Tag Archives: انقلابی

30آگوست/21

دوراهی‌های سرنوشت‌ساز – پیشنهادهائی برای انتخاب‌های راهبردی در دولت سیزدهم

۱- دولت تداوم/ دولت تحول

رهبر انقلاب می‌فرمایند مقصود از تحول، ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی است. برخی مشکلات را با حرکت عادی نمی‌شود برطرف کرد، بلکه یک حرکت فوق‌العاده، جهشی و ابتکاری لازم است. این از مسلمات این دوره، یعنی گام دوم انقلاب است.

یکی از حوزه‌های این حرکت، بخش‌های حکمرانی/ مدیریتی و حوزه دیگرِ تحول در بخش‌هایی از سبک زندگی عمومی است. مراد از تحول، حفظ و تقویت مبانی، اصول و خطوط اساسی انقلاب و نوآوری در شیوه‌ها و روش‌هاست. به‌عبارت ‌دیگر، برای آسان و روان ‌شدن حرکت به سمت آرمان‌های انقلاب و خطوط اصلی نظام جمهوری اسلامی باید تحول ایجاد شود، در حالی ‌که اکنون در زمینه‌هائی چون اقتصاد، عدالت و آسیب‌های اجتماعی، مشکلات اساسی و جدی داریم که بعضی از آنها به‌ صورت بیماری‌های مزمن درآمده‌اند و نیاز به راه‌‌حل‌های جدی دارند.(۱)

مشکلات مزمن کنونی جامعه و حاکمیت را با روش‌های جاری نمی‌توان درمان کرد و اگر این شیوه ادامه پیدا کند، باید سال‌ها به انتظار نشست تا اتفاق جدیدی رخ بدهد. واقعیت این است که چنین مشکلاتی یا مورد بی‌توجهی و اهمال قرار گرفته‌اند و یا اگر راهکارهایی هم برای برطرف‌ کردن آنها ارائه شده‌اند، کم‌قدرت و کم‌تأثیر بوده‌اند. از این ‌رو، چاره‌ای جز به‌ کارگرفتن روش‌ها و ساز و کارهای تحولی نیست. یعنی باید از مسیرهای گذشته فاصله گرفت و معبرهای متفاوت و جدیدی را گشود.

تحول یعنی احساس نیاز به عبور از چالش‌ها و تنگناها و دستیابی به آرمان‌ها. تحول یعنی بازنگری در روش‌های پیشین و ایجاد دگرگونی‌های اساسی و بنیادین. در غیر این‌ صورت، هدف‌های ‌ما محقق نخواهند شد و راه به جایی نخواهیم برد. اینک ما در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که اقتضای آن، اتخاذ تصمیمات‌ و انتخاب‌های تحول‌آفرین است.

انقلاب نیازمند ساز و کار جدیدی است. باید گردش‌ها و چرخش‌های روشی را تجربه کرد تا امکان حداکثری برای وصول به ارزش‌ها فراهم شود. می‌توان برای رسیدن به ارزش‌ها و آرمان‌ها، به خلاقیت‌های روشی دست زد و بر اساس تجربه‌های پیشین، بهینه‌ترین شیوه‌ها را به‌ کار گرفت. بنابراین هر چند باید به گذشته تکیه کرد، اما نباید در آن متوقف ماند، بلکه باید از بیانیه گام دوم انقلاب الهام گرفت و افق‌های تازه روشی را جستجو کرد و معبرها و مسیرهای نو را گشود.

پس از کشته ‌شدن عثمان، هنگامی که مردم خواستند با علی(ع) بیعت کنند، ایشان شرایط آشفته و درهم ‌ریخته را با این تعابیر توصیف کرد: «فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّهَ قَدْ تَنَکَّرَتْ؛ ما به استقبال کارى مى‌رویم که چهره‌ها و رنگ‌های گوناگون دارد. دل‌ها در برابر آن بر جاى نمى‌مانند و خردها بر پاى. افق‌ها تاریکند و راه‌ها ناپیدا.»(۲)

 

۲- دولت جهش/ دولت عادی

مطالبه جدی و همیشگی رهبر انقلاب این است که باید از راه‌های میانبر که جهش ایجاد می‌کنند، استفاده کنیم و سر خود را به راه‌های معمولی و عادی که زمان‌بر و طولانی‌مدت هستند، گرم نکنیم.

از نظر زمانی، به دو صورت می‌توان به آرمان‌های انقلابی دست یافت: یکی بر اساس حرکت‌های رایج و قواعد جاری که مستلزم صرف زمان‌ طولانی هستند و دیگری، در چهارچوب برنامه‌های مبتنی بر جهش که از قالب‌های جاری و رایج دورند و با شتاب بالا و به ‌صورت ناگهانی و دفعی، ما را به اهدافمان‌ می‌رسانند.

اینک که در آستانه گام دوم انقلاب و در مرحله سوم تحرک انقلابی یعنی مرحله برپایی دولت اسلامی قرار داریم، برای اینکه فرصت‌های زودگذر را از دست ندهیم، باید از چنبره راه‌های عادی خارج شویم و به راه‌های جهشی روی آوریم. این امر نه‌ فقط مطلوب، بلکه ممکن است؛ زیرا مقدورات و بضاعت‌های کنونی ما، با چنین خواستی هماهنگ و متناسبند و ما می‌توانیم ره صد ساله را یک‌شبه طی کنیم. فقط کافی است که چنین ضرورتی را دریابیم و به الزام‌های آن گردن بنهیم.

نیروهایی که به چنین درک و فهمی از مسئولیت تاریخی خویش دست یافته‌اند، زیاد نیستند. اغلب افراد گمان می‌کنند برای وصول به اهداف‌ زمان زیادی را در اختیار داریم و نیازی به برنامه‌های جهش‌زا نیست، حال‌آنکه با چنین تصوری، همواره از آرمان‌ها عقب خواهیم ماند و دلسرد خواهیم شد. باید در میان راه‌های مختلفی که برای رسیدن به آرمان‌ها وجود دارند، میانبرهای جهش‌زا را بیابیم و خود را با قواعد و اقتضائات آنها سازگار کنیم. انقلاب به خیز بلند نیاز دارد. باید به دگرگونی‌ها شتاب خیره‌کننده بخشید.

 

 

۳- دولت محافظه‌کار/ دولت انقلابی

دولت پیش ‌رو باید از نظر معیارهای انقلاب، صدرنشین و مثل اعلی و بیش از تمام دولت‌های گذشته به فضای معنایی و معرفتی انقلاب نزدیک باشد. از این‌ رو باید اندیشه‌ها و عاملانی را به ‌کار بگیرد که با انقلاب، فاصله و زوایه‌ نداشته باشند. انقلابی‌گری درجات و مراتب مختلفی دارد و همه کسانی‌ که انقلابی خوانده می‌شوند، در یک سطح نیستند. چنین انتظاری منطقی هم نیست. زندگی اجتماعی سرشار از گوناگونی‌ها و تنوع‌هاست که این هم یکی از آنهاست.

نکته مهم این است که در دولت انقلابی باید از سرآمدان و برجستگان جریان انقلابی استفاده کرد. در عین حال که  نباید نیروهایی را که بهره کمتری از انقلابی‌گری دارند، طرد کرد، جریان غالب و مسلط در دولت اسلامی، باید متعلق به انقلابی‌های تمام‌عیار باشد و آنها خط و مسیر را تعیین کنند. به‌ بیان ‌دیگر، جهت‌گیری دولت اسلامی نباید در اختیار کسانی باشد که نصیب ناچیزی از انقلابی‌گری دارند و محافظه‌کارند. محافظه‌کاری نه تنها با انقلابی‌گری سازگار نیست، بلکه همچون موریانه ریشه‌های آن را می‌جود و از میان می‌برد. محافظه‌کاری چه‌ بسا در مقام سخن، چندان فرقی با انقلابی‌گری نداشته باشد، اما محافظه‌کاران در عمل در برابر تلاش‌ها و رویکردهای انقلابی می‌ایستند و کارشکنی و سنگ‌اندازی می‌کنند. امروز نیز چنین خطری وجود دارد که نیروهای محافظه‌کار که لایه‌هایی از اصول‌گرایی را تشکیل می‌دهند و به ‌بیان ‌دقیق‌تر، در مرز میان اصول‌گرایی و غیر آن زیست می‌کنند،  زمام قدرت را در دست بگیرند و دولت اسلامی را از جهت‌گیری انقلابی تهی کنند.

از این ‌رو باید مرزها و حریم‌ها را برجسته و شفاف نگاه داشت و به نام جذب حداکثری، دچار اختلاط و بی‌مرزی نشد و مجال نداد که انقلابی‌گری در دولت تبدیل به جریان حاشیه‌نشین و اقلّی شود.

شهید سید اسدالله لاجوردی در وصیت‌نامه خود نوشته است: «خدایا! تو شاهدی که چندین بار خطرِ منافقینِ انقلاب را به مسئولان گوشزد کرده‌ام، ولی ترتیب اثر نداده‌اند! بارها گفته‌ام که خطر اینان به‌مراتب زیادتر از خطرِ منافقین خلق است، زیرا علاوه بر همه شیوه‌های منافقانه آنان، سالوسانه در صف حزب‌اللهیان قرار گرفته و کم‌کم آنان را به صفوف آخر و سپس به صف قاعدین ‌رانده‌ و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در ‌آورده‌اند؛ به‌گونه‌ای ‌که در جایگاه عقل منفصل برخی تصمیم‌گیرندگان قرار گرفته‌اند؛ در عزل و نصب‌ها و ابقاها اعمال قدرت می‌کنند و توانسته‌اند تعداد کثیری از روحانیون را تحت‌تأثیر خود قرار دهند.»

از سوی دیگر، رهبر انقلاب تأکید می‌کنند که باید حالت طمأنینه، سکینه و آرامش ناشی از عقلانیت» وجود داشته باشد که در مقابل کارهای هیجانی و احساسی و تصمیم‌گیری‌های دفعی است؛ درحالی‌ که هم در گذشته و هم امروز کسانی انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی و حرف‌های غیرمسئولانه اشتباه می‌گیرند. انقلابی‌گری، روحیه اقدام عازم‌ و جازم در جهت ترسیم‌ شده از سوی عقلانیت برخاسته از انقلابی‌گر است. امام خمینی، از همه انقلابی‌تر بودند و هیچ ‌وقت کم نیاوردند؛ امّا از همه عاقل‌تر هم بودند و پخته‌تر و سنجیده‌تر حرف می‌زدند.(۳)

 

۴- دولت مخلوط/ دولت خالص

چنانچه منطق سهمیه‌بندی و خط‌‌‌بازی‌های جناحی در دولت انقلابی شکل بگیرد و دولت به باشگاه احزاب و جریان‌های سیاسی تبدیل شود، آرمان‌های انقلابی تحقق نخواهند یافت و دولت به عرصه یارگیری‌ها و سهم‌خواهی‌ها و کشمکش‌های سیاسی تبدیل خواهد شد. دولت ائتلافی که در آن هر یک از جریان‌های سیاسی سهم و بهره‌ای دارند، راه به جایی نخواهد برد و گره از زندگی مردم نخواهد گشود؛ چون به مجموعه‌ای از سیاست‌های متعارض و هدف‌های ناسازگار تبدیل و پس از مدتی، خودش تبدیل به مسئله خواهد شد. بدیهی است که نباید همگان را طرد و با تنگ‌نظری و سخت‌گیری قلع ‌و قمع کرد، اما گشاده‌دستی هم نباید به خرج داد و دولت را از درون، در مرداب تضاد و نزاع فرو برد. دولت اسلامی، عرصه آزاداندیشی و گفتگو و تضارب آرا و عقول است، اما نباید مباحثات بی‌پایان، جایگزین اجرا و اقدام شوند و به پیشروی عملی گزند برسانند.

یکدستی و یکپارچگی، فضیلت است و تکثر معطوف به تفرق، مصیبت. توزیع قدرت، نخستین آزمون دولت پیش روست. گاهی چتر فراگیر، مقدمه‌ای برای نفوذ فرصت‌طلب‌هاست. نفوذی‌ها به‌سرعت تغییر رنگ می‌دهند و خود را انقلابی جا می‌زنند، در حالی‌ که مذبذب و متزلزلند و جز به منافع خویش نمی‌اندیشند.

باید از قالب‌های تنگ سیاسی خارج شد و تقسیم‌بندی‌های سیاسی را نادیده انگاشت و معیار انقلابی‌گری را بر همه معیارهای دیگر ترجیح داد: «أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّهِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَهِ: کجایند برادران من که راه حق را سپردند و با حق، رخت به خانه آخرت بردند؟ کجاست عمار؟ کجاست پسرِ تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانندانِ ایشان از برادرانشان که با یکدیگر به مرگ پیمان بستند و سرهاى آنان را به فاجران هدیه کردند؟»(۴)

 

۵-دولت پیر/ دولت جوان        

رهبر انقلاب معتقدند که ابزارِ لازم برای یک حرکت تحولی، فکر نو و ابتکار، میل کامل به این حرکت و جرئت حرکت و اقدام است و این ویژگی‌ها در جوانان‌ وجود دارند. از این ‌رو باید برای انجام تحول، جوانان‌ نخبه و زبده را به کار گرفت. تحول با تشکیلِ یک دولت معتقد به عناصر تحول‌آفرین، یعنی جوانان نخبه مؤمنِ انقلابی‌ای که در تصمیم‌سازی‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و اجرا حضور داشته باشند میسر است. اگر مسئولانِ بالای دولت مانند امام به جوانان اعتقاد و اطمینان داشته باشند  و کار را با جوانان‌ پیش ببرند، مشکلات خیلی زود حل خواهند شد.(۵)

اینک پس از گذشت چهار دهه از انقلاب و به ‌تأخیرافتادن روند چرخش مدیریتی، باید با به‌ کارگیری نیروهای جوان، غفلت‌ها و عقب‌ماندگی‌های دهه‌های گذشته را جبران و فصل تازه‌ای از مدیریت را در جمهوری اسلامی آغاز کرد. خواست صریح رهبر انقلاب است که باید در مسئولیت‌های مهم از جوانان مؤمن و انقلابی استفاده کرد.  ایشان در بیانیه گام دوم انقلاب، در پایان هر یک از بندهای هفت‌گانه نگاشته‌اند که امید من به جوانان است. این آرزوی رهبری هنگامی برآورده خواهد شد که فارغ از تعارف و سخن و در مقام عمل، جوانان به کارهای مهم و بنیادین گمارده شوند و در حاشیه باقی نمانند. در غیر این‌ صورت، همچنان قدرت سیاسی در میان عده‌ای اندک و خاص دست‌ به ‌دست خواهد شد و نیروهای تازه‌نفس و جدید، تربیت نخواهند شد.

باید این چرخه معیوب را شکست و فصل تازه‌ای را آغاز کرد. انقلاب به تحرک و تکاپوی بیشتر نیاز دارد و گام دوم باید به گامی بسیار بلند و تاریخی تبدیل شود تا اتفاقات‌ تعیین‌کننده‌ای رقم بخورند. این امر، متوقف است بر پا نهادن نیروهای جوان به عرصه حاکمیت، آن هم نه در منزلت مشاوره و عنوان‌های فرعی و بی‌تأثیر و تزئینی، بلکه در جایگاه‌های واقعی و تأثیرگذار. این امر یک انتخاب دلبخواهی و تبلیغی نیست، بلکه یک ضرورت تاریخی است. با این‌ حال هنوز درک عمیقی از آن شکل نگرفته است. بیشتر کسانی ‌که در درون قدرت سیاسی زیست می‌کنند، این ضرورت را باور ندارند و گمان می‌کنند همچنان باید قدرت را در اختیار داشته باشند. این وضع باید به نفع جوانان مؤمن و انقلابی تغییر کند.

درعین‌ حال، رهبر انقلاب بر این باورند که من معتقد به تکیه بر نیروهای جوانم و معنای اعتماد به نیروهای جوان این است که در برخی از مدیریتهای مهم کشور از جوان‌ها استفاده و به آنان اعتماد و از ابتکارها و تحرک و حوصله و نشاط کار آنها استقبال شود. اما اینکه باید دولت جوان حزب‌اللهی سر کار بیاید، با اینکه  صلاح نیست از مجربان استفاده نشود، با همدیگر منافات ندارند.(۶)

اولاً دولت جوان به این معنای نیست که دولت باید رئیس جوان داشته باشد، بلکه دولت جوان یعنی دولت سر پا و بانشاط و آماده‌ای که در سنینی باشد که بتواند تلاش و کار کند و خسته و ازکارافتاده نباشد. بعضی‌ها تا سنین بالا هم جوانند. شهید سلیمانی، شصت‌ و چند سال سنش بود، اما اگر ده سال دیگر هم زنده میماند، او را کنار نمیگذاشتم. بعضی اوقات، افرادی در سنین جوانی نیستند، اما کارهای جوانانه خوبی را میتوانند انجام بدهند.(۷)

ثانیاً جوانگرایی و اینکه در مدیریتها از اینها استفاده شود، معنایش این نیست که نسل قبلی را به‌کلی کنار بگذاریم و پیران به‌کلی خارج شوند. بر حسب اقتضا، در یک‌ جا مدیریت یک جوان لازم است و در یک ‌جا مدیریت یک فرد مجرب و کارکشته. از اول انقلاب هم همین جور بوده است: امام در تهران یک امام جمعۀ چهل‌ ساله را گذاشتند که این حقیر بودم؛ اما همان وقت در شهرهای دیگر مردانی را که سنشان در حدود هفتاد سال بود گذاشتند. در رأس سپاه، جوانی را گذاشتند که کمتر از سی سال داشت و در رأس نیروی زمینی ارتش، مردی را گذاشتند که حدود شصت سال داشت؛ چون اقتضائات، مختلف است.(۸)

 

۶-دولت دیوان‌سالار/ دولت جهادی

دستیابی به آرمان‌های بزرگ انقلابی مستلزم عملکردهای جهادی است. یعنی کارگزاران دولت باید شب را از روز نشناسند و پا به میدان پا بنهند و در صحنه باشند؛ رویارویی با مردم و واقعیت‌ها را بر گزارش‌خوانی ترجیح بدهند؛ ساده‌‌زیستی و قناعت را بر حقوق‌های نجومی و اشرافی‌گری مقدم بشمارند و پربازده و کم‌هزینه باشند، نه کم‌کار و پرهزینه. عملکرد جهادی بیش از همه ‌جا در دفاع مقدس تجلی کرد و نشان داد که  اندیشه جهادی چگونه گره‌گشا و پیش‌برنده است. این الگوی مدیریتی در پاره‌ای از ساختارهای رسمی نیز اجرا شد، اما اغلب ساختارهای حاکمیتی با آن بیگانه‌اند و بر الگوی مدیریت دیوان‌سالارانه تکیه دارند. باید این مناسبات را تغییر داد و به رویکرد اصیل اسلامی و انقلابی که بر مدیریت جهادی دلالت دارد،رجوع کرد.

 

۷-دولت کنش/ دولت نظریه

روشن است که دولت، قوه مجریه است و باید دردهای زندگی روزمره مردم را علاج کند، نه اینکه درگیر تفکرانتزاعی‌ و نظریه‌پردازی شود و چونان متفکران مشی کند. از آن‌ سو، اگرچه دولت، مجری است و نه متفکر، اما عمل بدون پشتوانه نظری نیز صواب و صلاح نیست و نتایج عینیِ مطلوبی نخواهد داشت. فقر فکری و معرفتی در دولت، آن را به یک عامل محض و کارگزاری بریده از اندیشه و عقلانیت تبدیل می‌کند که بدون نقشه و فکر در میانه میدان رها و دچار روزمره‌نگری و کوته‌اندیشی است. البته غرض از تمهید سطوح نظری، شعارگرایی و کلی‌بافی نیست، بلکه مقصود آن است که دولت اسلامی باید حرکت و عمل خود را بر پایه اندیشه‌های پخته و حکیمانه طراحی کند و دچار عمل‌زدگی و نابخردی نشود که: «مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ؛ آنکه می‌اندیشد بیناست.»(۹)

توزان میان نظر و کنش، دشوار است و دولت‌ها اغلب از برقراری این توزان غفلت می‌کنند و به یکی از این دو سو فرو می‌غلتند.

 

 

۸-دولت پیامدهای دولت‌مدار/ دولت پیامدهای انقلاب‌مدار

دولت پیش رو فقط یک دولت نیست، بلکه حاصل یک امید و اعتماد تاریخی است که می‌تواند گشاینده راه آینده باشد. این دولت از متن یک دوره دشوار سرخوردگی برخاسته و پرچم انقلاب و انقلابی‌گری را به دست گرفته است. از این‌ رو، کارنامه و عملکرد آن به انقلاب گره‌ خورده و رفتارش بر نگاه اجتماعی به انقلاب، سایه افکنده است. پس مسئله فقط به خود دولت، محدود و منحصر نیست و جنبه‌های بسیار گسترده‌تری دارد. این وضع، تکالیف دولت را دو چندان می‌کند و بار سنگینی را بر شانه آن می‌نهد.

در این مرحله حساس از تاریخ انقلاب که از یک‌ سو با سال‌های آغازین گام دوم انقلاب همزمان است و از سوی‌ دیگر، جامعه از یک دولت تکنوکرات و اعتماد کرده به غرب خسته و سر خورده شده است، روشن است که چگونگی اقدام این دولت، بر همه برداشت‌ها و تفسیرهای اجتماعی سایه خواهد افکند و به ذهن مردم جهت خواهد بخشید.

 

۹-دولت اشرافی/ دولت ساده‌زیست

از جمله ارزش‌هایی که انقلاب در لایه حاکمیت با خود به همراه آورد، ساده‌زیستی و زهد کارگزاران حکومتی بود. انقلاب در برابر زندگی شاهانه و مرفه و کاخ‌نشینی ایستاد و به فرموده امام علی«ع» از مدیران حکومتی خواست در سطح ضعیفان زندگی کنند و دچار اشرافی‌گری و تجمل نشوند. این فرهنگ سیاسی بیش از همه در زندگی شخص امام خمینی نمایان بود و ایشان به‌عنوان عالی‌ترین مقام سیاسی در جمهوری اسلامی، از تمام زوائد و حواشی دنیایی پرهیز کردند.

با استقرار دولت سازندگی به‌تدریج ورق برگشت و تنعم هرچه بیشتر از مادیات و رفاه‌طلبی و اشرافی‌گری و ویژه‌خواری رواج یافت. این وضع در میان برخی از کارگزاران دولتی حتی به شکل‌گیری مفاسد اقتصادی و اندوختن ثروت‌های باد آورده انجامید و طبقه‌ای خاص در متن حاکمیت پدید آمد که میان ثروت و قدرت، پیوند ایجاد کردن. در دهه‌های بعد نیز همین روند ادامه پیدا کرد و در دوره دولت اعتدال‌گرا به اوج خود رسید و مدیران هزار میلیاردی و اشرافی و بیگانه با مردم، در آن به قدرت رسیدند و صحنه‌های بسیار تلخ و گزنده‌ای را به وجود آورند که حقوق‌های نجومی، یکی از آنها بود. دشواری معیشتی در این دوره، مردم را آزار می‌داد، اما مشاهده این قبیل زیاده‌خواری‌ها و بهره‌مندی‌ها و تبعیض‌ها، جان و دل آنها را بیشتر می‌فرسود وکامشان را تلخ‌تر می‌کرد.

اینک پس از گذشت سال‌ها باید به همان فرهنگ نخستین انقلاب بازگشت و ساده‌زیستی و زهد و بی‌اعتنایی به مادیات را در میان مسئولان و مدیران برقرار ساخت. هرگز نباید به وضع موجود استناد کرد که چون پیش از این، وضع خاصی مستقر بوده، اکنون نیز باید ادامه پیدا کند، بلکه باید دگرگونی‌های بنیادین ایجاد کرد و نظم اقتصادی متفاوتی را در میان کارگزاران پدید آورد. دولت انقلابی باید به گفتمان اصیل خود انقلاب استناد کند و ارجاع دهد، نه به سیره غیرانقلابی و اشرافی دولت اعتدال‌گرا. ازاین ‌رو، باید بی‌درنگ و قاطعانه، همه مناسبات سودجویانه و امتیازهای ناعادلانه برچیده شوند و مدیران دولتی، اعتماد سیاسی را به مردم بازگردانند. کمترین مماشات و مداهنه‌ای در این زمینه موجب می‌شود که مردم از دولت انقلابی فاصله بگیرند و آرمان‌هایش را شعارهای انتخاباتی و فریبنده قلمداد کنند. بدین‌ جهت، کسی ‌که در دولت انقلابی، مسئولیتی را بر عهده می‌گیرد، باید به‌عنوان یک خط قرمز قطعی و مطلق، رنج ریاضت مادی و ساده‌زیستی را بر خود هموار و همچون طبقه ضعیف و محروم زندگی کند.

 

پی‌نوشت:

  1. رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان، ۲۱/۲/۱۴۰۰٫

۲٫نهج‌البلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، خطبۀ ۹۲٫

  1. در دیدار نمایندگان مجلس، ۶/۳/۱۴۰۰
  2. نهج‌البلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، خطبه ۱۸۲٫

۵٫رهبرِ انقلاب در دیدار دانشجویان، ۲۱/۲/۱۴۰۰٫

  1. ۱۹/۱۰/۱۳۹۹

۷٫٫در دیدار نمایندگان تشکل‌های دانشجویی، ۲۸/۲/۱۳۹۹

۸٫سخنرانی سالروز قیام نوزده دی، ۱۹/۱۰/۱۳۹۹؛  و سخنرانی ۱۴/۳/۱۳۹۹

۹٫ نهج‌البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامۀ ۳۱٫

29آوریل/21

فردای فرهنگ، چشم انتظار امروز

نباید در انتظار آینده نشست و آنگاه که از راه فرا رسید، تازه به فکر افتاد و چاره‌جویی و طرح‌ریزی کرد، بلکه باید پیش از آنکه آفتاب فردا طلوع کند، به مسائل و چالش‌هایش اندیشید و راه‌حل‌ها و راهکارهای آماده را فراهم کرد. در متن واقعه، به چاره اندیشیدن دشوار است؛ پس باید پیش از فرارسیدن آن، حدس زد و پیش‌بینی کرد و گزینه‌های پیش رو را از نظر گذراند.

از این‌رو، اینکه رهبر معظم انقلاب تأکید کردند که جوانان مؤمن انقلابی باید برای استقرار دولت جوان حزب‌اللهی زمینه‌سازی کنند، برنامه اولیه و ابتدایی است. در مرحله بعد باید از امروز درباره فهرست و مضمون سیاست‌هایی هم که این دولت در پیش خواهد گرفت، اندیشید و چاره‌جویی کرد. از آن جمله، مسئله بنیادین و دیرینه فرهنگ است که در همه دولت، مظلوم و مهجور بوده و اغلب به حاشیه رانده شده است. باید دید که اکنون با کدام‌یک از مسائل و چالش‌های فرهنگی روبرو هستیم و هریک از آنها در چه وضعیتی قرار دارند و با توجه به امکانات‌ چه می‌توان کرد؟ فرهنگ در پاره‌ای از بخش‌ها و ساحت‌ها به‌راستی به مسئله تبدیل شده و گره‌های فروبسته فراوانی دارد.

در این مجال مختصر به برخی از این مسائل راهبردی و حیاتی می‌پردازیم و اندکی درباره آنها توضیح می‌دهیم.

 

۱ . مسئله بی‌اهتمامی و کج‌اندیشی دولتی نسبت به فرهنگ

از دهه‌های گذشته تا کنون، همواره تکالیف فرهنگی دولت‌ها یکی از مباحث مناقشه‌برانگیز بوده است. با وجود اینکه‌ اصل و اساس گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه فرهنگی امام خمینی حاوی دلالت‌های روشنی درباره تکالیف فرهنگی دولت اسلامی است و دولت‌ها باید در همان چهارچوب حرکت می‌کردند و در بدیهیات و مسلمات انقلاب، تردید و تشکیک روا نمی‌داشتند، اما در عمل، حجم انبوهی از ظرفیت‌ها و گفتگوها صرف این موضوع شده و جدال‌ها و مناقشه‌ها همچنان ادامه دارند. واقعیت این است که آن دسته از نیروهای سیاسی که به قدرت دولتی دست یافتند و زمام امور را در دست گرفتند، از فرهنگ به‌عنوان ابزاری در جهت بازی‌های انتخاباتی و سیاسی خویش بهره گرفتند و هیچ‌گاه فرهنگ را بر صدر ننشاندند و پدیدآوردن گشایش‌های فرهنگی را وظیفه تمایزبخش خویش قلمداد نکردند.

از این روی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همواره از این منظر به دولت‌ها انتقاد داشته‌اند. این انتقادها یا برخاسته از بی‌اهتمامی دولت‌ها به فرهنگ‌ و یا ناشی از کج‌اندیشی‌ها و کج‌روی‌های آنها در عرصه فرهنگ بوده‌اند. از لحاظ نظری، هنوز مناسبات دولت اسلامی با فرهنگ حل نشده است.

این ذهنیت حتی در سطوح عالی قوای سه‌گانه هم دیده می‌شود، در حالی‌ که کسانی‌که در این لایه قرار می‌گیرند، علی‌القاعده می‌بایست به مؤلفه‌های اساسی و زیربنایی خط فرهنگی انقلاب، معتقد و متعهد باشند. اگر مدیران و کارگزاران عالی دولت اسلامی تفکر فرهنگی انقلاب را باور نداشته باشند جامعه و اوضاع فرهنگی آن دستخوش تضادها و کشمکش‌ها خواهد بود.

باید چاره‌ای اندیشید که قطعیات و بینات فرهنگی انقلاب، خط قرمز شمرده شوند و این‌گونه نباشد که هر کسی با تکیه بر آرای مردم بتواند سرکشی کند و مسیرهای متفاوت و معارضی را در پیش بگیرد. در غیر این ‌صورت، استحکام و ثبات فرهنگی جامعه، همواره در معرض تنش و تزلزل قرار خواهد گرفت و انجام هیچ برنامه فرهنگی بلندمدت و پایداری ممکن نخواهد بود.

 

۲ . مسئله رهاشدگی و  افسارگسیختگی فضای مجازی

امروز از هر سو به مسائل فرهنگی می‌نگریم، با فضای مجازی روبرو می‌شویم، به‌طوری ‌که فضای مجازی نسبت به مسائل فرهنگی، هم نقش زمینه و بستر را بازی می‌کند و هم خود به ‌صورت مستقل در حکم یک مسئله فرهنگی است. معضل بودن فضای مجازی، همچنان در حال تشدید و گسترش است و همانند یک ریشه اصلی، فروع‌ و شاخه‌های گوناگونی را شامل می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در طول دهه‌های گذشته همواره نسبت به این مسئله، حساس و دغدغه‌مند بوده و آن را مسئله‌ای بنیادین و زیربنایی قلمداد کرده‌اند. از سوی ‌دیگر، ایشان درباره نحوه مواجهه با آن نیز راه‌حل‌هایی را پیشنهاد کرده‌اند، از جمله راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات، حمایت از پیام‌رسان‌های داخلی، تولید محتوای فاخر و بومی در فضای مجازی، مقابله جدی و قاطع با روند تخریب‌گری فرهنگی در فضای مجازی و ایجاد بازدارندگی و… در این ‌میان، راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات، کاری اساسی و تعیین‌کننده است که می‌تواند نقص‌های دیگر را تا حد زیادی برطرف کند، با این‌ حال تا کنون به آن اهتمام نشده است. نیروهای تکنوکراتی که در دولت حاکم هستند، راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات را خویش‌تحریمی ارتباطی معرفی کرده‌اند.

به ‌این ‌ترتیب، نوعی بدبینی اجتماعی نسبت به شبکه ملی اطلاعات در جامعه پدید آورده و در طول سال‌های گذشته، مردم را از چشیدن طعم یک تجربه شیرین و دلنشین از ارتباطات و تعاملات مجازی داخلی، محروم کرده‌اند. تنها سیاست به‌کار گرفته شده در طی این سال‌ها اجرای برنامه انسداد بخش‌هائی از فضای مجازی در مواقعی است که جامعه از لحاظ سیاسی، دچار بحران و تشنج می‌شود، اما با عادی‌شدن اوضاع، دوباره رویه قبلی ادامه پیدا می‌کند.

بنابراین یک عقل آینده‌نگر و راهبردی بر عرصه تدبیر فضای مجازی حاکم نبوده و سیاست‌ها، تابع سلیقه‌ها و گرایش‌های سیاسی منفعت‌جویانه بوده‌اند. در دوره تاریخی جدید، باید به‌گونه‌ای سیاست‌گذاری و اقدام کرد که توده‌های مردم، فضای مجازی بومی و داخلی را ترجیح بدهند و  فرآیند مهاجرت به قلمروی بومی به‌صورت خودجوش شکل بگیرد. شبکه ملی اطلاعات و پیام‌رسان‌های داخلی باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که محرک‌هایی چون سرعت بیشتر و هزینه کمتر نقش تسهیل‌کننده را ایفا کنند.

 

۳ . غفلت از استقرار سبک زندگی اسلامی و ایرانی

با وجود همه فضیلت‌ها و ارزش‌هایی که بر جامعه ایران حاکم است، در سبک زندگی ما اشکالات و کاستی‌های غیرقابل انکاری وجود دارند. نخستین بار که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به موضوع سبک زندگی اشاره کردند، از مواردی نام بردند که همگی ناظر به عیب‌های موجود در سبک زندگی بودند. این مسئله از آن زمان تا کنون دستمایه مطالعات نظری و تجربی قرار گرفته و کسانی کوشیده‌اند با گره‌گشایی، جامعه را به افق‌های مطلوب فرهنگ اسلامی و انقلابی نزدیک کنند. خوشبختانه‌ این کوشش‌های متنوع بی‌تأثیر نبوده‌اند‌ و  خلقیات و رفتارهای فرهنگی تا حدی اصلاح و بازسازی شده و جامعه به مرحله خودآگاهی انتقادی و آسیب‌شناسانه نسبت به وضعیت فرهنگی موجود رسیده و حرکت‌‌ها و تحولات بزرگی در جامعه رقم خورده‌اند.

 

۴ . کم‌عملی در تولید فرهنگی نوآورانه و قوی

هرچند ما در برابر یک جبهه فرهنگی بسیار گسترده و متراکم قرار داریم که با تکیه بر ثروت و قدرت، هزاران محصول فرهنگی تولید می‌کند و تا حد زیادی عرصه فرهنگ را در گستره جهانی به تصرف خود درآورده است، با این‌حال ما نیز فرصت‌ها و امکانا‌ت خوبی را در اختیار داریم و می‌توانیم با وجود انبوه فرآورده‌های فرهنگی جبهه جریان معارض و بیگانه، مخاطب ایرانی را در کنار خود نگه داریم.

این امر تنها از طریق تولیدات فرهنگی نوآورانه و قوی میسر است. محصولات فرهنگی ما باید بتوانند در بازار رقابتی و بی‌رحم امروز گوی سبقت را از دیگران بربایند و برای مخاطب ایرانی جذاب و گیرا باشند. ما می‌توانیم با تولید و بازتولید محصولات فرهنگی دینی و بومی قوی و فاخر، ذائقه فرهنگی مخاطب را نیز تغییر دهیم و آن را هرچه بیشتر به معیارهای اسلامی و انقلابی نزدیک سازیم.

۵ . بی‌تکیه‌گاهی نیروها و جریان‌های فرهنگی خودجوش

در یک دهه اخیر، موج محسوسی از  نیروها و جریان‌های فرهنگی خودجوش شکل گرفته‌ است که در متن جامعه و متناسب با نیازها و خواسته‌های فرهنگی مردم فعالیت می‌کند. این فکر که باید نیروهای مردمی را در عرصه فرهنگی بازسازی کرد و به ‌کار گرفت، برخاسته از نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. ایشان معتقدند که حتی اگر دولت هم به تکالیف فرهنگی خود عمل کند و اهمال نورزد، باز هم مسئولیت از نیروهای جوان مؤمن انقلابی سلب نمی‌شود، بلکه عرصه فرهنگی به‌قدری اندازه گسترده و پردامنه است که با امکانات‌ و فاعلیت‌‌ مستقیم دولت تناسب ندارد. پس باید نیروهای خودجوش مردمی را به‌ کار گرفت.  همچنین ضرورت حضور مردم در صحنه جنگ نرم و تقابل با تهاجم فرهنگی امری بدیهی و دلیل دیگری بر این راهبرد رهبری است. همچنانکه در دفاع مقدس از ظرفیت و استعداد نیروهای مردمی استفاده شد و بسیج مردمی شکل گرفت، در جنگ فرهنگی نیز باید امکانا‌ت و قابلیت‌های مردمی به‌ کار گرفته شوند. دولت اسلامی نباید به شکلی متمرکز و انحصارطلبانه، بر تمام عرصه‌های فرهنگی حکم براند و جایی برای تلاش‌های فرهنگی نیروهای خودجوش مردمی باقی نگذارد. از سوی دیگر این نیروها و جریانات‌ فرهنگی، نباید بی‌پشتوانه و بی‌تکیه‌گاه یله شوند و از حمایت‌های دولتی و رسمی بی‌نصیب بمانند.

 

۶ . فقدان شاخص‌برای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فرهنگی

در گستره جهانی، مبنای داوری درباره فرهنگ و سیاست‌های فرهنگی دولت‌ها، برنامه توسعه فرهنگی است که اساساً ماهیتی تجددی دارد و بیشتر شاخص‌های آن بر مبنای تفکر غربی طراحی و به‌عنوان شاخص‌های جهانی، به دیگران تحمیل شده‌اند. انقلاب اسلامی که به‌طور بنیادین و ساختاری، خارج از قلمروی تجدد غربی و افق تاریخی آن به ‌سر می‌برد و می‌خواهد عالم و آدم دیگری را پدید آورد، هرگز نمی‌تواند تسلیم چنین نقشه‌ها و سندها و شاخص‌هایی بشود و آنها را در دستور کار خویش قرار دهد.

در سال‌های اخیر رهبر معظم انقلاب نسبت به اجرای پنهانی سند آموزشی ۲۰۳۰ که بخشی از سند توسعه پایدار است، واکنش‌ بسیار تند و شدیدی نشان دادند و آن را برنتافتند. ما باید در مقابل تحمیل‌ الگوها و شاخص‌هایی که ماهیت سکولار دارند، در پی الگوسازی و شاخص‌پردازی موازی و بدیل بر مبنای تفکر انقلاب اسلامی باشیم. اسنادی چون سند دانشگاه اسلامی، سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش، سند مهندسی فرهنگی و… در چهارچوب چنین ضرورت‌ها و اقتضائاتی تهیه شدند. با این ‌حال چون این سندها، اولین تجربه‌های ما در سندنگاری فرهنگی هستند و زمان زیادی هم بر آنها گذشته است، باید مورد بازنگری قرار گیرند.

از سوی‌ دیگر، نسخه پیش‌نویس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که چند سال پیش با بخشی فرهنگی ارائه شد؛ نیاز به بازنویسی و تجدیدنظر جدی دارد. نسخه فعلی این سند چندان قابل ‌دفاع نیست و ضعف‌ها و کاستی‌های فراوانی دارد. از این ‌رو باید به‌ شکلی جدی مورد بازبینی قرار بگیرد. حتی شاید لازم باشد که سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فرهنگی، به‌ صورت مستقل و مجزا نگاشته و ارائه شود که این خود نشانه اهمیت امر فرهنگ است.

نکته بسیار تعیین‌کننده و اساسی، تعیین و تعریف شاخص‌‌های مشخص و صریح مبتنی بر نظریه الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، با توجه به تفاوت‌های فرهنگی است. به ‌عبارت ‌دیگر، در کنار تبیین صریح و شفاف نظریه توسعه فرهنگی، نظریه پیشرفت فرهنگی نیز باید به شکلی دقیق تبیین و مرزبندی شود.

 

  1. بی‌توجهی به ظرفیت فرهنگی برای علاج آسیب‌های اجتماعی

هر چند آسیب‌های اجتماعی مسئله‌ای کلان و عام‌تر و کلی‌تر از مسائل فرهنگی هستند، اما آسیب‌های اجتماعی در درون خود، آسیب‌های فرهنگی را نیز پرورش می‌دهند و تقویت می‌کنند. از طرفی می‌توان آسیب‌های اجتماعی غیرفرهنگی را از طریق سازوکارها و روش‌های فرهنگی برطرف کرد. بنابراین، آسیب‌های اجتماعی از دو جهت با فرهنگ مرتبط هستند: یکی از جهت مضمون و محتوا که تداخل و همپوشانی دارند و دیگری از جهت چگونگی و روش که یکی در خدمت دیگری قرار می‌گیرد. با این ‌حال، تأملات خاص و جدی در باره مناسبات این دو با یکدیگر صورت نگرفته‌ و در حال حاضر نقشه‌ها و طراحی‌های مشخص و عمومی درباره اضلاع فرهنگی آسیب‌های اجتماعی و نحوه مواجهه فرهنگی با آنها وجود ندارد. به ‌این ‌ترتیب، باید در این‌باره نیز چاره‌اندیشی کرد و رویکردی نو و خلاقانه ساخت ‌و ‌پرداخت و در متن آن، از امکانات‌ و استعدادهای درونی فرهنگ برای مهار و تقلیل آسیب‌های اجتماعی استفاده کرد.

 

۸ . کژکارکردهای فرهنگی ناشی از کندی در روند تولید علوم انسانی اسلامی

اگرچه علوم انسانی اسلامی از سنخ علم است و علم نیز با فرهنگ تفاوت‌هایی دارد، اما از آنجا که علوم انسانی با عالم ارزش‌ها و فرهنگ، تماس و ارتباط جدی دارند و از آنها اثر می‌پذیرند و بر آنها تأثیر می‌گذارند، باید دست‌کم بخشی از آن را چون مسئله‌ای فرهنگی دید و تفسیر کرد. بر این ‌اساس در اینجا از تولید علوم انسانی اسلامی نیز سخن به میان آمده است. با وجود اینکه اندکی بعد از انقلاب اسلامی و در جریان انقلاب فرهنگی، نزاع با علوم انسانی تجددی آشکار شد و شخص امام در برابر آن موضع‌گیری کردند، اما در طول سال‌های گذشته، حرکت ما در راستای تولید علوم انسانی اسلامی، چندان قوی و مطلوب نبوده است و از تمام امکانا‌ت و ظرفیت‌ها در راستای آن بهره نگرفته‌ایم. البته در آغاز برنامه انقلاب فرهنگی، مسئله علوم انسانی به صورتی جدی و بنیادی مطرح شد و به مدت دو سال برخی از کارهای نظری و معرفتی هم انجام شدند، اما در سال‌های بعد، این حرکت رو به سستی نهاد و این موضوع تا حد زیادی به حاشیه رفت.

سرانجام در سال ۸۸  رهبر معظم انقلاب در باره خطرناک بودن وجود حدود دو و نیم میلیون دانشجوی علوم انسانی هشدار دادند، زیرا متناسب با این جمعیت، نه متون علمی کافی در اختیار ماست و نه استاد دینی‌اندیش تربیت کرده‌ایم. پس از این هشدار بود که شورای تحول و ارتقای علوم انسانی اسلامی در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی راه‌اندازی شد تا با بازبینی سرفصل‌های آموزشی و تولید متون‌ درسی و علمی مناسب برای علوم انسانی به آثار موجه و منطقی در این زمینه دست یابیم و معضل علوم انسانی تخفیف پیدا کند.

البته برخی از نیروهای فکری جبهه انقلاب، به‌صورت غیررسمی به این کارزار بزرگ وارد شده و نشست‌هائی را برگزار و نشریه‌ها و مقاله‌ها و کتاب‌هائی را تدوین و نقدهایی ارائه کرده بودند. با این ‌حال حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۹۲ در حکمی خطاب به شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تصریح کردند که تلاش در زمینه علوم انسانی اسلامی هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده و باید بازنگری و برنامه‌ریزی جدیدی صورت بگیرد. این سخن‌ نشانه امری تحول‌خواهانه و معطوف به عبور از گذشته و طراحی و تعریف منطق‌های نوین برای حل این مسئله و در عین حال متضمن نوعی انتقاد و نارضایتی از راه پیموده شده بود.

ایشان در سال ۹۳ نیز در جریان دیدار با اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تأکید کردند که اساسی‌ترین اقدام در زمینه تولید علوم انسانی اسلامی، تعریف و تدوین مبانی فلسفی تحول در این علوم است. از آن تاریخ تا کنون با استقرار نیروهای تکنوکرات در قدرت سیاسی، حرکت این جریان کند بوده، نه کاملاً متوقف شده و نه پیشروی درخور توجهی داشته است. از سوی ‌دیگر، خود شورای تحول و ارتقای علوم انسانی هم از کاستی‌ها و نقص‌هائی رنج می‌برد.

بنابراین همچنان در این زمینه با چندین گره ناگشوده روبرو هستیم که گشوده شدن آنها نیازمند اراده‌های قوی و انقلابی هستند تا با تدارک تسهیلات‌ ساختاری و حمایت قاطع و باور راسخ، فعالیت در این زمینه از حالت رخوت و سستی خارج شود و جهش علمی لازم رقم بخورد. همان ‌طورکه در قلمروی علوم طبیعی و فنی، مساعدت‌ها و همراهی‌های ساختاری موجب شدند تا عقب‌ماندگی‌های فراوان و شکاف‌های عمیق، با استفاده از راه‌های میان‌بُر برطرف شوند، در اینجا نیز اگر نیروهای قوی و انقلابی متولی کار شوند، رویدادهای خیره‌کننده و شگفت‌انگیزی روی خواهند داد.

نیروهای حاکمیتی همچنان از تبعات فرهنگی بسیار گسترده آموزش علوم انسانی غربی در دانشگاه‌ها بی‌خبر یا به آنها بی‌اعتنا هستند و تهدیدات جریان تثبیت‌ شده بازتولید علوم انسانی غربی در دانشگاه‌ها را جدی نمی‌گیرند؛ در حالی‌که نگرش غرب به علوم انسانی، دگرگونی‌های عمیقی را در نگرش‌ها و جهان‌بینی افراد موجب می‌شوند و ما را در مرداب تجدد فرو می‌برند. چنانچه این اراده در درون ساختار رسمی شکل بگیرد، نیروهای سکولار دانشگاهی و حوزوی تضعیف خواهند شد و در مقام بازدارندگی و مانع‌تراشی، به حاشیه خواهند رفت.

 

۹ . ستیزه‌ آشکار با شعائر و نمودهای دینی

در سال‌های اخیر و در قالب یک روند هدایت ‌شده و دارای اتاق فرمان در آن سوی مرزها، ناهماهنگی آگاهانه و ستیزه‌جویانه‌ای با شعائر و نمودهای دینی شکل گرفته و یا پُررنگ شده است. از آن جمله می‌توان به پارتی‌های شبانه، ازدواج‌های سفید، مدلینگ در فضای مجازی، سگ‌گردانی، کشف حجاب و…. اشاره کرد. بیش از همه، کشف حجاب نگاه‌ها و ذهن‌ها را به خود متوجه کرده است. مواضع ساختارشکنانه و لیبرالیستی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ از یک ‌سو و خط‌دهی برخی از نیروهای سیاسی در رسانه‌های فارسی‌زبان وابسته به بیگانگان موجب شدند که موضوع ساختگی حجاب اجباری مطرح شود.

متأسفانه مسئله حجاب در دهه‌های گذشته، همواره گرفتار سیاست‌ها و نگرش‌های غلطی بوده است که آسیب‌های جدی به این مسئله زده و آن را زخمی و ناسور کرده‌اند.

از این ‌رو باید گفت که مسئله حجاب و پوشش به یک مسئله فرهنگی پیچیده و چندضلعی تبدیل شده و با وجود دغدغه‌های فراوان در مورد آن، پیشرفتی نداشته است.

 

۱۰ . فقر عمومی در سواد رسانه‌ای

سواد رسانه‌ای در نگاه نخست، ساده و ابتدایی به نظر می‌رسد، اما در واقع اهمیت فراوانی دارد و ساحت‌ها و عرصه‌های مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سواد رسانه‌ای یعنی اینکه مخاطب رسانه بتواند پیام‌ها و مضمون‌های ارائه‌شده از رسانه‌ها را فارغ از القائات آشکار و پنهان آنها تجزیه ‌و تحلیل کند و خود به شکلی مستقل و غیراحساسی، دست به انتخاب و گزینش بزند و حق را از باطل و صدق را از کذب تشخیص بدهد. اگر مخاطب رسانه‌های جدید، منفعل و مرعوب و مسخر باشد، رسانه‌ها او را به سمت‌ و ‌سویی که خود می‌خواهند می‌کشانند و جامعه را گرفتار تلاطم‌ها و نوسان‌های مخرب خواهند کرد. حال ‌آنکه اگر افراد جامعه، تحلیل مستقل و تشخیص متمایزی داشته باشند و بتوانند به‌عنوان مخاطبی فعال و صاحب اندیشه و فکر با  رسانه مواجه شوند و منطق گزینش آگاهانه و هوشیارانه را در پیش بگیرند، این قبیل خطرها و تهدیدها، دفع خواهند شد. تجربه تاریخی انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که جبهه دشمن، همواره از شگردها و خدعه‌های رسانه‌ای برای پیشبرد نقشه‌های خود استفاده کرده و عده‌ای از مردم نیز به دلیل فقر در سواد رسانه‌ای، گرفتار القائاتی شده‌اند که هرگز ریشه در واقعیت نداشته‌اند.

فتنه‌های سال ۷۸ و ۸۸ و برخی از تلاطم‌ها و تنش‌های انتخاباتی ریشه در همین مسئله داشتند. به فرمایش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، اگر جریان تحریف، مؤثر نیفتد، کاری از جریان تحریم ساخته نیست. این تحلیل نشان می‌دهد که کسانی در داخل و خارج می‌کوشند با وارونه نمایی و تحریف‌، ذهن مردم را دستخوش نوسان و کج‌فهمی کنند و بدین طریق، بر تصمیمات‌ و انتخاب‌های سیاسی آنها اثر بگذارند.

تحریف در ذات خود به سواد رسانه‌ای ارتباط دارد و لذا مقابله با آن نیز منوط به سواد رسانه‌ای است. از آنجا که جهان امروز جهان رسانه‌هاست و به ‌هیچ ‌روی نمی‌توان رسانه‌ها‌ را از زندگی روزمره حذف کرد و یا آنها را به حاشیه راند و از آنجا که مرزها و حریم‌ها تاحدود زیادی درهم ‌شکسته شده‌اند و دسترسی به ارتباطات و اطلاعات، بسیار آسان شده است، چاره‌ای جز تقویت سواد رسانه‌ای نیست، زیرا در غیر این ‌صورت، ذهن مردم از آن سوی مرزها و توسط قدرت‌های بیگانه، مهندسی و هدایت خواهد شد و بر جامعه ما همان خواهد گذشت که آنها می‌خواهند.

16آوریل/21

آنچه در انتخابات ۱۴۰۰ باید دید

اشاره:

انقلاب اسلامی حد فاصل جهان مدرن و جهان گذشته است و در تلاش است با حفظ هویت ایرانی –اسلامی تمدن نوینی را درقبال تمدن غرب نمایان کند.تمدن نوین اسلامی برامده  از دیانت تشیعی است که امام خمینی«ره» مظهر و متولی آن بودند و رهبری معظم انقلاب سکاندار آن هستند.حیات جدید تمدن نوین اسلامی درگام دوم انقلاب اسلامی ظهور یافته است ونحوه حضور وفعالیت ما در گام دوم انقلاب متفاوت از مرحله پیشین است زیرا انقلاب موجود زنده‌ای است که همواره باید حیات جدیدی را تجربه می کند.لازمه بقاء حیات انقلاب در گام دوم تلاش در جذب حداکثری وتلاش در انتخاب رئیس جمهوری جوان و حزب‌اللهی است.

 

حفظ هویت انقلابی در مواجهه با دنیای مدرن

با توجه به انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو، توجه به برخی از نکات که ان‌شاءالله منجر به انتخاب بهترین گزینه در شأن انقلاب اسلامی شود، ضروری به نظر می‌رسد.

توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که در مواجهه با دنیای مدرن، در حین تشکیل نهادهای اجرایی بر اساس الگوهای جهان مدرن، چگونه می‌توان هویت خود را نیز حفظ کرد؟ ما با سه جهان سر و کار داریم: *جهان گذشته‌ای که ریشه‌های تاریخی ما را تشکیل می‌دهد.

*جهان مدرن که به معنای نفی گذشته ماست.

*جهانی که با انقلاب اسلامی پدیدار شده است، یعنی جهانی بین دو جهان مدرن و جهان سنتی گذشته.

در صد سال پیش عده‌ای بر این باور بودند که می‌توان هویت سنتی خود را حفظ کرد و در عین حال در جهان مدرن زیست. مشروطه با این تصور شکل گرفت که هم میتوان زندگی مدرن داشت و هم هویت تاریخی و معنوی و قدسی خود را حفظ کرد، ولی بعدها معلوم شد که نمی‌توان هم شاه داشت، هم پارلمان و هم هویت دینی‌ را حفظ کرد. با ظهور فرهنگ مدرنیته در مناسبات جامعه، همه چیز در شرف نابودی بود و تشیع که اسلام را در دل حکمت خسروانی و خرد ایرانی جلو می‌برد، بیش از پیش در حجاب ‌فرو رفت.

کار به آنجا کشید که به قول عطار:

نه در مسجد گذارندم که رند است

نه در میخانه که این خمار خام است

 

ضرورت حفظ هویت ایرانی اسلامی درگام دوم انقلاب

ما باید برای خود جای دیگری را پیدا می‌کردیم. عقل ایرانی در کنار دیانت تشیع که امام خمینی«ره» مظهر و متولی تشریح آن بودند، تحت عنوان ولایت فقیه تجلی پیدا کرد. ملت ایران به این فکر افتاد که در مواجهه با جهان مدرن، جهان دیگری را تعریف کند؛ جهانی که دیگر نه مثل مشروطه امیدوار بود که بتواند در کنار زندگی مدرن، هویت دینی خود را نیز حفظ کرد و نه مانند روشنفکران می‌خواست تحت لوای مدرنیته، همه چیز را غربی کند.

ملت ما متوجه شد که در مواجهه با غرب چیزی را گم کرده‌ است. گمشده‌ای که با بازگشت به گذشته پیدا نمی‌شد و اساساً بازگشت به گذشته برای هیچ فرد و ملتی ممکن نیست. از آن سو دنیای مدرن با روح ما هماهنگی نداشت و سابقه تاریخی ‌ما نشان می‌داد که می‌توانیم به شکل دیگری زندگی کنیم. فردوسی در شاهنامه تلاش می‌کند به ما بفهماند که ما پیش از اسلام هم ملتی با هویتی ارزشمند بوده‌ایم و با پذیرش اسلام می‌توانیم آن هویت را به بهترین نحو ممکن بازتعریف کنیم.

ما اینک در مواجهه با دنیای مدرن می‌توانیم به تاریخ دیگری فکر کنیم که نه عیناً مطابق الگوهای مدرنیته و نه بیرون از تاریخی است که خرد مدرن بشر به آن رسیده است. ما عقل مدرن و عناصری چون پارلمان و دموکراسی و فناوری را نادیده نمی‌گیریم و از آنها نمی‌گریزیم، بلکه تلاش می‌کنیم در مواجهه با خرد مدرن، بر اساس هویتی ایرانی اسلامی، تاریخ انقلاب اسلامی را تحت عنوان «عصر جدید» آغاز کنیم. البته این تاریخ ابهاماتی دارد که باید به‌مرور رفع شوند.

در این راستا توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد:

*آیا در این تاریخ با انسان جدیدی روبه‌رو هستیم؟

*آیا ما در سیر تاریخ انقلاب اسلامی، شرایط تاریخی جدیدی پیدا کرده‌ایم؟

*آیا در حال حاضر در عزم و حیات جدیدی به ‌سر می‌بریم؟

*آیا باید روی همه عملکردهای ۴۰ سال گذشته، بدون هیچ انعطافی اصرار بورزیم؟

 

حیات جدید انقلاب اسلامی

در اینکه انقلاب اسلامی باید باقی ماند تردیدی وجود ندارد، لکن نحوه حضور ما در مراحل مختلف و با توجه به شرایط باید متفاوت باشد، زیرا تحجر در انقلاب، لاجرم به نابودی آن منجر خواهد شد. به فرموده رهبری، انقلاب موجود زنده‌ای است که همواره باید حیات جدیدی را تجربه کند. توجه به نکات مندرج در حکمی که ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ برای امام جمعه بندرعباس صادر کردند، بسیار راهگشاست. ایشان در این حکم تذکر دادند که: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دستی مهربان با عموم طبقات، توصیه مؤکد من است.»

منظور ایشان از عموم مردم در این پیام چه کسانی‌اند؟ ایشان پیش از این فرمودند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم، مردمی را هم که در راستای تقویت جریان انقلابی قرار ندارند و جزو جوانان مؤمن نیستند، شامل می‌شود؟ این پیام نشان می‌دهد که انقلاب وارد مرحله‌ای شده که می‌تواند مردم معمولی، یعنی کسانی را هم که انقلابی نیستند و یا کاری به انقلاب دارند، شامل شود و آنها را از خود بداند. ایشان در این حکم می‌فرمایند باید نسبتتان را با عامه مردم تغییر بدهید، آن‌ هم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا پیام این حکم این نیست که افرادی را هم که ظاهراً ربطی به انقلاب ندارند و ظاهرشان مدرن است، ولی دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمی‌کنند، باید از خود بدانیم؟

در تشییع پیکر شهدایی چون شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی کسانی را دیدیم که ظاهراً تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند، ولی خود را دلبسته شهدا احساس می‌کردند. در انتخابات آینده باید صراحتاً معلوم کنیم که انقلاب اسلامی، این افراد را از خود می‌داند تا هم آنان به آینده این نظام امیدوار شوند و هم دشمن نتواند زمینه را برای انتخاب  نامزدهایی که به غرب گرایش دارند، تدارک ببیند.

 

ضرورت جذب حداکثری درتمدن نوین اسلامی

مخاطب انقلاب اسلامی کسانی هستند که نه خواهان آنند که  مناسبات خود را تماماً در چهارچوب فرهنگ غرب که امور قدسی را به حاشیه‌ برده است، تعریف کنند و نه می‌خواهند نسبت به حضور جهانی بشر مدرن بی‌تفاوت باشند. تمدن نوین اسلامی در چنین فضایی طلوع خواهد کرد و ما باید در چنین فضائی به انتخابات آینده فکر کنیم. نامزدهای ریاست جمهوری نیز باید چنین افقی را در نظر بگیرند.

حضور  هر تمدنی در تاریخ به صورت فرآیندی و نه دفعی و ناگهانی میسر می‌شود. در جایگزینی تمدنی به جای تمدن دیگر، باید عادات گذشته به‌مرور به حاشیه بروند و هویت جدید تدریجاً جایگزین شود. بدیهی است که در این مسیر، حرکات مردم دچار قبض و بسط‌هائی می‌شود. خود غربی‌ها می‌گویند ۲۰۰ سال طول کشید تا توانستند از عادات قرون وسطی بیرون بیایند و به حیات مدرن دست پیدا کنند. حتی اگر ما طی فرآیندی مراحلی را پشت سر بگذاریم و به اهداف خود نزدیک شویم، باز باید متوجه باشیم که عادات قدیمی گاهی باز می‌گردند و روحیات‌ قبلی و اهداف نهادینه شده نمی‌گذارند عادات جدید به‌راحتی انتخاب و نهادینه شوند و عصر جدید به‌سهولت ظهور پیدا نمی‌کند. ولی اگر بدانیم که در دل همین قبض و بسط‌هاست که یک اراده‌ متعالی، همچون حرکتی بطئی در زیر پوست تاریخ جریان دارد، قادر خواهیم بود تاریخ خود را درک و ارزیابی کنیم.

 

اهمیت انتخابات آینده

هم‌اکنون ما نسبت به عصر جدیدی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است در چنین قبض و بسط تاریخی‌ای قرار داریم. از یک سو افق تاریخی ما بیرون از چهارچوب سکولاریته و استکبار است و از سوی دیگر، عادات پیشین و تعریف‌ زندگی بر مبنای مدرنیته را نمی‌توان به‌سادگی به حاشیه راند.

با این نگاه باید جایگاه انتخابات آینده را درک کنیم تا بتوانیم یک قدم به ذات انقلاب نزدیک شویم. باید به این نکته دقت کنیم که اگر با شعارهای تند نامزدها و با ادعای دستیابی به آنچه که فعلاً قابل حصول نیستند، به صحنه بیائیم، بسیاری از طیف‌های خاکستری مأیوس می‌شوند و  از میدان عقب‌نشینی می‌کنند.(۱) دستاوردهای انقلاب اسلامی سبب شده‌اند که ما دیگر خود را مرعوب فرهنگ و قدرت و تمدن غرب، به‌خصوص آمریکا ندانیم. قبل از انقلاب اسلامی، کافی بود که آمریکا برای ترساندن ما و یا مردم غرب آسیا یکی از ناوهای جنگی خود را از ساحل فلوریدا به مقصد خلیج فارس حرکت دهد تا دست همه‌ سران منطقه به نشانه تسلیم بالا برود؛ در حالی‌ که امروز ناوهای زیادی به خلیج فارس آمده‌اند و مردم ما آنها را به هیچ گرفته‌اند. بوش پسر گفت که من در مورد ایران گزینه‌های نظامی را روی میز گذاشته‌ام. روزنامه‌ «گاردین» در همان زمان نوشت مردم ایران در حال دید و بازدیدهای عید نوروز هستند و تهدید بوش را به هیچ گرفته‌اند. درک این واقعیت برای مردم بسیار مهم است تا به نامزدی که از غرب می‌ترسد توجه نکنند و حضور تاریخی‌ خود را عقب نیندازد.

در تعلق ما به زندگی گذشته تردیدی نیست. بحث بر سر این است که آیا راه عبوری  وجود دارد یا به عقب بازگشته‌ایم؟ متاسفانه ما هنوز آلودگی‌های گذشته را در فرهنگ عمومی و ادارات خود داریم.

 

امتداد روح توحیدی انقلاب اسلامی

از نظر قرآن انسان‌ها دو وجه دارند: «وجه یمینی» و «وجه شمالی» یا «وجه مشئمه» و «وجه قدسی.»

قرار است انقلاب اسلامی طی فرآیندی، بشر را به‌تدریج از سلطه جاهلیت مدرن آزاد کند. این فرآیند مسلماً در مسیر خود قبض و بسط‌هائی دارد و در بعضی از مراحل، جاهلیت مدرن غلبه می‌کند، ولی منحنی حرکت به سمت روح توحیدی انقلاب اسلامی است و هرچند که روح آن مثل حضور خداوند در عالم، غایب است، ولی نقش‌آفرینی می‌کند.

روح توحیدی انقلاب اسلامی کم و بیش در روان انسان‌ها جاری است. این روح هرچند در بعضی از مراحل به حاشیه می‌رود، ولی از بین نمی‌رود و بنیادی است که آینده‌، این ملت و جهان را می‌سازد. این آن چیزی است که به خاطر وجه توحیدی انقلاب اسلامی در بنیاد روحی مردم ما نهادینه شده است.(۲) لذا شایسته است که انتخابات با شعارهائی مطابق با این وجه تاریخی برگزار شود، وگرنه خودمان با دست خود از مواهب الهی‌ای که به ما اعطا شده‌اند، محروم می‌کنیم. مردم باید همواره متوجه‌ این خطر باشند و خود را ارزان نفروشند.

نسل جوان ما یک «وجه یمینی» دارد که با تذکرات امام یا حضرت آقا آن را حس می‌کند و خود را مخاطب آن بیانات می‌یابد. در عین حال از آن طرف «وجه شمالی»ای دارد که دنیای مدرن آن را هدف گرفته است. جوانان ما با افول هر چه بیشتر فرهنگ غرب و آشکار شدن ماهیت دروغین و ذاتی وعده‌های زندگی غربی، خود را با آینده‌ شرافتمندانه‌ای که انقلاب اسلامی نشان می‌دهد، مواجه می‌بیند و حاضر است پای انقلاب ‌که در واقع «وجه یمینی‌« اوست، بایستد. بعضی از جوانانی که وارد جنگ و جبهه شدند، از ابتدا اهل نماز شب و مستحبات نبودند.

جوان امروز اگر بداند که همانند باکری‌ها و حججی‌ها می‌تواند اهداف متعالی مدنظرش را در انقلاب اسلامی پیدا کند، قطعاً آینده‌ خود را در آنجا جستجو خواهد کرد. ما هنوز مردم خود را متوجه حضور تاریخی‌ای که با انقلاب اسلامی شکل‌ می‌گیرد، نکرده‌ایم. انتخابات، عرصه تذکر چنین حضوری است. نامزدهای انتخابات باید به این امر مهم را توجه کنند و مردم هم باید نامزدی را که در تراز انقلاب اسلامی است، انتخاب کنند.

 

تلاش در انتخاب رئیس جمهوری جوان و حزب‌اللهی

رهبر معظم انقلاب بارها اذهان را متوجه‌ رئیس‌جمهوری جوان و حزب‌اللهی کرده‌اند. سالمندان چه بخواهند چه نخواهند، انقلاب به عنوان یک رخداد زنده و آرمانی، دیگر برای مدیریت خود به سراغ آنها نمی‌رود. نسل جوان ما با فهمی تاریخی، از دیدگاه‌هایی که به این زمانه ارتباط ندارند، عبور می‌کند. دو سه نسل قبل تصور می‌کنند صاحب انقلاب هستند؛ در حالی‌که انقلاب مسیر خود را طی می‌کند و اصرار بر حضور افراد مسن در مدیریت‌های اجرائی، جوانان ما را افسرده  و دچار  سردرگمی و این ابهام می‌کند که چرا اینها متوجه نیستند که با مدیریت‌های کهنه‌ خود جلوی تحولات اساسی را می‌گیرند و زمینه را برای آقازاده‌پروری و اشرافیت و ثروت‌های بادآورده فراهم می‌کنند؟

انقلاب اسلامی توانایی تحول را دارد، ولی تحول نیازمند نیروی جوان کارآمد است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند باید حضور جوانان را برای مدیریت‌های بالا و متوسط مغتنم بشماریم. ایشان این نکته را به عنوان فردی که انقلاب و عرصه‌های اجرائی گوناگون آن را به‌تمامی درک و تجربه کرده‌اند، متذکر می‌شوند. دیگر آن زمان گذشته است که کسانی امر کنند و دیگران، مخصوصاً جوانان بی‌چون و چرا بپذیرند. اینک باید در هویتی تاریخی به نام انقلاب اسلامی با یکدیگر گفتگو کنیم تا حقیقت انقلاب از آسمان معنویت ظهور کند.

ما جوانان را نادیده می‌گیریم و می‌خواهیم با مردان دیروز، امروز را مدیریت کنیم؛ در حالی‌که جوانان عموماً تاریخ خود را می‌شناسند و می‌دانند در کجای جهان ایستاده‌اند. به جوان امروز نمی‌توان گفت که من دستور می‌دهم و تو باید انجام بدهی. این قصه مناسب امروز نیست و نشانه‌ بی‌تاریخی است. اینک دوره‌ تعاطی اندیشه‌ها و دوران تفهیم و تفاهم و گفتگو و به اصطلاح «دیالوگ» است. در دل این دیالوگ و در بستر انقلاب اسلامی است که حقیقت مناسب این تاریخ ظهور پیدا می‌کند‌. اکثر جوانان ما به لطف الهی و با «وجه یمینی» خود، در این تاریخ، انقلاب اسلامی را احساس می‌کنند و ما نباید بر سر راه به میدان آمدن آنان مانع ایجاد کنیم. بسیاری از این جوانان تالی شهید حججی و حاج قاسم سلیمانی هستند. که به آینده‌ حضور خود در اجتماع امیدوارند.

 

گفتمان‌سازی در گام دوم انقلاب اسلامی

ما باید جرئت بیان صریح مسائلی را ‌که در گام دوم انقلاب با آنها روبه‌رو هستیم، داشته باشیم. روحیه تحول‌خواهی، شرط قدم‌گذاشتن در گام دوم است. تا مسائلمان روشن نشوند متوجه نخواهیم شد که با این ساختارها نمی‌توانیم آنها را حل کنیم و در نتیجه، خطر ناکارآمدی نظام بهانه‌ به دست براندازها می‌دهد. در انتخابات آینده باید مسائل و مشکلات با جدیت تمام مطرح شوند تا معلوم شود چه کسی مرد این میدان است و مردم در فضائی شفاف، متوجه شوند که باید به چه کسی رأی بدهند.

ما در دوران خستگی بشر از مدرنیته و رجوع او به فطرت انسانی‌ خویش، چه ارمغانی برای انسان‌ها داشته‌ایم؟ انقلاب اسلامی در گام دوم خود که بناست انتخابات آینده بر مبنای آرمان‌های آن برگزار شود، اگر نتواند زندگی را طوری معنا کند که جوانان ما ‌ افقی را فراروی خود ببینند که شهید حاج قاسم سلیمانی‌ها و حججی‌ها دیدند و احساس کردند که برای تحقق آن باید حتی از جان هم گذشت، دچار سستی و انفعال خواهد شد.

بدیهی است که باید گفتمان‌سازی به شکلی جدی دنبال شود. در ابتدای ظهور انقلاب اسلامی، غرب کاملاً منفعلانه عمل ‌کرد و ما کُنشگر میدان بودیم. واکنش‌ نسبت به پدیده انقلاب اسلامی و بازگشت به هویت دینی را حتی در فیلم‌های ماورائی و آخرالزمانی هالیوود هم می‌توان دنبال کرد. این انقلاب اسلامی بود که آنها را به چنین واکنشی واداشت و عرفان‌های نوظهور شکل گرفتند تا کام تشنه‌ بشر خسته از مدرنیته را سیراب کنند؛ ولی چون گفتمان‌سازی به معنای واقعی خود  اتفاق نیفتاد و ما مسائل اصلی خود را نشناختیم، آن حالت کنشگری به‌تدریج ضعیف شد و هرچند هنوز ما در صحنه هستیم، ولی این کافی نیست. انتخابات آینده می‌تواند به‌نوعی حضور در جهانی باشد که به بشر خسته از مدرنیته این احساس را بدهد که بستر جوابگویی به نیازهای او با ظهور انقلاب اسلامی فراهم شده است.

 

دارا بودن روحیه تحول خواهی در نامزد انتخاباتی

بخشی از گفتمان‌سازی، نشان‌دادن واقعیت‌هاست و ضعف‌هایی که از نظر باورهای دینی مناسب  نیست. ما در بسیاری از شئون مختلف زندگی نتوانستیم طبق آنچه امام خمینی(ره) متذکر آن بودند با استکبار و با دنیای امروز مواجه شویم. تنها با روحیه تحول‌خواهی‌ای که رهبر انقلاب متذکر آن هستند، می‌توان برای این معضل راه حل پیدا کرد. در انتخابات پیش رو مردم باید با جدیت تمام از نامزدی حمایت کنند که در صدد ایجاد تحولاتی اساسی است که می‌تواند نظام اسلامی را از اتهام ناکارآمدی که حاصل عملکرد دولت‌های ضعیف پیشین است، مبرا کند.

اگر ما نسبت خود را با جهان و تمدن‌ها، به‌خصوص تمدن اسلامی بشناسیم و معنای آن را درک و جایگاه خود را در آن مشخص کنیم و بدانیم در کدام مرحله از تاریخ خود هستیم، پیشرفت میسر خواهد بود. یکی از نکاتی که می‌توان از توصیه‌های مقام معظم رهبری فهمید این است که ما در هر جای جمهوری اسلامی که هستیم باید آنجا را مرکز دنیا بدانیم و با توجه به شرایط، وظیفه‌ خود را انجام دهیم که به این ترتیب مسلماً رحمت خدا شامل حال ‌ما خواهد شد. با این موقعیت‌شناسی است که متوجه خواهیم شد که عصر جدیدی که انقلاب اسلامی وارد این تاریخ کرده، باید چگونه تحقق پیدا کند. این اساسی‌ترین نکته‌ای است که در انتخابات آینده باید مدنظر قرار گیرد. با این ‌همه باید متوجه باشیم که با تغییر رئیس‌جمهور، در مناسبات قدرتی که متکی بر مؤسسات مدرن است تحول بزرگی به وجود نمی‌آید؛ مگر آنکه به گفته‌ مقام معظم رهبری با نهضتی نرم‌افزارانه،  نگاه جامعه به افق‌هائی باشد که نه به‌کلی از گذشته‌ خود گسسته و به دامن مدرنیته غلتیده است و نه تماماً با غفلت از جهان جدید، در گذشته‌ خود متوقف شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫

رهبرمعظم انقلاب در جمع دست اندر کاران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی می‌فرمایند: « قشر خاکستری و حتی قشر خاکستری متمایل به طرف سیاه را هم باید بربایید و جذب کنید.» (۱۹/۸/۹۵)

 

۲٫

در مورد اینکه بنیاد روح مردم ما نظر به وجه توحیدی انقلاب دارد، در خبرها آمده بود که آقای «عنایت آزغ» جوان دستفروش ۲۹ ساله‌ای که برای کسب رزق حلال، در نزدیکی کلینیک سینا بساط دستفروشی خود را پهن می‌کرد، در شب حادثه انفجار و آتش‌سوزی آن کلینیک، با شنیدن صدای کمک‌خواهی و فریاد زنان و کودکانی که گرفتار دود و آتش شده بودند، رسم مردانگی را به‌جا آورد و با رها کردن بساطی که شاید همه زندگی مادی او بود، با شجاعت و غیرت دل به آتش زد و توانست ۱۱ زن و کودک را نجات دهد. این جوان خوش‌غیرت در جریان این فداکاری دچار جراحت و صدماتی هم شد که سوختگی و ۱۱بخیه دستش و جای زخم شیشه‌های شکسته شده در پای او شاهد این دلاوری است. او در پاسخ به این سئوال که چه آرزویی دارد، گفت: «اول از همه آرزو دارم رهبر انقلاب را ببینم. این واقعاً آرزوی دیرینه من است. دوم اینکه بتوانم در سپاه قدس باشم و به مردم خدمت کنم و راه شهید سلیمانی را ادامه بدهم، چون واقعاً ایشان را خیلی دوست دارم.»

29جولای/20

هفت مطالبه راهبردی از مجلس یازدهم

چکیده

به‌یقین از مهم‌ترین نمونه‌ها و عرصه‌های اقتدار ایران اسلامی، برخورداری از یک مجلس قوی و عملکرد آن در پرتو مشاوره‌های کارشناسانه و عمل به آموزه‌های اسلامی است. مجلس یازدهم شورای اسلامی با توجه به شرایط پیش‌آمده در سال شهادت حاج قاسم سلیمانی می‌تواند و می‌بایست متفاوت باشد. در این راستا هفت راهبرد بنیادین به‌صورت کتابخانه‌ای و با روش تحلیل محتوا از بیانات رهبر فرزانه انقلاب استخراج شده که در جای خود برای مطالبات مردمی، حائز اهمیت و برای مسئولان و به‌ویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، کلید حل مشکلات کشور به شمار می‌آید.

 

مقدمه

مجلس شورای اسلامی همواره با فراز و فرودهایی همراه بوده و مطالبه از مجلس به ‌تناسب زمان و شرایطش منحصربه‌فرد است، زیرا «قوه‌ مقننه تهیه‌کننده‌ نرم‌افزار حرکت عظیم نظام اسلامی است»؛(۱) اما مجلس یازدهم با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ و پیش‌بینی‌های فراروی کشور می‌تواند شگفتی‌ساز باشد. مقام معظم رهبری در زمستان این سال بارها از رمز جدید «قوی شویم» برای پیشرفت ایران اسلامی رونمایی کردند؛ زیرا باید «قوی بشویم تا جنگ نشود. باید قوی بشویم تا تهدید دشمن تمام بشود.»؛(۲) به‌یقین «یکی از مصادیق قوی شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم.»(۳)

در این نوشتار به‌طور اجمال فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی را طی ۱۶ سال اخیر درباره مجلس شورای اسلامی مرور می‌کنیم تا مهم‌ترین مطالبات ایشان برای داشتن یک مجلس قوی فهرست شوند. البته انتظارات و مطالبات بسیاری را از رهنمودهای ایشان می‌توان استخراج کرد، ولی در این نوشتار بر مهم‌ترین آنها در قالب هفت راهبرد پرتکرار و محوری تمرکز می‌شود که برای مردم، مجلس و نمایندگان دوره یازدهم گره‌گشا خواهد بود:

۱٫ هدایت دولت

یاری دولت و همراهی آن در گذر از وضع موجود به وضع مطلوب، بدون تلاش مجلس همگام، ولی مراقب میسر نیست، «مجلسی که با وضع قوانین لازم، با هدایت دولت‌ها به سمت مطلوب، بتواند کشور را در مقابل توطئه‌های دشمن مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این ‌جوری است.»(۴) اما ممکن است سئوال شود که معنای هدایتگری دولت چیست؟ یعنی مجلس در امور اجرایی دخالت کند؟! حضرت آقا پاسخ داده‌اند، «مجلس تعیین‌کننده مسیر است. مسیر را معیّن می‌کند. دولت‌ها موظّفند و مجبورند طبق قانون در این مسیر و روی این ریل حرکت کنند.»(۵)

معظم‌له در زمانی دیگر از نمایندگان دو فعالیت مهم یعنی ریل‌گذاری با قانون و نظارت با تحقیق و تفحص را مطالبه می‌کنند، «شما اولاً حرکت دولت را ریل‌گذاری می‌کنید، بعد با اختیاراتی که قانون اساسی به شما داده – که از جمله‌اش تحقیق و تفحّص است که در قانون اساسی تصریح ‌شده – می‌توانید تضمین کنید که این حرکت انجام شود. صرف توصیه نیست. طبق قانون می‌توانید دنبال، تحقیق و تفحّص کنید. هیچ منافاتی هم با همکاری با دولت ندارد. اعتقاد بنده این است و همیشه عقیده‌ام در همه‌ دولت‌ها این بوده که مجلس باید با دولت همکاری کند؛ امّا این همکاری به معنای گذشت از حقوق مجلس نیست. بایستی حقّ‌تان را استیفاء کنید. باید تحقیق، تفحّص و مؤاخذه کنید که چرا نشد؟ چرا کم شد؟ چرا جور دیگر شد؟ این فرصت بسیار مهمّی است. این را قدر بدانید.»(۶)

در این صورت می‌توان امیدوار بود که مشکلات کشور به‌خصوص اقتصادی حل شود، زیرا، «مردم مجلسی می‌خواهند که برای اقتصاد درون‌زا، به معنای واقعی کلمه وقت‌گذاری و ریل‌گذاری کند و دولت موظّف بشود بر اساس این حرکت بکند. آنچه مردم می‌خواهند اینهاست.»(۷)

پیگیری قوانین ابلاغ‌شده و پایش در اجرای بهینه آنها به عهده مجلس است، «رئیس محترم مجلس چندی پیش گفتند که فلان قانون را دو سال است که فلان دستگاه اجرا نکرده. سئوال بنده این است که خب در این دو سال شما که در مجلس هستید، چه ‌کار کردید؟ [اگر] او اجرا نکرد، شما باید دنبال بکنید… مسئله‌ پیگیری قوانین هم به نظر ما مسئله‌ بسیار مهمّی است که بایستی انجام شود.»(۸)

سرزندگی مجلس شورای اسلامی در بهره‌گیری از دو راهکار تقنین و نظارت وقتی گره‌گشا و کارآمد است که به‌موقع باشد، «مجلس زنده، مجلسی است که به‌وقت، به‌هنگام و درست قانون می‌گذارد؛ نظارت می‌کند و در مسائل کشور و در مسائل منطقه حضور دارد»(۹) البته این وظیفه مجلس در قانون‌گذاری و تحقیق و تفحص باید با قاطعیت و با رویکرد اصلاحی همراه باشد، «مجلس باید به وظائفی که نسبت به دولت دارد، سختگیرانه، منتهی خیرخواهانه عمل کند.»(۱۰)

۲٫ فسادگریز و فسادستیز

مجلسی کارآمد است که نمایندگانش دندان طمع به نهادها، دستگاه‌ها و به‌ویژه قوه مجریه را کشیده باشند؛ در غیر این صورت خود و به‌تبع، مجلس را وابسته و وامدار می‌کنند. از این ‌رو بایسته است که نمایندگان، «چشم و دل حریص به مال دنیا نداشته باشند؛ چشم و دل‌شان سیر باشد… آن‌ کسانی که چشم‌شان به این است که بتوانند نماینده بشوند، بعد تأثیر بگذارند در وضع اداره‌ بعضی از جاها ـ این را بردار، آن را بگذارـ این را یک مطمعی قرار بدهند برای مسائل مالی! این‌جوری نباید باشد.»(۱۱)

نمایندگانی که برای خود کیسه ندوخته باشند می‌توانند کیسه‌های سوراخ جامعه را ترمیم کنند و مشکلات کشور را به سامان برسانند، «در میان‌ گرفتاری‌ها و مشکلات‌ عمومی‌، شناخت‌ فوریت‌ها و اولویت‌ها… مشکلات‌ عمومی‌تر، محسوس‌تر، مرارت‌بارتر را باید جست‌ و به‌ رفع‌ آنها همت‌ گماشت‌: مسئله‌ی اشتغال‌، مسئله‌‌ ارزش‌ پول‌ ملی‌، مسئله‌ امنیت‌، مسئله‌ گرانی‌ و…»(۱۲)

نمایندگان می‌توانند مظهر فسادگرایی باشند و جامعه را آلوده کنند و می‌توانند فسادستیز باشند و با وضع قوانین مربوط، زمینه‌های ناهنجاری‌ها را بخشکانند یا کاهش دهند. به‌یقین نماینده‌ای که اندک آلودگی داشته باشد نمی‌تواند خود را مصون کند و یا در برابر تقاضای مفسدان بایستاد، «باید با فساد مبارزه‌ جدی کرد. یک‌پایه‌ مبارزه، شمایید. آن روزی که بنده مسئله‌ مبارزه‌ با فساد را گفتم، توقعم این بود که مجلس شورای اسلامی سینه سپر کند و جلو بیاید و در این میدان حرکت کند تا ما دیگر احتیاج نداشته باشیم دنبال کنیم؛ اما متأسفانه این ‌طور نشد… شما بکنید. البته…، با دستمال کثیف نمی‌شود شیشه را تمیز کرد. اگر انسان بخواهد با فساد مبارزه کند، باید در درجه‌ اول مراقب باشد که فساد دامن خودش را نگیرد. داخل خودتان و درون مجلس مراقب باشید. دست، دامن، زبان و چشم‌پاک خواهد توانست در حوزه‌ اقتدار وسیعی که شما دارید، همه‌چیز را پاک کند.»(۱۳) از این ‌رو، «مجلس شورای اسلامی باید مرکز مبارزه‌ با فساد باشد.»(۱۴)

 

۳٫ مرکز ثقل

مجلس به دلایلی باید خود را محور و حلال مشکلات کشور بداند. از جمله اینکه برآیند انتخاب مستقیم مردم است و نمایندگانش با نیازمندی‌های آنان آشنا هستند و در عین‌ حال قدرت قانون‌گذاری دارد. اساساً همه آحاد اجتماع، به‌ویژه نمایندگان باید این نکته انگیزشی را که برگرفته از آموزه‌های اعتقادی ماست سرلوحه تلاش‌های     تقنینی خود قرار دهند. اینکه، «هرکدام در هر نقطه‌ای که قرار دارید، همان نقطه را اصل و مرکز بدانید.»(۱۵) نکته حائز اهمیت این است ‌که مجلس شورای اسلامی بر خلاف سایر نهادهای حکومتی، می‌تواند در همه عرصه‌ها و زوایای موردنیاز جامعه ورود کند، «یک مجلس صالح و سالم و قوی می‌تواند بر عملکرد همه‌ دستگاه‌های کشور اثر بگذارد.»(۱۶)

 

.۴انقلابی و شجاعانه، ولی مدبرانه و عاقلانه

مجلسی قوی و کارآمد است که نمایندگانش، «انقلابی باشند و واقعاً به معنای واقعی کلمه، دل به انقلاب داده باشند و انقلاب را به معنای واقعی کلمه پذیرفته باشند. بعد هم شجاع باشند. آن نماینده‌ای که از حرف زدن علیه فلان قدرت خارجی هم می‌ترسد، لایق این نیست که بیاید و مردم ایران را با این عزّت و شجاعت نمایندگی کند… چون هیچ کاری با ترس‌ و لرز و خوف و هراس پیش نخواهد رفت. باید شجاعانه، البتّه مدبّرانه و عاقلانه عمل کرد.»(۱۷)

شاید بتوان ویژگی‌های یک مجلس انقلابی و شجاع اهل تدبیر و تعقل را این‌گونه جمع‌بندی کرد:

«مجلس متدیّن، متعهّد و شجاعی که فریب ترفند دشمن را نخورد؛ مجلسی که به عزّت و استقلال ملّی اهمیت بدهد و آن را پایمال نکند و در مقابل طمع‌ورزی و زیاده‌خواهی استکبار و  قدرت‌هایی که دست‌شان از ایران کوتاه شده است و تلاش می‌کنند دوباره برگردند و زمام قدرت را در این کشور در دست بگیرند، بایستد.»(۱۸)

 

۵٫ جهادی و عدالت مدار همه‌جانبه

نمایندگان عمدتاً از مدیران میانی جامعه هستند که هر یک کوله‌باری از تجربه و سابقه فعالیت دارند که اگر این تجارب را با روحیه برگرفته از دفاع مقدس و عدالت‌خواهی توأم کنند، باعث تحولات جدی در حوزه‌های مورد نیاز جامعه خواهند شد. از این‌ رو برای ایجاد تغییرات بنیادین و سریع ضروری است که نمایندگان، «روحیه‌ جهادی داشته باشند؛ شب و روز نشناسند. کارآمد باشند؛ به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشند. کشور ما به عدالت احتیاج دارد، … هم عدالت اقتصادی، هم عدالت حقوقی، هم عدالت سیاسی؛ در همه‌ زمینه‌ها عدالت باید وجود داشته باشد.»(۱۹)

 

۶٫ مقابله‌گر

زنده‌بودن و پویایی مجلس تنها در حوزه داخلی و تدبیر امور معیشتی و تقنینی نیست، بلکه حضور در عرصه سیاست خارجی و دشمن‌شناسی و ستیز با برنامه‌های گوناگون آنها در جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران نیز مهم است. مگر می‌توان نسبت به فعالیت‌های خصمانه دشمنان ملت بی‌توجه بود؟

«کنگره‌ آمریکا ـ این آمار جالبی است ـ در سال‌های ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، تصویب یا ارائه کرده است. ۲۲۶ طرح ضدیت و خباثت علیه جمهوری اسلامی. شرارت است دیگر. البتّه اینجا من یک گله‌ای هم از مجلس خودمان بکنم. مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثت‌های آمریکا ارائه یا تصویب کرده‌ است؟»(۲۰)

متأسفانه مواضع برخی از نمایندگان در دوره‌های قبل هماهنگ با سیاست‌های دشمنان بوده است. اگرچه برخی از آنان به اردوگاه غرب پناه بردند و از نزدیک به آنان علیه ملت ایران مشاوره می‌دهند، ولی اساساً، «مجلس می‌تواند حافظ امنیت ملی و سدّ مستحکمی در برابر تعرّض دشمنان و طمع‌ورزی بیگانگان باشد.»(۲۱)

 

۷٫ عملکرد شورایی و اسلامی نه اپوزیسیونی

ساختارِ «مجلس شورای اسلامی هم شورا و هم اسلامی است. هم انتخاب مردم است، هم جهت‌گیری اسلامی دارد که در اصول متعدد قانون اساسی و در سوگند نمایندگی آشکار است. این الگو بی‌نظیر است.»(۲۲) از این ‌رو هم باید شورایی عمل و هم بر اساس موازین اسلامی قانون وضع کند.

متأسفانه در سال‌های اخیر برخی از نمایندگان، مجلس را با حزب و جناح خود یا حتی با اپوزیسیون اشتباه گرفته و خواسته یا ناخواسته باعث تضعیف نظامی شده‌اند که مردم برایش خون‌ها نثار کردند، «پارلمان جزو نظام و برای تکمیل آن است. پارلمان جای حضور مخالفان نظام نیست که عدّه‌ای بگویند ما از طریق وارد شدن به مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی یا با نظام جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنیم! این در همه جای دنیا کاملاً غیرمنطقی و غلط است. شما هیچ جای دنیا را نمی‌بینید که در پارلمان با نظام مخالفت کنند. البته با دولت‌ها مخالفت و استیضاح می‌کنند. پایین می‌کشند، بالا می‌برند؛ اما هیچ پارلمانی با ساختار نظام سیاسی مخالفت نمی‌کند؛ چون پارلمان جزو ساختار نظام است و معنی ندارد که مخالفت کند. البته در مجلس شورای اسلامی مثل همه‌ پارلمان‌های دیگر گروه‌های مختلف ـ به‌قول خودشان فراکسیون‌های مختلف ـ حضور دارند که برنامه‌ها و مذاق‌های گوناگونی دارند که باید هم باشد و مجلس جای مناقشات پر شور مستدل و سیاسی و کارشناسی است. باید خیلی پر شور بحث و مناقشه کنند؛ اما با استدلال برنامه‌های‌شان را به ‌طرف مقابل خود بقبولانند و آنها را قانع کنند.»(۲۳)

 

۸٫ مایه آرامش

«مجلس مایه آرامش برای مردم است؛ مایه تشتّت آراءِ مردم و مایه تشنّج نیست.»،(۲۴) «مجلس جای گفت‌وگوی حکیمانه و خردمندانه است.»(۲۵) نه این ‌که، «وسط صحبتی، وسط حرفی، پرخاشگرانه صدا را بلند کنند و حرف بزنند. از روی لجاجت و ستیزه‌گری و مخالفت با فلان زید یا فلان جریان یا فلان گروه اظهارنظر کنند. این درست نیست. حرف زدن بر اساس لجاجت و زورآزمائى شخصی و جناحی و اینها نباید باشد.»(۲۶) بلکه، «حفظ فضای و محبت و همکاری و همدلی، جزو اولویت‌های قطعی مجلس است.»(۲۷)

بنابراین اگر مجلس به جای اینکه کانون حل امور کشور و مردم، مکان تشنج و ناآرامی باشد، نخواهد توانست امور جامعه را در پرتو آرامش حل کند، لذا مشکلات را به بدنه اجتماع تزریق می‌کند، «اگر در مجلس تشنّج به وجود بیاید، این تشنّج روی ملّت سرریز می‌شود و در مردم، ولو از لحاظ روانی تشنّج ایجاد می‌کند. اگر در مجلس آرامش باشد، این آرامش بر مردم سرریز پیدا می‌کند. این آرامش خیلی مهم است؛ «هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم.»(۲۸)

 

جمع‌بندی

اگرچه نظارت نمایندگان بر خود و مجلس و همچنین ارتباط وثیق با حوزه انتخابیه از فعالیت‌های مهم نمایندگان یک مجلس قوی است، ولی با مطالعه عمیق در شرح وظایف نمایندگان و نیازهای روز و همچنین امعان نظر در انتظارات و مطالبات مقام معظم رهبری می‌توان به موضوعاتی راهبردی به شرح ذیل رسید که به‌نحوی همه اولویت‌ها را شامل می‌شوند:

  1. راهبردهای هدایتگری دولت با دو راهکاری که در اختیار مجلس هستند، یعنی قانون‌گذاری و نظارت از طریق تحقیق و تفحص؛
  2. چشم و دل سیر داشتن و فسادگریزی و فسادستیزی نمایندگان؛
  3. مرکز ثقل حل مشکلات کشور بودن؛
  4. انقلابی و شجاعانه، ولی مدبرانه و عاقلانه عمل کردن؛
  5. روحیه جهادی و عدالت مداری همه‌جانبه؛
  6. دشمن‌شناسی و به‌هنگام و به‌وقت با برنامه‌های دشمن مقابله کردن؛
  7. عمل شورایی و اسلامی در کنار مکمل نظام بودن؛

۸٫٫ مایه آرامش مردم بودن؛

این موارد مهم‌ترین درخواست‌های مردم و رهبری از مجلس یازدهم هستند.

 

پی‌نوشت:

  1. بیانات مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در دیدار با نمایندگان مجلس هشتم: ۲۱/۳/۱۳۸۷٫
  2. بیانات در دیدار با نیروی هوایی: ۱۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  3. بیانات در دیدار با مردم تبریز: ۲۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  4. همان.
  5. بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی : ۲۸/۱۱/۱۳۹۴٫
  6. بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی: ۱۶/۳/۱۳۹۵٫
  7. بیانات در دیدار با مردم نجف‌آباد: ۵/۱۲/۱۳۹۴٫
  8. بیانات در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی: ۳۰/۳/۱۳۹۷٫
  9. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس نهم: ۲۲/۳/۱۳۹۱ .
  10. دیدار با رئیس‌جمهور و هیات دولت: ۱۴/۶/۱۳۸۶ .
  11. همان.
  12. پیام به مناسبت آغاز به کار ششمین دوره‌ مجلس شورای اسلامی: ۶/۳/۱۳۷۹٫
  13. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس: ۲۷/۳/۱۳۸۳٫
  14. بیانات در دیدار با دانشجویان کرمان: ۱۹/۲/۱۳۸۴٫
  15. بیانات در دیدار با نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران: ۱۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  16. بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران: ۱۴/۱۱/۱۳۹۰ .
  17. بیانات در دیدار با مردم: ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ .
  18. بیانات در دیدار با مردم نجف‌آباد : ۵/۱۲/۱۳۹۴٫

۱۹٫بیانات در دیدار با عموم مردم: ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ .

  1. بیانات در دیدار نوروزی با مردم در حرم رضوی: ۱/۱/۱۳۹۸٫
  2. بیانات در دیدار با مردم قزوین: ۲۵/۹/۱۳۸۲ .
  3. بیانات در جمع نمایندگان مجلس: ۲۷/۳/۱۳۸۳ .
  4. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین: ۲۶/۹/۱۳۸۲٫
  5. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی: ۷/۳/۱۳۷۶٫
  6. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس نهم: ۲۴/۳/۱۳۹۱٫
  7. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس: ۳/۴/۱۳۸۸٫
  8. همان: ۸/۳/۱۳۸۴٫
  9. بیانات در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی: ۱۶/۳/۱۳۹۵٫