت اجتماعى مى‏دهد، موظّف و مسئول و از او مطالبه کنند.(۱۱)  به این دلیل است که رهبری انقلاب همواره مطالبۀ عدالت را طرح کرده‌اند و اینکه بایستى عدالت‏ آن‏ چنان از طرف مردم، قشرها و به‌خصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولى، چه بنده و چه هرکس دیگرى که در جایى مسئول است، ناچار باشد، به مقولۀ عدالت‏، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد.(۱۲) به نظر می‌رسد که بحث پیوست عدالت باید به دور از شعارزدگی، به یکی از خواسته‌های جدی شهروندان، ‌احزاب و سمن‌ها  تبدیل شود.

 

پی‌نوشت:

۱- حدید، ۲۵

۲- برای مشاهده تعابیر گوناگون دربارۀ عدالت، ر.ک.: الحکیمی، محمدرضا و… «الحیاه»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول ۱۳۶۸، صص ۳۶۸-۳۲۴٫

۳- مطهری، مرتضی، «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» چ. اول، نشر حکمت، تهران ۱۴۰۳، ص۱۴٫

۴- محمدرضا مظفر؛ اصول فقه؛ ج ۲، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چهارم۱۳۷۰، ص ۲۲۲٫

۶- خدوری، مجید: «مفهوم العدل فی الاسلام»، ترجمه: دارالحصاد، دارالحصاد للنشر و التوزیع، سوریا، الطبعه الاولی، ۱۹۹۸، ص۲۴۹٫

۶- بیانات مقام معظم رهبری، ۲۹/۳/۸۵٫

۷- بیانات مقام معظم رهبری، ۶/۶/۱۴۰۰٫

۸- الکلینی، اصول کافی، اصول کافی، تهران: ‌کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۸ج ۱، ص۲۵٫

۹- التمیمی، محمد الآمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ قم: مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۳۶۶ ه. ش، ص۵۵، ح ۴۸۹٫

۱۰- بقره، ۱۴۳٫

۱۱- مقام معظم رهبری، بیانات، سال‏۳۷۷؛ ص ۲۳۴ و ۲۳۳٫

۱۲- مقام معظم رهبری، بیانات، ۱۳۸۲؛ ص۴۰٫

29دسامبر/21

سیاست خارجی دولت سیزدهم؛ بایسته‌ها و اولویت‌ها

مقدمه

اصل محوری در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران که رهبر انقلاب آن را بر پایه سه عنصر مهم «عـزت، حـکـمـت و مـصـلحـت» قرار داد، عملاً در مرحله اجرا توسط برخی دولت‌ها به‌درستی رعایت نشد و متأسفانه هزینه‌هایی نیز برای کشور به دنبال داشت. این هزینه‌ها غالباً ناشی از اعتماد نابجا به غرب و گاه مواضع نادرست در برابر قدرت‌های غربی و دولت‌هایی بوده که دشمنی آنان با جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهه گذشته بارها به اثبات رسیده است. اکنون با روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی آقای رئیسی، انتظار به‌حق، تغییر این رویکرد در عرصه سیاست خارجی و سیاست‌گذاری در چهارچوب اهداف انقلاب و ارزش‌های نظام اسلامی است.

در راستای تحقق این هدف در نوشتار حاضر، بایسته‌ها و اولویت‌های سیاست خارجی در مقطع کنونی بررسی خواهد شد.

 

الف.الگوی سیاست خارجی نظام اسلامی

سـیـاسـت خارجى به‌عنوان یکى از مناقشه برانگیزترین حوزه‌هاى سیاست‌گذارى در دنیای امروز، به خط‌مشی و روشی اطلاق می‌شود کـه دولت‌هـا در بـرخـورد بـا امـور و مسائل خارجی در راستای حفظ حاکمیت، تولید امنیت و پیشبرد اهداف و منافع ملی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سایر ابعاد حکومتی خویش اتخاذ مى‌کنند.

حوزه سیاست خارجی و چگونگی تنظیم روابط خارجی دولت اسلامی با بازیگران عرصه نظام بین‌الملل یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی است که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بـه مـوازات ایجاد تغییرات بنیادین در چهارچوب حکومت و اداره کشور، دستخوش تحولات عمیق شد. در این مقطع الگوی جدیدی از سوگیری‌های سیاست در عرصه روابط خارجی پدیدار شد که داعیه‌دار آن نظام اسلامی با گفتمان عدالت‌خواهی، سلطه‌ستیزی و مبارزه با استکبار در ابعاد مختلف آن مبتنی بر مبانی نظری، ساختاری و نقد هنجارهای بین‌المللی بود.

با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی به عنوان الگویی از یک نظام سیاسی مشروع در عصر غیبت، بنیانگذار جمهوری اسلامی حـضرت امام خمینى(ره) سیاست خارجی این نظام را مـنـطـبـق بـر اصـول و ارزش‌هـاى اسـلامـى بنا نهاد و بر ضرورت انطباق تصمیمات اتخاذ شده در عرصه سیاست خارجى با موازین و معیارهاى شرعى تأکید کرد. سـیـاسـت خـارجـى جمهوری اسلامی در انـدیـشه سیاسى حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در استمرار همان تفکر امام قرار داشته است و ایـشـان در بـیـان اصـول سـیـاسـت خـارجـى نظام جمهوری اسلامی مـعـتـقـد بـه حـمـایـت از هـویـت دینی این نـظـام و پـافـشـارى بر ارزش‌هـای اسلامی در قالب سـه اصـل «عـزت، حـکـمـت و مـصـلحـت» به عنوان یک مثلث الزامى براى چهارچوب ارتباطات بین‌المللى نظام اسلامی است.(۱)

بر اساس روایات اسلامی، روابط خارجی دولت اسلامی هرگز نباید به‌گونه‌ای باشد که به عزت نظام اسلامی خدشه‌ای وارد شود.(۲) از این رو امام علی(ع) به کارگزاران خود می‌فرماید: «باید در رفتارتان احتیاج و بى‏نیازى را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمى در گفتار با عزت و نزهت دینى پیوند زنید.» (۳) حـکـمـت و مصلحت نیز به تعبیر رهبر انقلاب به معنای «سنجیده کار کردن، تصمیم حکیمانه گرفتن در سیاست خارجى و ارتباطات جهانى و مصلحت انقلاب را در همه ابعاد آن رعایت کردن» است.(۴)

 

ب.اولویت‌های سیاست خارجی دولت سیزدهم

با وجود الگوی تبیین شده در سیاست خارجی نظام اسلامی، متأسفانه برخی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف، اصول یاد شده را به‌دقت رعایت نکرده و با برخی از اقدامات خارج از اصول خود، خواسته یا ناخواسته هزینه‌هایی را بر کشور تحمیل کرده‌اند. از این رو در این شرایط تبیین اولویت‌های سیاست خارجی حائز اهمیت است. برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از:

 

  1. افزایش اقتدار و حفظ استقلال نظام اسلامی

انقلاب اسلامی با از هم گسستن زنجیره وابستگی، ایران را به کشوری مستقل، مقتدر و شکوهمند تبدیل کرد. اقتدار امروز ایران، ثمره خون ده‌ها هزار شهید سرافرازی است که خون خود را در راه استقلال، عزت و آزادی این سرزمین به زمین ریخته‌اند. باید این استقلال را پاس داشت و بر اقتدار این کشور افزود. تجربه چهار دهه گذشته نشان داده هر جا ایران مقتدرانه عمل کرده، دشمن را به عقب‌نشینی وادار کرده است و هر جا ضعف نشان داده، دشمنان را به طمع واداشته است. سال‌هاست جمهوری اسلامی ایران تحت انواع تحریم‌های ظالمانه قرار دارد. دشمنان حتی از تحریم دارویی و غذایی ملت ایران نیز ابایی نداشته‌اند.

در اوج فراگیری بیماری کرونا مانع از ورود واکسن و تجهیزات و داروهای مورد نیاز به ایران شدند؛ اما به‌محض اینکه جوانان غیرتمند ایرانی تحت شدیدترین فشارها و تحریم‌ها توانستند ابزارهای مورد نیاز کشور در مقابله با کرونا به‌ویژه واکسن این ویروس را تولید کنند و وزارت بهداشت از راه‌اندازی خط تولید چند واکسن ایرانی خبر داد، آمریکا تصمیم به لغو تحریم‌های دارویی مرتبط با کرونا گرفت و با ژستی بشردوستانه در رسانه‌های جهانی اعلام کرد: «آمریکا خرید اقلام مرتبط با کرونا را برای ایران مجاز کرد!» این تجربه و ده‌ها تجربه دیگر ثابت می‌کند که تحریم‌ها تنها در صورت خوداتکایی و قدرتمند شدن ایران لغو می‌شوند و این تنها نسخه رهایی ملت ایران از تحریم‌های ظالمانه آمریکاست. نسخه‌ای که اعتبار آن پیش از این در خصوص موضوعات دیگری نیز سنجیده شده است؛ پس ایران راهی جز قدرتمند شدن و خوداتکایی ندارد.

 

  1. استفاده از تجربه شکست سیاست سازش و اعتماد به غرب

در طول چهار دهه گذشته بارها اشتباه بودن تفکر کسانی که برای بهبود وضع اداره کشور و حل مشکلات داخلی پیشنهاد داده‌اند که جمهوری اسلامی از معارضه با قدرت‌های ظالم دست بردارد و با مماشات و سازش با نظام ظالمانه‌ بین‌الملل بر حل مشکلات داخلی متمرکز شود، به اثبات رسیده است. فضای کلی حاکم بر سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم مبتنی بر دیدگاهی بود که برخورد قدرت‌های غربی با جمهوری اسلامی ایران در ماجرای هسته‌ای را ناشی از نگرانی‌های واقعی آنان از گسترش سلاح اتمی ارزیابی می‌کرد. بر مبنای این رویکرد تصور می‌شد در صورتی که جمهوری اسلامی ایران بتواند اهداف صلح‌آمیز فعالیت‌های هسته‌ای خود را برای غرب ثابت کند، قدرت‌های غربی نیز دلیلی بر تداوم دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران نخواهند داشت. از این رو دولت گذشته با اعتماد به غرب در صدد مصالحه و سازش با آن برای حل مسالمت‌آمیز پرونده هسته‌ای و رفع تحریم‌ها برآمد؛ اما نتیجه مصالحه و اعتماد به غرب، نه تنها به برداشته شدن تحریم‌ها نینجامید که افزایش تحریم‌ها را نیز به دنبال داشت.

وقایع افغانستان در روزهای اخیر شاهدی دیگر بر تجربه شکست اعتماد به غرب است. آمریکا در طول ۲۰ سال اشغال افغانستان به مردم ستمدیده این کشور به دروغ نوید برقراری امنیت، آزادی و دموکراسی را داد. در این میان برخی نیز تصور می‌کردند آمریکا برای نجات مردم ستمدیده از جنگ‌های طولانی و برقراری امنیت آمده است. فکر می‌کردند پیمان‌های استراتژیک و امنیتی با آمریکا نجات‌بخش افغانستان است. تصور می‌کردند حمایت‌های ظاهری آمریکا از آنها پایدار و همیشگی خواهد ماند، در حالی که تمام این تصورات اشتباه از آب درآمدند و وضعیت امروز افغانستان نتیجه غم‌انگیز همین اعتماد ساده‌لوحانه به آمریکاست.

 

  1. تقویت روابط دوستانه با کشورهای اسلامی

رویکرد قرآن کریم در تشریح ارتباط دو گروه از مسلمانان با یکدیگر بر مبنای رابطه برادرانه و دوستانه است. از این رو پیامبر اکرم(ص) پس از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه، به دستور قرآن کریم(۵) دشمنی دیرینه میان قبایل آن شهر را به دوستی بدل کرد و میان دو قبیله بزرگ اوس و خزرج، عقد برادری منعقد ساخت. این سیاست یکی از لوازم شکل‌گیری وحدت امت اسلامی در برابر دشمنان اسلام و غلبه بر توطئه‌های آنان است. اجرای این سیاست به عنوان یک اصل اسلامی و قرآنی از آن رو حائز اهمیت است که علت اصلی مشکلات جهان اسلام در طول قرن‌ها را می‌توان فقدان وحدت بین مذاهب و گروه‌های اسلامی دانست. از این رو تحقق این هدف در شرایط کنونی جهان اسلام، رمز پیروزی و اقتدار امت اسلامی است. چنانکه رهبر انقلاب تأکید می‌فرماید: «امروز اتحاد اسلامى، برادرى اسلامى، همبستگى اسلامى، یکى از لازم‌ترین و واجب‌ترین وظایف همه‌ جوامع اسلامى است و بایستى همه به این وظیفه ملتزم باشیم.» (۶)

 

  1. تقویت روابط استراتژیک با کشورهای جهان

قرآن کریم مسلمانان را از ارتباط دوستانه و عادلانه با دولت‌ها و کشورهای غیرمسلمان غیرمتخاصم نهی نکرده است.(۷) در اسلام، معیار برقراری ارتباط مسلمانان با غیرمسلمانان، تمسک بر مشترکات انسانی است.(۸) این مشترکات در حکومت اسلامی غالباً در مسائل سیاسی – اعتقادی است و لذا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای جهان می‌فرماید: «هر کشورى در هر کجاى دنیا با سیاست‌هاى اصولى کشور ما مثل ضدیت با صهیونیسم، ضدیت با استکبار جهانى، ضدیت با کفر جهانى، همکارى داشته باشد او با ما دوست است، با ما برادر است…»(۹) از این رو ایشان در تبیین دلیل رابطه جمهوری اسلامی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق، به وجود برخی از همین مسائل مشترک میان دو کشور اشاره می‌کند.(۱۰)

 

  1. اجتناب از دوستی با دشمنان نظام اسلامی

همچنانکه گذشت ارتباط مسلمانان با غیرمسلمانان و حتی نیکی کردن و احترام نهادن به آنان اصالتاً مشروع است؛ اما این اصل شامل غیرمسلمانانی که دشمنی خود علیه مسلمانان و نظام اسلامی را آشکار کرده باشند، نمی‌شود؛ زیرا قرآن کریم ارتباط دوستانه با چنین افرادی را نهی کرده است: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوا وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ»(۱۱)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خود را به دوستى و سرپرستى برنگزینید. شما با آنان طرح دوستى مى‌ریزید و حال آنکه ایشان به سخن حقى که بر شما آمده است، ایمان ندارند.» در قرآن کریم خداوند تمایل به دوستی با بیگانگان و دشمنان اسلام را از خصلت منافقان دانسته است.(۱۲) وظیفه نظام اسلامی اعلام برائت از این دشمنان متخاصم است.(۱۳) از دیدگاه اسلام، هرگونه رابطه قلبی و ابراز محبت و صمیمیت با این دشمنان مردود است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَهً مِّن دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون(۱۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید بیگانگان را دوست و همراز خود مگیرید، آنان از هیچ نابکارى در حق شما کوتاهى نمى‏ورزند. آنها آرزو دارند که در رنج بیفتید دشمنى از لحن و سخن‌شان آشکار است و آنچه سینه‏های‌شان نهان مى‏دارد بزرگ‌تر است در حقیقت ما نشانه‏هاى دشمنى آنان را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.»

در روایات وارده از اهل بیت(ع) نیز به‌طور آشکار موضع دین در نفی ستم، مقابله با ظلم و عدم دوستی با ظالم بیان شده است.(۱۵) از این رو یکی از بارزترین جلوه‌های مبارزاتی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم، قطع رابطه و عدم همکاری با دستگاه طاغوت و به رسمیت نشناختن این دستگاه از سوی ایشان بود.(۱۶) به لحاظ عقلی نیز هرگونه تلاش برای برقراری رابطه دوستانه با گروه‌ها یا نظام‌های سلطه‌جو و عهدشکن غیرمنطقی است، زیرا آنان همواره به دنبال سلطه و زیان رساندن هستند و لذا هرگونه رابطه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با آنان به زیان مسلمانان تمام خواهد شد.

 

  1. مقاومت در برابر استکبار

این اصل را باید از مهم‌ترین اصول سیاست خارجی نظام اسلامی در مواجهه با استکبار به شمار آورد. سیاست خارجی نظام اسلامی در برابر گروه‌ها و نظام‌های متخاصم، سلطه‌گر و مستکبر بر مبنای مقاومت و ایستادگی است. قرآن کریم تنها راه ارتباط با پیشوایان پیمان‌شکن کافر را که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند، ایستادگی و جنگ با آنان تا زمان دست کشیدن از خصومت می‌داند.(۱۷) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ضرورت مقاومت نظام جمهوری اسلامی در برابر استکبار به رهبری آمریکا، تأکید می‌کند کسی نباید در اصل این ضرورت تردید و تصور کند سازش با آمریکا می‌تواند مشکلات نظام سیاسی را کمتر کند؛ زیرا دولت‌هایی که تسلیم زیاده‌خواهی‌های آمریکا شده‌اند، متحمل خسارات بیشتری شده‌اند.(۱۸)

به دلیل پیچیدگی دستگاه استکبار، جنس مقاومت و راه‌های مبارزه با دشمنان نظام اسلامی به شیوه‌های متفاوت انجام می‌شود؛ گاه به صورت مبارزه مسلحانه و گاه به صورت مبارزه نرم و انعطاف‌پذیر که در اصطلاح رهبر انقلاب از آن با عنوان «نرمش قهرمانانه» یاد شده است. نرمش قهرمانانه مورد نظر ایشان به معنای تسلیم شدن در برابر ظلم نیست و با اصل مقاومت در برابر استکبار منافاتی ندارد. این مفهوم برای جهت دادن به دیپلماسی موفق است. اسلام ضمن تاکید بر اصول و قاطعیت در برابر دشمن، به انعطاف در چهارچوب همان اصول و مصالح نظام اسلامی نیز سفارش کرده است. همچنانکه رسول خدا(ص) هر جا مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب می‌کرد بی‌آنکه اصول را نادیده بگیرند، انعطاف لازم را نشان می‌دادند. انعطافی که در چهارچوب عقلانیت و مصلحت قرار داشت. یکی از مصادیق بارز این نوع انعطاف در زمان رسول خدا(ص) در ماجرای صلح حدیبیه نمایان است. پیامبر اسلام(ص) پس از صلح با مشرکان مکه، زمینه تسریع گسترش ندای اسلام در سراسر جهان را فراهم کردند و در نهایت نیز مشرکان مکه را به تسلیم واداشتند و به تعبیر قرآن کریم موجب فتح مبین برای مسلمین شدند: « إِنَّا فَتَحنَا لَکَ فَتحا مُّبِینا.»(۱۹)

 

  1. انتخاب کارگزاران شایسته و توانمند در سیاست خارجی

دیپلمات‌های نظام اسلامی، سفرا و نمایندگان این نظام در خارج از کشور هستند، از این رو آنان باید افرادی مهذب با ویژگی‌های مناسب با یک سفیر اسلامی باشند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک مسئول، برخورداری از علم و آگاهی کافی نسبت به لوازم مسئولیتی است که به او واگذار می‌شود. خداوند یکی از دلایل واگذاری مسئولیت فرماندهی و رهبری به طالوت را علم و آگاهی او به مسئولیت می‌داند: « قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ»(۲۰)؛ حضرت یوسف نیز یکی از دلایل داوطلبی خود برای پذیرش منصب خزانه‌داری کشور مصر را علم به این موضوع اعلام می‌کند: « قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»(۲۱)

در روایتی رسول خدا(ص) می‌فرمایند: « مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أکْثَرَ مِمَّا یُصْلِح»(۲۲)؛ «کسی که کاری را بدون علم و آگاهی انجام دهد فساد عملش بیشتر از منفعت آن است.» در روایت دیگر امام صادق (ع) می‌فرماید: «العامِلُ عَلى غَیرِ بَصیرَهٍ کالسّائرِ عَلى غَیرِ طَریق، فَلا یَزیدُهُ سُرعَهُ السَّیرِ إلاّ بُعدا»(۲۳): «کسى که بدون بینش و آگاهى عمل کند، چون کسى است که به بیراهه می‌رود و هر چه بیشتر بشتابد از راه اصلى دورتر مى‌شود.»

کارگزاران سیاست خارجی می‌بایست به قوانین، واقعیت‌ها، اهداف، و به‌طور کلی ماهیت واقعی نظام اسلامی آگاهی و تسلط داشته باشند و برای اجرای کامل قوانین کشور خود اهتمام ورزند؛ زیرا آنان بدون درک صحیح از این مسائل نمی‌توانند از منافع نظام اسلامی در عرصه بین‌المللی دفاع کنند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک دیپلمات مسلمان، دشمن‌شناسی، بصیرت و هوشیاری در برابر دسیسه‌های دشمنان است.

 

نتیجه‌گیری

تجربه چهار دهه فعالیت بین المللی جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که هزینه تسلیم در برابر قدرت‌های زورگو به‌مراتب بیشتر از هزینه ایستادگی در برابر آنهاست. بارها تجربه کرده‌ایم که اگر ما در سیاست خارجی خود شیوه مماشات و سازش با نظام سلطه را در پیش گیریم، دشمنان ما را به حال خود رها نخواهند کرد؛ زیرا آنان با اساس و ماهیت مستقل نظام اسلامی مشکل دارند و تا نابودی کامل آن دست از توطئه‌چینی و فتنه‌انگیزی برنخواهند داشت. بنابراین برای دفاع از موجودیت و حیثیت و شرافت خویش چاره‌ای جز در پیش گرفتن سیاست انقلابی و قاطع در برابر دشمنی‌ها نداریم که اگر غیر از این عمل کنیم دشمنان را گستاخ‌تر می‌کنیم و چاره‌ای جز عقب‌نشینی‌های بیشتر و بیشتر در برابر آنان نخواهیم داشت. وحشت گسترده‌ای که این روزها با روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی در ایران در اردوگاه دشمنان حاکم شده، گواه بر این است که آنان در برابر عزم انقلابی یک ملت استوار و شجاع چاره‌ای جز عقب‌نشینی نخواهند داشت.

 

پی‌نوشت

  1. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰٫
  2. وسائل الشیعه، ج۲۶، ص ۱۲۵٫
  3. موسوعه الامام على علیه السلام، ج‏۴، ص ۳۳۷٫
  4. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰٫
  5. حجرات، ۱۰٫
  6. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۱/۷/۱۳۹۳٫
  7. ممتحنه، ۸٫
  8. آل عمران، ۶۴٫
  9. مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای با خبرنگار مجله‏ سروش، ۲۶/۱۲/۱۳۶۰٫
  10. مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای با روزنامه‏ تهران تایمز پیرامون مسائل جنگ تحمیلى، ۲۷/۷/۱۳۶۶٫
  11. ممتحنه، ۱٫
  12. نساء، ۸۸-۸۹٫
  13. توبه، ۱-۳٫
  14. آل عمران، ۱۱۸٫
  15. الکافی، ج۲، باب الظلم.
  16. مستدرک الوسایل، ج۲، ص۴۳۸٫
  17. توبه، ۱۲٫
  18. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت میلاد حضرت محمد(ص) و ولادت حضرت امام جعفرصادق(ع)، ۱۳/۸/۱۳۹۹٫
  19. فتح، ۱٫
  20. بقره، ۲۴۷٫
  21. یوسف، ۵۵٫
  22. الکافی، ج۱، ص۴۴٫

۲۳٫ همان، ص۴۳٫

30آگوست/21

الزامات فرهنگی دولت سیزدهم

۱)اگر نگرش و اندیشه حضرت امام را به عنوان چهارچوب مبنایی نظام جمهوری اسلامی بپذیریم لازم است که بایسته‌ها و الزامات دولت‌ها در جمهوری اسلامی را بر اساس این اندیشه و نگرش تدوین و اجرا کنیم. از آنجا که حضرت امام، فلسفه تشکیل نظام اسلامی را «اجرای احکام الهی» می‌دانستند، لذا تلاش برای تحقق احکام شرعی مهم‌ترین وظیفه دولت جمهوری اسلامی است و همین کارویژه، تفاوت اصلی حکومت دینی با سایر نظا‌م‌های سیاسی موجود در جهان به شمار می‌آید، زیرا نظام جمهوری اسلامی مانند سایر حکومت‌ها در خصوص حفظ نظم و امنیت و تامین معیشت و رفع نیازهای طبیعی جامعه مسئولیت‌هایی را بر عهده دارد و عامل ممیزه آن از حکومت‌های دیگر، لزوم اجرای شریعت و تحقق دین در جامعه است.

از سوی دیگر آموزش و تربیت جامعه (مبتنی بر اسلام و معارف آن) طبق فرمایش امیر مومنان«ع» فرموده‌اند از جمله وظایف اصلی حکومت دینی است و بر همین مبناست که بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی، نهادهای حاکمیتی، به‌ویژه دستگاه‌های فرهنگی را مجری این تکلیف مهم و تعلیم و تربیت دینی را شرط لازم برای تحقق احکام الهی در جامعه می‌دانستند.

اما بررسی عملکرد دولت‌ها در چهار دهه اخیر نشان می‌دهد که متاسفانه هیچ یک از دولت‌ها، خصوصاً پس از دوران دفاع مقدس، این دو مقوله اساسی و مهم را جدی نگرفته و سرلوحه اقدامات خود قرار نداده‌اند و با ادعای حل مشکلات اقتصادی به اقداماتی پرداخته‌اند که دانسته یا ندانسته به زیر پا گذاردن احکام شرع و ترویج مفاسد اخلاقی و اقتصادی منجر شده است.

مجموعه این روند در کنار تلاش دشمنان داخلی و خارجی نظام و انقلاب برای تخریب دیانت و مبانی اعتقادی و اخلاقی جامعه، باعث شده تا امروز بخش قابل توجهی از نسل‌های سوم و چهارم انقلاب که همه عمر خود را در سایه نظام اسلامی گذرانده‌اند، با ارزش‌های دینی و انقلابی ناآشنا و عاشق و شیفته فرهنگ و تمدن شیطانی غرب باشند و بر خلاف فطرت و ذات پاک خود، سبک زندگی مغایر با شرع و اخلاق را در پیش بگیرند و به آن افتخار کنند.

عادی شدن بی‌حجابی در جامعه، از بین رفتن قبح اختلاط میان نامحرمان در دانشگاه‌ها، بازار، رسانه‌ها و کلیه سطوح جامعه، تبدیل شدن دوستی میان دختر و پسر به امری شایع و جاری در جامعه، شیوع ارتکاب محارمی مانند روزه خواری، شرب خمر، روابط نامشروع، قمار و شرط بندی‌های خلاف شرع، زندگی با سگ و… از جمله نتایج این جریان نامطلوب و مخرب در جامعه است که تداوم آن ممکن است در آینده‌ای نزدیک منجر به استحاله کامل نظام اسلامی شود و جریان مومن و انقلابی را در اقلیت قرار دهد. بماند که نتایج این روند فاسد صرفاً به حوزه دین و فرهنگ محدود نمی‌شود و باعث شیوع حرام‌خواری‌های اقتصادی و مالی و در پی آن ابتلای جامعه به بلای«مَعِیشَهً ضَنْکاً»(طه/۱۲۴) شده است!

۲) روی کار آمدن دولت سیزدهم و شخصیت رئیس‌جمهور منتخب، این امید را در دل‌های نیروهای متدین و انقلابی جامعه ایجاد کرد که می‌توانند برای مهار و مقابله با وضعیت نابسامان و خطرناک فرهنگی کشور، به دولت جدید دل ببندند و تلاش برای بازگرداندن جامعه به مسیر حیات طیبه را از این دولت مطالبه کنند. از این‌ رو لازم است دولت جدید علاوه بر تلاش برای حل مشکلات اقتصادی، با گماردن افراد انقلابی، جهادی و مسلط به حوزه فرهنگ در مناصب فرهنگی و مشاوره مستمر با چهره‌های آشنا با فرهنگ انقلاب اسلامی و هماهنگ کردن فعالیت‌های مرتبط و موثر بر عرصه فرهنگ، اقداماتی را به شرح زیر برای مهار جریان فاسد و منحط فرهنگی حاکم بر جامعه انجام دهد:

الف ) ساماندهی و قانونمند کردن فضای مجازی:                                                                                              

شاید کمتر کشوری را بتوان یافت که فضای مجازی در آن مانند ایران ولنگار و بی‌قانون رها و به صحنه جنگ روانی و تهاجم فرهنگی دشمن علیه ذهن و ایمان مردم بدل شده باشد. وضعیت فعلی فضای مجازی نه تنها به ابزاری برای تخریب باورهای دینی و اخلاقی جامعه تبدیل شده، بلکه مانعی جدی در برابر اجرای برنامه‌های اقتصادی و عمرانی و سیاسی دولت نیز به شمار می‌آید، زیرا تسلط دشمنان اسلام و انقلاب بر این فضا باعث شده تا عمده محتوای موجود و موثر در فضای مجازی کشور (در قالب اینستاگرام، تلگرام ، توئیتر و…) توسط مثلث «تل آویو، تیرانا و ریاض» تولید شود. طبیعی است که دشمن علاوه بر تهاجم به باورهای دینی، با توسل به جنگ روانی مانع رشد جامعه در ابعاد اقتصادی، عمرانی و… می‌شود.

از این رو ساماندهی فضای مجازی و قانونمند کردن آن بر اساس ارزش‌های دینی و امنیت و منافع ملی گام مهم و اولویت نخست دولت در عرصه فرهنگ به شمار می‌آید. در عمل، نخستین گام لازم برای تحقق مطالبات جامعه در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی، ملزم کردن همه پیام‌رسان‌های فعال در کشور به پذیرش قوانین و چهارچوب‌های اخلاقی و ارزشی جامعه است. این دقیقاً همان اقدامی است که کشورهایی مانند آلمان، روسیه، آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای غربی، از سال‌ها پیش انجام داده و فضای مجازی را کاملاً در محدوده حاکمیت و قوانین خود قرار داده و برای تخلفات و جرائم مرتکبه در فضای مجازی مجازات‌های جدی و سختی را در نظر گرفته‌اند.

بدون تردید در صورت اهمال و کوتاهی دولت آینده در انجام این مهم، موفقیت دولت سیزدهم در اجرای برنامه‌ها و حل مشکلات جامعه دور از دسترس و ناممکن خواهد بود. بدیهی است در این مسیر تمرکز برای دستیابی به شبکه ملی اطلاعات و به حداقل رساندن وابستگی به شبکه جهانی اینترنت، راهبردی بنیادین و الزامی است؛ امری که هم از نظر امنیتی و هم از نظر اقتصادی و فرهنگی و سیاسی لازمه کسب و حفظ استقلال همه جانبه کشور به شمار می‌رود.

 

ب) اجرای جدی قوانین موجود در خصوص نظارت بر تولیدات فرهنگی و بازنگری و به روز رسانی این قوانین:

مرور بسیاری از محصولات فرهنگی تولید شده در سال‌های اخیر، اعم از فیلم‌های سینمایی، تئاترها، سریال‌های شبکه نمایش خانگی، موسیقی‌ها و کنسرت‌ها، کتب و نشریات و… نشان می‌دهد که دولت و مشخصاً وزارت ارشاد، اجرای قوانین نظارتی موجود در خصوص رعایت موازین شرعی و اخلاقی در محصولات فرهنگی را عملاً رها کرده‌اند و افراد صرفاً بر اساس فهم و میل خود اقدام به تولید و توزیع چنین محصولاتی می‌کنند. آثاری که به‌وضوح و عامدانه، همه خطوط قرمز شرعی و اخلاقی و سیاسی و حتی عرفی را به‌کرات زیر پا می‌گذارند و مخاطبان را به فحشا، فساد اخلاقی، ارتکاب حرام، تمسخر دیانت و شریعت و ارزش‌های انقلابی، مقابله با نظام و انقلاب اسلامی و شهوترانی و انکار آخرت دعوت می‌کنند و عملاً به کلاس آموزش این رفتارها به مخاطبان نوجوان و جوان تبدیل شده‌اند. عمده این آثار با دو هدف «فروش بیشتر و کسب درآمد» و «مخالفت با حاکمیت دین و ارزش‌های انقلابی» ساخته می‌شوند. رفتارهای علنی و موضع گیری‌های سازندگان این آثار به صراحت از نیات آنها پرده بر می‌دارند تا آنجا که برخی از این افراد در تریبون‌های رسمی به مخالفت خود با حاکمیت دین در جامعه و لزوم تبعیت از احکام آن اذعان و افتخار می‌کنند!

عجیب آنکه بسیاری از این آثار با کمک‌ها و حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم وزارت ارشاد و سایر دستگاه‌های دولتی و نهادهای عمومی ساخته شده و در دسترس مخاطبین قرار گرفته‌اند؛ حال آنکه نظارت قاطع وزارت ارشاد بر اساس قوانین موجود می‌توانست جلوی ساخت بسیاری از این محصولات را بگیرد و از انتشار و تاثیر‌گذاری آنها بر جامعه ممانعت کند.

در این راستا انتخاب مدیران انقلابی، متشرع و آگاه به پیچیدگی‌های عرصه هنر، برای وزارت ارشاد با ماموریت اجرای قوانین موجود، منجر به مهار موج رو به گسترش تولید و عرضه چنین محصولات فاسدی خواهد شد. به همین دلیل معقول و منطقی است که این فرآیند به عنوان گام نخست دولت «رئیسی» در وزارت ارشاد، عملیاتی شود. البته در مراحل بعد باید قوانین فوق‌الذکر به روز و با نیازهای جامعه در گام دوم انقلاب هماهنگ شوند. به عنوان نمونه صدور پروانه ساخت، نمایش و انتشار محصولات فرهنگی، خصوصاً آثار نمایشی، باید از حیطه مسئولیت وزارت ارشاد خارج شوند و در اختیار شورایی مرکب از فقهای آشنا با هنرهای نمایشی (به انتخاب شورای مدیریت حوزه علمیه) و اساتید انقلابی و مسلط بر مباحث هنری (در رشته های علوم اجتماعی، سیاسی و علوم تربیتی به انتخاب نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها) قرار گیرند تا فرآیند نظارت بر تولید و انتشار و نمایش آثار نمایشی زیر فشارهای رایج بر وزارت ارشاد قربانی نشود و این شورا با استقلال و صرفاً بر اساس ضوابط شرعی و قانونی مجوز ساخت و نمایش این محصولات را صادر کند و مجوزها تابعی از تصمیمات سیاسی و جناحی وزارت ارشاد نباشند.

در این راستا، تشدید نظارت قانونی بر تبلیغات تجاری نیز که در سال‌های اخیر و با تقلید سطحی از صنعت تبلیغات در غرب به عنوان ابزار تخریب سبک زندگی اسلامی ایرانی درآمده و زنان و کودکان را به عنوان وسیله در خدمت تجارت و افزایش سود قرار داده و با اولویت‌بخشی به ادبیات و زبان و خط بیگانه، هویت و فرهنگ ایرانی را به حاشیه رانده است، از جمله الزاماتی است که باید مورد توجه دولت سیزدهم قرار بگیرد و قوانین و آیین نامه‌های این عرصه منطبق با شرایط و نیازهای روز بازبینی و نوسازی شوند تا بیش از این شاهد ترویج سبک زندگی شهوانی و مغایر با هنجارهای دینی و انقلابی توسط تبلیغات تجاری و سود محورانه نباشیم.

 

ج) ساماندهی نظام آموزشی کشور با هدف پاسخ به نیازهای جامعه اسلامی و انقلابی :                                                  

در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش‌هایی برای تغییر محتوای برخی از متون آموزشی و اضافه کردن بعضی از دروس با هدف ارتقای معارف اسلامی در میان دانشجویان و دانش آموزان صورت گرفت، ولی جهت‌گیری کلی نظام آموزشی تغییر عمده‌ای نکرد و مانند قبل از انقلاب، وظیفه اصلی نظام آموزشی اضافه کردن مدارک تحصیلی به سوابق افراد است و جز در برخی رشته‌های کاملاً کاربردی،مانند پزشکی و امثال آن، تحصیلات، کمکی به حل مشکلات فرد و جامعه نمی‌کند و باعث تغییر مثبت در بینش و نگرش فرد نسبت به خود و جهان نمی‌شود. به بیان ساده، نظام آموزشی اعم از تحصیلات ۱۲ ساله عمومی تا تحصیلات دانشگاهی، نسبتی با مشکلات فرد و جامعه ندارند و بر توانایی‌های فرد در حل مسئله و میزان مفید بودن او نمی‌افزایند.

علاوه بر این نظام آموزشی اصولاً وظیفه‌ای برای تربیت اجتماعی و شخصی و دینی مخاطبانش احساس نمی‌کند و جز برخی از فعالیت‌های فوق برنامه، تلاشی برای تربیت دانش آموزان و دانشجویان صورت نمی‌گیرد. در اکثر مواقع مهم‌ترین تاثیر تحصیلات متوسطه و دانشگاهی افزایش محفوظات ذهنی دانش‌آموزان و دانشجویان است؛ محفوظاتی که صرفاً به درد عبور از سد امتحانات و گرفتن مدرک تحصیلی می‌خورند و ربطی به واقعیت‌های جامعه و نیازهای آن ندارند.

حال آنکه انقلاب اسلامی به دنبال تبدیل نظام آموزشی به سامانه تولید افراد تمدن‌ساز بود. بیانات و مطالبات حضرت امام و رهبری نظام، نشان دهنده این جهت‌گیری است. بر همین اساس گام نخست دولت سیزدهم در عرصه آموزش عمومی و عالی، ایجاد تحول محتوایی در رشته‌های علوم انسانی دانشگاهی و عمومی است و برای رسیدن به نظام آموزشی مولد و تمدن‌ساز راهی جز این مسیر متصور نیست. اگر نخبگان کشور، اعم از دانش‌آموزان و دانشجویان، به جای تحصیل در رشته‌های فنی و تجربی، به سمت تحصیل در رشته‌های علوم انسانی هدایت شوند و محتوای این رشته‌ها هم بر مبنای معارف دینی و تولید علم بومی تغییر پیدا کند، آنگاه شاهد بروز تحول طبیعی و تدریجی در نظام آموزشی کشور و تبدیل آن به مرکزی برای تربیت انسان‌هایی مفید، مولد علم و تمدن‌ساز خواهیم بود.

بدیهی است برای تحقق این هدف، متمرکز کردن ضوابط گزینش اساتید و به روز کردن قوانین آن بر اساس شرایط گام دوم انقلاب، شرطی اساسی و الزامی است، زیرا سپردن مقوله مهم جذب اعضای هیئت علمی به دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها در بسیاری از از اوقات منجر به جذب افرادی نا آشنا با مهارت تدریس، خنثی و یا با نگرش‌های متضاد با اندیشه انقلاب اسلامی  و حامل تفکر غرب‌گرایی و بیگانه‌پرستی شده است. در شرایط فعلی گزینش اساتید بر اساس نداشتن همکاری با ساواک و حزب منحله رستاخیز و… یعنی ضوابط گزینش در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و البته تعداد مقالات چاپ شده در نشریات خارجی صورت می‌گیرد! به همین دلیل بسیاری از اساتید و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها به‌جز رشته تحصیلی خود، با انقلاب اسلامی و اهداف و رسالت اساتید در تحقق این اهداف آشنائی ندارند و تنها وظیفه خود را انتقال معلومات تخصصی به دانشجویان می‌دانند.

طبیعی است که نتیجه تحصیل در چنین دانشگاهی تبدیل شدن یک جوان به فردی صاحب مدرک و حافظ مقداری معلومات تخصصی است که درباره وظایف انسانی و اجتماعی خود هیچ آموزشی ندیده و چیزی بر مهارت‌های زندگی اجتماعی و علمی او افزوده نشده است. به همین علت اکثر فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، بیکار و  فاقد مهارت حل مسئله‌اند و خود به مسئله و دغدغه خانواده‌ها و نظام تبدیل شده‌اند.

 

د) تشکیل مرکز تدوین و اجرای آیین نامه‌های الزامات فرهنگی دستگاه‌های دولتی و عمومی در ریاست جمهوری:          

متاسفانه با وجود گذشت بیش از چهار دهه از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، هنوز هیچ اقدام سامان‌یافته و متمرکزی در مورد رعایت و اجرای احکام شرعی و هنجارهای اخلاقی و انقلابی در دستگاه‌های دولتی و نحوه ایجاد فضای متناسب با یک حکومت دینی در ادارات دولتی و مراکز وابسته و تحت نظارت دولت صورت نگرفته است. به همین دلیل نحوه رعایت این هنجارها در هر سازمان یا دستگاهی متفاوت و بسته به میل و سلیقه رئیس یا مسئول آن مجموعه است. دقت در مراکزی مانند بانک‌ها، شرکت‌های دولتی، شرکت‌های هواپیمایی، وزارتخانه‌ها، شهرداری‌ها و… نشان می‌دهد در مسئله ساده‌ای مانند نحوه پوشش کارمندان و شاغلین، خصوصاً کارمندان زن، عملاً ضابطه یکسان و مشخصی اعمال نمی‌شود. به همین دلیل پوشش شاغلین و کارمندان با استانداردها گوناگون و عموماً مغایر با فقه و فرهنگ دینی است.

یا نحوه مواجهه با ماه رمضان و مقوله رعایت حرمت این ماه که در هر اداره و دستگاهی به شکلی است  و بسیار مشاهده شده که کارمندان و کارکنان دستگاه‌های دولتی بدون محدودیت، مشغول روزه‌خواری در ملاء عام هستند و به بهانه‌های مختلف حرمت این ماه را زیر پا می‌گذارند. این درحالی است که این مراکز تحت پوشش حکومت دینی‌ و پوشش و رفتار و هنجارهای حاکم بر این دستگاه‌ها عملاً برای مردم حجت و الگوست. البته این برداشت مردم غلط نیست چون هر حکومتی استانداردها و ضوابط فرهنگی مورد نظر خود را ابتدا در مراکز و ادارات تحت امر خود پیاده می‌کند.

برای مقابله با این خلاء و اجرای الگوها و هنجارهای فرهنگی مورد نظراسلام و انقلاب در بدنه دولت، لازم است مرکزی زیر نظر رئیس‌جمهور تشکیل شود که در آن با استفاده از احکام شرعی و هنجارهای اخلاقی، ضوابط و استانداردهائی برای تطبیق رفتار و پوشش و… در ادارات و دستگاه‌های دولتی و تحت نظارت دولت تدوین و تحت نظارت این مرکز اجرا شوند و برخورد با متخلفین نیز بر اساس روشی استاندارد و متناسب با قواعد شرعی و اصول اخلاق اسلامی توسط همین مرکز صورت گیرد تا مجالی برای برخوردهای سلیقه‌ای و غلط فراهم نشود. این مرکز علاوه بر وظیفه فوق، مسئولیت آموزش و ترویج و تشویق معروفات را هم در قالب‌های متناسب در زیر مجموعه‌های دولت بر عهده خواهد داشت.

لازم به ذکر است که مقصود از این طرح، راه‌اندازی و تاسیس یک دستگاه اداری جدید نیست و مرکز فوق می‌تواند با بهره‌گیری از توانایی‌های کارشناسان دینی و متخصصان تعلیم و تربیت اسلامی و افراد مجرب در امور اداری تشکیل شود و امور اجرایی خود در دستگاه‌های مختلف را با استفاده از نیروهای توانمند و با انگیزه همان دستگاه‌ها پیش ببرد.

۳) با وجود گذشت بیش از ۴۰ سال از عمر نظام اسلامی و به واسطه غفلت عجیب و فراگیر مسئولان، مردم و حتی نهادهایی مانند حوزه‌های علمیه و روحانیت، مواردی از نقض صریح احکام شرعی در جامعه مشاهده می‌شوند و هیچ دستگاه و یا نهادی هم متولی برخورد با این موارد نیست. در بسیاری از مواقع به دلیل همین غفلت‌ها و عدم برخوردهای قانونمند، عموم جامعه موارد حرام را حلال و مجاز فرض می‌کنند و بدون محدودیت و یا احساس گناه، مرتکب آنها می‌شوند. مواردی مانند: فروش حیوانات حرام گوشت (عمدتاً دریایی مانند خرچنگ و هشت‌پا و امثالهم) با هدف تغذیه در بازارها و رستوران‌های نقاط مختلف کشور، ساخت و فروش زینت‌آلات طلا ویژه مردان، انجام آرایش‌های خلاف شرع در آرایشگاه‌های زنانه (مانند کاشت ناخن‌های مصنوعی و نظائر آن که موجب بطلان وضو و غسل بانوان می‌شود و پیامدهای شرعی ناگواری را به دنبال دارد)، انجام برخی معاملات غیر شرعی در فضای کسب و کار و…!

در این میان نکته عجیب‌تر و آزاردهنده‌تر این است که در هنگام مواجهه مومنان و افراد متشرع با چنین مواردی، هیچ‌ یک از دستگاه‌ها، از جمله ناجا، وزارت صمت، تعزیرات حکومتی، مجامع امور صنفی و… مسئولیت قبول نمی‌کنند و رسیدگی به این موارد را در زمره وظایف خود نمی‌دانند.

در این راستا و برای پرکردن این خلاء، رئیس‌جمهور می‌تواند بر اساس قانون اساسی (سوگند ریاست جمهوری درباره پاسداری از اسلام و مذهب جعفری) و با هدف اجرای شریعت در جامعه، دفتری را در نهاد ریاست جمهوری با عنوان «دفتر تطبیق احکام شرعی» تاسیس کند.

اعضای این دفتر مرکب از کارشناسان هر حوزه و اساتید فقه  و وظیفه آن شناسایی موارد خلاف شرع در جامعه (بر اساس گزارشات رسمی نهادهای اطلاعاتی و اخبار مردمی) و تطبیق این موارد با احکام شرع (بر اساس نظرات ولی‌فقیه) و ابلاغ ماموریت هر دستگاه اجرایی برای برخورد قانونی و تصحیح هر مورد، خواهد بود. این اقدام نیازی به تامین بودجه خاص و یا افزودن به بوروکراسی موجود ندارد و می‌تواند با حداقل نیرو و با بهره‌برداری از توانایی‌های موجود در حوزه و دانشگاه‌ها (در خصوص تشخیص مصادیق) اجرا شود.

این حرکت علاوه بر اجرای احکام الهی و ممانعت از رسوخ حرام در زندگی مردم مسلمان، موجب جلب نظر خدای متعال و نزول برکات بر دولت و حاکمیت خواهد بود؛ ان‌شاءلله.

30آگوست/21

دوراهی‌های سرنوشت‌ساز – پیشنهادهائی برای انتخاب‌های راهبردی در دولت سیزدهم

۱- دولت تداوم/ دولت تحول

رهبر انقلاب می‌فرمایند مقصود از تحول، ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی است. برخی مشکلات را با حرکت عادی نمی‌شود برطرف کرد، بلکه یک حرکت فوق‌العاده، جهشی و ابتکاری لازم است. این از مسلمات این دوره، یعنی گام دوم انقلاب است.

یکی از حوزه‌های این حرکت، بخش‌های حکمرانی/ مدیریتی و حوزه دیگرِ تحول در بخش‌هایی از سبک زندگی عمومی است. مراد از تحول، حفظ و تقویت مبانی، اصول و خطوط اساسی انقلاب و نوآوری در شیوه‌ها و روش‌هاست. به‌عبارت ‌دیگر، برای آسان و روان ‌شدن حرکت به سمت آرمان‌های انقلاب و خطوط اصلی نظام جمهوری اسلامی باید تحول ایجاد شود، در حالی ‌که اکنون در زمینه‌هائی چون اقتصاد، عدالت و آسیب‌های اجتماعی، مشکلات اساسی و جدی داریم که بعضی از آنها به‌ صورت بیماری‌های مزمن درآمده‌اند و نیاز به راه‌‌حل‌های جدی دارند.(۱)

مشکلات مزمن کنونی جامعه و حاکمیت را با روش‌های جاری نمی‌توان درمان کرد و اگر این شیوه ادامه پیدا کند، باید سال‌ها به انتظار نشست تا اتفاق جدیدی رخ بدهد. واقعیت این است که چنین مشکلاتی یا مورد بی‌توجهی و اهمال قرار گرفته‌اند و یا اگر راهکارهایی هم برای برطرف‌ کردن آنها ارائه شده‌اند، کم‌قدرت و کم‌تأثیر بوده‌اند. از این ‌رو، چاره‌ای جز به‌ کارگرفتن روش‌ها و ساز و کارهای تحولی نیست. یعنی باید از مسیرهای گذشته فاصله گرفت و معبرهای متفاوت و جدیدی را گشود.

تحول یعنی احساس نیاز به عبور از چالش‌ها و تنگناها و دستیابی به آرمان‌ها. تحول یعنی بازنگری در روش‌های پیشین و ایجاد دگرگونی‌های اساسی و بنیادین. در غیر این‌ صورت، هدف‌های ‌ما محقق نخواهند شد و راه به جایی نخواهیم برد. اینک ما در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که اقتضای آن، اتخاذ تصمیمات‌ و انتخاب‌های تحول‌آفرین است.

انقلاب نیازمند ساز و کار جدیدی است. باید گردش‌ها و چرخش‌های روشی را تجربه کرد تا امکان حداکثری برای وصول به ارزش‌ها فراهم شود. می‌توان برای رسیدن به ارزش‌ها و آرمان‌ها، به خلاقیت‌های روشی دست زد و بر اساس تجربه‌های پیشین، بهینه‌ترین شیوه‌ها را به‌ کار گرفت. بنابراین هر چند باید به گذشته تکیه کرد، اما نباید در آن متوقف ماند، بلکه باید از بیانیه گام دوم انقلاب الهام گرفت و افق‌های تازه روشی را جستجو کرد و معبرها و مسیرهای نو را گشود.

پس از کشته ‌شدن عثمان، هنگامی که مردم خواستند با علی(ع) بیعت کنند، ایشان شرایط آشفته و درهم ‌ریخته را با این تعابیر توصیف کرد: «فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّهَ قَدْ تَنَکَّرَتْ؛ ما به استقبال کارى مى‌رویم که چهره‌ها و رنگ‌های گوناگون دارد. دل‌ها در برابر آن بر جاى نمى‌مانند و خردها بر پاى. افق‌ها تاریکند و راه‌ها ناپیدا.»(۲)

 

۲- دولت جهش/ دولت عادی

مطالبه جدی و همیشگی رهبر انقلاب این است که باید از راه‌های میانبر که جهش ایجاد می‌کنند، استفاده کنیم و سر خود را به راه‌های معمولی و عادی که زمان‌بر و طولانی‌مدت هستند، گرم نکنیم.

از نظر زمانی، به دو صورت می‌توان به آرمان‌های انقلابی دست یافت: یکی بر اساس حرکت‌های رایج و قواعد جاری که مستلزم صرف زمان‌ طولانی هستند و دیگری، در چهارچوب برنامه‌های مبتنی بر جهش که از قالب‌های جاری و رایج دورند و با شتاب بالا و به ‌صورت ناگهانی و دفعی، ما را به اهدافمان‌ می‌رسانند.

اینک که در آستانه گام دوم انقلاب و در مرحله سوم تحرک انقلابی یعنی مرحله برپایی دولت اسلامی قرار داریم، برای اینکه فرصت‌های زودگذر را از دست ندهیم، باید از چنبره راه‌های عادی خارج شویم و به راه‌های جهشی روی آوریم. این امر نه‌ فقط مطلوب، بلکه ممکن است؛ زیرا مقدورات و بضاعت‌های کنونی ما، با چنین خواستی هماهنگ و متناسبند و ما می‌توانیم ره صد ساله را یک‌شبه طی کنیم. فقط کافی است که چنین ضرورتی را دریابیم و به الزام‌های آن گردن بنهیم.

نیروهایی که به چنین درک و فهمی از مسئولیت تاریخی خویش دست یافته‌اند، زیاد نیستند. اغلب افراد گمان می‌کنند برای وصول به اهداف‌ زمان زیادی را در اختیار داریم و نیازی به برنامه‌های جهش‌زا نیست، حال‌آنکه با چنین تصوری، همواره از آرمان‌ها عقب خواهیم ماند و دلسرد خواهیم شد. باید در میان راه‌های مختلفی که برای رسیدن به آرمان‌ها وجود دارند، میانبرهای جهش‌زا را بیابیم و خود را با قواعد و اقتضائات آنها سازگار کنیم. انقلاب به خیز بلند نیاز دارد. باید به دگرگونی‌ها شتاب خیره‌کننده بخشید.

 

 

۳- دولت محافظه‌کار/ دولت انقلابی

دولت پیش ‌رو باید از نظر معیارهای انقلاب، صدرنشین و مثل اعلی و بیش از تمام دولت‌های گذشته به فضای معنایی و معرفتی انقلاب نزدیک باشد. از این‌ رو باید اندیشه‌ها و عاملانی را به ‌کار بگیرد که با انقلاب، فاصله و زوایه‌ نداشته باشند. انقلابی‌گری درجات و مراتب مختلفی دارد و همه کسانی‌ که انقلابی خوانده می‌شوند، در یک سطح نیستند. چنین انتظاری منطقی هم نیست. زندگی اجتماعی سرشار از گوناگونی‌ها و تنوع‌هاست که این هم یکی از آنهاست.

نکته مهم این است که در دولت انقلابی باید از سرآمدان و برجستگان جریان انقلابی استفاده کرد. در عین حال که  نباید نیروهایی را که بهره کمتری از انقلابی‌گری دارند، طرد کرد، جریان غالب و مسلط در دولت اسلامی، باید متعلق به انقلابی‌های تمام‌عیار باشد و آنها خط و مسیر را تعیین کنند. به‌ بیان ‌دیگر، جهت‌گیری دولت اسلامی نباید در اختیار کسانی باشد که نصیب ناچیزی از انقلابی‌گری دارند و محافظه‌کارند. محافظه‌کاری نه تنها با انقلابی‌گری سازگار نیست، بلکه همچون موریانه ریشه‌های آن را می‌جود و از میان می‌برد. محافظه‌کاری چه‌ بسا در مقام سخن، چندان فرقی با انقلابی‌گری نداشته باشد، اما محافظه‌کاران در عمل در برابر تلاش‌ها و رویکردهای انقلابی می‌ایستند و کارشکنی و سنگ‌اندازی می‌کنند. امروز نیز چنین خطری وجود دارد که نیروهای محافظه‌کار که لایه‌هایی از اصول‌گرایی را تشکیل می‌دهند و به ‌بیان ‌دقیق‌تر، در مرز میان اصول‌گرایی و غیر آن زیست می‌کنند،  زمام قدرت را در دست بگیرند و دولت اسلامی را از جهت‌گیری انقلابی تهی کنند.

از این ‌رو باید مرزها و حریم‌ها را برجسته و شفاف نگاه داشت و به نام جذب حداکثری، دچار اختلاط و بی‌مرزی نشد و مجال نداد که انقلابی‌گری در دولت تبدیل به جریان حاشیه‌نشین و اقلّی شود.

شهید سید اسدالله لاجوردی در وصیت‌نامه خود نوشته است: «خدایا! تو شاهدی که چندین بار خطرِ منافقینِ انقلاب را به مسئولان گوشزد کرده‌ام، ولی ترتیب اثر نداده‌اند! بارها گفته‌ام که خطر اینان به‌مراتب زیادتر از خطرِ منافقین خلق است، زیرا علاوه بر همه شیوه‌های منافقانه آنان، سالوسانه در صف حزب‌اللهیان قرار گرفته و کم‌کم آنان را به صفوف آخر و سپس به صف قاعدین ‌رانده‌ و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در ‌آورده‌اند؛ به‌گونه‌ای ‌که در جایگاه عقل منفصل برخی تصمیم‌گیرندگان قرار گرفته‌اند؛ در عزل و نصب‌ها و ابقاها اعمال قدرت می‌کنند و توانسته‌اند تعداد کثیری از روحانیون را تحت‌تأثیر خود قرار دهند.»

از سوی دیگر، رهبر انقلاب تأکید می‌کنند که باید حالت طمأنینه، سکینه و آرامش ناشی از عقلانیت» وجود داشته باشد که در مقابل کارهای هیجانی و احساسی و تصمیم‌گیری‌های دفعی است؛ درحالی‌ که هم در گذشته و هم امروز کسانی انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی و حرف‌های غیرمسئولانه اشتباه می‌گیرند. انقلابی‌گری، روحیه اقدام عازم‌ و جازم در جهت ترسیم‌ شده از سوی عقلانیت برخاسته از انقلابی‌گر است. امام خمینی، از همه انقلابی‌تر بودند و هیچ ‌وقت کم نیاوردند؛ امّا از همه عاقل‌تر هم بودند و پخته‌تر و سنجیده‌تر حرف می‌زدند.(۳)

 

۴- دولت مخلوط/ دولت خالص

چنانچه منطق سهمیه‌بندی و خط‌‌‌بازی‌های جناحی در دولت انقلابی شکل بگیرد و دولت به باشگاه احزاب و جریان‌های سیاسی تبدیل شود، آرمان‌های انقلابی تحقق نخواهند یافت و دولت به عرصه یارگیری‌ها و سهم‌خواهی‌ها و کشمکش‌های سیاسی تبدیل خواهد شد. دولت ائتلافی که در آن هر یک از جریان‌های سیاسی سهم و بهره‌ای دارند، راه به جایی نخواهد برد و گره از زندگی مردم نخواهد گشود؛ چون به مجموعه‌ای از سیاست‌های متعارض و هدف‌های ناسازگار تبدیل و پس از مدتی، خودش تبدیل به مسئله خواهد شد. بدیهی است که نباید همگان را طرد و با تنگ‌نظری و سخت‌گیری قلع ‌و قمع کرد، اما گشاده‌دستی هم نباید به خرج داد و دولت را از درون، در مرداب تضاد و نزاع فرو برد. دولت اسلامی، عرصه آزاداندیشی و گفتگو و تضارب آرا و عقول است، اما نباید مباحثات بی‌پایان، جایگزین اجرا و اقدام شوند و به پیشروی عملی گزند برسانند.

یکدستی و یکپارچگی، فضیلت است و تکثر معطوف به تفرق، مصیبت. توزیع قدرت، نخستین آزمون دولت پیش روست. گاهی چتر فراگیر، مقدمه‌ای برای نفوذ فرصت‌طلب‌هاست. نفوذی‌ها به‌سرعت تغییر رنگ می‌دهند و خود را انقلابی جا می‌زنند، در حالی‌ که مذبذب و متزلزلند و جز به منافع خویش نمی‌اندیشند.

باید از قالب‌های تنگ سیاسی خارج شد و تقسیم‌بندی‌های سیاسی را نادیده انگاشت و معیار انقلابی‌گری را بر همه معیارهای دیگر ترجیح داد: «أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّهِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَهِ: کجایند برادران من که راه حق را سپردند و با حق، رخت به خانه آخرت بردند؟ کجاست عمار؟ کجاست پسرِ تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانندانِ ایشان از برادرانشان که با یکدیگر به مرگ پیمان بستند و سرهاى آنان را به فاجران هدیه کردند؟»(۴)

 

۵-دولت پیر/ دولت جوان        

رهبر انقلاب معتقدند که ابزارِ لازم برای یک حرکت تحولی، فکر نو و ابتکار، میل کامل به این حرکت و جرئت حرکت و اقدام است و این ویژگی‌ها در جوانان‌ وجود دارند. از این ‌رو باید برای انجام تحول، جوانان‌ نخبه و زبده را به کار گرفت. تحول با تشکیلِ یک دولت معتقد به عناصر تحول‌آفرین، یعنی جوانان نخبه مؤمنِ انقلابی‌ای که در تصمیم‌سازی‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و اجرا حضور داشته باشند میسر است. اگر مسئولانِ بالای دولت مانند امام به جوانان اعتقاد و اطمینان داشته باشند  و کار را با جوانان‌ پیش ببرند، مشکلات خیلی زود حل خواهند شد.(۵)

اینک پس از گذشت چهار دهه از انقلاب و به ‌تأخیرافتادن روند چرخش مدیریتی، باید با به‌ کارگیری نیروهای جوان، غفلت‌ها و عقب‌ماندگی‌های دهه‌های گذشته را جبران و فصل تازه‌ای از مدیریت را در جمهوری اسلامی آغاز کرد. خواست صریح رهبر انقلاب است که باید در مسئولیت‌های مهم از جوانان مؤمن و انقلابی استفاده کرد.  ایشان در بیانیه گام دوم انقلاب، در پایان هر یک از بندهای هفت‌گانه نگاشته‌اند که امید من به جوانان است. این آرزوی رهبری هنگامی برآورده خواهد شد که فارغ از تعارف و سخن و در مقام عمل، جوانان به کارهای مهم و بنیادین گمارده شوند و در حاشیه باقی نمانند. در غیر این‌ صورت، همچنان قدرت سیاسی در میان عده‌ای اندک و خاص دست‌ به ‌دست خواهد شد و نیروهای تازه‌نفس و جدید، تربیت نخواهند شد.

باید این چرخه معیوب را شکست و فصل تازه‌ای را آغاز کرد. انقلاب به تحرک و تکاپوی بیشتر نیاز دارد و گام دوم باید به گامی بسیار بلند و تاریخی تبدیل شود تا اتفاقات‌ تعیین‌کننده‌ای رقم بخورند. این امر، متوقف است بر پا نهادن نیروهای جوان به عرصه حاکمیت، آن هم نه در منزلت مشاوره و عنوان‌های فرعی و بی‌تأثیر و تزئینی، بلکه در جایگاه‌های واقعی و تأثیرگذار. این امر یک انتخاب دلبخواهی و تبلیغی نیست، بلکه یک ضرورت تاریخی است. با این‌ حال هنوز درک عمیقی از آن شکل نگرفته است. بیشتر کسانی ‌که در درون قدرت سیاسی زیست می‌کنند، این ضرورت را باور ندارند و گمان می‌کنند همچنان باید قدرت را در اختیار داشته باشند. این وضع باید به نفع جوانان مؤمن و انقلابی تغییر کند.

درعین‌ حال، رهبر انقلاب بر این باورند که من معتقد به تکیه بر نیروهای جوانم و معنای اعتماد به نیروهای جوان این است که در برخی از مدیریتهای مهم کشور از جوان‌ها استفاده و به آنان اعتماد و از ابتکارها و تحرک و حوصله و نشاط کار آنها استقبال شود. اما اینکه باید دولت جوان حزب‌اللهی سر کار بیاید، با اینکه  صلاح نیست از مجربان استفاده نشود، با همدیگر منافات ندارند.(۶)

اولاً دولت جوان به این معنای نیست که دولت باید رئیس جوان داشته باشد، بلکه دولت جوان یعنی دولت سر پا و بانشاط و آماده‌ای که در سنینی باشد که بتواند تلاش و کار کند و خسته و ازکارافتاده نباشد. بعضی‌ها تا سنین بالا هم جوانند. شهید سلیمانی، شصت‌ و چند سال سنش بود، اما اگر ده سال دیگر هم زنده میماند، او را کنار نمیگذاشتم. بعضی اوقات، افرادی در سنین جوانی نیستند، اما کارهای جوانانه خوبی را میتوانند انجام بدهند.(۷)

ثانیاً جوانگرایی و اینکه در مدیریتها از اینها استفاده شود، معنایش این نیست که نسل قبلی را به‌کلی کنار بگذاریم و پیران به‌کلی خارج شوند. بر حسب اقتضا، در یک‌ جا مدیریت یک جوان لازم است و در یک ‌جا مدیریت یک فرد مجرب و کارکشته. از اول انقلاب هم همین جور بوده است: امام در تهران یک امام جمعۀ چهل‌ ساله را گذاشتند که این حقیر بودم؛ اما همان وقت در شهرهای دیگر مردانی را که سنشان در حدود هفتاد سال بود گذاشتند. در رأس سپاه، جوانی را گذاشتند که کمتر از سی سال داشت و در رأس نیروی زمینی ارتش، مردی را گذاشتند که حدود شصت سال داشت؛ چون اقتضائات، مختلف است.(۸)

 

۶-دولت دیوان‌سالار/ دولت جهادی

دستیابی به آرمان‌های بزرگ انقلابی مستلزم عملکردهای جهادی است. یعنی کارگزاران دولت باید شب را از روز نشناسند و پا به میدان پا بنهند و در صحنه باشند؛ رویارویی با مردم و واقعیت‌ها را بر گزارش‌خوانی ترجیح بدهند؛ ساده‌‌زیستی و قناعت را بر حقوق‌های نجومی و اشرافی‌گری مقدم بشمارند و پربازده و کم‌هزینه باشند، نه کم‌کار و پرهزینه. عملکرد جهادی بیش از همه ‌جا در دفاع مقدس تجلی کرد و نشان داد که  اندیشه جهادی چگونه گره‌گشا و پیش‌برنده است. این الگوی مدیریتی در پاره‌ای از ساختارهای رسمی نیز اجرا شد، اما اغلب ساختارهای حاکمیتی با آن بیگانه‌اند و بر الگوی مدیریت دیوان‌سالارانه تکیه دارند. باید این مناسبات را تغییر داد و به رویکرد اصیل اسلامی و انقلابی که بر مدیریت جهادی دلالت دارد،رجوع کرد.

 

۷-دولت کنش/ دولت نظریه

روشن است که دولت، قوه مجریه است و باید دردهای زندگی روزمره مردم را علاج کند، نه اینکه درگیر تفکرانتزاعی‌ و نظریه‌پردازی شود و چونان متفکران مشی کند. از آن‌ سو، اگرچه دولت، مجری است و نه متفکر، اما عمل بدون پشتوانه نظری نیز صواب و صلاح نیست و نتایج عینیِ مطلوبی نخواهد داشت. فقر فکری و معرفتی در دولت، آن را به یک عامل محض و کارگزاری بریده از اندیشه و عقلانیت تبدیل می‌کند که بدون نقشه و فکر در میانه میدان رها و دچار روزمره‌نگری و کوته‌اندیشی است. البته غرض از تمهید سطوح نظری، شعارگرایی و کلی‌بافی نیست، بلکه مقصود آن است که دولت اسلامی باید حرکت و عمل خود را بر پایه اندیشه‌های پخته و حکیمانه طراحی کند و دچار عمل‌زدگی و نابخردی نشود که: «مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ؛ آنکه می‌اندیشد بیناست.»(۹)

توزان میان نظر و کنش، دشوار است و دولت‌ها اغلب از برقراری این توزان غفلت می‌کنند و به یکی از این دو سو فرو می‌غلتند.

 

 

۸-دولت پیامدهای دولت‌مدار/ دولت پیامدهای انقلاب‌مدار

دولت پیش رو فقط یک دولت نیست، بلکه حاصل یک امید و اعتماد تاریخی است که می‌تواند گشاینده راه آینده باشد. این دولت از متن یک دوره دشوار سرخوردگی برخاسته و پرچم انقلاب و انقلابی‌گری را به دست گرفته است. از این‌ رو، کارنامه و عملکرد آن به انقلاب گره‌ خورده و رفتارش بر نگاه اجتماعی به انقلاب، سایه افکنده است. پس مسئله فقط به خود دولت، محدود و منحصر نیست و جنبه‌های بسیار گسترده‌تری دارد. این وضع، تکالیف دولت را دو چندان می‌کند و بار سنگینی را بر شانه آن می‌نهد.

در این مرحله حساس از تاریخ انقلاب که از یک‌ سو با سال‌های آغازین گام دوم انقلاب همزمان است و از سوی‌ دیگر، جامعه از یک دولت تکنوکرات و اعتماد کرده به غرب خسته و سر خورده شده است، روشن است که چگونگی اقدام این دولت، بر همه برداشت‌ها و تفسیرهای اجتماعی سایه خواهد افکند و به ذهن مردم جهت خواهد بخشید.

 

۹-دولت اشرافی/ دولت ساده‌زیست

از جمله ارزش‌هایی که انقلاب در لایه حاکمیت با خود به همراه آورد، ساده‌زیستی و زهد کارگزاران حکومتی بود. انقلاب در برابر زندگی شاهانه و مرفه و کاخ‌نشینی ایستاد و به فرموده امام علی«ع» از مدیران حکومتی خواست در سطح ضعیفان زندگی کنند و دچار اشرافی‌گری و تجمل نشوند. این فرهنگ سیاسی بیش از همه در زندگی شخص امام خمینی نمایان بود و ایشان به‌عنوان عالی‌ترین مقام سیاسی در جمهوری اسلامی، از تمام زوائد و حواشی دنیایی پرهیز کردند.

با استقرار دولت سازندگی به‌تدریج ورق برگشت و تنعم هرچه بیشتر از مادیات و رفاه‌طلبی و اشرافی‌گری و ویژه‌خواری رواج یافت. این وضع در میان برخی از کارگزاران دولتی حتی به شکل‌گیری مفاسد اقتصادی و اندوختن ثروت‌های باد آورده انجامید و طبقه‌ای خاص در متن حاکمیت پدید آمد که میان ثروت و قدرت، پیوند ایجاد کردن. در دهه‌های بعد نیز همین روند ادامه پیدا کرد و در دوره دولت اعتدال‌گرا به اوج خود رسید و مدیران هزار میلیاردی و اشرافی و بیگانه با مردم، در آن به قدرت رسیدند و صحنه‌های بسیار تلخ و گزنده‌ای را به وجود آورند که حقوق‌های نجومی، یکی از آنها بود. دشواری معیشتی در این دوره، مردم را آزار می‌داد، اما مشاهده این قبیل زیاده‌خواری‌ها و بهره‌مندی‌ها و تبعیض‌ها، جان و دل آنها را بیشتر می‌فرسود وکامشان را تلخ‌تر می‌کرد.

اینک پس از گذشت سال‌ها باید به همان فرهنگ نخستین انقلاب بازگشت و ساده‌زیستی و زهد و بی‌اعتنایی به مادیات را در میان مسئولان و مدیران برقرار ساخت. هرگز نباید به وضع موجود استناد کرد که چون پیش از این، وضع خاصی مستقر بوده، اکنون نیز باید ادامه پیدا کند، بلکه باید دگرگونی‌های بنیادین ایجاد کرد و نظم اقتصادی متفاوتی را در میان کارگزاران پدید آورد. دولت انقلابی باید به گفتمان اصیل خود انقلاب استناد کند و ارجاع دهد، نه به سیره غیرانقلابی و اشرافی دولت اعتدال‌گرا. ازاین ‌رو، باید بی‌درنگ و قاطعانه، همه مناسبات سودجویانه و امتیازهای ناعادلانه برچیده شوند و مدیران دولتی، اعتماد سیاسی را به مردم بازگردانند. کمترین مماشات و مداهنه‌ای در این زمینه موجب می‌شود که مردم از دولت انقلابی فاصله بگیرند و آرمان‌هایش را شعارهای انتخاباتی و فریبنده قلمداد کنند. بدین‌ جهت، کسی ‌که در دولت انقلابی، مسئولیتی را بر عهده می‌گیرد، باید به‌عنوان یک خط قرمز قطعی و مطلق، رنج ریاضت مادی و ساده‌زیستی را بر خود هموار و همچون طبقه ضعیف و محروم زندگی کند.

 

پی‌نوشت:

  1. رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان، ۲۱/۲/۱۴۰۰٫

۲٫نهج‌البلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، خطبۀ ۹۲٫

  1. در دیدار نمایندگان مجلس، ۶/۳/۱۴۰۰
  2. نهج‌البلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، خطبه ۱۸۲٫

۵٫رهبرِ انقلاب در دیدار دانشجویان، ۲۱/۲/۱۴۰۰٫

  1. ۱۹/۱۰/۱۳۹۹

۷٫٫در دیدار نمایندگان تشکل‌های دانشجویی، ۲۸/۲/۱۳۹۹

۸٫سخنرانی سالروز قیام نوزده دی، ۱۹/۱۰/۱۳۹۹؛  و سخنرانی ۱۴/۳/۱۳۹۹

۹٫ نهج‌البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامۀ ۳۱٫

30آگوست/21

دولت۱۴۰۰، جایگزینیِ می‌توانیم به‌جای نمی‌توانیم – وظیفه دولت سیزدهم در قبال شعار سال چیست؟

چنین به نظر می‌رسد که دولت‌ها در سالی که انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود، در بهترین حالت می‌توانند شرایط لازم را برای شناخت وضع موجود در سازمان دولت و استقرار نیروهای مدنظر در سطوح مختلف سازمانی فراهم و برنامه‌هایی را برای اجرا در سال‌های آینده معرفی کنند. از سوی دیگر، دولت قبل به روزهای آخر خود رسیده است و با توجه به خستگی و آماده‌ شدن برای تحویل به دولت بعدی، شرایط مناسبی برای طرح‌ریزی یک حرکت جدید ندارد. در چنین شرایطی با توجه به آنچه که در سایر سال‌ها رخ داده است، رهبر معظم انقلاب مأموریتی اختصاصی را به‌عنوان شعار سال ابلاغ می‌کنند.

سئوال این است که اصولاً تعیین چنین مأموریتی، آن هم در سالی که دولت سابق و دولت مستقر آمادگی چندانی برای حرکت ندارند چه وجاهتی دارد؟ آیا صرف اینکه این مأموریت‌ها مختص به یک سال نیستند و برای به سرانجام رسیدن آنها سال‌ها وقت لازم است، برای تجویز صدور آنها کفایت می‌کند؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت که دولت‌ها همواره با توجیهات مختلف، ضمن سلب مسئولیت از پرداختن جدی به شعار سال، گاه آن را به یک امر تزئینی و یا یک استراتژی صرفاً درازمدت که در کوتاه‌مدت ‌امکان عملیاتی شدنشان وجود ندارد، تقلیل داده‌اند. لذا در سال جاری نیز چندان خبری از پرداختن به شعار سال  مطرح نیست، گوئی که اساساً چنین شعاری مطرح نشده است!

شایان ذکر است که در شعارهای رئیس‌جمهور منتخب مردم و در کارنامۀ ایشان، مانع‌زدایی از تولید جایگاه خاصی دارد؛ اما در عموم شعارهای انتخاباتی کاندیداها، خبری از این مبحث نبود.

در این نوشتار به دو مسئله می‌پردازیم. اولا آیا در چنین سالی، طرح شعار سال وجاهت دارد یا خیر؟ و ثانیاً با استقرار دولت جدید تکلیف «پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها» در سال ۱۴۰۰ چه خواهد بود؟

 

  1. جایگاه شعار سال ۱۴۰۰

در پاسخ به سئوال اول، یک رویکرد این است که ابتدا باید ظرفیت کارگزاران مسئول در حوزه شعارهای سال را بررسی کنیم. با فرض پذیرش چنین نگاهی، باید گفت که در طراحی مسیر پیشرفت، حداقل یک چهارم از عمر جمهوری اسلامی را باید نادیده گرفت، زیرا تا کنون کارگزاران آمادگی اجرای ‌پروژه‌های کلان پیشرفت را نداشته‌اند. طرح این بحث، سیاست‌گذاران را بر آن می‌دارد که کمی به این نکته بیندیشند که چه باید کرد که پیشرفت جمهوری اسلامی متوقف به تعویض دولت‌ها نباشد. در برخی از کشورها، قوام حرکت به حضور بوروکرات‌های پرقدرت است. افرادی که در همۀ دولت‌ها هستند و ضمن حفظ ساختار اجرایی کشور، تداوم حرکت در مسیر سیاست‌های کلان را تضمین می‌کنند. اما این طرح در کشور ما به دلایل مختلف بومی نشده است و چه بسا برای بومی‌سازی در محیط ایران ایده مناسبی هم نباشد. البته روش‌های دیگری نیز وجود دارند که پرداختن به آنها مجال موسع‌تری را می‌طلبد.

 

  1. وضعیت اراده‌ها در تشخص‌بخشی به موانع حرکت

بحث این نیست که چون دولت‌ها تعویض می‌شوند، نباید شعارها و مأموریت‌های کلان را مطرح کرد و یا نگاه به شعار و مأموریت، صرفاً باید بلندمدت باشد و در طی سال می‌توان آنها را نادیده گرفت. اتفاقاً دولت‌ها در همین ابتدا و در شش‌ ماهۀ اول است که طرح‌های اساسی را درمی‌اندازند و آنچه را که قرار است در آینده رخ دهد، به مردم می‌نمایانند.

وجه دیگر طرح شعار سال، زندگی مردم و وضعیت کشور است؛ زیرا شعارها برای تغییر وضعیت‌ها و فراتر از موانع فنی مطرح می‌شوند، لذا باید موانع فنی را به نفع شعارها از بین برد. اگر در نظام حکمرانی اراده‌ای وجود داشته باشد، شعارها، تضمین حرکت اراده‌ها در مسیر پیشرفت هستند؛ اما در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود که یک کلان ایده که زندگی مردم و وضعیت کشور منوط به اجرای آن است، به ‌خاطر وجود برخی از موانع فنی معطل می‌ماند و تصمیمات بزرگ و تحولات اساسی در مسیر حرکت ملت، نادیده گرفته می‌شوند که انحرافی اساسی در پیشرفت است. موانع همیشه وجود دارند و اگر بیش از حد بزرگ انگاشته شوند، توان آن را دارند که سیاست‌گذاران را از اتخاذ تصمیمات کلان و حل مشکلات باز دارند.

بنابراین شاید بتوان بزرگ‌ترین مانع در مسیر تحقق شعارهای سال را تفکر متوقف‌کنندۀ «اولویت موانع» که از عدم اراده ناشی می‌شود، دانست. فقدان اراده برای ایجاد تغییر موجب می‌شود که موانع، بزرگ انگاشته می‌شوند. در پرتو اراده است که موانع هویت واقعی خود را پیدا می‌کنند و می‌توان آنها را از سر راه برداشت.

رهبر معظم انقلاب همواره اراده خود را برای تغییر و تحول نشان داده‌اند. ایشان تغییر وضعیت‌ و تحول به نفع پیشرفت جامعه را همواره در اولویت قرار داده و تلاش کرده‌اند موانع را به نفع تحول مرتفع کنند. اما مانع اصلی تفاوت نگاه پراراده رهبری با نگاه مدیرانی است که تغییر را ناممکن می‌دانند. از این روست که رهبری تحریم را فرصت و عاملی برای تحرک بیشتر می‌بینند و برخی تهدید و لزوم تسلیم به سکون و عدم تحرک. آنچه را که دیگران تهدید می‌دانند، رهبری فرصت می‌خوانند، مگر در مواردی که ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر، ایشان را مجاب کرده است که برای حفظ خطوط قرمز نظام، مانع را عامل تعیین‌کننده بدانند. البته این ضرورت هم ناشی از عدم تحرک همان دیگران است.

شاید بتوان با کلیدواژۀ «نرمش قهرمانانه»، چنین مثالی را در سیرۀ رهبری یافت. جایی که تداوم حرکت با سرعت سابق می‌توانست کشور را در معرض شکستی سنگین قرار دهد و لذا رهبری به جای تسریع حرکت ماشین پیشرفت، حرکت آن را اندکی کند کردند تا برای حرکت بعدی آماده‌تر شود؛ زیرا در تداوم حرکت، عده‌ای همزمان پا را بر پدال گاز و ترمز انقلاب گذاشته بودند.

اما ایشان ماشین پیشرفت را نگه داشتند تا حرکت آن با پشتیبانی مردمی و با بدنۀ مدیریتی متناسب هماهنگ شود، شرایطی که شاید بتوان طلیعۀ آن را در دولت آینده دید؛ یعنی  مردمی که باید همراه با پیشرفت کشور حرکت کنند تا بتوان آن را محقق کرد و مدیرانی که باید دل در گرو این حرکت داشته باشند تا خود و نظرشان، سدی در مسیر تحول نباشد.

 

  1. اولویت با چیست؟

نظریه «اولویت با مانع است» را می‌توان به‌وفور در رویه‌های اداری و سازمانی و حتی تفکرات نخبگانی کشور مشاهده کرد. تفکری که در نظام دیوان‌سالاری خسته‌ کشور که میل به تغییر ندارد، نهادینه و  چه بسا به بزرگ‌ترین مانع‌ در مسیر پیشرفت تبدیل شده است، در حالی که دیوان‌سالاری باید بانشاط و تضمین کننده حرکت باشد.

بنده بارها در جمع‌های نخبگانی شاهد مقاومت‌های شدیدی در برابر تغییر و تحول بوده‌ام که البته با ذات نظام نخبگانی در تضاد است. متاسفانه نخبگان ما هم دچار خستگی شده‌اند و مادام دم از «نمی‌شود چون مانع نمی‌گذارد» می‌زنند؛ لذا به‌ جای آنکه در این باره بیندیشند که چگونه موانع را بردارند، با برشمردن موانع، ایده‌ها را متوقف می‌کنند.

 

  1. چه باید کرد؟

برای پاسخ به سئوال دوم، از همین‌ جا می‌خواهم پلی بزنم به سال پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها و نسبت این سال با دولت جدید. دولت جدید نباید مستقر شود که زمینه را برای مانع‌زدایی فراهم کند، بلکه استقرار این دولت، خود باید مانع‌زدایی از تولید با ایجاد اراده برای حرکت باشد. اراده‌ای که اگر شکل بگیرد، تازه می‌توان موانع را دید و به آنها اندیشید. در غیر این صورت، آنچه را که مانع می‌خوانیم، تنها مانع‌انگاری است. باید حرکت کرد و دید که لازمه آن اراده و باورمندی به حرکت است.

در قدم اول، لازم است در مسیر مانع‌زدایی رخ دهد، تغییر این باور عمومی است که به‌ دلیل وجود موانع نمی‌توان مسئله را حل کرد. به عبارت دیگر، بووکرات‌های این دولت، باید بوروکرات‌های «می‌توانیم» باشند نه بوروکرات‌های «نمی‌توانیم». موانعی که در مسیر پدید می‌آیند در بسیاری از موارد، خود محصول بوروکرات‌های «نمی‌توانیم» هستند. و البته موانع، منحصر به اینها نیستند.

 

  1. دولت و دیوان‌سالاری فنی

دولت و دیوان‌سالاران، قوای فنی حرکت اجتماعی هستند. این قوا متصدی آن هستند که جاده حرکت را به سمت اهدافی که نظام سیاسی آنها را قرار داده است، هموار کنند و موانع را از سر راه بردارند. مردم البته همان نظام سیاسی هستند. همان‌هائی که باید در این جاده حرکت کنند و همین‌ که عزم حرکت در این جاده در مردم وجود داشته باشد، آنها تکلیف خود را به‌خوبی انجام داده‌اند و می‌دهند.

قوای فنی، اصولاً قوای مانع‌زدا هستند؛ به همین دلیل اولاً حق ندارند مانعی را به رسمیت بشناسند، مگر آنکه سیاست‌گذار کلان و مردم آن مانع را محترم بدارند و نیز حق ندارند هیچ مانعی را بزرگ‌تر از آن‌چه که هست بنمایانند. این همان تذکری است که رهبری به وزارت خارجه دادند که وزارت خارجه، مجری سیاست‌هایی است که نظام آنها را طراحی می‌کند، نه وزارتخانه‌ای که گاه به نظام دیوان‌سالاری مانع‌افزا و یا به وزارتخانۀ مبالغه در موانع بدل می‌شود و به‌جای شأن فنی، سیگنال‌های سیاستی منفی از خود صادر می‌کند.

اهالی دولت و دیوان‌سالاران، تنها از آن حیث که خود بخشی از مردمند، در سیاست‌ورزی حضور دارند و نه بیش از آن. و اگر رانت دولت، به رانت تغییر در سیاست منجر شود، در حضور دیوان‌سالاری اساساً خستۀ کشور، سیاست به بی اولویتی حرکت تعلق می‌گیرد.

دولت باید بداند که در نظام کلان پیشرفت ایران شأن فنی دارد، نه شأن سیاستی. و البته شأن فنی دولت، تنزل مقام آن نیست. به‌عنوان مثال، اصول درمان در نظام پزشکی طرح‌ریزی می‌شود و یک متخصص جراح مغز در موارد مشخصی، ضمن داشتن قوه ابتکار عمل، آن اصول را در یک جراحی مشخص پیاده‌سازی می‌کند؛ اما هیچ‌گاه گفته نمی‌شود که این جراح نسبت به سیاست‌گذار شأن پایین‌تری دارد و چه بسا عکس این مطلب صادق باشد.

دولت اگر در مقام پیشبرد فنی کلان‌ اهداف نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرد و خود، بوروکراسی مانع‌آفرین نباشد، می‌تواند در همان ماه اول استقرار خود، بزرگ‌ترین گام را در مانع‌زدایی از همۀ موضوعات از جمله تولید بردارد. گامی که می‌توان آن را تحقق شعار سال در نیمۀ اول امسال نامید. اراده دولت در حرکت به سمت سیاست رسمی انقلاب اسلامی می‌تواند مانع‌نماها را از بین ببرد و موانع اصیل را پدیدار سازد و تازه پس از آن است که مانع‌زدایی معنا پیدا می‌کند و می‌توان تشخیص داد که باید رفع کدام موانع را در اولویت قرارداد.

 

نتیجه‌گیری

نفس حضور دولتی با اراده، اولاً موانع ساختگی را رفع می‌کند و ثانیاً با ایجاد حرکت، موانع اصیل را نمایان می‌سازد و سیاست جایگاه درست خود را نشان می‌دهد. در اینجاست که مرد سیاست می‌تواند تشخیص بدهد که مانع چیست و برای رفع آن، سیاست‌گذاری کند. لازم است که دولت دور از نگاه سیاستی، اراده خود برای حرکت را نشان بدهد و به سیاست‌گذار (مردم و رهبر) چالش‌ها را نمایان سازد تا اگر بناست نرمشی هم رخ بدهد، برای رفع موانع اصیل باشد نه انگاره‌های ذهنی و تخیلی.