اشاره:
انقلاب اسلامی حد فاصل جهان مدرن و جهان گذشته است و در تلاش است با حفظ هویت ایرانی –اسلامی تمدن نوینی را درقبال تمدن غرب نمایان کند.تمدن نوین اسلامی برامده از دیانت تشیعی است که امام خمینی«ره» مظهر و متولی آن بودند و رهبری معظم انقلاب سکاندار آن هستند.حیات جدید تمدن نوین اسلامی درگام دوم انقلاب اسلامی ظهور یافته است ونحوه حضور وفعالیت ما در گام دوم انقلاب متفاوت از مرحله پیشین است زیرا انقلاب موجود زندهای است که همواره باید حیات جدیدی را تجربه می کند.لازمه بقاء حیات انقلاب در گام دوم تلاش در جذب حداکثری وتلاش در انتخاب رئیس جمهوری جوان و حزباللهی است.
حفظ هویت انقلابی در مواجهه با دنیای مدرن
با توجه به انتخابات ریاستجمهوری پیشرو، توجه به برخی از نکات که انشاءالله منجر به انتخاب بهترین گزینه در شأن انقلاب اسلامی شود، ضروری به نظر میرسد.
توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که در مواجهه با دنیای مدرن، در حین تشکیل نهادهای اجرایی بر اساس الگوهای جهان مدرن، چگونه میتوان هویت خود را نیز حفظ کرد؟ ما با سه جهان سر و کار داریم: *جهان گذشتهای که ریشههای تاریخی ما را تشکیل میدهد.
*جهان مدرن که به معنای نفی گذشته ماست.
*جهانی که با انقلاب اسلامی پدیدار شده است، یعنی جهانی بین دو جهان مدرن و جهان سنتی گذشته.
در صد سال پیش عدهای بر این باور بودند که میتوان هویت سنتی خود را حفظ کرد و در عین حال در جهان مدرن زیست. مشروطه با این تصور شکل گرفت که هم میتوان زندگی مدرن داشت و هم هویت تاریخی و معنوی و قدسی خود را حفظ کرد، ولی بعدها معلوم شد که نمیتوان هم شاه داشت، هم پارلمان و هم هویت دینی را حفظ کرد. با ظهور فرهنگ مدرنیته در مناسبات جامعه، همه چیز در شرف نابودی بود و تشیع که اسلام را در دل حکمت خسروانی و خرد ایرانی جلو میبرد، بیش از پیش در حجاب فرو رفت.
کار به آنجا کشید که به قول عطار:
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه که این خمار خام است
ضرورت حفظ هویت ایرانی اسلامی درگام دوم انقلاب
ما باید برای خود جای دیگری را پیدا میکردیم. عقل ایرانی در کنار دیانت تشیع که امام خمینی«ره» مظهر و متولی تشریح آن بودند، تحت عنوان ولایت فقیه تجلی پیدا کرد. ملت ایران به این فکر افتاد که در مواجهه با جهان مدرن، جهان دیگری را تعریف کند؛ جهانی که دیگر نه مثل مشروطه امیدوار بود که بتواند در کنار زندگی مدرن، هویت دینی خود را نیز حفظ کرد و نه مانند روشنفکران میخواست تحت لوای مدرنیته، همه چیز را غربی کند.
ملت ما متوجه شد که در مواجهه با غرب چیزی را گم کرده است. گمشدهای که با بازگشت به گذشته پیدا نمیشد و اساساً بازگشت به گذشته برای هیچ فرد و ملتی ممکن نیست. از آن سو دنیای مدرن با روح ما هماهنگی نداشت و سابقه تاریخی ما نشان میداد که میتوانیم به شکل دیگری زندگی کنیم. فردوسی در شاهنامه تلاش میکند به ما بفهماند که ما پیش از اسلام هم ملتی با هویتی ارزشمند بودهایم و با پذیرش اسلام میتوانیم آن هویت را به بهترین نحو ممکن بازتعریف کنیم.
ما اینک در مواجهه با دنیای مدرن میتوانیم به تاریخ دیگری فکر کنیم که نه عیناً مطابق الگوهای مدرنیته و نه بیرون از تاریخی است که خرد مدرن بشر به آن رسیده است. ما عقل مدرن و عناصری چون پارلمان و دموکراسی و فناوری را نادیده نمیگیریم و از آنها نمیگریزیم، بلکه تلاش میکنیم در مواجهه با خرد مدرن، بر اساس هویتی ایرانی اسلامی، تاریخ انقلاب اسلامی را تحت عنوان «عصر جدید» آغاز کنیم. البته این تاریخ ابهاماتی دارد که باید بهمرور رفع شوند.
در این راستا توجه به چند نکته ضروری به نظر میرسد:
*آیا در این تاریخ با انسان جدیدی روبهرو هستیم؟
*آیا ما در سیر تاریخ انقلاب اسلامی، شرایط تاریخی جدیدی پیدا کردهایم؟
*آیا در حال حاضر در عزم و حیات جدیدی به سر میبریم؟
*آیا باید روی همه عملکردهای ۴۰ سال گذشته، بدون هیچ انعطافی اصرار بورزیم؟
حیات جدید انقلاب اسلامی
در اینکه انقلاب اسلامی باید باقی ماند تردیدی وجود ندارد، لکن نحوه حضور ما در مراحل مختلف و با توجه به شرایط باید متفاوت باشد، زیرا تحجر در انقلاب، لاجرم به نابودی آن منجر خواهد شد. به فرموده رهبری، انقلاب موجود زندهای است که همواره باید حیات جدیدی را تجربه کند. توجه به نکات مندرج در حکمی که ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ برای امام جمعه بندرعباس صادر کردند، بسیار راهگشاست. ایشان در این حکم تذکر دادند که: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دستی مهربان با عموم طبقات، توصیه مؤکد من است.»
منظور ایشان از عموم مردم در این پیام چه کسانیاند؟ ایشان پیش از این فرمودند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم، مردمی را هم که در راستای تقویت جریان انقلابی قرار ندارند و جزو جوانان مؤمن نیستند، شامل میشود؟ این پیام نشان میدهد که انقلاب وارد مرحلهای شده که میتواند مردم معمولی، یعنی کسانی را هم که انقلابی نیستند و یا کاری به انقلاب دارند، شامل شود و آنها را از خود بداند. ایشان در این حکم میفرمایند باید نسبتتان را با عامه مردم تغییر بدهید، آن هم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا پیام این حکم این نیست که افرادی را هم که ظاهراً ربطی به انقلاب ندارند و ظاهرشان مدرن است، ولی دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمیکنند، باید از خود بدانیم؟
در تشییع پیکر شهدایی چون شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی کسانی را دیدیم که ظاهراً تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند، ولی خود را دلبسته شهدا احساس میکردند. در انتخابات آینده باید صراحتاً معلوم کنیم که انقلاب اسلامی، این افراد را از خود میداند تا هم آنان به آینده این نظام امیدوار شوند و هم دشمن نتواند زمینه را برای انتخاب نامزدهایی که به غرب گرایش دارند، تدارک ببیند.
ضرورت جذب حداکثری درتمدن نوین اسلامی
مخاطب انقلاب اسلامی کسانی هستند که نه خواهان آنند که مناسبات خود را تماماً در چهارچوب فرهنگ غرب که امور قدسی را به حاشیه برده است، تعریف کنند و نه میخواهند نسبت به حضور جهانی بشر مدرن بیتفاوت باشند. تمدن نوین اسلامی در چنین فضایی طلوع خواهد کرد و ما باید در چنین فضائی به انتخابات آینده فکر کنیم. نامزدهای ریاست جمهوری نیز باید چنین افقی را در نظر بگیرند.
حضور هر تمدنی در تاریخ به صورت فرآیندی و نه دفعی و ناگهانی میسر میشود. در جایگزینی تمدنی به جای تمدن دیگر، باید عادات گذشته بهمرور به حاشیه بروند و هویت جدید تدریجاً جایگزین شود. بدیهی است که در این مسیر، حرکات مردم دچار قبض و بسطهائی میشود. خود غربیها میگویند ۲۰۰ سال طول کشید تا توانستند از عادات قرون وسطی بیرون بیایند و به حیات مدرن دست پیدا کنند. حتی اگر ما طی فرآیندی مراحلی را پشت سر بگذاریم و به اهداف خود نزدیک شویم، باز باید متوجه باشیم که عادات قدیمی گاهی باز میگردند و روحیات قبلی و اهداف نهادینه شده نمیگذارند عادات جدید بهراحتی انتخاب و نهادینه شوند و عصر جدید بهسهولت ظهور پیدا نمیکند. ولی اگر بدانیم که در دل همین قبض و بسطهاست که یک اراده متعالی، همچون حرکتی بطئی در زیر پوست تاریخ جریان دارد، قادر خواهیم بود تاریخ خود را درک و ارزیابی کنیم.
اهمیت انتخابات آینده
هماکنون ما نسبت به عصر جدیدی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است در چنین قبض و بسط تاریخیای قرار داریم. از یک سو افق تاریخی ما بیرون از چهارچوب سکولاریته و استکبار است و از سوی دیگر، عادات پیشین و تعریف زندگی بر مبنای مدرنیته را نمیتوان بهسادگی به حاشیه راند.
با این نگاه باید جایگاه انتخابات آینده را درک کنیم تا بتوانیم یک قدم به ذات انقلاب نزدیک شویم. باید به این نکته دقت کنیم که اگر با شعارهای تند نامزدها و با ادعای دستیابی به آنچه که فعلاً قابل حصول نیستند، به صحنه بیائیم، بسیاری از طیفهای خاکستری مأیوس میشوند و از میدان عقبنشینی میکنند.(۱) دستاوردهای انقلاب اسلامی سبب شدهاند که ما دیگر خود را مرعوب فرهنگ و قدرت و تمدن غرب، بهخصوص آمریکا ندانیم. قبل از انقلاب اسلامی، کافی بود که آمریکا برای ترساندن ما و یا مردم غرب آسیا یکی از ناوهای جنگی خود را از ساحل فلوریدا به مقصد خلیج فارس حرکت دهد تا دست همه سران منطقه به نشانه تسلیم بالا برود؛ در حالی که امروز ناوهای زیادی به خلیج فارس آمدهاند و مردم ما آنها را به هیچ گرفتهاند. بوش پسر گفت که من در مورد ایران گزینههای نظامی را روی میز گذاشتهام. روزنامه «گاردین» در همان زمان نوشت مردم ایران در حال دید و بازدیدهای عید نوروز هستند و تهدید بوش را به هیچ گرفتهاند. درک این واقعیت برای مردم بسیار مهم است تا به نامزدی که از غرب میترسد توجه نکنند و حضور تاریخی خود را عقب نیندازد.
در تعلق ما به زندگی گذشته تردیدی نیست. بحث بر سر این است که آیا راه عبوری وجود دارد یا به عقب بازگشتهایم؟ متاسفانه ما هنوز آلودگیهای گذشته را در فرهنگ عمومی و ادارات خود داریم.
امتداد روح توحیدی انقلاب اسلامی
از نظر قرآن انسانها دو وجه دارند: «وجه یمینی» و «وجه شمالی» یا «وجه مشئمه» و «وجه قدسی.»
قرار است انقلاب اسلامی طی فرآیندی، بشر را بهتدریج از سلطه جاهلیت مدرن آزاد کند. این فرآیند مسلماً در مسیر خود قبض و بسطهائی دارد و در بعضی از مراحل، جاهلیت مدرن غلبه میکند، ولی منحنی حرکت به سمت روح توحیدی انقلاب اسلامی است و هرچند که روح آن مثل حضور خداوند در عالم، غایب است، ولی نقشآفرینی میکند.
روح توحیدی انقلاب اسلامی کم و بیش در روان انسانها جاری است. این روح هرچند در بعضی از مراحل به حاشیه میرود، ولی از بین نمیرود و بنیادی است که آینده، این ملت و جهان را میسازد. این آن چیزی است که به خاطر وجه توحیدی انقلاب اسلامی در بنیاد روحی مردم ما نهادینه شده است.(۲) لذا شایسته است که انتخابات با شعارهائی مطابق با این وجه تاریخی برگزار شود، وگرنه خودمان با دست خود از مواهب الهیای که به ما اعطا شدهاند، محروم میکنیم. مردم باید همواره متوجه این خطر باشند و خود را ارزان نفروشند.
نسل جوان ما یک «وجه یمینی» دارد که با تذکرات امام یا حضرت آقا آن را حس میکند و خود را مخاطب آن بیانات مییابد. در عین حال از آن طرف «وجه شمالی»ای دارد که دنیای مدرن آن را هدف گرفته است. جوانان ما با افول هر چه بیشتر فرهنگ غرب و آشکار شدن ماهیت دروغین و ذاتی وعدههای زندگی غربی، خود را با آینده شرافتمندانهای که انقلاب اسلامی نشان میدهد، مواجه میبیند و حاضر است پای انقلاب که در واقع «وجه یمینی« اوست، بایستد. بعضی از جوانانی که وارد جنگ و جبهه شدند، از ابتدا اهل نماز شب و مستحبات نبودند.
جوان امروز اگر بداند که همانند باکریها و حججیها میتواند اهداف متعالی مدنظرش را در انقلاب اسلامی پیدا کند، قطعاً آینده خود را در آنجا جستجو خواهد کرد. ما هنوز مردم خود را متوجه حضور تاریخیای که با انقلاب اسلامی شکل میگیرد، نکردهایم. انتخابات، عرصه تذکر چنین حضوری است. نامزدهای انتخابات باید به این امر مهم را توجه کنند و مردم هم باید نامزدی را که در تراز انقلاب اسلامی است، انتخاب کنند.
تلاش در انتخاب رئیس جمهوری جوان و حزباللهی
رهبر معظم انقلاب بارها اذهان را متوجه رئیسجمهوری جوان و حزباللهی کردهاند. سالمندان چه بخواهند چه نخواهند، انقلاب به عنوان یک رخداد زنده و آرمانی، دیگر برای مدیریت خود به سراغ آنها نمیرود. نسل جوان ما با فهمی تاریخی، از دیدگاههایی که به این زمانه ارتباط ندارند، عبور میکند. دو سه نسل قبل تصور میکنند صاحب انقلاب هستند؛ در حالیکه انقلاب مسیر خود را طی میکند و اصرار بر حضور افراد مسن در مدیریتهای اجرائی، جوانان ما را افسرده و دچار سردرگمی و این ابهام میکند که چرا اینها متوجه نیستند که با مدیریتهای کهنه خود جلوی تحولات اساسی را میگیرند و زمینه را برای آقازادهپروری و اشرافیت و ثروتهای بادآورده فراهم میکنند؟
انقلاب اسلامی توانایی تحول را دارد، ولی تحول نیازمند نیروی جوان کارآمد است. رهبر معظم انقلاب میفرمایند باید حضور جوانان را برای مدیریتهای بالا و متوسط مغتنم بشماریم. ایشان این نکته را به عنوان فردی که انقلاب و عرصههای اجرائی گوناگون آن را بهتمامی درک و تجربه کردهاند، متذکر میشوند. دیگر آن زمان گذشته است که کسانی امر کنند و دیگران، مخصوصاً جوانان بیچون و چرا بپذیرند. اینک باید در هویتی تاریخی به نام انقلاب اسلامی با یکدیگر گفتگو کنیم تا حقیقت انقلاب از آسمان معنویت ظهور کند.
ما جوانان را نادیده میگیریم و میخواهیم با مردان دیروز، امروز را مدیریت کنیم؛ در حالیکه جوانان عموماً تاریخ خود را میشناسند و میدانند در کجای جهان ایستادهاند. به جوان امروز نمیتوان گفت که من دستور میدهم و تو باید انجام بدهی. این قصه مناسب امروز نیست و نشانه بیتاریخی است. اینک دوره تعاطی اندیشهها و دوران تفهیم و تفاهم و گفتگو و به اصطلاح «دیالوگ» است. در دل این دیالوگ و در بستر انقلاب اسلامی است که حقیقت مناسب این تاریخ ظهور پیدا میکند. اکثر جوانان ما به لطف الهی و با «وجه یمینی» خود، در این تاریخ، انقلاب اسلامی را احساس میکنند و ما نباید بر سر راه به میدان آمدن آنان مانع ایجاد کنیم. بسیاری از این جوانان تالی شهید حججی و حاج قاسم سلیمانی هستند. که به آینده حضور خود در اجتماع امیدوارند.
گفتمانسازی در گام دوم انقلاب اسلامی
ما باید جرئت بیان صریح مسائلی را که در گام دوم انقلاب با آنها روبهرو هستیم، داشته باشیم. روحیه تحولخواهی، شرط قدمگذاشتن در گام دوم است. تا مسائلمان روشن نشوند متوجه نخواهیم شد که با این ساختارها نمیتوانیم آنها را حل کنیم و در نتیجه، خطر ناکارآمدی نظام بهانه به دست براندازها میدهد. در انتخابات آینده باید مسائل و مشکلات با جدیت تمام مطرح شوند تا معلوم شود چه کسی مرد این میدان است و مردم در فضائی شفاف، متوجه شوند که باید به چه کسی رأی بدهند.
ما در دوران خستگی بشر از مدرنیته و رجوع او به فطرت انسانی خویش، چه ارمغانی برای انسانها داشتهایم؟ انقلاب اسلامی در گام دوم خود که بناست انتخابات آینده بر مبنای آرمانهای آن برگزار شود، اگر نتواند زندگی را طوری معنا کند که جوانان ما افقی را فراروی خود ببینند که شهید حاج قاسم سلیمانیها و حججیها دیدند و احساس کردند که برای تحقق آن باید حتی از جان هم گذشت، دچار سستی و انفعال خواهد شد.
بدیهی است که باید گفتمانسازی به شکلی جدی دنبال شود. در ابتدای ظهور انقلاب اسلامی، غرب کاملاً منفعلانه عمل کرد و ما کُنشگر میدان بودیم. واکنش نسبت به پدیده انقلاب اسلامی و بازگشت به هویت دینی را حتی در فیلمهای ماورائی و آخرالزمانی هالیوود هم میتوان دنبال کرد. این انقلاب اسلامی بود که آنها را به چنین واکنشی واداشت و عرفانهای نوظهور شکل گرفتند تا کام تشنه بشر خسته از مدرنیته را سیراب کنند؛ ولی چون گفتمانسازی به معنای واقعی خود اتفاق نیفتاد و ما مسائل اصلی خود را نشناختیم، آن حالت کنشگری بهتدریج ضعیف شد و هرچند هنوز ما در صحنه هستیم، ولی این کافی نیست. انتخابات آینده میتواند بهنوعی حضور در جهانی باشد که به بشر خسته از مدرنیته این احساس را بدهد که بستر جوابگویی به نیازهای او با ظهور انقلاب اسلامی فراهم شده است.
دارا بودن روحیه تحول خواهی در نامزد انتخاباتی
بخشی از گفتمانسازی، نشاندادن واقعیتهاست و ضعفهایی که از نظر باورهای دینی مناسب نیست. ما در بسیاری از شئون مختلف زندگی نتوانستیم طبق آنچه امام خمینی(ره) متذکر آن بودند با استکبار و با دنیای امروز مواجه شویم. تنها با روحیه تحولخواهیای که رهبر انقلاب متذکر آن هستند، میتوان برای این معضل راه حل پیدا کرد. در انتخابات پیش رو مردم باید با جدیت تمام از نامزدی حمایت کنند که در صدد ایجاد تحولاتی اساسی است که میتواند نظام اسلامی را از اتهام ناکارآمدی که حاصل عملکرد دولتهای ضعیف پیشین است، مبرا کند.
اگر ما نسبت خود را با جهان و تمدنها، بهخصوص تمدن اسلامی بشناسیم و معنای آن را درک و جایگاه خود را در آن مشخص کنیم و بدانیم در کدام مرحله از تاریخ خود هستیم، پیشرفت میسر خواهد بود. یکی از نکاتی که میتوان از توصیههای مقام معظم رهبری فهمید این است که ما در هر جای جمهوری اسلامی که هستیم باید آنجا را مرکز دنیا بدانیم و با توجه به شرایط، وظیفه خود را انجام دهیم که به این ترتیب مسلماً رحمت خدا شامل حال ما خواهد شد. با این موقعیتشناسی است که متوجه خواهیم شد که عصر جدیدی که انقلاب اسلامی وارد این تاریخ کرده، باید چگونه تحقق پیدا کند. این اساسیترین نکتهای است که در انتخابات آینده باید مدنظر قرار گیرد. با این همه باید متوجه باشیم که با تغییر رئیسجمهور، در مناسبات قدرتی که متکی بر مؤسسات مدرن است تحول بزرگی به وجود نمیآید؛ مگر آنکه به گفته مقام معظم رهبری با نهضتی نرمافزارانه، نگاه جامعه به افقهائی باشد که نه بهکلی از گذشته خود گسسته و به دامن مدرنیته غلتیده است و نه تماماً با غفلت از جهان جدید، در گذشته خود متوقف شده است.
پینوشتها:
۱٫
رهبرمعظم انقلاب در جمع دست اندر کاران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی میفرمایند: « قشر خاکستری و حتی قشر خاکستری متمایل به طرف سیاه را هم باید بربایید و جذب کنید.» (۱۹/۸/۹۵)
۲٫
در مورد اینکه بنیاد روح مردم ما نظر به وجه توحیدی انقلاب دارد، در خبرها آمده بود که آقای «عنایت آزغ» جوان دستفروش ۲۹ سالهای که برای کسب رزق حلال، در نزدیکی کلینیک سینا بساط دستفروشی خود را پهن میکرد، در شب حادثه انفجار و آتشسوزی آن کلینیک، با شنیدن صدای کمکخواهی و فریاد زنان و کودکانی که گرفتار دود و آتش شده بودند، رسم مردانگی را بهجا آورد و با رها کردن بساطی که شاید همه زندگی مادی او بود، با شجاعت و غیرت دل به آتش زد و توانست ۱۱ زن و کودک را نجات دهد. این جوان خوشغیرت در جریان این فداکاری دچار جراحت و صدماتی هم شد که سوختگی و ۱۱بخیه دستش و جای زخم شیشههای شکسته شده در پای او شاهد این دلاوری است. او در پاسخ به این سئوال که چه آرزویی دارد، گفت: «اول از همه آرزو دارم رهبر انقلاب را ببینم. این واقعاً آرزوی دیرینه من است. دوم اینکه بتوانم در سپاه قدس باشم و به مردم خدمت کنم و راه شهید سلیمانی را ادامه بدهم، چون واقعاً ایشان را خیلی دوست دارم.»